دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

همه چیز درباره شیعیان یمن

همه چیز درباره شیعیان یمن

جنبش شیعیان یمن، روند رو به رشدی داشته است. نگاهی گذرا به حوادث پنج سال گذشته نشان می دهد مقاومت شیعیان به رهبری عبدالملک الحوثی، از نظر کمی و کیفی وضعیت به مراتب بهتری نسبت به آغاز درگیری ها پیدا کرده است. این در حالی است که اهمیت دینی سرزمین یمن اعم از جایگاه شیعیان در رسالت پیامیر اکرم (ص) و حضرت علی (ع)، تأکید امامان معصوم بر این منطقه و همچنین حب و عشق اهل بیت و ایران دوستی در فرهنگ آنها، از جمله ابعاد مهمی است که در سایه اهمیت سیاسی این کشور قرار گرفته و کمتر به آن پرداخته شده است.

کشور یمن ۹۶۸/۵۲۸کیلومتر مربع وسعت دارد و جمعیت آن در حال حاضر حدود ۲۵ میلیون نفر است. یمن از شمال با عربستان سعودی و از شرق با عمان هم مرز است. در جنوب بر دریای عرب و از غرب بر دریای سرخ مشرف است. نزدیک به ۵۵ درصد جامعه یمن اهل سنت اما عمدتا شافعی هستند در مقابل بیش از ۳۵ درصد شیعه زیدی، ۵ درصد شیعه امامی اثنی عشری و ۵ درصد شیعه اسماعیلی هستند. اما روی هم رفته تمام مردم یمن از علاقمندان به اهل بیت پیامبر (ص) به شمار می آیند.

شیعیان زیدی در یمن

۴۲درصد جمعیت ۲۵ میلیون نفری یمن را شیعیان تشکیل می‌دهند. تشیع در یمن با تشیع زیدی شناخته می شود و مذاهب «زیدیه»، «امامیه» و «اسماعیلیه» مهمترین شاخه های مذهب تشیع به شمار می آیند. بعد از فاجعه عاشورا که زید بن علی بن حسین در صدد قیام بر می آید، هیچ جایی را مناسب تر از یمن پیدا نمی کند.

شیعیان زیدی در یمن در «صنعا» و استان های شمال آن متمرکزند. اسماعیلی ها در کوههای غرب مشرف به دریای سرخ، شیعیان اثنی عشری در کنار زیدی ها و اسماعیلی ها و نیز در عدن استقرار دارند. مذهب زیدی چند شاخه دارد:

یمن؛ سرزمین افسانه ای شیعیان/ در حال ویرایش

۱)فرقه زیدی «جاروی» که با شیعه امامی اثنی عشری تفاوت چندانی ندارد و درباره اولویت ائمه معصوم به خلافت، همانند شیعه ۱۲ امامی نظر قطعی دارند. اکثر زیدی ها تابع این مذهب هستند. پیروان این فرقه امروز با تلاش های «سید بدرالدین حوثی» و فرزند شهیدش «سید حسین» بیش از هر زمان دیگر به تشیع نزدیک هستند.

۲) فرقه های زیدی «هادوی»، «سلیمانی» و «صالحی» همگی معتقدند که حضرت علی (ع) از دیگر خلفا برتر است اما تقدم مفضول بر فاضل را قبول دارند و به خلفا احترام می گذارند.

یمن؛ سرزمین افسانه ای شیعیان/ در حال ویرایش

زیدی ها پس از پیامبر اکرم (ص)، پنج امام را معصوم می دانند که عبارتند از: امام علی (ع)، امام حسن(ع)، امام حسین (ع)، امام زین العابدین(ع)، امام زید(ع). بقیه کسانی که از نظر زیدی ها «امام قائم به سیف» هستند، غیر معصوم هستند. درواقع تفاوت شعه زیدیه با شیعه اثنی عشری در آن است که زیدی ها به تسلسل امامت اعتقاد ندارند و معتقدند که اگر فرزندی از فرزندان پیغمبر (ص) قیام به سیف کرد و عده قابل توجهی از او پیروی کردند، باید به او پیوست. در هر حال یمن با عنصر عشق به اهل بیت گره خورده است.

یمن؛ سرزمین افسانه ای شیعیان/ در حال ویرایشجایگاه شیعیان یمن در رسالت پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع)

ورود تشیع به یمن به سفر امیر المومنان علی بن ابی طالب به این سرزمین بازمی گردد. پیامبر پس از فتح مکه، خالد بن ولی را به یمن فرستاد تا مردم این سرزمین را به اسلام دعوت کند. او شش ماه در یمن ماند اما کسی ایمان نیاورد و وی مجبور شد به مدینه بازگردد. پیامبر (ص)، حضرت علی را مأمور کرد تا به یمن برود و به وی فرمود: «یا علی لَو هَدااللهُ بِکَ رجلاً خیرٌ لَکَ مِما طَلَعَت علیه الشمسُ» (اگر خداوند کسی را به واسطه تو هدایت کند، برای تو از آنچه خورشید بر آن می تابد، بهتر است.) حضرت علی علیه السلام از این مژده خرسند شد و به سمت یمن حرکت کرد.

پیامبر (ص) در آستانه حرکت امیر المومنان به وی موکدا توصیه نمود تا با مردم این سرزمین مهربان باشد. حضرت علی (ع)، به محض رسیدن به سرزمین یمن، مردم را جمع کرد و نامه رسول خدا را برای آنان خواند. امام علی با عمل و گفتار خود، مبلغ دین اسلام شد و سرانجام قبیله حمدان یا همدان، همگی به اسلام گرویدند. تأثیر رفتار امیر المومنان در قضاوت میان مردم و حکومت داری چنان بود که از آن زمان، همدانی ها از وی جدا نشده و و در هنگام خلافت ایشان در کوفه، به آنجا مهاجرت کردند و در رکاب امام در جنگ های مختلف جان فشانی کردند.

دلیل اهمیت مردم یمن برای پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) آن است که رسول خداصلی الله علیه وآله حدود ۵ ماه بعد از سفر حضرت علی علیه سلام، رحلت کردند و مسلمانان مکه و مدینه مهم ترین رکن اسلام (ولایت علوی) را کنار نهادند و برخی قبایل دور دست مجددا به کفر و شرک بازگشتند. اما مسلمانان یمن اگرچه از حوادث اسفبار بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله خبر نداشتند، ولی برای همیشه محبت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را شعار و نشانه خود قراردادند و دو سه سال بعد، به عشق دیدارحضرت علی علیه السلام راه مدینه را در پیش گرفتند و به دیدار مولای خانه نشین رفتند.

امیر المومنین (ع) به دلیل ایثار بسیار زیاد همدانی ها در جنگ صفین، شعری سرودند که جایگاه آنها را نزد ایشان روشن می سازد: « فلو کنت بوابا على باب جنه، لقلت لهمدان ادخلوا بسلام (اگر من دربان بهشت باشم قبیله همدان را گویم که به سلامت داخل شوید). اردوگاه حضرت علی علیه السلام در حدود ۲۵ هزار کشته می دهد که بخش قابل توجهی از آنها را همدانی ها تشکیل می دهند. در جریان جنگ جمل و نبرد صفین چهره های سیاسی یمنی تلاش بسزا از خود نشان دادند که مالک اشتر نخعی، عدی بن حاتم الطایی، زهیر بن قیس، و هانی بن عروه از این افراد بودند. به جز مالک اشتر و سایرین شخصیت های محبوبی چون «عمار یاسر» و «اویس قرنی»  که از یاران وفادار پیامبر اکرم (ص) و امیرالمومنین (ع) بودند نیز یمنی تبارند.

یمن؛ سرزمین افسانه ای شیعیان/ در حال ویرایشیمن؛ سرزمین افسانه ای شیعیان/ در حال ویرایش

در حال حاضر مسجدی به نام «جامع امیر المومنین عل بن ابی طالب(ع)» در شهر صنعا وجود دارد که از سوی زنی به نام فاطمه از قبیله همدان ساخته شده است. بر اساس روایات فاطمه اولین زن یمنی از قبیله همدان بوده است که ندای امام را لبیک گفت و مسلمان شد.

قبیله مذحج که «هانی بن عروه» شیخ آن بود و نیز قبیله «بنی نخع» که مالک اشتر از آن قبیله بود پس از همدان مسلمان شده و جزو وفادارترین یاران امام (ع) باقی ماندند. آنها به حدی عاشق امام و خاندان عصمت بودند که به همراه آن ها به کوفه و عراق مهاجرت کردند و اکثر عشایر کنونی شیعه عراق به این قبایل یمنی برمی گردند. شیعیان «جبل عامل» لبنان نیز از قبایل «عامله» اند که در دوره امام علی (ع) در یمن شیعه شده بودند.

یمن؛ سرزمین افسانه ای شیعیان/ در حال ویرایش

نقش یمنی ها در عاشورای حسینی

شمار قابل ملاحظه ای از یمنی ها در شمار طرفداران و یاران امام حسن(ع) و امام حسین (ع)، بودند به گونه ای که ۳۴ تن از شیعیان اهل یمن در زمره شهدای حماسه عاشورا بودند. عناصر اصلی نهضت توابین بعد از حادثه عاشورا را نیز یمنی ها تشکیل می دادند که بعدها جان خود را بر سر عقیده شان در دفاع از اهل بیت (ع)، فدا نمودند. بعد از قیام زید بن علی در واکنش به فاجعه عاشورا یمن یکی از بسترهای استقبال از این قیام می شود و فرزندان وی پایه گذار برخی حکومتهای زیدیه در یمن و طبرستان ایران می شوند. گرچه زید خود را امام نمی دانست اما قیام برای خونخواهی مظلومان واقعه عاشورا موجب شد تا پیروانش وی را به عنوان امام پنجم بشناسند.

زید مردم را به رضای آل محمّد دعوت می‌نمود و خواستار اصلاح امر امت اسلام بوده‌است و می‌خواست در صورت پیروزی، حکومت و خلافت را به صاحب اصلی و واقعی آن یعنی امام جعفر صادق(ع) برگرداند.
قیام زید هم از سوی امام سجاد و سایر ائمه مذمت نشد و خود زید مورد تأیید و عنایت پدرش امام سجاد و برادرش حضرت محمد بن علی الباقر (ع) بود.

یمن؛ سرزمین افسانه ای شیعیان/ در حال ویرایش
عبدالملک الحوثی

روابط دینی و فرهنگی یمن  با ایران

ایرانی ها در اسلام آوردن مردم یمن و گرایش ایشان به مذهب تشیع، نقش موثر و بسزایی داشته اند. یحیی بن حسین پس از ناکامی در قیام خود ضد دولت عباسی در طبرستان ایران، به یمن گریخت و نخستین دولت زیدی در صعده را تشکیل داد.

اگرچه آغاز ظهور مذهب زیدی به سال ۲۹۹ قمری برمی گردد که «ابن طباطبا» در کوفه قیام کرد. وی یکی از علویان به نام «ابراهیم بن موس» را به یمن فرستاد. این حرکت شکست خورد اما مذهب زیدی در یمن باقی ماند و طرفداران او به این مکتب پایبند ماندند. بنابراین در گام بعدی بود که حرکت شیعیان زیدی توانست به تشکیل دولت زیدی منجر شود. این رویداد مربوط به سال ۳۸۰ قمری است زمانی که «یحیی بن حسین» معروف به «الهادی الی الحق»، به یمن مهاجرت کرد.

وی به همراه حدود ۸۰۰ تن از یاران ایرانی اش از دیلم و طبرستان، بسوی صعده رهسپار شد. قبایل همدان، خولان و بکیل با او بیعت کردند و اولین حکومت شیعی در یمن پایه گذاری شد. الهاد اکنون امام زیدی، یحیی بن الحسین در جامع الهادی صعده مدفون است و بارگاهش زیارتگاه شیعیان است. یاران ایرانی او نیز در قطعه زمینی به نام مقبره طبریون در کنار حرم او آرمیده اند.

پس از یحیی بن الحسین، امامان زیدی ۱۱ قرن در سرزمین یمن حکومت کردند. مذهب زیدی هادوی منتسب به الهادی به مذهب امامیه اثنی عشری بسیار نزدیک است. زیدی ها امام زاده اشرف در شهرستان آستانه اشرفیه در گیلان و امام زاده هاشم در مازندران را از امامان «قائم به سیف» می دانند و از ائمه خود می شمارند. همچنین تربت ناصر اطروش و ناصر کبیر در شمال ایران برای زیدی های یمن دارای اهمیت بسیار است.

یمن؛ سرزمین افسانه ای شیعیان/ در حال ویرایش
امام زاده اشرف در شهرستان آستانه اشرفیه در گیلانیمن؛ سرزمین افسانه ای شیعیان/ در حال ویرایش
امام زاده هاشم در مازندران

رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از مهندسان (۱۳۸۳/۱۲/۰۵): از همین مازندران ما و گیلان ما – منطقه ی شمال رشته کوه البرز – یک عده یی از ایرانی های ما بلند شدند و به یمن رفتند و حکومت شیعه ی زیدی را در آن جا برپا کردند. یمنی ها شیعه ی زیدی هستند و حکومت زیدی داشتند؛ این به وسیله ی سربازان ایرانی و مجاهدان و مدافعان اسلام و تشیع صورت گرفت.

رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای ستاد برگزاری بزرگداشت سرداران و ده هزار شهید استان مازندران (۱۳۹۲/۰۹/۲۵): در دیدار مردم مازندران از وقتی که مسلمان شدند، پیرو اهل‌بیت بودند؛ یعنی از همان اول، اسلام اینها همراه بود با پیروی از اهل‌بیت (علیهم‌السلام). یک چنین کار بزرگی [کردند]. حتی بعدها که عده‌ای از سادات زیدی و رزمندگان پیرو مکتب زید میخواستند در یمن کارهایی را انجام بدهند، از مازندران کسانی رفتند به آنها کمک کردند و توانستند حکومت علوی و حکومت زیدی را در آن قرون اولیه در یمن به‌وجود بیاورند.

یمن؛ سرزمین افسانه ای شیعیان/ در حال ویرایش

رهبر انقلاب بیانات در دیدار جمعی از مردم گیلان (۱۳۸۰/۰۲/۱۱   ): از همین منطقه چند هزار مرد شجاع و دلاور، برای یاری فرزندان زیدبن‌علی به یمن رفتند. حکومت علوی یمن، با بازوی دلاورمردان این خطّه بر سر کار آمد. زیدیها در یمن هیچ نیرویی نداشتند؛ گیلانیها به آن‌جا رفتند و حکومت فرزندان زیدبن‌علىِ شهید را سرِ پا کردند. این آغاز تاریخ اسلامی این منطقه است

یمنی ها همواره در سفر به ایران این اماکن را زیارت می کنند.  در مورد سایر بستگی های یمن به ایرانیان باید از فرقه جیلانی یاد کرد. فرقه جیلانی یا گیلانی در یمن منسوب به عبدالقادر گیلانی است. عبدالقادر گیلانی (جیلانی) (۱۰۷۷ – ۱۱۶۶ م) با نام کامل عبدالقادر بن صالح جنگی دوست گیلانی عارف، صوفی، محدث، و شاعر ایرانی قرن پنجم و ششم قمری بود. به نظر میرسد که در زمان حیات عبدالقادر عده ای که  برای طریقت وی تبلیغ می کردند  در یمن گروهی را بدین مسلک در آورد. در واقع مردم یمن علاقه وافری به فرهنگ و مردم ایران دارند. ابنا الفارس یکی از روستاهای یمن است که ساکنان آن را ایرانیان تشکیل می دهند.

همچنین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، یمنی ها بیش از پیش به ایران نزدیک شدند. پس از قیام امام خمینی(ره) بیش از یک میلیون نفر در یمن شیعه شدند که این امر نشان دهنده تأثیر انقلاب اسلامی در منطقه است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز بسیاری از شیعیان یمن پیروان حضرت ایت آلله خامنه ای شده و شیعیان دوازده امامی یمن که قبل از آن بسیار کمیاب بودند، جهش جمعیتی داشتند. چنین پس از پیروزی‌های حزب‌الله لبنان به عنوان مقاومت شیعی در برابر اسرائیل، تشیع و به‌ویژه شیعه دوازده‌امامی، رشد زیادی در یمن داشته‌است. پس از جنگ ۳۳ روزه روحیه بالایی در شیعیان یمن ایجاد شد، تا جایی که برخی از فرزندان علمای شاخص وهابی در شرق یمن به مذهب دوازده‌ امامی گرویدند.

یمن؛ سرزمین افسانه ای شیعیان/ در حال ویرایش

جایگاه یمن در کلام اهل بیت(ع)

یمن جایگاه ویژه ای در احادیث و روایات ائمه اطهار داشته است. على بن أبی طالب از رسول خدا صلى الله علیه وآله نقل مى کند که آن حضرت فرمود : «کسى که اهل یمن را دوست بدارد مرا دوست داشته است وکسى که با اهل یمن دشمنى کند مرا دشمن داشته است.»

یمن در روایات مختلف از ظهور حضرت ولی عصر نیز جایگاه ویژه ای دارد. احادیث و روایات بیانگر آن است که ظهور حضرت مهدى ( علیه السلام ) پس از یک رشته حوادث مقدماتى به وقوع می پیوندد و در این میان یمن یکی از این بسترهای اصلی  معرفی شده است.

یمن؛ سرزمین افسانه ای شیعیان/ در حال ویرایش

وهیب بن حفص از ابوبصیر ، از امام باقر علیه السلام نقل کرده که فرمود : «زمانى که ببینید آتشى از سمت مشرق مانند ستون بلندى سه یا هفت روز پدیدار شده است آمادهء فرج آل محمد علیهم السلام ( قیام حضرت مهدى علیه السلام ) باشید اگر خداوند متعال بخواهد ، که خداوند عزیز و حکیم می باشد . . . سپس حضرت فرمود : خروج سفیانى و یمانى و خراسانى در یک سال ودر یک ماه ودر یک روز پشت سر هم ( مثل دانه هاى تسبیح ) واقع شده وگرفتارى و بلا وناراحتى از هر سو روى می آورد ، واى بر کسیکه با آنها مخالفت نماید.

