دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

ابعاد هفتگانه فعالیت‌های امام عسکرى(ع)

امام عسکرى(ع)، با وجود فشارها و کنترلها و مراقبتهاى بى وقفه حکومت عباسى، یک سلسله فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى و علمى در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضد اسلامى انجام مى‌داد.
به گزارش مشرق، یادداشتی به مناسبت میلاد فرخنده حضرت امام حسن عسکری(ع) در پی می آید.

نام: حسن بن علی.

کنیه: ابومحمد.

القاب: عسکرى، زکى، خالص، صامت، سراج، تقى و خاص (به امام حسن عسکرى(ع)، امام على النقى(ع) و امام محمد تقى(ع)، ابن الرضا نیز گفته مى‌شد.)

منصب: معصوم سیزدهم و امام یازدهم شیعیان.

تاریخ ولادت: هشتم ربیع الثانى سال ۲۳۲هجرى. همچنین چهارم و دهم ربیع الثانى نیز نقل شده است. در مورد سال تولد ایشان نیز برخى گفته‌ اند که ۲۳۱ هجرى بوده است.

محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).

نسب پدرى: ابوالحسن، على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى ‌طالب(ع).

نام مادر: حُدیث، که او را جدّه مى ‌گفتند. برخى نام او را سلیل و برخى دیگر، سوسن نقل کرده ‌اند. این بانوى پاکیزه، که در عصر خویش از بهترین زنان عالم بوده و مفتخر به همسرى ذریه پیامبر اکرم(ص) است، در ولایت خویش پادشاه زاده بود. امام هادى(ع) در شأن او فرمود: سلیل، دور از هر آفت، پلیدى و آلودگى است.

مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، حضرت امام هادى(ع)، در سال ۲۵۴ تا سال ۲۶۰هجرى، نزدیک به شش سال.

تاریخ و سبب شهادت: هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجرى، در سن ۲۸ (یا ۲۹) سالگى، به وسیله زهرى که معتمد عباسى به آن حضرت خورانید.

محل‌دفن: سامرا (درسرزمین عراق ‌کنونى)، در جوار مرقد پدرش، امام ‌هادى(ع).

همسر: نرجس (صیقل).

فرزند : ابوالقاسم، محمد بن حسن، صاحب الزمان(ع).

امام زمان(ع) تنها فرزند امام حسن عسکرى(ع) هستند. امام عسکرى(ع) تولد و زندگىِ تنها فرزندش را بر بیگانگان پنهان نگه مى ‌داشت تا از سوى دشمنان اهل‌بیت(ع) و مزدوران خلیفه ‌آسیبى به وى نرسد.

اصحاب و یاران:

۱. احمد بن اسحاق اشعرى.
۲. احمد بن محمد بن مطهر.
۳. اسماعیل بن على نوبختى.
۴. محمد بن صالح همدانى.
۵. عثمان بن سعید عمروى.
۶. محمد بن عثمان عمروى.
۷. حفص بن عمرو عمروى.
۸. ابوهاشم، داود بن قاسم جعفرى.
۹. احمد بن ابراهیم بن اسماعیل.
۱۰. احمد بن ادریس قمى.

در برخى منابع، تعداد اصحاب و یاران امام حسن عسکرى(ع) بیش از صد نفر ذکر شده است.

خلفاى معاصر حضرت

امام عسکرى (ع) در مدت کوتاه امامت خویش با سه نفر از خلفاى عباسى که هر یک از دیگرى ستمگرتر بودند، معاصر بود، این سه تن عبارتند از:

۱ - المعتزّ بالله (۲۵۲ - ۲۵۵)
۲ - المهتدى الله(۲۵۵ - ۲۵۶)
۳ - المعتمد بالله(۲۵۶ - ۲۷۹)

خلفاى عباسى که روز نخست به نام طرفدارى از علویان و به عنوان گرفتن انتقام آنان از بنى امیه قیام کردند، آنچه را که قبلاً به مردم وعده داده بودند، نادیده گرفته و مانند خلفاى بنى امیه و بلکه بدتر از آنان ستمگرى و خود کامگى را آغاز کردند.

براى ارائه کارنامه سیاه خلفاى عباسى که با امام عسکرى(ع) معاصر بودند، ذیلاً به حوادث دوران حکومت‌ و چگونگى زمامدارى آنان را به صورت فشرده اشاره می‌کنیم:

۱ - معتزّ

وى فرزند متوکل عباسى است که پس از برکنارى مستعین در سال ۲۵۲ زمام امور را به دست گرفت و راه پیشینیان را تعقیب کرد.

پس از قتل متوکل، ترکان بر امور کشور مسلط شدند و به جاى اینکه خلیفه فرمانده آنان باشد، خلیفه را به زیر فرمان خود در آوردند، به گونه‌اى که اگر خلیفه به خواسته‌ هاى آنان تن نمى‌داد، نقشه برکنارى یا قتل او را مى‌ کشیدند. داستانى که ذیلاً یادآور مى‌ شویم گواه این معنا است:

روزى «معتز» گروهى از همفکران و محرمان اسرار خود را در مجلسى گرد آورد سپس ستاره‌ شناسى را احضار کردند تا مدت خلافت وى را تعیین کند. در این موقع ظریفى که در مجلس بود، گفت: من بیش از ستاره شناس، از مدت خلافت و عمر او آگاهم. آنگاه نظریه خود را این چنین بیان کرد: تا روزى که ترکان هوادار خلیفه هستند و دوام حکومت او را بخواهند، او بر مسند خلافت مستقر خواهد بود و روزى که مورد خشم آنان قرار گیرد و علاقه آنان از او قطع شود، آن روز پایان حکومت او خواهد بود!

قتل معتزّ

بر اثر نفوذ و تسلط ترکان در دربار خلافت، وضع به گونه ‌اى بود که خلیفه یک مقام تشریفاتى بیش نبود و رتق وفتق امور عملاً در دست ترکان قرار داشت.

روزى گروهى از ترکان وارد قصر معتز شدند و او را کشان کشان به اتاقى بردند، آنگاه او را با چوب و چماق کتک زده و پیراهنش را سوزاندند و او را در حیاط قصر زیر آفتاب نگه داشتند. آفتاب آن روز به قدرى گرم بود که زمین مانند تنور داغ بود و هیچ کس نمى ‌توانست دو پاى خود را بر روز زمین بگذارد و ناچار بود به اصطلاح پا بپا شود. در این موقع ترکان او را از مقام خلافت خلع کردند و گروهى را بر این خلع گواه گرفتند. سپس به منظور قتل خلیفه معزول تصمیم گرفتند او را به یک نفر بسپارند تا در اثر گرسنگى و تشنگى و شکنجه‌ هاى فراوان به زندگى او خاتمه دهد. بدین گونه خلیفه را در حالى که نیمه جانى در بدن داشت، در سردابى جا دادند و درب سرداب را با خشت و گچ مسدود کردند و معتز به همان حالت زنده به گور شد!

۲- مهتدى

«مهتدى»، دومین خلیفه معاصر امام یازدهم، و چهاردهمین خلیفه عباسى بود که پس از قتل برادرش «معتز» در سال ۲۵۵ بر مسند خلافت تکیه زد.

مهتدى نیز به سان برادر، استقلالى در کارها نداشت و پیوسته بازیچه دست ترکان دربار عباسى بود. مهتدى، در قیاس با دیگر خلفاى عباسى، فردى معتدل بود، و از نظر اخلاق و رفتار بى شباهت به «عمر بن عبدالعزیز» در میان خلفاى بنى امیه نبود. او گاهى مى‌ گفت: در میان خلفاى اموى حداقل یک فرد پاکدامن (عمر بن عبدالعزیز) وجود داشت، براى ما بسیار شرم آور است که در میان خلفاى عباسى کسى شبیه و مانند او نباشد؛ از این رو او نیز همچون عمر بن عبدالعزیز تا حدودى به شکایات مردم رسیدگى مى ‌کرد و در غذا و لباس و امور اقتصادى میانه روى را رعایت مى نمود. او پس از رسیدن به خلافت، دربار را از مظاهر تشریفات و اشرافیگرى پاکسازى و بساط میگسارى را جمع کرد. مورخان در این زمینه داد سخن داده او را به این مناسبت ستوده ‌اند.

البته به نظر می‌رسد که انگیزه مهتدى در این حرکت، ملاحظات اجتماعى و سیاسى بوده است. او این معنا را درک مى‌کرد که در جامعه اسلامى افرادى به مراتب از او بهتر و آگاه تر و شایسته ‌تر وجود دارند و با وجود چنین شخصیتهایى او باید زمام کار مسلمانان را به آنان بسپارد و خود از صحنه سیاست و زمامدارى کنار برود و با این ژستها مى‌خواست پایگاه مردمى پیدا کند، وگرنه شخصى که به قول برخى از مورخان، روزها روزه مى‌گرفت و با نان و سرکه و نمک افطار می‌کرد، باید آنچنان هوسهاى نفسانى خویش را سرکوب کرده باشد که خلافت را به چیزى نخرد، در صورتى که مى‌بینیم او تا آخرین لحظه عمر و تا روزى که مانندبرادر خود معتز کشته شد، بر مسند خلافت تکیه زده بود. تاریخ از این زمامداران زیاد دیده و بسیار بعید است که این نوع کارها انگیزه الهى داشته باشد. روشن‌ترین گواه بر دنیاطلبى و طغیانگرى مهتدى این است که وى امام عسکرى(ع) را به زندان فرستاد و در دوران حکومت او تا شبى که کشته شد امام در زندان به سر می‌برد و حتى تصمیم داشت امام را به قتل برساند.

۳ - معتمد

سومین خلیفه معاصر امام عسکرى(ع) معتمد عباسى است. چهار سال از دوران امامت حضرت عسکرى(ع) در دوران حکومت او سپرى شده است.

معتمد در سال ۲۲۹ متولد شد و در سال ۲۵۶ به وسیله ترکان به خلافت رسید و در سال ۲۷۹ در گذشت.

اگر مورخان درباره مهتدى (پسر عموى معتمد) مطالبى تمجیدآمیز نوشته و تا حدى او را ستوده‌ اند، در مقابل، در بیان فساد اخلاق معتمد داد سخن داده‌ اند و اتفاق نظر دارند که او شیفته عیاشى و خوشگذرانى بود و آنچه براى او مطرح نبود کار و گرفتاریهاى مردم بود. از این جهت مردم نیز از او روى گردان بودند و چشم امید به برادر او «موفق» (طلحه) دوخته بودند زیرا به علت آنکه او بشدت در فساد اخلاق و شهوات غوطه ور شده بود، برادرش «موفق» زمام امور را به دست گرفته بود.

مورخان در باب اقتدار «موفق» در عصر معتمد مى‌نویسند: گرچه زمام خلافت بظاهر در دست «معتمد» بود، اما در واقع گرداننده خلافت «موفق» بود و براى معتمد از خلافت نامى بیش نبود.

اوضاع سیاسى، اجتماعى عصر امام عسکرى(ع)

چنانکه دیدیم، خلفاى عباسى از هر گونه اِعمال فشار و محدودیت نسبت به امامان دریغ نمى‌کردند و این فشارها در عصر امام جواد(ع) و امام هادى(ع) و امام عسکرى(ع) در سامّرأ به اوج خود رسید. شدّت این فشارها به قدرى بود که سه پیشواى بزرگ شیعه که در مرکز حکومت آنها (سامّرأ) مى‌زیستند، با عمر کوتاهى جام شهادت نوشیدند: امام جواد(ع) در سن ۲۵ سالگى، امام هادى(ع) در سن ۴۱ سالگى و امام عسکرى(ع) در سن ۲۸ سالگى که جمعاً ۹۲ سال مى‌شود؛ و این حاکى از شدّت فشارها و صدمات رسیده بر آنها مى‌باشد. ولى در این میان، فشارها و محدودیتهاى زمان امام حسن عسکرى، به دو علّت، از دو پیشواى دیگر بیشتر بود:

۱ - در زمان امام عسکرى(ع) شیعه به صورت یک قدرت عظیم در عراق درآمده بود و همه مردم مى‌دانستند که این گروه به خلفاى وقت معترض بوده و حکومت هیچ یک از عباسیان را مشروع و قانونى نمی‌داند، بلکه معتقد است امامت الهى در فرزندان على(ع) باقى است، و در آن زمان شخصیت ممتاز این خانواده امام حسن عسکرى(ع) بود. گواه قدرت شیعیان، اعتراف «عبید الله»، وزیر «معتمد» عباسى، به این موضوع است. توضیح اینکه پس از شهادت حضرت عسکرى، برادرش جعفر «کذّاب» نزد عبید الله رفت و گفت: منصب برادرم را به واگذار، من در برابر آن سالیانه بیست هزار دینار به تو مى‌دهم. وزیر به او پرخاش کرد و گفت: احمق! خلیفه آن قدر به روى کسانى که پدر و برادر تو را امام مى‌دانند، شمشیر کشید تا بلکه بتواند آنان را از این عقیده برگرداند، ولى نتوانست، و با تمام کوششهایى که کرد توفیقى به دست نیاورد، اینک اگر تو در نظر شیعیان امام باشى نیازى به خلیفه و غیر خلیفه ندارى واگر در نظر آنان چنین مقامى نداشته باشى، کوشش ما، در این راه کوچکترین فایده‌ اى نخواهد داشت.

۲ - خاندان عباسى و پیروان آنان، طبق روایات و اخبار متواتر، مى‌دانستند مهدى موعود که تار و مار کننده کلیه حکومتهاى خود کامه است، از نسل حضرت عسکرى(ع) خواهد بود، به همین جهت پیوسته مراقب وضع زندگى او بودند تا بلکه بتوانند فرزند او را به چنگ آورده و نابود کنند (همچون تلاش بیهوده فرعونیان براى نابودى موسى!) چنانکه در جریان شهادت امام توضیح خواهیم داد.

به دلائل یاد شده در بالا، فشار و اختناق در مورد پیشواى یازدهم فوق العاده شدید بود و از هر طرف او را تحت کنترل و نظارت داشتند. حکومت عباسى به قدرى از نفوذ و موقعیت مهم اجتماعى امام نگران بود که امام را ناگزیر کرده بود هر هفته روزهاى دوشنبه و پنجشنبه در دربار حاضر شود.

دربار عباسى به قدرى وحشت داشت که به این مقدار کفایت نکرد، بلکه «معتز» امام را بازداشت و زندانى کرد و حتى به «سعید حاجب» دستور داد امام را به سمت کوفه حرکت داده و در راه او را به قتل برساند، ولى پس از سه روز، ترکان، خودِ او را به هلاکت رساندند. پس از او «مهتدى» نیز امام را بازداشت و زندانى کرد و تصمیم به قتل حضرت داشت که خداوند مهلت نداد و ترکان بر ضدّ او شوریدند و وى را به قتل رساندند.

تدابیر امنیتى امام عسکرى(ع)

علاوه بر آنچه گفتیم، اسناد و شواهد دیگرى در دست است که از یک سو عمق شیطنت و وسعت نقشه‌ هاى خائنانه دربار عباسى در مورد امام و یارانش را نشان مى‌دهد، و از سوى دیگر هشیارى و تدابیر امنیتى امام را بهخوبى جلوه گر مى‌سازد که از آن جمله چند مورد یاد شده در زیر را مى‌تون نام برد:

۱ - «ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى» مى‌گوید: ما چند نفر در زندان بودیم که «امام عسکرى» و برادرش «جعفر» را وارد زندان کردند. براى عرض ادب و خدمت، به سوى حضرت شتافتیم و گرد ایشان جمع شدیم. در زندان، مردى «جمحى» (خ ل: عجمى) بود و ادعا مى‌کرد که از علویان است. امام متوجه حضور وى شد و گفت: اگر در جمع شما فردى که از شما نیست نمى‌بود، مى‌گفتم کى آزاد مى‌شوید. آنگاه به مرد «جمحى» اشاره کرد که بیرون رود، و او بیرون رفت. سپس فرمود: این مرد از شما نیست، از او بر حذر باشید، او گزارشى از آنچه گفته‌ اید براى خلیفه تهیه کرده که هم اکنون در میان لباسهاى اوست. یکى از حاضران او را تفتیش کرد و گزارش را که در لاى لباس پنهان کرده بود، کشف کرد، مطالب مهم و خطرناکى درباره ما نوشته بود. این حادثه نشان مى‌دهد که حتى در زندان هم براى کنترل امام و شیعیان، مأمور مخفى گماشته بودند.

۲ - یکى از یاران امام بنام «احمد بن اسحاق» مى‌گوید: به حضور امام رسیدم و از او درخواست کردم که چیزى بنویسد و من خط او ببینم تا اگر نامه‌ اى از او رسید، خطش را بشناسم (و دشمن نتواند بنام امام نامه جعل کند) امام فرمود: خط من، گاهى با قلم باریک و گاهى با قلم پهن است، اگر چنین تفاوتى مشاهده کردى نگران نباش.

۳ - یکى از یاران امام مى‌گوید: ما گروهى بودیم که وارد سامرّأ شدیم و مترصد روزى بودیم که امام از منزل خارج شود تا بتوانیم او را در کوچه و خیابان ببینیم. در این هنگام نامه‌ اى به این مضمون از طرف امام به ما رسید: هیچ کدام بر من سلام نکنید، هیچ کس از شما به سوى من اشاره نکند، زیرا براى شما خطر جانى دارد!

۴ - «عبدالعزیز بلخى» مىگوید: روزى در خیابان منتهى به بازار گوسفند فروشها نشسته بودم. ناگهان امام حسن عسکرى را دیدم که به سوى دروازه شهر حرکت مى‌کرد. در دلم گفتم: خوب است فریاد کنم که: مردم! این حجت خدا است، او را بشناسید. ولى با خود گفتم در این صورت مرا مى‌کشند! امام وقتى به کنار من رسید و من به او نگریستم، انگشت سبابه را بر دهان گذاشت و اشاره کرد که سکوت! من به‌سرعت پیش رفتم و بوسه بر پاهاى او زدم. فرمود: مواظب باش، اگر فاش کنى، هلاک مى‌شوى! شب آن روز به حضور امام رسیدم. فرمود: باید رازدارى کنید وگرنه کشته مى‌شوید، خود را به خطر نیندازید.

۵ - در زمان امام عسکرى(ع) شخصى از علویان به عزم کسب و کار از سامرّأ بیرون آمده و به سوى بلاد جبل (قسمتهاى کوهستانى غرب ایران تا همدان و قزوین) رفت. شخصى از دوستداران امام از مردم «حلوان» (پل ذهاب) به او برخورد کرد و پرسید:

- از کجا آمده‌ اى؟
- از سامرّأ.

- آیا فلان محله و فلان کوچه را مى‌شناسى؟
- آرى.

- از حسن بن على خبرى دارى؟
- نه.

- براى چه به جبل آمده‌ اى؟
- براى کسب و کار.

- من پنجاه دینار دارم، آن را بگیر و با هم به سامرّأ برویم و مرا به خانه حسن بن على (عسکرى) برسان. علوى پذیرفت و او را به خانه امام برد.

این ماجرا به‌خوبى نشان مى‌دهد که به واسطه کنترل بسیار شدید حکومت، دسترسى به امام تا چه حدّ دشوار بوده است.

از طرف دیگر، مبلغى که مرد حلوانى - در برابر راهنمایى او به خانه حضرت - به شخص علوى پرداخت، نشانه اهمیّت دیدار با امام در آن روزگار است، زیرا پنجاه دینار در آن زمان مبلغ قابل توجهى بوده است، چه، ارزش یک دینار در آن زمان را برخى از دانشمندان، معادل یک شتر دانسته‌ اند، بنابر این پنجاه دینار از نظر قدرت خرید در آن زمان، مثل این بوده است که کسى در زمان ما، قیمت پنجاه شتر را بپردازد!

ابعاد هفتگانه فعالیت امام عسکرى(ع)

امام عسکرى(ع)، با وجود همه این فشارها و کنترلها و مراقبتهاى بى وقفه حکومت عباسى، یک سلسله فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى و علمى در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضد اسلامى انجام مى‌داد که مى‌توان آنها را بدین گونه خلاصه کرد:

۱ - کوششهاى علمى در دفاع از آیین اسلام و ردّ اشکالها و شبهات مخالفان، و نیز تبیین اندیشه صحیح اسلامى

۲ - ایجاد شبکه ارتباطى با شیعیان مناطق مختلف از طریق نمایندگان و اعزام پیکها و ارسال پیامها

۳ - فعالیتهاى سرّى سیاسى بر رغم تمامى کنترلها و مراقبتهاى حکومت عباسى

۴ - حمایت و پشتیبانى مالى از شیعیان، بویژه یاران خاص خود

۵ - تقویت و توجیه سیاسى رجال و عناصر مهم شیعه در برابر مشکلات

۶ - استفاده گسترده از آگاهى غیبى براى جلب منکران امامت و دلگرمى شیعیان

۷ - آماده سازى شیعیان براى دوران غیبت فرزند خود امام دوازدهم

اینک هر کدام از این فعالیتها، را جداگانه توضیح مى‌دهیم:

۱ - کوششهاى علمى‌

گرچه امام عسکرى به حکم شرائط نامساعد و محدودیت بسیار شدیدى که حکومت عباسى برقرار کرده بود، موفق به گسترش دانش دامنه دار خود در سطح کل جامعه نشد، اما در عین حال، با همان فشار و خفقان شاگردانى تربیت کرد که هر کدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان نقش مؤثرى داشتند/

«شیخ طوسى» - ره - تعداد شاگردان حضرت را متجاوز از صد نفر ثبت کرده استکه در میان آنان چهره‌ هاى روشن، شخیتهاى برجسته و مردان وارسته‌ اى مانند: احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى، عبدالله بن جعفر حمیرى، ابو عمرو عثمان بن سعید عَمرى، على بن جعفر و محمد بن حسن صفّار به چشم مى‌خورند که شرح خدمات و کوشهاى آنان در این کتاب نمى‌گنجد و زندگینامه پر افتخار و آموزنده آنان را مى‌توان در کتب رجال خواند.

علاوه بر تربیت این شاگردان، گاهى چنان مشکلات و تنگناهایى براى مسلمانان پیش مى‌ آمد که جز حضرت عسکرى کسى از عهده حل آنها بر نمى‌ آمد. امام در این گونه مواقع، در پرتو علم امامت، با یک تدبیر فوق العاده، بن بست را مى‌شکست و مشکل را حل مى‌کرد. براى این مطلب مى‌توان دو نمونه ذکر کرد:

الف - اشتباه فیلسوف!

«ابن شهر آشوب» مى‌نویسد: «اسحاق کِندى» که از فلاسفه اسلام و عرب به شمار مى‌ رفت و در عراق اقامت داشت، کتابى تألیف نمود به نام «تناقضهاى قرآن»! او مدتهاى زیادى در منزل نشسته و گوشه نشینى اختیار کرده و خود را به نگارش آن کتاب مشغول ساخته بود. روزى یکى از شاگردان او به محضر امام عسکرى(ع) شرفیاب شد. هنگامى که چشم حضرت به او افتاد، فرمود: آیا در میان شما مردى رشید وجود ندارد که گفته‌ هاى استادتان «کندى» را پاسخ گوید؟ شاگرد عرض کرد: ما همگى از شاگردان او هستیم و نمى‌توانیم به اشتباه استاد اعتراض کنیم. امام فرمود: اگر مطالبى به شما تلقین و تفهیم شود مى‌توانید آن را براى استاد نقل کنید؟ شاگرد گفت: آرى، امام فرمود: از اینجا که برگشتى به حضور استاد برو و با او به گرمى و محبت رفتار نما و سعى کن با او انس و الفت پیدا کنى. هنگامى که کاملاً انس و آشنایى به عمل آمد، به او بگو: مسئله‌ اى براى من پیش آمده است که غیر از شما کسى شایستگى پاسخ آن را ندارد و آن مسئله این است که: آیا ممکن است گوینده قرآن از گفتار خود معانى اى غیر از آنچه شما حدس مى‌زنید اراده کرده باشد؟ او در پاسخ خواهد گفت: بلى، ممکن است چنین منظورى داشته باشد. در این هنگام بگو شما چه مى‌دانید، شاید گوینده قرآن معانى دیگرى غیر از آنچه شما حدس می‌زنید، اراده کرده باشد و شما الفاظ او را در غیر معناى خود به کار برده‌اید؟ امام در اینجا اضافه کرد: او آدم باهوشى است، طرح این نکته کافى است که او را متوجه اشتباه خود کند. شاگرد به حضور استاد رسید و طبق دستور امام رفتار نمود تا آنکه زمینه براى طرح مطلب مساعد گردید. سپس سؤال امام را به این نحو مطرح ساخت: آیا ممکن است گوینده‌ اى سخنى بگوید و از آن مطلبى اراده کند که به ذهن خواننده نیاید؟ و به دیگر سخن: مقصود گوینده چیزى باشد مغایر با آنچه در ذهن مخاطب است؟ فیلسوف عراقى با کمال دقت به سؤال شاگرد گوش داد و گفت: سؤال خود را تکرار کن. شاگرد سؤال را تکرار نمود. استاد تأملى کرد و گفت: آرى، هیچ بعید نیست. امکان دارد که چیزى در ذهن گوینده سخن باشد که به ذهن مخاطب نیاید و شنونده از ظاهر کلام گوینده چیزى بفهمد که وى خلاف آن را اراده کرده باشد. استاد که مى‌دانست شاگرد او چنین سؤالى را از پیش خود نمى‌تواند مطرح نماید و در حدّ اندیشه او نیست، رو به شاگرد کرد و گفت: تو را قسم مى‌ دهم که حقیقت را به من بگویى، چنین سؤالى از کجا به فکر تو خطور کرد؟

شاگرد گفت: حقیقت این است که، «ابو محمد» (امام حسن عسکرى(ع)) مرا با این سؤال آشنا نمود. استاد گفت: اکنون واقع امر را گفتى. سپس افزود: چنین سؤالهایى تنها زیبنده این خاندان است (آنان هستند که مى‌توانند حقیقت را آشکار سازند) آنگاه استاد با درک واقعیت و توجه به اشتباه خود، دستور داد آتشى روشن کردند و آنچه را که به عقیده خود درباره «تناقضهاى قرآن» نوشته بود تماماً سوزاند!

ب - مشت راهب باز می‌شود!

یک سال در سامرّأ قحطى سختى پیش آمد. «معتمد»، خلیفه وقت، فرمان داد مردم به نماز استسقأ (طلب باران) بروند. مردم سه روز پى در پى براى نماز به مصلاّ رفتند و دست به دعا بر داشتند، ولى باران نیامد. روز چهارم «جاثِلیق»، بزرگ اسقفان مسیحى، همراه مسیحیان و راهبان به صحرا رفت. یکى از راهبان هر وقت دست خود را به سوى آسمان بلند مى‌کرد بارانى درشت فرو مى‌بارید. روز بعد نیز جاثلیق همان کار را کرد و آنقدر باران آمد که دیگر مردم تقاضاى باران نداشتند، و همین امر موجب شگفت مردم و نیز شک و تردید و تمایل به مسیحیت در میان بسیارى از مسلمانان شد. این وضع بر خلیفه ناگوار آمد و ناگزیر امام را که زندانى بود، به دربار خواست و گفت: امت جدت را دریاب که گمراه شدند! امام فرمود: از جاثلیق و راهبان بخواه که فردا سه شنبه به صحرا بروند. خلیفه گفت: مردم دیگر باران نمى‌خواهند، چون به قدر کافى باران آمده است، بنابراین به صحرا رفتن چه فایده‌ اى دارد؟ امام فرمود: براى آنکه ان شأ الله تعالى شک و شبهه را برطرف سازم. خلیفه فرمان داد پیشواى مسیحیان همراه راهبان سه شنبه به صحرا رفتند. امام عسکرى(ع) نیز در میان جمعیت عظیمى از مردم به صحرا آمد. آنگاه مسیحیان و راهبان براى طلب باران دست به سوى آسمان برداشتند. آسمان ابرى شد و باران آمد. امام فرمان داد دست راهب معینى را بگیرند و آنچه در میان انگشتان اوست بیرون آوردند. در میان انگشتان او استخوان سیاه فامى از استخوانهاى آدمى یافتند. امام استخوان را گرفت، در پارچه‌ اى پیچید و به راهب فرمود: اینک طلب باران کن! راهب این بار نیز دست به آسمان برداشت، اما به عکس ابر کنار رفت و خوشید نمایان شد! مردم شگفت زده شدند. خلیفه از امام پرسید: این استخوان چیست؟ امام فرمود: این استخوان پیامبرى از پیامبران الهى است که از قبور برخى پیامبران برداشته‌ اند و استخوان هیچ پیامبرى ظاهر نمى‌گردد جز آنکه باران نازل مى‌شود. خلیفه امام را تحسین کرد. استخوان را آزمودند، دیدند همان طور است که امام مى‌فرماید.

این حادثه باعث شد که امام از زندان آزاد شود و احترام او در افکار عمومى بالا رود. در این هنگام امام از فرصت استفاده کرده و آزادى یاران خود را که با آن حضرت در زندان بودند، از خلیفه خواست و او نیز خواسته حضرت را به جا آورد.

۲ - ایجاد شبکه ارتباطى با شیعیان‌

در زمان امام عسکرى(ع) تشیع در مناطق مختلف و شهرهاى متعددى گسترش و شیعیان در نقاط فراوانى تمرکز یافته بودند. شهرها و مناطقى مانند: کوفه، بغداد، نیشابور، قم، آبه (آوه)، مدائن، خراسان، یمن رى آذربایجان، سامّرأ، جرجان و بصره از پایگاههاى شیعیان به شمار مى‌رفتند. در میان این مناطق، به دلائلى، سامرّأ، کوفه بغداد قم و نیشابور از اهمیت ویژه اى برخوردار بود.

گستردگى و پراکندگى مراکز تجمع شیعیان، وجود سازمان ارتباطى منظمى را ایجاب مى‌کرد تا پیوند شیعیان را با حوزه امامت از یک سو، و ارتباط آنان را با همدیگر از سوى دوم برقرار سازد، و از این رهگذر، آنان را از نظر دینى و سیاسى رهبرى و سازماندهى کنداین نیاز، از زمان امام نهم احساس مى‌شد و چنانکه در سیره آن حضرت و امام دهم توضیح دادیم، شبکه ارتباطى وکالت و نصب نمایندگان در مناطق گوناگون، به منظور برقرارى چنین سیستمى، از آن زمان به مورد اجرا گذاشته مى‌شد.

این برنامه در زمان امام عسکرى(ع) نیز تعقیب گردید. به گواهى اسناد و شواهد تاریخى، امام عسکرى(ع) نمایندگانى از میان چهره‌ هاى درخشان و شخصیتهاى برجسته شیعیان، برگزیده، در مناطق متعدد منصوب کرده و با آنان در ارتباط بود و از این طریق پیروان تشیع را در همه مناطق زیر نظر داشت. از میان این نمایندگان، مى‌توان از «ابراهیم بن عبده»، نماینده امام در «نیشابور»، یاد کرد.

امام طى نامه مفصلى خطاب به «اسحاق بن اسماعیل» و شیعیان نیشابور، پس از توضیح نقش امامت در هدایت امت اسلامى، تشریح ضرورت و اهمیت پیروى از امامان و هشدار از سرپیچى از فرمان امام نوشت:

«... اى اسحاق! تو فرستاده من نزد ابراهیم بن عبده هستى تا وى به آنچه من در نامه‌ اى که توسط محمد موسى نیشابورى فرستاده ‌ام عمل کند. تو و همه کسانى که در شهر تو هستند موظفید بر اساس نامه مزبور عمل کنید/

ابراهیم بن عبده این نامه مرا براى همه بخواند تا جاى سؤال و ابهامى باقى نماند... درود و رحمت فراوان خدا بر ابراهیم بن عبده و بر تو و همه پیروان ما باد! همه کسانى که از پیروان من و از مردم شهر تواند و این نامه را بخوانند و کسانى که در آن ناحیه از حق منحرف نشده‌ اند، باید حقوق مالى ما را به ابراهیم بن عبده بپردازند و او نیز باید آن را به «رازى» یا به کسى که وى معرفى می‌کند، تحویل بدهد، و این دستور من است ...»

از این نامه، علاوه بر موضوع جمع آورى وجوه مالى شیعیان که اهمیت بسزایى در تقویت و تحکیم وضع اقتصادى جبهه تشیع داشت، استفاده مى‌شود که نمایندگان امام داراى سلسله مراتبى بودند و حوزه فعالیت هر کدام از آنان مشخص بود و وجوه جمع آورى شده مى‌بایست در نهایت به دست وکیل اصلى برسد و او به امام برساند.

امام، گویا براى تقویت و تثبیت موقعیت ابراهیم بن عبده و نیز براى روشن ساختن شعاع حوزه فعالیت او، طى نامه‌اى به «عبدالله بن حَمدِویه بیهقى» چنین نوشت:

«من ابراهیم بن عبده را براى دریافت حقوق مالى آن سامان و ناحیه شما منصوب کردم و او را وکیل امین و مورد اعتماد خویش نزد پیروان خود قرار دادم. تقوا در پیش گیرید و مراقب باشید و وجوه مالى واجب را بپردازید که هیچ کس در ترک یا تأخیر پرداخت آن معذور نیست...»

گویا برخى از شیعیان در مورد اصالت خط و نامه امام درباره ابراهیم ایجاد شبهه و تردید کرده احتمال داده بودند که مجعول باشد، از اینرو امام طى نامه جداگانه‌ اى نوشت:

«نامه اى که درباره وکالت ابراهیم از ناحیه من - جهت دریافت حقوق مالى مربوط به من از شیعیان آن منطقه - رسیده، به خط خود من است...»

یکى دیگر از نمایندگان امام «احمد بن اسحاق بن عبدالله قمى اشعرى»، از یاران خاص امام و از شخصیتهاى بزرگ شیعى در قم بود.

بعضى از دانشمندان علم رجال، از او به عنوان رابط بین قمیها و امام و از جمله اصحاب خاص آن حضرت یاد کرده ‌اند. اما دانشمندان دیگر، او را وکیل و نماینده امام دانسته‌ اند. از روایتى در «بحار الأنوار» استفاده مى‌شود که او نماینده امام در موقوفات قم بوده است.

«محمد بن جریر طبرى» مى‌نویسد: احمد بن اسحاق قمى اشعرى، استاد شیخ صدوق، نماینده امام ابو محمد عسکرى بود. وقتى که آن حضرت درگذشت، وکالت حضرت صاحب الزمان را به عهده گرفت. از طرف حضرت نامه هایى خطاب به او صادر مى‌شد، و او وجوه و حقوق مالى قم و اطراف آن را گرد آورى نموده و به امام مى‌رساند. احمد بن اسحاق صدو شصت کیسه طلا و نقره را که از شیعیان قم گرفته بود، به امام تسلیم کرد و این، حجم چشمگیر و جوه جمع آورى شده را نشان مى‌دهد.

«ابراهیم بن مهزیار» اهوازى، یکى دیگر از وکلاى امام بود. اموالى از بیت المال نزد او جمع آورى شده بود و موفق نشده بود به حضرت عسکرى تحویل دهد. پس از شهادت امام، هنگامى که ابراهیم بیمار شد، به فرزندش محمد وصیت کرد که آن اموال را به محضر حضرت صاحب الزمان برساند. او نیز این مأموریت را انجام داد و به جاى پدرش به نمایندگى امام دوازدهم منصوب گردید.

در رأس سلسله مراتب وکلاى امام، «محمد بن عثمان عَمرى» قرار داشت که وکلاى دیگر، به وسیله او با امام در ارتباط بودند. آنان نوعاً اموال و وجوه جمع آورى شده را به وى تحویل مى‌دادند و او به محضر امام مى‌رساند.

پیکها و نامه ها

علاوه بر شبکه ارتباطى وکالت، امام از طریق اعزام پیکها نیز با شیعیان و پیروان خود ارتباط برقرار مى‌ساخت و از این رهگذر مشکلات آنان را برطرف مى‌کرد. در این زمینه، به عنوان نمونه، می‌توان از فعالیتهاى «ابوالأدیان»، یکى از نزدیکترین یاران امام یاد کرد. او نامه‌ ها و پیامهاى امام را به پیروان آن حضرت مى‌رساند، و متقابلاً نامه‌ ها، و سؤالها، مشکلات، خمس و دیگر وجوه ارسالى شیعیان را دریافت نموده و در سامرّأ به محضرامام عسکرى مى‌رساند. آخرین مأموریت او را که در روزهاى آخر حیات امام عسکرى رخ داد، در بخش جریان شهادت آن حضرت توضیح خواهیم داد.

گذشته از پیکها، امام از طریق مکاتبه نیز باشیعیان ارتباط برقرار مى‌ساخت و از این رهگذر آنان را زیر چتر هدایت خویش قرار مى‌داد. نامه‌اى که امام به «ابن بابویه» نوشته - و در بخش تقویت و توجیه سیاسى عناصر مهم شیعه از آن یاد خواهیم کرد - نمونه‌ اى از این نامه‌ ها است. از این گذشته، امام دو نامه به شیعیان قم و آبه (آوه) نوشته است که متن آنها در کتابهاى ما مضبوط است.

نامه‌ هاى دیکرى نیز به مناسبتهاى دیگر از امام در دست است. بر اساس روایتى، امام عسکرى بامداد روز هشتم ربیع الأول سال ۲۶۰ ه'، اندکى پیش از رحلت، نامه‌ هاى فراوانى به مردم مدینه نوشت.

۳ - فعالیتهاى سرّى سیاسى‌

امام عسکرى(ع) بررغم تمامى محدودیتهاى و کنترلهایى که از طرف دستگاه خلافت به عمل مى‌آمد، یک سلسله فعالیتهاى سرّى سیاسى را رهبرى مى‌کرد که با گزینش شیوه‌ هاى بسیار ظریف پنهان کارى، از چشم بیدار و مراقب جاسوسان دربار، بدور مى‌ماند. در این زمینه نمونه‌ هاى فراوانى به چشم می‌خورد که ذیلاً دو مورد آن را از نظر خونندگان محترم می‌گذرانیم:

۱ - «عثمان بن سعید عَمرى» که از نزدیکترین و صمیمى‌ ترین یاران امام بود، زیر پوشش روغن فروشى فعالیت مى‌کرد. شیعیان و پیروان حضرت عسکرى(ع) اموال و وجوهى را که مى‌خواستند به امام تحویل دهند، به او مى‌ رساندند و او آنها را در ظرفها و مشکهاى روغن قرار داده و به حضور امام می‌رساند.

۲ - «داود بن اسود»، خدمتگزار امام که مأمور هیزم کشى و گرم کردن حمام خانه حضرت عسکرى بود، مى‌گوید: این چوب را بگیر و نزد «عثمان بن سعید» ببر و به او بده. من چوب را گرفته روانه شدم. در راه به یک نفر سقّا برخوردم. قاطر او راه مرا بست. سقا از من خواست حیوان را کنار بزنم. من چوب را بلند کردم وبه قاطر زدم. چوب شکست و من وقتى محل شکستگى آن را نگاه کردم، چشمم به نامه هایى افتاد که در داخل چوب بوده است! بسرعت چوب را زیر بغل گرفته و برگشتم و سقا مرا به باد فحش و ناسزا گرفت

وقتى به در خانه امام رسیدم، «عیسى» خدمتگزار امام کنار در به استقبالم آمد و گفت: آقا و سرورت مى‌گوید: چرا قاطر را زدى و چوب را شکستى؟ گفتم: نمی‌دانستم داخل چوب چیست؟ امام فرمود: چرا کارى مىکنى که مجبور به عذر خواهى شوى؟ مبادا بعد از این چنین کارى کنى، اگر شنیدى کسى به ما ناسزا (هم) مى‌ گوید، راه خود را بگیر و برو و با او مشاجره نکن. ما، در شهر بد و دیار بدى به سر می‌بریم، تو فقط کار خود را بکن و بدان گزارش کارهایت به ما می‌رسد.

این قضیه نشان مىدهد که امام، اسناد، نامه‌ ها و نوشته هایى را که سرّى بوده، در میان چوب، جاسازى کرده و براى «عثمان بن سعید» که شخص بسیار مورد اعتماد و رازدارى بوده، فرستاده بوده و این کار را به عهده مأمور حمام که کارش هیزم آوردن و چوب شکستن و امثال اینها بوده - و طبعاً سؤ ظن کسى را جلب نمى‌کرده واگذار کرده بوده است، ولى بر اثر بى احتیاطى او، نزدیک بوده این راز فاش شود!

۴ - حمایت و پشتیبانى مالى از شیعیان‌

یکى دیگر از موضعگیری هاى امام عسکرى(ع) حمایت و پشتیبانى مالى از شیعیان، بویژه از یاران خاص و نزدیک آن حضرت، بود. با یک مطالعه در زندگانى آن حضرت، این مطلب به خوبى آشکار مى‌شود که گاهى برخى از یاران امام، از تنگناى مالى، در محضر امام شکوه مىکردند و حضرت، گرفتارى مالى آنان را برطرف مى‌ساخت و گاه حتى پیش از آنکه اظهار کنند، امام مشکل آنان را برطرف مى‌کرد. این اقدام امام مانع از آن مىشد که آنان زیر فشار مالى، جذب دستگاه حکومت عباسى شوند. در این زمینه مىتوان براى نمونه چند مورد زیر را یاد کرد:

۱ - «ابو هاشم جعفرى» مى‌گوید: از نظر مالى در مضیقه بودم. خواستم وضع خود را طى نامه‌اى به امام عسکرى (ع) بنویسم، ولى خجالت کشیدم و صرفنظر کردم. وقتى که وارد منزل شدم، امام صد دینار براى من فرستاد و طى نامه‌ اى نوشت: هر وقت احتیاج داشتى، خجالت نکش، و پروا مکن، و از ما بخواه که بخواست خغا به مقصود خود مى‌رسى.

۲ - «على بن زید علوى» می‌گوید: امام عسکرى (ع) مبلغى پول به من داد و فرمود: با این پول کنیزى بخر، زیرا کنیز تو مرده است. وقتى که به منزل برگشتم، دیدم کنیز مرده است!

۳ - «ابو هاشم جعفرى» مىگوید: نیاز مالى خود را به اطلاع امام رساندم، امام کیسه‌ اى حاوى پانصد دینار به من داد و فرمود: ابو هاشم! این را بگیر و اگر کم است عذر ما را بپذیر!

۴ - «ابو طاهر بن بلال» یک سال به حج مشرف شد و در مراسم حج مشاهده کرد که «على بن جعفر» مبالغ هنگفتى انفاق کرد. وقتى که از حج بازگشت، جریان را به امام گزارش کرد. امام در پاسخ نوشت: «قبلاً دستور داده بودیم صد هزار دینار به وى بدهند، سپس مجدداً بالغ بر همین مبلغ براى او حواله کردیم ولى او براى رعایت حال ما نپذیرفت». بعد از این جریان «على بن جعفر» به حضور امام شرفیاب شد، به دستور حضرت سى هزار دینار به وى پرداخت گردید.

این روایت نشان مىدهد که «على بن جعفر» مبالغ درشتى در حجاز توزیع مىکرده است، و اگر چه مورد مصرف آنها در روایت معین نشده ولى حجم بزرگ پولها نشان مى‌دهد که این، یک برنامه وسیع و طراحى شده بوده و طبعاً شیعیان نیازمند وشخصیتهاى بزرگ و مبارز شیعه از آن برخوردار مى‌شده‌ اند و این برنامه با آگاهى و هدایت و حمایت مالى امام اجرا مىشده است.

البته پرداخبت چنین مبلغهایى با توجه به محدودیت امام، نباید موجب تردید یا انکار گردد زیرا برغم آنکه فعالیتهاى اجتماعى و سیاسى امام بشدّت تحت کنترل حکومت عباسى بود، رقمهاى قابل توجهى از شیعیان مناطق مختلف، توسط نمایندگان امام به آن حضرت مى‌رسید. مثلاً تاریخ می‌گوید: شخصى از «جرجان» به محضر امام رسید و اموالى را که شیعیان آن منطقه فرستاده بودند به پیشکار امام به نام «مبارک» تسلیم کرد، یا شخصى که از جبل (قسمتهاى کوهستانى ایران تا قزوین و همدان) با راهنمایى یک نفر علوى به حضور امام رسیده بود، چهار هزار دینار به امام تقدیم کرد، یا چنانکه قبلاً گفتیم، نماینده امام در قم (احمد بن اسحق) صد و شصت کیسه طلا نقره که از شیعیان آن شهر تحویل گرفته بود، به امام تسلیم کرد. غیر از اینها اموال و وجوه قابل توجهى نیز توسط نمایندگان امام عسکرى(ع) جمع آورى شده بود که تحویل آنها تا زمان شهادت حضرت به تأخیر افتاد و طبعاً به پیشگاه حضرت ولى عصر تقدیم شد که مى‌توان به عنوان نمونه از اموال فراوانى یاد کرد که در اختیار «ابراهیم بن مهزیار» بوده و پس از مرگ او پسرش «محمد» به نماینده امام عصر تحویل داد.

همچنین مى‌توان از هفتصد دینارى که نزد یکى از اهالى جبل بوده، و نیز از پانصد دینارى که در اختیار یکى دیگر از شیعیان بنام «عمران همدان» بوده نام برد.

۵ - تقویت و توجیه سیاسى رجال و عناصر مهمّ شیعه‌

از جالبترین فعالیتهاى سیاسى امام عسکرى(ع) تقویت و توجیه سیاسى رجال مهم شیعه در برابر فشارها و سختیهاى مبارزات سیاسى، در جهت حمایت از آرمانهاى بلند تشیع بود. از آنجا که شخصیتهاى بزرگ شیعه در فشار بیشترى بودند، امام به تناسب مورد، هر یک از آنان را به نحوى دلگرم و راهنمایى مىکرد و روحیه آنان را بالا مى‌برد تا میزان تحمل و صبر و آگاهى آنان در برابر فشارها، تنگناها و فقر و تنگدستیها فزونى یابد و بتوانند مسئولیت بزرگ اجتماعى و سیاسى و وظایف دینى خود را بخوبى انجام دهند.

«محمد بن حسن بن میمون» مى‌گوید: نامه‌اى به امام عسکرى(ع) نوشتم و از فقر و تنگدستى شکوه کردم، ولى بعداً پیش خود گفتم: مگر امام صادق(ع) نفرموده که: فقرا با ما بهتر از توانگرى با دیگران است، و کشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ما است.

امام در پاسخ نوشت:

هرگاه گناهان دوستان ما زیاد شود، خداوند آنها را به فقر گرفتار مى‌کند و گاهى از بسیارى از گناهان آنان در می‌گذرد. همچنان که پیش خود گفته‌اى، فقر با ما بهتر از توانگرى با دیگران است. ما براى کسانى که به ما پناهنده شوند، پناهگاهیم، و براى کسانى که از ما هدایت بجویند، نوریم. ما نگهدار کسانى هستیم که (براى نجات از گمراهى) به ما متوسل مىشوند. هر کس ما را دوست بدارد، در رتبه بلند (تقرّب به خدا) با ماست، و کسى که پیرو راه ما نباشد، به سوى آتش خواهد رفت.

نمونه دیگر در این زمینه نامه‌ اى که امام عسکرى(ع) به «على بن حسین بن بابویه قمى»، یکى از فقهاى بزرگ شیعه، نوشته است. امام در این نامه پس از ذکر یک سلسله توصیه‌ ها و رهنمودهاى لازم، چنین یاد آورى می‌کند: صبر کن و منتظر فرج باش که پیامبر فرموده است: برترین اعمال امت من انتظار فرج است.

شیعیان ما پیوسته در غم و اندوه خواهند بود تا فرزندم (امام دوازدهم) ظاهر شود؛ همان کسى که پیامبر بشارت داده که زمین را از قسط و عدل پر خواهد ساخت، همچنانکه از ظلم و جور پر شده باشد.

اى بزرگمرد و مورد اعتماد و فقیه من! صبر کن و شیعیان مرا به صبر فرمان بده! زمین از آن خداست و هر کسى از بندگانش را که بخواهد، وارث (حاکم) آن قرار مى‌دهد. فرجام نیکو، تنها از آنِ پرهیزگاران است. سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو و بر همه شیعیان باد!

۶ - استفاده گسترده از آگاهى غیبى

مى‌دانیم که امامان، در پرتو ارتباط با پروردگار جهان، از آگاهى غیبى برخوردار بودند و در مواردى که اساس حقانیت اسلام یا مصالح عالى امت اسلامى(همچون مشروعیت امامت آنان) در معرض خطر قرار مى‌گرفت، از این آگاهى به صورت «ابزار» هدایت استفاده مى‌کردند. پیشگوییها و گزارشهاى غیبى امامان، بخش مهمى از زندگینامه آنان را تشکیل مى‌دهد، اما با یک مطالعه در زندگى امام عسکرى چنین به نظر مىرسد که: آن حضرت بیش از امامان دیگر آگاهى غیبى خود را آشکار می‌ساخته است.

بر اساس تحقیق یکى از دانشمندان معاصر، از کرامات و گزارشهاى غیبى و اقدامات خارق العاده امام عسکرى(ع)، «قطب راوندى» در کتاب «خرائج» جمعاً چهل مورد، «سید بحرانى» در «مدینة المعاجز» صد و سى و چهار مورد، «شیخ حر عاملى» در «اثبات الهداة» صد و سى و شش مورد، و «علامه مجلسى» در «بحار الأنوار» هشتاد و یک مورد را ثبت کرده‌ اند (۶۸) و این، بخوبى روشنگر فزونى بروز کرامات و گزارشهاى غیبى از ناحیه آن حضرت مى‌باشد.

به نظر مى‌رسد علت این امر شرائط نامساعد و جوّ پر اختناقى بود که امام یازدهم و پدرش امام هادى در آن زندگى مى‌کردند؛ زیرا از وقتى که امام هادى از سر اجبار به سامّرأ منتقل گردید - به شرحى که در سیره آن حضرت گفتیم - بشدّت تحت مراقبت و کنترل بود، ازینرو امکان معرفى فرزندش «حسن» به عموم شیعیان به عنوان امام بعدى وجود نداشت و اصولاً این کار، حیات او را از ناحیه حکومت وقت در معرض خطر جدى قرار مى‌داد. به همین جهت کار معرفى امام عسکرى(ع) به شیعیان و گواه گرفتن آنان در این باب، در ماههاى پایانى عمر امام هادى(ع) صورت گرفت، (۶۹) به طورى که هنگام رحلت آن حضرت هنوز بسیارى از شیعیان ازامامت حضرت «حسن عسکرى» آگاهى نداشتند.

گویا عامل دیگرى نیز در این زمینه بى تأثیر نبوده و آن اعتقاد گروهى از شیعیان به امامت «محمد بن على»، برادر حضرت عسکرى، در زمان حیات امام هادى بوده است. این گروه بر اساس همین پندار او را در محضر امام هادى احترام مى‌کردند، ولى حضرت با این پندار مبارزه مى‌کرد و آنان را به امامت فرزندش حسن راهنمایى مىنمود.

پس از شهادت حضرت هادى گروهى از خیانتکاران و نادانان، همچون «ابن ماهویه»، این پندار را دستاویز قرار داده و به اغواى مردم و منحرف ساختن افکار از امامت حضرت عسکرى پرداختند.

این عوامل دست به دست هم داده و موجب شک و تردید گروهى از شیعیان در امامت آن حضرت در آغاز کار گردیده بود، چنانکه برخى از آنان در صدد آزمایش امام بر مى‌ آمدند و برخى دیگر در این زمینه با امام مکاتبه مىکردند. این تزلزلها و تردیدها به حدّى بود که امام در پاسخ گروهى از شیعیان در این زمینه با آزردگى و رنجش فراوانى نوشت:

«هیچ یک از پدرانم، مانند من، گرفتار شک و تزلزل شیعیان در امر امامت نشده‌ اند.

امام عسکرى براى زدودن زنگار این شکها و تردیدها، و نیز گاه براى حفظ یاران خود از خطر، و یا دلگرمى آنان، و یا هدایت گمراهان، ناگزیر می‌شد پرده‌هاى حجاب را کنار زده، از آن سوى جهان ظاهر، خبر دهد، و این، از مؤثرترین شیوه‌هاى جلب مخالفان و تقویت ایمان شیعیان بود.

«ابوهاشم جعفرى» که قبلاً گفتیم یکى از نزدیکترین یاران امام بود، مى‌گوید: هر وقت به حضور امام عسکرى(ع) مى‌رسیدم، برهان و نشانه تازه‌ اى بر امامت او مشاهده می‌کردم.

اینک که انگیزه‌ هاى امام در این زمینه روشن گردید، چند نمونه از پیشگوییهاى غیبى امام عسکرى(ع) را از نظر خوانندگان گرامى مى‌گذرانیم:

۱ - «محمد بن على سمرى» که یکى از نزدیکترین و صمیمى‌ترین یاران امام بود، مى‌گوید: حضرت عسکرى(ع) طى نامه‌ اى به من نوشت: «فتنه‌ اى براى شما پیش خواهد آمد، آماده باشید».

بعد از سه روز در میان افراد بنى هاشم اختلافى روى داد. به امام نوشتم: آیا این همان فتنه است؟ حضرت پاسخ داد: «این، آن نیست! مواظب باشید!». چند روز بعد «معتز» کشته شد!

۲ - امام حدود بیست روز پیش از قتل «معتزّ» به «اسحاق بن جعفر زبیرى» نوشت: در خانه خود بمان، حادثه مهمى اتفاق خواهد افتاد! وى مى‌گوید: پس از آنکه «بریحه» کشته شد، به محضر امام نوشتم: حادثه‌ اى که گفته بودید، رخ داد، اینک چه کار کنم؟ امام پاسخ داد: حادثه‌ ۰اى که گفتم، حادثه دیگرى است! طولى نکشید «معتز» کشته شد!

۳ - «محمد بن حمزه سروى» مى‌گوید: توسط «ابو هاشم جعفرى» که از نزدیکترین یاران حضرت عسکرى (ع) بود، نامه‌اى به آن حضرت نوشتم و در خواست کردم دعائى در حق من بکند تا توانگر شوم. امام به خط خود جواب داد: مژده باد بر تو! خداوند به این زودى تو را بى نیاز گردانید. پسر عموى تو «یحیى بن حمزه» درگذشت و وارثى ندارد، دارایى او که صد هزار درهم است بزودى به دست تو خواهد رسید.

۴ - «ابو هاشم جعفرى» مى‌گوید: زندانى بودم. از فشار زندان و سنگینى غل و زنجیر به حضرت شکایت کردم. امام در پاسخ نوشت: امروز نماز ظهر را در منزل خود خواهى خواند. طولى نکشید از زندان خلاص شدم و نماز را در منزل خواندم!

۵ - «احمد بن محمد» مى‌گوید: موقعى که «مهتدى»، خلیفه عباسى، شروع به کشتار «موالى» کرد، طى نامه‌ اى به حضرت عسکرى (ع) نوشتم: شکر خدا که خلیفه گرفتارى پیدا کرده و فرصت مزاحمت به شما را ندارد، شنیده‌ ام شما را تهدید مى‌کرده و مى‌ گفته: «باید اینها را از روى زمین بردارم».

امام در پاسخ با خط خود نوشت: عمر او کوتاهتر از آن خواهد بود که این تهدیدها را عملى کند. از امروز بشمار، در روز ششم با خوارى و خفت کشته خواهد شد. شش روز بعد، همان گونه که امام پیشگویى کرده بود، مهتدى به قتل رسید.

۶ - «جعفر بن محمد قلانسى» مى‌گوید: برادرم محمد که همسرش آبستن بود، نامه‌ اى به حضرت عسکرى(ع) نوشت و خواهش کرد که حضرت دعا کند زایمان همسرش بى خطر، و نوزاد او پسر باشد. امام در پاسخ نوشت: خداوند فرزند پسر به تو عنایت مى‌کند، و «محمد» و «عبد الرحمن» دو اسم خوبى هستند. آن زن پسر آنهم دو قلو زایید، یکى را محمد و دیگرى را عبدالرحمن نام نهادند.

۷ - «محمد بن عیاش» مى‌گوید: چند نفر بودیم که در مورد کرامات امام عسکرى(ع) با هم گفتگو مى‌کردیم. فردى ناصبى (دشمن اهل بیت) گفت: من نوشته‌ اى بدون مرکّب براى او مى‌نویسم، اگر آن را پاسخ داد، مى‌پذیرم که او بر حق است.

ما مسائل خود را نوشتیم. ناصبى نیز بدون مرکّب روى برگه‌ اى مطلب خود را نوشت و آن را با نامه‌ ها به خدمت امام فرستادیم. حضرت پاسخ سؤالهاى ما را مرقوم فرمود و روى برگه مربوط به ناصبى، اسم او و اسم پدرش را نوشت! ناصبى چون آن را دید از هوش رفت، و چون به هوش آمد، حقانیت حضرت را تصدیق کرد و در زمره شیعیان قرار گرفت.

۸ - «اسماعیل بن محمد» مى‌گوید: بر درِ خانه امام عسکرى(ع) نشستم. وقتى امام بیرون آمد، جلو رفتم و از فقر و نیازمندى خویش شکوه کردم و سوگند خوردم که حتى یک درهم ندارم!

اما فرمود: سوگند یاد مى‌ کنى، درصورتى که دویست دینار در خاک پنهان کرده‌ اى!؟ آنگاه افزود: این را براى آن نگفتم که به تو عطائى نکنم، و آنگاه رو به غلام خود کرد و فرمود: آنچه همراه دارى به او بده. غلام صد دینار به من داد. خداى متعال را سپاس گفتم و باز گشتم.

حضرت فرمود: مى‌ ترسم آن دویست دینار را، در وقتى که بسیار نیازمند آن هستى، از دست بدهى. من سراغ دینارها رفتم و آنها را در جاى خود یافتم. جایشان را عوض کردم و طورى پنهان ساختم که هیچ کس مطلع نشود. از این قضیه مدتى گذشت. به دینارها نیازمند شدم. سراغ آنها رفتم چیزى نیافتم و این امر بر من بسیار گران آمد. بعداً فهمیدم پسرم جاى آنها را یافته و دینارها را برداشته و برده است! در نتیجه چیزى از آنها به دست من نرسید و همان طور شد که امام فرموده بود!

۹ - شخصى بنام «حلبى» می‌گوید: در سامرّأ گرد آمده بودیم و منتظر خروج ابو محمد (امام عسکرى(ع)) از خانه بودیم تا او را از نزدیک ببینیم. در این هنگام نامه‌ اى از حضرت دریافت کردیم که در آن نوشته بود: «هشدار که هیچ کس بر من سلام نکند و کسى با دست، به سوى من اشاره نکند، در غیر این صورت جانتان به خطر خواهد افتاد!» در کنار من جوانى ایستاده بود، به او گفتم: از کجایى؟ گفت: از مدینه. گفتم: اینجا چه مىکنى؟ گفت: درباره امامت «ابو محمد» (ع) اختلافى پیش آمده است، آمده‌ ام تا او را ببینم و سخنى از او بشنوم یا نشانه‌ اى ببینم تا دلم آرام گیرد، من از نوادگان «ابوذر غِفارى» هستم. در این هنگام امام حسن (ع) همراه خادمش بیرون آمد. وقتى که روبروى ما رسید، به جوانى که در کنار من بود، نگریست و فرمود: آیا تو غِفارى هستى؟ جوان پاسخ داد: آرى. امام فرمود: مادرت «حمدویه» چه مىکند؟ چوان پاسخ داد: خوب است. امام پس از این سخنان کوتاه از کنار ما گذشت. رو به جوان کردم و گفتم: آیا او را قبلاً دیده بودى؟ پاسخ داد: خیر. گفتم: آیا همین تو را کافى است؟ گفت: کمتر از این نیز کافى بود!

۱۰ - جعفر بن محمد مى‌گوید: امام عسکرى(ع) در راه حرکت مى‌کرد و ما در رکاب او بودیم. من آرزو داشتم که داراى فرزندى شوم، در دلم گفتم: اى ابا محمد (عسکرى) آیا من صاحب فرزندى خواهم شد؟ در این هنگام امام نگاهى به من کرد و با سر اشاره کرد که: آرى. در دلم گفتم: پسر خواهد شد؟ حضرت با سر اشاره کرد که: نه! چندى بعد خدا فرزند دخترى به ما داد!

۱۱ - على بن محمد بن زیاد می‌گوید: نامه‌ اى از طرف حضرت به من رسید که: خطرى تو را تهدید مى‌ کند، از خانه خارج نشو. در آن روزها یک گرفتارى براى من پیش آمد که از آن وحشت کردم، نامه‌ اى به امام نوشتم و پرسیدم که: این همان خطر است؟ امام در پاسخ نوشت: خطرى که گفتیم از این بدتر خواهد بود. طولى نکشید بخاطر «جعفر بن محمود» تحت تعقیب قرار گرفتم، و از طرف حکومت براى دستگیر کننده من صد هزار درهم جایزه اعلام گردید!

۷ - آماده سازى شیعیان براى دوران غیبت

از آنجا که غائب شدن امام و رهبر هر جمعیتى، یک حادثه غیر طبیعى و نامأنوس است و باور کردن آن و نیز تحمل مشکلات ناشى از آن براى نوع مردم دشوار مى‌باشد، پیامبر اسلام و امامان پیشین بتدریج مردم را با این موضوع آشنا ساخته و افکار را براى پذیرش آن آماده مى‌کردند.

این تلاش در عصر امام هادى(ع) و امام عسکرى(ع) که زمان غیبت نزدیک مى‌شد، به صورت محسوسترى به چشم مى‌خورد. چنانکه در زندگانى امام هادى دیدیم، آن حضرت اقدامات خود را نوعاً توسط نمایندگان انجام مى‌داد و کمتر شخصاً با افراد تماس مى‌ گرفت.

این معنا در زمان امام عسکرى(ع) جلوه بیشترى یافت؛ زیرا امام از یک طرف، با وجود تأکید بر تولد حضرت مهدى(ع) او را تنها به شیعیان خاصّ و بسیار نزدیک نشان مى‌داد و از طرف دیگر تماس مستقیم شیعیان با خود آن حضرت روز بروز محدودتر و کمتر مى‌شد، به طورى که حتى در خود شهر سامرّأ به مراجعات و مسائل شیعیان از طریق نامه یا توسط نمایندگان خویش پاسخ مى‌داد و بدین ترتیب آنان را براى تحمل اوضاع و شرائط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیر مستقیم با امام آمده مى‌ ساخت، و چنانکه خواهیم دید این همان روشى است که بعداً امام دوازدهم در زمان غیبت صغرى در پیش گرفت و شیعیان را بتدریج براى دوران غیبت کبرى آماده ساخت.
کد مطلب: 404531

۱۰ پیام راهبردی حمله حزب‌الله علیه اسرائیل

حزب‌الله می‌خواست با این عملیات به اسرائیل یادآوری کند که زمان تعرض ...

روایت دانشجوی ایرانی در بلژیک از تاثیرات عینی نامه رهبر انقلاب در اروپا

نیمه های شب برای خوردن داروهایم بیدار شدم و بعد سعی نمودم تا متن ...

خشونت و مسائل‌جنسی، محتوای بازی‌های‌پرهزینه‌ + تصاویر

10 بازی ویدئویی پرهزینه جهان/2
طبق آمار منتشره در فاصله‌ی بین سال‌های 2000 تا 2014 که رکود اقتصادی هم به جان اقتصاد کشورهای غربی افتاد، میزان سود دهی بازار صنعت بازی‌های ویدئویی هر سال، مثبت و روبه رشد بوده است.

گروه جنگ نرم مشرق- هزینه‌ در پروژه‌های بازی‌های ویدئویی بستگی به نوع پروژه از هزار دلار شروع و به صد میلیون دلار می‌رسد. امّا چه توجیه اقتصادی برای یک شرکت وجود دارد که به این میزان در یک پروژه‌ هزینه کند؟ ابتدا اینکه بازی‌های ویدئویی به دلیل ماهیت سرگرمی گونه‌ به عنوان بستر اصلی و سپس در بر گرفتن مفاهیم و موضوعات مورد نظر سازندگان، از ابتدا تا به حال، روند روبه رشد سوددهی بیشتر و بهتر را طی می‌کند. که طبق آمار منتشره در فاصله‌ی بین سال‌های 2000 تا 2014 که رکود اقتصادی هم به جان اقتصاد کشورهای غربی افتاد، میزان سود دهی بازار صنعت بازی‌های ویدئویی هر سال، مثبت و روبه رشد بوده است و بروز و ظهور بازی‌های موبایل و تبلت‌ها در سال‌های اخیر در رشد و همه گیر شدن، بسیار موثر بوده است.

سوددهی بازی‌ها آنقدر زیاد بود که بسیاری از ثروتمندان و کمپانی‌های بزرگ در حوزه‌‌های تکنولوژی، فیلم‌سازی و شبکه‌های تلویزیونی را ترغیب به ایجاد و یا تصاحب استودیوی بازی‌سازی کرد تا بتوانند از این سود سرشار و بازار بزرگ بهره ببرند. همین شد که سازندگان با توجیه اقتصادی بازگشت سرمایه اکنون برای دیده شدن اثرشان و تبلیغ پروژه‌هایشان از هر راه، کانال و یا رسانه‌ای استفاده می‌کنند.

در شماره نخست بررسی 10 بازی ویدپویی پرهزینه جهان، بازی‌های ابر انسان، تامب ریدر و رستگاری سرخ‌پوست مرده را مورد بررسی قرار دادیم. اکنون می‌پردازیم به 4 بازی ویدئویی که هزینه‌ تولیدشان بیش از سه بازی قبلی است.


7. Grand Theft Auto IV

بودجه ساخت: ۱۰۰ میلیون دلار معادل 350 میلیارد تومان

ناشر/سازنده‌: راک‌استار گیمز/ راک‌استار شمال (Rockstar North)

سبک: اکشن سوم شخص/ماجراجویی/جهان‌باز

پلتفرم: ایکس‌باکس 360/پلی‌استیشن 3/ویندوز

تاریخ انتشار: ۲۹ آپریل ۲۰۰۸ برای کنسول‌های نسل هفتم/ ۲ دسامبر ۲۰۰۸ برای ویندوز

پر هزینه‌ترین بازی‌های ویدئویی 2

این پروژه‌ی صد میلیون دلاری راک‌استار در سال ۲۰۰۴ ٬کمی بعد از انتشار بازی GTA: San Andreas برای پلی‌استیشن ٬۲ کلید خورد و به قول دن هوسر، این پروژه نمایان‌گر تصویری واقعی از جهش تکنولوژی در صنعت بازی‌سازی بود. GTA IV توسط تیمی ۱۵۰ نفره متشکل از افراد کلیدی قسمت سوم توسعه پیدا کرد و موفقیت قسمت قبل خود یعنی San Andreas را تکرار کرد. در این بازی برای اولین بار از جلوه‌های سینمایی واقعی در روایت داستان بهره برده شد و خط داستانی نیز به مراتب قوی‌تر و پرپیمانه‌تر از قسمت‌های قبلی خود بود. دن هوسر و راپرت هومپریس وظیفه‌ی نگارش داستان این بازی را بر عهده داشتند و توانستند نقطه‌ی عطفی را در سری GTA پدید آورند.

آغاز عملیات دزدی بزرگ اتومبیل

کمپانی راک استار از ابتدای عرضه­ بازی­‌ها برای کنسول Playstation 1 با بازی Grand Theft Aoto ظاهر شد که در آن زمان بسیار تعّجب همگان را در پی داشت. بازی دزدی ماشین­‌های گران‌قیمت می­‌پرداخت، که به دلیل جهان باز بودن بازی و طراحی خیابان­‌ها و ماشین­‌های مختلف بسیار پر جزئیات از کار در آمده بود.

به مرور با آمدن GTA 2، داستانی جذابتر و مأموریت­‌های متنوع­‌تری به بازی اضافه شد و بازی هم یک تغییر محسوس از زاویه­­ از بالا به پایین به زاویه سوم شخص داد.

با آمدن GTA 3 و نسخه­‌های مکمل­ش هم بازی همه گیر شد و در آنچه یک استودیوی بازی نیاز دارد، برای این بازی اتفاق افتاد و سود بسیار بالایی نصیب کمپانی راک­‌استار شد. این اتفاقات باعث شد تا راک­‌استار، هزینه­­ و زمان بیشتری را برای بازی جدید بگذارد و با وسواس بیشتری نسخه چهارم را طراحی کند.

پر هزینه‌ترین بازی‌های ویدئویی 2

داستان بازی

در نسخه­ چهارم ما با شخصیتی روسی به نام نیکو بلیک (Niko Belick) مواجه می­‌شویم که تحولش را در مسیر تبدیل شدن به یک خلافکار و قاتل حرفه­‌ای می­‌بینیم. او از ابتدای ورودش به شهر و ارتباط با خویشاوندانش چندان اهل خلاف نیست و محیط فاسد پیرامونش او را وادار به ورود به این حیطه می­‌کند.

او که برای یافتن شغلی به این شهر سفر کرده با رفت و آمد با اطرافیان، آشنایان و دوستانش به این مسیر کشیده می­‌شود. گرافیک بازی که آغاز ورود به نسل هفتم برای راک­‌استار بود، قابل قبول و خوب بود. فروشی چند میلیونی این سری از شماره­­ چهارم آغاز شد و راک استار برای این نسخه دو مرحله­‌ی داستانی قابل دانلود دیگر با محوریت دو شخصیت دیگر هم عرضه کرد که این دو مرحله در دیسکی جدا به بازار عرضه شد.

نقد محتوای بازی

1. انداختن مشکلات به گردن بقیه: محتوای داستان این نسخه دزدی بزرگ اتومبیل بیان­گر این است که اگر محیط و فضای این کشور این گونه شده به دلیل ورود افراد دیگری از سایر کشورهاست و اگر افراد دیگری هم وارد آن کشور شود هم به مشکلات آنها پرفتار خواهد شد و کسانی که در این کشور خلافکار هستند و دست به جنایت می­‌زنند از سایر کشورها هستند.

2. خون و خشونت: خشونت، کشتار و خونریزی در نسخه­ چهارم بازی دزدی بزرگ اتومبیل خیلی بیشتر از قبل شده است. زیر گرفتن مردم و عابرین پیاده با اتومبیل، کشتن مردم به روش‌های مختلف که تنها برخی از مصادیق خشونت بی‌پروا در بازی است.

شوخی­‌های مختص بزرگسال و صحنه­‌های جنسی: سری دزدی بزرگ اتومبیل اصرار زیادی به استفاده از کلمات و جملات نامناسب در بازی و استفاده از رفتار و صحنه‌های جنسی به قصد نمایش دادن واقعیت جامعه آمریکا و طبیعی نمودن بازی از صحنه­‌های جنسی در بازی استفاده شده که موجب نامناسب بودن این بازی برای سنین نوجوانان شده است.

پر هزینه‌ترین بازی‌های ویدئویی 2

حاشیه­‌های بازی

عرضه‌ی این بازی قرار بود در سال ۲۰۰۷ انجام شود ولی به دلایل فنی و از طرفی، رویارویی با بازی مورد انتظار و قوی Halo 3، یک سال تاخیر پیدا کرد و در پاییز سال ۲۰۰۸ برای دو پلتفرم پلی‌استیشن ٬۳ ایکس‌باکس 360 و حدود ۶ماه بعد برای رایانه‌های شخصی منتشر شد.

GTA IV  در زمان خود تبدیل به پرهزینه‌ترین بازی تاریخ شد و سه سال و نیم برای تکمیل ساخت آن زمان برد. قدرت و خوش‌ساختی بازی به حدی بود که سرسخت‌ترین منتقدین و مراجع بررسی‌کننده‌ی بازی‌های ویدیویی مجبور شدند امتیازات کامل خود را به این بازی اهدا کردند. این بازی از بین ۶۴ نقد و بررسی انجام شده توسط معتبرترین وب‌سایت‌های تحلیلی و مراجع مرتبط٬ توانست میانگین درخشان ۹۸ از ۱۰۰ را تصاحب کند و در بالاترین رتبه در میان تمامی بازی‌های تاریخ قرار بگیرد. از افتخارات دیگر این بازی کسب مقام برترین بازی سال در مراسم Spike VGA Awards سال ۲۰۰۸ در کنار صدها جایزه دیگر از محافل گوناگون بود.


۶. Deadpool

بودجه ساخت: ۱۰۰ میلیون دلار معادل 350 میلیارد تومان

ناشر/سازنده‌: اکتیویژن/ های مون استودیوز (High Moon Studios)

سبک: اکشن سوم شخص

پلتفرم: ایکس‌باکس 360/پلی‌استیشن 3/ویندوز

تاریخ انتشار: ۲۵ ژوئن 2013

پرهزینه‌ترین بازی‌های ویدئویی 2

شاید حضور این شخصیت کمیک در این لیست برایتان مقداری عجیب باشد ولی شرکت اکتیویژن در این چند ساله ثابت کرده است که برای ساخت بازی‌های خود حسابی دست به جیب می‌شود. این بازی در نمایشگاه کمیک‌ سال ۲۰۱۲ واقع درشهر سن دیگیو رونمایی شد. بازی توسط استودیو نسبتا خوب High Moon Studios مراحل ساخت و توسعه را طی کرد و از موتور گرافیکی Unreal Engine 3 شرکت اپیک گیمز که در بازی سابق خود یعنی «ترانسفورمرز: سقوط سایبرترون» به کار برده بودند، استقاده کردند.

در تبلیغات تلویزیونی یا بنری این بازی، همیشه خود شخص Deadpool حضور داشت و از مردم برای پیش فروش بازی دعوت می‌کرد.

داستان بازی

به هر حال داستان بازی از آن جایی آغاز می‌شود که ددپول کارمندان استدیوی High Moon را می دزدد و آن ها را مجبور می‌کند که عالی‌ترین بازی که نقش اصلیش هم باید خودش باشد را بسازند و برای این کار نولان نورث به عنوان صداپیشه ددپول انتخاب می‌شود. در داستانی که کارمندان High Moon برای بازی نوشته‌اند ، ددپول باید فردی با نام White را به قتل برساند. به هر حال White که یک غول رسانه‌ای می‌باشد برای خود شبکه­‌ای پرطرفدار ساخته که در یکی از برنامه‌های این شبکه افراد مشهور باید از روی استخری که کوسه‌های گرسنه در آن هستند بپرند.

پرهزینه‌ترین بازی‌های ویدئویی 2

ددپول هم بعد از ایجاد یک جهنم در دفتر شبکه، خودش را بهWhite  می‌رساند ولی وی موفق می‌شود که به سمت فاضلاب فرار کند. در همین گیر و داد ناگهانMister Sinister   هم وارد قضیه می‌شود و جانWhite  را نجات می دهد که البتهMister Sinister   هم دلایلی برای این کار دارد و پس از آن که تاییدیه کنترل بر روی ماهواره‌های White را به دست می‌آورد به سرعت او را می‌کشد. حال ددپول هم ناراحت از این که نتوانسته به وظیفه­ خود در کشتن White عمل کند و قرار داد خود را هم با شرکت بازی‌سازی از دست رفته می‌بیند یک هدف در سر دارد و آن هم انتقام گرفتن از Mister Sinister است که باعث این وضعیت شده است.

نقد محتوای بازی

خون و خشونت: یک دیگر از عوامل مخرب این بازی بازی خشونت و خون است! اگر یک موجود 10 لیتر خون داشته باشد، در بازی ددپول 100 لیتر خون دارد!

شاهدی دیگر بر این ماجرا یکی از دیالوگ­‌های خود جناب ددپول:

"جاخالی بده! لگد بزن! کله رو بکن!"

پرهزینه‌ترین بازی‌های ویدئویی 2

شوخی­‌های مختص بزرگسال و صحنه‌­های جنسی: در بازی ددپول از جمله­‌هایی استفاده می­‌شود که مخصوص بزرگسالان است و حاوی برخی جملات نامناسب است. از سوی دیگر صحنه‌­های جنسی در بازی استفاده شده که موجب نامناسب بودن این بازی برای سنین نوجوانان شده است.

این بازی در ژوئن ۲۰۱۳ برای پلتفرم‌های ایکس‌باکس360، پلی‌استیشن 3 و رایانه‌های شخصی منتشر شد و امتیازات متوسط نسبتا خوبی را از منتقدین دریافت کرد.


5. Max Payne 3

  • بودجه ساخت: ۱۰۵ میلیون دلار معادل 367 میلیارد تومان
  • ناشر/سازنده‌: راک‌استار گیمز/راک‌استار استودیوز
  • سبک: اکشن سوم شخص
  • پلتفرم: ایکس‌باکس 360 / پلی‌استیشن ۳ / ویندوز
  • تاریخ انتشار: می سال ۲۰۱۲

پرهزینه‌ترین بازی‌های ویدئویی 2

شخصیت مکس‌پین به طور حتم برای خیلی از گیمرها به عنوان یک اسطوره شناخته می‌شود. دو قسمت اول این سری که توسط استودیو رمدی ساخته شد و «سم لیک» داستان غنی آن‌ها را به نگارش درآورد، نقطه‌ی عطفی در صنعت بازی‌سازی به شمار می‌روند. بعد از سال‌ها شرکت‌ راک‌استار کلیه حقوق مادی و معنوی این بازی را از رمدی خریداری کرد و ساخت قسمت سوم آن را کلید زد.

داستان بازی

داستان بازی ۹ سال پس از رویدادهای قسمت دوم روایت می‌شود. مکس‌پین، بازرس بازنشسته‌ پلیس، تنهاتر از همیشه و سرشکسته از اتفاقات گذشته، به واسطه یکی از دوستان قدیمی‌اش شغلی در برزیل برای محافظت از یک شخصیت ثروتمند و با نفوذ پیدا می‌کند. روایت داستانی در قسمت سوم به شدت رشد داشت طوری که سم لیک پس از مشاهده‌ بازی، به شدت آن را مورد تحسین قرار داد و افزود که این بازی به ریشه‌های تاریک و عمیقش پای‌بند بوده است. اسکاری‌ هاکینن، مدیر عامل استودیو رمدی نیز مکس‌پین ۳ را عنوانی درخشان توصیف کرد.

راک‌استار برای هرچه واقعی‌تر کردن بازی، تیمی تحقیقاتی را به شهر سائوپائلو برزیل فرستاد تا در مورد فضای این شهر، مردم و هر چیزی که می‌تواند برای بازی مورد استفاده دقیق قرار بگیرد، اطلاعات جمع‌آوری کنند. نکته‌ی جالب بازی، تحقیقات گسترده‌ی تیم در مورد گروه‌های تبهکار برزیلی بود که شامل به دست آوردن اطلاعاتی در مورد لباس‌هایشان، رفتار و عملکرد و سلاح‌های مورد استفاده‌شان بود.

Max Payne 3 قهرمان قدیمی و پر خاطره بازی‌های ویدئویی شاید یکی از پرطرفدارترین عنوان‌های محبوب بین بازی‌بازها محسوب می‌شود. قهرمان بازی یک پلیس کهنه‌کار است که در قسمت ابتدایی با قاتلین همسر و فرزندش مبارزه می‌کرد و در قسمت دوم پایش به یک مبارزه با باند قاچاقچیان و کارتل‌های مواد مخدر باز می‌شود، که همه‌ی وجودش را وقف مبارزه با این عوامل بگذارد.

داستان در قسمت سوم دچار تحول شد و پس از سال‌ها انتظار طرفداران بازی، این نسخه با چهره‌ جدید مکس، با سر تراشیده و ریش بلند مشکی معرفی و عرضه شد. هزینه‌ی صد میلیون دلاری برای این پروژه نشان از اهمیت این بازی برای سازندگان و فهمیدن محبوبیت این بازی نزد طرفداران است.

نقد محتوای بازی

مصرف دخانیات و مشروبات الکلی: داستان نسخه سوم بازی، به زندگی سیاه، آلوده و تأسف‌بار، مکسِ میانسال می‌پردازد، که کنج عزلت برگزیده و دائماً به مصرف الکل، قرص‌های خواب‌آور، سیگار، مرفین و ... می‌پردازد.

زندگی‌ای که دیگر حتّی خود مکس هم متوجّه گذر روزهایش نیست و خماری هر روز و شب آن را فراگرفته. خماری‌ای که در سبک گرافیکی، بازی، منوها و ... هم خودش را نشان می‌داد و به خوبی برای مخاطب تصویر شده بود. مکس به دعوت دوستش محافظت از یک خانواده‌ی صاحب منصب و بزرگ قاچاق مواد مخدر و انسان را در برزیل قبول می‌کند.

امّا همانند همیشه دشمنان این خانواده‌ی مهم به آنها حمله کرده و چند نفر از اعضای خانواده را کشته و یا گروگان می‌گیرند. حال این وظیفه‌ی مکس است تا به عنوان یک نگهبان وفادار، دشمنان خانواده را نابود کند.

پلیس جهانی بودن آمریکا: در بازی مکس به عنوان پلیس جهانی (یعنی ایالات متحده) در کشورهای حوزه‌ی آمریکای لاتین به دنبال از بین بردن قاچاقچیان مواد مخدر و قاچاقچیان انسان است. داستان همچنین مکس را نمادی از تمدن آمریکا معرفی می‌کند به این صورت که اگر حتّی تمدن ایالات متحده، تا خرخره در فساد و تباهی(مواد مخدر و الکل) هم فرو برود باز هم برقراری نظم و انضباط را در آمریکای لاتین بر عهده دارد. از خشونت و کشت و کشتار صحنه‌های جنسی و ... هم به عنوان چاشنی برای جذب بیشتر مخاطبین مختلف توسط کمپانی راک استار که علاقه‌ی زیادی به ساخت آثاری با محتوای غیر اخلاقی دارد، استفاده شده است.

پرهزینه‌ترین بازی‌های ویدئویی 2

حاشیه­‌های بازی

برخی تکنولوژی‌های استفاده شده در مکس پین۳ مخصوصا در بخش گرافیکی، منحصربه فرد بودند و راک‌استار مانورهای تبلیغاتی بسیاری بر روی آن‌ها می‌داد. موتور گرافیکی استفاده شده در این بازی RAGE نام داشت که مخففRockstar Advanced Game Engine   است و علاوه بر آن، از موتور Euphoria شرکتNaturalMotion   نیز بهره برد. کارایی این موتور گرافیکی در بخش حرکت و عکس‌العمل اشیا و کاراکتر‌ها به رویدادهای فیزیکی بازی است.

تکنولوژی دیگری که راک‌استار بر روی آن تاکید بسیار داشت، Bullet Time بود. حرکت آهسته‌ گلوله و به طور کلی، تکنولوژی فیلم‌برداری صحنه آهسته از زمان فیلم ماتریکس به شکل گسترده استفاده شد و دو قسمت اول مکس‌پین نیز به عنوان یک مشخصه، از این تکنولوژی بهره برده شد. در مکس‌پین ۳ این تکنولوژی تا حد زیادی ارتقا پیدا کرد و فیزیک اجسام به گلوله‌ها نیز اضافه شد. تا قبل از این بازی، اغلب عناوین اکشن در بخش تیراندازی، فیزیک برای گلوله تعریف نمی‌کردند و عملا جسمی به نام گلوله از اسلحه‌ها شلیک نمی‌شد و عکس‌العمل شلیک گلوله در قالب کد برنامه‌نویسی دنبال می‌شد. اما در مکس‌پین ۳ گلوله‌های اسلحه‌ها دارای فیزیک مشخص و جزئیات شدند که همین‌امر سبب شد تا وقتی از تکنولوژی Bullet Time در آهسته‌کردن صحنه‌های تیر اندازی استفاده می‌شد، تک تک گلوله‌های شلیک شده را در امتداد مسیرشان مشاهده کنیم. برخورد این نوع گلوله‌ها با هدف به صورت طبیعی طراحی شدند و به محض اثابت گلوله با دشمن یا هر جسم دیگر، واکنشی فیزیکی واقعی مشاهده می‌کردیم.

کمپین تبلیغاتی مکس‌پین ۳ یکی از پرهزینه‌ترین و بزرگ‌ترین نوع تبلیغاتی بود که راک‌استار برای بازی‌های خود راه‌اندازی کرده بود. یکی از مهم‌ترین تبلیغاتی که این بازی داشت در جریان فینال جام قهرمانان باشگاه‌های اروپا بین بایرن‌مونیخ و چلسی بود که به طور کامل پوشش داده شد.

این بازی در ماه می سال ۲۰۱۲ برای کنسول‌های ایکس‌باکس ۳۶۰ و پلی‌استیشن ۳ منتشر شد. ماه ژوئن همان‌ سال پلتفرم ویندوز میزبان این بازی بود و ژوئن ۲۰۱۳ نیز سیستم‌عامل OS X پذیرای این بازی پرافتخار شرکت راک‌استار شد. منتقدین نیز روی خوشی به این بازی نشان دادند و امتیازات بالایی که کسب شد، گواه کیفیت عالی و محصولی درجه یک را می‌داد. مکس‌پین ۳ تا سال ۲۰۱۳ موفق شد بیش از ۴ میلیون نسخه در سراسر جهان به فروش برساند و سودی کلان را برای شرکت راک‌استار به همراه داشته باشد.


۴. Star Wars: The Old Republic

  • بودجه ساخت: ۲۰۰ میلیون دلار معادل 700 میلیارد تومان
  • ناشر/سازنده‌:EA Games و لوکاس آرتز/BioWare
  • سبک: چند نفره آنلاین وسیع/نقش آفرینی
  • پلتفرم: ویندوز
  • تاریخ انتشار: دسامبر سال 2011

پرهزینه‌ترین بازی‌های ویدئویی 2

مطمئناً طرفداران سری فیلم‌­های جنگ ستارگانِ جرج لوکاس، در اقصا نقاط جهان مخصوصاً ایالات متحده از مدت‌ها قبل با عناوین سوم شخص متوسطی که به عنوان بازی از روی این سری ساخته می­‌شد، آشنایی کاملی دارند. امّا بعد از اینکه ساخت بازی از روی این سری به عهده­ استودیوی خبره­­ BioWare و کمپانی مشهور الکترونیک آرتز افتاد با معرفی چند عنوان که بر اساس دنیای جنگ ستارگان ساخته خواهد شد، ماجراجویی جدیدی را آغاز کردند.

ابتدا اینکه آرزوی ساخت بازی­‌های برای رقابت با Word of Warcraft از مدت‌ها قبل در سر EA وجود داشت و آنها تصمیم گرفتند برای رسیدن به این هدف از داستان و دنیای غنی جنگ ستارگان استفاده کنند. سرمایه‌گذاری بیش از ۲۰۰ میلیون دلار بر روی این پروژه که در زمان خود گران‌قیمت‌ترین بازی تاریخ نام گرفت، آن هم بر روی بازی با سبک چند نفره آنلاین وسیع و دارا بودن قسمت رایگان یا به اصطلاح free to play، ریسک بزرگی بود که تا حد زیادی نیز جواب داد.

البته ناگفته نماند که این بازی برای رقابت با کهنه کار این عرصه یعنی دنیای وارکرفت از بلیزارد، وارد گود شد؛ که باعث کم شدن طرفدارن این بازی و افراد همیشه آنلاین در این بازی شدند که بلیزارد سازنده­ دنیای وارکرافت برای جلوگیری از این کاهش مخاطبین بازی قسمت‌­هایی از بازی را به طور رایگان در اختیار همگان قرار داد.

استودیو مطرح BioWare شرکت EA Games در سال ۲۰۱۱ عنوانی را منتشر کرد که در زمان خود تبدیل به گران‌قیمت‌ترین بازی تاریخ شد. جنگ ستارگان: جمهوری قدیم، بازی در سبک نقش آفرینی چندنفره آنلاین وسیع بود که برای شرکت EA Games چیزی در حدود ۲۰۰ میلیون دلار هزینه ساخت در بر داشت.

تاکنون سه بازی از این فرانچایز منتشر شده است (نسخه‌ی دیگری هم مراحل ساخت خود را طی می‌کرد که لغو شد) که هر سه موفق شدند نظر منتقدان و بازیبازان بسیاری را جلب کنند و مهم‌تر از آن، قسمت دوم KotOR توانست در لیست ۱۰۰۱ بازی که قبل از مرگتان باید تجربه کنید، قرار بگیرد. سومین نسخه در سبک MMO طراحی و عرضه شده است.

پرهزینه‌ترین بازی‌های ویدئویی 2

داستان بازی

از تاریخ صلح بین دو قلمروی Galactic Republic وSith Empire   چندین سال گذشته شده است. حوادث و اتفاقات بازی، ۳۰۰ سال پس از اولین نسخه‌ این مجموعه و حدود ۳۵۰۰ سال بعد از حوادث فیلم جنگ ستارگان رخ می‌دهد. در نزدیکی یکی از کهکشان­‌ها، رهبر پلید جمهوری Sith دوباره کینه جنگ گذشته را به دل گرفته است و قصد حمله به امپراطوری Jedi را دارد. در مرزی دیگر، افراد Jedi احساس خطر می‌کنند و دست به شبیه‌سازی و ساخت نیرو‌های شبیه‌سازی شده، می‌زنند. امپراطوری Sith حمله‌ بزرگ خود را بالاخره آغاز می‌کنند و جنگ و خون‌ریزی سرتاسر کهکشان و سیارات را فرا می‌گیرد. اکنون بازیب‌از می‌بایست با انتخاب یکی از افراد Sith یا Jedi به مقابله با دشمن خود بپردازد.

اتمسفر بازی کاملاً با آن چیزی که از جنگ ستارگان به یاد داریم منطبق است، شخصیت‌ها همان هستند و فضایی را ایجاد می‌کنند که برای روایت یک داستان حماسی دیگر آماده است. داستان بازی از قدرت خوبی برخوردار است و می‌تواند طرفداران پر و پا قرص جنگ ستارگان را راضی نگه دارد. امّا کماکان به خاطر سبک خود، نمی‌تواند لایه‌­های زیاد و پیچش­‌های فراوان داشته باشد، بایوویر با استفاده از هنر بازی‌سازی خود توانسته است جذابیت خاصی به آن بدهد. استفاده از سیستم مکالمه­ مس افکتی (بازی قبلی این استودیو) و پس از آن تأثیر انتخاب­‌های بازی‌باز در روند بازی از جمله عواملی است که داستان بازی را از حد معمول فراتر برده است.

پرهزینه‌ترین بازی‌های ویدئویی 2

نقد محتوای بازی

آینده­ خیالی و دروغین: سری جنگ ستارگان با پرداختن به داستانی خیالی در مورد آینده و تکنولوژی­‌هایی که هنوز ایجاد نشده است سعی دارد تا آینده و اختراعات را به این سمت هدایت نمایند.

حاشیه­‌های بازی

به لطف تبلیغات مثبت شرکت سازنده، بیش از ۱ میلیون نفر فقط در سه روز اول عرضه‌ بازی، اقدام به ثبت‌نام کردند و جمهوری قدیم توانست لقب سریع‌ترین رشد بین بازی‌های MMO (چند نفره وسیع آنلاین) را کسب کند. حرکت بزرگ شرکت EA Games و سرمایه‌گذاری بر روی این بازی، شاید به عنوان یکی از موتورهای محرک برای ساخت یک چنین بازی‌هایی توسط شرکت‌های دیگر دنیا شد.

با این حال، جمهوری قدیم که هم اکنون به صورت رایگان در دسترس است و قابلیت پرداخت درون بازی را دارد، می‌تواند عطش هواداران جنگ ستارگان را که کم هم نیستند، برای تجربه‌ کنکاش در این دنیای شگفت‌انگیز، تا حد زیادی برطرف کند.

آیات وجوب حجاب


ﺟﻮﺍﻧﺎﻥﺍﯾﺮﺍﻧﯽ، ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺼﺮ ‏( ﻋﺞ ‏) ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﮑﻤﯿﻞ ﺳﭙﺎﻩ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻧﯽﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥﻏﯿﻮﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻣﯿﻦ ﺛﺒﺖ ﻧﺎﻡ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﺁﻭﺭﺩ .
ﺍﯾﻦ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﺎﯾﺪﻣﺘﺸﮑﻞ ﺍﺯ ۳۱۳ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﻣﺨﻠﺺ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﭘﺮﻭﮊﻩ ﻇﻬﻮﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﺗﮑﻤﯿﻞ ﮔﺮﺩﺩ .
ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺛﺒﺖ ﻧﺎﻡ :
۱- ﺍﯾﻤﺎﻥ
۲- ﺗﻘﻮﺍ
۳- ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ

ﻣﺪﺍﺭﮎ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﯿﺎﺯ :
۱- ﺷﺶ ﻗﻄﻌﻪ ﻋﮑﺲ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺳﻔﯿﺪ ﺍﺯ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﻗﻠﺒﺘﺎﻥ
۲-ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻋﻠﻤﯽ ﻭ ﻋﻤﻠﯽ ﺑﻪ ﺁﻗﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺼﺮ ‏( ﻋﺞ ‏) ﻭ ﺩﻭ ﮐﭙﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ
۳- ﮐﺎﺭﺕ ﻣﻌﺎﻓﯿﺖ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﯾﺎ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﻭﺭﻩ ﻣﻌﺼﯿﺖ
۴- ﺗﻮﺑﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﻣﻌﺘﺒﺮ ﻣﻤﻬﻮﺭ ﺑﻪ ﻣﻬﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺳﻮﻡ ﺍﻣﺎﻡﺣﺴﯿﻦ‏(ﻉ ‏)
۵-ﻭﺍﺭﯾﺰ ﻓﯿﺶ ﺑﻪ ﻣﺒﻠﻎ 1000 ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﺰﺩﺑﺎﻧﮏ ﻇﻬﻮﺭ
۶-ﮔﻮﺍﻫﯿﻨﺎﻣﻪ ﺍﺳﻼﻡ ﻗﻠﺒﯽ ﻭ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺭﺍﺳﺦ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ

ﺍﺯ ﻣﺘﻘﺎﺿﯿﺎﻥﻭﺍﺟﺪ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻭ ﻣﺪﺍﺭﮎ ﺛﺒﺖ ﻧﺎﻡ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺭﺳﻤﯽ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏﺗﺮﯾﻦ ﻗﺮﺍﺭﮔﺎﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺼﺮ ‏( ﻋﺞ ‏) ﻣﺮﺍﺟﻌﻪﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ .
ﻗﺮﺍﺭﮔﺎﻩ ﻫﺎ :
۱- ﻣﺴﺠﺪ
۲- ﺣﺴﯿﻨﯿﻪ
۳- ﺣﺮﻡ ﻫﺎﯼ ﻣﻄﻬﺮ
۴-ﺑﺴﯿﺞ ﻭ ﺳﺎﯾﺮ ﺍﺭﮔﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﺭﺯﺷﯽ
۵-هیات های مذهبی

ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎ ﻣﻬﺪﯼ


آیا صحبت زن با مرد نامحرم که به نیت خیر و یا برای درس باشد ، اشکال دارد ؟
همه مراجع : اگر بدون قصد لذت و ترس افتادن به گناه باشد اشکال ندارد .
منابع:امام،استفتاءات،ج3،(نظر)،س52؛بهجت،توضیح المسائل،م1936؛مکارم،استفتاءات،ج1،س819؛تبریزی،استفتاءات،1622؛صافی،جامع الحکام،ج2،ص1673؛نوری،استفتاءات،ج2،س656،؛فاضل،جامع المسائل،ج1718؛خامنه ای،اجویه الاستفتاءات،س1145؛العروه الوثقی،ج2،(النکاح)م3؛سیستانی،sistani.org،(اینترنت)،س20و19؛دفتر:وحید

آیا صحبت زن با مرد نامحرم که به نیت خیر و یا برای درس باشد ، اشکال دارد ؟
همه مراجع : اگر بدون قصد لذت و ترس افتادن به گناه باشد اشکال ندارد .
چت(Chat)در اینترنت به صورت گفتاری و یا نوشتاری با جنس مخالف - با این شرط که حدود شرعی خارج نشویم ( مثلا برای تبادل نظر ) - چه حکمی دارد ؟
همه مراجع : اگر بدون قصد لذت ترس از افتادن به حرام باشد ، اشکال ندارد .
تبصره:(درصورتی که خوف و کشیدن شدن به گناه وجود داشته باشد ، حرام است { چت کردن ، صحبت های معمولی })
منابع:امام،استفتاءات،ج3،(نظر)،س52؛بهجت،توضیح المسائل،م1936؛مکارم،استفتاءات،ج1،س819؛تبریزی،استفتاءات،1622؛صافی،جامع الحکام،ج2،ص1673؛نوری،استفتاءات،ج2،س656،؛فاضل،جامع المسائل،ج1718؛خامنه ای،اجویه الاستفتاءات،س1145؛العروه الوثقی،ج2،(النکاح)م3؛سیستانی،sistani.org،(اینترنت)،س20و19؛دفتر:وحید

خواهران و برادران منتظر نظرات شما هستیم.

 

آیات وجوب حجاب

 

اقسام حجاب : جوارح ، جوانب  ، جوانح (اقوال و افعال )

 

1 – حجاب در رفتار

وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ ( نور / 31 )

و پاهاى خود را [به گونه‏اى به زمین] نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته مى‏دارند معلوم گردد

 

وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى ( احزاب /33)

و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهاى خود را آشکار مکنید

 

2 - عدم رابطه و دوستی زنان با مردان و بالعکس

وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ (نساء /25 )   و( زنان اهل ) دوست‏گیران پنهانى نباشند

وَلاَ مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ ( مائده / 5 )  و (مردان ) زنان را نباید  در پنهانى دوست‏ خود بگیرید

 

3 - عدم قرار مخفیانه با زنان :

لاَّ تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاَّ أَن تَقُولُواْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا وَلاَ تَعْزِمُواْ عُقْدَةَ النِّکَاحِ حَتَّىَ یَبْلُغَ الْکِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ مَا فِی أَنفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ ( بفره / 235)

با آنان قول و قرار پنهانى مگذارید مگر آنکه سخنى پسندیده بگویید و به عقد زناشویى تصمیم مگیرید تا زمان مقرر به سرآید و بدانید که خداوند آنچه را در دل دارید مى‏داند پس از [مخالفت] او بترسید.

 

قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنّ َ ( نور/ 30و31)

به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاکدامنى ورزند.

 

4 – حجاب در پوشش

 

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ (احزاب / 59)

اى پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهاى خود را بر خود فروتر گیرند.

وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ (نور/31)

و زیورهاى خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست و باید روسرى خود را بر سینه خویش [فرو] اندازند( البته در برابر نامحرم )

 

5- حجاب در گفتار

فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا  ( احزاب /32)

پس به ناز سخن مگویید تا آنکه در دلش بیمارى است طمع ورزد و گفتارى شایسته گویید.

نتیجه

وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا ( نور / 33)

و کسانى که [وسیله] زناشویى نمى‏یابند باید عفت ورزند.

هشدار

إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا ( اسراء / 36)

همانا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش خواهند بود

http://velayate-eshg.blogfa.com/




تبارشناسی مفهومی «سلفیه» و «سلفی‌گری»

تبارشناسی مفهومی «سلفیه» و «سلفی‌گری»

محمدحسین رفیعی*
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از فرهنگ امروز، رشید رضا علی‌رغم برنامه‌ی مشخص سید جمال و عبده برای طراحی یک جریان اصلاحگر مذهبی، هیچ نشانه‌ای از تصریح ایشان به «سلفی‌گری» و اعتقاد به آن در آثارشان دیده نمی‌شود. همین روایت نه‌چندان دقیق، به علت شهرت و برجستگی ناقل آن (ماسینیون) به‌سرعت و کثرت در متون و پژوهش‌های آکادمیک غربی رواج یافت و بعدها به‌عنوان یک اصل قطعی و پذیرفته‌شده، مبنای تحلیل‌های متعددی قرار گرفت.

در سال‌های اخیر و تحت تأثیر تحولات ناخوشایندی که در منطقه‌ی خاورمیانه شکل گرفته، توجهات بسیاری به‌سوی جریان‌های موسوم به «تکفیری» جلب شده است، جریان‌هایی که با خودحق‌پنداری گسترده و ارائه‌ی قرائتی بسیار سطحی و ظاهری از اسلام، خشونت و سبعیت را تنها راه گسترش دینی می‌دانند که حتی نام آن نیز از سلم و سلامت و تسلیم برآمده است. این تحولات سیاسی، اندیشمندان و پژوهشگران را به شناخت دقیق خاستگاه‌های اندیشه­ای این گروه‌ها سوق داده است. در این راستا دائماً عناوینی همچون «حنبلی»، «سلفی»، «وهابی»، «تکفیری» و... به چشم می‌خورد، اما هیچ قول واحدی در باب نسبت دقیق میان این عناوین وجود ندارد. به راستی «سلفی» کیست؟ چگونه این عقیده/ مسلک/ مرام را می‌توان توضیح داد؟ خاستگاه رشد این قرائت خاص دینی کجاست؟

این مشکل در باب واژگان «حنبلی» و «وهابی» وجود ندارد و تقریباً مشخص است که مسلمین اهل‌سنت پیرو شعائر فقهی مکتب احمدبن‌حنبل را «حنبلی» و پیروان اصول اعتقادات محمدبن‌عبدالوهاب را «وهابی» می‌خوانند. اما توضیح و تبیین واژه‌ی «سلفی» به‌هیچ‌وجه کار آسانی نیست و به‌سختی می‌توان معنای واحد و مشترکی را از میان آرای صاحب‌نظران دریافت. سلفیان -به معنای سنتی کلمه- کسانی هستند که از پیشوایان راستین صدر اسلام (سلف) پیروی می‌کنند، از نگاه آنان مشروعیت هر آیین و دستور شرعی در تطابقش با قرآن و سنت نبوی نهفته است. مسئله‌ی شناخت دقیق سنت نبوی مشکل دیگریست: کدام سنت؟ اینجاست که پای صحت اِسناد (زنجیره‌ی وثیق و معتبر ناقلان حدیث) و افتراقات مهم میان احادیث «اهل‌السنة» و «اهل‌البدعة» به میان می‌آید. این توضیحات نیز کمکی به شناخت بهتر وجه افتراق میان «سلفیه» و دو واژه‌ی «حنبلی» و «وهابی» نمی‌کند. در حوزه‌ی کلام و اعتقادات نیز سلفی‌گری قرابت بسیاری با «حدیث‌گرایی» حنابله در مواجهه با «عقل‌گرایی» دارد. سلفی‌گری به شدت تحت تأثیر نص‌گرایی و دریافت ظاهری فقه حنبلی است. شاید در میان مکاتب اربعه‌ی فقهی اهل‌سنت، فقه حنبلی نخستین مکتبی باشد که در وجه کلام و فقه مطرح گردید و با داعیه‌ی نفی بدعت‌ها، تأثیرات بسیطی را تاکنون بر فکر و اندیشه‌ی جهان اسلام باقی گذارده است.

به نظر می‌رسد تلاش برای تعریف مفهوم سیال «سلفیه» در این قالب‌های سنتی، راه به جایی نخواهد برد. تمییزات موجود و بسیار تکرارشونده‌ای که پیرامون دوگانه‌های نص‌گرایی-عقل‌گرایی، عمل‌گرایی-اندیشه‌ورزی، ظاهرگرایی-تأویل‌گرایی و... مطرح می‌شود شاید بخشی از جنبه‌های کلان مفهوم «سلفیه» را روشن سازد، اما مطمئناً همه‌ی آن جنبه‌ها در این مفاهیم خلاصه نشده است. شاید مطالعه‌ی دقیق تاریخ مفهوم سلفیه را باید در القای تمایز میان دو سطح تحلیل آغاز کرد که عموماً مغفول مانده یا حتی به‌راحتی قابل تمییز نیستند. سطح نخست در شناخت این مفهوم به تاریخ اندیشه‌ی «سلفیه» و ردیابی خاستگاه‌های روش‌شناسی، عقاید و شعائری بازمی‌گردد که «سلفی‌گری» را از دیگران متمایز می‌سازد. در این سطح مباحث مهمی همچون شناخت ذات ظاهرگرا (در مقابل عقل‌گرا) و متکی بر حدیث سلفیه طرح می‌شود. از این منظر شاید مفهوم «سلفیه» همان بازگشت به اصل (بخوانیم واپس‌گرایی) تعبیر شود که لااقل تا زمانه‌ی احمدبن‌حنبل قابل ردیابی و شناخت است؛ ما این سطح از شناخت از مفهوم «سلفیه» را شناخت سنتی و تاریخی آن می‌دانیم. این روش با مشکلات متعددی روبه‌روست؛ چراکه باید توجه داشت که «تاریخ اندیشه» با «تاریخ عناوین و اعتبارات ناظر به سطوح و مراحل آن اندیشه» متفاوت است؛ به‌عبارت‌دیگر، در اینجا از دامی سخن می‌گوییم که در شناخت هر جریان فکری ناظر به مفهوم، پدید می‌آید: به همان میزان که شناخت یک اندیشه با شناخت تاریخ آن متفاوت است، شناخت تاریخ آن اندیشه با شناخت تعابیر و ملفوظاتی که در طول تاریخ برای شناخت آن به‌کارگرفته‌شده، فرق دارد؛ یکی از مشکلات مهم ما در روند تحقیق و هضم مفهوم «سلفیه» گرفتاری به چنین دامی است.

اما سطح دوم از شناخت «سلفیه» شناخت مفهومی است که منحصراً بر تحقیق گونه‌شناسانه‌ی تاریخی پیرامون خاستگاه، ساختار و تغییر شکل مفهوم سلفیه استوار شده است. بخشی از سؤالاتی که در سطور فوق ذکر کردیم در این سطح قرار می‌گیرد: کی و کجا این مفهوم پدید آمد؟ چه کسانی آن را گسترش و رواج دادند؟ چگونه و در چه دوره‌ای این مفهوم با جوانب دیگری همچون روش‌شناسی‌ها، عقاید و شعائر مخصوص به خود تعریف شد؟ و ... اگرچه ممکن است این سطح از مفهوم‌شناسی سلفیه با سطح نخست اشتراکاتی داشته باشد، اما بدون شک ظرفیت پرده‌برداری از مشکلات و نقاط ناپیدایی را دارد که تاریخ شناخت سلفیه راوی آن‌هاست: کج‌فهمی‌ها، سوءتفاهمات و عدم شناخت صحیح اندیشه‌ها در بستر زمان و مکان.

اگرچه تاریخ‌گذاری مفهوم «سلفیه» در سنت کلامی و تاریخی اسلامی به قرون میانه تاریخ اسلام می‌رسد، هنوز مشخص نیست که از چه زمانی همان مفهومی که امروزه از «سلفی‌گری/ سلفیه» مراد می‌کنیم، رواج داشته است. علی‌رغم شباهت ظاهری که بسیاری از محققان و پژوهشگران را به اشتباه درافکنده، به نظر نمی‌رسد که در دوره‌ی میانه‌ی تاریخ اسلام «سلفیه» مترادف «سلفی‌گری» دانسته می‌شده است. در باب کاربرد این مفهوم در کلام و عبارات آن دوره شواهد متعددی از استفاده‌ی تقی‌الدین ابن‌تیمیه از واژه‌ی «السلفیة» وجود دارد، اما به نظر می‌رسد که استفاده‌ی ابن‌تیمیه از این عبارت بیش از آنکه ناظر به مفهوم «سلفی‌گری» (اسم خاص) باشد به معنای «جمعی از سلفیان» (اسم جمع) است. برخلاف اصرار و ابرام اکید سلفیان امروز برای بازگرداندن نخستین استفاده‌ها از مفهوم «سلفیه» به عصر نخستین و صدر اسلام، هیچ سند و مدرک برای اثبات حرف آن‌ها وجود ندارد؛ به‌عبارت‌دیگر، از هیچ‌یک از عبارات و واژگانی که در متون متقدم تاریخ اسلام به ریشه‌ی «سلف» برمی‌گردند، نمی‌توان مفاهیمی نزدیک به «سلفی‌گری» امروز را برداشت کرد (قس: سلفیه؛ بدعت یا مذهب، محمد سعید رمضان البوطی، ترجمه حسین صابری، نشر آستان قدس رضوی).

اگرچه این موضوع در تبارشناسی تاریخی سلفیه اهمیت چندانی ندارد، اما این سؤال را پدید می‌آورد که چرا یافتن ریشه‌های تاریخی مفهوم -نه عبارت- امروزین «سلفیه» تا به این اندازه دشوار است؟ به نظر می‌رسد آنچه در قدیمی‌ترین دوره‌های استفاده از «سلفیه» مراد می‌شده، پیروی از «مذهب السلف» در اصول عقاید بوده و اساساً «سلفیه» مفهومی کلامی بوده است. از طریق تحقیق بر منابع مکتوب قرون نخستین و میانه‌ی اسلامی می‌توان فهمید که مفهوم «مذهب السلف» در بستر کلامی و اصول عقاید به‌عنوان مترادفی برای عقیده‌ی حنبلی استفاده می‌شده و منظور از عقیده‌ی حنبلی، کلام یا اصول اعتقاداتی است که عرفاً پیروان فقاهت حنبلی به آن معتقد بوده‌اند. در مواضع متعددی از تاریخ کلامی اسلام، سلفیان قرون میانه عقیده خود را از جهمیان، معتزله و اشاعره مجزا ساخته‌اند. وجه تمایز برجسته‌ی میان سلفیان و دیگر گروه‌ها، عدم اعتماد و پرهیز ایشان نسبت به عقاید یونان‌زده‌ی معارضان بوده است.

بنابراین، تفاوت موجود میان «سلفیه» به معنای سلفی‌گری در کاربرد امروزین آن با کاربرد قدیمی آن تحت عنوان «مذهب السلف»، از جنس کاربست آن در تعابیر و مفاهیم رایج در جوامع بوده است؛ همین‌طور است که برخلاف پاره‌ای اشتراکات ظاهری و تاریخی، تاریخ دو تعبیر گوناگون این مفهوم واحد با یکدیگر عمیقاً متفاوت است. درک این تفاوت در شناخت تاریخی سلفیه از اواخر قرن هجدهم/ دوازدهم به بعد بسیار جدی و مهم است؛ چراکه سلفیه‌ی جدید قائل به بازگشت اساسی و همه‌جانبه‌ی فرهنگی، اعتقادی، سیاسی و اجتماعی به گذشته‌ای درخشان است، اما به علت سابقه‌ی کلامی و دینی این مفهوم، تسامحاً یک بازگشت (واپس‌گرایی) اعتقادی شناخته می‌شود. از سوی دیگر تلاش همه‌جانبه‌ای از سوی سلفیان معاصر شکل گرفته که قصد تعمیم و گسترش حوزه‌ی مفهومی سلفیه‌ی اولیه را از مباحث کلامی به حوزه‌های فقهی دارند. شاید برجسته‌ترین شکل این تلاش‌ها را بتوان در نظرات رشید رضا مشاهده کرد که خود را معتقد به مکتب سلفیه (به معنای فقاهتی و کلامی) می‌دانست. ناگفته پیداست که ما از اشتراکات متعدد حوزه‌ی کلام و فقه مطلع هستیم، اما شواهد متعددی برای نفی تعمیماتی که توسط سلفیون معاصر ارائه شده، وجود دارد (قس: رشید رضا، تفسیر قرآن الحکیم الشهیر بالتفسیر المنار، ۱۹۷۰، ج ۱/۲۵۵؛ عبدالرحمن کواکبی، ام‌القری، ۱۸۹۹، ص ۱۰ و ۷۰؛ بشیر نافع، ابوالثناء آلوسی؛ عالم و مفسر و مفتی عثمانی، در «مجموعه مقالاتی در تاریخ و اندیشه وهابیت» به کوشش محمدحسین رفیعی، تهران: الهدی، ۱۳۹۳). فی‌المثل شمس‌الاسلام ذهبی، مورخ مشهور تاریخ اسلام که از شاگردان مبرز تقی‌الدین ابن‌تیمیه بود، خود را در عقیده پیرو «مذهب السلف» و در فقه «شافعی» می‌دانست. شواهد گوناگون دیگر را نیز می‌توان در کتاب طبقات فقهاء الشافعیین مشاهده کرد که بسیاری از صاحبان تراجم، در اعتقادات «سلفی» معرفی شده‌اند (ابن‌کثیر، طبقات الفقهاء الشافعیین،۱/۱۷).

غیر از این مسئله تلاش دیگری میان سلفیان معاصر وجود دارد که ویژگی برجسته‌ی ابن‌تیمیه در نفی تقلید و تأکید بر اجتهاد در شناخت اصول و فروع دین را نقطه عطفی برای شکل‌گیری مکتب فقهی سلفیه تلقی کنند. آیا به راستی تقی‌الدین ابن‌تیمیه نخستین فقیه مسلمان قرون میانه‌ی اسلامی بود که اعتقاد به نفی تقلید و تأکید بر اجتهاد داشت؟ آیا در نگاه او نفی تقلید از ارباب مذاهب اربعه به معنای ایجاد مکتب فقهی جدیدی بود؟ به‌عبارت‌دیگر، منظور ذهبی از عبارت «الطریقة السلفیة» که در شرح‌حال استادش ابن‌تیمیه به کار برده، به موضوعات فقهی نیز تسری می‌یابد؟ اگرچه بسیاری از سلفیان پاسخ این سؤالات را با قاطعیت مثبت دانسته‌اند، اما فقدان منابع دقیق و قابل نقد، دستان محقق بی‌طرف را خالی گذارده است. به نظر می‌رسد پاسخ روشنی برای این سؤالات وجود ندارد و جوانبی که ما را به سمت نقض آن سوق می‌دهد بسیار قوی‌تر از اثبات‌گران آن است. برای یافتن پاسخ دقیق این سؤالات که ناظر به وجود یا عدم وجود مکتب کلامی-فقهی سلفیه در دوره‌ی میانه‌ی تاریخ اسلام (به طور مشخص عصر ابن‌تیمیه) باشد، لاجرم باید به دنبال یافتن تعابیر مشابه «اهل‌السنة»، «اهل‌الحدیث»، «اهل‌الأثر (أثری)» و... باشیم و عباراتی در الگوی «اهل مذهب السلف» بیابیم. نه تنها چنین تعابیری به شکل اقناع‌گر در متون کلامی، فقهی و تراجم عصر میانه یافت نمی‌شود، بلکه شخص ابن‌تیمیه در آثارش از عباراتی همچون «محمدی‌المذهب» بسیار بیشتر از «سلفی‌المذهب» استفاده کرده است.

به نظر می‌رسد که با توجه به سطور فوق، سطح نخست شناخت مفهومی «سلفیه» به نتیجه‌ی روشنی رسید: مفروضاتی که سلفیان قرون متأخر با استفاده از آن‌ها تلاش گسترده‌ای برای تاریخمند جلوه دادن رویکردهای تعمیمی خود صرف کرده‌اند - به قدر بضاعت تحقیق صاحب این قلم- غیرقابل اثبات است. اما در سطح دوم شناخت مفهوم سلفیه باید به سراغ چرایی و چگونگی شکل‌گیری این ایده‌ها و تبیین انگیزه‌ی سلفیان متأخر از چنین تعمیماتی رفت؛ به‌عبارت‌دیگر، کدام زمینه‌های تاریخی و اجتماعی باعث شد تا این نسل از سلفیان به دنبال ایجاد جریان مشروعیت‌ساز برای اندیشه‌های نوینشان باشند و آن اندیشه‌ها چیست؟

اندیشه‌ی سلفی و مدرنیته‌ی اسلامی

تصوری که از ماهیت سلفیه‌ی نوین و خاستگاه‌های آن در حوزه‌ی مطالعات و پیش‌فرض‌های آکادمیک تا دهه‌ی ۱۹۹۰ میلادی وجود داشت به قرن نوزدهم میلادی بازمی‌گشت و این بدان معناست که پژوهشگران و محققان جریانات فکری اسلام معاصر به ارتباط مشخصی میان آنچه امروز «سلفیه» نامیده می‌شود با «مذهب السلف» رایج در قرون میانه‌ی اسلامی قائل نبودند؛ البته این به معنای تک‌صدایی و وفاق جمعی نظرات نیست، روایت تجددگرای سلفیه همیشه از همکاری سید جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده در دوره تبعیدشان در پاریس آغاز می‌شود که حرکتی تجددگرا و اسلامی را تحت لوای نشریه‌ای به نام «العروة ‌الوثقی» شکل دادند و شعارشان «سلفیه» بود. از میان طیف گسترده‌ی معتقدین به این تحلیل، گروه دیگری از پژوهشگران که عموماً دانش‌آموختگان غربی هستند، جریان سلفیه را از وجه تعقل‌گرا، نافی تقلید و اجتهادمحورش عضو مهمی از جریان سیل‌آسای مدرنیته و تجدد در قرون متأخر جهان اسلام می‌دانند.

به‌عبارت‌دیگر، در نگاه آن‌ها اندیشه‌ای که سلفی خوانده می‌شد، خود پدیده‌ای برآمده از علت‌العلل تجدد در جهان اسلام بود که همانا مواجهه با جهان و پیشرفت‌های تکنولوژیک غربی ست. این تحلیل منجر به تحلیل‌های جالب توجه و نادری در میان پژوهشگران شد و تا به آنجا بر ظواهر سلفی‌گری تأکید کردند که اصل و هسته‌ی آن را فراموش ساختند و از بطن آن تعابیری همچون «علمای سلفی شیعی» بیرون آمد (قس: راینهاردت شولتسه، تاریخ جهان اسلام در قرن بیستم، ترجمه ابراهیم توفیق). اگرچه این نوع تحلیل ساختارشکن و مدرن از «سلفیه» در ابتدای امر -و حتی تاکنون- جذاب به نظر می‌رسد، اما در بسیاری از جنبه‌ها دچار مشکلات جدی است، برای شناخت این مشکلات باید به سراغ سطح دوم شناخت مفهومی سلفیه رفت: تحلیل تاریخیِ پدیداری مفاهیم مرتبط با شناخت سنتی و غالب از جریان سلفیه. اولین نشانه‌ای که در ادبیات آکادمیک و علمی جهان مدرن به ارتباط میان سلفیه و اصلاحگرانی همچون سید جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده بازمی‌گردد را لوئی ماسینیون در سال ۱۹۱۹ در نشریه‌ی «جهان اسلام» نگاشت (Revue du monde musulman, ۳۶(۱۹۱۸-۱۹۱۹) :۳۲۵;۵۹(۱۹۲۵) :۲۸۱,۳۱۲).

البته او در آن نوشتار مدعی سلفی‌گری سید جمال و محمد عبده نشد، اما در سال ۱۹۲۵ زمانی که پیرامون رهبری رشید رضا بر جریان فکری سلفیه سخن می‌گفت، سید جمال، عبده و رشید رضا را در کنار هم ارکان اصلی «سلفیه» قلمداد کرد، این در حالیست که علی‌رغم برنامه‌ی مشخص سید جمال و عبده برای طراحی یک جریان اصلاحگر مذهبی، هیچ نشانه‌ای از تصریح ایشان به «سلفی‌گری» و اعتقاد به آن در آثارشان دیده نمی‌شود. همین روایت نه‌چندان دقیق، به علت شهرت و برجستگی ناقل آن (ماسینیون) به‌سرعت و کثرت در متون و پژوهش‌های آکادمیک غربی رواج یافت و بعدها به‌عنوان یک اصل قطعی و پذیرفته‌شده، مبنای تحلیل‌های متعددی قرار گرفت؛ فی‌المثل اساساً هیچ اشاره صریح یا غیر آن از مصدر «سلف» در سطر سطر نشریه‌ی «عروة الوثقی» دیده نمی‌شود. در سال ۱۹۰۲ محمد عبده در مقاله‌ای که سه سال پیش از مرگش در نشریه‌ی مشهور «المنار» که توسط شاگرد وفادارش رشید رضا منتشر می‌شد، نوشته بود تنها یک بار از عبارت «السلفیون» استفاده کرد. متأسفانه نه تنها منظور و تعریف وی از این عبارت چندان مشخص نیست، بلکه او حتی موضع‌گیری روشنی نیز نسبت به ایشان نکرده است، نه آن‌ها را نقد و نفی کرده و نه خود را عضوی از ایشان دانسته است. او به سادگی سلفیان را گروهی از مسلمین دانسته که در کلام، اشعری‌مذهب نیستند! از این توضیح نامشخص و غیردقیق هیچ دریافتی حاصل نمی‌شود الا پیش‌بینی نویسنده (محمد عبده) از عدم آشنایی مخاطبان المنار با مفهوم «سلفیه»؛ به‌عبارت‌دیگر، نویسنده پس از استفاده از عبارت «سلفیون»، آن را مستلزم توضیح بیشتر دانسته و این بدان معناست که مخاطبان المنار که عموماً اسلام‌گرایان اصلاح‌طلب و نوگرا بوده‌اند نیز درک روشنی نسبت به «السلفیون» نداشته‌اند (المنار، ش. ۵، ۱۹۰۲؛ ص ۴۰۵).

برخلاف تصورات و ادعاهای متعددی که نسبت به آغاز جریان سلفی‌گری معاصر در زمان سید جمال و محمد عبده وجود دارد، به نظر نمی‌رسد که این دو تن، خود یا حرکتی که به راه انداخته بودند را «سلفی» یا مرتبط با آن خوانده باشند. از سوی دیگر تأکید صرف بر پیروی از الگوهای صدر اسلام و مسلمین صالح نخستین نیز دلیل قانع‌کننده‌ای برای «سلفیت» نخواهد بود. مسئله‌ی مهم آنجا حادث می‌شود که با ژست عقل‌گرایی و خردورزی اصلاحگرانی همچون سید جمال و محمد عبده و... تلاش شود آنچه امروز درست انگاشته می‌شود بر نوعی به مبانی اسلام اصیل مستظهر گردد. شاید کسی ادعا کند همین ادعای بازگشت به سلف به‌عنوان اسوه و الگو می‌تواند بنیانی برای تحول سیاسی، اجتماعی و مذهبی‌ای تلقی شود که سید جمال به دنبال آن بود. ادعاهای دیگری نیز وجود دارد که به تکرار واژه‌های مرتبط با سلفیه در آثار رشید رضا یا جمال‌الدین قاسمی در شامات اشاره دارد و آن‌ها را سلفی برمی‌شمرد.

اما حقیقت آن است که سابقه‌ی استفاده از چنین واژگانی در متون کلامی و دینی آن ناحیه‌ی جغرافیایی به قرون میانه‌ی اسلامی بازمی‌گردد. در کنار این سابقه‌ی تاریخی، میراث فکری ابن‌تیمیه به‌عنوان منبعی مشروعیت‌زا و مورد اتکا برای علمای منتقد سیاست‌های مذهبی دولت عثمانی در شامات مورد استفاده قرار می‌گرفته است. اساساً «سلفیه‌ای» که در قالب‌های این گروه از علمای شامی در قرون متأخر (۱۷ و ۱۸ میلادی/۱۱ و ۱۲ هجری) است بسیار گسسته‌تر و نامنسجم‌تر از آن است که بتوان آن را در قالبی هویت‌ساز تعریف کرد. بسیاری از این علما نسبت به عقاید مخالف یا رقیب خود چنان متساهل و روادار بودند که هیچ شباهتی با سخت‌گیری‌های مقتدای خود تقی‌الدین ابن‌تیمیه نداشتند. تعریف «سلفی‌گری» خاص این افراد، تنها از طریق تحلیل سطر به سطر متونی که در آن به «سلفیه» پرداخته‌اند میسر است؛ مکاتبات میان جمال‌الدین قاسمی (م.۱۹۱۴) در شامات و محمود شکری آلوسی (م.۱۹۲۴) در عراق به‌عنوان دو چهره‌ی بسیار سرشناس و تأثیرگذار «سلفیه‌ی» مدرن در این زمینه بسیار راه‌گشاست، آن‌ها «سلفیه» را چکیده‌ای از آرا و عقاید مسلمین از ابتدا تا زمان خویش دانسته‌اند، «سلفی» در نگاه ایشان کسی است که به فقه حنبلی گرویده باشد و از آرای کلامی ابن‌تیمیه پیروی کند. در تمام مکاتبات این دو تن، واژگان و گونه‌های متفاوتی از ریشه‌ی «سلف» مورد استفاده قرار گرفته که همه‌ی آن‌ها بهره‌ای از معانی کلامی را دارند. رشید رضا که با این دو تن به‌ویژه جمال‌الدین قاسمی روابط بسیار نزدیک و دوستانه‌ای داشت نیز در سال ۱۹۰۵ در خطابه‌ای «سلفیه» را در مقابل «الأشعریه» استفاده کرد. با در نظر داشتن همه‌ی جوانب فوق و اظهار عقیده‌ی جنجالی رشید رضا در سال ۱۹۲۸ که خود را سلفی (در مقابل حنفی/ حنبلی/ شافعی/ مالکی) خواند، به نظر می‌رسد که تسری سلفی‌گری در حوزه‌ی فقه و حقوق اجتماعی را باید ناشی از پدیده‌های اجتماعی پس از سال ۱۹۲۰ دانست و تا پیش از آن تمامی چهره‌های نام‌برده تصویر روشنی از آنچه به کار می‌بردند، نداشتند.

یکی از نکات دیگری که بسیار جالب توجه می‌نماید و درعین‌حال ناقض فرضیات خوش‌بینانه‌ی سلفیان امروزی نسبت به ارتباطشان با اصلاحگران اسلامیست، اقرار رشید رضا نسبت به این حقیقت است که جریان سلفیه عضوی از «مدرسة الفکریة» سید جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده بوده است. رضا معتقد است حلقه‌ی نخستین آن جنبش جزء اولین و برجسته‌ترین چهره‌های «اصلاح» و «اعتدال» در جهان اسلام بودند که صلحی سازگار و پاینده را میان اندیشه‌ی اسلامی و جوانب سیاسی، اجتماعی و علمی تمدن غرب برقرار کرده بودند؛ به‌عبارت‌دیگر، قرائت مورد ستایش رشید رضا از دین که رویکرد معتدل، صلح‌طلب و پویا را عرضه می‌کرد موضعی میان وحی و عقل اتخاذ کرده و می‌کوشید راه برون‌رفت از انحطاط را به مسلمین عرضه کند. در نگاه او «سلفی‌گری» مترادف آن رویکرد نبود، شاید به همین دلیل است که در سال ۱۹۰۵ رشید رضا وهابیان را سلفی نامید و بعدها کتاب مهم «الوهابیون و الحجاز» را در باب تاریخ وهابیت نگاشت. به روشنی هویداست که منظور وی از این همسان‌انگاری ظاهری، تأکید بر مبانی مشترک میان سلفیه (تجددطلب و اصلاحگر) و وهابیت بوده است، اما نمی‌توان موضع وی را که توسط وهابیان بسیار تبلیغ و تکثیر شده، موضع واحد دیگر سلفیان نیز دانست؛ چراکه جمال‌الدین قاسمی در سال ۱۹۱۳ زمانی که از گسترش قابل توجه عقیده‌ی سلفی ابراز خشنودی می‌کرد، از نگرانی‌هایش در باب مردمان نجد (وهابیان) که خشونت، جفا و غلو در مبانی سلفیه را به کار گرفته‌اند، سخن گفت. او سلفیه را جریانی متساهل، محافظه‌کار و اندیشه‌ورز دانست و آنچه در نجد شکل می‌گرفت را بسیار دور از سلفیون متساهل دیگر در عراق، حجاز، شام و مصر عنوان کرد (المنار، سال ۱۶، ۱۹۱۳؛ ص ۷۴۹).

اختلاف‌نظرهایی پیرامون تفاوت‌ها و شباهت‌های «سلفیه» و «اصلاحگران اسلامی» در قرون منتهی به عصر مدرن وجود دارد و وفاقی میان اندیشمندان و پژوهشگران حاصل نشده است. بسیاری از اصلاحگران -که رشید رضا بارها به ایشان اشاره کرده- نیز داعیه‌ی پیروی از عقیده‌ی اسلاف صالحه را مطرح می‌کردند، برجسته‌ترین عضو از ایشان جمال‌الدین قاسمی و طاهر الجزائری بودند. این دو تن چنان‌که یکی از پژوهشگران غربی به‌درستی اشاره کرده، سید جمال و محمد عبده‌ی سوریه بودند و تأثیراتی بسیار مشابه همتایان مصری خود در فکر و اندیشه‌ی متجدد اسلامی شامات بر جای نهادند. این دو تن از منظر کلامی، «سلفی» بودند، اما در جنبه‌های دیگر، افکاری بسیار تجددگرا، اصلاحگرا و نوطلب از خود نشان می‌دادند.

سطور فوق اشارات مختصری در شناخت مفهومی پدیده‌ای قدیم اما نوظهور در جهان اسلام به نام «سلفیه» بود، شناختی که با کاربست روشن و روشمندانه الگوهای پژوهشی جدید، می‌توان به نتایج ارزشمندتر و منسجم‌تری از پژوهش‌های سنتی و توصیفی در زمینه‌ی تاریخ، تمدن و فرهنگ اسلامی دست یافت. ما در سطور فوق تلاش کردیم نشان دهیم تصور مبهم و نه‌چندان دقیق موجود از واژه‌ای به نام «سلفیه/ سلفی‌گری» از چه خاستگاه‌های فکری و تاریخی برآمده است. در کنار این موارد نشان دادیم که چهره‌های برجسته‌ی سردمدار سلفی‌گری در جهان اسلام، خود چه مفاهیمی را از این واژه در سر داشته‌اند؛ البته بدون شک باید بررسی دیگری میان تفاوت تصورات آنان از «سلفیه» و آنچه ما امروزه از چنین عبارتی برداشت می‌کنیم، انجام شود.

*دانشجوی دکترای تاریخ اسلام

معنای صلوات فرستادن بر پیامبر(ص) چیست؟

معنای صلوات فرستادن بر پیامبر(ص) چیست؟

در زمان تاریخ تولد پیامبر رحمت و مهربانی اختلافی است که شیعیان معتقدند تولد ایشان در روز جمعه هفدهم ربیع‌الاول سال عام‌الفیل است و علمای اهل سنت معتقدند که تولد ایشان در روز دوشنبه دوازدهم ربیع‌الاول همان سال است.
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از ایسنا، امروز آغاز تولدی نوین و روز اعطای مدال سعادت و رستگاری از سوی حضرت حق برای جامعه بشریت است. در این روز، نوزادی به این عالم خاکی قدم نهاد که بعد از 40 سال از سوی خداوند به‌عنوان آموزگار وحی و مربی برترین فرهنگ زیستن به اهل جهان معرفی شد.

بیش از 1400 سال پیش در چنین روزی ( 17 ربیع‌الاول) صدای قدم مبارک مولودی آمد که بهانه خلقت است؛ هم او که جهانی را دگرگون می‌کند؛ کسی که اهل آسمان او را به «احمد» و زمینیان به «محمد» می‌شناسندش؛ عرشیان از آمدنش به وجد آمده‌اند و زمینیان رقص‌کنان ورودش را نظاره می‌کنند.

در زمان تاریخ تولد پیامبر رحمت و مهربانی اختلافی است که شیعیان معتقدند تولد ایشان در روز جمعه هفدهم ربیع‌الاول سال عام‌الفیل است و علمای اهل سنت معتقدند که تولد ایشان در روز دوشنبه دوازدهم ربیع‌الاول همان سال است.

پدر پیامبر‌(ص)‌، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبیله بزرگ قریش بودند؛ قبیله‌ای که بزرگان آن از نفوذ فراوانی در مکه برخوردار بودند و بیشتر به بازرگانی اشتغال داشتند. عبدالله، پدر پیامبر (ص) اندکی پیش از تولد فرزندش برای تجارت با کاروانی به شام رفت و در بازگشت بیمار شد و درگذشت. بنابر رسمی که در مکه رایج بود، محمد (ص) را به زنی به نام حلیمه سپردند تا در فضای ساده و پاک بادیه پرورش یابد. وی 6 ساله بود که همراه مادر برای دیدار خویشان به یثرب (مدینه) رفت‌، اما آمنه نیز در بازگشت، بیمار شد و درگذشت و او را در ابواء نزدیک مدینه به خاک سپردند. محمد (ص) از این پس در کنف حمایت جدش عبدالمطلب قرار گرفت، اما او نیز در 8سالگی وی درگذشت و سرپرستی محمد (ص) بر عهده عمویش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سرپرستی برادرزاده‌اش کوششی بلیغ می‌کرد. در سفری تجارتی به شام او را با خود همراه برد و هم در این سفر، راهبی بَحیرا نام، نشانه‌های پیامبری را در او یافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت. از وقایع مهم پیش از ازدواج پیامبر (ص)، شرکت در پیمانی به نام « حلف الفضول » است که در آن جمعی از مکیان تعهد کردند « از هر مظلومی حمایت کنند و حق او را بستانند». پیمانی که پیامبر (ص) بعدها نیز آن را می‌ستود و می‌فرمود اگر بار دیگر او را به چنان پیمانی باز خوانند، به آن می‌پیوندد.

کنیه حضرت؛ ابوالقاسم و ابوابراهیم و القاب ایشان رسول اللّه، نبی اللّه، مصطفی، محمود، امین، امّی، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، کریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذکّر، یس، طه‏ و...

مراسم نام گذاری حضرت محمد (ص)

روز هفتم فرا رسید. «عبد المطلب‏»، برای عرض سپاسگذاری به درگاه الهی گوسفندی کشت و گروهی را دعوت کرد و در آن جشن با شکوه، که از عموم قریش ‏دعوت شده بود، نام فرزند خود را«محمد» گذارد. وقتی از او پرسیدند: چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب کردید، در صورتی که این نام در میان اعراب کم سابقه است؟ گفت: خواستم که در آسمان و زمین ستوده باشد.

آفریدگار، نامی از اسم خود برای پیامبر خود مشتق نمود. از این جهت(خدا) «محمود»(پسندیده) و پیامبر او«محمد»(ستوده) است و هر دو کلمه از یک ماده مشتقند و یک معنی را می‌رسانند. قطعا، الهام غیبی در انتخاب این نام بی ‏دخالت نبوده است. زیرا نام محمد، اگر چه در میان اعراب معروف بود، ولی کمتر کسی تا آن زمان به آن نام نامیده شده بود.

معنای صلوات فرستادن خداوند بر پیامبر(ص) چیست؟

یکی از اعمالی که شاید برای برخی ایجاد سوال کند این است که معنای صلوات فرستادن خداوند بر پیامبر(ص) چیست؟ یعنی وقتی ما می‌گوئیم: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ»، از خداوند خواسته‌ایم که چه کاری بکند؟ مگر آنها در کمال مطلق نیستند؟

خداوند در قرآن کریم به مؤمنان دستور می‌دهد که به پیامبر درود و سلام بفرستند: « إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا; خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود می‌فرستند ای کسانی که ایمان آورده‌اید بر او درود بفرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید » (احزاب , آیه 56).

مقام پیامبر آن قدر والا است که خدای سبحان و تمام فرشتگان برای او درود و سلام می‌فرستند و بهتر است مؤمنین هم در این آهنگ کلی هم نوا و هماهنگ شوند.

علاوه بر آن صلوات خدا به معنی فرستادن رحمت است و این گسترش دادن مقام معنوی پیامبر و آل پیامبر است و صلوات فرشتگان و مؤمنان به معنی طلب رحمت و مغفرت است و این هم نشانگر مقام و عظمت معنوی آنهاست.

طلب کردن رحمت برای بندگان

ناگفته نماند فرستادن صلوات و سلام بر پیامبر و آل پیامبر(علیه السلام) از طرف مؤمنین در حقیقت طلب کردن رحمت بر خودشان نیز است: زیرا در واقع پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیه السلام) واسطه فیض الهی هستند. اگر بر آنها صلوات نفرستیم در واقع خود را از رحمت الهی محروم کرده‌ایم. درود بر پیامبر سبب پاکی اعمال و نیز قبولی آنها می‌شود، همچنین باعث اجابت دعاها و کفاره گناهان و نورانی شدن در قیامت و راه پیدا کردن به بهشت می‌شود.

تاریخ و سبب رحلت حضرت محمد (ص)

دوشنبه 28 صفر، بنا به روایت بیشتر علمای شیعه و دوازدهم ربیع‌الاول بنا به قول اکثر علمای اهل سنّت، در سال یازدهم هجری، در سن 63 سالگی، در مدینه بر اثر زهری که زنی یهودی به نام زینب در جریان نبرد خیبر به آن حضرت خورانیده بود. معروف است که پیامبر اسلام(ص) در بیماریِ وفاتش می‏‌فرمود: این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی پس از فتح خیبر برای من آورده بود. مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودی کنونی) در همان خانه‏‌ای که وفات یافته بود. هم اکنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبی قرار دارد.

احادیثی از پیامبر رحمت و مهربانی

شخصی از پیامبر پرسید: صلوات فرستادن امت، ارسال تحفه‌ای است به نزد شما، آیا از جانب شما تحفه‌ای برای ایشان خواهد بود؟ آن حضرت فرمود:«امروز، صلوات امت بر من، تحفه‌ای است از ایشان برای من، و فردا، تحفه من برای ایشان، در بهشت خواهد بود.»

حضرت محمد (ص) فرموده‌اند: هر کس هر روز از روی شوق و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد، بر خدا لازم می‌شود که گناهان او را بیامرزد، در همان روز یا همان شب.

در میزان(عمل آدمی) چیزی سنگین‌تر از حسن خلق نیست.

پیوند با خویشان حساب (قیامت) را سبک و آسان کرده و از مرگ بد نگاه می‌دارد.

مدارا کردن رأس خردمندی است.

علم ‌آموختن در کودکی مانند نقش کندن در سنگ است.

------------------------------------------
منبع:

«سیره حلبی‏»، ج 1/93

برگرفته از سایت نهاد مقام معظم رهبری

بحارالانوار- ج 94، ص 69، داستان‌های صوات، ص 12

روضة الواعظین ص 378

سفینة البحار جلد1 ص 514
داعش، زنان و جهاد نکاح/ انحطاط اخلاقی به نام اسلام /علل گرایش زنان تبعه اروپا به داعش/ ۶ بار ازدواج و طلاق تنها در ۱۲ ساعت+ اسناد و تصاویر

روزنامه اسپانیایی"لافانگواردیا" نوشت:هم اکنون مراکز امنیتی در اروپا نگران موج بازگشت دختران و زنان حامله اروپایی تبار از پدرانی داعشی می باشند، که در چارچوب قوانین اروپایی فرزندانشان هم باید از تابعیت این کشورها برخوردار شوند.

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930631001222#sthash.dXTxed3w.dpuf