دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

پرسش و پاسخ » طلاق

پرسش و پاسخ » طلاق

۱ پرسش: زنی شوهردار با مردی رابطه داشته شوهرش او را طلاق می دهد آیا اکنون می تواند به عقد آن مردی که با او رابطه داشته در آید؟
پاسخ: زن شوهردار اگر زنا کند، بر مرد زنا کننده – بنابر احتیاط واجب – حرام ابدی می شود، ولی بر شوهر خود حرام نمی شود، و چنانچه توبه نکند و بر عمل خود باقی باشد، بهتر است که شوهر او را طلاق دهد ولی باید مهرش را بدهد.
۲ پرسش: چه زمانی، زن می تواند از حاکم شرع، در خواست طلاق کند؟
آیا زنی که شوهر دائمش با او بدرفتاری می کند و یا نیاز جنسی اورا ارضاء نمی کند به طوری که بیم آن می رود که به او نگاه افتد، می تواند پیشنهاد طلاق دهد و آیا در چنین صورت، طلاق داده می شود؟
پاسخ: اگر شوهری از انجام حقوق همسرش خود‌داری کند وپس از اجبار حاکم شرع به رعایت یکی از دو امر (طلاق و یا حسن معاشرت) نتیجه گرفته نشود زن می تواند از حاکم شرع درخواست طلاق کند و مواردی که زن می تواند از حاکم شرع در خواست طلاق کند به قرار ذیل است:
۱ـ موقعی که شوهر نفقه و هزینه زندگی همسرش را نپردازد وحاضر به طلاق دادن هم نشود و همچنین اگر شوهری قادر به پرداخت هزینه نباشد و ازسوی دیگر، طلاق هم ندهد.
۲ـ اگر شوهری همسرش را بیآزارد و برابر دستور خدا با وی رفتار نیکو نکند.
۳ـ هرگاه مردی همسرش را رها کرده و او بلا تکلیف گذارد طوری که گویا شوهر ندارد.
و اما درصورتی که مرد فقط نیاز جنسی همسرش را نمی تواند بطور کامل برآورده سازد و بیم آن رود که زن به گناه افتد هرچند که بنابر احتیاط واجب شوهر هرطور که شده از نظر مسائل جنسی همسرش را باید ارضاء کند و یا او را طلاق دهد با این وجود اگر چنین نکرد بهتر ان است که زن شیوه صبر و انتظار پیشه کند.
۳ پرسش: چنانچه مردی به مدت طولانی بدون عذر شرعی با همسرش نزدیکی نکند آیازن می تواند به این دلیل طلاق بگیرد؟
پاسخ: جایز نیست ترک نزدیکی با همسر جوان بیش از چهار ماه مگر بخاطر عذری مانند مشقت یا ضرر یا اینکه همسر به آن راضی باشد یا اینکه ناشزه باشد یا اینکه شرط کرده باشد که در مدت عقد دخول نکند و به احتیاط لازم این حکم شامل همسر موقت هم میگردد. پس شوهر حق ندارد بدون عذر شرعی سفر را طولانی کند در صورتی که حق زوجه از بین برود.
واگر زن نتواند که تا چهار ماه صبر کند به طوری که شوهر بترسد چنانچه با همسرش نزدیکی نکند در حرام بیافتد پس بنابر احتیاط واجب باید با همسر قبل از این مدت همبستر شود یا اینکه او را طلاق دهد.
۴ پرسش: اگر در طلاق رجعی زوج به جای رجوع در زمان عده زوجه را متعه سه ماهه کند و در این مدت به او رجوع نکند آیا بعد از انقضاء عده و در ضمن آن سه ماه مدت صیغه هم بگذرد آیا زوجه می تواند با مرد دیگری ازدواج کند آیا نیاز به عده دیگر دارد ؟ با اینکه در مدت صیغه مدخوله نشده ؟
پاسخ: عقد او باطل است پس اگر کاری که موجب رجوع باشد مانندجماع هرچند با قصد عدم رجوع یا در آغوش گرفتن حتی بدون قصد رجوع یا لمس و بوسیدن به قصد رجوع انجام نداده باشد پس از پایان عدّه می تواند ازدواج کند .
۵ پرسش: آیا اگر در عده طلاق بائن زن رجوع در مهرش نکند زوج می تواند با دادن یک مهری که رضایت زوجه را جلب کند اورا به عقد موقت یا دائم خود در آورد ؟
پاسخ: می تواند .
۶ پرسش: من حدود ۱۸ سال است یکبار از شوهرم جدا شدم و پس از ۴۸ ساعت رجوع کردیم آیا خواندن صیغه واجب بوده؟ من باید چکار کنم ؟
پاسخ: اگر طلاق شما رجعی بوده رجوع شوهر درست بوده و نیازی به صیغه مجدد نبوده است .
۷ پرسش: زن و شوهری به قصد متارکه از هم جدا شده و مدتی را بدین منوال گذرانده اند حال پس از مدتی زن به همین جهت که متارکه را که به نیت طلاق انجام شده طلاق شرعی حساب نموده با مرد دیگری ازدواج کرده سؤال این جاست که اولا: طلاق با صرف متارکه و رضایت طرفین بر جدایی محقق می شود؟
ثانیا: در صورت منفی بودن پاسخ حکم ازدواج دوم چیست ؟
پاسخ: اولا ـ محقق نمی‌شود .
ثانیا ـ ازدواج دوم باطل است و در صورت علم مرد به شوهر داشتن زن، بر او حرام ابدی میشود و در صورت جهل مرد به احتیاط واجب حرمت ابدی است .
۸ پرسش: مردی شیعه زن شیعه خود رابه طریق سنی طلاق داده پس از عده زن با مردی سنی ازدواج کرده اکنون تکلیف زن چیست ؟
پاسخ: عقد دوم باطل است و او همسر مرد اول است .
۹ پرسش: توضیح دهید آیا طلاق عسر و حرج نیازی به دادن مهریه دارد یا نه و نحوه تلاوت طلاق عسر و حرج به چه شکلی است (رجعی، بائن، خلع، مبارات) و نحوه تلاوت آن را به صورت کامل عربی برای اینجانب بنویسید؟
پاسخ: طلاق به دلیل عسر و حرج شرعیت ندارد بلکه فقط در موارد خاصی حاکم شرع یا وکیل خاص او می توانند طلاق دهند.
۱۰ پرسش: طلاقی که به درخواست زوجه و بدون موافقت زوج واقع می شود چه نوع طلاقی است ؟ آیا قاضی می تواند بدون رضایت زوج قبول بذل نماید و رای به طلاق خلع دهد ؟
پاسخ: مواردیکه حاکم شرع می تواند زن را بدون رضایت زوج طلاق بدهد در جلد ۳ منهاج الصالحین از مساله ۳۵۶ تا ۳۶۰ با ذکر نوع طلاق در آنها ، بیان شده مراجعه شود ، و اما طلاق زوجه بنحو خلع بدون وکالت از طرف شوهر صورت شرعی ندارد .

برای ارسال سوال جدید اینجا را کلیک کنید

پرسش: اگر دختر از شوهر متنفر شد و حقوق خودش را بذل نمود آیا مرد حق سرپیچی دارد ، وآیا حقی برای زن برای طلاق خود دارد ؟

پاسخ: طلاق به دست شوهر است ، مگر اینکه حقوق همسری را رعایت نکند که در این صورت به حاکم شرع باید مراجعه شود که در شرائط خاصی که در رساله ذکر شده است می تواند مطالبه طلاق نماید .
۱۲ پرسش: اگر مردی زن خود را طلاق بدهد و نتواند خبر را به او بدهد آیا می توان بعد از عده به او رجوع کند ؟
پاسخ: اگر طلاق رجعی باشد تا در عده است می تواند رجوع کند و بعد از آن نمی شود و همچنین در طلاق بائن نمی شود رجوع کرد .
۱۳ پرسش: اگر شک در صحت طلاق بکنم یا اینکه فرضا طلاق صحیح نباشد آیا لازم است به خانم خبر بدهم و بگوئیم که طلاق صحیح واقع نشده و شوهر فعلی بر تو حرام است یا خیر ؟
پاسخ: اگر طلاق صحیح نبود به احتیاط واجب باید به او خبر می دادید ولی طلاق (با شک در صحت آن) صحیح است .
۱۴ پرسش: اگر طلاق را با تهدید انشاء کنند آیا صحیح واقع می وشد یا خیر ؟ و اگر زن با مهر خود مبلغی را بعنوان خلع به شوهر خود ببخشد و سپس فقط به مهر خود رجوع کند و شوهر بگوید اگر به مهر خود رجوع کنی من هم رجوع می کنم آیا این رجوع صحیح است یا خیر ؟
پاسخ: اگر طلاق بخاطر ترس از تهدید او واقع شده و دفع خطر تهدید بدون طلاق ممکن نبوده است طلاق باطل است . ولی اگر رفع خطر ممکن و میسور باشد هر چند باشکایت و مانند آن طلاق صحیح است . و اما رجوع در صورتی است که زن آنچه را پرداخته است مطالبه کند .
۱۵ پرسش: اگر فردی صیغه طلاق را بغیر عربی بگوید و بعد همسرش را رها کند حکمش چیست و چه کار باید کرد ؟
پاسخ: اگر می توانسته است طلاق را به عربی بگوید یا وکیل بگیرد ولی عمدا طلاق را به زبان دیگر بگوید صحیح نیست . و باید از راههای قانونی یا شرعی او را ملزم کنید یا نفقه بدهد وسایر حقوق زوجیت را رعایت نماید یا طلاق صحیح شرعی بدهد .
۱۶ پرسش: حکم زنانی که درگیر طلاق می باشند که قطع یقین به طلاق است در این مدت جهت رفع مسائل جنسی چه حکمی دارند ؟
پاسخ: تا طلاق داده نشده است متأهل هستند و ازدواج صحیح نیست و عدّه نیز باید پس از طلاق شروع شود .
۱۷ پرسش: من یک ایرانی هستم که در خارج از کشور زندگی می کنم آیا می شود با زنی با مشخصاتی مانند زنی مسیحی که حدود یک سال از شوهرش جدا شده ولی از نظر قانون آن کشور هنوز منتظر طلاق می باشد ولی از نظر مذهبی خودشان جدا شده اند می شود ازدواج متعه کرد ؟
پاسخ: اگر از نظر شرع آنها و عرف مطلقه می باشد مانعی ندارد .
۱۸ پرسش: خانمی از شوهر خود در دادگاه طلاق می گیرد آیا او می تواند طبق قوانین این کشور یعنی آمریکا نصف اموال مرد را بگیرد و در صورت گرفتن آیا می تواند تقاضای مهر هم بکند؟
پاسخ: نمی تواند نصف اموال را مطالبه کند مگر مطالبه شرط شده باشد و اگر شرطی که شده مبنی بر طلاق باشد باز هم نمی تواند زیرا طلاق دادگاه شرعیت ندارد و باطل است، و اما مهر با خود عقد واجب می شود و ربطی به طلاق ندارد.
۱۹ پرسش: مردی کسی را وکیل کرده که همسرش را طلاق دهد. همسر برای اینکه زوج دیگر حق رجوع نداشته باشد، مهرش را بذل نموده تا طلاق مبارات صورت پذیرد. وکیل با کسب رضایت موکل، صیغه طلاق مبارات جاری می کند. آیا حق رجوع برای زوج باقی است؟ نیز در صورتی که زوجه از بذل خود در زمان عده رجوع کند، آیا حق رجوع برای زوج باقی است؟
پاسخ: مبارات در صورتی صحیح است که هر دو از یکدیگر کراهت داشته باشند و اگر فقط از طرف زوجه باشد خلع است و به هر حال اگر با شرایط طلاق خلع یا مبارات انجام بگیرد زوج حق رجوع ندارد مگر اینکه زوجه در عده از بذل خود رجوع کند.
۲۰ پرسش: چرا یک زن پس از طلاق گرفتن از همسرش به پدر شوهر سابق خود محرم می ماند؟
پاسخ: حکم شرع است.
پرسش: می دانیم در شرع مقدس اسلام حق طلاق با شوهر است و مرجع یا حاکم شرع در موارد خاص می تواند زن را مطلقه نماید . این موارد کدامند ؟
پاسخ: یکی در مورد عدم نفقه است و دیگری در مورد کسی که شوهرش مفقود است و هر کدام شرایطی دارد که می توانید به رساله عملیه مراجعه کنید .
۲۲ پرسش: اگر زن و شوهری طلاق بگیرند و شوهر معتاد باشد آیا زن اجازه دارد فرزندان را تحت مراقبت خود قرار دهد ؟
پاسخ: چنانچه مرد فاقد صلاحیت برای سرپرستی اطفال باشد حق سرپرستی و مراقبت با ما در آنها است .
۲۳ پرسش: اگر محل سکونت زوجین ، کشتی یا اتومبیل مخصوص باشد آیا زوجه مطلقه باید در همان جا عده نگه دارد ؟
پاسخ: فرق نمی کند .
۲۴ پرسش: زوجه ای با اذن زوج به منزل غیر مسکونی خود منتقل می شود و سپس زوج وی را طلاق می دهد . آیا بعد عده را در منزل دوم بگیرد ؟
پاسخ: هر جا که زوج اذن دهد باید بماند .
۲۵ پرسش: زنی که به شبهه با کسی نزدیکی کند ، حکمش این است که باید عده طلاق نگه دارد . اکنون حکم فوق شامل کدام یک از حالتهای زیر می شود ؟
۱ - جایی که اشتباه تنها از ناحیه زن باشد ، نه مرد ؟
۲ - جایی که اشتباه از ناحیه هر دو (زن و مرد ) باشد ؟
۳ - اگر زوجه منقطعه به شبهه با کسی نزدیکی کند ، از نظر عده تکلیف عده او چیست ( زیرا در نکاح موقت طلاق جاری نیست ) ؟
پاسخ: ۱ - احتیاط واجب این است که عده نگه بدارد .
۲ - باید عده نگه بدارد و عده آن مثل عده طلاق است .
۳ - حتی در نکاح موقت باطل است .
۲۶ پرسش: اگر زن طبق وکالت مرد دارای حق طلاق بوده و هم اکنون مرد به دلیل عدم تمکین زن با اجازه دادگاه تجدید فراش نماید آیا حق طلاق از زن ساقط می شود یا نه ؟
پاسخ: اگر وکالت در طلاق عام بوده و شامل این فرض هم می شود زن می تواند خود را وکالتا از طرف شوهر طلاق بدهد .
۲۷ پرسش: برخی خانم‌ها در اثر بستن لوله‌ رحم دیگر خون حیض نمی بینند ، مسأله طهر غیر مواقعه و عده چنین زن‌هایی را بیان نمایید؟
پاسخ: طلاق باید سه ماه پس از آخرین نزدیکی باشد وعده آنها سه ماه است.
۲۸ پرسش: زنم پس از ترک منزل حجابش را کنار گذاشته وبه اعمال خلاف شرع مشغول شده، اکنون می خواهم او را طلاق بدهم اما او از من مهریه اش را (۵۰۰ دلار) می طلبد فکر می کنم از آنجا که او تقاضای طلاق نموده و با رفتارهایش در ازدواج عهد شکنی نموده است مستحق آن نیست لطفا ً مرا راهنمائی کنید؟
پاسخ: شما مهریه را مدیون هستید و چنانچه او نبخشد باید پرداخت نمائید و می توانید طلاق اورا منوط به بخشیدن مهر نمائید.
برای ارسال سوال جدید اینجا را کلیک کنید
طلاق ، طرد شدن بعداز طلاق
طلاق یکی از موقعیت های سخت و تجربه بد زندگیست وطرد شدن تجربه ی دردناک تریست وبرای دو طرف درد دارد .کسی که از همسرش جدا میشوددر روزهای بعد از طلاق شرایط دشواری دارد.که برای کنار آمدن با آن باید این موضوع را پذیرفت
بازدید : 5,164 نفر

زندگی پس از طلاق

طلاق وطرد شدن بخشی از زندگی وقسمتی از فرآیند جدایی است که در آن شخص طلاق گرفته خود را مورد سرزنش قرار میدهد که چرا نتوانسته به زندگی خود ادامه دهد وطلاق گرفته وحال چگونه بعد از طلاق به زندگی خود ادامه دهد؟

غصه خوردن

همان طور که گفته شد طلاق یکی از موقعیت های سخت تجربه احساس طرد است. معمولا کسی که خواستار طلاق نیست، احساس طردشدگی بیشتری تجربه می کند، اما معنایش این نیست که طرف پیشنهاددهنده طلاق احساس طرد را تجربه نمی کند. توجه داشته باشید که برخی از افراد پیشنهاد طلاق را به امید مخالفت کردن طرف مقابل مطرح می کنند، بنابراین قبول پیشنهاد طلاق از سوی همسر نیز می تواند احساس طرد را برای طرف مقابل به دنبال داشته باشد. ضمن این که مطرح شدن پیشنهاد طلاق ممکن است به دلیل احساس طردی باشد که افراد در زندگی زناشویی خود تجربه کرده اند
یادتان باشد سرزنش کردن خودمان یا حمله به حس خودارزشمندی مان تنها باعث می شود آن درد هیجانی که احساس می کنیم شدیدتر شود و بهبود یافتن آن را برایمان سخت تر کند؛ بنابراین قبل از اینکه به سرعت خودتان را برای سرزنش کردن آماده کنید، به این نکته توجه کنید که شما هر کاری از دستتان بر می آمد انجام دادید. می توانید به سود و زیان این گونه اندیشیدن هم فکر کنید. آیا سرزنش خودتان و یادآوری مدام اشتباه هایتان حتی اگر درست باشد می تواند دردی از شما دوا کند یا بیشتر به دردهای شما اضافه می کند؟

چه گونه با احساس طرد کنار بیاییم؟

معمولا بعد از تجربه احساس طرد، در خودمان فرو می رویم، گذشته را کند و کاو می کنیم تا بفهمیم چه اتفاقی افتاده است. در ادامه در مورد احساس طردشدگی و راهکارهای مدیریت آن بیشتر می گوییم.


1- احساس طرد شدن را بپذیرید

احساس طرد شدن بخشی از زندگی و قسمتی از فرآیند جدایی است. گرچه تجربه این احساس لذت بخش نیست، اما برای کنارآمدن با آن، قبل از هر چیز باید آن را بپذیریم و با درد ناشی از آن کنار بیاییم. یادتان باشد انکار این احساس کمکی به بهتر شدن حال و تغییر شرایط نمی کند.

افسردگی پس از طلاق


2- دست و پا نزنید

هنگامی که طرد می شویم همان بخش هایی در مغزمان فعال می شوند که وقتی یک درد جسمانی را تجربه می کنیم. گریز از این درد جان کاه شاید بیشترین چیزی باشد که در هنگام تجربه آن می خواهیم، اما توجه داشته باشید که این احساس یک شبه به وجود نیامده و ریشه در تجربیات کودکی ما دارد. انتظار این که احساس طردشدگی به سرعت ناپدید گردد، غیرمنطقی است. ضمن این که طردشدن احساسی نیست که با حرف زدن و دلیل و منطق آوردن از بین برود، بنابراین برای آرام شدن و کنار آمدن با این احساس صبور باشید. دست و پا زدن برای پایان این احساس راه به جایی نمی برد.


3- خودتان را سرزنش نکنید

مرور گذشته برای شناخت اشتباه ها و بررسی فرایند رسیدن قطار زندگی تان به ایستگاه طلاق می تواند مفید باشد، البته اگر به وسواس ذهن شما تبدیل نشود؛ اما اگر هر لحظه از خود می پرسید «چه خطایی از من سر زد؟»؛ «چه گونه می توانستم مانع طلاق شوم؟» و سپس برای کمبودهایتان تاسف می خورید و به خود سرکوفت می زنید، مطمئن باشید که نتیجه ای عایدتان نمی شود.

یادتان باشد سرزنش کردن خودمان یا حمله به حس خودارزشمندی مان تنها باعث می شود آن درد هیجانی که احساس می کنیم شدیدتر شود و بهبود یافتن آن را برایمان سخت تر کند؛ بنابراین قبل از اینکه به سرعت خودتان را برای سرزنش کردن آماده کنید، به این نکته توجه کنید که شما هر کاری از دستتان بر می آمد انجام دادید. می توانید به سود و زیان این گونه اندیشیدن هم فکر کنید. آیا سرزنش خودتان و یادآوری مدام اشتباه هایتان حتی اگر درست باشد می تواند دردی از شما دوا کند یا بیشتر به دردهای شما اضافه می کند؟ معمولا همه ما به این نتیجه می رسیم که زیان سرزنش کردن خود از سودش بیشتر است.


4- شما تنها نیستید؛ همسرتان هم احساسات تلخ دارد

احساس طردشدگی و رنج ناشی از آن، وقتی بیشتر می شود که با خودتان فکر کنید در حالی که شما این همه رنج می کشید و طرد شده اید، همسرتان دارد زندگی اش را می کند و به اصطلاح برای خودش، خوش است. واقعیت این است که معمولا این طور نیست و طلاق برای همسرتان هم بدون درد و رنج تمام نمی شود. فقط گاهی افراد پس از جدایی با زدن ماسک بی تفاوتی یا خوشحالی ترجیح می دهند احساسات واقعی شان را از دیگران مخفی کنند. یادتان باشد همسرتان هم با طلاق به اندازه شما آسیب دیده است. البته گفتن این جمله راحت است، اما رسیدن به این احساس احتیاج به زمان طولانی و تمرین دارد.

طلاق

 

5- با کسانی که دوستتان دارند، وقت بگذرانید

همه ما نیازمندیم احساس کنیم که دیگران دوستمان دارند. وقتی طرد می شویم این نیاز ناپایدار شده و درواقع درد دیگری به درد جدایی از فردی که دوستش داشته ایم، افزوده می شود. در این شرایط تنها نماندن و ارتباط با افرادی که وابستگی زیادی به آن ها داریم و آن ها نیز ارزش زیادی برای ما قائل هستند و ما را می پذیرند، درد هیجانی پس از طرد شدن را تسکین می دهد. درواقع یکی از راه های کنار آمدن با هر هیجان منفی از جمله احساس طردشدن استفاده از این گونه حمایت های اجتماعی است.

6- تعمیم دادن افراطی ممنوع

اگر همسرتان به هر دلیلی نخواسته زندگی اش را با شما ادامه دهد، به معنای آن نیست که شما دوست داشتنی و جذاب نیستید. بدترین تعبیر می تواند این باشد که شما جذابیت خود را برای همسر سابقتان از دست دادید، اما قرار نیست این تجربه با سایر افراد نیز تکرار شود و روابط آینده شما نیز به تجربه احساس طردشدگی منجر شود. قاطعانه تصمیم بگیرید و فکرهای نادرست و آزاردهنده را از خوددور کنید. این نکته را به خاطر داشته باشید که در هر طلاقی چندین و چند عامل با هم باعث جدایی می شوند و همسر شما نیز در رسیدن قطار زندگی تان به ایستگاه طلاق سهم بسزایی داشته است.

7- قبل از التیام زخم طرد، رابطه جدیدی را آغاز نکنید

گاهی آن قدر تجربه احساس طردشدگی برای شما غیرقابل تحمل است و یا آن قدر به احساس ارزشمندی شما صدمه می زند که تصمیم می گیرید با ورود به یک رابطه جدید، از احساس جذابیت و دوست داشتنی بودنتان مراقبت کنید و یا نسبت به وجود آن مطمئن شوید. توجه داشته باشید که وقتی هنوز زخم های نشای از تجربه احساس طردشدگی در شما التیام نیافته، نباید یک رابطه دیگر را آغاز کرده و ادامه دهید؛ به خاطر داشته باشید هرچه روابط نامناسب بیشتری را شروع کنید، بیشتر شکست می خورید و بیشتر طرد می شوید. کنار آمدن با احساس طرد وقتی تجربه طردشدگی زیادی نداریم، بسیار آسان تر است که در روابط مختلف طرد می شویم.

نکته های مهم زندگی پس از طلاق گرفتن


در طلاق توافقی زوجین هر دو متقاضی طلاق بوده و در همه امور با یکدیگر توافق کرده اند که با مراجعه به دادگاه خانواده، اعلام توافق خود را در اموری از قبیل حضانت فرزند بعد از طلاق، ملاقات فرزند، نفقه ایام عده، شیوه استرداد جهیزیه، وصول مهریه و... را به طور کتبی نوشته و به دادگاه تقدیم می کنند. سپس دادگاه به زوجین اعلام می دارد داورانی از بین بستگان یا آشنایان مورد اعتماد خویش تعیین و به دادگاه معرفی کنند.

به نقل از پایگاه آموزشی مهداد، آیا به راستی مشکلات زناشویی غیر قابل حل است و راهی جز طلاق ندارد؟ چگونه محبت ها کم سو و بی حلاوت می شود و زندگی را تا آنجا پیش می برد که برخی ها به چیزی غیر از جدایی و طلاق نمی اندیشند. طلاق مسلما یکی از راه های انحلال و فروپاشی زندگی زناشویی است و اقسامی دارد.
 
طلاق از این جهت که مورد درخواست زن باشد یا مرد و یا هر دو، سه حالت دارد: 

1- طلاق به درخواست یا به خواسته مرد. 2- طلاق به درخواست زن. 3- طلاق  به درخواست زن و شوهر.

زمانی که طلاق به خواسته مرد باشد، به آن طلاق رجعی گفته می شود زیرا مرد تا مدت سه ماه حق رجوع( یعنی پشیمانی از طلاق) را دارد که به این مدت سه ماه عده گفته می شود. درصورتی که زن متقاضی طلاق باشد، باید مقداری از مهر یا همه یا بیش از آن را به شوهر ببخشد تا رضایت او را برای طلاق کسب کند که به این مقدار فدیه گفته می شود و این نوع طلاق را طلاق خلع می نامند.
 
نوع سوم، طلاق توافقی است که به طور توام به درخواست زن و شوهر صورت می گیرد. در طلاق توافقی زوجین هر دو متقاضی طلاق بوده و در همه امور با یکدیگر توافق کرده اند که با مراجعه به دادگاه خانواده، اعلام توافق خود را در اموری از قبیل حضانت فرزند بعد از طلاق، ملاقات فرزند، نفقه ایام عده، شیوه استرداد جهیزیه، وصول مهریه و... را به طور کتبی نوشته و به دادگاه تقدیم می کنند. سپس دادگاه به زوجین اعلام می دارد داورانی از بین بستگان یا آشنایان مورد اعتماد خویش تعیین و به دادگاه معرفی کنند.
 
چنانچه زوجین نخواهند یا نتوانند داوری معرفی کنند، دادگاه راسا مبادرت به انتخاب داور می کند. داوران منتخب یا منصوب از ناحیه دادگاه باید مسلمان، متاهل، معتمد، دارای حسن شهرت و حداقل 40 سال تمام بوده و تا حدودی به وضعیت روحی زوجین آشنا باشند (یا بعد از نصب در جریان زندگی و اختلاف آنان قرار گیرند). داوران باید سعی در اصلاح بین زوجین کنند و چنانچه موفق به این کار نشوند، با اعلام مراتب به دادگاه، سرانجام درخواست گواهی عدم امکان سازش صادر می شود تا با مراجعه زن و شوهر به یکی از دفاتر ثبت طلاق و براساس حکم صادره، صیغه طلاق جاری شود و وارد شناسنامه زوجین شود.
 
البته دادگاه هنگام صدور گواهی عدم امکان سازش باید اطمینان حاصل کند که زن حامله نیست و رویه قضایی در این مورد آن است که زن برای معاینه و صدور گواهی به پزشک مورد اعتماد معرفی می شود یا اینکه دادگاه برمبنای اقرار زن به حامله نبودن، مراتب را گواهی می کند. مدت اعتبار گواهی عدم امکان سازش، سه ماه از تاریخ صدور است و اگر تا پایان آن مدت طرفین یا یکی از آنها برای ثبت به دفترخانه مراجعه نکند، گواهی مذکور از درجه اعتبار  ساقط است.
 
منظور قانونگذار از اجبار طرفین به مراجعه دادگاه، تعیین داور و سرانجام تعیین مدت معین برای حل و فصل اختلاف هاست تا شاید طی این دوران زن و شوهر پشیمان شوند و به خانه و زندگی مشترک بازگردند. از سوی دیگر، گفته می شود که به این ترتیب از اختیارات مرد برای استفاده از حق یک طرفه طلاق نیز کاسته می شود.
 
گفتنی است، اگر مردی با وجود صدور حکم عدم امکان سازش به دفترخانه مراجعه نکند، زن حق دارد به دفترخانه برود و دفترخانه موظف است احضاریه ای برای مرد بفرستد و اگر از شوهر خبری نبود، زن باید برای گرفتن وکالت در توکیل به دادگاه مراجعه کند. با درخواست زن، دادگاه می تواند همان موقع حکم عدم امکان سازش را صادر کند و به او وکالت در تو کیل بدهد تا با مراجعه به دفترخانه و ارایه حکم عدم امکان سازش و وکالت نامه مزبور، خود را طلاق دهد. حال اگر زن از رفتن به دفترخانه خودداری کند، مرد با مراجعه به آنجا و ارایه گواهی عدم امکان سازش می تواند صیغه طلاق را جاری کند و دفترخانه به زن موضوع را ابلاغ خواهد کرد.
 
نکته آخر این که توافق طرفین به عنوان مبنای طلاق و اجرای آن مورد استفاده قرار می گیرد و هیچ گاه در ماهیت عمل حقوقی طلاق ( که به صورت ایقاع و در اراده مرد است) دخالت ندارد؛ بنابراین نباید چنین پنداشت که طلاق توافقی در زمره عقود است. در طلاق توافقی در برگ دادخواست فرقی ندارد که زوج و زوجه کدامشان به عنوان خواهان یا خوانده قرار گیرند. اگر در یک جا زندگی می کنند محل اقامتشان به یک نشانی درج می شود یا مثلا اگر زوجه به دلیل اختلافات در منزل پدر یا اقوام دیگرش به سر می برد محل اقامت فعلی خود را در دادخواست می نویسد. ضمنا این دادخواست باید به دستگاه قضایی محل اقامت خوانده ارایه شود؛ اما در صورتی که خواهان، وکیل داشته باشد ردیف مربوط به مشخصات وکیل پر می شود و در غیر این صورت این ردیف خالی می ماند.
 
در قسمت مربوط به تعیین خواسته، با توجه به ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب 1371/08/28 مجمع تشخیص مصلحت نظام، جمله صدور گواهی عدم امکان سازش را ذکر می کنند و در قسمت دلایل و منضمات، جمله فتوکپی مُصَدِ'ق سند نکاحیه را می نویسند. توضیح اینکه زوجین از عقدنامه شان فتوکپی تهیه می کنند و توسط واحد مربوطه در دادگاه قضایی پس از مطابقت اصل با فتوکپی مهر فتوکپی برابر با اصل است بر روی فتوکپی زده و تأیید می شود و سپس آن را ضمیمه دادخواستشان می کنند، که این فتوکپی را «مصدِق» می گویند؛ یعنی اینکه مطابقت فتوکپی با اصل عقدنامه صورت گرفته و تصدیق و تایید شده است.
طلاق آخرین راه چاره‌ای است که برای پایان دادن به زندگی‌های بدون عاطفه و مشقت بار در نظر گرفته شده است. وقوع طلاق از سه راه امکان‌پذیر است. ساده‌ترین شکل آن زمانی است که زن و شوهر بر سر مسئله طلاق توافق داشته باشند و دیگر مایل به ادامه زندگی نباشند.
نوع دیگر آن به خواست و اراده مرد است. در این حالت مرد موظف به پرداخت تمامی حقوق زن است. زن نیز در مواردی می‌تواند به دادگاه مراجعه و تقاضای طلاق کند. در صورتی که برای دادگاه ثابت شود که ادامه زندگی موجب سختی و مشقت زن است، برای جلوگیری از سختی و ضرر، مرد را اجبار به طلاق کند و در صورت فراهم نشدن این امر،‌به اذن دادگاه طلاق داده می‌شود.

مواردی که دادگاه در صورت سختی و مشقت زن، مرد را وادار به طلاق می‌کند؛ عبارتند از: 1- ترک زندگی خانوادگی توسط مرد حداقل به مدت شش ماه متوالی و یا 9 ماه متناوب در مدت یک سال بدون عذر موجه. 2- اعتیاد مرد به یکی از انواع موادمخدر یا ابتلای او به مشروبات الکلی که به زندگی خانوادگی ضربه وارد کند و خودداری او به ترک اعتیاد. همچنین در صورتی که مرد به تعهد خود عمل نکند یا پس از ترک مجدداً به مصرف مواد روی آورد، به درخواست زن طلاق انجام می‌شود. 3- محکومیت قطعی مرد به حبس پنج سال یا بیشتر. 4- ضرب و شتم یا هر گونه سوء استفاده مستمر مرد که عرفاً با توجه به وضعیت زن قابل تحمل نباشد.
  

چگونه می توان طلاق را پیش بینی کرد !؟ 


محقق :    . . m_yaseye
 
دارا و اولیور درآزمایشگاه نشسته اند .هر دو اواخر دوران 20 سالگی خود را می گذرانند .آنها داوطلب شده اند که دربررسی من روی زوجهایی که به تازگی ازدواج کرده اند ،شرکت کنند.در این بررسی گسترده ،130 زوج پذیرفتند که نه تنها زندگی زناشویی خود را زیر ذره بین بگذارند ،بکه شرایط خود را جلوی دوربین فیلمبرداری قرار دهند.دارا و اولیور در شمار 50 زوجی بودند که روی رفتارشان دقیق شدیم.پیش بینی من درباره طلاق به استناد علم و اطلاعاتی است که در جریان این پژوهش به دست آورده ام.
دارا و اولیور می گویند زندگی پر تلاش و پرتقلایی دارند،اما خوشبخت هستند .زن در یک دوره شبانه پرستاری درس می خواند و مرد همه روزه ساعات طولانی به عنوان یک برنامه نویس کامپیوتر کارمی کند.مانند بسیاری از زوجها ،چه آنهایی که از ازدواجشان راضی هستند و یا آنهایی که کارشان به طلاق می کشد،دارا و الیور می گویند که ازدواجشان عالی و صد در صد بی عیب و نقص نیست.اما می گویند که یکدیگر را دوست دارند و متعهدند که به در کنار هم باقی ماندن بها بدهند.
از آنها می خواهم به مدت پانزده دقیقه در آزمایشگاه یکی از اختلافات خود را حل و فصل کنند.در تمام این مدت از آنها فیلم می گیرم .وقتی با هم حرف می زنند،دستگاههایی روی بدنشان قرار دارد که میزان استرس درون آنها را اندازه می گیرد.ضربان قلبشان هم اندازه گیری می شود.
انتظار دارم که صحبتشان دست کم تا اندازه ای منفی باشد.به هر صورت ،از آنها خواسته ام که با هم مشاجره کنند.در حالی که بعضی از زوجها می توانند با کلماتی که نشان از درک متقابل بدهد با هم حرف بزنند،در اغلب موارد تنشی بروز می کند.دارا و اولیور هم استثنایی بر این قاعده نیستند .دارا معتقد است که اولیور به اندازه کافی در خانه کار انجام نمی دهد.از سوی دیگر،اولیور متعهد است که دارا بیش از اندازه غر می زند و این باعث می شود که او انگیزه لازم را برای اینکه کار بیشتری بکند،نداشته باشد.
وقتی به صحبتهای آنها در این زمینه گوش می دهم،با کمال تأسف به همکارم می گویم که شادی و خوشبختی این زن وشوهر به تدریج کاهش خواهد یافت.چهار سال بعد،این زن و شوهر به من اطلاع دادند که در شرف متارکه هستند.با آنکه هنوز با هم زندگی می کردند،اما رابطه سردی میان آنها حاکم بود.
من نه به این دلیل که این زن و شوهر با هم مشاجره کردند پیش بینی کردم که کارشان به متارکه می کشد.به هر صورت ،خود من از آنها خواسته بودم که با هم مشاجره کنند .وجود خشم میان زن و شوهرعلتی برای طلاق نیست.سایر زوجهای به تازگی ازدواج کرده در آزمایشگاه ما به مراتب بیشتر و تندتر از دارا و اولیورمشاجره می کنند،با این حال من پیش بینی می کنم که بسیاری از آنها زندگی زناشویی پابرجایی خواهند داشت و این اتفاق هم می افتد .من تحت تأثیر طرز مشاجره آنها پیش بینی کردم که با هم متارکه می کنند.

نشانه اول:شروع خشونت بار

نشانه بارز اینکه این صحبت (واین ازدواج)به خوبی برگزار نخواهد شد،
طرز شروع آن است.دارا بلافاصله لحن منفی و تهمت آمیزی پیش می گیرد.وقتی اولیور موضوع کار در خانه را پیش می کشد،دارا با طعنه با او برخورد می کند.اولیور سعی می کند با گفتن یک لطیفه از شدت مسئله بکاهد ،اما دارا همچنان با صورت اخم کرده باقی می ماند .زن و شوهر با هم صحبت می کنند و می کوشند راه حلی پیدا کنند که اولیور سهم بیشتری از کارهای خانه را متقبل شود.بعد دارا می گوید:«دوست دارم این مسئله فیصله پیدا کند،اما به نظر می رسد که این اتفاق نمی افتد .سعی کرده ام فهرستی از کارهای خانه تهیه کنم،اما بی فایده بوده است.بعد به تو گفتم که خودت این کار را بکن .یک ماه است که از پیشنهاد من می گذرد و تو کاری صورت نداده ای .»حالا دارا،اولیور را سرزنش و نکوهش می کند.در واقع،با این کار می گوید که موضوع بر سرکارهای خانه نیست،موضوع برسر خود اوست.
وقتی بحث به این شکل ادامه پیدا می کند،شروع خشونت بار می گیرد.با آنکه دارا با اولیور به لحنی آرام و ملایم حرف می زند،کلماتش بار منفی دارند.بعد از آنکه یک دقیقه ای به صحبتهای آنها گوش می دهم ،برایم هرگز عجیب نیست اگردر پایان وقت آنها مسئله شان حل نشده باقی بماند.بررسیهای ما نشان می دهد اگر گفت و گو شروع تند و خشونت بار داشته باشد،سرانجام به رغم همه تلاشهایی که می شود،نتیجه مطلوب به دست نمی آید.در این زمینه آمار بسیار روشنگر است :تا 96 درصد می توان با مراجعه به سه دقیقه اول گفت و گو نتیجه آن را پیش بینی کرد.شروع توأم با خشونت کارتان را به شکست می کشاند .از این رو ،اگر این گونه شروع کنید،بحث و گفت و گویتان به نتیجه مطلوب نمی رسد.

نشانه دوم:چهار اسب سوار

شروع توأم با خشونت دارا زنگ خطری را به صدا در می آورد مبنی براینکه او و اولیور با دشواری جدی روبه رو هستند .حالا وقتی بحث ادامه پیدا می کند ،من همچنان مترصد یافتن جنبه های منفی باقی می مانم.برخی از جنبه های منفی می توانند یک رابطه را متلاشی کنند.من اسم آنها را چهار سوار اپوکالیپس گذاشته ام.این چهار سوار با نظم زیر وارد معرکه می شوند:انتقاد،اهانت،حالت تدافعی و کارشکنی.
اسب سوار شماره 1انتقاد .همیشه در ارتباط با کسی که با او زندگی می کنید گله هایی دارید،اما میان گله و انتقاد و تفاوت بارزی وجود دارد.شکایت و گله تنها اقدام خاصی را که همسرتان به اشتباه انجام داده،مورد خطاب قرار می دهد.اما انتقاد فراگیرتر است.در واقع ،در شرایط انتقاد،خود همسرتان یا شخصیت او را زیر سؤال می برید.«از اینکه دیشب آشپزخانه را جارو نزدی،ناراحتم .ما با هم توافق کردیم که به نوبت این کار را بکنیم .»این یک شکایت است.اما «چرااین قدر فراموشکار هستی؟»من از اینکه باید به جای تو آشپزخانه را جارو کنم،متنفرم.تو آدم بی توجهی هستی!»یک انتقاد است.به عبارت دیگر،گله و شکایت رفتار خاصی را مورد هدف قرار می دهد،اما انتقاد به خود شخص و شخصیت او حمله می کند.
اغلب اوقات،شروع خشونت آمیز با عبارت انتقادی شروع می شود.وقتی دارا شروع به صحبت می کند،می بینید که شکایت به سرعت تبدیل به انتقاد می شود.بار دیگر به حرفهای او گوش بدهید:
دارا:منظورم این است که می خواهم این موضوع فیصله پیدا کند،اما به نظر نمی رسد که این اتفاق بیفتد.(شکایت ساده)منظورم این است که سعی کردم فهرست کارهای خانه را تهیه کنم که مؤثر واقع نشد.بعد از تو خواستم که این کار را بکنی و حالا با گذشت یک ماه هیچ اقدامی در این خصوص انجام نشده است.(انتقاد .او می گوید که کوتاهی متوجه شوهر اوست.حتی اگر این طور باشد،سرزنش کردن به دشواری مسئله می افزاید.)
در ادامه مطلب ،به نمونه های دیگری اشاره کرده ایم که تفاوت میان شکایت و انتقاد را نشان می دهد.
شکایت .اتومبیل بنزین ندارد .چرا تو که گفتی بنزین می زنی این کار را نکردی؟
انتقاد.چرا حرفی که می زنی یادت نمی ماند ؟هزار بار به تو گفتم بنزین بزن و تو این کار را نمی کنی.
شکایت .باید قبلاً به من می گفتی که خسته ای.
انتقاد.چرا همیشه تا این حد خود خواه هستی؟
شکایت.تو قرار بود اگرخواستی کسی را برای صرف شام دعوت کنی،با من مشورت کنی.
انتقاد:چرا دوستانت را مقدم بر من حساب می کنی ؟من همیشه در فهرست اولویتهای تو نفرآخر هستم.قرار بود امشب من و تو تنها شام بخوریم.
اسب سوار شماره 2:اهانت .دارا در حد انتقاد از اولیور باقی نمی ماند .وقتی پیشنهاد می کند فهرستی از کارهایی که اولیور باید انجام دهد تهیه شود تا او آن را روی یخچال بکوبد که فراموش نشود ،می گوید :«فکر می کنی اگر فهرستی تهیه شود،تو کارت را به خوبی انجام می دهی؟»اولیور به دارا می گوید وقتی به خانه می آید،ابتدا می خواهد که پانزده دقیقه استراحت کند و بعد به کارهای منزل بپردازد .دارا می پرسد :«یعنی اگر به تو پانزده دقیقه فرصت استراحت بدهم،بعد از آن از جا می پری و دست به کارهای خانه می شوی؟»
اولیور می گوید:«شاید .این را تا به حال امتحان نکرده ایم.»
دارا فرصتی پیدا می کند که نرم و ملایم شود.اما به جای آن،حال طعنه و زخم زبان می زند.او می گوید :«فکر می کنم کارت عالی است .به خانه می آیی،
کمی این دست و آن دست می کنی،بعد به دستشویی می روی .فکر می کنی در این شرایط درست است که پانزده دقیقه هم به تو فرصت استراحت بدهم؟»
طعنه زدن نوعی اهانت است.بد زبانی ،مسخره کردن و مشرب خوش خصمانه هم به شکلی اهانت به شمار می آیند .اهانت یک رابطه را تخریب می کند زیرا نفرت را می رساند.اگر همسرتان احساس کند که از او متنفرید،بدانید که هیچ مسئله ای حل و فصل نمی شود.
پیتر،مدیر یک کفش فروشی ،استاد اهانت بود و یا دست کم در ارتباط با همسرش این گونه بود .به صحبتهای او و سینتیا که درباره اختلاف نظرشان در مورد خرج کردن پول است ،توجه کنید.پیتر می گوید:«به تفاوت میان اتومبیلمان و لباسهایمان نگاه کن .فکر می کنم این به خوبی شرایط ما را قضاوت می کند.تو به من می گویی که اتومبیلم را بشویم ،بعد خودت به دیگران پول می دهی تا اتومبیلت را بشویند.زحمت شستن اتومبیلت را به خودت نمی دهی .این خجالت آور است.این لوس ترین حرکتی است که می توانی از خودت نشان بدهی.»این نمونه بارز یک اهانت است.پیتر تنها به این اشاره ندارد که آنها به طرز متفاوت از یکدیگر پولشان را خرج می کنند .او اخلاق
و شخصیت زنش را زیر سؤال می برد و او را لوس خطاب می کند.
سینتیا به شوهرش می گوید برای او شستن اتومبیل کار دشواری است.اما پیتر با رد حرف او به شیوه صحبت خودش ادامه می دهد.«من از اتومبیلم مراقبت می کنم زیرا با این کار عمر و دوام آن بیشتر می شود.من مثل تو نیستم که بگویم :«خوب وقتی خراب شد،یک اتومبیل جدید می خرم.»
سینتیا که می خواهد نظر مساعد شوهرش را جلب کند،می گوید :«اگر به من در شستن اتومبیل کمک کنی ،بسیار متشکر می شوم.»اما پیتر به جای اینکه از این موقعیت به سود رابطه شان بهره برداری کند،همچنان به روش خود ادامه می دهد.او می گوید :«تو چند بار تا به حال در شستن اتومبیل من کمک کرده ای؟»
سینتیا بار دیگر راه مصالحه را در پیش می گیرد.«اگر تو در شستن اتومبیل من کمک کنی،من هم در شستن اتومبیل تو کمک می کنم.»
اما پیتر قصد مصالحه ندارد و می خواهد او را بکوبد.از این رو،می گوید :«حرف من چیز دیگری است.چند بار تاکنون به شستن اتومبیل من کمک کرده ای؟»
سینتیا می گوید:«هیچ بار.»
پیترمی گوید :«می بینی .به همین دلیل است که می گویم تو مسئولیتی احساس نمی کنی .اگر پدرت برای تو یک خانه بخرد،آیا انتظار داری برایت خانه را نقاشی هم بکند؟»
«اگر من در شستن اتومبیل تو به تو کمک کنم،تو در شستن اتومبیل من به من کمک می کنی؟»
پیتر می گوید:«فکر نمی کنم به کمک تو احتیاجی داشته باشم.»
سینتیا می پرسد:«حاضری در شستن اتومبیل من کمک کنی؟»
«وقتی بتوانم این کار را می کنم.اما تضمینی نمی دهم که این کار را بکنم.می خواهی با من چه کار کنی؟از من شکایت می کنی که اتومبیلت را نمی شویم؟»وقتی به این گفت و گو توجه می کنید ،می بینید همه تلاش پیتر این است که زنش را بکوبد.
زوجهایی که به یکدیگر اهانت می کنند،در مقایسه با دیگران بیشتر از بیماریهای عفونی مانند سرماخوردگی و آنفولانزا رنج می برند.
اهانت تحت تأثیر اندیشه های منفی بلند مدت درباره شریک زندگی صورت خارجی پیدا می کند.اگر اختلافات شما فیصله پیدا نکند،به احتمال زیادتری به این اندیشه های منفی می رسید .بدون تردید ،اولین باری که پیتر و سینتیا درباره پول مشاجره کردند ،پیتر آن قدرها غیر محترمانه صحبت نکرد.او شاید این گونه گفته باشد:«به نظر من بهتر است تو اتومبیل خودت را شخصاً بشویی زیرا هزینه اینکه از دیگران بخواهی این کار را برایت بکنند ،بسیار زیاد است .»اما وقتی اختلاف نظرشان در این مورد ادامه دار شد،گله او حالت فراگیر پیدا کرد.مثلاً گفت :«تو همیشه پول بیش از حد خرج می کنی.»و چون اختلاف ادامه پیدا کرد،پیتر احساس کرد که از سینتیا بدش می آید و این روی طرز صحبت او با سینتیا تأثیر گذاشت.
اسب سوار شماره 3:حالت تدافعی.جای تعجبی نیست که سینتیا از خودش دفاع کند.او می گوید به اندازه ای که لازم است اتومبیلش را نمی شوید .بعد می گوید به لحاظ فیزیکی برایش مشکل است که اتومبیل بشوید،و حال آنکه شوهرش در موقعیتی است که می تواند به راحتی این کار را بکند.
با آنکه می توان سینتیا را به خاطر رفتار تدافعی اش درک کرد،بررسیها نشان می دهند که این روش به ندرت اثرات مطلوب بر جای می گذارد .همسر حمله کننده در این مواقع عقب نشینی یا عذرخواهی نمی کند .علتش این است که رفتار تدافعی درواقع راهی برای سرزنش کردن شریک زندگی است .شما در واقع می گویید.«من مشکلی ندارم،آیا تو هستی که مشکل داری.»حالت تدافعی بر شدت اختلاف نظر می افزاید و به همین دلیل است که تا این حد مخرب است.وقتی سینتیا به پیتر می گوید که شستن اتومبیل برایش دشوار است،او در جوابش نمی گوید :«خوب حالا فهمیدم.»او توجیه و بهانه زنش را نادیده می انگارد .حتی تصدیق هم نمی کند که در این زمینه حرفی شنیده است.به جای آن،به او می گوید که چقدر به خوبی از اتومبیلش مراقبت می کند و بعد به لوس بودن زنش اشاره می کند .سینتیا امکان پیروزی ندارد.ازدواج آنها هم امکان پیروزی ندارد.
انتقاد،اهانت و حالت تدافعی معمولاً همیشه با نظم و ترتیب خاص یک زندگی زناشویی را مورد تاخت و تاز قرار نمی دهند،بلکه بیشتر به یک مسابقه امدادی شباهت دارند.زن و شوهر یکی پس از دیگری یکدیگر را مورد تهاجم قرار می دهند،مگر آنکه آنها راهی برای توقف این کار پیدا کنند.می توانید این اتفاق را در مشاجره میان دارا و اولیور ملاحظه کنید.آنها درباره نظافت خانه با هم
بحث ادامه دار می کنند .با آنکه به نظر می رسد آنها دنبال راه حل می گردند،دارا به طور فزاینده لحن اهانت آمیز می گیرد.دارا هر مطلبی را که اولیور می گوید زیر سؤال می برد .هر چه حالت تدافعی اولیور بیشتر می شود،دارا بیشتر به او حمله می کند.زبان تنش هم به این هجوم و حمله او کمک می کند .او آرام حرف می زند،اما آرنجهایش روی میز تکیه دارند.انگشتان درهم فرورفته اش زیر چانه او قرار می گیرند.دارا مانند استاد حقوق یا یک قاضی ،اولیور را برای جواب دادن به سؤالاتش آماده می سازد.
دارا:یعنی تو فکر می کنی اگر پانزده دقیقه استراحت کنی،همه چیز حل و فصل می شود؟(پوزخند)
اولیور:نه،فکر نمی کنم همه چیز تمام شود .من فکر می کنم به همراه تهیه فهرست کارهای روزانه برای من این کار هم باید انجام شود.چه اشکالی دارد که این را هم به فهرست اضافه کنیم؟می توانم مرتب به آن نگاه کنم.
دارا:درست همان طور که سایر کارها انجام می شود؟(پوزخند و اهانت بیشتر)
اولیور:من فرصتی ندارم که همه روزه به برگه هایی که باید انجام دهم نگاه کنم.(حالت تدافعی)
دارا:پس چرا چنین پیشنهادی می کنی؟
اولیور:بله،اگر قرار باشد کاری بکنم .تو باید موضوع را به من یادآورشوی.باید در خواست کنی،نه اینکه بگویی :«این کار را نکرده ای ،آن کار را نکرده ای.»می توانی بپرسی :«آیا دلیلی دارد که این کار را نکرده ای ؟»یادت رفته که فهرست را آن شب برایت نوشتم.کارهای زیادی هست که من می کنم و تو آنها را به حساب نمی آوری.(حالت تدافعی)
دارا:یعنی من هیچ کاری برای تو نمی کنم؟(حالت تدافعی)
اولیور:چرا می کنی.فکر می کنم کمی باید آرام بگیری.
دارا(بالحن تمسخر):فکر می کنم مسائل زیادی را حل کردیم.
مسلماً دارا و پیتر مسئله ای را حل نکرده اند .که علتش را باید در انتقاد ،اهانت و تدافع جست و جو کرد.
اسب سوارشماره 4:کار شکنی.در ازدواجهای از نوع دارا و اولیور که بحث شروع تند و خشونت آمیز دارد و انتقاد و اهانت به تدافع کشیده می شود و بعد به اهانت بیشترو انتقاد بیشتر منجر می شود،سرانجام نوبت به مرحله کارشکنی از سوی یکی از شرکای زندگی می رسد.
به شوهری فکر کنید که از سرکارش به منزل بر می آید و با انتقادهای فراوان زنش روبه رو می گردد.او خودش را پشت روزنامه پنهان می کند .هرچه بیشتر سکوت می کند ،زنش بیشتر فریاد می کشد .سرانجام ،شوهر از روی صندلی بلند درگیر نمی کند.او بی اعتنایی به زنش می خواهد از درگیری اجتناب کند ،اما با این کار از ازدواجش اجتناب می کند.او سنگ اندازی می کند.باآنکه هم زن و هم شوهر ممکن است سنگ اندازی کنند،این رفتار در مردها بیشتر مشاهده می شود.دلایلی دارد که بعداً بیشتر توضیح می دهم.
درجریان صحبت میان دو شخص ،گوش دهنده سرنخهای متعددی به صحبت دهنده می دهد تا بگوید به صحبتهای او گوش می دهد.ممکن است که برقراری تماس چشمی استفاده کند،سرش را به علامت تأیید تکان بدهد،حرفهای تأیید آمیز بزند-«بله!»،«آها!»،اما کسی که کارشکنی می کند این نشانه ها را عرضه نمی کند .بدون اینکه حرفی بزند سرش را پایین می اندازد و واکنش نشان نمی دهد.مانند دیوار سنگی سر جای خودش می نشیند .طوری رفتار می کند که صحبتهایی که می شنود ابداً برای او مهم نیست.
در مقایسه با سه اسب سوار قبلی ،این یکی در مراحل بعدی ازدواج چهره می نماید .به همین دلیل است که این حالت را در میان زوجهای به تازگی ازدواج
کرده کمتر می بینیم .مدتی طول می کشد که جنبه های منفی ناشی از سه حالت اول موقعیت را برای کارشکنی هموار سازد .در این زمینه به گفت و گوی ماک و ریتا توجه کنید.آنها درباره رفتار یکدیگر در مهمانی با هم حرف می زنند.
ریتا:باردیگر من مسئله دارشدم.من گله کردم و بعد همه کاسه کوزه ها بر سر من شکست.این ظاهراً اتفاقی است که همیشه می افتد.
ماک:بله،می دانم این کار را می کنم.اما رفتارهای بچه گانه تو آبروی مرا جلوی دوستانم می برد.
ریتا:خواهش می کنم، این رفتار توست که آبروی مرا می برد.
ماک:(نگاهش را به پایین می اندازد،تماس چشمی اش را از زنش بر می گیرد و حرفی نمی زند-در واقع از روش سنگ اندازی استفاده می کند.)
ریتا:فکر می کنم ما همیشه خیلی راحت با هم کنار می آییم (خنده)
ماک:(به رفتار قبلی اش ادامه می دهد.)
ریتا:یعنی تو نظر دیگری داری؟
ماک:(واکنشی نشان نمی دهد.)
ریتا:با تو هستم ،ماک !الو؟

نشانه سوم :غرقه سازی

ممکن است به نظر ریتا برسد که شوهرش به گله او اعتنا نمی کند،اما این حقیقت ندارد.اغلب اشخاصی که از روش بی اعتنایی استفاده می کنند،می خواهند از غرقه سازی اجتناب کنند.در این شرایط کسی که مورد حمله واقع می شود در برابر تیرانداز سکوت می کند و حرفی نمی زند .هر چه بیشتر احساس کنید که تحت تأثیر رفتار همسرتان حالت غرقه پیدا کرده اید ،به حرفهای او کمترتوجه می کنید .راهی برای خلاص شدن از این موقعیت این است که به لحاظ احساسی از همسرتان فاصله می گیرید .جای تعجبی نیست که ماک و ریتا حالا از هم جدا شده اند.
به ماجرای زیر میان پل و آمی توجه کنید.وقتی آمی منفی حرف می زند ،پل گرفتار احساس سنگ اندازها می شود.
آمی:وقتی عصبانی می شوم،تو باید به میان بیایی و وضع را بهتر کنی.اما وقتی تو از صحبت کردن خود داری می کنی،معنایش این است که به احساس من توجه نداری.حرفها و نقطه نظرهای من هم برای تو جایگاه خاصی ندارند.درست نیست که ازدواج به این شکل باشد.
پل:حرف من این است اگر می خواهی بحث جدی داشته باشی،باید این کار را بدون فریاد و جیغ کشیدن انجام بدهی.تو حرفهایی می زنی که تولید رنجش می کنند.
آمی:وقتی من ناراحت و عصبانی هستم،دلم می خواهد تو را هم ناراحت کنم.در این زمان حرفهای ناخوشایند می زنم.این زمانی است که باید هر دو متوقف شویم .باید بگویم:«متأسفم.»تو هم باید بگویی :«می دانم که می خواهی در این باره با من حرف بزنی.من باید به جای اینکه تو را نادیده بگیرم،با تو حرف بزنم.»
پل:من وقتی حرف می زنم که-
آمی:باب میلت باشد.
پل:نه ،وقتی که تو جیغ و داد نکنی و بالا و پایین نپری.
آمی مرتب به پل می گفت که وقتی او سکوت می کند،احساس بدی پیدا می کند.اما به نظر نمی رسد او متوجه شده بود که چرا پل سکوت می کند.این زن و شوهر هم کمی بعد از هم جدا شدند.
می توان فروپاشی یک ازدواج را پیش بینی کرد .وقتی گفت و گو شروع خشونت بار داشته باشد و یکی از چهار اسب سوار به طور دائم تاخت و تاز کند،فرصتی برای شکوفایی ازدواج باقی نمی ماند.

نشانه چهارم: زبان تن

حتی اگر نمی توانستم صدای ماک و ریتا را بشنوم،صرفاً با نگاه کردن به حرکات فیزیولوژیکی آنها می توانستم پیش بینی کنم که کارشان به طلاق می کشد.وقتی در جریان یک گفت و گو یا مشاجره با لحن تند حالات جسمانی اشخاص را بررسی می کنیم،می توانیم درباره آنها قضاوت کنیم.یکی از بارزترین تغییرات فیزیکی در این اشخاص سرعت گرفتن ضربان قلب است.سرعت ضربان قلب از حد 100در دقیقه می گذرد و حتی در مواقعی به 165می رسد .(واین درحالی است که سرعت ضربان قلب در یک مرد 30 ساله 76،و در یک زن در همان سن و سال به 82 می رسد.)از جمله تغییرات هورمونی هم می توان به ترشح آدرنالین که تولید واکنش جنگ یا گریز می کند اشاره نمود.فشارخون هم افزایش پیدا می کند.اگر این تغییرات به طور تکراری در روابط میان زن و شوهر دیده شود،می توان گفت که کار آنها به طلاق می کشد.
می توان برای این مهم دو دلیل را عنوان کرد.اول،این تغییرات نشان می دهند که دست کم یکی از طرفین ازدواج دچار پریشانی عاطفی شدید می شود.دوم ،جنبه های جسمانی احساس غرقه شدن -افزایش ضربان قلب ،عرق کردن و نظایر آن-مانع از آن می شود که طرفین بتوانند با هم گفت و گوی سازنده داشته باشند.در این شرایط بدن با زنگ هشداری روبه رو می شود که یادگار اجداد ما درما قبل تاریخ است.تمامی واکنشهای پریشان کننده مانند کوبش قلب و عرق کردن از آن جهت صورت خارجی پیدا می کند زیرا تحت تأثیر شرایط موجود احساس خطر می کنید .با آنکه در عصر پیشرفتهای عظیم بشری زندگی می کنیم،بلافاصله زمانی چندانی با زمانی که در غار زندگی می کردیم نداریم.بنابراین بدن انسان همچنان واکنشهای ناشی از هراس را در خود حفظ کرده است.
وقتی کوبش ضربان قلب و سایر نشانه های پریشانی در ضمن گفت و گوی شما با همسرتان شکل می گیرد ،نتایج مصیبت باری به دست می آیند،توانایی شما در پردازش کردن اطلاعات کاهش می یابد .به عبارت دیگر،نمی توانید به خوبی متوجه صحبت همسرتان بشوید.در این زمان پیدا کردن راه حل خلاق منتفی می شود و شما برای حل مسئله تنها با منازعه و جنگیدن و یا فرار کردن تنها می مانید.به عبارت دیگر،یا انتقاد می کنید،حرفهای اهانت آمیز می زنید و رفتار تدافعی می گیرید ،و یا اقدام به سنگ اندازی و کارشکنی می کنید.در این شرایط فرصت رسیدن به راه حل از میان می رود.
زنان و مردان با هم تفاوتهای اصولی دارند
در 85 درصد ازدواجها ،سنگ اندازی و کار شکنی کار مردان است.این نشانه کمبود و فقدانی در مردان نیست.دلیل را باید در میراث تکاملی خودمان جست و جو کنیم.انسان شناسان معتقدند از دیر باز زنان به کار مراقبت و نگهداری از فرزندان و مردان به شکار اشتغال داشتند.
هر مادری که فرزندش را با شیرخود تغذیه می کند،به شما خواهد گفت میزان شیری که درمادر تولید می شود،با احساس راحتی و آرامش او رابطه مستقیم دارد.که این ناشی از ترشح هورمون اکسی توسین در مغز است.بنابراین زنان به حکم طبیعت خود می خواهند به سرعت بعد از احساس نقش داشتن به آرامش برسند.هر چه مادر بتواند بیشتر آرامش خود را حفظ کند،امکان اینکه فرزندش زنده بماند بیشتر می شود.اما مردان به عنوان یک واکنش ،راه معکوسی را انتخاب می کنند .برای این شکارچیان عهد قدیم هشیاری و گوش بزنگی یک مهارت بقایی بوده است .بنابراین مردانی که آدرنالین در آنها افزایش می یافت و در حد بالا باقی می ماند،امکان بقای بیشتری پیدا می کردند.
تا به امروز دستگاه قلب و عروق جنس مذکر واکنشی تر از زنان است و دیرتر
از شرایط استرس فاصله می گیرد .برای مثال ،اگر یک زن و یک مرد ناگهان صدای بلندی بشنوند ،به احتمال بسیار زیاد ضربان قلب مرد تندتر خواهد زد .دوام ضربان قلب تند هم در مردان بیشتر خواهد بود .این مطلبی است که درستی آن را بررسیهای دکتر رابرت لونسون و دانشجوی او لورن کارتر در دانشگاه کالیفرنیا واقع در برکلی ثابت کرده است .همین مطلب درباره فشار خون زن و مرد هم صدق می کند .فشارخون در مردان بالاتر می رود و در مقایسه با زنان مدتی طولانی تر بالا باقی می ماند.دکتر دلف زیلمن ،روانشناس ،در دانشگاه آلاباما به این نتیجه رسیده که وقتی با مردان به عمد بدرفتاری می شود،فشارخون آنها بالا می رود و تا زمانی که مردان اقدام جبرانی و مقابله به مثل نکنند،این فشارخون بالا باقی می ماند.اما زنان اگر فشارخونشان بالا رود،می توانند در عرض بیست دقیقه به آرامش برسند و از شدت فشار خونشان کاسته شود.
این یک واقعیت بیولوژیکی است که مردان در مقایسه با زنان سریع تر و بیشتر تحت تأثیر تعارضهای زناشویی کلافه می شوند.
این تفاوت جنسیتی در واکنش فیزیولوژیکی در طرز برخورد مردان و زنان با استرسهای زناشویی مشاهده می شود.ما به عنوان بخشی از آزمایشات خود از زوجها می خواهیم با مراجعه و تماشای نوار مشاجرات خود به ما بگویند که در چه فکری بوده اند .با توجه به اطلاعات منفی،میزان منفی اندیشی در مردان بیشتر از زنان می شود و این در حالی است که زنان سعی می کنند به شکلی خودشان را آرام کنند.
البته باید دانست که این مطالب لزوماً برای تمام مردان و زنان مصداق ندارد.اما بعد از 25 سال تحقیق و بررسی ،به این نتیجه رسیده ام اکثریت زوجها از قواعدی که توضیح دادم پیروی می کنند .به همین دلیل است که اغلب ازدواجها ازرویه مشابهی پیروی می کنند .بسیاری از زنان موضوعات مورد اختلاف را مطرح می سازند و مردان هم سعی می کنند تا جایی که امکانش وجود دارد خود را درگیر بحث نکنند.به همین دلیل است که مردان رفتار انفعالی یا سنگ اندازی و کارشکنی را انتخاب می کنند .مردان حتی ممکن است برای به سکوت وادار کردن همسرانشان لحن تند و خشن به خود بگیرند.
اما به صرف اینکه ازدواج شما از این قاعده پیروی می کند معنایش این نیست که طلاق انتظارتان را می کشد .در تمامی ازدواجهای با ثبات و با دوام ،حضور هرچهار سوار را شاهد هستیم .اما وقتی چهار سوار در زندگی زناشویی شما حالت دائم پیدا کنند،رابطه شما با مشکل جدی روبه رو می شود.زن و شوهر وقتی مستغرق می شوند از هم فاصله می گیرند.بعد از آن گرفتار احساس تنهایی می شوند و اگر به این زوج کمک نشود،رابطه زناشویی شان به هم می خورد.

نشانه پنجم:به شکست انجامیدن اقدامات اصلاحی و تعمیراتی

برای اینکه چهار اسب سوار با تاخت و تاز خود ازدواج شما را به هم بریزند،به گذشت زمان احتیاج است.و با این حال می توان با گوش دادن به صحبتهای زن و شوهری که با تازگی ازدواج کرده اند،امکان متارکه کردن آتی آنها را پیش بینی نمود .چگونه این اتفاق می افتد؟جواب این است که با بررسی و تحلیل اختلاف میان زن و شوهر،متوجه می شوید که از روند مشخصی پیروی می کنند .یک نکته مهم این است که آیا اقدامات اصلاحی به موفقیت می رسند یا شکست می خورند.همان طور که قبلاً توضیح دادم،اقدامات اصلاحی و تعمیراتی برای جلوگیری از بالا گرفتن دامنه اختلاف میان زن و شوهر مورد استفاده قرار می گیرند.به عبارت دیگر،زن و شوهر ترمز می کنند تا در اختلاف خود غرق نشوند.
اقدامات اصلاحی نه به این دلیل که از شدت تنش میان زن و شوهر می کاهند،بلکه به این دلیل که ضربان قلب و فشارخون را کاهش می دهند،می توانند ازدواج را نجات بدهند .وقتی چهار سوار کار بر ارتباط میان زن و شوهر غالب و مسلط می شوند،اقدامات اصلاحی اغلب به نتیجه نمی رسند .وقتی در اختلاف غرق شده اید ،نمی توانید پرچم سفید کلامی را تماشا کنید.
در ازدواجهای ناموفق ،یک حرکت دوار بازخوردی میان چهار سوار کار و ناکامی اقدامات اصلاحی صورت خارجی پیدا می کند .هرچه یک زوج بیشتر به هم اهانت کنند و بیشترحالت تدافعی بگیرند،بیشتر در اختلاف غرق می شوند و در این شرایط پاسخ مناسب دادن به اقدام اصلاحی دشوارتر می شود .از آنجایی که صحبت اصلاحی و تعمیراتی شنیده نمی شود،اهانت و اقدام تدافعی شدیدتر می شود .در نتیجه زن و شوهر بیشتر خود را مستغرق احساس می کنند .در نتیجه شنیدن حرفهای اصلاحی و تعمیراتی بعدی دشوارتر می شود تا اینکه سرانجام یکی از طرفین پس نشینی می کند ودرلاک خود فرو می رود.
به همین دلیل است که می گویم با شنیدن یک گفت و گو و مشاجره میان زن و شوهر می توانم طلاق گرفتن آنها را پیش بینی بکنم.وجود هر چهارسوار کار در روابط زناشویی با 82 درصد دقت طلاق را پیش بینی می کند.اما وقتی اقدامات اصلاحی و تعمیراتی به نتیجه نمی رسند،در صد درستی پیش بینی از حد 90 بالاتر می رود.در واقع، 84 درصد کسانی که با تاخت و تاز چهار سوار کار روبه رو بودند اما می توانستند از اقدامات اصلاحی بهره بگیرند،شش سال بعد از ازدواج هنوز زن و شوهر بودند و ازدواج موفقی داشتند.
بعد از سه دقیقه گوش دادن به صحبتهای یک زن و شوهر به تازگی ازدواج کرده،با 96 درصد دقت می توانم درباره سرنوشت ازدواجشان حرف بزنم.
اینکه سخن اصلاحی موفق شود یا به شکست بینجامد با اینکه چه میزان از فصاحت و بلاغت بهره دارد ارتباط ندارد.همه چیز بستگی به حالت ازدواج دارد.یک زوج موفق که این درس را به من آموختند،هال و جوری بودند .هال که یک شیمی دان بود به سبب طبیعت تحقیقاتش اغلب در آخرین لحظه متوجه می شد که نمی تواند ساعتهای خود را کنترل کند،این موقعیت صرف شام او را ناراحت می کرد.وقتی آنها در آزمایشگاه من درباره این موضوع بحث کردند،جودی به هال گفت بچه ها تا زمانی که او به خانه نرسد نمی خواهند شام بخورند.در نتیجه آنها همیشه دیر شام می خورند که او این را دوست ندارد.هال به جودی پیشنهاد کرد که می تواند قبل از صرف شام به آنها غذای مختصری بدهد تا زیاد گرسنه نمانند.در این زمان جودی ناباورانه به هال گفت:«پس فکر می کردی تا به حال چه می کردم؟»
هال متوجه شد که با حرفش کار را خراب کرده است .نشان داده است که از آنچه در خانه اش می گذرد بی اطلاع است و از آن بدتر به هوش و فراست زنش توهین کرده است .در یک ازدواج ناموفق این موضوع می تواند دردسر بزرگی تولید کند .من صبر کردم تا بدانم بعد از آن چه اتفاقی می افتد. از آنجایی که همه چیز این ازدواج خوب به نظر می رسید،انتظار داشتم که هال حرف اصلاحی مناسبی بزند.اما هال به جای حرف،تبسمی تحویل جودی داد و جودی متقابلاً خنده ای سر داد .بعد زن و شوهر به صحبتشان با هم ادامه دادند.
تبسم سریع هال مؤثر واقع شد زیرا ازدواجشان موفق بود.اما وقتی اولیور خواست همین کار را با دارا بکند ،به جایی نرسید .در ازدواجهایی که چهار اسب سوار در آن تاخت و تاز می کنند،حتی بهترین اقدامات اصلاحی می تواند با شکست کامل روبه رو گردد.
جالب اینجاست که در ازدواجهای ناموفق ،اقدامات اصلاحی بیشتری مشاهده می شود .هر چه این اقدامات بیشتر به شکست منتهی می شود،زن و شوهر بیشتر تلاش می کنند که از آن استفاده نمایند.

نشانه ششم:خاطرات بد

وقتی ازدواجی آغشته به منفیها می شود،تنها زندگی فعلی و آتی زوج نیست که به خطر می افتد،گذشته آنها با هم با خطر روبه رو می شود.وقتی با زوجها مصاحبه می کنم،اغلب درباره سابقه ازدواجشان از آنها سؤال می کنم.به این نتیجه رسیده ام آنهایی که درباره سابقه ازدواجشان خاطرات بد دارند،اغلب این گذشته را دوباره نویسی می کنند.وقتی ازآنها درباره دوران نامزدی ،مراسم عروسی و اولین سال زندگی مشترکشان می پرسم،متوجه می شوم آیا کارشان به طلاق می کشد یا نه.
اغلب زوجها با امید فراوان و انتظارات زیاد با هم ازدواج می کنند ودر ازدواجهای خوب،زوجها به گذشته خود نظر خوب دارند.حتی اگر مراسم ازواجشان به خوبی برگزار نشده باشد ،آنها در مرور این مراسم به جای اشکالات به جنبه های مثبت آن توجه می کنند.در رابطه با یکدیگر هم این شرایط وجود دارد.زوجهای موفق در نگاهی به روابط گذشته خود به جنبه های مثبت با هم بودن توجه دارند.
اما وقتی ازدواج موفق نیست،تاریخ دوباره نویسی می شود و این بار حتی بدتر از گذشته تکرار می شود .حالا زن به خاطر می آورد که شوهرش سی دقیقه دیر به مراسم ازدواج رسید.حالا شوهر به یاد می آورد که زنش به هنگام صرف شام در جشن عروسی مرتب با این و آن صحبت می کرد.اشکال دیگر این است که ممکن است زن و شوهر تحت تأثیر تألم ناشی از خاطرات گذشته،این گذشته را به طور کامل فراموش کرده باشند.
در یک ازدواج موفق،اگر شوهر فراموش کند بر اساس قولی که داده لباسهای زنش را از خشکشویی تحویل بگیرد،زن با خود به این نتیجه می رسد که مشغله های کاری شوهرش به قدری زیاد است که به او استرس می دهد.به این نتیجه می رسد که شوهرش باید کمی بیشتر بخوابد و استراحت کند.اما همین حادثه وقتی در یک ازدواج ناموفق اتفاق می افتد،ممکن است زن با خود به این نتیجه برسد که شوهرش آدم ملاحظه کاری نیست،سر به هواست و توجه کافی ندارد.

پایان نزدیک می شود

وقتی ازدواج به شرایطی می رسد که زن و شوهر گذشته را دوباره نویسی می کنند،وقتی در شرایطی قرار می گیرند که ذهن و چشمشان اجازه نمی دهد با هم ارتباط درست داشته باشند ،به شکست انجامیدن آن ازدواج قابل پیش بینی است.در این زمان،زن و شوهر پیوسته در شرایط آژیر قرمز حرکت می کنند .ازدواج برای آنها یک زجر و ناراحتی می شود.نتیجه آن می شود که زن و شوهر هردو پس نشینی کنند و از رابطه خود فاصله بگیرند.
گاه زوجها وقتی به این مرحله پایانی می رسند برای مشاوره مراجعه می کنند ممکن است در ظاهر این گونه به نظر برسد که اشکال بزرگی درآنها وجود ندارد،آنها با هم مشاجره نمی کنند ،سخن اهانت آمیز نمی گویند،رفتار کارشکنانه هم ندارند .آنها به آرامی و با فاصله درباره روابطشان حرف می زنند،یک مشاور کم تجربه ممکن است به این نتیجه برسد که ازدواج انها با دشواری جدی روبه رو نیست.و این درحالی است که یکی از آنها یا هر دو نفرشان به لحاظ احساسی از روابط زناشویی کنار کشیده اند .چهار مرحله نهایی مرگ یک رابطه را خبر می دهد:
1.مشکل ازدواج را جدی می بینید.
2.صحبت درباره مشکلات در ظاهر به نتیجه نمی رسد،در صدد برمی آیید که مشکل را به تنهایی حل کنید
3.برای خود زندگی موازی درست می کنید.
4.احساس تنهایی از در وارد می شود.
وقتی یک زوج به این مرحله انتهایی می رسد،پایان ازدواج رقم می خورد.متلاشی شدن این ازدواج از مدتها قبل مشهود بوده است.در مواقعی زوجها در صدد بر می آیند از مشاوران در امور زناشویی کمک بگیرند،اما اگر این زوجها می توانستند از نشانه های خطر آگاهی داشته باشند،خیلی زودتر از بروز مشکل جلوگیری می کردند.می توانید بذرهای خطر را در موارد زیر جست و جو کنید:(1)صحبتی که زن و شوهر با هم می کنند،(2)شکست اقدامات و صحبتهای اصلاحی،(3)واکنشهای فیزیولوژیکی،(4)بروز اندیشه های منفی درباره ازدواج.
اما تا زمانی که به انتها نرسیده ،هنوز وجود دارد
با آنکه ممکن است عجیب به نظر برسد،فکر می کنم می توان شمار بسیار زیادتری از ازدواجها را از متلاشی شدن نجات داد.حتی ازدواجی را که در شرف متلاشی شدن است،می توان با راهنماییهای مناسب نجات داد.متأسفانه ،اغلب ازدواجهایی که کارشان به این مرحله می کشدازکمکها و راهنماییهای نامناسب برخوردار می شوند .بسیاری از مشاوران که قصد خیر هم دارند به زوجها توصیه می کنند از طریق گفت و گو اختلافات خود را از میان بر دارند .زمانی بود که من هم همین کاررا می کردم .وقتی توانستم طلاق زوجها را پیش بینی کنم،به فکرم رسید که می توانم ازاین کار جلوگیری نمایم.به این نتیجه رسیدم تنها کاری که باید بکنم این است که راه گفت و گو و مشاجره را به آنها بیاموزم تا میدان ازدواجشان عرصه تاخت و تازچهاراسب سوار نشود .بعد از آن ،فکر کردم که یک اقدام اصلاحی می تواند شرایط را تغییر دهد و زن و شوهر می توانند اختلافات خود را حل و فصل کنند.
اما مانند بسیاری از متخصصان دیگر اشتباه می کردم.بعد به این نتیجه رسیدم که تنها در صورتی موفق می شوم که بدانم آنچه در روابط زناشویی کار درست است کدام است .نکات مثبت ازدواجهای موفق و با نشاط کدام است.بعد از
شانزده سال مطالعه درباره ازدواجهای موفق، به این نتیجه رسیدم راه نجات ازدواج این نیست که چگونه با اختلافات خود برخورد می کنید،مهم این است که وقتی با هم اختلافی ندارید و مشکلی در میان نیست،چگونه با هم کنار می آیید .بنابراین گرچه اصول هفتگانه من راه برخورد و حل و فصل تضاد و اختلاف را هم نشان می دهد،ولی اساس کارم متکی بر تقویت درستی و مودتی است که در دل ازدواج وجود دارد.

منبع: هفت اصل اخلاقی برای موفقیت در ازدواج
نوشته شده توسط آرش در ساعت 19:20 | لینک  |  2 نظر

 

۴۴ استراتژی عملی و کاربردی برای  برگشت همسر یا شخصی که او شما را ترک کرده  است. اگر می خواهید رابطه خود را پیوند دوباره دهید پس بخوانید. شما وظیفه دارید دوباره رابطه خود را پیوند دهید. حتی اگر فکر می کنید در موقعیت نا امید کننده ای هستید، حال شروع کنید.

اصرار به برگشت نتیجه نداد پس از حالا به بعد کلیه نکات زیر را در نظر بگیرید.


اگر در فاز متارکه و طلاق هستید: ۴۴ استراتژی

  ۱- وجود واسطه هایی چون وکیل و بعضی مشاورین  باعث پیچیده شدن موضوعات مربوط به متارکه (مالی و غیره ) و افزایش شکایات طرفین از یکدیگر می شود.  در صورتی که با شکایات  بی اساس وکیل همسر همراه با عدم تماس همسر خود مواجه شدید  شما هم پیغام پسغام از وکیل یا اطرافیان همسر خود قبول نکنید. قاطع و مودب بگویید هر حرفی را تنها از خودش خواهید  شنید و پیغامبر را از سر راه  کنار ببرید تا  خود مجبور  به تماس شود و از وجود آتش افروزان راحت شوید! در صورتی که قبلا از او خواسته اید که رابطه را ادامه دهد و در عوض وی شما را بیشتر ترک کرده از حالا به بعد به محض تماس وی،  بی تفاوت و بی احساس رفتار کنید دیگر از وی نخواهید شانسی دوباره به شما و خودشان بدهد بلکه استراتژی ها را دنبال کنید.  در صورتی که در مقابله با وکیل همسر خود شما نیز نیازمند وکیل هستید از یک وکیل با تجربه و مثبت استفاده کنید.

«این جهان کوه‌است و فعل ما ندا// باز گردد این نداها را صدا

۲- در صورت تماس با همسر خود کاملا بی تفاوت و بی احساس نسبت به او اما  شاد به نظر برسید. همسر شما باید بداند شما در مواجه شدن  با این مشکل چه روحیه قوی دارید و شاد هستید . حتی اگر نمی توانید واقعا شاد باشید  وانمود به شادی کنید. در صورت افسرده بودن، وی را از خود فراری  می دهید. در صورتی که بیش از این بخواهید  از حس دلسوزی  او استفاده کنید و اصرار به برگشت کنید نتیجه نمی گیرید. خصومت را نیز در مورد وی کنار بگذارید، به طور خلاصه باید وانمود کنید زندگی شما با وجود ترک وی از زندگی به طور مستقل و قوی ادامه دارد.

هـرکه اول بنگرد پایان کار// انـدر آخر او نگردد شرمسار

3اگرهمسر شما خواست از شما انتقام بگیرد و با طلاق و شکایات جانبی شما را اذیت کند خونسردی خود را حفظ کنید  سر خود را بالا نگه دارید  و در صورت حضور در دادگاه مثل کسی که در حال پیگیری یک پرونده اداری می باشد کاملا قانونی رفتار کنید. پایدار محکم و استوار بودن خود را نشان دهید.

بی اعتنا به وی و  خونسرد، برخورد کنید او خواهان طلاق بوده است پس از قدرت خودش بر علیه خودش استفاده کنید .  بی ادبی نکنید. در صورتی که وی بی ادبی می کند به او بی اعتنایی کنید و در صورت ادامه بی ادبی اش ، او را دعوت به رعایت ادب کنید و بالغانه رفتار کنید.

ای که تو از ظلـم چاهی می‌کنی// از برای خـویش دامی می‌تنی

۴- به خودتون برسید خوش تیپ شوید خوش عطر باشید انگشتر همسررو از انگشت دربیارید برای خود انگشتری تهیه کرده و آن را به دست کنید. با دوستان خود بیرون بروید  اما صحبتی از همسر خود به میان نیاورید .بگردید از این تنهایی فعلا لذت ببرید.  از خودتون هیچ اطلاعاتی به اون و اطرافیان ندید. در مورد شما کنجکاو باشه بهتره. تا بهتون فکر کنه. اگر دوباره قراره برید تو قلبش اول باید برید تو فکرش.

۵-از زندگی و دوستان خود لذت ببرید. شبکه ارتباطی خود را گسترش دهید. تفریحات قدیم خود را زنده کنید کلاس موسیقی ورزش یا یک کلاس سرگرم کننده ثبت نام کنید  قبل از برگشت همسر، خودتان را برگردانید وابستگی بی  اندازه به همسر خود را باید تعدیل کنید. مستقل باشید..به روزهای قبل از آشنایی فکر کنید که چه اعتماد به نفسی داشتید و مستقل بودید. اون حس قبلی را بدست بیارید.

۶- با احساسات منفی وی موافق باشید. خصوصا در مورد  طلاق یا جدایی. اگر او شما را به همه چیزمتهم کرده سکوت کنید و بپذیرید. فعلا عصبانیت وی باید فروکش کند. موافقت کنید. حتی اگر ۹۰ درصد حق با شما است. بگویید حق با شما است  الان موقع دفاع از خودتون نیست در صورت اصرار وی به جدایی، با جدایی موافقت کنید. صبور باشید و در دل به او فرصت دهید و خود از این زمان مجردی برای بازسازی شخصیت خود استفاده کنید.

۷- در مورد رابطه جنسی تمایلی نشان ندهید به هیچ عنوان. این رابطه را برای وی نیز به آرزو تبدیل کنید. به وی دست نزنید. او هم نباید به شما دست بزند. اگر چند دقیقه کنارش هستید فاصله خود را حفظ کنید و وانمود نکنید زن و شوهرید. طوری به نظر برسید که انگار نیازی به وی ندارید. از قدرت خودش برعلیه خودش استفاده کنید چرا که وی خواهان جدایی است.

۸-  تماس ها را با وی را قطع کنید نه ایمیلی  نه تلفنی. اگر او تماس گرفت جواب تلفن را ندهید اما  در صورت وجود مسائل مهم مشترک کاملا کوتاه در حد چند دقیقه و فقط در مورد موضوعات مالی مشترک و یادر مورد بچه ها کوتاه و رسمی و بدون خصومت حرف بزنید. از خودتون به او اطلاعات ندهید التماس نکنید که  برگرده و سپس شما قطع کننده تلفن باشید. در صورت موجود بودن مسائل مشترک مالی یا فرزندان مشترک تلفن هایش را یکی در میان جواب بدهید و اصلا وارد بحث دیگری نشوید. وانمود به شادی کنید. تا حس استقلال شما را دریابد. او خواهان طلاق بوده است پس از قدرت خودش بر علیه خودش استفاده کنید . 

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند// تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

 ۹ - بسه دیگه بیش از این نگید من عاشقتم دوستت دارم گریه نکنید فایده ای نداره. با این کار بهش فشار میآرید و اون بیشتر دور می شه! 

 ۱۰-مرتب بهش نگید چرا دادخواست طلاق دادید؟ چه احساسی نسبت به من داری؟ چرا این کارو کردی؟ مگه من چیکارت کرده بودم؟ چرا منو ترک کردی؟ چرا طلاق گرفتی؟چرا خیانت کردی ؟ چرا طلاق دادی؟ چرارفتی؟  چرا؟...

۱۱-- انتقاد نکنید و با صحبت از روی احساسات منفی  سعی در سرکوب شخصیت وی ننمایید.سعی کنید در دل او را ببخشید. 

 ۱۲- شکایت بیجا نکنید بی ادبی نکنید فحش ندهید، نصیحت نکنید. گر چه دلتان پر است نفرین نکنید. در ضمن استفاده از فرزندانتان جهت وساطتت برای برگشت همسر ندارد

۱۳- حسادت نکنید و غیرتی نباشید. بگذارید هر کاری دلش می خواهد بکند. فعلا کارهای اون به شما ربطی نداره. کارهای شما هم به اون ربطی نداره.

۱۴- اینقدر کنترلش نکنید. بگذارید اون هم آزاد و مستقل باشه. بگذارید دلش برای گذشته و لحظه هایی که با شما داشته تنگ بشه. بگذارید بی شما بودن را تجربه کند. در ضمن به همسری که قصد جدایی از شما دارد  اجازه ندهید شما را کنترل کند.

۱۵- با صحبت کردن با همسرتون هیچ چیز عوض نمی شه حالا هر چقدر هم بگی من عوض شدم یا عوض میشوم طرف شما بر نمی گرده. اینقدر التماسش نکن. بیشتر از این طلب برگشت نکن.   در مقابل او گریه و زاری ممنوع، غرور خودتون رو حفظ کنید و برای خود شخصیت قائل باشید تا دیگران برای شما شخصیت قائل شوند.

۱۶-  کاملا خنثی رفتارکنید الان زمانی است که شما باید  وانمود کنید طبق خواسته وی حتی طرز تلفظ ازدواج رو فراموش کرده اید.  در مقابل اصرار وی به طلاق به او بگویید که "بله، طلاق به نفع هر دو ماست!" بالغانه به مسئله توجه کنید،  شما نیز از دست او دلگیر هستید و موضوع دو طرفه است.

 ۱۷- الان زمانی نیست که شما نقش یک همسر مهربان یا دوست فداکار را بازی کنید. با محبت کردن در این موقعیت آیا کاری جز باج دهی انجام می دهید؟؟؟؟؟ در صورتی که اون نیاز به کمک داشته باشه و در شرایط خیلی وحشتناک و بدی باشه به شما ارتباطی ندارد. او می خواهد از شما جدا شود پس به این معنی است که به کمک شما نیازی ندارد. پس از قدرت خودش بر عیله خودش استفاده کنید.

۱۸- از این به بعد بهش پول غرض ندهید.درمورد پول خودتون و کلا پولی که انصافا مال شماست  نیز دفاع کنید. در صورتی که حقی بر گردن شماست یا از شما طلبکار است، حق وی را بپردازید و از نظر مالی تسویه حساب کنید.

 ۱۹- بهتره صدای خودتون رو تربیت کنید. یک صدای آرام و  آرامش بخش می تواند سنگ را هم آب کند. پس آرام و زیبا و کم سخن بگویید.باید بتوانید در مقابل وی بدون استرس و با اعتماد به نفس باشید در کل  چه خوب است تمرین کنید که بین سخن گفتن و شنیدن تعادل برقرار کنید.

آدمی فربه شود از راه گوش// جانور فربه شود ازحلق و نوش

۲۰-همسر شما باید بترسه از اینکه ممکن است شما را برای همیشه از دست بدهد. لذا او را از ارتباطات خود مطمئن نکنید .اصلا اهمیت ندهید که او چه می گوید مطمئنا  از دست دادن شما برای همیشه وحشت خواهد داشت. دیگر از زندگی خصوصی خود به او یا اطرافیان چیزی نگویید.

۲۱-  حتما برنامه ای برای بازسازی شخصیت خود پیاده کنید(ورزش، سحرخیزی، استقلال و ... ) این بدین معنی نیست که شما ایراد داشته و ترک شده اید بلکه این زمان، فرصتی است برای نو شدن و بهتر از قبل شدن.

۲۲- در صورت نیاز از کلمه متشکرم استفاده کنید. این لغت نشان ازعدم نیاز شما به وی و نشان از ادب می باشد.

۲۳- اگر وی بی اندازه بر طلاق پافشاری می کند و  طلاق می خواهد حتما به وی داده اید هر چه از ثبت طلاق قانونی یا طلاق کاغذی ترسیده باشید بیشتر دچار طلاق عاطفی شده اید.  اگر طلاق انجام شده بدانید ثبت طلاق نشان از اعتماد به نفس شما و عدم خودخواهی شما و توافق شما با همسرتان است.  اگر طلاق گرفته اید بدانید این طلاق پایان نیست تازه شروع احساسی تازه است.

  ۲۴- توانمندی و پیشرفت  شما در کار یا تحصیل به نوعی همسر شما را ترغیب به بازگشت می کند. 

۲۵-دلایل جدایی را روی کاغذ بیاورید و اگر خودتان نیاز به تغییر دارید پس همین حالا شروع کنید.  گفته بزرگی "اگر کسی به عیوب خود بنگرد وقتی برای عیب جویی از دیگران ندارد".

موی بشکافی به‌عیب دیگران// چو به‌عیب خود رسی کوری از آن

۲۶ -  در حال حاضر شما انسانی آزاد و رها هستید. اگر قبلا به وی می گفتید الان در کجا هستید و چه می کنید دیگر وقت توضیح دادن نیست. شما هرجا هستید دیگه  به اون ربطی نداره. استایل لباس پوشیدن خود را بهتر و متغیر کنید. در صورتی که در یک مکان همکار هم هستید و هر روز یکدیگر را ملاقات می کنید دقیقا مثل بقیه همکاران رسمی با وی رفتار کنید شما فقط باهم یک گذشته داشتید همین

۲۷ -  دلایل جدایی را بیابید و سعی کنید آن را رفع کنید. سعی کنید تغییرات محسوس  ایجاد کنید مثلا اگر یک آدمی بودید که همیشه بیشتر وقتتون رو با دوستان بیشتر بیرون خونه می گذروندید حالا  دوستان را کم کنید. اگر بد هیکل هستید رژیم بگیرید تا تغییر کنید. اگر اعتیاد خاص به کاری یا چیزی دارید آنرا ترک کنید. اگر قبلا روز تولدش یا سالگرد ازدواجتون هدیه یا گل می بردید دیگه نبرید. اصلا  دلیلی نداره روز تولدش یادتون باشه  یا سالگرد ازدواجتون.اجازه بدید احساس  خلع عاطفی جدید رو تجربه کنه

۲۸- در مقابل شکوه وی حالت تدافعی نگیرید و از روی احساسات منفی صحبت نکنید خونسردی خود را حفظ کنید و  از مقصر جلوه دادن وی بپرهیزید. مسئولیت رفتار خودتون رو به عهده بگیرید و بگویید شاید حق با تو باشد و طبق خواسته وی از او دور شوید.  حال همسر شما شروع به طرفداری از شما  می کنه . اثبات می خواهی امتحان کن.  ببینید در طول دوره زندگی چه چیزی در شما تغییر کرده. رفتارتون رو بررسی کنید. تبدیل بشوید به انسانی که اون همیشه می خواسته اما دیگه نمی تونه همچین  آدمی رو داشته باشه. دیگه نباید سهل الوصول باشید  آدمی با خصلت های خوب و دست نیافتنی. البته منظور تغییر شخصیت نیست بلکه بازسازی شخصیت است.

در صورت  بحث از نزدیک  و جایگیری وی در موضع شکایت  بدون خصومت و خونسرد با بخش قابل قبول در بحث وی موافق باشید و آن را تایید کنید سپس حرف خود را بزنید. 

«پیش چشمت داشتی شیشه کبود// زان جهت عالم کبودت می‌نمود»

۲۹- به این فکر نکنید که باید این حرف را بزنم یا اون حرف را بزنم و هی دلیل تراشی برای رفتار قبلی خود بکنید هیچ فایده ندارد.اگر در دادگاه مجبور شدید باهاش صحبت کنید  کاملا خونسرد، کوتاه و رسمی، بدون اخم. قرار هم نیست که شما دوست با منفعت وی به شمار بروید . یکی از اشتباهات پس از جدایی دوست بودن همراه با  سود و منفعت رساندن است. در صورتی که وی همکار شماست کاملا خونسرد و رسمی یک سلام یک خداحافظ. 

۳۰- دارید دعا می کنید،  دعا با این همه وابستگی!با ذهن بی نیازی به وی دعا کنید. فقط یک میل طبیعی شما را به سمت وی می کشد. پس صبور باشید و شادمان. برگشت وی در صورتی که ارزش برگشت داشته باشد کار سختی نیست. عبادت را برای بدست آوردن آرامش فراموش نکنید. حال که دعا می کنید پس چرا دل تان پر از کینه است. یا دعا کنید یا نفرین! یکی را انتخاب کنید. دل خود را از کینه و نفرت خالی کنید تا عشق جا برای ورود   پیدا کند. 

۳۱- دقت کنید هر چه نتوانید احساس استقلال خود را بدست آورید و احساس وابستگی را از خود دور کنید این موضوع در رفتار شما جلوه می کند مثلا زیر لب سخن می گویید یا وقتی با او هستید چشم از او بر نمی دارید.مرتب قدم می زنید آشفته اید با این کار نقش خود را به خوبی اجرا نمی کنید.

 ۳۲- برای آرامش از تنفس عمیق و یوگا و دوستان جدید! کمک بگیرید باید به مرحله ای برسید که در  مقابل وی بدون استرس و با اعتماد بنفس رفتار کنید.

۳۳-جملات نیرو بخش را زمزمه کنید و برای دست یابی به آرامش با روحیه خود آزار خود مبارزه کنید.

 ۳۴- الان وقتشه با ترس هایی که از قبل داشتید مبارزه کنید و شخصیت جدید خود را شکل بدهید.با اینکا ر به طور ناخود آگاه رفتار شما اصلاح می شود.از این فرصت خود سازی استفاده و همسر خود را به حال خود رها کنید.با آدم های جدید آشنا شوید تا به استقلال احساسی برسید

۳۵- بحث پر خصومت نکنید تا غرور همسر خود را خورد نکنید. در صورتی که با وی  بحث پر خصومت کنید خود را  درمانده نشان داده اید. با اصرار بی اندازه شما یک تنه رابطه را به جایی نمی رسانید.

۳۶- از تنهایی خود لذت ببرید.

 ۳۷- بیش از این سر راهش سبز نشید و خودتون رو بیش از این بی عزت نکنید. استفاده از جملات زیر فایده ندارد: "من برای همیشه میرم بعد پشیمان می شوی، دلت می سوزه، یا من میرم کسی بهتر از من پیدا نمی کنی، یا برعکس کسی رو بهتر از تو پیدا نمی کنم یا ....  "  مثل خودش با وی رفتار کنید. بی محلی کنید و غیب شوید. در این مرحله این کلمات جواب نمی دهند فاصله ها کارسازند.

 ۳۸- دستیابی به حفظ خونسردی را تمرین کنید و بیش از این از جمله که "عزیزم!ما برای زندگی دو نفره مون  زحمت کشیدیم، آسان بدست نیاوردیم که آسان  از دست بدهیم "استفاده نکنید. خودخواه نباشید اگر زندگی مشترک است به او هم حق انتخاب بدهید.پس فعلا اجازه رفتن بدهید و صبور باشید و توکل کنید.

 ۳۹- این بخش بسیار مهمه. در مقابل اصرار همسرتان به طلاق، وی باید بپندارد که رابطه کاملا از نظر شما تمام شده است. اگر ۱ ساعت طبق دستورات عمل کنید بعد از یک ساعت با مشاهده کوچکترین عکس العمل   از طرف  همسرتان که بوی برگشت می دهد دوباره تغییر موضع دهید و شما هم عکس العمل عاشقانه نشان دهید باز شانس خود را از دست می‏دهید. همسر شما زمانی برگشته است که  اظهار دلتنگی و دوری از شما نماید و بخواهد شانسی به زندگی مشترکش بدهد. در صورت برگشت وی عملیات مربوط به فاز برگشت را باید شروع کنید. در فاز بازگشت تحت نظر مشاور با دیدگاه مثبت، بسیار به آرامی و محتاط عمل کنید. 

۴۰- ماهیچه های خود را شل کنید حس نیاز خود به وی را تعدیل کنید و زندگی کنید.

در پس هر گـریه آخر خنده ایست// مـرد آخربین مبارک بنده ایست

۴۱- برگشت وی را پروژه عظیمی نبینید برگشت وی را آسان ببینید تا برگردد.

نامهربانی  او را در دل  ببخشید تا نارحتی های  شما بمیرند.  

۴۲- شما بدون او هم وجود دارید دلتنگی و افسردگی شما عکس العملی به حس ترد شدگی است که کاملا عادی است و به راحتی قابل رفع است کافیست ذهن خود را مدیریت کنید. این شمایید که می توانید یک لیوان را خالی یا پر ببینید و یا اصلا لیوانی نبینید. شاید نتوان بر اتفاقات افتاده کنترلی داشت اما می توانید فکر خود را کنترل کنید. مراقب باشید که جهت برگشت وی را تهدید نکنید این ترفند هم جواب نمیدهد.

۴۳- از دوستان و فامیل وی از او سراغ نگیرید.  در کنار خانواده طرفین و دیگران از او بدگویی نکنید.استفاده از افراد بانفوذ جهت آشتی همسران کار بدی نیست اما اگر افراد بانفوذی چون  خاله عمو عمه دایی را بیش از این برای التماس جهت برگشت اجیر کنید، با این التماس،  تنها بار این زندگی را به دوش می کشیدید.و فضایی استرس زا ایجاد می کنید. 

۴۴-  بیش از این انتقاد و سرزنش نکنید. بحث نکنید.برای او و خودتان  اظهار تاسف نکنید. تمرین کنید بیشتر مودب باشید! البته سعی کنید در دسترس نباشید او باید به دنبال شما باشد و از از دست دادن شما بترسد.

در صورتی که قبلا کاملا برعکس تکنیک های بالا  عمل کرده اید ناراحت نباشید چون بیش از ۹۰ درصد آدمها مثل شما عمل می کنند.  در صورتی که از انجام هر یک از موارد بالا بترسید دلتون نیاد یا دلسوزی بیجا آنهم در مقابل سنگدلی همسر انجام دهید متاسفم نتیجه نمی گیرید. آنچه که در بالا نشان می دهد نشان از بیرون کردن همسری است که شما توسط وی طرد شده اید. پس از قدرت وی بر علیه خود او استفاده کنید و فعلا او را به بیرون از زندگی خود پرت کنید فقط با یک لگد مودبانه!

پا تهی گشتن به‌است از کفش تنگ// رنج قربت به که اندر خانه جنگ

در پایان باید بگویم تمام آنچه که گفته شد برای این نیست که شما فیلم غیر واقعی بازی کنید. بلکه واقع بین باشید. آیا لیاقت شما هم ماندن در رابطه ایی جنگی و پر از دلهره است؟ آیا این شخص ارزش ماندن دارد؟ از جدایی می ترسید یا خصوصیات خوب وی شما را در این رابطه نگه داشته است!؟ شکست در زندگی مشترک ممکن است حتی برای یک انسان بزرگ  یا هر شخص دیگری اتفاق بیافتد، حرف مردم چه اهمیتی دارد؟!  پس در مقابل اصرار وی با جدایی موافقت کنید. مزایای این فاصله نشان دادن میزان عشق شما نسبت به یکدیگر، ایجاد تغییرات رفتاری و ... می باشد.  برای تصمیم بهتر در این شرایط از مشاورین خبره ترجیحاً دکتر روانشناس  استفاده کنید.

کـار بی استـاد خواهـی ساختن// جاهلانه جان بخـواهــی باختن


 این راه حل ها علمی است پس مطمئن عمل کن.  اگه این کارو نکنی به همسرت گفتی ببین هیچ کس دیگه تو دنیا نیست برای من فقط تو هستی و من کورم چشمم بقیه آدمهای حسابی  رو نمی بینه! من یک بچه کوچک هستم و نمی تونم از خودم مراقبت کنم و بدون تو هیچم!!!


اول به او اصرار کردید و حال بی اعتنا شدید کافیست صبور باشید و دیگر به خدا توکل داشته باشید.

  این جدایی قطعا از شما آدم مستقلی ساخته است پس به جای اندیشیدن به ناراحتی، به مزیت های این جدایی پی ببرید و صبر کنید. وقت خود را هرز ندهید و کار جدیدی را متفاوت از قبل شروع کنید.عشق را رها کنید تا خود بدون اصرار و فشار شما به سمت شما بیاید. از خود بپرسید علت این اتفاق چیست؟ زندگی با این جدایی می خواهد به من چه بگوید؟بعضی ها می گویند ؟ آخه چرا من ؟ مگه من چه کرده بودم؟به جای فکر به این جملات  قلب شکسته خود را پس بگیرید و آنرا ترمیم کنید تا دوباره مثل روز اول بدرخشید.

محکم باشید و مثبت فکر کنید.

نیایش: خداوندا به من قدرت بده تا اشتباهات دیگران را ببخشم بتوانم بر روی پای خود مستقل بایستم و در مورد دیگران قضاوت و داوری بیجا نکنم که خداوند تنها داور آگاه است و بازگشت اعمال هر کس به سمت خود اوست.

نوشته شده توسط آرش در ساعت 1:1 | لینک  |  21 نظر

طلاق  من فی نفسه بد نیست اما به هیچ وجه پیامدهای منفی آن را به ویژه در جامعه ی خودمان انکار نمی شود. طلاق راه حلی است برای شرایطی که طرفین با ادامه ی زندگی مشترک به یکدیگر آسیب می رسانند یا لااقل شرایط رضایتبخشی را که مستلزم سلامت روانی، جسمانی و اجتماعی ایشان است تجربه نمی کنند. بسیاری از زنانی که جرات و جسارت این را داشته اند که به شرایط زندگی زناشویی نامطلوب و ناسازگار خویش "نه "بگویند در جامعه در معرض ناملایمات از نوع دیگر قرار می گیرند که می بایست پیش از اقدام به این کار واقع بینانه عواقب آن را بسنجند. اما نکته ی تاسف بار که امروز در مشاوره ای که به انجام رساندم و در معرض آن قرار گرفتم درک نسبت به افراط در خودخواهی برخی مردان است که در پی ازدواج و پیش از طلاق، خود را مالک انحصاری سرنوشت زنان خود می یابند و با اینحال تلاش می کنند با پشت گرمی به حمایت های قانونی که برای شان فراهم است این مالکیت انحصاری را بر سرنوشت همسران شان حتی پس از طلاق نیز تحمیل نمایند. نمونه ی آن زنی است که پس از تحمل خشونت های شدید جسمانی از همسرش جدا شده و پس از جدایی موفق شده سرپرستی از دو فرزندش را -که اگر به شوهرش می سپرد در معرض خشونت های او قرار می گرفتند -بر عهده داشته باشد اما با اقدام به این کار ناچار است از فکر ازدواج مجدد حتی اگر مورد مناسبی برایش پیش بیاید، دوری کند زیرا که پدر بچه هایش تهدید کرده چنانچه ازدواج کند بچه ها را از او باز میستاند...


ساحل

سلام.متاسفانه در جامعه ما زنان بسیاری به این زورگویی ها خو گرفته اند.در روزگاری که داشتن همسر نوعی برخورداری از حمایت محسوب می شود مشکلات تنهایی خانم های مطلقه در قالب های مختلفی ظاهر می شوند.عدم اجاره خانه به زنان بی همسر؛سواستفاده از ناآگاهی زنان در مسایل خرید یا فروش منزل و ماشین و از این قبیل.و حتی عدم استخدام زن بی همسر بدون داشتن اهداف ناشایست...


سارا

چی باید گفت؟! یکی از نزدیکان من الان 5 ساله که از همسرش جدا شده و هنوز هم درگیر دادگاه های مزخرفه. با وجود اینکه همسرش بدون اطلاع اون- البته الان آزاد شده و دیگه دست آقایون بازه - رفته زن دوم گرفته نمیتونه حق و حقوقش رو که مثلا بهش تعلق داره رو بگیره. قاضی میگه خانوم برو زندگیتو بکن حوصله داری ها. مگه شوهرت چی کار کرده!!!!!!!!!!!!! من از شما میپرسم پس کی میخواد صدای ما زن ها رو بشنوه. به کجا باید شکایت کنیم. تو این مملکت اسلامی؟!!!!!!!


!!
 میترا

تقریبا همه چیز برای زن ها در جامعه ما مصیبت بار است: ازدواج،طلاق،بجه دار شدن و ...هر دو طرف این قضایا مصیبت دارد مثلا ازدواج نکردن یک دختر بحث ترشیدگی و مزخرفات دیگری را به دنبال دارد ازدواج همین دختر شروع دردسرهایش! جوری که هر روز آرزو کند کاش چنین حماقتی را مرتکب نشده بود و ...



سام

سلام همه از ظلم مرد ها و مظلومیت زن ها می گویند. همسر(زن سابقم) من 20 سال خدا شاهد آب خوش نگذاشت از حلقم پایین برود. فحاشی- تحقیر توهین آبرو ریزی در محل کار - مزاحمت تلفنی خواهرانم اقوام آنها پدر پیر و مریضم- با اینکه کار نم کرد برای خودش سرمایه گذاری کرده و نهایتا بچه هایم را در مقابل من قرار داد من هرچی فکر می کنم اذیت و آزاری پیدا نمکنم که می توانست و انجام نداد. با چاقو بمن حمله کرد فرار کردم رفت شکایت کرد که من او را مورد ضرب و شتم قرار دادم بر خلاف تصور شما همه جا دادگاه عمومی- خانواده- کلانتری و ... حرف او را قبول می کردند. با یک شکایت وارونه(به با چاقو حمله کرد و صورتم دستم مجروح شد) ولی آن رفت شکایت کرد مرا باز داشت کردند مهندس هستم 25 ساله آبرومندانه کار وزندگی کردم تا این مورد دادگاه و کلانتری نرفته بودم . فحش ها پیام های رکیک که من در عمرم چایی حتی غیر مستقیم نشینده بودم نثارم میکرد و کسی باور نمیکند. زندگی گذشته ام همش بنوعی باج دادن و فرار کردن بوده هنوز هم بعد از 2 سال از زن میترسم و با هیچ زنی 5سال است ارتباط ندارم هنوز وقتی تلفنم زنگ می زند یا پیام می آید تنم می لرزد. از اتاقی که در آن می خوابیدم می ترسم. مرد نمی تواند ان کار هایی زن انجام بدهد مقابله مثل کند مانند اسیر دست پا بسته در مقابلش بودم و جالب اینکه تمام این آزار ها با پول من بود. خیلی می بخشید مثال عرض می کنم متوجه بشوید تا حدودی: وقتی زن در پیش بجه های بزرگ 19-ساله ام و همسایه هم می شنود داد میزند برو با مادرت و خواهرت بخواب و.... که نمیتوان بزبان آورد من میتوانم متقابلا بگویم تو برو .... یا در دادگاه میتوانم این را عنوان کنم بگویم زنم یک چهارم عمرش با من نخوابده و الان یک 2 سال است عملا جدا هستیم ( قبل از طلاق) چرا من باید نفقه و هزینه بچه هیم را به آن بدم تا خرج شکایت و ... دیگر بکند شرعا قانونا صحیح نیست اما من باید پرداخت می کردم ایک روز دیر می شد همزمان در کلانتری دادگاه و محل کارم آبر ریزی شکایت میکرد حقوقم را 2 برابر عنوان کرده و همه آن را برای خودش به بهانه بجه ادعا میکرد.بجه را وادار می کرد علیه من شکایت کنند. خلاصه بگویم اگر از خدا اندازه این زن می ترسیدم جایم بهشت بود نگویید تقصیر من بود من نمخواستم با ترساند و جنگیدن زندگی کنم با آبرو داری التماس خواهش تلاش میکردم زندگی کنم که اخرش از خانه خودم بیرونم کرد و بعد آزار های فوق که یک در هزار نیست. من 3 سال در دادگاه بودم و آنقدر هوش و فهم دارم(فارغ التحصیل مهندسی از دانشگاه اول ایران هستم) که مسایلی را درک کنم آگر زنی شر و غیر انسانی(نا مرد) عمل کند می تواند مرد (آبرو مند) را از خانه بیرون کند مالش را تصاحب کند با حمایت قانون نفقه و باج های دیگر بگیرد و با مردی دیگر در همان خانه با پول و مال مرد خوش باشد مرد از طریق قانون کاری نمی تواند بکند باور کنید باید حد اقل 3 سال بدود تا بتواند طلاق دهد . زن من همان بجه ها را بر سر من انداخته تا هم هزینه سنگینشان را بدهم و از طرفی از طریق انها باز زندگی بر جهنم کرده از نظر حریم خصوصی انکار لغت در ویترین نشسته ام و از یکی شنیدم می گفت حتی زن بد و شر بعد از مردن هم رهایت نمی کند.


افسانه

سلام.من2سال در دانشگاه با همسرم دوست بودم و بعد از ان با هم عقد کردیم.2.5 سال عقد بودیم که حدو 2 ماه پیش همسرم گفت می خواد از هم جا شیم.می گفت با هم تفاهم نداریم.من کاملا شوکه شدم چون مشکلات ما اصلا بزرگ نبود نمونه اش این بود که می گفت تو خونه ما کم کار می کنی........... در صورتیکه خانواده من همه جوره با اون کنار اومده بودن.پدرم گفت خونه نداری بهت میدم.عروسی نگیر......... و من واقعا الان نمی دونم چرا دارم از اون جا میشم.هنوز دوسش دارم و ضربه ی عاطفی بدی خوردم.رسم ادمیت اینهههههههههه؟ادم پس به کی باید اعتماد کنه؟من از ایندهام تو این جامعه واقعا می ترسم.کمکم کنید.


علی

من در آستانه جدایی از زنم هستم. کسی که بعد از 6 سال دوستی و 2 سال نامزدی و 1 سال زندگی زیر یک سقف هنوز هم دوستش دارم. اما از همون روز اول بعد عروسی احساس کردم اون بخاطر اینکه من رو خیلی دوست داشت، به معیارهای من اصلا فکر نکرده و الکی خودشو با من همسو نشون داده. مشکل ما از خانواده ها شروع شد بحدی که الان زنم با پدر و مادرم دشمن خونی است. خانواده من هم از زنم خوششون نمیاد. خانواده زنم هم از خانواده من خوشش نمیاد. 90% دعواها سر خانواده هاست و این قضایا هر دومون رو افسرده کرده. بعد از 6 ماه بررسی و مشورت و مطالعه دیدم با اینکه مشکل خاصی تو زندگیمون نداریم ولی دیگه از هم لذت نمیبریم. خلاصه کلام، 2 فاکتور در ازدواج جزو موارد کلیدی است: 1. خودتون با طرف حال کنین 2.خانوادتون با طرف و خانوادش حال کنه. تو ایران اول خانواده ها با هم ازدواج می کنن بعد دو نفر. بیشتر از خودتون حواستون به خانواده ها باشه چون بیش از چیزی که تصور میشه در خوشبختی موثرند.


ویدا

سلام من هم در حال جدایی از همسرم هستم، واقعاً لعنت به این قوانین ما، نمیدانم کی میخواهد اصلاح شود، در هر صورت ما که فنا شدیم زیر این قوانین مردسالارانه، امیدوارم برای آیندگان ما بهتر شود، ای کاش این نمایندگان زن مجلس ما به جای اینکه در مجلس غیبت شوهر و خانواده شوهر را میکردند یه کم پافشاری میکردند در تغییر این قوانین به نفع زنان، به امید روزیکه مساوات بین مرد و زن عملی شود.


ماردین

سلام.یکی از دوستانم بعداز سه سال زندگی از شوهرش که معتاد بودخه جدا شده ومدت 2 سال است از ایشان جدا میباشد ولی هنوز طلاق نگرفته زیرا که شوهرش میگه طلاقش نمیدهم.این خانم مدت 6 ماه است که با من دوست شده در حالیکه واقعا من نمیدونستم که زنه اصلا به قیافه اش نمیامد. چون ما دانشجو بودیم و با من خیلی زود صمیمی شد خلاصه بعداز مدتی از همدیگر خوشمان آمد و من پیشنهاد ازدواج دادم ولی ایشان بهانه های بچه گانه ای میاورد بی نهایت منو دوست داره جریان خودشو برام تعریف کرده و من هم به ایشان گفتم خوب طلاق بگیر من سر حرفم میباشم.البته گفتم تا 2 یا 3 سال دیگر صبر میکنم ولی ایشان مرتب می گوید از ازدواج مجدد میترسم در حالیکه حاضر نیست از من ببرد و من هم همینطور. اصرار بر دوستی دارد ولی حاضر به قبول حرف من نمیباشد. اکنون شما چه چیزی را صلاح می دانید لطفا راهنمائیهای لازم را بفرمائید چون حتما به ایشان نشان خواهم داد.


شهره

سلام من درباره ی طلاق و زندگی بعد از اون خیلی در اینترنت و کتاب ها جستجو کردم. چیزی دستگیرم نمی شه. هر کی یه چیزی میگه. من یک ساله که میخوام به یه زندگی جهنمی که حاصلش یه بچه ست پایان بدم، ولی نمی تونم. میخوام حضانت بچه مو بگیرم. واسه همیشه. نه تنها تا 7 سالگی. ولی نمی دونم چطور. ؟ از طرفی وارد یه رابطه ی جدید بهصورت کاملا تصادفی با کسی شدم که به طرز عجیبی رویای مه. ولی همیشه انکارش میکنم. از بس افسرده ام باهاش صحبت میکنم ولی به خوشبختی عقیده ای ندارم. تضاد تضاد و افسردگی داره خفه ام میکنه. گاهی فکر میکنم حضور این مرد یه روشنایی و امید توی زندگی مه ولی بعضی ها میگن این تنهایی یه که منو به طرف این رابطه میکشه. بالکل حس تشخیصمو از دست دادم. جنگ طاقت فرسایی رو آغاز کرد و هچ کس صدای منو نمی شنوه....


مهتاب

سلام ؛ یکساله آزگاره ازدواج کردم . با شوهرم خیلی مشکل دارم شوهرم آدم مغرور و خودخواهیه و تقریباً‌ بی پول و پر توقع با اینکه شاغلم توقع داره وقتی اومدم خونه همه چی مهیا باشه با اینکه خودش از صبح تا شب خونست هیچ کاری نمی کنه کلا ازم انتظار داره تمام کار یک زن خونه دارو انجام بدم و بیرون هم کار کنم خرجی خونه رو مثلاً بعضی مواقع اجاره خونه ، خرجی خونه و قسطو من میدم اون تو خونه کار می کنه ( کار طراحی و گرافیک ) . اما اون همه این کاری که هم انجام می ده همش غر می زنه به سر من و می ناله نمی دونم چی کار کنم خیلی از خودم مایه گذاشتم اما اون اینو نمی فهمه چون تو سن بالا ازدواج کردم الان نمی دونم چیکار کنم بخاطر فامیلا و خونواده می ترسم جدا شم یا بعدار جدائی نمی دونم چی به سرم می یاد ..........چیکار کنم مستاصلم


حوا

سلام ۲۳ سالمه و بعد از ۱ سال نامزدی ۳ سال عقد ، الان ۲ ساله که زیر یک سقف داریم زندگی می کنیم ، من و همسرم از لحاظ مسائل اعتقادی و مذهبی از همون اول مشکل داشتیم ، در همون سن پائین که من سال سوم دبیرستان بودم و ایشون سال دوم دانشگاه ما با هم نامزد شدیم و بعد از یک سال هم عقد کردیم ، توو دوران عقد همسرم هم درسش رو تموم کرد و هم سربازیشو رفت و منم مجبور به انتظار بودم و این انتظار بزرگترین زجر زندگی من بود … ، احساس اون به من عشقی واقعی و احساس من به اون تنها دلسوزی کودکانه ای بود که دچارش شده بودم و اون موقع ها با خودم می گفتم اینکه انقدر عاشق منه اگه من ولش کنم حتماً می میره ! و مدام این دلسوزی بیشتر و بیشتر می شد … از اونجائیکه پدرم چند بار ما رو با هم بیرون دیده بود و خونواده ی منم کلاً خیلی بسته و سنتی فکر می کردن من دیگه نمی تونستم بگم نمی خوام یا بگم نه ! اصلاً نمی تونستم و این سالها هر چه می گذشت این قضیه و زجری که می کشیدم بیشتر و بیشتر می شد … بعد از ازدواج اون بهم اجازه داد درس بخونم ، کار کنم ، عکاسی یاد بگیرم و … ، و اون اختلافات فکری و مذهبی و اعتقادی ما سر جاش بود و سر کوچکترین موارد مثلاً روسری و مانتو تنگ و آرایش و … با هم دعوا و مرافه می کردیم ، بعد از ازدواج و زیر یک سقف رفتن ، من مدام فکر می کردم همه چی درست می شه و بالاخره زندگی همینه و هیچ مردی احتمالاً ! بیشتر از همسرم منو دوست نخواهد داشت و با همون نقابی که روی صورتم بود ادامه می دادم ، من کلاً به روسری سر کردن و اینا اعتقاد نداشتم و اصلاً خونواده ی من بی حجابن ، اما خونواده ی اون چادری و مذهبی … خلاصه الان دیگه به جایی رسیدم که از بس به خودم گفتم چرا این زندگی رو شروع کردم ؟ چرا با این آدم ازدواج کردم ؟ چرا انقدر دلسوزی بی جا به خرج دادم ؟ دیگه خسته شدم و تصمیم به جدایی گرفتم ، حالا همش از حرف مردم و نگاه آدمها و اینکه توی خونه ها صحبت من می پیچه می ترسم ، همسرم آدم خوبیه ، فوق لیسانس . چشم و دل پاک . خونه و ماشین دار و اهل کار و زندگی ، اما ما با هم جفت نمی شیم و حتی تا سر کوچه می خوایم با هم بریم نمی تونیم ، اون خیلی دوسم داره ، اما من فقط دلم براش می سوزه … عصبانی زیاد می شه ، بد و بیراه می گه ، تعصبات خشک و مذهبی داره ، ۲ ساله می گم برای من یه ماهواره بگیر اما می گه مثلاً ماهواره شیطانه … ! یا مثلاً همش به لباس و آرایش و … کلید می کنه و منم اگه می خواستم خودمو عوض کنم بعد از ۶ سال حتماً می تونستم ، من واقعاً نمی تونم . نمی دونم ولی دیگه خسته شدم ، آدم نمی تونه مدام با جمله ی ” من اشتباه کردم ” زندگی کنه و واسه ی دلسوزی محبت های الکی و صد من یه غاز بکنه و نقش بازی کنه … من می خوام خودم باشم نه اون آدمی که اون می خواد … دیروز رفتم مشاوره اتفاقاً و اونم تشخیص داد که ما سنمون خیلی کم بوده و دچار اشتباه شدیم و این اصلاً درست نبوده که در اون سن پائین تصمیم به ازدواج بگیریم و … من خیلی می ترسم ، می ترسم پشیمون شم ، تو رو خدا کمکم کنید ، اگه ازم بپرسید اون زندگی رو دوست داری ؟ با قاطعیت می گم : نه ! اما بازم می ترسم از پشیمونی از حرف مردم و حتی سرکوفتهاشون …. تو رو خدا کمکم کنید ، خواهش می کنم ، من خیلی احتیاج به کمک دارم ، دارم می می می رم از دلهره و با کسی هم نمی تونم حرف بزنم … همسرم هم مدام روزهای آخر نفرین می کرد که آه من پشت سرته و اگه بری و این کارو بکنی مطوئن باش یک روز خوش توی زندگیت نمی بینی … تو رو خدا کمکم کنید ، خواهش می کنم ، من نمی دونم باید چی کار کنم …


هومن

به نظرم زنی باید جدا شه که یا قید بچه هاش رو بزنه تابتونه بعد جدایی زندگی جدیدی شروع کنه یا اینکه باید بشینه و بسازه که بچه هاش بدبخت نشن چون توی ایران پدر از نظر مالی قوی تره و می تونه بچه ها رو تامین کنه اگه مادر بخواد هم باشه هم نباشه بچه ها هوایی می شن و دیگه همشون درگیر می شن. بهتره که زن پس از جدایی بی خیال زندگی قبلیش بشه و زندگی جدیدی شروع کنه یا اینکه بشینه بسازه این بنظرم کاملا منطقیه


ماهک

خیلی تصادفی اومدم اینجا.من35سالممه ونه سال پیش با همسرمت ازدواج کردم.تو این نه سال خیلی سعی کردم با زندگی ای که با روال عادی خودم فرق داشت خو بگیرم.من ترسو و خجالتی و حساس وسربه کارخود بودم.تو دوسال اول زندگیمون،تقریبا 4ماه بعد از ازدواج درگیر مشکلات مالی شد.خونه ای که دوتامون با تلاش خریده بودیم رو قبل از اینکه بریم توش،فروختیم و سه سال بعدش هم درگیر بازپرداخت مابقی بدهیش شدیم.تو این سه سال تقریبا یکسالش روبیکاربود.بعدش دوباره سعی کردیم وآپارتمانی تو کرج خریدیم و بعدش هم یه ماشین قسطی و تقریبا همه چی عادی شد.البته بجز رفتارش که باوجود ابراز علاقه های تقریبا همیشگیش،همیشه هم با داد و بیداد و چرا این کارو کردی و چرا به مامانم اینو گفتی و چرا زیاد(یعنی هرهفته سه بار)خونه مامانم و خواهرم نمیای و چرا همش خستگیتو برام میاری و چرا نق میزنی و همینه که هست.نمیخوای برو خونه ننه ات و.....زمان گذشت.تا دوسال پیش که متوجه smsهای مشکوک یه همکارخانمش شدم.انکارکرد و بعد رو گوشی اش و کیفش و کامپیوترش پسورد گذاشت.تا دی ماه سال پیش این رفتارش ادامه داشت با برخوردای خیلی بد که مثلا چون بهش گیرمیدادم که اون خانم رو اخراج کنه،یا اینکه چراهمش موبایلشو خاموش میکنه و دیرمیاد خونه و..منجربه ضرب وشتم و حبس شدن چندروزه توخونه وقطع کردن تلفن شد.بعدش هم میگفت اون خانم همکارمه و تا اخرعمر،میمونه.تو ناراحتی همه چی رو ببخش و طلاق بگیر برو.خلاصه دیماه 87 بالاخره تونستم بفهمم که واقعا دوست دخترداره.چندماهی دورازهم موندیم.یعنی من رفتم خونه مادرم شمال.دیدم که هیچ خبری نشد ،نه عید،نه سالگردازدواج،نه تولدم.گفت که اگه میخوای جدابرو دنبال مراحل قانونی اگه هم نه،بیاسرزندگیت و هیچ شرطی نذارو همه چی رو فراموش کن.منم دیگه با اون خانم رابطه ندارم اما اخراجش هم نمیکنم.وکیل گرفتم برای جداییمون.الان که محکوم شده به پرداخت مهریه و نفقه وتهیه مسکن(چون خونه به نام منه)با وکیلم قرارگذاشته برای 26دیماه یعنی شنبه که با هم صحبت کنیم.گفته که دوستم داره ونمیخواد ازم جداشه.میترسم.با خودم فکرکردم بیا تصورکن الان یه دختر35ساله ای و این آقا یه خواستگار.آیاآیتم های ترو برای زندگی داره؛حتی به گذشته مشترکت هم فکر نکن. دیدم نه،من نمیتونم بقیه زندگیم رو حروم کنم برای یه مرد بی مسوولیت که بددهن وخودخواه و بی چشم و رو هم هست.تازه من کودکی هم ندارم که نگرانش باشم.شاغلم و درآمدخوبی هم دارم.خانواده ای دارم که ازم حمایت میکنند و طلاق براشون آخر زندگی نیست.بهم دلگرمی بدید.


نازنین

یک ساله به خاطر ازدواج مجددهمسر سابقم بر خلاف نظر خانواده ام جدا شدم.در قبال مهریه حضانت فرزندم را گرفتم.یکساله تنها زندگی می کنم 33 ساله هستم زندگی نسبتا خوبی دارم.قصد ازدواج مجدد ندارم چون اینطوری راحتم.فقط اطرافیان و دوستانم آنقدر منو ترساندند که نگران آینده هستم و اینکه در دوران پیری تنها باشم.


مهسا

سلام من هم از همسرم حدود دوسالی میشه جدا شدم البته که دوستش داشتم بااینکه تحصیلکرده بودمنو ضرب وشتم میکرد ودائم الخمر بود .. باهمه اینا عاشقش بودم یه روزی با خودم فکر کردم که باید خودم و آیندمو دوست داشته باشم واین جراتو داشته باشم که خودمو از این گرداب بیرون بکشم بنظرم زنهایی که در ایران با این همه مشکلات از همسرشون جدا میشن واقعا شجاعت ستودنی دارندو مهم اینکه به خودم افتخار میکنم که نفر سومی رو وارد بدبختیمون نکردم. همسرم منوبه شرط بخشش مهریه طلاقم دادو این فاجعه جامعه ماست من حتی به خاطر آسیب هایی که از کتک های اون بهم رسیده بود شکایت نکردم جون اونوقت طلاقم نمیداد پشیمون نیستم لحظه لحظه جوونیم باارزشتر از چند میلیون پوله ....


صنم

هیچ کس نمی فهمه اونایی که طلاق می گیرن چی می کشن بخصوص اون لحظه ای که صیغه خونده می شه آدم می گه کاش می مردم و اون لحظه رو نمی دیدم.نمی تونم اون لحظه رو فراموش کنم ضربه ای به هم زده که تا اخر عمرم نمی تونم فراموش کنم بریدم این ته ته خطه من یه ماه پیش طلاق گرفتم یه ماه نامزد بودیم ولی خدا می دونه چی کشیدم تو دنیا هیچ چی بدتر از طلاق نیست.


مریم

از همه بدتر، پیشنهاد های بعد از طلاقه.مثلا ابراز علاقه پیرمردی که جای پدر بزرگته،پیشنهاد های مردان متاهل،و موارد دیگه که خودتون بهتر میدونید.وقتی هم از خواسته ها و آرمان هات میگی لطف میکنند و میگویند که، مگه تو شرایط خودتو نمیدونی تو یه زن 27 ساله ای 2 بار ازدواج کردی و یک پسر هم داری . کسانی که اگر از طلاقت چیزی ندانند حتی به خود اجازه هم کلام شدن با تو را نمی دهند،حالا با هر مقام و ثروتی . و از همه بدتر اینکه بدون اطلاع از اینکه مقصر واقعی کی بوده و اثلا چرا طلاقی صورت گرفته . فکر کنم باید برم و بمیرم


مینا

مردها ارزش برای زندگی مشترک ائل نیستن همشون مشکل رفتاری دارن یا معتادن یا هیز ویا خسیس و متعصب


سعید

میناخانم برای شما متاسفم که برای همه ی مردها اینجوری قضاوت می کنید همه ی مردها مثل هم نیستند


مهتاب

من یکسال ونیم باشوهرم تو عقد بودیم و دوماه هم زندگی مشترک داشتم.اما از دوماه یک روز خوش تو خاطرم نیست.فقط گریه و تحقیر و توهین از یک بچه ای که اسمش مرد بود و جز مامانش کسی رو قبول نداشت.بنظرم اون باید با پسرش ازدواج میکرد.الان بعد از چندماه دوری منتظر جدایی ازش هستم.دوران سختی رو میگذرونم.اما تحملش از تحمل اون زندگی کوفتی خیلی بهتره.خلاصه اینکه دیگه به هیچ مردی اعتماد ندارم به همه بدبین شدم.


آزاده

دوسال است که زندگی مشترکم را شروع کردم خیلی با همسرم دچار سوء تفاهم می شم بد بین است نه مشکوک .احساس می کنه همه ادما به نحوی با او درگیری دارن .تعصبات بیجا و زندگی بر اساس دل خواستن ها شیوه او بود.برای انجام کارها دلیل ارائه نمی کرد می گفت این طوری راحتم یا دلم می خواد یا من صلاح می دونم خلاصه علی رغم اینکه تلاش زیاد کردم نتونستم شیوه فکریش را بپذیرم در نظر داریم برای جدایی اقدام کنیم.


مهسا

سلام،خواهر من بر خلاف من زن آروم و بی سر و زبونیه.٨ ساله که ازدواج کرده و یک دختر ٢ ساله داره.دلش میخواد از شوهرش به خاطر اخلاق تندش ،فحاشی هاش ، کتک کاری هاش ، رابطه بازش با زنهای دیگه،دعواهاش با اطافیانش و غرور بی اندازه اش طلاق بگیره اما شوهرش میگه که اینقدر طلاقش نمیده تا دخترشون ٧ ساله شه و اونوفت طلاقش بده.دفعه آخری هم که قهر کرد شوهرش بچه رو بهش نداد و به خاطر دوری از بچه اش برگشت.واقعا چه باید کرد؟


آنیتا

سلام،من بعد از 2 سال زندگی مشترک با مردی که همش تهمت میزنه ،لجبازی میکنه،منواز لحاظ روحی اذیت میده به نقطه آخر رسونده،تصمیم به جدایی دارم حتی گفتم مهرم نمیخوام ، بیا طلاق بده ولی میگه مهرت رو قسطی میدم ولی تا ابد طلاق نمیدم.حالا شما بگین من چطوری میتونم دادگاه رفتار بد اونو ثابت کنم،آیا اون میتونه منو اصلا طلاق نده؟ یه راه حل منطقی به من بدین برای اینکه بتونم به راحتی از این آدم بدذات رها بشم.ممنون


شیما

سلام- خیلی دلم گرفته کاملا گیجم و نمی دونم باید چیکار کنم یک ماهه که من و شوهرم تنها تو یک خونه ایم و با هم حرفی نداریم که بزنیم تو دعوا بهم گفته بود که دیگه دوستم نداره و تنها داره تحملم میکنه ،‌من جدی نگرفتم چون عادتشه که تو دعوا به من خانوادم و همه اطرافیانم توهین کنه ، هی همه چی رو نادیده گرفتم و حالا دیشب که ازش ژرسیدم تا کی می خوای این وضع رو ادامه بدی گفت ،‌من هنوز رو حرفم هستم و دیگه دوستت ندارم و اگه الان اینجایی فقط برای اینه که مادر بچمی،‌یک پسر 11 ماهه دارم و اگر اون نبود همین الان میرفتم طلاق می گرفتم. خیلی تحمل کردم توهین شنیدم ، کتک خوردم، خرجم رو که خورم کار کردم و دادم، یک ماه پیش سر یک حرف خیلی ساده که به خواهر شوهرم گفتم همه ریختن رو سرم و هرچی دلشون خواست گفتن و حالا هم دست پیش رو گرفتن.برای اونها این جور چیزها خیلی عادیه، یک دخترشون طلاق گرفته، پسرشون نامزدیش رو بهم زده ، دورو برشونم پر از این جور ماجراها. همه هم تقصیر مادر شوهرمه. دارم منفجر می شم از ناراحتی ولی نمی دونم به کی بگم ، اصلا چی بگم ........ فقط کمک


مارال

سلام من 22 سالمه مامانم بعد از مرگ پدرم به سختی من رو فرستاد دانشگاه و به این امید که خوشکل ترین دخترش با تحصیلات بالا با یه مرد حسابی ازدواج کنه ولی حالا من 1 ساله ازدواج کردم 2 سال تو دانشگاه با شوهرم دوست بودم بعد از مدتی با مخالفت شدید خانواده های هر دو طرف ازدواج کردیم حالا تازه به این نتیجه رسیدم که نمیشه با یه مرد معتاد زندگی کرد شرایط اینقدر برام سخته که دارم دیوونه می شم ولی از اینکه با اطرافیان رو برو بشم می ترسم واقعا تنهام


لیلا

سلام اولا اینکه هیج مردی نمیتونه زنش رو طلاق نده دادگاه راهی به نام کراهت گذاشته زن بیا بیرون از خونه نهایتا ناشزه میشه اما بره بگه من انو نمیخوام متنفرم مهرمم منیخوام بعد از دو سه بار دادگاه طلاق میده ثانیا مردا یاد گرفتن خودشون زنو نمیخوان اما پدرشو درمیارن تا زن بگه مهرم حلال جونم آزاد مردی که خودش نمیخواد اما واسه اینکه زنشو طلاق بده آزارش میده اما تو دادگاه میگه من عاشق زندگیمم من قصد زنگی دارم اما از دادگاه میاد بیرون میگه برو مهرتو ببخش طلاقت میدم به نظر من دادگاها باید قسطی کردن مهریه رو در قبال حق طلاق بذارن این طوری نه زنی کلاشی میکنه (جون ماهی یک سکه یا نیم سکه فقط خرج در آمدهای عادی میشه نه منجر به پولدار شدن زن)نه مردها شارلاتان بازی در بیارن که به خاطرعدم مسولیتیا مشکلات دیگه زنو آزار بدن تا مهرشو ببخشه و بره فلسفه مهریه حمایت مالی زنه که اگر طلاق گرفت به خاطر بی پولی هرزه نشه یاتو خانوادش تحقیر نشه یا ...


سمیه

سلام.5 سال هست که ازدواج کردم و یک دختر 3 ساله دارم.طاقت رفتار شوهرمو ندارم البته همش تقصیر مادرم بود که نگذاشت همون دوران نامزدی ازش جدا بشم.خونه مال منه بیشتر خرج زندگی با منه و اینقدر شوهرم نمک نشناسه که هیچی به چشمش نمیاد.طاقتشو ندارم.حالا اگه بخوام طلاق بگیرم و دخترمم پیش خودم نگه دارم باید چیکار کنم؟تو رو خدا یک راه حل بدین چون دیگه بریدم.


احمد

خواهش می کنم یکطرفه قضاوت نکنید.من الآن چهار ماهه که با همسرم متارکه کردم و هیچ اطلاعی ازش ندارم.گوشیم هم چهار ماهه که خاموشه نه زنگ میزنم نه چیزی. چون واقعاً دیگه به ستوه اومدم. دقیقاّ یک ساله که از ازدواجم می گذره.بخدا قسم نه معتادم نه الکلی نه اهل خیانت نه اهل فسق وفجور. مسلمانم و اهل دین و رعایت موازین شرعی.الحمدللّه بچه هم نداریم. وضعیت درآمدم هم بد نیست. بخدای لایزال سوگند که با همسرم کمال صداقت را دارم و تا الآن همه جوره سعی کردم رضایتش رو برآورده کنم. حتی اگه بگم که این خانم تو این مدت یکسال ازدواجمون بیش از شش ماهش دانشجو بوده تو یک شهر دیگه. حتی پیش اومده که به خاطر درسش یکماه یکماه خونه نبوده و حتی نفقه هم به بهترین نحو ممکن بهش پرداخت کردم شاید هر از گاهی به خاطر فشار شغلی و رفتار نامناسب زنم ودهن چاکیدۀ مادرزنم یه غری بزنم ولی اهل کتک کاری و خشونت نیستم چون معتقدم با خشونت و داد وبیداد نمیشه کاری کرد بلکه باید با صبر و متانت و وقار طرف رو به اشتباهش آگاه کرد و بهش درس زندگی داد. پول توجیبی برجی سیصدچهارصد هزار تومان و بهترین لباسها و جواهرات و ماشین آخرین مدل و اسباب لوکس منزل و ... . ما از همون اول ازدواج بخاطر انجام کارای خونه با هم مشکل داشتیم. زمانیکه من از این خانم می خواستم کارای خونه مثل آشپزی و نظافت منزل رو انجام بده به من می گفت طبق قانون مدنی وظیفۀ من نیست و ادامه می داد که روزی که میخواستی با یه دختر دانشجو ازدواج کنی باید فکر اینجاشو میکردی! مدتی با هم سر این قضیّه اختلاف داشتیم تا بالاخره خانوادش متقاعدش کردن که بابا ناسلامتی تو زن خونه هستی باید به وضعیت بهداشت و تغذیۀ خونه اهمیّت بدی حتی من ماشین ظرفشویی خریدم. زنم خیلی بداخلاق وپرخاشگر و شلخته و بهانه گیره و خیلی به من بددهنی میکنه حتی اواخر از همخوابگی با من هم پرهیز می کرد چون مانتوهایی که دو ماه قبلش براش خریده بودم دیگه کهنه شده بودن منم نمیذاشتم بندازه دور! ولی تا الآن همه جوره دندون رو جگر گذاشتم بلکه خدا بخواد عوض بشه.گفتیم اول ازدواجه بدشوهری میکنه.گفتیم اینا امتحان الهیه و خلاصه تا الآن همه جوره سر خودمو شیره مالیدم. درد شوهر آزاری داره از من به هیچ وجه حرف شنوی نداره و همه جوره شخصیت من و وظایف زنانش رو نادیده میگیره. تو این مدت به این نتیجه رسیدم که مریض روحیه و حالا دارم می فهمم که خانم قبل از ازدواج به روانپزشک هم مراجعه می کرده و داروهای خفن در حد شیزوفرنی و از این قبیل امراض روحی استفاده میکرده در حالیکه قبل از ازدواج از من پنهان میکردن. من روزی چهارده ساعت سر کارم و خانم روزی چهارده ساعت خواب. وقی هم که از سر کار برمی گردم باید تازه وایسم آشپزی وظرفشویی و جاروپارو کنم وخانم تازه هوس گشت و گذار وسیاحت شبانۀ پارک میکنن. حالا هم که میگم من به ستوه اومدم بیا برو دکتر اعصاب و روان خودتو درمان کن میگه من طلاق میخوام. میگم خوب برو بگیر میگه تو منو طلاق بده مهریه ام رو هم باید بدی، هفتصد و چهارده سکه! و حالا هم به تشویق پدر و مادرش چهار ماهه که متارکه کرده و پدر ومادرش هم با وجود وقوف کامل از مریضی دخترشون، انکار میکنن. نمیدونم دردم رو به کی باید بگم. فقط میدونم که این پدرسوخته الآن هفت ماهه که طلاق میخواد نه خودش اقدام میکنه نه من به خاطر مهریّه جرات شکایت دارم. خداوکیلی برام دعا کنید که شرّ این عجوزه از سرم کم بشه.


فاخته

    منم مثله بقیه.شوهر من عاشقم نبود یه روز با اصرار خانوادش منو عقدکرد.یه روزم بدون خواسته خودش طلاقم داد.و بعد از3ماه زندگی مشترک شدم............. مطلقههههههههههههههههههههه.


نوشته شده توسط آرش در ساعت 1:30 | لینک  |  39 نظر

مجموعه‌ی مسایلی که در حال حاضر در ایران در ارتباط با امر طلاق و حقوق زنان و کودکان طرح می‌شود، سلسله گزارش‌ها و مقالات مجلات و روزنامه‌ها، مصاحبه‌ها و به ویژه نارسایی‌های قانونی، فقهی و عرفی مربوط به این مسایل، حکایت از وجود بیماری‌ای کهنه و معضلی دامنگیر در جامعه دارد که روز به روز عمیق‌تر می‌شود.

 نکته‌ای که به ویژه باید مورد توجه قرار گیرد، طرز تفکر حاکم بر ارگان‌هایی است که به هر دلیلی، با این مسئله مرتبط‌ند. روشن است که ازدواج و طلاق، اگرچه اموری خصوصی به شمار می‌آیند، اما به عنوان نهادهای اجتماعی بر دیگر ارکان اخلاقی و اقتصادی جامعه نیز موثرند و از آن تأثیر می‌گیرند. قوانین نادرست، پشتوانه‌ی سنت‌های نادرست در دوران اخیر و در زمینه‌ی تحولات اجتماعی اقتصادی ایران در دو دهه‌ی گذشته رشد ازدواج‌های زودرس، بی‌شناخت و اجباری، یا پدیده‌ی « دخترفروشی» در میان اقشار کم‌بظاعت، می‌رود تا به یک گره کور در راه سلامت جامعه بدل شود. گذشته از مشکلات فزاینده‌ی اقتصادی، ضعف و یکسویه نگری در قوانین مدنی مربوط به ازدواج و طلاق نیز مزید بر علت شده و راه هر گونه اصلاح یا بازسازی را در این رابطه می‌بندد. بر اساس نگاه سنتی در ایران اسلامی، تشکیل خانواده چیزی نیست جز قراردادی اقتصادی و جنسی که به ازدیاد نسل نیز می‌پردازد و از روابط بی‌بند و بار و آزاد یا گسترش «فساد» جلوگیری می‌کند. اما حتی از همین زاویه نیز، دو انسانی که با هم به پای امضای این قرارداد می‌روند، دارای حقوق برابر و مشارکت با یکدیگر را آگاهانه برنگزیده‌اند. در بهترین حالت به یکدیگر برخورده‌اند و حال باید مددکار رفع نیازهای اقتصادی و جنسی یکدیگر باشند. این چارچوب باید حفظ شود، مبادا که پرده‌های «عفت» جامعه بدرد و دین و ایمان مردم به خطر بیافتد. در این جامعه، نگاه سنتی‌، حکومت و قوانین مدنی، سن بلوغ را با سن ازدواج برابر تلقی می‌کند. از این گذشته، جوانان، در دوره‌ای از زندگی خود که به ایجاد ارتباط و شناخت جنس مقابل خود نیازمندند، از این روابط محرومند و تنها، راه ازدواج را پیش روی خود می‌یابند. این تنها امکان موجود، اغلب بهترین امکان نیست. تلقی بسیاری از مردان سنتی از «همکاری» در چارچوب همان «قرارداد» خشک نیز نادرست است. در نتیجه، با کمال تأسف باید گفت سنن حاکم بر اخلاق اجتماعی ما نه تنها به ساختن آشیانه‌ای پر مهر مدد نمی‌رساند، بلکه کانون‌های گرم و مستقل را نیز به قفسی تنگ و آزار دهنده بدل می‌کند که چه بسا فرو ریخته بهتر. در مجال این مقاله نیست که به بررسی دقیق علل جدایی همسران، یا نکات مثبت و منفی طلاق بپردازد. بحث بر سر وجود نقایص جدی در قوانینی است که به صورت پشتوانه‌ی سنت‌های غلط جا افتاده در محیط عمل می‌کند و لذا، مشکلات زنان جامعه در این زمینه روز به روز پیچیده‌تر و بیشتر می‌شود. «حق طلاق» و نابرابری در برابر قانون در ایران نیز، مانند بسیاری از جوامع دیگر جهان، طلاق امری ناپسند به شمار می‌رود. نفرت از طلاق، گذشته از جنبه‌های عاطفی، ریشه در اعتقادات مذهبی نیز دارد. البته اسلام از معدود مذاهبی است که هم ازدواج و لذت‌جویی جنسی را مثبت تشخیص داده و به آن اهمیت می‌دهد، و هم مخالفت جدی با طلاق در آن مطرح نشده است. اما در این زمینه نیز، ماند موارد بی‌شمار دیگر، زن مورد تبعیض قرار گرفته است. حق مردان در اختیار کردن همسران متعدد و امکان بهره‌وری از «صیغه»، با حق یک‌جانبه‌ی آنان برای طلاق دایره‌ی تبعیض را تکمیل می‌کند. اگرچه نابرابری ساختاری جنسی علل و عوامل گوناگونی دارد و از میان رفتن آن نیز ساده نیست، اما تدوین و تصویب قوانین صحیح می‌تواند در این زمینه راهگشا باشد. قوانین موجود ایران، دست مردان را برای چندهمسری – و سپس- طلاق دادن زنان عقدی خود- تک تک یا یک‌جا- باز می‌گذارد، اما دست زنان را برای طلاق گرفتن از همسری نامناسب و خطرناک نیز می‌بندد. البته طبق موازین شرعی و قوانین مدنی، در موارد خاصی زن می‌تواند تقاضای طلاق کند. اما این درخواست باید با دلایلی همراه باشد که ثابت کند مرد قادر به تداوم «ریاست» خود بر خانواده نیست. مرد باید دیوانه، مبتلا به مرضی درمان‌ناپذیر و مسری، محکومیت طولانی به زندان، ناتوانی جنسی و امثال آن باشد، یا هسر خود را برای مدتی طولانی ترک کرده باشد، تا زن بتواند از او طلاق بگیرد.

 سنت و قانون: نظر زنان صائب نیست! حجت‌الاسلام موسوی بجنوردی، از فقیهان عضو شورای عالی قضایی در گفت‌وگویی با مجله‌ی«زن روز» مطرح می‌کند که قوانین موجود در بسیاری از موارد صراحتاً به نفع یک بخش از جامعه، یعنی مردان جبهه‌گیری نمی‌کنند. وی درباره‌ی شرایط ازدواج به طرح این نکات مثبت می‌پردازد؛ از جمله از حق زنان در طرح درخواست طلاق از شوهران دیوانه، قاچاقچی، معتاد، فاسد، مبتلا به وبا، طاعون، سل، زندانی بودن برای 5 سال پی در پی و... در عین حال اضافه می‌کند: «گواهی پزشک مبنی بر مجنون بودن مرد باید مورد اطمینان قاضی باشد. زیرا دادن رای طلاق آن هم وقتی که زن بخواهد طلاق بگیرد، بسیار مشکل است.» چرا مشکل است؟ زیرا باورهای جامعه و مدیران آن و قوانین موجود، نظر زن را صائب نمی‌داند و خواست ها و تصمیمات مرد را بر او ارجح می‌شمارد. حتی در مواردی که در بالا ذکر شد، باز عملا ضمانت اجرایی وجود ندارد. در همین گفت‌‌وگوی زن روز» با آقای موسوی بروجردی، مصاحبه‌ کننده می‌گوید: "... دادگاه‌های مدنی خاص اعتیاد را حتی بصورت شدید آن دلیلی برای عدم صلاحیت نمی‌دانند.

مواردی مشاهده شده که مردی معتاد بوده و چندین بار هم محکوم به زندان شده و در این مورد زن و فرزندانش را نیز رها کرده، اما وقتی همسر او به دادگاه شکایت کرده، دادگاه نه تنها به مرد گواهی عدم صلاحیت نداده بلکه سرپرستی بچه‌ها را نیز به عهده او گذاشته است.. ما در همه موارد حکم شرعی داریم... دادگاه مدنی خاص بر اساس قوانین شرع عمل می‌کند.» همین قوانین شرع است که اجازه می‌دهد مردان، برای ازدواج مجدد، بر اثر دلزدگی، ناراحتی از حضور بچه‌ در فضای خانواده، تحریکات فامیلی و بهانه‌های دیگر، حتی به صورت غیابی حکم طلاق بگیرند و همسران خود را بدون کوچکترین امکاناتی رها کنند و بسته به میزان توانایی یا لجبازی، بچه‌ها را هم بگیرند یا ببخشند. اما همین قوانین باعث می‌شود که زنان نه تنها از چنین امکانی برخوردار نباشند، بلکه حتی آنقدر دارای ارزش به حساب نیایند که رئیس همین دادگاه‌ها خواست‌شان را به پشیزی بخرد.

در گزارشی در « زن روز» از دادگاه‌های مدنی خاص و در مصاحبه‌ای با زنی که شوهرش او را طلاق داده است چنین می‌خوانیم: "- شوهرتان در برگه درخواست چه علتی را برای طلاق ذکر کرده بود؟ - بدون علت! لااقل نگفت که مریضم، دیوانه‌ام، کسی را زیر سر دارم، دزدم...؟ - شما در دادگاه در رابطه با عدم رضایتتان برای طلاق حرفی نزدید؟ - اصلا" رئیس دادگاه مهلت حرف زدن نمی‌دهد... شعبه‌ای که من رفتم برخورد تندی با من داشتند. ما مشکل داریم و باید به درد دل ما برسند. به بدبختی ما برسند. سرنوشت این بچه‌ها چه می‌شود؟ باعث بدبختی آنها کیست؟ من گفتم به هیچ عنوان طلاق نمی‌گیرم تا علتش را بفهمم. ولی بعد که به خانه رفتم دیدم اخطاریه آمده‌. آیا باید به همین آسانی طلاق صورت گیرد؟ آیا دولت، مجلس، یا خود همین رئیس دادگاه نباید فکر کند که اگر مردی می‌تواند از نظر شرعی زن دیگر بگیرد، تکلیف زن اول چه می‌شود؟ آیا فکری به حال آینده من که بعد از بیست سال زحمت بدون پشتوانه اقتصادی باید زندگی کنم کردند؟ در صورتی که با تلاش من شوهرم به اینجا رسید. جواب این همه زحمت چه می‌شود؟... من بیست سال جوانیم، هستیم و بهترین دوران عمرم را برای شوهرم گذاشتم تا به همین آسانی رئیس دادگاه در جوابم بگوید که: «‌‌‌خانم چه می‌خواهید؟ مرد هر وقت خواست می‌تواند طلاق دهد!" در همین گزارش زن دیگری می‌گوید: "... متأسفانه هر بار که مراجعه می‌کنیم فقط به خانم‌ها سفارش می‌کنند که بساز و بخاطر فرزندانت تحمل کن، شما ببینید چقدر آمار خودکشی و بچه‌کشی زیاد شده؟ اینها به خاطر عدم دادرسی صحیح صورت می‌گیرد..." دیگری می‌گوید: "... شوهرم معتاد است و آمده‌ام از او طلاق بگیرم. اما متأسفانه از پنج سال پیش تا الان مراجعه می‌کنم و نتوانسته‌ام به دادگاه ثابت کنم...! این آقایی که من اینجا دیدم {رئیس دادگاه} طوری حرف می‌زد که انگار از طرف مرد وکیل است!"

نوشته شده توسط آرش در ساعت 15:30 | لینک  |  21 نظر

غرایز جنسی می‌‌توانند عامل بروز عالی‌‌ترین کنش‌های روحی و هنری باشند‌. این غریزه یکی از مهم‌ترین فاکتورهای تشکیل بنیاد یک خانواده هست اما از سوی دیگر می‌تواند منشا بسیاری از انواع انحرافات جنسی قرار گیرد.

هر چند برخی از این نوع انحرافات مشکلات فردی هستند، ولی بیشتر آن‌ها به آن جهت که در ارتباط با فرد دیگری معنا پیدا می‌‌کند آسیب‌های اجتماعی را در بر خواهند داشت.

از سوی دیگر، مبارزه با این دسته از آسیب‌های اجتماعی نیازمند تغییرات اساسی در حوزه‌‌های اجتماعی، فرهنگی و آموزشی است.

در ادامه نظرات خانم دکتر مهدیس کامکار، روانپزشک و متخصص در حوزه‌ی زنان و کودکان گفت را جویا شده ایم.

خانم دکتر کامکار، طبق نتایج یک تحقیق که در آخرین کنگره‌ی خانواده و سلامت ارایه شده است، بیش از شصت درصد زنان ایرانی در ارتباط با همسرانشان مشکل جنسی دارند، ریشه‌ و یا علت این اختلالات جنسی در کجاست؟

مشکلات جنسی هم یکی از مشکلات مهم زندگی انسان است. اگر انسان را یک موجود سه بعدی بدانیم یعنی زیستی، روانی و اجتماعی، مشکلات جنسی هم در همین سه بعد قابل بررسی است، یعنی عوامل چند فاکتوری هستند و یک علت را نمی‌‌توان بررسی کرد.

کارکرد جنسی یکی از مهم‌ترین کارکردهای ذهنی و جسمی پیچیده‌‌ی انسان است. انسان در این مورد شاید حتی خیلی زودتر از خواب و اشتها دچار مشکلات روحی، روانی و جسمی شود.

بنابراین اول باید ببینیم علت‌های تأثیر‌گذار این مشکل، اولیه است یا ثانویه، یعنی از هنگامی که فرد کارکرد جنسی‌اش شروع می‌شود این مشکل را داشته یا بعد از مدتی ایجاد شده است.

سپس باید دید مسأله جسمی بیشتر مطرح است یا این‌که بیشتر مربوط به مسایل روحی و روانی است. بعد هم ممکن است دو نفر به صورت فردی از نظر جنسی و پاسخ‌‌های جنسی و یا کارکرد جنسی سالم باشند، اما رابطه اشکال داشته باشد.

بنابراین این مقوله خیلی پیچیده‌ است و مسأله ساده‌ای نیست‌. اما از مهم‌‌ترین چیزهایی که تأثیر در رشد و نمو روانی ـ جنسی هر انسانی می‌گذارد این است که فرد با چه برداشت رابطه‌‌ی جنسی بزرگ شده است، در چه فرهنگی رشد کرده و یا به طور کلی درباره‌‌ی رابطه‌‌ی جنسی و کار‌کرد جنسی چگونه فکر می‌‌کند و چطور به شخصی که برای رابطه‌‌ی جنسی انتخاب می‌‌کند ارزش می‌‌دهد.

سپس می‌رسیم به قسمتی که مربوط به مسایل روانی ـ اجتماعی است. یعنی مسایل اضطراب، افسردگی، تعارضاتی که ممکن است از لحاظ اجتماعی وجود داشته باشند و پاسخ یا کارکرد جنسی را مختل کرده باشند.

اما این آمار اعلام شده شصت درصد عدم رضایت و یا اختلال در ارتباط جنسی در جامعه‌‌ی ایرانی از کجا آمده و چه عوامل دیگری در این معضل وارد هستند؟

شصت درصد را باید خیلی ریز بکینم تا ببینیم مسأله چیست. آیا این شصت درصد مشکل پاسخ جنسی است. چون پاسخ جنسی یا همان کارکرد جنسی چهار قسمت دارد. مربوط به میل جنسی‌، انگیزش‌، اوج لذت و مرحله‌‌ی فرونشینی است.

آیا مربوط به این موارد است یا مربوط به این است که دو نفری که در یک رابطه قرار دارند با همدیگر مشکل تعارضات و کشمکش ارتباطی دارند.

مهم‌‌ترین مشکلی که وجود دارد فاکتور ارتباط است، یعنی نوع رابطه است. اگر رابطه‌‌ی بین زن و شوهر مختل شده باشد، بخش مهمی از جنبه‌‌ی خودآگاه و یا ناخودآگاه شخص که می‌تواند این تعارضات، اعتراضات، خشم‌‌ها را در آنجا نشان بدهد در رابطه‌‌ی جنسی خود را نشان می‌دهد چون بسیار رابطه‌‌ی نزدیک و پیچیده‌‌ای است.

مسأله‌‌ی دیگری هم که در خانم‌‌ها مطرح می‌‌شود‌، بیشتر مشکل کاهش میل جنسی آن‌هاست که یا به دلیل مشکلات روحی و روانی است و یا خانوادگی و زناشویی.

یعنی ممکن است دو نفر آن‌قدر آشنایی با بخش روانی ـ جنسی خودشان نداشته باشند و یا این‌که تمایلاتشان به اندازه کافی رشد نکرده کرده باشد که باعث به اوج رسیدن آن‌ها در رابطه جنسی‌شان شود.

در مورد مردها بیشترین چیزی که اکنون مطرح است و تقریباً در هر سنی هم شایع می‌باشد مسأله‌ی انزال زودرس است و بیشترین چیزی که باز در حوزه‌ی رشته‌ی ما دیده می‌‌شود مشکلاتی است مانند کار زیاد، فرسودگی روانی و جسمی، اضطراب و تعارضات اجتماعی، این‌ها مسایلی است که باعث خشم فروخورده می‌‌شود و خودش را به صورت اختلال در پاسخ‌‌های جنسی نشان می‌دهد.

اگر از منظر آسیب‌‌شناسی اجتماعی موضوع را بررسی کنیم به فاکتوری به نام طلاق هم می‌رسیم. به نظر شما چند درصد آمار طلاق‌‌ها در ایران به مشکلات جنسی مربوط است‌؟

فکر می‌‌کنم در حوزه‌‌ی زنان مشکل جنسی نمی‌تواند دلیل عمده طلاق باشد و هرگز نبوده و نیست به خاطر این‌که انگ بد زن طلاق گرفته در اجتماع ما بسیار بد‌تر از این حرف‌‌ها است که زن‌‌ها به دلیل پاسخ نگرفتن نیاز جنسی‌‌شان مثل بقیه‌ نیازهایشان طلاق بگیرند.

باید مشکلات خیلی توان‌‌فرساتر از این باشد که یک زن بخواهد طلاق بگیرد. معمولاً این‌گونه مسایل چند فاکتوره هستند.

بسیاری از زنان هستند که با مشکل پاسخ جنسی مردشان یعنی انزال زودرس روبه‌رو هستند و هیچ‌وقت هم کسی متوجه نمی‌‌شود.

مسأله‌ای که الان مطرح است در مورد زوج‌‌های جوان است چون برای آن‌ها بیشتر خواسته‌‌ها و هویت فردی مهم است و این مسأله نیازهای جنسی هم به عنوان یک حق طبیعی مطرح می‌‌شود و اگر به آن به خوبی پاسخ داده نشود چه بسا منجر به طلاق هم بشود.

نقش آموزش و پرورش و رسانه‌‌ها را در بازگویی و آموزش روشن این‌گونه موضوعات چقدر موثر می‌‌دانید؟

مانند آموزش هر مسأله‌‌ی دیگری باید به اصل پیشگیری توجه کرد و در سه دوره کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت برنامه‌ریزی کنیم.

یادگیری پایاتر است که دراز مدت باشد. باید به مسایل فرهنگی توجه کرد چون این مورد در حوزه‌ی مسایل جنسی به رشد روانی ـ جنسی که یک مسأله‌ی بسیار مهم در رشد شخصیت است، بر‌‌می‌‌گردد.

همان‌طور که رشد شخصیت انسان از زمان جنینی و سپس از زمان نوزادی آغاز می‌شود این رشد به همین شکل در بخش روانی ـ جنسی انسان هم ادامه پیدا می‌کند و به همان اندازه هم مهم است که از اوان کودکی به آن توجه شود.

یعنی پاسخ‌‌هایی که مادر یا پدر در ارتباط با خودارضایی کودک و یا بچه‌‌های نو‌پا می‌دهند،در فهم ادراکی کودک موثر است و باعث می‌‌شود که متوجه شود در چه زمینه‌ و فضای فرهنگی رشد می‌‌کند و این‌که آیا باید محدود یا متوقف بشود‌.

بنابراین خیلی مهم است که با توجه به سن کودک او را با بدن و روانش آشنا کنید و ارزش‌‌هایی را که می‌‌خواهید به او منتقل کنید که چطور از بدنش مراقبت کند و وقتی از بدنش مراقبت می‌‌کند و به آن احترام می‌‌گذارد به نیازهایش پاسخ می‌دهد بنابراین نیازها‌، ارزش‌ها و حریم دیگران را رعایت خواهد کرد.

می‌باید در این زمینه پدر و مادر آموزش به کودک را خیلی زودتر از مدرسه شروع کنند. این کار می‌تواند در مهد‌‌کودک هم آغاز شود، اگر که معلمان در این زمینه آموزش درست دیده باشند چون این موضوع بسیار مهمی است.

متأسفانه آموزش و پرورش ما خیلی دیرتر از نیازهای فردی و طبیعی آدم‌ها به این موضوعات پاسخ‌ می‌‌دهد. و مانند بسیاری از مشکلات دیگر موجود، جامعه ما فکری به حال خودش کرده و‌ به صورت اتوماتیک به آن پاسخ‌هایی داده است و ممکن است که پاسخ درستی هم نباشند. بعد آن‌وقت می‌‌نشینند و فکر می‌‌کنند برای این مشکلات و عوارض پیش آمده چه باید بکنند.

آموزش و پرورش باید در این زمینه از همان سنین پیش دبستانی برای کودکان برنامه‌ریزی کند تا به این مسأله‌ی پیچیده، طبیعی‌، انسانی و بسیار مهم و ارزشمند که ممکن است تأثیرات بسیار به سزایی در طول عمر یک انسان و روابطش با دیگران بگذارد، آگاه گردند.

در میان کتاب‌‌های درسی هم ممکن است به یک‌سری سوالات پاسخ‌‌هایی داده باشند اما چالش‌‌ها در گفت و گو به وجود می‌‌آید، در بحث‌‌هایی که بین بچه‌‌ها به عنوان یک گروه و آموزش‌‌دهندگان به عنوان گروهی شروع می‌‌شود. به نظر من نباید فقط این موضوعات در کتاب‌های درسی خلاصه شود.

ارتباط‌‌های پیش از ازدواج‌ رسمی میان زن و مرد چقدر می‌‌تواند برای آشنایی بیشتر با خصوصیات روحی و جنسی طرف مقابل موثر باشد‌؟

مسلماً ازدواج خلاصه نمی‌‌شود به این‌که آدم‌ها به نیازهای جنسی خودشان فقط پاسخ دهند و این یک نگاه ابتدایی و بی‌‌مسئولیتی است.

ازدواج فقط یک مقوله است. بعد از این‌که فرد هویت خودش را پیدا می‌‌کند وارد مرحله‌‌ی بعدی که صمیمیت است می‌شود به این موضوع نباید به این سادگی نگاه کرد.

به خاطر این‌که انسان‌ها هر چقدر شناخت بیشتری از خودش داشته باشند بهتر می‌توانند به نیازهایشان و نحوه‌ی پاسخ دادن به آن عمل کنند و اگر خودشان را نشناسند چطور می‌‌توانند وارد رابطه‌‌ای شوند که باید دیگری را بشناسند و بعد برای به وجود آوردن نسل بعدی‌ متعهد شوند.

و این شامل شناختن و تجربه کسب کردن در همه‌‌ی زمینه‌‌ها به عنوان هویت فردی است و قطعاً مهم است که من بدانم کی هستم و در کجای جهان هستم.

آیا اختلالات جنسی در گرایش زنان و مردان متأهل به دیگران خارج از زندگی زناشویی خودشان نقش دارد و یا عوامل دیگری در این قضیه وارد هستند؟

به نظر می‌رسد که زنان دارند جا پای مردان در دهه‌‌های قبل می‌‌گذارند. بنابراین در خیلی از موارد شاید بتوان یک تصمیم نسبی در مورد مرد‌ها هم داشت یعنی یک برداشت نسبی.

چیزی که در ازدواج مطرح می‌‌شود و آن را نگه می‌‌دارد نخست شور و شیدایی و دوم مسأله‌ی صمیمیت و سوم تعهد است.

مهم‌‌ترین قسمتی که یک رابطه را نگه می‌‌دارد مسأله‌ی صمیمیت است. صمیمیت یعنی عقاید مشترک، اهداف مشترک و احترام به عقاید متفاوت یعنی تفاهم نه عقاید متضاد.

آدم‌‌ها نمی‌‌توانند به اصولی که خلاف اصول خودشان است و ارزش‌‌هایی که ضد ارزش خودشان است احترام بگذراند و آن‌ها را رعایت کنند.

اما اگر یاد گرفته باشند و رشد کافی از لحاظ اجتماعی و فردی کرده باشند می‌توانند به عقاید متفاوت که لزوماً خودشان به آن‌‌ها اعتقادی ندارند، احترام بگذارند.

این قسمت است که رابطه‌‌ی بین افراد را و رابطه بین زن و مرد را در زندگی زناشویی نگه می‌دارد. اگر در یک رابطه فقط شیدایی و یا فقط تعهد باشد، این ازدواج را تهی می‌‌گویند یعنی چیزی در آن نیست.

بنابراین باز هم به اصل رابطه‌‌ی جنسی و میزان تفاهمی که در آن وجود دارد و نیز به مقوله‌ی صمیمیت بر‌می‌گردد. اگر این قسمت در رابطه‌ی دو نفر بلنگد، یک جای خالی در قلب و مغز آدم وجود دارد و حتی اگر خودآگاه متوجه آن نشده باشد احتمال این‌که این جای خالی توسط دیگران پر شود خیلی زیاد است.

حال چه در آن رابطه‌‌‌ی زناشویی باقی بمانند و چه منجر به جدایی بشود‌، این ازدواج از درون خالی و پوسیده شده است.

مقوله‌ی رابطه‌‌ی جنسی بین یک زن و مرد پیچیده‌‌تر از این است که صرفاً به این مسأله ختم شود که آیا من تمایلات جنسی‌‌ام پاسخ می‌گیرد یا نه. فاکتور‌های احترام، هویت فردی و ارزش‌‌ها از نظر فرد در یک رابطه خیلی مهم هستند.

زمانه

نوشته شده توسط آرش در ساعت 18:46 | لینک  |  3 نظر

در سطح جامعه زنانی که سرپرستی ندارند  از زنان دیگر آسیب پذیرتر هستند و بیشتر این مشکلات از یک  سوی توسط جامعه و خانواده و از سویی دیگر  توسط مسایل اقتصادی بر آنها تحمیل می شود  و باعث می شود که آنها تحت فشارهای روحی و روانی بسیاری قرار گیرند .

اول- طبق قانون مدنی و با استناد به  ماده 1133 مرد هر زمان که بخواهد و اراده کند می تواند همسرش را طلاق دهد، و این در حالی است که زن  زمانی که می خواهد طلاق بگیرد باید مواردی را که در قانون به آنها عسر و هرج گفته می شود را برای قاضی  ثابت کند تا بتواند او را راضی سازد که حکم طلاق را به نفع زن صادر سازد و همچنین بتواند تمام حق و حقوق مشخص خود را دریافت دارد  و این در حالی است که اگر زن خود درخواست طلاق بدهد از  تمام حق و حقوق مالی بی بهره خواهد شد .

یکی از مهمترین مشکلات زن پس از طلاق مشکلات مالی است، در بسیاری از موارد زن  در مقابل طلاق از سوی شوهر از تمام حق و حقوق قانونی خود چشم پوشی می کند  و یکی از آنها مهریه می باشد . نتایج یک تحقیق نشان می دهد ٧٨ درصد زنان طلاق گرفته شهر تهران، مهریه خود را در هنگام طلاق دریافت نکرده و ٤١ درصد برای طلاق گرفتن مجبور به گذشتن از مهریه خود شده‌اند.

 این در حالی است که بیش از ٨٩ درصد از زنان طلاق گرفته هیچ
نفقه‌ای دریافت نکرده‌اند و به دلیل اینکه بیشتر زنان  در خارج از خانه به شغلی مشغول نیستند و حتی در صورت داشتن مدرک تحصیلی عالی،  بسیاری از آنها پس از ازدواج بنا به هر دلیلی دست از کار کشیده اند، اما پس از طلاق ، برای یافتن شغلی مناسب و تامین خود  دچار مشکلات بسیاری  می شوند و طبق همان تحقیق تنها ١٦ درصد از زنان مطلقه شاغل هستند .

متاسفانه دیدگاه ناپسند جامعه نسبت به زنان طلاق گرفته  به خودی خود برای آنها مشکلات بسیاری را پدید آورده است .

 زن پس از طلاق در صورتی که فرزندی نداشته باشد ، نفقه ای دریافت نمی کند مگر زنانی که دوران عده را می گذرانند، که شوهر در همان دوران عده باید نفقه زن را بپردازد اما اگر حضانت بچه ها به زن سپرده شده باشد مرد موظف است  با تعیین دادگاه براساس سن و نیازهای فرزندان ، مقرری به آنها پرداخت نماید.

لازم به ذکر است که به هنگام طلاق شروط مربوط به تقسیم دارایی دوران زندگی مشترک  به ندرت به اجرا در می آید و با توجه به پرونده های طلاق و آمارهای ارایه شده کمتر زن و شوهری پس از طلاق برای تقسیم اموال و دارایی شان اقدامی کرده اند.

 با توجه به اینکه یکی از شرایط برای تقسیم اموال ، ارائه دادخواست از سوی مرد است، امار درصد طلاق هایی[دعوی] که از سوی شوهر آغاز شده است بسیار پایین می باشد  و به همین دلیل  کمتر زنی توانسته است، نیمی از اموال زندگی مشترک  خود را پس از طلاق  دریافت دارد و در ازدواج هایی که شرط تقسیم دارایی مرد قید شده زحمت اثبات دارایی مرد با زن است و بارها گزارش شده که اثبات و تعیین دارایی شوهر پس از ازدواج کار دشواری است،  در عین حال در زمان ازدواج دو طرف اجباری به  دادن گزارش دارایی خود ندارند .

دوم- یکی دیگر از مشکلات زنان مسئله حضانت فرزندان شان است ، بسیاری از زنان در قبال مهریه و دیگر حق و حقوق مالی خود، خواهان حق نگهداری فرزندان خود هستند.  ولی باز هم این امر حالتی نسبی دارد زیرا  طبق بیان صریح قانون اگر زن دوباره ازدواج کند حضانت از وی سلب خواهد شد، و دیگر آنکه مرد می تواند از نظر خود بازگردد و حضانت فرزندان را خود به عهده بگیرد ، اما زن نمی تواند مهریه و حق و حقوق خود را پس از تغییر رای مرد باز پس بگیرد.

در واقع بعد از وقوع طلاق و وجود اختلاف در میان زن و شوهر، اولین مسئله ای که ذهنیت زن و شوهر  متوجه آن می شود، حضانت کودک  یا کودکان  است که نتیجه زندگی مشترک بوده است.

در بسیاری موارد، مرد از سرپرستی کودک به عنوان وسیله ای  جهت کسب امتیازات علیه طرف مقابل استفاده می کند و همین امر باعث می شود که زن بیشتر تحت فشار روحی قرار بگیرد ، متأسفانه این فکر غلط در ذهن یکی از والدین که سرپرستی  به او واگذار شده، نقش می بندد که تمامی وجود کودک  متعلق به او بوده و حتی از ملاقات پدر یا مادر با کودک و بالعکس ممانعت می کند و چون  رابطه کودک با مادر، قوی، عاطفی و احساسی است، این موضوع زمینه را برای سوءاستفاده عده ای از مردان فراهم می کند و مواردی مشاهده شده که مرد به منظور انتقام جویی و کینه خواهی درصدد ممانعت از اعمال حق قانونی مادر- که ملاقات با کودک  هر هفته 24 ساعت است- بر می آید.

از طرفی تغییر حضانت و واگذاری آن به مرد موجبات سلب آسایش فکری و عدم امنیت روانی در زن های طلاق گرفته را فراهم می کند، مگر آنکه مرد بنا برعلل قانونی، مانند اعتیاد یا اشتغال به فساد و بیماری، اختیار قانونی حضانت فرزند را از دست بدهد. در دورانی که حضانت کودک به عهده مادر است، هزینه و مخارج کودک به عهده پدر می باشد که از طریق مراجع قانونی به آن رسیدگی می شود.

سوم- گذشته از تمام مسائل فوق یکی از مشکلات زنان طلاق گرفته آزارها و مزاحمت هایی است که همسر سابق نسبت به  او روا می دارد و سعی می کند به طرق مختلف از دیدگاه خود انتقام طلاق را از او بگیرد  و با توجه به همان تحقیق ٤٥ درصد زنان طلاق گرفته از مزاحمت‌ها و مداخلات همسر قبلی خود ابراز ناراحتی کرده و از این بابت احساس سلب حقوق فردی و اجتماعی شان را می‌کنند. از سوی دیگر٤٠ درصد دیگر نیز محدودیت‌ها و مزاحمت‌های اعضای خانواده خود را مخل امنیت و آزادی خود قلمداد می‌کنند.

زن طلاق گرفته برای زندگی در میان یک جامعه مرد سالار با مشکلات عدیده ای رو به روست، اگر بخواهد با خانواده اش زندگی کند از سوی آنها مورد آزارهای روحی قرار می گیرد، رفت و‌آمدهای او کنترل می شود و خانواده ها برای حفظ آبروی خود سعی می کنند از معاشرت های او بدلیل حساسیت های جامعه جلوگیری کند .

اگر بخواهد به طور مستقل زندگی کند پیدا کردن یک محل مسکونی  و صاحب خانه ای که مایل به ارائه یک خانه به یک زن مطلقه باشد کاری بس دشوار است و حتی اگر چنین خانه ای را هم بیابد  باز هم باید با همسایگانی  بر خورد کند که او را تنها به چشم عمل  نابود کننده زندگی خود می بینند .

شاید بتوان گفت: یکی از بزرگترین علل این تفکرات، رواج روز افزون ازدواج موقت توسط مردان متاهل باشد که در بیشتر موارد زنان  مورد نظر از میان زنان طلاق گرفته ای  هستند که تنها به علت مشکلات بسیاری که پس از طلاق به آنها فشار آورده است تن به اینگونه زندگی مشترک می دهند .

در پایان؛ فی واقع  برای   حمایت از زنان طلاق گرفته نیاز به فرهنگ سازی و لایه برداری از تفکرات کهنه و خرافه پرستی ( که این روزها بدبینی هم چاشنی آن شده است ) از هر گونه تدوین قانون و تبصره و ماده ای مهمتر است  و باید پذیرفت که زن طلاق گرفته بعد از تحمل فشار روحی و روانی در خانه همسر سابقش حق دوباره زیستن و داشتن یک زندگی آرام را داراست

نوشته شده توسط آرش در ساعت 13:20 | لینک  |  12 نظر

7 اشتباه بزرگی که موجب مرگ یک رابطه می شود

به یاد داشته باشید، همه ما در زندگی لیز می خورریم، همه ما. به همین دلیل بهتر است که همیشه دست در دست یکدیگر  در طول زندگی راه برویم.                                 امیلی کیمبرگ

ابتدا چند نکته ای را که باید در یک ازدواج رعایت شود بیان می کنم:

·         با هم تنها باشید

·         یکدیگر را تحسین کنید

·         با هم صمیمی باشید

·         شریک یکدیگر و بخشنده باشید

اما اهمیت آنچه که باید انجام شود به اندازه ممنوعات یک رابطه است.  من مطمئن هستم که همه شما بارها در دام این اشتباهات افتاده اید، درست مانند خود من.  من از اشتباهات خود عبرت گرفته ام و هر گاه که امکان انجام یکی از آنها وجود دارد متوجه نشانه های آن شده و سعی می کنم به نحوی آن را اصلاح نمایم.

اگر در زندگی از انجام اعمال زیر اجتناب ورزید و کارهای ذکر شده در بالا را انجام دهید در این صورت رابطه ای بسیار عمیق خواهید داشت.

 1- خشم:

مانند یک سم در رابطه است که با چیزهای کوچکی مانند (شوهرم دستمال دستشویی را نخریده است یا همسرم ظرفها را بعد از صرف شام نشسته است.) شروع  و به مشکلی بزرگ تبدیل می شود. احساس خشم بسیار خطرناک است زیرا ما همیشه مستعد آن هستیم و بدون آنکه متوجه باشیم این احساس را درون خود داریم البته بدون آنکه شریک زندگیمان متوجه این مطلب باشد. هر آن که متوجه وجود خشم در درونتان شدید به این نمته توجه داشته ساشید که بهتر است آن را در همان ابتدا که کوچک است از بین ببرید. برای این کار دو راه وجود دارد: 1- یک نفس عمیق کشیده و آن را فراموش کنید. شریک زندگیتان را همانگونه که هست و با همه اشتباهاتش قبول کنید. هیچ انسانی کامل نیست. یا 2- در صورتیکه نمی توانید با مسوله کنار بیایید می توانید با همسرتان صحبت کرده و راهی را بیابید که برای هر دوی شما کار ساز باشد (نه فقط برای شما). سعی نمایید با حالتی بدور از تنش به نحوی صحبت کنید که بتوانید احساسات خود را بدون متهم کردن وی بیان کنید.


 2- حسادت:

حسی غیرقابل کنترل، ناخواسته،  ناخوانده و مانند حس خشم سم است. کمی حسادت مشکلی ایجاد نمی کند اکا زمانیکه به حدی می رسد که شما میل به کنترل همسرتان دارید دیگر خطرناک بودن و منجر به مشاجرات غیر ضروری و در نتیجه ناراحتی دو طرف می شود. چنانچه با این مشکل مواجه هستید به جای کنترل همسرتان سعی در ریشه یابی این مشکل ( که معمولا احساس عدم امنیت است) نمایید. این ریشه ممکن است به رابطه قبلی شما که در آن صدمه دیده اید یا به حوادثی که در گذشته رابطه فعلیتان رخ داده است باز گردد.

 


3- انتظارات غیر واقعی:

ما معولاً تصوی از همسر خود در ذهنمان داریم. مثلاً همیشه از آنها انتظار داریم که ما در ارجعیت قرار دهند، غافلگیرمان کنند، حمایتمان کنند، همیشه لبخند بزنند، کار کنند و تنبلی نکنند و هزارن انتظار متفاوت دیگر. برخی از انتظارات مانند انتظار به وفادار بودن لازمه یک رابطه هستند اما گاهی اوقات بدون آنکه متوجه باشیم انتظاراتی داریم که بسیار فراتر از واقعیت هستند. همسرمان مانند هزاران انسان دیگر صد در صد کامل نیست. نمی توانیم از او انتظار داشته باشیم که در هر ثانیه شاد و دوست داشتنی باشد. همه ما گاهی شاد و گاهی بی حوصله هستیم. نمی توانیم انتظار داشته باشیم که همیشه به ما فکر کنند. آنها به خودشان و دیگر افراد نیز فکر می کنند. نمی توانیم نتظار داشته باشیم که درست ماند ما باشند. انسنها متفاوت هستند. داشتن انتظارات بالا منجر به ناامیدی و در نتیجه خشم می شود. به ویژه زمانیکه در این موارد با همسرمان صحبت نکنیم. بدون بیان انتظاراتمان چگونه می توانیم از همسرمان انتظار برآورده نمودن آنها را داشته باشیم؟! راه درمان این مشکل پایین آوردن سطح انتظاراتمان است به نحوی که همسرمان توانایی نشان دادن خود واقعیش را داشته باشد و ما نیز وی به خاطر آنچه که هست دوست بداریم. هر انتظاری که از همسرمان داریم باید درباره آنها با همسرمان صحبت نماییم.

 


4- نداشتن وقت کافی:

این مشکل در مورد زوجهایی که دارای فرزند هستند  و زوحهایی مه در کارشان، تفریحاتشان، دوستانشان، خانواده هایشان و غیره غرق شده اند صادق است. زوجهایی که زمانهایی را برای تنها بودن با یکدیگر اختصاص نمی دهند به تدریج از یکدیگر فاصله می گیرند. باید برای  خود زانی را ایجاد کنید و در آن زمان هر کار دیگری را فراموش کنید. یک پرستار بچه بگیرید، یک روز از کارتان مرخصی بگیرید، قرارهایتان را کنسل کنید و زمانی را با همسرتان بگذرانیدو لازم نیست حتماً به یک رستوران گران قیمت بروید، رفتن به یک پارک، ورزش با هم یا تماشای یک فیلم در منزل نیز کافی است. دراین زمانها سعی کنید با همستان ارتباط برقرار نمایید.

 5- عدم ارتباط کافی:

 این اشتباه تمامی جنبه های دیگر را تحت تاًثیر قرار می دهد.  ارتباط خوب هسته مرکزی یک رابطه خوب است. اگر خشمگین هستید باید راجع به این احساس خود صحبت کنید، اگر حس حسادت دارید باید آن را ریشه یابی کنید، اگر هر مشکل دیگری دارید باید درباره آنها صحبت و با همستان ارتباط برقرار کنید. برقراری ارتباط تنها به معنای صحبت کردن و موافقت کردن نیست بلکه برقراری ارتباط به معنای صادق بودن و عدم متهم ساختن یا سرزنش کردن همسرمان است. به جای انتقاد کردن می توانید راجع به احساساتتان از قبیل ناراحتی، تاسف، ترس، خوشحالی و غیره صحبت کنید.  درباره راه حل یک مشکل صحبت کنید تا به نتیجه ای که مورد دلخواه هر دوی شما است دست یابید. 

 


 6- عدم سپاسگذاری:

گاهی اوقات هیچ مشکل بزرگی مانند حس حسادت، خشم یا انتظارات نامعقول در رابطه وجود ندارد اما در عین حال هیچگونه ابراز احساسی ناشی از رضایت نیز در رابطه دیده نمی شود که البته این مسئله به بدی دیگر مسائل است. زیرا در این حالت همسرتان احساس می کند که از او سو استفاده شده است. همه دوست دارند برای همه آنچه که انجام می دهند از آنها تشکر شود. همانگونه که در هکسرتان متوجه اعمالی می شوید که دوست ندارید باید به کارهای خوب او نیز توجه کنید. آیا ظرفهایتان را می شورد؟ آیا غذای مورد علاقه تان را درست می کند؟ آیا شما را در کارتان کمک می کند؟ زمانی را برای تشکر کردن از او اختصاص دهید.

 


 7- کمبود عاطفه:

  اگرچه همه چیز ممکن است خوب پیش برود اما اگر هیچکونه عاطفه ای در میان نباشد در این صورت با مشکل مواجه هستیم. یکی از تاثیرات این مسئله پیش رفت رابطه به سوی رابطه ای افلاطونی است. اگرچه این مسوله به اندازه دیگر مسائل بزرگ نیست اما موقعیت خوبی هم نیست. داشتن عاطفه بسیار با اهمیت است. به ویژه اگر این عاطفه و درریافت آن از سوی کسی باشد که دوستش داریم. هر روز زمانی را برای ابراز عاطفه به همسرتان اختصاص دهید. زمانیکه از کار به خانه بر می گردد اورا به گرمی در آغوش بگیرید. صبح ها بسیار آرام و رمانتیک از خواب بیدارش کنید. هنگام تماشای یک فیلم پشتش را ماساژ دهید و همیشه به او لبخند بزنید.

8- این نکته در این ایست قرار ندارد اما بسیار مفید است. در همه روابط بحث و مشکل وجود دارد اما مهم این است که بتوانید این مشکلات را حل کرده و آرام بمانید. متاسفانه تعدادی از ما بسیار لجباز تر از آن هستیم که بخواهیم راجع به مشکلاتمان صحبت کنیم. زیرا همیشه حق باید با ما باشد و نمی خواهیم به اشتباهاتمان اعتراف کنیم. دوست نداریم از عبارت معذرت می خواهم استفاده کنیم. اما این اعمال و افکار بچه گانه هستند. زمانیکه فکر می کنید لجباز هستید سعی کنید خودخواهی و کودک بودن را کنار گذاشته و در باره مشکل موجود صحبت کنید. از اینکه در معذرت خواهی اولین باشید نترسید. از لجبازی بگذرید تا به نتیجه بهتری برسید.

                                                                                                                                           www.asheghi4u.net

 

 

نوشته شده توسط آرش در ساعت 12:47 | لینک  |  3 نظر

عوامل عمده شکست در ازدواج

ازدواج به عنوان سنتی پسندیده در تمامی جوامع در طول تاریخ از جایگاه خاصی برخورداربوده است . شروع زندگی مشترک روزنه ای بر ارضای نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی می باشد ، با این حال بنا به دلایل متعدد امروزه بسیاری از ازدواجها به طلاق منجر می شود .

 . در این مطلب سعی ما بر این است تا به به انگیزه هایی که احتمالا به شکست در زندگی مشترک(طلاق) منجر می شود ، نظری بیفکنیم .

1-   ازدواج به منزله پاسخی به منتهای خانواده:

ازدواج در بسیاری از خانواده ها به عنوان یک سنت محسوب می شود، خصوصاً زمان ازدواج فرزندان ، در تعدادی از خانواده ها از قواعد خاصی تبعیت می کند . مثلاً بعضی از والدین اعتقاد دارند که فرزندانشان در سنین پایین تشکیل زندگی مشترک دهند . با توجه به مشکلات متعددی که در مسیر یک زندگی مشترک وجود دارد تبعیت از این باورها مخاطراتی را برای فرزندان امروزی به دنبال خواهد داشت .

2-   ازدواج به منظور فرار از تنهایی:

انسان موجودی اجتماعی است ودروجود او تعامل با دیگران در ارضای نیازهای انسانی سهم شایسته ای دارد . به همین خاطر بسیاری از افرادی که بنا به دلایل متعدد ، تنها زندگی می کنند و یا در عین حال که با خانواده خود زندگی می کنند احساس تنهایی می نمایند . گاهی برای کنار آمدن با این خلأ احساسی، به فکر تشکیل زندگی مشترک می افتند. به طور قطع ازدواج راهی به سوی تعامل، تبادل احساسات و همدردی محسوب می شود و این فرآیند به ایجاد رضایت در انسانها از زیستن با هم می افزاید. اگر احساس تنهایی ، ناشی از ضعف مهارتهای اجتماعی فرد در تعامل با دیگران باشد و یادلایل شخصیتی و ابتلاء فرد به اختلالات روانی سبب به وجود آمدن چنین حالتی در او شده باشد ، در چنین شرایطی ازدواج راه حل مناسبی برای کنار آمدن با این احساس نیست.

3-   ازدواج به منظور جبران کمبودهای شخصی:

گاهی افرادی که در شرایط سختی زندگی می کنند و امکانات موجود نیازهای ایشان را ارضا نمی کند ،  برای جبران این خلاء ، اقدام به ازدواج می کنند. مثلاً دختری که در یک خانواده فقیر زندگی می کند ، ممکن است پیشنهاد ازدواج با یک فرد ثروتمند را به راحتی قبول کند .

4-   ازوداج به خاطر ارضای نیاز جنسی:

ازدواج در جامعه ، شیوه پسندیده ای در جهت ارضای نیازهای جنسی است . با این حال ارضای این نیاز در جامعه ، منوط به ازدواج نمی باشد . متاسفانه در جامعه ما ازدواج برای جوانان به دلیل مشکلات عدیده، بسیار دشوار شده است ، همچنین عدم وجود شرایط خاص برای حل نیازهای غریزی افراد از طریق شرعی و قانونی ، تبعات خاص یا زمینه پژمردگی احساسات غریزی را به وجود آورده و یا این نیاز را به سمت و سویی غیر از جهت اصلی آ ن منحرف ساخته است . این بن بست مضاعف ، موجب می شود که تعدادی از جوانها به دلیل فشار غرایز جنسی ، تن به مسئله ازدواج بدهند و این وضع در کوتاه مدت به دلیل مهیا نبودن سایر عوامل به جدایی زوجین منتهی می گردد .

5-   ازدواج به منظور داشتن فرزند:

دربعضی اوقات ، ازدواج به عنوان راهی برای والد شدن محسوب می شود . برخی به خاطر نیاز غریزی به داشتن فرزند و ارضای این نیاز به ازدواج گرایش پیدا می کنند . چنین انگیزه ای بدون در نظر گرفتن سایر عوامل در تشکیل زندگی مشترک تبعات منفی را به دنبال دارد .

6-   پذیرش انتظارات اجتماعی:

امروزه در رسانه های گروهی جامعه ما ، به طور مستقیم و غیر مستقیم، تلاش برای ورود جوانها به زندگی مشترک دیده می شود، چنین روندی بدون در نظر گرفتن ملاحظات متعدد، گاهی به گرایش جوانها به ازدواج و در نهایت به دلیل فراهم نبودن شرایط لازم جهت ادامه زندگی مشترک ، به جدایی زوجین منتهی می شود .

7-   رفع مشکل بیکاری:

درجامعه ما بنا به دلایل متعدد، از جمله شرایط استخدام در برخی از مشاغل، متاهل بودن ِ متقاضی است . لذا گاهی این شرایط موجب شکل گیری ازدواج در بین جوانها می شود که در بعضی اوقات به دلیل تداوم بیکاری و عدم کسب شرایط مناسب ، موجب جدایی زوجین می گردد .

8-   ازدواج به عنوان وسیله ای برای رسیدن به اهداف دیگر:

گاهی انگیزه اصلی در تشکیل زندگی مشترک ،عشق به فرد مقابل و نیاز روان شناختی به زیستن با فرد مقابل نیست ؛  بلکه وی وسیله ای برای رسیدن به اهداف دیگر می شود . مثلاً خانمی که دوست دارد در خارج از کشور زندگی کند ، ممکن است با پیشنهاد فردی جهت ادامه زندگی مشترک در خارج با وی ازدواج کند ولی بعد از ورد به کشور خارجی ، در مدت کوتاهی از شریک زندگی اش جدا می شود .

9-   ازدواج به خاطر بالارفتن سن:

امروزه ، بنا به دلایل متعدد، سن ازدواج در بین جوانها بالا رفته و این مشکل خصوصاً برای دختران جامعه به خاطر مسائل فرهنگی استرس های متعددی را به دنبال داشته است . لذا گاهی ازدواج به خاطر ترس از تنهایی، از دست دادن زیبایی، از دست دادن والدین، کاهش شور زندگی و .... صورت می گیرد . در چنین فضایی امکان سازگاری با مشکلات زندگی ، ضعیف بوده و در نهایت ضریب ریسک این ازدواجها بالا می باشد .

10-  ازدواج به خاطر نجات یک انسان:

گاهی انگیزه فرد برای ازدواج، نجات دادن شخص مقابل از تنهایی، فشارهای زندگی ، مشکلات اقتصادی و اجتماعی و دلایل دیگراست. مثلاً دختری که وابستگی شدید به پسری دارد ، مسئولیت زندگی وی از جمله کار، مسکن و مسائل مالی را می پذیرد . چنین انگیزه هایی بعد از مدتی کوتاه  رو به خاموشی می رود و در نهایت زندگی مشترک را با بحران مواجه می سازد .

11-  ازدواج به خاطر رفع بحران:

گاهی ازدواج به دلیل آسیب دیدگی جنسی ناخواسته، اتفاق می افتد. به این معنی که طرفین برای حمل این مشکل به ازدواج تن می دهند، چنین شرایطی بدون آمادگی لازم جهت ورود به این فضا، مخاطراتی را به دنبال دارد که در نهایت حداقل آن احساس به تله افتادن و حس اجبار به ازدواج با یکدیگر است . چنین شرایطی خطر پذیری فزاینده ای برای ادامه زندگی مشترک ایجاد خواهد کرد .

12-  ازدواج به خاطر فرار از مشکلات خانوادگی :

گاهی انگیزه افراد برای ازدواج به دلیل دوری آنها از محیط استرس زای خانواده از جمله درگیری والدین، اعتیاد والدین، سوء رفتار جسمی و جنسی، بی توجهی، طرد و خشونت و موارد دیگر است . در چنین شرایطی افراد آمادگی روان شناختی لازم جهت ارزیابی متقابل را نداشته و در نهایت احتمال آسیب زا بودن این رابطه بالا می باشد .

13-  ازدواج به خاطر عشق:

گاهی دو نفر ، چنان علاقه ای به یکدیگر پیدا می کنند که گمان می برند به راستی عاشق هم هستند . وقتی هیجان ، با سرعت چشمگیری در روابط پیش برود ، شناخت یکدیگر به روال عادی و تدریجی خود پیش نمی رود، زیرا وقت کافی برای این امر وجود نداشتهاست.صراحت ، صداقت و اعتمادی که لازمه یک رابطه محکم است احتیاج به زمان دارد . یک آشنایی سریع، هر چقدر هم که هیجان آور باشد، تنها یک صمیمیت ظاهری به بار می آورد که به آسانی با نزدیکی و صمیمیت واقعی اشتباه می شود ، به همین دلیل ازدواج هایی که در کوتاه مدت اتفاق می افتند ، مخاطراتی را به دنبال خواهند داشت .

14-  ازدواج به خاطر فرار از یکنواختی زندگی:

گاهی افراد بدون آگاهی و آمادگی لازم وارد یک زندگی مشترک می شوند و پس از مدتی احساس از دست دادن آزادیهای فردی و یا احساس در دام افتادن می کنند، ازدواجهایی که درآن انگیزه مزه کردن زندگی مشترک ، بدون توجه به سایر مؤلفه ها وجود دارد ، اغلب مخاطراتی را به دنبال خواهد داشت .

15-   ازدواج به دلیل برداشت غلط از مفاهیم :

افراد در دوران نامزدی ممکن است به فاش سازی مسائل شخصی خود بپردازند که گاهی بی توجهی به محتوای مطالب ابراز شده مشکلاتی را به دنبال دارد . مثلاً مردی به نامزدش می گوید که اعتیاد دارد ؛ اما زن می گوید چون با صداقت این موضوع را گفته من همسر او می شوم و بعد از ازدواج این مسائل ایجاد مشکل خواهد کرد.

16-   ازدواج به مفهوم پذیرش جبر:

تعدادی از جوانان، خصوصاً آنهایی که نگرشهای سنتی دارند گاهی ازدواج با فرد مقابل برایشان موضوعی از پیش تعیین شده محسوب می شود . در جامعه ما ، گاه این فرآیند با عنوان«قسمت» شناخته می شود، لذا این تصور وجود دارد که خواستگار فرد در واقع شخصی است که انگار مقدر شده است با او زندگی کند . چنین طرز تفکری جزء آسیبهای پیش از ازدواج محسوب می شود .

17-   دوران کوتاه نامزدی:

دوران نامزدی حداقل ، شرایطی را برای آگاهی زوجین از هم فراهم می آورد . تعدادی از افراد در این دوران متوجه تفاوتهای بسیاری بین خود و فرد مقابل می شوند یا در این دوران متوجه ناراحتی و یا مبتلا بودن فرد به یک اختلال روانی یا وابستگی او به مواد مخدر می شوند ، اما به رغم وقوف به این مسائل ، بنا به دلایل فرهنگی از جمله اینکه به هم خوردن نامزدی را مساوی با بی آبرویی و از دست دادن حیثیت خود قلمداد می کنند تن به ازدواج می دهند چنین تجاربی در زندگی مشترک، بسیار بحران زا بوده و احتمال جدایی زوجین قابل پیش بینی است  .

18-  در کل احتمال آسیب زا بودن ازدواج افراد با شرایط زیر قابل پیش بینی است :

-ازدواج دو فرد با فرهنگهای کاملاً متفاوت.

-ازدواج در سنین پایین زیر 20 سال

-تفاوت سنی زیاد بین زوجین مثلاً 15تا20سال

-بالاتر بودن سن دختر از پسر ( زن از مرد)

-ازدواج یک مرد با زنی بیوه یا مطلقه

-ازدواج دختر با مردی که از ازدواج پیشین خود فرزندی دارد .

-ازدواج دو فرد مطلقه که دارای فرزندان بزرگسال می باشند .

-ازدواج افرادی که فاصله طبقاتی بسیار زیادی با هم دارند .

-ازدواج دختری برخوردار از تحصیلات دانشگاهی با پسری که از لحاظ تحصیلی پایین است .

-ازدواج با فرد معتاد به مواد مخدر

-ازدواج با شخصی که قبلاً ازدواج های متعددی داشته است .

-ازدواج با فردی که خانواده اش شدیداً مخالف این وصلت هستند .

-ازدواج بدون داشتن اطلاعات کافی از موقعیت فردی ، خانوادگی و اجتماعی شخص مقابل .

-ازدواج با فردی که ثبات شغلی نداشته و به دلیل مسائل شخصیتی خاص ، قادر به سازگاری در محیط کار نیست .

-ازدواج با دختر یا پسری که هنوز دانشجو است و از ثبات اقتصادی، شغلی و فکری لازم برخوردار نمی باشد .

19. ازدواج به خاطر جذابیت ظاهری

:اهمیت جذابیت جسمانی به عنوان یک عامل مهم در دوستی ها و مناسبات اجتماعی، غیر قابل انکار است . به نظر می رسد افرادی که جذابیت ظاهری دارند ، رفتارهای پسندیده تر و ویژگیهای شخصیتی زیبایی هم  داشته باشند . به خاطر چنین تصوری ، تعداد زیادی از دختران و پسران مجذوب جذابیت جسمانی هم می شوند . زمانی که اهمیت این عامل درمعیارهای  افراد برای تشکیل زندگی مشترک بدون توجه به عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و شخصیتی افراد لحاظ می شود ، ضریب خطر پذیری چنین ازدواجهایی نیز طبیعتاً بالا خواهد رفت .

در پایان باید به نکته اشاره کنیم ، که مسائل مطرح شده فوق به صورت مطلق تأثیر گذار نبوده و موارد استثنا هم وجود دارد .

نوشته شده توسط آرش در ساعت 15:52 | لینک  |  12 نظر

آخرین چیزی که دیدم چشم های بهت زده و ترسیده ی زن بود. لحظه ی بعد، برخوردش با قسمت جلویی ماشین و بعد پرتاب شدنش به روی شیشه . کابوسش رهایم نکرد. بارها در ذهنم انگار که در مقابل چشمانم، تکرار شد. دختر 17 ساله است. 3 سال است که ازدواج کرده است و شوهر معتادش حاضر به طلاق نمی شود. حتی دادگاه های حل و فصل موضوع مهریه را هم به جان خریده تا راه طلاق دختر از هر سو بسته شود. در پله های دادگاه خانواده دختر کز کرده راه می رود. دختری که باید این روزها در تدارک کتاب و دفترچه های مدرسه باشد. مادرش به جای او حرف می زند و برای من که معترضم به ازدواج زودهنگام دختر می گوید:« مردها تصمیم گرفتند.» با تعجب گویی از سیاره دیگری هستم می پرسم:« مردها یعنی چه؟» و او در جواب به گفتن شوهرم اکتفا می کند. با غیض چادرش را جمع و جور می کند و زیر لب می گوید« ای کاش این قاضی اون روزی که داشتن شوهرش می دادن پیداش می شد نه الان .» دختر و مادر در پله های رو به پایین از من دور می شوند. گویی به عمق تاریکی می روند و من دوباره کابوس می بینم. کابوس زنی که قبل از فریاد کشیدن متلاشی شده است. شوهرش دو سال پیش ترکش کرده و حالا که او تقاضای طلاق داده مدعی شده است که این زن تمکین ندارد و در خانه ی او زندگی نمی کند. خانه ای که زن نمی داند که کجا است. زن می گوید خانه آنها قبل از این دو سال طبقه بالای خانه مادرش بوده است. یعنی خانه ی مادر زن و زن هم در این دو سال در آنجا بوده است. اما باز هم مرد تاکید می کند زنش تمکین نکرده و در این دو سال در خانه مادرش زندگی کرده است. خانه ای که لوازم زندگی مشترکشان به گفته زن هنوز در آنجا است. عصبی است. با چادرش صورتش را رو به من از دیگران پنهان می کند و می گوید حتی به قاضی گفته که شوهرش دزدی می کند و قاضی گفته به تو چه مربوط است، بنشین و زندگی ات را بکن. اشک هایش سرازیر می شود. می گوید که شوهرش با این حکم عدم تمکین حاضر به طلاق او نمی شود و به راحتی می تواند زن دیگری هم بگیرد. صورت زن را به روی شیشه ماشین می بینم. کابوس در راهروهای مستاصل کننده ی دادگاه به سراغم می آید. دختر جوانی است که حالا مدت ها است برای طلاق در دادگاه رفت و آمد دارد. می گوید باورتان می شود که یک روز در اینجا مردی موهای زنش را گرفته بود و او را با خود می کشید و می برد که چرا اصلا پایت را از خانه گذاشته ای بیرون و آمده ای دادخواست طلاق داده ای؟! دختر 24 سال دارد و 5 سال است که ازدواج کرده است. حالا چند ماه است که برای طلاق می آید و می رود. علت تقاضای طلاقش را دروغگویی مرد در عقد می داند. مرد به او نگفته بوده که قبلا شغلش چه بوده است که به خاطر همان شغل هم جانباز شده است. دختر می گوید او به من دروغ گفته است و من حس می کنم هیچ چیزی از گذشته او نمی دانم. نمی توانم فکر کنم او در گذشته چه کرده است . به او اعتماد ندارم و در کنارش احساس امنیت نمی کنم. می گوید:« اما قاضی می گه به تو چه مربوط که قبلا چه کار می کرده؟ به مملکت خدمت می کرده. عوض افتخار کردن، می خواهی طلاق بگیری؟» می گوید که اولین بار در دادگاه گیج می خورده است و نمی دانسته چه کار باید بکند. می گوید اول دم در راهش نداده اند و گفته اند حجابش مناسب نیست و او مجبور شده چادری روی سرش بیاندازد تا بتواند بیاید داخل و بعد هم از فضای دادگاه شوکه شده است. می گوید همه زنها نگران و مضطربند و مردها راحت. می گوید مردها حتی وقتی هم که دستبند به دست دارند چهره شان آرامش دارد . انگار می دانند که در نهایت قوانین به نفع آنها است. دفعه اول قاضی به او که یک ماه پیش از اقدام قانونی خانه را ترک کرده بوده است می گوید که فعل حرام انجام داده ای و تا موقعی که طلاقت قطعی نشده است نباید از خانه بیرون بیایی. بعد هم قاضی بلند گفته است خدا نسل زنها را از روی زمین بردارد. وقتی هم که دختر اعتراض کرده ، گفته خفه شو و از جلسه بیرونش کرده است. دختر می گوید:« تمام آن روز و شبش را گریه کردم. » از نتیجه جلسات دادگاهش می پرسم . می گوید:« هر چه می گویم نمی توانم با او زندگی کنم، قاضی می گوید من تصمیم می گیرم که می توانی زندگی کنی یا نه. » دوباره کابوس تکرار می شود. چشم های زن را می بینم و بعد در یک لحظه، حتی پیش از آنکه فرصت فریاد بیابد متلاشی شدنش را. جلوی رویم. فریاد می کشم تا بلکه رهایی یابم از تکرار این کابوس های همیشگی.
نوشته شده توسط آرش در ساعت 23:38 | لینک  |  17 نظر

از هراس "میل جنسی"... تا "لذت بودن"

 

روانکاوی، "میل" را در بشر به عنوان "عامل مولد فشار جسمی و روانی"، و "لذت" را به منزله پدیده ای خوشایند که به این فشارها پایان می دهد، تلقی می کند. در فرهنگ ما، در پرورش و تربیت کودکانمان، به این پدیده لذت بردن به هیچ وجه بها داده نشده است. در فرهنگ ما یکی از بزرگترین موتورهای اعمال ما، تصویری است که از خود به دیگران و به اجتماع می دهیم و به فرزندان مان نیز این را به عنوان بزرگترین انگیزه اعمال و تصمیم گیری هاشان، القا می کنیم

می توان گفت هسته ی اصلی "میل جنسی"، غریزه ی جنسی است که خود را به صورت رانش نشان می دهد. ممکن است شخص خاصی نیز هدف این میل نباشد و تنها بصورت یک خواهش، یک احتیاج بروز می کند. خواهشی که ریشه اش به عمل کرد بیولوژیکی مغز ارتباط دارد. گاهی مثل احساس گرسنگی و بدون اینکه نظر ما را بخواهد خودش را به ما تحمیل می کند. در بیشتر موارد عاملی محرک بیدار کننده امیال ماست. این محرک می تواند یک خواب، یک فانتزی و یا یک پدیده ی خارجی باشد. این محرک، به مغز ما نشانه هایی تصویری، صوتی و یا بویایی و .. می فرستد. گیرنده های اعضای حسی ما (چشم ها گوش ها ، پوست..) این نشانه ها را به مغز ما منتقل می کند و میل در ما بیدار می شود.
حافظه نقش اساسی در شدت بخشیدن به این امیال دارد. حافظه، موقعیت حال را با خاطره ی تجربه ی لذت در گذشته، آغشته می کند. تعریفی که از "میل" می دهیم هم، بر همین اساس است: "میل تجسم لذت در لحظه ی واقعی و حال است"

میل و کمبود

در حقیقت طبق چیزی که روانشناسان معتقدند، شدت میل ارتباط مستقیم به میزان "احساس کمبود" دارد. اگر فردی که به او گرایش داریم، در پیش ما باشد، به دلیل اینکه احساس کمبود راحت تر می تواند ارضا شود، میزان میل نیز کمتر است. بر عکس وقتی فرد دست نیافتنی، دور یا ممنوع باشد، کمبود شدیدتر و در نتیجه میل عمیق تر است. "لاکان" روانکاو فرانسوی، تا آنجا پیش می رود که انسان را اینگونه تعریف می کند: "انسان چیزی نیست غیر از خواهش و فقدان." به عقیده او، بشر را در تمام طول زندگی اش، یک احساس فقدان، دنبال می کند. این احساس فقدان ما را وادار می کند که دائم در جستجو باشیم. در جستجوی چیزی و یا کسی که این احساس خلا را پر کند و بر این جستجوی بی پایان، خاتمه دهد. به عقیده ی او، زندگی کردن یعنی از فقدانی به فقدان دیگر گذر کردن و نباید فراموش کرد که این احساس فقدان بیش از اینکه منفی باشد، موتوری است که انرژی های ما را بسیج می کند و اگر در راه درست کانالیزه شود، خلاقیت های بیشماری را در زمینه های گوناگون در ما بیدار می کند.

"لذت" بازتابی از ارضای میل

وقتی امیال ما ارضا می شوند، احساس بسیار مثبتی ما را فرا می گیرد. این احساس را لذت می نامیم. در بسیاری از تمدن ها، پدیده ی لذت به شدت سرکوب شده است و نتیجه آن که هنوز نیز در فرهنگ های گوناگون دید درستی نسبت به پدیده ی لذت وجود ندارد. در صورتی که طبق چیزی که دانشمندان و روانشناسان به ما می گویند، "ظرفیت لذت بردن " نه تنها پدیده ای روانی است، بلکه به نوعی در بیولوژِی ما ثبت شده است. بخش بیولوژیک لذت، به سیستمی در مغز ما بر می گردد(هیپوتالاموس و مراکز لمبیک) و حتی مولکول های مخصوص به خودش را دارد (آندومرفین) که از نرون های این مراکز ترشح می شود.هر فعالیت لذت بخش، این سیستم را به کار می اندازد و میزان آندومرفین را در خون بالا می برد. آب خوردن، غذا خوردن، ادرار کردن، ورزش کردن و خصوصا عشق بازی کردن، می توانند عامل این بالا رفتن باشند و احساس لذت را در ما ایجاد کنند.ترشح آندومرفین در خون هم زمان باعث کاهش اضطراب و استرس و درد ، و افزایش احساس رضایت و خوشحالی، و نیز حتی ظرفیت های ذهنی و هوشی می شود.
کار کرد دیگری که پدیده ی "لذت بردن" در زندگی روزمره ی ما دارد این است که به صورت موتور اعمال ما عمل می کند.زیرا تجربه ی لذت، به عنوان پاداشی است که انگیزه ی ما را برای دوباره انجام دادن آن فعالیت، افزایش می دهد.در حقیقت خاطره ی لذت در ذهن ما، امیالمان را بیدار نگه می دارد.تجربه ی لذت به بشر یاری می دهد که وجود زمینی اش را راحت تر بپذیرد.وجودی که آگاهی به مرگ او را می تواند به اوج اضطراب برد.قرن های زیادی بشر لذت را به عنوان گناه تلقی می کرد در صورتی که جستجوی لذت، بزرگ ترین محرک و موتور زندگی است.
روانکاوی، "میل" را در بشر بعنوان "عامل مولد فشار جسمی و روانی"، و "لذت" را بمنزله ی پدیده ای خوشایند که به این فشارها پایان می دهد، تلقی می کند.
در فرهنگ ما، در پرورش و تربیت کودکانمان، به این پدیده ی لذت بردن به هیچ وجه بها داده نشده است.در فرهنگ ما یکی از بزرگترین موتورهای اعمال ما، تصویری است که از خود به دیگران و به اجتماع می دهیم و به فرزندان مان نیز این را به عنوان بزرگترین انگیزه ی اعمال و تصمیم گیری هاشان، القا می کنیم.بچه های ما، باید کارهایی انجام دهند تا در نظردیگران " بچه خوبی "به نظر برسند. بندرت پیش میآید که به "لذت بردن" به عنوان عامل تعیین کننده انتخابشان بها دهیم.اگر کودکان مان را درحال انجام کاری لذت بخش ولی بی فایده مشاهده کنیم، آن کار را وقت تلف کردن تلقی می کنیم و چنانچه کودکان مان را به فعالیت هایی سوق می دهیم، بیشتر جنبه ی وجه اجتماعی و مفید بودن آن را در نظر می گیریم، تا میزان علاقه و خوشایند بودن آن فعالیت را برای کودک.

عدم ارضای امیال جنسی

عدم ارضای امیال جنسی، بر جسم و روان فشاری زیادی وارد می کند.اگر محرومیت ها موقت باشد تاثیرات نیز موقت هستند. ولی اگر بطور مدام حضور داشته باشند، می توانند تاثیرات عمیق تری بر ابعاد مختلف بدنی و روحی فرد وارد کنند.عدم تجربه ی لذت جنسی برای زن و مرد، با کاهش بیش از حد هورمون آندو مورفین همراه است و همانطور که گفتیم، این هورمون عامل مهمی در ایجاد احساس آرامش و شادی دارد.
نباید فراموش کرد که "حضور میل" اهمیت زیادی در تجربه ی لذت در فرد دارد. بارور کردن میل یکی از عواملی است که انسان را در رسیدن به لذت جنسی یاری می دهد.بخاطر همین است که مثلا نوازش، نقش مهمی را در رابطه ی جنسی بازی می کند.در حقیقت نوازش در بسیاری موارد با افزایش خواهش جنسی افراد، باعث می شود که رابطه ی جنسی ارضا کننده تر ی با یکدیگر داشته باشند.

میل جنسی زن، معضلی به درازای تاریخ

میل جنسی زن در بیشتر دوران های تاریخی، به گونه ای منفور نگریسته شده است . به خاطر همین است که بیشتر قوانین مذهبی و اجتماعی، سعی در کنترل و سرکوب این امیال زن داشته اند.میل جنسی زن چنان ایجاد وحشت می کرده است، که بطرق مختلف سعی در مهار کردن آن کرده اند. خلق داستان ها و اسطوره هایی که در آن ها، زن و میل جنسی او، به صورتی شیطانی و مخرب به نمایش گذاشته شده است، نمودی از این وحشت است. در یونان باستان، افسانه های زیادی ابداع کرده بودند که در آن ها، پرسوناژهای اصلی ارواح خون آشام زنانی بودند که حتی پس از مرگ نیز در جستجوی ارضا امیال کثیفشان بودند.
در هند این ترس از زن در این ضرب المثل به چشم می خورد: "همچنان که آتش را با چوب نمی توان آرام کرد و تمام رودهای دنیا، برای پر کردن دریا کفایت نمی کنند، میل زنان نیز هیچ گاه آرام نخواهد گرفت، حتی اگر تمام مردهای عالم را در اختیارشان بگذاری."
در اروپای قرون وسطی، پدران کلیسا تمام تلاششان بر این بود که کریه ترین چهره ی ممکن را از خواهش های جنسی زن ارائه دهند . برای سنت ژان کریستف، تمام جادو های سیاه از اشتهای سیری ناپذیر زنان سرچشمه می گیرد .
یکی از مشغولیات ذهنی عمده ی پزشکان قرن 19 این بود که چگونه این اشتهای سیری ناپذیر زن را خاموش کنند. "دکتر فیو" در سال 1880 در مورد میل جنسی زن اینطور توصیح می دهد:

" شهوت جنسی زن خوشبختانه مخفی است. یعنی زن برای کشف این شهوت احتیاج به کمک مردان دارد. تا مردی آن را بیدار نکند، این خواهش ها خفته می مانند.در نتیجه مردها باید کاملا مواظب باشند که تا می توانند از بیدار شدن این امیا ل جلوگیری کنند و مراقب باشند که در هنگام انجام عمل جنسی، کاری انجام ندهند که این لذت های شدید در زن بیدار شود.نباید فراموش کرد که همه ی زن های نجیب هم بطور بالقوه این شهوات بی حد را در خود نهفته دارند و این وظیفه ی همسر است که مواظب باشد با " نوازش های خطرناک" این لذایذ را بیدار نکند."
پزشکان دیگر برای مهار کردن این امیال، راه های دیگری نیز پیشنهاد می کردند از جمله: آموزش زن در منفعل بودن، خجالتی و بی دست و پا بودن، استفاده از کمر بندهای عفت که آلت تناسلی زن را در خود محبوس می کرد و در نهایت اگر هیچکدام از این ها چاره ساز نبود، به بریدن بخش تا بخش هایی از آلت تناسلی زن اقدام می ورزیدند. زیرا به عقیده ی آن ها، زن خوب و نجیب زنی بود که از امیال جنسی عاری باشد و تجربه ی لذت جنسی را با خود به گور ببرد.
تمام این اقدامات، مثمر ثمر واقع شد و همانطور که دکتر ویلیام در سال 1840 اعلام می کند:

"در حال حاضر با صراحت تمام می توانم اعلام کنم که سکسوآلیته زن خاموش شده است.عشق به کانون خانواده و فرزندان و کارهای خانه، تنها علائقی است که زن ها احساس می کنند. بندرت پیش می آید که یک زن عمل جنسی را برای ارضا خودش طلب کند."

در فرهنگ ما نیز اگر به ادبیات ایران رجوع کنیم، انعکاس چنین تصویری را از زن مشاهده می کنیم:
خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی ، در اندرزی به پسرش از قول نظامی گنجوی چنین می گوید:

"زن گر نه یکی هزار باشد / در عهد کم استوار باشد
زن دوست بود، ولی زمانی / چون جز تو نیافت دلستانی
چون جز تو کس دگر ببیند / خواهد که تو را دگرنبیند
این کارزنان پاکباز است / افسون زنان بد دراز است"

در اینجا سوال اصلی که در ذهن نقش می بندد این است که آیا واقعا این خواهش های جنسی زن تا این حد سیری ناپذیر است؟ این که میل جنسی زن چیست و چگونه خود را نشان می دهد، بحثی مفصل است که در گفتار ما نمی گنجد و آن را به مقالات بعد موکول می کنیم . تنها ذکر این نکته لازم است که زن بخاطر ساختار عضو تناسلی اش و نقاط حساس آن (و نیزبه دلایل دیگر)، قادر است حس های جنسی بسیار قوی را تجربه کند.اما به دلیل عدم تقارنی که در زمینه ی جنسی با مرد دارد، بیشتر در معرض احساس محرومیت است."عدم تطابق زمانی" که می تواند بین ارگاسم (اوج لذت جنسی) زن و مرد وجود داشته باشد می تواند عاملی باشد که مانع رسیدن زن به اوج لذت جنسی شود و همانگونه که نیاکان مانیز پی برده بودند، بیدار شدن و ارضا شدن میل جنسی در زن، به دلیل متفاوت بودن و دیررس بودنش نسبت به میل جنسی مرد، می تواند در رابطه کشف نشده باقی بماند.

میل جنسی و ترس

یکی از موانع لذت جنسی ترس است. ترس به نوعی می تواند "میل" را در انسان به اعماق وجودش سوق دهد

- ترس از گناه

همان طور که گفتیم در بسیاری از فرهنگ ها، عشق جنسی رابه عنوان گناه تلقی می کنند.این مسئله باعث شده است که بسیاری از افراد، "میل جنسی" و "لذت جنسی "را با گناهکار بودن برابر قرار می دهند."سکوتی" که در بسیاری از خانواده ها در قبال مسائل جنسی وجود دارد، کافی است که ذهن فرزندان از آن تابویی بزرگ بسازد.در این خانواده ها، بچه ها خیلی زود در می یابند که نه تنها سوال کردن در این زمینه ها ممنوع است، بلکه کوچکترین حرکتی که به نوعی با سکسوآلیته در ارتباط باشد نیز شدیدا وقیح است. حتی اگر در حوزه ی ذهنی باشد: خواب دیدن ، میل داشتن، نگاه کردن، بدن خود را نوازش کردن ...اگر هم کلامی در این ارتباط بیان شود با ارزش گذاری های منفی همراه است.:"زشت است"، "منفور است"...تمام اینها در این جهت که تصویر شنیعی از امیال جنسی داده شود.( به عنوان نمونه مشاهده می کنیم تا زمانی نه چندان دور دراروپا، احساس گناه شدیدی در قبال امیال جنسی به افراد اعمال می شد و از متدهای گوناگونی برای سرکوب میل جنسی در نوجوانان استفاده می کردند(خصوصا در قرن 18 و 19) . مثلا برای اینکه نوجوان در رختخواب و حتی در خواب دست به خودارضایی نزند، از روشهایی مثل: حبس کردن دست ها در کیسه، بستن دست ها در هنگام خواب و ازهمه وحشتناک تر، نسب حلقه ای فلزی به آلت تناسلی پسرها در هنگام خواب، استفاده می کردند.این حلقه ها از داخل دارای تیغه های سوزن مانندی بودند که چنانچه در خواب نیزبه نوجوان حالت تحریک جنسی دست می داد، تماس پوست آلت با تیغه های حلقه، باعث ایجاد دردی شدید و پایان دادن به این "میل منفور" بود.)
باید بگوییم ، با مرور زمان، کودک ونوجوان این تابو هارا درونی می کنند.این تابو ها، به نوعی میل رابه زنجیر می کشند و باعث می شوند طبیعی ترین حس انسان یا سرکوب شود و یا حضورشان فرد را در وحشت واز خود بیزاری غوطه ور کند .در حقیقت درونی کردن این تابو ها، می تواند اختلالات مهمی در میل جنسی و نیز رسیدن به لذت جنسی ایجاد کند. به عنوان مثال، فرد به محض قرار گرفتن در رابطه، دچار ترس های شدید می شود. ترس هایی که او را از داشتن یک رابطه جنسی ارضا کننده محروم می کنند و یا هر بار که فرد تصمیم به برقراری رابطه ی جنسی بگیرد افکار مزاحم، چیزهای دیگری را جایگزین میل جنسی فرد می کنند.("الان موقع مناسب نیست، کلی کار دارم، ظرف های کثیف مونده یا باید برم فاکتورها رو بدم")
یکی از پدیده هایی که بعنوان نمونه در بعضی از مردها سکس را با اضطراب زیاد همراه می کند، این است که بطور ناخود آگاه ارتباط با هر زنی برایشان تداعی رابطه با مادرشان است. این که مرد، زن را تنها به عنوان "جایگزین مادرش" تلقی کند، باعث می شود که در هنگام برقراری رابطه ی جنسی، اضطراب های شدیدی را در حوزه ی آگاه ذهنش تجربه کند. زیرا این رابطه در نا خودآگاهش تصویری از "همخوابگی با مادرش" را دارد. بخاطر همین است که گروهی از مردان که وابستگی شدیدی به مادرانشان دارند، در هنگام شروع رابطه با یک زن دچار ترس های شدیدی می شوند و این ترس ها به نوعی بر میل جنسی آن ها به آن زن تاثیر می گذارد و حتی می تواند باعث تجربه ی ناتوانی جنسی در فرد شود. در خیلی از این موارد، برای حل مشکل ، باید به اعماق و ریشه های آن پرداخت و در همین جهت، گاهی "روان درمانی"، الزامی می شود.

- ترس زاییده از تجربیات منفی

از عوامل دیگری که می تواند در فرد ترس های عمیق در رابطه با کشش های جنسی ایجاد کند، تجربه های وحشتبار جنسی دردوران کودکی است. تجاوز های جنسی به فرد در سنین پایین، می تواند در او احساس تنفر عمیقی نسبت به امیال جنسی ایجاد کنند . زیرا برای فرد میل جنسی، تداعی گر حس شرم و تحقیر و وحشت می شود.
یکی از عوامل دیگر ترس از نزدیکی جنسی، اولین تجربه ی جنسی می تواند باشد.این مسئله، خصوصا در زن ها و در کشورهای سنتی که حتی روز و ساعت اولین رابطه ی جنسی، از پیش تعیین شده است به چشم می خورد. عدم آگاهی مرد به چگونگی بر انگیختن و ارضای امیال جنسی او ونیز نا آشنا بودن خود زن به امیال جنسی اش، در خیلی از موارد، این تجربه را برای زن به تجربه ای دردناک و مشمئز کننده تبدیل می کند.

- ترس از لذت

هر چند این تیتر ممکن است در نظر اول به نظرمان غریب بیاید، زیرا به نظر می رسد که جذابیت لذت برای ما بحدی است که قاعدتا ترس را در همان اول باید متلاشی کند. ولی متاسفانه این ترس، جزو ترس هایی است که می تواند میل جنسی را در چنگال خود اسیر کند.در حقیقت، تجربه ی لذت جنسی، تجربه ایست که وقتی نهایت فرد رادر بر می گیرد، می تواند برای افرادی که دوست دارند همه چیزشان در کنترل فکر و منطق باشد، وحشت غریبی ایجاد کند.زیرا برای این افراد، غرق شدن در لذت برابر است با "بچه گانه "عمل کردن. یکی از بیم های این افراد این است که با رها شدن در لذت، تصویر مضحکی از خود به فرد مقابل ارائه دهند. زیرا غرق شدن در لذت می تواند عکس العمل های فرد را از کادری که خودش و دیگری از او در ذهن دارند خارج کند و جنبه ی دیگری از او را به نمایش بگذارد.مثلا اگر فردی باشد که عادت نداشته باشد احساساتش را در حرکات بدنش ، در صدایش و نگاهش بروز دهد، تجربه ی لذت را به عنوان خطری برای تصویری که از خود دارد و نیز تصویری که سعی دارد از خود به هم بسترش دهد، تلقی کند و نهایتا ترس از اینکه بروز این تجربه در ارتباطی که با فرد مقابل دارد تاثیر بگذارد.شاید بگویید خوب چه از این بهتر! اما مشکل این است که در خیلی روابط، نگه داشتن فاصله با دیگری، عملکرد های خاص خودش را دارد و از دست رفتن این فاصله برای بعضی آدم ها گران تمام می شود.فرد حتی می تواند با وجود لذتی که از رها شدن در نوازش های دیگری حاصلش می شود، در مقابل این میل مقاومت کند و آن به این علت که در زوجشان همیشه اوست که همه چیز را در دست می گیرد و کنترل می کند.
در اینجا بجاست کمی نیز از" ترس از صمیمیت" سخن بگوییم.

- ترس از صمیمیت

گفتیم "نگه داشتن فاصله ی عاطفی"، جزو مکانیسم های دفاعی بعضی از اشخاص است. صمیمیت عاطفی بین یک زوج، تنها به در آغوش هم خفتن و یا گفتن جمله های احساسی و جنسی خلاصه نمی شود.صمیمیت، دیگری را به عمق درون خود راه دادن را نیز شامل می شود. با اینکه احساس خوبی می تواند باشد ولی ریسک" بدفهمی"، "احساس کوچک شدن کردن" از جانب طرف مقابل را نیز به دنبال داشته باشد. به این دلیل و دلایل دیگر که در بحث ما نمی گنجد، در بعضی افراد رابطه ی صمیمی به منزله ی تجاوز به حریم شخصی شان است و چون رابطه ی جنسی به نوعی می تواند در خود شخص و یا در شخص مقابل، انتظار صمیمیت بوجود آورد، پس برای فرد به گونه ای به عنوان تهاجم نیروهای بیگانه به سرزمین درون تلقی می شود.
اگر در عواملی که در بالا ذکر کردیم توجه کنیم، متوجه می شویم که" رابطه"، یکی از فاکتورهای مهمی است که در ایجاد "ترس از میل جنسی" نقش دارد. به همین دلیل لازم می دانیم در مورد چگونگی تاثیر این دو بر هم، نکاتی را بیان کنیم.

میل جنسی و رابطه

یکی از تفاوت های عمده ی انسان با حیوانات در زمینه ی جنسی این است که امیال جنسی انسان از بعد غریزی شان بسیار فراتر می روند. از عواملی که برامیال جنسی انسان تاثیر فراوان دارد، رابطه های انسانی با تمام پیچ و خم هایش است.کیفیت و چگونگی رابطه عاطفی و روحی دو نفر، عامل تعیین کننده ای در ارتباط جنسی آن ها می باشد.
امیال جنسی ما وقتی در رابطه با دیگری قرار می گیرند، با بسیاری عوامل دیگر ترکیب می شوند.ما، پیام هایی که در زندگی روزمره نمی توانیم به شخص مقابل انتقال دهیم، با امیالمان ترکیب می کنیم. به این معنی که رابطه جنسی برایمان تنها وسیله ای برای ارضای امیال نمی شود، بلکه می تواند ابزاری شود که به وسیله ی آن با زبان گاهی "غیر کلامی " حرف های ناگفته مان را با دیگری در میان بگذاریم. و یا حتی خشم ها و عصبانیت ها و نارضایتی هایی که در ابعاد دیگر از شخص مقابل داریم، به روابط جنسی انتقال دهیم. میل به تحقیر ویا سرزنش دیگری نیز در رابطه جنسی می تواند انعکاس پیدا کند.خصوصا زمانی که استفاده از " زبان " و "حرف زدن "برای مطرح کردن مشکلات و دلخوری ها، کنار گذاشته شود، سکس به عنوان حوزه ای که درآن دو فرد بطورتنگاتنگ با هم در ارتباط هستند، تبدیل به فضایی " مناسب " (یا بهتر است بگوییم نامناسب!) برای "گفتگوهای های غیر زبانی" می شود. نوع رابطه ای که طرفین در زندگی روزمره با هم دارند، می تواند دربستر زناشویی ادامه پیدا کند.مثلا اگر زوج دچار مشکل" بازی قدرت" در رابطه شان باشند، حضور این پدیده در میل جنسی و در کیفیت معاشقه شان امکان دارد ایجاد اختلالاتی کند.
میل جنسی در انسان، نیاز به شکوفایی رابطه در ابعاد روحی- عاطفی اش دارد و بطور متقابل، میل جنسی به دیگری، جزو پایه های یک رابطه ی شکوفا و صمیمی در زندگی زناشویی است.این دو عامل نه تنها در رابطه ی دو طرف مهم هستند، بلکه تاثیر بسزایی نیز در اعتماد به نفس و تصویری که فرد از خود و دیگری دارد می گذارد.
در هر صورت واقعیت زیر انکار ناپذیر است:
مشکل بتوان به کسی که به عنوان فرد برای ما ارزش قائل نیست، میل جنسی داشت.
بر خلاف چیزی که خیلی از ما تصور می کنیم، در روابط طولانی مدت، عشق و یا حتی کشش جنسی بین دو نفر برای برقراری یک رابطه جنسی ارضا کننده، کافی نمی باشد. می بینیم که سیستم روانی و ارتباطی بشر، بدلیل پیچیدگی هایش، می تواند بطور مثبت و یا منفی بر "میل جنسی"، تاثیر بگذارد. تعمق در رابطه و نیز ترس های خودآگاه و ناخودآگاهمان، می تواند قدم مثبتی باشد برای اینکه با خواهش های جنسی خود مستقیم تر ارتباط برقرار کنیم.

نوشته شده توسط آرش در ساعت 10:35 | لینک  |  18 نظر

 
به نظر شما تغییر کدام یک از قوانین زیر در اولویت خواسته های زنان ایرانی قرار دارد؟


در کشور ما همیشه نگاه قانونگزاران یک نگاه مردانه بوده و برابری جنسیتی هیچگاه در تصویب قوانین در نظر گرفته نشده است. این نابرابری ها که از قانون اساسی گرفته تا قوانین عادی به چشم می خورد بر زندگی روزمره تک تک ما زنان تاثیر مستقیم دارد و به صورت های مختلف ما را در بن بست قرار داده و از حقوق انسانی بدیهی مان محروم می کند. از همین رو است که تلاش برای کسب حقوق برابر و بهبود وضعیت زنان، از زمان مشروطه تا کنون جزو یکی از خواسته های اساسی زنان بوده است. خواسته ای که همواره در کشاکش تغییر و تحولات سیاسی نادیده گرفته شده و گاه به گاه با یک دستور حکومتی اعطا و با دستوری دیگر لغو شده است و خواسته های زنان نه به عنوان یک اولویت بلکه با یک نگاه ابزاری مورد توجه حکومت ها قرار گرفته است. اگر ما، زنان ایرانی بخواهیم تلاش برای رفع این نابرابری ها را در برنامه خود قرار دهیم به نظر شما از بین مواردی همچون : نابرابری در ازدواج، طلاق، ولایت و حضانت فرزندان، ارث، تابعیت،سن مسئولیت کیفری، دیه، تعدد زوجات، شهادت و قضاوت که از مهمترین نابرابری های قانونی در مسائل حقوقی است، کدام یک در اولویت خواسته های زنان ایرانی قرار دارد؟

1.ازدواج: زن با ازدواج یکسری از حقوق خود همچون:تعیین اقامتگاه، اجازه سفر و خروج از کشور را از دست می دهد و اشتغال او مشروط به اذن همسر می شود. زن همچنین با ازدواج مکلف به تمکین از مرد می شود به گونه ای که بر اساس قانون هرگاه مرد اراده کند زن باید آماده برقراری رابطه جنسی باشد. نابرابری در سن ازدواج نیز یکی دیگر از موارد تبعیض در حقوق ازدواج است. سن ازدواج مقرر شده در قانون برای دختر 13 سالگی است و پدر می تواند با اجازه دادگاه دختر را قبل از این سن نیز شوهر دهد و علاوه بر این دختران باکره برای ازدواج حتما باید اجازه پدر و جد پدری را داشته باشند وگرنه آنها می توانند بعد از ازدواج عقد نکاح را از طریق دادگاه ابطال کند.ریاست خانواده نیز بر اساس قانون مدنی به طور مطلق در اختیار مرد است. ضمنا زنان ایرانی نمی توانند بدون اجازه وزارت کشور با فرد خارجی ازدواج کنند ولی این محدودیت برای مردها وجود ندارد.

2.طلاق:
طبق قانون طلاق حق مرد است و مرد می تواند هر وقت که بخواهد زنش را طلاق بدهد.اما در صورتیکه تقاضای طلاق از سوی زن مطرح شود او باید مواردی همچون : سو رفتار همسر، ندادن نفقه، اعتیاد و حبس بودن همسر و .... را اثبات کند، که اثبات این موارد در دادگاه بسیار مشکل است و در اغلب اوقات زن پس از گذراندن یک زمان چند ساله موفق به اثبات آن می شود.البته در این موارد نیز زنان برای رهایی خود از قید ازدواج باید مهریه خود را ببخشند.

3. ولایت و حضانت فرزندان:
در قانون ما حضانت و ولایت فرزندان دو مفهوم جداگانه دارد.حضانت به معنای نگهداری فرزند است و ولایت به معنای سرپرستی و اداره امور مالی، تصمیم در مورد تحصیل، محل زندگی، اجازه خروج از کشور،اظهار نظر و اجازه در مورد مسائل درمانی بچه و موارد دیگر .... است. بر اساس قانون مدنی مادر هیچ وقت نمی تواند سرپرست فرزندش باشد و حتی در صورت نبودن پدر و جد پدری نیز سرپرستی فرزندان به او تعلق نمی گیرد و تنها می تواند قیم فرزند خود باشد که در آن صورت هم اداره سرپرستی زیر نظر دادستانی کشور بر کارهای مادر نظارت دارد و حتی حق فروش اموال فرزندان نیز به عهده اداره سرپرستی است.
در رابطه با حضانت نیز: مادر پس از طلاق، حضانت فرزندان را از دست می دهد و فرزندان مشترک فقط تا سن 7 سالگی تحت حضانت مادر هستند و البته در همین زمان نیز اگر زن ازدواج کند، حق حضانت فرزندانش را از دست می دهد.

4.ارث:
بر اساس قانون مدنی ایران زمانی که پدر و مادر فوت کنند و فرزند دختر و پسر داشته باشند. پسران دو برابر دختران ارث می برند.
در صورت فوت زن یا شوهر نیز ارث بردن آنها از همدیگر نابرابر است چون در صورت فوت شوهر اگر مرد فرزند داشته باشد زن یک هشتم از اموال وی را و در صورتیکه فرزند نداشته باشد یک چهارم اموال او را می برد و آنهم فقط از اموال منقول و اعیانی غیر منقول (قیمت خانه، درخت بدون در نظر گرفتن زمین آنها) اما شوهر در صورت فوت زنش اگر زن فرزند داشته باشد یک چهارم از کل اموال و در صورت نداشتن فرزند نصف اموال را به ارث می برد. اگر زن ورثه دیگری نداشته باشد کلیه اموال به شوهر می رسد در صورتیکه اگر شوهر ورثه ای نداشته باشد یک چهارم اموال را زن ارث می برد و بقیه به دولت می رسد.بدبختی آنجا است که مردی بمیرد و چند زن داشته باشد. همان سهم یک هشتمی یا یک چهارمی بین تمامی زنانش تقسیم می شود.

5. . تابعیت:
طبق قانون مدنی در صورت ازدواج زنان تابعیت شوهر خود را کسب می کنند و تا زمانی که متاهل هستند نمی توانند ترک تابعیت کنند. متاسفانه در کشور ایران تابعیت پدر به فرزندان داده می شود و حتی اگر زنی ایرانی در ایران با مرد خارجی ازدواج کند و فرزندش در ایران متولد شود باز ایرانی به حساب نمی آید و فرزند او بیگانه ای بیش نیست.زنان ایرانی که با افغانی ها ازدواج کرده اند و هم اکنون مجبور به ترک کشور هستند نمونه بارز این مسئله هستند.

6. سن مسئولیت کیفری:
سن مسئولیت کیفری برای دختران 9 سال قمری(8 سال و 9 ماه شمسی) و برای پسران 15 سال قمری(14 سال و 6 ماه شمسی) است. به گونه ای که اگر دختر 8 ساله که بچه ای بیش نیست مرتکب خطایی شود با او مثل یک انسان بزرگسال رفتار می کنند و تمامی مجازاتی را که قانون در نظر گرفته است(حتی اگر اعدام باشد) برای او نیز صادر می شود. تنها استثنا هم این است که حکم پس از رسیدن به 18 سالگی اجرا می شود و کودک مجرم این مدت را باید در زندان بگذراند.

7. دیه:
در قتل غیر عمد و یا شبه عمد دیه زن، نصف دیه مرد است و در صدمه دیدن اعضا نیز دیه ای که به زن تعلق می گیرد نصف دیه مرد است.

8. تعددد زوجات
از دیگر موارد نابرابری در ازدواج نیز بحث تعدد زوجات است. به گونه ای که مرد می تواند 4 زن عقدی و بی نهایت زن صیغه ای داشته باشد.


9.شهادت:
در بعضی موارد زنان حق شهادت دادن ندارند، مثل زنای محصنه،عفو از قصاص، وصیت و .... در مواردی هم که شهادت زن پذیرفته می شود، شهادت زن نصف مرد به حساب می آید و معمولا در مورد واقعه ای که زنان شهادت می دهند باید یک مرد نیز در آن مورد شهادت دهد.

10.قضاوت

بر اساس قوانین فعلی زنان حق قضاوت ندارند، یعنی یک زن قاضی نمی تواند در دادگاه های ایران رای صادر کند و یا یک تصمیم قضایی بگیرد.زنان با پایه قضایی در قوه قضائیه استخدام می شوند اما به عنوان مشاور در دادگاه ها خدمت کرده و قضات مرد در دادگاه های خانواده در پرونده ها جاری نظر آنان را می پرسند اما مکلف به تبعیت از این مشاوره نیستند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد