دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

20سال جنگ برای سیطره برتمام عربستان

تاسیس پادشاهی سعودی؛
مرحله پس از اشغال ریاض یکی از مهمترین مراحل در تاریخ حکمرانی آل سعود و سلطه بر عربستان به شمار می رود،‌به طوری که عبدالعزیز، بیش از ۲۰ سال را به جنگ و درگیری و خونریزی گذراند تا در نهایت توانست بر تمام شبه جزیره عربستان سیطره یابد.
به گزارش مشرق، عبدالعزیز، بیش از بیست سال را به جنگ و درگیری و خونریزی گذراند تا در نهایت بر تمام شبه جزیره عربستان سیطره یابد و پایه های سومین حکومت آل سعود را که همچنان هم به لطف حمایت های نامحدود و گسترده آمریکا، انگلیس و دیگر کشورهای غربی پابرجاست.

همانطور که در گزارش های قبلی اشاره شد که عبدالعزیز با اشغال ریاض، اولین سنگ بنای تشکیل سومین حکومت آل سعود را پایه ریزی کرد و البته گام به گام تا سیطره کامل بر عربستان پیش رفت، وی بیش از بیست سال در حال جنگ و درگیری برای رسیدن به این هدف آل سعود در جبهه های مختلف بود که این ماجراجویی های خونین قربانیان زیادی به جا گذاشت.

عبدالعزیز به این نتیجه رسید که هیچ چاره ای جز توسعه طلبی و جذب طرفدار ندارد به همین سبب به سمت مناطق واقع در جنوب ریاض رفت و طی شش ماه جنگ و درگیری و سرکوب هر کس که مخالف اقدامات تجاوزکارانه اش بود، مناطق واقع در جنوب نجد میان ریاض و صحرای الربع  الخالی از جمله الخرج، الحریق، الحوطه، الافلاج و وادی الدواسر را به اشغال خود درآورد و مزدوران خود را به عنوان امیر بر این مناطق گماشت.

عبدالعزیز در ادامه، حملات خود را متوجه مناطق جنوب و غرب ریاض کرد و توانست این مناطق را هم تحت سیطره خود قرار دهد. وی پس از اشغال این مناطق، از پدرش خواست از کویت به ریاض بازگردد، به این ترتیب، عبدالرحمن به پایتخت حکومت آل سعود پس از یازده سال غیبت بازگشت. عبدالعزیز با گفتن این جمله به پدرش که "امارت متعلق به شماست و من سربازی در خدمتتان هستم"، اعلام کرد به نفع پدرش کناره گیری می کند، اما عبدالرحمن با این اقدام موافقت نکرد و همه افراد و مزدوران آل سعود را گردهم جمع کرد و خبر کناره گیری از قدرت به نفع فرزندش، عبدالعزیز را به اطلاع آنها رساند.

در نشستی که بزرگان آل سعود در سال 1902 میلادی حضور داشتند، عبدالرحمن با اعلام کناره گیری خود از قدرت، برای عبدالعزیز بیعت گرفت و همه حاضران با فرزند بزرگش بیعت کردند.

سیاست سرکوب و ارعاب و محاصره برای اشغال مناطق مختلف

توسعه طلبی عبدالعزیز خشم قبائل و ساکنان مناطق دیگر عربستان را به دنبال داشت، با این حال عبدالعزیز با تکیه با خشونت هر چه تمام تر،‌مخالفان خود را سرکوب می کرد. وی در ژوئن 1903 میلادی، توانست الوشم، سدیر، المحمل و الشعیب را با تکیه بر زور و خشونت به  اشغال خود در آورد و به حکومت تازه تاسیس خود در ریاض الحاق کند.

القصیم ایستگاه بعدی در روند توسعه طلبی عبدالعزیز آل سعود بود، وی به خوبی به اهمیت القصیم از نظر جغرافیایی، اقتصادی و سیاسی پی برده بود و همچنین این نکته را درک کرده بود که عدم اشغال القصیم به معنای ناپایداری و بی ثباتی حکومت آل سعود در نجد خواهد بود و به همین سبب از تمام توان نظامی خود برای سیطره بر این منطقه استفاده کرد.

لشکریان عبدالعزیز در مارس 1904 میلادی، در  ادامه سیاست کشتار مخالفانشان، توانستند بر عنیزه هم مسلط شود. بریده هم پس از محاصره ای که یک ماه و نیم طول کشید، تحت سیطره آل سعود قرار گرفت.

عبدالعزیز در ژوئن 1904 در جنگی خونین در البکیریه، 1300 نفر از مخالفانش از جمله 300 نفر از مردم حائل را به قتل رساند.

در جنگی که در 29 سپتامبر 1904 در الشنانه برای سرکوب کامل مخالفانش در منطقه القصیم به راه انداخت که از مهمترین جنگ های آل سعود به شمار می رود به طوری که عبدالعزیز توانست سلطه خود را بر نجد تحکیم بخشد. تحرکات جنگ افروزانه عبدالعزیز، سبب تماس های بیشتر استعمارگران انگلیسی با آل سعود شد که در دولت های اول و دوم سعودی هم روابط گرمی میان آنها برقرار بود، حتی دولت عثمانی هم باب مذاکرات را با عبدالعزیز گشود.

جنگ الشنانه به تحکیم حکومت آل سعود نه تنها در القصیم بلکه در تمام نجد منجر شد.

بسیاری از مخالفان عبدالعزیز در سپتامبر 1904 میلادی کشته شدند و برخی هم از ترس به دامان حکومت وهابی آل سعود پناه بردند تا جانشان در امان باشد.

دولت عثمانی که در آن زمان از جمله قدرت های بزرگ جهان بودند، با مشاهده تحرکات روزافزون عبدالعزیز، تصمیم به بازنگری محاسباتشان در قبال وی گرفتند، عبدالعزیز هم فهمید که فرصت بزرگی برایش فراهم شده تا از آن بهره برداری سیاسی کند و مذاکراتی میان آل سعود و عثمانی که از ابن رشید در عربستان حمایت می کرد، با حضور عبدالرحمن بن فیصل پدر عبدالعزیز در کنار شیخ مبارک الصباح در منطقه الزبیر انجام شد که البته نتیجه ای در برنداشت، چرا که عبدالرحمن با درخواست نماینده دولت عثمانی مبنی بر اینکه منطقه القصیم حد فاصل میان ابن سعود و ابن رشید و اینکه دولت عثمانی دو مرکز نظامی یکی از بریده و دیگری در عنیزه ایجاد کند، مخالفت کرد، عبدالعزیز در جنگی که در 14 آوریل 1906 در نزدیکی بریده با مخالفانش به راه انداخت که طی آن با شکست آنها که با کشته شدن تعداد زیادی از آنها همراه شد، عبدالعزیز بن متعب آل رشید امیر امارت آل رشید را به قتل رساند، متعاقب این جنگ بود که متعب بن عبدالعزیز آل رشید به صلحی اجباری با عبدالعزیز آل سعود تن در داد که بر اساس آن از تمام مناطق القصیم و دیگر مناطق نجد چشم پوشی کرد و حکومت آل سعود را بر این مناطق به رسمیت شناخت، پس از این حادثه بود که سربازان عثمانی هم پس از توافق با عبدالعزیز آل سعود به طور کامل از نجد خارج شدند تا زمینه را برای سیطره کامل این خاندان بر مناطق مختلف فراهم کنند و به این ترتیب نفوذ آل رشید به کامل پایان یافت و سومین حکومت آل سعود مناطق تحت سیطره خود را گسترش داد

خروج نیروهای عثمانی از القصیم سبب افزایش قدرت عبدالعزیز آل سعود شد. عبدالعزیز جنگ های دیگری را برای سرکوب مخالفانش به راه انداخت ، با این حال جنگ روضه مهنا در 14 آوریل 1906 یکی از بزرگترین و حساس ترین جنگ های وی بود.

عبدالعزیز آل سعود با تکیه بر همان سیاست جنگ و خشونت بر ضد مخالفانش توانست مناطقی را که تحت حاکمیت آل رشید بود، به زیر سلطه خود درآورد . وی طی سال های 1907 تا 1913 میلادی با مشکلاتی در سر راه سیطره کامل بر عربستان روبرو شد

عبدالعزیز در  ادامه توانست قیام قبیله مطیر علیه حکومت آل سعود را سرکوب کند، وی در هفتم می 1907 شمار زیادی از مردم المجمعه و اعضای قبیله مطیر را که علیه حکومت آل سعود به پا خواسته بودند، قتل عام کردند.

عبدالعزیز در 23 می 1908 به بریده حمله کرد و پس از سیطره بر آن و ، عبدالله بن جلوی را به عنوان امیر این منطقه منصوب کرد و به حکومت آل مهنا بر بریده هم پایان داد.

شورش داخلی در آل سعود

مخالفت نوه های سعود بن فیصل با عبدالعزیز بن سعود، شورش داخلی در آل سعود را به دنبال داشت.

سال 1910 میلادی بود که نوه های سعود بن فیصل بن ترکی که پسرعموهای عبدالعزیز بودند، به نشانه خشم و نارضایتی از وی از ریاض خارج شدند و منطقه الخرج را تحت سیطره خود قرار دادند، اما نتوانستند بر کاخ خود مسلط شوند، عبدالعزیز نیروهایش را برای سرکوب عموزادگانش اعزام کرد.

در این هنگام بود که امیر مکه به نام الحسین بن علی با نیروهایش به همراه اعضای قبیله عتیبه برای بیرون راندن آل سعود از نجد بنا به درخواست مردمی به القویعیه رسید، ابن سعود سرکوب عموزاده هایش را به تاخیر انداخت تا ابتدا با نیروهای شریف بجگند.

نیروهای شریف، سعد بن عبدالرحمن برادر عبدالعزیز را که درصدد جذب نیرو در القویعیه بود، به اسارت گرفتند.

عبدالعزیز با لشکریانش برای جنگ با نیروهای شریف و طرفدارانش آماده شد، با این حال دو طرف در سپتامبر 1910 میلادی  به توافقی با یکدیگر دست یافتند و سعد بن عبدالرحمن هم آزاد شد و شریف به حجاز رفت و ابن سعود هم راهی عنیزه شد.

پس از این ماجرا بود که عبدالعزیز به سرکوب نوادگان سعود بن فیصل در منطقه الحریق روی آورد و آنها را سرکوب کرد که این حادثه در سال 1911 میلادی رخ داد، نوادگان سعود بن  فیصل پس از این شکست متفرق شدند و بخشی از آنها به بحرین و بخشی به حجاز رفتند و از آنجا به عنوان پایگاهی برای جنگ با عبدالعزیز پسر عموی خود استفاده کردند که این اقدامات رابطه عبدالعزیز و حاکم مکه را تیره کرد.

متشنج شدن روابط میان نجد و حجاز

الشریف الحسین بن علی از اخبار جنگ افروزی ابن سعود در نجد و الاحساء عصبانی شد و نامه ای به دولت عثمانی درباره اوضاع مرزهای شرقی حجاز نوشت و خواستار تدابیر فوری برای توقف اقدامات ابن سعود شد که دولت عثمانی هم موافقت خود را با این درخواست اعلام کرد.

الشریف حسین در خلال جنگ جهانی اول در روز دوازدهم ژوئن 1916 میلادی انقلاب علیه دولت عثمانی را اعلام کرد .همزمان، میزان تنش در روابط نجدی-حجازی تشدید شد.

پس از پایان جنگ جهانی اول در سال 1918 میلادی که با شکست دولت عثمانی و افزایش نفوذ الشریف حسین در حجاز همراه شد، حاکم سعودی نجد جنگی را در 15 می 1919 میلادی علیه حجاز به راه انداخت که در تربه البقوم رخ داد که در این جنگ، ارتش آل سعود بر نیروهای الشریف حسین پیروز شد و واقعه تربه آغاز روند تضعیف هاشمی ها در حجاز و سقوط دولت آنها بود. این جنگ همچنین مقدمه اشغال مناطق حجاز از سوی ابن سعود را فراهم کرد.

در این میان استعمارگران انگلیس با هدف فراهم کردن مقدمات سیطره آل سعود بر تمام شبه جزیره عربستان، الملک حسین را به سیطره بر تربه و الخرمه تحریک کردند. در 25 می 1919 میلادی، ارتش ابن سعود از جهات مختلف به تربه حمله کردند که بیش از پنج هزار نفر در این جنگ خونین قتل عام شدند.

پس از سیطره عبدالعزیز بن سعود بر قصیم و تثبیت حکومتش در نجد، وی برای اشغال الاحساء از فرصت سرگرم شدن دولت عثمانی به جنگ بالکان و ضعف آن در برابر ایتالیا پس از شکست در طرابلس بهره برداری کرد، در آن زمان، حاکم الاحساء قادر به حفظ امنیت این منطقه نبود، عبدالعزیز از این فرصت حمله کرد و به الاحساء یورش برد و به سرکوبگری در این منطقه پرداخت.

ابن سعود برای اشغال منطقه الشرقیه به سبب اتصال آن به دریا و بهره برداری از آن برای مسائل اقتصادی برنامه ریزی کرد تا بتواند با کویت و دیگر شیخ نشین های خلیج فارس به راحتی ارتباط داشته باشد و نقش اساسی در منطقه ساحلی خلیج فارس ایفا کند . هدف دیگر وی از سیطره بر منطقه الشرقیه سهولت سرکوب جنبش های آزادیخواهانه ضد آل سعود بود.

الاحساء هم اشغال شد

عبدالعزیز که فردی سلطه طلب و ماجراجو بود و به همین سبب از طریق تماس های سری با انگلیس برای تضمین حمایت این استعمار پیر از اشغال الاحساء وارد عمل شد

لشکریان ابن سعود که بی رحمانه می تاختند، شهر الهفوف را اشغال کرده که در این شهر، نیروهایش فریاد می زدند که هر کس می خواهد سالم باشد، باید تسلیم شود، عبدالعزیز با همان سیاست سرکوب و توسعه طلبی و محاصره مناطق مسکونی، سرانجام منطقه الاحساء را هم به طور کامل به اشغال خود درآورد .

جنبش الاخوان  این جنبش در سال 1912 میلادی از سوی اعراب مطیر تاسیس شد که رهبری آنها را فیصل بن سلطان الدویش در مکانی که الارطاویه نامیده می شد، در نزدیک الزلفی برعهده داشت که دلیل نامیدن خود به اخوان، روابط دینی بود که بر روابط قبیله ای و تعصبات کورکورانه غلبه داشت.

تشکیل این جنبش به چالشی مشکل ساز برای عبدالعزیز آل سعود تبدیل شد، با این حال وی بر تکیه همان سیاست مکر و نیرنگ و ارعاب تلاش کرد از قدرت بادیه نشینان برای پیشبرد اهداف خود استفاده کند.

معاهده دارین یا قطیف  پس از آغاز جنگ جهانی اول، دولت عثمانی برای جذب عبدالعزیز به سمت خود تلاش کرد، اما انگلیسی ها بلافاصله با وی تماس گرفته و از وی خواستند به آنها در جنگ با ترک ها کمک کند. شکسپیر افسر انگلیسی به عنوان نماینده سیاسی انگلیس در کویت، آمادگی بریتانیا را برای به رسمیت شناختن عبدالعزیز به عنوان حاکم مستقل نجد و الاحساء اعلام کرد و معاهده ای را با وی به امضا رساند که بر اساس آن انگلیس متعهد شد از حکومت عبدالعزیز در برابر هر گونه تجاوزی که از طریق دریا صورت می گرفت، حمایت کند مذاکرات برای عقد معاهده ای میان ابن سعود و  سر پرسی کاکس نماینده انگلیس در منطقه خلیج فارس در آوریل 1915 میلادی آغاز شد که طرفین در نهایت معاهده دارین یا معاهده قطیف را در 26 دسامبر 1915 میلادی امضا کردند

عسیر هم از جمله مناطقی بود که عبدالعزیز با گسیل هزاران جنگجو به زور بر آن سلطه پیدا کرد، عسیر پیش از اشغال به دو بخش شمالی که تحت امارت "آل عائض" قرار داشت و پایگاه آن "ابها" بود و بخش جنوبی که تحت امارت "الادارسه" و پایگاه آن جازان بود.عبدالعزیز توانست در سال 1920 میلادی، منطقه عسیر را هم تحت سیطره خود قرار دهد

پس از  پایان جنگ جهانی اول، نفوذ انگلیس در منطقه عربی و خلیج فارس بیش از گذشته افزایش یافت و عراق، شرق اردن و فلسطین تحت نفوذ استعمارگران انگلیسی قرار داشت، انگلیس روابط حکام آن مناطق را با عبدالعزیز آل سعود با عقده معاهده العقیر در دسامبر 1922 میلادی ساماندهی کرد به طوری که مرزهای پادشاهی سعودی و کویت و عراق مشخص شد، همچنین توافقنامه دریایی در سال 1925 میلادی باعث حل مشکلات مرزها میان پادشاهی سعودی و عراق شد و توافقنامه حداء یا حده در همان سال مرزهای سعودی و اردن را مشخص کرد. حائل هم در اول نوامبر 1921 میلادی به اشغال عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود درآمد. دولت سوم آل سعود-امارت نجد- از زمان تاسیس در سال 1902 تقریبا در حال جنگ مستمر با امارت حائل بود تا اینکه امارت جبل شمر در دوم نوامبر 1921 به اشغال نیروهای عبدالعزیز آل سعود درآمد.

به این ترتیب، دولت سوم آل سعود در پنجم شوال 1319 هجری قمری برابر با 15 ژانویه 1902 تاسیس شد، استعمارگران انگلیسی در دوم سپتامبر 1921 میلادی، حکومت عبدالعزیز را به رسمیت شناختند. در ادامه این دولت به عنوان پادشاهی نجد و سپس به پادشاهی حجاز و نجد و توابع و در نهایت در 23 سپتامبر سال 1932 میلادی، پادشاهی عربستان سعودی رسما شکل گرفت.

پادشاهان سومین حکومت آل سعود

ملک عبد العزیز بن عبد الرحمن آل سعود

 ملک سعود بن عبد العزیز آل سعود

 ملک فیصل بن عبد العزیز آل سعود

 ملک  خالد بن عبد العزیز آل سعود

 ملک فهد بن عبد العزیز آل سعود

 ملک عبدالله بن عبد العزیز آل سعود

ملک سلمان بن عبدالعزیز پادشاه فعلی

منبع: تسنیم

ملک عبدالله در منزل آخر؛ از پادشاهی تا ادعای خادمی حرمین شریفین +عکس و فیلم

سرانجام، ملک عبدالله بن عبدالعزیز در 90 سالگی به مرگ رسید؛ پادشاهی که نزدیک به 10 سال رسما و 20 سال عملا زمام امور شبه جزیره را در دست داشت و لقب خادم الحرمین الشریفین را هم برای خود برگزید. گزارش ویژه مشرق 9 دهه زندگی ملک عبدالله را از تولد تا مرگ بررسی کرده است.
گروه گزارش ویژه مشرق - ملک عبداالله پادشاه عربستان در 90 سالگی مرد. طبق اندک اخبار منتشر شده در منابع سعودی و خبرنگاران جهان عرب، ملک عبدالله پس از وخامت حالش بدلیل بیماری ذات‌الریه، به بیمارستان منتقل شد و آخرین تپش‌های قلبش به مدد تجهیزات پزشکی ادامه پیدا کرد. پس از انتقال ملک عبدالله، نمایندگانی از دولت آمریکا به سرعت وارد ریاض شدند تا کنترل اوضاع شبه‌جزیره از دست شاهزادگان خارج نشود و جنگ قدرت در آل سعود، رشته‌های واشنگتن را پنبه نکند. برنامه هسته‌ای ایران (که به تبانی دو کشور برای کاهش قیمت نفت و فشار بر جمهوری اسلامی انجامید) و مسأله عراق و سوریه مهمترین زمینه‌های همکاری واشنگتن-ریاض در سال‌های اخیر در منطقه بوده است و مرگ پادشاه حتما می‌تواند روندها را دستخوش تغییر کند. مرگ ملک عبدالله در نخستین‌ روزهای سال 2015 شاید مهمترین خبر و اتفاق این سال باشد؛ و حوادث در پی آن نیز ممکن است اهمیتی بیش از درگذشت "ملک" داشته باشد.




محل دفن ملک عبدالله در گورستان العوده ریاض
ملک عبدالله 90 ساله، پادشاه عربستان سعودی از نسل عبدالعزیز زمانی اعلام کرد که دیگر او راه پادشاه نخوانند و از آن پس، عنوان "خادم الحرمین الشریفین" را برای خود برگزید. البته عملکرد آل سعود در میزبانی از حرمین شریفین و امامان معصوم و آنچه از تاریخ اسلام در این سرزمین باقی مانده است در گزارشی مجزا جای بحث و بررسی دارد.


خبرگزاری اماراتی "اخبار الآن" هفته‌ها قبل از تغییر شاه سعودی خبر داده بود.
واکنش‌ها به خبر وخامت حال شاه سعودی هم بسیار متفاوت بود؛ از فعالان جهان عرب که مرگ عبدالله را اعلام کردند تا رسانه‌های ایران و بسیاری از کشورهای ناخرسند از آل‌سعود که انتظار ملت‌های منطقه و شاهزادگان صف کشیده برای شنیدن "خبر مرگش" را به تصویر می‌کشند.

در این گزارش نگاهی به نزدیک به یک قرن زندگی "عبدالله بن عبدالعزیز" خواهیم داشت.

ملک عبدالله؛ از پادشاهی تا ادعای خادمی حرمین شریفین +عکس و فیلم

"عبدالله" دهمین فرزند "عبدالعزیز"

نام کامل پادشاه سعودی بر اساس شجره‌نامه "عبدالله بن عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل ... بن مانع بن ربیعه المریدی" است و نسبش به قبیله بکر بن وائل از بنی أسد بن ربیعه می‌رسد. وی ششمین پادشاه عربستان سعودی و دهمین فرزند عبدالعزیز آل سعود بنیانگذار دولت سوم سعودی (عربستان جدید) بود. عبدالعزیز آل سعود فرزندان بسیار زیادی داشت و تمامی پادشاهان بعدی عربستان (ملک سعود، ملک فیصل، ملک خالد، ملک فهد و ملک عبدالله) تا به اکنون فرزندان مستقیم وی بوده‌اند. ملک عبدالله به تاریخ اول اوت 1924 میلادی در شهر ریاض متولد شد؛ و در کنار پدرش عبدالعزیز حکومتداری، سیاست، رهبری و ... را آموخت. هم چنین وی به رسم آن زمان به مکتب رفت و آموزش‌های دینی خود بر اساس مکتب ساختگی وهابیت را از تعدادی از معلمان و مبلغان کشورش فرا گرفت.


همه پسران عبدالعزیز
در سال 1964 میلادی ملک فیصل بن عبدالعزیز وی را به عنوان رئیس گارد ملی عربستان انتخاب کرد؛ منصبی که روحیه مبارزه‌طلبی و نظامی‌گری خاص را می‌طلبید. ملک عبدالله در طول سالیانی که این منصب را بر عهده داشت، خود را به خوبی نشان داد. در سال 1975 ملک خالد بن عبدالعزیز وی را به عنوان معاون نخست وزیر علاوه بر منصبش در ریاست گارد ملی تعیین کرد و در سال 1982 ملک فهد بن عبدالعزیز در حالی که عبدالله منصب ریاست گارد ملی و معاون نخست وزیر را نیز بر عهده داشت، او را به عنوان ولیعهد معرفی نمود. و سرانجام در سال 2005 میلادی با ملک عبدالله به عنوان پادشاه سعودی بیعت شد و سلطان بن عبدالعزیز به عنوان ولیعهد منصوب شد. البته ملک عبدالله از سال 1995 میلادی و پس از بیماری و زمین گیر شدن ملک فهد عملا تمامی امور را به دست گرفته بود.

در آن زمان وی هدایت گفتگوهای ملی را بر عهده داشت و در جریان آن جناح‌ها‌، قبایل و فرقه‌های مختلف گردهم آمدند تا درباره مطالبات و درخواست‌هایشان گفتگو شود.


پایان ملک عبدالله بن عبدالعزیز؛پادشاهی که ادعای خادمی حرمین شریفین داشت +عکس و فیلم
ملک عبدالله در لباس فرماندهی گارد ملی
ملک عبدالله بیش از 30 بار ازدواج کرده و 16 پسر و بیست دختر دارد. اسامی برخی از فرزندان وی عبارتند از :

متعب بن عبدالله اول که در کودکی وفات یافت، خالد بن عبدالله، متعب بن عبدالله، عبدالعزیز بن عبدالله، فیصل بن عبدالله، مشعل بن عبدالله، محمد بن عبدالله، ترکی بن عبدالله، سعود بن عبدالله، منصور بن عبدالله، ماجد بن عبدالله، سعد بن عبدالله، مشهور بن عبد الله، بدر بن عبدالله، سلطان بن عبدالله، بندر بن عبدالله، فهده بنت عبدالله، نایفه بنت عبدالله، نوف بنت عبدالله، عالیه بنت عبدالله، فهده بنت عبدالله، عادله بنت عبدالله، صدیقه بنت عبدالله، سیفه بنت عبدالله، عبیر بنت عبدالله، ساره بنت عبدالله، هیفا بنت عبدالله، سحر بنت عبدالله، مها بنت عبدالله، هلا بنت عبدالله، جواهر بنت عبدالله، ریم بنت عبدالله، بسمه بنت عبدالله، عریب بنت عبدالله، الهنوف بنت عبدالله، مضماوی بنت عبدالله، سحاب بنت عبدالله و... .

اقدامات عبدالله؛ از دادن حق رأی به زنان تا اعزام ورزشکار زن به المپیک

آسوشیتدپرس از آنچه که اصلاحات ملک عبدالله در جامعه بسته عربستان می‌داند، می‌نویسد: جهان خارج اقدامات عبدالله بن عبدالعزیز را بسیار ناچیز می‌داند اما در کشور پادشاهی که روحانیون فوق محافظه‌کار مدتهاست بر تمام امور جامعه تسلط دارند، اصلاحات ملک عبدالله بازتاب بسیار گسترده‌ای داشته است.

هنگامیکه ملک عبدالله در اقدامی غیرمنتظره دانشگاهی را تاسیس کرد که در آن زنان و مردان در کنار یکدیگر در کلاس‌های درس حضور دارند ، با انتقاد تندروهایی مواجه شد که رکن اصلی نظام قدرتمند مذهبی عربستان را تشکیل می‌دهند.

این اقدام بخشی از تلاش‌هایی بود که ملک عبدالله برای اجرای اصلاحات در عربستان آغاز کرده بود. یکی از شیوخ این کشور آشکارا اعلام کرد حضور زنان و مردان در دانشگاه "معصیت و گناهی کبیره" است. این سخنان واکنش شدید پادشاه عربستان را در پی داشت و عبدالله وی را از نهاد روحانیون که تنها نهاد مجاز صدور فتوا در این کشور است اخراج کرد.

عربستان به عنوان بزرگترین کشور صادرکننده نفت در جهان‌، با آداب و رسوم قبیله‌ای و سختگیرانه‌ترین تعابیر و برداشت‌ها از اسلام اداره می‌شود.

ملک عبدالله در منزل آخر؛ از پادشاهی تا ادعای خادمی حرمین شریفین +عکس و فیلم

خاندان سلطنتی در عربستان ترجیح می‌دهد بی سر و صدا پشت پرده عمل کند‌، از رویارویی مستقیم پرهیز و از به خطر افتادن جایگاه خود جلوگیری کند. این خاندان ترجیح می‌دهد اصلاحات در کشور به آرامی صورت گیرد.

اما ملک عبدالله که روز جمعه در سن 90 سالگی پس از در اختیار داشتن نزدیک به دو دهه قدرت در عربستان درگذشت‌، گهگاه متوسل به زور می‌شد. نتیجه این اقدامات در داخل کشور اصلاحاتی همچون فراهم کردن زمینه پیشرفت زنان بود که در کشوری مانند عربستان غیرمنتظره به نظر می‌رسید. البته این پیشرفت تنها محدود به رأی دادن نمادین چند زن در برابر پادشاه و ورود تشریفاتی چند نماینده زن به مجلس شورای مشورتی این کشور بود.

ملک عبدالله در منزل آخر؛ از پادشاهی تا ادعای خادمی حرمین شریفین +عکس و فیلم

وی وعده داده بود زنان بتوانند در انتخابات شورای شهر که سال 2015 برگزار خواهد شد شرکت کنند. در دوره وی دو زن ورزشکار سعودی برای نخستین بار در سال 2012 میلادی در مسابقات المپیک شرکت کردند و تعدادی از زنان مجوز فعالیت به عنوان وکیل را دریافت کردند.

این در حالی بود که با توجه به ارتباط تنگاتنگ خاندان سلطنتی با رهبران مذهبی‌، وی با محدودیت‌هایی مواجه بود و به عنوان مثال‌، در برابر درخواست‌ها برای موافقت با رانندگی زنان هیچگونه واکنشی نشان نداد و در مقابل در سال 2011 حکم ده ضربه شلاق برای زنی که این قانون را نقض کرده بود لغو کرد.

درخواست عبدالله از آمریکا برای حمله به ایران

اسناد و مدارک فاش شده نشان می‌دهد عبدالله سال 2008 میلادی از واشنگتن خواسته بود با حمله به ایران بر سر برنامه هسته‌ای این کشور سر مار را قطع کند. سند دیگر حکایت از آن دارد که چگونه عبدالله در دیداری محرمانه به وزیر امور خارجه ایران درباره اینکه ایرانی‌ها حق ندارند در امور اعراب مداخله کنند اعتراض کرده است.

ملک عبدالله در منزل آخر؛ از پادشاهی تا ادعای خادمی حرمین شریفین +عکس و فیلم
عبدالله از آمریکا خواسته بود تا با حمله به ایران، کار برنامه‌ هسته‌ای کشورمان را یکسره کند!

وی کشورهای عرب متحد خود در خلیج فارس را به افزایش موضعگیری‌های لفظی در برابر ایران و تلاش برای منزوی ساختن سوریه به سبب اتحاد این کشور با تهران ترغیب کرد.

به دنبال حملات یازده سپتامبر در آمریکا‌، مناسبات آمریکا و عربستان رو به تیرگی گذاشت و آن هنگامی بود که بسیاری انگشت اتهام را به سوی عربستان نشانه گرفتند.اما هنگامیکه القاعده در سال 2003 میلادی حملات خود را در عربستان با هدف براندازی رژیم این کشور آغاز کرد‌، عبدالله اقدام به سرکوب این گروه نمود.

شبه نظامیان به مدت سه سال محل سکونت اتباع خارجی‌، تاسیسات نفتی و دیگر اماکن را هدف حمله قرار دادند تا اینکه نیروهای امنیتی توانستند بسیاری از آنها را مجبور به فرار به کشور همسایه یمن کنند.  این رویکرد سختگیرانه موجب شد تا کاخ سفید در مناسبات با عربستان تجدید نظر کند. ملک عبدالله در زمان ریاست جمهوری جورج بوش در سال‌های 2002 و 2005 دو بار به آمریکا سفر کرد.

برخی منابع ثروت ملک عبدالله را بیش از 21 میلیارد دلار تخمین می‌زنند که وی را یکی از ثروتمندترین پادشاهان جهان تبدیل کرده است.

وضعیت جسمی وخیم ملک عبدالله

سال 2012 بود که خبر سکته قلبی پادشاه سعودی منتشر شد. خبرگزاری‌های رسمی و غیر رسمی از بستری‌شدن وی در بیمارستانی در نیویورک خبر دادند و اعلام کردند وی به خاطر سکته قلبی در بیمارستان "ماونت‌ سینا" تحت عمل جراحی قرار گرفته است. ملک عبدالله پیش‌تر نیز به خاطر مشکلاتی در ناحیه کمر در سال 2010 و 2011 تحت عمل جراحی قرار گرفته بود در نهایت از این عمل جراحی جان سالم به در برد و به کشورش بازگشت. چند ماه پس از این عمل جراحی، فعال ناشناس عربستانی که به دلیل انتشار اخبار پشت پرده خاندان سعودی در شبکه‌های اجتماعی اینترنتی با نام "مجتهد" شهرت بسیاری کسب کرده، تأکید کرد که ملک عبدالله پس از عمل جراحی دچار نارسایی در قلب، ریه و کلیه شده و وضعیت نابسامان است و پزشکان مجبور شده‌اند دستگاه تنفس مصنوعی به وی وصل کنند؛ این جریانات و بحث و گفتگوهای مربوط به آن در نهایت با حضور ملک عبدالله در تلویزیون و برخی مراسم‌ها به پایان رسید.

اما در سال 2013 انتشار خبر مرگ بالینی ملک عبدالله بار دیگر سایت‌ها و خبرگزاری‌ها را به تکاپو انداخت، بسیاری از خبرگزاری‌های عربی در این مورد نوشتند اعضای حیاتی پادشاه مانند قلب، کلیه و ریه‌های وی از کار افتاده و پزشکان مجبور شدند "ملک عبدالله" را چندین بار زیر شوک برقی قرار دهند. همچنین این منابع آگاه ادامه دادند پادشاه سعودی فقط بوسیله دستگاه تنفس مصنوعی به زندگی خود ادامه می‌دهد. اما در نهایت معلوم شد که ملک عبدالله به این آسانی حاضر نیست تخت و تاجش را ترک کند و بار دیگر در صحنه حاضر شد.

آخرین باری که وضعیت جسمی ملک عبدالله نقل محافل شد، مربوط به دیدار نه چندان دور وی با رئیس جمهور آمریکا، اوباما بود. وی در حالی روبروی اوباما نشست و به گفتگو پرداخت که از لوله‌های اکسیژن برای تنفس استفاده می‌کرد. تصاویر وی با این لوله‌ها که دلیل بر حال نامساعدش بود در سایت‌های مختلف بازتاب گسترده‌ای داشت تا آنجا که یکی از خبرگزاری‌های سعودی با فتوشاپ این تصاویر را دستکاری کرده بود و لوله های تنفسی را حذف نموده بود!

بیداری اسلامی و موضع پادشاه سعودی

پس از آغاز انقلاب‌های منطقه، صدای سقوط به گوش حکام ریاض هم رسید. کشورهای عربی منطقه یکی پس از دیگری شاهد سقوط دیکتاتورها بودند. موج بیداری به بحرین، کشوری با اکثریت شیعه ولی در تصرف آل‌خلیفه و تحت نفوذ آل‌سعود، رسید و استان‌هایی از عربستان نیز به این جریان پیوستند که با سرکوب هر دو از سوی نیروهای سعودی مواجه شد. گذشته از فتنه انگیزی عربستان با همکاری چند کشور دیگر در سوریه که نیاز به تغییر مسیر این انقلاب‌ها داشتند، ملک عبدالله همان زمان در جمع فرماندهان و مقامات امنیتی رژیم آل سعود اینگونه نسبت به خطر موجود واکنش نشان داد: «فتنه از همه طرف عربستان را احاطه کرده است و دشمنان عربستان در کمین نشسته‌اند تا امنیت کشور را برهم بزنند و وحدت موجود میان ملت عربستان را از بین ببرند و هیچ راهی برای مقابله با فتنه موجود جز رویارویی با آن وجود ندارد.» و این رویارویی با روشن کردن آتش تروریسم در سوریه و سپس عراق آغاز شد.

در ارتباط با سوریه‌، عبدالله به طور مستقیم در جنگ داخلی که پس از اعتراضات سال2011 آغاز شد مداخله نکرد. وی مخالفان را که برای براندازی بشار اسد رئیس جمهور مبارزه می‌کردند حمایت و مسلح کرد و از دولت باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا خواست همانند وی عمل کند.

جنگ سوریه به ظهور گروه تروریستی داعش کمک کرد ؛ گروهی که بخش های گسترده ای از عراق و سوریه را تحت کنترل خود گرفته است. افزایش حملات این گروه موجب شد تا ملک عبدالله نیز به ائتلاف ضد داعش به رهبری آمریکا بپیوندد.

از دیدگاه دیگر کشورها ، عبدالله مدافع سرسخت وضعیت موجود بود و در برابر اعتراضات خیابانی برای تغییر نظام استبدادی پادشاهی که بر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس حاکم شده است مقاومت می کرد.

وی همچنین درصدد حمایت از دولت نظامی مصر به هنگام سرنگونی حکومت محمد مرسی رئیس جمهور اسلامگرای این کشور برآمد. ملک عبدالله ماه مارس سال 2011 نظامیان سعودی را راهی بحرین کرد تا خاندان سلطنتی این کشور را در سرکوب شیعیان معترض همراهی کنند. وی در داخل کشور دو رویکرد اعطای مزایای اجتماعی و ارعاب را برای سرکوب درخواست ها برای تغییردر پیش گرفته بود.

ملک عبدالله اوایل سال 2011 بسته ای به ارزش بیش از 90 میلیار دلار را برای اعطای امتیازات‌، خدمات اجتماعی و اشتغالزایی در کشور اختصاص داد و از سوی دیگر نیروهای پلیس ضد شورش را برای سرکوب اعتراضات خیابانی به ویژه اقلیت شیعه در شرق این کشور مستقر کرد.

عبدالله در نهایت ائتلاف عربستان با آمریکا را در چارچوب همکاری نزدیک علیه القاعده و ایران تقویت کرد و به هنگام بروز اختلافات سیاسی با آمریکا ، آنها را آشکار می‌ساخت. وی در برابر فشار واشنگتن برای مناسبات دوستانه با نوری مالکی نخست وزیر شیعه عراق و مورد حمایت آمریکا مقاومت می‌کرد و وی را دست نشانده ایران می‌دانست.

ملک عبدالله پس از ناتوانی آمریکا در پیشبرد روند صلح اعراب و اسرائیل به ویژه پس از حمایت اعراب از طرح گسترده وی دچار یاس و ناامیدی شد. در این طرح پیشنهاد صلح اسرائیل با همه کشورهای عربی درصورت عقب نشینی این رژیم از سرزمین های اشغالی در سال 1967 مطرح شده بود.

در گزارشی که سفارت آمریکا سال 2010 در اختیار هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه وقت این کشور قرار داد، آمده است "هنگامیکه پادشاه عربستان به همتای خود بی اعتماد شود‌، این بی‌اعتمادی می‌تواند مانعی جدی در مسیر مناسبات دوجانبه باشد".


آل‌سعود از چه می‌ترسد؟

پس از آغاز موج تحولات بیداری اسلامی، احتمال سرایت این انقلاب‌ها به عربستان به دلیل فضای بسته سیاسی این کشور متصور بود. اما دلارهای نفتی سعودی‌ها سرپوشی بر فساد سیاسی و اقتصادی آل‌سعود شد. دو روش تطمیع و سرکوب مردم توانست حرکت مردم عربستان در استان‌های شرقی را در نطفه خاموش کند. اما به عقیده کارشناسان، این علاج نهایی برای مشکلات آل‌سعود نیست؛ مشکلاتی که پادشاه به اغماء رفته سعودی تعبیر "فتنه‌ها" را برای آن بکار برد:

1- تعمیق اعتراضات و مطالبات عمومی؛ افزایش مطالبات مردم عربستان بویژه در مناطق شیعه‌نشین شرق این کشور که از قضا نفت‌خیز هم هستند، به مناطق دیگری هم سرایت کرده است و کوچکترین جرقه‌ای - همانند مرگ عبدالله - می‌تواند دامن‌گیر آل‌سعود شود.

2- اختلافات داخلی خاندان آل‌سعود؛ خاندان قدرت‌طلب سعودی که از هیچ کوششی برای حفظ و توسعه قدرت دریغ نمی‌کنند، اکنون برای تقسیم قدرت دچار اختلافات داخلی هستند و تشدید تنش‌های درون کاخ‌های آل‌سعود به‌گونه‌ای بوده که به‌راحتی به بیرون درز کرده و دیگر گریزی از کتمان و پنهان کردن آن‌ها نیست. این اختلافات در انتخاب نایف و سپس سلمان بن‌عبدالعزیز به ولیعهدی، بیشتر خودنمایی کرد. سلمان بن عبدالعزیز هم با بیماری آلزایمر دست و پنجه نرم می‌کند برای مدت طولانی عهده‌دار امور نخواهد بود و احتمال انتقال قدرت به شاهزاده مقرن وجود دارد.

4- پیر و فرتوت بودن شاهزادگان سعودی؛ پس از مرگ عبدالله و انتخاب سلمان به پادشاهی، اکنون دیگر فرزندان عبدالعزیز همه پیر و فرتوت شده‌اند و از 36 پسر عبدالعزیز، اکنون 18 پسر زنده‌اند که همگی در سنین بالا هستند. از سلمان 87 ساله تا امرای استان‌ها همگی با بیماری‌های جسمی دست‌وپنجه نرم می‌کنند و این موضوع می‌تواند به‌عنوان یک تهدید تلقی شود چراکه علاوه بر تشدید اختلافات بر سر قدرت، به‌دلیل عدم کادرسازی در سطوح بالا، می‌تواند کشور را با خلأ قدرت جدی مواجه کند و چه‌بسا کشور را به سوی هرج و مرج آشکار سوق دهد. سکته مغزی سلمان بن عبدالعزیز و بیماری آلزایمر او، قطعا او را هم به زودی از اداره امور ناتوان خواهد کرد؛ چه اینکه در زمان قرائت اولین سخنرانی پس از مرگ عبدالله، او حتی در ادای صحیح و کامل کلمات نیز با مشکل مواجه بود.

حمایت گسترده ملک عبدالله وهابی از مبارزه علیه تشیع و تروریسم منطقه‌ای و جهانی

چندی پیش ترکی بن بندر بن محمد بن عبدالرحمن شاهزاده مخالف سعودی و نوه ملک عبدالله که در حال حاضر در پایتخت فرانسه به سر می‌برد در جلسات هفتگی خود با حضور تعدادی از روشنفکران، روزنامه‌نگاران و سیاستمداران عرب اطلاعات مهمی در خصوص تلاش‌های ضد شیعی آل را افشا نمود.

ترکی بن بندر در اظهاراتی گفته است: مسلمان شیعی بهتر از مسلمان سلفی است زیرا مسلمان شیعی با زیارت حسین (علیه السلام) تقرب به خداوند را می طلبد اما مسلمان سلفی با اعمال خود تقرب به شیطان را، علی رغم اینکه ادعا می کند قصد نزدیک شدن به خدا را دارد. شیعه کار حرامی که اسلام از آن نهی کرده یعنی قتل نفس را انجام نمی‌دهد کاری که سلفی به راحتی آن را مرتکب می‌شود. من نیز از سوی برخی از به ظاهر علمای سعودی تکفیر شده‌ام زیرا من از پادشاه انتقاد و رهبری‌اش را رد کره‌ام در حالی که این حق شخصی و قانونی من است.

وی در سخنی که برای اولین بار افشا می‌شد گفت: زمانی که در وزارت کشور و در اطلاعات سعودی مشغول بودم دفتر ویژه‌ای به نام "شعبه روافض" وجود داشت. بودجه این دفتر و گروه مرتبط با آن به اندازه بودجه تونس، اردن و یمن بود. از جمله وظایف این گروه اجرای توطئه‌هایی علیه شیعه و بدنام کردن و بد جلوه دادن آنها از طریق کتاب‌های جعلی پر از دروغ و تقلب جهت پخش آنها در ایام حج در میان حجاج بود تا به این وسیله حجاج را به قتل شیعه تحریک کنند. ترکی افزوده بود در همان زمان اشتغالم در اطلاعات، آل سعود یک روحانی‌نمای شیعه را به خدمت گرفته بود وی از برجسته ترین افراد اطلاعات سعودی بود و فقط یکبار هفت میلیون دلار برای بازگشایی یک شبکه، مجله و رادیو خاص از سعودی دریافت کرد در مقابل این پشتیبانی‌ها سعودی از وی خواسته بود اوامرش را اجرا کند از جمله اینکه به مردم بگوید زوار حسین (علیه السلام) سگ هستند و خلفا در حادثه شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نقشی نداشته‌اند؛ عزاداری‌های حسینی از بدعت‌های فارس و هند است، آیه " لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَىٰ" در حق حضرت علی (علیه السلام) نازل شده و اینکه عبارت "اشهدُ ان علیاً ولی الله" باید از اذان برداشته شود.

هم چنین روزنامه صهیونیستی یدیعوت احرونت در مطلبی بندر بن سلطان که از نظر ایدئولوژی بسیار به ملک عبدالله نزدیک است را مدیر اصلی پروژه شیعه‌ستیزی معرفی کرده بود در این مطلب که پس از انفجار در ضاحیه بیروت منتشر شده، آمده بود: همه گروه‌های تروریستی پدری دارند که مدیر اصلی پروژه شیعه‌ستیزی در جهان عرب است. این شخص شاهزاده سعودی بندر بن سلطان سفیر سابق سعودی در آمریکا و و رییس اطلاعات این کشور است. با شروع تظاهرات منطقه الشرقیه عربستان سعودی در تاریخ 17 فوریه 2011 تا امروز، شیعیان این منطقه مرتبا با چراغ سبز پادشاه مورد ظلم و آزار و اذیت قرار گرفته اند. نیروهای آل سعود که مجهز به ماشین و تجهیزات نظامی و ماشین های غیر نظامی زره پوش موسوم به نوع (GMC) هستند با هدف دستگیری فعالان سیاسی و حقوقدانان این شهر آن را مرتبا مورد هجوم قرار دادند، در خلال این درگیری ها تا کنون چندین نفر شهید و زخمی شده اند ، و بسیاری از فعالان شیعه در بازداشت به سر می‌برند نمونه بارز آن شیخ النمر است روحانی شیعه ای که حتی دادستان کل عربستان در جریان یکی از جلسه های دادگاه خواستار صدور حکم (محاربه) اعدام برای وی به جرم فساد فی الارض و ریختن خونهای پاک! شد... .

پس از جنایت‌های تروریستی گسترده افراط گرایان مورد حمایت عربستان در کشورهای مختلف مانند سوریه، عراق، لبنان، یمن و...، پادشاه سعودی چندی پیش در نطقی فریبکارانه و ناگهانی اعلام کرد تمام تبعه‌های سعودی که با گروه‌های تروریستی همکاری دارند را مجازات خواهد کرد! در فهرست اعلام شده نام القاعده، القاعده در جزیره العرب، القاعده در یمن، القاعده در عراق، جبهه النصره، دولت اسلامی عراق و شام (داعش)، حزب‌الله سعودی، اخوان المسلمین و گروه شیعیان حوثی به چشم می‌خورد. جالب اینجاست که سعودی هیچ نامی از جبهه اسلامی در این بیانیه به میان نیاورد جنبشی تروریستی که متشکل از چندین گروه و دارای تفکران افراط گرایانه سلفی به مراتب خطر ناکتر از برخی گروه‌های اعلام شده دارد و با حمایت مستقیم خود عربستان در مقابل حکومت قانونی سوریه قد علم کرده است. این دستور پادشاه عربستان که سرمنشاء تمامی عملیات‌های تروریستی و انتحاری در منطقه می‌باشد در حالی صادر شد که بر اساس آمارهای رسمی منتشره تعداد تروریست‌های سعودی که تاکنون به سوریه رفته و بر علیه دولت  بشار اسد و مردم مظلوم سوریه می‌جنگند نزدیک بر 12 هزار نفر برآورد می‌شود که مقام‌ اول! در این مورد را به خود اختصاص داده است.

علاقه ویژه ملک عبدالله به جشن‌های موسوم به جنادریه

هر ساله در عربستان جشن‌های هفده روزه جنادریه با حضور دائم چهار کشور عربی دیگر یعنی بحرین - قطر - عمان - کویت برگزار می‌شود، مسئولان سعودی از پادشاه گرفته تا مفتی‌های شناخته شده که نمایندگان دینی-مذهبی این کشور هستند به بهانه اینکه این جشن‌ها فرهنگی است و در جهت خدمت به تمدن کشور برگزار می‌شود، زبان به تمجید از آن باز می‌کنند و آن را نشانه توجه ویژه سعودی به فرهنگ می‌دانند. پادشاه سعودی نیز به این جشن که آوازخوانی و رقص به ویژه رقص شمشیر از جمله مراسم آن است علاقه ویژه‌ای داشت و تا جائیکه وضعیت جسمانی‌اش به وی اجازه می‌داد در آن شرکت می‌کرد.

جالب اینجاست که به عقیده همین وهابیون، برگزاری هرگونه مراسم جشنی در میلاد پیامبر (ص) نوعی بدعت است و انجام دهندگان آن مرتکب کار حرامی شده‌اند. موضوع دیگر اینکه دروغ عوام فریبانه مقامات سعودی در مورد توجه به فرهنگ زمانی فاش می شود که بیشتر آثار تاریخی مربوط به پیش از اسلام و بسیاری از آثار به جا مانده از اهل بیت (علیهم السلام) را تخریب کرده‌اند و مفتی اعظم این کشور در در فتوایی اعلام می‌کند: تخریب اشیائی! که در اطراف حرمین شریفین است نه تنها مانعی ندارد بلکه این کار برای توسعه حرمین ضروری است.

تعیین مقرن بن عبدالعزیز به عنوان ولی ولیعهد

پادشاه درگذشته سعودی با تشدید بیماری‌اش و قدم گذاشتن در سن نود سالگی‌، برادر ناتنی‌اش مقرن بن عبدالعزیز که سی و پنجمین و آخرین پسر عبدالعزیز است را به عنوان ولی ولیعهد تعیین کرد. منصبی که تا کنون در عربستان وجود نداشته است، ملک عبدالله سپس تایید وی را منوط به گرفتن بیعت از هیئت موسوم به هیئت بیعت کرد. شاهزاده مقرن در گرفتن بیعت از اعضای هیئت مذکور موفق بود و به این سمت منصوب شد، اما این آغاز انواع گمانه‌زنی‌ها و بحث و جدل‌ها از پادشاه احتمالی آینده و نیز کناره‌گیری زودهنگام ملک عبدالله بود که در نهایت با مصادف با پایان عمرش شد.


مقرن بن عبدالعزیز برادر ناتنی ملک عبدالله، اکنون ولیعهد عربستان است

یک سُدیری جانشین عبدالله؛ ملک سلمان چقدر دوام می‌آورد؟

ملک سلمان بن عبدالعزیز 87 ساله، دومین شاهزاده از هفت سُدیری که پس از ملک فهد، به پادشاهی می‌رسد و بیست‌ و پنجمین پسر ملک عبدالعزیز آل سعود بنیانگذار پادشاهی سعودی است. (هفت سُدَیری به هفت برادر تنی از فرزندان ملک عبدالعزیز آل سعود، پادشاه عربستان و همسر او حصه بنت احمد السدیری گفته می‌شود. این هفت نن به نام آل فهد هم مشهورند؛ ملک فهد، سلطان، نایف، عبدالرحمن، ترکی، سلمان و احمد بن عبدالعزیز)


سلمان بن عبدالعزیز جانشین ملک عبدالله، از یک سکته مغزی جان سالم به در برده است

سلمان تحصیلات مقدماتی خود را در مدرسه امرا و شاهزادگان در ریاض سپری کرد. در 16 مارس 1954 هنگامی که به نیابت برادر تنی خود «نایف بن عبد العزیز» به امیری ریاض پایتخت عربستان رسید، وارد دنیای سیاست شد.


سلمان بن عبد العزیز مالک 10 درصد سهام مجموعه سعودی بازاریابی و تحقیقات است که روزنامه فرامنطقه‌ای «الشرق الاوسط» جزو آن است. وی با اینکه سهامی اندکی از این روزنامه را در اختیار دارد، اما از طریق پسرش «فیصل» بر گرایش‌های فکری و سیاسی این روزنامه تسلط دارد.

ملک عبدالله در ایستگاه
روزنامه الشرق الاوسط از جمله پایگاه‌های رسانه‌ای پادشاه جدید عربستان است

پادشاه عربستان تاکنون سه بار ازدواج کرده است. نخستین همسر وی «سلطانة بنت ترکی بن أحمد السدیری» بود که فوت کرده و از او دارای 6 فرزند به نام‌های امیر فهد، امیر سلطان، امیر أحمد، امیر عبدالعزیز، امیر فیصل و شاهزاده حصه است. همسر دوم سلمان «فهده بنت فلاح بن سلطان» از خاندان «آل حثلین» است که از او نیز دارای 6 فرزند به نام‌های امیر محمد، امیر ترکی، امیر خالد، امیر نایف، امیر بندر و امیر راکان است. اما همسر سوم سلمان «سارة بنت فیصل بن ضیدان أبو اثنین السبیعی» است که وی را طلاق داده و امیر سعود تنها فرزند وی از این ازدواج است.

امیر سلمان پیش از این ولیعهد و سه دوره حاکم ریاض بود و تصدی وزارت دفاع عربستان را نیز برعهده داشته است. وی از مهم‌ترین ارکان خاندان سلطنتی سعودی به شمار می‌رود و همانطور که گفته شد، یکی از افرادی است که به آن‌ها «هفت سدیری» گفته می‌شود.

ملک عبدالله پیش از مرگش یک منصب جدید را بنیان گذاشت؛ ولی ولیعهد. و مقرن بن عبدالعزیز را در زمان حیاتش ولی ولیعهد کرد تا پس از مرگ او به مقام ولیعهدی برسد. با توجه به شرایط جسمی سلمان بن عبدالعزیز، شاید ملک عبدالله نیز دوران کوتاه پادشاهی او را پیش‌بینی می‌کرد. ازین رو مقرن را ولی ولیعهد کرد تا عملا پس از مرگش و پادشاهی سلمان، مقرن ولیعهد باشد تا اداره امور را در صورت وخامت اوضاع ملک سلمان به عهده بگیرد؛ اتفاقی که کارشناسان با توجه به سابقه سکته مغزی ملک سلمان و بیماری آلزایمر، آن را چندان بعید ندانسته‌اند.

آغاز موج تغییرات در آل سعود

ملک سلمان بلافاصله پس از جانشینی برادرش، تغییرات در مناصب دولتی و حکومتی را آغاز کرد. سلمان در اولین حکم پس از تعیین ولیعهد، شاهزاده محمد بن سلمان را به سمت وزیر دفاع و رئیس دیوان پادشاهی سعودی منصوب کرد.

ملک عبدالله در ایستگاه

شاهزاده محمد به عنوان مشاور ویژه شاهزاده سلمان بن عبد العزیز ولیعد وقت نیز انتخاب شد. از امارت منطقه ریاض در مرتبه سیزدهم منتقل شد و به سمت مشاور و ناظر بر دفتر ویژه امور ولیعهد منصوب شد. تا زمان صدور فرمان در انتصاب او به عنوان رئیس دیوان ولیعهد و مشاور ویژه در اوایل ماه مارس 2013 در همین سمت بود.

ملک عبدالله در ایستگاه
امیر متعب بن عبدالله چندان مورد محبت و توجه پادشاه جدید قرار نگرفته است

پیش از انتصابات جدید، روابط مستحکمی که بین امیر مقرن با ملک عبدالله وجود داشت،‌ بخت امیر متعب بن عبدالله را در نزدیک شدن به تخت پادشاهی یا دریافت مسندی جدید تضمین می‌کرد. اما تا این لحظه، امیر مقرن جایش را بر تخت پادشاهی تضمین کرده است و اگر منصب پادشاه خالی شود، او شاه بعدی خواهد بود و البته می‌دانیم که مرگ، تنها دلیل خالی‌شدن این منصب محسوب نمی‌شود و گزینه‌ کنار کشیدن توافقی یا کنار کشیدن از امور اجرایی بدلیل بیماری، هنوز مهم‌ترین سبب محسوب می‌گردد و آن وقت است که راه مقرن در رسیدن به تخت پادشاهی بازِ باز خواهد بود. در آن روز است که متعب بن عبدالله و محمد بن نایف و کسان دیگر، می‌توانند به ترتیب جایی برای خود در قطاری که به تخت پادشاهی می‌رسد رزرو کنند. شورای مشورتی عربستان احتمالا در آینده با این پرسش مواجه خواهد شد که چگونه قدرت را از فرزندان سالخورده ملک عبدالعزیز به نسل بعد‌، نوه‌های وی‌، انتقال دهد.


مطالب مرتبط

هفت سدیری

هفت سدیری

هفت سُدَیری (به عربی: السدیریون السبعة یا عشیرة السدیری) به هفت برادر تنی از فرزندان ملک عبدالعزیز آل سعود، پادشاه عربستان و همسر او حصه دختر احمد السدیری گفته می‌شود. این هفت نن به نام آل فهد هم مشهور اند.
از زمان به پادشاهی رسیدن ملک فهد در سال ۱۹۸۲، هفت سدیری تبدیل به نیرومندترین ائتلاف در خاندان حاکم سعودی‌ها شده‌اند.

1-ملک فهد بن عبدالعزیز پنجمین پادشاه عربستان و در ۱۰ مرداد ۱۳۸۴ فوت کرد.
2-امیر سلطان بن عبدالعزیز. ولیعهد سابق و وزیر دفاع.
3-امیر نایف بن عبدالعزیز. وزیر کشور و ولیعهد سابق .
4-امیر عبدالرحمن بن عبدالعزیز. نایب‌وزیر دفاع.
5-امیر ترکی بن عبدالعزیز.
6-امیر سلمان بن عبدالعزیز. پادشاه.

7-امیر احمد بن عبدالعزیز. نایب‌وزیر کشور.

«مقرن بن عبدالله،ولیعهد جدید» نیامده برکنار می‌شود؟

شبکه المیادین گزارش داد: اختلافات در خاندان آل سعود درباره ولیعهدی مقرن بن عبدالعزیز در عربستان جدی است.مقرن بن عبدالعزیز کوچکترین فرزند عبدالعزیز جانشین ولیعهد شد. ملک عبدالله همچنین دستور داد در این تصمیم او به هیچ وجه تجدیدنظر نشود. بسیاری از ناظران این اقدام ملک عبدالله را برای جلوگیری از بروز اختلاف پس از مرگ خودش ارزیابی کردند. فرزندان عبدالعزیز از همسر السدیری او معتقدند پادشاهی حق آنهاست و مقرن که از یک مادر یمنی است نباید پادشاه شود. باید دید پس از مرگ همه فرزندان عبدالعزیز کدامیک از نوادگان او قدرت را در دست می گیرند.

مقرن بن عبدالله به زودی برکنار می‌شودوبلاگ نویس مشهور عربستانی معروف به «مجتهد» که اطلاعات دقیقی از داخل خاندان آل سعود دارد پیش بینی کرد مقرن بن عبدالعزیز ولیعهد جدید عربستان به زودی برکنار شود.
مجتهد در صفحه شخصی خود در پایگاه اجتماعی توییتر تاکید کرد علاوه بر برکناری مقرن بن عبدالعزیز آل سعود، تغییرات دیگری هم در خاندان آل سعود رخ خواهد داد.
مجتهد نوشت: تغییرات دیگری هم رخ خواهد داد که من برای اینکه افشای آنها مانع از اعلام این تغییر نشود، آنها را اعلام نمی کنم. زیرا این تغییرات به نفع مردم خواهد بود.
وی افزود: تعیین سریع محمد بن نایف به عنوان جانشین ولیعهد جدید عربستان پیش از برگزاری مراسم تشییع جنازه عبدالله بن عبدالعزیز، برای گرفتن قدرت تحرک از متعب بن عبدالعزیز پسر پادشاه قبلی است.

ملک عبدالله مرد ، آغاز تحولات بزرگ در منطقه و جهان / دعوت فطرت پاک جوانان جهان به اسلام توسط نائب امام زمان(عج)

 خبر مرگ پادشاه فرتوت عربستان پس از کش و قوس فراوان بالاخره اعلام شد ، این خبر مهم موجی از شادی و شعف در میان ملتهای منطقه که سالهاست توسط شبکه گسترده تروریستی وهابیت قتل عام شده اند ایجاد نموده است.

» ابتدای نظرات (339)

 اما از زوایه ای دیگر این خبر بشارت بخش را باید سرآغاز تحولاتی بزرگ و تاریخی در عربستان و منطقه دانست ، تحولاتی که در روایات عصر ظهور پیش بینی شده و بیانگر آغاز پیروزیهای چشمگیر جبهه حق می باشد که روایات از آن بعنوان آغاز فرج و گشایش نام برده اند و امام صادق(ع) با خبری بشارت بخش چنین می فرمایند : همه فرج در به هلاکت رسیدن فلانی از بنی عباس است. غیبت نعمانی ص 137

در این مقاله نگاهی به روایات عصر ظهور پیرامون خبر مرگ پادشاه عبدالله نامی که خبر مرگش تاثیرات عظیمی در پی خواهد داشت ، خواهیم داشت :

 یکی از نشانه های بسیار نزدیک به ظهور در روایات اهل بیت(ع) اختلاف بنی العباس و اغاز جنگ قدرت در میان این خاندان می باشد. بیش از 20 روایت دراین زمینه وجود دارد ، این نشانه آن قدر مهم است که برخی روایات از امام صادق(ع) و امام محمد باقر(ع) از آن بعنوان نشانه حتمیه ظهور نام برده اند ، صدور روایات متعدد در این زمینه از اهل بیت(ع) نشان میدهد که تحقق این امر و جنگ قدرت نقش مهمی در ظهور دارد ، سوالی که پیش می آید این است که بنی العباس در عصر ظهور چه کسانی هستند و علت اهمیت بالای آنها و جنگ قدرتی که در میانشان درمی گیرد ، چیست؟
شاید با کشف مصداق خاندان بنی العباس در عصر کنونی علت اهمیت بالا و تحقق جنگ داخلی در میان آنها نیز روشن گردد.

بخشی از روایاتی که در مورد  خاندان بنی العباس در آستانه ظهور وجود دارد به شرح زیر است :

1- امام صادق(ع) : اختلاف بنی عباس از علائم حتمی است ، ندای آسمانی از نشانه های حتمی است ، خروج قائم(عج) از امور حتمی است بشارت الاسلام ص 44

2- امام صادق(ع) : آنچه دوست می دارید محقق نمی شود جز آنکه بنی فلان(بنی عباس) دچار اختلاف شوند چون دچار اختلاف شدند مردم بر حکومت آنها چشم میدوزند و اختلاف آنها را غنیمت می شمارند ، آنگاه سفیانی خروج می کند منتخب الاثر ص 252

3- امام رضا(ع) نقل شده است:

« بزنطی از حضرت رضا (ع) روایت می کند که فرمود:  از  جمله  نشانه های  فرج، حادثه ای است که بین دو حرم مکه و مدینه رخ دهد. پرسیدم آن حادثه چیست؟ فرمود: تعصب قبیله ای بین 2 حرم بوجود آید و فلانی از خاندان فلان، 15 رئیس قبیله را به قتل رساند.» بحارالانوار ج52 ص 210

4- امام صادق(ع) : این امر واقع نمی شود مگر هنگامی که شمشیرهای بنی فلانی در میان خود به کارافتد و حلقه تنگتر شود و اختلاف به جاهای باریک بکشد آنگاه سفیانی خروج کند.... کشف الغمه ج3 ص 319

5- امام باقر(ع) : آری خروج سفیانی حتمی است ، ندای آسمانی حتمی است ، طلوع خورشید از مغرب حتمی است ، درگیری بنی عباس بر سر حکومت حتمی است قتل نفس زکیه حتمی است و خروج قائم آل محمد(ع) حتمی است الزام الناصب ص 145

6- امام صادق(ع) : هنگامی که اولاد عباس اختلاف کنند و قدرتشان بهسستی و ضعف گراید و همگان بر آنها جرات کنند و عرب از آنها فرمان نبرد و هر صاحب چماقی چماقش را بردارد و شامی(سفیانی) ظاهر شود و یمانی روی اورد  و حسنی حرکت کند ، صاحب این امر ظهور میکند بشارت الاسلام ص 138

7- رسول اکرم(ع) : در دولت بنی عباس خود را بپایید که برای شیعیان ما دردولت آنها خطراتی هست و درپایان حکومت آنها نشانه هایی است که از اتش سوزان کاری تراست اعلام الوری ص 427

8- امیر المومنان(ع) : قائم قیام نمی کند جز هنگامی که چشم دنیا دراورده شود و سرخی در اسمان پدید اید .... برای بنی عباس روز بسیار سخت و پرحادثه ایست که درکام طوفانها فرو می روند... الزام الناصب ص 197

9- امام صادق(ع) : همه فرج در به هلاکت رسیدن فلانی از بنی عباس است غیبت نعمانی ص 137

10- امام صادق(ع) : بی گمان مردی در مدینه کشته می شود پرسیدند که ایا سپاه سفیانی او را می کشد؟ فرمود نه ، بلکه سپاهیان فلانی (بنی عباس) او را می کشند ، چون او را بدون هیچ تقصیری به قتل می رسانند ، خداوند دیگر به انها مهلت نمی دهد سپس فرمود در آن هنگام منتظر فرج باشید ان شاالله غیبت نعمانی ص 86

11- امام صادق(ع) :

که هرکس برای من مرگ عبدالله را تضمین کند ، من ظهور را برای او تضمین می کنم!

آنگاه که مرگ عبد الله فرا رسد، مردم در جانشینى او نسبت به هیچکس به توافق نمى رسند و این جریان تا ظهور حضرت صاحب الامر همچنان ادامه مى یابد، عمر سلطنت هاى چندین ساله بسر آمده ، نوبت پادشاهى چند ماهه و چندین روزه فرا مى رسد. ابوبصیر مى گوید: پرسیدم : آیا این وضع به طول مى انجامد؟ فرمود: هرگز.و این درگیرى بعد از کشته شدن این پادشاه (عبدالله ) منجر به کشمکش بین قبیله هاى حجاز مى شود.

( بحار ۵۲ ص ۲۱۰ )

12- امام صادق (ع) فرمودند:
هر کس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، من ظهور قائم را برای او تضمین می کنم. سپس فرمود: وقتی عبدالله بمیرد، مردم برای حکومت با کسی توافق نکنند و این اختلاف و درگیری به خواست خدا تا ظهور صاحب الامر (عج) ادامه یابد. حکومت های چند ساله پایان یافته و تبدیل به حکومت چند ماهه و چند روزه شود. راوی می گوید: سئوال کردم: آیا این ماجرا به طول می انجامد؟ فرمود: هرگز. »

بحارالانوار، ج 52، ص 240.

13- امام محمد باقر(ع) :

علت مرگ او(عبدالله) این است که با یکی از خواجگان(غلامان) خود ازدواج می کند و بعد غلام دست به قتل او می زند و مرگ او را چهل روز مخفی می کند .... و بدینوسیله فرمانروایی آنها منقرض می گردد. کمال الدین صدوق ص 655

14- امام صادق(ع) :

موقعی که مردم در سرزمین عرفات در حال وقوف می باشند سواری برشتری سبک سیر به آنجا وارد می شود و مرگ خلیفه را خبر می دهد و با مرگ او فرج آل محمد(ص) و گشایش کار تمام مردم فرا می رسد. بحار ج 52 ص 240

15- از ابن ابی یعفور منقول است که گفت: امام صادق(ع) به من فرمود :

با انگشت دستت بشمار : هلاک شدنی فلانی ، خروج سفیانی ، قتل نفس زکیه و ... تا آنکه فرمود تمامی فرج و گشایش هنگام به هلاکت رسیدن فلانی است.

بحار ج 52 ص 234

16- امام محمد باقر(ع) :

قائم در سالهای فرد قیام می کند همچون یک ، سه ، پنج و فرمود .... آنگاه بنی عباس (خاندان فلان) به حکومت می رسند و پیوسته در عیش و نوش به سر می برند تا آنکه بین آنها اختلاف می افتد( و چون درگیری به وجود آمد) حکومتشان منقرض می شود و شرق و غرب حتی اهل قبله با هم به نزاع برمی خیزند و پیوسته در آن حال اند تا از آسمان منادی حق ندا برمی آورد ... بحار ج 52 ص 235

17- امام محمد باقر(ع) :

چون اولاد فلانی دچار اختلاف شدند ، فرج نزدیک است ، فرج نزدیک است ، فرج شما بستگی به اختلاف آنها دارد ، چون نشانه های اختلاف ظاهر شد منتظر ندای آسمانی در ماه رمضان باشید ، چون ندا شنیده شد مردم بر آنها جری می شوند و سفیانی خروج می کند و کارشان پراکنده می شود و سید خراسانی بر علیه آنها خروج می کند ..... بشاره الاسلام ص 52

18- امام محمد باقر(ع):

نابودی اولاد فلانی همانند شکستن کوزه است ..... سقوط رژیم آنها همچون افتادن کوزه و شکستن آن روی می دهد در حالیکه آنها در خواب غفلت غنوده اند یکمرتبه دیده گشوده می بینند که ناگهان رژیم آنها سقوط کرده است. غیبت نعمانی ص 136

19- امام صادق(ع) :

چون حکومت بنی فلان سپری شود خداوند با مردی از ما اهل بیت(ع) بر آل محمد منت می نهد ..... بشارت الاسلام ص 141

 

از مجموعه احادیث بدست می آید که در عصر ظهور بنی عباس یا بنی فلان از حاکمان حجاز بوده و در سرزمین عربستان ساکن می باشند به طور مثال در حدیث شماره 10 مکان قتل آن فرد محترم که همان پسرعموی نفس زکیه می باشد توسط سپاه بنی فلان در مدینه ذکر می شود و این مسئله نشان از این مسئله دارد که بنی فلان یا همان بنی عباس خاندان حاکم و ساکن عربستان هستند یا حدیث دیگری که قتل 15 نفر از بزرگان توسط فردی از قبیله بنی فلان را  در مکه ذکر می کند نیز بدین معنا اشاره دارد.

علامه کورانی محقق برجسته عرصه مهدویت نیز چنین اعتقادی دارد و بنی عباس یا بنی فلان را همان آخرین خاندان حاکم بر حجاز می داند.

منظور از بنی فلان و بنی عباس در روایات عصر ظهور آخرین خاندان حاکم بر عربستان  می باشند. عصر ظهور / علامه کورانی / جلالی/ چاپ و نشر بین الملل / ص 295

 همچنین محققین برجسته دیگری نیز این مسئله را قبول داشته و مقالاتی در این زمینه نگاشته شده است.

http://www.alvadossadegh.com/fa/best-article/1200-1388-09-23-11-43-47.html

اگر دقت کنیم می بینیم  در حالی روایات حکومت خاندان بنی عباس را در آستانه ظهور مطرح می کنند و ایجاد اختلاف و جنگ قدرت را در ان حتی از نشانه های حتمیه ی ظهور می دانند که در عصر حاضر که به اذعان بسیاری از بزرگان عصر ظهور است عملا در جهان اسلام به جز خاندان آل سعود در عربستان به طور قابل توجهی حکومت خاندانی دیگری وجود ندارد و وجود حکومت خاندانی و قبیله ای و حضور دهها شاهزاده تشنه قدرت در عربستان علاوه بر اینکه خود از نشانه های ظهور می باشد ، عملاً وجود این شاهزادگان و جنگ قدرت گریزناپزیر و قطعی آنها باعث سست شدن حکومت عربستان شدن و زمینه لازم برای آغاز نهضت جهانی اسلام از عربستان فراهم میگردد در غیر این صورت و با وجود یک حکومت مقتدر ، آغاز انقلاب با یارانی اندک و بدون امکانات ، بسیار سخت و پیروزی آن بعید بود.
پس میبینیم که عربستان در استانه ظهور بنا بر روایات بسیار درگیر جنگ قدرتی شدید خواهد بود که ائمه اطهار(ع) از آن به عنوان اختلاف بنی العباس یاد کرده اند. از سویی دیگر روایات آغاز این جنگ قدرت را با مرگ حاکمی از بنی عباس ذکر می کنند که عبدالله نام دارد

امام صادق(ع) دراین زمینه میفرمایند: هرکس برای من مرگ عبدالله را تضمین کند ، من ظهور را برای او تضمین می کنم ...

روایت دیگری مرگ او را در ذی الحجه و روز عرفه میداند همچنین امام محمد باقر(ع) بیان می دارد که علت مرگ او مسئله ای اخلاقی بود ه و مرگ او 40 روز مخفی نگه داشته میشود!

حال سوال مهم این است ایا ملک عبدالله می تواند همان عبدالله مذکور در روایات عصر ظهور باشد که مرگ او بعنوان اغاز نشانه های بزرگ مطرح  شده است؟

نمی توان در این زمینه اظهار نظر قطعی نمود ، زیرا روایات شریف خصوصیات جسمی مشخصی را برای عبدالله ذکر نکرده اند اما با توجه به نکات مهمی که در روایات مربوط به بنی عباس و عبدالله در روایات و انطباق عجیب آن با شرایط فعلی وجود دارد می توان با احتمال قریب به یقین گفت که ملک عبدالله همان عبدالله مذکور در روایات است

با استفاده از روایات فوق می توان ویژگیهای متعددی را برای این شخصیت در نظر گرفت :

1- نام وی " عبدالله " است
2- از حاکمان حجاز است
3- وی حاکمی مقتدر و ذی نفوذ است
4- در آستانه ظهور کشته می شود
5- مرگ او توسط حکومت عربستان 40 روز مخفی می شود
6- با مرگ او جنگ شدید قدرت آغاز می شود
7- او از دشمنان اهل بیت(ع) است و مرگش فرج اهل بیت(ع) ذکر شده است
8-مرگ او تحولات بزرگی را در منطقه ایجاد خواهد کرد.

 

1- نام وی " عبدالله " است

با نگاهی به تاریخچه چند ده سال گذشته عربستان می بینیم که پادشاهی بنام " عبدالله " وجود نداشته است و در چند ده سال بعد هم معلوم نیست که فردی با این نام در عربستان ظهور کند علاوه بر اینکه باید سایر نشانه ها را نیز وجود داشته باشد و همچنین شرایط مناسبی که اکنون برای ظهور در منطقه و جهان وجود دارد نیز باید محقق باشد که هیچ تضمینی برای گرد آمدن مجدد و همزمان آنها وجود ندارد. آیا می توان پذیرفت که در حالی که اکنون به طرز بسیار عجیبی نشانه ها و زمینه های ظهور فراهم است و عرفا و بزرگان نیز بشارت ظهور می دهند حضور ملک عبدالله در عربستان تصادفی است؟!

2- از حاکمان حجاز است

همانگونه که دیدیم عبدالله از بنی العباس است و آخرین حاکم مقتدر آنها و مجموعه روایات نشان می دهد که بنی عباس در عصر ظهور آخرین خاندان پادشاهی عربستان می باشند که درگیر جنگ و کشمکش داخلی بر سر قدرت شده و نابود می شوند ، می بینیم که مجموعه مطالب ذکر شده  به خوبی بر ملک عبدالله صادق است. عبدالله در حالی از سال 2005 حاکم عربستان می باشد که عملاً از سال 1996 با بیماری شدید فهد زمام امور را در عربستان بر عهده داشت.

3- وی حاکمی مقتدر و ذی نفوذ است

از روایات چنین برداشت می شود که عبدالله حاکمی مقتدر است که می تواند با وجود  زمینه جنگ های قدرت در عربستان این کشور را اداره کرده و به پیش ببرد هرچند درگیریهای قدرت با مرگ او به شدت پیش می آید ولی عبدالله در زمان حیات خود با اقتدار از بروز آنها جلوگیری می کند.

نگاهی به عملکرد چند دهه گذشته ملک عبدالله در ریاست گارد ملی عربستان ، ولیعهدی او در طی 9 سال و پادشاهی وی در 5 سال گذشته نشان می دهد که ملک عبدالله اقتدار زیادی از خود نشان داده و بعنوان یکی از سران قدرتمند و با نفوذ  در منطقه خاورمیانه شناخته می شود هرچند نفوذ و قدرت او نفوذ و قدرتی شیطانی می باشد اما همین اقتدار و نفوذ وی به خوبی اقتدار عبدالله روایات را که در کشوری ملتهب با زمینه های کشمکش فراوان حکمرانی می کند را نشان می دهد.

4- در آستانه ظهور کشته می شود

بشارتهای بزرگان و علماء مبنی بر بسیار نزدیک بودن ظهور در حال حاضر و همچنین فراهم بودن نشانه ها و زمینه های ظهور و ملتهب بودن محورها و مناطق اصلی مورد اشاره در عصر ظهور نشان می دهد که ما به واقعه مبارک ظهور بسیار نزدیک شده ایم و مرگ ملک عبدالله در دوران کنونی که بشارتهای بسیاری بر نزدیک بودن ظهور وجود دارد می تواند با  این صفت عبدالله روایات  انطباق داشته باشد.

5- مرگ او توسط حکومت عربستان 40 روز مخفی می شود

یکی دیگر از پیش بینی های قابل توجه روایات در مورد عبدالله حاکم عربستان این است که پس از مرگ وی بنا به دلایل مختلف خبر مرگ وی 40 روز مخفی مانده و بعد از آن منتشر می شود
اخبار ضد و نقیضی که از وضعیت ملک عبدالله در طی چند سال گذشته منتشر شد نشان می دهد که حکومت عربستان مدتها در حال پنهان کردن مسئله ای بسیار مهم از افکار عمومی خود و جهان بوده است ، قابل توجه است که این مسئله دقیقا در مسئله مرگ پادشاه قبلی یعنی ملک فهد نیز رخ داد و تا لحظات آخر مرگ وی حکومت عربستان حال عمومی وی را رضایت بخش اعلام می کرد تا اینکه مجبور به اعلام واقعیت شد.

اختفای وخیم بودن حال و مرگ سران عربستان مسبوق به سابقه است!


همانگونه که شاهد بودیم خبر مرگ عبدالله در طی چندسال گذشته بیش از 10 بار اعلام و تکذیب شد و ابهام زیادی در این زمینه ایجاد گردید که دقیقا منطبق بر پیش بینی روایات شریف است.

6-آغاز جنگ شدید قدرت با مرگ عبدالله

روایتهای متعددی به این معنا اشاره دارند و از این جنگ شدید قدرت به نام اختلاف بنی عباس یا عدم توافق بر حکومت نام می برند ، امام صادق(ع) در این زمینه می فرمایند : وقتی عبدالله بمیرد، مردم برای حکومت با کسی توافق نکنند و این اختلاف و درگیری به خواست خدا تا ظهور صاحب الامر (عج) ادامه یابد. حکومت های چند ساله پایان یافته و تبدیل به حکومت چند ماهه و چند روزه شود!نگاهی به وضعیت بغرنج عربستان نشان می دهد که وجود دهها شاهزاده تشنه قدرت در این کشور و یارگیری ها و جناح بندیهای مختلفی که از مدتها پیش شروع شده و روز به روز شدید تر می شود و در طی چندسال گذشته با انتشار چندباره اخبار مرگ عبدالله یا وضعیت وخیم وی این درگیریها وارد مرحله جدیدی شده است و همه چیز برای آغاز جنگی تمام عیار در صحنه سیاسی – اجتماعی عربستان فراهم می باشد که کاملاً منطبق بر شرایط ترسیم شده در روایات عصر ظهور است و به لطف خدا این جنگ قدرت موجب تضعیف این حکومت جائر و پریشانی اوضاع عربستان و فراهم شدن زمینه آغاز نهضت جهانی امام عصر(عج) از این سرزمین مهم می گردد.

وجود دهها شاهزاده تشنه قدرت در عربستان و جناح بندیهای سیاسی برای قبضه کردن حکومت عربستان را به سرعت به سوی یک درگیری فراگیر به پیش می برد

7- او از دشمنان اهل بیت(ع) است و مرگش فرج اهل بیت(ع) ذکر شده است

عبدالله عربستان و خاندان بنی عباس در عصر ظهور به عنوان افراد و حاکمانی جائر ترسیم می شوند که با انقراض و نابودی آنها فرج اهل بیت(ع) فرا می رسد روایت دیگری شیعیان را از خاندان بنی عباس در عصر ظهور برحذر می دارد ، همچنین قتل نفس زکیه و پسرعمویش در مدینه نیز نشان می دهد که این حاکمان از دشمنان اهل بیت(ع) می باشد
نگاهی به حکومت چند دهه گذشته حکومت فاسد آل سعود و وهابیت خبیث به به طرق مختلف سعی در نابود کردن آثار اهل بیت(ع) و قتل عام شیعیان آنها دارد به خوبی بیانگر این انطباق مهم است ، قتل عام شیعیان عراق ، قتل عام شیعیان یمن ، فتنه انگیزی در لبنان و ایران و ... در طی چند سال گذشته نشان می دهد که ملک عبدالله در دشمنی اهل بیت(ع) در انطباق کامل با عبدالله روایات می باشد.

8-مرگ او تحولات بزرگی را در منطقه ایجاد خواهد کرد.

همانگونه که دیدیم این اختلاف بنی عباس بر سر قدرت که با مرگ عبدالله آغاز می گردد آن قدر مهم است که امام محمد باقر(ع) و امام صادق(ع) آن را جزو علائم حتمیه ظهور می دانند ، می دانیم که علائم حتیمه مانند خروج سفیانی یا صحیه آسمانی مسئله ای بسیار مهم می باشند و اثراتی منطقه ای و جهانی دارد ، پس مرگ عبدالله و اختلاف بنی عباس بر سر قدرت نیز باید مسئه ای مهم بوده و اثرات منطقه ای و جهانی داشته باشد.
با نگاهی به صحنه کنونی منطقه و عرصه بین المللی در می یابیم که مرگ ملک عبدالله می تواند اثرات بسیار عمیقی در منطقه و جهان داشته باشد.

(روایتی وجود دارد که مرگ پادشاه حجاز را در روز عرفه ذکر می نماید ، برخی از محققان اعتقاد دارند ممکن است در این روایت بر صدام که دقیقا در همین ایام کشته شد ، منطبق باشد ، روایت دیگری نیز وجود دارد که کشته شدن پادشاه مذکور را به علت فساد اخلاقی ذکر می کند که اما و اگرها در این زمینه فراوان است)

 دعوت فطرت پاک جوانان جهان به اسلام توسط نائب امام زمان(عج) / دعوت جهانی امام عصر(عج) بسیار نزدیک است!

 

فراگیر شدن تدریجی دین مبین اسلام در سراسر جهان مخصوصاً در اروپا و آمریکا از یک سو و قدرت یافتن مقاومت اسلامی با پرچمداری ایران اسلامی در خاورمیانه ، دشمنان را بر آن داشته تا علاوه بر حربه تفرقه و اختلاف و جنگ افکنی در میان مسلمانان به توهین و تمسخر دین اسلام و ارکان آن روی آوردند...

 اما در اوج ساحری فرعونیان ناگهان عصای موسائی نائب امام زمان(عج) و ید بیضایش ، ظلمت ساحران را درید و جوانان و افکار عمومی اروپا و آمریکا را به دنیای نور و رحمت دعوت نمود ، به جرات می توان دعوت جهانی امام خامنه ای را آغاز دوره ی تازه ای از نهضت جهانی اسلام دانست.

ان شا الله دعوت راهگشای  ولی امر مسلمین(عج) آغازگر فصل جدیدی در تحقیق و پژوهش و گرویدن انسانها به دین مبین اسلام خواهد بود و زمینه دعوت جهانی امام زمان(عج) را فراهم خواهد نمود.

   نامه رهبر انقلاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی

http://farsi.khamenei.ir/ndata/home/1393/1393110202890473.jpg

بسم‌ الله الرّحمن الرّحیم
به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی

حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که درباره‌ی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده می‌انگارم، بلکه به این سبب که آینده‌ی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقت‌جویی را در قلبهای شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کرده‌اند.
سخن من با شما درباره‌ی اسلام است و به‌طور خاص، درباره‌ی تصویر و چهره‌ای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهره‌گیری از آن، متأسّفانه سابقه‌ای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراس‌های» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، می‌بینید که در تاریخنگاری‌های جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانه‌ی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از برده‌داری شرمسار است، از دوره‌ی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگین‌پوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزی‌هایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.
این به‌خودی‌خود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشته‌های دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوه‌ی برخورد با فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، از شکل‌گیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟
شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینه‌ی مشترک تمام آن سودجویی‌های ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراس‌افکنی و نفرت‌پراکنی، این‌بار با شدّتی بی‌سابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامه‌ی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایه‌ی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواسته‌ی اوّل من این است که درباره‌ی انگیزه‌های این سیاه‌نمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.
خواسته‌ی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوری‌ها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بی‌واسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروریست‌های تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کرده‌اید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و آموزه‌های انسانی و اخلاقی او را مطالعه کرده‌اید؟ آیا تاکنون به جز رسانه‌ها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کرده‌اید؟ آیا هرگز از خود پرسیده‌اید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟
من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهره‌پردازی‌های موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس به‌صورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد. این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسش‌های جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسش‌ها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقت‌های نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّت‌پذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسوده‌تر به نگارش درآورند.

سیّدعلی خامنه‌ای
۱۳۹۳/۱۱/۱

 


اولین نشانه‌ها از اختلاف در میان شاهزاده‌های سعودی
خشم پسر ملک عبدالله از تغییرات اعمال شده توسط پادشاه جدید عربستان


گزارش‌های غیر رسمی حاکی از آن است که متعب بن عبدالله از تغییرات اعمال شده توسط پادشاه جدید عربستان به شدت خشمگین شده و براین باور است که فریب خورده است.

... www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931027001547


کودتای سدیری ها در عربستان قبل از دفن عبدالله

هفت تغییر مهم در مناصب عالی سلطنتی در عربستان و دور شدن مهره‌های شاه سابق از قدرت، حکایت از کودتایی در میان آل سعود دارد که جناح رقیب را پس از ۱۰ سال به رأس قدرت بازمی‌گرداند.

...

دو جناح رقیب در خاندان سعودی

1- سدیری ها

2- شِمِّری ها

... www.mashreghnews.ir/fa/news/382753

خلاصه مطلب این است که جناح اول یعنی سدیری ها و در راس آنها شاه جدید(سلمان) جناح دوم یعنی شِمِّری ها را کنار زده اند که این خود باعث اختلافات بیشتری پس از مرگ ملک عبدالله خواهد شد و انسان به یاد آن روایت در خصوص اختلاف اولاد فلانی می افتد.

الله اعلم

باید منتظر تحولات بعدی در حجاز بود...


ان شاالله صبح یک روز زیبا هم ندای "اناالمهدی(عج )" را بشنویم ...



انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا ...

تقسیم بندی و ساختار منطقی و مقبول برای فقه اسلامی

تقسیم بندی و ساختار منطقی و مقبول برای فقه اسلامی

چکیده

در این مقاله، ابتدا ضرورت یک تقسیم بندی و ساختار منطقی و مقبول برای فقه اسلامی، مورد تأکید قرار گرفته؛ سپس به صورت استقرا، ساختار و دسته بندی هایی که در طول تاریخ فقه اسلامی برای آن عرضه شده، بررسی وتحلیل شده است و در نهایت ساختاری که به نظر نگارنده با اشکال های کم تری مواجه است، پیش نهاد شده.
واژگان کلیدی: فقه، ساختار فقه، فقیه، نظام درختی.
از اموری که همواره ذهن متفکّران و صاحب نظران حوزه علمی را به خود مشغول کرده، طبقه بندی یا ایجاد ساختاری مناسب برای علم است، و باید اذعان کرد که ورود به علم، بدون چینش منطقی یا شبه منطقی آن، به غایت دشوار است. گواه مطلب این است که هر علمی در مقام واقع و خارج، به نوعی طبقه بندی شده است تا جویندگان و پژوهندگان، آن علم را از علوم دیگر تمیز داده، در نحوه ورود به آن علم، سردرگم نمانند.
به نظر می رسد بهترین شیوه در ایجاد ساختار مناسب برای علم، در نظر گرفتن سهویژگیذیلاست:
1. ایجاد ساختار، بر اساس سیر منطقی باشد. به عبارت دیگر، توجیه منطقی داشته باشد؛
2. ساختار علم به گونه ای باشد که همه مصادیق و زیر مجموعه های آن علم را به راحتی در خود جای دهد؛
3. مباحث مناسب در کنار هم قرار گیرند.
توجّه به سه امر پیشین می تواند مشکلاتی را که در ورود و خروج علم، پیش پای محقّق قرار دارد، یکباره مرتفع سازد؛
البتّه در طول تاریخ علم، سه امر پیش گفته کم و بیش مورد توجّه قرار گرفته است؛ برای مثال، منطقیان، مسائل منطق را به دو بخش مهم تصوّرات و تصدیقات، فیلسوفان الاهی، فلسفه را به الاهیات بالمعنی الاعم (شامل مباحث وجود و تقسیمات آن و ماهیت و مسائل جانبی آن) و الاهیات بالمعنی الاخص (شامل مباحث مربوط به اثبات ذات، صفات و افعال خدا) تقسیم کرده اند یا اصولیان، اصول فقه را که مقدّمه فقه است، به اصول لفظیه واصول عملیه تقسیم کرده اند.
برای فقه نیز ساختار متعدّدی مطرح شده است. بعضی از این ساختار، آن گونه که باید مورد توجّه قرار نگرفته وبعضی هم مورد توجّه عدّه ای از فقیهان قرار گرفته است؛ ولی همان گونه که اشاره شد، علم فقه از یک ساختاری که مقبول عامّه فقیهان باشد، محروم است، و این نقیصه ای است که کم تر به آن توجّه شده است.
در مقاله حاضر، دسته بندی و ساختارهایی که در طول تاریخ فقه اسلامی برای فقه عرضه شده، مورد بررسی قرارگرفته؛ سپس ساختاری که به نظر نگارنده، اشکال کم تری دارد، پیشنهاد شدهاست.
طبقه بندی فقه از دیدگاه فقیهان شیعه

1. ساختار فقه از دیدگاه صاحب مراسم

سلار بن عبدالعزیز دیلمی، متوفای 448 قمری، نخستین فقیه شیعه است که طرح مدوّنی را برای فقه عرضه داشته. او درتقسیم اوّلیه، فقه را به دو بخش عمده عبادات و معاملات تقسیم کرده و بقیه موضوعات فقهی را در زیر مجموعه عبادات ومعاملات جای داده است (سلار بن عبدالعزیز، 1414: ص 82). این طرح بر اساس ترسیم درختی بدین قرار است.
طرح سلار بر اساس یک نظام درختی


بررسی طرح «سلار»

طرح سلاّر، مزایای خوبی دارد؛ امّا از دو جهت دارای ابهام است.
اوّلاً معیار ساختار مذکور، مشخّص نشده است؛
ثانیاً روشن نیست که همه موضوعات و کتاب های فقهی را دربربگیرد و این ابهام نیز از عدم ایضاح مفهوم «عبادات» و«معاملات» ناشی است.
2. ساختار فقه از منظر ابی الصلاح حلبی

ابی الصلاح تقی الدین بن نجم الدین عبداللَّه حلبی (447 - 347 ق) علم فقه را به سه قسم عمده عبادات،محرمات و احکام تقسیم کرده است.
او در توجیه تقسیم خود می نویسد:
تکلیف شرعی سه قسم است: عبادات، محرّمات و احکام. عبادات نیز دو نوع است: واجبات و مستحبات، و هر کدام وجهی دارد که امتثال آن به همان شکل واجب است؛ امّا وجه فرایض (واجبات) این است که هم انجام آن لطف است و هم ترک آن قبیح است. وجه لطف بودن آن از دو جهت است: 1. در مورد واجبات عقلی (انجام واجبات سبب می شود انسان اموری را که از نظر عقل واجب است،انجام بدهد)؛ 2. برای پرهیز از قبایح، و وجه قبح ترک واجبات نیز به این سبب است که ترک مفروضات (واجبات)، به ترک واجب عقلی می انجامد.
وجه مستحبات، لطف بودن آن ها برای محسّنات عقلی است، و ترک آن (مستحبات) قبیح نیست؛ چنان که ترک محسنّات عقلی که این مستحبّات، لطف در آن ها است) نیز قبیح نیست.
وجه قبح «محرّمات» این است که ارتکاب محرمات مفسده داشته، انسان را به قبایح عقلی می خواند و از واجبات باز می دارد؛بنابراین، پرهیز از آن واجب است؛ زیرا پرهیز از محرّمات، در حقیقت، پرهیز از فعل قبیح است.
وجه «احکام» نیز این است که مکلّف، به وجه هر آن چیزی که تصرّف کردن در آن نیکو است، علم یافته، واقف شود (حلبی،1403: ص 109)
طرح ابوالصلاح براساس نظام درختی


بررسی طرح ابوالصلاح حلبی

طرح ابوالصلاح از چند جهت قابل تأمّل است.
اولاً تقسیم باید به گونه ای باشد که اقسام آن نتوانند در یک دیگر تداخل شوند، و به نظر می رسد تقسیم فوق قابلیت جلوگیری از ورود اقسام متعارض را ندارد؛ زیرا شکّی نیست که عبادت نیز می تواند به عبادات حرام و واجب تقسیم شود. از طرفی، عبادات حرام، بر اساس تقسیم مرحوم ابوالصلاح، باید زیر مجموعه محرّمات قرار گیرد، و معنایش این است که یک قسم، زیر بخش دو قسم متعارض و متقابل قرار گرفته است.
عین همین مطلب در مورد «احکام» نیز صادق است؛ برای مثال، اجاره حرام، مضاربه حرام و... از محرّمات است با این که از مصادیق احکام قرار داده شده است.
شاید علّت اشکال مذکور، این باشد که قسیم محرّمات، به طور منطقی نمی تواند، عبادات باشد؛ زیرا در فقه اسلامی، محرّمات نقیض واجبات است، نه عبادات.
ثانیاً در این طرح، اثری از «معاملات» نیست که مقسم بخش مهمّی از موضوعات فقهی است. توضیح این که هرکس کوچک ترین اطّلاعی از فقه اسلامی داشته باشد درمی یابد که یکی از مهم ترین قسمت های فقه، بحث«معاملات» با شقوق و اقسام گوناگون آن است، و طبیعی است که عدم وجود اجزای رئیسه علم در ساختار آن،ملازم با نقص آن ساختار است.
3. ساختار فقه از دیدگاه ابن برّاج

قاضی عبدالعزیز بن براج طرابلسی (481-400 ق) در کتاب المهذّب، احکام شرعی را به دو بخش عمده تقسیم کرده است:
اوّل. احکامی که مورد ابتلای همگان است؛
دوم. احکامی که مورد ابتلای همه مردم نیست.
وی در این باره می نویسد:

بدان که شرعیات دو نوعند. 1. شرعیاتی که همیشه مکلّف با آن سر و کار دارد؛ 2. شرعیاتی که این گونه نیستند. آن که مکّلف همیشه با آن سر و کار دارد، عبارتند از نماز، حقوق اموال، روزه، حج و جهاد، و شرعیاتی که عام البلوی نیستند، غیر از موارد یاد شده اند. عام البلوی نیز خود به دو قسم تقسیم می شود. 1. عام البلوایی که مکلّف، بیش تر با آن سر و کار دارد؛ 2. عام البلوایی که این گونه نیستند (قاضی ابن برّاج، 1406: ج 1، ص 18).
طرح قاضی ابن برّاج براساس نظام درختی


بررسی طرح ابن برّاج

ابن برّاج، به جزئیات طرح اشاره نکرده است؛ امّا به نظر می رسد که آغاز مناسبی داشته است. در هر تقسیمی باید ملاکی منطقی در نظر گرفته شود و او نیز با ملاک خاصّی وارد تقسیم بندی فقه شده، و از این جهت نیز قابل تحسین است؛ امّا سخن در اصل ملاک است. ملاک او این است که احکام شرعی یا احکام عام البلوی است یا نیست؛ آن گاه آن را که عام البلوی است، به عبادت تعبیر، و پنج مورد را مصادیق عام البلوی ذکر کرده است.
مهم ترین اشکال این معیار، سلیقه ای بودن آن است. به چه علّت «جهاد» از امور عام البلوی است که ممکن است انسان در طول عمر خود، یک بار نیز موفّق به جهاد در راه خدا نشود؛ ولی «بیع» که تقریباً همه روزه انسان باآن سر و کار دارد، از امور عام البلوی نباشد یا برای مثال، «حج» از امور عام البلوی باشد؛ ولی تجارت، عام البلوی نباشد؛ بنابراین، تقسیم پیشین از این جهت که قابلیت دارد همه ابواب فقه را در خود جای دهد، خوب است؛ امّامشکل سلیقه ای بودن آن را به هیچ وجه نمی توان برطرف کرد.
4. طبقه بندی فقه از دیدگاه صاحب شرایع

ابی القاسم نجم الدین جعفر بن الحسن بن ابی زکریا یحیی بن الحسن بن سعید هذلی، مشهور به «محقّق» و محقّق حلّی (676 - 602 ق) با الهام از تقسیم بندی های گذشته کوشیده است طرحی را ارائه دهد که معایب طرح های گذشته را نداشته باشد؛ بدین سبب، کتاب شرایع الاسلام را که از مهم ترین کتاب های او است، بر چهار بخش مهم پایه ریزی کرده که عبارتند از:
1. عبادات؛ 2. عقود؛ 3. ایقاعات؛ 4. احکام (محقّق حلّی، 1403: ج 1، ص 7).
محقّق صاحب شرایع، در کتاب خود فقط ابواب فقهی را بر اساس این چهار عنوان طبقه بندی کرده؛ امّا توجیه و وجه حصر آن را متعرّض نشده است؛ ولی فقیهان دیگری همچون شهید اوّل و فاضل مقداد کوشیده اند آن را توجیه کنند. و شاید بتوان ادّعا کرد که طرح «محقّق»، به طور کلّی مورد پذیرش فقیهان پس از وی قرار گرفته است؛ بدین لحاظ در ورود و خروج مباحث فقهی، بر اساس طرح صاحب شرایع عمل کرده اند (مغنیه، 1404: ج 3، ص 13).
شهید اوّل (ره) در توجیه طرح محقّق حلّی می نویسد:
وجه الحصر ان الحکم الشرعی امّا ان تکون غایته الاخرة اوالغرض الاهم منه الدنیا، والاوّل العبادات، والثانی امّا ان یحتاج الی عبارةاولا والثانی الاحکام و الاول اما ان تکون العبارة من اثنین تحقیقاً او تقدیراً او لا، والاوّل العقود والثانی الایقاعات (شهید اوّل، ج 1، ص3).
وجه حصر (انحصار فقه در عبادات، عقود، ایقاعات و احکام) این است که حکم شرعی از دو حال خارج نیست: یا هدف نهایی آن آخرت است یا مهم ترین غرض آن دنیا است.

قسم اوّل، عبادات است، و قسم دوم دو صورت دارد: یا به «عبارت» احتیاج دارد یا ندارد. اگر به عبارت و لفظ نیاز ندارد، «احکام» است. صورت اوّل (آن که به لفظ احتیاج دارد) نیز دو حالت دارد، یا عبارت بین دو نفر است چه تحقیقاً و چه تقدیراً، یا نیست. صورت اوّل را عقود و صورت دوم را ایقاعات نامند.
طرح محقّق حلّی براساس نظام درختی



بررسی تقسیم صاحب شرایع

همان گونه که اشاره شد، محقّق حلّی وجه تقسیم خود را بیان نکرده، و فقط کتاب شرایع را بر اساس چهار عنوان مذکور، ترتیب داده است. فقط شهید اوّل (ره) توجیهی را برای تقسیم مذکور بیان داشته و مرحوم مطهری باتوجّه به همین توجیه، طرح محقّق حلّی را کامل ندانسته، می نویسد:
حلّی در تقسیم خود، عبادات را یک بخش قرار داده که جای ایراد نیست؛ ولی در بخش های دیگر، نیازمندی به صیغه و بی نیاز بودن ازآن، و طرفینی بودن صیغه یا یک طرفی بودن آن را ملاک تقسیم و جدا کردن قسمت ها و گروه گروه شدن ابواب فقهی قرار داده است؛ درنتیجه، نکاح و طلاق که هر دو مربوط به حقوق خانوادگی است، یکی برقراری پیوند زناشویی است و دیگری گسسته شدن آن، در دو گروه مختلف قرار گرفته اند فقط به دلیل این که یکی عقد است و صیغه اش طرفینی و دیگری ایقاع است و صیغه اش یک طرفی. همچنین اجاره وجعاله با همه قرابت ذاتی و ماهوی میان آن ها به دلیل اختلاف در عقد و ایقاع بودن، از یک دیگر جدا شده و هر کدام در بخش جداگانه واقع شده اند. سبق و رمایه به دلیل این که مشتمل بر عقد است از جهاد که به خاطر آن تشریع شده، به کلّی جدا شده است، اقرار که از توابع کتاب القضاء است، در بخشی غیر از بخش کتاب القضا واقع شده است. کتاب القضا و کتاب الاطعمه و الاشربه و کتاب الارث، بدون هیچ مشابهتی به دلیل این که نه عبادتند و نه عقد و ایقاع، داخل در یک گروه شناخته شده اند. اساساً کلمه «احکام» که هم در تقسیم محقّق وهم در دو تقسیم دیگر آمده است، در این جا مفهومی نمی تواند داشته باشد: اصطلاحی است نه چندان مناسب برای ابوابی که نه ازعباداتشان می توان شمرد و نه از عقود و نه از ایقاعات و نه از عادات و نه از سیاسات (مطهری، 1368 : ص 159).
به نظر نگارنده یکی از ویژگی های بارز طرح محقّق حلّی، این است که می توان همه ابواب فقهی را به نوعی در آن جای داد، و اندراج همه ابواب فقهی در قالب یک طرح، نقطه قوّت آن است؛ به همین جهت به راحتی نمی توان از آن چشم پوشید؛ امّا نکته ای است که ذکر آن خالی از فایده نیست این که اگر در تقسیم یک علم، امکان تقسیم ثنایی باشد،نوبت به تقسیم ثلاثی یا رباعی نمی رسد؛ زیرا بعضی از آن ها به طور منطقی باید زیر مجموعه اقسام دیگر قرار گیرند.بله، اگر اقسام متعدّد به هیچ وجه قابلیت تداخل (اعم و اخص) نداشته باشند، نوبت به تقسیم ثلاثی یا رباعی و...می رسد.
به نظر نگارنده، امکان چنین تقسیمی در فقه اسلامی هست، و طرح محقّق حلّی از این جهت نقص دارد که بحث تفصیلی آن در طرح پیشنهادی روشن خواهد شد.
5. ساختار فقه از دیدگاه شهید اوّل

محمّد بن جمال الدین مکّی عاملی معروف به شهید اوّل (786 - 734 ق) اگرچه در کتاب ذکری، همان طرح محقّق حلّی را توجیه کرده، در کتاب القواعد والفوائد، طرح دیگری را ارائهداده است.
وی در این طرح، با یک پیش فرض از علم کلام،* هدف و فلسفه تشریع احکام را از چهار حالت خارج نمی داند.
1. جلب منفعت برای مکلّف در امور آخرتی؛
2. دفع مفسده از مکلّف در امور آخرتی؛
3. جلب منفعت برای مکلّف در امور دنیایی؛
4. دفع ضرر از مکلّف در امور دنیایی.
ممکن است در یک حکم، بیش از یک غرض جمع بشوند؛ برای مثال، آن کس که مشغول کسب نیازمندی های خود و واجب النفقه یا مستحبّ النفقه خود است، اگر همه همتّش در جهت کسب و به همراه قصد قربت باشد، تمام اغراض چهارگانه پیش گفته در آن جمع می شود؛ بنابراین، از آن جهت که خود را از نابودشدن حفظ می کند، منفعت دنیایی را برای خود جلب کرده و در نتیجه، ضرری که ممکن بود با عدم به دست آوردن نیازمندی ها، برایش پدید آید،از خود دفع کرده است، و از آن جهت که مشغول انجام وظیفه واجب با قصد قربت است، منفعت آخرتی را برای خود جلب کرده و در نتیجه، ضرر آخرتی را که لازمه ترک واجب است، از خود دفع کرده است.
با توجّه به این مطالب، هر حکم شرعی که مهم ترین غرض آن، آخرت است، «عبادت» یا «کفّارات» نامیده می شود. و فرقی نمی کند که هدف آن، جلب منفعت یا دفع مفسده باشد.
میان «عبادت» و «کفّارات» نیز عموم و خصوص مطلق است؛ بنابراین، هر کفّاره ای، عبادت است؛ امّا هرعبادتی، کفاره نیست؛ و هر حکم شرعی که مهم ترین غرض آن، دنیا است، چه برای جلب منفعت و چه دفع مفسده باشد، «معامله» نامیده می شود.
جلب منفعت و دفع مفسده نیز دو نوع است.
أ. جلب منفعت یا دفع ضرر بالاصاله

احکامی که مقصود بالاصاله آن جلب منفعت است، همان چیزهایی است که با حواس پنجگانه درک می شوند؛ بنابراین برای هر کدام از حواس پنجگانه انسان، بهره ای از احکام شرعی است؛ ازجمله:
1. شنیدنی ها

1-1. شنیدنی های واجب، نظیر شنیدن قرائت جهریه. (در قرائت نماز صبح، مغرب و عشا، انسان باید جوهره صدای خود رابشنود)؛
1-2. شنیدنی های حرام، همچون شنیدن موسیقی غنایی و آلات لهو.
2. دیدنی ها

2-1. دیدنی های واجب، مثل مطلّع شدن بر عیب اجناس، برای قیمت گذاری؛
2-2. دیدنی های حرام، نظیر نگاه به محرّمات.
3. لمس کردنی ها

نظیر احکام وطی و مقدّمات آن، و آن چه به ازدواج مربوط می شود؛ چه ثبوتاً، مثل احکام مربوط به نکاح، و چه زوالاً، مثل احکام مربوط به طلاق؛ چرا که غرض مهم بحث های ازدواج و طلاق، لمس است؛ یعنی این که چه لمس هایی واجب و چه لمس هایی حرام است.
چیزهای دیگری نیز به لمس مربوط می شود؛ مثل احکام مربوط به لباس و ظروف و ازاله نجاسات وتحصیل طهارت.
4. چشیدنی ها

مثل احکام اطعمه و اشربه و صید و ذباحه، امّا احکامی که مقصود بالاصاله آن، دفع ضرر از مکلّف است، احکام مربوط به حفظ مقاصد پنجگانه (عقل، نفس، دین، نسب و مال) است.
ب. احکامی که مقصود بالتبع آن جلب منفعت یا دفع ضرر از مکلّف است

آن هر وسیله ای است که با حواس پنجگانه و مقاصد پنجگانه ارتباط دارد. این وسایل، پنجگونه اند.
وسیله اوّل: اسبابی که افاده ملک می کنند که شش طایفه اند:
1. دسته ای که افاده ملک عین با عقد معاوضه می کنند؛ نظیر، بیع، صلح، مزارعه، مساقات و مضاربه؛
2. افاده ملک عین با عقد غیر معاوضی، نظیر هبه، صدقه، وقف، وصیت به عین، قبض زکات، خمس و نذر؛
3. افاده ملک عین بدون عقد، نظیر حیازت، ارث، احیای موات، غنیمت و التقاط (لقطه)؛
4. افاده ملکیت منفعت با عقد معاوضی، مانند وصیّت به منفعت؛
6. افاده ملکیت منفعت بدون عقد، نظیر ارث منافع.
وسیله دوم: اسبابی که سبب تسلّط بر ملک غیر و پنج قسم هستند.
1. آن چه قهراً سبب تسلّط بر ملک غیر می شود؛ مثل شفعه، مقاصّه بر مماطل، بیع مال کسی که از حقّ واجب امتناع می ورزد، رجوع بایع به عین مال خود در تفلیس به نحو مطلق، و در «موت» اگر در مال وفا است؛
2. مواردی که باعث می شود به سبب مصلحت تصرّف کننده، تسلّط بر تصرّف ملک غیر پیدا شود؛ مثل عاریه؛
3. مواردی که سبب می شود به سبب مصلحت مالک، بر تصرّف ملک غیر تسلّط پیدا شود؛ مانند وکالت تبرّعی، و ودیعه ای که درجابه جایی آن اذن داده شده است؛
4. مواردی که شخصی، به سبب مصلحت دو طرف، بر مال غیر تسلّط می یابد؛ نظیر شرکت، مضاربه و وکالت به جعل؛
5. مواردی که صرفاً به سبب وضع ید بر مال غیر، باعث تسلّط بر مال غیر می شود؛ مانند ودیعه غیر مأذون که به جابه جایی آن اجازه داده نشده است.
وسیله سوم: اسبابی که سبب منع مالک از تصرّف در مالش می شود که همان اسباب ششگانه حجر (جنون،صباوت، رقیت، سفاهت و مرض متصّل به موت) و شبیه آن است؛ نظیر حجر زوج بر زوجه در امور مربوط به استمتاع، حجر بایع و مشتری برای تسلیم ثمن و مثمن.
وسیله چهارم: اسبابی که باعث حفظ مقاصد پنجگانه (نفس، دین، عقل، نسب و مال) هستند که از ضروریات بوده و هیچ شریعتی از شرایع آسمانی هم نیامده است، مگر این که آن ها را حفظ کرده. این اسباب عبارتند از:
1. قصاص، دیه و دفاع که اسباب حفظ نفسند؛
2. جهاد و قتل مرتد که اسباب حفظ دینند؛
3. تحریم مسکرات و حد بر آن ها که اسباب حفظ عقل به شمار می آیند؛
4. تحریم زنا، لواط، اتیان بهائم، قذف و حد بر آن ها که اسباب حفظ نسبتند؛
5. تحریم غصب، سرقت، خیانت، قطع طریق و حد و تعزیر بر آن ها که اسباب حفظ مال به شمار می آیند.
وسیله پنجم: اسبابی که سبب جلب مصلحت و دفع مفسده می شود؛ مانند قضا، دعاوی و بیّنه.
دلیل مطلب این است که زندگی اجتماعی، جزو ضروریات زندگی مکلّف است که دائم در معرض نزاع و کشمکش قرار دارد.
در این گونه زندگی، دو چیز لازم است:
1. وجود چیزی که ریشه درگیری ها را بخشکاند که آن چیزی جز شریعت نیست؛

2. وجود اداره کننده که همان امام یا نائب او است؛ زیرا سیاست فقط با قضا و آن چه با آن مرتبطاست، تحقّق می یابد. و با این مقاصدمی توان کتاب های فقهی را طبقه بندی کرد. (شهید اوّل، ج 1، ص 37).
طرح اوّل شهید اوّل براساس نظام درختی



ادامة طرح شهید اوّل براساس نظام درختی



بررسی طرح شهید اوّل

درباره این طرح، چند نکته به نظر می رسد:
1. تقسیم اوّلیه فقه به «عبادات» و «معاملات»، از محسّنات طرح است؛ به ویژه با توجّه به معیاری که برای آن ذکر کرده اند (مباحث مربوط به جنبه های آخرتی دنیایی). بلاخره در صورت امکان تقسیم ثنایی، نوبت به تقسیم ثلاثی و... نمی رسد.
2. یکی از اهداف دسته بندی علم، آن است که مطالبی که طبق قاعده کنار هم قرار می گیرند، یک جا جمع شوند. به عبارت دیگر، در زیربخش مفهوم جامع قرار گیرند؛ در حالی که این مطلب به جز تقسیم اوّلیه، در تقسیم های میانی،مورد توجّه قرار نگرفته است؛ به طور مثال، وکالت تبرّعی و وکالت به جُعل، به طور منطقی زیرمجموعه وکالت به شمارمی آیند؛ ولی در این طرح، به طور کامل از هم متمایز شده اند و یکی، جزو اسباب تصرف در مال غیر به جهت مصلحت مالک، و دیگری، جزو اسباب تصرّف در مال غیر به جهت مصلحت دو طرف قرار گرفته است؛ چه این که دردسته بندی احکام مربوط به جلب منفعت یا دفع مفسده بالاصاله، اضطرابی نیز مشاهده می شود؛ زیرا مشخّص نیست که این بخش، زیرمجموعه «معاملات» است یا «فقه». اگر زیرمجموعه «معاملات» تلقّی شده است، بابعضی از اخص های آن نظیر احکام مربوط به قرائت جهریّه یا طهارت و ازاله نجاسات، هماهنگی ندارد؛ چرا که این موارد، به امور آخرتی مربوط است و اگر هم زیرمجموعه فقه تلقّی شده، با تقسیم ثنایی شهید اوّل منافات دارد، زیراهمان گونه که اشاره شد؛ وی احکام شرعی را با توجّه به غرض اهمّ آن ها درباره دنیا و آخرت، به «عبادات» و«معاملات» تقسیم کرده است.
6. ساختار فقه از دیدگاه صاحب مفتاح الکرامه

سیدمحمّدجواد حسینی عاملی (متوفای 1226 ق) از جمله فقیهانی است که طرحی را برای دسته بندی ابواب فقهی ارائه کرده است.
وی در ابتدای کتاب متاجر، بعد از نقل طرح محقّق حلّی و بیان وجه ملاک و معیار تقسیم، خود، طرح دیگری ارائه داده و فقه را به چهار قسم «عبادات»، «عادات»، «معاملات» و «سیاسات» تقسیم کرده است (حسینی عاملی، 1418: ج 8، ص 3)، و در توجیه طرح می نویسد:
مقصود از احکام شرعی، یا نظم بخشیدن به امور دنیایی یا آخرتی یا هر دو است. اگر مقصود، سامان دادن به امور آخرتی باشد، همان«عبادات» است، و در صورت نخست - اگر مقصود، امور دنیایی باشد -، یا غرض و هدف آن، بقای شخص یا نوع است که همان«عادات» به شمار می رود یا هدف، مصالح مالی است که به آن، «معاملات» گویند و یا مقصود، هم نظم بخشیدن به امور دنیایی و هم آخرتی است که «سیاسات» نامیده می شود (حسینی عاملی، 1418: ج 8، ص 3).
از دیدگاه صاحب مفتاح الکرامه، چه طرح محقّق حلّی یا طرح خود وی را بپذیریم، هدف و فلسفه تشریع احکام،حفظ مقاصد پنجگانه ای است که ادیان و شرایع بر آن بنا نهاده شده اند، و آن، دین، نفس، عقل، نسب و مال است؛ زیرادین با عبادات، نفس به سبب تشریع قصاص و دیات، عقل به وسیله مانع شدن از چیزی (مسکرات) که باعث ازاله آن می شود، نَسَب به وسیله ازدواج و توالد و تناسل، و مال به وسیله معاملات و مداینات حفظ می شوند؛ چه این که همه این امور به وسیله سیاسیّات، مثل حدود و تعزیرات، قضایا و شهادات محفوظ می مانند.
طرح صاحب مفتاح الکرامه براساس نظام درختی


بررسی طرح صاحب مفتاح الکرامه

طرح صاحب مفتاح الکرامه نیز می تواند طرح قابل توجیهی باشد و می توان آن را در قالب حصر عقلی قرار داد؛ مثل این که گفته شود: احکام شرعی یا فقط برای نظم بخشیدن به امور آخرتی است یا نیست. قسم اوّل، همان«عبادات» است. قسم دوم نیز دو حالت دارد: یا فقط برای امور دنیایی است یا نیست. قسم دوم «سیاسیّات» است؛ چون نه به امور آخرتی اختصاص دارد، نه دنیایی. قسم اوّل نیز دو حالت دارد: یا برای بقای شخص یا نوع است که همان «عادات» است یا هدف مصالح مالی است که به آن «معاملات» می گویند.
مطالب پیش گفته فقط برای تبیین سیر منطقی طرح است؛ امّا دلیل بر این نیست که بهترین طرح برای دسته بندی فقه باشد؛ زیرا همان گونه که پیش تر اشاره شد، این است که در صورت امکان تقسیم ثنایی، به طور منطقی، نوبت به تقسیم ثلاثی یا رباعی نمی رسد.
6. دسته بندی فقه از دیدگاه فیض کاشانی

ملاّمحسن فیض کاشانی (متوفای 1090 ق) در کتاب مفاتیح الشرایع، فقه را به دو فنّ عمده تقسیم کرده است که عبارت است از:
أ. فنّ عبادات و سیاسات

در این فن، شش مفاتیح است:
1. مفاتیح صلات، و مباحث نجاسات و طهارت را در همین مفاتیح وارد کرده است؛
2. مفاتیح زکات، مباحث خمس و صدقات نیز در همین مفتاح است؛
3. مفاتیح صیام، مباحث اعتکاف و کفارات در این مفتاح وارد شده است؛
4. مفاتیح حج، مباحث عمره و زیارات در این مفتاح داخل شده است؛
5. مفاتیح نذر و عهد که شامل مباحث ایمان و اصناف معاصی نیز می شود؛
6. مفاتیح حسبه و حدود، شامل مباحث افتا، لقطه، دفاع، قصاص و دیات.
خاتمه در جنایز است که احکام مرضی و بعضی از وصیّت در این خاتمه قرار داده شده.
ب. فنّ عادات و معاملات

در این فنّ نیز شش مفتاح و یک خاتمه قرار داده است:
1. مفاتیح مطاعم و مشارب: احکام صید و ذباحه در این مفاتیح جای داده شده است؛
2. مفاتیح مناکح و موالید: احکام طلاق، خلع، مبارات، لعان، ظهار و ایلا را در این مفتاح آورده است؛
3. مفاتیح معایش و مکاسب، شامل مباحث احیای موات، اصطیاد، استرقاق، بیع، ربا، شفعه، شرکت، قسمت، مزارعه، مساقات،اجاره، جعاله، سبق، صلح، اقاله، احکام مداینات از قبیل قرض، رهن، ضمان، حواله، کفالت، تفلیس، مدیون، اقرار و ابرا و سایر امانات وضمانات همچون ودیعه، عاریه، غصب، اتلاف، لقطه و احکام تصرف بالنیابة مثل ولایت، وکالت و وصایت؛
4. مفاتیح عطایا و مروات: مباحث هدایا، وقوف، سکنا، حبس، وصیّت به مال، عتق، تدبیر و کتابت در همین مفاتیح داخل می شوند؛
5. مفاتیح قضایا و شهادت؛
6. مفاتیح فرائض و مواریث.

خاتمه در حیله های شرعی است. (فیض کاشانی، 1401: ج 1، ص 36).
نمودار درختی طرح فیض کاشانی



بررسی طرح فیض کاشانی

این طرح نیز همچون طرح های گذشته، به رغم دقّت مرحوم فیض کاشانی، نتوانسته است از اشکال سلیقه ای بودن دسته بندی به جهت عدم وجود معیار مشخّص، و تداخل ابواب فقهی در یک دیگر دور بماند؛ بدین سبب مورد توجّه علما نیز قرار نگرفته و هیچ فقیهی بر اساس آن مشی نکرده است.
7. دسته بندی فقه از دیدگاه شهید محمّد باقر صدر

وی در کتاب الفتاوی الواضحه مباحث فقه را به چهار بخش به شرح ذیل تقسیم کرده است:
1. بخش عبادات، شامل مباحث نماز، روزه، اعتکاف، حج، عمره و کفارات؛
2. بخش اموال.
2-1. اموال عمومی، شامل مباحث خراج، انفال، خمس و زکات.
مقصود شهید صدر، از اموال عمومی، اموالی است که به فرد خاصّی تعلّق ندارد؛ بلکه برای مصالح عموم است که به طور طبیعی مصارف آن نیز مشخّص است؛ به همین جهت، بحث خمس و زکات را که همه فقیهان آن را در بخش عبادات آورده اند، به سبب این که جنبه مالی آن ها قوی تر است، در این بخش گنجانده است.
2-2. اموال خصوصی، یعنی اموالی که مالک یا مالکان مشخّصی دارد که به دو قسم تقسیم می شود.
2-2-1. اسباب شرعی تملک یا به دست آوردن حق خاص، شامل مباحث احیای موات، حیازت، صید، تبعیّت، میراث، ضمانات و غرامات.
2-2-2. احکام تصرّف در اموال. شامل مباحث بیع، صلح، شرکت، وقف، وصیّت و معاملات.
3. بخش سلوک و آداب و رفتار شخصی، یعنی اعمال شخصی که ربطی به عبادت و اموال ندارند. مانند:
3-1. روابط خانوادگی، مناسبات دو جنس زن و مرد. مباحث نکاح و طلاق، خلع و مبارات، ظهار و لعان و ایلاء.
3-2. مقررات مربوط به تنظیم رفتار فردی و اجتماعی افراد جامعه، مثل مقررات مربوط به اطعمه و اشربه، ملابس ومساکن، آداب معاشرت، احکام نذر و عهد و یمین، ذباحه و امر به معروف و نهی از منکر.

4. بخش آداب عمومی، یعنی رفتار و سلوک حاکم (ولی امر) در عرصه های حکومتی مثل مسایل قضا وحکومت، جنگ و صلح، روابط بین المللی، ابواب و مباحث ولایت عامّه، شهادات، جهاد و حدود. (صدر، ج 132/1)
نمودار درختی طرح شهید محمدباقر صدر



بررسی طرح شهید صدر

مرحوم شهید صدر در این دسته بندی، کوشیده است تا مباحث فقه را با تقسیم بندی حقوقی جدید هماهنگ سازدو در این جهت موفّق نیز شده است؛ امّا جعل واژه جدید، در صورتی بر واژه های قدیم نظیر معاملات، سیاسات واحکام مزیّت دارد که نواقص تقسیم بندی های گذشته را نداشته باشد؛ برای مثال، اموری مثل معاملات، وصیت،وقف، صلح و... زیرمجموعه اموال خصوصی قرار داده شده است؛ در حالی که این گونه امور، فی نفسه، اموال خصوصی نیستند؛ بلکه از عقود به شمار می روند؛ چه این که مسأله خمس و زکات که همه فقیهان آن را در زمره عبادات قرار داده اند، صرفاً به جهت کاربرد مالی آن، در بخش اموال قرار داده شده است.
8. ساختار فقه از دیدگاه صاحب رساله ی نوین

عبدالکریم بی آزار شیرازی در کتاب رساله نوین، ساختار دیگری را برای فقه ارائه داده است.
او در این کتاب، فقه را به چهار قسمت عمده تقسیم کرده که عبارتند از:
1. عبادات، شامل طهارت و پاکیزگی، نماز، روزه، اعتکاف و حج؛
2. مسائل اقتصادی شامل
2-1. اقتصاد سیاسی و اجتماعی، مثل مالیات در اسلام، زکات و خمس؛
2-2. اقتصاد مردمی مثل وقف، حبس، هبه، صدقه، وصیّت، کفّاره، نذر و حجر؛
2-3. اقتصاد بازرگانی از قبیل تجارت، صلح، مضاربه، ربا، ودیعه، بانک ها، سفته، بلیطهای بختآزمایی و بیمه؛
2-4. اقتصاد کشاورزی، نظیر، شرکت، تقسیم و تفکیک، شفعه، مزارعه، مساقات، اجاره و سرقفلی، استخدام و جعاله.
3. مسائل خانواده همچون تشکیل خانواده، تغذیه و بهداشت، حقوق خانواده، تفریح، سرگرمی، طلاق، مرگ وارث؛

4. مسائل سیاسی و حقوقی، شامل حکومت قانون، حکومت مردم، خدمتگزاران، حقوق قضایی از قبیل قضا وشهادت، حقوق اقلیت ها و حقوق جزایی مثل حدود، قصاص، دیات و ضمان (بی آزار شیرازی، 1379: ج 1، ص 54).


9. ساختار فقه از دیدگاه صاحب الفقه المأثور

آیت اللَّه مشکینی در کتاب الفقه المأثور تقسیم دیگری را برای فقه ارائه داده که عبارت است از:
1. عبادات، یعنی اعمالی که قصد تقرّب الاهی در آن شرط است، مثل طهارت های سه گانه (وضوء، غسل وتیمم)، صلات، صوم، اعتکاف، حج و عمره و کفّارات.
2. شؤون فردی، یعنی اعمالی که مترتّب بر تصرّف مالی نیست و هیچ ربطی هم به مسائل جامعه ندارد؛ بلکه اعمالی است که اصالتاً وظایف خاصّ مکلّف در برابر پروردگار او است؛ مثلکتاب میاه، تخلّی، نجاسات، اوانی (ظرف ها)، مطهرّات، نذر، عهد، یمین، اطعمه و اشربه ودفاع از نفس.
3. شؤون عائلیّه که متکفّل رفتار با اهل و ارحام و مثال آن است؛ مثل کتاب نکاح، طلاق، ایلا، تجهیز اموات وارث.
4. اموال فردی که مشتمل بر انحای قیام به امر این اموال و تصرّف در آن از جهت تحصیل، حفظ و مبادله است؛مثل احیای موات، صید و ذباحه، لقطه، تکسّب، بیع، اجاره، جعاله، صلح، رهن، مضاربه، شرکت، مزارعه، مساقات،ضمان، حواله، کفالت، وکالت، ودیعه، عاریه، وقف، هبه، سکنا، عمری، رقبی، وصیّت و غصب.
5. ولایات، یعنی آن چه مربوط به حاکم و امّت در جامعه اسلامی است؛ مثل کتاب جهاد، امر به معروف و نهی ازمنکر، خمس ، زکات، انفال، خراج ، سبق و رمایه، تفلیس و حجر.

6. شؤون قضائیه و جزائیه، یعنی آن چه به نزاع ها و تجاوز به حدود الاهی مربوط می شود؛ مثل کتاب قضا، شهادات، اقرار، حدود، قصاص و دیات (فیض (مشکینی)، 1418: ص 13).
طرح شماره 9 براساس نظام درختی




بررسی طرح شماره 8 و 9

این دو طرح نیز به نظر نگارنده، مزیتی بر طرح های گذشته ندارند؛ زیرا:
اوّلاً از معیار مشخّصی تبعیت نشده است؛ برای مثال در طرح شماره 9، مشخّص نیست طبق چه معیاری، فقه به عبادات، شؤون فردی و... تقسیم می شود. آیا عبادت فردی نمی تواند شؤون فردی باشد یا مثلاً نکاح و طلاق از شؤون فردی نیست؟ خمس و زکات و امر به معروف و نهی از منکر را که همه فقیهان جزو عبادات به شمار آورده اند،نمی تواند زیر مجموعه عبادات قرار گیرد؟
طرح شماره 8 نیز همین طور است؛ به طور مثال، آیا «شرکت» نمی تواند در زمره اقتصاد بازرگانی قرار گیرد «؟شفعه» چه ارتباطی به اقتصاد کشاورزی دارد؟ آیا خمس و زکات، زیرمجموعه عبادات قرار نمی گیرد؟
ثانیاً در دو تقسیم مذکور، اهداف فقه بیش تر مورد توجّه قرار گرفته تا موضوع فقه که فعل مکلّف است. اگر این نکته را بپذیریم که موضوع علم فقه، فعل مکلّف است، به طور طبیعی، ساختار آن نیز باید بر اساس فعل مکلّف باشد؛ از این جهت، بعضی از طرح های گذشته، بر این دو طرح اولویت دارند.
ج. دسته بندی فقه از دیدگاه اهل سنّت

در متون فقه شافعی، مباحث فقهی به چهار دسته تقسیم شده که عبارت است از:
1. عبادات، شامل مباحث طهارت، نماز، روزه، زکات، حج و عمره؛
2. معاملات، مثل بیع، رهن، شفعه، حجر، حواله، ضمان، ودیعه، عاریه، وکالت، قراض، شرکت، اجاره، مساقات، مزارعه، غصب،هبه، لقطه، جعاله، وصیّت، وقف، اقرار، فرایض؛
3. مناکحات، همچون ازدواج، طلاق و...؛
4. جنایات از قبیل دیات، قصاص و....
این تقسیم بندی متأثّر از تقسیم محمّد غزالی در کتاب احیاءالعلوم است. وی در این کتاب، احکام و مقرّرات مذهبی واخلاقی اسلامی را به چهار گروه عبادات، عادات، منجیات و مهلکات تقسیم کرده است.
بعضی از عالمان متأخّر اهل سنّت، فقه را به سه بخش تقسیم کرده اند که عبارت است از 1.عبادات؛ 2. اصول اخلاقی؛ 3. احکام قانونی، و قسم اخیر را به شش بخش فقه جزایی، احوال شخصیه، فقه معاملاتی، مخاصمات، سِیَر و احکام سلطانیه، تقسیم کرده است (محمصانی، 1358: ص 20).
مشکل این دسته بندی ها نیز همچون دسته بندی های گذشته در سلیقه ای بودن آن است؛ چه این که به فلسفه فقه بیش تر توجّه شده است تا آن چه را که به طور معمول ابواب فقهی بهدنبالآن هستند.
فقه، وظایف مکلّف را یا از جهت عبادت یا از جهت معامله مورد ملاحظه قرار می دهد و اگر بحث نکاح را نیزمطرح می کند، از این جهت است که وظیفه او را به لحاظ نوع معامله، صحّت شرایط و ارکان معامله و موانع تحقّق این معامله، مشخّص سازد؛ امّا این که در مجموع، مباحث ازدواج و طلاق، چیزی غیر از مسأله بیع و شرا است، به فلسفه تشریع فقه مربوط می شود.

پیش از ارائه طرح، تذکر چند نکته لازم است:
1. در تقسیم علم باید موضوع آن مورد توجّه قرار گیرد. به عبارت دیگر، موضوع علم باید حتّی الامکان در تقسیم آن مورد توجّه باشد و این، نکته بسیار مهمّی است که اغلب از آن غفلت می شود. موضوع علم فقه طبق نظر مشهورفقیهان، فعل مکلّف است؛ بنابراین، در ساختار فقه باید به این نکته توجّه شود؛ به همین جهت از میان طرح هایی که برای ساختار فقه ارائه شده، فقط طرح بعضی از قدما قابل توجیه است، برخلاف طرح هایِ ارائه شده از طرف صاحب نظران معاصر؛ زیرا محور تقسیم فقه در این طرح ها، فلسفه تشریع احکام است، نه علم فقه.
شکّی نیست که علم فقه عموماً به دنبال این است که تکلیف افعال مکلّفان را از جهت احکام تکلیفی (وجوب،حرمت، استحباب، کراهت و اباحه) و احکام وضعی (صحّت، بطلان، شرطیت، مانعیت، فسخ، انفساخ و...)مشخّص کند؛ امّا این که هدف تشریع احکام چیست، به فعل مکلّف ربطی ندارد؛ بلکه این مسأله به فعل الاهی مربوط می شود که در حقیقت به مباحث برون فقهی ارتباط دارد، نه درون فقهی.
2. اگر امکان تقسیم ثنایی وجود داشته باشد، به طور منطقی نوبت به تقسیم غیر ثنایی نمی رسد؛ زیرا بنابر فرض مذکور، بقیه اقسام باید زیر مجموعه دو قسم اصلی قرار گیرند، و اگر در عرض آن قرار گیرد، به طور منطقی قابل دفاع نیست؛ چرا که قسم شی ء هیچ گاه، قسیم شی ء نمی شود.
به نظر نگارنده، چنین امکانی در ساختار فقه وجود دارد که اشاره خواهد شد.
3. در انتخاب گزینه های تقسیم، حتّی الامکان باید از واژه های پایه گذاران و صاحبان علم که در متون اصلی آمده است، استفاده شود، و به نظر می رسد واژه هایی که بتواند این مقصود را تأمین کند، میان متون اصلی فقه وجود دارد.
4. تناسب اقسام رعایت شود.
5. شامل مباحث و مانع اغیار باشد.
با توجّه به نکات پیش گفته، به نظر می رسد ساختار اوّلیه فقه باید به دو بخش عمده تقسیم شود که عبارت است از:
1. عبادات بالمعنی الاعم؛
2. معاملات بالمعنی الاعم.
توضیح این که در متون فقهی، عبادت به چند معنا آمده است.
اوّل. عبادات بالمعنی الاخص، یعنی عملی که شرط صحّتش این است با قصد قربت به جا آورده شود.
دوم. عبادات بالمعنی الاعم، یعنی اعمالی که صحتّش منوط به قصد قربت نیست؛ اگرچه با قصد قربت به جا آورده شود.
سوم. وظایف تعبّدی مکلّف که بر هیچ انشایی متوقّف نیست (میرزای نائینی، 1413: ج 1، ص81).
سیّد یزدی در حاشیه مکاسب نیز به دو معنای اوّل اشاره کرده، می نویسند:
اگر عملی با قصد امتثال به جا آورده شود، به طور قطع عبادت است؛ مثل عملی را که انسان براساس اوامر توصّلی انجام می دهد؛ بدین جهت گفته اند: عبادت دو قسم است: 1. عبادات بالمعنی الاخص؛ 2. عبادات بالمعنی الاعم (سید یزدی، 1378: ج 1، ص 25).
از مطالب پیشین این نتیجه به دست می آید، آن هایی که عبادت را در صلات، صوم، حج، اعتکاف، خمس و زکات منحصر کرده اند، منظورشان عبادت بالمعنی الاخص است؛ یعنی اعمالی که باید با قصد قربت به جا آورده شود؛ نظیرمرحوم سلار (سلار، 1414: ص 25) و قاضی ابن برّاج (قاضی ابن برّاج، 1406: ص 19).
آن هایی که خود را از این انحصار خارج کرده و موارد دیگری را نیز جزو عبادات آورده اند، مقصودشان، عبادت بالمعنی الاعم است؛ نظیر «ابوالصلاح حلبی» (حلبی، 1403: ص 109) که مواردی از قبیل وصیّت، ادای امانت، احکام جنازه، عهد و پیمان را در زیربخش عبادات آورده، و نیز محقّق حلّی صاحب شرایع که جهاد و امر به معروف ونهی از منکر را در زمره عبادات قرار داده است یا صاحب مفتاح الکرامه (حسینی عاملی، 1418: ج 8، ص 3) که اموری همچون وقف، اضحیّه، عتق و صدقه را از عبادات برشمرده است؛ به همین جهت در طرح پیشنهادی، یکی ازمحورهای اصلی فقه، «عبادات» قرار داده شده است؛ امّا با توجّه به معنای عام آن، تا جایگاه مواردی را که اختلاف برانگیز بوده؛ مشخّص شود؛ زیرا طبیعی است آن هایی که از عبادات، معنای خاص آن را قصد کرده اند، به هیچ وجه نمی توانند مواردی همچون امر به معروف و نهی از منکر یا جهاد و امثال آن را که شرط صحّتشان، قصدقربت نیست، جزو عبادات قرار بدهند؛ امّا آن هایی که از این واژه، معنای عام آن را قصد کرده اند، چنین مشکلی ندارند؛ مثل همه آن هایی که «عبادت» را به رابطه عبد با پروردگارشان تفسیر کرده اند (مکارم شیرازی، 1415: ص 7).
معاملات نیز در چند معنا به کار رفته است:
اولاً معاملات بالمعنی الاعم یعنی معامله ای که صحتّش متوقّف بر انجام آن به داعی قربت نیست؛ چه متوقّف برانشاء باشد چه نباشد و توقّف بر انشا، چه از یک طرف باشد و چه از دو طرف (میرزای نائینی، 1413: ج 1، ص 81).
ثانیاً معاملات خاص یعنی آن چه متوقّف بر انشا است؛ گرچه توقّف یک طرفه باشد.

ثالثاً معاملات اخص یعنی آن چه متوقّف بر انشا از دو طرف است. این معنا اخص از دو معنای پیشین است؛ زیرافقط در عقود منحصر می شود و مقصود بعضی از فقیهان در آن جا که ایقاعات را در مقابل معاملات قرار داده اند،معنای سوم از معنای معاملات است (نجفی، 1367: ج 8، ص 290). بعضی نیز معاملات بالمعنی الاعم را به معنای چیزی می دانند که متکفّل بین انسان و غیر او است (مکارم شیرازی، 1415: ص 7).
طرح پیشنهادی


به اعتقاد نگارنده، طرح پیشنهادی، از چند جهت قابل دفاع است.
1. محوریت این طرح بر اساس فعل مکلّف است که طبق نظر بیش تر فقیهان، موضوع فقه است؛ زیرا لحاظ تقسیم در این طرح، اغراض و مقاصد اوّلیه اعمال و افعال مکلّف درباره دنیا و آخرت، مدّنظر قرار گرفته است.
2. تقسیم مذکور، طبق حصر عقلی است؛ زیرا مقاصد اوّلیه اعمال و افعال مکلّف، یا دنیا و یا آخرت است. اگراغراض اوّلیه، آخرت باشد، عبادات نامیده می شود، و مقصود از عبادات، عبادات بالمعنی الاعم است؛ یعنی اعمالی که به قصد جلب منفعت آخرتی انجام می شود؛ ولی صحّتش به قصد قربت منوط نیست؛ اگرچه با قصد قربت به جا آورده شود. این معنا از عبادت، به طور طبیعی معنای خاص آن را که شرط صحتّش این است با قصد قربت به جا آورده شود نیز دربر می گیرد.
اگر مقاصد اوّلیه اعمال و افعال انسان، دنیا باشد، معاملات نامیده می شود و مقصود از آن، معاملات بالمعنی الاعم است؛ یعنی آن قبیل اعمال و افعالی که با غرض اوّلیه جلب منفعت دنیایی صورت می گیرد؛ ولی صحّتش متوقّف برانجام آن به داعی قربت نیست؛ چه متوقف بر انشا باشد و چه نباشد و توقّف بر انشا، از یک طرف باشد یااز دو طرف.
این معنا از معاملات، معانی دیگر آن («معاملات خاص» یعنی آن چه متوقّف بر انشا است، اگرچه توقّف ازیک طرف باشد و «معاملات اخص» یعنی آن چه متوقّف بر انشا از دو طرف باشد) را به صورت طولی، درزیرمجموعه خود جای می دهد.

3. طرح مذکور، جامع تر از طرح های دیگر است و تقریباً همه موضوعات فقهی موجود در متون فقهی و نیزموضوعاتی را که در آینده ممکن است طرح شود، دربرمی گیرد، چرا که ذیل یکی از دو عنوان جای می گیرد، یعنی یاغرض اوّلیه آن جلب منفعت آخرتی یا دنیایی است.
منابع و مآخذ

1. بی آزار شیرازی، عبدالکریم، رساله نوین، قم، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ 25، 1379 ش، ج 1.
2. حسینی عاملی، سیدمحمّدجواد، مفتاح الکرامه، تحقیق علی اصغر مروارید، قم، دارالتراث، الطبعةالاولی، 1418 ق، ج 8.
3. حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، اصفهان، مکتبة امیرالمؤمنین علیه السلام، 1403 ق.
4. سلاربن عبدالعزیز دیلمی، ابی یعلی حمزه، المراسم العلویه فی الاحکام النبویّه، قم، المعاونیّةالثقافیه، المجمع العالمی لاهل البیت علیه السلام، 1414ق.
5. سید یزدی، محمّدکاظم، حاشیةالمکاسب، قم، نشر اسماعیلیان، 1378 ق، ج 1.
6. شهید اوّل، محمد بن مکی، القوائد والفوائد، قم، مکتبةالمفید، ج 1.
7. شیخ طوسی، ابی جعفر محمّد بن الحسن، الجمل والعقود کتاب طهارت.
8. شیخ الاسلام، محمّدعلی، راهنمای مذهب شافعی، ج 1.
9. صدر، محمّدباقر، الفتاوی الواضحه، ج 1.
10. فیض (مشکینی)، علی، الفقه المأثور، قم، نشر الهادی، دوم، 1418 ق.
11. فیض کاشانی، محمّد حسن، مفاتیح الشرایع، قم، مجمع الذخائر الاسلامیه، 1401ق، ج1.
12. قاضی ابن برّاج، عبدالعزیز بن بحر، المهذب، قم، نشر جامعةالمدرسین، 1406 ق.
13. محقّق حلّی، ابوالقاسم نجم الدین، شرایع الاسلام، بیروت، دارالاضواء، الطبعة الثانیة، 1403 ق، ج 1.
14. ، مختصرالنافع، تهران، نشر مؤسسةالبعثة، 1410 ق.
15. محمصانی، صبحی، فلسفه قانون گذاری در اسلام، ترجمه اسماعیل گلستانی، تهران، امیرکبیر، 1358 ش.
16. مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، قم، انتشارات صدرا، 1368 ش.
17. مغنیه، محمّدجواد، فقه الامام جعفرالصادق علیه السلام، بیروت، نشر دارالجواد، پنجم، 1404 ق، ج 3.
18.مکارم شیرازی، ناصر، انوارالفقاهه کتاب التجاره، قم، نشر مؤسسه مطبوعات هدف، 1415 ق.
19. میرزای نائینی، حسین، کتاب المکاسب والبیع، قم، مؤسسه نشرالاسلامی، 1413 ق، ج1.

20. نجفی، محمّد حسن، جواهرالکلام، قم، نشر دارالکتب الاسلامیة، طبع سوم، 1367ش، ج 8 و 10.
_____________________________
* محقّق و نویسنده.
تاریخ دریافت: 10/7/82 تاریخ تأیید: 13/9/82.
* در علم کلام ثابت شده است که همه افعال الاهی معلّل به اغراضند. منتها از آن جهت که محال است این هدف ها و غرض ها به خدای سبحان برگردد، لاجرم هدف و غرض آن به مکلّف بازمی گردد.

1حکام نموداری

1حکام نموداری


علامت بالغ شدن

-------------------------------------------------------------------------------
1-  هریک از این سه علامت؛ به تنهایی، علامت بالغ شدن و رسیدن به حد تکلیف شرعی است .
2-  یعنی حدود 8 سال و 8 ماه و 25 روز شمسی؛
    آیة الله وحید خراسانی: و خون حیض دیدن دختری که معلوم نیست 9سالش تمام شده یا نه
آیة الله امام خامنه ای: و دیدن خون به صفات حیض، علامت شرعی بلوغ نیست و حکم حیض را ندارد، هر چند صفات آن را داشته باشد .
آیة الله سیستانی :نشانه بلوغ دختر[فقط همین] تمام شدن 9 سال قمری است .
3- آیةالله سیستانی: بنا بر مشهور
4-  یعنی حدود 14سال و 6ماه و 20 روز شمسی.
5- هر رطوبتی که با شهوت «یعنی اوج لذت جنسی» از پسریا دختریا مرد یا زنی خارج شود؛ در خواب یا بیداری، یا هنگام ملاعبه و آمیزش مشروع؛ یا «نعوذبالله» نامشروع و استمناء! «منی» است .
6-  آیة الله مظاهری: روییدن موی درشت در بدن .
     آیة الله وحید خراسانی؛ این نشانه را [فقط] در بالغ بودن پسر شرط می داند.

منبع : پرتال انهار

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم
borkhar تشکرات از این پست

پاسخ به:احکام نموداری
پنج شنبه 5 دی 1392  11:17 ق.ظ

نکاتی در مورد بلوغ

_
_ _______________________________
1-  مگر انسان به واسطه اینها بالغ شدن یقین پیدا کند (آیة الله وحید: یا اطمینان نماید).
     آیة الله شبیری زنجانی: مگر انسان به واسطه اینها اطمینان کند که یکی ازسه چیزی که گفته شد، پدید آمده است
     آیة الله سیستانی: بعید نیست که روییدن موی درشت در صورت و پشت لب، علامت بلوغ باشد، ولی روییدن مو در سینه و زیر بغل و درشت شدن صدا و مانند اینها نشانه بالغ شدن نیست.

 


 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم

پاسخ به:احکام نموداری
پنج شنبه 5 دی 1392  11:21 ق.ظ

اقسام احکام دین
 
 
________________________
1-  مانند: نمازهای یومیه، امربه معروف، نهی از منکر، چشم ازنا محرم بازداشتن.
2-  مانند: ظلم، دروغ، غیبت، تصرف غیر مجاز در مال دیگران.
3-  مانند: نمازهای نافلنه (خصوصا نمازشب)، سلام کردن، غسل جمعه، پوشیدن لباس سفید و  تمیز خصوصا هنگام نماز، خواندن تسبیحات حضرت زهرا  بعد از نماز و موقع خوابیدن و صد مرتبه استغفار و گفتن لااله الا الله و ذکر صلوات موقع خوابیدن.
4-  مانند: پوشیدن لباس کثیف و آلوده خصوصا هنگام نماز و در حال سیری غذا خوردن و پرخوری.
5-  مانند: خواندن قرآن در حال جنابت و.حیض.
6- مانند: راه رفتن، نشستن.      

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم
ma5202720 تشکرات از این پست

پاسخ به:احکام نموداری
پنج شنبه 5 دی 1392  11:22 ق.ظ

اقسام نظر مجتهد
 
____________________________
1-  یعنی باید حکم شرعی؛ مثل این که مجتهدی بفرماید، انسان تا خمس در آمدش را ندهد نمی تواند در آن تصرف کند هر چند قصد
      دادن خمس را هم داشته باشد.
*  توجه: عبارات، زیر فتوا محسوب می شوند:
     باید، واجب است ،بنا برأقوی، بنا براظهر، بنا برأقرب بعید نیست، خالی از وجه نیست و...
2-  یعنی بیان مصداق حکم شرعی، مثل این که «روزه عید فطرکه حرام است»؛ «مجتهد حاکم شرع» بفرماید: فردا؛ روز اول ماه است
      برای اطلاع تفصیلی ازتفاوت «حکم» و «فتوا» و این که «حکم» غالبا  اختصاص به «حاکم شرع مجتهد» دارد، به کتب  تخصّصی  و تفصیلی در این زمینه مراجعه شود.
3-  یعنی احتیاطی که قبل یا بعدش ،فتوا نباشد؛ مثلا مجتهدی بفرماید: به احتیاط واجب، برای یاد دادن واجبات مزد گرفته نشود.
* توجه: این عبارات غالبا احتیاط واجب محسوب می شوند:
   احتیاط، احوط، احتیاط لازم ،اشکال دارد، خالی از اشکال نیست، محل اشکال است، محل تامل است.
آیة الله امام خامنه ای: عبارت های «فیه اشکال»، «مشکل»، «لا یخلومن اشکاال» دلالت بر احتیاط دارند، مگر عبارت«لا اشکال فیه» که  فتوی است . [50]
4-  یعنی احتیاطی که قبل یا بعدش فتوا باشد؛ مثل این که مجتهدی بفرماید:ظرف نجس را اگر در آب کر یا جاری یک مربته بشویند پاک  میشود، ولی احتیاط آن است که سه مرتبه بشویند.  

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم
ma5202720 تشکرات از این پست

پاسخ به:احکام نموداری
پنج شنبه 5 دی 1392  11:23 ق.ظ

تفاوت فتوا، احتیاط مستحب و احتیاط واجب برای مقلد
 
 
____________________________
 1- و نمیتواند به فتوای مرجع دیگری عمل کند.

2-  با رعایت الاعلم فالاعلم؛ یعنی مرجعی که پس از مرجع تقلید خودش، از سایر مراجع؛ اعلم باشد.

   آیة الله امام خامنه ای: در مسائلی که مجتهد اعلم فتوا ندارد، رجوع به مجتهد ی که در آن مسئله احتیاط نکرده است و فتوای صریح دارد، با رعایت ترتیب  الا علم فالاعلم، اشکال ندارد.                       [اجوبة الإستفتائات س 8]

   آیة الله شبیری زنجانی: هر جا قید «وجوبی» یا «واجب» همراه احتیاط باشد عمل به آن واجب است و نمی توان به فتوای مجتهد دیگر رجوع نمود؛ ولی در بقیه موارد می توان به فتوای مجتهد دیگررجوع نمود.

    آیة الله سبحانی: هر کجا حکم مسأله به لفظ «احتیاط واجب» یا «احتیاط» ذکرشده است عمل به آن احتیاط الزامی است.

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم

پاسخ به:احکام نموداری
پنج شنبه 5 دی 1392  11:25 ق.ظ

صفات مجتهد جامع الشرائط
 
____________________________
1-  آیة الله شبیری زنجانی: اگر انسان در زمانی که ممیز بوده ولی بالغ نبوده، مجتهدی راکه می توانسته از اوتقلید کند درک کند، اگر چه از او تقلید نکرده باشد، پس از مرگ آن  مجتهد می تواند از او تقلید کند.
2-  آیة الله وحید خراسانی: بنا بر احتیاط واجب.
3-  امام خمینی: عدالت به شهادت دو عادل و به معاشرتی که موجب علم یا اطمینان است و به شیوع علم آور ثابت می شود .بلکه به حسن ظاهر و مواظبت درامور شرعی و طاعات و حضور درجماعات (مسلمین) و مانند اینها ثابت میگردد.و ظاهر آن است که حسن ظاهر تعبدا کاشف از عدالت است اگر چه موجب گمان یا علم به عدالت نباشد.
عدالت صفت نفسانی ریشه داری است که همواره انسان را به ملازمت تقوا- ترک محرمات و فعل واجبات - وادار می کند.
عدالت با ارتکاب گناهان کبیره یا اصرار بر صغیره زائل می شود حتی بنا بر احتیاط مستحب با ارتکاب صغیره (بدون اصرار) نیز چنین است و اگر توبه کند عدالت باز می گردد به شرط آنکه ملکه عدالت باقی باشد.
آیات عظام: خوئی، سیستانی، وحید خراسانی ،تبریزی: (تبریزی: و نداشتن سابقه فسق معروف) و عادل کسی است که کارهایی که بر او واجب است به جا آوردم و کارهایی را که بر او حرام است ترک کند.و نشانه عدالت است که در ظاهر شخص خوبی باشد که اگر ازاهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند خوبی او را تصدیق نمایند.
آیات عظام: گلپایگانی، صافی: و عادل کسی است که با ملکه عدالت کارهایی را که بر او واجب است به جا آورد و کارهایی را که براوحرام است ترک کند و ملکه عدالت عبارت است از حالتی که وادرا کند انسان را به اطاعت [خدا] و ترک معصیت و نشانه آن این است که اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، خوبی او راتصدیق نمایند.
آیة الله فاضل لنکرانی: و مقصود از عدالت آن است که قدرت نفسانیه ای بر انجام واجبات و ترک گناهان کبیره داشته باشد
آیة الله امام خامنه ای: عادل کسی است که پرهیز گاری او به حدی رسیده باشد که از روی عمد مرتکب کناه نشود. [13]
آیة الله شبیری زنجانی: یعنی از گناهان کبیره، مانند، دروغ، غیبت، تهمت، آدم کشی، ترک نماز و ترک روزه، از روی ملکه اجتناب کند و مراد ازملکه؛ حالت نفسانی است که انسان را به ترک گناه وادار می کند ،گناه صغیره با اصرار برآن گناه کبیره محسوب می گردد . نشانه عدالت این است که در ظاهر شخص خوبی باشد یعنی اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانیکه با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، بگویند: ما خلاف شرعی از او سراغ نداریم .
آیة الله مکارم شیرازی: عادل کسی است که دارای حالت خدا ترسی باطنی است که او را از انجام گناهان کبیره و اصرار بر گناهان صغیره باز می دارد.
آیة الله سبحانی: عدالت یک حالت خداترسی باطنی در انسان است که او را از ارتکاب گناهان کبیره و اصرار بر صغیره باز می دارد و اگر هم گناهی از او سرزد فورا نادم شده و استغفار می کند [و] منظور ازاصرار بر گناهان صغیره این است که گناهی را که کرده دو یا سه مرتبه انجام دهد اما با یک مرتبه انجام دادن و یا قصد تکرار، اصرار صورت نمی گیرد.
آیة الله مظاهری: عادل کسی است که دارای ملکه عدالت و خدا ترسی باطنی باشد به صورتی که او را از گناهان باز دارد و نشانه آن این است که اگر از کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند تقوای او را تصدیق نمایند.
4-   امام خمینی: بنا بر احتیاط واجب   آیة الله بهجت: بنا بر اظهر.
      آیة الله اراکی: بنا بر احتیاط واجب در مسائلی که می داند فتوای أعلم با غیر اعلم اختلاف دارد و همچنین در مسائل محدودی که می داند در یکی یا بعضی ازآنها، اختلاف فتوا دارند.
آیات عظام: خوئی، تبریزی، سیستانی، وحید خراسانی: در صورتی که اختلاف فتوا بین مجتهدین در مسائل محل ابتلا - و لو اجمالا - معلوم باشد (وحید خراسانی: مگر اینکه قول غیر اعلم مطابق با احتیاط باشد ).
آیات عظام: گلپایگانی، صافی: در صورت علم به مخالف فتوا ی او با فتوای غیر، بنا براحتیاط واجب باید غیر، اعلم ازاو نباشد؛ مگر آن که فتوای غیراعلم موافق با احتیاط باشد (آیة الله صافی: یا فتوای أعلم، شاذونادر باشد که در این صورت باید به قولی که احوط است عمل نماید).
آیة الله امام خامنه ای: در صورت تعدد فقهای جامع الشرائط و اختلاف آنان درفتوا ،بنا براحتیاط واجب مکلف باید از اعلم تقلید نماید مگر آنکه احراز شود که فتوای وی مخالف احتیا ط است و فتوای غیراعلم موافق با احتیاط و دلیل وجوب تقلید از اعلم بنای عقلاء و حکم عقل است، زیرا که اعتبار فتوای اعلم برای مقلد یقینی و اعتبار قول غیراعلم احتمالی است. و ملاک اعلمیت این است که آن مرجع نسبت به سایر مراجع قدرت ببیشتری برشناخب حکم الهی داشته باشد و بهتر بتواند احکام شرعیه را از ادله استنباط کند و همچنین نسبت به اوضاع زمان خود به مقداری که در تشخیص موضوعات احکام و ابراز نظر فقهی مؤثر است، آگاه تر باشد .
آیة الله مکارم شیرازی: در مسائلی که مجتهدین اختلاف نظر دارند.
آیة الله شبیری زنجانی: در صورتی که احتمال اختلاف بین مجتهدین را در مسا ئل مورد ابتلا بدهد.
آیة الله نوری همدانی: بنا برأقوی در صورت علم به مخابفت فتوای او با غیر، در مسائل مورد احتیاج؛ مگر آن که فتوای غیراعلم موافق با احتیاط باشد .
5- آیات عظام» امام خمینی، امام خامنه ای، فاضل لنکرانی، نوری همدانی: بنا بر احتیاط واجب
آیة الله شبیری زنجانی: موثق بودن، یعنی اشتباهش از متعارف، بیشتر نباشد، و کسی که حریص به دنیا باشد، غالبا موثق نمی باشد، زیرا حب شدید به دنیا باعث اشتباه زیاد در تشخیص می گردد.
آیات عظام: خوئی، گلپایگانی، تبریز، بهجت، وحیدخراسانی، مکارم شیرازی، سیستانی، صافی گلپایگانی و سبحانی این مورد را در رساله خود نیاورده اند .

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم

پاسخ به:احکام نموداری
پنج شنبه 5 دی 1392  11:30 ق.ظ

راههای شناخت اعلم

____________________________
1-  آیات عظام: فاضل، زنجانی: یقین یا اطمینان
2- مانند افرادی که خودشان اهل علم هستند و می توانند مجتهد أعلم را بشناسند.
3-  آیة الله خوئی: و ظاهراً به گفته یک نفر مورد وثوق، نیز ثابت می شود.
      آیة الله وحید خراسانی: و أقوی ثبوت اجتهاد و أعلمیت به گفته ثقه خبیر است در صورتی که ظن بر خلاف گفته او نباشد.
      آیة الله سیستانی: بلکه به گفته یک نفر ازاهل خبره و اطلاع که مورد وثوق انسان باشد ،نیز ثابت می شود.
      آیة الله شبیری زنجانی: و بنا براحتیاط واجب اگر یک نفر عالم عادل گواهی دهد، باید احتیاط را رعایت کرد.
      آیة الله تبریزی: و در صورت اختلاف، خبره بودن هر کدام ببیشتر باشد، قول اومقدم است، بلکه به گفته یک نفر عالم خبره مورد وثوق نیز ثابت میشود.
      آیة الله سبحانی: تصدیق یک عالم عادل خبره به شرط آنکه یک عالم عادل دیگر با گفته او مخالفت ننماید؛ و نیز اجتهاد و أعلمیت به گفته یک نفرکه مورد وثوق باشد ثابت می شود.
      آیة الله مظاهری: تصدیق یک نفر عالم ثقه خبره.
4-  آیة الله بهجت: بلکه ازهر راهی که انسان اطمینا ن به أعلمیت کسی پیداکند، بنا براظهر می تواند به همان اکتفا نماید.
      آیة الله فاضل لنکرانی: شایع و مشهور بودن أعلمیت، به طوری که موجب علم یا اطمینان شود.
      آیة الله مکارم شیرازی: مشهور بودن در میان اهل علم و محافل علمی ،به طوری که موجب یقین شود.
      آیة الله سبحانی: معروف و مشهوربودن در محافل علمی به طوری که برای انسان اطمینان حاصل شود.
      آیة الله امام خامنه ای: راههای شناخت اجتهاد و اعلمیت مرجع تقلید:   
                1-امتحان؛
                2-یقین حاصل ولو از شهرت مفیدعلم یا اطمینان؛
               3-شهادت دونفرعادل از اهل خبره                                              [اجوبة الإسفتائات س 25]
                 شهادت دو فرد عادل و اهل خبره بر صلاحیت و جامع الشرائط بودن مجتهد برای جواز تقلید از او کافی است و تحقیق از افراد دیگرلازم نیست.          [اجوبة الإسفتائات س 24]

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم

پاسخ به:احکام نموداری
شنبه 7 دی 1392  10:23 ب.ظ

تقلید از مجتهد میّت
 
____________________________
1- هر چند اعلم باشد بنا بر احتیاط واجب.
آیة الله زنجانی: بنا بر احتیاط، ولی اگر انسان، مجتهدی را در زمانی که می توانسته از او تقلید کند؛ یعنی هنگامی که ممیز بوده (هر چند بالغ نبوده) درک کرده، می تواند پس از مرگش از او تقلید کند، هر چند که در زمان زنده بودنش از او تقلید نکرده باشد.
2-  آیات عظام: امام خمینی، نوری همدانی: به شرطی که در بعضی از مسائل به فتوای او عمل کرده باشد.( نوری: ولی اگر مجتهد زنده اعلم باشد، رجوع به او واجب است.
آیة الله اراکی: به شرطی که در مقدار قابل توجهی از مسائل به فتوای او عمل کرده و همانگونه که متعارف و معمول است بنا بر عمل در بقیه هم داشته باشد.
آیات عظام: خوئی، تبریزی: در صورتی که فتوای او در نظر مقلد بوده و فراموش نکرده باشد، حکم بعد از فوت اوحکم زنده بودنش است اگر فتوای او را یاد نگرفته (خوئی: یا فراموش کرده باشد) لازم است به مجتهد زنده رجوع کند (تبریزی: و بعید نیست در صورتی که فراموش کرده باشد باز بتواند به فتول اوعمل کند).
آیة الله گلپایگانی: به شرطی که به فتوای مجتهد عمل کرده، یا آن را یاد گرفته و ملتزم به عمل به آن شده باشد.
آیة الله امام خامنه ای: بقاء بر تقلید میت در هر صورت جایزاست ولی سزاوار است که احتیاط در بقاء بر تقلید برمیت اعلم ترک نشود [و] تقلید ابتدایی از مجتهد میت یا بقاء بر تقلید او باید به تقلید از مجتهد زنده و اعلم باشد.                                                      [23و35]
 آیة الله فاضل لنکرانی: اگر با مجتهد زنده در علم مساوی باشد ولی اگر یکی از آن دو اعلم باشد، تقلید ازاعلم لازم است.
آیة الله بهجت: بنا بر أقوی در صورت تساوی؛ و اگر اعلم باشد، واجب است؛ ولی اگر مجتهد زنده اعلم باشد، عدول به او واجب است.
آیة الله وحید خراسانی: اگر اعلم بودن مجتهد زنده برایش ثابت شود، در مسائل مورد ابتلا یی که علم - اگرچه اجمالا - به اختلاف بین میت و حی دارد واجب است به حی رجوع کند، و در صورتی که اعلمیت مجتهد میت برایش ثابت بوده، مادامی که أعلم بودن مجتهد زنده برایش ثابت نشود باید بفتوای مجتهد میت عمل کند، چه در زمان حیاتش التزام به عمل به فتوایش داشته یا نداشته باشد، و چه عمل به فتوایش کرده یا نکرده باشد،و چه فتوایش را یاد گرفته یا نگرفته باشد.
آیة الله مکارم شیرازی: بلکه اگر أعلم باشد واجب است، بشرطی که عمل بفتوای او کرده یا حداقل فتوای او را برای عمل گرفته باشد.
آیة الله صافی گلپایگانی: به شرطی که به فتوای مجتهد عمل کرده یا آن را یاد گرفته و ملتزم به عمل به آن شده باشد؛ ولی اگرأعلم ازمجتهد زنده باشد، بقا بر تقلید مجتهد میت بنا براحتیاط ،واجب است و اگر مجتهد زنده اعلم باشد، عدول به مجتهد زنده واجب است.

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم

پاسخ به:احکام نموداری
یک شنبه 8 دی 1392  10:50 ق.ظ

 
بقا بر تقلید از مجتهد میّت
 
____________________________
1-  آیة الله خوئی: در مسائلی که فتوای میت را یاد گرفته و فراموش نکرده.
      آیات عظام: گلپایگانی، صافی: در مسائلی که در زمان حیات مجتهد میت عمل کرده یا برای عمل یاد گرفته ؛اگر چه به آنها عمل نکرده باشد (صافی: بلکه در سایر مسائل نیز بعید نیست).
       آیات عظام: تبریزی، سبحانی: در مسائلی که فتوای میت را یاد گرفته.
       آیات عظام: بهجت، مکارم شیرازی: در مسائلی که در آنها تقلید و عمل کرده.
       آیة الله امام خامنه ای: بقاءبرتقلیدمیت درهمه مسائل حتی درمسائلی که تاکنون مکلف به آنهاعمل نکرده،جایزومجزی است.[41]
2-  آیات عظام: امام خمینی، اراکی، خوئی، تبریزی، فاضل لنکرانی، وحید خراسانی، سیستانی، بهجت، مکارم شیرازی، نوری همدانی: و اگر کسی بدون رجوع به مجتهد زنده باقی بماند، مانند کسی است که بدون تقلید عمل کرده است.
       آیات عظام: گلپایگانی، صافی: و اگر کسی بدون رجوع به مجتهد زنده باقی بماند، مانند کسی است که بدون تقلید، تقلید کرده باشد؛ بنا براین اگر طبق فتوای مجتهد زنده باقی مانده باشد، اعمالش صحیح است و گر نه مانند کسی است که بدون تقلید عمل کرده است.
3- فاضل لنکرانی، شبیری زنجانی، مکارم شیرازی و سیستانی این مورد را در رساله خود نیاورده اند.
4- فاضل لنکرانی، بهجت، شبیری زنجانی، مکارم شیرازی و سیستانی این مورد را در رساله خود نیاورده اند.

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم

پاسخ به:احکام نموداری
یک شنبه 8 دی 1392  10:53 ق.ظ

اعمال بدون تقلید

____________________________
1-  آیة الله فاضل: عبادات
2- گلپایگانی، صافی: و اگر عبادی بوده به قصد قربت بجا آورده باشد.
     آیة الله امام خامنه ای: عملش موافق احتیاط باشد.  آیة الله  نوری همدانی: عملش به احتیاط نزدیکتر باشد.
     آیة الله مظاهری: باید از یک مجتهد جامع الشرائط زنده تقید کند و اعمال گذشته را حمل بر صحت کند.
     آیات عظام:خوئی، فاضل لنکرانی، مکارم شیرازی، شبیری زنجانی، تبریزی، و سبحانی این مورد را در رساله خود نیاورده اند.
3-  آیة الله بهجت: و عباداتی را که قبلا انجام داده با قصد قربت انجام داده باشد.
      آیات عظام: خوئی، تبریزی: مجتهدی که فعلا از او تقلید می کند، به صحت اعمال گذشته حکم نماید و الا محکوم به بطلان است.
      آیة الله شبیری زنجانی: مجتهدی که فعلا از او تقلید می کند، اعمال گذشته را صحیح بداند و الا محکوم به بطلان است.
      آیة الله مکارم شیرازی: اعمال سابقش مطابق فتوای مجتهدی باشد که فعلا از او تقلید می کند و گر نه باید اعاده کند.
      آیة الله  فاضل لنکرانی: عباداتش با فتوای مجتهدی که باید از او تقیلید کند مطابق باشد و اگر مطاق نباشد و آن مجتهد قضا را واجب بداند، باید قضا نماید و اگر مقدار عبادات را هم نداند باید به مقداری که یقین به فوت آن دارد قضا نماید.
       آیة الله مظاهری این مورد را در رساله خود نیاورده اند.
4- آیات عظام: اراکی، گلپایگانی، سیستانی، وحید خراسانی، سبحانی، صافی گلپایگانی، مظاهری این مورد را در رساله خود نیاورده اند.

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم

پاسخ به:احکام نموداری
دوشنبه 9 دی 1392  08:02 ق.ظ

تغییر دادن مجتهد

____________________________
1-  یعنی عدول کردن از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر.
2- آیات عظام:  گلپایگانی، صافی گلپایگانی: بنا بر احتیاط؛ هر چند به مسائلی که از آن مجتهد یاد گرفته عمل نکرده باشد.
     آیة الله امام خامنه ای: بنا بر احتیاط واجب.   [31] [و رجوع کنید به سوال 45]
      آیة الله مکارم شیرازی: بنابراحتیاط                                                                                    
     آیات عظام: فاضل لنکرانی، بهجت: جایز است، (بهجت: ولی احوط ترک عدول است).
     آیة الله سیستانی: جایز است، در صورتی که اختلاف بین آن دو را نداند.
3آیة الله امام خمینی: بنا بر احتیاط واجب.
    آیة الله امام خامنه ای: بنا بر احتیاط واجب؛ در صورتی که فتوای أعلم در مساله، مخالف فتوای غیر اعلم باشد.

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

نکاتی در باب تقلید

____________________________
1-آیة الله امام خامنه ای: اگر نیاموختن احکام به ترک واجب یا ارتکاب حرام بیا نجامد، گناهکار است.
   آیة الله مکارم شیرازی: هر کس باید مسائلی را که معمولا مورد احتیاج او واقع می شود یاد گیرد یا طریقه احتیاط آن را بداند. [6]
   آیة الله شبیری زنجانی: مسائلی را که انسان احتمال عقلایی می دهد به آنها احتیاج پیدا کند و نتواند احتیاط کند، باید پیش از عمل آنها را یاد بگیرد تا در هنگام عمل بر خلاف وظیفه شرعی خود رفتار نکند.
    آیة الله سیستانی: بر مکلف لازم است مسائلی را که احتمال می دهد بواسطه یاد نگرفتن آنها در معصیت - یعنی ترک واجب یا فعل حرام - واقع می شود یاد بگیرد.

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم

پاسخ به:احکام نموداری {ببین یادگیری احکام چقد آسون شده}
دوشنبه 9 دی 1392  03:15 ب.ظ

تغییر دادن مجتهد

____________________________
1-  یعنی عدول کردن از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر.
2- آیات عظام:  گلپایگانی، صافی گلپایگانی: بنا بر احتیاط؛ هر چند به مسائلی که از آن مجتهد یاد گرفته عمل نکرده باشد.
     آیة الله امام خامنه ای: بنا بر احتیاط واجب.   [31] [و رجوع کنید به سوال 45]
      آیة الله مکارم شیرازی: بنابراحتیاط                                                                                    
     آیات عظام: فاضل لنکرانی، بهجت: جایز است، (بهجت: ولی احوط ترک عدول است).
     آیة الله سیستانی: جایز است، در صورتی که اختلاف بین آن دو را نداند.
3- آیة الله امام خمینی: بنا بر احتیاط واجب.
    آیة الله امام خامنه ای: بنا بر احتیاط واجب؛ در صورتی که فتوای أعلم در مساله، مخالف فتوای غیر اعلم باشد.

 

» پیشنهــاد مــا:



582 18
چهارشنبه 21 اسفند 1392   08:28 ب.ظ
توسط:komail1012531

112 1
چهارشنبه 21 اسفند 1392   08:17 ب.ظ
توسط:komail1012531

288 10
چهارشنبه 21 اسفند 1392   08:16 ب.ظ
توسط:komail1012531

213 4
چهارشنبه 14 اسفند 1392   09:32 ب.ظ
توسط:komail1012531

323 20
چهارشنبه 14 اسفند 1392   08:16 ب.ظ
توسط:sayyed13737373

790 24
سه شنبه 29 بهمن 1392   03:31 ب.ظ
توسط:komail1012531

254 10
دوشنبه 21 بهمن 1392   05:46 ب.ظ
توسط:komail1012531

379 7
شنبه 14 دی 1392   10:09 ب.ظ
توسط:komail1012531

215 14
چهارشنبه 11 دی 1392   01:45 ب.ظ
توسط:komail1012531





یا صاحب الزمان علیه السلام