دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

جنگ و انواع آن ازدیدگاه دانشمندان و نوابغ نظامی

جنگ و انواع آن ازدیدگاه دانشمندان و نوابغ نظامی


 

نویسنده : ناصرآراسته (سرتیپ ستاد)




 

مقدمه
 

غم و اندوه از دست دادنش سراسر میهن اسلامی را فراگرفته بود. هر کس او را دیده بود و هر کس او را ندیده بود برایش می گریست و یا از این مصیبت سخت غمگین بود بتحقیق می دیدیم و می گفتند که بعد از رحلت جانسوز حضرت امام رضوان الله تعالی علیه و آن تشییع میلیونی از بدن مطهر روح خدا، چنین تشییعی در تهران انجام نشده بود، تشییع از کسی که خود را نه در زبان بلکه در عمق جان، سربازی کوچک برای اسلام و میهن اسلامی می دانست. طبیعی است که بعد از رهبر معظم انقلاب فرمانده بزرگوار کل قوا و خانواده اش، دوستان نزدیکش بیش از دیگران مصیبت زده و سوگوار بودند. من هم در این طیف جا داشتم، دیری نپائید که بعد از شهادتش با امر فرماندهی معظم کل قوا بنده بعنوان سرپرست هیأت معارف جنگ شهید سپهبد علی صیاد شیرازی عهده دار مأموریتی شوم که او آن را بنیان گذاشته بود، صیاد عزیز به فوز شهادت که سال ها آرزوی آن را داشت رسید و به جوار قرب حق پر کشید ولی گنجینه ای از تجربه، ایثار، شهامت، علم، نبوغ، شهادت طلبی، خلوص و تقوا را درآثارعملی و سیره مدیریتی خویش در هیأت مزبور بر جا گذاشت که
گرچه قطعه ای کوچک از گستره وسیع فضائل وجودی اوست ولی سال های سال می تواند توشه و منبع
ارزشمندی برای متخصصین، اندیشمندان و صاحبنظران عرصه دفاع ،نظامیگری و رفتار خالصانه در عرصه مدیریت باشد.
آری تقدیر چنین بود که اگر در وصیت نامه اش مرا وصی خویش نام برده است عملاً این وظیفه را در هیأت معارف جنگ برعهده داشته باشیم.
برحسب وظیفه و ضرورت و الزام می بایست حداق آموزش دو موضوع درسی را که آن عزیز سفر کرده در دانشگاه افسری امام علی بعهده داشت یعنی 1-تبیین جنگ 2-منش فرماندهی، را خود برعهده گیرم.
بهترین و در دسترس ترین منابع آموزشی در این موارد همان طرح درس ها و جزوات آموزشی بود که صیاد دلها آن فرمانده متشرع، انقلابی، شجاع، عارف عامل به علم خویش تهیه کرده و در اختیار ما قرار داده بود لذا با بهره گیری از آنها و بررسی و مطالعه شخصی و استفاده از تجربیات گذشته نسبت به تهیه دو متن آموزشی در خصوص دو موضوع منش فرماندهی کلیاتی از جنگ و مواردی از دفاع مقدس اقدام نمودم و البته چون قصد اینجانب ارائه آموزش در دانشگاههای زمینی، هوایی و دریایی ارتش بود این دو متن با ذائقه و حال و هوای نظامی این دانشگاهها تدوین گردید و از طرفی چون اعتقاد من در شیوه تدریس مشارکت دانشجو در این امر است و این شیوه را با طرح سوالات، ذکر خاطرات، مسابقه و بیان مصادیق و منابع و شرح موارد با کمک دانشجویان و یا ارائه استدلال توسط آنان در حین درس معمول می دارم لذا کتاب یا متن آموزشی که تهیه می نمایم بسیار خلاصه و فشرده می باشد لیکن حجم مطالب کتاب بعد از دوره آموزشی برای دانشجو توسط آنان و با یادداشت برداری از شرح مطالب مذکور درکتاب و با عنایت به موارد مطرح شده در کلاس، نزدیک به دو برابر آنچه هست می گردد به عنوان مثال شرح هر کدام از انواع و اقسام جنگ در کلاس به بحث گذاشته می شود. کتاب حاضر نیز تحت عنوان «کلیاتی از جنگ و مواردی از دفاع مقدس » ازهمین خصیصه برخوردار است و اگر خواننده در صفحات، زیرنویسی از منابع و مآخذ بهره برداری شده ملاحظه نمی نماید به این دلیل است که در کلاس ها یافتن منابع و تحقیق در منابع را هم به عنوان بررسی و مسابقه به دانشجو واگذار می نمایم. البته در پایان کتاب فهرست منابع مذکوراست. در این کتاب ابتدا به تعاریف و سپس به انواع و اقسام جنگ پرداخته و چون بزرگترین و مهم ترین دلیل وقوع جنگ تحمیلی را تغییرات ژئوپولتیکی ایران اسلامی حاصل انقلاب شکوهمند اسلامی می دانم. مختصری به این تغییرات پرداخته و اهداف دشمنان را در تحمیل جنگ و دلایل آن را از منظر آنان بیان نموده ام. در پایان این بحث، دفاع 8 ساله را با انواع جنگ ها مقایسه ای کوتاه نموده و دلایل پیروزی جمهوری اسلامی ایران در جنگ را بیان کرده ام و چون به اعتقاد من استخوان بند
ی اداره جنگ با ارتش جمهوری اسلامی ایران بوده است لذا در پایان چند سطر نیز از دلایل وفاداری و فداکاری ارتش آورده ام امید که مقبول خداوند واقع شود.