در میان آنها پرچمى هدایت کننده تر از پرچم یمانى یافت نمى شود زیرا آن پرچم هدایت استکه بسوى حضرت صاحب الزمان ( علیه السلام ) دعوت مى نماید.
زمانى که یمانى خروج کند، فروش اسلحه به مردم و به مسلمانان حرام مى گردد . وزمانیکه یمانى خروج کند همراه او قیام کن که پرچم او پرچم هدایت مى باشد . وهیچ مسلمانى حق ندارد با او مخالفت کرده وسر پیچى نماید هر که چنین کارى کند از اهل آتش خواهد بود . زیرا او به حق و به راه مستقیم دعوت می نماید.»

محمد بن سنان، از عبید بن زراره، روایت کرده و می گوید نزد امام صادق علیه السلام سخن از ، سفیانى ، به میان آمد ، حضرت فرمود : «او چگونه خروج خواهد کرد در حالیکه هنوز شخصى که شکننده چشمهاى اوست از صنعا ( یمن ) خروج نکرده است »

آیت الله صدیقی به نقل از ایت الله بهجت می گوید: «مراقب اوضاع یمن باشید و جرقه ای که در یمن می خورد با ظهور در ارتباط است و ما باید خودمان را برای ظهور آماده کنیم.»




زیدی‌های یمن اطاعت از آیت الله العظمی خامنه‌ای را واجب می‌دانند

شناسهٔ خبر: 2756781 -
یک کارشناس خاورمیانه گفت: زیدی های یمن، امامی را قبول دارند که قیام کرده و با دشمن مبارزه می کند. آنها حضرت آیت الله خامنه ای را قائم به سیف و اطاعت از ایشان را واجب می دانند.

به گزارش خبرگزاری مهر، نود و یکمین نشست ماهانه فرهنگ مهدوی، در گیر و دار وضعیت در هم و آشفته سرزمین شیعه نشین «یمن»، با همکاری «مؤسسه موعود عصر» و «مرکز پژوهشها و مطالعات استراتژیک خاورمیانه»، به صورت میزگردی تخصصی، با حضور استادان اسماعیل شفیعی سروستانی، مهدی نصیری و دکتر مهتدی، برای بررسی وضعیت دیروز، امروز و فردای یمن برگزار شد. در این نشست هر کدام از اساتید، عهده دار موشکافی و بررسی وضعیت یمن در یکی از موقعیت هایش شدند.

بخش اول: دیروز یمن و اهل یمن در روایات

در ابتدا مهدی نصیری، توضیحاتی راجع به گذشته یمن و چهره یمنیان در روایات معصومان(ع) ارائه داد. وی در خلال سخنان خود با استناد به روایات، یمنیان را پیش قراولان در اسلام آوردن و یاری گران خاندان رسول خدا(ص) معرفی کرد.

وی سابقه یمنی ها در پیش از اسلام را اینگونه شرح داد: «یمنی ها سابقه خوبی در قرآن کریم دارند و آن ماجرای ملکه سبأ و دعوت حضرت سلیمان(ع) از بلقیس است. بلقیس در هنگام دریافت دعوت حضرت سلیمان(ع) به یکتاپرستی با زیرکی بیان می کند که: «اگر سلیمان(ع)، نبی خداوند باشد ما تاب پایداری در برابر او را نمی یابیم؛ چون خداوند مغلوب نمی شود.» در نهایت هم می بینیم که این ملکه عاقل، یکتاپرست می شود.

نصیری تصریح کرد: از دیگر افتخارات یمنی ها در قبل از اسلام، وقتی است که حضرت ابراهیم(ع) خانه کعبه را بازسازی کردند و مردم را به سوی حج فراخواندند. در میان قبایل، نخستین کسانی که به سوی حج شتافتند، یمنی ها بودند.»

ورود اسلام به یمن

مهدی نصیری در ادامه بیان کرد: «خالد بن ولید» نخستین فرستاده رسول خدا(ص) به یمن بود و هیچ کدامشان در مدت شش ماهی که خالد آنجا بود ایمان نیاوردند. پس از این، رسول خدا(ص)، حضرت امیرمؤمنان را مأمور دعوت یمنی ها گرداندند. حضرت امیر(ع) به قبیله همدان وارد شدند و در روایات آمده است که همان روز اوّل مردم یمن را به اسلام دعوت می کنند و بلافاصله کل قبیله همدان ایمان می آوردند. در اینجا در روایات داریم که رسول خدا(ص) فرمودند: «سلام بر همدان! سلام بر همدان!»

وی گفت: با بررسی روایات ورود اسلام به یمن، می توان دریافت که آنان، در برابر اسلام لجاجت نداشتند؛ و الا در همان روز ورود امیرمؤمنان(ع) به این سرعت ایمان نمی آوردند. گویی چنین مقدر شده بود که مردم یمن، ایمان اورده به دست امیرمؤمنان علی(ع) باشند و نه شخص دیگری.

چند روایت از چهره زیبای اهل یمن

نویسنده و روزنامه نگار پرسابقه کشورمان با بیان روایات متعددی درباره مقام قرب مردم یمن و تأیید آنان توسط اهل بیت(ع) سخنان خود را ادامه داد. برای مثال به چند نمونه از روایات اشاره می کنیم. رسول گرامی اسلام(ص) درباره اهل یمن تعبیری دارند که بسیار والاست که می فرمایند: «هر کس مردم یمن را دوست بدارد، من را دوست داشته است و هر کس مردم یمن را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است.»

وی افزود: در روایت دیگری آمده است که رسول اکرم(ص)، روزی سراغ مردی می روند و از اسبان او سان می بینند. سپس به او می فرمایند: «فلانی من از تو اسب شناس ترم.» او هم عرضه می دارد: «یا رسول الله! من از شما مردم شناس ترم!» حضرت علتش را می پرسند. عرض می کند: «بهترین مردان آنانی اند که تیغ بر دوش نهند و نیزه ها را بر شانه اسبهایشان گذارند و اینان مردم نجدند.» رسول خدا(ص) به او می فرمایند: «دروغ گفتی! بهترین مردم، مردم یمن هستند. ایمان یمنی است و من یمنی هستم و بیشترین مردمی که از یک قبیله در روز قیامت به بهشت می روند از قبیله مذحج (از قبایل یمن) است.» و در روایت دیگری مشابه این آمده است که رسول خدا(ص) در پاسخ فرمودند: «دروغ گفتی. بلکه مردم یمن بهترین مردم هستند. ایمان، یمنی است و حکمت، یمنی است و اگر هجرت نبود، من خود از اهل یمن بودم.»

وی افزود: در تفسیر «اگر هجرت نبود»، اهل حدیث گفته اند، یعنی اگر حضرت مکلف نبودند که به مدینه بروند، به یمن می رفتند یا اگر که خداوند مقام خاصی برای مهاجران لحاظ نکرده بودند، حضرت به یمن مهاجرت می کردند. نکته قابل توجه اینجاست که اسلام یمنی نیست؛ بلکه ایمان یمنی است و ایمان مرتبه ای بالاتر از اسلام است واین یعنی یمنی ها به معنای بالاتری از اسلام رسیده بودند.

نصیری در ادامه سخنانش اظهارداشت: جابر بن عبدالله انصاری نقل می کند که گروهی از یمن آمدند و نزد رسول خدا(ص) نشستند. حضرت در استقبال از آنها فرمودند: «قلوبی رقیق و نرم دارند این قوم. ایمانشان راسخ و استوار است و منصور (که در آخرالزمان می آید) از یمن خروج می کند، برای یاری جانشین و وصی من.» وقتی این را فرمودند، مردم پرسیدند: «وصیّ شما کیست ای رسول خدا؟ وصی خودت را برای ما معرفی کن. ما با توصیف شما دلمان مشتاق شد.» حضرت فرمودند: «اگر شما به مثابه کسانی که صاحب دلند و گوش دلشان باز است، چشمتان به او بیفتد او را خواهید شناخت.»

وی افزود: وقتی این را فرمودند، یمنی ها رفتند صفها را شکافتند و به چهره ها نگاه می کردند تا وصی را شناسایی کنند. حضرت به ایشان فرموده بودند که میان صفوف قرار بگیرید و بدانید هر کس که دلتان به او مشتاق شد، او همان وصی است. وقتی یمنی ها به حضرت امیرمؤمنان(ع) رسیدند، دست ایشان را گرفتند و به حضرت رسول خدا(ص) عرض کردند: «ای رسول خدا! این همان کسی است که دلمان متوجه او شد و فکر می کنیم او وصیّ شماست.» حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: «شما یمنی ها نجیبان خدایی هستید که وصی من را پیش از آنکه بهتان معرفی شود، شناختید.» در ادامه روایت آمده است که یکباره صدای یمنی ها به گریه بلند شد و گفتند: «یا رسول الله! ما به این مردم یکی یکی نگاه کردیم و دلمان بند کسی نشد؛ اما وقتی به امیرمؤمنان رسیدیم دلمان لرزید و آنگاه آرام گرفت و چشمانمان پر از اشک شد. گویی که او پدر ما بود و ما فرزندان او بودیم.»

نصیری بیان کرد: در روایت آمده است که این قوم در مدینه ماندند و در زمره یاران امیرمؤمنان(ع) در آمدند و در جنگها با آن حضرت جنگیدند و بسیاری از آنها در جنگ صفین شهید شدند. در تفسیر اصول کافی از مرحوم شعرانی، مطالب زیبایی از یمنی ها بیان شده است که از آن جمله این است که اشعری ها که به قم مهاجرت کردند و زمینه ساز ایجاد پایگاهی محکم در قم گشتند، یمنی بودند. همچنین در این کتاب آمده است که فرهنگ مسیحی ها و یهودی ها، که خطرش از جنگ های صلیبی هم بیشتر است، تا این زمان (تا زمان تألیف کتاب) به میان یمنی ها راه نیافته است.

نقش یمنی ها در تاریخ اسلام

مهدی نصیری در این بخش از سخنان خودش، به یمنی بودن قبیله انصار (قبایل اوس و خزرج) و شخصیتهای بزرگی چون اویس قرنی، مالک اشتر و حجر بن عدی اشاره کردند که بعد از آن چهار نفری که در ماجرای سقیفه با امیرمؤمنان(ع) ماندند، هسته اولیه مدافعان امیرمؤمنان علی(ع) در برابر ماجرای سقیفه، یمنی بودند.

وی با ذکر اینکه ۳۴ تن از شهدای کربلا نیز از اهالی یمن بودند و با اشاره به نقش آفرینی یمنی ها در نهضت توابین، یمنی الاصل بودن خاندان «عاملی» لبنان، نقش آنان را در تاریخ اسلام و گسترش آن مثال زدنی دانست.

جغرافیای سیاسی یمن در زمان حاضر

محمد علی مهتدی، پژوهشگر ارشد در پژوهشکده‌ مطالعات استراتژیک خاورمیانه در بخش دوم این میزگرد، سخنان روشنگرانه ای درباره وضعیت ژئوپولیتیک یمن بیان کرد. وی در مقدمه سخنان خود تحولات یمن را مدنظر قرار داد و بیان کرد که تمامی تحولات منطقه خاورمیانه، با همدیگر مرتبط هستند و می بایست با یکدیگر مورد بررسی قرار بگیرد. آنگاه به تفصیل وضعیت حال یمن را ترسیم کرد.

مهتدی بیان داشت که پس از فروپاشی شوروی و ابراز تصمیم امریکا به ایجاد «نظم نوین جهانی» و سیطره بر کل دنیا، نظر بر آن شد که خاورمیانه در نخستین مراحل تحت سلطه قرار بگیرد. چرا که این منطقه به لحاظ ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی بسیار مهم است و سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا را به همدیگر متصل می کند. کسی که بتواند بر این منطقه حکومت بکند، می تواند بر سه قاره دیگر جهان حکومت کند. بدین ترتیب، طرح «خاورمیانه  جدید» مطرح شد. با این طرح، مناطق موجود در خاورمیانه می بایست تقسیم می شدند و به صورت جدیدی شکل می گرفت. این مرحله با تحریک اقلیتها و وابستگی های فرقه ای و دینی آغاز شد و پای گرفت.

مهتدی بیان داشت: یک مانع در برابر این طرح وجود داشت و آن انقلاب اسلامی ایران بود که ادعای استقلال از شرق و غرب و مبارزه با استکبار و حمایت از مظلوم داشت. کمک انقلاب اسلامی به مقاومت های اسلامی در فلسطین و لبنان سبب پیروزی آنان در بسیاری از میادین جنگی شد.

وی افزود: آمریکایی برای هدف نابودی ایران دو تاکتیک را در نظر داشتند: تاکتیک  اوّل این بود که خود ایران را نابود کنند با این عنوان که هسته را از بین ببرند تا کل منطقه خاموش شود. تاکتیک دوم، قطع کردن بازوها بود؛ به عبارتی نابود کردن کشورهای اطراف و حامی ایران برای ناکارآمد کردن ایران و عقب نشاندنش.

این کارشناس خاورمیانه گفت: آنها با در نظر داشتن راه حل دوم، به لبنان حمله کردند و جنگ ۳۳ روزه را راه انداختند؛ البته در گمان امریکا و اسرائیل این بود که جنگ لبنان سه روز بیشتر طول نمی کشد و قطعاً اسرائیل پیروز می شود. برنامه بعدی اسرائیل هم این بود که نیروهای زمینی اسرائیل وارد لبنان شوند و آن را به ناتو واگذار کنند و بعد از طریق گازانبری، سر سوریه را قطع کنند؛ به این صورت که آمریکا از عراق وارد شود، ناتو از لبنان و از دو طرف سوریه را تحت فشار بگذارند و با حذف رژیم بشار اسد، مهمترین بازوهای ایران قطع می شود و آن زمان به زعم خودشان می توانستند نقش منطقه ای و ملّی آن را از بین ببرند. «و مکروا و مکر الله» چنانچه دیدید، جنگ لبنان به نفع او تمام شد و آنچه که اسرائیل در پی آن بود، محقق نگشت.

یمن در انقلابهای سرزمین های عربی از سال ۲۰۱۱م

مهتدی در ادامه سخنانش بیان کرد: در انقلابهایی که در تونس و بحرین و مصر و... صورت گرفت؛ بحرین و یمن وضعیت متفاوتی داشتند. هر دو شیعه بودند و هر دو ارتباطات عمیق دینی و تاریخی با ایران دارند لذا اعراب، در رأسش، عربستان سعودی نمی توانستند بگذارند که انقلاب آنها پیروز شود. در بحرین با فرستادن لشکری آنها را خاموش کردند. اما در یمن مردم به خیابان ریختند و تظاهرات میلیونی انجام شد. این انقلاب به خاطر آنکه بی رهبر بود، نتیجه بخش نبود اما دور دوم این تظاهرات که شروع شد، «انصارالله» رهبری مردم را به عهده گرفت.

وی افزود: بعد از جنگهایی که انصارالله با حکومت داشت، شروع کرد به تشکیل کمیته ها و شوراهای انقلاب در «صنعا». این کمیته ها مراکز دولتی را کم کم در دست گرفتند؛ مشابه با همان حرکتی که در انقلاب ایران رخ داد. این مسئله، آمریکا و اسرائیل و سعودیها را ترساند. موقعیت یمن در کنار «دریای سرخ» و «تنگه باب المندب» بسیار اهمیت دارد. این منطقه، آنقدر اهمیت دارد که اسرائیل جزایر اطراف باب المندب را خریده اند و کشتی هایشان را آنجا ساکن کرده اند. حالا اگر این تنگه در اختیار انقلابیون قرار بگیرند و آنها بخواند بر اساس اهداف ملّی خودشان عمل کنند، وضع اسرائیل و آمریکا و غرب به هم خواهد ریخت. اولین اقدام آمریکا برای مقابله با چنین وضعی، ایجاد «داعش» بود.

تشکیل جبهه های تکفیری در برابر محورهای مقاومت

این کارشناس خاورمیانه در ادامه سخنانش گفت: بعد از افتضاح اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه و اعلام هواداری و وفاداری بسیاری از اعراب به سیدحسن نصرالله، «مایِر داگان»، رئیس موساد، برنامه ریزی می کند که جبهه ای تکفیری درست کند تا حزب الله را تکفیر کند. در همان زمان، خانم رایس با پنج مسئول امینیتی مصر دیداری داشت که در آن پایه های اولیه داعش ریخته شد تا با شیعه مبارزه کند.

وی افزود: این داعشی که درست شده، همان داعشی است که پولش را عربستان داده و طرحش را اسرائیل و آمریکا ریخته و کمک لجستیکی اش را هم ترکیه می دهد. آنچه که در جهان در حال گذر است و طرحی که اجرا می شود، به زعم غرب، به تحلیل بردن محور مقاوت است. یعنی ایجاد فرسایش در محور مقاومت. فرسایش در لبنان، در سوریه، فرسایش در عراق و فرسایش در یمن. در نهایت هم هدف این همه فرسایش، تضعیف نقش ایران در منطقه و محور مقاومت است. به عبارت یکی از دوستانم، این محور مقاومت، عملاً محوری شیعی است که چهار سید بزرگوار در رأس آنها هستند: یکی در ایران سید علی خامنه ای، در نجف سیدعلی سیستانی، در لبنان سید حسن نصرالله و چهارمین نفر سید عبدالمالک حوثی در صعده. ملتها به این چهار سید بزرگوار اعتماد دارند و با محوریت آنها عمل می کنند.

مهتدی با اشاره به اینکه یمنی ها، اکثراً زیدی هستند و معتقدند که امامشان باید قائم بالسیف باشد، گفت: امامی را قبول دارند که قیام کرده و با دشمن مبارزه می کند. آنها آقای خامنه ای را قائم به سیف و اطاعت از ایشان را واجب می دانند. این اعتقاد سبب شده است که هیچ قدرتی تا به حال نتوانسته، یمن را رام کند. نه عثمانی ها با آن امپراتوری عظیم قادر بودند، نه انگلیسی ها و نه سعودی ها می توانند (ان شاء الله).

وی افزود: بهانه عربستان این است که واقعیت یمن را به شکل دروغین اینگونه ترسیم کند: دولتی قانونی وجود دارد و یک ملیشیایی که متمرد است، شورش کرده و دولت را ساقط کرده است. حالا ما (یعنی عربستان) به درخواست مردم یمن و این دولت قانونی می خواهیم این ملیشیا را سرکوب کنیم و دولت قانونی را برگردانیم و به مردم یمن کمک کنیم!! واقعیت این است که ملت یمن، انقلاب کرده و این انقلاب رهبری دارد و رهبرش هم انصار الله است و در رأسش سید عبدالمالک حوثی مورد اعتماد مردم، و عربستان خواهان نابودی این انقلاب است.

وی تصریح کرد: اصل مطلب این است که سعودی، ثروت و قدرت را متعلق به خودش می داند و ملت هم در برابرش حقّی ندارند و حتّی آن پولی که دولت به مردم می پردازد هم حق آنان نیست، بلکه به زبان خودشان «مَکرُمه؛ لطف»! پادشاه است! چنین رژیمی وقتی مردم زنده و انقلابی مثل یمن را می بیند، خواهان سرکوبی آن می شود. تا این لحظه، هر چند ۱۵۰۰ شهید و ۳۰۰۰ زخمی در یمن باقی مانده است، مظلومیت یمن و ستم سعودیان بر تمام جهانیان ثابت شده؛ تنفر از سعودیان جهان را گرفته، جهان عرب برای نخستین بار با یکدیگر متحد شده و زیر پرچم انصار الله وحدت ملی در یمن پدید آمده و یمنی ها هم امکانات مقاوتی لازم را دارند. هر چند غربیان می خواهند ایرانیان را به این جنگ فرسایشی بکشانند، اما به امید خداوند همان گونه که اسرائیل توان جنگ طولانی را ندارد، عربستان هم در جنگ باتلاق یمن، به تدریج زمینگیر خواهد شد.

بخش سوم: یمن در آینه روایات آخرالزمانی

در بخش سوم این میزگرد، اسماعیل شفیعی سروستانی با بیان فازهای حرکت اشرار یهودی در شرق اسلامی، نقش یمن و اهل یمن را در دوران پیش و پس از ظهور حضرت، برشمرد.

مناطق درگیر در واقعه شریف ظهور

سردبیر ماهنامه موعود، با نشان دادن نقشه ای که در آن وقایع قبل از ظهور مشخص شده بود، از پنج منطقه مهم و مؤثّر در زمینه سازی ظهور امام عصر(ارواحنا له الفداء) نام بردند که عبارتند از: از شامات (اردن، سوریه، لبنان، فلسطین و صحرای جنوبی آن)، عراق، عربستان، ایران و یمن. این مناطق هم در تاریخ پیش از ظهور درگیر ماجرای ظهور می شوند و هم در وقت قیام امام(عج) و هم در هنگام تأسیس حکومت صالحان.

تلاش ستمگران برای جعل حکومت جهانی

سروستانی ضمن آنکه تأکید کردند که هیچ وقت معینی برای ظهور وجود ندارد و تعیین کنندگان وقت هم دروغگویند، بیان کرد: دولت اهل بیت(ع)، آخرین دولت است که هیچ دولتی نتواند ادعا کند که اگر ما بودیم، می توانستیم مشابه با حضرت صاحب الزمان(ع) عمل کنیم. به عبارت دیگر تا زمانی که مدعیانی وجود داشته باشند که می توانند دولت کریمه ای به سان دولت کریمه موعود ایجاد کنند، زمان محقق شدن آن وعده جهانی نیامده است.

وی افزود: در روایات تأکید شده است که با شناخت وقایع ظهور و زمینه سازی برای ظهور حضرت مهدی(عج) می بایست خود را برای آن امر آماده سازیم. تمامی روایات حکایت از آن می کنند که در واقعه شریف ظهور، طومار استعمار و استکبار و عمله شیطان و عمله ظلمه برچیده می شود به همین خاطر است که همواره در طول هزاره ها بیم واقعه شریف ظهور، در دل شیاطین، ابلیس لعین و جنود انسی و جنی اش بوده و برای به تأخیر انداختن ظهور و ایجاد مزاحمت و مانع بر سر آن در دستور کار ظالمان وارد شده است. چنانچه در روایات نیز آمده که وقت معلومی که خداوند به ابلیس داده، وقت ظهور کبرای امام زمان(عج) است.

این کارشناس مهدویت بیان کرد: در این روایات، اقوامی که می روند و آنهایی که می مانند، معرفی شده اند و به صورت آشکار یاد شده است که اشرار یهود، بساطشان برچیده می شود لذا اشرار یهود تلاش می کردند که واقعه را به هر وسیله ای به تأخیر بیندازند و قبل از آنکه واقعه اصلی اتفاق بیفتند، دولت جعلی بنی اسرائیلی را تأسیس کنند و منطقه مورد نظر آنها هم در بیت المقدس و خاورمیانه بوده است؛ چرا که این منطقه محل وصل سه قاره است و چنانچه در سخنان سخنران قبلی دانستید، حکومت بر این مناطق، حکومت بر تمام جهان است؛ چنانچه حکومت حضرت ولی عصر(عج) نیز در منطقه خاورمیانه برپا می گردد.

وی در ادامه سخنانش بیان کرد: طی چهارصد سال، آرام آرام حوزه ای تمدنی و فرهنگی بر جهان غالب آمد و باقی عناصر تمدنی پیشینیان را به حاشیه راند. در نتیجه در قرن ۱۸ و ۱۹م. می بینیم تمام فرهنگها و تمدنها به حاشیه رفته اند و حوزه وسیع تمدن غربی با بنیادهای سکولاریستی بر جهان حاکم شدند و در نتیجه جغرافیای سرزمین های اسلامی هم مبتلای حوزه  تمدنی غرب شدند و باقیمانده عناصر تمدنی شان به موزه ها سپرده شد. درست در زمانی که همه فکر می کردند این تمدن غربی، کامل ترین حوزه تمدنی است و تمام نیازها را تأمین می کند و معارضی نخواهد یافت، مجموعه ای از بحرانها و بن‌بست‌ها در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ م. جهان غرب را مبتلا کرد. در میان خود غربیان، از این بن بست‌ها به عنوان «پایان تاریخ» و «آغاز جنگ تمدنها» یاد کرده اند.

شفیعی سروستانی اظهارداشت: بحرانها در حوزه ایدئولوژیک بود و به حوزه های سیاسی، اقتصادی و به حوزه فرهنگی وارد شد و موضوعی به نام بحران هویت مطرح شد و مفاسد اخلاقی مطرح شد تا آنکه زنگ خطر فروپاشی این حوزه تمدنی به صدا درآمد. در همین زمانِ بحرانهای این حوزه تمدنی، درست در همان زمانی که غربیان فکر می کردند تمام زمینه های رویکرد دینی را از میان اقوام و ملل برداشته اند، خیزشهای معناگرا در جهان آغاز شد. زنگ خطری به گوش رسید: از سویی غرب که در اوج بود به تجربه حضیض نشست  و از سوی دیگر از سوی مستضعفان خیزشهایی آغاز شد که نشان می داد، زمینه برای ایجاد یک حرکت جدید فرهنگی دارد فراهم می شود تا این جریان جدید فرهنگی تبدیل به جریان تمدنی بشود، خدا می داند، چقدر طول بکشد. من هنوز زمینه های عملیاتی اش را نمی بینیم اما زمینه هایی برای ایجاد پرسش به وجود آمد و اگر سیر اکمالی اش را طی کند، شاید حوزه های تمدنی اش هم رخ بنماید. در هر حال این جوانه به گونه ای بود که در اساس، حوزه غربی را دچار لرزش کرد.

فاز اول اشرار یهود در پیاده سازی نظم نوین جهانی

وی تصریح کرد: ما همواره طی یکصد سال اخیر، شاهد ائتلاف میان سه جریان هستیم: ائتلاف خونین صلیبی، سلفی و صهیونی. پیشتر جریان صلیبی و صهیونی به ویژه در میان امریکا و انگلستان، متوجه این بودند که با به عقب راندن سرزمین مستضعفان و ایجاد بحران در این سرزمین ها، بتوانند حکومت جهانی خودشان را برقرار کنند. اینان به دنبال ایده ای یهودی بودند که از قرن ۱۶ در میان مسیحیان بنیادگرای انجیلی و پروتستان بود. آنها به دنبال آن بودند که جریانی راه بیندازند تا مقدمه جنگ آرمگدون بشود و با این جنگ، خودشان را برای همیشه از دست مسلمانان و اعراب و جهان مستضعفان خلاص کنند. آنها با این جنگ می خواستند حکومت اشرار یهودی را در فلسطین تشکیل دهند. برای چنین کاری می بایست، زمینه های تشکیل آن را فراهم می کردند و موانعش را از بین می بردند لذا ما با دو مقطع مهم رو به رو هستیم که در این دو مقطع، جهان اسلام و مستضعفان را با ائتلاف صلیبی، سلفی و صهیونی رو به رو کرد.

این کارشناس مهدویت افزود: در فاز اول: همه تلاش ائتلاف نامبرده مصروف رقم زدن به واقعه  آرماگدون بود. آرماگدون، ایده ای یهودیانه است که مسیحیان صهیونیستی آمریکایی به دنبالش بودند که با رقم زدن به این واقعه، پس از یک درگیری بزرگ میان مسلمانان و اعراب و هواداران غربی یهود، واقعه را ختم کنند. فاز اول این ماجرا، در حمله به سوریه قابل شناسایی است. به این معنا که زمینه هایی را ساختند، ذهنیتی در میان مردم غرب ایجاد کردند که از مسلمانان بدترین و خشن ترین چهره به وجود بیاید و از طرفی در میان ساکنان غرب مسیحی، این را ایجاد کنند که در شرایط آخرالزمانی قرار گرفتیم و برای تقویت این ذهنیت که در شرایط آخرالزمانی قرار داریم، مسلمانان خطرآفرینند، آرماگدون نزدیک است و با آرماگدون می توانیم به نجات حقیقی و مسیح(ع) برسیم، زمینه های رو به رو کردن این دو جبهه را فراهم کنند. یعنی از سویی غرب مسیحی به میدان بیاید و از سوی دیگر، مسلمانان. چرا که در منابع محرف آنها آمده بود که مسلمانان و اعراب متفق می شوند و ضد یهود به میدان می آیند و مسلمانان نابود می گردند!

وی بیان کرد:  اینها در شرایط بحرانی خویش و صعود اسلام و مستضعفان، به میدان آمدند وآخرالزمان جعلی را شبیه سازی کردند. ۱۲سال پیش از آرماگدون در موعود سخن گفتیم. همچنین از شبیه سازی نیز صحبت کردیم که چگونه آنها «القاعده» را ایجاد کردند و عملکرد آنان را شبیه آنچه که در روایات اسلامی از سفیانی سر می زند کردند. آنان از سوریه یا همان شامات مورد اشاره در روایات اسلامی آغاز کردند چون در منابع روایی ما آمده است که واقعه ی قبل از ظهور، از شامات آغاز می شود لذا با شبیه سازی، آنچنان سوریه را شخم زدند تا همه مسلمانان را وارد جبهه ای بزرگ کنند. جبهه ای که خودشان از آن به عنوان جبهه شر و شرارت یاد می کردند تا بدین طریق به آرمگدون برسند.

باید پرسید در این میان سلفی ها چه کاره بودند؟

سروستانی در ادامه سخنانش اظهارداشت: سلفی ها به عنوان عمله ظلمه انتخاب شده بودند تا به احساسات ساکنان این منطقه دامن بزنند و این ذهنیت را در میان مردم منطقه ایجاد کنند که الان است که سفیانی بیاید و الان است که مهدی موعود(عج) ظهور کند! آنها این واقعه را پیش بردند؛ اما پیش از آنکه به درگیری بزرگ مسلمانان و ائتلاف ائتلاف خونین صلیبی، سلفی و صهیونی برسد، قضیه دگرگون شد. به عبارت دیگر: ما شاهد شکست در این هدف گذاری هستیم. سران این ائتلاف خونین فهمید که نمی توان ماجرای خودساخته یهودی وجعلی را محقّق کرد، بنابراین دفتر این ماجرا را به نوعی بستند.

فاز دوم؛ فاز آخرالزمانی شیعی

وی بیان کرد: در نظر داشته باشید که در سه نقطه (سوریه، یمن و ایران)، سه موضوع شاخص است: اینان سابقه قوی مبارزه با یهود دارند؛ اینان ارتباط بسیار نزدیکی با موضوع آخرالزمان و مهدویت دارند؛ و بالاخره نقاطی اند که سابقه ی ویژه با تشیع دارند. نقاط اصلی جغرافیای سرزمینهای اسلامی که ما در واقعه ظهور با آن درگیر هستیم، این سه ویژگی را دارند. یهودیان، برای آنکه احساسات مردم را جریحه دار و تحریک کنند، به شخم زدن عراق با بحران سازی پرداختند، اما حسب آنچه که خداوند متعال محقق کرده بود، آنچه که در سوریه و عراق اتفاق افتاده بود منجر به آرماگدون نشد. بدین ترتیب، فاز دوم اتفاق افتاد: ائتلاف صلیبی، سلفی و صهیونی مستقیم وارد موضوع آخرالزمان شیعی شدند. یعنی در فاز اول آنها با فرض آخرالزمان جعلی بنی اسرائیلی وارد میدان شدند؛ بلکه بتوانند حکومت بنی اسرائیلی را تأسیس کنند و حالا که موفق نشده اند، مستقیم وارد موضوع شده اند. یعنی آنان مستقیم وارد حوزه ای شدند که در ادبیات دینی و روایی ما برای واقعه ظهور به طور مستقیم بیان شده است.

این کارشناس مهدویت بیان کرد: یهودیان محل خیزشهای آخرالزمانی  را خوب می شناسند. در حالی که متأسفانه در سرزمینهای شیعی مراکز جدی برای مطالعات آخرالزمانی وجود ندارد و نگاه سنتی به این ماجرا ره به دهی نمی برد و راهگشای تحلیل وقایع فعلی نمی تواند باشد. هرچه زمان گذشت، درگیری ها افزایش یافت و در طی آن، در میان مستضعفان میل به تجربه به آن واقعه شریف افزایش یافت. از آن طرف، هرچه زمان گذشت توجه و اهتمام جهان غرب به مسلمانان افزایش یافت و مراجعه به آئین مسیحیت کاهش یافت؛ شماره معکوس شروع شد، به گونه ای که آنان احساس کردند و می کنند هر چه زمان بگذرد به واقعه ای نزدیک می شوند که شاید نتوانند هیچ  گاه کنترلش کنند لذا در همین ماجرا ما شاهد این هستیم که اینان تمام نقاط مهم استراتژیک را که در واقعه شریف ظهور نقش آفرین است هدف قرار داده اند: یمن، عراق، شامات و بعد ایران را. حجاز هم که سردمدار سلفی است و در واقعه ظهور هم نقش او منفی است.

وی اظهارداشت: یمن، چنانچه آقای نصیری نیز بیان کردند، هیچ گاه به حوزه فرهنگی و تمدنی غربی آلوده نشده. در حالی که باقی سرزمین ها آلوده شدند؛ این آلودگی در یمن ژرف نیست؛ ممکن است در سطح و ظاهر تغییراتی در آنها رخ داده است؛ اما اینان به دلیل موقعیت خاصی که در منطقه دارند، به نوعی توسط خداوند نگه داشته شده است. این منطقه نشان شده و دست نخورده است برای واقعه نهایی ظهور. یهودیان با شناسایی این مناطق، اولاً تا توانستند مناطق درگیر در واقعه را بابمبارن سلفی ها شخم زدند. ثانیاً انرژی و پتانسیل مسلمانان و مستضعفان را با این درگیری ها تخلیه کردند. سوم آنکه آنها امیددارند با بازدارندگی جلو واقعه شریف ظهور را بگیرند. از نظر بنده وقایع رخ داده طی سه دهه اخیر در منطقه بدون نگاه به منابع روایی آخرالزمانی و توجه به موضوع ظهور منجی موعود(ع) قابل تحلیل کامل نیست و از نظر بنده آنچه در سوریه، عراق، ایران و ... اتفاق افتاده همه به همین موضوع بازمی گردد.

یمن و یمانی، نقش آفرینان ظهور کبرای امام زمان(عج)

وی تصریح کرد: اولین نقطه زنجیره وقایع قبل از ظهور، شام است. در روایات ما آمده است که شام در دوران قبل از ظهور مبتلای شورش های سیاسی اجتماعی بسیاری می گردد. چه بسا خود آنان (اشرار یهود) گمان کردند که با ایجاد شورش ها و درگیری ها می توانند زمینه های ظهور را از بین ببرند، اما گرفتار مکر خداوند شده اند و شاید چنانچه خداوند کریم بخواهدخود این قضیه، منشأ واقعه نهایی شود. در میان فتنه های شامات است که سفیانی خروج می کند. سفیانی بر منطقه ی شام مسلّط می شود؛ توسط یهود و غرب حمایت می شود و به سرعت به «قرقیسیا» می رسد و در آنجا با ترکیه و عراق درگیر می شود و پیروز می گردد. و در همان زمان، از «یمن»، « سیدیمانی» سر برمی آورد. اتفاقاً در روایات ما نیز آمده است که یمن نیز در زمان خروج یمانی، درگیر فتنه و ظلم است.

سروستانی در ادامه سخنانش گفت: در همین زمان است در میان آنچه بر سر یمن می رود، سید یمانی برمی خیزد، کسی است که قصد اصلاحگری دارد و همگان را دعوت می کند که دست از جدال بردارند و بزرگترین ویژگی او این است که همگان را به سوی امام عصر(عج) دعوت می کند. از طریق همین یمانی است که یمن زیدی، به شیعه ی اثنا عشری برمی گردد و امام زمان (عج) را منجی و ناجی خودش می شناسد. در واقع یمانی، اهل یمن را به حقیقت اسلام ناب محمدی بازگشت می دهد. سفیانی پس از خلاصی از قرقیسیا به سمت کوفه می رود و در این مسیر سعی در کشتار تمام شیعیان می کند. از طرف دیگر هم لشکری را به مدینه می فرستد به جست و جوی امام عصر(عج). بخواست خداوند و حسب روایات لشکر دوم او در دل زمین فرو می رود و(واقعه خسف بیداء) پیش می آید.

وی گفت: در روایات ما وقوع سه واقعه همزمان با هم به تصویر در آمده است: برخاستن یمانی از یمن؛ سفیانی از شام و سید خراسانی از ایران. یمانی پیروزی هایی را تجربه می کند و سرانجام حجاز را مهیا می کند برای ورود امام (ع). در این شرایط جهان اسلام مبتلای این حوادث است که فهرست وار می خوانم.

سروستانی اظهارداشت: حاصل مطالعات روایی ما چنین می گوید:

- جنبشی مسلحانه از جانب خراسان آغاز می شود که طلایه دار آن سید خراسانی است؛

- اصلاحگرانی از جانب یمن برمی خیزند که همان خروج همزمان یمانی با سید خراسانی است؛

- حرکت انقلابی در مصر صورت می پذیرد ازجانب مردی مغربی که بر آن مسلط می شود؛

- گرایش و تلاش ترکها برای غلبه بر کشورهای عربی؛

- طمع ورزی غربی ها در منطقه به امید اشغال کامل شام و فلسطین؛

- قیام های مردمی در کشورهای عربی و شورشهای ضد حکومتی که باعث از هم گسیختگی اعراب می شود؛

- آشفتگی داخلی در مصر و کشته شدن امیر مصر به دست مصریان؛

- آشفتگی و آشکار شدن سه پرچم رقیب در شام؛

- هیجانات سیاسی داخل کشور ایران؛

- و بحرانها و نابه سامانی ها و آشفتگی ها در عراق.

وی گفت: به هر صورت، یمانی علی رقم ائتلاف صلیبی، سلفی و صهیونی سرکوب نمی شود، بلکه در بستر خودش و زمینه های خودش، موقعیتی را فراهم می کند که یکی از شخصیت های مهم در واقعه ی شریف ظهور بیرون می آید و با حرکتی که به سوی حجاز می کند؛ برای دفاع از عراق و کوفه و مقابله با سفیانی تا آن نقطه پیش می آید. از سمت دیگر هم ایرانیان حرکتی به سمت کوفه می کنند. در روایات هم آمده است که ایرانیان و یمنیان به هم می پیوندند و سفیانی سخت ترین ضربه را از این دو در کوفه می خورد. هدف نهایی در یورش به یمن درگیر کردن ایرا ن به جنگی فرساینده است: سفیانی با تجربه شکست به سوریه برمی گردد تادر زمتنی که دیر نیست طومارش را امام(ع) در هم بپیچند. در چنین موقعیتی است که لشکریان یمانی که به امام پیوسته اند، در زمره صالح ترین افرادی معرفی می شوند که مسلمانان را به سوی امام می خوانند لذا در منابع روایی ما وقتی از یمنی ها سخن گفته می شود، پرچمشان هدایت یافته ترین پرچم معرفی می گردد.

وی در پایان سخنانش بیان کرد: تحلیل بنده این است که ائتلاف صلیبی، سلفی و صهیونی وقتی که اینچنین وارد عمل شده اند که یمن را نابود کنند، می خواهند چنان احساسات شیعیان و ایرانیان را تحریک کنند که با وارد کردن ایرانیان در یک ماجرای سخت فرساینده، زمینه های واقعه اصلی را از بین ببرند. گمانم بر این است که درگیر شدن ایران در ماجرای یمن همان چیزی است که عربستان می خواهد. دیر نیست که خداوند متعال از روی لطف و کرم، امام و صاحب همه مستضعفان را برساند و با ظهور آن امام عزیز(ارواحنا له الفداء) این سرزمین فراخ زمینه ای بشود برای تأسیس دولت کریمه آخرین وصی رسول اکرم، حضرت محمد مصطفی(ص).


مجله:موعود-بهمن ماه سال 1388 شماره 108
کودتای نافرجام در یمن

نویسنده : گفت و گو با حجت الاسلام علی کورانی


 

در زمان رسول الله(ص) حکومت یمن به شکل ملوک الطوایفی و به دست قبایل بود. حکومت مرکزی بود که در اختیار ایرانیان قرار داشت. کسری پس از دریافت نامه حضرت رسول(ص) عصبانی شد و گفت: او کیست که نامش را پیش از نامه من نوشته است؟ و با عصبانیت نامه ایشان(ص) را پاره کرد. او تنها کسی بود که نامه رسول خدا(ص) را پاره کرد و ایشان هم او را نفرین کرد؛

 

اشاره:

خوانندگان گرامی موعود با نام و قلم محقق و نویسنده ارجمند، جناب آقای شیخ علی کورانی آشنا هستند. تسلّط و احاطه ایشان بر منابع و مآخذ روایی مربوط به آخرالزّمان، چندی پیش، حتّی سفیر یمن را به دیدار و گفت وگوی با وی کشاند تا درباره تحولّات اخیر یمن و ویژگی های یمانی و تطبیق آن با حرکت کنونی شیعیان در آن کشور ـ اگرچه برخلاف میل و خواست خود و دولت متبوعش ـ کسب اطلاع کند. پرونده یمن در موضوع سرزمین های درگیر واقعه شریف ظهور موجب بود تا به حضور ایشان برسیم و در خصوص نقش یمن و شخصیت های آن در عصر ظهور، صمیمانه به گفت وگو بنشینیم که حاصل آن تقدیم شما می شود. امید که مورد توجه واقع افتد.

 * با تشکر از شما که وقت خود را باز هم در اختیار ما قرار دادید. لطفاً برای آغاز گفت وگو، تاریخچه یمن و نقش آن در حوادث صدر اسلام را بیان نموده، بفرمایید رویکرد متقابل آنان و اهل بیت(ع) نسبت به هم چگونه بوده است و ایشان نزد اهل بیت(ع) چه جایگاهی داشته اند؟

 بسم الله الرحمن الرحیم. من هم از شما تشکر می کنم. خدا را شکر که به شما توفیق استمرار انتشار این مجله مفید به نام امام زمان(ع) داده شده است؛ هر چند ضرورت انتشار مجله به زبان های مختلف فارسی، عربی و انگلیسی به شکل تخصصی که به طور عمیق تری به مباحث مهدوی بپردازد، کاملاً احساس می شود. یمن منطقه ای کوهستانی است که در قدیم الایام این منطقه کشور مستقل و شناخته شده ای بوده است. در تاریخ، ذکری از یمن قدیم به میان آمده است. پایتخت یمن قدیم «سبأ» بوده و بلقیس ملکه سبأ بوده است. من مناطق مأرب و سبأ و آثار بلقیس را از نزدیک دیده ام. در قرون بعدی، رومیان، حبشه یا اتیوپی کنونی را مرکز مسیحیت در آفریقا قرار دادند. حبشی ها به مرور ایام چنان قدرتمند شدند که یمن را حدود هفتاد سال قبل از اسلام تحت سیطره خود درآوردند. در آن زمان شاهان یمن، تبابعه یا حمیریین بودند. بعد از گذشت سال ها سیف بن ذی یزن، معاصر عبدالمطلب که شخصیت عاقل و متفکری است، به دنبال باز پس گیری تاج و تخت یمن از دست حبشی ها می افتد.

در آن مقطع ایرانیان دولت دست نشانده ای در عراق به نام «مناذره» داشتند. حاکم آنجا نعمان بن منذر بود که سیف را به سراغ «کسری» در مدائن برد. وی پس از معرفی سیف به کسری گفت: سیف برای آزاد کردن کشورش با نیروهایی که در اختیار دارد از شما کمک می خواهد. کسری دو روز بعد گفت: کشور شما خیلی با ما فاصله دارد و منافع چندانی برای ما ندارد. در عین حال یک بقچه پول و جواهرات به او داد. سیف با خشم پول ها را پس داد و گفت: من پول دارم، نیرو می خواهم. کسری پس از مشورت با مشاورانش، زندانی ها را با او همراه کرد. شش کشتی نیرو از آبادان راهی عدن شدند. در طول مسیر دو کشتی با نیروهایش از بین رفت. سیف، نیروهای یمنی خود را هم جمع کرد و با ابرهه با هم رو به رو شدند. رئیس زندانی ها ابرهه را کشت و از آن زمان به بعد نیروهای یمن را «ایرانیان» تشکیل دادند و سیف و فرزندان او شاهان آن دیار شدند. عبدالمطّلب که رابطه خویشاوندی دوری با سیف داشت برای تبریک به او راهی یمن شد. سیف به عبدالمطّلب گفت: یکی از فزندان تو به نبوت خواهد رسید و سلام مرا به او برسان.

حکومت یمن پس از این تاریخ، دست نشانده ایران بود و مدیریت آن را ایرانیان و نسل زندانی تشکیل دادند. الآن در یمن هنوز بقایای آنان موجودند. مفتی معروف وهابی یمن به نام «عبدالمجید زندانی» از همین طایفه است. زندانی و ابناء الفرس از نسل همان ها هستند.

در زمان رسول الله(ص) حکومت یمن به شکل ملوک الطوایفی و به دست قبایل بود. حکومت مرکزی بود که در اختیار ایرانیان قرار داشت. کسری پس از دریافت نامه حضرت رسول(ص) عصبانی شد و گفت: او کیست که نامش را پیش از نامه من نوشته است؟ و با عصبانیت نامه ایشان(ص) را پاره کرد. او تنها کسی بود که نامه رسول خدا(ص) را پاره کرد و ایشان هم او را نفرین کرد؛ البته پیامبر(ص) تنها حکومت کسری و نه مردمش را نفرین نمود. کسری به حاکم یمن، نامه نوشت که این مدّعی پیامبری را سراغ من بفرست و اگر باز هم خواست سرپیچی کند، سرش را برایم بفرست. در روایات آمده که جمعی از یمنی ها که سبیل بزرگی داشتند و ریش هایشان را تراشیده بودند به محضر رسول خدا(ص) شرفیاب شدند. آن حضرت درباره ظاهرشان پرسید، گفتند: خدای ما (یعنی کسری) چنین دستور داده است. رسول الله(ص) فرمودند: امّا خدای ما فرموده که محاسن را بگذاریم و سبیل هایمان را بزنیم. حاکم یمن برخلاف کسری نامه ای مؤدبانه برای رسول الله(ص) فرستاد و نامه کسری را ضمیمه آن کرد و نوشت: خواهش می کنم بفرمایید جوابش را چه بدهم؟ اگر تمایل داشتید ما شما را با بهترین هیئت همراه و در نهایت احترام به سراغ او می بریم. رسول الله(ص) فرمودند: فردا پاسخ نامه را خواهم داد. فردا که برای جواب آمدند، رسول الله(ص) به ایشان فرمود: خداوند دیشب به من فرمود که دیروز شاه شما در فلان ساعت کشته شد! آنان متحیرانه جواب را برای حاکم یمن بردند.

پادشاه یمن شخص فهمیده ای بود و گفت: تحقیق می کنیم اگر راست گفته باشد او پیامبر است. وقتی فهمیدند پیامبر(ص) درست فرموده اند به ایشان ایمان آوردند. وقتی دیدند با کشته شدن کسری و شکست خوردن از رومی ها، حکومت او ضعیف شده، هیئتی دیگر را به محضر آن حضرت فرستادند که ما می خواهیم با شما پیمان ببندیم. سنّی ها الآن بر همین اساس می گویند ما ایرانیان را به زانو در آوردیم. آنان اسلام آوردند و شیعه شدند. امّا به مرور زمان چنان دچار تغییر فرهنگی شده اند که فرزندان آنان مانند عبدالمجید زندانی در یمن وهابی اند. با این حال تعداد زیادی شیعه امامی و زیدی در بین آنان وجود دارد.

 * جایگاه امیرالمؤمنین(ع) نزد یمنی ها چگونه است؟

امیرالمؤمنین(ع) سه بار به دستور رسول الله(ص) به یمن سفر کردند. الآن امیرالمؤمنین(ع) را همه اهل یمن ـ شیعه و غیر شیعه ـ آقای خود می دانند. شما به بازار قدیمی صنعا که می روید جایی وجود دارد که به آن «الحلقه» می گویند. این محل همان جایی است که امیرالمؤمنین(ع) نامه رسول الله(ص) را برای مردم یمن قرائت نموده اند. کمی جلوتر که می روید، مسجد علی بن ابی طالب(ع) است. این مسجد همان خانه ای است که حضرت(ع) در یمن که بودند در آنجا سکونت داشتند. باز جلوتر که بروید، مسجد جامع صنعاست که در آنجا قرآن به خطّ امیر المؤمنین(ع) وجود دارد. شکافی در کوه منسوب به آن حضرت است.

 * چه شد که شیعیان یمن گرایش زیدی پیدا کردند؟

 آنان در ابتدا به دست حضرت علی(ع) مسلمان شدند. سه سفر حضرت از این قرار بود که یک بار برای فتح و تبلیغ اسلام رفتند، یک بار به عنوان قاضی و یک بار هم برای برقراری صلح در یمن. ایشان در طول این سفرها فعالیت های تبلیغی زیادی انجام دادند؛ مثلاً مهم ترین فرمانده یمن را حضرت بخشیدند و نخعی ها را خودشان انتخاب کردند. به واسطه فعالیت ها و حضور زیاد آن حضرت در آنجا با مردم رابطه ای قوی برقرار کردند. افرادی مثل عقبـ[ بن نافع که در فتوحات شرکت داشت از مبلّغان حضرت شد. در طول سال های بعد وقتی سادات در جاهای مختلف تحت فشار قرار گرفتند، به یمن فرار می کردند. مردم یمن به آنان که آواره بودند، پناه دادند و بعد از مدتی سادات در یمن تشکیل حکومت دادند، تا زمانی که عبدالله سلال به طرف مصر حرکت کرد.

در یمن حکومتی جمهوری وجود داشت تا 35 سال قبل که قیامی علیه زیدیان شد و علی عبدالله صالح به حکومت رسید. با آغاز حکومت او، درهای یمن برای وهابیان باز شد. در طول این مدت زیدی ها و سادات را زدند، مساجد و مدارس زیدیان را گرفتند و بستند. وضعیت را به جایی رسانده اند که «نهج البلاغه» جزو کتب ممنوع به شمار می آید. در مقابل الآن هزار مدسه برای وهابیان ساخته شده است. القاعده و دیگر جریانات انحرافی وهابیان از این مدارس در آمده اند. آنان فرزندان بسیاری از زیدیان را وهابی کرده اند. مثلاً دوست ما سیّد عصام العماد پدرش روحانی زیدی است، عمویش وهابی و مسئول انجمن های وهابیان یمن است. خواهرها و برادرهایش تعدادی امامی و تعدادی وهابی اند. ترکیب جمعیتی خانواده های یمن این گونه شده است.

زیدی ها مرجعیت دینی هم دارند. قبل از سید بدرالدین حوثی، سید مجدالدین مؤید مرجع بزرگ آنان بوده است. صعده در یمن مانند قم در ایران، شهر دینی آنان به شمار می آید. علت اوّلیه قیام حوثی ها آن است که هیچ گونه خدماتی به آنان ارائه نمی شود و وضعیت شهری آنان مانند قرون وسطی است. راه، برق و دیگر خدمات در مناطق زیدی ها در حدّ متروکه است. علی صالح کینه هاشمی ها را دارد و با اینکه خودش یمنی نیست و اجدادش یهودی و ملحق به قبیله احمرند، می گوید: معلوم نیست سادات از کجا آمده اند. سادات حدود چهار و نیم میلیون اند. در مطبوعات به وفور برای تخریب سادات، به آنان طعنه می زنند. مسئله سوم سلطه وهابی ها بر آنان و تعطیلی مدارس و مساجد زیدی هاست. معدود مدرسه و مسجدی که باقی مانده، امامت و مدیریت آنها با وهابی هاست. به این علت ها بود که قیام شد. اکنون حوثی ها به این حرکت به دیده جهاد نگاه می کنند.

سید بدرالدین، سمبل سادات یمن شده و به تازگی تفسیر قرآن را هم تمام کرده است. الآن هم رهبری با عبدالمالک حوثی است.

 * آیا تفکر حوثی ها زیدی است یا به امامی ها گرایش دارند؟

 اینان از زیدی های جارودی هستند. این دسته از زیدی ها برخلاف دسته دیگر، مانند ما ولایت و برائت دارند. البته برخلاف دیدگاهشان غیر امام و نظام جمهوری را قبول کرده اند و می گویند: حاکم ظالم نمی خواهیم. در فقه آنان، امام باید از نسل حسنین(ع)، عالم و قیام کننده با شمشیر باشد. آنان به امامی ها نگاه مثبتی دارند و ما را دوست دارند. وقتی علی صالح به آنان اعتراض کرده بود که چرا بعضی از فرزندان شما امامی شده اند؟ گفته بودند: به نفع شماست. چون اگر زیدی می ماندند به قیام اعتقاد داشتند و الآن در انتظار حضرت مهدی(ع) نشسته اند. بعضی از یمنی ها چون هر سه شرط بالا را در امام خمینی(ره) می دیدند، اطاعت از ایشان را واجب می دانستند و اکنون نظیر این اعتقاد را نسبت به مقام معظم رهبری دارند.

 * حرکت شیعیان یمن چقدر از انقلاب اسلامی ایران تأثیر پذیرفته است؟

صد درصد تأثیر تفکر انقلابی ایران در لبنان، عراق و فلسطین و یمن که با دشمنان داخلی و خارجی درگیرند، نمایان است. خود یمنی ها شعارهایشان همسو با ایران و مرگ بر آمریکا و اسرائیل است. به همین بهانه است که حکومت یمنی ادّعا می کند، ایران پشت این ماجراهاست.

 * عربستان چه منافعی در این درگیری دارد؟

 آنان می ترسند که این اتفاقات به داخل عربستان هم کشیده شود. چون این اتفاقات در مرز عربستان رخ می دهد. علاوه بر زیدی ها، هفتصد هزار تا یک میلیون امامی و اسماعیلی هم وجود دارد. در مرز عربستان با یمن هم حدود دو، سه میلیون اثنی عشری ساکن اند و دولت عربستان از هم صدایی اینها با حوثی ها می ترسد. عربستان به نمایندگان تمام این قبایل حقوق ماهیانه می دهد. حتی نماینده حزب الاصلاح که مخالف دولت صالح است، چند وقت پیش گفته بود دو هفته است اگر کمی دیگر تأخیر بشود و حقوقم را ندهند دست هایم می افتد (کنایه از اینکه مانند شیعیان نماز می خوانم!).

خیلی از اینهایی که ظاهراً وهابی اند، اصلاً اعتقادی به این جریان ندارند و فقط به دنبال پول های عربستان هستند. عربستان هم می داند که سقوط علی صالح، مساوی با سقوط خودش است. عربستان اوّل علی صالح را برای سرکوبی حوثی ها تحریک کرد و حالا که نتوانسته اند، به کمک او آمده است. هر چند الآن عربستان هم عاجز شده است. دروغ های عربستان هم برملا شده و اخبار شکست ها آبروی آنان را برده است.

حوثی ها بنا بر اعتقادشان می جنگند و چیزی شبیه جوانان بسیجی ما هستند امّا در مقابل ارتش بی خاصیت و فاقد انگیزه یمن و عربستان، کمی که جنگ جدی شد فرار می کنند.

 * آیا جریان حوثی ها با یمانی معروف، نسبتی پیدا می کند؟

 یمانی، قحطانی، منصور یمانی، وزیر امام زمان(ع) و ناصر الامام مهدی(ع) تعابیر مختلفی از یک شخصیت است که قطعاً خواهد آمد. روایات درباره او در منابع سنّی و شیعی آمده و یمنی ها به این شخصیت خیلی می بالند و درباره او خیلی سؤال می کنند. امّا نکته مهم این است که او از یاران خاصّ امام(ع) و اطاعتش واجب است. او شش ماه قبل از ظهور اطاعتش حتّی بر فقها و مراجع واجب است: «إذا ظهر الیمانی وجب علی کلّ مؤمنٍ طاعته، فمن التوی علیه فهو إلی النار لأنّه یدعوا الی الحقّ و یدعوا إلی صاحبکم؛ هنگامی که یمانی آشکار شود، اطاعت از او بر هر فرد مؤمنی واجب است، پس هر که از او سر باز زند، به سوی آتش (دوزخ) است، زیرا او (یمانی) به جانب حق و به جانب صاحب تان [امام زمان(ع)] فرا می خواند».

این تأکید خیلی شدیدی است. ظاهراً همانند دوره غیبت صغرای امام زمان(ع) اندکی پیش از ظهور برای جمع محدودی ظاهر می شود و میان عراق و حجاز برای رتق و فتق امور قیام، در تردد و رفت و آمد خواهد بود. حاکم علنی و نماینده رسمی و سخنگوی امام در این مقطع، یمانی است که با سپاهش برای فتح مکه اقدام می کند و پیروز می شود. تمام مسلمانان به این موضوع باور دارند؛ چه سنّی چه زیدی و چه امامی. در روایات معجزاتی برای یمانی شمرده شده و آمده است که همه از او تبعیت خواهند کرد.

حوثی ها ادّعای یمانی بودن ندارند و بنابر روایات، پیش از ظهور یک کودتای نافرجام هم در یمن رخ می دهد.

اگر زمانی کسی ادعای یمانی بودن داشت از او درخواست معجزه می کنیم. علاوه بر آن یمانی در صنعا پایتخت یمن قیام می کند، نه حومه یمن. این حرکت در یمن ممکن است به قیام یمانی متصل شود البته زمان آن را خدا می داند؛ شاید چند سال دیرتر.

سال ها پیش وقتی عصر ظهور را نوشتم، علی صالح از دستم عصبانی شد، چون در آنجا آمده آغاز این ماجراها از روستای کرعه است و این همان روستای حوثی است. یکی می گفت علی صالح کتاب مرا به علمای زیدی نشان می دهد که نقشه این ماجرا در این کشیده و نوشته شده است. سفیر یمن هم سراغم آمد و درباره آن با هم صحبت کردیم و گفتم به من چه ربطی دارد و روایت است که کودتای نافرجامی را یک چشم شکسته (کاسرٌ عینه) در یمن خواهد داشت.

پیشینه درخشان یمنی هادرقبول اسلام وتشیع

کشور یمن این روزها به خاطر تجاوز وحشیانه رژیم آل سعود در کانون توجه مسلمانان و بویژه شیعیان قرار گرفته است. مروری بر آنچه در کتب تاریخی و روایی در باره یمن و یمنی‌ها آمده، بیانگر آن است که این سرزمین حامل فرهنگ و مردمی بس فرهیخته و محبوب نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل‌بیت علیهم‌السلام بوده است. آنچه توجه به یمن و یمنی‌ها را این روزها دامن می‌زند، نقشی است که در روایات آخرالزمان و ظهور برای یمنی‌ها مطرح شده است و این گمانه‌زنی را که شاید حوادث یمن برگی دیگر از نزدیک شدن تحقق علائم حتمیه ظهور است، تقویت می‌کند.
آنچه در زیر از نظرتان می گذرد مروری بر روایاتی است که در باره یمن در متون روایی شیعه و بعضا سنی در جست‌وجویی شتاب‌زده یافت شده که در سه بخش ارائه می‌شود:الف. مدح یمن و یمنی ها در روایات

ب. چهره‌های برجسته یمنی در اسلام و تشیع

ج. نقش یمنی‌ها در ظهور

***

الف. مدح یمن و یمنی‌ها در روایات
۱٫ یمنی‌ها اولین قومی بودند که دعوت حضرت ابراهیم برای حج خانه خدا را اجابت کردند.
مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی از امام باقر و یا امام صادق علیهما السلام روایت می کند که:

إِنَّ إِبْرَاهِیمَ أَذَّنَ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی إِبْرَاهِیمُ خَلِیلُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَحُجُّوا هَذَا الْبَیْتَ … وَ کَانَ أَوَّلُ مَنْ أَجَابَهُ مِنْ أَهْلِ‏ الْیَمَن یعنی ابراهیم علیه السلام مردم را به حج دعوت کرد و فرمود: ای مردم من ابراهیم خلیل الله هستم. خداوند به شما فرمان می دهد که حج این خانه (کعبه) را به جا آورید… اولین کسانی که دعوت ابراهیم را اجابت کردند گروهی از یمنی ها بودند. (کافی ؛ ج‏۴ ؛ ص۲۰۵)

۲٫ یمنی ها توسط امیرالمؤمنین علیه السلام اسلام را پذیرفتند
از مسلمات تاریخی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خالد بن ولید را به همراه جمعی از مسلمانان از جمله براء بن عازب برای دعوت مردم یمن به اسلام به آن سرزمین اعزام کرد اما پس از شش ماه تلاش حتی یک نفر هم اسلام را نپذیرفت. این امر بر پیامبر صلی الله علیه و آله ناخوش آمد و لذا امیرالمؤمنین علی علیه السلام را برای اعزام به یمن فراخواند و به او فرمود تا خالد و همراهانش را بازگرداند و البته فرمود اگر کسی از آنان مایل بود با علی علیه السلام بماند مانع او نشود.

یمنی‌ها اصل شیعه‌اند/ 34 شهید کربلا، مالک اشتر، کمیل، مقداد، اویس، حُجر، عمرو بن‌حمق و هانی، یمنی بوده‌اند/ فروپاشی آل‌سعود به دست یمنی‌ها از مقدمات ظهور است

براء بن عازب که از جمله کسانی بود که با امیرالمؤمنین علیه السلام باقی ماند می گوید: چون یمنی ها خبردار شدند که علی علیه السلام به یمن آمده است، سراغ او آمده و دور او را گرفتند. پس از آن که علی علیه السلام نماز صبح را با ما خواند، برخاست و پس از حمد و ثنای خداوند نامه پیامبر صلی الله علیه و آله را برای مردم قرائت کرد و در همان روز کل قبیله همدان اسلام را پذیرفتند. علی علیه السلام خبر مسلمان شدن همدانی ها را که از قبایل مهم یمن بودند، طی نامه ای به اظلاع رسول الله صلی الله علیه و آله رساند و چون حضرت نامه علی علیه السلام را خواند، بسی شکفته و شادمان شد و سجده شکر به جای آورد و پس از سجده نشست و فرمود: سلام بر همدان، سلام بر همدان. و دیری نپایید که دیگر قبایل یمنی نیز به اسلام گرویدند. (شیخ مفید، الارشاد، ج ۱، ص ۶۲ / بحار الانوار، ج ۲۱، ص ۳۶۳)

این واقعه ضمن آن که فضیلتی برای امیرالمؤمنین علیه السلام محسوب می شود، فضیلتی هم برای اهل یمن است که مسلمان شده به دست عالی‌ترین صحابی و برترین شخصیت جهان پس از پیامبر صلی الله علیه و آله می باشند و گویا اسلام نیاوردن آنها توسط خالد بن ولید نه از سر انکار و مقاومت بلکه به دلیل استقبال از تقدیری نیکو بوده است که خداوند برای آنها رقم زده بوده است و آن مسلمان شدن به دست امیرالمؤمنین علیه السلام بوده است.

۳٫ پیامبر صلی الله علیه و آله: آن که یمنی ها را دوست بدارد مرا دوست داشته  و هر که با آنها کینه ورزی کند با من کینه ورزی کرده است
امیر المؤمنین علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت می کند که فرمود: مَنْ أَحَبَّ أَهْلَ‏ الْیَمَنِ‏ فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَبْغَضَهُمْ فَقَدْ أَبْغَضَنِی‏ یعنی هر که یمنی ها را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنها کینه ورزی کند با من کینه ورزی کرده است. (کمال الدین و تمام النعمه، ج‏۲، ص ۵۴۱/ کنز الفوائد، ج‏۲، ص۱۵۴/ بحار الانوار ج ۳۴، ص ۳۳۳)

یمنی‌ها اصل شیعه‌اند/ 34 شهید کربلا، مالک اشتر، کمیل، مقداد، اویس، حُجر، عمرو بن‌حمق و هانی، یمنی بوده‌اند/ فروپاشی آل‌سعود به دست یمنی‌ها از مقدمات ظهور است

۴٫ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: بهترین مردان یمنی، ایمان یمنی و من نیز یمنی ام

در کتاب جعفر بن محمّد بن شریح آمده است: روزی رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله از اسب‌ها در نزد عیینه بن حصین بن حذیفه بدر سان دید. رسول خدا به او گفت: من اسب‏‌شناس‏‌ترم از تو. عیینه گفت: من مرد شناس‌ترم از تو. پیغمبر فرمود: چطور؟ گفت: بهترین مردان آنانند که تیغ بر دوش نهند و نیزه‏‌ها را بر شانه اسب‌هاشان گذارند و اینان مردم نجدند. پیغمبر فرمود:
کذبت ان خیر الرجال اهل‏ الیمن‏ و الایمان یمان و انا یمانى و اکثر قبائل دخول الجنه یوم القیمه مذحج یعنی: دروغ گفتى، بهترین مردان مردم یمن باشند؛ ایمان یمانى (یمانی منسوب به یمن و عبارتی دیگر از یمنی است( است و من هم یمانی‌ام و بیشترین تیره‏اى که روز قیامت به بهشت روند مذحج (قبیله ای یمنی که مالک اشتر از آن قبیله بود) باشند. (الأصول السته عشر ، ص ۸۱/ بحار الأنوار، ج‏۵۷، ص۲۳۳(

در روایتی دیگر همین ماجرا به صورت زیر نقل شده است:

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص کَذَبْتَ بَلْ رِجَالُ أَهْلِ‏ الْیَمَنِ‏ أَفْضَلُ الْإِیمَانُ یَمَانِیٌّ وَ الْحِکْمَهُ یَمَانِیَّهٌ وَ لَوْ لَا الْهِجْرَهُ لَکُنْتُ امْرَأً مِنْ أَهْلِ‏ الْیَمَنِ‏ ….‏ وَ مَذْحِجُ أَکْثَرُ قَبِیلٍ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ
یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: دروغ گفتی، بلکه مردان یمنی برترند، ایمان یمنی و حکمت یمنی است و اگر نبود هجرت (یعنی اگر مامور به هجرت به مدینه نبودم یمن را به عنوان وطن انتخاب می کردم و یا اگر در زمره مهاجران نبودم خود را در زمره انصار که یمنی الاصل هستند، محسوب می کردم) و قبیله مذحج بیش از همه به بهشت وارد می شوند. (کافی، ج‏۸، ص۷۰)

۵٫ خویشاوندان شعیب و دانشمندان شایسته موسی
ابن عباس روایت می کند که هر گاه پیامبر صلی الله علیه و آله با جمعی یمنی برخورد می کردند، می فرمودند: مرحبا برهط شعیب و احبار موسى. آفرین بر خویشاوندان شعیب و دانشمندان شایسته موسی. (الأصول السته عشر ص ۲۵۱ /  بحار الأنوار، ج‏۵۷، ص۲۲۲)
از روایت چنین بر می آید که خویشاوندان شعیب که نزد قوم شعیب عزیز و محترم بودند و نیز دانشمندان شایسته پیرو موسی علیه السلام یمنی و یا یمنی الاصل بوده اند.

۶٫ پیامبر صلی الله علیه و آله: نفس خداوند رحمن از جانب یمن به سویم می آید
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: إِنَ‏ نَفَسَ‏ الرَّحْمَنِ‏ یَأْتِینِی‏ مِنْ‏ قِبَلِ‏ الْیَمَنِ‏ فَحَیِیَتْ بِذَلِکَ النَّفَسِ صُورَهُ الْإِیمَان‏ یعنی نفس رحمن از سوی یمن به سویم می آید و به این نفس است که صورت و بنای ایمان زنده و برپا می شود (عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ج‏۴، ص ۹۷)

این مضمون به شکلی دیگر نیز روایت شده است:  ألا أن الایمان یمان و الحکمه یمانیه، و أجد نفس ربکم من قبل الیمن یعنی ایمان یمنی و حکمت یمنی است و من نفس پروردگارتان را از سوی یمن حس می کنم. (مسند أحمد بن حنبل، ج ۳ ص ۵۴۱)

محدثان در توضیح این روایت گفته اند که چون اهل یمن و از جمله انصار که یمنی الاصل بودند، بیشترین حمایت را از پیامبر صلی الله علیه و آله به عمل آوردند، آن حضرت آنان را این چنین ستوده است.

۷٫ یمنی‌ها نرم‌دل‌ترین مردمند
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باری در باره مردم یمن فرمودند: أهل‏ الیمن‏ أرقَّ قلوباً وألینَ أفئده و أبخع طاعه
یعنی مردم یمن رقیق القلب ترین و نرم دل ترین و مطیع ترین مردمند. (شرح کافی ملا صالح مازندرانی، ج‏۴، ص ۲۸۱)

یمنی‌ها اصل شیعه‌اند/ 34 شهید کربلا، مالک اشتر، کمیل، مقداد، اویس، حُجر، عمرو بن‌حمق و هانی، یمنی بوده‌اند/ فروپاشی آل‌سعود به دست یمنی‌ها از مقدمات ظهور است

۸٫ افتخاری بی‌نظیر، انحصاری و با شکوه برای یمنی‌ها

در کتاب غیبت نعمانی از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است: مردمی از یمن با چهره‌هایی گشاده و بشّاش به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدند و چون بر آن حضرت وارد شدند، فرمود: اینان مردمی نازک‌دل و دارای ایمانی راسخ هستند و «منصور» از ایشان است که با هفتاد هزار رزمنده برای یاری خَلَف من و خَلَف وصیّ من خروج می‌کند، رزمندگانی که حمایل شمشیرهای‌شان از مَسَدّ (طنابی از لیف یا برگ درخت خرما) است. عرض کردند: یا رسول الله، وصیّ شما کیست؟ فرمود: او همان کسی است که شما را امر نمود که به وی چنگ زنید و خداوند عزّوجل فرمود: «وَ اعْتَصِمُواْ بحَِبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا»،(و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید.) گفتند: برای ما توضیح دهید که این ریسمان چیست؟ فرمود: این ریسمان مصداق کلام خداست که فرمود: «إِلَّا بحَِبْلٍ مِّنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ»،(مگر آنکه به پناه امان خدا و زینهار مردم روند.) که«حَِبْلٍ مِّنَ اللَّهِ » کتاب اوست و «حَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ» وصیّ من است. عرض کردند: یا رسول الله، وصی تو کیست؟ فرمود: او همانی است که خداوند درباره‌اش فرمود: «أَن تَقُولَ نَفْسٌ یَاحَسْرَتىَ‏ عَلىَ‏ مَا فَرَّطتُ فىِ جَنبِ الله»،(تا آنکه [مبادا] کسى بگوید: «دریغا بر آنچه در حضور خدا کوتاهى ورزیدم‏».) گفتند: یا رسول الله، «جنب الله» کیست؟ فرمود: همانی است که خداوند درباره وی فرموده است: «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلىَ‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یَالَیْتَنىِ اتخََّذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً»،(و روزى است که ستمکار دستهاى خود را مى‏گَزد [و] مى‏گوید: «اى کاش با پیامبر راهى برمى‏گرفتم.») او وصیّ من است و راه رسیدن به من بعد از من است.

یمنی ها گفتند: یا رسول الله، تو را به آنکه شما را به حقّ فرستاد، او را به ما نشان دهید که مشتاق دیدن وی گشتیم! فرمود: او همان کسی است که خداوند او را آیت و نشانه‌ای برای مؤمنانی قرار داد که نور ایمان از سیمایشان می‌درخشد. اگر همانند کسی که صاحب دل باشد یا گوش دل فرا دهد در حالی که خود گواهی دهد به او بنگرید، خواهید دانست که او وصیّ من است همان‌طور که دانستید من پیامبر شما هستم؛ به میان صف‌ها روید و به چهره‌ها خیره شوید. پس دلتان به هرکس متمایل شد، وصیّ من اوست، زیرا خداوند عزّوجل در کتاب خود می‌فرماید: «فَاجْعَلْ أَفِْئدَهً مِّنَ النَّاسِ تهَْوِى إِلَیهِْم‏»،(پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرایش ده‏.) هم به سوی خودش و هم به سوی ذرّیه او علیهم السلام.

یمنی‌ها اصل شیعه‌اند/ 34 شهید کربلا، مالک اشتر، کمیل، مقداد، اویس، حُجر، عمرو بن‌حمق و هانی، یمنی بوده‌اند/ فروپاشی آل‌سعود به دست یمنی‌ها از مقدمات ظهور است

جابر گوید: پس ابو عامر اشعری از میان اشعریان، أبو غرّّۀ خولانی از میان خولانیان و ظبیان، عثمان بن قیس و عرنه دوسیّ از میان دوسیان و لاحق بن علاقه به پا خاسته و به میان صف‌های حاضران رفته و به چهره‌ها خیره شدند و دست أنزع أصلع بطین(علی علیه السّلام) را گرفته و گفتند: دل‌های ما به ایشان گرایش پیدا کرد یا رسول الله! پس پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: خدا را شکر که شما وصیّ رسول خدا را پیش از آنکه به شما معرفی شود، شناختید و دانستید که وصیّ من اوست. در این هنگام آن‌ها با صدای بلند گریستند، در حالی که می‌گفتند: یا رسول الله، به چهره‌های یک‌یک آن‌ها نگاه کردیم  ولی دل ما به هیچ‌کدام از آن‌ها گرایش پیدا نکرد و چون او را دیدیم دل‌هایمان لرزید و تکان خورد، آن‌گاه جان‌های ما آرامش یافته و جگرهایمان مضطرب گشته و چشمانمان پر از اشک شد و سینه‌هایمان خنک گشته و آرامش یافت چنان که گویی او پدر ما و ما فرزندان وی هستیم. پس پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: «وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فىِ الْعِلْم‏»،(تأویلش را جز خدا و ریشه‏داران در دانش کسى نمى‏داند.) شما به خاطر منزلتی که از آن نزد ایشان برخوردارید، مشمول لطف و احسان خداوند هستید و شما از آتش بدورید. جابر گوید: این جماعت مؤمن نورانی همان‌جا ماندند و به همراه امیرالمؤمنین علیه السّلام در جنگ‌های جمل و صفین شرکت کردند ـ خداوند همه آن‌ها را رحمت کند ـ رسول خدا صلی الله علیه و آله ایشان را به بهشت مژده داده بود و آنان را مطلّع ساخته بود که به همراه علی بن ابی طالب علیه السّلام به شهادت خواهند رسید. (غیبت نعمانی، ص ۳۹ / بحار الأنوار، ج‏۳۶، ص۱۱۲)

کلام مرحوم شعرانی در باره یمنی‌ها یمنی‌ها اصل شیعه‌اند/ 34 شهید کربلا، مالک اشتر، کمیل، مقداد، اویس، حُجر، عمرو بن‌حمق و هانی، یمنی بوده‌اند/ فروپاشی آل‌سعود به دست یمنی‌ها از مقدمات ظهور است

مرحوم آیت الله میرزا ابوالحسن شعرانی (متوفی ۱۳۵۲ هجری شمسی) در حاشیه اش بر شرح اصول کافی ملاصالح مازندرانی در باره یمنی ها می نویسد:

«در بسیاری از احادیث نبوی یمنی ها مورد ستایش قرار گرفته اند تا آنجا که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرموده است: من نفس خداوند رحمن را از سوی یمن حس می کنم.

یمنی ها اصل شیعه اند و مذهب شیعه توسط آنها در اطراف عالم منتشر شد و امیرالمؤمنین علیه السلام اولین کسی بود که آنان را به فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله به اسلام هدایت فرمود. اکثر شیعیان کوفه از قبیله های مهاجر یمنی بودند و نیز اشعری ها که به قم مهاجرت کردند یمنی بودند و باعث شدند تشیع از قم به دیگر شهرها گسترش پیدا کند. یمنی ها از حمله مغولها در امان ماندند و بر خلاف اکثر کشورهای اسلامی بر اصول اسلامی در جکومتشان باقی ماندند.  فرنگی مابی و عادات مسیحیان و رسم و رسوم کفار که ضررشان بر اسلام و مسلیمن از فاجعه حمله مغول هم بیشتر است تا زمان ما بر یمنی ها تاثیر نگذاشته است و آنان تاکنون بر احکام و آداب اسلامی باقی مانده و در همه عرصه ها تمدن فرنگی را پس زده و میراث اسلام را حفظ کرده اند. انشاء الله خداوند آنان را از وسوسه های شیاطین فرنگی حفظ کرده و بر طریق مستقیم اسلام حفظ نماید و سایر مسلمانان را به طریقه مردم یمن رهنمون فرماید و بدعتها و گمراهی ها و مفاسد اخلاقی و رسوم کفار را از آنها به حق محمد و آل محمد دور فرماید. (شرح کافی ملاصالح مازندرانی، ج‏۴، ص۲۸۱)

ب: چهره‌های برجسته یمنی در اسلام و تشیع

چهره های شاخص و برجسته ای از یمنی ها در تاریخ اسلام و تشیع رخ نموده اند که در زیر فهرست وار به برخی از آنها اشاره می کنیم:

۱٫ انصار ریشه یمنی دارند
ریشه و اصل انصار که مرکب از دو قبیله اوس و خزرج بودند و در پیروزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر مشرکین و کفار جزیره العرب و استقرار اسلام، نقشی بی بدیل داشتند، به قبیله ازد که یمنی است بر می گردد. و برخی از صاحبنظران ستایشهای پیامبر از یمن و یمنی ها را ناظر به همین مساله دانسته اند.

۲٫ دفاع یمنی‌ها از اهل بیت علیهم السلام بعد از سقیفه
از تعداد ۲۳ نفری که هسته‌اولیه تشیع بعد از ماجرای سقیفه را تشکیل دادند ده نفر از انصار یمنی بودند. در گزارش دیگری آمده است که وقتی زیاد بن لبید انصاری نماینده خلیفه در حضرموت بود، برخی از سران قبایل یمنی به او گفتند: ما از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله اطاعت خواهیم کرد، چرا شما آنان را از خلافت باز داشتید. (نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص ۸۶ )

۳٫ توصیه ابن عباس به امام حسین علیه السلام
زمانی که امام حسین علیه السلام قصد رفتن به کوفه را داشت، عبدالله بن عباس از آن حضرت خواست تا به جای کوفه، به سرزمین یمن برود و در آنجا ساکن شود؛ چون در این سرزمین شیعیانی بودند که دل در گرو محبت اهل بیت داشتند. (اخبار‌الطوال، ابوحنیفه دینوری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، نشر نی، ص۲۹۱ )

۴٫ ۳۴ تن از شهدای کربلا یمنی بوده اند
برخی از مورخان از مجموع ۷۲ تن شهید کربلا ۳۴ تن آنان را یمنی دانسته اند. (نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت، ص ۲۰۰)

۵٫ یمنی ها از عناصر اصلی در نهضت توابین بودند
بعد از واقعه عاشورا، گروهی از شیعیان از این که در دفاع از سیدالشهداء  کوتاهی کردند، از رفتار خود سخت پشیمان شدند و برای این که گذشته را جبران کنند، هسته‌های مقاومت را علیه سلطه اموی ایجاد کردند. از جمله این تحرکات، اقدام نظامی گروه توابین بود که به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی حرکت اعتراضی خود را آغاز کرد. یمنی ها در زمره عناصر اصلی این نهضت شیعی بودند  و بعدها جان خود را در دفاع از اهل بیت از دست دادند. (مقاله مروری گذرا بر تاریخچه شیعیان یمن، نوشته فتاح غلامی به نقل از تشیع در مسیر تاریخ، ص ۲۷۲)

۶٫ اویس قرنی
اویس بن عامر مرادیِ قرنیِ یمنی به خاطر ایمان قوی و فوق العاده اش و به خاطر پذیرش ولایت امیرالمؤمنین و شهادت در رکاب آن حضرت یکی از نورانی ترین چهره های عالم اسلام و تشیع به شمار می رود.

اویس در زمان حیات رسول الله صلی الله علیه و آله مسلمان شد اما چون به خاطر ضرورت خدمت به مادرش موفق به دیدار آن حضرت نشد او را جزء تابعان بر شمرده اند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله او را برترین و عالی مقام ترین تابعان توصیف کرده (صحیح مسلم ج ۴ ص ۱۹۶۸/ الطبقات الکبرى‏ ج ۶ ص ۱۶۳) و فرموده است که اویس در قیامت برای جمعی کثیر از مردم شفاعت خواهد کرد (إرشاد شیخ مفید، ج ۱ ص ۳۱۶/ رجال کشّی ج ،۱ ص ۳۱۶ ) و نیز فرموده است: «خَلیلی مِن هذهِ الامّهِ اویسُ القَرَنِی» یعنی خلیل و دوست من از امت اسلام اویس قرنی است. (طبقات کبرى‏ ج ۶ ص ۱۶۳/ تاریخ مدینه دمشق ج ۹ ص ۴۴۲)

اویس در عبادت خداوند بسی کوشا بود و گاه تمامی شب را به سجده می گذراند.

اویس از یاران خاص امیرالمؤمنین علیه السلام بود که در جنگ جمل و صفین در رکاب آن حضرت جنگید و با وعده امیرالمرمنین به او برای نیل به مقام والای شهادت در نبرد صفین به شهادت رسید. (اسد الغابه: ج ۱ ص ۳۳۳ الرقم ۳۳۱/ رجال الکشّی: ج ۱ ص ۳۱۶)

امام موسی بن جعفر علیهما السلام نیز توصیفی عالی از اویس قرنی دارند. ایشان می فرمایند:
«روز قیامت منادی ندا می کند: کجایند حواریون و یاران ویژه علی ابن ابی طالب جانشین محمد بن عبدالله رسول الله صلی الله علیه و آله؟ درپی این ندا عمرو بن حمق خزاعی و محمد بن ابی بکر و میثم تمار و اویس قرنی بر می خیزند.» (رجال کشّی: ج ۱ ص ۴۱ / بحار الانوار، ج ۲۲ ص ۳۴۲)

ابن عباس روایت می کند: امیرالمؤمنین  علیه السلام برای اخذ بیعت در ذی قار (پیش از نبرد جمل) توقف کرده بود که فرمود از سوی کوفه هزار مرد ـ نه کمتر و نه بیشتر ـ برای بیعت خواهند آمد. ابن عباس می گوید این سخن امیرالمؤمنین من را نگران کرد که مبادا بر خلاف پیشگویی وی تعداد کمتر یا بیشتری بیایند و همین امر برایمان مشکل ساز شود. به تدریج افراد آمدند و چون شمار آنان به نهصد و نود و نه نفر رسید، آمدن افراد متوقف شد. من گفتم انا لله و انا الیه راجعون، چه چیزی باعث شد که علی علیه السلام این سخن را بر زبان جاری کند؟! در همین حال که متفکر و نگران بودم، به ناگاه شخصی را دیدم که به سوی ما می آمد. چون نزدیک شد، دیدم قبای پشمین بر تن دارد و شمشیر و کمان و دیگر ابزار جنگ را نیز به همراه دارد. به سراغ امیرالمؤمنین رفت و گفت: دستت را بده تا با تو بیعت کنم. امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: بر چه امری با من بیعت می کنی؟ گفت: بر پیروی و اطاعت از تو و نبرد در رکاب تو تا وقتی که مرگ را درک کنم و یا خدا پیروزی را نصیبت کند. امیرالمؤمنین پرسید: نامت چیست؟ گفت: اویس قرنی. امیرالمؤمنین فرمود: تو اویس قرنی هستی؟! اویس گفت: بله، امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: الله اکبر، حبییم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من خبر داده بود که من مردی از امتش را درک می کنم که نامش اویس قرنی است. او از حزب خدا و حزب رسولش است و به شهادت خواهد رسید و در قیامت شفاعت مردمان بسیاری را در حد جمعیت قبیله ربیعه و مضر خواهد کرد.  (الثاقب فی المناقب، ص ۲۶۷ / مدینه معاجز الأئمه الإثنی عشر ج‏۲؛ ص۲۹۹)

در امالی طوسی آمده است که به اویس قرنی گفته شد ای ابا عامر! چگونه شب را به صبح رساندی؟ اویس در پاسخ اظهار داشت: درباره کسی که با گذشت هر روز مرحله ای به آخرت نزدیک می شود و نمی داند که در پایان سفرش آیا بهشتی است یا دوزخی، چه گمان می برید؟ (امالی طوسی ص ۶۴۱/ بحار الانوار ج ۷۳ ص ۱۷)

در کتاب حلیه الاولیاء از اصبغ بن زید روایت شده است: چون اویس قرنی را شب فرا می گرفت، می گفت: امشب شب رکوع است و تا صبح در حال رکوع بود و گاه می گفت: امشب شب سجود است و تا صبح در حال سجده بود. و در پایان روز هر آنچه از غذا و لباس در خانه اضافه داشت، صدقه می داد و می گفت: خدایا، اگر کسی گرسنه و یا برهنه مرد، مرا به واسطه آن مواخذه نکن. (حلیه الاولیاء ج ۲ ص ۸۷ / مکاتیب الأئمه علیهم السلام، ج‏۱، ص ۱۴۱)

۷٫ مالک اشتر نخعی
وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله برای دعوت مردم یمن به اسلام به آن سرزمین اعزام شد، از جمله قبایلی که پس از دیدار با امیرالمؤمنین به سرعت به اسلام گرایش پیدا کردند، قبیله مالک اشتر به نام نخع بود و از همین جا بود که آشنایی و پیوند ویژه مالک با امیرالمؤمنین آغاز شد. مالک چون موفق به دیدار رسول خدا صلی الله علیه و آله نشد و پس از رحلت ایشان به مدینه آمد، در زمره تابعان قرار دارد.

مرحوم علامه سید محسن امین در کتاب اعیان الشیعه می نویسد:

روزى در محضر پیامبرصلى‌الله ‌علیه ‌و آله ‌وسلم سخن از مالک به میان آمد، آن حضرت فرمود: انه لمومن حقا. یعنی مالک حقیقتا مؤمن است.

سید محسن امین، پس از نقل این روایت مى گوید: این گواهى، معادل گواهى سراسر جهان است؛ زیرا گواهى بزرگترین انسان جهان است، و صدور این سخن در آن زمان که مالک اشتر جوان بود، بیانگر آن است که مالک اشتر در سنین جوانى در جایگاه رفیعى از ایمان قرار داشته است. (اعیان الشیعه، ج ۹ ص ۴۰ به نقل از: مالک اشتر، نوشته محمد محمدی اشتهاردی)

مالک اشتر در زمان خلافت ابوبکر برای حفظ مصالح عالیه اسلام در نبرد مسلمانان علیه جریان ارتداد که در مناطقی از سرزمین اسلامی رخ داده بود، فعالانه شرکت کرد و در سرکوب مرتدان نقشی ممتاز ایفاء کرد.

مالک در برابر تجاوز رومی ها در منطقه یرموک به سرزمین اسلام در سال سیزدهم هجری نیز در پیشاپیش سپاهی از یمن شرکت داشت.

نقش مالک در نبرد قادسیه در سال چهاردهم هجری در دوران حکومت عمر نیز ممتاز بوده و از فرماندهان برجسته این نبرد به شمار می رود. پس از این نبرد بود که مالک ساکن در کوفه شد.
در دوران حکومت عثمان مالک اشتر در زمره عدالتخواهان و معترضان علیه حکومت عثمان بود و به همین خاطر به دستور عثمان همراه با کمیل بن زیاد و صعصه بن صوحان به شام تبعید شد. اما به دلیل ترس معاویه، فرماندار وقت شام، از گسترش افکار مالک و دیگر تبعیدیان در شام، مجددا به کوفه بازگردانده شد.

مالک اشتر در به حکومت رساندن امیرالمؤمنین  علیه السلام همراه با شخصیت هایی چون عمار یاسر نقشی فعال ایفا کرد. مالک در جنگهای جمل و صفین از فرماندهان برجسته سپاه امیرالمؤمنین علیه السلام بود.

امیرالمؤمنین علیه السلام توصیفات بسیار عالی و بلندی در باره مالک دارد. وقتی آن حضرت مالک  را به عنوان حاکم مصر انتخاب نمود، این مسلمان و شیعه یمنی را برای مردم مصر چنین معرفی نمود:

«همانا من بنده‌اى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم که در روزهاى ترسناک نمى‌خوابد، و در اوقات هراس‌انگیز از دشمن روى برنمىتابد. او از رزمنده‌ترین بندگان خدا، و داراى گرامى‌ترین حسب و شریفترین آن در میان آنهاست. بر نابکاران از سوزش آتش زیانبارتر است، و دورترین مردم از عار و ننگ است، و او همان مالک بن حارث اشتر است. وى بسان شمشیرى است که دندانه تیزش و تیزى لبه‌اش به کندى نگراید، زود از میدان نگریزد، و به هنگام رزم با متانت و سنگین است. اندیشه‌اى عمیق و ریشه‌دار و صبر و تحمّلى نکو دارد، پس سخنش را بشنوید و امرش را فرمان برید. ( بحار الأنوار ؛ ج‏۳۳ ؛ ص۵۵۳ )

چون خبر شهادت اشتر به امیر المؤمنین علیه السلام رسید، آهى برکشید و بسیار افسوس خورد و فرمود: «آفرین خدا بر مالک، او اگر از کوه بود، البتّه بزرگترین ستون و صخره آن بود؛ و اگر از سنگ بود، همانا سنگ سختى بود. ای مالک! راستى که به خدا سوگند، مرگ تو جهانى را ویران ساخت، و مویه کنان بر چون توئى باید مویه سر دهند.» (بحار الأنوار ؛ ج‏۳۳ ؛ ص۵۵۴ )

۸. حجر بن عدی
از دیگر چهره های درخشان یمنی در تاریخ اسلام و تشیع، حجر بن عدی است.  حجر مشهور به زهد و عبادت و شجاعت و بصیرت و فصاحت بود و  از یاران و فرماندهان برجسته امیرالمؤمنین علیه السلام بود که در تمامی نبردهای حضرت حضور داشت. او باری وفاداری خود و قبیله اش را به امیرالمؤمنین چنین ابراز داشت:

«اى امیر مؤمنان، ما فرزند جنگ و مرد پیکاریم، کسانى هستیم که سر در پى جنگ نهیم و از آن بهره گیریم. جنگ ما را آزموده و ما خود، جنگ را آزموده‏ایم. ما را همدستانى با شایستگی هاى جنگى، و قبیله‏اى پر شمار و اندیشه‏اى آزموده و تحمّلى ستوده است. زمام، به فرمانبردارى از تو و شنوایى فرمان تو سپرده است. اگر به خاورمان کشانى رو به خاور آریم و اگر به باخترمان خوانى جانب باختر شویم و هر فرمان که تو فرمایى همچنان کنیم. على گفت: «آیا رأى تمام افراد قوم تو چون رأى توست؟» حجر گفت: «من از ایشان جز نیک ندیده‏ام و اینک این دو دست من است که از جانب ایشان به شنوایى فرمان و اطاعت از تو و نیک پاسخى به تو فرا مى‏آرم و در دست تو مى‏نهم» امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: خیر باشد.» (پیکار صفین / ترجمه وقعه صفین ؛ ص۱۴۴)

محمد بن حنفیه می گوید: ما شب بیستم ماه رمضان همراه پدرم خوابیدیم در حالی که سمّ به پاهای ایشان سرایت کرده بود و آن شب نشسته نماز می‌خواند و به ما وصیت می‌کرد و ما را دلداری می‌داد و تا سپیده دم ما را از کار خود آگاه می‌ساخت. چون صبح فرا رسید مردم برای ملاقات ایشان اجازه ورود گرفتند. امام علیه السلام به آن‌ها اجازه داد، آن‌ها وارد شدند و به ایشان سلام کردند. امام نیز جواب سلام آن‌ها را می‌داد. سپس فرمود: ای مردم قبل از اینکه مرا از دست بدهید از من سؤال کنید و به خاطر مصیبتی که به امامتان وارد شده است سؤالات را کوتاه کنید. آن گاه مردم به شدت گریستند و برای مدارا کردن با ایشان کم سؤال کردند. پس حجر بن عدی طائیّ برخاست و این ابیات را سرود:

«آه از حسرت و اندوهم برای مولای پرهیزگار و پدر طاهرین، حیدر پاک.
کافر، گناهکار و زنازاده، لعین و هرزه و فساد کننده در زمین و شقی، او را کشت.
پس پروردگار ما به کسانی که از شما روی گردان شوند، لعنت فرستد و لعنت را از شما و من دور گرداند.
چون شما در روز محشر ذخیره و توشه من هستید و شما عترت پیامبر هدایت گر هستید.»

هنگامی که امام او را دید و شعر او را شنید، فرمود: اگر از تو خواسته شود از من برائت بجویی چه چیزی ممکن است بگویی؟ او گفت: ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند اگر با شمشیر تکه تکه شوم و در آتش سوزان بیفتم همه آن ها را بر برائت از شما ترجیح می‌دهم. امام علیه السلام فرمود: ای حجر! خداوند همه خوبی‌ها را نصیب تو گرداند، خداوند از اهل بیت پیامبرت به تو پاداش خیر عطا کند. (بحارالانوار ج ۲ ص ۲۹۰)

حجر در زمان امام حسن علیه السلام جزء جان نثاران و اصحاب سرّ آن حضرت بود. حجر از صلح امام حسن علیه السلام با معاویه دلخور شد و وقتی دلخوری خود را با امام در میان گذاشت امام به او فرمود: اگر یاران من چون تو بودند، معاهده صلح را امضاء نمی کردم. (أنساب الأشراف: ج ۳ ص ۳۶۵/ مکاتیب الائمه، ج۱ ص ۴۳۲)

بعد از شهادت امام حسن علیه السلام حجر که در کوفه اقامت داشت، توسط زیاد بن ابیه حاکم کوفه همراه با سه تن دیگر از شیعیان به زندان افکنده شد و سپس زیاد آنها را روانه دربار معاویه کرد تا آنکه به مرج عذراء (روستایى واقع در ناحیه غوطه دمشق) رسیدند. فرستادگان معاویه  نزد ایشان آمدند و به آنان گفتند ما مأموریم به شما پیشنهاد کنیم که از «على» بیزارى جویید و او را لعن کنید که اگر چنین کردید شما را رها سازیم و اگر امتناع کردید شما را بکشیم. آنان گفتند: ما هرگز چنین نکنیم، پس دستور دادند که آنان را به زنجیر کشند و کفنهایشان را نیز آوردند و آنان تمام شب را به اقامه نماز پرداختند و چون صبح در آمد ماموران معاویه آنها را به صف کردند و گفتند: آیا سرانجام از این مرد (على علیه السّلام) بیزارى مى‏جویید؟ پاسخ دادند: نه، بلکه ما بر دوستدارى او استواریم. پس هر یک از مأموران یکى از ایشان را به دم تیغ گرفت. حجر به مأموران گفت: رخصتم دهید دوگانه‏اى بگذارم که به خدا سوگند من هرگز وضویى نگرفته‏ام مگر آنکه پس از آن (حتما) نمازى خوانده باشم. (این درخواست مسبوق به وضویى بوده که از پیش داشته است). گفتند: نماز بخوان. پس نماز کرد و چون پایان داد گفت: من هرگز نمازى کوتاهتر از این نخوانده بودم و اگر نمى‏پنداشتند که از بیم مرگ نماز را طول مى‏دهم خوش داشتم که بیشتر از این نماز را ادامه دهم. پس هدبه بن فیاض اعور با شمشیر آخته به سوى او رفت و او را به شهادت رساند. (رهاورد خرد (ترجمه تحف العقول) ؛ ص۱۲۱)

از افتخارات حجر بن عدی توصیفی است که امام حسین علیه السلام در باره وی کرده است. آن حضرت طی نامه ای به معاویه او را به خاطر به شهادت رساندن حجر و دوستانش سرزنش فرمود و در توصیف آنان نوشت:

«مگر تو قاتل حجر بن‏ عدى‏ برادر کنده و أصحاب صالح مطیع عابد او نیستى، آنان منکر ظلم بوده و بدعت را بد شمرده و حکم کتاب خدا را پیش مى‏انداختند، و در راه خدا از سرزنش هیچ ملامتگرى نمى‏ترسیدند، تو از سر ظلم و عدوان همه‏اشان را از لب تیغ گذراندى!». (إحتجاج طبرسی ج‏۲ ؛ ص۲۹۷/ بحار الانوار ج ۴۴ ص ۲۱۳)

۹. عمرو بن حَمَق خزاعی
عمرو بن حَمق خزاعی نیز از جمله نام آوران یمنی در اسلام و تشیع است. عمرو از آن دسته از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که آن حضرت گواهی بر بهشتی بودنشان داده بود. بر اساس روایتی عمرو ماجرای مسلمان شدنش را این چنین شرح می دهد: عمرو می گوید مراقبت یکی از شتران قومش را بر عهده داشت و قوم او پایبند به عهد و پیمان پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، و گروهی از یاران پیامبر بر او گذر کردند که پیامبر آنان را در لشکری رهسپار کرده بود. آنان پیش از حرکت گفتند: ای رسول خدا، توشه-ای همراه نداریم و راه را نمی‌شناسیم. پیامبر فرمود: به زودی با مردی سپیدرو روبه رو خواهید شد که به شما غذا خورانده و آب می‌نوشاند و راه را به شما می‌نمایاند. این شخص از اهل بهشت است.

عمرو می گوید: حرکت کردند تا اینکه در پایان روز به نزد من رسیدند. من به خدمتکارانم دستور دادم که چهارپایانی را قربانی کرده و برای آن قوم شیر ببرند. آنان شب‌هنگام  هر چقدر خواستند از گوشت خورده و از شیر نوشیدند. سپس شب را به صبح رساندند. به آنان گفتم: تا سیر نخورید و سیر نیاشامید، اجازه نمی‌دهم از نزد من بروید. یکی از آنان خنده‌ای کرد و مطلبی به دوستش گفت. گفتم: چه چیز تو را به خنده واداشت؟ گفت: به بشارت خدا و رسولش مژده بده. گفتم: آن بشارت چیست؟ گوید: آن مرد گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله ما را به این دشت فرستاد و ما به او گفتیم: توشه‌ای نداریم و راه را نمی-شناسیم. پیامبر فرمود: با مردی سپیدرو ملاقات می‌کنید که به شما غذا داده و شما را سیراب می‌گرداند و راه را به شما می‌نمایاند و آن مرد از اهل بهشت است. و ما با کسی جز تو که مطابق با توصیف پیامبر باشد، روبه رو نشدیم.

عمرو گوید: با آنان حرکت کردم و آن‌ها را به راه و مسیر رهنمون کردم، سپس به نزد خدمتکارانم بازگشتم و به خدمتکارانم گفتم شترم را آماده کنند و در همان حال به سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله به راه افتادم تا اینکه بیعت کرده و اسلام آوردم .

سپس عمرو گوید: پس با رسول خدا به پا خاستم و با او در غزوه‌های زیادی شرکت کردم تا اینکه خداوند ییامبرش را قبض روح کرد. (إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات؛ ج‏۱؛ ص۴۱۴/ بحار الانوار ج ۳۴ ص ۲۷۸)

عمرو بعدا از یاران خاص امیرالمرمنین علیه السلام شد و در جنگهای جمل و صفین و نهروان از فرماندهان سپاه آن حضرت بود.

همان‌گونه که در باره اویس قرنی گفتیم امام موسی بن جعفر علیهما السلام در روایتی فرموده اند: «روز قیامت منادی ندا می کند: کجایند حواریون و یاران ویژه علی ابن ابی طالب، جانشین محمد بن عبدالله رسول خدا صلی الله علیه و آله؟ درپی این ندا، عمرو بن حمق خزاعی و محمد بن ابی بکر و میثم تمار و اویس قرنی برمی‌خیزند.»

عمرو باری وفاداری و تبعیت خود از امیرالمؤمنین علیه السلام را چنین عمیق و پرمغز ابراز کرد:

«سوگند به خدا به خاطر مال و ثروتی که به من بدهی، و به خاطر درخواست ریاستی که بدان نام مرا بلند گردانی، نزد تو شرفیاب نشده‌ام بلکه تنها مقصودم از آمدن نزد تو این است که تو پسرعموی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و شایسته‌ترین و سزاوارترین مردم نسبت به او هستی، و به این خاطر که همسر فاطمه سرور زنان جهان، و پدر نسلی هستی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به جا مانده است، و به این دلیل که نقش و جایگاه تو از مهاجران و انصار بزرگتر است. سوگند به خدا اگر انتقال کوه‌های ثابت و استوار و دریاهای مالامال را برای ابد بر عهده من بنهی تا اینکه روز مرگم فرا برسد، درحالی که در دستم شمشیرم باشد که با آن دشمنت را به لرزه درآورم و دوستدارت را نیرومند بگردانم و خداوند به واسطه شمشیرم مجد و بزرگی تو را بالا ببرد و حجّتت را روشن و غالب سازد، گمان نمی‌کنم توانسته باشم حقّی را که از تو بر گردن من است ادا کنم.»

پس امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «پروردگارا قلب او را نورانی کن و او را به راه مستقیم هدایت فرما. ای کاش در میان شیعیان من صد نفر مانند تو بودند.» (اختصاص/ ص ۱۵)

گواهی امام حسین علیه السلام در باره عمرو بن حمق خزاعی یمنی نیز بسیار عالی است. آن حضرت طی نامه ای به معاویه او را در باره به شهادت رساندن حجر بن عدی (که پیش از این گفتیم) و عمرو بن حمق خزاعی یمنی چنین سرزنش کرد:

«مگر تو قاتل عمرو بن‏ حمق‏، صحابه گرامى رسول خدا نیستى؛ بنده صالحى که شدّت عبادت او را تحلیل برده و رنگش را زرد و جسمش را نحیف کرده بود، پس از آنکه او را به عهد و میثاق الهى امانش دادى، امانى که اگر به پرندگان داده بودى همه آنها از بالاى کوه بر تو نازل مى‏شدند، سپس تو آن بزرگوار را از سر گستاخى و بى‏شرمى بر خداى و کوچک شمردن عهد و پیمان او به قتل رساندى! (الإحتجاج / ترجمه جعفرى، ج‏۲، ص: ۸۸)

برخی نسبت عمرو بن حمق را به امیرالمؤمنین علیه السلام همچون نسبت سلمان به رسول الله دانسته اند. (بحار الأنوار ج‏۳۴ ؛ ص۲۷۴)

امیرالمؤمنین علیه السلام خبر شهادت عمرو را پس از خود به وی داده بود و فرموده بود: «ای عمرو! تو بعد از من کشته خواهی شد و سرت را به جای دیگر می‌برند و آن اولین سری است که در اسلام از بدن جدا شده و به جای دیگر می‌برند. وای بر قاتل تو.»

پس از آن که عمرو به دستور معاویه کشته شد و سرش از بدنش جدا و برای معاویه فرستاده شد. معاویه سر عمرو را نزد همسرش که او را در شام زندانی کرده بود، فرستاد و سر را در آغوش او انداختند. زن گفت: مدت زمان طولانی او را از من پنهان کردید و اکنون کُشته او را به من هدیه دادید! پس خوشامد می‌گویم به هدیه‌ای که نه خشمگین می‌شود و نه بر او خشم می‌گیرند. ای فرستاده! آنچه را می‌گویم از طرف من به معاویه برسان: خداوند خونش را بستاند و با عذاب الهی نابودیش را پیش اندازد. او کاری بس زشت انجام داده و انسان بی‌گناه و پاکی را کشته است.

فرستاده آنچه را زن گفته بود به معاویه ابلاغ کرد. معاویه کسی را نزد او فرستاد و گفت: تو آن سخنان را گفتی؟ گفت: بله، نه از آن بازمی‌گردم و نه معذرت‌خواهی می‌کنم. معاویه به او گفت: از سرزمین من خارج شو. گفت: به خدا سوگند این کار را می‌کنم، اینجا وطن من نیست و من به زندان اشتیاق ندارم و در اینجا شب‌بیداری‌هایم طولانی و اشک‌هایم شهره مردم شده و قرض و بدهی‌ام زیاد گشته بی‌آنکه، چشمانم روشن و به شادمانی رسیده باشم.

عبدالله بن ابی سرح کاتب گفت: ای امیرالمؤمنین! این زن منافق است او را پیش شوهرش بفرست. زن به او نگریست و گفت: ای کسی که در میان ریش‌هایت چیزی شبیه بدن قورباغه است! چرا کسی را کشته‌ای که به تو خلعت بخشید و با کساء و لباس تو را مختص گردانید. در حقیقت منافق کسی است که سخن نادرست بگوید و بندگان را چون پروردگاران بگیرد که در این صورت کفرش در قرآن نازل شده است.

معاویه به دربان اشاره کرد که او را بیرون بیندازد. زن گفت: شگفتا از پسر هند! با انگشانش به من اشاره می‌کند و با زبان نافذ و برّنده‌اش مرا می راند. سوگند به خدا یا او را با سخنی درشت همچون آهن کوبنده سوراخ می‌کنم یا اینکه من آمنه دختر رشید نیستم. (اختصاص، ص ۱۷/ بحار الأنوار (ط – بیروت) ؛ ج‏۳۴ ؛ ص۲۷۹)

۱۰٫ هانی بن عروه
هانى بن عروه غطیفى مرادى از قبیله مذحج یمن، از شخصیتها و بزرگان کوفه بود. او از صحابه پیامبر صلی الله علیه و اله که حیات پیامبر را درک کرده، و از دوستان مخصوص امیرالمؤمنین علیه السلام بود که در جنگ جمل، صفّین و نهروان شرکت داشت، و از ارکان قیام حجر بن‏ عدى‏ بر ضدّ زیاد بن ابیه بود. ابن زیاد او را در روز هشتم ذى حجّه سال ۶۰ هجرى قمرى به دلیل حمایت از مسلم بن عقیل در کوفه به شهادت رساند و سربریده او و سر مسلم را براى یزید فرستاد.

۱۱٫ کمیل بن زیاد
کمیل بن زیاد نخعی نیز دیگر چهره درخشان یمنی ثبت شده در تاریخ اسلام و تشیع است. او پیامبر صلی الله علیه و آله را درک کرده و پس از رحلت آن حضرت در زمره یاران خاص امیرالمؤمنین علیه السلام قرار گرفت و پس از امیرالمؤمنین نیز جزء یاران امام حسن مجتبی علیه السلام بود. کمیل به شجاعت و عبادت و زهد مشهور بود. روایت می کنند که کمیل‏ به حضور رسول صلّى اللَّه علیه و آله عرضه نمود که «اصبحت مؤمنا موقنا» یعنى شب را به صبح رسانده ام در حالى که اهل ایمان و یقین هستم و رسول الله گفتار او را تصدیق فرمود. (درخشان پرتوى از اصول کافى ؛ ج‏۲ ؛ ص۷۴)

کمیل بن زیاد به خاطر محبتش نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام و خدماتش به اسلام و تشیع، مورد بغض و کینه حجاج بن یوسف قرار گرفت و به دستور او به شکلی فجیع در سن صد سالگی به شهادت رسید.

مرحوم شیخ مفید در کتاب ارشاد می نویسد: چون حجاج- لعنه اللَّه- در کوفه فرماندار شد، کمیل بن زیاد را خواست، کمیل بگریخت، حجاج که این خبر را شنید آن حقوقى که از بیت المال به فامیل و قبیله کمیل مى‏دادند، یکسره برید. کمیل که چنین دید با خود گفت: من پیرى سالخورده هستم و عمرم به سر آمده، روا نیست که به خاطر من حقوق قبیله من قطع شود. پس از آنجا که گریخته بود بیرون آمد و به کوفه رفت و خود را به حجاج سپرد. همین که چشم حجاج به او افتاد، گفت: من بسیار دوست داشتم که به تو دسترسى پیدا کنم، کمیل گفت: آوازت را بر من درشت مکن، و مرا  تهدید منما، به خدا سوگند از عمر من چیزى نمانده جز مانند باقى مانده غبار، پس هر چه خواهى در باره من انجام ده زیرا میعادگاه نزد خدا است، و پس از کشتن حساب در کار است.

و همانا خبر داده است به من امیر المؤمنین علیه السّلام که تو کشنده من خواهى بود! حجاج گفت: پس حجت بر تو تمام است؟ کمیل گفت: این در صورتى است که قضا و قدر به دست تو باشد؟ حجاج گفت: آرى به دست من است. تو همان کسى هستى که در زمره کشندگان عثمان بن عفان بودى، بزنید گردنش را! پس گردنش را زدند. (الإرشاد للمفید / ترجمه رسولى محلاتى ؛ ج‏۱ ؛ ص۳۲۸)

در کتاب الغارات در ضمن نقل این روایت آمده است که حجاج در ضمن صحبتهای خود نام علی امیر المؤمنین علیه السلام را برد و کمیل با شنیدن نام آن حضرت بر او صلوات فرستاد. این کار او، حجاج را به خشم آورد و به او گفت کسی را مامور قتل تو خواهم کرد که کینه اش نسبت به علی بیش از محبت تو نسبت به او باشد. و حجاج ابن ادهم را که اهل حمص و در کینه نسبت به امیرالمؤمنین مشهور بود، مامور قتل او کرد. (الغارات (ط – الحدیثه) ؛ ج‏۲ ؛ ص۹۴۴)

۱۲٫ مقداد بن اسود کندی
مقداد بن اسود کندی نیز در متون تاریخی در زمره اهالی قبیله کنده حضر موت یمن بر شمرده شده است. در کتاب مختصر البصائر در روایتی مقداد در زمره بیست نفر از اهالی یمن قلمداد شده است که رجعت خواهند کرد و در زمره اصحاب خاص حضرت حجت سلام الله علیه خواهند بود  (مختصر البصائر، ص: ۴۷۵ / بحار الأنوار ج‏۵۳، ص: ۸۶)

مقداد بن اسود از درخشانترین ستارگان سپهر اسلام و تشیع است. مقداد در روزگار جاهلیت، از ساکنان حضرموت بود ولی در اثر دشمنی ای که برایش پیش آمد به مکه گریخت و به فرزند خواندگی اسود بن عبد یغوث درآمد. مقداد در آغاز بعثت به دین اسلام گروید و در شمار آن هفت تنی بود که برای نخستین بار در مکه اسلام خود را آشکار ساختند.

مقداد سیزدهمین کسی است که به دین اسلام گرویده و در سخت ترین اوضاع، وحشتناک ترین شکنجه های مشرکان را تحمل کرده است. مقداد، با وجود سخت گیری مشرکان، نه تنها از دین خود دست برنداشت، بلکه روز به روز بر ایمان و باورش افزوده شد و حتی به مرتبه ای از کمال دست یافت که در زمره دوستان رسول خدا و کانون احترام پیامبرصلی الله علیه و آله قرار گرفت. شخصی به نام بریده می گوید: «پدرم از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: خداوند مرا به دوستی با چهارتن فرمان داد و به من خبر داد که آنان را دوست بدارم. از ایشان پرسیدند: آن چهار تن کیستند؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله سه بار فرمود: علی، ابوذر، سلمان و مقداد.»

سخنان مقداد در جنگ بدر

مشرکان مکه سپاه بزرگی را آماده کردند و با هدف درهم کوبیدن و نابود کردن اسلام و مسلمانان، از مکه به سوی مدینه حرکت کردند. این خبر به مسلمانان رسید. لشکر اسلام از ۳۱۳ تن تشکیل شده بود و آن را تنها برای رویارویی با یک کاروان و محافظانشان پیش بینی کرده بودند، نه پیکار با سپاهی بزرگ. از این روی، بسیاری از مسلمانان به فکر فرورفتند و نگران شدند. پیامبر خدا پس از آگاهی از ماجرا، برای آنکه ایمان یارانش را بسنجد و از استعداد و توان رزمی ایشان آگاه شود، شورایی نظامی تشکیل داد و از یارانش نظرخواهی کرد.

نخست ابوبکر برخاست و گفت: «بزرگان و دلاوران قریش در این ارتش حضور دارند. هرگز قریش به آیینی ایمان نیاورده اند و از آن هنگام که عزیز گشته اند، هرگز ذلیل نشده اند. این قوم هرگز حاضر نخواهد شد جایگاه و قدرت خود را از دست بدهد. از این روی، با شدت و قدرت با ما خواهد جنگید. از سوی دیگر ما از مدینه با آمادگی کامل بیرون نیامده ایم (یعنی مصلحت این است که نجنگیم و به مدینه بازگردیم.)».

پیامبر فرمود: بنشین.
سپس عمربن خطاب برخاست و سخنان ابوبکر را تکرار کرد.
پیامبر به او نیز دستور داد بنشیند و او نشست.
پس از آنکه پیامبر این سخنان را شنید، چهره مبارکش دگرگون شد و امام علی علیه السلام همین ماجرا را سبب نزول آیه ذیل دانسته است: کما اَخرَجَک رَبُّک مِن بَیتِک بِالحَقِّ وَ اِنَّ فَرِیقاً مِنَ المؤمِنینَ لَکارِهُونَ.
آورده اند وقتی مقداد این سخنان ناامید کننده را شنید، نتوانست تحمل کند. از جای برخاست و با بیانی بسیار شیوا و قاطع چنین گفت:
«ای رسول خدا، هرآنچه پروردگار دستور داده است، اجرا کن. بدان که ما همیشه همراه تو خواهیم بود.
سوگند به خدایی که تو را به حق برانگیخت، اگر فرمان دهی که میان آتش رویم یا خود را در خار مغیلان زنیم، فرمانت را با جان و دل پذیراییم .ما هرگز سخن بنی اسرائیل را که به موسی علیه السلام گفتند: «برو؛ تو و خدایت بجنگید و ما اینجا نشسته ایم» به شما نمی گوییم، بلکه می گوییم: به کمک پروردگارت بجنگ. ما نیز به همراه شما تا پای جان خواهیم جنگید.»

مقداد پس از سقیفه
در شجاعت و مقاومت مقداد، همین بس که در ماجرای سقیفه و غصب خلافت، در حمایت از وصی رسول خدا، به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «ای علی، ما را به چه کاری دستور می دهی؟ سوگند به خدا، اگر فرمان دهی با شمشیر بجنگیم، خواهیم جنگید و اگر فرمان دهی از جنگ خودداری کنیم، چنین خواهیم کرد. ما تسلیم توییم».

آیاتی در شأن مقداد
بنابر روایت های اهل بیت علیهم السلام، برخی از آیه های قرآن کریم، در شأن و منزلت برخی اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و از آن جمله، مقداد نازل شده است. از جمله، آیه: وَالسَّابِقُونَ الأوَّلُونَ مِنَ المُهَاجِرِینَ وَالأنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحسَانٍ رَضِیَ اللهُ عَنهُم وَرَضُوا عَنهُ؛ (نخستین کسانی که در اسلام و ایمان پیشی گرفتند، از مهاجر و انصار و دیگر افرادی که از آنان پیروی کردند، خداوند از آنان خشنود و آنان نیز از خداوند راضی اند.)

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: «این افراد، برجستگانی چون سلمان، مقداد، ابوذر و عمار بودند؛ آنانی که به ولایت امیرمؤمنان، علی علیه السلام ایمان آوردند و بر این ولایت، صادق و ثابت ماندند».

فضایل مقداد در روایات
در روایات، برای مقداد مجموعه ای از فضایل و مناقب را، چون پیشی در اسلام آوردن، هجرت، علم، استقامت، ثبات و جوانمردی، نجابت و… بر شمرده اند. از رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز سخنانی درباره مقداد نقل شده که نشانِ جایگاه و فضایل برجسته ی این صحابی بزرگ است.

روایت شده است که روزی پیامبراعظم صلی الله علیه و آله فرمود: «بهشت، مشتاق چهار تن از امت من است». علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: «ای رسول خدا، به من خبر داده اند که فرموده اید بهشت مشتاق چهار تن است. آنان کیستند؟

رسول اکرم صلی الله علیه و آله با دست به امیرمؤمنان اشاره کرد و سه بار فرمود: «به خدا سوگند، تو نخستین ایشان هستی». سپس امیرمؤمنان پرسید: «آن سه تن دیگر کیستند؟» پیامبر فرمود: «آن سه تن، مقداد، سلمان و ابوذرند».

همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله در روایتی دیگر فرمود: «خداوند، چهارتن از یاران مرا دوست می دارد و مرا به دوستی با آنان فرمان داده و به من گفته است که آنان را دوست بدارم». از حضرت پرسیدند: «آن چهار تن کیستند؟» پیامبر فرمود: «علی بن ابی طالب، ابوذر، سلمان و مقداد».

ایمان مقداد
مقداد از جمله کسانی است که ایمان او را ستوده اند و دوستی با او، از شرایط و نشانه های ایمان به شمار می آید. امام صادق علیه السلام در این باره فرمود: «ایمان، ده مرتبه دارد. مقداد، در مرتبه هشتم، ابوذر در مرتبه نهم و سلمان در مرتبه دهم قرار گرفته اند.» همچنین فرمود: «جایگاه و مقام مقداد، میان امت [پیامبر]، به سان جایگاه «الف» در قرآن است که چیزی به آن نمی چسبد». مرحوم مجلسی ذیل این روایت می نویسد: «شاید مراد آن باشد که مقداد، در برخی ویژگی ها آن چنان ممتاز است که هیچ کس به پایه او نمی رسد».

پایداری مقداد در راه حق
مقداد، پس از رسول خداصلی الله علیه و آله در حقانیت خاندان ایشان و امامت علی علیه السلام لحظه ای تردید نکرد. مقداد در مقام تسلیم، حتی از سلمان و ابوذر نیز پیشی گرفت؛ چنان که امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید: «اگر می خواهی شخصی را بشناسی که هیچ گونه شکی در دلش راه نیافت، او مقداد است».
مقداد، همواره در حمایت از اهل بیت علیهم السلام آمادگی خویش را اعلام می کرد. او پیوسته شمشیرش را روی لباس هایش می بست و به در خانه امیرالمؤمنین علیه السلام می آمد و به امام می گفت: «ای علی، اگر هیچ کس شما را یاری نکند، من در یاری شما کوتاهی نخواهم کرد و در پیروی از دستور شما حاضرم».

مقداد؛ از یاران امام زمان
در برخی از روایات، مقداد یکی از یاران و کارگزاران ویژه حضرت مهدی (عج) خوانده شده است. امام صادق علیه السلام با اشاره به رجعت می فرماید: «از پشت کوفه (نجف اشرف)، ۲۷ تن به همراه حضرت مهدی علیه السلام قیام خواهند کرد. پانزده تن آنان از قوم حضرت موسی علیه السلام خواهند بود که به راه حق هدایت یافته اند و دیگران را نیز به آن دعوت می کنند. هفت تن آنان نیز اصحاب کهف اند و دیگران عبارت اند از: یوشع بن نون، سلیمان بن ابودجانه، مقداد و مالک اشتر. اینان به منزله انصار و کارگزاران حضرت مهدی(عج) در خدمت ایشان خواهند بود». (مطلب مربوط به مقداد از این منبع اخذ شده است: سیدنژاد، سیدرضی؛ (۱۳۸۹)، اسوه های جاویدان: سیری در زندگانی اصحاب وفادار پیامبر اکرم(ص)، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)

ج: یمنی‌ها در دوران ظهور

برای یمنی ها در دوران ظهور حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف نیز نقشی بسیار اساسی و ویژه در روایات مشاهده می شود که در اینجا به چند روایت آن اشاره می کنیم:

یمنی‌ها اصل شیعه‌اند/ 34 شهید کربلا، مالک اشتر، کمیل، مقداد، اویس، حُجر، عمرو بن‌حمق و هانی، یمنی بوده‌اند/ فروپاشی آل‌سعود به دست یمنی‌ها از مقدمات ظهور است

۱٫ خروج یمنی همراه با لشگری از یمن جزء نشانه های حتمی ظهور است:
ـ امام صادق علیه السلام فرمود: پنج چیز قبل از قیام قائم واقع خواهد شد: خروج یمنی و سفیانی و ندای آسمانی و فرورفتن لشگری در بیداء و کشته شدن نفس زکیه (کمال الدین ص ۵۸۸/ خصال ج ۱ ص ۳۰۳)
ـ یعقوب بن سراج گفت: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: «فرج شیعیان شما کى خواهد بود؟» فرمود: «هنگامى که بنى عباس با هم کشمکش داشته باشند و پایه دولتشان سست گردد و کسى که هیچ گاه در خود احساس طمع به دولت آنها نمى‏کرد، چشم به دولتشان بدوزد؛ عرب هم از زیر بار زور و مشقت آزاد گردند؛ شوکت هر صاحب شوکتى برطرف شود؛ هنگامی که سفیانى و یمنى ظاهر گردند و حسنى هم حرکت کند، صاحب الامر با میراث پیغمبر از مدینه به مکه می‌رود.» عرض کردم: «میراث پیغمبر چیست؟» فرمود: «شمشیر، زره، عمامه، پیراهن، عصا و اسب آن حضرت، با لوازم و زینش.») غیبت نعمانی: ۲۷۰/ بحار الانوار ج ۵۲ ص ۲۴۲)

یمنی‌ها اصل شیعه‌اند/ 34 شهید کربلا، مالک اشتر، کمیل، مقداد، اویس، حُجر، عمرو بن‌حمق و هانی، یمنی بوده‌اند/ فروپاشی آل‌سعود به دست یمنی‌ها از مقدمات ظهور است

۲٫ لشگر یمنی به حق و راه راست دعوت می‌کند
ـ ابو بصیر از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود: «آمدن سفیانى و یمنى و خراسانى، در یک سال و یک ماه و یک روز است، مانند گردن‌بندى که دانه‏‌هاى آن منظم و یکى از پى دیگرى است… در میان آنها پرچم یمنی هدایت‌یافته‌تر است و پرچم او پرچم هدایت است، زیرا او مردم را به پیروى از صاحب شما دعوت می‌کند. وقتى یمنى قیام کرد، فروش اسلحه بر مردم و هر مسلمانى ممنوع می‌شود. وقتى او خروج کرد، به طرف وى بروید، زیرا لشکر او بر حق است و نمى‏‌باید که مسلمانى، از وى سرپیچى کند. هر کس از دعوت وى سرپیچد، از اهل دوزخ به شمار می‌رود، چه که وى، مردم را دعوت به حق و راه راست مى‏‌کند.»

ابو بصیر می‌گوید: سپس حضرت فرمود: «زوال دولت بنى‌فلان، مانند سرکشیدن کوزه آب است که به دست مردى باشد و ناگهان از دستش بیفتد و بشکند، در حالى که او توجه ندارد و فقط موقعى که از دستش مى‏افتد، تکانى می‌خورد! نابودى دولت آنها نیز به همین مثابه است و عیش و نوشى که دارند، آنها را از نابودى ملک و سلطنت غافل می‌کند.» (غیبت نعمانی ص ۲۵۵)

از مجموع مطالب فوق این موضوع به وضوح به دست می‌آید که سرزمین یمن و مردم آن واجد شایستگی های فراوانی بوده و هستند و اکنون که مورد حمله وحشیانه رژیم وابسته آل سعود با پشتیبانی آمریکا و اسراییل قرار گرفته اند، سزاوار هر گونه حمایت و همدلی هستند و امید می‌رود که حمله به مردمی چنین عریق و شریف، سرانجامی جز نابودی متجاوزان و تزلزل و فروپاشی رژیم آل سعود که از مقدمات ظهور حضرت حجت سلام الله علیه است، نداشته باشد. و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.

مهدی نصیری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد