دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی چهارم علوم انسانی | دانلود رایگان نمونه سوالات امتحانی + پاسخنامه

دین و زندگی چهارم علوم انسانی | دانلود رایگان نمونه سوالات امتحانی + پاسخنامه

برای دانلود روی گزینه مورد نظر کلیک کنید

دین وزندگی



https://www.aparat.com/result/_%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C_%D9%88%D9%86%D9%88%D8%B3_

https://www.aparat.com/result/%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D9%88_%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C_%DA%A9%D9%86%DA%A9%D9%88%D8%B1

https://www.aparat.com/v/UINm9/%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D9%88_%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C_-_%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D9%88_%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C_%DA%A9%D9%86%DA%A9%D9%88%D8%B1_-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1_%D8%B3%D8%B1%DA%A9%D8%B4%DB%8C%DA%A9
  
  
  

کد کتاب: 
110205
سال تحصیلی: 
96-97
فایل بخش های کتاب: 
ضمیمهحجم
PDF icon بخش اول827.79 کیلوبایت
PDF icon بخش دوم4.56 مگابایت
PDF icon بخش سوم1.09 مگابایت
PDF icon بخش چهارم4.97 مگابایت
PDF icon بخش پنجم3.31 مگابایت
فایل کامل کتاب: 
ضمیمهحجم
PDF icon دین و زندگی(1) رشته ادبیات و علوم انسانی11.93 مگابایت

دروزیه

دروزیه

در بحث از فاطمیان اسماعیلى اشاره شد که فرقه دروزى از مذهب اسماعیلیه انشعاب یافته است که به دلیل غلوى که در این فرقه وجود دارد، معمولا همراه با دیگر فرقه هاى غالى ذکر مى شود.
در زمان حکومت الحاکم بامرالله (375 - 411 ق ) ششمین خلیفه فاطمى ، گروهى از اسماعیلیان درباره الحاکم غلو کردند و او را به درجه خدایى رساندند. این گروه پس از مرگ الحاکم بر آن شدند که او غایب شده و روزى به میان مردم باز خواهد گشت . اینان فرقه دروزى نامیده مى شوند. این فرقه در مصر پدید آمد و در سوریه رشد کرد و بعدها در لبنان نیز پیروانى یافت و هم اینک پیروان مذهب دروزى در کشورهاى سوریه و لبنان زندگى مى کنند. طبق آمارى که در اواسط قرن بیستم گرفته شده جمعیت دروزیان در حدود دویست هزار نفر بر آورد مى شود.
مشهور است که مؤ سس فرقه دروزى به نام درزى بوده است . درزى به معنى خیاط است و گفته شده است که نام اصلى درزى ، محمد بن اسماعیل ملقب به نشتکین بوده است و احتمالا به دلیل شغلش به درزى مشهور شده است . درزى ایرانى الاصل و پیرو مذهب اسماعیلى بود. او در سال 408 ق . به مصر رفت و با حمزة بن على زوزنى که ایرانى الاصل و از مقربان الحاکم بود، طرح دوستى ریخت و به یارى او به دربار الحاکم راه یافت . سپس مذهب دروزى را با کمک حمزه و حمایت الحاکم پایه ریزى کرد و کتابى در این باره نوشت و به تبلیغ این مذهب در قاهره پرداخت .
بر اساس ‍ نظریه او، الحاکم تجسم خداوند و عقل کلى بود و باید مورد عبادت واقع مى شد، مردم قاهره پس از شنیدن سخنان درزى بر علیه او شورش کردند و او ناگزیر به سوریه گریخت و در آنجا کشته شد. پس از شورش مردم بر علیه درزى ، حمزة از سوى الحاکم ماءمور ادامه کار شد. حمزه اعلام داشت که از ابتدا او نماینده الحاکم در امور مذهبى بوده است و درزى به دروغ ادعاى نمایندگى الحاکم را کرده است . امروزه نیز دروزیان معتقدند که هدف درزى در تبلیغاتش ایجاد اختلاف در میان مسلمانان و بدنام کردن مذهب آنان بوده است و لذا خود دروزیان او را به قتل رساندند و از این رو آنها ترجیح مى دهند که به جاى دروزى به آنها موحدون گفته شود.(203) حمزه سعى کرد تا مذهب دروزى را بر اساس مبانى عرفانى و اسماعیلى و به شکل عمیقتر سازماندهى کند. بدین منظور او از اصل تجلى استفاده کرد و اعلام داشت که خداوند و صادرات اولیه ، یعنى عقل کلى و نفس کلى ، در انسانها تجلى مى کنند.
بدین ترتیب خداوند در الحاکم تجلى کرده است ، همان طور که قبلا در انبیا و اولیاى الهى دیگرى تجلى کرده بود، و الحاکم آخرین تجلى خداوند است . حمزه خود را تجلى عقل کلى معرفى کرد. او به منظور تبلیغ مذهب جدید سازمانى را تاءسیس کرد و اصول عقاید مذهب دروزى را بر اساس ‍ همان سازمان شکل داد. ارکان این سازمان عبارت اند از:
1. عقل ، که حمزه بن على تجلى اوست . تجلى عقل را امام اعظم ، انسان حقیقى و قائم الزمان نیز مى نامند.
2. نفس یا روح کلى ، که اسماعیل بن محمد تمیمیه تجلى اوست . او دانش ‍ را از امام اعظم دریافت مى کند.
3. کلمه ، که محمد بن وهاب (یا وهیب ) قرشى است .
4. مقدم یا پیشرو، که جناح الایمن (بال سمت راست ) نیز نامیده مى شود. او سلمه (یا سلامة ) بن عبدالوهاب است .
5. تالى یا پیرو که جناح الایسر (بال سمت چپ ) نیز خوانده مى شود. او ابوالحسن على بن احمد سموکى (یا سموقى ) مشهور با بهاءالدین مقتضى و الضیف (مهمان ) مى باشد.
پس از این پنج رکن ، مبلغین ، ماءذونین (کسانى که اجازه تبلیغ داشتند) و مکاسرین (متقاعدکنندگان ) مطرح مى شوند و در آخرین مرحله معتقدان عامه قرار مى گیرند.
پس از مرگ الحاکم در سال 411 ق ، حمزه اعلام کرد که او غایب شده تا پیروان خود را آزمایش کند و به زودى باز خواهد گشت . پس از مدتى یعنى در اواخر سال 411 ق . خود حمزه نیز غایب شد و بهاءالدین مقتنى (پیرو) واسطه میان امام غایب (حمزه ) و پیروانش اعلام شد. پس از مرگ الحاکم ، طرفداران مسلک او به تدریج در مصر رو به کاهش نهاد، ولى بر عکس در سوریه رشد کرد و موجى از انقلاب و شورش در میان روستاییان و دهقانان ایجاد کرد و کنترل بسیارى از مناطق کوهستانى به دست آنان افتاد. در سال 423 ق .
امیر انطاکیه با همکارى امیر حلب گروهى از روستاییان را که از مناطق مجاور حلب در جبل السماک اجتماع کرده بودند، سرکوب کرد. مقتنى در این زمان در دو جبهه مى جنگید. جبهه نخست در مقابل حاکمان وقت و جبهه دیگر در برابر دیگر مدعیان رهبرى دروزى ها همچون ابن کردى بود. همین دو جنگ باعث فروکش کردن تدریجى انقلاب روستاییان سوریه شد. سرانجام مقتضى در سال 425 ق . مانند حمزه ناپدید گردید، اما تا سال 434 ق . براى طرفدارانش نامه مى نوشت . از زمانى که مقتضى پنهان شد براى دروزیان سوریه دوره تازه اى آغاز گردید که تاکنون ادامه دارد و آن انتظار همراه با صبر و بردبارى براى بازگشت الحاکم و حمزه است .
بدین ترتیب دروزیها جامعه بسته اى را تشکیل دادند و از ازدواج و مراوده با سایر فرقه ها اکراه داشتند و عقاید خود از پنهان نگاه مى داشتند و در صدد تشکیل حکومتى محدود در مناطق زندگى خود بودند، در خلال سالیان دراز که دروزیان چنین وضعیتى داشتند، نوعى تشکیلات تازه مذهبى به وجود آمد که با تشکیلات زمان حمزه متفاوت بود. بر اساس این تشکیلات ، جامعه دروزى به دو بخش تقسیم شده است : یکى جامه عاقلان و دانشمندان که به حقایق ایمان دست یافته اند. دیگر جامعه جاهلان و مردم عادى که به حقایق ایمان وارد نشده اند. هر دروزى بالغى که از امتحانات که از امتحانات متعدد در طول زندگیش موفق بیرون آید و خود را با ارزشهاى مذهب درزى وفق دهد مى تواند وارد حقایق ایمان شود و به جامعه عاقلان و عالمان بپیوندد.
از این پس او باید نمازهاى روزانه را به طور مرتب ادا کند و روزه ماه رمضان را به جا آورد و از مسکرات و دروغ و دزدى و دشمنى با هم کیشان خود و مواردى از این قبیل پرهیز کند. عاقلان داراى لباسهاى مخصوص و دستارهاى سفید هستند و موظف به خوشرفتارى با مردم و رعایت زهد و مطالعه آثار مذهبى و فراگیرى عقاید و احکام مذهبى خویشند. جامعه جاهلان که توده مردم دروزى هستند موظف به رعایت این امور نیستند و لذا مردمى که در همسایگى دروزیها زندگى مى کنند، آنان را مردمى عیاش و شهوت ران و میگسار مى دانند. این تقسیم بندى هم اینک نیز در جامعه دروزى رایج است .
دروزیان تغییر دین و مذهب را جایز نمى دانند و معتقدند هر کس باید در دین و مذهب خویش باقى بماند. آنان حتى با مسلمان شدن غیر مسلمان و دروزى شدن غیر دروزى نیز مخالفند. دلیل آنان این است که در همه ادیان و مذاهب جوهر توحید وجود دارد و آنها تجلیات حقیقت واحدند. در نتیجه روى گردانى از مذهب خود را نتیجه جهل فرد به آیینش مى دانند و لذا به همه انسانها توصیه مى کنند که در دینشان بیشتر تاءمل و تدین ورزند و به او امر و نواهى آیین خود بیشتر عمل کنند.(204) در واقع دروزیان به نسخ ادیان الهى اعتقاد ندارند و بر آن اند که خداوند به وسیله هر پیامبر دینى خاص براى مردمى خاص فرستاده است . این دیدگاه تقریبا شبیه راءى یهود است که معتقدند خداوند دین یهود را براى قوم بنى اسرائیل فرستاده است و آنها باید همیشه پیرو این دین باشند. نتیجه این دیدگاه نفى تبلیغ دین خودى براى دیگران و عدم پذیرش پیروان جدید است .
از جمله عقاید فرقه دروزى ، یا دست کم عقیده اکثر دروزیان ، تناسخ مى باشند. بر این اساس ، آنان معتقدند که روح انسان پس از مرگ و جدا شدن از بدن انسان مرده وارد بدن انسان دیگرى مى شود. از این رو، آنان تعدد ارواح را ثابت مى دانند و معتقدند کسانى که در زمان حمزه به مسلک دروزى ایمان آورده اند، روحشان پس از مرگ در یک دروزى دیگر حلول خواهد کرد. از آنجا که به اعتقاد دروزیان بدن براى روح به منزله لباس ‍ (قمیص ) است ، و روح دائما لباسى را کنده ، لباس دیگرى مى پوشد، لذا آنها از تناسخ به عنوان ((تقمص )) نام مى برند.
شیخ مرسل نصر، رئیس مذهبى فرقه دروزى در زمان حاضر این فرقه را چنین معرفى مى کند: فرقه موحدون فرقه اى اسلامى و معتقد به خدا و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و قرآن و امامت امامان معصوم امامیه تا امام صادق علیه السلام و پس از او امامت فرزند ارشد او اسماعیل و سپس ‍ امامان بعدى فاطمیان تا الحاکم مى باشد.
تفاوت دروزیان با فاطمیان اسماعیلى این است که فاطمیان پس از الحاکم به امامت الظاهر و المستنصر تا العاضد لدین الله ، یعنى چهاردهمین امام فاطمى ، معتقد شدند، اما دروزیان غیبت الحاکم را باور کردند و از داعیان و مبلغان دعوت الحاکم همچون حمزه بن على زوزنى پیروى کردند. الحاکم در زمانى مى زیست که جامعه اسلام از جنبه هاى دینى ، علمى ، اقتصادى و سیاسى در نابسامانى و هرج و مرج به سر مى برد. از این رو او به منظور نجات مسلمانها از وضعیت نامطلوب به اصلاحات وسیع در ابعاد مختلف و به خصوص بعد دینى و مذهبى پرداخت . اما خلفاى عباسى که رقیب فاطمیان بودند، براى مقابله با اقتدار او این شایعه را مطرح کردند که الحاکم خود را خدا مى داند.
الحاکم به منظور اصلاح امور، افرادى را ماءمور تبلیغ اصلاحات مذهبى و احیاى سنتهاى اسلامى کرد که مهمترین آنها حمزة بن على بن احمد زوزنى بود. او چهار نفر دیگر را ماءمور یارى حمزه کرد که مجموعا پنج رکن اصلاحات مذهبى بودند. اما گروهى از افراد مرتد همچون درزى به تحریف تبلیغات این گروه پرداختند. در نتیجه میان این دو گروه نزاع و درگیرى رخ داد که به قتل درزى انجامید.(205)
دروزیان در احکام عملى از فقه حنفى تقلید مى کنند. فقه حنفى که یکى از چهار مکتب فقهى اهل سنت است ، توسط حکومت عثمانى در سوریه و لبنان رایج گردید. البته علماى فرقه دروزى در چند مساءله با فقه حنفى ، بلکه با دیگر مذاهب فقهى نیز، اختلاف دارند. برخى از این موارد عبارت اند از: از نفى تعدد زوجات ، اجراى طلاق به وسیله قاضى ، عدم جواز رجوع زوج به زوجه پس از طلاق ، و عدم جواز ازدواج دختر قبل از پانزده سالگى .(206)
پس از حمزه و یارانش تا زمان حاضر چند عالم بزرگ در میان دروزیان ظهور کرده است که بزرگترین آنها امیر رسید جمال الدین عبدالله تنوخى (820 - 884) است . از او آثار زیادى بر جاى مانده است و افراد بسیارى از درسها و مواعظ او استفاده کرده اند. اخلاق و زهد مهمترین بعد شخصیتى تنوخى است .
فرد دیگر شیخ محمد ابوهلال ملقب به شخى فاضل (987 - 1050 ق ) است که شخصیتى همچون تنوخى داشته است . او شاعرى زبردست بوده و اشعارى در وصف خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت او علیه السلام و اهل عرفان سروده است . گفته مى شود او نیز آثار متعددى داشته است که اکثر آنها اعم از نثر و نظم از بین رفته است . از جمله علما و شعراى روزوى شیخ على فارسى (م 1167 ق ) مى باشد.(207)


بنیان گذاران فرقه دروزیه


فرقه دروزیه که در حقیقت انشعابی از مذهب اسماعیلی می باشد، در زمان خلافت ششمین خلیفه فاطمی، الحاکم بامر الله پا به عرصه وجود نهاد. البته حمایت های حاکم در پدید آمدن چنین فرقه ای نقش اساسی داشته است.[1]
بنیانگذاران و شخصیت های برجسته و مهم دروزیه عبارتند از:
1. حمزه بن علی بن احمد زوزنی (لباد): وی از «زوزن» خراسان می باشد که در بیست سالگی (395) به مصر رفت و از خادمان مخصوص دربار حاکم شد.
2. حسن بن حیدره فرغانی: معروف به «اخرم» که از وی اطلاع زیادی در دست نیست؛ او در سال 409 پس از پنهان گشتن حمزه ظهور کرد، و به ترویج اندیشه های او پرداخت.
3. محمد بن اسماعیل نشتکین دروزی: در سال 407 برای اولین بار پرده از اسرار دعوت دروزی برداشت و حمزه را به علنی کردن دعوت خویش واداشت، وی از نژاد ترکی است. که به خدمت حاکم درآمد و به کار ضرب سکه های طلا و نقره اشتغال داشت.[2] او از مهمترین داعیان و فرستادگان حمزه به حساب می آید.
4. مقتنی بهاء الدین ابوالحسن علی بن احمد سموقی: معروف به ضعیف که پس از حمزه دعوت تازه را بر عهده گرفت، و نقش مهم در شکل دادن به عقاید دروزیان داشت و از سوی حمزه ماموریت داشت تا به مسائل دعوت دروزیان بپردازد.
5. امیر سید جمال الدین عبدالله تنوخی: وی در کودکی به جستجوی علم پرداخت و در سن جوانی عفت و پاکدامنی خود را حفظ کرد و همیشه مشغول عبادت بوده است.
6. شیخ محمد ابوهلال معروف به شیخ فاضل: وی در زهد و اخلاق بسیار توجه داشته و به قرائت و تلاوت قرآن اهتمام داشته است.[3] از اینجا به دست می آید که برخی از بزرگان دروزیه به قرآن و احکام اسلامی پایبند بوده اند.
عوامل پیدایش:
1. کارهای عجیب و غریبی که از حاکم بامرالله ششمین خلیفه فاطمی سر می زد، یکی از عوامل مهم در پدید آمدن فرقه دروزیه بوده است. او بر خلاف دیگر حاکمان، با مردم مهربان و اغلب در میان آنها بوده است. او تمام بردگان را آزاد کرد و تمام املاک دولتی را به مردم واگذار نمود. حاکم در سال های قحطی نهایت کوشش را برای یاری کردن مردم به عمل آورد. او با تثبیت قیمت ها و بخشش های بی دریغ موفق به انجام این کار شد. بخشش های او از حد گذشت، به طوری که خزانه دار او در انجام فرمان حاکم مردد ماند، خلیفه با خط خود بر او نوشت: مال و ثروت متعلق به خدا است و مردم بندگان خدایند و ما امین خدا در زمین هستیم. حق مردم را به آنان باز گردان و آن را از ایشان دریغ مدار.»[4]
در دوران حاکم، مردی که چراغدان مسجد عتیق را دزدیده بود، نزد قاضی بردند و قاضی او را به نزد خلیفه برد، حاکم خطاب به او گفت: «وای بر تو برای دزیدن نقره مسجد!» مرد در جواب گفت: «من چیزی را که متعلق به پروردگارم بود، دزدیدم، من مرد فقیر و دخترانی گرسنه دارم، بهتر است نقره خرج آنان شود تا اینکه در مسجد آویزان باشد، اشک از چشمان حاکم جاری شد، به قاضی دستور داد: شوهرانی مناسب برای دختران جوان وی پیدا کند و برای جهاز هر کدام 3000 دینار به آنها بخشید.[5]
اینگونه رفتارهای حاکم تاثیر زیادی در اطرافیان و پیروان او گذاشت تا جائی که محمد بن اسماعیل دروزی این اندیشه را به حاکم مطرح کرد که ادعای خدایی کند، حاکم نه تنها او را سرزنش نکرد، بلکه در خفا مشوق او بوده است.[6]
یکی از چیزهایی که این اندیشه را تشدید نمود، زهدگرایی شدید حاکم در سالهای واپسین حکومتش و غایب شدن او بوده است، وی به تنهایی در کوچه های قاهره به ویژه در تپه های «مقطّم» به گردش می پرداخت که سرانجام در یکی از گردشهای متداولش در ارتفاعات «مقطم» ناپدید گشت و مرگ او همانند زندگی اش معمایی شد.[7]
عامل دیگر در پیدایش این فرقه، هواهای نفسانی و قدرت طلبی رهبران یا بنیانگذاران این مکتب می باشد. آنها برای رسیدن به قدرت و سوء استفاده از احساسات عوام الناس، چنین اندیشه ای را مطرح نموده اند. دلیل بر این ادعا درگیری و مناقشه بین حمزه بن علی و محمد بن اسماعیل می باشد که قتل او در اثر دسیسه های حمزه بوده است.[8]
و حتی گفته شده که ناپدید شدن حاکم نیز از توطئه های حمزه بوده و به اشاره حمزه او را کشتند و جسدش را در نهایت احتیاط پنهان ساختند تا بتوانند از ناپدید شدن اسرار آمیز خلیفه برای مقاصد خویش بهره جویند. دروزی ها ناپدید شدن حاکم را به استتار ارادی وی که آغاز غیبت او محسوب می شود، تعبیر می کردند.[9]
در نتیجه دو عامل مهم در پدید آمدن اندیشه دروزی نقش اساسی داشته است.
یکی کارهای عجیب حاکم که بر خلاف روش همه حاکمان و خلفا بوده است و دیگری هواهای نفسانی و قدرت طلبی بنیانگذاران این فرقه و سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم، البته این عامل در پدید آمدن بسیاری از فرقه های انحرافی که در جامعه اسلامی به وجود آمده اند، نقش داشته است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فرهنگ فرق اسلامی، جواد مشکور.
2. مختصری در تاریخ اسماعیلیه، دکتر فرهاد دفتری.
[1] .گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، 1377ه‍ ، ص 314.
[2] . ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، قم،‌ مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1381ه‍ ، ص556.
[3] . همان، ص 559.
[4] . نجلام، ابو غر الدین، تحقیقی جدید در تاریخ، مذهب و جامعه دروزیان، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1372، ص 125.
[5] . کندی، کتاب الولاة و القضاه، لندن، 1912، ص 607، به نقل از تحقیق جدید در تاریخ دروزیان، ص 126.
[6] . ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ص 312.
[7] . فرق و مذاهب کلامی، ص 312.
[8] . همان، ص 312.
[9] . اسماعیلیه، ص 554.

دروزیه

در بحث از فاطمیان اسماعیلی اشاره شد که فرقه دروزی از مذهب اسماعیلیه انشعاب یافته است که به دلیل غلوی که در این فرقه وجود دارد، معمولاً همراه با دیگر فرقه های غالی ذکر می شود.
در زمان حکومت الحاکم بامرالله (375 - 411 ق) ششمین خلیفه فاطمی، گروهی از اسماعیلیان درباره الحاکم غلو کردند و او را به درجه خدایی رساندند. این گروه پس از مرگ الحاکم بر آن شدند که او غایب شده و روزی به میان مردم باز خواهد گشت. اینان فرقه دروزی نامیده می شوند. این فرقه در مصر پدید آمد و در سوریه رشد کرد و بعدها در لبنان نیز پیروانی یافت و هم اینک پیروان مذهب دروزی در کشورهای سوریه و لبنان زندگی می کنند. طبق آماری که در اواسط قرن بیستم گرفته شده جمعیت دروزیان در حدود دویست هزار نفر بر آورد می شود.
مشهور است که مؤسس فرقه دروزی به نام درزی بوده است. درزی به معنی خیاط است و گفته شده است که نام اصلی درزی، محمد بن اسماعیل ملقب به نشتکین بوده است و احتمالاً به دلیل شغلش به درزی مشهور شده است. درزی ایرانی الاصل و پیرو مذهب اسماعیلی بود. او در سال 408 ق. به مصر رفت و با حمزة بن علی زوزنی که ایرانی الاصل و از مقربان الحاکم بود، طرح دوستی ریخت و به یاری او به دربار الحاکم راه یافت. سپس مذهب دروزی را با کمک حمزه و حمایت الحاکم پایه ریزی کرد و کتابی در این باره نوشت و به تبلیغ این مذهب در قاهره پرداخت. بر اساس نظریه او، الحاکم تجسم خداوند و عقل کلی بود و باید مورد عبادت واقع می شد، مردم قاهره پس از شنیدن سخنان درزی بر علیه او شورش کردند و او ناگزیر به سوریه گریخت و در آنجا کشته شد. پس از شورش مردم بر علیه درزی، حمزة از سوی الحاکم مأمور ادامه کار شد. حمزه اعلام داشت که از ابتدا او نماینده الحاکم در امور مذهبی بوده است و درزی به دروغ ادعای نمایندگی الحاکم را کرده است. امروزه نیز دروزیان معتقدند که هدف درزی در تبلیغاتش ایجاد اختلاف در میان مسلمانان و بدنام کردن مذهب آنان بوده است و لذا خود دروزیان او را به قتل رساندند و از این رو آنها ترجیح می دهند که به جای دروزی به آنها موحدون گفته شود.(204) حمزه سعی کرد تا مذهب دروزی را بر اساس مبانی عرفانی و اسماعیلی و به شکل عمیقتر سازماندهی کند. بدین منظور او از اصل تجلی استفاده کرد و اعلام داشت که خداوند و صادرات اولیه، یعنی عقل کلی و نفس کلی، در انسانها تجلی می کنند.
بدین ترتیب خداوند در الحاکم تجلی کرده است، همان طور که قبلاً در انبیا و اولیای الهی دیگری تجلی کرده بود، و الحاکم آخرین تجلی خداوند است. حمزه خود را تجلی عقل کلی معرفی کرد. او به منظور تبلیغ مذهب جدید سازمانی را تأسیس کرد و اصول عقاید مذهب دروزی را بر اساس همان سازمان شکل داد. ارکان این سازمان عبارت اند از:
1 - عقل، که حمزه بن علی تجلی اوست. تجلی عقل را امام اعظم، انسان حقیقی و قائم الزمان نیز می نامند.
2 - نفس یا روح کلی، که اسماعیل بن محمد تمیمیه تجلی اوست. او دانش را از امام اعظم دریافت می کند.
3 - کلمه، که محمد بن وهاب (یا وهیب) قرشی است.
4 - مقدم یا پیشرو، که جناح الایمن (بال سمت راست) نیز نامیده می شود. او سلمه (یا سلامة) بن عبدالوهاب است.
5 - تالی یا پیرو که جناح الایسر (بال سمت چپ) نیز خوانده می شود. او ابوالحسن علی بن احمد سموکی (یا سموقی) مشهور با بهاءالدین مقتنی و الضیف (مهمان) می باشد.
پس از این پنج رکن، مبلغین، مأذونین (کسانی که اجازه تبلیغ داشتند) و مکاسرین (متقاعدکنندگان) مطرح می شوند و در آخرین مرحله معتقدان عامه قرار می گیرند.
پس از مرگ الحاکم در سال 411 ق، حمزه اعلام کرد که او غایب شده تا پیروان خود را آزمایش کند و به زودی باز خواهد گشت. پس از مدتی یعنی در اواخر سال 411 ق. خود حمزه نیز غایب شد و بهاءالدین مقتنی (پیرو) واسطه میان امام غایب (حمزه) و پیروانش اعلام شد. پس از مرگ الحاکم، طرفداران مسلک او به تدریج در مصر رو به کاهش نهاد، ولی بر عکس در سوریه رشد کرد و موجی از انقلاب و شورش در میان روستاییان و دهقانان ایجاد کرد و کنترل بسیاری از مناطق کوهستانی به دست آنان افتاد. در سال 423 ق. امیر انطاکیه با همکاری امیر حلب گروهی از روستاییان را که از مناطق مجاور حلب در جبل السماک اجتماع کرده بودند، سرکوب کرد. مقتنی در این زمان در دو جبهه می جنگید. جبهه نخست در مقابل حاکمان وقت و جبهه دیگر در برابر دیگر مدعیان رهبری دروزی ها همچون ابن کردی بود. همین دو جنگ باعث فروکش کردن تدریجی انقلاب روستاییان سوریه شد. سرانجام مقتضی در سال 425 ق. مانند حمزه ناپدید گردید، اما تا سال 434 ق. برای طرفدارانش نامه می نوشت. از زمانی که مقتضی پنهان شد برای دروزیان سوریه دوره تازه ای آغاز گردید که تاکنون ادامه دارد و آن انتظار همراه با صبر و بردباری برای بازگشت الحاکم و حمزه است. بدین ترتیب دروزیها جامعه بسته ای را تشکیل دادند و از ازدواج و مراوده با سایر فرقه ها اکراه داشتند و عقاید خود از پنهان نگاه می داشتند و در صدد تشکیل حکومتی محدود در مناطق زندگی خود بودند، در خلال سالیان دراز که دروزیان چنین وضعیتی داشتند، نوعی تشکیلات تازه مذهبی به وجود آمد که با تشکیلات زمان حمزه متفاوت بود. بر اساس این تشکیلات، جامعه دروزی به دو بخش تقسیم شده است: یکی جامه عاقلان و دانشمندان که به حقایق ایمان دست یافته اند. دیگر جامعه جاهلان و مردم عادی که به حقایق ایمان وارد نشده اند. هر دروزی بالغی که از امتحانات که از امتحانات متعدد در طول زندگیش موفق بیرون آید و خود را با ارزشهای مذهب درزی وفق دهد می تواند وارد حقایق ایمان شود و به جامعه عاقلان و عالمان بپیوندد. از این پس او باید نمازهای روزانه را به طور مرتب ادا کند و روزه ماه رمضان را به جا آورد و از مسکرات و دروغ و دزدی و دشمنی با هم کیشان خود و مواردی از این قبیل پرهیز کند. عاقلان دارای لباسهای مخصوص و دستارهای سفید هستند و موظف به خوشرفتاری با مردم و رعایت زهد و مطالعه آثار مذهبی و فراگیری عقاید و احکام مذهبی خویشند. جامعه جاهلان که توده مردم دروزی هستند موظف به رعایت این امور نیستند و لذا مردمی که در همسایگی دروزیها زندگی می کنند، آنان را مردمی عیاش و شهوت ران و میگسار می دانند. این تقسیم بندی هم اینک نیز در جامعه دروزی رایج است.
دروزیان تغییر دین و مذهب را جایز نمی دانند و معتقدند هر کس باید در دین و مذهب خویش باقی بماند. آنان حتی با مسلمان شدن غیر مسلمان و دروزی شدن غیر دروزی نیز مخالفند. دلیل آنان این است که در همه ادیان و مذاهب جوهر توحید وجود دارد و آنها تجلیات حقیقت واحدند. در نتیجه روی گردانی از مذهب خود را نتیجه جهل فرد به آیینش می دانند و لذا به همه انسانها توصیه می کنند که در دینشان بیشتر تأمل و تدین ورزند و به او امر و نواهی آیین خود بیشتر عمل کنند.(205) در واقع دروزیان به نسخ ادیان الهی اعتقاد ندارند و بر آن اند که خداوند به وسیله هر پیامبر دینی خاص برای مردمی خاص فرستاده است. این دیدگاه تقریباً شبیه رأی یهود است که معتقدند خداوند دین یهود را برای قوم بنی اسرائیل فرستاده است و آنها باید همیشه پیرو این دین باشند. نتیجه این دیدگاه نفی تبلیغ دین خودی برای دیگران و عدم پذیرش پیروان جدید است.
از جمله عقاید فرقه دروزی، یا دست کم عقیده اکثر دروزیان، تناسخ می باشند. بر این اساس، آنان معتقدند که روح انسان پس از مرگ و جدا شدن از بدن انسان مرده وارد بدن انسان دیگری می شود. از این رو، آنان تعدد ارواح را ثابت می دانند و معتقدند کسانی که در زمان حمزه به مسلک دروزی ایمان آورده اند، روحشان پس از مرگ در یک دروزی دیگر حلول خواهد کرد. از آنجا که به اعتقاد دروزیان بدن برای روح به منزله لباس (قمیص) است، و روح دائماً لباسی را کنده، لباس دیگری می پوشد، لذا آنها از تناسخ به عنوان تقمصنام می برند.
شیخ مرسل نصر، رئیس مذهبی فرقه دروزی در زمان حاضر این فرقه را چنین معرفی می کند: فرقه موحدون فرقه ای اسلامی و معتقد به خدا و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و قرآن و امامت امامان معصوم امامیه تا امام صادق (علیه السلام) و پس از او امامت فرزند ارشد او اسماعیل و سپس امامان بعدی فاطمیان تا الحاکم می باشد.
تفاوت دروزیان با فاطمیان اسماعیلی این است که فاطمیان پس از الحاکم به امامت الظاهر و المستنصر تا العاضد لدین الله، یعنی چهاردهمین امام فاطمی، معتقد شدند، اما دروزیان غیبت الحاکم را باور کردند و از داعیان و مبلغان دعوت الحاکم همچون حمزه بن علی زوزنی پیروی کردند. الحاکم در زمانی می زیست که جامعه اسلام از جنبه های دینی، علمی، اقتصادی و سیاسی در نابسامانی و هرج و مرج به سر می برد. از این رو او به منظور نجات مسلمانها از وضعیت نامطلوب به اصلاحات وسیع در ابعاد مختلف و به خصوص بعد دینی و مذهبی پرداخت. اما خلفای عباسی که رقیب فاطمیان بودند، برای مقابله با اقتدار او این شایعه را مطرح کردند که الحاکم خود را خدا می داند. الحاکم به منظور اصلاح امور، افرادی را مأمور تبلیغ اصلاحات مذهبی و احیای سنتهای اسلامی کرد که مهمترین آنها حمزة بن علی بن احمد زوزنی بود. او چهار نفر دیگر را مأمور یاری حمزه کرد که مجموعاً پنج رکن اصلاحات مذهبی بودند. اما گروهی از افراد مرتد همچون درزی به تحریف تبلیغات این گروه پرداختند. در نتیجه میان این دو گروه نزاع و درگیری رخ داد که به قتل درزی انجامید.(206)
دروزیان در احکام عملی از فقه حنفی تقلید می کنند. فقه حنفی که یکی از چهار مکتب فقهی اهل سنت است، توسط حکومت عثمانی در سوریه و لبنان رایج گردید. البته علمای فرقه دروزی در چند مسأله با فقه حنفی، بلکه با دیگر مذاهب فقهی نیز، اختلاف دارند. برخی از این موارد عبارت اند از: از نفی تعدد زوجات، اجرای طلاق به وسیله قاضی، عدم جواز رجوع زوج به زوجه پس از طلاق، و عدم جواز ازدواج دختر قبل از پانزده سالگی.(207)
پس از حمزه و یارانش تا زمان حاضر چند عالم بزرگ در میان دروزیان ظهور کرده است که بزرگترین آنها امیر رسید جمال الدین عبدالله تنوخی (820 - 884) است. از او آثار زیادی بر جای مانده است و افراد بسیاری از درسها و مواعظ او استفاده کرده اند. اخلاق و زهد مهمترین بعد شخصیتی تنوخی است.
فرد دیگر شیخ محمد ابوهلال ملقب به شخی فاضل (987 - 1050 ق) است که شخصیتی همچون تنوخی داشته است. او شاعری زبردست بوده و اشعاری در وصف خداوند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت او (علیه السلام) و اهل عرفان سروده است. گفته می شود او نیز آثار متعددی داشته است که اکثر آنها اعم از نثر و نظم از بین رفته است. از جمله علما و شعرای دوزوی شیخ علی فارسی (م 1167 ق) می باشد.(208)

چکیده

1 - در علم فرق و مذاهب به گروههایی غالی گفته می شود که انسانی را به درجه خدایی یا غیر پیامبری را به درجه پیامبری رسانیده باشند. اکثر فرقه های غالی مذکور در کتب ملل و نحل منقرض شده اند و تنها فرقه هایی که هم اکنون وجود خارجی دارند عبارت اند از: دروزیه، اهل الحق و نصیریه، شیخیه، بابیه و بهائیه. البته گاه تقریرهایی از برخی از این فرقه ضاله بابیه و بهائیه صریحاً غالی و غیر مسلمان شناخته می شوند.
2 - دروزی به کسانی گفته می شود که الحاکم بامراللهخلیفه ششم فاطمی را به درجه خدایی رساندند. این فرقه در مصر پدید آمد و در سوریه رشد کرد و هم اکنون پیروانش در کشورهای سوریه و لبنان زندگی می کنند. مشهور است که موسس این فرقه فردی به نام دروزی بوده است که ایرانی الاصل و دارای مذهب اسماعیلی بود که با کمک حمزه بن علی مذهب دروزی را ادامه داد.
3 - حمزه سازمانی تأسیس کرد که اصول عقاید دروزی را شکل دهد. ارکان این سازمان عبارت بودند از عقل (خود حمزه)، نفس یا روح کلی (اسماعیل بن محمد تمیمیه)، کلمه (محمد بن وهاب) مقدم یا پیش رو و تالی یا پیرو، پس از اینها مبلغین و مأذونین و مکاسرین و سپس معتقدان عامه قرار می گیرند.
4 - دروزیان تغییر دین و مذهب را جایز نمی دانند. به نظر آنها در همه ادیان و مذاهب جوهر توحید وجود دارد. آنها به نسخ ادیان الهی اعتقاد ندارند و معتقدند خداوند هر پیامبری را برای مردم خاص فرستاه است؛ همچنین قائل به تناسخ اند.
5 - شیخ مرسل نصر، رئیس مذهبی فرقه دروزی در زمان حاضر، این فرقه را به عنوان فرقه ای اسلامی، معتقد به خدا و پیامبر و قرآن و امامت امامان معصوم تا امام صادق (علیه السلام) سپس اسماعیل فرزندش و بعد امامان فاطمی تا الحاکم معرفی می کند. تفاوت دروزیان با فاطمیان در این است که فاطمیان پس از الحاکم به امامت الظاهر و المستنصر و.... معتقد شدند ولی دروزیان غیبت الحاکم را باور می کردند.
6 - پس از حمزه و یارانش چند عالم بزرگ در میان دروزیان ظهور کرده است که بزرگترین آنها امیر سید جمال الدین عبدالله تنوخی است که در اخلاق و زهد مشهور است.
پرسش :
1 - به چه کسانی غلات می گویند. چرا؟
2 - فرقه دروزی چگونه پیدا شد. ارکان سازمان دروزی چیست؟
3 - تلقی رئیس فعلی این فرقه در مورد آن چیست؟

16 - اهل حق و نصیریه

اهل حق، علی اللهی، سر سپردگان، یارسان، غلات، نصیریه، علویان و...نامهایی است برای افراد و گروههایی که در مورد امام علی (علیه السلام) راه غلو را پیموده اند و او را به درجه خدایی رسانیده اند و برای خود آداب و رسون خاص وضع کرده اند. برخی از این گروهها حتی درباره رؤسای خود نیز غلو می کنند. در کشور ایران درباره این گروهها معمولاً از اسامی اهل حق و علی اللهی استفاده می شود، گرچه خود آنها ترجیح می دهند که بر آنان اهل حق اطلاق شود و کلمات علی اللهی و غلات خوشایندشان نیست. در ترکیه به این گروه بکتاشی و علوی و در سوریه نصریه و علویان می گویند.
پیروان این مذاهب در کشورهای ایران، عراق، ترکیه، آلبانی، سوریه، افغانستان و کشورهای آسیای میانه پراکنده شده اند. در ایران اکثر اهل حق در استان کرمامنشاه زندگی می کنند هر چند در مناطق دیگر نیز طوایفی از اهل حق وجود دارند.(209)
گروههای مختلف اهل حق، در آرا و عقاید و آداب و رسوم اختلافات زیادی دارند تا آنجا که به راحتی نمی توان اهل کوفه را فرقه و مذهبی واحد دانست. برخی از آنان صریحاً امام علی (علیه السلام) را خدا می دانند. برخی دیگر که شیطان پرست نامیده می شوند، شیطان را تقدیس می کنند و حرامهای الهی را حلال می دانند و مخالف طهارت و عبادتند. همچنین گروهی از اهل حق خود را اهل حق مسلمان و شیعه اثنی عشریه معرفی کرده و سعی می کنند تا عقاید خود را با عقاید امامیه هماهنگ سازند و به شریعت و اعمال و عبادات اسلامی پایبندند.



1- حلول لاهوت در ناسوت: فرقه هاى اسلامى به دروزیان خرده گرفته و قائلند که ایشان معتقد به حلول روح خدا در جسم الحاکم بأمرالله هستند. عبارات کتب مقدس دروز، هیچ کدام از صراحت لازم در این زمینه برخوردار نیستند. در مصحف دروز آمده: «توکلت على مولانا الحاکم الاحد الفرد الصمد...». اگر عنوان «حاکم» در عبارت فوق با الحاکم بامرالله، خلیفه فاطمى منطبق باشد، آنان را مى توان معتقد به الوهیت الحاکم بامرالله دانست، ولى اگر منظور خداى متعال باشد، فرقى با دیگر مسلمانان ندارند. دکتر سامى مکارم در توجیه حلول لاهوت در ناسوت مى نویسد: «لاهوت به هیچ وجه قابل درک نیست و خداوند در ناسوت تجلّى نموده تا براى مردم أنس ذهنى حاصل شود و به معرفت او و تقرب به سوى او نایل شوند[1]». دروزیان تجلى خدا را در هفت نفر ثابت مى دانند و قائلند خداى متعال ده بار تجلى کرده است. به هر حال کلمات بزرگان دروزیه موهم این است که خداوند در انسانها تجلى مى کند و باعث شده که دیگران به آنها خرده بگیرند. علامه فضل الله مى گوید: دشوارى هاى فراوانى در فهم عقاید دروزیه است که باعث گرفتاریهاى فراوانى براى آنان شده است.

2- تقمّص، تناسخ و حلول: آنان نفس را جاودانه دانسته و قائلند آنچه مى میرد پیراهن (جسم) است که وقتى کهنه شد، نفس انسانى به پیراهن دیگر منتقل مى شود. اندیشمندان اسلامى از این عبارات، تناسخ را فهمیده اند. دروزیان از لفظ تقمّص استفاده کرده و انتقال نفس آدمى به حیوان را ظلم مى دانند. آنان معتقدند که ارواح جهانیان ثابت و معین است و ارواح، بى درنگ پس از مرگ به جسم اشخاص دیگر منتقل مى شوند. برخى از پژوهشگران عقیده تقمص را عقیده اى نمادین دانسته که مفاهیم کنایى دارد و بر حقیقتى در عالم واقع استوار نیست. بنابراین روز قیامت در نگاه آنان پایان مرحله تکامل ارواح است. یعنى با فراگیرى دین دروز در جهان، قیامت فرا رسیده است.

3- اعتقاد به حدود خمسه: در نگاه دروزیان پنج حدّ عالم بالا که عبارتند از: عقل کل، نفس کلّى، کلمه، سابق و تالى، در زمین همان حواریون عالى رتبه الحاکم بامرالله هستند. این یارانِ مقرّب، تجسد یافته همان پنج اصل عالم علوى (بالا) هستند. اینان عبارتند از: حمزه بن على، اسماعیل دروزى، ابن وهب، سلامه، مقتنى، پنج داعى معروف دروزى در زمان الحاکم بأمرالله که مکتب دروزیه را بنا نهادند. با ناپدید شدن یکایک این افراد، نوشتجات و کتب این افراد، کتب مقدس دروزیان شد و جاى آن افراد را گرفت و هرکس که بر این نوشتجات و کتب دسترسى داشته و از عالمان دینى جامعه دروزى محسوب شود، عقال (عاقلان) و عموم مردم دروزى مذهب، جهّال (جاهلان) نامیده شدند. این تقسیم بندى تا به امروز در جامعه دروزى معتبر است[2]. درباره اصول دیگر دروزیان بالاخص اصول اخلاقى دروزیان به کتاب تحقیقى جدید در مذهب دروزیّه مراجعه نمایید.

 


[1]

. اضواء على مسلک التوحید، ص 128.

[2]

. در باب اعتقادات دروزیه بنگرید: اسماعیلیه، چاپ مرکز ادیان، مقاله «تاریخ و عقاید دروزیه»، نوشته علیرضا ایمانى; عبدالرحمن بدوى، تاریخ اندیشه هاى کلامى در اسلام، ج 2، ص 590 - 680.


دروزیه در بحث از فاطمیان اسماعیلى اشاره شد که فرقه دروزى از مذهب اسماعیلیه انشعاب یافته است که به دلیل غلوى که در این فرقه وجود دارد، معمولا همراه با دیگر فرقه هاى غالى ذکر مى شود.
در زمان حکومت الحاکم بامرالله (375 - 411 ق ) ششمین خلیفه فاطمى ، گروهى از اسماعیلیان درباره الحاکم غلو کردند و او را به درجه خدایى رساندند. این گروه پس از مرگ الحاکم بر آن شدند که او غایب شده و روزى به میان مردم باز خواهد گشت . اینان فرقه دروزى نامیده مى شوند. این فرقه در مصر پدید آمد و در سوریه رشد کرد و بعدها در لبنان نیز پیروانى یافت و هم اینک پیروان مذهب دروزى در کشورهاى سوریه و لبنان زندگى مى کنند. طبق آمارى که در اواسط قرن بیستم گرفته شده جمعیت دروزیان در حدود دویست هزار نفر بر آورد مى شود.
مشهور است که مؤ سس فرقه دروزى به نام درزى بوده است . درزى به معنى خیاط است و گفته شده است که نام اصلى درزى ، محمد بن اسماعیل ملقب به نشتکین بوده است و احتمالا به دلیل شغلش به درزى مشهور شده است . درزى ایرانى الاصل و پیرو مذهب اسماعیلى بود. او در سال 408 ق . به مصر رفت و با حمزة بن على زوزنى که ایرانى الاصل و از مقربان الحاکم بود، طرح دوستى ریخت و به یارى او به دربار الحاکم راه یافت . سپس مذهب دروزى را با کمک حمزه و حمایت الحاکم پایه ریزى کرد و کتابى در این باره نوشت و به تبلیغ این مذهب در قاهره پرداخت . بر اساس ‍ نظریه او، الحاکم تجسم خداوند و عقل کلى بود و باید مورد عبادت واقع مى شد، مردم قاهره پس از شنیدن سخنان درزى بر علیه او شورش کردند و او ناگزیر به سوریه گریخت و در آنجا کشته شد. پس از شورش مردم بر علیه درزى ، حمزة از سوى الحاکم ماءمور ادامه کار شد. حمزه اعلام داشت که از ابتدا او نماینده الحاکم در امور مذهبى بوده است و درزى به دروغ ادعاى نمایندگى الحاکم را کرده است . امروزه نیز دروزیان معتقدند که هدف درزى در تبلیغاتش ایجاد اختلاف در میان مسلمانان و بدنام کردن مذهب آنان بوده است و لذا خود دروزیان او را به قتل رساندند و از این رو آنها ترجیح مى دهند که به جاى دروزى به آنها موحدون گفته شود.(203) حمزه سعى کرد تا مذهب دروزى را بر اساس مبانى عرفانى و اسماعیلى و به شکل عمیقتر سازماندهى کند. بدین منظور او از اصل تجلى استفاده کرد و اعلام داشت که خداوند و صادرات اولیه ، یعنى عقل کلى و نفس کلى ، در انسانها تجلى مى کنند.
بدین ترتیب خداوند در الحاکم تجلى کرده است ، همان طور که قبلا در انبیا و اولیاى الهى دیگرى تجلى کرده بود، و الحاکم آخرین تجلى خداوند است . حمزه خود را تجلى عقل کلى معرفى کرد. او به منظور تبلیغ مذهب جدید سازمانى را تاءسیس کرد و اصول عقاید مذهب دروزى را بر اساس ‍ همان سازمان شکل داد. ارکان این سازمان عبارت اند از:
1. عقل ، که حمزه بن على تجلى اوست . تجلى عقل را امام اعظم ، انسان حقیقى و قائم الزمان نیز مى نامند.
2. نفس یا روح کلى ، که اسماعیل بن محمد تمیمیه تجلى اوست . او دانش ‍ را از امام اعظم دریافت مى کند.
3. کلمه ، که محمد بن وهاب (یا وهیب ) قرشى است .
4. مقدم یا پیشرو، که جناح الایمن (بال سمت راست ) نیز نامیده مى شود. او سلمه (یا سلامة ) بن عبدالوهاب است .
5. تالى یا پیرو که جناح الایسر (بال سمت چپ ) نیز خوانده مى شود. او ابوالحسن على بن احمد سموکى (یا سموقى ) مشهور با بهاءالدین مقتضى و الضیف (مهمان ) مى باشد.
پس از این پنج رکن ، مبلغین ، ماءذونین (کسانى که اجازه تبلیغ داشتند) و مکاسرین (متقاعدکنندگان ) مطرح مى شوند و در آخرین مرحله معتقدان عامه قرار مى گیرند.
پس از مرگ الحاکم در سال 411 ق ، حمزه اعلام کرد که او غایب شده تا پیروان خود را آزمایش کند و به زودى باز خواهد گشت . پس از مدتى یعنى در اواخر سال 411 ق . خود حمزه نیز غایب شد و بهاءالدین مقتنى (پیرو) واسطه میان امام غایب (حمزه ) و پیروانش اعلام شد. پس از مرگ الحاکم ، طرفداران مسلک او به تدریج در مصر رو به کاهش نهاد، ولى بر عکس در سوریه رشد کرد و موجى از انقلاب و شورش در میان روستاییان و دهقانان ایجاد کرد و کنترل بسیارى از مناطق کوهستانى به دست آنان افتاد. در سال 423 ق . امیر انطاکیه با همکارى امیر حلب گروهى از روستاییان را که از مناطق مجاور حلب در جبل السماک اجتماع کرده بودند، سرکوب کرد. مقتنى در این زمان در دو جبهه مى جنگید. جبهه نخست در مقابل حاکمان وقت و جبهه دیگر در برابر دیگر مدعیان رهبرى دروزى ها همچون ابن کردى بود. همین دو جنگ باعث فروکش کردن تدریجى انقلاب روستاییان سوریه شد. سرانجام مقتضى در سال 425 ق . مانند حمزه ناپدید گردید، اما تا سال 434 ق . براى طرفدارانش نامه مى نوشت . از زمانى که مقتضى پنهان شد براى دروزیان سوریه دوره تازه اى آغاز گردید که تاکنون ادامه دارد و آن انتظار همراه با صبر و بردبارى براى بازگشت الحاکم و حمزه است . بدین ترتیب دروزیها جامعه بسته اى را تشکیل دادند و از ازدواج و مراوده با سایر فرقه ها اکراه داشتند و عقاید خود از پنهان نگاه مى داشتند و در صدد تشکیل حکومتى محدود در مناطق زندگى خود بودند، در خلال سالیان دراز که دروزیان چنین وضعیتى داشتند، نوعى تشکیلات تازه مذهبى به وجود آمد که با تشکیلات زمان حمزه متفاوت بود. بر اساس این تشکیلات ، جامعه دروزى به دو بخش تقسیم شده است : یکى جامه عاقلان و دانشمندان که به حقایق ایمان دست یافته اند. دیگر جامعه جاهلان و مردم عادى که به حقایق ایمان وارد نشده اند. هر دروزى بالغى که از امتحانات که از امتحانات متعدد در طول زندگیش موفق بیرون آید و خود را با ارزشهاى مذهب درزى وفق دهد مى تواند وارد حقایق ایمان شود و به جامعه عاقلان و عالمان بپیوندد. از این پس او باید نمازهاى روزانه را به طور مرتب ادا کند و روزه ماه رمضان را به جا آورد و از مسکرات و دروغ و دزدى و دشمنى با هم کیشان خود و مواردى از این قبیل پرهیز کند. عاقلان داراى لباسهاى مخصوص و دستارهاى سفید هستند و موظف به خوشرفتارى با مردم و رعایت زهد و مطالعه آثار مذهبى و فراگیرى عقاید و احکام مذهبى خویشند. جامعه جاهلان که توده مردم دروزى هستند موظف به رعایت این امور نیستند و لذا مردمى که در همسایگى دروزیها زندگى مى کنند، آنان را مردمى عیاش و شهوت ران و میگسار مى دانند. این تقسیم بندى هم اینک نیز در جامعه دروزى رایج است .
دروزیان تغییر دین و مذهب را جایز نمى دانند و معتقدند هر کس باید در دین و مذهب خویش باقى بماند. آنان حتى با مسلمان شدن غیر مسلمان و دروزى شدن غیر دروزى نیز مخالفند. دلیل آنان این است که در همه ادیان و مذاهب جوهر توحید وجود دارد و آنها تجلیات حقیقت واحدند. در نتیجه روى گردانى از مذهب خود را نتیجه جهل فرد به آیینش مى دانند و لذا به همه انسانها توصیه مى کنند که در دینشان بیشتر تاءمل و تدین ورزند و به او امر و نواهى آیین خود بیشتر عمل کنند.(204) در واقع دروزیان به نسخ ادیان الهى اعتقاد ندارند و بر آن اند که خداوند به وسیله هر پیامبر دینى خاص براى مردمى خاص فرستاده است . این دیدگاه تقریبا شبیه راءى یهود است که معتقدند خداوند دین یهود را براى قوم بنى اسرائیل فرستاده است و آنها باید همیشه پیرو این دین باشند. نتیجه این دیدگاه نفى تبلیغ دین خودى براى دیگران و عدم پذیرش پیروان جدید است .
از جمله عقاید فرقه دروزى ، یا دست کم عقیده اکثر دروزیان ، تناسخ مى باشند. بر این اساس ، آنان معتقدند که روح انسان پس از مرگ و جدا شدن از بدن انسان مرده وارد بدن انسان دیگرى مى شود. از این رو، آنان تعدد ارواح را ثابت مى دانند و معتقدند کسانى که در زمان حمزه به مسلک دروزى ایمان آورده اند، روحشان پس از مرگ در یک دروزى دیگر حلول خواهد کرد. از آنجا که به اعتقاد دروزیان بدن براى روح به منزله لباس ‍ (قمیص ) است ، و روح دائما لباسى را کنده ، لباس دیگرى مى پوشد، لذا آنها از تناسخ به عنوان ((تقمص )) نام مى برند.
شیخ مرسل نصر، رئیس مذهبى فرقه دروزى در زمان حاضر این فرقه را چنین معرفى مى کند: فرقه موحدون فرقه اى اسلامى و معتقد به خدا و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و قرآن و امامت امامان معصوم امامیه تا امام صادق علیه السلام و پس از او امامت فرزند ارشد او اسماعیل و سپس ‍ امامان بعدى فاطمیان تا الحاکم مى باشد.
تفاوت دروزیان با فاطمیان اسماعیلى این است که فاطمیان پس از الحاکم به امامت الظاهر و المستنصر تا العاضد لدین الله ، یعنى چهاردهمین امام فاطمى ، معتقد شدند، اما دروزیان غیبت الحاکم را باور کردند و از داعیان و مبلغان دعوت الحاکم همچون حمزه بن على زوزنى پیروى کردند. الحاکم در زمانى مى زیست که جامعه اسلام از جنبه هاى دینى ، علمى ، اقتصادى و سیاسى در نابسامانى و هرج و مرج به سر مى برد. از این رو او به منظور نجات مسلمانها از وضعیت نامطلوب به اصلاحات وسیع در ابعاد مختلف و به خصوص بعد دینى و مذهبى پرداخت . اما خلفاى عباسى که رقیب فاطمیان بودند، براى مقابله با اقتدار او این شایعه را مطرح کردند که الحاکم خود را خدا مى داند. الحاکم به منظور اصلاح امور، افرادى را ماءمور تبلیغ اصلاحات مذهبى و احیاى سنتهاى اسلامى کرد که مهمترین آنها حمزة بن على بن احمد زوزنى بود. او چهار نفر دیگر را ماءمور یارى حمزه کرد که مجموعا پنج رکن اصلاحات مذهبى بودند. اما گروهى از افراد مرتد همچون درزى به تحریف تبلیغات این گروه پرداختند. در نتیجه میان این دو گروه نزاع و درگیرى رخ داد که به قتل درزى انجامید.(205)
دروزیان در احکام عملى از فقه حنفى تقلید مى کنند. فقه حنفى که یکى از چهار مکتب فقهى اهل سنت است ، توسط حکومت عثمانى در سوریه و لبنان رایج گردید. البته علماى فرقه دروزى در چند مساءله با فقه حنفى ، بلکه با دیگر مذاهب فقهى نیز، اختلاف دارند. برخى از این موارد عبارت اند از: از نفى تعدد زوجات ، اجراى طلاق به وسیله قاضى ، عدم جواز رجوع زوج به زوجه پس از طلاق ، و عدم جواز ازدواج دختر قبل از پانزده سالگى .(206)
پس از حمزه و یارانش تا زمان حاضر چند عالم بزرگ در میان دروزیان ظهور کرده است که بزرگترین آنها امیر رسید جمال الدین عبدالله تنوخى (820 - 884) است . از او آثار زیادى بر جاى مانده است و افراد بسیارى از درسها و مواعظ او استفاده کرده اند. اخلاق و زهد مهمترین بعد شخصیتى تنوخى است .
فرد دیگر شیخ محمد ابوهلال ملقب به شخى فاضل (987 - 1050 ق ) است که شخصیتى همچون تنوخى داشته است . او شاعرى زبردست بوده و اشعارى در وصف خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت او علیه السلام و اهل عرفان سروده است . گفته مى شود او نیز آثار متعددى داشته است که اکثر آنها اعم از نثر و نظم از بین رفته است . از جمله علما و شعراى روزوى شیخ على فارسى (م 1167 ق ) مى باشد.(207)

آیا دروزیه دارای فقه خاصی می باشد؟

آیا دروزیه دارای فقه خاصی می باشد؟

پاسخ

گرچه گفته شده که دروزیان در فقه تابع مذهب حنفی می باشند و علّت آن هم اینست که حاکمان عثمانی بعد از فتح سوریه و لبنان در سال 1516 میلادی، این مذهب فقهی را بر مردم آن منطقه به زور تحمیل نمودند، ولکن عملاً پایبند به مذهب خاص نیستند.

جامعه دروزی از نگاه ساختار دینی به دو گروه عاقلان و جاهلان تقسیم می شود. گروه عاقلان دارای دو رئیس دینی اند که هر کدام از آنان شیخ عاقلان خوانده می شود، عاقلان کسانی اند که به احکام عملی دینی یعنی خود داری از می گساری و استعمال دخانیات و نیز داشتن رفتار زاهدنه در غذا و پوشاک پایبندند، آنان لباس جدا از لباس جاهلان دارند و عمامه سفید استوانه ای شکل بر سر می گذارند و لباس ساده می پوشند.

گروه جاهلان، سایر افراد جامعة دروزیان را تشکیل می دهند و گاه شَراحیّن نیز خوانده می شوند، زیرا حق دارند برخی از شرح های رساله های دروزیان را بخوانند و حق خواندن اصل رساله ها و تلاوت قرآن را ندارند و آنها مجازند از دخانیات و سایر لذت های دنیوی و رفاه در معیشت بهره مند شوند. و موظف به پوشیدن لباس خاص نیستند.[1]

دروزیان معتقدند که پس از پنهان گشتن حاکم،شریعت برداشته شده و خداوند به جای «سبع دعائم تکلیفیه» هفت خصلت اخلاقی به عنوان «سبع خصال توحیدیه» بدین شرح مقرر فرموده است:

1. به جای نماز «صدق اللسان».

2. به جای زکات «حفظ الاخوان».

3. به جای روزه «ترک عبادة العدم و البهتان».

4. به جای حج «برائت از طغیان».

5. به جای شهادتین «توحید و پرستش حاکم در هر عصر و زمان».

6. به جای جهاد «رضا به فعل او کیفما کان»

7. عوق ولایت «تسلیم أمر او در سرّ و حدتان».[2]

در مورد اسقاط فریضه حج می گویند: به گفته علمای باطن، حرم دعوت است و بیت توحید، پس حج خواسته شده، غیر از آن چیزی است که میان پیروان دیگر مذاهب اسلامی به نام حج عمل می شود، دروزیه معتقدند که: روزه ماه رمضان نسخ شده است، لذا آن را ناروا شمرده اند و به جای آن نه روز اول ذی حجه را روزه می گیرند و عید اعظم آنان عید قربان است. هر چند برخی از معاصران آنان، روزه ماه رمضان را مستحب شمرده و تنها وجوب آن را انکار کرده اند[3]

احکام ازدواج و طلاق

هر گاه مرد دروزی با یکی از زنان هم مذهب خود ازدواج کند، لازم است در تمام دارایی خود با او به مساوات رفتار کند و هنگام طلاق و جدایی اگر زن از اطاعت همسرش خارج شده و مرد با او به انصاف رفتار کرده باشد، مالک نیمی از دارایی های زن می شود، ولی اگر مرد به همسرش ستم کرده باشد، زن تمام دارایی خود را از خانه همسر می برد. کسی که همسرش را طلاق می دهد، برای او حرام ابدی می شود و حتی با وجود محلل هم ازدواج دوباره با وی جایز نمی شود و از این رو طلاق رجعی و باین نزد دروزیان یکسان است. مقصود از ازدواج نزد دروزیان تنها تولید نسل و حفظ بقای آن است. از این رو اگر ثروتمندی چهار فرزند آورد و یا تهیدستی به مقدار توان خویش اولاد دار شد، واجب است که در بقیة عمر خویش از همسرش دوری گزیده، با وی همبستر نشود. ازدواج دروزی با غیر درزوی حرام است و همچنین چند همسری، حرام است و باید به یک همسر از مذهب خویش اکتفا نمود. بنابراین کسی که همسر دوم برگزیند، عقد ازدواج او باطل است.[4]

احکام وصیت در فقه دروز

از دیدگه فقه دروزی هر کس می تواند تمام دارایی های خویش را به کسی وصیت کند. تنها شرط وصیت آنست که اموالی را وصیت کند که با سعی و تلاش خود کسب کرده باشد. اما اموالی را که از پدران خویش به ارث برده است، باید میان اولادش تقسیم گردد.
در کتاب مقدس دروزیان آمده است که دروزیان بخشی از دارایی های خود را به میزان یک دوازدهم برای طبقه عقّال و مستمندان وصیت کنند.[5]از دیدگاه این فرقه ازدواج با زنی که دارای صفات ذیل باشد، شایسته نیست:

1. منّآنه (منت گذار بر همسر).

2. حدّاقه (چشم دوخته به زرق و برق دنیا).

3. برّاقه (تنها به آرایش خود اهتمام می ورزد).

4. شدّاقه (پرسخن).[6]

تساهل در مذهب دروزیه

در سال 398 نامه ای از «حاکم بأمرالله» صادر شد که در آن فاطمیان را از هرگونه اعمال تعصب مذهبی برحذر داشت.

خلاصه آن نامه چنین است:

«از بندة خدا و ولی او ابوعلی، حاکم بأمرالله امیرالمؤمنین، به هر شهری و روستائی... من بر شما آیة لا اکراه فی الدین را تلاوت می کنم. گذشته ها گذشت، امروزه باید مقتضیات زمان را دید. هر کس شهادتین به زبان آورد، باید حرمتش را نگه داشت فرقی نمی کند که مؤذنان در اذان خود «حی علی خیر العمل» بگویند یا نگویند یا نماز میّت را چهار رکعت و یا پنج رکعت بخوانند».[7]

این تسامح و سهل گیری در جای جای فرایض و شعایر دینی آنان مشاهده می شود . مثلاً در وضو تصریح می کنند که شستن دست ها از مرفق تا سر انگشتان یا به عکس فرق نمی کند. اگر آب برای وضو کافی باشد، پاها را می شویند و گرنه به مسح اکتفا می کنند و همچنین در نماز تصریح می کنند که دست باز یا دست بسته هر دو جایز است. و آنچه در نماز اهمیّت دارد، توجه و نیّت است. کسانیکه به اخلاق پایبند نیستند و یا گناهی مرتکب شده، ولی توبه نکرده است، اجازة ادا نماز نمی دهند.[8]

گفته شده که دروزیان در عهد فاطمیان به دو گونه نماز می خواندند: گروهی به شکل اهل سنت و گروهی به سبک شیعه، چون علمای مذهب به خطر اختلاف پی بردند، فتوا دادند که اصل در نماز توجه و قلبی و نیّت پاک است و شکل ظاهری آن اهمیتی ندارد.[9]
در نتیجه می توان گفت که احکام فقهی و رفتار عبادی آنها منحصر به خودشان بوده و سنخیّت کمی با اوامر و دستورات اسلامی دارد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

1. تحقیق جدید در تاریخ و جامعه دروزیان، احمد نمایی.

2. تاریخ اندیشه های کلامی در اسلام، ترجمه حسین صابری.


[1] . ربانی، گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی، چاپ اول ، 1377، ص314.

[2] . خطیت، محمد احمد، عقیده الدروز، ریاض، دارالعالم الکتب . چاپ سوم، 1989م، ص199.

[3] . ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول . 1380ه‍ ، ص580.

[4] . همان.

[5] . مصحف الدروز، ص126، به نقل از اسماعیلیه، ص585.

[6] . همان.

[7] . رسائل الحاکم لدی طائفة الموحدین، به نقل از اسماعیلیه، ص581.

[8] . اسماعیلیه، ص582.

[9] . همان. ص582.

سوال:
چه رابطه ای بین دروزیه و فرقه های غالی خصوصاً اسماعیلیه وجود دارد؟
پاسخ تفصیلی:
قبل از بیان رابطه بین فرقه دروزیه و اسماعیلیه جا دارد که در ابتداء در مورد غلو و همچنین عقاید و باورهای مذهب اسماعیلیه مطالبی بیان گردد. آنگاه به عقاید فرقه دروزیه اشاره شود، سپس به مقایسه و رابطه بین این فرقه ها پرداخته می شود.
1. شیخ مفید در تعریف «غلو» گفته است: «غلو در لغت گذشتن از حد و خارج شدن از اعتدال است، خداوند متعال نصاری را از غلو درباره حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ نهی کرده است. غلات گروهی از متظاهرین به اسلام اند که امیرالمومنین و امامان و فرزندان او را به الوهیت و نبوت توصیف کردند و در حق آنان از حد اعتدال تجاوز کردند.[1]
علامه مجلسی مظاهر غلو را در اعتقاد به امور زیر برشمرده است:
1. الوهیت پیامبر و ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ .
2. در عبودیت یا خالقیت معبود خدایند.
3. حلول خداوند در آنها یا اتحاد خداوند با آنان.
4. تناسخ ارواح ائمه در بدنهای یکدیگر.
5. با معرفت آنان اطاعت خداوند و ترک معصیت الهی لازم نیست.[2]
2. عقاید و باورهای اسماعیلیه:
اسماعیلیه بر این باورند که خداوند متعال دو عالم آفرید:
1. عالم باطن که عالم غیبب و عالم امر است. 2. عالم ظاهر که عالم خلق و شهادت است و مشتمل بر اجزای علوی و سفلی می باشد.
امامت و نبوت: آنها امام را مظهر عالم امر و پیامبر را مظهر نفس کل می دانند و معتقدند که امام حاکم بر عالم باطن و معلم دیگران است و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ حاکم بر عالم ظاهر است. و قوام شریعت به اوست.[3]
علامه طباطبایی در مورد فرق کلی میان شیعه دوازده امامی و شیعه اسماعیلیه می گوید:
اسماعیلیه معتقدند که امام به دور هفت گردش می کند و نبوت در حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ ختم نشده است و تغییر و تبدیل در احکام شریعت بلکه ارتفاع اصل تکلیف خاصه به قول باطنیه مانعی ندارد. بر خلاف شیعه دوازده امامی که حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ را خاتم الانبیاء می دانند و برای او دوازده وصی و جانشین قائلند و ظاهر شریعت را معتبر و غیر قابل نسخ می دانند.[4]
یکی از عقاید مذهب اسماعیلیه در معارف و احکام دینی باطنیگری و تاویل است به عقیده آنان شرایع الهی دارای ظاهر و باطن است، و همه آنچه در شرایع آسمانی آمده مثالها و رموزی است برای حقایق باطنی، مثلاً طهارت را به تبری جستن از مذاهب مخالف باطنیه، و تیمّم را به فراگیری دانش از کسی که به آموختن مأذون است و نماز را دعا برای امام و زکات را به دانش برای مستعدان و مستحقان آن و روزه را به پنهان داشتن معرفت از ظاهرگرایان و حج را به کوچ کردن برای کسب دانش تأویل نموده اند.[5]
3. عقاید فرقه دروزیه:
1. الوهیت حاکم بأمر الله ششمین خلیفه فاطمی.
2. کتاب مقدس خاص به نام «مصحف الدرز».
3. عدم پایبندی به هیچ یک از مذاهب فقهی.
4. اعتقاد به نسخ احکام فقهی مانند: حج و زکات.
5. اعتقاد به تناسخ و حلول.
6. اعتقاد به حدود خمسه.
7. انکار معاد.
8. انکار پیامبران الهی.
9. باطن گرایی مطلق.[6]
دروزیان معتقدند که پس از پنهان شدن حاکم، شریعت برداشته شده و خداوند به جای «سبع دعائم تکلیفیه» هفت خصلت اخلاقی به عنوان «سبع خصال توحیدیه» بدین شرح مقرر فرموده است:
1. بجای نماز صدق للسان.
2. به جای زکات، «حفظ الاخوان».
3. بجای روزه «ترک عبادة العدم و البهتان».
4. به جای حج «برائت از ابالسه و طغیان».
5. به جای شهادتین «توحید و پرستش حاکم در هر عصر و زمان».
6. بجای جهاد «رضا به فعل او کیفما کان».
7. و عوض ولایت «تسلیم امر او در سرّ و حدثان».[7]
4. بنابراین فرقه دروزیه گرچه منشعب از مذهب اسماعیلیه می باشد و باید در بخشی از عقاید و باورها و یا احکام عملی شباهت هایی با هم داشته باشند و لکن آنگونه که پیداست غیر از باطن گرایی و تاویل در اصول و فروع هیچگونه رابطه ای بین این دو فرقه به چشم نمی خورد. الا اینکه مذهب اسماعیلیه زمینه ساز پیدایش این فرقه بوده است. و الحاکم بأمر الله، خلیفه فاطمی در پدید آمدن عقاید دروزیان نقش اساسی داشته است. زیرا او هیچگاه داعیان دروزی را که ادعای الوهیت حاکم را داشته، مورد نکوهش و مذمت قرار نداده است بلکه در خفا مشوق آنها بوده است.[8]
در نتیجه رابطه مذهب دروزیه با فرقه های غالی در این است که همه این فرقه ها قائل به الوهیت افراد غیر خدا هستند گر چه فرقه های دیگر غلات معتقد به الوهیت ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ بوده اند و لکن فرقه دروزیه اعتقاد دارند که «الحکام بأمر الله» که یک انسان غیر معصوم و معمولی بوده همان خالق یکتا می باشد.
اما رابطه این فرقه با مذهب اسماعیلیه در این است که مذهب اسماعیلیه زمینه ساز پیدایش این فرقه شده است و در عقاید و اعمال چندان شباهتی بین این دو فرقه دیده نمی شود. مگر در باطن گرایی و تاویل. به قول یکی از محققین: «این کیش جدید گرچه ریشه در مذهب اسماعیلی داشته ولی به تدریج دربردارنده چنان عقاید بدعت آمیزی شد که از چارچوب مذهب اسماعیلی و نیز اسلام شیعی بیرون افتاد.»[9]
صاحب محتوی:
مرکز مطالعات پاسخگویی به شبهات اندیشه قم
مشخصات کامل اثر

اصول دینی دروزیان

پرسش : اصول دینی دروزیان کدامند؟
پاسخ اجمالی:
پاسخ تفصیلی: اصول دین دروزیان عبارتند از:

1- حلول لاهوت در ناسوت: فرقه هاى اسلامى به دروزیان خرده گرفته و قائلند که ایشان معتقد به حلول روح خدادر جسم الحاکم بامرالله هستند. عبارات کتب مقدس دروز، هیچ کدام از صراحت لازم در این زمینه برخوردار نیستند. در مصحفدروز آمده: «توکلت على مولانا الحاکم الاحد الفرد الصمد...». اگر عنوان «حاکم» در عبارت فوق با الحاکم بامرالله، خلیفه فاطمى منطبق باشد، آنان را مى توان معتقد به الوهیت الحاکم بامرالله دانست، ولى اگر منظور خداى متعال باشد، فرقى با دیگر مسلمانان ندارند. دکتر سامى مکارم در توجیه حلول لاهوت در ناسوت مى نویسد: «لاهوت به هیچ وجه قابل درک نیست و خداوند در ناسوت تجلّى نموده تا براى مردم انس ذهنى حاصل شود و به معرفت او و تقرب به سوى او نایل شوند».(1) دروزیان تجلى خدارا در هفت نفر ثابت مى دانند و قائلند خداى متعال ده بار تجلى کرده است. به هر حال کلمات بزرگان دروزیهموهم این است که خداوند در انسانها تجلى مى کند و باعث شده که دیگران به آنها خرده بگیرند. علامه فضل الله مى گوید: دشوارى هاى فراوانى در فهم عقاید دروزیهاست که باعث گرفتاریهاى فراوانى براى آنان شده است.
2- تقمّص، تناسخو حلول: آنان نفس را جاودانه دانسته و قائلند آنچه مى میرد پیراهن (جسم) است که وقتى کهنه شد، نفس انسانى به پیراهن دیگر منتقل مى شود. اندیشمندان اسلامى از این عبارات، تناسخرا فهمیده اند. دروزیان از لفظ تقمّص استفاده کرده و انتقال نفس آدمى به حیوان را ظلم مى دانند. آنان معتقدند که ارواح جهانیان ثابت و معین است و ارواح، بى درنگ پس از مرگ به جسم اشخاص دیگر منتقل مى شوند. برخى از پژوهشگران عقیده تقمص را عقیده اى نمادین دانسته که مفاهیم کنایى دارد و بر حقیقتى در عالم واقع استوار نیست. بنابراین روز قیامتدر نگاه آنان پایان مرحله تکامل ارواح است. یعنى با فراگیرى دین دروز در جهان، قیامتفرا رسیده است.
3- اعتقاد به حدود خمسه: در نگاه دروزیان پنج حدّ عالم بالا که عبارتند از: عقل کل، نفس کلّى، کلمه، سابق و تالى، در زمین، همان حواریون عالى رتبه الحاکم بامرالله هستند. این یارانِ مقرّب، تجسد یافته همان پنج اصلعالم علوى (بالا) هستند. اینان عبارتند از: حمزهبن على، اسماعیل دروزى، ابن وهب، سلامه، مقتنى، پنج داعى معروف دروزى در زمان الحاکم بامرالله که مکتب دروزیهرا بنا نهادند. با ناپدید شدن یکایک این افراد، نوشتجات و کتب این افراد، کتب مقدس دروزیان شد و جاى آن افراد را گرفت و هرکس که بر این نوشتجات و کتب دسترسى داشته و از عالمان دینى جامعهدروزى محسوب شود، عقال (عاقلان) و عموم مردم دروزى مذهب، جهّال (جاهلان) نامیده شدند. این تقسیم بندى تا به امروز در جامعهدروزى معتبر است.(2) درباره اصول دیگر دروزیان بالاخص اصول اخلاقى دروزیان به کتاب تحقیقى جدید در مذهب دروزیّه مراجعه نمایید.(3).

پی نوشت:
(1). اضواء على مسلک التوحید، ص 128.
(2). در باب اعتقادات دروزیه بنگرید: اسماعیلیه، چاپ مرکز ادیان، مقاله «تاریخ و عقاید دروزیه»، نوشته علیرضا ایمانى؛ عبدالرحمن بدوى، تاریخ اندیشه هاى کلامى در اسلام، ج 2، ص 590 - 680.
(3). گردآوری از کتاب: درسنامه تاریخ و عقائد اسماعیلیه، مهدی فرمانیان، نشر ادیان، قم، 1386، ه.ش، ص 89.


دروزیان، فرقه ای از اسماعیلیه هفت امامی هستند که امروز در لبنان، سوریه، فلسطین و اردن (شامات) زندگی می کنند.[/FONT]
[FONT=&amp]این فرقه به کسی اجازه اطلاع یافتن از کتب خود را نمی دهند و به شدت از درز عقاید خود به خارج از جامعه دروزی، إبا دارند. کتاب هایشان را با دست می نگارند و آنرا در مخفی خانه ها نگاه می دارند.[/FONT]
[FONT=&amp]در آینده به برخی عقاید و ویژگی های این فرقه (همراه با تصویر) خواهیم پرداخت.[/FONT]


قرن پنجم هجری و اوج قدرت فاطمیان است. قلمرو این حکومت شیعی (اسماعیلی)، بخش های زیادی از کشورهای اسلامی را فراگرفته است. بخش های مهمی از ترکیه سوریه، فلسطین، اردن، عراق، عربستان (مکه و مدینه)، مصر،لیبی، الجزایر،مراکش، تونس، مغرب، سودان و موریتانی جزو قلمرو این حکومت مقتدر هستند.

در همین احوال، یک ایرانی (اهل روستای زوزن در نزدیکی نیشابور) به نام «حمزة بن علی» به همراه دو تن دیگر، از قاهره (مرکز خلافت فاطمی) دعوت به مسلک جدیدی را آغاز می کند که آن را «دروزیه» می خوانند.
عبدالعزیز جمال الدین، تاریخ مصر، ج3/1، ص 515

این مسلک جدید، چنان از اسماعیلیه دور و دارای عقاید انحرافی بود که مبلغان اسماعیلی به قاهره اعزام و به ردّ عقاید ایشان مأمور می شوند.


خدا بر روی زمین


خلفای فاطمی:


[​IMG]


بنا به عقیده دروزیان، خداوند، در هر عصر و دوره ای در بدن شخصی تجلّی بیدا کرده است. یکی از کسانی که گفته می شود خداوند در جسم او تجلّی یافته، همین حاکم بأمرالله ، ششمین خلیفه فاطمی است.

دروزیان معتقدند چون حسّ بر نفس انسانی غالب است؛ انسان به چیزی اطمینان قلبی نمی‌یابد مگر که آن را به چشم ببیند و با حسّ لمس کند.

1 . به همین خاطر بود که قوم موسی از پیامبرشان، رؤیت خدا را مطالبه کردند:
«و إذ قلتم یا موسی لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة فأخذتکم الصاعقة و أنتم تنظرون»
(بقره، آیه 55)
ایشان تنها در کیفیت این طلب به خطا رفتند؛ فلذا درخواست برحقشان بی پاسخ ماند.

2 . إبراهیم
:doa(6): نیز به سبب غلبه حسّ، از خداوند تقاضا کرد که نحوه زنده شدن مردگان را به وی نشان دهند تا قلبش مطمئن گردد:
«و إذ قال أبراهیم ربّ أرنی کیف تحیی الموتی قال أولم تؤمن قال بلی ولکن لیطمئنّ قلبی قال فخذ أربعة من الطیر فصرهنّ إلیک ثم اجعل علی کل جبل منهنّ جزءا ً ثم ادعهنّ یأتینک سعیا ً و اعلم أن الله عزیز حکیم.» (بقره، آیه 260)



3 . در قرآن به صراحت آمده است که خدایی در آسمان است و خدایی در زمین!
«وهو الذی فی السماء إله و فی الأرض إله» (زخرف، آیه 8)



دروزیان معتقدند که معرفت و حکمت، به آنها اختصاص داده شده است و دیگران را راهی به آن نیست.

ایشان معتقدند قوم برگزیده الهی هستند.

شاید به همین جهت است که خانه های خود را بر فراز کوه های مرتفع و صعب العبور لبنان ساخته اند.

ایشان ترجیح می دهند غیر دروزیان را از بالا نگاه کنند.

و جاده هایی که از پای کوه تا خانه هایشان کشیده شده است واقعا وحشتناک است.

خصوصا وقتی میخواهید با ماشین از کوه ها و خانه های دروزیان پایین بیایید، هر لحظه احساس می کنید نزدیک است سقوط کنید.


کتاب رسائل الحکمة، حاوی 111 نامه است که قرن 5 هجری توسط سه نفر تألیف شد:
حمزة بن علی (ایرانی الاصل)
اسماعیل تمیمی
بهاء الدین سموقی

جامعه دروزی دو قسم است:
عقال
جهال
تنها عقال هستند که می توانند این کتاب و سایر کتب مذهب دروزیه را بخوانند. و کسی جز مردان[1] نیکو اخلاق و بلند همت که اطمینان به راز داری وی هست؛ به مرتبه عقّال نمی‌رسد. حتی در ابتدای أمر دعوت، کتابت "رسائل الحکمه" تنها برای حمزة بن علی جایز بوده است. اگر دیگرانی هم او را در این مهم یاری کرده اند، به علت إذنی بود که از حمزه دریافت داشته اند.[2] در بخشی از رسائل به این مطلب تصریح شده است:

«هیچ یک از حدود، نه مجاز به تألیف کتاب هستند و نه می‌توانند کتاب های موجود را در پاسخ به سؤال پرسش کنندگان برای ایشان قرائت کنند ... و اگر بدون إذن خاص، چنین کنند؛ آن که کتاب را خوانده است و هر آن کس بدان گوش فراداده است همگی گناه کار هستند.»[3]

چاپ و نشر این کتاب ها و نیز آگاهی سائر مذاهب و طوائف از محتوای آن ها ممنوع است و بدین منظور، تکثیر این کتب به صورت خطی انجام می‌شود. نوشتن دستی این کتاب ها طبیعتا ً، وقت زیادی می‌طلبد و جز افراد سرشناس مذهبی که خطی نیکو داشته باشند، اجازه این کار را ندارند. کتابت نیز باید با پرهایی و به رنگ های مختلف انجام گیرد.


[HR][/HR][1] . مراد از مردان، أعم مردان و زنان می‌باشد. زنان جامعه دروزی نیز با رعایت شرایط یکسانی می‌توانند از جامعه جهال به جامعه عقال منتقل شوند. (یاسین، أنور، العقیدة الدرزیة، ص 135)

[2] . سامی نسیب مکارم، أضواء علی مسلک التوحید الدرزی، ص 11

[3] . " ولیس لأحد من الحدود أن یؤلّف کتاباً، و لا یقرأ علی من استجاب ... فإن قرأ علیهم کتابا بغیر أمر فقد عصی القاریء و المستمعون جمیعا ً، لأن الامام ینطق بتأیید مولانا جلّ ذکره روحانیا بلا واسطة ..." رساله "التنزیه إلی جماعة الموحدین"، 17/192

[5] . زهر الدین، صالح، تاریخ المسلمین الموحدین الدروز، 71ـ73


کنکاشی در ریشه ها و عقاید فرقه دروزیه

کنکاشی در ریشه ها و عقاید فرقه دروزیه
تحلیل پیشینه، عملکرد گروههای قومی و مذهبی ساکن در سرزمین فلسطین اشغالی در فهم ساختار سیاسی- اجتماعی رژیم صهیونیستی از اهمیت زیادی برخوردار است. یادداشت حاضر در این راستا در صدد ارائه گزاشی مختصر در رابطه با فرقه دروزیه است که در سرزمینهای اشغالی ساکن و از روابط حسنه ای با صهیونیستها برخوردار هستند.

 

 

نگاشته پیش رو نگاهی اجمالی به فرقه دروزیه دارد. ماهیت عقاید این فرقه به دلیل پنهانکاری تاریخیشان، در هاله ای از ابهامات و اتهامات قرار گرفته است. از این رو سعی بر آن شده تا در معرفی آنها از منابع معتبر استفاده شود. البته قدر مسلم این نوشته کوتاه نمی تواند حق مطلب را در رابطه با فرقه ای  با بیش از 9 قرن تاریخ، مفاهیم و اعتقادات بیان کند.

دروزیه در حقیقت انشعابی از مذهب اسماعیلی است که در زمان خلافت ششمین خلیفه فاطمیان مصر، الحاکم بامرالله (قرن چهارم هجری قمری) در جهان اسلام پدیدار شد. همانطور که در ادامه خواهید خواند، شخص حاکم در پدید آمدن این مذهب نقشی اساسی داشت. البته نباید از این نکته گذشت که عوام الناس زود باور و هوی و هوس قدرت طلبان نیز نقشی اساسی در پیدایش این فرقه داشته است.

بنا به مستندات تاریخی کارهای عجیب و غریبی که به حاکم بامرالله ششمین خلیفه فاطمی نسبت داده می شد، یکی از عوامل مهم در پدید آمدن فرقه دروزیه بوده است. گفته شده او بر خلاف دیگر حاکمان، با مردم مهربان و اغلب در میان آنها بوده است. او تمام بردگان را آزاد کرد و تمام املاک دولتی را به مردم واگذار نمود. حاکم در سال های قحطی نهایت کوشش را برای یاری کردن مردم به عمل آورد. او با تثبیت قیمت ها و بخشش های بی دریغ موفق به انجام این کار شد. بخشش های او از حد گذشت، به طوری که خزانه دار او در انجام فرمان حاکم مردد ماند، خلیفه با خط خود بر او نوشت:مال و ثروت متعلق به خدا است و مردم بندگان خدایند و ما امین خدا در زمین هستیم. حق مردم را به آنان باز گردان و آن را از ایشان دریغ مدار.[1]

 

 

در دوران حاکم، مردی که چراغدان مسجد عتیق را دزدیده بود، نزد قاضی بردند و قاضی او را به نزد خلیفه برد، حاکم خطاب به او گفت: " وای بر تو برای دزیدن نقره مسجد! "مرد در جواب گفت: " من چیزی را که متعلق به پروردگارم بود، دزدیدم، من مرد فقیر و دخترانی گرسنه دارم، بهتر است نقره خرج آنان شود تا اینکه در مسجد آویزان باشد"، اشک از چشمان حاکم جاری شد، به قاضی دستور داد: شوهرانی مناسب برای دختران جوان وی پیدا کند و برای جهاز هر کدام 3000 دینار به آنها بخشید.[2]

اینگونه رفتارهای حاکم تاثیر زیادی در اطرافیان و پیروان او گذاشت تا جائی که محمد بن اسماعیل دروزی این اندیشه را به حاکم مطرح کرد که ادعای خدایی کند، حاکم نه تنها او را سرزنش نکرد، بلکه در خفا مشوق او بوده است.[3]

یکی از چیزهایی که این اندیشه را تشدید نمود، زهدگرایی شدید حاکم در سالهای واپسین حکومتش و غایب شدن او بوده است، وی به تنهایی در کوچه های قاهره به ویژه در تپه های "مقطّم"به گردش می پرداخت که سرانجام در یکی از گردشهای متداولش در ارتفاعات "مقطم"ناپدید گشت و مرگ او همانند زندگی اش معمایی شد.[4]

عامل دیگر در پیدایش این فرقه، هواهای نفسانی و قدرت طلبی رهبران یا بنیانگذاران این مکتب می باشد. آنها برای رسیدن به قدرت و سوء استفاده از احساسات عوام الناس، چنین اندیشه ای را مطرح نموده اند. دلیل بر این ادعا درگیری و مناقشه بین حمزه بن علی و محمد بن اسماعیل می باشد که قتل او در اثر دسیسه های حمزه بوده است.[5]و حتی گفته شده که ناپدید شدن حاکم نیز از توطئه های حمزه بوده و به اشاره حمزه او را کشتند و جسدش را در نهایت احتیاط پنهان ساختند تا بتوانند از ناپدید شدن اسرار آمیز خلیفه برای مقاصد خویش بهره جویند. دروزی ها ناپدید شدن حاکم را به استتار ارادی وی که آغاز غیبت او محسوب می شود، تعبیر می کردند.[6]

دروزیان معتقدند که پس از پنهان شدن حاکم، شریعت برداشته شده و خداوند به جای "سبع دعائم تکلیفیه"هفت خصلت اخلاقی به عنوان "سبع خصال توحیدیه"بدین شرح مقرر فرموده است:  

 

 

1.       به جای نماز، صدق للسان.

2.       به جای زکات، حفظ الاخوان.

3.       به جای روزه، ترک العباده العدم و البهتان.

4.       به جای حج، برائت از طغیان.

5.       به جای شهادتین، توحید و پرستش حاکم در هر عصر و زمان.

6.       به جای جهاد، رضا به فعل او کیفما کان.

7.       به جای ولایت، تسلیم امر او در سر و حدتان.[7]

در سال 398 نامه ای از "حاکم بأمرالله" صادر شد که در آن فاطمیان را از هرگونه اعمال تعصب مذهبی برحذر داشت. خلاصه آن نامه چنین است:

از بندة خدا و ولی او ابوعلی، حاکم بأمرالله امیرالمؤمنین، به هر شهری و روستائی... من بر شما آیة لا اکراه فی الدین را تلاوت می کنم. گذشته ها گذشت، امروزه باید مقتضیات زمان را دید. هر کس شهادتین به زبان آورد، باید حرمتش را نگه داشت فرقی نمی کند که مؤذنان در اذان خود "حی علی خیر العمل"بگویند یا نگویند یا نماز میّت را چهار رکعت و یا پنج رکعت بخوانند.[8]

این تسامح و سهل انگاری در جای جای فرایض و شعایر دینی آنان مشاهده می شود. مثلاً در وضو تصریح می کنند که شستن دست ها از مرفق تا سر انگشتان یا به عکس فرق نمی کند. اگر آب برای وضو کافی باشد، پاها را می شویند و گرنه به مسح اکتفا می کنند و همچنین در نماز تصریح می کنند که دست باز یا دست بسته هر دو جایز است. و آنچه در نماز اهمیّت دارد، توجه و نیّت است. کسانیکه به اخلاق پایبند نیستند و یا گناهی مرتکب شده، ولی توبه نکرده است، اجازة ادا نماز نمی دهند.[9]

گفته شده که دروزیان در عهد فاطمیان به دو گونه نماز می خواندند: گروهی به شکل اهل سنت و گروهی به سبک شیعه، چون علمای مذهب به خطر اختلاف پی بردند، فتوا دادند که اصل در نماز توجه و قلبی و نیّت پاک است و شکل ظاهری آن اهمیتی ندارد.[10]

جامعه دروزی از نگاه ساختار دینی به دو گروه عاقلان و جاهلان تقسیم می شود. گروه عاقلان دارای دو رئیس دینی اند که هر کدام از آنان شیخ عاقلان خوانده می شود، عاقلان کسانی اند که به احکام عملی دینی یعنی خودداری از می گساری و استعمال دخانیات و نیز داشتن رفتار زاهدنه در غذا و پوشاک پایبندند، آنان لباس جدا از لباس جاهلان دارند و عمامه سفید استوانه ای شکل بر سر می گذارند و لباس ساده می پوشند.

گروه جاهلان، سایر افراد جامعة دروزیان را تشکیل می دهند و گاه شَراحیّن نیز خوانده می شوند، زیرا حق دارند برخی از شرح های رساله های دروزیان را بخوانند و حق خواندن اصل رساله ها و تلاوت قرآن را ندارند و آنها مجازند از دخانیات و سایر لذت های دنیوی و رفاه در معیشت بهره مند شوند. و موظف به پوشیدن لباس خاص نیستند.[11]

دروزیان اعتقاد دارند، که الوهیت چند بار بصورت انسان ظاهر شده و صورت الحاکم بامرالله صورت کاملی بوده است. در این صورت در آخر الزمان بعنوان ناجی و شفیع تمامی مؤمنین ظاهر خواهد شد. دروزیان به تناسخ ارواح تحت عنوان "میزانیه" اعتقاد دارند. و می گویند که روح از شخصی به شخص دیگر انتقال می یابد.

عید اعظم آنها عید قربان است و سه روز ادامه دارد. ایشان در این روزها قربانی می کنند و طعام آماده می کنند. به دید و بازدید می روند. شیوخ فرقه در این چند روز، قصه خلقت را که در این سه روز روی داده است، را قرائت می کنند.

دوروزیان در سوریه، لبنان و فلسطین اشغالی زندگی می کنند. ایشان در دولت اشغالگر قدس نیز دارای وزیری در کابینه هستند. در ارتش نیز نفوذ بسیاری دارند به شکلی که چندین تن از فرماندهان رده بالای ارتش دروزی هستند. [12]

در مجموع می توان گفت: دروزیه از اسماعیلیه منشعب شده، که زیر بنای باورهای آن ترکیبی از عقاید اسماعیلیه، زرتشتی، مسیحی و باورهای اساطیری متأثر از فرهنگ بومی و اقلیمی منطقه که در طی قرون، تحولاتی داشته و اضافاتی را پذیرفته تشکیل می دهد. ایشان در مناطق کوهستانی زندگی میکنند و خود را "موحدون"می نامند. دروزیه کتب و رسائل مقدسی دارند که تعداد آنها به 111 جلد می رسد و نسخ خطی متعددی از آنها در کتابخانه های اروپایی نگهداری می شود.

 

منابع:

[1]  نجلام، ابو غر الدین، تحقیقی جدید در تاریخ، مذهب و جامعه دروزیان، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1372، ص 125.

[2]  کندی، کتاب الولاة و القضاه، لندن، 1912، ص 607، به نقل از تحقیق جدید در تاریخ دروزیان، ص 126.

[3]  گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، 1377ه‍ ، ص 312.

[4]  فرق و مذاهب کلامی، ص 312.

[5]  همان، ص 312.

[6]  ایمانی، علیرضا، اسماعیلیه، قم،‌ مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1381ه‍ ، ص554.

[7]  ایمانی، اسماعیلیه، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول،‌1380ه‍ ، ص 595 تا ص 587 .

[8]  رسائل الحاکم لدی طائفة الموحدین، به نقل از اسماعیلیه، ص581.

[9]  اسماعیلیه، ص582.

[10] همان. ص582.

[11] ربانی، گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی، چاپ اول ، 1377، ص314.

[12] عبدالعال، محفوظ، الدروز فی اسرائیل، الدار المصریه للنشر و توزیع، القاهره، 1993، ص 57.

از دروزی های لبنان چه می دانیم؟
دبیرکل مدارس عرفانی دروزی های لبنان در گفت و گوی اختصاصی با خبرگزاری حوزه، دیدگاه ها و عقاید این طایفه مذهبی را که پیروان آن عمدتا در منطقه شامات زندگی می کنند، تشریح کرد.

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه»، همواره در آئین های رسمی و مذهبی لبنان که طوایف مختلف لبنانی حضور پیدا می کنند، افرادی که با پوشش های خاص حضور دارند با نام دروزی ها شناخته می شوند. شیخ سامی ابوالمنی رییس کمیته فرهنگی شورای مذهبی دروزی های لبنان و دبیر کل مدارس عرفانی توحیدی لبنان در شهر جبل این کشور که چندی قبل برای شرکت در یک کنفرانس دینی به ایران سفر کرد، در مصاحبه با خبرنگار بین الملل خبرگزاری حوزه به تفصیل از عقاید، آداب و رسوم این طائفه دینی سخن گفت. مطالبی که اگرچه ممکن است نیاز به تتبع بیشتر برای آشنایی دقیق تر با دیدگاه های این طایفه داشته باشد اما برای علاقه مندان و به خصوص محققان علم کلام خالی از لطف نیست.

 متن این گفت و شنود، بدون دخل و تصرف در محتوای آن تقدیم خوانندگان ارجمند می شود:

 

* دروزی ها معمولا در نشست های دینی و یا برخی حوادث سیاسی لبنان بر سر زبان ها می افتند، در عین حال ممکن است شناخت بسیاری از مخاطبان از دیدگاه ها و عقاید شما کم باشد. اگر موافق باشید در این مصاحبه درباره اعتقادات و آداب و رسوم دروزی ها به ویژه دروزی های لبنان گفت و گو کنیم.

اسم فرقه ما در واقع "موحدون" است که در تاریخ به اشتباه به نام "دروزی" نامگذاری شده و به هر حال این نام به ما تحمیل شده، اما نام واقعی این گروه "موحدون" است.

 

* وجه تسمیه این گروه به "موحدون" چیست؟

توحید به معنای بالاترین درجات اسلام است که هر مسلمان با اقرار به اسلام و واجبات آن تلاش می کند تا به مقام معنوی بالاتر و حقیقت عبادات دست یابد. ایمان نیز عبارت از اعتقادی قلبی مرتبه ای فراتر از اقرار به زبان است و در این مرحله انسان در قلب خود به یگانگی خداوند عزوجل و کتاب های مقدس و روز قیامت و قدر الهی و سخنان پیامبر(ص) اعتقاد پیدا می کند و اما مرحله سوم در دینداری احسان بوده و به معنای عبادت خداوند است به گونه ای که گویی او را می بینی و اگر هم تو او را نمی بینی او تو را می بیند. و این همان توحیدی است که تمام مسلمانان باید برای رسیدن به آن تلاش کنند تا اقرار زبانی و قلبی آنها همراه با صداقت و راستی باشد و به درجه احسان برسند. لذا توحید نزد ما یک مسلک است و ما خود را اصحاب مسلک توحید می نامیم. پس توحید دین نیست و مسلک است.

 

* اتفاقا می خواهیم در این گفت و گو از ویژگی های این مسلک بیشتر بدانیم.

ویژگی های این مسلک برگرفته از اسلام، قرآن و سخنان ائمه علیهم السلام و احادیث شریف است.

 

* بله، البته اینها مقداری کلی است و لازم است که جزئی تر صحبت کنیم.

مطمئنا ما جامعه ای توحیدی و بخشی از امت اسلامی هستیم و در هر کشور اسلامی که باشد زندگی می کنیم. کتاب ما قرآن کریم است، اما آیین ما امتحانات، تفاسیر و ویژگی های خاصی دارد که نتیجه تاریخی فشرده و تجربیات مشایخی بوده که در مسلک توحید گام برداشته اند؛ مسلکی که تا اندازه ای شبیه صوفیه و عرفان است و البته این مسلک برگرفته از اسلام و فلسفه یونان است، زیرا متاثر از فلسفه و عقل می باشد و همچنین برگرفته از تصوف و عرفان اسلامی است و از این رو این فرقه مجموعه ای از این ویژگی ها است.

 

* مشایخ شما چه ویژگی هایی دارند؟ چگونه زندگی می کنند؟

مشایخ ما خوی تصوف دارند و در خلوت زندگی می کنند؛ خلوت هم مکانی است که در آن عبادت می کنند و جایی به دور از جامعه و مردم است. آنها در این تجربه عرفانی و ادای نماز و زندگی ساده با خالق خود مرتبط می شوند و زندگی ساده آنها بیانگر این است که آنها برای روح خود زنده اند نه بدن خود و برای آخرت زندگی می کنند نه برای دنیا. جوانان نیز از این مشایخ متاثر می شوند و برخی تعالیم مسلک را از آنها فرا می گیرند. پس این مسلک نیز تعالیمی دارد که به ما می گوید انسان چگونه می تواند ارتقاء درجه بیابد تا جایی که با خداوند زندگی کند. البته آنها به طور کامل از جامعه جدا نمی شوند چون وظایفی نیز در قبال جامعه و خانواده خود دارند و حتی در شرایط دشواری مانند زمان استعمار فرانسه در لبنان، موحدان دروزی به سخت ترین و بزرگ ترین انقلاب به رهبری سلطان الاطرش وارد شدند که او نیز از موحدان دروزی بود و در آن زمان در مقدمه شهدا، مشایخ دروزی حضور داشتند که ده ها و صدها نفر از آنها شهید شدند.

 

* ذهنیت کلی که خودم از دروزی ها داشتم، انزوای اجتماعی نزد این طایفه بود همچنان که خودتان هم گفتید مشایخ تان در خلوت زندگی می کنند اما مطالبی را که اشاره کردید، مقداری با آنچه در خصوص طایفه شما مرسوم است. متفاوت بوده و گویی در تجربه تاریخی دروزی ها، حضور در تحولات سیاسی و اجتماعی نیز وجود دارد.

بله آنها منزوی نیستند، اما می دانند که زیر چتر حمایت عربی قرار دارند و باید زیر این چتر عربی - اسلامی باشند. دروزی ها زمانی با عثمانی ها زندگی می کردند و ایرانی ها را هم دوست دارند، ولی به هیچ وجه از کسی علیه طرف مقابل جانبداری نمی کنند و دوست دارند میانه رو و بی طرف باشند. البته باید توجه داشت که این مذهب از نظر تاریخی از شیعه منشعب شده و ما به ائمه علیهم السلام معتقدیم و از امام علی علیه السلام تا امام جعفر صادق را قبول داریم. پس از امام صادق(ع) برخی قائل به امامت اسماعیل فرزند امام صادق و برخی معتقد به امامت امام موسی کاظم شدند و فرقه ما در واقع از شاخه های اسماعیلیه است که در زمان حکومت فاطمی ها در مصر تشکیل گردید و حکومت فاطمی بزرگ تاسیس شد و شاید برای اولین بار پس از امام علی بن ابی طالب(ع) بود که یک نفر امام و خلیفه می شد و در آن زمان جرقه های این مسلک جدید زده شد و همان طور که گفتم این مسلک برگرفته از فلسفه و عرفان است و در زمان امام الحاکم بأمرالله از خلفای فاطمی در ابتدای قرن پنجم هجری تشکیل و تاسیس شد.

 

* بنابراین می توانیم بگوییم که "دروز" شاخه ای از اسماعیلیه است. درست است؟

بله اما از اسماعیلیه جدا شده، زیرا آخرین امام از نظر دروزی ها الحاکم بالله است، اما اسماعیلیه پس از امام صادق امامان دیگری دارند. "موحدون" بر این باورند که همان طور که پیامبران خاتم دارند و خاتم آنها محمد(ص) است، ائمه هم خاتمی دارند و وظیفه امام تعلیم و آموزش رسالت است. پیامبر رسالت را می آورد و این امام است که آن را به مسلمانان تعلیم می کند و ما بر این باوریم که آخرین امام، الحاکم است و ائمه این وظیفه را انجام داده اند و مسلمانان پس از الحاکم  باید از تعالیم پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام پیروی کنند.

 

* در ابتدای مصاحبه گفتید که عنوان "دروز" به شما تحمیل شده. اگر ممکن است بیشتر توضیح دهید که این اصطلاح "دروز" از کجا آمده است؟

در قرن پنجم هجری که این مذهب تاسیس و منتشر شد، یکی ار مبلغان این مذهب، نشتکین درزی نام داشت که مردم را به سوی خودش دعوت می کرد. و پس از آن درزی از تبلیغ برکنار شد و به دست سران این مذهب در مصر کشته شد، پس از آن بود که این نام همراه فرقه شد، اما درزی کسی بود که می خواست این فرقه را منحرف کند و از تعالیم اسلام دور سازد و ادعای خدایی کند و به همین خاطر طرد شد و کشته شد، اما پس از وی این نام به دلایلی باقی ماند.

 

* دروزی ها بیشتر در لبنان و سوریه دیده می شوند. پراکندگی جغرافیایی شما چگونه است؟

در سوریه، لبنان، فلسطین و اردن زندگی می کنند.

 

 

* در ترکیه چطور؟

در ترکیه حضور ندارند البته ممکن است در ترکیه شاخه هایی از موحدان باشند، اما به نام های دیگری. شما ممکن است کسانی با این مسلک و اعتقادات اما با نام دیگر را بیابید.

 

* آماری از جمعیت خود دارید؟

در این منطقه که بلاد شام نام دارد، یعنی سوریه و کشورهای همسایه آن، تعداد موحدان حدود یک میلیون نفر است.

 

* در خبرهای لبنان گاهی خبرهایی از شیخ عقل طایفه دروز منتشر می شود. درباره سلسله روحانیت در این طائفه توضیح دهید.

بله حتما. ما در لبنان شورای مذهبی داریم که من نیز عضو این شورا هستم و ریاست آن را "شیخ عقل" بر عهده دارد که روحانی است  و البته تعداد مشایخ فرقه بسیار است و شاید حدود 15 درصد جمعیت فرقه را مشایخ تشکیل دهند. علاوه بر این ما مرجع دینی هم داریم که انتخاب نمی شوند. مردم با توجه به علم و مسلک مراجع، از مرجع مورد نظر خود پیروی می کنند.

 

* وظیفه و مسؤولیت مراجع چیست؟

آنها حافظان و نگهبانان مسلک هستند.

 

* اکنون چند مرجع دارید؟

تعداد آنها معین نیست چون در هر منطقه و شهری شیخی وجود دارد که مردم و سایر مشایخ به وی مراجعه و اقتدا کرده به نظر و راهنمایی های او عمل می کنند و این یک مساله عرفی است.

 

* "شیخ عقل" چگونه انتخاب می شود؟

شورای مذهبی شامل نمایندگانی از تمام گروه های دروزی ها می باشد که این افراد روحانی یا نمایندگان مناطق و حرفه ها و شغل های مختلف مانند مهندسان، پزشکان، نمایندگان، وزرا و قاضیان دروزی هستند که حدود هشتاد یا نود شخص هستند و همین ها هستند که "شیخ عقل" را انتخاب می کنند.

 

* شما مدارس دینی و آموزش های دینی و رسوم خاصی دارید؟

بله مدرسه داریم و بنده دبیر کل مدارس عرفان توحیدی هستم که البته این مدارس متوسطه هستند و هر کس بخواهد در اندیشه توحیدی تعمق بیشتری کند، به خلوت می رود و معارف را از مشایخ خود می آموزد و مرکزی هم برای پژوهش های توحیدی داریم که وابسته به شورای مذهبی است و این مرکز در واقع به تازگی با هدف تربیت روحانیون دروزی تاسیس شده است.

 

* روحانیون دروزی لباس خاصی دارند؟

بله آنها عمامه دارند و مراجع ما عمامه مدوّر دارند که از عمامه های دیگران بزرگ تر است و همچنین عبای سیاه که آن را بالای جبّه می پوشیم و بسیاری از آنها "شروال" می پوشند که شبیه لباس ترکی است، چون ما حدود چهارصد سال با ترک ها زندگی کرده ایم و این پوشش شاید از ترک ها گرفته شده، اما امروز فقط اهالی جبل این لباس را می پوشند و در کنار اینها آداب، سنت و آیین هایی داریم که البته زمانی پنهان می شد، اما جهانی سازی همه چیز را در خود هضم کرده است

یکی از ویژگی های مذهب ما قضای شرعی است و دادگاه های ما به صورت شرعی برگزار می شود و قوانین خاصی داریم که با قانون سنی و جعفری متفاوت است. به عنوان مثال در وصیت آزاد هستیم و انسان می تواند به وارث یا غیر وارث خود وصیت کند، در حالی که برخی مذاهب وصیت را برای غیر وارث نافذ نمی دانند و اگر کسی بدون وصیت از دنیا برود، طبق مذهب حنفی عمل می شود که «للذکر مثل حظ الأنثیین». همچنین در مذهب ما زن و مرد می توانند همدیگر را طلاق دهند و بازگشت مطلقه به هیچ وجه جایز نیست و اینها برخی از ویژگی های مذهب ما است.

 

* البته قاعده فقهی "للذکر مثل حظ الانثیین" اختصاص به حنفی ها ندارد، اما سوال بعدی ام این است که دروزی های لبنان در منطقه ای خاص و جداگانه زندگی می کنند یا با شیعیان و اهل سنت و در کنار هم زندگی می کنند؟

موحدان در مناطق خاصی و باهم زندگی می‌کنند. ما زمانی که در ابتدای قرن هشتم میلادی به لبنان آمدیم، هدف ما، دفاع از مرزهای اسلامی در مقابل فرنگی ها و حملات صلیبی بود و به هر صورت در کوه ها و سواحل ساکن شدیم تا منطقه مرزی با سوریه و فلسطین. امروز دروزی ها در هر منطقه ای حتی در بیروت حضور دارند، اما کانون آنها شهر جبل است.

 

* منظورتان از جبل، همان جبل عامل است؟

شهر جبل در شمال جبل عامل قرار دارد و حدود هفتاد کیلومتر با جبل عامل فاصله دارد. شهر جبل زمانی قلب لبنان بوده و دروزی ها زمانی امارت لبنان را هم در اختیار داشته اند، اما اکنون اوضاع فرق کرده و ما فقط هفت درصد جمعیت لبنان هستیم.

 

* ما لبنان را به همزیستی مسالمت آمیز بین پیروان ادیان و مذاهب می شناسیم. روابط شما با امامیه و اهل سنت چگونه است؟

ما به برقراری روابط با دیگر مذاهب اسلامی مشتاق هستیم. در نزدیکی ما روستاهای شیعیان قرار دارد که با آنها رابطه داریم و در مناسبت های آنها مثلاً در عاشورا و مناسبت های دیگر شرکت می کنیم. ما با اهل سنت هم رابطه داریم و بعضی از آنها در نزدیکی ما زندگی می کنند و رابطه ما با مسیحی ها از همه بیشتر است و شاید به این خاطر باشد که مسیحی ها و دروزی ها شهر جبل را ساخته اند و در بیشتر روستاها مسیحیان هم با دروزی ها زندگی می کنند. البته در گذشته جنگ های سختی میان آنها صورت گرفته، اما ما بار دیگر با هم جمع شدیم تا بر همزیستی خود تاکید کنیم و شخص بنده و بسیاری از شخصیت های دروزی به اصل گفتگو و مسالمت داخلی پایبند بوده و بر این باوریم که این وظیفه ما در لبنان است و ما و برادران شیعه و اهل سنت باید همواره برای ایجاد فضای مسالمت و گفتگو تلاش کنیم. ما الحمدلله متعلق به اهل بیت(ع) و همه مسلمانان هستیم.

 

* اشاره کردید که در آئین عاشورا  و مراسم شیعیان شرکت می کنید. آیا خودتان هم مراسم خاصی برای بزرگداشت اهل بیت(ع) دارید؟

فرقه ما به زهد و انزوا گرایش دارد و دروزی ها سال ها در کوه ها منزوی بوده اند، البته امروز اوضاع عوض شده و روابط ما فرق کرده، اما باز هم هیچ مناسبتی نداریم حتی برای بزرگان خاص خود مانند "الحاکم" هیچ مناسبتی نداریم.

 

* از حضور شما در این گفت و گو و توضیحاتی که دادید تشکر می کنم. اولین بار است که به ایران سفر می کنید؟

بنده هشت بار به ایران سفر کرده ام. ایران کشوری باز و پویا و در عین حال که اسلامی است، توانسته پیشرفت علمی زیادی هم داشته باشد و انسان هنگامی که به ایران می آید می بیند که ایران با چیزی که در تبلیغات می گویند متفاوت است و مردمی خوش اخلاق و مهربان دارد و البته این اقدامات پسندیده ایران نیز ان شاءالله به بیداری اسلامی و بهبود روابط اسلامی کمک خواهد کرد و این، مسؤولیت ایران است.

گفت و گو: حسن صدرایی عارف