جنگ ازدیدگاه دانشمندان
 

-در اینجا به تعاریفی از جنگ از دیدگاه نوابغ و اندیشمندان نظامی، جامعه شناسان سیاسی ـ سیاسیون، استراتژیستها و حکما می پردازم، این تعاریف یا مستقیماً تعریف از جنگ است یا غیر مستقیم، البته هر کدام در جامعیت یا در مانعیت نقائصی دارند.
-جنگ حقیقت همیشگی تاریخ است و صلح تنها یک متارکه موقت جنگ است، پس جنگ اصل است و صلح فرع.
-جنگ یعنی کسب قدرت و برای کسب و اعمال قدرت باید جنگید.
-جنگ درگیری مسلحانه دو یا چند حکومت برای دسترسی به خواسته های مشروع یک طرف و نامشروع طرف دیگر است.
-جنگ درگیری مسلحانه دو جمعیت است برای اهداف و خواسته های قدرتی که خود را برتر می داند.
-جنگ تحمیل اراده سیاسی یک کشور به کشور یا کشورهای دیگر با استفاده از قوه قهریه است.
-جنگ وسیله ای قدرتمند برای اعمال سیاست است.
-جنگ درگیری مسلحانه دو یا چند حکومت یا مردمی بر علیه حکومت و یا مردمی دیگر به منظور شراکت، تغییر، حذف و یا تصاحب قدرت است.
-جنگ دنباله سیاست است با ابزاری دیگر.
-جنگ تجلی سیاست است و سیاست نیز قوه تدبیر و تیزهوشی نیروها در جهت گیری به سمتی خاص، بنابراین جنگ ابزار سیاست محسوب می شود یا به بیان دیگر جنگ دستاویز سیاست است.
-وقتی که حیات ملی و امنیت ملی کشوری را خطری جدی تهدید نماید و همه راهها در رفع تهدید بلا اثر باشد مبارزه مسلحانه یا جنگ برای حفظ حیات ملی اجتناب ناپذیر است پس جنگ مبارزه مسلحانه آخرین روش گریز ناپذیر برای حفظ حیات ملی است.
-جنگ برای گسترش فضای حیاتی ضروری است و صلح اکتفا کردن به زندگی در فضای محدود است.
-جنگ اعمال قانون تنازع بقاست که قوی برای بقاء حیاتش می ستیزد و ضعیف یا نابود می شود و یا برای بقاء در زیر سلطه قوی تن به صلح می دهد و حمایت او را جلب می کند.
جنگ عملی است قهرآمیز و با ابزار قهرآمیز که دو یا چند گروه طرفین آن هستند و به منظور کشتن، نابود کردن و یا تسلیم نمودن طرف مقابل صورت می گیرد و حداقل یکی از طرفین دارای اهداف، سازمان و آموزش به این منظور است.
-جنگ ریسک کردن بر سر زندگی انسانهاست.
-جنگ مشروع مبارزه برای دفاع از حق مبتنی بر فطرت، عقل و دین است و ستیز برای امیال نفسانی و شیطانی خلاف فطرت و عقل و دین و جنگ نامشروع است.
-جنگ مبارزه با وسائل مشروع مختلف برای اهداف مشروع که حفظ جان و مال و ناموس خود و دیگر انسانهایی است که مورد طمع نامشروع قرار گرفته اند.
-جنگ نبرد دو یا چند ملت است به صورت مسلحانه با یکدیگر که هم او را نمی شناسند و نمی دانند برای چه با هم دشمنی می کنند. برای اهداف دو یا چند انسان که همدیگر را می شناسند و می دانند برای چه باهم دشمنی می کنند.
-آنچه صلح می اندوزد، جنگ بر باد می دهد و آنچه را که جنگ پیروز بدست می آورد در صلح دست نیافتنی است یعنی جنگی که حاصلش پیروزی و صلح پایدار باشد وسیله رسیدن به دست نیافتنی ها است.
-جنگ یک مکانیسم تعدیل و تصفیه است که می تواند تعادل بین سیاست و صلح را برقرار نماید.
اگر دقت کنیم بعضی از تعاریف مبنای حقوقی دارند بعضی سیاسی و تعدادی از بار مادی برخوردارند و تعدادی معنوی؛ در تعدادی جغرافیا و در تعدادی دولت ملت اساس کاراست. در شماری از تعاریف اهداف و کیفیت ملاک تعریف است و در شماری سازمان و آموزش، در مواردی نوع ابزار قهریه و در مواردی شدت قهر مورد نظر است و... و البته تعاریف دیگری از جنگ وجود دارد که برای پرهیز از اطاله بحث ازذکرآنان خودداری شده ولی تعاریف مذکور اهم تعاریف و در حقیقت دربرگیرنده تمام جوانب مد نظر در جنگ هاست که آورده شده است و نهایت اینکه مشکل بتوان به یک تعریف جامع، مانع و کوتاه از جنگ دست یافت و این امر هر روز با پیچیده تر شدن جوامع، اشکال جدید و گوناگون قدرت و ورود ابزار و تکنولوژی غیر قهر آمیز ولی با نتیجه قهرآمیز و یا با نتیجه ای که جنگ های قهرآمیز به آن منتج می شود مثل جنگ سایبرنتیک، رسانه ای و در نتیجه آنها انقلاب با کودتای مخملی، مشکل تر می گردد طوری که امید نمی رود در آینده نزدیک بتوان به یک تعریف جهان شمول از جنگ دست یافت.

انواع جنگ از دید دانشمندان و نوابغ نظامی
 

در اینجا به تعدادی از اقسام و انواع جنگ در زیر اشاره می نمائیم.(البته طرح هر کدام از اقسام و انواع انشاءالله در کتابی دیگرآورده خواهد شد)
تقسیم بندی از نظر مسلحانه یا غیر مسلحانه بودن جنگ :
1-جنگ سرد
2-جنگ گرم
2-تقسیم بندی از نظر درون مرز یا بیرون مرز کشور (تقسیم بندی از نظر جنگ با حکومت خود یا با دیگر حکومت ها ) :
1-داخلی
2-خارجی
3-تقسیم بندی از نظر تعداد کشورهای درگیر در جنگ :
1-محلی
2-منطقه ای
3-جهانی
4-تقسیم بندی از نظر زمان :
1-سریع
2-کوتاه مدت
3-بلند مدت
5-تقسیم بندی از نظر سلاح :
1-محدود (متعارف )
2-نا محدود (غیر متعارف )
6-تقسیم بندی از نظر وسعت ارضی و اهداف مورد نظر در جنگ :
1-تاکتیکی
2-نیمه گسترده
3-گسترده
7-تقسیم بندی از نظر توازن توانایی های مادی و تکنیکی و تاکتیکی دو طرف جنگ :
1-جنگ متقارن
2-جنگ نا متقارن
8-تقسیم بندی از نظر شیوه جنگ یا عناصر رزمنده :
1-جنگ منظم
2-جنگ نا منظم (چریکی )
9-تقسیم بندی از نظر قدمت روشهای جنگ :
1-جنگ سنتی
2-جنگ اقتضائی
3-جنگ مدرن
10-تقسیم بندی از نظر نقش آموزش و سازمان در جنگ :
1-جنگ کلاسیک
2-جنگ غیر کلاسیک
11-تقسیم بندی از نظر اقدام فیزیکی :
1-جنگ نرم
2-جنگ سخت
12-تقسیم بندی از نظر داشتن طرح و برنامه برای جنگ :
1-جنگ طراحی شده
2-جنگ بدون برنامه (شورش ها و انقلاب ها )
13-تقسیم بندی از نظر تقدم اقدام :
1-تهاجمی
2-تدافعی
14-تقسیم بندی از نظر انگیزه میل به جنگجویی :
1-جنگ با انگیزه ملی
2-جنگ با انگیزه اعتقادی
3-جنگ با انگیزه انقلابی
که البته هرکدام از انگیزه های بالا می تواند با دیگری همراه باشد
15-تقسیم بندی جنگ داخلی در مقابله با حکومت حاکم :
1-انقلابی
2-کودتا
3-مبارزه منفی
16-تقسیم بندی جنگ درون یک کشور بدون برخورد با حکومت :
1-حزبی
2-استانی (یا ایالتی )
3-قبیله ای یا قومی
4-مذهبی

17-تقسیم بندی از نظر قدرت و نفوذ سامانه های الکترونیکی و رایانه ای (به دلیل جدید بودن این تقسیم بندی توضیح کوتاهی برای دو نوع آن ارائه شده است )
 

1-جنگ سایبرنتیک (Cyber Warfare) :
حمله به مغز شبکه ارتباط و کنترل سامانه در مراکز نظامی و ملی یک کشوری که آموزش با رایانه هدایت می شود.
2-جنگ الکترونیک :
حمله به مغز کنترل و فرماندهی تاکتیکی و صحنه عملیات نظامی
3-جنگ ضد جنگ الکترونیک :
مقابله با جنگ های الکترونیک
18-تقسیم بندی از نظر میزان تلفات خودی و دشمن (به دلیل جدید بودن این تقسیم بندی توضیح کوتاهی برای انواع آن ارائه شده است ).
1-جنگ (یا عملیات ) صفر کشته یا تلفات صفر (Zero Death) :
کاهش تلفات نیروی خودی با استفاده از توانمندی های برتر نظامی، تا مشروعیت جنگ در افکارعمومی خودی لطمه نخورد.
2-جنگ پاک (Clear War ) :
بدون وارد کردن تلفات سنگین به دشمن و با حداقل تلفات و خسارات به غیر نظامیان، با دقت در عمل و هدف قرار دادن نقاط حیاتی و حساس او را وادار به تسلیم نماییم تا مشروعیت جنگ در افکار عمومی جهان یا کشور هدف جریحه دار نشود
3-جنگ رایج (معمول ) :
هر میزان و هرگونه تلفاتی متناسب با نوع سلاح قابل پذیرش بوده و یا اینکه میزان و تفکیک اهداف و تلفات قابل کنترل و پیش بینی نیست.
19-تقسیم بندی از نظر تطور تاریخی در نوع سلاح و آرایش و نحوه جنگیدن :
-جنگ های بدوی : بدون ابزار یا با ابزار اولیه طبیعی مثل چوب، استخوان و سنگ و یا ابزارمصنوعی ساده از قبیل شمشیر و گرز و کمان و سپر.
-جنگ های نسل اول : که اولین نسل از جنگ های جدید است و جنگ های جدید از زمانی است که سلاح های آتشین اختراع می گردد. در نسل اول جنگ های جدید، توپخانه در جلو و پیاده به صورت خطی پشت آن حرکت می کرده، مثل جنگ های ناپلئون.
-جنگ نسل دوم : که خصیصه این جنگ تغییر در نحوه آرایش تاکتیکی صحنه جنگ است و در آن پیاده به ستون در جلو و توپخانه پشت سر با قدرت آتش زیاد و یگان های هوایی و زرهی با حداکثر قدرت آتش، جنگ را پشتیبانی می نمایند. مثل جنگ جهانی دوم.
-جنگ نسل سوم : که در آن از سلاح های هوشمند استفاده می شود. مثل جنگ آمریکا و عراق.
-جنگ نسل چهارم : که پیش بینی می شود جنگ نرم و رایانه ای باشد، گونه ای که بدون کاربرد خشونت سخت، دشمن را بتوان تسلیم اراده خود نمود و نهایت آن جنگ سایبری است.
-جنگ نسل پنجم : که می توان به عنوان یک فریضه آن را چنین خلاصه نمود که جنگ های توأمان فضایی و سایبری خواهد بود.
20-تقسیم بندی از نظر شکل تولید ثروت یعنی کار، ابزار کار و شیوه کار اقتصادی بشر (با توجه به جدید بودن انواع این تقسیم بندی، شرح بسیار مختصری از هر کدام را در اینجا می آورم )
1-جنگ بدوی : قبل از اسکان های دائمی بشر که زندگی انسان با شکار و استفاده از گیاهان طبیعی تأمین می شد.
2-جنگ موج اول : انقلاب کشاورزی باعث اسکان های دائمی می گردید و در نتیجه دولت شهرها ایجاد شد و مازاد کشاورزی خانوار برای دولت شهرها قدرت را به همراه داشت و توسعه سرزمین دولت شهرها جنگ های موج اول را در ارتش های کوچک داوطلب و سپس منظم و بزرگتر با همان ابزار از نوع کار کشاورزی مثل تبر، شمشیر، نیزه و... ایجاد نمود.
3-جنگ موج دوم : این نوع جنگ با انقلاب صنعتی که شیوه تأمین زندگی انسان ها را دگرگون ساخت آغاز گردید. تولید انبوه در اقتصاد، نابودی انبوه در جنگ و ارتش های انبوه و صنعتی کردن مرگ را در پی داشت. جنگ جهانی اول و دوم از این نوع است.
4-جنگ موج سوم : شکل تازه تولید ثروت که تولید گزینشی و سفارشی و هوشمند را جایگزین تولید انبوه کرد موج سوم جنگ را هم ایجاد نمود. می توان گفت این جنگ با جنگ خلیج فارس در سال 1991 جلوه خویش را
نمودار ساخت. به قول الوین تافلر نویسنده کتاب جنگ و ضد جنگ در طول تاریخ شیوه جنگیدن زنان و مردان بازتابی بوده است از شیوه کارشان.

در هر صورت مبانی جنگ موج سومی چنین است :
 

عوامل تولید، ارزش های نا ملموس، انبوه زدائی، کارغیر مستقیم (کار یقه سفیدها )، نوآوری، مقیاس، سازماندهی در مرزهای غیر ملی، انسجام پست ها، زیر ساخت های الکترونیکی، شتاب و سرعت.
توجه داشته باشیم که این همان تقسیم بندی از نظر تطور تاریخی است لیکن از منظر ابزار و شیوه تولید و کار اقتصادی نه از زاویه نگاه به شیوه و ابزار و سلاح جنگی.
البته جنگ خارج از بعد نظامی صرف، تقسیمات دیگری دارد که مواقعی جنبه نظامی را هم دارا است :
مثل جنگ اقتصادی ـ جنگ مذهبی ـ جنگ تبلیغاتی ـ جنگ اطلاعاتی ـ جنگ الکترونیکی ـ جنگ دیپلماتیک ـ جنگ تکنولوژیکی ـ جنگ مادی ـ جنگ معنوی که البته شاید بهتر باشد این پسوندها را در بعضی موارد دلایل جنگهای نظامی و یا در مواردی شیوه ها و یا ابزاری برای جنگ نظامی بدانیم ولی به هرحال اصطلاح و یا عنوان جنگ به آنها هم داده شده است.
در اینجا یاد آوری این نکته ضروری است که هر کدام از مبانی تقسیم فوق و هر کدام از انواع، خود تعاریف مختلف و بعضاً تقسیماتی را نیز دارا هستند که از شرح و بسط آنها بدلیل کم حجم کردن مطلب پرهیز کرده ام.
منبع: کلیاتی از جنگ و مواردی از دفاع مقدس، ناصر آراسته ، انتشارات ایران سبز ،1389

جنگ و انواع آن

جنگ به منزلۀ بخشی از طبیعت بشر شناخته می شود که در تاریخی به قدمت تاریخ خود بشر، فراز و نشیب‌ها داشته و با رویکردهایی مختلف تقسیم شده است. شناخته ترین نوع آن تقسیم بندی، بر اساس شدت جنگ است که آن را به منازعات کم شدت، شدید و تمام عیار، صورت‌بندی می‌کند. در نوع دوم، جنگ را از نظر به‌کارگیری سلاح به طیف‌های جنگ گرم و سرد تفکیک می‌کنند. همچنین جنگ از حیث علنی یا مخفی بودن منازعه، به جنگ آشکار، نیمه پنهان و پنهان تقسیم شده است. نوع دیگر دسته بندی از حیث موضوع جنگ است که به سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی دسته بندی شده است.

 در نهایت طیف‌شناسی جنگ، براساس "ابزار و روش تحمیل اراده" است. بر اساس این شاخص جنگ شامل جنگ نرم  و جنگ سخت  است. این نوع تفکیک ابتدا در مورد تفکیک قدرت به نرم و سخت توسط ژوزف نای انجام شد. او در سال 1990 م در مجله "سیاست خارجی" شماره 80 امریکا، مقاله‌ای در مورد قدرت نرم منتشر کرد، که در دو دهه اخیر نیز توسط برخی از اندیشمندان دیگر توسعه یافت.

بنابراین تهدیدات، در این رویکرد شامل تهدیدات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و... می‌باشد. همچنین قدرت دارای ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی ، نظامی و ... است. بنابراین امنیت بر پایه ملاحظات نرم‌افزارانه در محیط ملی و جهانی می‌باشد و به عبارت دیگر قدرت نرم بنیاد، زیرساخت و جوهر اصلی امنیت همه جانبه یک نظام سیاسی خواهد بود .

گروهی از محققان با مطالعه سیر تطور و تکوین تاریخی انواع جنگ‌ها، آنها را به لحاظ شدت، شکل و ابزار رسیدن به هدف و اعمال قدرت، دسته‌بندی کرده و با عناوین مختلف نامگذاری کرده‌اند. این محققان و نویسندگان معتقدند شناخت جنگ نرم، عرصه‌ها و مصادیق آن، نیازمند بررسی سیر تکوین تاریخی جنگ‌ها یا به عبارت دیگر بررسی سیر تطور تاریخی نظام‌های سلطه است. از نظر آنان، برای اعمال اراده و تأمین منافع و اهداف حیاتی نظام‌های سلطه بر جهان، سه مقطع تاریخی را می‌توان برشمرد این سه مقطع عبارت است از: 1- استعمار کهن (دوره تهدیدات سخت)؛ 2- استعمار نو (دوره تهدیدات نیمه سخت)؛ و 3- استعمار فرانوین (دوره تهدیدات نرم). این گروه معتقدند، در طول تاریخ ماهیت و استراتژی سلطه متفاوت بوده، و در هر دوره متناسب با اهداف و منافع و شرایط، مصادیق، ابزار و شیوه‌های متفاوتی جهت اِعمال اراده و تأمین منافع به کار رفته است.

جنگ سخت عبارت است از اعمال قدرت نظامی برای تحمیل اراده و تأمین منافع. در این نوع جنگ هدف اشغال سرزمین است. جنگ سخت متکی به روش‌های فیزیکی، عینی "سخت‌افزارانه" و همراه با اعمال و رفتار خشونت‌آمیز، براندازی آشکار، حذف دفعی، اشغال و الحاق سرزمین‌ها است. ظهور این جنگ‌ها مربوط به دوره استعمار کهن بوده که نظام سلطه با استفاده از لشکرکشی، کشتار، تصرف سرزمین‌ها و الحاق آن (ایجاد مستملکات و مستعمرات) اراده خود را تحمیل و منافع خود را تأمین نموده است.

جنگ نیمه سخت عبارت است از اعمال قدرت سیستم سیاسی امنیتی با در دست گرفتن بخش حکومت و سیاست در یک کشور جهت تحمیل اراده و تأمین منافع. در این نوع جنگ هدف اشغال بخش حکومت و حوزه سیاست است.

جنگ نیمه سخت متکی به کاربرد سیستم اطلاعاتی – امنیتی و نفوذ در دولت‌ها است که روش‌های آن ترکیبی (سخت افزارانه – نرم‌افزارانه) است.

ظهور این جنگ‌ها مربوط به دوره استعمار نو می‌باشد که نظام سلطه با استفاده از کاربرد قدرت امنیتی و بدون استفاده از لشکرکشی و اشغال فیزیکی سرزمین عملاً سیستم حکومت و سیاست یک کشور را در اختیار خود قرار داده، از این طریق به تحمیل اراده می‌پردازد و منافع خود را تأمین می‌کند.

در نهایت جنگ نرم عبارت است از: اعمال اراده و تأمین منافع نظام سلطه، بدون منازعه و از طریق اشغال اندیشه و الگوهای رفتاری همه جانبه یک کشور در حوزه‌های مختلف اجتماعی. جنگ‌های نرم متکی به روش‌های نرم‌افزارانه، نامحسوس و تدریجی است.

این نوع جنگ بدون عکس‌العمل فیزیکی بوده و نوعی اشغال همه‌جانبه، نامرئی و پایدار تلقی می‌شود. در این جنگ، عرصه‌های مختلف اجتماعی (فرهنگی، اقتصادی و سیاسی) از طریق تحمیل فرهنگ، اندیشه و الگوهای رفتاری نظام سلطه به اشغال کامل در می‌آید. در واقع هدف جنگ نرم، "مردم" است. در صورتی که در جنگ سخت هدف "سرزمین" و در جنگ نیمه سخت هدف "حکومت" است. ظهور جنگ نرم مربوط به دوره استعمار فرانوین یا جهانی‌سازی فرهنگ می‌باشد .

البته نکاتی در این جا بیانش حائز اهمیت است ، اینکه جنگ نرم اساس همه منازعات و جنگ‌ها را تشکیل می‌دهد، و سایر درگیری‌ها مولود جنگ نرم هستند. یعنی نباید برای جنگ سخت، ماهیت مستقلی در نظر گرفت، بلکه ابتدا جنگ نرم وجود می‌یابد و سپس جنگ سخت از آن حاصل می‌شود، و اگر در حوزه فرهنگی یا فکری تعارضی وجود نداشته باشد، جنگ سخت زمینه‌ بروز پیدا نمی‌کند. به عبارت دیگر این اختلافات فکری هستند که مقدمه سایر درگیری‌ها و از جمله جنگ سخت را باعث می‌شوند. بنابراین می‌توان رابطه میان جنگ نرم و سخت را، عموم و خصوص مطلق دانست. بدین معنا که هرجا جنگ سختی وجود داشته باشد، الزاما جنگ نرم نیز وجود دارد، اما عکس این قضیه صادق نبوده، و وجود جنگ نرم الزاما دلیل بر وجود جنگ سخت نیست.

با توجه به اینکه اصالت بالذات در این بین با جنگ نرم است، روشن است که فرهنگ و تمدنی که در میدان مواجهه نرم پیروز باشد، قاعدتا در سایر حوزه‌ها نیز پیروز است. "چون که صد آمد نود هم پیش ماست".

نکته بعد اینکه جنگ نرم، جنگی مستمر و مداوم است؛ چرا که تا وقتی فرهنگ‌های متعارض وجود دارند، طبیعتاً تعارض ماهوی آنها نیز به قوت خود باقی است. این تداوم تعارض، تداوم رویارویی را در پی دارد. به بیان دیگر علت محدثه، علت مبقیه نیز هست. مادامی که علت اصلی پابرجاست، معلول نیز به قوت خود باقی است. پس نمی‌توان  زمان خاصی را برای وقوع جنگ نرم مدنظر قرار داد. خداوند در آیه 217 سوره مبارکه بقره می‌فرمایند: "وَ لایَزالون یُقاتِلونَکُم حَتی یُرَّدوکُم عَنْ دینِکُم إن استطاعُوا؛" و کافران پیوسته با شما جنگ کنند تا آن‌که اگر بتوانند شما را از دین خود برگردانند.

وجود عبارت "لایَزالون" در این آیه که به پیوستگی و پایان ناپذیری دشمنی کفار با مسلمین اشاره دارد، تاکید قرآن کریم بر تداوم و استمرار جنگ کفر و ایمان را نشان می‌دهد. در واقع این تعارض، از ابتدای خلقت بشر وجود داشته و تا پایان نیز پابرجاست و ریشه اصلی آن را باید در نفس آدمی جستجو کرد.

جهاد اکبر که ریشه در نفس انسان دارد و جدال همیشگی نیک و بد، و ایمان و کفر را مورد اشاره دارد، به مثابه جنگ نرم است. و اساساً رقم خوردن انواع منازعات و وقایع، حاصل مقابله قوای نفس انسان است. مولای متقیان علی(ع) در خطبه 50 نهج البلاغه می‌فرماید: "ِانَما بَدءُ وقوع الفِتَنِ َاهواءٌ تُتَبَعُ؛" همانا آغاز فتنه‌ها و نابسامانی‌ها هواهای نفسانی‌ای است که تبعیت می‌شوند. یعنی انسان‌هایی به جای اینکه خدا را پرستش کنند، هواهای نفسانی را پرستش می‌کنند و دنبال خواسته‌هایشان می‌روند."[6] قرآن کریم نیز به این معنا تصریح کرده و در آیه 76 سوره نساء می‌فرماید: " اَلَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلوُنَ فِی سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلوُنَ فِی سَبیلِ الطّاغوُتِ؛" مؤمنان، در راه خدای یکتا می‌جنگند و کافران در راه طاغوت نبرد می‌کنند. تا انسان هست، جدال‌ قوای درونی او نیز پابرجاست. بازتاب این جدال درونی در بیرون است که اساس جنگ نرم را تشکیل می‌دهد. گروهی خدا را معبود خود قرار می‌دهند و گروهی هواهای نفس خود را. طبعاً میان گروه خداپرست و گروه هواپرست جدالی پایان‌ناپذیر در جریان بوده، هست و خواهد بود. امام خمینی(ره) در رابطه با پایان ناپذیر بودن این جنگ می‌فرمایند:

" جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست. جنگ ما جنگ فقر و غنا بود. جنگ ایمان و رذالت بود،

و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد."[7]

همچنین در پیامی که به پیام استقامت مشهور شده می‌گویند:

" ما می‌گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم."[8]

در ادامه این پیام نیز می‌فرمایند: "به گفته قرآن کریم هرگز دست از مقابله و ستیز با شما بر‌نمی‌دارند، مگر اینکه شما را از دین‌تان بر‌گردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، صهیونیست‌ها، آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود. تا هویت دینی و شرافت مکتبی‌مان را لکه دار کنند."[9]

در این مورد آیت الله خامنه‌ای (مدظله العالی) نیز می‌فرمایند:

"البته دشمن دست‌ بردار نیست و توطئه‌ خودش را متوقف نخواهد کرد؛ ضربه را مى‌خورد، ولى باز خودش را براى ضربه‌ بعدى آماده و جمع‌وجور مى‌کند."[10]

همچنین می‌فرمایند:

"فتنه‌گر و دشمن همیشه هست؛ امروز یک دشمن است، فردا یک دشمن دیگر است، پس‌فردا یک کس دیگر است، یک جور دیگر است."[11]

صفت استمرار جنگ نرم این پیام را با خود دارد که مبارزان این میدان می‌بایست خود را برای نبردی دائمی آماده کنند. و در این مصاف "لحظه ای نباید موقف شد. باید دائم در حال پیشرفت بود؛ چون دشمن منتظر خاکریز نرم است که نفوذ کند. دشمن منتظر توقف است تا حمله کند."[12]

در ازای این تداوم، مبارزان میدان نرم نیز باید تداوم مبارزه را در ذهن خود منظور کنند چرا که "تداوم مبارزه و ایستادگی در مقابل مشکلات گوناگون، تنها راه علاج و برون رفت از مشکلات بوده است. خداوند فرموده است: «والّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِینَّهُم سُبُلَنا»، «وَ مَن جاهَدَ فانَّما یجاهِدُ لِنَفسِه». این مجاهدت، تنها راهى است که ما در پیش داریم."[13]

پی‌نوشت‌ها:
[1] . ذکر خرده منازعات به معنای کم بودن حجم منازعه نیست، بلکه مراد از عبارت "خرده منازعه" از نظر علت است. چرا که جنگ جهانی اول و دوم به عنوان جنگ های درون تمدنی غرب، بیش از 100 میلیون کشته بر روی دست بشر گذاشت که چنین آماری از کشته در طی دو جنگ در طول تاریخ حیات بشری بی سابقه است.
[2] .صحیفه نور، ج6، ص 252 ،3/3/58

[3] . همان، ج6، ص40 ،29/1/58

[4] . آیت الله خامنه ای(مد ظله العالی) ، بیانات در دیدار پاسداران 17/07/1381

[5] . آیت الله خامنه ای(مد ظله العالی) ، بیانات در جمع مردم کردستان 22/02/1388

 [6] . شهید مطهری، نبرد حق و باطل، ص51

[7] .صحیفه نور، ج21،ص95

[8] . امام خمینی(ره) ، پیام استقامت

[9] . همان

[10] . آیت الله خامنه ای(مد ظله العالی) ، بیانات در جمع مسئولان امنیتی 18/04/1368

[11] . آیت الله خامنه ای(مد ظله العالی) ، بیانات در دیدار با اعضای شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامى 29/10/1388

[12] . آیت الله خامنه ای(مد ظله العالی) ، بیانات در جمع پاسداران 24/9/1375

[13] . آیت الله خامنه ای(مد)، بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان 19/06/1382

منابع:
1- صحیفه نور، امام خمینی(ره)، شرکت سهامی چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی

2- پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای (مد ظله العالی)

3- نبرد حق و باطل، مطهری مرتضی، انتشارات صدرا


انواع جنگ

جنگ‌ها با توجه به معیارهای مختلف به انواع متفاوتی تقسیم می‌شوند.

بر اساس توازن قوا: عادلانه و غیر عادلانه،

بر اساس مقیاس‌های جغرافیایی: محلی، منطقه ای، فرامنطقه ای و جهانی،   

با توجه به نوع تاکتیک: منظم (کلاسیک) و نامنظم (چریکی)؛

بر اساس نوع سلاح: هسته ای و غیرهسته ای؛

با توجه به ابزارها و همچنین هدف اصلی: سخت (Hard War نیمهسخت (Simi hard war) و نرم (Soft War).[1]

دوره اول: استعمار کهن یا کلاسیک‏

 استعمار کلاسیک پس از رنسانس و متحول شدن جهان غرب از قرن 16 میلادى آغاز شد و تا جنگ جهانى اول به مدت 400 سال ادامه داشت. در این دوره، سلطه قدرت‏هاى بزرگ بر جوامع ضعیف، از طریق تسخیر نظامى انجام مى‏شد و استثمار ملت‏ها با اشغال مستقیم نظامى همراه بود.

مشخصات استعمار کلاسیک‏

 1. لشگرکشى از سرزمینى به سرزمین دیگر.

 2. غارت اقتصادى و ازدیاد حوزه نفوذ و سلطه از طریق حضور مستقیم فیزیکى.

 3. استفاده از قدرت نظامى برتر به مثابه مهم‏ترین ابزار سلطه.[1]

 نقاط ضعف استعمار کلاسیک یا کهن‏

1. لشگرکشى نظامى نیازند هزینه سنگین مالى بود.

2. اشغال نظامى کشورها همراه با تبلیغات زیاد انسانى و ضایعات حیثیتى بود.

3. حضور فیزیکى قواى نظامى اشغالگران در سرزمین‏هاى اشغالى، زمینه‏ساز قیام ملت‏ها علیه اشغالگران بود و تداوم سلطه را پرهزینه مى‏ساخت.[2]

دوره دوم: استعمار نئوکلاسیک یا استعمار نو

 استعمار نو از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، رواج یافت و به مرور زمان، جایگزین استعمار کهن یا کلاسیک گردید. زیرا نسبت به استعمار کلاسیک، از مزایاى بسیار برخوردار بود. این دوره پس از جنگ‏هاى جهانى اول و دوم رشد چشم‏گیرى یافت. ابداع‏کننده اصلى این سیاست حکومت بریتانیا بود. در این دوره دست‏نشاندگانى مانند رضاخان در ایران، آتاتورک در ترکیه و ظاهرشاه در افغانستان، به قدرت رسیدند.

مشخصات استعمار نئوکلاسیک‏

 ویژگى‏هاى استعمار نو عبارتند از:

 1. به کارگیرى نیروهاى مزدور و وابسته بومى از طریق مستشاران اقتصادى، نظامى و امنیتى؛

 2. حاکمیت نامحسوس اما قوى بر حاکمان؛

 3. چپاول و غارت ثروت‏هاى ملى و ذخایر زیرزمینى و مواد خام کشورهاى زیرسلطه، از طریق انعقاد قراردادهاى استثمارى؛

 4. تبدیل کشور زیرسلطه به بازار فروش محصولات خویش؛

 5. هجوم به فرهنگ ملى و بومى کشور زیرسلطه، از طریق تهى‏سازى فرهنگى؛

 6. ترویج و گسترش فرهنگ کشور سلطه‏گر در افکار عمومى کشورهاى زیرسلطه با هدف تداوم و تضمین بقاى سلطه سیاسى، با ایجاد کانون‏هاى سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و ایجاد احزاب وابسته؛[1]

 7. تهاجم به مذهب از طریق اشاعه سکولاریسم، ترویج لائیسم، حفظ قالب‏ها و تهى‏سازى مفاهیم از محتواى اصلى، ایجاد و گسترش ادیان و فرق خودساخته، مانند بهائیت و ترویج مکاتب و ایدئولوژى‏هاى مبتنى بر امانیسم با هدف کم‏رنگ ساختن نقش مذهب در جامعه، جداسازى دین از سیاست، کاهش ایمان و بى‏هویت ساختن جامعه؛

 8. ایجاد کانون‏هاى مخفى کادرسازى به منزله پشتوانه حاکمیت سیاسى، از طریق تشکل‏هاى منسجم و محافل خاص، مانند سازماندهى انواع لژهاى فرماسونرى، براى اداره سرزمین‏هاى استعمار شده و پیشبرد اهداف در مستعمرات؛

 9. سلطه‏گران براى اعمال سلطه خویش، بر مبناى سیاست نئوکلانیستى، از ابزارهایى چون وابستگى پنهانى حاکمان بومى، سیاست‏گذارى براى کشور زیر سلطه درعرصه‏هاى مختلف سیاسى، اقتصادى، نظامى، فرهنگى، اجتماعى و بین‏المللى، برپایى حکومت‏هاى مستبد و دیکتاتور، سرکوب مبارزان، آزادى‏خواهان و استقلال‏طلبان و تبدیل کشور زیرسلطه به حافظ منافع سلطه‏گر در منطقه، بهره مى‏بردند. در این چهارچوب، به رغم وجود رقابت شدید میان کشورهاى استعمارگر، نوعى وحدت رویه و هماهنگى میان آنها، براى تثبیت منافع مشترک به چشم مى‏خورد.

 10. آثار و پیامدهاى سیاست نئوکلانیستى به طور عمده، عبارت است از: تخریب فرهنگ ملى و بومى، ایجاد فرهنگ التقاطى، وابستگى اقتصادى، ایجاد اقتصاد تک‏بعدى در کشور زیرسلطه، بى‏هویتى فرهنگى، وابستگى شدید نظامى - امنیتى؛

 11. در استعمار نو، کشور زیرسلطه متحد کشور سلطه‏گر خوانده مى‏شد و نیروهاى مبارز و آزادى‏خواه درتبلیغات جهانى،تروریست نامیده مى‏شدند و کشور زیر سلطه از هرگونه تعرض بین‏المللى در عرصه نقض حقوق بشر و عدم پاى‏بندى به آزادى‏هاى سیاسى در امان خواهد بود! در عوض، مبارزان، استقلال‏طلبان و آزادى‏خواهان در معرض تهاجمات شدید تبلیغاتى و سیاسى قرار داشتند و با برچسب‏هایى چون فناتیک و تروریست، مرتجع و.. روبرو مى‏شوند.

 12. زمینه‏هاى رشد افراد در عرصه‏هاى سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، نظامى، امنیتى، هنرى، ادبى، بستگى تام و تمام به میزان وابستگى و شدت ارادت آنان به نظام سلطه‏گر دارد و نیروهاى مستقل زمینه‏اى براى رشد و فعالیت ندارند.

 13. اگر پایه‏هاى سلطه را زر و زور و تزویر بدانیم، در استعمار نو، نقش تزویر کلیدى است؛ چنان که در استعمار کهن نقش نیروى نظامى محورى و اساسى است.

 14. در استعمار نو، حکومت‏هاى زیر سلطه قدرت خویش را از طریق نظام سلطه‏گر کسب و به همان اندازه که در مقابل نظام سلطه‏گر، رام و مطیع‏اند، علیه ملت خود، با شدت و خشونت برخورد مى‏کنند عوامل بومى وابسته، به ویژه حاکمان به شدت، در پى ترویج شیوه زندگى و آداب و رسوم فرهنگ سلطه‏گر در میان ملت خود بودند.[2]

نقاط ضعف استعمار نئوکلاسیک‏

 سیاست نئوکلانیستى یا استعمار نو، اگرچه از تلفات زیاد نیروهاى کشور سلطه‏گر در امان بود؛ اما اشکالات زیادى داشت. از جمله:

 1. نیروهاى مزدور و وابسته بومى، به دلیل فقدان پایگاه مردمى، معمولاً با کودتا، روش‏هاى نامشروع و غیرقانونى، زمام امور را به دست مى‏گرفتند سازماندهى کودتا تا هزینه‏هاى مالى و حیثیتى بسیارى را بر سلطه‏گران تحمیل مى‏کرد.

 2. ماهیت مزدورانى که زمام امور ملت‏ها را در دست مى‏گرفتند، خیلى زود بر ملت‏ها آشکار مى‏گشت. از این رو، چاره‏اى نداشتند جز آن که با دیکتاتورى و خفقان حکومت کنند. این امر سلطه‏گران را با تضاد و تعارض روبرو مى‏ساخت؛ زیرا دفاع از دیکتاتورهاى مستبد، با شعار طرفدارى از حقوق بشر، دموکراسى، لیبرالیسم، کرامت انسان و... منافات داشت.

 3. وابستگى حاکمان و استبداد و دیکتاتورى آنان سبب بسیج توده‏هاى مردمى علیه استبداد داخلى و استعمار خارجى، بر محور کسب استقلال و آزادى مى‏گردید.[3] 

 

دوره سوم: استعمار فرانو

 استعمار فرانو و سلطه‏گرى نوین، مبتنى بر ایجاد تغییر در جهان‏بینى، فرهنگ، باورها، بینش‏ها، رفتار نگرش‏هاى سیاسى با هدف تغییر نامرئى و نامحسوس هویت ملت‏ها، پایه ‏ریزى گردیده است. سست کردن پایه‏ هاى وحدت ملى، تشدید اختلافات داخلى، بى‏تفاوت ساختن مردم، از مهم‏ترین محورهاى القایى استعمار فرانو است. استراتژیست‏هاى نظام سلطه و طراحان سیاست‏هاى استعمارى، با بهره ‏گیرى از تکنولوژى‏هاى پیشرفته و فناورى‏هاى مدرن اطلاعاتى و ارتباطى، در پى تأثیرگذارى بر مبانى اعتقادى و رفتار مذهبى و ملى مردم هستند.

 در دوران استعمار کهن و استعمار نو، امکان تأثیرگذارى مستقیم بر افکار عمومى کمتر بود. این امکان اکنون با رشد و توسعه فناورى بیشتر پدید آمده است.[4]

 مشخصات استعمار فرانو

 رشد و توسعه تکنولوژى در آغاز قرن 21 و هزاره سوم میلادى، فضایى نوین را بر جهان حاکم ساخته است که ویژگى‏هاى آن عبارتند از:

 1. کاهش کنترل حکومت‏ها بر ملت‏ها

 در طول تاریخ، تمامى حکومت‏ها و نظام‏هاى سیاسى مى‏توانستند جوامع تحت حاکمیت خود را متناسب با سلیقه و مصالح خود اداره کنند؛ و براساس خواست حکومت‏ کنندگان حرکت کنند؛ موضوعاتى را در جامعه اشاعه دهند یا مانع از ترویج موضوعات دیگر شوند. دولت‏ها از اختیارات لازم برخوردار بودند و مى‏توانستند تصمیم بگیرند که چه اخبار و اطلاعاتى باید در اختیار مردم قرار گیرد و چه اخبار و اطلاعاتى پخش نشود.

 از سوى دیگر، بیگانگان نیز امکان تأثیرگذارى مستقیم بر افکار عمومى ملت‏ها را نداشتند؛ مگر اینکه کشورى را به اشغال خود درآورده و با در اختیار گرفتن زمام امور، جوامع تحت اشغال خود را متناسب با خواست خود اداره کنند و برخى از اخبار و اطلاعات را در جامعه پخش کنند یا مانع پخش برخى اخبار شوند یا براساس سیاست نئوکلانیستى، مزدوران خود را بر مقدرات ملتى حاکم کنند و آنان در راستاى اهداف نظام‏هاى سلطه ‏گر، به افکار عمومى شکل دهند.

 در اواخر دوران استعمار کهن و نو مهم‏ترین ابزار تأثیرگذارى رادیو بود. رادیو نیز نتوانست قرنطینه ‏هاى اطلاعاتى فرهنگى  سیاسى حکومت‏ها را بشکند؛ زیرا با ارسال پارازیت، قابل کنترل گردید؛ لیکن در دوران نوین، با اختراع ماهواره، اینترنت، کامپیوتر و تکنولوژى‏هاى جدید مخابراتى و توسعه  ICTو IT و شبکه‏ هاى رادیو تلویزیونى، کشورهاى توسعه یافته غرب و صاحبان تکنولوژى این توانایى را به دست آورند که بدون هیچ مانعى، به طور مستقیم، با دورترین نقاط جهان، ارتباط برقرار کنند؛ قرنطینه ‏هاى سیاسى و تبلیغاتى حکومت‏ها را بشکنند و خارج از کنترل دولت‏ها، بر افکار عمومى ملت‏ها، تأثیر مستقیم بگذارند. این امر تحولاتى ژرف در مناسبات سیاسى، فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى جهان پدید آورده است.[5]

 2. تبدیل دانش و فناورى به مزیت اصلى‏

 تا سال 1900 و در دوران استعمار کهن، مزیت اصلى، دستیابى به قدرت نیروى انسانى بود. هر کشورى که از سربازان فراوان‏تر، نیروى انسانى قوى‏تر و توان کار بیشتر برخوردار بود، بر دیگر کشورها برترى داشت. در دوران استعمار نو، مزیت اصلى قدرت را سرمایه و دستیابى به مواد خام و بازار فروش، به رقابت شدید میان قدرت‏هاى استعمارگر و ظهور جنگ جهانى اول و دوم انجامید و سپس جنگ سرد را پایه ‏ریزى کرد؛ ولى در دوران استعمار فرانو، دست‏یابى به اطلاعات، دانایى، دانش فنى، تکنولوژى و صنعت، مزیت اصلى دست‏یابى به قدرت است. هر ملتى که از علم، دانش فنى، تکنولوژى و صنعت، بهره بیشترى داشته باشد از دیگران قوى‏تر مى‏گردد و مى‏تواند برترى خود را بر دیگران دیکته کند.[6]

 3. افکارسازى و حکومت بر اذهان‏

 با افزایش سرعت انتقال اطلاعات و گسترش فناورى ارتباطات و اطلاعات و با ظهور ماهواره، اینترنت و کامپیوتر و امکان ارسال مستقیم پیام و ارتباط با مخاطبان که به شکسته شدن قرنطینه‏ هاى سیاسى، تبلیغاتى، فرهنگى و اطلاعاتى حکومت‏هاى بومى انجامید، ذهنیت ‏سازى و تأثیرگذارى بر افکار عمومى و جنگ روانى، تبلیغاتى و فرهنگى، اهمیت بسیار یافته است که به هیچ روى، قابل قیاس با گذشته نیست.

 جنگ روانى، تبلیغاتى و فرهنگى در مقایسه با جنگ نظامى و اقتصادى، از هزینه کمتر و تأثیر بیشترى برخوردار است. توسعه تکنولوژى و رشد فناورى شرایطى را بر جهان حاکم ساخته که جهانى‏سازى اقتصاد، استحاله سیاسى، فرهنگى، همراه با جنگ روانى و تبلیغاتى، محور اصلى استراتژى استعمارگران فرانو است.

 جنگ روانى - تبلیغاتى به معناى تلاش هدفمند و برنامه ‏ریزى شده براى تخریب یا تضعیف روحیه و قدرت مقاومت یک ملت است و هدف آن تحمیل اراده وتأثیرگذارى بر افکار، عقاید، عواطف، مواضع و رفتار ملت‏هاست.

 جذب افراد یا تبدیل آنان به ستون پنجم، از طریق ایجاد روحیه یأس و نومیدى، مخدوش ساختن اعتماد، ایجاد اختلاف و انشقاق، سست کردن انسجام درونى، از بین بردن وحدت فرماندهى در نیروها ایجاد گسست میان نظام حکومتى و مردم، ترور شخصیت رهبران با دروغ ‏پراکنى، شایعه ‏سازى، اشاعه اطلاعات نادرست و.. تأثیرگذارى مستقیم بر ملت‏ها را به اجرا درمى‏آورد.[7]

 4. جهانى‏سازى قوانین و مقررات‏

 ویژگى دیگر دوران نوین در استعمار فرانو عبارت است از تعیین قوانین و مقررات بین‏ المللى و تدوین خط مشى‏هاى اجرایى و سیاست‏هاى کلان حاکم بر مناسبات جهانى و روابط بین ‏المللى، از سوى کشورهاى توسعه یافته غرب و اجراى آن سیاست‏ها از طریق سازمان‏هاى بین ‏المللى و مجامع جهانى، ایجاد کنوانسیون‏هاى مختلف و رسمیت بخشیدن به آنها و ملزم ساختن کشورهاى ضعیف به اجراى مفاد کنوانسیون‏ها و پروتکل‏هاى الحاقى، از یک سوى و نفوذ در سازمان‏هاى بین‏ المللى و دراختیار گرفتن رهبرى آنها، از سوى دیگر، از محورهاى مهم استراتژى استعمار فرانو است که در دوران جدید، به اجرا درمى‏آید.[8]

 5. جهانى‏سازى اقتصاد

 در استعمار فرانو، همگرایى جهانى در مناسبات اقتصادى و جهانى‏سازى اقتصاد و تجارت، محور اصلى تحرکات و اقدامات اقتصادى در شرایط کنونى جهان است؛ زیرا جهانى‏سازى اقتصاد و ایجاد همگرایى اقتصادى در مناسبات بین ‏المللى، بر توزیع جهانى قدرت به نفع کشورهاى پیشرفته و تحکیم رهبرى آنها بر اقتصاد جهانى، تأثیر اساسى خواهد داشت.

 از آنجا که سررشته بازهاى پولى و مالى و رهبرى سازمان‏هاى بازرگانى و تشکل‏هاى تسهیل کننده دانش و فناورى و اقتصاد، همراه با اختیار قانون‏ سازى در نظام اقتصاد جهانى، در اختیار کشورهاى ثروتمند غربى است، منبع درآمد و معیشت ملت‏هاى جهان سوم، با بین ‏المللى شدن اقتصاد و یکپارچگى تجارى و صنعتى، در دست کشورهاى سلطه ‏گر قرار خواهد گرفت. این فرآیند به تضعیف اقتصادهاى ملى و افزایش وابستگى خواهد انجامید.[9]

 6. یکسان‏سازى فرهنگى‏

 تضعیف و تخریب فرهنگ ملت‏ها و حاکمیت بخشیدن به فرهنگ غربى و وارداتى، امرى زیربنایى و حیاتى براى غرب است؛ زیرا:

 الف. یکسان ‏سازى فرهنگى سبب سست شدن قدرت مقاومت ملت‏ها خواهد شد؛

 ب. یکسان‏ سازى فرهنگى بقا و دوام جهانى‏سازى را به همراه دارد؛

 ج. با یکسان‏ سازى فرهنگى تبدیل کشورها به بازار فروش محصولات غربى تسریع مى‏شود؛

 د. با یکسان‏ سازى فرهنگى جهت دادن به افکار عمومى جهانیان، تسهیل مى‏گردد؛

 ه . یکسان‏ سازى فرهنگى زمینه ‏ساز تسلط سیاسى، امنیتى است؛

 و. با یکسان‏ سازى فرهنگى، موانع حاکمیت نظام تک ‏قطبى از میان مى‏رود؛

 ز. با یکسان ‏سازى فرهنگى قوانین نظام سلطه حالت فرا مرزى مى‏یابد.

 ح. یکسان‏ سازى فرهنگى بقاى سلطه‏ گرى و سلطه ‏پذیرى را تضمین مى‏کند.

 غرب که طراح اصلى دوره سوم استعمار و مبتکر نظم نوین جهانى است، براى دستیابى به اهداف خویش، بیشترین سرمایه‏ گذارى را در بخش تهاجم فرهنگى و جنگ نرم براى جهانى جهانى‏سازى فرهنگى و هویتى انجام مى‏دهد. نوک پیکان نیز در مرحله نخست، به سوى جهان اسلام و سپس چین، روسیه و هندوستان است.

 کاهش و حذف تدریجى قدرت تأثیرگذارى رسانه‏هاى ملى، با هدف ارتقاى توان تأثیرگذارى و جایگزین شدن رسانه ‏هاى ماهواره‏اى، از طریق دگرگون‏ سازى سلیقه مخاطبان در سراسر جهان، منزوى کردن فرهنگ‏هاى بومى و خرده ‏فرهنگ‏ها، تخریب و حذف اندیشه ‏هاى استقلال ‏طلبانه و فرهنگ‏هاى غنى و متعالى، گسترش مبانى فرهنگ غربى، محاصره اطلاعاتى و سیاسى مخاطب و بمباران‏هاى مستمر خبرى در فرد، خانواده و اجتماع، با به‏ کارگیرى انواع شیوه‏ هاى روان‏شناسى فردى و اجتماعى، در دستور کار نظام تبلیغاتى و رسانه ‏اى استعمار فرانو قرار دارد.[10]

 7. حاکمیت بر سازمان‏ها و قوانین بین ‏المللى‏

 سازمان‏هاى بین‏ المللى و قوانین جهانى در پیشبرد اهداف استعمارگران فرانو از اهمیت بسیار برخوردار است. جهانى شدن و جهانى‏سازى نیازمند نظم، ثبات و امنیت است. نهادهاى بین‏ المللى به ابزارهاى مهم براى ایجاد نظم جهانى، در خدمت منافع رهبران هشت کشور صنعتى قرار دارند.

 به عبارت دیگر، در نظام‏هاى طراحى شده از سوى سیاست‏گذاران استعمار فرانو، سازمان‏هاى بین‏ المللى مجرى خطمشى‏هاى قدرت‏هاى مسلط جهانى هستند تا از این طریق، استراتژى جهانى‏سازى اقتصادى، فرهنگى و هویتى تحقق یابد و حکومت‏هاى حاکم بر کشورهاى توسعه نیافته یا در حال توسعه، در چهارچوب قوانین بین‏ المللى و نهادهاى جهانى قرار گیرند. در استعمار فرانو، به تدریج، از قدرت و توان حکومت‏ها و دولت‏ها کاسته مى‏شود و بر حوزه اختیارات سازمان‏هاى جهانى افزوده مى‏گردد. تصمیم ‏گیرى حکومت‏ها، محدود مى‏شود و نظارت مجامع جهانى بر عملکرد دولت‏ها افزایش مى‏یابد.[11]

غلام گمنام امام زمان عج

( برداشت از نرم افزار جنگ نرم - کاری از داده پرداز نستوه )


[1] - آمریکا و انگلیس، براى پیشبرد سیاست‏هاى خود در ایران، به تشکل‏هاى فراماسونرى و روشنفکران غرب‏زده روى آوردند و اردوگاه شرق به ایجاد احزاب وابسته، مانند حزب توده پرداخت.

 

[2] - استعمار فرانو: 77-73.

 

[3] - استعمار فرانو: 77- 78.

[4] - استعمار فرانو: 80-79.

[5] - استعمار فرانو: 80- 82.

[6] - استعمار فرانو: 82.

[7] - استعمار فرانو: 83-82.

[8] - استعمار فرانو: 84.

[9] - استعمار فرانو: 86-85.

[10] - استعمار فرانو: 86- 88.

[11] - استعمار فرانو: 89-88.


[1] - استعمار فرانو: 71-70.

 

[2] ­- استعمار فرانو: 73-72.


[1] - جنگ نرم - دکتر احمد حسین شریفی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد