دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

بیوگرافی سران مفتیهای وهابیت (1) / تصاویر کمیاب از شاه وهابی عربستان+اسامی زنان و فرزندان‎

"ملک عبدالله بن عبدالعزیز" ششمین پادشاه عربستان سعودی و دهمین فرزندِ عبدالعزیز آل سعود، بنیانگذار عربستان سعودی است. ملک عبدالله پس از مرگ برادرش فهد بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان شد. ملک عبدالله 89 ساله تا کنون 19 همسر و 36 فرزند داشته است.




زنان :

1- حصة بنت عبدالله ال سعود

2- منیرة بنت محمد بن عبدالعزیز آل الشیخ

3- منیرة بنت محمد بن عبدالله العطیشان من بنی تمیم

4- نورة بنت عجمی المنیخر

5- سلطانة بنت عبدالعزیز بن الأحمد السدیری

6- عایدة فستق

7- حصة بنت طراد الشعلان

8- مشاعل بنت بندر بن فیصل الدویش

9- تاضی بنت مشعان الفیصل الجربا

10- ملکه بنت سعود بن زید الجربا الشمری

11- طریفة الفیصل الحمود آل رشید

12- هیفاء بنت مهنا بن عبدالرحمن آل مهنا

13- حصة بنت مانع بن جمعة

14- العنود دحام البخیت الفایز بنی صخر

15- بینة بنت محمد بن نایف الحثلین

16- عمشاء بنت خلیل بن قرمله

17- نورة بنت لافی الشریم

18- موضی بنت محمد بن فلاح آل مجفل

19- شیخة بنت فهد العبود



پسران:

1- متعب الاول

2- خالد

3- متعب الثانی

4- عبدالعزیز

5- فیصل

6- مشعل

7- ترکی

8- سعود

9- منصور

10- محمد

11- ماجد

12- سعد

13- مشهور

14-بدر

15- بندر

16- سلطان



دختران:

1- فهدة

2- نایفة

3- نوف

4- عالیة

5- عادلة

6- صیتة

7- سیفة

8- سارة

9- هیفاء

10- سحر

11- مها

12- هلا

13- جواهر

14- ریم

15- بسمة

16- عریب

17- الهنوف

18- مضاوی

19- سحاب

20- شعالة

Buko-haram


هفت شبکه ماهواره ای که هرکدام به صورت زیرکانهای بخشی از مخاطبان را هدف قرار گرفته اند و همین ۷ شبکه به عنوان رقیبی جدی برای سازمان عریض و طویل صدا و سیما و شبکه های بی شمار این سازمان قرار گرفته اند.

 بدون شک در نوروز سال ۷۹ که اولین شبکه ماهواره ای فارسی زبان به شکل غافلگیرکننده و بدون اطلاع مدیران آن در ایران قابل دریافت شد، کمتر کارشناس و مسئولی گمان می برد که پس از ۱۳ سال این شبکه های ماهواره ای بتوانند این گونه بر افکار عمومی تاثیرات کنترل نشده خود را بر جای بگذارند و به یکی از سوژه های مهم کشور تبدیل شود. حدود ۱۳ سال از آن زمان که مجری شبکه «IN Tv» از تماس یک شهروند اصفهانی با این شبکه شوکه شده بود و با تعجب و بهت یک سیب را از پای شبکه خودش نشان داد و از او پرسید «اگر الان مرا می بینی بگو که در دست من چیست؟!» می گذرد و این روزها شبکه های جدیدی در فضای لایتناهی ترکتازی می کنند. «۷ قلوی مهاجم» شاید بهترین تعبیری باشد که بتوان برای شبکه ها به کار برد. هفت شبکه ماهواره ای که هرکدام به صورت زیرکانهای بخشی از مخاطبان را هدف قرار گرفته اند و همین ۷ شبکه به عنوان رقیبی جدی برای سازمان عریض و طویل صدا و سیما و شبکه های بی شمار این سازمان قرار گرفته اند… 

 

 

پی ام سی PMCpmc

دقیقا ۱۰ سال پیش، زمانی که شبکه های ماهواره ای در تسخیر افرادی مانند امیر قاسمی و شب خیز بودند یک شبکه ۲۴ ساعته موسیقی خیلی بیسر و صدا پا به عرصه رقابت گذاشت. تا پیش از این روال این بود که مجری های شبکه هایی مانند طپش و پن ساعت ها کنار مهمانانشان بنشینند، از هر دری حرف بزنند، خاطره بازی کنند، بینندگان با آن ها تماس تلفنی بگیرند و صحبت های آن ها به صورت زنده روی «ایر» برود. دراین میان گاهگداری هم کلیپ های بیکیفیت موسیقی هم پخش می شد و بقیه ساعت روز هم همان برنامه ها تکرار می شد. شبکه پی ام سی اما بدون استفاده از هیچگونه مجری با الگو برداری از شبکه های معروفی مانند MTv برنامه های خود را به پخش کلیپ های داخلی و کلیپ های روز خارجی (که تا پیش از آن عملا در شبکه های ایرانی پخش نمی شد) اختصاص داد. شکستن برخی هنجارهای اجتماعی و فرهنگی توسط شبکه های ماهواره ای جامعه ایران دقیقا از همین زمان آغاز شد. تا پیش از تاسیس این شبکه، نمایش شکل هایی خاص از پوشش و برخی صحنه ها تابویی بزرگ به حساب می آمد که در کلیپ های ایرانی وجود نداشت و کلیپ های خارجی هم تقریبا از شبکه های فارسی زبان پخش نمی شد. این شبکه اما با نمایش کلیپ های خارجی قبح شکنی خود را آغاز کرد و پس از مدتی کلیپ های ایرانی حتی از نمونه های خارجی نیز سبقت گرفتند! از مهرداد اسماعیلی کیا به عنوان مدیر شبکه PMC نام برده می شود که یکی از ثروتمندان مقیم دوبی محسوب می شود. او شرکتی را به نام KIAMAX افتتاح کرده و همچنین در پروژه هایی از قبیل مجله PMC Magazine ، مجله T۳ ، موسسه مالی ضامن، آژانس هواپیمایی کلاب پرشیا، محصولات آرایشی Qmax ، کنسرت های PMCevent وهمچنین مجله گلچین سرمایهگذاری کرده است. شاید کمتر کسی بداند کیا مکس حدود چهار سال پیش شبکهای جدید به نام لایو کازینورا بر روی ماهواره هاتبرد افتتاح کرد که قرار بود اولین قمار خانه تلویزیونی ایرانی (!) باشد اما پس از گذشت نزدیک به یک ماه از فعالیت خود به دلایل نامعلومی به کار خود پایان داد. مدیریت این شبکه چراغ خاموش حرکت می کند و به همین دلیل شایعات زیادی در مورد وابستگی های او به داخل کشور مطرح می شود. برنامه های این شبکه در ایام سوگواری قطع می شود، کلیپ های دارای مضامین سیاسی اجازه پخش از این شبکه را ندارند، معمولا رنگ پارازیت را به خود نمی بیند و تا سال های سال این شبکه فقط در محدوده ایران پخش می شد و ایرانیان ساکن اروپا و آمریکا از وجود چنین شبکهای بیخبر بودند! با این وجود شبکه PMC که مرکز آن در ابتدا در هلند بود و سپس به دوبی نقل مکان کرد نسبت به سایر شبکه ها همچنان حرفه ای محسوب می شود .این شبکه هم با خوانندگان به اصطلاح زیر زمینی ایران ارتباط دارد و هم به عنوان یکی از شریک های تجاری موسسه آونگ که در لس آنجلس واقع شده با خوانندگان لس آنجلسی کار می کند و در واقع نبض موسیقی غیر رسمی داخل و خارج از کشور در دستان این شبکه قرار گرفته است. یکی از نکته های لاینحل دیگر پی ام سی آن است که هر زمان یک خواننده زیرزمینی داخل ایران تصمیم می گیرد مجوز دریافت کند و سلسله مراتب و پروسه طولانی اخذ مجوز را تا انتها طی می کند، ناگهان این شبکه یک کلیپ از این خوانندگان پخش می کند و سیر اخذ مجوز آن ها به تعویق می افتد!

 

بی بی سی فارسی BBC Persianbbc persian tv

دقیقا در زمانی که هیاهوی شبکه های سیاسی ماهواره ای محدود به شبکه های کُند و خستهای مانند صدای آمریکا، کانال وان، پارس و … می شد ناگهان شبکه تازه نفس بی بی سی فارسی در دیماه سال ۸۷ از راه رسید. سه سال پیش از آغاز به کار این شبکه بود که وزیر وقت خزانهداری یا دارایی انگلستان پرده از راه اندازی این شبکه برداشت. گوردون براون (که در آن زمان وزیر دارایی بود و سپس به مدت سه سال در سمت نخست وزیری انگلیسی هم فعالیت کرد) در پاییز سال ۲۰۰۶ میلادی اعلام کرد که بودجه ای معادل ۱۵ میلیون لیره استرلینگ، نزدیک به ۲۲ میلیون دلار در سال، برای راه اندازی بخش فارسی تلویزیون بی بی سی اختصاص داده است. در پی گذشت نزدیک به سه سال از ارایه طرح تاسیس تلویزیون فارسی زبان بی بی سی و پس از ماه ها آموزش و آزمون برای جذب نیرو از رسانه های ایرانی سرانجام ساعت پنج بعدازظهر روز چهارشنبه، ۲۵ دی ماه، این تلویزیون کار خود را آغاز کرد. این شبکه تلاش کرده بود هرآنچه که دیگر شبکه های ماهواره ای سیاسی در خود نداشتند یک جا جمع کند. استفاده از مجریان و خبرنگاران خوش سیما، جوان و حرفه ای که برخی از آن ها نیز از داخل کشور به آن شبکه رفته بودند موجب شد تا مدیران این شبکه تمامی اهداف سیاسی خود را در ظاهری جذاب ادامه دهند. در این شبکه قرار نیست خط فکری سیاسی بنیانگذاران این شبکه به صورت مستقیم بیان شود و این بار سنگین به عهده مهمانان به ظاهر موجه برنامه های خبری و سایر برنامه های به ظاهر فرهنگی و مستند این شبکه است تا بی بی سی فارسی هیچ گونه جهتگیری مستقیم نداشته باشد. این شبکه تلاش کرده از نقاط ضعف شبکه هایی مانند VOA استفاده کرده و تا آنجا که ممکن است خود را به مردم ایران نزدیک نشان می دهد و از این طریق اثرگذاری این شبکه نیز بالاتر رفته است. برنامه های چند ساعته برای مناسبت های مختلف، نمایش فیلم های مستندسازان داخل کشور، اشراف نسبی به موضوعات اجتماعی روز مردم (به خاطر استفاده از نیروهای جوان و آپ تو دیت) و همچنین پاتک های زیرکانه این شبکه به رقیب دیرینه خود یعنی آمریکا در قالب خبرها و گزارش ها چهرهای جذابتر برای مخاطبان ارائه می کند. بی بی سی فارسی کوچکترین اتفاقات روز کشور را در کمترین لحظه پوشش می دهد و با توجه به اتفاقات روز، ساعت پخش و ویژه برنامه های خود را تغییر می دهد تا مخاطبان بیشتری را به سمت خود جذب کند. بی بی سی فارسی اما دارای جهت گیری عیان سیاسی است که گاه به خاطر سنت مرسوم شبکه جهانی بی بی سی به نتایج غیرمنتظرهای ختم می شود. مثل وقتی که یک مقام اخوان المسلمین مصر در حمایت از رهبر انقلاب ایران با صراحت و قاطعیت صحبت کرد و یا وقتیکه مهاجرانی در پاسخ به لاطائلات نتانیاهو آنچنان آتشین و انقلابی موضع گرفت که مجری بی بی سی هول شد!

 

صدای آمریکا VOAvoa_persian_id_290512a

صدای آمریکا یکی از قدیمی ترین شبکه های سیاسی فارسی زبان محسوب می شود که بخش فارسی آن از سال ۷۵ آغاز به کار کرده و با وجود تلاش های بیشماری که انجام داده اما همچنان در محدوده مخاطبان سنتی خود محصور شده و در جذب سایر مخاطبان ناکام بوده است. این شبکه که گفته می شود با بودجه ۷۵ میلیون دلاری سنای آمریکا مشغول به کار است در چند سال اخیر با مشکلات درونی زیاد مواجه بوده و همین موضوع سبب شده تا ریزش شدیدی در مخاطبانش احساس کند. صدای آمریکا در برنامه های خود همان ژست حداقلی بیطرفانه رقیباش یعنی بی بی سی فارسی را نیز ندارد و نقش یک اپوزیسیون سلطنت طلب را بازی می کند. معمولا افراد مسنتر و یا تندروتر مخاطبان این شبکه هستند. مدیران این شبکه تلاش های بی شماری برای جذب سایر اقشار انجام دادند اما در نهایت در رقابت با بی بی سی بازی را واگذار کردند. حدود سه سال پیش بود که دعواهای داخلی این شبکه به اوج خود رسید و بسیاری از مجریان و کارمندان این شبکه در اعتراض به سانسور، مشکلات مالی و تبعیض اخراج شدند. جمشید چالنگی یکی از این افراد بود که پس از سال ها فعالیت در برنامه تفسیر خبر کنار گذاشته شد و پس از این اتفاق در صفحه خودش در فیس بوک نوشت: «یکی از دلایل تعلیق و سپس اخراج من از VOA سوال از مدیران این شبکه به خاطر کم کردن زمان برنامه و سپس گرفتن این برنامه از من بوده است. فضای حاکم بر شبکه صدای آمریکا آکنده از تبعیض و فساد اداری بود و من در یک جلسه که با مسئولان ارشد صدای آمریکا داشتم این مورد را به آنها گفتم. سوء مدیریت در بخش فارسی صدای آمریکا سبب شده است تا وضعیت کنونی این شبکه مانند فضای حاکم بر ادارات شوروی سابق شود. مدیران سطوح بالای مدیریتی در صدای آمریکا به من قول دادند که به خاطر اظهارات من هیچ انتقام جویی از من صورت نگیرد اما مدیران بخش فارسی از جمله رامین عسگرد تحمل این انتقادات را نداشتند.» جالب آنجاست که مدیر شبکه جم نیز که خود نیز کارنامه سوال برانگیزی دارد در نامهای دست به افشاگری درباره مدیران این شبکه زده و از سانسور حرف هایش در این شبکه خبر داده است. فروردین سال ۸۶ یکی دیگر از اتفاقات جنجالی این شبکه رخ داده و مجری صدای آمریکا در مصاحبه تلفنی با ریگی او را رهبر جنبش مقاومت مردم ایران خطاب کرد!

 

من و تو ManotoManoto-Logo1

آبان سال ۸۹ شبکهای روی ایر رفت که خیلی زود به عنوان یکی از مهاجمان پر قدرت شبکه های ماهواره ای به ایران شناخته شد. در روزهای اولیه تاسیس من و تو این شبکه در حالی که اکثر ساعت کنداکتور برنامه هایش خالی بود با راه اندازی آکادمی موسیقی راه یک ساله را در عرض یک ماه طی کرد و توانست مخاطبان زیادی را به سمت خود جذب کند. در ابتدا حساسیت ها روی این شبکه آنچنان نبود اما پس از آکادمی و شروع برنامه های تازه این شبکه خط فکری آن مشخص شد. شبکه من و تو که دقیقا از همان اصول و ترفندهای حرفه ای بی بی سی فارسی استفاده می کند با مطالعه روی خلأ های برنامهسازی در داخل کشور نیروی خود را بر پوشش این حفره ها قرار داده است. من و تو انرژی خود را روی برنامه های اینترتیمنت و سرگرمی گذاشت و به عنوان مکمل شبکه بیبی سی فارسی درآمد. در برنامه های این شبکه از نشان دادن مستقیم روابط بی بند و بار و شکستن افراطی هنجارهای اجتماعی مانند شبکه های فارسیوان و جم خبری نیست و همه چیز در لایه های زیرین دنبال می شود. شبکه من و تو زیرکانه می کوشد اعتماد مخاطبانش را به عنوان یک شبکه خانوادگی مفرح کسب کند. در هیچ کدام از برنامه های این شبکه سبک دیگر زندگی به صورت مستقیم تبلیغ نمی شود اما برنامه هایی مانند بفرمایید شام، من و تو پلاس و آکادمی موسیقی و… نوعی دیگر از سبک زندگی و در تعارض کامل با آن چیزی که در رسانه های رسمی ما عرضه می شود تبلیغ می شود. موسیقی پاپ، سینمای روز، مجری های جوان و خوش لباس ،نمایش جاذبه های زندگی مدرن و غربی و نمایش هدفدار از نوستالژی های دهه ۵۰ مهمات این شبکه برای تاثیرگذاری بر طبقه متوسط هستند اما نکته جالب بال و پر گرفتن تدریجی برنامه های سیاسی از اتاق خبر گرفته تا تک برنامه های مرتبط با تاریخ سیاسی و اقتصاد سیاسی است…. اتاق خبر من و تو به صورت تدریجی از سایه بیرون آمد و با خط فکری خاص و نیم نگاهی به سلطنتطلبان جهت گیری خودش را نشان داد. در مستندهای تاریخی این شبکه نیز با چشم پوشی بر بخش های عمدهای از واقعیت ها، تصویری دلخواه از مدیران سلطنت طلب این شبکه از روایت های تاریخی را به نمایش گذاشت. این شبکه سلسله مصاحبه هایی با خوانندگان مطرح لس آنجلسی هم انجام داد و محور تمامی این گفتوگو ها مضامین سیاسی و زندگی در به اصطلاح تبعید بود… شنیده شده با آرام شدن فضای سیاسی ایران این شبکه قصد دارد در شش ماهه دوم سال تمرکز خود را روی همان برنامه های سرگرم کننده بگذارد. این مجموعه تلویزیونی در ۲۸ اکتبر سال ۲۰۱۰ در لندن توسط کیوان و مرجان عباسی که زن و شوهر هستند راه اندازی شد. کیوان عباسی فرزند دوم فریبرز عباسی است که مالکیت و مدیریت تلویزیون پارس در آمریکا و شبکه غیر اخلاقی Hostlertv در کانادا را بر عهده داشت. کیوان عباسی مدتی مدیریت شبکه سیاسی فارسی زبان آزادی را برعهده داشت که افرادی مانند رضا فاضلی و بهروز صوراسرافیل نیز در آن حضور داشتند. فاضلی و صوراسرافیل بعدها به دلیل اختلافاتی که بین کیوان عباسی و آنها به وجود آمد، از این شبکه جدا شدند. شبکه آزادی بعد از مدتی به دلیل ضعف محتوا و پایین بودن کیفیت و عدم جذب مخاطب تعطیل شد. بعد از مدتی کیوان کار خود را در فضای اینترنت شروع و شبکه «ببین تی وی» را راه اندازی کرد. این شبکه که فقط از طریق اینترنت قابل رویت بود با همکاری رها اعتمادی (بنی اعتماد)، تیام بصیر و تعدادی چند از دوستان آنها تا مدتی فعالیت داشت و توانست مخاطب خاص خود را جذب کند اما به دلایل مختلف این کار نیز به سرانجام نرسید و بعد از مدتی ببین تی وی نیز تعطیل شد. چند سال بعد او شبکه من و تو را که گفته می شود با بودجهای در حدود ۴۰ میلیون دلار که از سوی دولت انگلیس تامین می شد راه اندازی کرد.

 

فارسی وان Farsi 1farsi1

در زمانی که شبکه های ماهواره ای تمام تمرکز خود را بر پخش برنامه های سیاسی و موزیک گذاشته بودند ناگهان شبکهای از راه رسید که تصیم گرفت خلأ وجود فیلم و سریال در شبکه های ماهواره ای را پر کند. تا پیش از این شبکه ام بی سی پرشیا با پخش فیلم با زیرنویس فارسی بخشی از این مخاطبان را از آن خودش کرده بود اما فارسی وان با تمرکز بر دوبله سریال ها و فیلم ها مخاطبان زیادی را به سمت خود روانه ساخت. این شبکه اما بر خلاف ام بی سی پرشیا پخش سریال های درجه ۲ و ۳ را دستور کار خود قرار داد و ساختارشکنی در زمینه روابط اجتماعی شاه بیت تمامی برنامه های این شبکه بود. فارسیوان این هنجارشکنی را قدم به قدم انجام داد. این شبکه هر چه جلوتر رفت نمایش سریال های دارای مثلث و مربع های عشقی، روابط زنان و مردان متاهل و فرزندان نامشروع در آن پررنگ و پررنگتر شد. دوبله های این شبکه در ابتدا بسیار ضعیف بودند و در افغانستان انجام می شد اما پس از مدتی بر مهارت دوبلورهای آن نیز افزوده شد. گفته می شود پس از انتقاداتی که به دوبله این شبکه وارد شد شبکه ماهواره ای جم اقدام به دوبله فیلم های این شبکه کرد که پس از بروز اختلافات شدید بین مدیران جم و فارسی وان این همکاری قطع شد. فارسی وان حاصل سرمایه گذاری مشترک گروه موبی و کمپانی نیوز کورپوریشن است. گروه موبی در سال ۲۰۰۲ توسط سعد محسنی، استرالیایی افغان تبار و خواهر و دو برادرش تاسیس شد و کمپانی نیوز کورپوریشن متعلق به فردی به نام روبرت مرداک امپراتور رسانهای است که چهارمین مرد ثروتمند آسیاست. روبرت مرداک دارای ۶۰ شبکه تلویزیونی به ۱۳ زبان مختلف است، که روزانه حداقل ۳۰۰ میلیون مخاطب را به خود جلب می کند. همین طور مسئولیت ۱۰۰ روزنامه و مجله معتبر؛ همچون دیلیتلگراف، والاستریت ژورنال، تایمز، ساندیتایمز، نیویورکپست و نیز شبکه های خبری معروفی؛ همچون فاکس، فاکسنیوز و اسکاینیوز و سایت هایی همچون «مای اسپیس» بر عهده این فرد است. ۱۰ میلیون دلار رقمی است که گفته می شود برای راه اندازی این شبکه هزینه شده و شبکه زمزمه نیز از دیگر شبکه های متعلق به این امپراتوری است. شبکه فارسیوان بسیار پیچیده عمل می کند. در ظاهر هیچ نشانی از مخالفت با آموزه های ارزشی و دینی نشان نمی دهد و حتی برای مناسبت های خاص مذهبی هم پیام تبریک و تسلیت می دهد اما سریال های نشان داده شده در این شبکه چیز دیگری را نشان می دهد. از سینا ولیالله به عنوان یکی از تهیه کنندگان و مدیران اصلی فارسیوان نام برده می شود و در کنار او سارا رهبری به عنوان معتمد مرداک به عنوان مسئول خرید سریال و هماهنگی برای دوبله در شبکه فارسی وان مشغول به کار است.

 

 

جم تیوی GEM TVGEM-TV

شبکه جم در سال ۸۶ فعالیت خود را با تمرکز بر موسیقی و کلیپ آغار کرد و به عنوان رقیب اصلی شبکه پی ام سی درآمد اما پس از مدتی سبک کاری خود را به سرگرمی و سپس سریال تغییر داد. از سعید کریمیان به عنوان موسس و مدیر اصلی شبکه جم نام برده می شود. او در سال ۷۷ در رادیو صدای ایران در لس آنجلس شروع به کار کرد و به این ترتیب اولین فعالیت رسانهای او رقم خورد. او پس از حدود دو سال فعالیت در این رادیو از آن جا نقل مکان کرد و چند سالی را در شبکه های مختلف لس آنجلسی سپری کرد. پس از آن بود که برادران کریمیان تصمیم گرفتند برای تجارت به دوبی نقل مکان کنند و از این طریق روابط زیادی با افراد درون کشور پیدا کردند. سعید کریمیان با ارتباطات داخلی خود، سهامدار اصلی سه شرکت بزرگ در تهران به نام های آپولونیا کالج، دبلیو آیپی و گروه طلایی آسیا شد و از آن ها شعبه هایی در کشورهای دیگر تاسیس کرد. همه این عوامل دست به دست هم داد تا کریمیان این شبکه را از سال ۲۰۰۶ میلادی با شعار «جم همه شما را دوست دارد» راه اندازی کند و به عنوان یکی از شبکه های تلویزیونی «گروه موسیقی و سرگرمی عمومی» (General Entertainment and Music Group) با محتوای برنامه هایی نظیر فیلم های سینمایی، مجموعه ها و سریال های تلویزیونی، مستندهای تلویزیونی، برنامه های آموزشی و سایر برنامه های سرگرم کننده جهان فعالیت خود را آغاز کرد. «گروه موسیقی و سرگرمی عمومی» دفاتری در شهرهای دوبی، لندن، کوالالامپور و لس آنجلس دارد و عمده فعالیت خود را بر تغییر سبک زندگی ایرانی ها قرار داد. در واقع شبکه من و تو نسخه بزرگتر و حرفه ایتر از این شبکه است و شبکه جم جزو اولین شبکه های ماهواره های بود که اساس کار خود را بر سبک زندگی گذاشت. با روی کار آمدن شبکه فارسی وان رابطه این شبکه با جم نیز بسیار مساعد شد و سارا رهبری به عنوان مهره کلیدی فارسی وان به صورت همزمان در شبکه جم نیز مشغول به کار شد و حتی گفته می شود مرداک نیز بخشی از سهام جم را خریداری کرد. در عوض مدیر این شبکه به نیروهای فارسی وان قول داده بود که با ارتباطات خود امکان تردد آنها به داخل کشور را فراهم کند. این شبکه پس از چند سال فعالیت در زمینه موسیقی و سرگرمی، کانال دیگری برای پخش سریال راه اندازی کرد که بر خلاف فارسیوان که از فیلم های آمریکای لاتین استفاده می کرد پخش فیلم های ترکیهای را در دستور کار خود قرار داد. عشق ممنوع، ازل، عشق و جزا، حریم سلطان، عمر گل لاله و… از جمله سریال هایی بودند که مخاطبان بی شماری را جذب کردند و نام شبکه «جممووی» را بر سر زبان ها انداخت. همه این اتفاقات سبب شد تا شبکه جم ناگهان رشد کند و تعداد شبکه های خود را به ۱۰ شبکه افزایش داد اما مدتی بعد با بروز اختلافات شدید میان سارا رهبری و سعید کریمیان همه چیز نقش بر آب شد. سارا رهبری از شبکه جم بیرون آمد و با این اتفاق تعداد کانال های این شبکه و کیفیت برنامه های آن نیز کاهش چشمگیری پیدا کرد. مدیر شبکه جم از آن دسته افرادی بود که تلاش می کرد چراغ خاموش حرکت کند اما در یکی، دو سال اخیر افشاگری های زیادی در صفحه فیسبوک این فرد و مدیران شبکه فارسیوان به وجود آمد و باعث شد تا سویه های دیگری از هویت این افراد آشکار شود.

 

شبکه AAAزمان-پخش-برنامه-های-شبکه-AAA-Family

شبکه AAA یکی از نوظهورترین شبکه های ماهواره ای است که مدتی است با دو کانال AAA music و AAA family اقدام به فعالیت می کند. این شبکه دقیقا رویه چند سال گذشته جم را طی می کند و با ایجاد دو شبکه در حوزه موسیقی و سریال اقدام به فعالیت می کند. در مورد مدیران و گردانندگان این شبکه هنوز اطلاعات کاملی در دسترس نیست و گمانهزنی های زیادی درباره آن صورت گرفته است. در اوایل کار این شبکه بسیاری آن را متعلق به مدیریت جم می دانستند و نکته جالب آن جا بود که شبکه AAA اعلام کرد در نظر دارد ادامه سریال عمر گل لاله که به صورت نیمهکاره از جم پخش شده بود را پخش کند! پس از آن بود که شبکه جم نسبت به این اقدام معترض شد و شواهد از مدیریت متفاوت این دو شبکه خبر داد. برخی هم این شبکه را وابسته به شرکت king records می دانند. این شرکت در حال حاضر به عنوان یکی از رقیبان سرسخت شرکت آونگ قرار گرفته و بسیاری از کلیپ های خوانندگان لس آنجلسی توسط این شرکت ساخته می شود. رقابت این دو شرکت به حدی شده که کلیپ های ساخته شده توسط آونگ تنها از شبکه پی ام سی پخش می شود و کلیپ های ساخته شده توسط کینگ رکوردز تنها توسط شبکه AAA music.


مسئله ماهواره، پدیده نوظهورى است که بنیاد اخلاقى جوامع اسلامى را به خطر انداخته و از جدیدترین سلاح ها و حرکت هاى مرموز غرب در رویارویى با مسلمانان به شمار مى رود که ویرانیهایى همچون روابط نامشروع، خشونت در رفتار، مادى گرایى صرف و امثال آن را به دنبال دارد.از این رو بسیارى از مردم به ماهواره، با دیده خشم نگریسته و بر این عقیده اند که باید آن را مانند آپاندیس که درمانى جز قطع و بریدن ندارد، ریشه کن ساخت، اما واقع این است که آنتن هاى ماهواره همچون رادیو، تلویزیون و ویدیو ابزار نوینى است که هم مى توان آن را در امور سودمند و هم در امور زیانبار بکار گرفت. چنانکه بسیارى از خانواده هاى مسلمان که در کشورهاى غربى به سر مى برند، براى آموزش زبان عربى فرزندان خود و نیز استفاده از پخش برنامه هاى قرآن کریم در بعضى کانالها، از همین آنتن هاى ماهواره استفاده مى نمایند.

آرى همان طور که دشمنان دین از این وسایل، در راه ترویج ضد ارزشهاى منحط اخلاقى و افکار ویرانگر خود استفاده مى کنند، مسلمانان نیز مى توانند با بهره گیرى صحیح از این پدیده نوین، آن را در راه ارشاد و هدایت انسانها بکار گرفته و فرهنگ اسلامى خود را در همه آفاق بگسترانند. اما بى عنایتى ملموس مسلمانان سبب شده غربیها این وسایل را در قلمرو خود در آورده و آنها را در جهت اهداف کینه توزانه، بر ضد ارزشهاى والاى انسانى بکار اندازند.

حال پیش از آن که به راه حل هاى مناسب، براى تبدیل این دستگاه منفى به دستگاهى مثبت اشاره شود، باید این حقیقت را خاطرنشان ساخت که راه اندازى و بکارگیرى ماهواره در این عصر، زنجیره اى از نبرد میان مادیت و مادیگرایى و نشانگر عمق مبارزه و رویارویى با ارزشهاى انسانى است که مکتب حیات بخش اسلام آن را به جامعه بشرى هدیه نمود. در گذشته نزدیک، جهان غرب با نیروى نظامى و لشکرکشى بر ضد جهان اسلام مى جنگید، ولى امروزه از طریق تهاجم فرهنگى و مبارزه با ارزشهاى والاى انسانى توسط آنتن ها و ماهواره هاى پیشرفته، بر علیه اسلام و مسلمین بپا خاسته است. این مسئله بیش از آن که یک معضل سیاسى یا اخلاقى و روانى باشد، یک پدیده فرهنگى است.


     

  • اقدامات فرهنگی :

 امروزه، دشمنان این مرز و بوم به این باور رسیده اند که جهت نیل به اهداف سیاسی(تغییر رژیم- تسلط بر منطقه) و یا اهداف اقتصادی(تصرف منابع)، می بایست بن مایه های فرهنگی این مردم را هدف قرار دهد تا با تغییر سلول های بنیادین این پیکر و دگرگونی هنجارها، ارزش ها و باورها و اعتقادهای افراد بتوانند ذهنها را تسخیر و آنان را در مسیر اهداف مورد نظرشان سوق دهند. به نحوی که در شبکهای مانند« فارسی1 (وان)» سبک زندگی مورد نظر کاملا سبک زندگی امریکایی است و در شبکه ای مانند «من و تو»، سبک زندگی بی بندوبار ترویج میگردد. بدین معنی که همان حداقل پایبندی های فردی به اصول و ارزشهای اخلاقی و بشری در سبک زندگی امریکایی نیز دیگر مدنظر نمی باشد.


دلیل مبرهن سبک زندگی صد در صد امریکایی سریالهای شبکه فارسی 1 که در تصاویر بالا بدان اشاره شده است، این می باشد که سریالهای این شبکه از تولیدات کشورهایی است که امریکایی ترین سبک زندگی را در منطقه خود دارند: منطقه امریکای شمالی: امریکا- منطقه شرق آسیا: کره جنوبی- منطقه امریکای جنوبی: کلمبیا- منطقه امریکای مرکزی: مکزیک- منطقه خاورمیانه: ترکیه
     

  • اقدامات مذهبی :

 - عرفی سازی دین و اصرار بر فردی نمایاندن دین 
 - ترویج و گسترش فرقه های نو ظهور و عرفان های کاذب به منظور میل معنویت گرایی مخاطبان
 - شبهه افکنی و تمسخر ارزشها، باورها و مناسک دینی و انتساب آنان به خرافات ، سنت گرایی و عقب ماندگی
 - قبح زدایی از بی اعتنایی و توهین باورها، ارزشها و شخصیتهای دینی
 - جایگزینی محور بودن خدا با ایدئولوژی¬های منحرفی همچون اومانیسم و...
 - تبیین و ترویج اندیشه سکولاریسم 
     

  • اقدامات اجتماعی :

- پشتیبانی و تشویق از گروههای معترض و فعال نظیر موضوع برابری جنسیتی : فمینیسم 
- تشویق و ترغیب اقشار معترض به نافرمانی های مدنی و هنجار شکنی های اجتماعی
- بزرگنمایی و برجسته سازی آسیب های اجتماعی 
- تقبیح و تمسخر هنجار ها و آداب و رسوم  اجتماعی و تشویق به ساختارشکنی در جامعه
- تقویت جریان اجتماعی روشنفکری غربی در ایران
- ترویج نوعی لاابالی گری اخلاقی  با محوریت مسائل جنسی و ارتباطات زن و مرد


 

  •      اقدامات سیاسی :

- آماده سازی زیرساخت ها جهت براندازی نرم
- ناکار آمد نشان دادن حکومت دینی مبتنی بر نظریه ولایت فقیه
- تغییر ذائقه مخاطبان به سمت اصول حاکم بر نظام های غربی نظیر لیبرال دموکراسی
- سیاه نمایی فعالیت و عملکرد دولت خدمتگذار
- بزرگ نمایی و برجسته سازی نقاط ضعف و پوشاندن نقاط قوت نظام اسلامی
- نشر اخبار ناصحیح وشایعه در  موضوعات روز و مبتلابه (درگیر) مردم
- به چالش کشیدن ارزشها و پایه های اساسی نظام اسلامی نظیر انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و ...

 
پیامدهای منفی ماهواره را می توان در موارد زیر خلاصه نمود: 

1. تماشای صحنههای مبتذل و مستهجن ، ذهن و اندیشه جوان را تسخیر میکند. جوانی که را به دیدن اینگونه تصویرها عادت کرده، به کار و فعالیت سازنده اجتماعی و اقتصادی بیرغبت است. 
2.  تماشای ماهواره، نشانه علاقه کم به مطالعه است و به احتمال زیاد، جوان را تنبل و از نظر روانی، منفعل بار می¬آورد و فعالیت ذهنی را کند و روح او را مسخ میکند، ماهواره، مبلّغ پرخاش¬گری و ستیزهجویی است. 
3. تماشای تصویرها و فیلمهای مبتذل، کمکم جوان را به نوعی اعتیاد مبتلا میکند؛ به گونهای که اگر روزی سراغ ماهواره نرود، احساس کمبود دارد و زود بیحوصله می شود. 
4. دیدن برنامههای ماهواره موجب بلوغ زودرس در نوجوانان می شود. اگر نوجوان یا جوانی صحنههای مبتذل ببیند و شرایط ازدواج را نداشته باشد،میکوشد عطش خود را از راههای دیگر فرو نشاند.در این صورت برای وی مشکلات اخلاقی گوناگونی به وجود میآید. 
5. ماهواره می تواند افکار جوان را درباره مسائل سیاسی و اقتصادی تغییر دهد. 
6. ماهواره واقعیتها را آنطور که باید و شاید به تصویر نمیکشد.شبکه های استعماری مسائل را به گونهای دیگر نشان می دهند و به افراد مجالاندیشیدن نمی دهند. 
8. همانگونه که اعتیاد به مواد مخّدر، ویران گر بنیادهای اخلاقی و خانوادگی و اجتماعی است، اعتیاد به برنامههای مخرب ماهوارهای نیز ارزشهای اخلاقی و خانوادگی و اجتماعی را به شدت تهدید می کند. 


داستان بازی در نوع خود بسیار جالب است شما در نقش پرندگانی ظاهر می‌شوید که تخم مرغهای شما توسط چند خوک بدطینیت دزدیده شده و شما نیز با تمامی بستگان خود که شامل انواع پرنده می‌شود برای آزاد کردن تخم مرغهای خود و از بین بردن این حیوانات بد جنس به آنها حمله می‌کنید. هر چقدر که شما بتوانید با تعداد کمتری پرتاب، خوک ها را از بین ببرید دارای امتیاز بالاتر و در نتیجه ستاره های بیشتری خواهید بود که به ارتقاء امتیاز و رتبه شما در بین دوستان خود کمک فراوانی خواهد کرد. برای این کار، شما باید با استفاده از منجنیق، پرندگان خود را به سوی ساختمان‌های نا متعادل خوک ها پرتاب کنید تا بتوانید تخم مرغهای دزدیده شده خود را پس بگیرید. 

محبوبیت این بازی به حدی است که میکائیل هد رئیس اجرایی شرکت سازنده این بازی در گفتگو با مجله سرگرمی روایتی گفت که این شرکت و چندین شرکت هالیوودی در حال مذاکره هستند تا این بازی به یک داستان سینمایی بدل شود و البته تریلر شبیه سازی شده سینمایی آن که خود شرکت فنلاندی آنرا تولید کرده است در یوتیوب بیش از ۵ میلیون بازدید داشته است. این پایان اپیدمی پرندگان خشمگین نیست و خبر نخستین پارک بازی کودکان، الهام گرفته از بازی پرطرفدار انگری بردز(Angry Birds) در فنلاند، نشان دهنده محبوبیت روزافزون این پرندگان بد اخلاق است آغاز بهره برداری ها در ایران نیز یکی از محبوب ترین بازی های موجود پرتاب همین پرندگان خشمگین است! و بسیاری از جوانان و نوجوانان ترجیح می دهند که اوقات خود را با این بازی ساده و در عین حال جذاب سپری کنند. حال که این بازی توانسته است محبوبیتی جهانی کسب کند، و بسیاری از مردم دنیا به نوعی به این بازی وابسته شده اند، زمان بهره برداری نیز فرارسیده است و سازندگان آن می توانند از اهداف پنهان خود رونمایی کنند. در نسخه پیشین این بازی (Angry Birds Space) در یکی از مراحل آن، شما مجبور بودید به موانعی حمله کنید که شباهت بسیار زیادی به برج میلاد در تهران را داشت.

این شرکت تشنه تر از آن است که به برج میلاد بسنده کند و به همین منوال هدف واقعی خود را کاملأ با چهره بازی و شوخی به شما گوشزد می کند، این بار ایران به کلی مورد حمله قرار می گیرد.

 

اما این باز هم پایان خصومت سازندگان این بازی نبود و این بار و در نسخه جدید این بازی (Rovio mobile ltd ver: 2.2.0) شما موظف به تخریب موانعی هستید که شباهت خاصی به مساجد و اماکن مذهبی مسلمانان دارند. برای رسیدن به اهداف بازی باید بارها و بارها مسجدی را خراب کنید و همچنین خوک هایی که داخل مسجد ساکن هستند را باید از بین ببرید.

بهره برداری های سیاسی و نژاد پرستانه از بازی های رایانه ای و محصولات سرگرم کننده حربه جدیدی نیست و همواره این روش در راستای تهاجم فرهنگی به باورهای مسلمانان و به ویژه ایرانیان مورد استفاده بوده است. چیزی که ما بر روی چنین عمل هایی اسم می گذاریم مکانیسم کنترل ذهن است، زیرا شما در دنیای امروز، نه تنها از راه اخبارها نسبت به قوم و کشور و ملیتی پوشش خبری می شوید، بلکه از راه موسیقی ها و هالیوود و بازی ها و... هم شروع به الگوپذیری می کنید، اما تنها فرقی که دارد، نوع الگوی آن است، این نوع الگوها به ضمیر ناخودآگاه اشخاص تاثیر وحشتناکی می گذارد، که در مدت زمان طولانی بسیار نتیجه آن ترسناک خواهد بود. به عبارت دیگر آن ها دیدگاه های خود را در انواع رسانه های جمعی قرار می دهند و به ما (منظور ۷ میلیارد جمعیت جهان است) تزریق می کنند. اگر بخواهیم مقاله را خلاصه کنیم این است که اگر در آینده کشورهای به اصطلاح مدرن بخواهد به کشور جهان سومی وحشی مثل ایران (از دیدگاه خودشان، این دیدگاه به عنوان مثال در فیلم ۳۰۰ به تمام جهانیان القا شد) حمله نظامی کنند از مردم کاملأ هیپنوتیزم شده توسط bbc و VOA و Farsi1 و... پرسش خواهند کرد که آیا حمله به ایران کار درستی است؟ و همانطور که ذهن مردم را طوری آماده کرده اند که جواب دلخواهشان را به آنها بدهند، در پشت نظرات مردم قائم می شوند  و می گویند چون مردم خواستند ما دست به چنین کاری زدیم. قابل ذکر است که قبل از حمله امریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، بازیهای کامپیوتری شروع به ساختن حمله نظامی امریکا به این کشور را کرده بودند. متأسفانه باید خدمت حضورتان عرض کنم که اینگونه بازی ها اخیرأ برای ایران مظلوم هم ساخته شد. (بازی battlefield 3 که حمله نظامی به ایران را به تصویر کشید)

اما نکته مهم این است که آیا جوانان ایرانی و یا مسلمانان دیگر کشورها که تا پیش از این، از انجام این بازی لذت می برده اند حاضر هستند که این بازی را تحریم کنند و یا اینکه به تخریب مساجد ادامه خواهند داد؟

در آینده انگری بردز ایرانی:

 

دانلود پاورپوینت “با شبکه های ماهواره چه باید کرد؟” (لینک غیرمستقیم)

ماه گذشته، نیروهای امنیتی "عراق"، در حالیکه این کشور، درگیر یکی از شدیدترین بحران‌های نظامی-امنیتی خود در تاریخ معاصر است، "سیدالصرخی"، ازمدعیان دروغین ارتباط با "امام زمان" را به دلیل اظهارات فتنه‌انگیز، دستگیر کردند.

گفتنی است؛ طی ساعات گذشته، برخی از رسانه‌های عربی، که عموما با مشی ضد شیعی-ایرانی خود شناخته می‌شوند، با تکرار این خبر، تلاش کودکانه‌ای را برای مظلوم‌نمایی این فرد آغاز کرده‌اند.

"سید محمد بن عبدالرضا بن محمد الصرخی" معروف به "آیت‌الله سید محمود حسنی الصرخی"، متولد شهر "کاظمین" است.

نکته قابل توجه در خصوص این به اصطلاح روحانی، این است که وی برای اولین‌بار و پس از سقوط "دیکتاتوری صدام"، در لباس روحانیت ظاهر شد.
 

سید محمد الصرخی
البته، این تنها تغییری نبود که در چنین مدت کوتاهی، در رابطه با وی رخ داد(!)، چراکه الصرخی، به سرعت و با گذشت زمان اندکی، خود را به عنوان مرجعیت اعلای شیعیان جهان معرفی کرد.

متأسفانه، این دروغ بزرگ هم به سلسله‌های دروغ‌های این روحانی‌نما پایان نمی‌دهد، به طوریکه این عنصر مشکوک، به سرعت مدعی رابطه با امام زمان (عج) نیز شده است!

طی ساعات گذشته، شبکه‌های ضد شیعی، در تبلیغات دروغین خود برای این شخصیت، او را از شاگردان "آیت‌الله سید محمدباقر صدر"، مطرح کرده و این ادعا را نیز برمبنای سخنان خود الصرخی بیان کرده‌اند.

این در حالی است که این ادعای مضحک، بارها از سوی سایر شاگردان این شخصیت بزرگ شیعی، همچون "آیت الله سید کاظم حائری"(که در حال حاضر ساکن قم است) رد شده است.

البته، قطع‌نظر از تکذیب شاگردان مرحوم آیت‌الله باقر صدر، تنها با نگاهی به مشی سیاسی-مذهبی این دو شخصیت نیز می‌توان به سادگی، به دروغ‌ بودن این ادعا پی برد.

گفتنی است؛ رسانه‌های ضد شیعی در بسیاری موارد، و در راستای جو سازی‌های ابتدائی از الصرخی با نان "سید حسنی" یاد می‌کنند.

الصرخی، در اولین دوره‌های حضور خود، در صحنه سیاسی-مذهبی عراق، که با چالش جدی حضور اشغالگران در خاک خود مواجه بود، در صحنه‌سازی که بعدها هدف آن مشخص شد، همچون سایر علمای جریان شیعه، با طرح انتقادات تند علیه نیروهای آمریکایی، خروج فوری آنان از خاک عراق را خواستار شده بود.

در پی این جوسازی‌ها، نیروهای اشغالگر، با طرح نام وی، به عنوان یکی از مخالفان نیروهای ائتلاف، به دفتر وی در عراق حمله می‌کنند، حمله‌ای که البته هیچ‌گاه به هدف خود نمی‌رسد، چراکه الصرخی ناپدید شده بود.

از آن زمان، تا حدود دو سال گذشته، هیچ خبر رسمی از حضور الصرخی، در رسانه‌ها وجود ندارد.

البته، گمانه‌زنی‌هایی در خصوص مکان اختفای او در این مدت می‌شود؛ عده‌ای لبنان را مخفی‌گاه اصلی الصرخی دانشته و عده‌ای دیگر، با رد امکان خروج وی از عراق، معتقدند الصرخی در جنوب این کشور زندگی می‌کرده است.

متأسفانه، اندک‌هواداران الصرخی که اراجیف او را باور کرده بودند، معتقدند "طی این مدت، الصرخی نزد امام زمان حضور داشته است".

هرچند، اطلاعات زیادی از زمان اختفای الصرخی در دست نیست، اما با توجه به موضع‌گیری‌های او، به راحتی می‌توان دریافت که او طی این مدت تحت تعالیم شدید نیروهای امنیتی منطقه (برای مثال استخبارات عربستان) قرار گرفته باشد.

برخی اسناد و اطلاعات موجود درباره "الصرخی" حکایت از آن دارد که وی در اواسط دهه نود قرن گذشته‌ میلادی (حدود سال 1984) دانشجوی رشته‌ی مهندسی در یکی از دانشگاه های بغداد بوده است، گفته می شود وی مدتی از همکلاسی های دوران دانشجویی عدی فرزند صدام، دیکتاتور سابق عراق بود و در همان زمان عضو حزب بعث شد و به یکی از دوستان نزدیک "عدی" مبدل شد.

به این ترتیب، همزمان با ورود وی، به دستگاه امنیتی بعث، رابطه الصرخی نیز با فرزند صدام عمیق‌تر می‌شود.

در خصوص ادعای مضحک الصرخی، در رابطه با ارتباط با امام زمان(عج)، در گزارش شیعه‌آنلاین آمده است "او در مجالس و محافل مختلف خود به گونه های مختلف مدعی ارتباط با امام زمان(عج) شده است. از جمله ادعاهای عجیب وی این است که در یک دیدار محرمانه با برخی هوادارانش مدعی شده که امام زمان(عج) با خواهر او ازدواج کرده و داماد خانوادگی آنها شده است".

البته، مسئله ارتباط الصرخی با امام زمان(عج)، موضوعی نیست که صرفا از طریق شایعه و سخنان هواداران او منتشر شده باشد.

دفتر الصرخی در تاریخ 7 شوال 1432 بیانه‌ای رسمی صادر کرده و در آن به طور مستقیم مدعی شد"الصرخی با امام زمان(عج) دیدار داشته و دستوراتی برای چگونگی فعالیت دریافت کرده است"!!

به این ترتیب، اقدامات این عنصر امنیتی، علیه منافع مردم عراق و مرجعیت شیعه به سرعت آغاز شد.

الصرخی، بلافاصله پس از انتشار این بیانیه، گروهی به نام "شبکه امام زمان برای اعدام"(!!) را تأسیس کرده و از این طریق، تلاش‌های گسترده‌ای را برای تخریب چهره تشیع در رسانه‌ها آغاز کرد.

از سوی دیگر، وی بارها مدعی شده است که امام زمان از مراجع تقلید فعلی به هیچ‌وجه رضایت نداشته و به این ترتیب، فتوای اعدام مراجع تقلید شیعه را صادر کرد!!!

البته نبود پشتوانه علمی و بی‌سوادی این به اصطلاح مرجع تقلید، موجب شده است که طرفدارن وی، برای پوشش این نقص غیر قابل انکار، به الصرخی، لقب مرجع تقلید "عربی-عراقی" بدهند!!

در بخش دیگری از گزارش شیعه‌آنلاین، اطلاعات حیرت‌آور و بسیار نگران‌کننده‌ای از حلقه اطرافیان الصرخی به چشم می‌خورد "یکی از افراد نزدیک و یاران الصرخی فائز الشمری نام دارد، براساس اسنادی که پس از تسخیر مقر سازمان اطلاعات و امنیت حزب بعث  پس از سقوط رژیم صدام به دست آمده، مشخص شد که فائز الشمری یک سنی مذهب و از اهالی شهر فلوجه بوده که از کارکنان سازمان امنیت بعث به شمار می‌رفت و در زمان صدام، مدتی مأموریت یافت که با عمامه‌ای سفید رنگ  به صورت یک روحانی شیعی در محافل ومجالس مختلف مانند دروس برخی مراجع حاضر شود".

گفتنی است؛ پس از اشغال عراق نیروهای آمریکایی و عراقی به مسجدی در منطقه "السیده" در بغداد که زیر نظر فائز الشمری بود حمله کرده و مقدار زیادی از سلاح‌ها و موشک‌های ارتش سابق عراق را در انبار مسجد کشف و ضبط کردند".

در حال حاضر، الصرخی، در تشکیلات تروریستی خود، حدود 200 نیروی مرد و 50 نیروی زن را در اختیار داشته به تمامی آنها، ماهانه مبلغ 300 دلار دستمزد می‌دهد.

فواد الخوری، از شهروندان عراقی و منتقدان تشکیلات تروریستی الصرخی، تأکید می‌کند "اطمینان دارم، منابع مالی او از سوی عربستان سعودی تأمین می‌شود".

از دیگر، حمایت‌های عربستان از الصرخی، می‌توان به پشتیبانی رسانه‌ای قابل توجه اشاره کرد.

برای اثبات این مطلب، تنها کافی است به مصاحبه‌های این مرجع قلابی بیاندازیم، وی تا کنون چندین بار، با شبکه خبری العربیة و همچنین روزنامه الشرق‌الاوسط مصاحبه کرده است، این در حالی است که تا پیش از بحران اخیر در شهر کربلا، حتی بسیاری از مردم عراق نیز نام او را نمی‌دانستند.

این عنصر امنیتی-تروریستی تا کنون بارها تلاش کرده است که با آیت‌الله سیستانی درگیر شود و در همین زمینه، تاکنون بارها به دستور الصرخی، به دفاتر ایشان حمله شده و برخی از نمایندگان آیت‌الله سیستانی نیز از سوی طرفداران الصرخی، هدف ترور قرار گرفته‌اند.

بنابر آمار منتشر شده در شیعه‌آنلاین، "هوادارن الصرخی، بیش از 10 مسجد، حسینیه و مرکز وابسته به آیت الله سیستانی و نمایندگانش را مورد حمله قرار داده و به آتش کشیده اند. آنان حتی حرمت این اماکن دینی و قرآن های موجود در آن را نگه نداشته و آن را به آتش کشیدند".

جالب توجه این است که اظهارات و موضع‌گیری‌های منطقه‌ای الصرخی نیز در "تمامی موارد" بر علیه مواضع شیعیان و منافع انان در منطقه است.

وی تاکنون بارها مقامات جمهوری اسلامی ایران و همچنین حکومت بشار اسد را مورد انتقادات شدید خود قرار داده است.

وی همچنین بارها انقلابیون بحرین را، که مشاهده ظلم آل‌خلیفه علیه آنان، قلب هر شیعه‌ای را به درد می‌آورد، شورشی و فتنه‌گر نامیده است!!

تمام اینها در حالی است که در بحران اخیر عراق، الصرخی، از داعش و شورشیان استان فلوجه، که بارها و به صراحت علیه تمامی شیعیان جهان موضع‌گیری کرده‌‌اند، حمایت کرده است!

طی روزهای گذشته، الصرخی در پی فرصت ایجاد شده برای او و هوادارنش پس از بحران امنیتی عراق، با برگزاری جلسات متعدد در شهر مقدس کربلا، و فتنه‌انگیزی‌های مشکوک، مقدمات اجرای طرح حمله به حرم مطهر امام حسین(ع) را داشت که با پیگیری‌های دستگاه‌های امنیتی، بازداشت شد.

اختلاف و تفرقه میان امت اسلام از جمله دستاویزهایی است که غرب از ابتدای استعمار تاکنون با تمسک به آن در حکمرانی میان مسلمین موفق بوده است و تعبیر مشهور «فرق تسد» (تفرقه بینداز و حکومت کن) به راهبرد اصلی غرب در جهان اسلام بدل گشته است. این استراتژی زمانی خطر بیشتری را متوجه امت اسلام می نماید که علمای اسلام نیز وارد این بازی خطرناک شوند و با توجه به نقش تعیین کننده آنها در رهبری امت، به افزایش دامنه اختلافات دامن زنند و بدین تربیب آب در آسیاب دشمن بریزند. از جمله علما و افراد سرشناسی که هم اکنون در جهان اسلام به نقش آفرینی در پازل غرب می پردازد، شیخی از شیوخ الازهر است که از سویی داعیه رهبری بیداری اسلامی یا به قول خودشان بهار عربی را دارد و از سوی دیگر با اظهارات و موضع گیری های خود عملا به اختلاف میان مسلمین دامن می زند.

وهابیت

از جمله علما و افراد سرشناسی که هم اکنون در جهان اسلام به نقش آفرینی در پازل غرب می پردازد، شیخی از شیوخ الازهر است؛ نام او قرضاوی است . «یوسف محمد قرضاوی» از جمله تاثیرگذارترین افراد در سطح جهان اسلام شناخته می شود که اظهارات او پیرامون سوریه، ایران، حزب الله و نوری مالکی بسیار مورد توجه رسانه های غرب قرار دارد و در این گزارش سعی داریم که به بررسی ابعاد شخصیتی او بپردازیم.

تولد در سزمین نیل و پرورش در قطر
قرضاوی در سال ۱۹۲۶ در روستای «صافات تراب» مصر در خانواده ای فقیر و دهقان متولد شد. وی در دو سالگی پدر خود را از دست داد و یتیم شد و پس از فوت پدرش نزد عموی خود بزرگ شد. او در سن ۹ سالگی توانست تمام قرآن را حفظ کند.

وهابیت-2

قرضاوی پس از حفظ قرآن به موسسه مطالعات مذهبی در «طنطا» پیوست و به مدت ۱۰ سال در آنجا آموزش دید و پس از آن به الازهر رفت و در رشته الهیات به تحصیل پرداخت و در سال ۱۹۵۳ از آنجا فارغ التحصیل شد. او همچنین در سال ۱۹۵۸ موفق به دریافت دیپلم زبان و ادبیات عرب از سوی موسسه مطالعات عربی شد.

قرضاوی در سال های تحصیل در الازهر
او در ادامه تحصیلات تکمیلی خود در گروه علوم قرآن و سنت دانشکده اصول الدین الازهر ثبت نام کرد و در سال ۱۹۶۰ با مدرک کارشناسی ارشد در مطالعات قرآنی فارغ التحصیل شد. قرضاوی در سال ۱۹۶۲ از سوی دانشگاه الازهر به قطر اعزام شد تا سرپرستی دومین موسسه مطالعات دینی قطر را بر عهده گیرد. او دکترای تخصصی خود را در سال ۱۹۷۳ و با رساله«زکات و اثر آن بر حل مشکلات اجتماعی» با رتبه عالی از دانشگاه الازهر دریافت نمود. او در سال ۱۹۷۷ دانشکده شریعت و مطالعات اسلامی قطر را پایه گذاری و تاسیس کرد و به عنوان رئیس دانشکده برگزیده شد و در همان سال مرکز تحقیقاتی «سیره و سنت» را پایه گذاری کرد. او همچنین تا سال ۱۹۹۰ در موسسه ائمه مصر(زیر نظر وزارت اوقاف مصر) به عنوان ناظر خدمت کرد.

منصب بعدی قرضاوی (۱۹۹۰-۹۱) در الجزایر بود که در آنجا در سمت رئیس شورای علمی دانشگاه اسلامی و موسسات عالی به کار خود ادامه داد. در سال ۱۹۹۱ یکبار دیگر به قطر بازگشت و به عنوان رئیس مرکز سیره و سنت دانشگاه قطر منصوب شد و تا به امروز در این سمت قرار دارد. قرضاوی هم اکنون رئیس شورای اروپایی «فتوا و تحقیق»(یک نهاد علمی اسلامی مستقر در ایرلند) است و همچنین اداره «اتحادیه بین المللی علمای مسلمان»(IUMS) را نیز بر عهده دارد.

وی در زمان پادشاهی ملک فاروق(۱۹۴۹) زندانی شد و پس از آن در زمان جمال عبدالناصر، سه بار از مصر به قطر عزیمت کرد و در سال ۲۰۱۱ هم زمان با انقلاب مردم مصر به کشور خود بازگشت. القرضاوی سهامدار اصلی و مشاور پیشین شریعت بانک «التقوی» می باشد که این بانک عضو لوگانوی سوییس بوده و در لیست حامیان تروریسم و القاعده(که از سوی آمریکا و شورای امنیت سازمان ملل منتشر شده است) می باشد. البته در اگوست سال ۲۰۱۲ نام این موسسه مالی از لیست حامیان ترورسیم شورای امنیت حذف گردید. قرضاوی در سال ۲۰۰۸ در نظر سنجی که از خوانندگان مجله های چشم انداز(انگلستان) و سیاست خارجی(آمریکا) انجام گردید در میان ۱۰۰ تن از روشنفکران عمومی رتبه سوم را در راهبری افکار عمومی در جهان کسب کرد.

نگاهی به اعضای خانواده قرضاوی
قرضاوی از معدود علمای الازهر به حساب می آید که حواشی زیادی در ارتباط با خانواده وی در رسانه های عربی منشر شد. یکی از این حواشی به ازدواج سوم او با خانم دکتر “أسماء بن قاده” دختر “محمد بن قاده” پدر علم ریاضیات در الجزایر و نوه شاهزاده “عبدالقادر” باز می گردد. شیخ یوسف قرضاوی در بیان خاطرات خود که در سال ۲۰۰۸ میلادی منتشر شد، مطالبی در مورد زندگی شخصی خود با این خانم الجزایری را فاش کرد. پس از آن زمان، هر از چند گاهی نیز خبری در یکی از رسانه های جهان عرب در مورد آنان منتشر می شد و گوشه ای از این داستان عاشقانه و ازدواج عجیب را فاش می کرد.

یوسف-القرضاوی

بن قاده در توضیح نحوه آشنایی خود با شیخ در مصاحبه با روزنامه الشروق می گوید:
«من و شیخ در سال ۱۹۸۴ میلادی در یک کنفرانس دینی با هم آشنا شدیم. دقیقا محل آشنایی ما روی تریبون سخنرانی آن کنفرانس بود. در آن کنفرانس بیش از ۲۰۰۰ نفر مهمان و شرکت کننده حضور داشت. بسیاری از مطبوعات و رسانه های مختلف الجزایر نیز برای پوشش آن، در محل حاضر شده بودند. من در آن کنفرانس پس از سخنرانی شیخ “قرضاوی” روی تریبون رفتم و اشکالات کوچکی گرفتم و نکاتی را هم بیان کردم.

پس از پایان سخنرانی، شیخ “قرضاوی” فورا جلو آمد تا بخاطر اظهارات زیبایم به من تبریک بگوید اما پیش از رسیدن او، خبرنگاران دور من حلقه زدند. همان شب، شیخ مرا در محل اقامت دانشجویان دید. از پرسید: آیا شما همان خانم “أسماء” نیستی که امروز پس از سخنرانی من صحبت کردی؟! گفتم: بله. بخاطر مطالب و نکاتی که مطرح کرده بودم، از من خیلی تشکر کرد. از آن لحظه به بعد، شیخ بیشتر به من نزدیک شد. هر به هر بهانه ای سعی می کرد سر حرف را با من باز کند. گاهی هم که بهانه نداشت، کتاب های خود را به من هدیه می داد، و این کار را بهانه می کرد تا باز هم با من صحبت کند. شیخ برای اینکه مرا با لفظ “عزیزم” خطاب کند، روی کتاب های خود می نوشت: «هدیه ای به دختر عزیز …». ارتباط ما تا پنج سال به همان منوال ادامه داشت.»

از انتطار طولانی شیخ و سه بار به خواستگاری رفتن در راه به دست آوردن اسماء(به دلیل اختلاف سنی میان شیخ و اسماء، خانواده وی علاقه چندانی به این وصلت نداشتند) که بگذریم، مهم ترین حاشیه ای که بن قاده برای شیخ ایجاد کرد، پرده برداری از روابط قرضاوی با موساد در سال ۲۰۱۰ میلادی بود که در ادامه مطلب به طور تقضیلی بدان اشاره خواهد شد.

شیعه شدن فرزند قرضاوی :

یوسف-القرضاوی2

دومین وابسته خانوادگی قرضاوی که بسیار مورد توجه رسانه ها قرار گرفت فرزند اوست که ماجرای شیعه شدن او موقعیت قرضاوی را به عنوان یکی از شیوخ الازهر بسیار تهدید کرد. اگر چه در مصر واکنش های منفی فراوانی نسبت به این موضوع پدید آمد و حتی بسیاری سعی کردند که شیعه شدن عبدالرحمان قرضاوی را انکار کنند تا جایی که خود عبدالرحمان در این باره می گوید:« از من خواسته اند تا از شیعه بودنم دست بردارم‏.» عبدالرحمان که برای حضور در آیین روز شهید به جنوب لبنان (شهرستان صور) سفر کرده بود این موضوع را در جمع برخی مقام های شیعه در منطقه مطرح کرده است ‏.‏

عبدالرحمان قرضاوی راه پدر را در پیش نگرفت او «شیعه» شد . وی انکار شیعه بودن خود را رد کرده و چنین درخواستی را توهینی به شیعیان دانسته است ‏.‏ عبدالرحمان افزوده است بیش از دو ماه است که پدرم ( شیخ یوسف ) را ندیده ام ، اما قصد دارم بزودی به دیدارش بروم ، او پیر شده و همسرش بر وی سیطره دارد‏.‏ به گفته وی همسر جدید شیخ یوسف قرضاوی، خواهر خدیجه بن قنه، گوینده اخبار تلویزیون الجزیره قطر است. ‏

بازگشت به مصر دز سال ۲۰۱۱
اما از خانواده پر حاشیه قرضاوی که بگذریم، زندگی و حیات سیاسی او نیز دارای حواشی فراوانی است که از متواری بودن او در حکومت های پیشین آغاز و به اظهارات تفرقه برانگیز در جهان اسلام ختم می گردد. همانطور که پیش از این یاد شد، وی در زمان ملک فاروق چندبار دستگیر شد و پس از آزاد شدن به قطر رفت و تا زمان انقلاب مردم مصر در سال ۲۰۱۱ در این کشور باقی ماند و به همین دلیل است که برخی از علمای الازهر پیش از آنکه او را مصری بدانند، وی را عامل تقویت قطر و پایگاه پادشاه این کشور به حساب می آورند. پس از انقلاب مردم مصر در سال ۲۰۱۱ و سرنگونی رژیم حسنی مبارک، قرضاوی پس از ۳۰ سال خودش را در مصر ظاهر کرد. او در نخستین حضور خود به عنوان امام جماعت نماز جمعه ۱۷ فوریه در مصر سخنرانی کرد و در تشبیه اوضاع مصر اذعان داشت: «مردم مصر مانند جنی هستند که پس از ۳۰ سال از چراغ بیرون آمده اند!» او همچنین در آن سخنرانی آزادی زندانیان سیاسی بازگشت به حالت معمولی و غیر حکومت نظامی را خواستار شد. از این پس بود که قرضاوی به عنوان یکی از رهبران نهضت بیداری در جهان اسلام شناخته شد و به اظهار نظر پیرامون کشورهای مختلف جهان اسلام پرداخت.

فتوای قتل معمر قذافی
قرضاوی در ۲۱ فوریه(تنها ۳ روز پس از ورود به عرصه سیاسی مصر) در حمایت از محالفان لیبیایی سخن گفت و فتوای حلیت قتل معمر قذافی را صادر کرد.

یوسف-القرضاوی3

او در این باره گفت:
«افسران و سربازانی که قادر به کشتن قذافی هستند و هر کسی که می تواند با شلیک یک گلوله به کشور و بندگان خدا خدمت کند، این کار را انجام دهد که من این فتوا را صادر کردم.
همانطور که من با این فتوا می خواهم از مردم محافظت کنم، این مرد(قذافی) نابودی مردم را می خواهد. هیچ کس نباید از این فرد گناهکار و ظالم که در حال فساد است اطاعت کند.
کشتار زیردستان توسط حاکم با این ابزار جهنمی، از بزرگترین گناه ها نزد خداوند است. قذافی عاقل نیست و از قدیم او را فردی دیوانه توصیف کرده اند.» قرضاوی همچنین از سفرای لیبی در سراسر جهان خواست که از رژیم قرضاوی فاصله بگیرند.

قرضاوی و شیطان خواندن حزب الله
با وجود آنکه قرضاوی در غرب به عنوان یکی از تئورسین های تروریسم شناخته می شود که کمک به گروه های اسلامی مبارز در نوار غزه از جمله اتهامات وی بود و بانک وی(بانک التقوی) تا مدتها در لیست موسسات مالی حمایت کننده از سازمان های تروریستی قرار داشت، اما در عین حال او با حزب الله لبنان به عنوان یکی از مهم ترین گروه های مبارز در برابر رژیم صهیونیستی، تنها به دلیل شیعه بودن به شدت در مبارزه است و حتی آن را حزب شیطان می خواند.

یوسف-القرضاوی4

وی در سال ۲۰۰۶ در پاسخ به سوال محقق سعودی «عبدالله بن جبرین» در رابطه با کمک به حزب الله و پشتیبانی از این گروه مبارز لبنای صریحا می گوید که حمایت از آنها حرام است چرا که آنها شیعه هستند. قرضاوی در یکی از خطبه های نماز جمعه ضمن رد سید حسن نصرالله، گفت:« نصرالله مرا متهم می کند که به قتل شهروندان دعوت می کنم، ممکن نیست که من به چنین چیزی دعوت کنم، بلکه به کشتار کسانی که شهروندان را می کشند دعوت می کنم. در حزب الله هیچ اثری از خیر و دین نیست چرا که در راه طاغوت و کمک به سوریه می جنگد و در واقع حزب الله، حزب شر، طغیان و شیطان است. نصرالله هزاران سرباز را به سوریه اعزام می کند و خداوند آنها را نابود خواهد کرد چرا که در راه طاغوت می جنگند. نظام سوریه، کمک های مالی و تسلیحاتی را از ایزان، عراق و حزب الله دریافت می کند و از دولت های عربی و اروپایی می خواهد که به نابودی معارضین اهتمام ورزند.»

قرضاوی و دخالت در امور عراق
این ستیز قرضاوی با شیعیان و اختلاف انگیزی های او تنها به حزب الله لبنان ختم نمی شود و هرگاه که بویی از تشیع را در کسی حس کند به سرعت ورود می کند. قرضاوی با هجوم به نخست وزیر عراق نوری مالکی و اتهام به او مبنی بر کشتار اهل تسنن با همکاری ایران و حزب الله، تصریح می کند: «برادران اهل سنت ما در عراق می جنگند و از جان و دین شان دفاع می کنند، عراق تنها برای شیعیان و مالکی زورگو شده است. برادران ما مدت هاست که در این باره صبر می کنند و نوری مالکی نیز همچنان به کار خود ادامه می دهد… او آنچه که در سوریه اتفاق می افتد را می بیند و در همین حال با ایران و حزب الله شریک شده است. همه شیعیان بر ضد اهل تسنن عمل می کنند، اینها مفسد فی الارض هستند… به مالکی و هر کسی که او را تایید می کند هشدار می دهیم که این خطر بزرگی است که شما به جنگ با امتی به پا خاسته اید که ۹۰ درصد آن را اهل تسنن تشکیل می دهند و تا زمانی که این راه را در پیش گیرید و اهل سنت را به قتل رسانید ما این را نمی پذیریم.»

دعوت دکتر قرضاوی برای مقابله با نظام سوریه
قرضاوی از جمله فعالان سیاسی است که در عمل معتقد به وجود و لزوم نابودی مثلث شیعی در منطقه است و در همین راستا علاوه بر حمله به حزب الله و نوری مالکی در عراق، به سراغ حکومت سوریه رفته و با قدرت هر چه تمام تر در راه تحقق نقشه امنیتی غرب ئر خاورمیانه بازی می کند. قرضاوی از هر کسی که توان جهاد و مبارزه را دارد خواست که به نفع مردم سوریه مدت دو سال است توسط نظام و حزب الله لبنان به قتل می رسند، بایستد. قرضاوی همچنین از امیر دولت قطر به دلیل حمایت از انقلاب های مردمی و خصوصا انقلاب مردم سوریه !!! تشکر و قدردانی کرد.

یوسف-القرضاوی5

قرضاوی همچنین از امیر دولت قطر به دلیل حمایت از انقلاب های مردمی و خصوصا انقلاب مردم سوریه !!! تشکر و قدردانی کرد. وی در سخنرانی خود در جشنواره ای که توسط اتحادیه علمای جهان اسلام در دوحه قطر برگزار شد، گفت: «بر همه دولت های عربی و اسلامی واجب است که به یاری ملت مظلوم سوریه برخیزند که حکومت آنها روزانه دهها تن از فرزندان شان را می کشد و هزاران تن را آواره می کند. تاکید می کنم که از امور واجب جهان مساعدت به انقلاب سوریه و ملت سوریه است که تاکنون میلیون ها نفر از آنها آوره و صدهزار نفر از آنها کشته شده اند.» قرضاوی با اشاره به آغاز بحران در سوریه یادآور شد زمانی که انقلاب های عربی در تونس، مصر، لیبی و یمن آغاز شد، ملت سوریه نیز بدون سلاح خواهان تغییر و آزادی شدند و در این هنگام نظام بشار اسد با حمایت مالی عراق، روسیه، ایران و حزب الله، به مقابله با مردم و کشتار آنها پرداخت.

قرضاوی گفت: همانا کسانی که بشار را تایید می کنند، لعنت و غضب خداوند به آنها می رسد و خداوند از آنها انتقام خواهد گرفت و از همه مسلمین در همه سرزمین ها دعوت می کنم هر گاه که می توانند برای دفاع از برادرانشان به آنجا بروند و اگر می توانند بجنگند پس برای جنگ بروند. قرضاوی از دول غربی خواست که به تجهیز تسلیحاتی معارضین سوری بپردازند و در کنار آنها بایستند. همچنین قرضاوی در خطبه های نماز جمعه در مسجد «عمر ابن خطاب» دوحه از مردم خواست که به جهاد در مقابله با بشار اسد و نیروهایش و حزب الله بپردازند که مسیحیان، اهل تسنن و کردها را می کشند. قرضاوی در این خطبه به حزب الله، ایران و نوری مالکی به شدت حمله کرد و گفت که آنها به مبارزه با اهل سنت و قتل آنها می پردازند.

اختلاف با علمای الازهر
قرضاوی با اظهارات تند و بی پروای خود در رابطه با مسائل داخلی مصر و جهان اسلام مورد انتقاد علمای مصر و الازهر قرار گرفته است و بارها او را به دلیل این اظهارات مورد شماتت قرار داده اند. در ماجرای یکی از اظهارات تند، قرضاوی به تعریف و تمجید فراوان از حسن البنا(موسس اخوان المسلمین) پرداخت که این موضوع واکنش هایی را در داخل مصر در بر داشت.

قرضاوی در توصیف حسن البنا گفته بود:
«او از معدود افرادی است که ارزش آن برای امت ما در طی دورها شناخته می شود و برای حرکت از جمود به سمت قیام تلاش کرده است، حسن بنا آمد و برای ادامه حیات از روح خود در امت بزرگ ما دمید و از خون خود درخت آن را آبیاری کرد تا رشد کند و امتداد یابد.» تعریف و تمجید قرضاوی از «حسن البنا»(موسس گروه اخوان المسلمین) خشم برخی از علمای الازهر را برانگیخت.

شیخ محمد شحات الجندی، عضو مجمع گفتگوهای اسلامی در این باره گفت:
«بر ماست که به قرضاوی یادآوری کنیم که اشخاص الگو و پیشوای ما نیستند بلکه اسلام پیشوای ماست، اسلام دینی است که به اجتماع بین مسلمین دعوت می کند نه تفرقه میان آنها و بین مردم مساوات برقرار می کند و به توسعه و رفاه دعوت می نماید.» الجندی اضافه کرد:«قرضاوی بنا را به صفات بزرگی تشبیه کرد و این در حالی است که او می بایست در ابتدا مردم را به اخوان المسلمین دعوت کند و در این شرایط مصلحت کشور را به هر چیزی ترجیح دهد و مردم را به راه و روش بنا بازگرداند.

همچنین شیخ عبدالحمید الاطرش(رئیس سابق گروه فتوای الازهر)، قرضاوی را به دلیل چنین حمایتی از حسن البنا مورد عتاب قرار داد و به کلام خداوند متعال استناد کرد که«فلا تزکوا انفسکم».

دومین اختلاف جدی قرضاوی با علمای مصر در ماجرای ایراد خطبه وی در زمان بازدید اردوغان از مصر بروز کرد. شیخ محمد البسطویسی رئیس اتحادیه ائمه جماعات و روحانیون مصر در حاشیه این ماجرا گفت: شیخ یوسف القرضاوی را از سخنرانی در الازهر منع خواهیم کرد. روزنامه “اخبار الیوم” به نقل از البسطویسی نوشت: «وزیر اوقاف مصر از القرضاوی خواسته است خطبه نماز جمعه آتی الازهر را هنگام سفر رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه ایراد کند.» وی افزود: «اتحادیه ائمه جماعات به دلایل مختلف با سخنرانی القرضاوی مخالف است. مهمترین این دلایل این است که نفوذ قطر در مصر از طریق القرضاوی زیاد نشود و دلیل دوم این است که وی وابسته به اخوان المسلمین است و اعطای خطبه به وی به معنی تشویق وابستگی های سیاسی در میان روحانیون است.»

قرضاوی و رابطه با اسرائیل
اگرچه ژست ضد صهیونیستی قرضاوی بسیار مورد توجه جهان اسلام قرار گرفته است. در سال های اخیر اسنادی از رابطه قرضاوی با رژیم صهیونیستی منتشر شده است که قرضاوی تا کنون هیچ موضعی در برابر این شایعات نگرفته است. ماجرا از زمانی جالب شد که در سال ۲۰۱۰ میلادی کتابی در فرانسه با عنوان« قطر؛ دوستی که برای ما شر می خواهد» منشر شد که در آن داستان تاسیس شبکه الجزیریه قطر و اهداف آشکار و پنهانی آن و نقش خبیثش در تحریف بهار عربی سخن گفت. «نیکولا پو» و «ژاک ماری بورژیه» به عنوان مولفان کتاب، از رابطه پنهانی میان امیر قطر و یوسف قرضاوی از یک سو، و میان موساد و کنگره آمریکا از سوی دیگر سخن گفتند.

مولفان این کتاب در اثبات ادعای خود در خصوص بازدید قرضاوی از تل آویو، به سخنان نائب رئیس مجلس الجزایر و همسر سوم قرضاوی، «اسماء بن قاده» استناد می کنند که تاکید کرده بود که قرضاوی در سال ۲۰۱۰ به طور پنهانی به اسرائیل رفته است. بن قاده از رابطه میان شیخ با دستگاه اطلاعاتی اسرائیل سخن گفت و اینکه این رابطه پنهانی به واسطه امیر قطر برای استفاده از موقعیت دینی شیخ در جهان اسلام جهت استمرار خط صهیونیستی آمریکایی، در کنست اسرائیل به وجود آمد. نکته اعجاب برانگیز برای رسانه های عرب آن بود که شیخ حتی پس از انتشار تصاویر دیدارش با خاخام های یهود هیچ عکس العملی در رد این گفته همسرش نشان نداد و با سکوت از کنار ماجرا گذشت.

در سال های اخیر اسنادی از رابطه قرضاوی با رژیم صهیونیستی منتشر شده است که قرضاوی تا کنون هیچ موضعی در برابر این شایعات نگرفته است. و این چنین است که یوسف قرضاوی با اتهام جدی رابطه با رژیم صهیونیستی همچنان به اظهارات تفرقه انگیز خود ادامه می دهد و به خیال خود به مقابله با رژیم صهیونیستی نیز می پردازد. اما تناقض جدی در اعمال قرضاوی آن هنگامی ظاهر می شود که او ضمن خط بطلان کشیدن بر آرمان امت واحده، مهم ترین دشمان رژیم صهیونیستی را تنها به اتهام شیعه بودن حذف می کند و به خوبی به نقشه صهیونیست ها تحقق می بخشد.

 "شاکر وهیب" یکی از سرکردگان داعش است که علی‌رغم دیگر عناصر این گروه، درهمه عملیات‌های تروریستی بدون نقاب حضور یافت و پیام تصویری داد. وهیب که توسط یاران خود "شیر صحرا" خطاب می‌شود، در عراق به عنوان "جلاد داعش" شناخته می‌شود.
 
تا کنون چندین فیلم از وهیب در حالی که بدون نقاب مردم را به قتل می‌رساند، منتشر شده است. اولین فیلمی که چهره وهیب را نشان می‌داد به چند ماه پیش باز میگردد؛ زمانی که او و چندین نفر از نیروهای تروریستی داعش 3 راننده کامیون سوری را به جرم ورود به قلمروشان به قتل رساندند. گفته می‌شود منطقه "الانبار" قلمرو اصلی این گروه تروریستی است.
 
دولت عراق برای سر این فرمانده داعش، 50 هزار دلار جایزه تعیین کرده است.








 


در زمان‎های گذشته پیشرویها و پیروزی‌های یک ارتش بوسیله نواختن طبل‌های جنگی اعلام می‌شد. اما امروزه اینترنت و خصوصاً شبکه‌های اجتماعی نقشی مهم در این زمینه دارند.

گروهک دولت اسلامی‌عراق و شام موسوم به داعش هفته گذشته توانست دومین استان بزرگ عراق را تصرف کرده و در حال حاضر نیز به سمت بغداد در حال حرکت است. این گروه تازه‌ترین عکس‌های درگیری‌ها مانند تصاویر کشتار سربازان عراقی را در توییتر منتشر می‌کند. اما آنچه که اغلب از سوی رسانه‌ها در پوشش اخبار این گروهک نادیده گرفته شده این است که داعش صرفاً یک گروه نظامی‌قوی نیست، بلکه از یک پشتیبانی سازمان یافته آنلاین نیز برخوردار است. این گروه همچنین استراتژی‌های مختلفی را در شبکه‌های اجتماعی به کار می‌گیرد تا بتواند پیام‌های مد نظر خود را به درستی مدیریت کرده و گسترش دهد. امروزه گروه‌های افراطی به طور فزاینده‌ای با استفاده از رسانه‌های اجتماعی به دنبال جذب نیرو، رادیکالیزه کردن فضا و جذب سرمایه هستند و داعش نیز یکی از متخصص‌ترین و ماهرترین گروه‌ها در استفاده از این روش‌هاست.

یکی از موفق‌ترین ابتکارات داعش در این زمینه، اپلیکیشن عربی «فجر البشائر» برای استفاده در توییتر است. این اپلیکیشن که به عنوان یک محصول رسمی‌تولید شده توسط داعش از سوی کاربران حامی‌این گروه ترویج می‌شود، به عنوان راهی برای اطلاع رسانی پیرامون آخرین اخبار این گروه مورد استفاده قرار می‌گیرد.

صدها کاربر از این اپلیکیشن استفاده می‌کنند. هنگامی‌که کاربران این اپلیکیشن را دانلود می‌کنند، داعش مقداری از اطلاعات شخصی آن‌ها را جمع آوری می‌کند.

با ثبت نام در این اپلیکیشن، کاربر می‌پذیرد که برنامه نویسان این اپلیکیشن اجازه دارند تا محتوای مورد نظر داعش را بر روی حساب شخصی‌شان منتشر کنند. این توییتها شامل لینک، هشتگ و تصویر بوده و به گونه¬ای طراحی شده‌اند که الگوریتم‌های تشخیص اسپم در توییتر آن‌ها را به عنوان هرزنامه شناسایی نکند. در زمان-های معمولی نیز کاربر می‌تواند از حساب کاربری‌ خود استفاده‌های شخصی‌اش را داشته باشد.

نمودار توییت‌های ارسالی از طریق اپلیکیشن «فجر البشائر» در یک بازه زمانی ۲ ساعته

این اپلیکیشن برای اولین بار در آوریل ۲۰۱۴ به طور گسترده ای مورد استفاده قرار گرفت، اما اوج فعالیت‌های آن مربوط به آخرین حملات نظامی‌این گروه می‌باشد، به گونه ای که طی پیشروی‌های هفته گذشته این گروه به سمت شهر موصل، تقریباً هر روز ۴۰ هزار توییت با عنوان داعش در توییتر از این طریق منتشر شده است. در روز یکشنبه همزمان با گزارش رسانه‌ها درباره حرکت داعش به سمت بغداد، صدها کاربر اپلیکیشن «فجر البشائر» شروع به ارسال هزاران توییت در این باره کردند. این توییتها شامل تصویر یک نظامی‌داعشی مسلح در حال نگاه کردن به پرچم سیاه رنگ این گروه بود؛ بر روی این تصویر عبارت «قادمون یا بغداد» نوشته شده بود.

تعداد این توییت‌ها به اندازه‌ای بود که با جستجوی کلمه بغداد در توییتر، این تصویر به عنوان یکی از نتایج اولیه ظاهر می‌شد. کاملاً مشخص است که این کار یکی از راه‌های تهدید و ایجاد رعب و وحشت در میان ساکنان بغداد می‌باشد.

این اپلیکیشن یکی از ابزارهای داعش برای بزرگنمایی پیام‌هایش در توییتر است. ابزار دیگر استفاده از کمپین‌های سازمان یافته با استفاده از هشتگ است. در این روش داعش از صدها و گاهی هزاران کاربر کمک می‌گیرد تا به طور مکرر و در زمانهای خاصی از روز هشتگهایی را توییت کنند؛ به گونه‌ای که آن هشتگ‌ها در این شبکه اجتماعی تِرِند بشوند. این روش حتی نتایج یکی از معروف‌ترین حساب‌های عربی توییتر به نام ActiveHashtags@ را که برترین تگ‌های ترند شده هر روز را منتشر می‌کند، تحت تأثیر قرار می‌دهد. وقتی هشتگهای داعش در حساب ActiveHashtags@ توییت می‌شوند، به طور متوسط هر توییت ۷۲ بار بازنشر داده می‌شود که این امر باعث می‌شود که این هشتگ‌ها بیشتر ترند شوند. هر چقدر که این هشتگ‌ها بیشتر ترند شوند، کاربران بیشتری در معرض پیام‌های داعش قرار می‌گیرند. همچنین حامیان و طرفداران داعش یک حساب کاربری شبیه به ActiveHashtags@ دارند که به طور اختصاصی محتواهای جهادی را منتشر می‌کند. داعش به خاطر این استراتژی‌ها، توانایی قدرت‌نمایی و گسترش مشارکت‌های آنلاین را دارد. به عنوان مثال، هشتگ‌های داعش به نسبت رقیب اصلی‌اش در سوریه یعنی جبهه النصره بهتر عمل می‌کند؛ با توجه به این نکته که حامیان آنلاین این دو گروه تقریباً مشابه و از یک قشر هستند. طی گزارشی که در ماه فوریه منتشر شده است، هشتگ‌های داعش بیش از ۱۰ هزار بار در روز توییت می‌شود، در حالیکه این تعداد برای جبهه النصره معمولاً بین ۲۵۰۰ تا ۵۰۰۰ توییت در روز است.

نکته جالب این است که داعش از استراتژی‌های شرکت‌های بزرگ غربی در شبکه‌های اجتماعی نیز استفاده می‌کند. در اوایل سال جاری میلادی، داعش اعلام کرد که در حال برنامه‌ریزی برای تغییر نام خود است. پس از آن کاربران به دقت یک هشتگ را ایجاد کردند – مانند یک ابتکار مردمی‌– و خواستار آن شدند که ابوبکر البغدادی -رهبر داعش- به جای یک دولت اسلامی‌در عراق و شام، تولد دوباره خلافت اسلامی‌را اعلام کند. پرسش از زمان و چگونگی اعلام یک خلافت جدید، مساله ای به شدت اختلافی در محافل جهادی حامی‌داعش است. این هشتگ بحث‌های بسیار و واکنش‌های خشمگینانه‌ای را ایجاد کرد. داعش نیز با رصد و بررسی نتایج این هشتگ، مساله تغییر نام را مسکوت گذاشت.

استفاده داعش از رسانه‌های اجتماعی برای نشان دادن تصاویر خشونت‌آمیز مانند سر بریدن و جذب مبارزان جدید، توجه رسانه‌های مختلف را به خود متمرکز کرده است. اما باید به این نکته توجه کرد که این فعالیت‌ها توسط متخصصین حرفه‌ای پشتیبانی می‌شود.

 

به طور کلی تکفیری ها و سلفی ها دو نگاه در خصوص فوتبال و والیبال و دیگر ورزش های که برای تقویت جسم و نشاط و جوانی موثر است، دارند؛ یک نگاه آن که این قبیل حرکات مصداق لهو و لعب است که این برداشت سطحی و باطل آنها را می رساند و نگاه دیگر آن که با رعایت شروطی خاص می توان این مصادیق لهو و لعب را شرعی کرد. اما نمونه این موضوع استفتایی است از عبدالله النجدی شده و البته شخصیت این فرد پوشیده و ناشناخته است و گمان می شود از مفتیان دست چندم وهابی باشد. اما متن استفتا بدین شرح است:

 

 

سوال: …جوانانی که چیزی از تقوا نمی دانند و به وقتشان اهمیتی نمی دهند و می گویند می خواهیم فوتبال بازی کنیم، می پرسند شروط و ضوابط بازی فوتبال چیست تا ما در ورطه تشبّه به کفار و طاغوتیان و دشمنان دین مثل آمریکا و روسیه و... نیفتیم.

جواب: به آنها می گوییم اگر اصرار دارید بازی کنید و وقت خود را بگذرانید، باید شروط و ضوابط ذیل را رعایت کنید:

اول: خطوطی چهار طرف دور زمین نباشد؛ زیرا این خطوط ساخته کفار و قانون بین المللی فوتبال است!

 

دوم: کلماتی که کفار و مشرکان به عنوان قانون بین المللی فوتبال وضع کرده اند، مانند گل و اوت و پنالتی و کرنر و …، گفته نشود زیرا گفتن این کلمات حرام است و هر کس که اینها را بگوید تنبیه و باید از بازی اخراج شود و باید به او گفته شود که به کفار و مشرکین شبیه شده ای…

 

سوم: هر کس از شما که در اثناء بازی افتاد و دست یا پایش شکست، یا دستش به توپ خورد بازی به خاطر او نباید متوقف شود و به کسی که او را انداخته کارت زرد یا قرمز داده نشود، بلکه به هنگام شکسته شدن یا ضربه دیدن باید به قاضی شرع مراجعه شود تا آن بازیکن حق شرعی خود را همانطور که در قرآن است بگیرد و شما باید شهادت دهید که فلانی عمداً دست یا پای او را شکست…

 

چهارم: نباید در تعداد بازیکنان با کفار و یهود و نصارا و خصوصاً امریکای خبیث تبعیت کنید، به این معنا که نباید با یازده نفر بازی کنید، بلکه باید بر این تعداد اضافه یا کم کنید.

 

پنجم: باید با لباس خواب یا غیره خودتان و بدون شورت ها و پیراهن های رنگارنگ و شماره دار بازی کنید، زیرا این لباس ها لباس اسلامی نیست، بلکه لباس کفار و غرب است.

 

ششم: هر کدام از شما که این شروط و ضوابط را رعایت کرد باید قصدش از بازی فوتبال تقویت بدنی برای جهاد فی سبیل الله و آمادگی برای زمانی باشد که به جهاد فرا خوانده شود، نه گذراندن وقت و عمر و شادی از پیروزی ظنّ.

 

هفتم: نباید زمان بازی را 45 دقیقه قرار دهید، شما باید با کفار و فاسقان مخالفت کنید و در هیچ چیز مشابه آنان نباشید.

 

هشتم: نباید در دو نیمه 45 دقیقه ای بازی کنید، بلکه در یک یا سه نیمه بازی کنید تا مخالفت شما با کفار محقق شود.

 

نهم: هنگامی که یکی از دو تیم بر دیگری غلبه نکرد (تساوی بازی) و آنطور که شما می گویید توپ به دروازه ای وارد نشد، نباید برای بازی وقت اضافی یا پنالتی در نظر بگیرید (تا یکی پیروز شود)، بلکه بلافاصله بازی را تمام کنید، زیرا بازی به این طریق عین اجرای قوانین بین المللی فوتبال است!

 

دهم: در بازی فوتبال شخصی را به عنوان داور انتخاب نکنید، زیرا بعد از لغو قوانین بین المللی همچون گل و اوت و پنالتی و کرنر و… وجود او دلیلی ندارد! بلکه بودن او تشبّه به کفار و یهود و نصار و اطاعت از قوانین بین المللی است.

 

یازدهم: نباید در اثناء بازی، گروهی از جوانان جمع شوند و شما را تماشا کنند، چون قصد شما ورزش و تقویت بدنی است پس دلیلی ندارد آنها شما را نگاه کنند! هر چند که بگویید آنها باعث تشویق شما در تقویت بدنی و آمادگی برای جهاد هستند، به آنها بگویید بروید دنبال منکرات خودتان در بازارها و روزنامه ها و بگذارید ما بدنمان را قوی کنیم!

 

دوازدهم: هر کسی که گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد!

 

سیزدهم: دروازه باید به جای دو تیرک، سه تیرک داشته باشد، تا مشابه کفار نباشد تا مخالفت شما با قانون بین المللی طاغوتی سازمان فوتبال محقق شود.

چهاردهم: هنگامی که بازیکنی مصدوم شد، نباید بازیکن دیگری را جایگزین او کرد، زیرا این روش، ساخته کفار و مشرکین در آمریکا و … است.

 

اینها بعضی از شروط و ضوابطی است که مانع تشبّه به کفّار و مشرکین در بازی فوتبال می گردد… من به اجرای این شروط و ضوابط و سپس پرداختن به فوتبال دعوت نمی کنم، بلکه اینها در واقع برای کسی است که توان انجام ورزش های شرعی را ندارد و برای مؤمن صادق، ادلّه نقلی و عقلی مبنی بر تشبّه فوتبال به کفّار کافی است، زیرا انجام بازی فوتبال بغض انسان را نسبت به کفّار متزلزل می سازد، ولی جوانان این امر را شادی و بازی می پندارند (و تحسبونه هیناً و هو عند الله عظیم…).
 

 

عبد الله النجدی
ریاض-ربیع الاول1423هـ

صدور این فتوا قطعا برای افراد سفیه که بهره نازلی از خرد دارند، مضحک و به دور از عقل به نظر می رسد، دلیل این قبیل اقدامات چیست؟

ببینید در نگاه اول، همان طور که بیان شد اگر از دید ساده انگاری آنها بخواهیم به موضوع بنگریم، پاسخ این استفتا به دلیل عدم تشبه کفار یعنی شبیه نشدن به غیرمسلمانان است که البته این نظر از اتقان کمتری برخوردار است و به قول خود النجدی برای آن است که جوانی که می خواهد فوبتال بازی کند و این کار غیر شرعی! را شرعی کند، باید به تبصره های یاد شده، پایبند شود؛ اما دلیل مهم تری می توان بر صدور این فتوا یافت. در واقع نه تنها در این فتوا، بلکه در فتاوای دیگر هم که پیش از این شاهد بودیم، حتی جوان های تکفیری و وهابی به آن می خندند چرا که نه تنها خوشایند نیست بلکه با سرشت و فطرت انسان ناسازگارند.

 

لذا این اقدام عوامل متعدد دارد؛ برخی از این کارهای سفیهانه به دلیل برداشت غلط از دین است. دین چیزی است اگر کسی دین شناس نباشد و وارد فتوا شود، از این گونه حکم های خلاف عقل و فطرت به راحتی از او سر می زند که به دلیل نفهمیدن متن قرآن و حدیث و اکتفا به ظواهر امر است و عدم تعمق.

 

آیا سبب مهم تری نمی توان برای این موضوع برشمرد چرا که بالاخره این افراد به اندازه یک فرد عادی نیز باید از عقل برخوردار باشند و قطعا با صدور این فتاوا می دانند که واکنش های تمسخرآمیزی برای خود به دنبال دارند؟

 

اما عامل مهم تر آن است که احساس می شود وهابیت یک پروسه ای دارند که در مرحله اول مضحک نشان دادن علمای دین و صاحبان فتواست. از نگاه غربی ها، دین اسلام شریعتی است دارای باید و نبایدهایی که اینها از علمای اسلام هم شیعه هم سنی اخذ می شود. در بسیاری موارد، فتوای مفتیان مسلمان شیعه و سنی به شدت در برابر اهداف غربی ها بوده و مقاومت مردمی را در پی داشته استو امروز در عراق مراجع با فتوای دفاع از میهن و جهاد، بسیاری از نقشه های داعش را برملا می کند؛ بنابراین وجود و ورجوع به علما و دریافت فتوا گزینه مثبتی است در بین مسلمان ها که در بین مسیحیان پروتستان این مساله کمرنگ است و در میان کاتولیک ها اصلا نیست و هر کس در ادیان دیگر معمولا برداشت های شخصی خود را ملاک قرار می دهد اما در بین مسلمان ها، این مساله حوزه تخصصی تعریف شده و به دین شناس و خبره مراجعه می شود این برگه و گزینه مثبتی برای مسلمانان که غرب می خواهد آن را میان مسلمانان کمرنگ کنند.

 

 

لذا می بینیم این فتاوای مضحک، سفیهانه و خنده آور با حمایت غرب صادر و در فضاهای مجازی به سرعت منتشر شده و بازتاب دارد که برخی از این فتاوا مانند کشتن سه رافضی بهشت را به دنبال دارد، در راستای اسلام هراسی است و برخی نیز مسخره کردن اسلام است تا ارزش آن میان غرب و غیر مسلمانان کاسته شود.

 

بهترین عامل نیز برای این گزینه، فتواهای این سلفی ها و وهابی های بی خرد و ساده اندیش است. از سوی دیگر دست یافتن به شهرت و پول و ثبت و پویا و زنده نشان دادن مکتب سلفی ها (اینکه ما برای مسائل روز حتی فوتبال هم برنامه داریم و مکتبی زنده هستیم)، مجموع عوامل دیگری است که منجر به این اقدام می شود. به عبارت دیگر منشا صدور این قبیل فتاوا به دو عامل درونی و بیرونی باز می گردد که درونی آن، سطحی نگری و عدم تعمق و بیرونی نیز تقویت از سوی استکبار و تضعیف و مضحک نشان دادن اسلام است که وقتی مفتی با فتوای خنده دار، با شجاعت و انتشار عکس خود در کنار فتوا در صفحه فیس بوک آن را منتشر می کند این نشان می دهد عامل درونی و بیرونی هر دو به او انگیزه داده است.

عدنان عرعور، شیخ سلفی سوری مقیم عربستان در سخنانی از تریبون تبلیغاتی خود موسوم به شبکه "شذا" گفت: امیدواریم انشاء الله زیر لوای پرچم لشکر سفیانی باشیم.

 

سفیانی کیست؟

احادیث و روایات درباره السفیانی متعدد و متواتر است. او «عثمان بن عنبسه» از فرزندان «خالد بن یزید بن معاویه است و چون از نسل ابوسفیان است، معروف به «سفیان» است. او مردی است با چهره‌ای ترسناک و آبله روست و چشمانی کبود دارد. او از سرزمینی خشک به نام «بیدا» که سرزمینی بی آب و علف در بین مکه و شام است، خروج می‌کند.

عثمان بن عنبسه و ادعای او

سفیانی ازفرزندان یزید بن معاویه بن ابوسفیان  لعنة الله علیهما است. در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) آمده است که فرمود:«آنگاه که خورشید به مغرب خود نزدیک می‌شود، کسی از مغرب فریاد می‌زند: ای مردم، مولای شما در بیابان خشک (بیدا) ظهور کرد و اوعثمان بن عنبسه ازفرزندان خالد بن یزید بن معاویه بن ابوسفیان است. با اوبیعت کنید تا هدایت شوید و با اومخالفت نکنید که گمراه می‌شوید. پس ملائکه و جن او را تکذیب می‌کنند. هرآن‌ که درشک وتردید است وهرکافر و منافقی با ندای او گمراه می‌شود».

شیخ صدوق از ابو منصور البحبی نقل کرده است که می‌گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره اسم سفیانی سؤال کردم. فرمود: «تو را با اسمِ او چه کار؟ هر گاه مناطق پنج‌ گانه شام: دمشق، حمص، فلسطین، اردن و حلب را تصرف کرد، منتظر فرج باشید.» گفتم: آیا 9 ماه این را در تصرف دارد؟ فرمود: «خیربلکه تصرف او 8 ماه است که یک روزهم بر آن اضافه نمی‌شود.»
بعد ازاین‌ که سفیانی تسلیم پیشنهاد اطرافیان خود می‌شود، درمقابل امام مهدی (علیه السلام) می‌ایستد و آن حضرت (علیه السلام) را به مبارزه می‌خواند. پس امام مهدی (علیه السلام) او را از جنگ بیم می‌دهد. اما سفیانی بر جنگ علیه امام (علیه السلام) پا فشاری می‌کند. بدین ترتیب بین لشکر سفیانی و لشکر امام (علیه السلام) جنگی در می‌گیرد، که پیروز آن مهدی (علیه السلام) است. حکمرانی سفیانی پایان می‌یابد و اسیر می‌شود و امام (علیه السلام) او را به درک واصل می‌کند. و این گونه امام (علیه السلام) برعراق مسلط می‌شود.

[قول دیگردربارة کشته شدن سفیانی] این است که او به شام فرارمی‌کند وامام (علیه السلام) عده‌ای از یاران خود را به دنبال او روانه می‌کند وآنان پس ازدستگیری سفیانی اورا به قتل می‌رسانند.
 

فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین از رویدادهای مهم زمان سفیانی

این واقعه  خسف  چند روز پس از ظهور صورت می‌گیرد و معجزة بزرگی است که امدادی الهی برای قیام مهدی (علیه السلام) است و با این رخداد مردم به صراحت به عدالتِ دعوت اما (علیه السلام) و حقانیت قیامش ایمان می‌آورند و حتی این امر سفیانی را هم تحت تاثیر قرار می دهد که مهم‌ترینِ نتایج آن‌ فتح عراق بدون خون‌ریزی است.

اندکی بعد سفیانی به شام فرار می کند و امام مهدی (علیه السلام) عده‌ای را درپی او روانه می‌کند.

این افراد در بیت المقدس به سفیانی می‌رسند و در آن‌‌ جا روی صخره‌ای او را گردن می‌زنند.

سفیانی پس از خروج پس از خروج مناطق پنج گانه شام: دمشق و حمص در سوریه، فلسطین، اردن و حلب را تصرف می کند.

او به این مناطق اکتفا نمی کند، بلکه لشکریان خود رابه اطراف گسیل می‌دارد که بخش بزرگی از لشکریان او به طرف بغداد و کوفه می‌روند و در آنجا قتل و فساد به راه می‌اندازند و اهل آنجا را تارومار می‌کنند.

در کوفه و نجف اشرف نیز قتل عام می‌کنند.

پس از آن، قسمتی از لشکرآن ملعون به شام و قسمتی دیگر به مدینه می‌روند.

بخشی از لشکر سفیانی که به شام می‌رود [با لشکر امام (علیه السلام) مواجه می‌شود که]، لشکر حضرت حجت (علیه السلام) بر آن پیروز شده و آن را نابود می‌کند و اموال آنان به غنیمت گرفته می‌شود.

با رسیدن لشکر سفیانی به مدینه، به مدت سه روز هر عملی را در این شهر مباح اعلام می‌کنند و در آن به قتل و ویرانی مشغول می‌شوند. اما در راه مکه و در منطقه بیداء در زمین فرو می روند و جز سه نفر از آنان کسی زنده نمی ماند.

فتنه سفیانی در نواحی مختلف بلاد اسلامی گسترش می‌یابد و در این فتنه به طور خاص بر اصحاب علی (علیه السلام) و شیعیان آن حضرت (علیه السلام) سخت می‌گذرد تا جایی که ندا دهنده‌ای از سوی سفیانی ندا می‌دهد: «آگاه باشید هر کس سرِ شیعه‌ای از شیعیان علی (علیه السلام) را بیاورد هزار درهم جایزه می‌گیرد.» در این اوضاع همسایه بر همسایه‌اش هجوم می‌برد و می‌گوید: او از شیعیان علی (علیه السلام) است. پس گردنِ او را می‌زند و هزار درهم جایزه می‌گیرد.

 

دولت اسلامی درعراق و شام.. این عنوان کامل آن است که با جمع حروف اول کلمات آن در مناطق تحت سیطره در سوریه باختصار «داعش» خوانده می شود و برخی از شهروندان این مناطق این گروه را « دولت» نیز می نامند. گروهی مسلح است که به دلیل داشتن اندیشه های سلفی و جهادی ، گروه تروریستی توصیف می شود . هدف از تشکیل آن باصطلاح بازگرداندن خلافت اسلامی و اجرای شریعت است و عراق و شام را جایگاهی برای عملیات خود برگزیده است.

این گروه از هنگام پدیدآمدن در سوریه با بحث و جدل طولانی درخصوص علت تاسیس، اقدامات، اهداف و روابطش مواجه شد و به محوری برای اظهار نظرها و تحلیل ها و گزارشهای مطبوعات و رسانه ها تبدیل شد و به علت تناقض گویی درباره آن، هویت این گروه اصولگرا و اهداف و روابط آن فراموش شد و برخی به آن به عنوان شعبه ای از شبکه القاعده نگریستند و برخی نیز آنرا گروهی مستقل که برای تشکیل یک کشور اسلامی تلاش می کند تلقی کردند و تعدادی نیز آنرا گروهی ساختگی از سوی نظام سوریه برای ایجاد تفرقه بین اپوزسیون سوریه و دیگر گروهها در این کشور توصیف کردند ... اما آیا گروه داعش چیست؟

داعش در عراق..تاریخچه و نحوه تاسیس آن

برغم اینکه داعش گروهی نوظهور در سوریه است ولی گروه جدیدی نیست و از همه گروههای مسلح شناخته شده در سوریه به طور خاص و در منطقه به طور عام قدیمی تر است. تاریخچه داعش به سال 2004 یعنی هنگامیکه ابو مصعب الزرقاوی شبکه ای را به نام « جماعت توحید و جهاد» تاسیس و رهبری آنرا به عهده گرفت با شبکه القاعده به رهبری اسامه بن لادن بیعت کرد، باز می گردد. الزرقاوی پس از آن به عنوان نماینده شبکه القاعده در منطقه یا آنچه که موسوم به «شبکه القاعده در بلاد الرافدین» بود، مطرح شد.

این گروه ( شبکه القاعده در بلاد الرافدین) هنگام اشغال عراق از سوی آمریکا بیش از پیش به عنوان یک گروه جهادی ضد نیروهای آمریکایی خود نمایی کرد و شماری از جوانان عراقی که برای مبارزه با نیروهای اشغالگر عراقی در کشورشان تلاش می کردند به آن پیوستند و بلافاصله با افزایش نفوذ آن در عراق به قوی ترین گروه شبه نظامی درحال جنگ در این کشور تبدیل شد.

درسال 2006 الزرقاوی در یک نوار ویدئویی ظاهر شد و از تشکیل «مجلس شورای مجاهدین » در عراق به رهبری «عبدالله رشید البغدادی» خبرداد. الزرقاوی در همان ماه اعلام تشکیل مجلس شورای مجاهدین به قتل رسید و «ابی حمزه المهاجر» به عنوان رهبر شبکه القاعده در عراق به جانشینی او تعیین شد.

درپایان سال 2006 یک گروه شبه نظامی متشکل از همه گروههای اصولگرای موجود در عراق به نام « دولت اسلامی در عراق» به رهبری «ابو عمر البغدادی» تشکیل شد ..

 

ابوبکر البغدادی «امیر داعش» کیست؟

در چهارمین ماه سال 2010 و دقیقا" نوزدهم آوریل همین سال نیروهای آمریکایی به عملیاتی نظامی در منطقه «الثرثار» عراق علیه خانه ابی عمر البغدادی و ابی حمزه المهاجر دست زدند و پس از درگیریهای شدید و بمباران این خانه هر دو رهبر دولت اسلامی در عراق کشته شدند و یک هفته بعد این گروه به قتل رهبران خود اعتراف کرد و در حدود 10 روز بعد مجلس شورای دولت اسلامی در عراق تشکیل و «ابی بکر البغدادی» که امروز امیر « دولت اسلامی درعراق وشام» (داعش) است به جانشینی « ابو عمر البغدادی» برگزیده شد... اما این امیر چه کسی است ؟

«ابراهیم بن عواد بن ابراهیم البدری» در سال 1971 در شهر سامراء عراق متولد شد. وی دارای نام و القاب زیادی است ازجمله «علی البدری السامرایی»، « ابو دعاء»، «دکتر ابراهیم »، « الکرار» و بالاخره « ابوبکر البغدادی » است. وی فارغ التحصیل دانشگاه اسلامی بغداد است و دوره های لیسانس و فوق لیسانس و دکترا را در این دانشگاه گذرانده و به عنوان استاد و معلم و داعیه مذهبی در عراق فعالیت کرده و با فرهنگ اسلامی و علوم و فقه شرعی آشنا است و اطلاعات زیادی نیز در علوم تاریخی دارد. در خانواده ای متدین و دارای عقاید سلفی تکفیری متولد شده و نام او را «ابراهیم بن عواد بن ابراهیم البدری» گذاشتند. شیخ عواد بن ابراهیم پدر او از بزرگان عشیره « آل بو بدری » در عراق است که اصل آن به قریش باز می گردد و عموهای او از از داعیه های اسلامی در عراق می باشند.

البغدادی فعالیت های خود را ابتدا در زمینه های مُبلغ مذهبی وتربیتی آغاز ولی سپس مسیر خود را به سوی فعالیت های جهادی تغییر داد و به عنوان یکی از قطب های سلفی جهادی و برجسته ترین رهبران مذهبی در دو استان دیالی و سامراء در عراق مطرح شد. نخستین فعالیت های جهادی او از مسجد امام احمد بن حنبل اغاز شد و گروههای جهادی کوچکی در منطقه تشکیل داد که به عملیات تروریستی درعراق و جنگ های خیابانی که عراق طی سالهای گذشته شاهد آنها بود دست زدند. وی سپس گروهی به نام «گروه اهل سنت و جماعت» را با همکاری برخی از شخصیت های اصولگرا که اندیشه و روش و هدفی همانند او داشتند تشکیل داد و فعالیت های خود را در بغداد، سامراء و دیالی گسترش داد و سپس با این گروه خود به مجلس شورای مجاهدین پیوست و هیئت های شرعی را در این مجلس سازماندهی کرد و خود به عنوان یکی از اعضای مجلس تا اعلام دولت اسلامی عراق در آن فعالیت کرد.

بین « ابی بکر البغدادی» و « ابی عمر البغدادی» روابط عمیقی برقرار شد تا حدی که ابی عمر البغدادی پیش از به قتل رسیدن وصیت کرد که ابی بکر البغدادی به عنوان جانشین وی برای رهبری دولت اسلامی در عراق انتخاب شود. چنین اتفاقی در ماه اوت 2010 روی داد و ابو بکر البغدادی به عنوان امیر دولت اسلامی در عراق برگزیده شد.

دولت اسلامی در عراق دارای تاریخچه خونین طولانی است ... از هنگامی که ابی بکر البغدادی رهبری این گروه را به عهده گرفت ( به غیر از عملیاتی که شبکه القاعده در عراق در دوران الزرقاوی و پس از او به آنها دست زد) درعملیات و حملات تروریستی گسترده ای شرکت کرد که در آنها هزاران عراقی جان خود را از دست دادند.. مشهورترین این عملیات حمله به مسجد ام القری در بغداد است که به کشته شدن خالد الفهداوی نماینده مجلس عراق انجامید. همچنین حملات انتقامجویانه مربوط به قتل اسامه بن لادن رهبر شبکه القاعده که به شهادت صدها نفر از نیروهای ارتش و پلیس عراق و شهروندان عراقی منجر شد از دیگر جنایت او به شمار می رود. البغدادی در سایت اینترنتی شبکه القاعده مسئولیت یکصد عملیات انتحاری برای انتقامجویی از قتل بن لادن را به عهده گرفت و سپس به عملیات دیگری از جمله حمله به مقر وزارت دادگستری و حمله به زندانهای ابوغریب و الحوت دست زد.

 

داعش در سوریه

البغدادی با سوء استفاده از بحرانی که در سوریه و هرج و مرجی که درآن کشور بوجود آم ، ورود خود را به خط رویارویی ها در سوریه اعلام کرد و مانند دیگر گروههای مسلح تکفیری مرتبط با شبکه القاعده زمینه را برای ادامه دادن به جنایت های خود و به کسب امتیازات و گسترش نفوذ خود در سوریه و عراق هموار دید. داعش با شعار یاری رساندن به اهل سنت سوریه از عراق وارد شرق این کشور شد و علیه نظام سوریه اعلان جنگ کرد.

حضور شبکه القاعده در سوریه همزمان با ظهور « جبهه النصره» به رهبری « ابو محمد الجولانی» در اواخر سال 2011 آغاز شد و به سرعت قدرت آن افزایش یافت و طی چند ماه به بزرگترین نیرو در سوریه تبدیل شد. با اعلام بیعت جبهه النصره با شبکه القاعده در افغانستان به رهبری الظواهری در گزارشهای اطلاعاتی و مطبوعاتی و رسانه ای از رابطه جبهبه النصره با دولت اسلامی در عراق سخن گفته شد و دولت اسلامی در عراق به عنوان امتداد این گروه درسوریه معرفی شد و ابوبکر البغدادی در نهم ژوئیه سال 2013 در پیامی صوتی که از شبکه «شموخ الاسلام» پخش شد از ادغام جببه النصره با دولت اسلامی در عراق تحت عنوان «دولت اسلامی در عراق و شام سخن گفت و از همین جان داستان داعش آغاز شد.

 

داعش و جبهه النصره

ابی محمد الجولانی ( امیرجبهه النصره)پس از مدت کوتاهی در پیامی صوتی از رابطه خود با دولت اسلامی در عراق خبرداد ولی اطلاع داشتن خود و مجلس شورای جبهه النصره از ادغام این دو گروه از سوی البغدادی را تکذیب کرد و مخالفت خود را با این اقدام اعلام داشت و از بیعت خود با شبکه القاعده در افغانستان به رهبری الظواهری سخن گفت ولی برغم عملیات مشترکی که گروههای النصره و داعش به آنها دست زده اند، جنگ سرد بین این دوگروه در سوریه همچنان ادامه دارد.

 

هر یک از دو گروه النصره و داعش از یک اندیشه تکفیری افراط گرانه تبعیت می کنند و فعالیت آنها به شیوه سلفی و جهادی است و به تاسیس یک کشور اسلامی در شام ایمان دارند، اما تفاوت آنها در شناخت واقعیت ها در سوریه و مراعات ویژگیها و خصوصیات جامعه این کشور است.

جبهه النصره در اواخر سال 2011 در نخستین مرحله بحران در سوریه تشکیل شد و تجربیاتی از جامعه سوریه که در کنف یک نظام لائیک به سر می برد کسب کرده و افراطگری آن در روابطش با جامعه سوریه کمتر از داعش است زیرا داعش به تازگی وارد بحران سوریه شده است و از سیاست قابل قبولی تبعیت نمی کند و نفوذ و سیطره خود را به مردم سوریه تحمیل می کند.

جبهه النصره از تعدادی از رهبران سوریه که برخی از آنها از زندانیان سوری بودند و از فرمان عفو عمومی استفاده کرده و آزاد شده اند تشکیل شده و شماری از اعضاء آن پیش از بروز بحران در سوریه فعالیت محرمانه ای علیه نظام داشتند و شماری از آنان نیز به شبکه القاعده پیوستند و در جنگهای عراق و افغانستان و چچن و دیگر کشورها شرکت کرده اند. همچنین تعداد قابل قبولی از اتباع خارجی در صفوف جبهه النصره قرار دارند.

اما درباره داعش باید گفت این گروه تا حد زیادی به عناصر خارجی بیش از عناصر سوری چه در بخش های فرماندهی و چه در صفوف جنگچویان خود متکی است و به هیمن دلیل این مسئله ثابت می کند که جبهه النصره بیش از داعش خصوصیات جامعه سوریه را مراعات می کند در حالیکه داعش به این مسئله که شرکت کنندگان در انقلاب سوریه حق تعیین سرنوشت آینده سوریه دارند معتقد نیست و بر این باور است که اکنون دولت اسلامی در عراق و شام سوریه را اداره می کند.

 

هریک از جبهه النصره و داعش نیز از هرگونه برخورد با یکدیگر در سوریه پرهیز می کنند و در خصوص مواضع یکدیگر نظر نمی دهند و رهبران آنها نیز هیچگونه تعاملی با هم ندارند ولی عناصر آنها معتقدند که هدف مشترکی دارند و هرگونه برخوردی بین آنان به مصلحت نیست و ناظران نیز برخورد بین این دو گروه را در صورتی که جبهه النصره همچنان خود را گروهی مستقل بداند که با ارتش آزاد سوریه و دیگر گروههای ستیزه جو با نظام سوریه همکاری می کند و همچنان داعش را گروهی مرتد تلقی کند، در درازمدت بعید نمی دانند.

داعش در پی اعلام دولت اسلامی در عراق و شام از سوی البغدادی تعداد زیادی از اعضاء جبهه النصره را بویژه در شهر حلب به عضویت در صفوف خود درآورده و شماری از اعضاء مجلس شورای مجاهدین به رهبری « ابو الاسیر» که داعش او را به عنوان امیر حلب تعین کرده و همچنین عناصری از ارتش مهاجرین و انصار به رهبری شیخ عمر چچنی به داعش پیوسته اند. تعدادی از جنگجویان پیشین ارتش آزاد سوریه و عناصری از جنبش های احرار الشام و التوحید هم به عضویت داعش درآمده اند.

 

 داعش و ارتش آزاد

رابطه داعش با گروه موسوم به ارتش آزاد سوریه بیش از رابطه داعش با جبهه النصره متشنج و خونین است و داعش به همه کشورها و گروهها و نظامها اعلام کرده که ارتش آزاد سوریه ارتشی کافر است و بین این دو گروه جنگی طولانی در مناطف تحت سیطره داعش روی داده و داعش ارتش آزاد سوریه را به ارتداد از دین اسلام و تعامل با نظام سوریه متهم کرده و به این بهانه به گردانهای ارتش آزاد سوریه حمله کرده که گزارشها از وجود اهداف مادی بویژه در ارتباط با نفت و گذرگاههای مرزی در جنگ بین داعش و ارتش آزاد در ریف، حلب و الحسکه سوریه خبر داده اند.

این درگیری ها برای سیطره بر مناطق نفتی و تصرف چاههای نفت در الحسکه و الرقه و خصوصا" سیطره بر گذرگاههای مرزی با ترکیه روی داده و داعش در این درگیریها موفق به تضعیف ارتش آزاد از طریق حمله به عناصر آن شده است.

 

داعش اخیرا" در درگیریهای گذرگاه تل الابیض نیز یک گروهان کامل از گردانهای النصره را در شهر حلب به اسارت گرفت و با اعزام یک خودروی بمب گذاری شده و انفجار آن در مقر « احفاد الرسول» در منطقه راه آهن در الرقه نزدیک به 40 تن از عناصر « احفاد الرسول »را به قتل رساند.

 

داعش همچنین یک خودروی بمب گذاری شده را در مرکزی وابسته به « تیپ الله اکبر» منفجر کرد که به کشته شدن برادر فرمانده این تیپ انجامید. همچنین درگیریهایی در منطقه اعزاز بین داعش و تیپ « عاصفه الشمال» روی داد که به عقب نشینی این تیپ از اعزاز منجر شد.

در تازه ترین تحولات نیز ارتش آزاد سوریه داعش را به حمله به مراکز و انبارهای سلاح در گذرگاه « باب الهوی» درمرزهای سوریه و ترکیه متهم کرد.

 

 

داعش و کُردها

داعش در راستای تلاش داعش برای سیطره بر مناطق شمالی و شرقی سوریه، با نیروهای کُرد در شمال شرقی سوریه و دقیقا" در مناطق الحسکه و قامشلی و عندان درگیر شد و درگیریهایی نیز بین داعش و نیروهای حمایت کُردها پس ازسیطره بر این مناطق روی داد. داعش قصد داشت در این مناطق قوانین شریعت اسلامی را اجرا کند.

داعش در این درگیریها همچنین به چندین جنایت خونین علیه کردها دست زد و آنها را کافر نامید و به همکاری با بیگانگان و توطئه علیه نظام سوریه متهم کرد.

 

درگیریهای شدید دیگری نیز بین داعش و کُردها روی داد که طی این درگیری ها کُردها موفق به باز پس گیری مناطق خود در شمال و شمال شرقی سوریه شده و عناصر داعش را از آن مناطق بیرون راندند. داعش از دو ماه پیش تاکنون مناطق کردنشین سوریه را به محاصره خود درآورده که این محاصره همچنان ادامه دارد. ربودن 120 شهروند کرد از جمله تعدادی از زنان و کودکان در شهر اعزاز در ریف حلب و محاصره شهر منبج و تجاوز به عنف و قتل کُردها در شهر اعزاز از دیگر اقدامات داعش به شمار می رود.

 

مناطق تحت نفوذ داعش

نیروهای داعش اکنون در امتداد هلال بزرگی در شمال سوریه که از مرزهای عراق و سوریه آغاز و با گذشتن از دیر الزور و الرقه که برآنها سیطره دارد به جرابلس و منبج و الباب و اعزار و شمال حلب و شمال ادلب به نزدیک مرزهای ترکیه می رسد، مستقر هستند و برای گسترش نفوذ خود تلاش می کنند و قصد دارند این مناطق را به دولت اسلامی در عراق و شام ملحق کنند.

اما این دولت چگونه دولتی است و چگونه اداره خواهد شد؟ تعامل این دولت یا اقلیت ها و کسانی که دارای عقاید مخالف با عقاید داعش هستند چگونه خواهد بود؟ ماهیت قوانینی که در این دولت حاکم خواهد شد چیست؟ وزارتخانه ها، مقرهای رسمی آنها، اعدامها، روابط با کشورهای خارجی و عربی، وضع کودکان، ارتش و زندانهای داعش چگونه خواهد بود؟

 

آیا وهابیت یک فرقه دست‌ساز است؟ آیا اصولا ارتباطی میان این فرقه با اسلام وجود دارد؟ فرق وهابیت با اهل سنت چیست؟ آیا وهابیت فقط با شیعیان سر ناسازگاری دارد؟ برای آشنایی با این فرقه ساخت انگلیس با گزارش ویژه مشرق همراه شوید.
 اهل سنت به چهار شاخه اصلی حنفی، حنبلی، شافعی و مالکی تقسیم می‌شوند که به مرور زمان برخی از این شاخه ها به ده‌ها زیرشاخه تقسیم شده و هر کدام برای خود به مسلکی جداگانه با عقایدی خاص تبدیل شدند. وهابیت نیز یکی از فرقه‌هایی است که خود را منتسب به حنبلی‌ها می‌دانند؛ بدین معنی که وهابیت بسیاری از اعتقادات خود را از احمد بن حنبل و آراء و عقاید وی گرفته‌اند. با این حال بسیاری از علمای حنبلی نیز وهابیت را فرقه‌ای جدا از خود قلمداد کرده و از نزدیکی به آن خود را مبرا کرده‌اند.

 

 

الف- پیشینه فکری و سیاسی وهابیت؛

 

1.1.احمد بن حنبل(241-164ه.ق):

 

احمدبن حنبل، موسس و بانی فرقه حنبلی و از رهبران فکری اصحاب حدیث به شمار می‌آید که در ربیع الاول 164ه.ق در بغداد بدنیا آمد. وی نه تنها طریقه اصحاب حدیث را از پیشینیان به ارث برد، بلکه آن را احیا کرد و با تعالیمی که عرضه داشت، برای تنظیم مبانی فکری آنان کوشش کرد. از همین رو پس از او اصحاب حدیث بیش از هرکس به گفته‌ها و نوشته‌های وی در تأیید افکار خویش استناد جسته‌اند.

 

احمد را باید به میانجیگری شاگردش ابن تیمیه، پیشرو مذهب وهابی و تا حدی الهام‌بخش نهضت مذهبی و محافظه‌کارانه سلفیان نامید. احمد بن حنبل فقیهی کثیرالسفر بود و در طلب علم و حدیث به شام، حجاز، یمن، کوفه و بصره سفر می‌کرد و احادیث بسیار گرد آورد و آنها را در مجموعه‌ای بنام مسند ابن حنبل فراهم آورد. احمد در فقه و حدیث، استادان بسیاری داشت، به طوری که ابن خلکان وی را یکی از اصحاب و شاگردان خاص امام شافعی می‌داند.

 

 

 

 

ابن حنبل سخت از پذیرش اعتقاد به مخلوق بودن قرآن که آن را مخالف سنت می‌دانست، امتناع کرد. او معتقد بود که این ترکیب حروف و اصوات به همین شکل فعلی در عالم ازل ثابت و به ذات خداوند قائم بود. وبنابراین، به قدیم بودن و غیرمخلوق بودن قرآن معتقد بود.

 

 

 

 

آرامگاه محمد ابن حنبل

 

هیئت استفتای دائمی وهابیان: «بنای بر قبور بدعت منکر است

 

که در آن غلو در تعظیم صاحب قبر، راهی بسوی شرک است و باید تخریب شود»

 

همزمان با خلافت متوکل در 232ه.ق وضع اصحاب حدیث یکباره تغییر کرد و به علت هواداری خلیفه از آنان و مبارزه با معتزلیان، طبیعی می‌نماید که احمد نیز در دستگاه خلافت عزتی یافته باشد. امامت احمد در عقاید در عصر متوکل سبب شد که سایر فرقه‌های اهل حدیث، تحلیل روند و نام و نشانی از آنان باقی نماند. به خصوص که خلفای عباسی، از متوکل به بعد، حمایت کامل خود را از احمد و شاگردان او دریغ نکردند و آنچه را احمد در عقاید و احکام گفته بود، دربست پذیرفتند. طبعا محدثان دیگر که غالبا زندگی آنان از طریق حکومت‌ها اداره می‌شد، ناجار به ترک روش خود شدند و بر اثر کتمان عقیده، به تدریج نابود گشتند.

 

ابن حنبل پس از 77 سال زندگی در دوازدهم ربیع الاول 241ه.ق پس از یک دوره بیماری نه روزه در بغداد درگذشت و جسد وی را در مقبره باب حر به خاک سپردند. تاریخ زندگانی وی، گواهی می‌دهد که مقاومت احمد در راه عقیده‌اش، عواطف مردم را به سوی او جلب کرد و به تدریج میان اهل سنت به مقام امامت در عقیده رسید و توانست عقاید اهل تسنن را طبق روایتی که نزد او معتبر بود منتشر سازد. مکتبی که وی بانی آن شد به نام خود وی «حنبلی» نام گرفت.

 

حدیث‌گرایی این گروه در عقاید و فقه و پذیرش اخبار وارده، سبب نفی هرگونه عقل‌گرایی، ضدیت با رأی و مخالفت با هرگونه چند و چون در احادیث موجود شد.

 

در واقع، نسل نخست اهل حدیث از استنباط‌های فقهی پرهیز می‌کردند و بطور عمده خود را محدث می‌شناختند. این مسئله در مورد احمد بن حنبل، پیشوای حنابله، کاملا صادق است. به مرور اهل حدیث در دیدگاه‌های خود حنبلی شدند.(حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، شناخت عربستان، نشر مشعر، بی تا، بی جا،ص108)

 

1.2.ابن تیمیه:

 

احمدبن تیمیه، در دهم ربیع الاول 661ه.ق پنج سال پس از سقوط خلافت عباسیان در بغداد، در یکی از مناطق شام به نام حرّان متولد شد. این شهر در سال‌های پیش از تولد وی و در دوران کودکی‌اش مورد هجوم مغولان قرار گرفت. بنابراین، مردم شهر از جمله عبدالحلیم پدر ابن تیمیه مجبور شدند شهر را به قصد دمشق ترک کنند.

 

احمد بن تیمیه به عنوان فقیه، محدث و متکلم حنبلی، ضد هر آزاد اندیشی و نوگرایی قیام کرد و اقدامات وی باعث انحطاط و عقب‌ماندگی بیش از پیش مذهب حنبلی شد. در مناظرات فخر رازی درباره مذاهب اهل سنت از عصر ابن تیمیه به دوره انحطاط و سستی گرفتن تفکر فلسفی و استدلال منطقی و قرن روی آوری مسلمانان اعم از اهل شیعه و اهل سنت به ظواهر دین و توجه سطحی به معارف خشک و مذهبی یاد شده است.

 

از مهمترین مواردی که علما بر ابن تیمیه ایراد گرفته‌اند، عبارت بود از:

 

1. برای خداوند جسم قائل شده است.

 

2. ذات خداوند را بسان اجسام، مکان‌دار دانسته است.

 

3. خداوند را به اجسام و مخلوقات تشبیه کرده است.

 

4. عظمت معنوی پیامبر را پس از رحلت وی انکار کرده است.

 

5. زیارت و شفاعت پیامبر و اولیا و صلحا را انکار کرده است.

 

6. به اصحاب پیامبر اهانت کرده است.

 

7. مهمتر از همه اینکه تمام مسلمانان را کافر خوانده است.

 

سلفیه که پیشوای ایشان ابن تیمیه است، می‌گفتند: هر عملی که در زمان پیامبر اسلام وجود نداشته و انجام نمی‌شده است، بعدا نیز نباید انجام بشود. ابن تیمیه از این اصل کلی سه قاعده دیگر استخراج و استنتاج کرد:

 

1. هیچ فرد نیکوکار یا دوستی از دوستان خدا را نباید وسیله‌ای برای نزدیک شدن به خداوند قرار داد،

 

2. به هیچ زنده یا مرده‌ای نباید پناه برد و نباید از هیچ‌کس یاری خواست،

 

3. به قبر هیچ پیغمبر یا فرد نیکوکاری نباید تبرک جست و نباید تعظیم کرد.

 

1.3.محمد ابن عبدالوهاب:

 

هرچند با مرگ ابن تیمیه، دعوت سلفی‌گری و احیای مکتب سلفی در عقاید به فراموشی سپرده شد، اندیشه او، در لابلای کتاب‌ها و گوشه کتابخانه‌ها باقی ماند تا روزی که محمد ابن عبدالوهاب نجدی ظهور کرد و به نبش قبر آثار دفن شده و فراموش شده او پرداخت و گفته‌ها و نوشته‌های او را با بیان فریبنده برای مردم مطرح ساخت.

 

محمد ابن عبدالوهاب، در سال 1115 ه.ق در شهر عینیه تولد یافت. جد وی فردی به نام "شولمان قرقوزی" از نسل یهودیان ترکیه به نام "یهود دوغه" بود. این گروه با سابقه یهودیت به اسلام گرویدند و به ظاهر مسلمان شدند، تا شاید در حکومت عثمانی ترکیه نفوذ کنند یا شاید هم اسلام را به صورتی دیگر مشکوک و مشوش سازند.

 

 

 

 

جد محمد ابن عبدالوهاب، فردی به نام "شولمان قرقوزی" از نسل یهودیان ترکیه نام "یهود دونمه" بود.

 

شولمان جد عبدالوهاب، در شهر بورسا به خرید و فروش هندوانه و خربزه مشغول بود. اما چون از شغلش راضی نبود، همانند برخی دیگر از یهودیان مسلمان شده به تجارت دین و دین‌فروشی متمایل می‌شود. او تصمیم می‌گیرد که به سلک علمای دین در بیاید و به صورت رسمی عالم دین شود تا نفوذ و مقامی یابد. او رهسپار سوریه شده اما پس از مطرح کردن مسائل جدید و شناخته شدن، طرد می‌شود و مجبور می‌شود تا از آنجا به مصر، سپس مکه و بعد به مدینه برود. پس از اخراج شدن از مدینه، رهسپار نجد می‌شود و در آنجا کاملاً ماهیت خود را مخفی کرده و خود را به عنوان "سلاله" از قبیله "ربیعه" جا زده و نام عربی سلیمان را برای خود برمی‌گزیند.

 

پدر محمد در شهر عینیه امور شرعی، قضایی و تدریس را بر عهده داشت. محمد از کودکی به مطالعه کتب تفسیر و حدیث و عقاید سنت علاقه داشت و فقه حنبلی را نزد پدرش که خود از علمای حنبلی محسوب می‌شد، فرا گرفت.

 

عبدالوهاب به تحصیل علوم دینی می‌پردازد و به شغل قضاوت مشغول می‌شود. محمد فرزند عبد الوهاب پس از پایان دروس مقدماتی برای تحصیل راهی مدینه می‌شود. در دوران تحصیل در مدینه گه گاه مطالبی بر زبانش جاری می‌شد که از عقاید خاصی حکایت داشت. به طوری که اساتید وی نسبت به آینده‌اش نگران شده و می‌گفتند اگر او خود به تبلیغ دین بپردازد گروهی را گمراه خواهد کرد. پس از مدتی به بصره سفر نمود و در آنجا عقاید و رسومات اسلامی مردم را به سخره گرفت و به قدری بر این عمل خود پافشاری کرد که اهل بصره او را از شهر اخراج کردند. غالب شرح‌حال‌نویسان درباره محمد بن عبدالوهاب یادآور می‌شوند که از همان جوانی سخنان زننده‌ای از او شنیده می‌شد و ‌غالباً به مطالعه زندگی‌نامه کسانی که مدعی نبوت شده بودند مانند مسیلمه کذاب و سجاج و اسود و عنسی و طلیحه اسدی علاقه خاصی داشت.

 

 

 

 

محمد از دوران نوجوانی و جوانی، به مطالعه زندگی نامه مدعیان دروغین نبوت

 

همچون مسیلمه کذاب، سجاع، اسود عنسی و طلیعه اسدی، علاقه خاصی نشان می‌داد و عقاید و رسوم اسلامی مردم را به سخره می‌گرفت.

 

استادان او از همان دوران کودکی آثار گمراهی، سستی عقل و عقب‌ماندگی دِماغی و تفکری را در او یافتند. پدر او عبدالوهاب در فرزندش احساس انحراف و ضلالت می‌کرد و پیوسته او را سرزنش کرده و مردم و خانواده‌اش را از او بر حذر می‌داشت.

 

محمد ابن عبدالوهاب، در جامعه قبیله‌ای و عشیره‌ای نجد نشو و نمو یافت و به علت عقاید حنبلی پدرش و نیز شغل وی که قضاوت و تدریس بود، به مطالعه فقه حنبلی و کسانی که در این‌باره اقداماتی انجام داده بودند، بویژه ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم و همچنین ابن عبدالهادی علاقه‌مند شد. لذا به دنبال کسب آگاهی بیستر از آراء و عقاید اشخاص مذکور و نیز اطلاع از جو فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شام و عراق که تحت حاکمیت امپراتوری عثمانی قرار داشتند به آن مناطق سفر کرد.

 

سفر ابن عبدالوهاب به ایران و تاریخ آن در منابع تاریخی اواسط قرن دوازدهم هجری قمری، به وضوح آمده است. میرزا ابوطالب اصفهانی هم که تقریبا معاصر محمد ابن عبدالوهاب بود، به مسافرت او به اصفهان و تحصیل علم و حکمت در آن شهر و رفتن وی به اکثر بلاد عراق و خراسان تا سرحد غزنین اشاره کرده است. نکته جالب در این سفر آن است که شیخ محمد ابن عبدالوهاب حکمت شرق و ساختن تفنگ و قسمتی از فنون جنگ را فرا گرفته است. شاید بتوان این نظریه را در اینجا مطرح ساخت که غرض اصلی ابن عبدالوهاب از سفرهایی که به مناطق و نواحی تحت سلطه امپراتوری عثمانی و نیز ایران داشته، پی بردن به میزان قدرت و تسلط آن امپراتوری بر مناطق تحت حاکمیتش و نیز وضعیت موجود در ایران بوده است تا با آگاهی از این جریان در آینده به سهولت بتواند به اندیشه‌هایش جامه عمل بپوشاند.

 

آغاز مأموریت جاسوس‌های انگلیسی در دولت‌های اسلامی

 

در سال 1710 میلادی وزارت مستعمرات انگلیس به 9 نفر از افراد کاردان و زیرک ماموریت داد تا برای جاسوسی در دولت‌های اسلامی بروند، از انها فقط پنج نفر به لندن بازگشتند که یکی از انها فرد خبره‌ای به نام «همفر - Hempher» بود. ماموریت او در کشور ترکیه بود همفر به ترکیه امد و نامش را محمد گذاشت و بسیاری از مسائل و علوم اسلامی و قرآن را فرا گرفت.

 

دومین بار او به عراق رفت. در این سفر با محمد ابن عبد الوهاب ملاقات نمود و چون دانست که عبدالوهاب جوانی جاه‌طلب و از خود راضی است و از مذهب و اعتقادات مسلمانان عیب‌جویی می‌کند، بسیار خوشحال شد و اطمینان یافت که دو وظیفه‌ای که دولت بریتانیا به او محول کرده بود را به وسیله او عملی نماید. اولین دستور‌، شوراندن مردم در مقابل دولت عثمانی و دومین دستور فتنه‌انگیزی بین مسلمانان با تاسیس مذهبی جدید بود.

 

همفر از آن پس با محمد ابن عبد الوهاب بسیار صمیمی شد و با او در مورد مسایل مختلف بحث می‌کرد و هر کجا که محمد ابن عبد الوهاب بر خلاف مذاهب نظر می‌داد او را تشویق می‌کرد.

 

همفر به دروغ به محمد ابن عبدالوهاب گفت: خواب دیده‌ام پیغمبر بر منبری نشسته و برای علما سخنرانی می‌کرد در آن هنگام شما ((محمد ابن عبدالوهاب)با سیمائی نورانی وارد شدی و پیغمبر از جای خود برخاست و تو را به اغوش کشید و بر پیشانی‌ات بوسه زد و گفت: ای محمد‍! تو وارث حقیقی من در تمام امورات دینی و دنیوی مسلمین می‌باشی. و تو در آن لحظه گفتی: یا رسول‌الله من نمی‌توانم علم و عقیده خود را برای مردم بر ملا کنم و از شر مردم می‌ترسم. پیامبر فرمود: ای محمد! تو از شناختی که بر خویشتن داری برتر هستی و هیچ ترسی به خود راه نده.

 

محمد ابن عبدالوهاب بعد از شنیدن این دروغ بدون آنکه فکری کند خوشحال شد و بعد از آن بر تاسیس مذهبی جدید مصمم گشت. همفر، محمد ابن عبدالوهاب را به حالتی که دلخواه انگلیس بود در آورد. وزارت مستعمرات انگلیس به همفر دستور داد تا 6 مورد دیگر را در مغز محمد بگنجاند تا او این موارد را دیر یا زود بین مردم اجرا کند:

 

1. فتوا دهد کسی که مذهب محمد ابن عبدالوهاب را نپذیرد کافر شده و جهاد با او فرض خواهد شد

 

2. تخریب خانه خدا

 

3. شوراندن اعراب علیه حکومت عثمانی

 

4. انهدام گنبدهای بار گاه اولیاء

 

5. ایجاد هرج و مرج در سرزمین‌های اسلامی

 

6. چاپ قرآن تحریف‌شده

 

همفر توانست چهار مورد را در افکار محمد ابن عبدالوهاب جای دهد و در دو مورد ناموفق بود. انهدام خانه خدا و تغییر قرآن، زیرا محمد ابن عبدالوهاب از اجرای این دو مورد بسیار می‌ترسید.

 

تاسیس فرقه وهابیت و وجه تسمیه آن

 

محمد ابن عبدالوهاب به همراه محمد ابن سعود از سال 1143ه.ق مذهب تازه‌ای را تاسیس کرد. در اینجا ضروری است وجه تسمیه، واژه وهابی برای فرقه ساختگی محمد ابن عبدالوهاب روشن شود. کلمه وهابی از نام پدر موسس فرقه وهابی یعنی عبدالوهاب گرفته شده است، اما خود وهابیان این نسبت را صحیح نمی‌دانند.

 

سید محمود شکری آلوسی از طرفدارن وهابیت می‌گوید: نسبت وهابی را دشمنان وهابی‌ها به ایشان اطلاق کرده‌اند. این نسبت صحیح نیست، بلکه باید به محمد که نام پیشوای ایشان است، نسبت داده شود و به آنان محمدیه بگویند....احمد امین، نویسنده معروف مصری، در این باره می گوید: محمد ابن عبدالوهاب و پیروانش خود را موحدین می‌نامیدند و نام وهابی را دشمنانشان بر آنها اطلاق کردند. سپس این نام بر زبان‌ها افتاد.... خود وهابیان، فرقه وهابیت را مذهب تازه‌ای نمی‌دانند بلکه می‌گویند این مذهب، سلف صالح است و از این رو، خود را سلفیه می‌نامیدند... علت اینکه خود را سلفیه می‌نامیدند این بود که مدعی بودند در اعمال و افعال و معتقدات خود تابع سلف صالح یعنی اصحاب پیامبر اکرم و تابعین هستند.

 

 

 

 

محمد ابن عبدالوهاب به همراه محمد ابن سعود از سال 1143ه.ق مذهب تازه ای را تاسیس کرد.

 

فرقه وهابیت از مذهب حنبلی پدیدار شد و همه پیشوایان وهابیت و بطور کلی عموم کسانی که از ابتدا زیارت قبور و توسل و استغاثه به پیامبر اعظم(ص) را منع کرده‌اند، از علمای حنبلی بوده‌اند. ابو محمد بربهاری، ابن بطه، ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم و محمد ابن عبدالوهاب همه از علمای حنبلی محسوب می‌شدند و به همین علت وهابیان از ابتدا خود را حنبلی می‌دانسته و هنوز هم خود را پیرو احمد ابن حنبل می‌دانند.محمد بن عبداللطیف، یکی از نوادگان محمد ابن عبدالوهاب می‌نویسد:«مذهب ما مذهب احمد ابن حنبل است».

 

 

 

 

میزان پیشروی وهابیت و حکومت ابن سعود از آغاز جریان وهابیت در عربستان

 

ب- پیشگویی پیامبر از ظهور وهابیت؛

 

با مراجعه به روایات نبوی که در اصح کتب اهل سنت آمده پی می‌بریم که پیامبر اکرم(ص) از ظهور وهابیان در میان امت خود پیشگویی کرده است.

 

بخاری در صحیح خود از رسول خدا نقل کرده که فرمودند:«مردمانی از طرف مشرق زمین خروج کنند که قرآن می‌خوانند ولی از حنجره‌های آنان تجاوز نمی‌کند، آنها از دین خارج می‌شوند همانگونه که تیر از کمان خارج می‌گردد. نشانه آنان تراشیدن سر است».

 

 

 

قسطلانی می‌گوید:«مقصود از طرف مشرق جهت شرق مدینه همانند سرزمین نجد و مابعد آن است». می‌دانیم که نجد مرکز وهابیان و موطن اصلی آنان بود که از آنجا به دیگر شهرها منتشر شدند. همچنین تراشیدن موی سر و بلند گذاشتن ریش از شعارها و نشانه‌های آنان است. زینی دحلان که معاصر ظهور وهابیان بوده می‌نویسد: «احتیاجی به تألیف در رد وهابیان نیست، بلکه در رد آنها کفایت می‌کند گفتار رسول خدا که فرمود: نشانه آنان تراشیدن سر است؛ زیرا از بدعت‌گزاران کسی به جز وهابی‌ها چنین تشابهی ندارند».

 

ج- تشابه وهابیت و خوارج؛

 

ظاهرا اولین کسی که به شباهت اندیشه‌ها و عقاید محمد ابن عبدالوهاب با خوارج توجه کرد، برادرش شیخ سلیمان نجدی بود. او در پرتو همین توجه خطاب به برادرش می‌گوید: «ابن عباس خطاب به مسلمانان می‌گفت: همانند خوارج نباشید که آیات نازل شده درباره مشرکان را به مسلمانان تأویل می کردند و با این جهالت عالم مآبانه، خون مسلمانان را می‌ریختند، اموالشان را غارت می‌کردند و پیروان سنت پیامبر را به گمراهی نسبت می‌دادند. پس بر شماست که موارد نزول قرآن را به طور دقیق تشخیص دهید...».

 

در ذیل به بررسی وجوه مشترک هر دو گروه می پردازیم.

 

1.1.کج اندیشی و فهم نادرست از دین:

 

خوارج با برداشت انحرافی از قرآن و فهم نادرست از دین، استدلال به ظاهر آیه شریفه «..إن الحکم إلّا لله...»(انعام:57) می‌نمودند و قائل بدین بودند که حکومتی جز حکومت خدا نیست. به همین دلیل، حکمیت در صفین را باطل و عین کفر پنداشتند. همچنین خوارج، آیاتی را که درباره کافران و مشرکان نازل شده بود، شامل مسلمانان و مومنان می‌دانستند.

 

وهابیت نیز درخواست شفاعت، استغاثه، توسل و نذر را برای غیر خدا جایز نمی‌دانند و آن را بدعت در دین قلمداد می‌نمایند. همچنین وهابی‌ها با استدلال به آیاتی که درباره کافران و مشرکان وارد شده است، مومنان و مسلمانان را مشرک و کافر قلمداد می‌کنند. در حالی که طبق نص صربح قرآنی و روایی، مسلمین می‌توانند پیامبران و اولیای الهی را شفیع خود قرار دهند و به آنها متوسل شوند. دکتر عبدالملک سعدی می‌گوید: «هرگاه کسی بگوید: أللهم إنّی توسلت إلیک بجاه نبیّ أو صالح؛ کسی نباید در جواز آن شک کند؛ زیرا جاه همان ذات کسی نیست که به او توسل شده، بلکه مکانت و مرتبه او نزد خداوند است. این حاصل و خلاصه اعمال صالح او است. خداوند متعال در مورد حضرت موسی می‌فرماید: «و کان عند الله وجیها: و نزد خدا آبرومند بود...»»

 

1.2. ستیز با مسلمانان و دوستی با کافران:

 

یکی دیگر از شباهت‌های وهابیت به خوارج، کشتن مسلمانان و جهاد علیه آنان و وانهادن کفار و مشرکان و دوستی با آنان است. خوارج معتقدند می‌توان دارالاسلام را در صورتی که ساکنان آن مرتکب گناه کبیره شوند، دارالحرب نامید. لذا خوارج، مسلمانان را به خاک و خون می‌کشیدند و اموال آنان را به غارت می‌بردند و ناموس آنها را بر خود حلال و مباح می‌شمردند. پیامبر اسلام در روایتی درباره خوارج می‌فرماید: « آنان مسلمانان را می‌کشند و بت‌پرستان را به حال خود رها می‌کنند». عبدالله بن عمر در وصف خوارج می‌گوید: «اینان آیاتی را که در شأن کفار نازل گشته می‌گرفتند و بر مومنین حمل می‌نمودند». در هیچ تاریخی نقل نشده است که وهابیان با کافران بجنگند یا مشرکی را بکشند. کافی است کشتار مردم کربلا، طائف، یمن، حجاز و ... را از نظر بگذرانیم. هیأت فتوای وهابیان می‌نویسد: «به ازدواج درآوردن دختران اهل سنت به فرزندان شیعه جایز نیست، و در صورت وقوع آن، نکاح باطل است؛ زیرا آنچه از شیعه معروف است این که آنان اهل بیت را صدا زده و به آنها استغاثه می‌کنند و این شرک اکبر است». این در حالی است که آنها ازدواج با اهل کتاب را جایز می‌دانند و می‌گویند:« جایز است برای مسلمان که با زن یهودی یا نصرانی ازدواج کند در صورتی که محصنه بوده و آزاد و عفیف باشد».

 

1.3.مقدس مآبی و قشری گری:

 

خوارج مردمانی بسیار قشری، کوتاه‌نظر بودند، به‌گونه‌ای که از خوردن تک خرمایی افتاده سر راه اجتناب می‌ورزیدند و آن را حرام می‌دانستند. از مشخصه‌های ظاهری خوارج این بود که سرهایشان را می‌تراشیدند و عده‌ای از مردم به آنها «سر تراشیدگان» می‌گفتند. وهابیان نیز سرهای خود را می‌تراشند و حتی زنان را مجبور می کنند که سرهایشان را بتراشند.

 

تفاوت وهابیت و اهل سنت // آماده ارسال // رفعت نژاد

 

1.4. ظاهر گرایی:

 

خوارج در شبهه‌ها و باورهای انحرافی‌شان، به ظاهر برخی از آیات استناد جسته‌اند. وهابیان نیز از ظاهر آیات قرآنی برداشت‌هایی می‌کنند که هیچ انسان خردمندی نمی‌تواند آنها را بپذیرد، مانند: اعتقاد به جسمیت خداوند یا تفسیر ظاهربینانه عرش، قلم، لوح، کرسی، برزخ، رویت خداوند و نسبت دادن دست و پا و اعضا و جوارح داشتن به خداوند و ده‌ها مطلب دیگر.

 

د- اختلاف نظرهای وهابیت و اهل سنت؛

 

1.  به اعتقاد وهابیان هرگاه کسی شهادتین را بر زبان جاری کند، ولی بدان عمل نکند ارزشی ندارد و چنین کسی کافر و مشرک است و خون و مال او حلال است. در مقابل مسلمانان همگی بالاتفاق معتقدند که هرکس شهادتین را بر زبان جاری کند مال و خونش محفوظ و محترم است.

 

2. وهابیان به اصل اجتهاد آزاد معتقد هستند و تقلید از مذاهب چهارگانه را لازم نمی‌دانند، بلکه بر خلاف آن مذاهب اجتهاد می‌کنند. محمد ابن اسماعیل صنعانی از معاصران ابن عبدالوهاب و از بنیانگذاران مذهب وهابیت می‌نویسد: فقهای مذاهب اربعه اجتهاد بر خلاف آن مذهب را جایز نمی‌شمارند ولی این سخنی است نادرست که جز شخص جاهل و نادان لب به آن نمی‌گشاید.

 

بنابراین، وهابیان بر خلاف مذاهب چهارگانه (حنفی، مالکی، حنبلی و شافعی) قائل به انفتاح باب اجتهادند و حرف فقه‌های مذاهب چهارگانه را که می‌گویند اجتهاد بعد از چهار مذهب جایز نیست، باطل می‌شمارند.

 

3.   وهابی‌ها با استدلال به ظاهر برخی آیات و روایات، جسم و جهت برای خداوند اثبات کرده و به رویت حسی خداوند قائلند. در مقابل علمای اهل سنت، اعتقاد به تجسم خدا و رویت حسی خداوند را جایز نمی‌دانند.

 

4 .  محمد ابن عبدالوهاب معتقد بود که تمام اعمال مسلمانان به حد شرک رسیده است و از این رو، وی مسلمانان سنی و شیعه‌ای را که دیدگاه‌های او را قبول نداشتند تکفی می‌کرد؛ در صورتی که ائمه اهل سنت به ویژه ابوحنیفه، تکفیر اهل قبله را جایز نمی‌شمارند.

 

5.  وهابیان زیارت قبر انبیا و اولیا و سفر به قصد زیارت قبور آن بزرگواران را حرام می‌دانند، ولی مذاهب چهارگانه بالاترین ثواب را برای زیارت قبر نبی و مسافرت برای آن قائلند.

 

6. سوگند دادن خداوند به حق مقام اولیا از نظر وهابی ها حرام و موجب شرک است، ولی حنفی‌ها و شافعی‌ها این امر را مکروه و نه حرام و شرک می‌دانند.

 

7.  وهابی‌ها نذر برای مردگان و اهل قبور و اولیا را شرک می‌دانند. در حالی که اهل سنت می‌گویند اگر نذر برای بت نباشد لازم الوفا است.

 

8. توسل، شفاعت، تبرک جستن از پیامبر، استغاثه و طلب حاجت از پیامبران و اولیا و جشن گرفتن میلاد پیامبر اکرم از نظر وهابیت جایز نیست ولی اهل سنت همه اینها را جایز می‌دانند.

 

9. وهابی‌ها ساخت بنا بر قبور را حرام ولی اهل سنت آن را مکروه می‌دانند.

 

ه. مواضع علمای تسنن و شیعه بر وهابیت:

 

هنگامی که محمد ابن عبدالوهاب عقاید خود را ابراز و مردم را به پذیرش آنها دعوت کرد، گروه زیادی از علما به مخالفت با عقاید او پرداختند. از اولین کسانی که به مخالفت با وی پرداختند پدر و برادری وی بود. سلیمان ابن عبدالوهاب، در رد عقاید وی کتابی با نام صواعق الالهیه فی الرد علی الوهابه تألیف کرد. دکتر عبدالله محمد صالح می‌نویسد: « علما در طول زمان بیش از دو هزار جلد کتاب و رساله علیه افکار ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب نوشته‌اند که متاسفانه به دلایلی تعداد زیادی از آنها چنان از میان رفته‌اند که فقط اسمی از آنها باقی مانده است و با این حال، اکنون نیز حدود چهارصد نسخه کتاب و رساله از علمای اسلام در دست داریم که در موزه‌ها، کتابخانه‌ها، کلکسیون شخصی و سایر جاها از کلکته تا لندن پراکنده‌اند. متاسفانه در یک و نیم قرن اخیر به علت فشارهای مختلف مالی و سیاسی و نیز به علت غفلت مسلمانان برای چاپ و نشر آنها اقدام نشده است». پس از جنایات وهابیت در عراق، شیعیان به مخالفت با وهابیت پرداختند و آثار زیادی را به رشته تحریر در آورده‌اند. نخستین کتابی که عالمی شیعه در رد عقاید محمد ابن عبدالوهاب نوشت، منهج الرشاد اثر شیخ جعفر کاشف الغطا است.

 

جالب این است که در این مبارزه و مخالفت، علمای اسلامی چنان اتفاق‌نظر و وحدت رویه داشته اند که برای بعضی از صاحب‌نظران، مایه شگفتی و حیرت شده است. چنانکه پژوهشگر دقیق النظر سوری، دکتر عبدالله محمد صالح، در این باره می‌گوید: «... در مبارزه با فرقه‌ها و نحله‌های انحرافی، معمولا یکی از موانع وحدت‌نظر، گرایش‌های فقهی – مذهبی بوده است. چنان که در تاریخ دیده می‌شود، زیاد اتفاق افتاده که علمای یکی از مذاهب با گروهی مخالفت و مبارزه کرده‌اند و علمای مذاهب دیگر سکوت یا حتی گاهی از آن حمایت کرده‌اند. در مورد جهمیه و حشویه امر از این قرار بوده است. اما باکمال تعجب می‌بینیم در مخالفت و مبارزه با وهابیت و تفکر وهابی‌گری، وحدت‌نظر عجیبی میان علمای مذاهب مختلف اسلامی دیده می‌شود. سوای عده بسیار محدودی از حنبلی‌ها، علمای بقیه مذاهب اسلامی به اتفاق، تفکر و عقاید وهابی را مردود و باطل دانسته و با آن به مبارزه برخاسته‌‌اند. چنان که همین اتفاق‌‌نظر در مخالفت با احمد ابن تیمیه، بنیانگذار اصلی این تفکر، به خوبی آشکار است. در آن زمان علمای تمام مذاهب اسلامی در برابر تفکر او ایستادند و برخی اندیشه‌های او از جمله تجسم خداوندی، رویت حسی ذات او را کفر و زندقه معرفی کردند.»

 

مدتی است که در عربستان از علمای اهل سنت افرادی پیدا شده‌اند که با تندروی‌های سلفی‌ها و وهابیان مخالفت کرده و در برابر گزافه‌گویی آنها ایستاده‌اند. از جمله این اشخاص محمد بن علوی مالکی است که در مسجد الحرام کرسی تدریس حدیث، فقه و تاریخ را داشت. او که عالمی سنی بود پرچم مخالفت با وهابیان را در کشور عربستان به دست گرفت و با سخنان و کتابهایش به مقابله با آنان پرداخت. بعد از انتشار کتابهایش، وهابیان او را محاکمه و محکوم به اعدام نمودند. ایشان در یکی از کتاب‌هایش می‌نویسد: «ما به کسانی مبتلا شده‌ایم که در توزیع کفر و شرک و صادر کردن احکام با القاب و اوصاف غیرصحیح تخصص دارند، اوصافی که لایق مسلمان شهادت‌دهنده به توحید و نبوت پیامبر اسلام نیست، مثل اینکه برخی از آنان به افرادی که مخالف خود در رأی و مذهب می‌باشند عنوان تحریف‌کننده...دجال... شعبده‌باز...بدعت‌گذار و در آخر مشرک... و کافر را اطلاق می‌کنند. این‌گونه از برخی سفیهان می‌شنویم که بصورت گسترده امثال این دشنام‌ها و فحش‌ها و الفاظ قبیح را به کار می‌برند، الفاظی که تنها از افراد کوچه و بازار صادر می‌شود، کسانی که اسلوب دعوت و طریقه ادب در مباحثه را به خوبی نمی‌دانند.». جالب است که علمای اهل سنت، تندروی‌های وهابیت را عاملی برای گسترش تشیع در جهان اسلام می‌دانند.

 

 

 

 

حسن بن فرحان مالکی که از علمای سنی و از مخالفان وهابیت به شمار می‌رود می‌گوید:«... زود است که غلو سلفی‌ها از بزرگترین اموری گردد که باعث انتقال سریع اهل سنت به سوی شیعه شود مگر آنکه عقلاء سلفی به فکر چاره برآمده و غلو و تندروی خود را از درون نقد کنند، غلوی که در وجود احادیث ضعیف و جعلی برای تأیید مذهب و تکفیر مخالفان مذهب و روش سلفی پدیدار گشته است. همچون تکفیر ابی حنیفه، احناف و تکفیر شیعه و معتزله...».

 

 

 

 

حسن بن فرحان مالکی

 

شیخ جمیل صدقی زهاوی در مورد وهابیت می‌گوید: خداوند وهابیت را بکشد، زیرا این فرقه به خود جرأت داده که همه مسلمین را تکفیر کند گویا همّ و هدف بزرگ آن فقط تکفیر نمودن است و بس. می‌بینید که وهابیان کسانی را که توسط پیامبر به خداوند متوسل می‌شود تکفیر نموده‌اند. (9) این عالم اهل سنت کتابی به نام «الفجر الصادق فی الرد علی منکری التوسل و الکرامات و الخوارق» در رد وهابیت نوشته است.

 

زینی دحلان مفتی مکه می‌گوید که سید عبد الرحمن اهدل مفتی زبید می‌گفت: هیچ نیازی به تالیف کتاب در ردّ وهابیت دیده نمی‌شود زیرا در ردّ آنان همین سخن پیامبر که فرمود «سیماهم التحلیق» یعنی چهره و علامت آنان این است که موی سرش را می‌تراشند، کفایت می‌کند. زیرا محمد بن عبد الوهاب دستور داده است که پیروان او سرشان را بتراشند. (10) شیخ خالد بغدادی می‌گوید: اگر کتاب‌های وهابی‌ها را به دقت مطالعه کنیم در می‌یابیم که مانند کتاب‌های لا مذهب‌ها سعی دارند که با افکار باطله‌شان مسلمانان را مورد خدعه قرار داده و آنان را گمراه کنند. (11)

 

 

 

و. فتاوای شاذ علمای وهابی:

 

1. تحریم حمل جنازه با آمبولانس:

 

«حمل جنازه با ماشین‌هایی که مخصوص جنازه -آمبولانس- و تشییع جنازه‌ای که در ماشین است توسط مردم مشروع نیست».

 

2. تحریم صله ارحام در اعیاد:

 

«اینکه زیارت زنده‌ها به دو روز عید اختصاص داده شود، چون که نمی‌توانند در طول سال به زیارت آن‌ها بروند، بدعت است».

 

3. تحریم احترام به پرچم:

 

« برای مسلمانان جایز نیست که برای پرچم هر کشور یا سلام کشوری برخیزند بلکه این کار از بدعت‌های منکری است که در عهد رسول خدا و عهد خلفای راشدین نبوده است....».

 

4. تحریم نصب قاب عکس به دیوار:

 

«آویزان کردن تصاویر بر دیوار خصوصا تصاویر بزرگ حرام است. حتی در صورتی که برخی از جسم یا سر آن ظاهر شده باشد، چرا که قصد تعظیم در آنها ظاهر است و اصل شرک همین غلوهاست».

 

5. تحریم شستن دست‌ها با صابون قبل از وضو:

 

«شستن دست‌ها و صورت با صابون هنگام وضو مشروع نیست».

 

6. مبطل وضو بودن خوردن گوشت:

 

«اگر انسان از گوشت شتر چه نر یا ماده آن بخورد، وضویش باطل می‌شود چه خام باشد یا پخته».

 

7. جلوگیری از احترام به استاد:

 

«ایستادن دختران برای معلم زن خود، و نیز پسران برای معلم مرد، کاری است که نباید انجام گیرد و کمترین حکمی که برای آن است کراهت شدید می‌باشد».

 

8. گردش خورشید به دور زمین:

 

«ظاهرا ادله شرعیه اثبات می‌کند، که خورشید است که به دور زمین گردیده و به سبب آن شب و روز در سطح زمین پدید می‌آید .. اما آنچه را که علمای نجوم امروزه می‌گویند برای ما به درجه یقین نرسیده است و لذا بخاطر این حرف‌ها دست از ظاهر کتاب پروردگار و سنت نبی بر نمی‌داریم».

 

9. تحریم برگزاری روز مادر، تولد، ازدواج:

 

« اعیاد میلاد شخص یا اولادش یا مناسبت ازدواج و نحو آن تماما غیرمشروع بوده و به بدعت نزدیک‌تر است تا مباح‌بودن».

 

10. تحریم رفتن به سوی غار حرا:

 

«رفتن به غار حرا، از جمله شعائر حج و از سنت‌های اسلام نیست بلکه از جمله بدعت‌ها و راهی به شرک است. و لذا باید مردم را از رفتن به آن منع نمود.»

 

11. جهاد نکاح:

 

جنگ سوریه سبب شد تا نخستین بار واژه‌ای به نام جهاد نکاح به ادبیات گروه‌های سلفی وارد شود؛ جهادی که فقط مخصوص زنان است و در آن برای آسودگی خاطر سلفی‌ها، زنان خود را در اختیار آن‌ها می‌گذارند. نخستین بار هم یک روحانی وهابی سعودی این حکم را داد و بعدها منکرش شد. عمده رسانه‌ها، شروع ماجرای "جهاد النکاح" را فتوای منسوب به شیخ محمد عریفی مبلغ مذهبی اهل عربستان معرفی کرده‌اند. گفته می‌شد که شیخ عریفی در توییتر خود فتوا داده که زنان و دختران به "جهاد نکاح" بپیوندند.

 

 

 

 

 

 

 

 

به گزارش دویچه وله، اوج این ماجرا زمانی بود که بیستم سپتامبر پارسال، موضوع از سطح گمانه‌‌زنی‌‌های رسانه‌‌ای خارج شده و یک مسؤول دولتی در این زمینه ابراز نظر کرد. لطفی بن جدو، وزیر کشور تونس، در برابر اعضای پارلمان این کشور خبر داد که بسیاری از زنان تونسی که برای جهاد نکاح به سوریه رفته بودند، حامله از این کشور بازگشته‌‌اند.

 

روزنامه تونسی «الشروق»، روز ??سپتامبر، گزارشی از جهاد نکاح منتشر کرد که در آن، با برخی دختران بازگشته از سوریه مصاحبه شده بود. این روزنامه، به روایت داستان یکی از دخترانی پرداخته که به تازگی از سوریه بازگشته است.

 

 

 

 

الشروق به نقل از یک منبع امنیتی تونسی نوشت: «زنانی بین ??تا ??ساله با روبنده در مساجد، فروشگاه‌‌های لباس مذهبی، دانشگاه‌‌ها و دستشویی‌‌های حاشیه‌ شهرها، دختران را به کلاس‌‌های مذهبی دعوت کرده تا پس از گذراندن دوره‌‌ای سه ماهه، به سوریه اعزام کنند. س.م. پس از بازگشت از سوریه می‌گوید که به همراه ?دختر دیگر بعد از دریافت ????دلار و با وعده‌ دریافت مبلغی ?برابر آن به سوریه اعزام شده است».

 

این روزنامه تونسی در بخش دیگری از گزارش خود می‌‌نویسد: «پدر یکی از دختران که به ایدز مبتلا شده می‌‌گوید که دخترم حامله بازگشت. او به ایدز مبتلا شده و ما کاری نمی‌ توانیم انجام دهیم مگر اینکه منتظر مرگ او باشیم».

 

عبدالرحمن الراشد، سردبیر نشریه «شرق الاوسط» گفته است: «وهابیون با شستشوی مغزی دختران و وعده‌‌های بهشت و حوریان بهشتی آنان را به عنوان برده‌ جنسی به سوریه می‌‌فرستند تا در خدمت سربازان باشند؛ اما این اقدام پیش از این، در دو دهه آشفتگی الجزایر نیز وجود داشت؛ همان‌ طور که القاعده نیز چنین باوری را ترویج می‌‌کرد و از تمام امکانات خود از جمله سکس برای عضوگیری جوانان استفاده می‌ کرد. همین تندروها امروز وارد بحران و هرج و مرج سوریه شده و زنان و مردان را اغفال می‌‌کنند».

 

غادة عویس یکی از سرشناس‌ترین خبرنگاران و گویندگان خبری شبکه الجزیره قطر است. او چندی پیش با هدف پوشش اخبار حوادث جاری در سوریه به این کشور سفر کرد اما چند روز بعد رسانه‌های عربی خبر دادند که توسط جنگجویان تروریست مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است. این خبر بلافاصله توسط شبکه خبری الجزیره تکذیب شد اما اکنون و بعد از گذشت چند روز،‌ گروهک تروریستی جبهة النصره با صدور بیانیه‌ای رسمی فاش کرد که غادة عویس مورد تجاوز قرار نگرفته بلکه به طور داوطلبانه خود را در اختیار جنگجویان قرار داده است. به گفته جبهة النصره ،‌ غادة عویس در واقع به جهاد نکاح تن داده تا بتواند نیازهای جنسی جنگجویان مخالف حکومت بشار أسد رئیس جمهور سوریه را تأمین کند. این بیانیه افزود: خبرنگار الجزیره با یکی از رهبران جبهة النصره هم بستر شده و جهاد نکاح را به جا آورده از همین رو این اقدام ثواب بسیار زیادی دارد و مایه افتخار وی است.

 

 

 

 

غادة عویس یکی از سرشناس ترین خبرنگاران و گویندگان خبری شبکه الجزیره قطر

 

توسط جنگجویان تروریست مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است

 

چندی پیش شیخ وهابی در سخنرانی خود در شبکه ماهواره ای وصال که نزدیک به حرکتهای جهادی تندرو در سوریه است، از انتقادات وارده به فتوای "جهاد نکاح" گله کرده بود. این شیخ وهابی اجازه داد که مجاهدین مسلح می‌توانند در غیاب زنان مجاهد نامحرم، با محارم خود عقد ازدواج بخوانند!! سخنان ناصر العمر بازتاب گسترده‌ای در محافل دینی و افکار عمومی جهان اسلام داشت، به گونه‌ای که همگان بر مشمئز کننده بودن این سخنان تاکید داشتند و از این شیخ وهابی خواستند فتوای خود را پس بگیرد.

 

اما اعضای گروهک شبه نظامی جبهه النصره رسما اعلام کرده‌اند، به فتوای مفتی سلفی ایمان دارند و آن را به اجرا در خواهند آورد. تروریست‌های تکفیری با استناد به این فتوا اعلام کرده‌اند که امروز آنها از نظر دینی این حق را دارند با محارم خود نزدیکی کنند و خداوند گناهی را برای آنان و نزدیکانشان ثبت نخواهد کرد، چرا که این امر توسط شیخ‌شان حلال شده است. خبرها حاکی از آن است که، فتوای ناصر العمر تنها پرده از این عمل ناشایست و خلاف اخلاق برداشته و این عمل از مدتها پیش در میان اعضای این گروه مرسوم شده است. به شکلی که کودکانی از این ارتباط به دنیا آمده‌اند. و مشکلاتی را از نظر هویت و .... بوجود آمده است.

 

لازم به ذکر است، فتواهای عجیب تنها محدود به ازدواج جهادی و ازدواج با محارم نمی‌شود و این افراد با استناد به رای و حکم شیوخ سلفی با اصطلاحات ساختگی نظیر "جهاد لواط" و "جهاد نکاح النفس" فحشا را در سرزمین شام گسترش می‌دهند.

 

12.خوابیدن زن کنار دیوار:

 

ظاهرا صدور فتاوای مضحک‌، عجیب و شرم آور‌، به مردان سلفی منحصر نمی‌شود بلکه گویا به تازگی زنان سلفی افراطی نیز صاحب فتوا شده و در خدشه‌دار کردن چهره واقعی اسلام ناب در جهان و وارونه کردن احکام اسلامی با مردان خویش هم صدا شده‌اند .

 

به تازگی یکی از زنان افراطی سلفی مقیم سوریه به نام منیره القبیسی به این نتیجه رسیده که خوابیدن زنان نه تنها در کنار مردان نامحرم بلکه در کنار دیوار نیز به دلیل مذکر بودن کلمه "دیوار" در ادبیات عرب، حرام است.

 

 

 

 

 

 

13. حلال بودن فیلم‌های مستهجن:

 

عیسی بن صالح مفتی سر‌شناس وهابی در جدید‌ترین فتوای خود اعلام کرد: جایز است افرادی که از ناتوانی جنسی رنج می‌برند، فیلم‌های غیراخلاقی مشاهده کنند، به شرط اینکه بازیگران آن مسلمان باشند!

 

ز. جنایات وهابیت در تاریخ؛

 

1.1. حمله به کربلا و نجف:

 

وهابی ها به فرماندهی امیر سعود در سال1216ه.ق با لشکری عظیم از مردم نجد و عشایر جنوب و حجاز و تهامه، به سوی عراق حرکت کردند. امیر سعود با سپاهی مرکب از بیست و پنج هزار هزار مرد جنگی غافل گیرانه به شهر کربلا حمله ور شدند و صدای «اقتلوا المشرکین» و «اذبحوا الکافرین» سر دادند. بیش از پنج هزار نفر را کشتند و زخمی های بیشماری به جا گذاشتند. در صحن مقدس، خون از بدن‌های سربریده، روان و گنبد و حجره های صحن از لاشه مقتولان، پر بود. آنان گنبد حرم امام حسین(ع) را خراب کردند و جواهرهای حرم را به چپاول بردند و آنچه از اموال و اسلحه و لباس، فرش، طلا و قرآن های نفیس در شهر یافتند ربودند. وهابیان پس از کشتار بی رحمانه اهل کربلا و هتک حرمت حرم حسینی راهی نجف شدند. چون اهل نجف، جریان کربلا و غارت آن را شنیده بودند، کمی آمادگی داشتند. از این رو، برای دفاع برخاستند. حتی زن ها نیز از خانه ها بیرون آمده بودند و مردان خود را بر می‌انگیختند تا اسیر قتل و غارت‌های وهابی‌ها نشوند. در نهایت این کار باعث شکست مهاجمان و عقب نشینی آنان گردید. وهابی ها در سال های متمادی، بارها و بارها به این دو شهر مقدس، حمله کردند ولی حملاتشان با ناامیدی تمام به شکست و خواری انجامید و در مدت نزدیک به 10 سال، چندین بار شدیدترین حمله‌ها را به این دو شهر انجام دادند.

 

 

 

 

1.2. حمله به طائف:

 

سپاه وهابی ها، در ذی القعده سال 1217ه.ق به دستور عبدالعزیز و به فرماندهی عثمان مضایفی به شهر طائف - از شهرهایی که اکثریتشان از اهل سنت‌اند- در دوازده فرسنگی مکه حمله کردند و به قتل عام مردم پرداختند. جمیل صدقی زهاوی در مورد فتح طائف چنین می‌نویسد: «از زشت ترین کارهای وهابیان، قتل عام مردم بود که به کوچک و بزرگ رحم نکردند. طفل شیرخواره را روی سینه مادرش سر بریدند. جمعی را که مشغول فراگرفتن قرآن بودند، کشتند و چون در خانه‌ها، کسی باقی نماند، به مغازه‌ها و مساجد حمله کردند و هر کس را یافتند-حتی گروهی را که در حال رکوع و سجود بودند- کشتند. به حدی که تمام مردم این شهر را به خاک و خون کشیدند و شمار اندکی از پیر مردان و زنان باقی مانده را از شهر طائف اخراج کردند و به وادی وج بردند و در برابر سرمای شدید، بدون غذا و لباس رها کردند. همچنین کتاب ها را که در میان آنها تعدادی قرآن و نسخه‌هایی از صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتاب های فقه و حدیث بود، در کوچه و بازار افکندند و آنها را پایمال کردند».

 

1.3. تخریب قبور مکه و مدینه:

 

سپاه وهابیان به فرماندهی امیر سعود، در هشتم محرم سال1218ه.ق وارد که شد و آنجا را اشغال کرد. مردم مکه که پیشتر خبر جنایت وهابی ها را در طائف شنیده بودند، از تکرار آن فاجعه، ترسیدند و سلطه او را پذیرفتند. آنگاه امیر سعود از آنان خواست که قبه ها و بارگاه هایی را که بر قبور ساخته اند، با دست خود ویران کنند. از این رو، وهابی‌ها به همراه جمع زیادی از مردم، با بیل و کلنگ به سمت گورستان جنّه المعلّی رفتنند و گنبدهای زیادی از جمله قبور ابوطالب، عبدالمطلب، حضرت خدیجه و... را ویران کردند. آنان در مکه بمدت بیست روز توقف کردند و مسلمانان در آن مشاهد، بیش از ده روز مشغول به خراب کردن بودند. آنان از اول صبح تا آخر روز بقعه‌ها را خراب می‌کردند و با این نیت که با این عمل خود را به واحد احد تقرب می جویند! به حدی که در مکه چیزی از این مشاهد و گنبدها نماند جز آنکه همه را با خاک یکسان نمودند.

 

همچنین در سال 1220ه.ق به مدینه حمله شد و پس از یک سال و نیم محاصره، شهر به اشغال وهابیان درآمد با تصرف شهر، مردم را از زیارت مرقد مطهر پیامبر و بزرگان مدفون در بقیع بازداشتند. آنگاه امیر سعود دستور داد تا آثار و قبور بقیع را ویران کنند. از این رو، به همراه آنان به قبرستان بقیع یورش بردند و آنچه از قبه‌ها و آثار بر روی قبور بود، با خاک یکسان کردند. از جمله، قبر چهار امام معصوم (امام حسن مجتبی، امام سجاد، امام محمد باقر وامام جعفر صادق علیهم السلام) و همچنین قبر عبدالله پدرگرامی پیامبر اسلام را تخریب و هر آنچه از اشیای قیمتی و گران‌بها یافت می‌شد، به غارت بردند. سرانجام وهابیان پس از چهار سال قتل و غارت جور و ستم بر اهالی مدینه با حمله عثمانی‌ها از بین رفتند.

 

 

 

 

ولی متأسفانه مجددا در سال 1343 هجری قمری وهابی‌ها با حمایت‌های بی‌دریغ و سخاوتمندانه انگلیسی‌ها به مدینه منوره وارد شدند و با گرفتن فتوای زور از علمای مدینه بر جواز ویران کردن قبور و زیارتگاه‌ها در هشتم شوال 1343 هجری قمری تمامی گنبدها و بارگاه‌ها و ضریح‌هایی که در مدینه و اطراف آن بود ویران کردند. از جمله ویرانی‌ها وهابی ها در مدینه عبارتند از خراب کردن گنبد و بارگاه حضرت عبدالله پدر رسول الله و حضرت آمنه مادر رسول الله و مزار همسران پیامبر و مزار اسماعیل بن جعفر الصادق و دیگر بزرگان و حتی گنبد مرقد مطهر نبوی را هم به توپ بستند و از همه این موارد دردناکتر تخریب گنبد و بارگاه مضاجع مطهره ائمه بقیع علیهم السلام و اهل بیت رسول الله بود.

 

 

 

 

ضریح چهار امام شیعه پیش از تخریب به وسیله حکومت سعودی،

 

به ترتیب از راست به چپ حسن بن علی(ع)، علی بن حسین(ع)، محمد بن علی(ع) و جعفر بن محمد(ع)

 

 

 

وهابیان حتی دیوارها و صندوق و ضریحی را که روی قبرهای شریف قرار داشت و برای آن هزار ریال مجیدی صرف شده بود کاملا از بین بردند و از این زیارتگاه جز تلی از سنگ و خاک باقی نگذاشتند و 8 شوال 1343 هجری قمری به خاطره‌ای تلخ و دردناک برای جهان تشیع تبدیل گشت.

 

 

 

 

8 شوال 1343 هجری قمری خاطره ای تلخ و دردناک برای جهان تشیع

 

اینک جهت رعایت اختصار، توجه خوانندگان ارجمند را به فهرست برخی از آثار و اماکن تاریخی اسلام که بیانگر فرهنگ و تمدن اسلامی بود و به واسطه تحجر و کوته فکری فرقه ضاله وهابیت ویران شده جلب می کنیم:

 

بارگاه و مسجد حضرت حمزه سیدالشهداء در احد

 

بارگاه ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری بنت خولید علیها السلام.

 

بارگاه آمنه بنت وهب مادر پیامبر گرامی اسلام

 

بارگاه حضرت ابوطالب پدر گرامی امیرالمؤمنین

 

بارگاه حضرت عبدالمطلب جد پیامبر گرامی اسلام و امیرالمؤمنین

 

بارگاه حضرت حوا در جده

 

بارگاه حضرت عبد الله پدر پیامبر در مدینه

 

بیت الاحزان،خانه ای که حضرت زهرا علیها السلام در آنجا در سوگ پدرش می‌گریست.

 

مسجد سلمان در مدینه منوره

 

خانه حضرت زهرا علیها السلام در کوچه حجر در مکه مکرمه

 

جایگاه نفس الزکیه در مدینه منوره

 

خانه رسول الله در مدینه،خانه‌ای که حضرت هنگام هجرت به مدینه در آنجا مستقر شد.

 

خندقی که مسلمانان در جنگ خندق حفر نمودند

 

بارگاه پیامبر خدا، یسع علیه السلام،در روستای اوجام در قطیف

 

مسجد جوانان در احساء، دومین مسجدی که پس از مسجد رسول الله در آن نماز جمعه برگزار شد.

 

مسجد عباس بن علی در روستای مطیرفی در احساء

 

زادگاه پیامبر اسلام، خانه ای که در آن پیامبر گرامی اسلام در شعب هواشم در مکه مکرمه متولد شد

 

خانه ام المؤمنین حضرت خدیجه بنت خولید در مکه مکرمه

 

مسجد الشمس در مدینه منوره محل یکی از معجزات بزرگ رسول خدا

 

خانه حمزه بن عبد المطلب عموی گرامی پیامبر

 

خانه ارقم، که پیامبر و یارانش در آغاز بعثت در آن گرد می آمدند

 

بارگاه شهدای بدر و جایگاهی که برای پیامبر در غروه بدر نصب نمودند

 

خانه حضرت علی علیه السلام که امام حسن و امام حسین علیهم السلام در آن متولد شدند

 

دیوار اطراف شهر مدینه منوره

 

خانه حضرت امام جعفر صادق در مدینه منوره

 

محله بنی هاشم در مدینه منوره

 

مسجد تنبه الوداع

 

مسجد البغله و بسیاری دیگر از بقاع متبرکه و اماکن مقدسه

 

قرستان المعلی در مکه مکرمه که بارگاه و مقبره برخی از اهل بیت علهیم السلام و یاران پیامبر در آن قرار دارد.

 

نشانه ورود و خروج فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین پس از تولد آن حضرت از کعبه

 

بارگاه‌های متعدد در قبرستان بقیع

 

 

 

 

بارگاه ملکوتی ائمه بقیع علیهم السلام

 

قبل از تخریب به دست وهابیون ملعون

 

نکته قابل توجه اینکه این ویرانگری‌های آثار تاریخی اسلام در حالی صورت می‌گیرد که رژیم سعودی و وهابیان از آثار یهودیان در مدینه منوره حافظت و نگهداری می‌کنند؛ و با نصب تابلوهای هشدار دهنده مردم را از نزدیک شدن به آنها باز می‌دارند.

 

1.4. کشتار در حج:

 

در موسم حج سال 1366 بهانه کشتار زائران حرم الله توسط سعودی‌ها و و هابیت این بود که ایرانی‌ها می خواستند کعبه را بدزدند یا نابود کنند، این درحالی بود که ایران به واسطه درگیری با همه دنیا در جنگ تحمیلی، حقایق فراوانی برای جهان اسلام داشت که آنها درست از همین مسئله احساس خطر می‌کردند و همین بهانه‌ای شد برای جلوگیری از برائت علنی علیه مشرکان وقت و همپیمانان آنها در منطقه و حمله وحشیانه به زائران حرم الله.

 

 

 

 

 

 

نایف بن عبدالعزیز، وزیر کشور عربستان سعودی در زمان کشتار حجاج در سال 1366

 

ماجرای حج خونین از اینجا شروع شد که راهپیمایان، پس از استماع پیام تاریخی امام با شعار «الله اکبر» و «لااله الا الله» برای ادای نماز مغرب راهی حرم شدند. پس از طی مسافتی ناگهان ستون‌هایی از نظامیان آل‌سعود مقابل آنها دیده شد؛ آنان لحظه‌ای بعد به طرف صفوف حمله کردند و با باطوم بر سر و روی زائران بی‌گناه کوبیدند. این گروه از یک سو و گروه دیگری نیز از بالای پله‌ها و ساختمان‌ها سنگ و آجر و آهن و شیشه و بلوک سیمانی بر سر و روی مردم می‌ریختند. پس از آن، شلیک گازهای سمی و خفه‌کننده آغاز شد و به‌دنبال آن رگبار گلوله‌ها به قصد کشتن راهپیمایان برائت از مشرکین به سوی آنان سرازیر شد، حتی به آمبولانس‌های حامل مجروحان نیز یورش می‌بردند و مانع از جمع‌آوری آنان می‌شدند.

 

 

 

 

حجاج مجروح ایرانی

 

 

 

مسؤول عملیات این کشتار وحشیانه، ژنرال اولیش ویگنر موسس و اولین فرمانده گارد نهم مرزی و واحد ویژه ارتش آلمان غربی بود؛ شخصی مسیحی صهیونیست که یکی از جاسوسانی بود که در عملیات طبس به عنوان یک خبرنگار کار شناسایی را انجام داده بود. وی 5 ماه قبل از این کشتار، طی یک قرارداد امنیتی به سعودی منتقل شده و مشغول آموزش یگان های ویژه ای که قرار است این عملیات را انجام دهد، می‌شود و همزمان به عنوان مسؤول هماهنگی امنیتی شهر مکه از سوی دولت سعودی منصوب شد و به طراحی عملیات می‌پردازد؛ وی هدایت این عملیات را بر عهده داشت تا جایی که با هلیکوپتر آن را هدایت می کرد.

 

 

 

 

ژنرال اولریخ وگنر، فرمانده نیروهایی امنیتی سعودی در زمان کشتار حجاج ایرانی در سال 1366

 

 

 

وزارت کشور سعودی، سپس آمار تلفات را ???کشته و ???زخمی که ???تن آنان ایرانی بودند، اعلام کرد و به آنها اتهام اخلال در مراسم حج، هجوم آنها به طرف مسجدالحرام با چوب و سنگ و چاقو، درگیری مأموران امنیتی با حجاج و زیر دست و پا ماندن تعداد بسیاری از مردم و ادعای عدم تیراندازی به زوار حرم با تأکید بر مقابله شدید با هر نوع هرج و مرج مطرح شد و به این شکل سعی کردند که به گونه ای به افکار عمومی پاسخ دهند.

 

 

 

 

تجمع حاجیان به دلیل ممانعت پلیس سعودی از حرکت

 

 

 

می توان گفت کشتار حجاج با همراهی و هم داستانی پول دولت سعودی، تفکر وهابیت و با کمک همپیمانان این دولت در منطقه و جهان رخ داد؛ عملیاتی که سعودی ها آنها را برای جلوگیری از رشد تفکر حضرت امام (ره) در بین مسلمانان و آزاداندیشان انجام دادند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

صحنه کشتار حجاج پس از پایان درگیری

 

 

 

1.6. کشتار در افغانستان:

 

در اواخر سال 1372 هجری شمسی با پشتیبانی کشور پاکستان و عربستان سعودی و آمریکا، گروهکی وهابی به نام طالبان وارد صحنه نبرد در افغانستان شد و در شهریور 1375 شمسی کابل پایتخت افغانستان را تصرف کرد و به کشتار مسلمانان مجاهد و مجاهدان شیعی مذهب روی آورد. بطوری که، صدها هزار مسلمان را به خاک و خون کشید و باعث عقب ماندگی افغانستان شدند.

 

در سال 1377 شمسی اجلاسیه ای با حضور 160نفر از مفتی های درباری مزدور اهل سنت و وهابی در پیشاور تشکیل شد. در این اجلاس، علمای وهابی، فتوائی را صادر کردند که باید همه مردان شیعه و پسر بچه‌های شیعه بالای هفت سال کشته شوند و زنان و دختران و پسران کمتر از هفت سال شیعه به عنوان برده و کنیز به اسارت درآیند. پس از صدور این فتاوا، کشتار و قتل و غارت شیعیان توسط حکومت طالبان آغاز گردید.

 

 

 

در روز شنبه 17/5/1377 شمسی زنان و مردان و کودکان شهر مزار شریف از روی بام‌ها به رگبار بسته شدند و اهالی شهر را قتل عام کردند و پس از آن به بیمارستان‌ها رفته و بیماران شیعه مذهب را روی تخت خواب بیمارستان به شهادت رساندند. در روز دوشنبه 19/5/1377 شمسی اجساد هزاران شیعه روی زمین انباشته شده و طعمه درندگان شده بود. در شهر میمنه هم طالبان به محله شیعیان رفته و تعداد زیادی از زنان و مردان و کودکان آنان را در تکیه خان جمع کرده و بر سر آنها نفت ریخته و طعمه حریق نمودند. ملا منان نیازی در سخنرانی خود رسما اعلام کرد که هر کس یکی از اهالی هزاره یا یک شیعه را در خانه خود پنهان کند ما آن خانه را با اهلش به آتش می کشیم.

 

در سنگچارک و بلخاب و بامیان و یروان و کاپیسا و … شکم بانوان حامله شیعه را پاره می‌کردند و جنین آنان را بیرون آورده و سرش را می‌بریدند. زبان مردان و پستان زنان شیعه را نیز می‌بردند و چشمهای آنان را از حدقه بیرون می آوردند.

 

در روز جمعه عاشورای سال 1267 هجری قمری شیعیان قندهار در حسینیه ها جمع و سرگرم عزاداری برای عترت طاهره و ذراری پاک پیغمبر و سبط رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بودند که ناگهان وهابیان جنایتکار و سنی های متعصب با انواع اسلحه به حسینه ها وارد شدند و جمع کثیری از شیعیان بی‌دفاع حتی اطفان آنان را به فجیع ترین وضعی به قتل رسانیدند و اموالشان را به تاراج بردند و سا‌ل‌ها شیعیان آزادی عمل نداشتند و حتی در روزهای عاشورا دو،سه نفری در سردا‌ب‌های خانه ماجرای ریحانه رسول الله و مقتولین و مظلومین کربلا عزاداری می‌نمودند.

 

1.6. کشتار در سوریه:

 

کشور سوریه از مارس ????میلادی صحنه خشونت و ناآرامی است. این درگیری‌ها تا کنون ده‌ها هزار کشته و بیش از یک میلیون تن آواره برجای گذاشته است. دولت سوریه اعلام کرده است که خشونت و ناآرامی از خارج از این کشور سازمان‌دهی و هدایت می‌شود و علاوه بر آن گزارش‌هایی در دست است که نشان می‌دهند، شمار زیادی از شبه‌نظامیان در سوریه از اتباع خارجی هستند. شورشیان در سوریه کسانی هستند که از سوی نیروهای سلفی ‌بنیادگرای افراطی حمایت می‌شوند. آن‌ها مورد حمایت و تحت آموزش عربستان سعودی هستند. چرا که تفکر وهابی‌گری و سلفی‌گری و حتی فلسفه ابن تیمیة کشتن دیگران را به غیر از کسانی که دکترین تیمیه و یا تفسیر او از اسلام را پذیرفته‌اند، اجازه می‌دهد. این‌ها عوامل خطرناکی هستند که از سوی عوامل عربستان آموزش دیده، حمایت شده و پشتیبانی مالی می‌شوند تا منطقه خاورمیانه را بی‌ثبات کنند.

 

 

 

 

مک کین در میان تروریست‌های سوریه

 

بر اساس مشاهدات پنج راهب مسیحی که برای بازدید شهر "حلب" به سوریه سفر کرده بودند، مردم حلب، بخصوص شهروندان وفادار به دولت، برای مدتی طولانی از سوی شورشیان از دستیابی به غذا و دارو محروم شده بودند. این در حالی است که تلاش نیروهای دولتی برای دستیابی به جمعیت غیر نظامی و توزیع غذا، دارو و شیر برای نوزادان با ناکامی روبرو شده و معارضان مسلح با در اختیار داشتن سلاح های پیچیده و پیشرفته که توسط CIA در اختیار انها قرار می گیرد، از پیشروی سربازان ارتش سوریه جلوگیری کرده اند.

 

"لیلا زروگویی" نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل در امور کودکان، هشدار داده است که در صورت تداوم وضعیت کنونی در سوریه، نسل آینده این کشور از بزرگترین قربانیان مناقشات خونبار نظامی خواهد بود.

 

پایگاه اینترنتی آمریکایی "مرکز پاکسازی اطلاعات" گزارشی در خصوص جنایات جنگی ماه های اخیر شورشیان سوریه منتشر کرد. در این گزارش به موارد متعدد قطعه قطعه کردن اجساد قربانیان و سوزاندن بقایای آنان برای پنهان سازی ابعاد جنایات شورشیان اشاره شده است.

 

این گزارش همچنین به موارد متعدد جنایات جنگی معارضان اشاره کرده که بخشی از آن ها عبارتند از: 1) کشتار ده ها غیر نظامی اعم از زنان و کودکان در روستایی در شرق استان دیر الزور 2) کشتار فجیع ساکنان روستاهای حولا و قبیر 3) عملیاتی نظیر بمب گذاری در دانشگاه حلب، 4) قتل عام منطقه ترمسه و بوستان القصیر که موجب شد ده ها شهروند سوری بر اثر اقدامات ضد بشری معارضان مسلح جان خود را از دست بدهند.

 

به گزارش خبرگزاری استرالیایی "ای.بی.سی نیوز" در بیست و پنجم اردیبهشت ماه سال جاری، انتشار تصاویر هولناک از شکافتن جسد یک سرباز سوریه و خوردن قلب وی توسط یکی از اعضای گروه های شورشی افراطی، علاوه بر محکومیت شدید سازمان ملل، نگرانی های فراوانی در رابطه با واقعیات مربوط به جنگ سوریه را به دنبال داشت و حیرت افکار عمومی جهانیان در این خصوص را برانگیخت.

 

این در حالی است که به موازات چنین اعمال غیر انسانی، تخریب آرامگاه و نبش قبر چهره های مطرح مذهبی صدر اسلام از جمله "حجر بن عدی" موجی از خشم و نفرت را در منطقه و در میان مسلمانان جهان از اقدامات شنیع و غیرقابل باور جنایتکاران جنگی سوریه به بار آورده است.

 

 

 

 

ویرانه های حمص؛ نمایی از مسجد ویران شده خالد ابن ولید در پس زمینه عکس دیده می شود.

 

 

 

بنا به اعلام سازمان دیده بان حقوق بشر (HRW) شورشیان در سوریه اوایل ماه اوت در بسیاری از روستاهای علوی نشین در شمال غرب این کشور کشتار جمعی به راه انداخته اند. این سازمان فعال حقوق بشری در گزارشی که درباره شورشیان سوریه منتشر کرد، نوشت در حمله روز چهارم اوت جهادیون و شورشیان به 10 روستا در استان ساحلی لاذقیه، دستکم 190 غیرنظامی به قتل رسیدند. در میان قربانیان 57 زن و 18 کودک دیده می‌شوند. 67 نفری که به صورت هدفمند اعدام شده بودند، مسلح نبودند و تهدیدی هم محسوب نمی‌شدند، برخی از آنها هنگام فرار به دام شورشیان افتاده بودند.

 

 

 

 

 

 

یک زن عضو ارتش معارض پشت تیربار ضدهوایی در حلب

 

 

 

در حالی که بیش از 2 سال از جنگ داخلی سوریه می گذرد و بیش از 100 هزار نفر جان خود را از دست داده اند مردم این کشور روزهای خون‌بارتری را زیر آتش جنگ سپری می کنند. از زمان آغاز درگیری های مسلحانه در مارس 2011 در سوریه تاکنون صد هزار و 191 نفر کشته شده اند که دست کم 36 هزار و 661 نفر از آنها را غیرنظامیان تشکیل می دهند. بنا به گفته رامی عبدالرحمن، از مجموع افراد کشته شده در درگیری های سوریه، 25 هزار کشته متعلق به نیروهای نظامی دولت سوریه و 18 هزار و 72 کشته نیز از شبه نظامیان مخالف دولت هستند.

 

 

 

 

 

 

نمای بیرونی از کلیسای «ایلی سنت» در حمص که در نبرد معارضین و دولت ویران شده است.

 

 

 

در همین حال بر اساس آخرین گزارش کمیساریاى عالى پناهندگان سازمان ملل، آمار آوارگان سورى پراکنده به عدد 2میلیون نفر نزدیک می شود، نیمى از این آوارگان را زنان و نیم دیگر را مردان تشکیل مى دهند. نزدیک به نیمى از آوارگان نیز کودکان زیر 18 سال هستند. مسن ترین پناهنده یک زن 10?ساله سورى است که درکمپ پناهندگان "زعترى” اردن ساکن است. 3? ? آوارگان را کودکان زیر 12 سال و 17? را کودکان زیر ?سال تشکیل مى دهند. همچنین ?8? این آوارگان زیر 18 سال هستند. بنابر این گزارش روزانه 12?نوزاد در کمپ هاى آوارگان سورى در کشورهاى همسایه سوریه به دنیا مى آیند..

 

 

 

 

 

 

منطقه جنگ زده "جبل" در حلب از نمای بالا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سلفی های تندرو نه تنها شیعیان را مورد هدف قرار نمی دهند بلکه به قتل علمای اهل سنت نیز مبادرت می ورزند. علامه محمد سعید رمضان البوطی رئیس اتحادیه علمای بلاد شام که حین تدریس علوم دینیه در مسجد الایمان دمشق به همراه شاگردان خود مورد هجوم ددمنشانه گروههای تکفیری و تروریستهای وهابی قرار گرفتند و دعوت حق را لبیک گفتند. ایشان از علمای برجسته دینی بودند و در هنگام حمله تروریستی و اصابت گلوله خمپاره که منجر به شهادت و مجروح شدن بیش از 50 نفر نیز گردید، مشغول تدریس در مسجد بودند..

 

 

 


علامه محمد سعید رمضان البوطی

 

علامه محمد سعید رمضان البوطی بارها حملات تروریستی به کشور سوریه را محکوم کرده و خواستار قطع دخالت نیروهای بیگانه و توقف حملات تروریستها به مردم این کشور شده بودند.

 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد