دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

تفسیرآیات دین وزندگی دهم براساس تفسیرنور حجت الاسلام والمسلمین قرائتی

تفسیرآیات دین وزندگی دهم براساس تفسیرنور حجت الاسلام والمسلمین قرائتی

درس اول
سوره 44. دخان آیه 39،38
آیه

 وَمَا خَلَقْنَا السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لاَعِبِینَ‏
 مَا خَلَقْنَاهُمَآ إِلَّا بِالْحَقِ‏ّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ‏

ترجمه

و ما آسمان‏ها و زمین و آنچه را بین آنهاست به بازى نیافریدیم.
ما جز بر اساس حقّ آسمان و زمین را نیافریدیم، ولى اکثر مشرکان نمى‏دانند.

نکته ها

«لعب» به کار بى‏هدف، بى‏برنامه وبى‏نتیجه مى‏گویند، درست مثل بازى‏هاى کودکانه.
این دو آیه به منزله‏ى مقدّمه‏اى براى آیات بعد در مورد قیامت است، گویا اشاره به این دارد که اگر قیامت نباشد، آفرینش بى هدف است، زیرا هستى براى بشر آفریده شد و اگر بشر با مرگ پوچ شود، هستى نیز پوچ و بیهوده، لذا مى‏فرماید: ما آسمان‏ها و زمین را بى هدف نیافریدیم، بلکه هدفى بر حقّ داشتیم.

پیام ها

 1- هستى هدفدار است، پس ما نباید بى‏هدف باشیم. «و ما خلقنا... لاعبین»
 2- هدف هستى جز حقّ نیست، اگر هدف از خلقتِ چیزى را درک نکردیم مشکل در فهم و محدودیّت ماست. «الا بالحقّ»
 3- فرد حکیم در کار خود منتظر قضاوت و داورى مردم نیست. «الا بالحقّ ولکن اکثر هم لا یعلمون»
 4- علم واقعى، پى بردن به حقانیّت و حکمت کارهاى الهى است. «الا بالحقّ... لا یعلمون»

سوره 51. ذاریات آیه 56-58

آیه

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ
مَآ أُرِیدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَآ أُرِیدُ أَن یُطْعِمُونِ‏
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ‏

ترجمه

و جن و انس را نیافریدم مگر براى آنکه مرا عبادت کنند.
و من از آنان هیچ رزقى نمى‏خواهم و نمى‏خواهم که به من طعام دهند.
زیرا خداوند است آن روزى رسانِ نیرومندِ استوار.

نکته ها

در حدیثى از امام حسین‏علیه السلام مى‏خوانیم: خداوند مردم را نیافرید مگر براى معرفت و شناختن و چون او را شناختند، او را عبادت مى‏کنند و هر که او را عبادت کند، از بندگى غیر او بى‏نیاز مى‏شود.(43)
جنّ، قبل از انسان آفریده شده و داراى تکلیف است. در این آیه نیز نامش قبل از انسان آمده است. «و ما خلقت الجنّ و الانس»
در قرآن، تمام آفرینش بر اساس حق است وهیچ آفریده‏اى باطل نیست، «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما الاّ بالحق»(44) وهمه‏ى آفریده‏ها در مسیر بهره‏مندى انسان است. «خلق لکم»(45)، «سخّر لکم»(46)، «متاعاً لکم»(47)
و انسان نیز براى هدفى متعالى آفریده شده که راه رسیدن به آن، عبادت خدا است. «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» البتّه عبادت معناى عام دارد و به هر کار نیکى که با هدف الهى انجام شود، عبادت گفته مى‏شود.
سؤال: در قرآن اهداف دیگرى، همچون آزمایش و امتحان، براى آفرینش انسان مطرح شده، آیا آن اهداف با هدفى که در این آیه (56) آمده، هماهنگ است؟
پاسخ: قرآن در آیه دوم سوره مُلک مى‏فرماید: «خلق الموت والحیاة لیبلوکم أیّکم أحسن عملا» مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک عمل بهترى دارید. و در آیه دوازدهم سوره طلاق مى‏فرماید: «لتعلموا انّ اللّه على کلّ شى‏ء قدیر» هدف از آفرینش، علم انسان به قدرت الهى است.
در جمع‏بندى این آیات به نتیجه مى‏رسیم که هدف اصلى، بندگى خداوند است، لیکن عبادت نیازمند معرفت است که در جمله «لتعلموا» بیان شده است و در عبادت که همان پذیرفتن راه الهى و رها کردن راه‏هاى غیر الهى است، انسان آزمایش مى‏شود که در جمله «لیبکوکم» آمده است.
سؤال: اگر هدف آفرینش بشر عبادت است، پس چرا این هدف بطور کامل تحقق نیافته است؟
پاسخ: بارها خداوند در قرآن فرموده که اگر مى‏خواستیم، همه را به اجبار هدایت کرده و به بندگى خود در مى‏آوردیم، امّا خداوند بشر را آزاد آفرید، تا آگاهانه و آزادانه، عبادت کند.
سؤال: آیا خداوند به عبادت ما نیازمند است؟
پاسخ: قرآن بارها مى‏فرماید: خداوند از هر جهت غنى است، نه تنها از انسان، بلکه از همه هستى بى نیاز است. اگر به ما دستور دادند که منزل خود را رو به آفتاب بسازیم، نباید کسى گمان کند که خورشید به خانه ما نیاز دارد، این ما هستیم که به نور و انرژى آن محتاجیم. در این آیات نیز بى نیازى خداوند بیان شده است: «ما أرید منهم من رزق»
سؤال: اگر خداوند رزّاق است، پس چرا به همه رزق یکسان نمى‏دهد؟
پاسخ: رزّاق بودن یکى از صفات خداوند است، یکى دیگر از صفات او حکیم بودن است. یکسان بودن رزق، امرى حکیمانه نیست، بلکه باید تابع تلاش و کوشش انسان‏ها باشد. قرآن مى‏فرماید:
«فامشوا فى مناکبها»(48) از دامنه زمین بالا روید و رزق به دست آورید.
«وابتغوا من فضل اللّه»(49) به سراغ کسب و کار و فضل الهى بروید و داد و ستد کنید. چنانکه نباید توقّع داشته باشیم معلّم به همه شاگردان نمره یکسان بدهد، زیرا علاوه بر معلّم بودن و اختیار نمره دادن، حکیم نیز هست و باید میان شاگردان کوشا و بازیگوش، فرق بگذارد.
سؤال: اگر خداوند رزّاق است، قحطى‏ها براى چیست؟
پاسخ: گاهى کمبودها جنبه کیفرى دارد، چنانکه قرآن در مورد کیفر بنى‏اسرائیل مى‏فرماید: «فبظلم من الّذین هادوا حرّمنا»(50) به خاطر ظلمى که یهود کردند، بخشى از خوردنى‏ها را بر آنان حرام کردیم.
گاهى جنبه آزمایشى دارد: «و لنبلونّکم بشى‏ء من الخوف و الجوع»(51) ما از طریق گرسنگى و ترس و... شما را آزمایش مى‏کنیم.
گاهى جنبه تربیتى دارد: «فاخذناهم بالبأساء... لعلّهم یتضرّعون»(52) ما براى تضرّع و برگشت آنان به سوى خداوند، آنها را از طریق ناگوارى‏ها گوشمالى مى‏دهیم.
و گاهى نتیجه قهرى برخورد نادرست انسان با طبیعت است، همچون تخریب جنگل‏ها، آلوده ساختن آب رودخانه‏ها و به هم زدن تعادل محیط زیست که در طول زمان، مشکلات بسیارى از جمله قحطى را بدنبال مى‏آورد.
اگر ایمان داشته باشیم که رزق از خداست، ریشه‏ى بسیارى از حرص‏ها، بخل‏ها، حیله‏ها، حسدها، کلاهبردارى‏ها و کم فروشى‏ها، در انسان مى‏خشکد. «انّ اللّه هو الرّزاق...»
43) تفسیر نمونه.
44) حجر، 85 .
45) بقره، 29.
46) جاثیه، 13.
47) نازعات، 33.
48) ملک، 15.
49) جمعه، 10.
50) نساء، 160.
51) بقره، 155.
52) انعام، 42.

پیام ها

 1- جنّ و انس در تکلیف مشترکند. «الجنّ و الانس... لیعبدون»
 2- عبادت کردن بشر و الهى شدن مردم مهم است، نه عبادت شدن خداوند. «لیعبدون» (نفرمود: «لأعبد» تا من عبادت شوم.)
 3- لازمه‏ى عبادت، معرفت معبود است، پس آفرینش جن و انس براى شناخت حقّ و حرکت در راه خداوند است. «لیعبدون»
 4- انسان در معرض غفلت و نسیان است و باید پیوسته هدفش را به او تذکّر داد. «و ذکّر... ما خلقت الجنّ و الانس...»
 5 - خداوند بى نیاز است و عبادتى که از جن و انس مى‏خواهد، به خاطر احتیاج او نیست بلکه به خاطر رشد آنهاست. «و ما أرید منهم من رزق...»
 6- کسى که خودش رزّاق است، چه نیازى به رزق بندگان دارد. «ما أرید منهم من رزق... ان اللّه هو الرّزاق»
 7- تمام امکانات و تخصّص‏ها و ابزارها، وسیله و بستر رسیدن به رزق است ولى روزى رسان تنها خداست. «انّ اللّه هو الرّزاق»
 8 - خداوند در توان روزى‏رسانى کمبودى ندارد. «هو الرّزاق ذوالقوّة»
 9- با گذشت زمان، قدرت روزى رسانى خداوند کمرنگ نمى‏شود. «المتین» («متین» به معناى ثابت و استوار است)

سوره 6. انعام آیه 162, 163


آیه

قُلْ إِنَّ صَلَاتِى وَنُسُکِى وَمَحْیَاىَ وَمَمَاتِى لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِینَ
لَا شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ

ترجمه

بگو: همانا نماز من و عبادات من و زندگى من و مرگ من براى خداوند، پروردگار جهانیان است.
شریکى براى او نیست و به آن (روح تسلیم و خلوص و عبودیّت) مأمور شده‏ام و من نخستین مسلمان و تسلیم پرودرگارم.

نکته ها


روایت شده که رسول اکرم صلى الله علیه وآله در آستانه‏ى نماز این آیات را مى‏خواند. [529]
مرگ، بر حیات احاطه دارد و حیات بر نُسُک، و نُسُک بر نماز. بنابراین، نماز، هسته‏ى مرکزى در درون عبادات است.
اسلام، به معناى تسلیم بودن در برابر امر خداوند است و به همه‏ى انبیا نسبت داده شده است. حضرت نوح‏علیه السلام خود را مسلمان دانسته است، «اُمرت اَن اکون من المسلمین» [530] حضرت ابراهیم‏علیه السلام از خداوند مى‏خواهد که او و ذریّه‏اش را تسلیم او قرار دهد. «و اجعلنا مسلمین لک و من ذریّتنا اُمّة مسلمة لک» [531] ، حضرت یوسف‏علیه السلام نیز از خداوند مسلمان مردن را درخواست مى‏کند: «توفّنى مسلماً» [532] و پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله نیز اوّلین مسلمان است، «و انا اوّل المسلمین» به این معنا که یا در زمان خودش، یا در رتبه و مقام تسلیم، مقدّم بر همه است.

529) تفسیر قرطبى.
530) یونس، 72.
531) بقره، 128.
532) یوف، 101.

پیام ها


1- راه و روش و هدف خود را در برابر راههاى انحرافى، با صراحت و افتخار اعلام کنیم. «قل»
2- با آنکه نماز، جزو عبادات است، ولى، جدا ذکر شده تا اهمیّت آن را نشان دهد. «صلاتى و نُسُکى»
3- انسان‏هاى مخلص، مسیر تکوینى (مرگ و حیات) و مسیر تشریعى خود (نماز و نُسُک) را فقط براى خداوند عالمیان مى‏دانند. «انّ صلاتى و نُسُکى و محیاى و مماتى للّه»
4- آنگونه که در نماز قصد قربت مى‏کنیم، در هر نفس کشیدن و زنده بودن و مردن هم مى‏توان قصد قربت کرد. «محیاى و مماتى للّه...»
5 - مرگ و حیات مهم نیست، مهم آن است که آنها براى خدا و در راه خدا باشد. «محیاى و مماتى للّه»
6- آنچه براى خدا باشد، رشد مى‏کند. «للّه ربّ العالمین»
7- مرگ و زندگى دست ما نیست، ولى جهت دادن به آن دست ماست. «للّه»
8 - اخلاص در کارها، فرمان الهى است. «بذلک امرت»
9- پیشواى جامعه، باید در پیمودن راه و پیاده کردن فرمان الهى، پیشگام باشد. «اوّل المسلین»


سوره 4. نساء آیه 134

آیه

مَنْ کَانَ یُرِیدُ ثَوَابَ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْیَا وَالْأَخِرَةِ وَ کَانَ اللَّهُ سَمِیعاً بَصِیراً

ترجمه

هر کس پاداش دنیا را بخواهد، پس (بداند که) پاداش دنیا و آخرت نزد خداست و خداوند همواره شنواى بیناست.

نکته ها

انسان که مى‏تواند از خداوند، دنیا و آخرت را بخواهد و از نعمت‏هاى هر دو سرا بهره‏مند شود، اگر تنها به دنیا اکتفا کند و در کارهاى نیک، در پى‏اهداف مادّى باشد، به شدّت در اشتباه است.
یکى از علل گرایش به کفر و بى‏تقوایى، گمان رسیدن به دنیاست که این آیه آن را ردّ مى‏کند.

پیام ها

1- در انسان غریزه سودجویى است. قرآن از این غریزه در تربیت انسان‏ها استفاده مى‏کند. «من کان یرید ثواب الدنیا»
2- اسلام دین جامع و خواهان سعادت مردم در دنیا و آخرت و دستیابى به هر دو است. «فعنداللّه ثواب الدنیا و الاخرة»
3- دنیا و آخرت، همه به دست اوست، پس دید خود را گسترش دهیم و از مادّیات وتنگ نظرى برهیم. «فعنداللَّه ثواب الدنیا و الاخرة»
4- اگر دنیا هم مى‏خواهیم، از خدا بخواهیم، که همه چیز به دست اوست. «فعنداللَّه ثواب الدنیا و الاخرة»
5 - مؤمنانى که از خداوند، هم دنیا و هم آخرت را طلب کنند برنده‏اند.[395] «فعنداللَّه ثواب الدنیا و الاخرة»
6- پاداش الهى بر اساس علم و آگاهى او به اعمال ما است. «فعنداللَّه ثواب الدنیا و الاخرة و کان اللَّه سمیعاً بصیرا»
7- باید به حقیقت، مؤمن و مخلص بود نه به ظاهر، چرا که خداوند، شنوا و بیناست. «کان اللَّه سمیعاً بصیرا»

395) با توجّه به آیه «ربّنا آتنا فى الدنیا حسنة و فى الاخرة حسنة0 بقره، 205.
درس دوم
سوره 76. انسان آیه 4،3
آیه

إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَإِمَّا کَفُوراً
إِنَّآ أَعْتَدْنَا  لِلْکَافِرِینَ سَلاَسِلَاْ وَأَغْلاَلًا وَسَعِیراً

ترجمه

به راستى ما راه (حق) را به او نمایاندیم، خواه شاکر (و پذیرا) باشد یا ناسپاس.
همانا ما براى کفر پیشه‏گان زنجیرها و غل‏ها و آتشى برافروخته آماده ساخته‏ایم.

نکته ها

هدایت، چند گونه است:
گاهى هدایت فطرى است. چنانچه قرآن مى‏فرماید: «فالهمها فجورها و تقواها»(196) خداوند به نفس بشر، خیر و شرّ را الهام کرد.
نوع دیگر، هدایتى است که از طریق تحصیل، تعقّل، مشورت، تجربه ومطالعه به دست مى‏آید.
و نوع سوم هدایتى است که از راه تبلیغ و ارشاد انبیا و اولیا صورت مى‏گیرد.
تشکّر گاهى قلبى است، یعنى همه نعمت‏ها را از خدا بدانیم؛ گاهى عملى است، بدین معنا که انسان نعمت‏هاى خداوند را فقط در راه حق مصرف کند و گاهى زبانى است، یعنى انسان «الحمد للّه ربّ العالمین» را بر زبان جارى کند.
«سَلاسل» جمع «سِلسلة» به معناى زنجیر و «اَغلال» جمع «غُلّ» به معناى طوقى است که به گردن مى‏نهند و «سَعیر» به معناى آتش افروخته است.
امام صادق‏علیه السلام ذیل آیه «امّا شاکراً و امّا کفوراً» فرمودند: «عرفناه اِمّا آخذ و اِمّا تارک»(197) ما راه را به او معرفى کردیم، یا آن را مى‏گیرد و یا رها مى‏کند.
«سلاسلا و اغلالاً» یعنى زنجیر در پا و غل بر گردن.
انسان در مسیر بندگى و تشکّر از خداوند، مرحله ضعیف یا متوسّطى را طى مى‏کند ولى در طریق سرکشى و تمرّد، مرحله بالایى را مى‏پیماید. در شکر، شاکر است (نه شکور)، ولى در کفر، کفور است. «امّا شاکراً و امّا کفوراً» یعنى شکر او معمولى ولى کفر او قوى است. به چند نمونه دیگر توجه کنید. قرآن مى‏فرماید:
«انّه لیؤوس»(198) انسان بسیار مأیوس است.
«انّ الانسان لظلوم»(199) به راستى که انسان بسیار ظالم است.
«کان الانسان عجولاً»(200) انسان موجودى عجول است.
«کان الانسان قتوراً»(201) انسان، تنگ نظر است.
«انّ الانسان خلق هلوعاً»(202) انسان بسیار حریص و کم طاقت است.
«اذا مسّه الشر جزوعاً»(203) هنگامى که شرّى به او رسد، بسیار جزع و فزع مى‏کند.
«انّ الانسان لربّه لکنود»(204) انسان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است.
195) مریم، 67.
196) شمس، 8.
197) تفسیر کنزالدقائق.
198) هود، 9.
199) ابراهیم، 34.
200) اسراء، 11.
201) اسراء، 100.
202) معارج، 19.
203) معارج، 20.
204) عادیات، 6.

پیام ها

1- آزمایش انسان، براساس آگاهى و آزادى است:
آگاهى به واسطه چشم و گوش و عقل و فطرت درونى و هدایت بیرونى؛ و آزادى برمبناى اختیار که به تمام انسان‏ها داده شده است: «نبتلیه... سمیعاً بصیراً هدیناه... امّا شاکراً و امّا کفوراً»
2- خداوند، حجت را بر انسان تمام کرده است. «انّا هدیناه السبیل»
 3- راه درست، یکى بیش نیست. «انّا هدیناه السبیل» (کلمه «سَبیل» مفرد است.)
 4- هدایت، نعمتى در خور سپاس است. «انّا هدیناه السبیل امّا شاکراً» (پیمودن راه دین، شکر الهى و انحراف از آن، کفران و ناسپاسى است.)
 5 - کسانى که هدایت انبیا را نپذیرند، بالاترین مرحله از کفر را مرتکب شده‏اند. (به جاى آنکه بگوید «امّا کافراً»، فرمود: «امّا شاکراً و امّا کفوراً». زیرا «کفور»، اوج کفر است.)
 6- هرکس شاکر نباشد، کفور است، راه سوّمى وجود ندارد. «امّا شاکراً و امّا کفوراً»
 7- در تربیت انسان، نقش هشدار، بیش از بشارت است. (لذا قرآن ابتدا هشدار مى‏دهد و سپس بشارت.) «انّا اعتدنا للکافرین...»
 8 - کیفرهاى الهى داراى ملاک و معیارند. «اعتدنا للکافرین سلاسل و اغلالاً و سعیراً»
 9- هر انتخابى، سرانجام خود را به دنبال دارد. کفر، دوزخ را و شکر، بهشت را. «اِمّا شاکراً و اِمّا کفوراً... انّا اعتدنا للکافرین... انّ الأبرار...»

سوره 91. شمس آیه 1-8

آیه

وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا
وَالنَّهَارِ إِذَا جَلاَّهَا
وَالَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا
وَالسَّمَآءِ وَمَا بَنَاهَا
وَ الْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا

ترجمه

به خورشید سوگند و گسترش نور آن.
به ماه سوگند، آنگاه که از پى خورشید در آید.
به روز سوگند آنگاه که زمین را روشن سازد.
به شب سوگند، آنگاه که زمین را بپوشاند.
به آسمان سوگند و آنکه آن را بنا کرد.
به زمین سوگند و آنکه آن را گسترانید.
به نفس سوگند و آنکه آن را سامان داد.
پس پلیدى‏ها و پاکى‏هایش را به او الهام کرد.

نکته ها

شاید رمز سوگند به خورشید و ماه و شب و روز و... آن است که آنچه را که براى آن سوگند یاد شده (تزکیه نفس) به مقدار عظمت خورشید و ماه ارزش دارد.
ارزش خورشید و ماه و شب و روز، بر کسى پوشیده نیست. حیات جانداران و پیدایش ابر و بارش باران و رویش گیاهان و درختان و تغذیه حیوانات و انسان، همه مرهون تابش خورشید است.
در قرآن، گاهى به خورشید بزرگ سوگند یاد شده و گاهى به انجیر و زیتون کوچک و این شاید به خاطر آن باشد که براى قدرت خداوند فرقى میان خورشید و انجیر نیست. همانگونه که دیدن کاه و کوه براى چشم انسان یکسان است و دیدن کوه براى چشم، زحمتى اضافه بر دیدن کاه ندارد. البتّه بالاترین سوگندها، سوگند به ذات خداوند است، آنهم درباره تسلیم بودن مردم در برابر رهبرى آسمانى. «فلا و ربّک لا یؤمنون حتّى یحکموک»(66)
پرسوگندترین سوره‏ها، همین سوره شمس است که طبیعتاً باید در مورد مهمترین مسائل باشد و آن تزکیه روح از هرگونه پلیدى و آلودگى است. شاید این همه سوگند براى بیان اینکه رستگارى در سایه تهذیب است، به خاطر آن باشد که خداوند به انسان بفهماند که من تمام مقدّمات را براى تو آماده کردم، با نور آفتاب و ماه صحنه زندگى را روشن و با گردش شب و روز، زمینه تلاش و استراحت شما را فراهم کردم. زمین را براى شما گستردم و آسمان را برافراشتم و درک خوبى‏ها و بدى‏ها را به روح شما الهام کردم تا به اختیار خود، راه تزکیه نفس را بپیمایید.
ابر و باد و مه و خرشید و فلک در کارند
تا تو نانى به کف آرى و به غفلت نخورى‏
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبرى  «فجورها» از فجر به معناى شکافتن است.
برافراشتگى آسمانها و گستردگى زمین، با اراده مستقیم الهى یا از طریق نیروها و عوامل طبیعى است و لذا قرآن مى‏فرماید: «والسماء و ما بناها» و نفرمود: «من بناها» زیرا کلمه «ما» شامل غیر خداوند نیز مى‏شود. یعنى آنچه آسمان را بنا کرد از نیروها و جاذبه‏ها و دافعه‏هاى طبیعى است که خداوند حاکم کرده و اگر مراد از کلمه «ما» در «و ما بناها» خداوند باشد، به خاطر آن است که در لفظ «ما» نوعى ابهام برخاسته از عظمت نهفته و به همین دلیل به جاى کلمه «من» کلمه «ما» گفته شده است. (واللّه العالم)
جهان هستى، گویا در ابتدا یک مجموعه متراکم بوده، سپس بخشى برافراشته و آسمان شده و بخشى گسترده و زمین شده است. «بناها - طحاها» مؤید این سخن آیه‏اى است که مى‏فرماید: آسمان و زمین رتق بود و فتق کردیم، یعنى بسته بود و بازش کردیم. «رتقاً ففتقناهما»(67)
بعضى کلمه «طحاها» را اشاره به حرکت زمین دانسته‏اند، چون یکى از معانى «طحو» راندن و حرکت دادن است.
اسلام، فکر انسان مادى را از شکم و شهوت و شمشیر و شراب، به تأمّل در عمق آسمان‏ها و زمین و گردش کرات و پیدایش ایام وا داشته است.
در تفاوت میان وحى و الهام، گفته‏اند که الهام، درکى است که انسان سرچشمه آن را نمى‏شناسد، در حالى که گیرنده وحى، سرچشمه وحى را مى‏شناسد.(68)
66) نساء، 65.
67) انبیاء، 30.
68) تفسیر نمونه.

پیام ها

1- بسیارى از موجودات هستى، پدیده‏هایى شگفت‏انگیز، روشنگر، مقدّس و ارزشمند هستند و مى‏توان به آنها سوگند یاد کرد.«والشمس - والقمر - والنهار»
2- ماه به دنبال خورشید و تابع آن است. «اذا تلاها»
 3- اجرام آسمانى با یکدیگر پیوند دارند «و الشمس - والقمر - و السماء - و الارض»
 4- خورشید و ماه و ستاره را خدا نپندارید، همه آنها آثار قدرت و تدبیر موجود دیگرى هستند. «تلاها - بناها - طحاها»
 5 - خواسته‏ها و تمایلات و غرایز انسان به طور حکیمانه تعدیل شده است. «و نفس و ما سوّاها»
 6- گناه، نوعى شکافتن پرده عفّت و دیانت است. «فجورها»
 7- فهم و درک خوبیها و بدیها به صورت فطرى، در عمق روح انسانها نهاده شده است. «فالهمها فجورها وتقواها»
 8 - ابتدا باید پلیدى‏ها را بشناسیم، سپس راه گریز و پرهیز از آنها را. (کلمه «فجور» قبل از «تقوا» آمده است.) «فجورها وتقواها»

توضیحات

سیماى سوره شمس‏
 سوره شمس، پانزده آیه دارد و در مکّه نازل شده است.
 نام آن برگرفته از آیه اول است که با سوگند به خورشید آغاز مى‏شود.
 بیشترین سوگندهاى قرآن، به صورت پشت سر هم در این سوره آمده است که با یازده سوگند پیاپى بر خورشید وماه، روز و شب و آسمان زمین، بر ارزش و اهمیّت تزکیه نفس، تأکید مى‏ورزد.
 مضمون این سوره آن است که انسان با الهام خدایى، کار نیک را از کار زشت تشخیص مى‏دهد و اگر بخواهد رستگار شود، باید باطن خود را تزکیه کند و با انجام کارهاى نیک، آن را رشد و پرورش دهد و گرنه از سعادت محروم مى‏ماند.(65)
 آنگاه به عنوان شاهد، داستان قوم ثمود را ذکر مى‏کند که به خاطر تکذیب پیامبرشان حضرت صالح و کشتن شترى که معجزه الهى بود، به عذابى سخت گرفتار شدند.
65) تفسیر المیزان.
سوره 75. قیامة آیه 1-6
آیه

لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ
وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ
أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُ
بَلَى‏ قَادِرِینَ عَلَى‏ أَن نُّسَوِّىَ بَنَانَهُ
بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ
یَسْئَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ

ترجمه

به روز قیامت قسم مى‏خورم.
و به نفس ملامت‏گر قسم مى‏خورم (که شما پس از مرگ زنده خواهید شد.)
آیا انسان مى‏پندارد که استخوان‏هاى او را (بعد از مرگ) جمع نمى‏کنیم؟
بلکه ما قادریم (خطوط سر) انگشتان او را (بار دیگر) درست کنیم، ولى انسان مى‏خواهد راه فسق و فجور را پیش روى خود باز کند.
(لذا از روى تردید) مى‏پرسد: روز قیامت چه وقت است؟

نکته ها

این سوره و سوره بلد با جمله «لا اُقسم» آغاز شده است. به گفته بسیارى از مفسّران، حرف «لا» براى تأکید است ولى بعضى آن را براى نفى مى‏دانند، یعنى مطلب به قدرى روشن است که سوگند نمى‏خورم.
شاید شباهت قیامت با نفس لوّامه که هر دو مورد قسم واقع شده‏اند، در این باشد که در دنیاى کوچک وجود انسان دادگاهى به نام نفس لوّامه وجود دارد، در عالم هستى نیز دادگاهى به نام قیامت قرار دارد.(156)
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله به ابن مسعود فرمود: اعمال خوب را زیاد انجام بده که نیکوکار و بدکار، هر دو در قیامت پشیمان خواهند بود. نیکوکاران از این که چرا کارهاى نیک بیشترى انجام نداده‏اند و بدکاران از کوتاهى‏ها و تقصیر خود. سپس فرمود: آیه «و لا اقسم بالنفس اللوّامة» شاهد و گواه این مطلب است.(157)
نفس در قرآن‏
در قرآن و روایات و دعاها، چند گونه نفس براى انسان تصویر شده است:
الف) نفس امارّة: که همواره انسان را به بدى‏ها فرمان مى‏دهد و اگر با عقل و ایمان مهار نشود، انسان را به سقوط و تباهى مى‏کشاند. در قرآن مى‏خوانیم: «انّ النّفس لامّارة بالسوء الاّ ما رحم ربّى»(158) به درستى که نفس (انسان را) به کارهاى زشت و ناروا فرمان مى‏دهد مگر آن که پروردگارم رحم کند.
این نفس، آنقدر خواهش و خواسته خود را تکرار مى‏کند تا انسان را گرفتار سازد. حضرت على‏علیه السلام مى‏فرماید: نفس امّارة همچون فرد منافق تملّق انسان را مى‏گوید و در قالب دوست جلوه مى‏کند تا بر انسان مسلّط شود و او را به مراحل بعد وارد کند.(159)
قرآن کریم در سوره یوسف مى‏فرماید: پس از آن که برادران یوسف، بنیامین را در سرزمین مصر به جاى گذاشته و به نزد پدر برگشتند و ماجراى دستگیر شدن او به اتهام سرقت بیان کردند، حضرت یعقوب به آنان فرمود:«بل سوّلت لکم انفسکم»(160) بلکه نفس، این کار زشت را براى شما زینت داد و شما را به سوى آن کشاند.
در حدیث دیگرى مى‏خوانیم: بعد از نماز، از خداوند چنین بخواهید: «الهى لا تکلنى الى نفسى طرفة عین ابداً» حتّى به اندازه چشم بر هم زدنى مرا به نفس خودم وامگذار.(161)
امام زین العابدین علیه السلام در مناجات شاکّین به خداوند متعال عرض مى‏کند: من از نفسى به تو شکایت مى‏کنم که به بدى‏ها فرمان مى‏دهد، به سوى خطاها مى‏رود، نسبت به انجام گناه شتابان است، هنگامى که شرّى به او مى‏رسد فریاد مى‏زند و هنگامى که قرار است خیرى از ناحیه او به کسى برسد بخل مى‏ورزد، به لهو و لعب تمایل شدید دارد، از غفلت و سهو و اشتباه پر شده است، به سوى گناه سرعتم مى‏بخشد و براى توبه، مرا به طفره وا مى‏دارد.
ب) نفس لوّامة: که در این سوره (قیامت) آمده است و شاید مراد از آن، همان وجدان اخلاقى باشد. آرى، انسان داراى حالتى است که در برابر انجام بدى‏ها یا کم شدن خوبى‏ها، هم در دنیا خود را ملامت مى‏کند و هم در آخرت. این ملامت‏ها، همان ندامت و پشیمانى است که مى‏تواند مقدّمه توبه باشد و یا بسترى براى یأس و خودباختگى فراهم آورد.
ج) نفس مطمئنّة: که در اثر نماز و یاد خدا حاصل مى‏شود و انسان به آرامش و اطمینان دست پیدا مى‏کند. قرآن کریم در یک مى‏فرماید: «اقم الصّلاة لذکرى»(162) نماز را به پادار تا به یاد من برسى و در جاى دیگر مى‏فرماید: «الا بذکر اللّه تطمئنّ القلوب»(163) آگاه باشید که با یاد خداوند دلها اطمینان و آرامش پیدا مى‏کنند.
انسان مطمئن، از مرگ نمى‏هراسد، مشتاق شهادت است، به زرق و برق‏ها و جلوه‏هاى دنیا بى‏اعتنا است و به مقدّرات الهى همواره راضى است.
منکران معاد گاهى سؤالاتى را براى انکار قیامت مطرح مى‏کردند. از جمله این که مى‏گفتند: «من یحیى العظام و هى رمیم»(164) چه کسى این استخوان‏ها را زنده مى‏کند در حالى که پوسیده و پراکنده شده‏اند؟ و گاهى به طور علنى قیامت را انکار مى‏کردند و مى‏گفتند: «ان هى الاّ حیاتنا الدنیا نموت و نحیى و ما نحن بمبعوثین»(165) جز این زندگانى دنیا، زندگانى دیگرى نیست که ما در آن به دنیا مى‏آییم و مى‏میریم و ما مبعوث نمى‏شویم.
در مقابل تردید و تشکیک مخالفان در معاد که بازگشت آن به قدرت خداوند است، قرآن بر قدرت الهى در باز آفریدن انسان‏ها تأکید مى‏کند که به نمونه‏هایى از آن اشاره مى‏کنیم:
«قادر على ان یخلق مثلهم»(166) او قادر است که همانند آنها را دوباره خلق کند.
«بقادر على ان یحیى الموتى»(167) خداوند بر اینکه مردگان را زنده کند توانا است.
«على رجعه لقادر» خداوند بر بازگرداندن او توانا است.
و در این آیه مى‏فرماید: نه تنها بازگرداندن اصل انسان، بلکه آفرینش خطوط نوک انگشتان او در نزد خداوند کار مهمّى نیست. «بلى قادرین على ان نسوّى بنانه»
در انگشتان هر انسانى خطوط خاصّى است که مخصوص به اوست و هیچ دو نفرى پیدا نمى‏شوند که خطوط انگشتان آنها یکسان باشد و به همین جهت براى شناسایى مجرمان، از انگشت نگارى استفاده مى‏کنند. آرى علم خداوند و قدرت او بر ظریف‏ترین ذرّات وجود هر فردى جارى است. «نسوّى بنانه»

156) تفسیرنمونه.
157) بحار، ج 74، ص‏104.
158) یوسف، 53.
159) غررالحکم.
160) یوسف، 83 .
161) کافى، ج 3. ص‏346.
162) طه، 14.
163) رعد، 28.
164) یس، 78.
165) مؤمنون، 37.
166) اسراء، 99.
167) احقاف، 33.

پیام ها

 1- در نزد خداوند، وقوع قیامت قطعى است و لذا به آن سوگند مى‏خورد. «لا اقسم بیوم القیامة»
 2- یکى از ویژگى‏هاى انسان، داشتن وجدان اخلاقى و شناخت فطرى خوبى‏ها و بدى‏ها و سرزنش و ملامت خود یا دیگران به هنگام انجام بدى‏ها است. «النفس اللوّامة»
 3- در میان سه نفس امّاره، مطمئنّة و لوّامة، آن که به سرزنش‏ها و حسرت‏هاى روز قیامت شباهت دارد، نفس لوّامة است. «لااقسم بیوم القیامة... بالنفس اللوّامة»
 4- ایمان به معاد مانع از انجام فسق و فجور است. لذا آنان که بناى بر انجام گناه و فجور دارند، معاد را زیر سؤال مى‏برند. «بل یرید الانسان لیفجر امامه یسئل ایّان یوم القیامة»
 5 - منکران معاد، بر اساس پندار و خیال به انکار قیامت مى‏پردازند نه استدلال و دلیل و برهان. «أ یحسب الانسان ان لن نجمع عظامه»
 6- اعضا و جوارح و استخوان‏هاى پوسیده و پراکنده، در قیامت قابل جمع‏آورى است. «نجمع عظامه»
 7- معاد جسمانى است و در قیامت وجود انسان از استخوانهاى خودش است. «نجمع عظامه»
 8 - نقل پندارهاى باطل و ردّ آنها جایز است. «أیحسب... بلى قادرین»
 9- آفریده خداوند، داراى نظم و نظام است، چه در دنیا: «الّذى خلق فسوّى»(168) و چه در آخرت: «نسوّى بنانه»
 10- انسان قیامت، همان انسان دنیایى است. «بلى قادرین على ان نسوّى بنانه»
 11- خداوند به انسان قدرت انتخاب و اختیار و اراده عطا کرده است و او مى‏تواند بر خلاف عقل و فطرت و آگاهى خود تصمیم بگیرد. «بل یرید الانسان لیفجر امامه»
 12- بسیارى از کسانى که قیامت را انکار مى‏کنند مشکل علمى ندارند، بلکه از نظر روانى انکار آنان براى آن است که به خیال خود راه را براى خواسته‏هاى خود باز کنند. «یرید الانسان لیفجر امامه»

168) اعلى، 2.

توضیحات

سیماى سوره قیامت‏
 این سوره چهل آیه دارد و در مکّه نازل شده است.
 نام آن برگرفته از آیه اول است و به معناى رستاخیز مى‏باشد.
 محور مطالب این سوره چنانکه از نامش پیداست، موضوع معاد و روز قیامت مى‏باشد. ابتدا حوادث سخت و سهمگین پایان این جهان مطرح شده و سپس چهره‏هاى شادمان و غمگین نیکوکاران و بدکاران آمده است.
 ادامه سوره، حالات انسان در هنگام جان دادن و مرگ را بیان کرده و با اشاره‏اى به آفرینش انسان از قطره‏اى آب پست، که نشانه قدرت خداوند بر آفرینش دوباره انسان است، پایان مى‏یابد.
 البتّه چهار آیه میانى سوره، در مورد قرآن و نحوه نزول و قرائت آن است.
 در روایات براى کسى که به قرائت این سوره مداومت داشته و نسبت به آن عامل باشد، عبور بر صراط و حضور در قیامت با چهره‏اى بشّاش و خندان تضمین شده است.
درس چهارم
سوره 29.‏ عنکبوت آیه 64
آیه

وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَآ إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِىَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ

ترجمه

این زندگى دنیا چیزى جز سرگرمى و بازیچه نیست و اگر بدانند، زندگى حقیقى، همان سراى آخرت است.

نکته ها

«لهو» به سرگرمى‏هایى گفته مى‏شود که انسان را از هدف اصلى و مسائل اساسى باز مى‏دارد؛ «لعب» انجام کارى مثل بازى است که قصدى در آن نیست.(158)
«هذه الحیاة الدنیا» رمز تحقیر دنیاست، همان‏گونه که «لهى الحیوان» رمز عظمت آخرت.
سؤال: با این که قرآن، خود به کار و تلاش براى آباد کردن زمین و سیر و سفر و بهره‏مند شدن از طبیعت، همسر، زیبایى‏ها، خوراکى‏ها و کسب درآمد، سفارش نموده است، پس چگونه در این آیه مى‏فرماید: دنیا جز لهو و لعب نیست؟
پاسخ: کامیابى‏هایى که براى رسیدن به اهداف مقدّس و با روش و ابزار مقدّس و در محدوده‏ى قانون و با رعایت سایر شرایط باشد، همه‏ى آنها مزرعه‏ى آخرت است و آنچه در این آیه تحقیر و مذمّت شده و لهو و لعب معرّفى شده، مواردى است که هدف مقدّسى در کنار آن نباشد و با موازین دینى و قانونى مخالف باشد.
158) مفردات راغب.

پیام ها

 1- آفرینش دنیا، هدفدار و حکیمانه است، لیکن غفلت از آخرت، دنیا پرستى و غرق شدن در آن، سفیهانه است. «لهو و لعب»
 2- همه جا سکوت در برابر دلخوشى‏هاى مردم جایز نیست، گاهى باید با نهیب و فریاد، به غافلان هشدار داد. «لهو و لعب»
 3- در شیوه‏ى تبلیغ، هرگاه امر زشتى را نفى مى‏کنید، جایگزین خوبى به او ارائه دهید. «انّ الدّار الآخرة»
 4- حیاتِ واقعى، حیات آخرت است. «الدّار الآخرة لهى الحیوان»
 5 - مردم، حقیقت آخرت را نمى‏دانند وگرنه به دنیا دل نمى‏بستند. «لو کانوا یعلمون»

سوره 5. مائده آیه 69
آیه

إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالْصَّبِئُونَ وَالنَّصَرَى‏ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْأَخِرِ وَعَمِلَ صَلِحاً فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ‏

ترجمه

همانا کسانى که ایمان آوردند ومؤمنان و یهودیان و صابئان و مسیحیان، هر کدام به خدا و روز قیامت‏ایمان آورده و کار شایسته انجام دهند، بیم و اندوهى بر آنان نیست.

نکته ها

کلمه‏ى «صابئین» که سه بار در قرآن و در کنار یهود و نصارى آمده است، به کسانى گفته مى‏شود که پیرو یکى از ادیان آسمانى بوده، ولى به مرور زمان انحرافاتى در آنان پیدا شده است، از جمله اعتقاد به تأثیر ستارگان و کناره‏گیرى از معاشرت با مردم و داشتن آداب مخصوصى در زندگى.
پیروان ادیان مختلف، پس از آمدن دین جدید، باید به آن ایمان آورند، وگرنه بعثت انبیاى بعدى بیهوده خواهد بود. یهود و نصارى و صابئان، هر کدام مثل مسلمانان به پیامبر اسلام ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، بیم و اندوهى نخواهند داشت.
از میان همه‏ى ادیان گذشته، نام یهود و نصارى و صابئین برده شده، چون از ادیان الهى هستند که از سایرین براى قبول دعوت حقّ سزاوارترند.

پیام ها

1- از اصول مشترک همه ادیان آسمانى، ایمان به خدا و قیامت و رسالت انبیا است. «مَن آمن باللّه ...»
2- ملاک سعادت در همه ادیان آسمانى، ایمان و عمل صالح است، نه ادّعا و نام. «مَن آمن باللّه و الیوم الاخر...»
3- ایمان از عمل جدا نیست. «آمن ... وعمل»
4- آرامش واقعى، در سایه‏ى ایمان و عمل صالح است. «مَن آمن... و عمل صالحا فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون»
سوره 45. جاثیه آیه 24
آیه

وَقَالُواْ مَا هِىَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَآ إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ‏

ترجمه

و گفتند: جز همین زندگى دنیایى، زندگى دیگرى نیست، مى‏میریم و زنده مى‏شویم (یک گروه مى‏رویم و یک گروه مى‏آییم) و ما را چیزى جز طبیعت و روزگار نابود نمى‏کند، در حالى که هیچ گونه علمى بر این ادّعا ندارند. آنان جز گروهى خیالباف نیستند.

نکته ها

«دهر» به معناى گذر زمان دنیا است، گویا مادّیون معتقدند که گذر عمر، مایه‏ى مرگ و هلاکت انسان است.(50)
50) مفردات راغب.

پیام ها

 1- هوى‏پرستى، چنان چشم و دل انسان را کور مى‏کند که قیامت را منکر مى‏شود و زندگى را در حیات کوتاه دنیا محصور مى‏داند. «اتّخذ الهه هواه... حیاتنا الدنیا»
 2- منکران معاد براى انکار خود، منطق و علم ندارند. «مالهم بذلک من علم»
 3- در عقاید، پندار و گمان بى‏ارزش است، عقاید باید بر اساس علم باشد. «ان هم الا یظنون»

درس پنجم
سوره 4. نساء آیه 87

آیه

اللَّهُ لَآ إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَمَةِ لَا رَیْبَ فِیهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثاً

ترجمه

خداوند که معبودى جز او نیست، همه شما را در روز قیامت که هیچ شکّى در آن نیست جمع مى‏کند، و راستگوتر از خدا در سخن کیست؟


پیام ها

1- مبدأ و معاد هر دو به دست یک خداست. «اللّه لااله الا هو لیجمعنکم...»
2- قیامت روز جمع شدن همه براى حسابرسى است، پس باید در راه جلب رضاى او کوشش کرد و تنها او را پرستید. «لیجمعنّکم الى یوم القیامة»
3- با آن همه دلایل بر معاد (مثل عدالت خدا، حکمت او، نشانه‏هاى رستاخیز در طبیعت و حیات آن پس از مرگ در زمستان، خواب و بیدارى، تجدید سلول‏هاى بدن و ...) جایى براى تردید در قیامت نیست. «لاریب»
4- هرجا که غفلت بیشتر باشد، مربّى باید هشدارهاى قاطع‏ترى دهد. (نشانه‏هاى تأکید در آیه: حرف لام، نون تأکید ثقیله، جمله «لاریب»، جمله «اصدق حدیثاً»، همه به خاطر غفلت انسان از قیامت است.)

سوره 23.‏ مؤمنون آیه 115
آیه

أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَکُمْ عَبَثاً وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ

ترجمه

پس آیا گمان مى‏کنید که ما شما را بیهوده آفریده‏ایم، و شما به سوى ما بازگردانده نمى‏شوید؟

نکته ها

قرآن براى آفرینش انسان اهدافى را بیان کرده است از جمله:
1- عبادت. «و ما خلقت الجنّ والانس الاّ لیعبدون» [120] من جن و انس را نیافریدم جز براى این که عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند).
2- آزمایش. «خَلَق الموت والحیاة لیَبلوکم ایّکم احسن عملاً» [121] (خداوند) مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید، که کدام یک از شما بهتر عمل مى‏کنید.
3- براى دریافت رحمت الهى. «الاّ مَن رحم ربّک و لذلک خلقهم» [122] مگر کسى که پروردگارت به او رحم کند و(خداوند) براى همین (رحمت) مردم را آفرید.
حضرت على‏علیه السلام فرمود: «رحم اللّه امرء عرف قدره» خداوند رحمت کند کسى را که ارزش و اعتبار خود را بشناسد. [123] و بداند از کجا آمده، اکنون در کجاست وسپس به کجا مى‏رود.
امام حسین علیه السلام فرمود: «انّ اللّه ما خلق العباد الاّ لیعرفوه فاذا عرفوه عبدوه فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه» خداوند متعال بندگانش را نیافریده است مگر براى این که او را بشناسند، آن گاه که او را شناختند، عبادتش کنند و چون خدا را عبادت کردند، با پرستش و عبادت او از پرستش غیر او بى‏نیاز شوند. [124]
حضرت على‏علیه السلام فرمود: «الدّنیا خُلقت لغیرها ولم‏تخلق لنفسها» [125] دنیا براى دیگرى آفریده شده و براى خود آفریده نشده است. (دنیا وسیله‏اى است براى رسیدن به آخرت)
آرى، کسانى که همه‏ى هدف‏هاى خود را در درون دنیا جستجو مى‏کنند، زمین‏گرا و زمین‏گیر مى‏شوند. چنانکه در آیه‏ى 176 سوره اعراف آمده است: «اخلد الى الارض»
هر دم از عمر گرامى هست گنج بى‏بدل‏ مى‏رود گنجى چنین هرلحظه بر باد آه آه

120) ذاریات، 56 .
121) ملک، 2 .
122) هود، 119.
123) غررالحکم.
124) بحار، ج‏5، ص‏312.
125) نهج‏البلاغه، حکمت 463.

پیام ها

1- آفرینش انسان، هدفدار است. «أفحسبتم انّما خلقناکم عبثا»
2- همه‏ى محاسبات انسان، واقع بینانه نیست. «أفحَسِبتم»
3- در کار خداوند عبث و بیهودگى راه ندارد. «أفحَسِبتم... عَبَثا»
4- زندگى دنیا بدون آخرت، بیهوده ولغو است. «عَبَثا»
5 - انسان مسئول و متعهّد است. (باید خود را براى پاسخ گویى در قیامت آماده کنیم). «أفحسبتم ... لا ترجعون»
6- هدف آفرینش انسان، در این جهان خلاصه نمى‏شود. «أفحسبتم...لاترجعون»
سوره 38. صاد آیه 28،27
آیه

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَآءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلاً ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنَ النَّارِ
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِى الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ

ترجمه

و ما آسمان و زمین و آن چه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم، این، پندار کسانى است که کفر ورزیدند، پس واى از آتش (دوزخ) بر کسانى که کافر شدند!
آیا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند همانند فسادگران در زمین قرار مى‏دهیم، یا اهل تقوا را مانند فاجران قرار مى‏دهیم؟


پیام ها

1- در جهان بینى الهى، آفرینش هدفدار است. «ما خلقنا... باطلا» و در بینش غیر الهى، آفرینش بى هدف است. «ذلک ظن الّذین کفروا»
 2- چون نظام هستى بر اساس حقّ است پس داورى نیز باید بر اساس حقّ باشد تا نظام قانون با نظام آفرینش همسو باشند. «فاحکم... بالحقّ... و ما خلقنا... باطلا»
 3- در تمام هستى، هیچ ذرّه‏اى بیهوده خلق نشده است. «ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا»
 4- کفّار براى اعتقادات خود دلیل ندارند بلکه تکیه‏گاهشان ظن و گمان است. «ظن الّذین...»
 5 - چون آفرینش هدفدار است، هرگز رها نمى‏شود و تا روز قیامت و رسیدن مؤمن و مفسد به پاداش و کیفر ادامه دارد. «و ما خلقنا... باطلا... فویل للّذین کفروا من النار»
 6- دلیل معاد، حکمت و عدالت الهى است. حکمت: هیچ چیزى بیهوده خلق نشده است. امّا عدالت: آیا ما فجّار و متّقین را یکسان قرار مى‏دهیم؟ «ما خلقنا... باطلا - ام نجعل المتّقین کالفجّار»
 7- تقوا، کناره‏گیرى و گوشه‏نشینى نیست، بلکه به میدان آمدن و کار کردن است، البتّه کار نیک. «الّذین آمنوا و عملوا الصالحات... المتّقین»
 8 - فساد، تنها قتل و جنایت نیست، بلکه گناه نوعى فساد است. «کالمفسدین... کافجار»
 9- اگر کسى صالحان و مفسدان را به یک چشم بنگرد، گویا هستى را باطل شمرده است. «ام نجعل الّذین آمنوا... کالمفسدین»

سوره 23.‏ مؤمنون آیه 99, 100
آیه

حَتَّى‏ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ‏
لَعَلِّى أَعْمَلُ صَلِحاً فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَا وَمِن وَرَآئِهِم بَرْزَخٌ إِلَى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ‏

ترجمه

(آنها همچنان به توصیف‏هاى ناروا و کردارهاى زشت خود ادامه مى‏دهند) تا زمانى که مرگ به سراغ یکى از آنان آید، مى‏گوید: پروردگارا! مرا بازگردان.
شاید در آنچه از خود به جاى گذاشته‏ام (از مال و...) کار نیکى انجام دهم. (به او گفته مى‏شود:) هرگز. این گفته سخنى است که (به ظاهر) مى‏گوید (ولى اگر برگردد، به آن عمل نمى‏کند) و در پى آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند.

نکته ها


پیام ها


1- غرور و غفلت براى گروهى دائمى است. «حتّى اذا»
2- منحرفان روزى بیدار خواهند شد و تقاضاى بازگشت به دنیا خواهند کرد، امّا آن تقاضا نشدنى است. «ربّ ارجعون»
3- ضایع کردن عمر وفرصت، سبب حسرت در هنگام مرگ است. «ربّ ارجعون»
4- تقاضاى بازگشت از سوى کفّار جدى است ولى قول آنان در مورد صالح شدن مشکوک است. «لعلّى اعمل»
5 - عمل صالح، زاد و توشه‏ى بعد از مرگ است. «ارجعون لعلّى اعمل صالحا»
6- کسانى که مُکنت و امکاناتى دارند، باید بیشتر عمل صالح انجام دهند. «اعمل صالحا فیما ترکت»
اى که دستت مى‏رسد کارى بکن‏ پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
7- دنیا مزرعه‏ى آخرت است. «اعمل صالحا فیما ترکت»
8 - اقرار کافران به اشتباه، تنها با زبان است و پشتوانه‏ى قلبى ندارد. «انّها کلمة هوقائلها»
سوره 75. قیامة آیه 7-15
آیه

فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ
وَخَسَفَ الْقَمَرُ
وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ
یَقُولُ الْإِنسَانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ
کَلَّا لَا وَزَرَ
إِلَى‏ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ
یُنَبَّؤُاْ الْإِنسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ
بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى‏ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ
وَلَوْ أَلْقَى‏ مَعَاذِیرَهُ

ترجمه

پس آنگاه که (در آستانه قیامت) چشم‏ها خیره گردد.
و ماه تاریک شود و خورشید و ماه جمع شوند.
در آن روز انسان خواهد گفت: گریزگاه کجاست؟
هرگز، ملجأ و پناهگاهى نیست.
آن روز قرارگاه فقط نزد پروردگار توست.
آن روز انسان به آنچه پیش فرستاده و آنچه به جا گذاشته است خبر داده مى‏شود.
 با آن که انسان بر (نیک و بد) نفس خویش بینا است (که چه کرده و چه مى‏کند).
اگر عذرهایى بتراشد.

نکته ها

کلمه «برق» آنگاه که به چشم نسبت داده مى‏شود به معناى حالتى برخاسته از ترس و وحشت شدید است.
 «وَزَرْ» به معناى پناهگاهى چون کوه و قلعه است و گشتن انسان به دنبال پناهگاه در قیامت، یا به خاطر شرم و حیا از خداوند است و یا به خاطر فرار از حساب و کتاب، یا دوزخ و یا رسوایى و شاید همه اینها باشد.
«معاذیر» جمع معذرت به معناى پیدا کردن چیزى است که آثار گناه را محو کند، خواه بجا و خواه عذر به جا باشد و یا بى‏جا.
معمولاً انسان براى توجیه کارهاى خلاف خود عذرتراشى مى‏کند که به نمونه‏هایى از آن در قرآن اشاره مى‏کنیم:
گاهى مى‏گوید: غفلت کردیم: «انّا کنّا عن هذا غافلین»(169)
گاهى مى‏گوید: بزرگان و سران قوم، ما را گمراه کردند: «هؤلاء اضلّونا»(170)
گاهى مى‏گوید: شیطان ما را گمراه کرد، امّا شیطان پاسخ مى‏دهد: مرا ملامت نکنید زیرا خودتان مقصّر هستید: «فلا تلومونى و لوموا انفسکم»(171)
امام باقرعلیه السلام در توضیح آیه «بما قدّم و اخّر» فرمود: «فما سنّ من سنّة لیستنّ بها من بعده فان کان شرّاً کان علیه مثل وزرهم... و ان کان خیراً کان له مثل اجورهم»(172) هر کس راه و روش بد یا خوبى را پایه‏گذارى کند، پس از او هر کس به آن عمل کند، اگر بد باشد کیفرى مثل کیفر گناهکار و اگر خوب باشد، پاداشى همانند عمل کننده آن نیز به او داده مى‏شود.


169) اعراف، 172.
170) اعراف، 38.
171) ابراهیم، 22.
172) تفسیر کنزالدقائق.

 

 


پیام ها

1- نظام موجود جهان، در قیامت از هم فرو مى‏پاشد. «و جمع الشمس و القمر»
2- وحشت ناشى از وقوع قیامت، هم وجود انسان را فرامى‏گیرد:
چشم: «برق البصر» دیدگان را برق مى‏گیرد.
دل:  «قلوبهم واجفة» دل‏ها را لرزه فرامى‏گیرد.
عقل: «ترى النّاس سُکارى» مردم را مست مى‏بینى.
3- در قیامت، خلافکارى‏ها به مجرمان تفهیم مى‏شود.«ینبّوء الانسان بما قدّم و اخّر»
4- انسان علاوه بر اعمالى که خود انجام داده، مسئولیّت اعمالى را که دیگران، پس از او و به پیروى از او انجام مى‏دهند، به عهده دارد. «قدّم و اخّر»
5 - وجدان انسان بهترین شاهد علیه او در دادگاه قیامت است. «بل الانسان على نفسه بصیرة»
6- انسان، خودش هم به عذرهایى که مى‏آورد ایمان ندارد. «و لو القى معاذیرة»
درس هفتم
سوره 82. انفطار آیه 6-12
آیه

 یَآ أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ
الَّذِى خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ
فِى  أَىِّ صُورَةٍ مَّا شَآءَ رَکَّبَکَ
کَلَّا بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ
وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ
کِرَاماً کَاتِبِینَ
یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ‏

ترجمه

اى انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار بزرگوارت مغرور و فریب داده است؟
همان که تو را آفرید و (اندامت را) استوار ساخت و متعادل کرد.
و به هر صورت که خواست، تو را ترکیب کرد.
با این همه، (شما روز) جزا را دروغ مى‏پندارید.
در حالى که قطعاً بر شما نگهبانانى (از فرشتگان) گمارده شده‏اند.
نویسندگانى بزرگوار،
که به آنچه انجام مى‏دهید آگاهند.

نکته ها

«غَرّ» از «غرور» به معناى غفلت، فریب و مغرور، «سوّاک» به معناى استوارى و استقامت و دورى از اعوجاج است و «عدلک» بیانگر تعادل و توازن میان اعضا و جوارح انسان است.
به عمل خود تکیه کنید نه بر کرم خداوند، انبیا از کرم خدا آگاه بودند امّا اهل عمل بودند.
خداوند کریم است: «ربّک الکریم» فرشتگان مأمور او کریم‏اند: «کراماً کاتبین» رسولان او کریم‏اند: «رسول کریم»(1) کتاب او کریم است: «انّه لقرآن کریم»(2) و پاداش او کریمانه است. «اجر کریم»(3)
خداوند کریم است؛ هم گناهان را مى‏بخشد، هم عیب‏ها را مى‏پوشاند و هم پاداش را چند برابر مى‏دهد.
1) حاقّه، 40.
2) واقعه، 77.
3) یس، 11.

پیام ها

 1- انسان، موجودى غافل و فریب خورده است و خود را از عواقب کار و قهر خدا در اَمان مى‏پندارد. «یا ایّها الانسان ما غرّک بربّک»
 2- چرا انسان با آن همه نیاز و ضعف، مغرور باشد؟ «یا ایّها الانسان ما غرّک»
 3- بدترین نوع کبر و غرور، آن است که در برابر پروردگار کریم و هستى بخش باشد. «غرّک بربّک الکریم الّذى خلقک»
 4- غرور و غفلت انسان، سوء استفاده از لطف و کرم و پرده‏پوشى خداست. «ما غرّک بربّک الکریم»
 5 - لطف و کرم ابتدایى خدا تنها نسبت به مؤمنان نیست، بلکه نسبت به همه انسان‏هاست. «یا ایّها الانسان.... بربّک الکریم»
 6- غرور انسان، بیانگر غفلت او از نعمت‏هاى الهى و عظمت آفریدگار است. «ما غرّک بربّک الکریم»
 7- درمان غرور، توجّه به الطاف کریمانه است. «الکریم... خلقک فسوّاک فعدلک»
 8 - آفرینش، نشانه قدرت، «خلقک» تسویه، نشانه حکمت، «سواک» و اعتدال، دلیل علم او به تمام نیازهاست. «عدلک»
 9- آفرینش انسان و هماهنگى و تعادل میان اعضاى او، جلوه‏اى از کرم خداوند است.«الکریم الّذى خلقک فسوّاک فعدلک»
 10- تنوّع شکل و قیافه انسان‏ها، براساس خواستِ حکیمانه خداوند است. «فى اىّ صورة ما شاء رکّبک»
 11- براى شکستن غرور، باید نعمت‏هاى الهى را پى‏درپى گوشزد کرد. «خلقک، سوّاک، عدلک، رکّبک»
 12- آنکه در دنیا تو را آفرید، در آخرت نیز تو را خلق مى‏کند، پس تکذیب چرا؟ «کلاّ بل تکذّبون بالدین»
 13- کسى که به دنیا مغرور شود، آخرت را انکار مى‏کند. «غرّک - تکذّبون»
 14- گرچه شما قیامت را منکر مى‏شوید، ولى فرشتگان کار خود را انجام مى‏دهند. «تکذّبون... انّ علیکم لحافظین»
 15- فرشتگان متعدّد، مسئول حفظ و حراست از انسان‏ها هستند. «لحافظین»
 16- فرشتگان، مسئول ثبت و ضبط کارهاى انسانند. «کراماً کاتبین»
 17- فرشتگانِ مراقب، در ثبت اعمال برخوردى کریمانه دارند. «کراماً کاتبین»
 18- فرشتگان هم متعدّدند، هم تیزبین و هم ریزبین. «یعلمون ما تفعلون»
 19- توجّه به ثبت اعمال توسط فرشتگان معصوم، سبب حیا و تقواى انسان مى‏شود. «یعلمون ما تفعلون»
سوره 41. فصلت آیه 21
آیه

وَقَالُواْ لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَیْنَا قَالُواْ أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِى  أَنطَقَ کُلَّ شَىْ‏ءٍ وَهُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ‏

ترجمه

و دوزخیان به پوستشان گویند: «چرا علیه ما گواهى دادید؟» گویند: «خدایى که همه چیز را به نطق آورده ما را نیز به سخن آورد، او که نخستین بار شما را آفرید و فقط به سوى او برگردانده مى‏شوید».

نکته ها

در قیامت، گواهان متعدّد هستند، از جمله: خداوند، انبیا، زمین، زمان، فرشتگان، اعضاى بدن و... که براى هر کدام، آیه و حدیث آمده است.
روز محشر هر نهان پیدا شود
هم ز خود هر مجرمى رسوا شود
دست گوید من چنان دزدیده‏ام‏
لب بگوید من چنان بوسیده‏ام‏
چشم گوید غمزه کردستم حرام‏
گوش هم بشنیده‏ام سوء الکلام(25)
هستى نوعى نطق دارد. «انطق کل شى‏ء» خداوند درباره‏ى دوزخ مى‏فرماید: «تقول هل من مزید»(26) جهنّم مى‏گوید: آیا باز هم مجرم دارى؟ و درباره‏ى زمین و آسمان مى‏فرماید: «قالتا اتینا طائعین»(27) ما با رغبت به سوى تو مى‏آییم.
نطق آب و نطق خاک و نطق گل‏
هست محسوس حواس اهل دل‏
جمله ذرّات زمین و آسمان‏
با تو مى‏گویند روزان و شبان‏
ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم‏
با شما نامحرمان ما خامشیم‏
25) مثنوى معنوى.
26) ق ، 30.
27) فصّلت، 11.

پیام ها

 1- قیامت صحنه‏ى جدال و ستیزِ انسان با خود است. «و قالوا لجلودهم»
 2- شاید رسوایى گناهانى که انسان با پوست بدن انجام داده بیشتر است. («و قالوا لجلودهم» و نفرمود: «قالوا لابصارهم و...»)
 3- گواهى اعضاى بدن در قیامت، همواره علیه انسان است و هرگز به نفع انسان نیست. (در قرآن هر کجا سخن از گواهى اعضاست مربوط به گناهان است). «لم شهدتم علینا»
 4- کفّار اصل گناه را مى‏پذیرند ولى از گواهى اعضاى بدن خود ناراحت مى‏شوند. «لم شهدتم علینا»
 5 - گواهى دادن و نطق کردن، نشانه‏ى علم اعضاى انسان به عملکرد اوست. «انطقنا اللّه»
 6- آن که قدرت آفریدن دارد، قدرت به سخن در آوردن نیز دارد. «انطق کل شى‏ء و هو خلقکم»
 7- آفرینش آغازین، بهترین دلیل بر امکان معاد است. «خلقکم اول مرّة و الیه ترجعون»
درس هشتم
سوره 4. نساء آیه 10

آیه

إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَ لَ الْیَتَمَى ظُلْماً إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیراً

ترجمه

همانا، آنان که اموال یتیمان را به ستم مى‏خورند، در حقیقت، آتشى را در شکم خود فرو مى‏برند و بزودى در آتشى افروخته وارد خواهند شد.

نکته ها

علامه طباطبایى این آیه را دلیل بر تجسّم اعمال در قیامت دانسته است، زیرا قرآن مى‏فرماید: مال یتیم به صورت آتش مى‏شود و خورنده‏ى آن را مى‏سوزاند.

پیام ها

1- چهره‏ى واقعى خوردن مال یتیم در دنیا، به صورت خوردن آتش در قیامت آشکار خواهد شد. «یأکلون اموال الیتامى... یأکلون... نارا»
2- حضور در منزل ایتام و خوردن از مال آنان، در صورتى که مایه‏ى ضرر و زیان به آنان نباشد، اشکالى ندارد. «یأکلون... ظلما»
درس دهم
سوره 39. زمر آیه 37،36

آیه

أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِن دُونِهِ وَمَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ
وَمَن یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِى انتِقَامٍ‏

ترجمه

آیا خداوند براى بنده‏اش کافى نیست؟ و مردم تو را از غیر خدا مى‏ترسانند و هر که را خدا گمراه کند پس هیچ راهنمایى براى او نخواهد بود.
و هر که را خداوند هدایت کند، پس هیچ گمراه کننده‏اى براى او نیست، آیا خداوند، نفوذناپذیر و صاحب انتقام نیست.

نکته ها

بت پرستان به پیامبر اسلام مى‏گفتند: اگر بت‏هاى ما را تحقیر کنى، به تو بلا و آزار مى‏رسد. این آیه نازل شد و به حضرت دلدارى داد که: «ألیس اللّه بکافٍ عبده»
قرآن، با تعبیرهاى گوناگونى مصونیّت پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله را از انواع توطئه‏ها مطرح کرده است: نظیر آیه‏ى «و اللّه یعصمک من الناس»(33) و «انّا کفیناک المستهزئین»(34) چنانکه خداوند نوح را از غرق شدن و ابراهیم را از آتش و موسى را از خطر فرعون و عیسى را از به دار آویخته شدن حفظ کرد.
وظیفه‏ى ما در هر شرایطى بندگى خداست. در حدیث مى‏خوانیم: «مَن أصبح و همومه هَمٌّ واحد، کفاه اللّه هموم الدنیا والآخرة»(35) کسى که همه‏ى تلاش و همتش بندگى خدا باشد، خداوند خواسته‏هاى دنیا و آخرتش را برآورده مى‏کند.
33) مائده، 67.
34) حجر، 95.
35) تفسیر روح البیان.

پیام ها

 1- اگر انسان بنده‏ى خدا شد، بیمه مى‏شود و خداوند امور او را کفایت و کفالت مى‏کند. «ألیس اللّه بکاف عبده»
 2- در برابر تهدیدهاى دشمنان، با یاد امداد و تکفّل الهى، خود را آرام کنیم. «ألیس اللّه بکافٍ عبده و یخوّفونک»
 3- ابزار کافران، ایجاد محیط رعب و وحشت است. «یخوفونک بالّذین من دونه»
 4- هدایت و ضلالت به دست خداست، «یضلل اللّه - یهد اللّه» لکن مقدّمات دریافت هدایت یا محروم شدن از آن، به دست انسان است. چنانکه در آیات دیگر مى‏خوانیم: «یهدى اللّه من ینیب»(36) و «لا یهدى من هو مسرف کذّاب»(37)
 5 - از کمى تعداد و امکانات نترسید، از این بترسید که از مدار بندگى خدا بیرون روید، که اگر بنده‏ى او باشید هیچ قدرتى شما را نمى‏شکند. «فما له من مضل»
 6- انسان موجودى است که در سنگدلى به جایى مى‏رسد که هیچ راهنمایى در او مؤثّر نیست. «فما له مِن هاد» و در ایمان به جایى مى‏رسد که هیچ حادثه‏اى او را منحرف نمى‏کند. «فماله من مضل»
 7- گمراه شدن انسان از سوى خداوند بى مقدّمه نیست، کیفر عملکرد خود انسان است. «ذى انتقام»
 8 - حمایت خداوند گاهى در قالب تکفل بنده است و گاهى در قالب انتقام از مخالفان. «ذى انتقام»
36) شورى، 13.
37) غافر، 28.

سوره 65. طلاق آیه 3

آیه

وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِ‏ّشَىْ‏ءٍ قَدْراً

ترجمه

 و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‏دهد و هر کس بر خدا توکل کند، او برایش کافى است. همانا خداوند کار خود را محقق مى‏سازد. همانا خداوند براى هر چیز اندازه‏اى قرار داده است.

نکته ها

مراد از رسیدن اجل «بلغن اجلهنّ»، رسیدن به اواخر مدّت عدّه است نه پایان آن، زیرا اگر مدّت عدّه پایان یافت، امساک و نگهدارى زن حرام است.(15)
در قرآن، سى و هشت مرتبه کلمه معروف به کار رفته که پانزده مرتبه آن مربوط به خانواده و همسردارى است، یعنى شیوه برخورد زن و مرد در زندگى باید شایسته و پسندیده باشد.
گواهى دو شاهد عادل بر طلاق، منافعى دارد. از جمله آن که دو شاهد عادل، به خاطر عدالت و محبوبیتى که دارند، به طور طبیعى با موعظه سعى مى‏کنند به جاى طلاق، طرفین را به آشتى ترغیب کنند.
پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله فرمودند: «انّى لأعلم آیة لو اخذ بها النّاس لکفتهم» من آیه‏اى را مى‏شناسم که اگر مردم به آن عمل کنند، تمام مشکلاتشان حل مى‏شود و سپس آیه «و من یتق اللّه یجعل له مخرجاً» را تلاوت فرمودند.(16)
در روایات مى‏خوانیم: هنگامى که آیه 3 نازل شد، جمعى از یاران پیامبر، کار و تجارت را رها کردند و گفتند: خداوند روزى ما را ضمانت کرده است، پس به کار و تلاش نیازى نیست. پیامبرصلى الله علیه وآله آنان را احضار و توبیخ کرد و فرمود: هرکس کار و تلاش را رها کند، دعایش مستجاب نمى‏شود. «انّه من فعل ذلک لا یستجاب له»(17)
در قرآن، هم مهر الهى با جمله، «من حیث لا یحتسب»(18) آمده است و هم قهر الهى. «فاتاهم اللّه من حیث لم یحتسبوا»(19) یعنى گاهى مهر و قهر الهى غیر منتظره و به شکلى که گمان نمى‏رود به انسان مى‏رسد.
أثر تقوا فقط در آخرت نیست. امام صادق‏علیه السلام در مورد جمله، «من حیث لا یحتسب» فرمود: این گشایش روزى، براى تقوا پیشه‏گان در دنیاست.(20)
15) تفسیر المیزان.
16) تفسیر مجمع البیان.
17) تفسیر نور الثقلین.
18) طلاق، 3.
19) حشر، 2.
20) تفسیر نور الثقلین.

پیام ها

1- زمان‏بندى احکام دینى، باید به دقت مراعات شود. (هم آغاز زمان عدّه: «فطلقوهنّ لعدتهنّ» و هم پایان آن: «اذا بلغن اجلهن» ذکر شده است.)
 2- کارها باید از ابتدا داراى برنامه و زمان مشخص باشند. «اجلهنّ»
 3- هم ادامه زندگى باید به نحو پسندیده باشد و هم جدایى و طلاق. «امسکوهنّ بمعروف او فارقوهنّ بمعروف»
 4- رفتار شایسته چه در حال صلح و آشتى و چه در حال قهر و جدایى، از حقوق همسر است. «امسکوهنّ بمعروف...»
 5 - نگاه دارى همسر، مقدّم بر جدایى است. ابتدا فرمود: «امسکوهنّ» و سپس «فارقوهنّ»
 6- آیین همسردارى یا طلاق باید مورد پذیرش شرع و پسند عقل باشد. «بمعروف»
 7- به دلیل ضعف جسمى و نارسایى، آداب و رسوم اجتماعى و تاریخى، حقوق زنان بیشتر پایمال شده و مى‏شود. لذا بیشترین خطاب‏هاى قرآن در مورد مراعات حقوق به مردان است. «امسکوهنّ بمعروف، فارقوهنّ بمعروف»
 8 - جدایى و طلاق، همراه با کرامت و به دور از هر گونه تحقیر صورت گیرد. «فارقوهنّ بمعروف»
 9- شرط صحت طلاق، حضور دو شاهد عادل است. «و اشهدوا ذوى عدل منکم»
 10- براى حفظ حقوق طرفین، گرفتن دو شاهد عادل، نشانه محکم کارى و دقّت است. «و اشهدوا ذوى عدل منکم»
 11- کسانى‏که در محضر آنان طلاق جارى مى‏شود، باید عادل باشند. «ذوى عدلٍ منکم» یعنى عدالت سرمایه آنان باشد.
 12- افراد عادل نیز به تذکّر نیازمندند. «اشهدوا ذوى عدل منکم و اقیموا الشهادة للّه»
 13- حبّ و بغض‏ها نباید در قضاوت ما تأثیرگذار باشد. «اقیموا الشهادة للّه» (مشابه این جمله، در آیه 135 نساء آمده است که مى‏فرماید: «کونوا قوامین بالقسط شهداء للّه و لو على انفسکم او الوالدین والاقربین»)
 14- گواهى دو شاهد عادل باید همراه با حفظ حقوق مردم و اخلاص باشد. «اقیموا الشّهادة للّه» (در کلمه «اقیموا» برپاداشتن حقوق مردم و در کلمه «للّه» اخلاص در عمل نهفته است).
 15- اقامه حقوق مردم، ارزشى هم وزن اقامه نماز و دین دارد. (در قرآن کلمه «اقیموا» درباره نماز، دین، شهادت و وزن مطرح شده است. «اقیموا الدین»(21)، «اقیموا الصّلاة»(22)، «اقیموا الوزن»(23) و «اقیموا الشّهادة»(24)
 16- موعظه تنها تذکرات اخلاقى نیست، بلکه دستورات فقهى نیز نوعى موعظه است. «امسکوهنّ... فارقوهنّ... اشهدوا... ذلکم یوعظ به»
 17- پند پذیرى، نشانه ایمان واقعى است. «یوعظ به من کان یؤمن»
 18- به جاى پیمودن راه‏هاى ناشناخته سیر و سلوک، عمل به احکام الهى بهترین موعظه و راه سازندگى انسان است. «یوعظ به من کان یؤمن»
 19- حل مشکلات از طریق گناه، رفتن به بیراهه است. تقوا و خدا ترسى موجب خروج انسان از مشکلات و تنگناهاى زندگى است. «و من یتّق اللّه یجعل له مخرجاً»
 20- راه رهایى از تمام بن بست‏ها، (که از جمله آن اختلافات زن و شوهر است، تقواست. «و من یتّق اللّه یجعل له مخرجاً»
 21- در مدیریّت بحران‏ها و فتنه‏ها، دو چیز راه نجات است:
 الف) تقوا. «و من یتّق اللّه یجعل له مخرجاً»
 ب) تمسک به قرآن. «اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن»(25)
 22- زن و شوهرى که به ناچار با طلاق از هم جدا مى‏شوند، اگر تقوا را مراعات کنند، مشمول لطف ویژه خداوند مى‏شوند. «یرزقه من حیث لایحتسب»
 23- کسانى که با گناه زندگى خود را تأمین مى‏کنند، راه دریافت روزى‏هاى پیش بینى نشده را به روى خود مى‏بندند. «و من یتق اللّه... یرزقه من حیث لایحتسب»
 24- اراده خدا در چارچوب محاسبات انسان نیست. «یرزقه من حیث لایحتسب»
 25- رعایت امور معنوى، در زندگى مادّى اثر گذار است. (امدادهاى غیبى، در زندگى انسان نقش مؤثرى دارند.) «من حیث لایحتسب»
 26- انسان متقى، خواست خود را در مسیر خواست و اراده خدا قرار مى‏دهد و چون اراده الهى بن بست ندارد، انسان متقى نیز به بن بست نخواهد رسید. «و من یتق اللّه یجعل له مخرجاً»
 27- همیشه رزق زیاد وابسته به کار زیاد نیست. «و من یتق اللّه... یرزقه» (همان گونه که همیشه مقدار و کمّیت آن مهم نیست. امام صادق‏علیه السلام در تفسیر «یرزقه من حیث لایحتسب» فرمود: خداوند در آنچه به او داده برکت مى‏دهد.(26))
 28- تقوا و توکل دو اهرم براى خروج از بن بست است. «و من یتق اللّه... و من یتوکل على اللّه...»
 29- براى تأمین زندگى امروز، تقوا «و من یتق اللّه... یرزقه» و براى آینده، توکل لازم است. «و من یتوکل على اللّه فهو حسبه»
 30- تقوا، مقدّم بر توکل است. «و من یتق اللّه... و من یتوکل على اللّه»
 31- بدون لطف خداوند، هیچ عامل دیگرى کارآمد و کافى نیست. «فهو حسبه»
 32- در اراده و خواست تمام افراد و حکومت‏ها، احتمال شکست و ناکارآمدى و بن بست وجود دارد. تنها امرى که شکست در آن راه ندارد، خواست و اراده خداوند است. «انّ اللّه بالغ امره»
 33- دلیل توکل ما، قدرت بى نهایت الهى است. «و من یتوکل ... انّ اللّه بالغ امره»
 34- معناى توکل ما و قدرت خداوند آن نیست که انسان به همه خواسته‏هاى خود مى‏رسد، زیرا تمام امور هستى قانونمند است و حساب و کتاب دارد. «و من یتوکل على اللّه فهو حسبه ان اللّه بالغ امره قد جعل اللّه لکل شى‏ءٍ قدراً»

21) شورى، 13.
22) بقره، 43.
23) الرّحمن، 9.
24) طلاق، 2.
25) کافى، ج‏2، ص‏598.
26) تفسیر نور الثقلین.
سوره 2. بقره آیه 216

آیه

کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‏

ترجمه

جهاد بر شما مقرّر شد، در حالى که براى شما ناخوشایند است و چه بسا چیزى را ناخوش دارید، در حالى که خیر شما در آن است و چه بسا چیزى را دوست دارید، در حالى که ضرر و شرّ شما در آن است. و خداوند (صلاح شما را) مى‏داند و شما نمى‏دانید.

نکته ها

کلمه «کُره» به مشقّتى گفته مى‏شود که انسان از درون خود احساس کند، مانند ترس از جنگ. و «کَره» به مشقتى گویند که از خارج به انسان تحمیل شود، مانند حکم اجبارى در آیه‏ى «اتینا طَوعاً او کَرهاً قالَتا اَتینا طائعین» [612] به آسمان‏ها و زمین گفتیم: یا با رغبت بیایید یا با اکراه، گفتند: ما با رغبت مى‏آییم.
آیه قبل مربوط به مال دادن بود واین آیه مربوط به جان دادن است.
اکراه از جنگ، یا به خاطر روحیّه‏ى رفاه‏طلبى است ویا به جهت انسان دوستى و رحم به دیگران ویا بخاطر عدم توازن قوا و برترى دشمن است. قرآن مى‏فرماید: شما آثار و نتایج جهاد را نمى‏دانید و فقط به زیان‏هاى مادّى و ظاهرى آن توجّه مى‏کنید، در حالى که خداوند از اسرار و آثار امروز وفرداى کارها در ابعاد مختلفش آگاه است.
جنگ با همه‏ى سختى‏هایى که دارد، آثار مثبت و فوایدى نیز دارد. از جمله:
الف: توان رزمى بالا مى‏رود.
ب: دشمن جسور نمى‏شود.
ج: روح تعهّد و ایثار در افراد جامعه بوجود مى‏آید.
د: قدرت و عزت اسلام و مسلمین در دنیا مطرح مى‏شود.
ه: امدادهاى غیبى سرازیر مى‏گردد.
و: روحیّه‏ى استمداد از خدا پیدا مى‏شود.
ز: اجر و پاداش الهى بدست مى‏آید.
ح: روحیّه‏ى ابداع و اختراع و ابتکار بوجود مى‏آید.
جهاد در ادیان دیگر
برخلاف تبلیغاتى که دنیا براى صلح و علیه خشونت دارد، مسئله جهاد در راه دین، در تمام ادیان آسمانى بوده و یک ضرورت حتمى است.
در تورات مى‏خوانیم:
* ساکنان شهر را بدم شمشیر بکش و اموالشان را جمع نماى. [613]
* همگى ایشان را هلاک ساز و ترحّم منما. [614]
* چون براى مقاتله بیرون روى و دشمن را زیاد بینى، نترس. [615]
* برادر و دوست و همسایه خود را بکشد تا کفّاره گوساله‏پرستى باشد. [616]
* موسى جمعیّتى را به سوى جنگ حرکت داد و مقاتله مهمّى صورت گرفت. [617]
در انجیل متى‏ آمده است:
* گمان مبرید که آمده‏ام تا سلامتى بر زمین بگذارم، نیامده‏ام تا سلامتى بگذارم، بلکه شمشیر را. [618]
* هرکه جان خود را دریابد )و به جنگ نیاید) آنرا هلاک سازد و هرکه جان خود را به خاطر من هلاک کرد آنرا خواهد یافت. [619]
در انجیل لوقا مى‏خوانیم:
* دشمنان را که نخواستند من بر ایشان حکمرانى کنم، در اینجا حاضر ساخته، پیش من به قتل رسانید. [620]
* هرکس شمشیر ندارد، جامه خود را فروخته آنرا بخرد. [621]
در قرآن نیز در سوره‏هاى آل عمران، [622] مائده [623] و بقره [624] از وجود جنگ و جهاد در ادیان گذشته، سخن به میان آمده است.

612) فصّلت، 11.
613) تورات، سِفر تثنیه، باب 13، جمله 15.
614) تورات، سفر تثنیه، باب 7، جمله 3.
615) تورات، سِفر تثنیه، باب 20، جمله 1.
616) تورات، سِفر خروج، جمله 26.
617) تورات، سِفر اعداد، باب 31، جمله 34.
618) انجیل متى، باب‏10، جمله‏7.
619) انجیل متى، باب 10، جمله 39.
620) انجیل لوقا، باب‏19، جمله‏28.
621) انجیل لوقا، باب‏22، جمله‏36.
622) آل‏عمران، 147.
623) مائده، 24.
624) بقره، 246.

پیام ها

1- ملاک خیر وشر، آسانى و سختى و یا تمایلات شخصى نیست، بلکه مصالح واقعى ملاک است ونباید به پیشداورى خود تکیه کنیم. «عسى ان تکرهوا شیئاً وهو خیر لکم»
2- کراهت و محبّت نفسانى، نشانه‏ى خیر و شرّ واقعى نیست. «تکرهوا... و هو خیر لکم... تحبوا... و هو شرّ لکم»
3- جنگ و جهاد در راه دین، مایه‏ى خیر است. «کُتب علیکم القتال... و هو خیر لکم»
4- تسلیم فرمان خدایى باشیم که بر اساس علم بى‏نهایت به ما دستور مى‏دهد، گرچه ما دلیل آنرا ندانیم. «واللّه یعلم و انتم لا تعلمون»
سوره 39. زمر آیه 38

آیه

وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِىَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِى بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِىَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ‏

ترجمه

و اگر (از مشرکان) سؤال کنى: «چه کسى آسمان‏ها و زمین را آفرید؟» قطعاً خواهند گفت: «خدا» بگو: «پس آیا در آن چه از غیر خدا مى‏خوانید نظر و اندیشه کرده‏اید؟! (راستى) اگر خداوند نسبت به من ضررى را اراده کند آیا این بت‏ها مى‏توانند آن ضرر را برطرف کنند، یا (اگر) خداوند براى من لطف و رحمتى را بخواهد، آیا آنها مى‏توانند مانع آن رحمت شوند؟» بگو: «خداوند براى من کافى است. اهل توکّل تنها بر او توکّل مى‏نمایند.»

نکته ها

در قرآن بارها از اعتقاد مشرکان به خالق بودن خداوند سخن به میان آمده است. علاوه بر آیه‏ى مورد بحث، بنگرید به: سوره‏ى عنکبوت، آیات 61 تا 63 و سوره‏ى لقمان آیه‏ى 24 و سوره‏ى زخرف آیات 9 و 87.
کلمه‏ى «ضُرٌّ» در برابر رحمت، به معناى هر گونه گرفتارى است.
ضمیر «هُنّ» براى مؤنث است و در این جا براى بت‏ها به کار رفته، زیرا عرب‏ها بت‏هاى بزرگ را به نام مؤنث مى‏خواندند. نظیر: «لات»، «مناة»، «عُزّى‏»

پیام ها

 1- بت پرستان خالقیّت خداوند را قبول داشتند. (لکن براى بت‏ها نقش ربوبیّت و شفاعت را قائل بودند). «لیقولنّ اللَّه»
 2- بت‏ها هیچ نقشى در برابر اراده‏ى خداوند ندارند. «هل هنّ کاشفات - هل هنّ مُمسِکات»
 3- کسى لایق پرستش است که قدرتِ رساندن سود و دفع زیان را داشته باشد. «هل هنّ کاشفات - هل هنّ مُمسِکات»
 4- دفع ضرر مهم‏تر از جلب منفعت است. («کاشفات ضُرّ» قبل از «مُمسِکات رحمته» آمده است).
 5 - توکّل تنها بر خداوند جایز است. (کلمه‏ى «علیه» قبل از «یتوکّل» آمده که بیانگر انحصار است).
 6- خداوند از هر جهت پیامبرش را تکفّل و کفایت مى‏کند. «حَسْبى اللّه»(کلمه «حَسْبى» مطلق آمده که شامل همه چیز مى‏شود).

درس یازدهم
سوره 2. بقره آیه 165

آیه

وَمِنَ الْنَّاسِ مَنْ یَتَّخِذَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبّاً لِلَّهِ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ‏

ترجمه

و بعضى از مردم کسانى هستند که معبودهایى غیر از خداوند براى خود برمى‏گزینند و آنها را همچون دوست داشتن خدا، دوست مى‏دارند. امّا آنان که ایمان دارند، عشقشان به خدا (از عشق مشرکان به معبودهاشان) شدیدتر است و آنها که (با پرستش بت به خود) ستم کردند، هنگامى که عذاب خدا را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمام نیروها، تنها به دست خداست و او داراى عذاب شدید است.

نکته ها

امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: مراد از »دون اللَّه« و »انداد« در این آیه، بت‏ها نیستند، بلکه مراد پیشوایان ستمکار و گمراهند که مردم آنان را همچون خداوند دوست دارند. [497] از جهت ادبى نیز کلمه «هم» در «یحبّونهم»، براى انسان بکار مى‏رود، نه اشیاء.
ریشه‏ى محبّت، کمال دوستى وجمال دوستى است. مؤمنان تمام کمالات و جمال‏ها را در خداوند مى‏بینند، لذا بیشترین عشق را به او ابراز مى‏دارند. عشق و محبّت مؤمنین، بر اساس شایستگى ولیاقت معشوق است وهرگز به سردى و خاموشى نمى‏گراید. امّا عشق مشرکان، براساس خیال وجهل وتقلید وهوس‏هاى بیهوده است.

497) کافى، ج‏1، ص 374.

پیام ها

1- پرستش و محبّت غیر خدا، ممنوع است. «یتّخذ من دون اللَّه انداداً یحبّونهم»
2- احساسات باید در رابطه با اعتقادات باشد. «الّذین آمنوا اشدّ حُبّاً للّه»
3- برخى از مردم تا وقتى پرده‏ها کنار نرود و قیامت را مشاهده نکنند، به پوچى و بیهودگى راه و فکر خویش پى نمى‏برند. «ولو یرى الّذین»
4- قدرت در جذب نیرو مؤثر است. «انّ القوّة للّه جمیعاً» پس جذب غیر او نشوید.
سوره 3. آل‏عمران آیه 31

آیه

قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ‏

ترجمه

(اى پیامبر!) بگو: اگر خداوند را دوست مى‏دارید، پس مرا پیروى کنید، تا خدا نیز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بر شما ببخشد و خداوند بسیار بخشنده ومهربان است.

نکته ها

درباره جایگاه پیامبر ولزوم اطاعت از او، در قرآن مى‏خوانیم: «مَن یطع الرّسول فقد اطاع اللّه»[34] هرکس از پیامبر پیروى کند، قطعاً از خدا پیروى کرده است. و در جاى دیگر: «انّ الّذین یبایعونک انّما یبایعون اللّه»[35] بیعت با تو بیعت با خداست.
شخصى به امام صادق‏علیه السلام عرض کرد: جانم فدایت، ما فرزندان خود را به نام‏هاى شما و پدرانتان مى‏نامیم، آیا براى ما مفید است؟ حضرت فرمودند: مگر دین غیر از محبّت است، خداوند فرموده: «ان کنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى»[36]

34) نساء، 80.
35) فتح، 10.
36) تفسیر عیّاشى، ج‏1، ص‏167.

پیام ها

1- هر ادّعایى با عمل ثابت مى‏شود.[37] «ان کنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى»
2- لازمه‏ى ایمان به خدا، پیروى از اولیاى خداست. «فاتّبعونى» (آرى، اسلام منهاى روحانیّت واقعى، محکوم است.)
3- هر کس در عمل سست است، در حقیقت پایه‏ى محبّت او سست است. «تحبّون... فاتّبعونى»
4- در راه اصلاح جامعه، از عواطف کمک بگیریم. «ان کنتم تحبّون اللّه»
5 - عمل، سخن و سکوت رسول خدا، حجّت و قابل پیروى است. «فاتبعونى»
6- پیامبر معصوم است، زیرا فرمان پیروى عام و بى‏چون وچرا براى غیر معصوم، حکیمانه نیست. «قل... فاتبعونى»
7- اگر مى‏خواهید خداوند شما را دوست بدارد، باید از سنّت رسول اللّه پیروى کنید. «فاتّبعونى یحببکم اللّه»
8 - انسان مى‏تواند به جایى برسد که رضاى او، رضاى خدا و پیروى از او، پیروى از خدا باشد. «فاتّبعونى یحببکم اللّه»
9- امتیاز دین الهى بر قوانین بشرى، وجود عنصر محبّت، الگوى عملى و صلاحیّتِ قانون‏گزار است. «تحبّون... فاتبعونى یحببکم اللّه»
10- بهترین پاداش‏ها، پاداشِ معنوى است. محبوبیّت نزد خدا ودریافت مغفرت، بهترین پاداش براى مؤمنان است. «یحببکم اللّه»
11- نشانه‏ى دوستى، سرپوش گذاردن روى بدى‏ها و برخورد با عفو و رحمت است. «یحببکم... یغفر لکم»
12- کارهاى نیک، مایه‏ى آمرزش گناهان است. «فاتبعونى... یغفرلکم ذنوبکم»
13- اطاعت وپیروى از پیامبر، موجب دریافت عفو الهى است. «فاتّبعونى... یغفر لکم»

37) کار با سعى است نى با ادّعالیس للانسان الاّ ما سعى
درس دوازدهم
سوره 29.‏ عنکبوت آیه 45

آیه

اُتْلُ مَآ أُوْحِىَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى‏ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ

ترجمه

آنچه را از کتاب (آسمانى قرآن) به تو وحى شده تلاوت کن و نماز را به‏پادار، که همانا نماز (انسان را) از فحشا و منکر باز مى‏دارد و البتّه یاد خدا بزرگ‏تر است و خداوند آنچه را انجام مى‏دهید مى‏داند.

نکته ها

در این آیه خداوند به پیامبرش دستور تلاوت قرآن و نماز را در کنار هم داده و این به خاطر آن است که قرآن و نماز دو منبع نیروبخش مى‏باشند. خداوند که به پیامبرش از یک مسئولیّت سنگین خبر مى‏دهد، «انّا سنلقى علیک قولاً ثقیلاً»(143) به او مى‏فرماید: براى انجام این مسئولیّت سنگین، از دو منبع نیروبخش کمک بگیر:
یکى تلاوت قرآن. «و رَتّل القرآن ترتیلا»(144)
و دیگرى نماز شب. «اِنّ ناشئة الیل هى اَشدّ وَطاً و أقوم قیلاً»(145)
البتّه علاوه بر این آیه، نماز و قرآن، بارها در کنار هم آمده است؛ از جمله: «یتلون کتاب اللّه و اقاموا الصّلاة»(146) و «یمسّکون بالکتاب و اقاموا الصّلاة»(147)
براى جمله «لذکر اللّه اکبر» چند معنا بیان شده است:
الف: نماز، بزرگ‏ترین ذکر الهى است. به دلیل آیه‏ى «أقم الصّلاة لذکرى»(148) که نماز را ذکر خداوند مى‏داند.
ب: یاد خدا (و حضور قلب)، بالاتر از ظاهر نماز است.
ج: یاد خدا براى انسان از همه کارها برتر است.
د: یاد خدا، براى جلوگیرى از فحشا و منکر بالاتر از هر اهرم دیگر است.
ه: یاد خدا از شما، بزرگتر از یاد شما از خدا است. (البتّه این معنا با توجّه به روایات در ذیل آیه «فاذکرونى اذکرکم»(149) برداشت شده است.(150))
به پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله گفته شد: فلانى هم نماز مى‏خواند و هم خلاف مى‏کند، فرمود:«انّ صلاته تنهاه یوماً»(151) بالاخره نماز او روزى نجاتش خواهد داد.
امام صادق‏علیه السلام فرمود: هر کسى دوست دارد قبولى یا ردّ نمازش را بداند، ببیند نمازش او را از فحشا و منکر باز داشته است یا نه. سپس امام‏علیه السلام فرمود: «فبقدر ما منعته قبلت منه»(152) به اندازه‏اى که نماز، انسان را از منکرات باز مى‏دارد، به همان اندازه قبول مى‏شود.
143) مزمّل، 5.
144) مزمل، 4 .
145) مزمل، 6 .
146) فاطر، 29 .
147) اعراف، 170 .
148) طه، 14.
149) بقره، 152 .
150) تفسیر نورالثقلین.
151) تفسیر مجمع‏البیان.
152) تفسیر مجمع‏البیان.

پیام ها

 1- تنها آشنایى با مفاهیم، تلاوت و آموزش قرآن کافى نیست، بلکه عمل لازم است. «اُتلُ - أقِم»
 2- قرآن و نماز، در رأس برنامه‏هاى تربیتى است. «اُتلُ - أقِم»
 3- رابطه پیامبر با مردم از طریق تلاوت آیات قرآن و ابلاغ اوامر خداوند به آنان و رابطه او با خدا از طریق عبادت و نماز است. «اُتلُ - أقِم»
 4- در تبلیغ و ارشاد، حکمت و آثار دستورها دینى را بیان کنیم. «أقِم الصّلاة انّ الصّلاة تنهى عن الفحشاء و المنکر»
 5 - در پیشگاه خداوند، نماز از عظمت و جایگاه خاصّى برخودار است. «أقم الصّلاة اِنّ الصّلاة» (تکرار کلمه‏ى «صلاة»)
 6- نقش اصلاحى نماز در فرد و جامعه حدسى و پیشنهادى نیست، بلکه قطعى است. «اِنّ الصّلاة» (کلمه‏ى «انّ» و جمله‏ى اسمیه)
 7- اگر نمازِ انسان، او را از فحشا و منکر باز نداشت، باید در قبولى نماز خود شک کند. «اِنّ الصّلاة تنهى»
 8 - گسترش کارهاى نیک و معروف، به طور طبیعى مانع رشد منکر است. «الصّلاة تنهى»
 9- علم خداوند، ضامن اجراى صحیح دستورهاى اوست. «واللّه یعلم ما تصنعون»
 10- در نماز، انواع راز و رمزها، هنرها و سلیقه‏ها نهفته است. «ما تصنعون»
 نماز و بازدارندگى از منکرات‏
 سؤال: چگونه نماز فرد و جامعه را از فحشا و منکر باز مى‏دارد؟
 پاسخ: 1. ریشه‏ى تمام منکرات غفلت است و خداوند در آیه 179 سوره‏ى اعراف، انسان غافل را از حیوان بدتر شمرده است. «اولئک کالانعام بل هم اضلّ اولئک هم الغافلون» و نماز چون یاد خدا و بهترین وسیله‏ى غفلت‏زدایى است، پس زمینه‏ى منکرات را از بین مى‏برد.
2. اقامه‏ى نماز و داشتن رنگ الهى، مانع گرفتن رنگ شیطانى است. چنانکه کسى‏که لباس سفید بپوشد، حاضر نیست در جاى کثیف و آلوده بنشیند.
 3. در کنار نماز، معمولاً توصیه به زکات شده است، که فرد را از منکر بخل و بى‏تفاوتى در برابر محرومان و جامعه را از منکر فقر که زمینه‏ى رویکرد به منکرات است، رها مى‏سازد.
 4. نماز، داراى احکام و دستوراتى است که رعایت هر یک از آنها انسان را از بسیارى گناهان باز مى‏دارد، مثلاً:
* شرط حلال بودن مکان و لباس نمازگزار، انسان را از تجاوز به حقوق دیگران باز مى‏دارد.
* رعایت شرط پاک بودن آب وضو، مکان، لباس و بدن نمازگزار، انسان را از آلودگى و بى‏مبالاتى دور مى‏کند.
* شرط اخلاص، انسان را از منکر شرک، ریا و سُمعه باز مى‏دارد.
* شرط قبله، انسان را از منکر بى‏هدفى و به هر سو توجّه کردن باز مى‏دارد.
* رکوع و سجده، انسان را از منکر تکبّر باز مى‏دارد.
* توجّه به پوشش مناسب در نماز، انسان را از منکر برهنگى و بى حیایى حفظ مى‏کند.
* توجّه به عدالت امام جماعت، سبب دورى افراد از فسق و خلاف مى‏شود.
* نماز جماعت، انسان را از گوشه‏گیرى نابجا نجات مى‏دهد.
* احکام و شرایط نماز جماعت، بسیارى از ارزش‏ها را زنده مى‏کند از جمله: مردمى بودن، جلو نیافتادن از رهبر، عقب نماندن از جامعه، سکوت در برابر سخن حقّ امام جماعت، نظم و انضباط، ارزش‏گذارى نسبت به انسان‏هاى با تقوا، دورى از تفرقه، دورى از گرایش‏هاى مذموم نژادى، اقلیمى، سیاسى و حضور در صحنه که ترک هریک از آنها، منکر است.
* لزوم تلاوت سوره حمد در هر نماز، رابطه‏ى انسان را با آفریننده‏ى جهان، «ربّ العالمین»، با تشکّر، تعبّد و خضوع در برابر او، «ایّاک نعبد» با توکّل و استمداد از او، «ایّاک نستعین»، با توجّه و یادآورى معاد، «مالک یوم الدین» با رهبران معصوم و اولیاى الهى، «انعمت علیهم»، با برائت از رهبران فاسد، «غیرالمغضوب» و رابطه‏ى انسان را با دیگر مردم جامعه «نعبد و نستعین» بیان مى‏کند که غفلت از هریک از آنها منکر، یا زمینه‏ساز منکرى بزرگ است.
سوره 2. بقره آیه 183
آیه

یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمْ الْصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى‏ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ‏

ترجمه

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! روزه بر شما مقرّر گردید، همانگونه که بر کسانى که پیش از شما بودند مقرّر شده بود، باشد که پرهیزگار شوید.

نکته ها

تقوى، به معناى خویشتن دارى از گناه است. بیشتر گناهان، از دو ریشه غضب و شهوت سرچشمه مى‏گیرند. و روزه، جلوى تندى‏هاى این دو غریزه را مى‏گیرد و لذا سبب کاهش فساد و افزایش تقواست. [538]
به نظر مفسّران و دانشمندان علوم قرآنى، آیاتى که با خطاب «یا ایّها الّذین آمنوا» شروع شده‏اند، در مدینه نازل شده و جزء آیات مدنى مى‏باشند. فرمان روزه نیز همچون دستور جهاد و پرداخت زکات در سال دوّم هجرى صادر گردیده است.
آثار و برکات روزه
تقوى و خداترسى، در ظاهر و باطن، مهم‏ترین اثر روزه است. روزه، یگانه عبادت مخفى است. نماز، حج، جهاد، زکات و خمس را مردم مى‏بینند، امّا روزه دیدنى نیست. روزه، اراده انسان را تقویت مى‏کند. کسى که یک ماه نان وآب وهمسر خود را کنار گذاشت، مى‏تواند نسبت به مال وناموس دیگران خود را کنترل کند. روزه، باعث تقویت عاطفه است. کسى که یک ماه مزه‏ى گرسنگى را چشید، درد آشنا مى‏شود ورنج گرسنگان را احساس ودرک مى‏کند. رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمودند: روزه، نصف صبر است. [539] روزه‏ى مردمان عادّى، همان خوددارى از نان و آب و همسر است، امّا در روزه خواص علاوه بر اجتناب از مفطرات، اجتناب از گناهان نیز لازم است، و روزه‏ى خاصّ‏الخاص علاوه بر اجتناب از مفطرات و پرهیز از گناهان، خالى بودن دل از غیر خداست. [540] روزه، انسان را شبیه فرشتگان مى‏کند، فرشتگانى که از خوردن و آشامیدن و شهوت دورند. [541]
رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمودند: هرکس ماه رمضان را براى خدا روزه بدارد، تمام گناهانش بخشیده مى‏شود. [542] چنانکه در حدیث قدسى نیز آمده است که خداوند مى‏فرماید: «الصوم لى و اَنَا اَجزى به» روزه براى من است و من آن را پاداش مى‏دهم. [543]
اهمیّت روزه به قدرى است که در روایات پاداش بسیارى از عبادات را همچون پاداش روزه دانسته‏اند. [544] هرچند که روزه بر امّت‏هاى پیشین نیز واجب بوده، ولى روزه‏ى ماه رمضان، مخصوص انبیا بوده است و در امّت اسلامى، روزه رمضان بر همه واجب شده است. [545] از رسول خدا صلى الله علیه وآله نقل شده است که فرمود: براى هر چیز زکاتى است و زکات بدنها، روزه است. [546]

538) کافى، ج‏2، ص‏18.
539) تفسیر المنار، ذیل آیه.
540) تفسیر روح‏البیان.
541) صاحب جواهر، نقل از آیةاللَّه جوادى.
542) و 4. تفسیر مراغى، ج‏2، ص‏69.
543)
544) کافى، ج‏2، ص‏100.
545) تفسیر نورالثقلین، ج‏1، ص‏136.
546) بحار، ج‏69، ص‏380 .

پیام ها

1- خطابِ زیبا، گامى براى تأثیر گذارى پیام است. «یا ایّها الّذین آمنوا»
در حدیثى از تفسیر مجمع‏البیان مى‏خوانیم: لذّت خطاب «یا ایّها الّذین آمنوا» سختى روزه را آسان مى‏کند. اگر والدین بخواهند که فرزندشان به سخنانشان گوش دهند، باید آنان را زیبا صدا زنند.
2- از شیوه‏هاى تبلیغ آن است که دستورات مشکل، آسان جلوه داده شود. این آیه مى‏فرماید: فرمان روزه مختص شما مسلمانان نیست، در امّت‏هاى پیشین نیز این قانون بوده است. و عمل به دستورى که براى همه امّت‏ها بوده، آسان‏تر از دستورى است که تنها براى یک گروه باشد. «کما کُتب على الّذین من قبلکم»
3- قرآن، فلسفه بعضى احکام همچون روزه را بیان داشته است. زیرا اگر مردم نتیجه‏ى کارى را بدانند، در انجام آن نشاط بیشترى از خود نشان مى‏دهند. «لعلّکم تتّقون»
درس چهاردهم
سوره 33. احزاب آیه 59

آیه

یَآ أَیُّهَا النَّبِىُّ قُل لاَِّزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَآءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلاَبِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى‏  أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیماً

ترجمه

اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: روسرى‏هاى بلند بر خود بیفکنند، این (عمل) مناسب‏تر است، تا (به عفّت و پاکدامنى) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، و خداوند آمرزنده مهربان است.

نکته ها

«جلابیب» جمع «جِلباب»، به معناى مقنعه‏اى است که سر و گردن را بپوشاند،(439) و یا پارچه بلندى که تمام بدن و سر و گردن را مى‏پوشاند.(440)
در آیات گذشته سخن از اذیّت و آزار مؤمنان به دست منافقان بود. این آیه مى‏فرماید: براى آنکه زنان مؤمن مورد آزار افراد هرزه قرار نگیرند، به گونه‏اى خود را بپوشانند که زمینه‏اى براى بى‏حرمتى آنان فراهم نشود.
بر اساس این آیه، نوعى روسرى مورد استفاده‏ى زنان آن زمان بوده، لیکن زنان در پوشاندن خود از نامحرم دقّت نمى‏کرده‏اند. لذا سفارش این آیه، نزدیک کردن جِلباب به خود است، نه اصل جلباب که امرى مرسوم بوده است.
این آیه که فرمان حجاب مى‏دهد، با تهدید مطرح نشده بلکه فلسفه‏ى حجاب را چنین تبین مى‏کند: زنان و دختران، اگر بخواهند از متلک‏ها، تهمت‏ها، تهاجم‏ها و تهدیدهاى افراد آلوده و هرزه در امان باشند باید خود را بپوشانند.
آفات بى‏حجابى‏
1. رونق گرفتن چشم چرانى و هوسبازى.
2. توسعه‏ى فساد و فحشا.
3. سوء قصد و تجاوز به عنف.
4. باردارى‏هاى نامشروع و سقط جنین.
5. پیدایش امراض روانى و مقاربتى.
6. خودکشى و فرار از خانه در اثر آبروریزى.
7. بى مهرى مردان چشم چران نسبت به همسران خود.
8. بالا رفتن آمار طلاق و تضعیف روابط خانوادگى.
9. رقابت در تجمّلات.
10. ایجاد دلهره براى خانواده‏هاى پاکدامن.
439) تفسیر مجمع‏البیان.
440) تفسیر المیزان.

پیام ها

1- در امر به معروف، اوّل از خودى‏ها شروع کنیم سپس دیگران. «قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین»
 2- در احکام الهى، تفاوتى میان همسران و دختران پیامبر با دیگر زنان نیست. «لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین»
 3- پوشیدن لباسى که معرّف شخصیّت زن براى تأمین عفّت و آبرو باشد، لازم است. «یعرفن فلا یؤذین»
 4- بهانه به دست بیماردلان و مزاحمان عفّت عمومى ندهید. (در آیات قبل هشدار به اذیّت کنندگان بود، در این آیه تکلیف اذیّت شوندگان را مطرح مى‏کند.) «یعرفن فلا یؤذین»
 5 - رفت و آمد زنان در خارج از منزل، با حفظ عفّت عمومى مانعى ندارد. «یعرفن فلا یؤذین»
 6- در امر به معروف و نهى از منکر، دلیل امر و نهى خود را بیان کنید. «فلا یُؤذین»
 7- نوع لباس مردم در جامعه، مى‏تواند معرّف شخصیّت، مکتب و هدف آنها باشد. «یعرفن فلا یؤذین»
 8 - سرچشمه‏ى بسیارى از مزاحمت‏هاى هوسبازان نسبت به زنان و دختران، نوع لباس خود آنهاست. «یعرفن فلا یُؤذین»
 9- زنان با حجاب باید با حضور خود در صحنه، جوّ عمومىِ عفاف و پاکدامنى را حفظ کنند و فرصت مانور را از هوسبازان بگیرند. «یعرفن فلا یؤذین»
 10- بد حجابى‏هاى گذشته قابل عفو است. «غفوراً رحیماً»
 11- مغفرت خداوند همراه با رحمت اوست. «کان اللّه غفوراً رحیماً»
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد