دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

مبغوضیت طلاق در اسلام

مبغوضیت طلاق در اسلام

مریم رضایى


چکیده:
پدیده طلاق، پدیده چند عاملى است و هرگز یک عامل به تنهایى نمى‏تواند موجبات پیدایش آن را فراهم کند. اکثر اوقات بزرگترین مشکلات، از جزئى‏ترین مسائل ایجاد مى‏شود. همین جزئیات و جرقه‏هاى کوچک آتشهاى بزرگى را ایجاد مى‏کند که باعث ویران شدن خانواده مى‏شود. آمار رو به افزایش طلاق در هیچ عصرى، چنین نگران‏کننده نبوده است. با این که مى‏دانیم مسأله طلاق یک امر ضرورى است، ولى باید به حداقل ممکن تقلیل یابد؛ چرا که در روایات اسلامى طلاق، شدیدا مذمت شده و به عنوان مبغوضترین حلالها از آن یاد شده است.

با توجه به اهمیت موضوع سعى داریم با استناد به آیات و روایات، مبغوضیت طلاق و موارد کاهش و افزایش آن را طرح کنیم. در همین راستا به علل و عوامل مهم طلاق از قبیل؛ ضعف ایمان، ناراحتى‏هاى روحى و روانى، فساد اخلاقى، ناتوانى جنسى، بى‏کارى، دوستان ناباب، دخالتهاى بى مورد دیگران، ازدواجهاى اجبارى و... اشاره شده است.

در پایان نیز مطالبى درباره پیامدهاى مختلف طلاق و راهکارهاى مقابله با شیوع طلاق، همانند جلوگیرى از ازدواج در سنین کم، مدت زمان مناسب براى شناخت یکدیگر و... آورده شده است.

مقدمه
امروزه شاهدیم که خانواده‏ها دچار نابسامانیها و درگیریها بوده و در رابطه با خود و فرزندانشان مسائل و دشواریهایى دارند. از قبیل این که:

روابطشان سست و متزلزل است؛ از صفا و صمیمیت و در نتیجه از آرامش و سکون خبرى نیست؛ زن و شوهر ظاهرا در کنار یکدیگرند، ولى وضعیت زندگى، آنان را چون دو بیگانه، در کنار هم قرار داده است. آمار طلاق سرسام آور شده است و زن و مرد با اندک بهانه‏اى رشته حیات خانوادگى را از هم مى‏گسلند. فرزندان مهر و عطوفت لازم را از خانواده‏ها به دست نیاورده و در نتیجه اکثرشان زود رنج و زودشکن و بى‏عاطفه‏اند. به علت عدم تربیت صحیح، بزهکارى کودکان رو به افزایش است.

اینها از جمله نابسامانیهایى است که دامنگیر نهاد مقدس خانواده گردیده است. از این رو انسانهاى آگاه و دلسوز به جامعه انسانى، هر کدام به نوبه خود و به اندازه توان خویش اقدام به رفع این نابسامانیها و خطراتى که باعث اضمحلال خانواده است، نموده‏اند و با نوشتن کتابها و مقاله‏ها در صدد اصلاح این نهاد مقدس برآمده‏اند.

این نوشتار ناچیز اقدامى است در همین راستا تا شاید قدمى در این زمینه برداشته شود و اصلاحى هر چند ناچیز انجام گیرد.

گفتار اول: کلیات

مفهوم طلاق
طلاق در لغت: واژه طلاق در لغت به معنى بیزارى و جدایى کامل است.(1) و در لغت عرب، واژه تطلیق بیشتر براى گسست پیوند زناشویى به کار مى‏رود.(2)

طلاق در اصطلاح این چنین تعریف شده است که:

«و شرعا ازالة قید النکاح بصیغة طالق و شبهها.»(3)

طلاق عبارت از زایل کردن قید ازدواج با لفظ مخصوص «انت طالق» و شبیه آن، مى‏باشد.

در اصطلاح حقوقى طلاق عبارت است از: جدا شدن زن از مرد، به سبب انحلال نکاح دائم، با شرایط و تشریفاتى خاص از جانب مرد یا نماینده قانونى او، که با حکم دادگاه انجام مى‏شود.

در اصطلاح حقوقى، طلاق این گونه تفسیر شده است:

«طلاق ایقاعى است که به موجب آن، مرد به اذن یا حکم دادگاه زنى را که به طور دائم در قید زناشویى اوست، رها مى‏سازد.»(4)

در شریعت نیز، گسست پیوند زناشویى به فسخ یا طلاق صورت مى‏گیرد.(5)

انواع طلاق
در یک نگاه طلاق را به چهار نوع مى‏توان تقسیم نمود:

1ـ طلاق رجعى، که طى آن، مرد بعد از طلاق و قبل از سرآمدن مدت «عده»، مى‏تواند بدون عقد، به زن خود رجوع کند.

2ـ طلاق بائن، که طى آن، مرد بعد از جدایى، حق رجوع به زن خود را بدون عقد مجدد ندارد.

3ـ طلاق خلع، که در آن زن نسبت به شوهرش کراهت دارد و با بخشیدن داراییهایش از شوهر مى‏خواهد تا او را طلاق دهد.

4ـ طلاق مبارات، نیز هنگامى صورت مى‏گیرد که زن و شوهر متقابلاً از یکدیگر بیزار شده‏اند و بر خلاف طلاق خلع که در آن زن براى تحقق طلاق مى‏تواند همه دارایى‏اش را ببخشد، فقط مى‏تواند از مهریه خود و یا به مقدار آن صرف‏نظر کند. به عبارت دیگر، در این نوع طلاق، بر مرد، دریافت بیش از مقدار مهر جایز نیست.(6)

مبغوضیت طلاق در اسلام
در اسلام، پیوند زناشویى پیوند مقدسى است که براى آرامش روح و جسم بشر، لازم و ضرورى است. قرآن کریم در آیات بسیارى به ازدواج فرمان داده و پیامبر اسلام نیز بسیار بر آن تأکید کرده و مسلمانان را از این که به خاطر ترس از فقر و ندارى، تن به ازدواج ندهند، بر حذر مى‏دارند.(7)

همانگونه که در اسلام، ازدواج امرى مقدس و پسندیده مى‏باشد و براى ثبات آن تأکید فراوان شده است، طلاق امرى ناپسند و نامقدس است که براى جلوگیرى از آن از هر وسیله ممکن استفاده شده و از آن در کلمات شارع مقدس، به عنوان مبغوضترین حلالها و امرى که خشم خدا را به دنبال دارد، تعبیر شده است.

امام صادق علیه‏السلام فرمودند:

«ما من شى‏ء مما احلّه الله عزّوجل ابغض الیه من الطلاق...»(8)

هیچ چیز از آنچه خداوند متعال آن را حلال قرار داده‏است، نزد او منفورتر و ناپسندتر از طلاق نیست.

در سخنى دیگر فرموده است:

در اسلام، هیچ چیز نزد خداوند، مبغوضتر و نکوهیده‏تر از خانه‏اى نیست که با جدایى و طلاق خراب شود. خداوند از کسانى که به طلاق روى مى‏آورند، بى‏زار است و هنگامى که طلاق رخ مى‏دهد، عرش خداوند به لرزه در مى‏آید.(9)

اسلام به عنوان یک دین همه بعدى و مترقى، طلاق را جایز شمرده است؛ اما آن را مبغوضترین حلال مى‏شمرد. در اینجا یک سؤال مهم پیش مى‏آید و آن این که اگر طلاق تا این اندازه مبغوض است، که خداوند مرد طلاق‏دهنده را دوست ندارد، پس چرا اسلام آن را تحریم نکرده است. به عبارت دیگر، آیا بهتر نبود که اسلام براى طلاق شرایطى قرار مى‏داد و تنها در صورت وجود آن شرایط، به مرد اجازه طلاق مى‏داد؟ و چون طلاق مشروط بود، قهرا جنبه قضایى پیدا مى‏کرد.

اساسا معنى این جمله که: «مبغوضترین حلالها نزد خدا طلاق است.» چیست؟

اگر طلاق حلال است، نباید مبغوض باشد، و اگر مبغوض است، نباید حلال باشد. مبغوض بودن با حلال بودن ناسازگار است! اسلام از طرفى مرد طلاق دهنده را زیر نگاههاى خشم آلود قرار مى‏دهد و از او بیزارى دارد، از طرف دیگر وقتى که مرد مى‏خواهد زن را طلاق دهد، هیچ مانع قانونى در برابر او قرار نمى‏دهد، چرا؟

این پرسش بسیار بجاست و همه رازها در همین نکته نهفته است. راز اصلى مطلب این است که زوجیت و زندگى زناشویى، یک علقه طبیعى است نه قراردادى، و قوانین خاصى در طبیعت براى او وضع شده است. پیمان ازدواج، بر خلاف دیگر عقدهاى اجتماعى، بر اساس یک خواهش طبیعى از طرفین باید تنظیم شود.(10)

پیمانى که اساسش بر محبت و یگانگى است نه بر همکارى و رفاقت، قابل اجبار و الزام نیست. با زور و اجبار قانونى، مى‏توان دو نفر را ملزم ساخت که با یک‏دیگر همکارى کنند و پیمان همکارى خود را بر اساس عدالت محترم شمرده، سالیان دراز به همکارى خود ادامه دهند؛ اما ممکن نیست، با زور و اجبار قانونى، دو نفر را وادار کرد که یک‏دیگر را دوست داشته باشند.

مکانیزم طبیعى ازدواج، که اسلام قوانین خود را بر اساس آن وضع کرده است، این است که زن در منظومه خانوادگى محبوب و محترم باشد. بنابراین اگر به عللى زن از این مقام خود سقوط کرد و شعله محبت مرد، نسبت به او خاموش و مرد نسبت به او بى‏علاقه شد، پایه و رکن اساسى خانوادگى خراب شده است؛ یعنى، یک اجتماع طبیعى، به حکم طبیعت از هم پاشیده است. اسلام به چنین وضعى با نظر تأسف مى‏نگرد؛ ولى پس از آن که مى‏بیند اساس طبیعى این ازدواج متلاشى شده است، نمى‏تواند از لحاظ قانونى، آن را یک امر باقى و زنده فرض کند.

با این حال، اسلام کوششها و تدابیر خاصى به کار مى‏برد که زندگى خانوادگى از لحاظ طبیعى باقى بماند؛ یعنى، زن در مقام محبوبیت و مرد در مقام طلب و علاقه باقى بماند. توصیه‏هاى اسلام مبنى بر این که زن حتما باید خود را براى شوهر بیاراید و رغبتهاى او را اشباع کند و از آن طرف مرد به زن خود محبت و مهربانى کند، به او اظهار عشق و علاقه نماید، همه و همه براى این است که اجتماعات خانوادگى از خطرات از هم پاشیدگى مصون و محفوظ بماند.(11)

با این حال، گروهى از جامعه شناسان و حقوقدانان مى‏گویند: درست است که طلاق آثار نامطلوبى بر فرزندان و زن و شوهر دارد، اما خانواده‏اى که صحنه زد و خورد و اختلاف دائمى بین زن و شوهر است، براى آن خانواده جهنمى بیش نیست و براى کودکان ایشان هم، محیط نامناسبى است. بنابراین اگر زن و مرد به این نتیجه رسیدند که نمى‏توانند با هم زندگى کنند و زندگى زناشویى آرامى را ادامه دهند، باید از هم جدا شوند. این طرز فکر امروزه در بیشتر کشورهاى جهان پذیرفته شده است.(12)

مواردى که مبغوضیت طلاق را افزایش مى‏دهد
طلاق امرى منفور و مبغوض در نزد خداست؛ ولى مواردى وجود دارد که اگر در آن، طلاق صورت گیرد، مواجه با مبغوضیت و نفرت بیشتر خواهد شد. در ذیل نمونه‏هایى را بیان مى‏کنیم:

الف) طلاق زنى که گناهى را مرتکب نشده است.

ب) طلاق به خاطر این که همسر دیگرى انتخاب کند و هوس خود را اقناع نماید؛ به عبارت دیگر به خاطر تنوع‏طلبى و هوس‏بازى از همسرش جدا شود.

ج) طلاق همسر به خاطر ازدواج با فردى زیباتر.

د) طلاق زنى که در همه حال با شوهرش سازش داشته و با فقر و بدبختى او ساخته و شکوه‏اى نکرده است.

ه) طلاق زنى که از شوهر خود فرزندى دارد و پس از طلاق، فرزند بى‏سرپرست مى‏شود.

و) طلاق زنى که در حال بیمارى است و ممکن است بر اثر آن حالش وخیمتر شود.

مواردى که مبغوضیت طلاق را کاهش مى‏دهد

شکى نیست که در مواردى امر طلاق را مى‏توان آسانتر پذیرفت. مانند: طلاقى که به خاطر بیماریهاى جسمى سرایت کننده، بیمارى روانى، کمبود جنسى، بد اخلاقى، بد دهنى، بى توجهى به جنبه‏هاى عفت و پاکدامنى، معاشرتهاى ناروا، عقیم بودن، شرارتها، اعتیادها، بى‏توجهى به زمینه‏هاى مذهبى و عقیدتى و... صورت مى‏گیرد.

بى‏تردید چنین مراقبتهایى باید قبل از ازدواج مورد نظر باشد تا زمینه براى ناسازگاریهاى بعدى فراهم نگردد.

طلاق در ایران
زندگى اجتماعى امروزى بیش از پیش موجبات جدایى و تفرقه و از هم گسستن پیوندهاى خانوادگى را فراهم آورده است. شهرنشینى و مهمتر از آن پدیده پایتخت نشینى، خود مشکلات خاص جوامع پیشرفته را در پى دارد. هر چه مشکلات خانوادگى، اجتماعى، فرهنگى در شهرها افزایش یابد، خواه ناخواه مسائل زنان هم دچار اوج و فرودهایى خواهد شد. افزایش طلاق در جوامع شهرى معمولاً با تحصیلات بیشتر زنان و آشنایى آنان با مراکز قانونى همراه است. حتى گاه این آشنایى به شکایت از مرد و دستگیرى آنان با مراکز قانونى منجر مى‏شود. اما زنان کم سواد و یا بى‏سواد در شهرهاى کوچک و روستاها معمولاً به دلیل ترس از شوهر و یا واکنش اطرافیان، نداشتن استقلال مالى و پشتوانه اقتصادى و عاطفى پس از طلاق، گاه با وجود داشتن مشکلات خانوادگى غیر قابل حل، به ساختن و سوختن تن مى‏دهند و اصلاً نمى‏دانند چگونه باید اقدام به طلاق کنند. این در حالى است که امکان دارد برخى زنان در شهرهاى بزرگ به کوچکترین بهانه‏اى به سبب آشنایى با قانون بتوانند خود را مطلقه کنند. ولى بروز این مسأله در روستاها از شدت کمترى برخوردار است.

طبق آخرین آمار ازدواج و طلاق و بر اساس گزارش مرکز آمار ایران در سایت شوراى فرهنگى ـ اجتماعى زنان در سال 1380، 640170 مورد ازدواج و 60559 مورد طلاق در کل کشور ثبت شده است؛ که 495629 مورد ازدواج و 54603 مورد طلاق مختص نقاط شهرى مى‏باشد و باقى ارقام مربوط به نقاط روستایى کشور است.

این آمار نشان مى‏دهد که با رشد طلاق در شهرها، روستاها نیز به دلایلى چون: مهاجرت، مشکلات اقتصادى، فرهنگى و حتى گاه بحران هویت از این معضل بى‏بهره نمانده‏اند. حتى روستاهایى که آمار طلاق قبلاً در آنها صفر بوده است، اسم طلاق را بارها و بارها شنیده‏اند.

آمار طلاق در سال 81 نسبت به سال 80 با 73/13 درصد رشد روبه‏رو بوده است. بر اساس آخرین آمارهاى جهانى، ایران با 10 طلاق در 100 ازدواج، مرتبه چهل و چهارم جهان را در طلاق داراست. کشور اکراین با 60 طلاق از 100 ازدواج، مرتبه اول جهان را دارد و در آمریکا از هر 100 ازدواج، 40 مورد به طلاق منجر مى‏شود.

رئیس سازمان ملى جوانان هم اعلام کرد: در سال 81 آمار طلاق در کشور بى سابقه بوده و به 13/4 درصد رسیده است. به گفته وى: 5/1 درصد جوانان کشور مطلقه هستند.

در سال گذشته آمار طلاق، 3/11 درصد و ازدواج 4/1 درصد افزایش داشته است. در شش ماه اول سال 82 در کل کشور، 34431 فقره طلاق ثبت شده است. در این مدت استان تهران با 19941 طلاق و استان خراسان با 3816 طلاق، بیشترین طلاقهاى کشور و استانهاى ایلام و کهکیلویه به ترتیب با 90 و 163 طلاق، کمترین میزان را در آمار طلاق کشور داشته‏اند.

بر اساس این آمار، در شش ماهه نخست سال 82 از هر 9 ازدواج، یکى به طلاق منجر شده است ؛ در حالى که آمار غیر رسمى حکایت از یک طلاق در شش ازدواج در سال گذشته خبر مى‏دهد و در سال 80 از هر 5/10 ازدواج یکى به طلاق منجر شده است. تنها در شهر تهران در نیمه نخست سال 1382 از هر 5/5 ازدواج، یکى به طلاق منتهى شده است.

در استان مرکزى، طلاق در سال 81 نسبت به سال ماقبل آن، بیش از 27% رشد داشته و میزان ازدواج نیز نسبت به سال 80، 45/6 درصد کاهش داشته است. در استان لرستان نیز آمار ازدواج 9/1 درصد نسبت به سال قبل افزایش داشته است. اداره کل ثبت احوال استان اصفهان نیز از افزایش 50 درصدى طلاق نسبت به ده سال قبل خبر داد و اعلام کرد: در حال حاضر در این استان در برابر 10 ازدواج یک فقره طلاق رخ مى‏دهد؛ ولى در گذشته این میزان یک به 20 بوده است. در استان ایلام به ازاى هر 30 ازدواج، یکى به طلاق منجر مى‏شود. در استان سیستان و بلوچستان نیز از هر 26 ازدواج، پایان یکى با طلاق همراه است.

اداره ثبت احوال استان بوشهر نیز از رشد 5/10 درصدى طلاق نسبت به سال قبل خبر داد. طلاق در شهر قم در سال 81 نسبت به سال 80، 30 درصد افزایش و در همین سال در شهر گیلان، 7/15 درصد و در آبادان 20 درصد افزایش داشته است.

به گفته مدیر کل ثبت اسناد و املاک شهر یزد، در سه ماهه اول سال 1382، میزان ازدواج در این شهر نسبت به سال گذشته 5/11 درصد افزایش و طلاق 5/21 درصد کاهش یافته است.(13)

براى حل این مشکل چه مى‏توان کرد؟
نخست باید دید، درد چیست؟ تا بتوان در مورد درمان آن چاره‏اى اندیشید. آیا با شناسایى درد، بدون توجه به علل و اسباب آن مى‏توان درد را درمان کرد؟ براى این که دچار اشتباه نشویم باید بفهمیم، این بیمارى از کجا پیدا شده و چه عواملى باعث بروز و تشدید آن گردیده است. نتیجه این که مسأله طلاق پدیده‏اى مجزى از سایر مشکلات اجتماعى نیست. پس باید با دقت فراوان مورد بررسى قرار گیرد و به جاى مبارزه با معلول، علت را پیدا کرد و در صدد رفع آن برآمد.

گفتار دوم: علل و عوامل طلاق

ـ علل و عوامل فردى طلاق

1ـ ضعف ایمان
دین و مذهب، مهمترین عاملى است که مانع گسست زندگى زناشویى مى‏شود. رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، اولین معیارهاى انتخاب همسر را تدیّن، اخلاق نیک و شرافت خانوادگى‏مى‏داندومى‏فرماید:

کسى که با زنى براى ثروتش ازدواج کند، خداوند او را به حال خودش وا مى‏گذارد و کسى که فقط به خاطر زیبایى‏اش با او ازدواج کند، در وى امور ناخوشایند خواهد دید و کسى که براى دین و ایمانش با او ازدواج کند، خداوند همه آن امتیازات را برایش فراهم خواهد کرد.(14)

همچنین در حدیث گوهربارى از نبى مکرم اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏خوانیم که فرمود:

«اذا جائکم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه و ان لاتفعلوه تکن فتنة فى الارض و فساد کبیر.»(15)

آن کسى که اخلاق و دینش مورد رضایت و پسند شما بود، به او دختر بدهید و چنانچه از تحقق این ازدواج جلوگیرى کنید، موجب فتنه و فساد بزرگ در زمین شده‏اید.

2ـ ناراحتى‏هاى روحى و روانى
روایات بسیار مهمى از مصادر وحى و در معتبرترین کتابها در مورد رذایل اخلاقى که ریشه در مشکلات روحى و روانى دارد، نقل شده است؛ رذایلى چون: کبر، حماقت، بخل، غضب، تنبلى و... که هر کدام به تنهایى مى‏تواند عرصه را بر زن و شوهر تنگ گرداند و زمینه تزلزل و عدم پایدارى را در خانواده به وجود آورد. در اینجا به ذکر حدیثى اکتفا مى‏شود. رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:

«ایاکم و تزوّج الحمقاء فانّ صحبتها ضیاع و ولدها صباغ.»(16)

از ازدواج با زن کودن و احمق بپرهیزید که همنشینى با آن تباهى عمر و فرزندش متجاوز و ستمکار است.

آنچه مسلم است پیشگیرى بهتر از درمان است و توصیه‏هاى اسلام در انتخاب همسر همه در جهت پیشگیرى از تزلزل نظام مقدس خانواده مى‏باشد. بنابراین قرار دادن ملاکها و معیارهایى تا این اندازه ظریف و عمیق، نه از جهت سختگیرى در امر ازدواج است، بلکه بیانگر اهمیت کانون مقدس خانواده است.

3ـ فساد اخلاقى
فساد اخلاقى از عوامل عمده افزایش طلاق است که مهمترین آنها عبارت است از:

ـ شکستن حریم خانواده؛ زن و مردى که حریم خانواده را مى‏شکنند و عفت و ناموس خود را در اختیار دیگران قرار مى‏دهند، تا غرایز نامحدود جنسى خود را ارضا کنند، خیلى زود تن به انحلال نکاح داده و کانون گرم خانوادگى را رها مى‏کنند تا به دور از این حصار بتوانند به امیال غیر انسانى و بى حد و مرز خود جامه عمل بپوشانند؛ در حالى که بى‏اطلاع از عواقب وخیم آن ـ که خود عامل انواع بیماریهاى جسمى و روحى است ـ مى‏باشند. متأسفانه عده زیادى از مردان و زنان به علت اغفال عده‏اى هوس‏ران و شهوت‏پرست از آغوش گرم خانواده جدا شده، بى‏بند و بارى را بر زندگى شرافتمندانه ترجیح مى‏دهند و براى این که آسانتر و راحت‏تر، از هر گونه قید و بند اخلاق آزاد شوند، تن به طلاق داده، پیوند زن و شوهرى را پاره مى‏کنند.

ـ اعتیاد؛ اعتیاد عبارت است از وابستگى به عوامل یا موادى که تکرار مصرف آنها در زمان معینى از سوى معتاد، ضرورى مى‏باشد. مواد مخدر و عادتزا، دگرگونیهاى روانى در فرد به وجود مى‏آورد؛ همانند تغییر در برداشت از انگیزه‏ها و کنشهاى درون و برون مبتنى بر خیالبافى همراه با خوش‏بینیهاى اغراق‏آمیز، غوطه‏ور شدن در مظاهر هوسناک محسوسات و...

اعتیاد یکى از عوامل مؤثر در زوال و نابودى خانواده است. پدرى که جانش را براى همسر و فرزندانش فدا مى‏کرد، اکنون آنها را نمى‏شناسد و حاضر است براى به دست آوردن ذره‏اى از آن مواد نابود کننده، جان آنها را ببخشد و نسبت به مرگ زن و فرزند خود بى‏اعتنا باشد. او با دست خویش مرگ خود و خانواده‏اش را امضا مى‏کند.

امید است با استفاده از راهکارهاى مفید و درمان به موقع اعتیاد، درصد قابل توجهى از آمار طلاق به علت اعتیاد کاهش یابد.

4ـ ناتوانى جنسى
ضعف قدرت جنسى در مرد یا زن، خصوصا سرد مزاجى زن ـ که این حالت غالبا معلول‏نارسایى در آموزش زندگى زناشویى است ـ از دیگر عوامل طلاق به شمار مى‏آید.

5ـ بى‏کارى
یکى دیگر از علل و عوامل عمده طلاق، فقدان شغل مناسب و بى‏کارى است. ممکن است بى‏کارى ناشى از علل و عوامل مختلفى از جمله: نداشتن تحصیلات و تخصص کافى، عدم وجود امکانات شغلى، تنبلى و راحت‏طلبى و نداشتن سرمایه و... باشد. در حالى که لازمه یک زندگى شرافتمندانه، تعهد و احساس مسؤولیت است. کسى که مى‏خواهد با عزت و آبرو زندگى کند باید عضو مفیدى براى جامعه باشد و در حدود لیاقت و شایستگى خویش کارى را بر عهده گیرد.

کسانى که از قبول مسؤولیت و انجام کار شانه خالى کرده و همانند انگلها از زحمات دیگران استفاده مى‏کنند، مورد بدبینى اسلام و منفورترین اشخاص هستند و مطمئنا بى‏کارى و تن پرورى، آنها را به راه فساد سوق مى‏دهد. حضرت على علیه‏السلام در این باره مى‏فرماید:

«ان یکن الشغل مجهدة فاتصال الفراغ مفسدة»(17) اگر تن دادن به شغل مایه زحمت است، بى‏کارى دائم، باعث فساد است.

بنابراین بى‏کارى یکى از عواملى است که باعث درگیرى و بر هم زدن آرامش و سکون زوجین مى‏شود. توقعات بى‏جا، ولخرجیها، سختگیریها، تجمل پرستیها از سوى زن باعث فروپاشى بنیان خانواده مى‏شود.

6ـ دوستان ناباب
نیروى تقلید در آدمى بسیار قوى است و اگر او فاقد این قدرت بود، سطح فرهنگ او هرگز بدین جایگاه نمى‏رسید و زندگى او همپایه زندگى آدمیان نخستین باقى مى‏ماند؛ اگر الگوهاى مورد تقلید، ممتاز، عالى و محتواى آن قدسى و ملکوتى باشد، وسیله‏اى براى بهتر شدن و در نتیجه در راه رشد، تکامل و سعادت گام نهادن است. این کار، مستلزم حسن انتخاب و پرورش اراده و دقت اوست. تقلیدپذیرى از خصوصیاتى است، که کم و بیش نسبت به قدرت اراده، جنبه معکوس دارد؛ به طورى که اشخاص ضعیف بى‏اراده تحت تأثیر تلقین دیگران قرار مى‏گیرند. دوستى زمینه تلقین‏پذیرى این گونه افراد را مساعدتر مى‏سازد؛ زیرا دوستان بیش از بیگانگان در زندگى ما نقش دارند و اخلاقیات و رفتارشان در زندگى ما مؤثر است. بنابراین انتخاب دوست و ایجاد ارتباط با افراد، از مسائل حساس زندگى انسانهاست. از این رو مسامحه و مساهله در آن جایز نیست. اگر دوستان، بد خلق، کج رفتار و از الگوهاى ناباب و بدآموز باشند، کناره‏گیرى و قطع رابطه با آنها بهتر است و باید دانست که اگر به آتش آنان نسوزیم و آشیانه ما بر باد نرود، حتما دود آنان چشمان ما را متأثر و اشک آلود و نفس را در سینه تنگ خواهد ساخت. چه بسا افرادى که با دورى نکردن از آنان زندگى خانوادگى خود را متلاشى ساخته و رو به طلاق آورده‏اند.

علل و عوامل خانوادگى طلاق

1ـ دخالتهاى بى‏مورد دیگران
دخالتهاى بى‏جاى اطرافیان و آشنایان در زندگى خصوصى دو همسر و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم دیگرى است که پیوندها را مى‏گسلد. تجربه نشان داده است، که اگر هنگام بروز اختلافات در میان همسران، آنها را به حال خود رها کنند و با جانبدارى از این یا آن، به آتش این اختلاف دامن نزنند، چیزى نمى‏گذرد که این آتش خاموش مى‏شود. ولى دخالت نزدیکان دو طرف، که غالبا با تعصب و محبتهاى ناروا همراه است، کار را مشکلتر مى‏کند.

2ـ ازدواجهاى اجبارى
عامل دیگرى که مى‏تواند در افزایش طلاق نقش داشته باشد، تحمیل اراده پدر و مادر در انتخاب همسر براى فرزندان است. این اقدام مستبدانه و نابجا، معلول خودخواهى پدر و مادر است. در بعضى موارد ممکن است نیازهاى مادى یا معاملات سیاسى، پدرى را بر آن دارد که فرزند خود را همچون کالا مورد معامله قرار دهد. پیامدهاى چنین ازدواجهایى طلاق، خودکشى، خیانت و... خواهد بود. امروزه در اثر رشد فرهنگى و اجتماعى، این‏گونه ازدواجها رو به تقلیل نهاده است.(18)

3ـ عدم تربیت صحیح خانوادگى
پیامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:

«ایاکم و خضراء الدّمن قیل یا رسول‏الله و ما خضراء الدَّمن قال: المرأة الحسناء فى منبت السُّوء.»(19)

از سبزه مزبله پرهیز کنید. پرسیدند مزبله کدام است؟ فرمود: زن زیبارویى که در خانواده‏اى پست و بد و فرومایه بار آمده است.

همچنین پیامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در معرفى بدترین زنان مى‏فرماید:

زن کثیف، لجباز و نافرمان کسى است که، در دید فامیل پست و بى مقدار، نسبت به شوهرش فخرفروش و در نظر خود عزیز، نسبت به شوهرش سرکش، و با دیگران رام و تسلیم، زنى که در غیاب شوهر خود را زینت دهد و در خصوص وى بى پیرایه باشد، از شوهر اطاعت نکند، فرمانش را نپذیرد، در خلوت نسبت به خواسته شوهر تمکین نکند، عذر شوهر را نپذیرد و از خطایش در نگذرد.(20)

علل و عوامل اجتماعى طلاق

1ـ پذیرش اجتماعى
شاید مهمترین عاملى که باعث افزایش میزان طلاق در قرن بیستم شده است، پذیرش اجتماعى روز افزون وقوع طلاق باشد. این پذیرش، در نتیجه کاهش نگرشهاى منفى نسبت به طلاق در کشورها مختلف بوده است. اگر چه طلاق همچنان به صورت یک امر نامطلوب و غیر خوشایند به نظر مى‏رسد، اما در بین بیشتر مردم جامعه، دیگر گناهى غیرقابل بخشش جلوه داده نمى‏شود.

زندگى اجتماعى امروزى طورى شکل گرفته که بیش از پیش موجبات جدایى، تفرقه و از هم گسستن پیوندهاى خانوادگى را فراهم آورده است. مجله نیوزویک مى‏نویسد:

«طلاق گرفتن در آمریکا به آسانى گرفتن یک تاکسى است.»(21)

همچنین در فصلنامه شوراى فرهنگى ـ اجتماعى آمده است:

«در غرب سهولت امر طلاق به قدرى است که اخیرا در خیابانهاى آمریکا ماشینهایى است که روى آن نوشته شده «ماشین طلاق»؛ یعنى، اگر زن و شوهر در خیابان در رفت و آمد هستند و مشکل خانوادگى دارند یا در پارک دعوایشان شد به آن ماشین مراجعه مى‏کنند و در همان جا از یک‏دیگر جدا مى‏شوند.»(22)

2ـ ناهماهنگى طبقاتى
اختلاف طبقاتى بین زن و مرد را مى‏توان یکى از عوامل اجتماعى طلاق دانست. معمولاً اختلاف طبقاتى متضمن اختلاف شدید تربیتى است و هر یک از دختر و پسر با خواسته‏ها و طرز اندیشه‏هاى مختلفى رشد پیدا کرده‏اند و انتظارات مختلفى از یک‏دیگر دارند و توافق و سازگارى در بین آنها کمتر مشاهده مى‏شود.

3ـ فقر اقتصادى
مشکلات مالى به تدریج در زندگى زوجین ظاهر مى‏شود و ممکن است قسمتى از آنها مربوط به هزینه جشن ازدواج باشد. گاهى اوقات چشم هم‏چشمیها باعث بالا رفتن هزینه‏ها مى‏شود.

قسمت دیگر مشکلات مربوط به نداشتن مسکن و پرداخت اجاره بهاى سنگین مى‏باشد که این هزینه‏ها با تولد فرزند چندین برابر مى‏شود.

گفتار سوم: پیامدهاى طلاق

ـ پیامدهاى فردى

1ـ سرخوردگى از زندگى
طلاق یک حالت سرخوردگى و یأس از زندگى و لذتها را براى طرفین به وجود مى‏آورد. ممکن است هر کدام از این دو، بار دیگر ازدواج کنند؛ ولى زندگیشان آن خلوص و صفاى بى غل و غش و مهر و صمیمیت اولیه را ندارد. محبتها نسبت به هم اغلب تصنعى و برخوردهاى جدید ـ به سبب تجارب قبلى که زمینه جدایى را فراهم آورده است ـ اغلب توأم با بى‏صفایى است.

2ـ حس بدبینى و تردید در ازدواج
بسیارى از زنان بعد از طلاق، شانس زیادى براى ازدواج مجدد، آن هم به طور شایسته و دلخواه ندارند، و از این نظر گرفتار خسران شدیدى مى‏شوند. حتى مردان نیز، بعد از طلاق دادن همسر خود، شانس ازدواج مطلوبشان به مراتب کمتر خواهد بود. مخصوصا اگر پاى فرزندانى در میان باشد، غالبا ناچار مى‏شوند، تن به ازدواجى دهند که تا پایان عمر رنج ببرند.

همچنین اگر در جامعه‏اى طلاق رو به فزونى گذارد، اعتماد جوانان نسبت به همسر آینده کم خواهد شد و تا حدودى در ذهنشان چنین القا خواهد شد که زندگى متعادل و سازگارى با همسر، کارى دشوار و حتى غیر ممکن است.

3ـ مشکلات مالى زوجه
زنان مطلقه، بعد از طلاق به سبب نداشتن شغل مناسب، از نظر اقتصادى دچار مشکل مى‏شوند.

همچنین خانواده برخى از این زنان آنها را مورد حمایت مادى خود قرار نمى‏دهند. برخى از زنان هم به حق و حقوق دسترسى ندارند و همین مشکل، گاه موجب فساد و فحشا مى‏شود. این زنان اغلب دچار مشکلات روانى مى‏شوند که حداقل آن افسردگى است. در صورتى که میزان افسردگى بیشتر شود، فرد دچار یأس و نا امیدى شده، دست به جنایت و یا خودکشى مى‏زند. حتى برخى زنها فرزندان خود را مى‏کشند. برخى نیز به اعتیاد روى مى‏آورند تا خودشان و مشکلاتشان را فراموش کنند.

پیامدهاى خانوادگى

1ـ پیدایش عقده‏هاى روانى در کودکان
اعضاى خانواده هر کدام بخشى از یک زنجیر هستند که پس از پاره شدن، فرزندان بى‏پناه و سرگردان مى‏شوند؛ حتى اگر زیر حمایت یکى از این دو زنجیر قرار گیرند، باز هم حلقه‏اى گسسته به شمار مى‏آیند و اغلب دچار کمبود عاطفى مى‏گردند. از این رو موجبات خسران اجتماعى را فراهم مى‏سازند.

«آنتونى گیدنز» در این باره چنین مى‏گوید:

«میزان ستیز میان پدر و مادر قبل از جدایى، سن کودکان در آن زمان، این که آنها برادر یا خواهر دارند یا خیر، وجود پدر بزرگ و مادر بزرگ و سایر خویشاوندان، روابط آنها با هر یک از والدین و این که اغلب تا چه حد پدر و مادر را مى‏بینند، همه این عوامل و عوامل دیگر مى‏توانند بر فرایند سازگارى تأثیر داشته باشند. تحقیقات نشان مى‏دهد که کودکان پس از جدایى پدر و مادرشان، در واقع اغلب از اضطراب عاطفى آشکارى رنج مى‏برند.»

وى در ادامه در مورد کودکانى که اضطراب عاطفى شدیدى را در زمان‏طلاق‏تجربه‏کرده‏اند،مى‏گوید:

«کودکانى که در سن قبل از مدرسه بودند، دچار سردرگمى و وحشت بودند، و معمولاً خود را به خاطر این جدایى مقصر مى‏دانستند. کودکانِ بزرگتر بهتر مى‏توانستند انگیزه‏هاى پدر و مادرشان را براى طلاق درک کنند؛ اما اغلب نگران اثرات آن بر آینده خود بودند و غالبا احساس خشم شدیدى را نشان مى‏دادند.»(23)

روان‏شناسان با مطالعه همه جانبه و بررسى‏هایى که به عمل آورده‏اند، دریافته‏اند کودکانى که پدر و مادرشان از یک‏دیگر جدا شده‏اند و یا والدین خویش را از دست داده‏اند، معمولاً به عوارض زیر دچار مى‏شوند:

1ـ ترس بدون دلیل 2ـ بى‏خوابى 3ـ بى‏اشتهایى و اختلال در تغذیه 4ـ لکنت زبان 5ـپرخاشگرى و تجاوز به دیگران.(24)

اهمیت تربیت کودکان به اندازه‏اى مهم است که روان‏شناسان براى جلوگیرى از آثار مخرب ناشى از جدایى و طلاق بر روى کودکان، توصیه مى‏کنند والدین حتى بعد از طلاق سعى کنند رابطه خود را با فرزندان مثل سابق حفظ کنند؛ چون بسیارى از کودکان، پس از طلاق، پدر خود را از دست مى‏دهند و حتى هفته‏اى یک‏بار هم پدرهاى خود را نمى‏بینند.

اغلب والدین از اهمیت این مسأله که وجود پدر تا چه حد در پیشرفت فرزند مؤثر است، غافلند و این عدم توجه در روابط خانوادگى پس از طلاق تأثیر مى‏گذارد. دکتر ادوار تایبر معتقد است:

«حتى بعد از طلاق پدر را باید در زندگى کودک فعال نگه داشت. همچنین فشارهاى زندگى پس از طلاق، و فعالیتهایى که مادر ناگزیر است به عنوان پدر و مادر داشته باشد، سبب مى‏گردد اوقات زیادى از روز را از فرزند خود جدا بماند که این حالت اثرات ناگوارى بر روى تربیت فرزندان مى‏گذارد.»(25)

2ـ گرایش به خلافکارى در فرزندان
آسیب‏شناسان اجتماعى، یکى از عمده‏ترین علل بزهکارى کودکان را ستیز در خانواده مى‏دانند و معتقدند جدایى والدین نقش بسیار منفى و ویران‏گرى در شخصیت کودکان دارد و زمینه را براى ارتکاب بزهکارى در آنان فراهم مى‏آورد. بیشتر بزهکاران آغاز سرکشى خود را جدایى پدر و مادر، اختلافات خانوادگى و متشنج بودن فضاى خانواده ذکر کرده‏اند. جاى تردید نیست که خانواده نقش مهمى در پایه‏ریزى شخصیت کودک بر عهده دارد. کودک امنیت عاطفى خود را در آغوش خانواده به دست مى‏آورد. بنابراین هر نوع خدشه‏اى که به این امنیت عاطفى وارد شود، در روند طبیعى شکل‏گیرى شخصیت، ممکن است.

3ـ ناسازگارى فرزندان با نامادرى یا ناپدرى
کمتر دیده شده که نامادریها همچون مادر، دلسوز و مهربان باشند و بتوانند خلأ عاطفى فرزندانى را که از آغوش پر مهر مادر بریده شده‏اند، پر کنند. در مورد ناپدرى نیز همین امر صادق است. البته هستند زنان و مردانى که نسبت به غیر فرزندان خود، پر محبت و وفا دارند؛ ولى مسلما تعداد آنها کم است. به همین دلیل فرزندان طلاق، گرفتار بزرگترین زیان و خسران مى‏شوند و شاید اغلب آنها، سلامت روانى خود را تا آخر عمر از دست بدهند.

پیامدهاى اجتماعى

1ـ انحرافات جنسى
از هم گسیختگى خانواده، کمبود محبت، طرد خانوادگى، تحقیر و بالأخره بیماریهاى روانى و شخصیت تلقین‏پذیر، جوانان را به سوى فحشا سوق مى‏دهد.

یکى از انحرافات جنسى، «همجنس‏گرایى» است. تحقیقات در این زمینه بیانگر این مطلب است که، یکى از عوامل گرایش به همجنس گرایى «همانند سازى» است. در آسیب‏شناسى اجتماعى همانندسازى چنین تعریف شده است:

«همانندسازى به فرایند عادى یادگیرى نقشهاى اجتماعى مناسب در دوره کودکى گفته مى‏شود که کودک به طور ناهشیار از رفتار بزرگسالانى که براى او مهم هستند، یاد مى‏گیرد.»(26)

خانواده‏هاى تک والدى که بر اثر گسست خانواده، به ناچار چنین شرایطى را براى خود پذیرفته‏اند در ایجاد همجنس‏گرایى مؤثر هستند. روان‏شناسان بر این باورند که محرومیت و دورى از پدر بویژه در زمانى که کودک در مرحله رشد جنسى است، با وجود مادرى سختگیر یا مادرى که دائم به تنهایى در کار پرورش فرزند پسر دخالت مى‏کند، سبب مى‏شود که پسر به چنین انحرافى دچار گردد. بنابراین اگر پسر در خانواده‏اى رشد کند که به شیوه مادرسالارى اداره مى‏شود و مادرش فردى سلطه‏گر و محدود کننده و نقش پدر ضعیف باشد، چون مادر را مظهر و منبع قدرت مى‏داند، خود را با او همانندسازى کرده، و نقش زنانه را مى‏پذیرد و به همین دلیل، ممکن است از نظر برقرارى رابطه جنسى به مردها متمایل گردد.

2ـ افزایش بزهکارى
تحقیقات زیادى گویاى این واقعیت است که رابطه نزدیکى، بین بى‏ثباتى در زندگى و بزهکارى جوانان و نوجوان وجود دارد. شکى نیست که خانواده اولین پایه‏گذار شخصیت هر فردى است که نقش مهمى در تعیین سرنوشت و زندگى آینده او دارد و اخلاق و سلامت روانى فرد تا حدود بسیار زیادى در گرو آن است؛ چرا که فرد پس از متولد شدن تحت تأثیر افکار، عقاید و رفتار اعضاى خانواده خود قرار مى‏گیرد. از این رو خانواده اولین عاملى است که در رفتار تأثیر مى‏گذارد. به طور کلى، طرز تفکر والدین یا سایر اعضاى خانواده ـ به هر شکلى که باشد ـ کم و بیش در فرزندان آنان تأثیر مى‏گذارد و آنچه در اینجا بیشتر مورد توجه است، آثار بد نواقص و کمبودهاى خانوادگى است که متوجه سایر اعضاى خانواده نیز مى‏شود. در اثر همین نواقص است که فرزندان تحت شرایط خاص در معرض فساد و تباهى قرار مى‏گیرند و به تدریج به سوى بزهکارى سوق داده مى‏شوند. در درون خانواده نیز، در مقایسه با سایر اعضا، مادران بیشترین و مؤثرترین نقش را در صلاح و فساد فرزندان دارند؛ چرا که در این رابطه از پیغمبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده است که فرمود:

«السعید من سعد فى بطن امه و الشقى من شقى فى بطن امه.»(27)

سعادت و شقاوت هر کس از زمانى شروع مى‏شود که در رحم مادر زندگى مى‏کند.

گفتار چهارم: راهکارهاى مقابله با شیوع طلاق

الف) راهکارهاى فردى

1ـ کفو و همسان بودن
از شرایط مهم ازدواج، همسان بودن است. زن و مردى مى‏توانند در کنار همدیگر زندگى سعادتمندى را آغاز کنند که از نظر ظاهر و باطن به هم شباهت داشته باشند. قرآن در این زمینه مى‏فرماید: «و الطیبات للطّیبین و الطیّبون للطیّبات»(28) زنان پاک، از آنِ مردان پاکند و مردان پاک از آن زنان پاک.

رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در این زمینه مى‏فرماید:

«انکحوا الاکفاء و انکحوا منهم و اختاروا لنُطِقکُم.»(29)

زمینه ازدواج هم‏کفوها را فراهم کنید و با همسان خود ازدواج کنید. و آنان را براى به وجود آمدن فرزندان شایسته به عقد خود در آورید.

اولین مسأله در همسان بودن، ایمان و دیانت است. چه بسا زن و مردى که هر دو مسلمانند، ولى یکى مؤمن و دیگرى بى‏ایمان است.

دومین مسأله، داشتن تقوا است که در جنبه‏هاى رفتارى، رعایت حقوق متقابل، در برخورد با همسر و سایر افراد خانواده و نحوه اداره و تدبیر زندگى نمود مى‏یابد.

سومین مسأله، داشتن عقل و هوش است. در اسلام در مورد سطح هوشى توصیه شده است که همسرى انتخاب کنید که توان عقلانى و شناخت زیادى داشته باشد.

در روایات است که براى پسرانتان از احمقها که بهره هوشى کمى دارند، انتخاب نکنید. البته احمقها چند گونه‏اند: اول کسانى که بهره هوشى کمى دارند. گاه ممکن است کسى هوش معمولى داشته باشد، ولى قدرت تجزیه و تحلیل و قدرت حل مشکل و تفکر نداشته باشد؛ دوم کسانى که قدرت بحران‏شکنى ندارند و بعد عاطفى آنان معمولاً به توانهاى شناختى آنها غلبه دارد و تصمیمات شتابزده و اضطراب‏انگیز مى‏گیرند. بنابراین شایسته انتخاب نیستند.

2ـ جلوگیرى از ازدواج در سنین پایین
درباره ازدواج در سالهاى پایین، دشواریها و گرفتاریهایى چند مطرح گردیده که به طرح و بررسى آن مى‏پردازیم.

ـ پیامد جسمانى؛ آمیزش در سنین پایین، به سبب آن که هنوز اندامهاى جنسى دختر نوجوان کاملاً رشد نیافته به وى آسیب وارد مى‏کند.

ـ پیامد روانى؛ برخى مى‏گویند با توجه به دگرگونیهاى روانى در سن نوجوانى، ازدواج در سن پایین، سبب ضرر بر عروس نوجوان مى‏شود. اما مخالفان افزایش سن ازدواج بیان مى‏دارند: به نظر مى‏رسد که با توجه به دگرگونیهاى خاص دوران نوجوانى، این ایراد چندان منطقى نباشد. از نظر روانى، نوجوان در این دوران داراى احساسات جنسى و میل جنسى شدید است و از طرفى گروه همسالان براى او نقش مهمى دارند. او مى‏کوشد تا هویت مستقل براى خویش کسب کند و نیز داراى آشفتگى و هیجانهاى روحى است. ازدواج براى چنین فردى مى‏تواند مفید باشد. نیاز جنسى او را تأمین مى‏کند، هویت مستقلى به عنوان بانوى خانه براى او فراهم مى‏سازد و آشفتگى روحى او را تسکین مى‏دهد.

در گذشته دختران را از سنین پایین آموزش مى‏دادند که چگونه از کودک نگهدارى کنند و خانه‏دارى نمایند. به همین جهت دخترانى که در سنین پایین ازدواج مى‏کردند، بسیارى از اوقات ازدواج موفقى داشتند؛ ولى اکنون برخى دختران که در سن بالا نیز ازدواج مى‏کنند ـ به سبب آن که هیچ‏گونه آموزشى براى ورود به کانون خانواده نمى‏بینند ـ مشکلات زیادى دارند. بى‏گمان، آموزش دختران حتى در اوان نوجوانى، مى‏تواند توانایى همسردارى مناسب و نگهدارى و تربیت کودک را در او پدید آورد.(30) بنابراین، جوانان علاوه بر بلوغ جنسى باید به بلوغ فکرى نیز رسیده باشند و آمادگى لازم را از هر جهت براى ازدواج داشته باشند.

ـ راهکارهاى مناسب براى شناخت متقابل
وقتى قرار است دو نفر یک عمر با یک‏دیگر زندگى مشترک داشته باشند، باید دیدگاههاى مشترک، سلیقه‏هاى متناسب با هم و افکار و اخلاق و روحیاتى که به یک‏دیگر نزدیک بوده، داشته باشند و حساسیتهاى خانوادگى از دو سوى مورد توجه باشد. مگر نه این که ناسازگاریهاى اخلاقى، اغلب پس از ازدواج و برآورده نشدن برخى توقعات متقابل یا ناهنجاریهاى رفتارى زوجین یا فامیلهاى آنان بروز مى‏کند! شناخت قبلى و پرس و جوهاى پیش از عقد و کسب آگاهى از ویژگیها و مشاوره با دیگران، راهى براى پیشگیرى از بروز اختلافات است.

ب) راهکارهاى خانوادگى

1ـ رفع اختلافات از طریق بزرگان فامیل
یکى دیگر از فرامین اسلام در جهت محدود کردن طلاق و جلوگیرى از وقوع آن، که متأسفانه در جوامع اسلامى فراموش شده است، لزوم رجوع اختلافات زناشویى به حکمیت است. این حَکَم‏ها باید از بین خویشاوندان طرفین و نزدیکان آنها باشند، تا دامنه اختلافات به خارج از محیط خانواده کشانده نشود؛ زیرا اختلافات خانوادگى، همین که از حدود خانواده تجاوز کرد، باعث مى‏شود، زن و مرد اعتماد قبلى را از دست داده و محبت و دوستى که لازمه زندگى زناشویى است، از بین برود. به همین جهت، خداوند در قرآن کریم مى‏فرماید:

«وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُما»(31)

آیه مذکور، اهمیت اصلاح و جلوگیرى از جدایى و اختلاف را با نکته‏اى بس لطیف یادآور شده است و مى‏فرماید: خداوند توفیق خود را شامل حال داورانى خواهد کرد که قصد اصلاح داشته باشند.

2ـ نداشتن توقع بى‏جاى اطرافیان
اطرافیان باید بدانند که نباید بدون اجازه زن و مرد جوان، وارد حریم زندگى آنها شوند. اگر یک مادر، پسرش را براى مرد بودن و شوهر بودن، درست تربیت کرده باشد، دیگر نباید بعد از ازدواج در زندگى او دخالت کند. پدر و مادر باید فکر کند که پسرش بعد از ازدواج وظایف دیگرى هم دارد. همچنین زن باید فکر کند که پدر و مادر شوهرش نهالى را بزرگ کرده و آن را به میوه‏دهى رسانده است و باید از او تقدیر کند.

دخالتهاى بى جا در زندگى زوجین از سوى فامیل هر دو طرف (مرد یا زن) ناپسند و غلط است؛ ولى دلسوزیهاى صادقانه و اظهار نظرهاى دلسوزانه و از سر صدق و خیرخواهى ـ نه دو به همزنى و انتقام‏گیرى و تلافى کردن و... ـ لازم و کارساز است و خلأ کمبود تجربه را در زندگیهاى مشترکى که تازه پاگرفته‏اند، پر مى‏کند.

ج) راهکارهاى اجتماعى

1ـ برگزارى دوره‏هاى مناسب آموزش قبل از ازدواج
ایجاد واحدى آموزشى در دبیرستان که موضوعاتى چون آیین زندگى و سازگارى و تکامل را آموزش دهد، بسیار کارساز است. باید انگیزه‏هاى ازدواج، انتخاب و گزینه‏هاى مورد نظر را به جوانان آموزش داد.

2ـ آموزش حقوق زوجین
تدوین و ارائه آموزشهاى عمومى و رسمى حقوق زوجین به نسل جوان، براى آشنایى و آمادگى قبول مسؤولیت وظایف خود در خانواده مى‏تواند در استحکام و دوام آن مؤثر باشد.

3ـ مشاوره رایگان
ایجاد و توسعه مراکز مشاوره و راهنمایى مخصوص خانواده، متشکل از کارشناسان علوم دینى، روان‏پزشکان و مددکاران اجتماعى، راهگشا خواهد بود.

تلویزیون و تأثیر آن بر انحلال خانواده
در جامعه‏شناسى معمولاً چهار عامل اصلى براى جامعه پذیرى در نظر گرفته مى‏شود. خانواده، مدرسه، گروه همسالان و وسائل ارتباط جمعى. وسائل ارتباط جمعى مثل روزنامه، مجله، کتاب، تلویزیون، رادیو، سینما، ویدئو و... ابزار مهمى هستند که در جامعه‏پذیرى افراد نقش مؤثرى ایفا مى‏کنند.

رسانه‏هاى جمعى معرفى کننده الگوها، نقشها، دیدگاه‏ها و چگونگى روى آوردن به سبکهاى مختلف زندگى مى‏باشند، که ممکن است افراد جامعه به طریق دیگر هرگز به آنها دسترسى پیدا نکنند. تغییرات هنجارى و ارزشهاى اجتماعى به سرعت در رسانه‏هاى گروهى منعکس مى‏شوند و ممکن است به آسانى توسط مردمى که به نحو دیگر ممکن نبود به آنها دسترسى پیدا نمایند، پذیرفته شوند.

تأثیر این رسانه‏ها به قدرى زیاد است که برخى از جامعه‏شناسان از امپریالیسم رسانه‏اى سخن به میان آوردند و به ایجاد یک امپراتورى فرهنگى اشاره مى‏کنند، که کشورهاى جهان سوم بویژه، در برابر آن آسیب‏پذیرند؛ زیرا منابع لازم را براى حفظ استقلال فرهنگى خود در اختیار ندارند.

بنابراین امپریالیسم رسانه‏اى با هدف یکسان‏سازى فرهنگى در کشورهاى مختلف، در جهت تحقق اهداف خود تلاش مى‏نماید تا آنچه را در کشور خود مرسوم است به سایر کشورها سرایت دهد.

از بین رسانه‏هاى گروهى، رادیو و تلویزیون نقش مهمى در ترویج فرهنگهاى مختلف، بویژه غربگرایى دارند. البته باید توجه داشت که تأثیر تلویزیون بیشتر از رادیو است.

آمار رو به ازدیاد طلاق و فروپاشى خانواده در غرب و گرایش به خانواده‏هاى تک والدى و یا همجنس‏گرایى، گویاترین کارنامه براى تزلزل ارکان خانواده در فروپاشى بناى رأفت، عطوفت و مودت در زندگى غربیهاست.

متأسفانه هر چه فرهنگ کشورهاى دیگر در جامعه ما گسترش یابد، آمار فروپاشى و انحلال خانواده هم افزایش مى‏یابد. ازدیاد روز افزون پخش فیلمهاى آمریکایى از شبکه‏هاى مختلف سیما با گرایشهاى فمنیستى که در آن زنان و دختران با ظاهرى فریبنده و دور از حیطه خانواده و آزاد از هر قید و بند به فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى و حتى به نقشهاى غیر متعارف مشغولند، همچنین پخش برخى فیلمهاى داخلى که ندانسته به جنگ با خانواده سنتى برخاسته‏اند، تأثیر بسزایى در پذیرش فرهنگ آنان و بالطبع ازدیاد طلاق را به دنبال دارد. بنابراین با توجه به تأثیرات تعلیمى و تبلیغى رادیو و تلویزیون، این دستگاه‏ها مى‏توانند وسیله‏اى براى ستیز با فرهنگ بیگانه یا ترویج آن باشند.

رسانه‏ها مى‏توانند با استفاده از حوزه‏هاى فکرى و کانونهاى اندیشه در ارتقاى سطح فرهنگى، دانش اجتماعى و زدودن فقر اطلاعات حقوقى و غیرحقوقى خانواده‏ها، نقش مهم داشته باشند.

باید مسؤولین امر (صدا و سیما) در مرحله اول با سیاستگذارى صحیح در جهت کنترل فیلمهایى که نه تنها در قالب پیامهاى ارزشى در جهت آموزش براى داشتن یک خانواده متعادل، گام بر نمى‏دارد، بلکه به اختلافات خانوادگى نیز دامن مى‏زند و در یک کلمه مروج فرهنگ غرب هستند چاره‏اى اساسى بیندیشند و با ارائه الگوهاى موفق فرهنگى و اجتماعى از زنان در عرصه‏هاى مختلف زندگى در گسترش فرهنگ پاسدارى از حفظ کیان خانواده بکوشند.


پى‏نوشت‏ها: ‏
1ـ على‏اکبر دهخدا، لغت‏نامه، واژه طلاق.
2ـ ابن منظور، لسان العرب، ماده طلاق.
3ـ محمدحسن نجفى، جواهر الکلام، کتاب طلاق، ص 274.

5ـ سید مصطفى محقق داماد، بررسى فقهى ـ حقوق خانواده، ص 379.
6ـ شیخ مفید، المقنعه، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1410 ق.، ص 530.
7ـ محمد محمدى رى‏شهرى، میزان الحکمه، ج 5، ص 547.
8ـ همان.
9ـ محمدبن حسن حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 7، ص 267.
10ـ شهید مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، صص 312ـ311.
11ـ همان، ص 315.
12ـ عزت‏الله عراقى، حقوق زناشویى در اسلام، ص 20.
13ـ مجله پیام زن، بهمن 82، صص 50 و 143.
14ـ محمدبن حسن حر عاملى، پیشین، ج 14، ص 31.
15ـ علامه محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 100، ص 373.
16ـ همان، ج 103، ص 232.
17ـ محمد بن محمد بن نعمان مفید (شیخ مفید)، ارشاد مفید، ترجمه سید هاشم رسولى محلاتى، ص 141.
18ـ مهدى کى‏نیا، عوامل اجتماعى طلاق، صص 26ـ25.
19ـ علامه محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 103، ص 232.
20ـ على مشکینى، ازدواج در اسلام، ترجمه احمد جنتى، صص 77ـ74.
21ـ هدایت‏الله ستوده، آسیب‏شناسى اجتماعى، ص 209.
22ـ سید محمدتقى مدرسى، تصویرى نو از روابط خانواده در قرآن، فصلنامه شوراى فرهنگى ـ اجتماعى، 1379، شماره9، ص 55.
23ـ آنتونى گیدنز، جامعه‏شناسى، صص 432ـ431.
24ـ اکرم حیدرى، بلوغ ـ مشکلات روانى جوانان و نوجوانان، افت تحصیلى، صص 70ـ69.
25ـ ادوار تایبر، بچه‏هاى طلاق، مترجم توراندخت تمدن، ص 93.
26ـ حسن نیک چهره محسنى، روان‏شناسى رشد، ص 182.
27ـ محمدرضا قره‏بگلو، روانشناسى و مسائل نوجوانان و جوانان.
28ـ نور / 26.
29ـ علامه محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 103، ص 232.
30ـ مجله پیام زن، سال هشتم، شماره 2.
31ـ نساء / 35.


منبع: رواق اندیشه، شماره 30

طلاق 

طلاق با شکایت مشترک ، طلاق بنا به درخواست یک جانبه، توافقنامه کامل، توافقنامه بخشی: در همه این موارد با خدمات تخصصی مشاوره کنید.

طلاق با شکایت مشترک 

همسران ممکن است به طور مشترک درخواست طلاق کنند(طلاق با شکایت مشترک) و به دادگاه توافقنامه کامل که تمام توافقات پس از طلاق را شرح میدهد ارسال کنند.

توافقنامه کامل

در این توافقنامه، تمام موارد مربوط به فرزندان، از قبیل حق حضانت، حق ملاقات، حق خرجی و غذای کودکان تشریح میگردد. همچنین توضیح در مورد ارث، تقسیم اموال و دارایی ها، بهرمندی از صندوق بازنشستگی و تقسیم AVS.
حق خورد و خوراک(نفقه) بین زوجین مشخص میشود.
توجه 
اینکه زن و شوهر خارجی یا دو ملیتی طلاق گرفته محل اقامت خود را در کجا انتخاب میکنند تاثیر مستقیم بر مقررات مربوط به کودکان مشترک دارد. بنابراین ، حضانت مشترک برای فاصله های طولانی عملی نیست. ملاقات پدر یا مادری که حق نگهداری ندارد همچنین وابسته به شرایط  مکانی است. اگر مقرر گردیده که حق نفقه کودکان مشترک پرداخت گردد و یکی از والدین در خارج از کشور زندگی میکند، میتوان به شرط اینکه کشور مورد نظر با سوییس توافقنامه در اینمورد امضاء کرده باشد، درخواست پرداخت این حقوق از طریق بین المللی کرد. برای اطلاعات بیشتر به خدمات اجتماعی بین المللی Service Social International (ssi) مراجعه کنید.
دادگاه به حرفهای زن و شوهر با هم و به طور جداگانه گوش میدهد . اگر به این نتیجه رسید که تقاضای طلاق و توافقنامه ارائه شده آزادانه و پس از تفکر دقیق تصمیم گرفته شده است، توافق طلاق به احتمال زیاد تصویب خواهد شد.
اگر زن و شوهر تمایل خود را به طلاق پس از  2 ماه جلسه دادگاه اعلام داشتند، طلاق برقرار و توافقنامه به اجرا گذاشته میشود.
توصیه 
هنگامی که توسط دادگاه ، موافقتنامه طلاق به اجرا گذاشته میشود درخواست تغییر دشوار است. از این رو بهتر است قبلا با یک وکیل مورد توافق طرفین مشورت شود.

توافقنامه بخشی

اگر زن و شوهر برای طلاق موافقت کرده ، اما نمی تواند بر تمام عواقب ناشی از طلاق  توافق  کنند، آنها می توانند از دادگاه بخواهند تا در موارد اختلاف تصمیم گیری کند.
دادگاه با زن و شوهر مانند مورد توافقنامه کامل برخورد میکند و  هر یک از زوجین باید تقاضای خود را در خصوص مورد اختلاف در توافقنامهِ پس از طلاق اعلام کند. دادگاه سپس در حکم طلاق تصمیم می گیرید.
توجه
اگر دادگاه تشخیص دهد که شرایط برای طلاق با شکایت مشترک برقرار نیست ، به هر یک از دو همسر مهلتی برای جایگزین کردن تقاضای قبلی با تقاضای یک جانبه طلاق میدهد.

درخواست طلاق یک جانبه

همسر می تواند یک جانبه درخواست طلاق کند در صورتی که زن و شوهر به مدت حداقل 2 سال به طور جداگانه زندگی می کردند. 
همسر می تواند قبل از انقضاء دو سال  تقاضای طلاق کند، در مواردی جدی که تداوم ازدواج غیر قابل تحمل است.
 
در مواردی مقررات مربوط به طلاق با تقاضای مشترک قابل اعمال است وقتی که یکی از زوجین تقاضای طلاق بعد از ترک زندگی مشترک یا قطع رابطه زناشویی کند و طرف دیگر به طلاق به صراحت اعلام رضایت کند و یا تقاضای طلاق جداگانه ارائه کند.

علت نیاز به محلل پس از 3 طلاق

چرا مرد، پس از ٣طلاقه کردن همسرش، برای ازدواج مجدد با او، باید اول با کسی دیگر ازدواج کند؟

قانون محلل در اسلام از توابع قانون طلاق است . نوعی مجازات عاطفی است . تدبیری است از مجرای احساسات برای جلوگیری از تکرار طلاق ، آمارها و تجربه ها نشان می دهد که این قانون اثر فوق العاده در جلوگیری از طلاق داشته است . طلاق از نظر اسلام حلال مبغوض است پیغمبر اسلام در روایتی که شیعه و سنی بالاتفاق روایت کرده اند فرمود : مبغوضترین حلالها در نزد خداوند طلاق است و هم آن حضرت فرمود : ازدواج کنید و طلاق ندهید که عرش الهی از طلاق می لرزد . طلاق ، حلال مبغوض است یعنی چه ؟ یعنی در عین اینکه در حد یک حرام منفور و مبغوض است اسلام مانع اجباری در جلو آن قرار نمی دهد و این خود از یک فلسفه کلی در نظام خانوادگی ریشه می گیرد که مورد توجه اسلام است . از نظر اسلام علقه زوجیت یک علقه طبیعی است و مکانیسم خاص دارد . علاقه زوجین به یکدیگر با اینکه طرفینی است باین شکل است که از جانب مرد آغاز می شود و علاقه زن بمرد از نوع پاسخگوئی است . به همین جهت مقام زن در محیط خانوادگی مقام یک محبوب و مراد است . اسلام تدابیری از مجرای عواطف بکار می برد که نظام خانوادگی بر همین پایه محفوظ بماند یعنی شعله عشق و علاقه مرد همیشه روشن بوده و زن نیز پاسخ گوی آن باشد .
آنچه از نظر اسلام مبغوض و منفور است این است که این شعله خاموش گردد و کانون خانوادگی بسردی گراید ، اما اگر احیانا باین صورت در آمد و زن در قلب مرد سقوط کرد دیگر نباید زن را بزور بمرد چسبانید . زنی که بزور قانون بمرد تحمیل شده باشد حالت امام جماعتی را دارد که اهل محل باو ارادتی نمی ورزند و او بازور پاسبان می خواهد خود را مقتدای مردم کند . اسلام هر کوشش اجباری را برای بقاء زن در چنان محیطی لغو و بیهوده و بر خلاف اساس روابط خانوادگی میداند ، اساس روابط خانوادگی بر حاکمیت متقابل زن و مرد است ، یعنی حاکمیت زن بر مرد از لحاظ عاطفی و احساسی ، و حاکمیت مرد بر زن از لحاظ فکری و رهبری و مدیریت در محیط خانواده . اینست که طلاق از نظر اسلام در عین این که سخت مبغوض و منفور است حلال است ، یعنی آنجا که تدابیر مختلف برای ابقاء علقه زوجین مفید نیفتاده چاره ای نیست جز طلاق .

یکی از تدابیر اسلام برای جلوگیری از طلاق که از طریق عاطفه بکار برده و در حقیقت نوعی مجازات است قانون محلل است . اگر مردی زن خود را طلاق داده و بعد در عده رجوع کرد و یا بعد از انقضاء عده با او ازدواج کرد آنگاه بار دیگر او را طلاق داد و باز در عده رجوع کرد و یا بعد از انقضاء عده با او ازدواج کرد سپس برای نوبت سوم طلاق را تکرار کرد دیگر حق ندارد برای بار چهارم با آن زن ازدواج کند مگر آنکه آن زن با مرد دیگری ازدواج کرده باشد و آن ازدواج بطور طبیعی منجر بطلاق و یا فوت زوج شده باشد . آن ازدواج دیگر قطعا باید دائم باشد نه موقت ، و هم باید عادی و طبیعی باشد یعنی نمی توانند از اول بشرط طلاق ازدواج کنند ، و هم باید زن با شوهر جدید عملا هم بستر شده باشد . در سوره مبارکه بقره آیه 229 میفرماید : طلاق فقط دو بار است ، سپس یا به شایستگی نگهداشتن و یا به نیکی رها کردن .
قرآن بعد توضیحی در باره مهر می دهد که مرد حق ندارد از مهر چیزی پس بگیرد . مگر بعنوان خلع ، آنگاه می گوید اگر نوبت سوم آن زن را طلاق داد دیگر آن زن بر آن مرد حلال نمی شود تا آن زن با مرد دیگری ازدواج کند ، اگر آن مرد دیگر آن زن را طلاق داد مانعی نیست که زن و مرد اول بار دیگر ازدواج کنند بشرط آنکه گمان ببرند حدود خدا را بپا می دارند و به شرایط عمل می کنند اینها است مقررات و حدود الهی برای مردمی که میدانند . پس معلوم شد با گفتن مرد به شخصی که برو زن مرا سه طلاقه کن امکان اینکه زن سه طلاقه شود نیست ، باید جریان به نحوی که گفته شد طی شود و الا نه زن سه طلاقه می شود و نه نیازی به محلل پیدا می شود نیاز به محلل آنگاه پیدا می شود که طلاق سه بار تکرار شود و در فاصله طلاقها رجوع یا ازدواج مجدد صورت گیرد . پس از طلاق سوم این مجازات برقرار می شود . از امام هشتم در باره فلسفه این حکم پرسش شد که به چه علت اگر مردی سه بار زن خویش را طلاق داد دیگر آن زن بر او حرام است مگر آنکه مرد دیگری با آن زن ازدواج کند و طلاق دهد یا بمیرد ، امام فرمود برای اینکه آن مرد سه بار در کاری وارد شد که مورد کراهت خداوندی است ، خداوند به این سبب این مجازات را مقرر کرد که مردم طلاق را سبک نشمارند و زنان را آزار نرسانند .
یعنی بدانند مانند جامه ای نیست که مرد هر ساعتی خواست آن را بپوشد و هر ساعتی خواست آن را بکند. همه تدابیر را چه به صورت تشویق و چه به صورت مجازات از طریق همان عواطف باید به کار برد . قانون محلل چنین تدبیری است . قانون محلل در جلوگیری از طلاق تأثیر بسزائی داشته و همواره به شکل یک تهدید دردناک جلو چشم مردان بوده است . مردانی که یک در صد احتمال می داده اند که به سراغ زن اول خود خواهند رفت از مبادرت به طلاق سوم خودداری کرده اند و به همین دلیل است که بسیار کم اتفاق افتاده است که چنین نیازی پیدا شود و کار به محلل بکشد . هر کدام از ما ، در طول عمر خود یا اصلا طلاقی را که نیاز به محلل پیدا کرده باشد سراغ ندارد و یا اگر سراغ داشته باشد حتما از یک واقعه و دو واقعه تجاوز نمی کند . کدام مجازات است که اینقدر قدرت جلوگیری داشته باشد . در اسلام مطلاقیت و ذواقیت یعنی اینکه کسی مکرر زن بگیرد و طلاق دهد و باز زنان دیگر و بخواهد زنان متعدد را بچشد و تجربه کند سخت نهی شده است و عملی مبغوض خداوند معرفی شده است و همچنین محلل واقع شدن پیغمبر اکرم در روایتی که شیعه و سنی نقل کرده اند هر مردی را که کار طلاق را به آنجا می رساند که نیاز به محلل پیدا شود لعنت فرمود هم خود محلل را و البته مورد لعن موردی نیست که ازدواج و طلاق محلل به صورت طبیعی و عادی صورت گرفته باشد مقصود جائی است که شخص به منظور یک لذت موقت ازدواج کند .



۶ کار ممنوعه پس از طلاق

خبرگزاری فارس: ۶ کار ممنوعه پس از طلاق

دور ریختن عکس‌های یادگاری یکی از اولین کارهایی است که برخی افراد بعد از طلاق انجام می‌دهند؛ درست است که کنار گذاشتن نشانه‌های زندگی تاریک گذشته می‌تواند به ما در کنار آمدن با شرایط جدید کمک کند، اما مواظب باشید از آن طرف بام نیفتید.

به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس، روزنامه خراسان امروز چهارشنبه 25/02/92 نوشت: پیامدهای حاصل از پدیده تلخ طلاق در زمینه های متعددی خود را نشان می دهد. این پیامدها بسته به شرایط فکری، فرهنگی، خانوادگی و اقتصادی فرد، تاثیرات متفاوتی بر زندگی او خواهد گذاشت.

کارشناسان تلاش می کنند با مطالعه و بررسی این مسائل، میزان تبعات حاصل از طلاق را کاهش دهند. بر این اساس به افرادی که طلاق گرفته اند توصیه های مختلفی می کنند. سپیده دانایی در پایگاه اطلاع رسانی خود به کارهایی اشاره کرده است که افراد پس از طلاق نباید آن ها را انجام دهند. بخشی از این مطلب را در ادامه می خوانیم.

زود ازدواج نکنید

نتایج بررسی ها نشان می دهد، احتمال شکست در ازدواج هایی که به سرعت پس از طلاق انجام می شود، زیاد است. زیرا در این فرصت کم امکان شناخت درست و واقعی مسائلی که باعث شکست ازدواج قبلی شما شده است، وجود ندارد. پس بهتر است بین طلاق و ازدواج دوم حداقل چند ماهی فاصله بیندازید و اگر این روزها احساس تنهایی و بی پناهی شما را آزار می دهد، به فکر راه های بهتری برای کنار آمدن با آن باشید، راه هایی مثل ورزش کردن، صرف وقت با دوستان و اقوام و یادگیری هنر و مهارت های جدید.

سر خودتان را زیادی شلوغ نکنید

برخی افراد برای فراموش کردن ناراحتی ها و از همه مهم تر، پر کردن تنهایی خود، بعد از طلاق آن قدر کار برای خود می تراشند که دیگر وقتی برای تفریح ندارند. اضافه کاری زیاد، شغل دوم یا شرکت در کلاس های آموزشی از جمله اقداماتی است که برخی افراد انجام می دهند. البته بعد از مدتی بیشتر این افراد متوجه می شوند که بیش از قبل مریض می شوند، سرما می خورند یا احساس ضعف به سراغ آن ها می آید. باید توجه کرد که بدن در زمان استرس و تنش دچار تغییراتی می شود و یکی از اولین تغییرات کاهش قدرت ایمنی بدن است.

افرادی که بعد از طلاق به صورتی افراطی سر خود را گرم می کنند، ممکن است دیگر استرس و تنش را در سطح بالا احساس نکنند ولی این امر باعث می شود بدنی که از قبل دچار تغییراتی شده است فرصت بهبود را از دست بدهد. بعد از طلاق، افراد حتما باید زمان مناسبی را به استراحت و خواب کافی اختصاص دهند. از طرفی، رسیدگی به تغذیه و ظاهر اهمیت دارد زیرا از این طریق می توانید بخشی از اعتماد به نفسی را که طی طلاق از دست داده اید، بازیابید.

سراغ هر تفریحی نروید

تنهایی بعد از طلاق یکی از آن مشکلاتی است که تا تجربه نشود، بیشتر افراد متوجه سختی آن نمی شوند. افراد تا پیش از طلاق چندان به این موضوع فکر نمی کنند. حتی ممکن است به دلیل کشمکش های شدید آرزو کنند که کاش تنها زندگی کنند! اما بعد از طلاق این تنهایی تازه ابعاد گسترده خود را آشکار می کند به ویژه زمانی که بچه ای نیز در میان نباشد. برخی افراد بعد از طلاق زمان زیادی را صرف گشت زدن در اینترنت یا دیدن برنامه های تلویزیون می کنند. برنامه ریزی مناسب برای پر کردن اوقات تنهایی یکی از نکاتی است که به هیچ عنوان نباید از نظر دور داشت و اهمیت آن را دست کم گرفت.

خانه تکانی نکنید

دور ریختن عکس های یادگاری یکی از اولین کارهایی است که برخی افراد بعد از طلاق انجام می دهند. درست است که کنار گذاشتن نشانه های زندگی تاریک گذشته می تواند به ما در کنار آمدن با شرایط جدید کمک کند، اما مواظب باشید از آن طرف بام نیفتید. این که تمام لباس هایی را که در طول سال های زندگی مشترک خریده اید کنار بگذارید یا این که بسیاری از وسایل زندگی تان را به این دلیل که شما را یاد خاطراتتان می اندازد به دیگران ببخشید، می تواند بعد از مدتی باعث پشیمانی تان شود. بعد از طلاق اغلب پیش بینی های مالی اشتباه از آب در می آید و خرج ها بیشتر از آن چیزی است که افراد تصور می کردند.

در این شرایط خرج تراشی برای خود اشتباه است. سعی کنید تا حد امکان از همان وسایل قدیمی خود استفاده کنید. در نهایت، اگر احساس کردید در زمان استفاده از آن وسیله یا لباس آن قدر حال بدی به شما دست می دهد که احساس خفگی می کنید، می توانید برای مدتی بخشی از آن ها را کنار بگذارید و بعد از التیام زخم ها دوباره سراغ آن  ها بروید.

دور همه خط نکشید

بعد از طلاق، رابطه خویشاوندی هر یک از همسران با عده ای قطع می شود و در نتیجه اسامی افرادی که تا چندی پیش با آن ها رفت و آمد داشتند در فهرست سیاه قرار می گیرد، اما برخی افراد در زمینه روابط اجتماعی بعد از طلاق خود به صورت افراطی تصمیم می گیرند و ناگهان ارتباط خود را با دوستان سابق، همسایه ها یا حتی همکاران خود قطع می کنند. البته برای این کار خود دلایلی نیز می آورند.

آن ها می گویند نمی خواهند درباره وضعیت زندگی خانوادگی خود مجبور به توضیح باشند، البته یکی دیگر از دلایل نیز دور شدن از افرادی است که آن ها را یاد زندگی گذشته می اندازند. از دست دادن دوستان و افرادی که تا مدتی پیش با آن ها رابطه عاطفی داشتید احساس تنهایی بعد از طلاق را به نحو قابل توجهی تشدید می کند.

در عین حال، برخی افراد امکان درد دل با خانواده و خویشاوندان نزدیک خود را نیز ندارند و احساس می کنند اگر درباره مشکلات خود با آن ها صحبت کنند، آن ها بیشتر غصه می خورند.

در این شرایط شاید روش بهتر، انتخاب برخی دوستان برای ادامه و البته تقویت رابطه است. بد نیست به این نکته توجه کنید که در بسیاری از موارد این تصور ماست که دوست ما می خواهد دائم درباره همسر سابق یا زندگی گذشته ما سوال کند. به جای این پیش داوری ها، سعی کنید حتما دوستانی را برای خود نگه دارید و با ادامه دادن رابطه با آن ها از منزوی شدن خودداری کنید.

به شهر دیگری نروید

یکی از انتخاب هایی که می تواند بعد از طلاق برای برخی وسوسه کننده باشد، دور شدن از محل زندگی است. برخی افراد ترجیح می دهند محل زندگی خود را به کلی تغییر دهند. رفتن به شهری دیگر یا حتی کشوری دیگر می تواند رویای برخی ها باشد، اما تغییر دادن محل زندگی در برخی موارد گزینه خوبی نیست.

اگر افراد بعد از طلاق ترجیح دهند نزدیک پدر و مادر، خویشاوندان یا دوستان زندگی کنند، نه تنها بد نیست، که به دلیل برخورداری از حمایت های جدید مفید هم هست، اما زمانی که افراد به نوعی می خواهند از تمام گذشته خود فرار کنند و به مکانی بروند که هیچ آشنایی با آن ندارند، ممکن است یکی از بدترین انتخاب های خود را انجام داده باشند.

از دست دادن حلقه حمایت ها می تواند وضعیت را بدتر کند و باعث شود افرادی که به تازگی طلاق گرفته اند تنهایی بیشتری را احساس کنند و در صورت مواجهه با مشکلات نتوانند از دیگران کمک بگیرند.

بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی


چرا طلاق در اختیار مرد است؟!

طلاق

قدس آنلاین: گفته شد که قوانین حاکم بر ازدواج، ناشی از طبیعت ازدواج است. از آنجا که ازدواج، وحدت و یکی شدن و طلاق انفصال و جدایی است و طبیعت زن و مرد اینگونه است که مرد طالب است و زن مطلوب،

به گزارش قدس آنلاین، در این مقاله که بخش نخست آن منتشر می شود ضمن بیان منفور و مبغوض بودن طلاق در اسلام، ثابت شده است که به دلیل طبیعت زن و مرد راه طلاق نباید به طور مطلق بسته باشد، بلکه در جایی که امکان ادامه زندگی نیست نباید به زور قانون زن و مرد را در کنار هم نگه داشت و نیز ثابت شده است که طبیعت و روانشناسی زن و مرد اقتضا می‌کند که حق طلاق به طور عادی و طبیعی در اختیار مرد باشد هر چند در مواردی نیز زن می‌تواند از دادگاه تقاضای طلاق نماید یعنی راه طلاق از ناحیه زن نیز بسته نیست هر چند محدود است.

سئوالات اصلی که این مقاله در پی پاسخگویی به آنهاست عبارتند از:

* چرا با آنکه طلاق، در اسلام بسیار مبغوض است، اما در عین حال حلال است؟ چرا طلاق تحریم نشده است؟

* چرا حق طلاق در اسلام عمدتاً در اختیار مرد است؟ ظلم آشکار به زنان و نشانه سلطه مردان به زنان است، چرا اسلام چنین حکمی را تشریع کرده است؟

دنیای مدرن و طلاق:

با آنکه در گذشته زندگی بشر، تلاش‌های فکری و قانونی برای جلوگیری از طلاق، هرگز به اندازه امروز نبود و مانند امروز درباره علل پیدایش و افزایش و راه‌های جلوگیری از طلاق به فکر نبودند، اما طلاق در گذشته بسیار کمتر از امروز بود. طبیعی است علت افزایش طلاق در دنیای امروز وضعیت زندگی اجتماعی و روابط و اخلاق انسان مدرن است که علل طلاق و گسست خانواده را فزونی بخشیده است.

*علل افزایش طلاق در عصر حاضر

دنیای مدرن، انسانی را پرورانده است که اصل در زندگی او لذت و بهره‌مندی فرد و ارضاء خواسته‌های شخصی اوست. مجله نیوزویک می‌نویسد: «علت طلاق در ازدواج‌های ده یا بیست ساله ناسازگاری نیست، بلکه بی میلی به تحمل ناسازگاری‌های دیرین و هوس برای درک لذت بیشتر و کامجویی‌های دیگر است. در عصر قرص‌های ضد حاملگی و دوران انقلاب جنسی و اعتلای مقام زن، این عقیده در میان بسیاری از زنان قوت گرفته که خوشی و لذت، مقدم بر استواری و نگهداری کانون خانوادگی است. زن آمریکایی امروز، کامجوتر از زن دیروزی بوده و در برابر نارسایی آن کم تحمل‌تر از مادر بزرگ خویش است»[1]

نکته نگران‌کننده­ای که باید به آن توجه داشت این است که اکثر طلاق‌ها ناشی از درگیری و عدم همفکری زوجین نیست. مطالعات نشان می‌دهد که تنها حدود یک سوم زوج‌های طلاق گرفته، گفته‌اند که آزار، بحث‌های مکرر و دعواهای جدی، علت طلاق آنان بوده است. این روزها آستانه تحمل افراد، برای مواجهه با ناراحتی‌ها بسیار پایین‌تر از گذشته شده و به همین دلیل ازدواج‌ها به طلاق منجر می‌گردد.

اگر اعتقاد داشته باشیم که طلاق کاری دشوار و نادرست است، زندگی مشترک را به خاطر فرزندان تحمل می‌کنیم، اما اگر باور کنیم که طلاق آسان و قابل قبول است، رابطه زناشویی را به خاطر خودخواهی خودمان قطع می‌کنیم.

متأسفانه این معضل در کشورهای اسلامی و در ایران نیز به تدریج گسترش یافته و گروهی از زنان و مردان مسلمان امروزی نیز متأثر از دنیای مدرن با ترجیح لذات فردی خویش و کاهش آستانه سازگاری، به آسانی تن به طلاق می‌دهند. طلاق در شهرهایی که تأثیرپذیری بیشتری از فرهنگ جدید غرب داشته‌اند، آمار بالاتری دارد.

عامل دیگر مهم افزایش طلاق در غرب، بی بند و باری جنسی و فراهم بودن کامجویی‌های جنسی برای مردان و زنان در سطح وسیع و دامن زدن به بی بند و باری است و این کامجویی‌های خارج از خانواده، میل به خانواده را کاهش داده و خانواده را در معرض سقوط و فروپاشی قرار داده است.

به گفته شهید مطهری پیشقراولان قرن ‌ما، روز به روز عوامل اجتماعی طلاق و انحلال کانون خانوادگی را افزایش می‌دهند و با یکدیگر در این راه مسابقه می‌دهند و آنگاه فریاد می‌کشند که چرا طلاق اینقدر زیاد است؟ این‌ها از طرفی عوامل طلاق را افزایش می‌دهند و از طرف دیگر می خواهند با قید و بند کانون جلو آن را بگیرند.[2]

واژه طلاق:

طلاق[3] در لغت به معنای آزاد ساختن از قید و بند است و آنگاه به صورت استعاره در رها کردن زن از قید و بند ازدواج استعمال شده است.[4]

طلاق مبغوض الهی

در روایات، کلمات و سیره عملی پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) مشاهده می‌شود، که آنان طلاق را بسیار مذموم و منفور معرفی کرده‌اند. برخی از روایات بدین قرارند:

امام باقر (ع) از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل فرمودند:

«جبرئیل آن‌قدر بر من درباره زن سفارش و توصیه کرد که گمان کردم طلاق زن، جز در وقتی که مرتکب فحشاء قطعی شده باشد سزاوار نیست.»[5]

امام صادق (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل فرمودند:

«چیزی در نزد خدا محبوب‌تر از خانه­ای که در آن پیوند ازدواجی صورت می‌گیرد وجود ندارد و چیزی در نزد خداوند مبغوض‌تر از خانه‌ای که در آن خانه پیوندی با طلاق بگسلد وجود ندارد. آنگاه امام صادق (ع) فرمود: اینکه در قرآن نام طلاق مکرر آمده و جزئیات کار طلاق مورد عنایت و توجه قرآن واقع شده، از آن است که خداوند جدایی را دشمن می‌دارد.»[6]

همچنین در روایات اهل سنت، روایاتی فراوان است. در سنن ابن ماجه از پیامبر (ص) نقل کرده است که:

«مبغوض‌ترین حلال در نزد خداوند طلاق است»[7]؛ یعنی در میان حلال‌ها هیچ چیز به اندازه طلاق، مبغوض نیست.

علت مجاز بودن طلاق در اسلام

چرا اسلام با آنکه طلاق را بسیار مبغوض می‌داند­، آن را تحریم نکرد؟ اگر طلاق حلال است، مبغوض بودن یعنی چه؟ و اگر مبغوض است، حلال بودن یعنی چه؟

مگر غیر از این است که اسلام هر عملی را که منفور و مبغوض می‌داند - همچون شراب‌خواری و قمار و ظلم و قتل نفس - تحریم کرده است؟ پس چرا طلاق را تحریم نکرده است؟ اسلام از یک سو طلاق را منفور می‌داند، از سوی دیگر موانعی در مقابل مرد قرار نمی‌دهد و او را در طلاق زن آزاد می‌گذارد، چرا چنین است؟

در پاسخ باید گفت که ازدواج و زندگی زناشویی یک پیوند طبیعی است نه پیوندی قراردادی همچون خرید و فروش، اجاره، وکالت و مانند آنها. این امور صرفاً یک سلسله قراردادهای اجتماعی‌اند که طبیعت و غریزه در آنها نقشی ندارد و قانونی هم از ناحیه طبیعت برای آنها جعل نشده است. بر خلاف ازدواج که بر اساس یک خواهش طبیعی از سوی طرفین شکل گرفته و از این‌رو قوانین آن باید با قوانین فطری و طبیعی ازدواج سازگار باشد.

پیمانی که اساس آن بر محبت و یگانگی است، قابل اجبار و الزام نیست. با زور و الزام قانونی می‌توان دو همکار و شریک را ملتزم به همکاری ساخت که بر اساس رعایت عدالت با یکدیگر همکاری نمایند، اما نمی‌توان با زور و اجبار قانون دو نفر را وادار نمود که یکدیگر را دوست داشته باشند و به هم محبت بورزند، برای یکدیگر فداکاری کنند و سعادت دیگری را سعادت خود بدانند. اگر زن و شوهر در پیمان عاطفی ازدواج، به بن بست رسیدند و شعله محبت میان آنها خاموش شد، راهی جز طلاق و جدایی نیست، چون زن و شوهر به هیچ وجه تعلق و وابستگی روحی نداشته و نمی‌توانند با یکدیگر زندگی کنند. اسلام کوشش‌های فراوانی به کار برده است تا زندگی خانوادگی از لحاظ طبیعی باقی بماند؛ یعنی زن در مقام محبوبیت و مرد در مقام طلب و علاقه و حضور به خدمت باقی بماند، اما پس از آنکه می‌بیند اساس طبیعی این عُلقه و محبت خاموش شده و هیچ تعلق و دلبستگی وجود ندارد، نمی‌تواند خانواده را یک امرِ باقی و زنده فرض کند. لذا طلاق را به عنوان آخرین راه حل می‌پذیرد.

چرا طلاق در اختیار مرد است؟

گفته شد که قوانین حاکم بر ازدواج، ناشی از طبیعت ازدواج است. از آنجا که ازدواج، وحدت و یکی شدن و طلاق انفصال و جدایی است و طبیعت زن و مرد اینگونه است که مرد طالب است و زن مطلوب، از سوی مرد اقدام برای تصاحب است و از سوی زن عقب نشینی برای دلبری و فریبندگی. طبیعت، احساسات مرد را بر اساس در اختیار گرفتن شخص زن و احساسات زن را بر اساس در اختیار گرفتن قلب مرد قرار داده است.

در چنین شرایطی، اگر شعله محبت مرد نسبت به زن خاموش شود، بزرگترین اهانت برای زن آن است که مرد بگوید تو را دوست ندارم اما قانون بخواهد زن را به اجبار در کنار مرد به عنوان همسر نگه دارد. قانون می‌تواند زن را به اجبار در کنار مرد و در خانه او نگه دارد، اما نمی‌تواند زن را در مقام طبیعی خود در محیط زناشویی یعنی مقام محبوبیت و مرکزیت نگهداری کند. قانون قادر است مرد را مجبور به نگهداری از زن و پرداخت نفقه و غیره نماید، اما قادر نیست مرد را در مقام و مرتبه یک فداکار و به صورت یک پروانه در گرد شمع حفظ نماید. از این‌رو خاموش شدن شعله محبت مرد یعنی مرگ ازدواج.

اما حیات خانوادگی با از بین رفتن علاقه زن به مرد از بین نمی‌رود. هر چند حیات خانوادگی وابسته به علاقه طرفین است، اما روانشناسی زن و مرد به گونه‌ای است که علاقه زوجین نسبت به یکدیگر متفاوت است. طبیعت زن و مرد بدین‌گونه است که زن را پاسخ دهندة مرد قرار داده است. علاقه و محبت اصیل و پایدار زن، همان است که به صورت عکس­العمل به علاقه و اقدام یک مرد نسبت به او، پدید می‌آید. از این‌رو علاقه زن به مرد، معلول علاقه مرد به زن و وابسته به اوست. اگر مردی از زن خود شکایت دارد، باید بداند (به طور غالب) در اظهار دوستی و نیاز به او کوتاهی کرده است، و هر زنی که از شوهر خود شکایت دارد، باید بداند (به طور غالب) در تزیّن برای او و در تسلیم و اطاعت نسبت به او کوتاهی کرده است. طبیعت و خلقت حکیمانه خداوند، کلید محبت طرفین را در اختیار مرد قرار داده است. مرد است که اگر زن را دوست بدارد و نسبت به او وفادار بماند، زن نیز او را دوست می‌دارد و وفادار می‌ماند. طبیعت کلید فسخ طبیعی ازدواج را به دست مرد داده است؛ یعنی مرد با بی‌علاقگی و بی‌وفایی خود نسبت به زن، او را سرد و بی‌علاقه می‌کند. برای مرد اینکه محبوب زن نباشد، لطمه به شخصیت زن تلقی نمی‌شود، اما برای زن، محبوب نبودن در نزد مرد، بزرگترین لطمه به شخصیت زن است. سردی و خاموشی علاقه مرد به زن، مرگ ازدواج و پایان حیات خانواده است، اما سردی و خاموشی علاقه زن، خانواده را به صورت مریضی در می‌آورد که امید بهبودی دارد و این بهبودی در دست مرد است. این کار برای مرد اهانت نیست که محبوب رمیده خود را به اجبار قانون نگه دارد تا به تدریج او را آرام کرده و به زندگی علاقه‌مند سازد و اتفاقا زن، این حالت مرد را دوست دارد؛ اما برای زن، اهانتی غیر قابل تحمل است که برای حفظ حامی و دلباخته خود به زور و اجبار قانون متوسل شود. این کار بزرگترین شکست و ضربه روحی برای زن است.[8]

البته اسلام با طلاق‌های ناجوانمردانه؛ یعنی با اینکه مردی پس از امضای پیمان زناشویی و احیانا مدتی زندگی مشترک، به خاطر هوسرانی، همسرش را از خود براند، سخت مخالف است. اما راه چاره این نیست که ناجوانمرد را مجبور به نگهداری زن کند. این نگهداری با قانون طبیعی زندگی خانوادگی مغایر است. زن می‌تواند با زور قانون، خانه را اشغال نظامی کند، اما نمی‌تواند بانوی آن خانواده و رابط جذب احساسات از شوهر و دفع احساسات به فرزندان باشد و هم نمی‌تواند وجدان نیازمند به مهر خود را اشباع کند.

اسلام کوشش‌ها کرده که ناجوانمردی و طلاق‌های ناجوانمردانه از میان برود و مردان جوانمردانه از زنان نگهداری و نگاهبانی کنند. اما اجازه نمی‌دهند که زن به زور و اجبار، نزد مرد زندگی کند.

آنچه اسلام کرده است، درست نقطه مقابل کاری است که غربی‌ها کرده‌اند. اسلام با عوامل ناجوانمردی و بی‌وفایی و هوس بازی به سختی نبرد می‌کند، اما حاضر نیست زن را به زور به ناجوانمرد و بی وفا بچسباند. اما غربی‌ها روز به روز بر عوامل ناجوانمردی و بی‌وفایی و هوس بازی مرد می‌افزایند، آنگاه می‌خواهند زن را به زور به مرد هوسباز و بی‌وفا و ناجوانمرد بچسبانند.

منابع :

[1] آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ص 231 - 232

[2] مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 233.

[3] طلاق به معنای تطلیق است مثل سلام به معنای تسلیم و کلام به معنای تکلیم. ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج1، ص 125.

[4] ر.ک به: المیزان ج 2 ص 230 و قاموس قرآن و مفردات راغب ماده طلاق.

[5] بهاءالدین خرمشاهی، پیام پیامبر، ص430.

[6] وسائل الشیعه، ج 22، ص 7.

[7] ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 650.

[8] البته این مسأله در صورتی است که علت بی‌علاقگی زن، فساد اخلاق و ستمگری مرد نباشد که در این صورت اسلام اجازه نمی‌دهد که مرد سوء استفاده کرده و همسرش را برای اضرار و ستمگری نگه دارد و طلاق ندهد. در این موارد زن می‌تواند از قاضی درخواست طلاق قضایی کند

حوزه

مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق

مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق


   
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
اولین  ۱ ۲  بعدی آخرین

چه زمانی برای طلاق مناسب است؟

  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
به گزارش «شیعه نیوز»، لابد با این تیتر غافلگیر شده‌اید! در نکوهش طلاق بسیار شنیده‌اید اما این تیتر چه‌بسا پیشگیرانه باشد. راهی برای گریز از چاره‌ای ناگریز! مثلا زمان‌هایی در زندگی زناشویی اتفاق می‌افتد که آن‌قدر غصه‌دارتان می‌کند که به طلاق فکر می‌کنید. اگر طلاق بگیرید زندگی‌تان بهتر می‌شود یا بدتر؟ بچه‌ها چطور با این موضوع برخورد می‌کنند؟ بهترین زمان برای این‌که به همسرتان بگویید طلاق می‌خواهید چه موقع است؟

روزنامه شهروند نوشت: وقتی مشکلی در زندگی زناشویی‌تان پیش می‌آید، این افکار و سوال‌ها به ذهنتان هجوم می‌آورند. گاهی‌اوقات وقتی آن مشکل حل می‌شود، فکر طلاق ناخودآگاه از بین می‌رود.

اما اگر این افکار ناپدید نشدند و به‌طور مداوم فکرتان را مشغول کردند چه؟

وقتی به‌طور مداوم به طلاق و نتایج آن فکر می‌کنید، باید زندگی و رابطه‌تان با همسرتان را به خوبی ارزیابی کنید. یک قدم به عقب بروید و ببینید چرا چنین احساسی پیدا کرده‌اید و چه مدت است که این افکار و احساسات شما را مشغول کرده است؟ آیا چیز خاصی در زندگی‌تان باعث شده فکر کنید که طلاق تنها راه نجات و تنها تصمیم درست برای شماست؟

خیلی‌وقت‌ها پیش می‌آید که فکر می‌کنید طلاق چاره‌کار شماست و روز بعدی که از خواب بیدار می‌شوید همه‌چیز به نظرتان خوب می‌آید. پستی‌و‌بلندی‌هایی مثل این باید شما را به این فکر بیندازد که چه‌چیز برایتان اهمیت دارد و زندگی‌تان چطور می‌تواند بهتر یا بدتر شود.

طلاق مساله‌ای ناگوار است و تصمیم گرفتن برای طلاق را نباید آسان گرفت. فهمیدن این‌که کی وقت طلاق رسیده، کار سختی است.

تصمیم نهایی برای طلاق فقط توسط خودتان گرفته می‌شود و این شما هستید که باید ببینید میل‌تان به کدام طرف است. اگر هنوز همسرتان را دوست دارید و می‌خواهید که زندگی‌تان درست شود، دست نگهدارید.

ممکن است برای جدایی از همسرتان دلایل قابل‌توجیهی داشته باشید اما پرسش‌نامه زیر به شما کمک می‌کند تا بدانید این تصمیم درست است یا نه؟

به هریک از سوالات زیر با «درست» و «نادرست» جواب بدهید و در انتها جواب درستی که کارشناسان به این سوالات داده‌اند را با پاسخ خودتان مطابقت دهید.

۱- درگیری و مشاجره همیشگی بین شما و همسرتان نشانه این است که از یکدیگر جدا شوید.
۲- شما و همسرتان دیگر هیچ وجه‌مشترکی در سلایق و عقایدتان با هم ندارید و این موضوع دلیل خوبی برای جدایی است.
۳- در یک ارتباط خوب، بیشتر اختلاف‌نظرها و مشکلات زناشویی به مرور زمان برطرف و حل می‌شود.
۴- یک ازدواج خوب به این معناست که زن و شوهر تعریف یکسان و مشترکی از عشق داشته باشند.
۵- زن و شوهر از هم جدا می‌شوند چون دیگر عاشق هم نیستند.
۶- خیانت باعث از بین رفتن رابطه زناشویی نمی‌شود.
۷- بیشتر افراد در ازدواج دوم موفق‌تر هستند چون در ازدواج اول تجربه‌های خوبی به دست آورده‌اند.

نظر مشاور درباره مشاجره
به‌گزارش تبیان، این خیلی عجیب است که بیشتر همسران تصور می‌کنند اختلاف سلیقه و گاه مشاجره نشانه ناموفق‌بودن یک زندگی زناشویی است اما به عقیده روانشناسان، ارتباطی که در آن هیچ اختلاف‌نظری وجود نداشته باشد، بیشتر از یک رابطه پرجدال در خطر طلاق قرار دارد زیرا شما انسان هستید و به دلیل تفاوت زندگی خانوادگی و فرهنگی‌تان خصوصیاتی متفاوت از یکدیگر دارید و جروبحث و اختلاف، یک موضوع بسیار طبیعی در رابطه شماست.

شما و همسرتان دیگر هیچ وجه‌مشترکی در سلایق و عقایدتان با هم ندارید و این موضوع دلیل خوبی برای جدایی است!

گفتن این حقیقت شما را غافلگیر می‌کند اما بد نیست بدانید تحقیقات کارشناسان نشان داده، زوج‌هایی که زندگی زناشویی موفقی دارند به هیچ‌وجه خصوصیات و وجه‌مشترک زیادی با یکدیگر ندارند و حتی سلایق و عقایشان در تناقض با یکدیگر است اما آن چیزی که ارتباط‌های موفق را از ناموفق جدا می‌کند، نحوه برخورد همسران با اختلاف‌ها و ویژگی‌های متفاوت همسران‌شان است. همسران موفق به خوبی می‌دانند که شریک آنها نمونه کپی‌برداری شده آنها نیست و نباید مثل آینه برای آنها باشند بلکه لازمه یک ازدواج با دوام، احترام گذاشتن به تفاوت‌های طرفین و رشد کردن در میان این ۲ دنیای متفاوت است.

در یک ارتباط خوب بیشتر اختلاف‌نظرها و مشکلات زناشویی به‌مرور زمان برطرف و حل می‌شود
شاید تابه‌حال این خبر به گوش‌تان نخورده باشد اما کارشناسان در تحقیقات‌شان به نتیجه‌ای جالب رسیده‌اند که شما را شگفت‌زده خواهد کرد، هیچ می‌دانستید که ۶۰‌درصد اختلاف‌نظرهایی که همسران در طول زندگی مشترک با یکدیگر دارند، غیرقابل حل است؟

اگر قبول ندارید، یک ورق کاغذ بردارید و تمامی بحث‌هایی که در طول زندگی مشترک با همسرتان داشته‌اید را بنویسید، درنهایت شگفتی متوجه می‌شوید که بیشتر آنها تکراری است و با وجود گذشتن سالیان‌سال از ارتباط‌تان هنوز بر سر موضوعی تکراری با همسرتان بحث می‌کنید اما چیزی که در این بین تغییر می‌کند، نحوه واکنش ۲ طرف نسبت به آن موضوعات است.

پس اگر فکر می‌کنید مشکل شما و همسرتان با گذشت زمان حل خواهد شد، مرتکب اشتباه رایج دیگر زوج‌ها شده‌اید.

به جای انتظار برای گذشت زمان و برطرف‌شدن مشکل، نوع واکنش و سازگاری‌تان را نسبت به اختلاف‌نظر بین خود و همسرتان تغییر دهید.

یک ازدواج خوب به این معناست که زن و شوهر تعریف یکسان و مشترکی از عشق داشته باشند
این نکته را به‌خاطر بسپارید که شما و شریک زندگی‌تان در ۲محیط متفاوت بزرگ شده‌اید و به همین خاطر تعریفی که از عشق و محبت دارید با یکدیگر کاملا متفاوت است. ممکن است همسر شما از روی عشق، کاری برایتان انجام دهد و از این طریق علاقه‌اش را به شما ابراز کند اما شما به‌دنبال راهی هستید که همسرتان به روش دلخواه شما عشقش را ابراز کند. فراموش نکنید که نحوه ابراز علاقه و عشق هر انسانی با دیگران متفاوت است و هرگز از همسرتان نخواهید که دیدگاهی مانند شما درمورد عشق و طریقه محبت‌کردن داشته باشد.

زن و شوهر از هم جدا می‌شوند چون دیگر عاشق هم نیستند
متاسفانه عده‌ای تصور می‌کنند که عشق تنها دلیل ازدواج و ماندن در یک ارتباط است. این عده از افراد ازدواج می‌کنند چون عاشق شده‌اند و بعد به‌راحتی از شریک‌شان جدا می‌شوند، چون دیگر عاشقش نیستند اما این تصور، یک اشتباه محض است چون عشق یک حس است و زمانی هست و زمانی دیگر نیست. این‌که دیگر مثل روزهای اول آشنایی عاشق همسرتان نیستید و به همین دلیل می‌خواهید از او جدا شوید، احمقانه‌ترین فرضیه‌ای است که آن را انتخاب کردید. صبر کنید چون عشق دوباره به وجود خواهد آمد و باردیگر غافلگیرتان خواهد کرد.

خیانت باعث از بین رفتن رابطه زناشویی نمی‌شود
بله، این جمله درست است و اگر یک زن هستید و تنها به‌خاطر خیانت همسرتان می‌خواهید ترکش کنید، لطفا کمی بیشتر فکر کنید. هرچند رویارویی با خیانت و اصلاح ارتباط بعد از آن، کار خیلی ساده‌ای نیست اما اگر واقعا به ارتباط‌تان علاقه‌مند هستید ارزش این مبارزه را خواهد داشت و خبر خوب این‌که بیشتر ارتباط‌هایی که بعد از خیانت دوباره شکل گرفته، موفق‌تر بوده و همسرانی که بعد از خیانت روابط خود را اصلاح کردند و اعتماد را از نو بین خودشان به‌وجود آوردند، ارتباط زناشویی بادوام‌تری داشته‌اند.

بیشتر افراد در ازدواج‌دوم موفق‌تر هستند چون در ازدواج اول تجربه‌های خوبی به دست آورده‌اند
برای این موضوع نمی‌توان قانونی را درنظر گرفت اما این درست است که بسیاری از افراد در ازدواج دوم‌شان موفق‌تر هستند چون اشتباهاتی که در ازدواج اول مرتکب شده‌اند را در ازدواج‌دوم‌شان انجام نمی‌دهند اما باید به خاطر داشته باشید که عشق تنها خامه روی کیک است نه خود کیک و تا زمانی که یاد نگیرید شادی و خوشبختی‌تان را وابسته به فرد دیگری ندانید، امید موفقیت در ازدواج برای‌تان وجود ندارد این‌که خودخواهانه به دنبال افرادی باشید که شما را خوشبخت کنند و درصورت برآورده‌نشدن این موضوع آنها را ترک کنید، اصلا راه درستی نیست. خوشبختی و آرامش را در خودتان به وجود بیاورید و خودخواهانه دیگران را نخواهید.

پرسش پیش از جدایی
تصمیم به‌جدایی گرفته‌اید؟ قبل از این‌که تصمیم نهایی را بگیرید به این ۶ پرسش جواب بدهید.
١- آیا هنوز هم احساس مثبتی به همسرتان دارید؟ اگر رابطه‌تان خشونت‌آمیز نبوده و هنوز هم محبتی نسبت به هم احساس می‌کنید، خوب است که به‌جای جدایی به بهبود رابطه فکر کنید.
٢- آیا همیشه راهتان از هم جدا بوده؟ اگر همیشه هرکدام از شما به‌شیوه خودش زندگی کرده، بعید نیست‌ بودن و نبودن همسرتان فرقی به حالتان نداشته باشد و این رابطه فقط یک نام را یدک بکشد.
٣- آیا طلاق یک تهدید است یا یک تمایل واقعی؟ آیا واقعا می‌خواهید طلاق بگیرید یا این یک تهدید ناشی از افسردگی، خشم، ناامیدی و احساس شکست است؟
۴- آیا این یک تصمیم احساسی است؟ رفتار و تصمیم‌های ما ممکن است کاملا احساسی باشند بدون درنظرگرفتن جنبه‌های عقلانی. تصمیم شما برای جدایی چگونه است؟
۵- انگیزه شما برای جدایی چیست؟ آیا زندگی با این فرد هویت، شخصیت، اعتبار، آبرو، عزت‌نفس، آرامش یا سلامت جسمی و روانی‌تان را تهدید می‌کند و تلاش شما برای بهبود زندگی خودتان است؟
۶- آیا به اثرات منفی جدایی فکر کرده‌اید؟ گاهی طلاق فرصتی برای تمام‌کردن رابطه‌ای اشتباه است اما بعد از جدایی ممکن است شرایطی پیش بیاید که بیشتر احساس خلأ، ناامیدی، افسردگی و شکست کنید. آیا می‌توانید با شرایط تازه به‌خوبی کنار بیایید؟
منبع: شفقنا

مسأله ـ طلاق دادن زن در حالت حیض باطل و بى اثر است.
مسأله ـ طلاق دادن زن در حال حیض یا نفاس در سه صورت صحیح است :
1ـ شوهر بعد از ازدواج مطلقآ با او نزدیکى نکرده باشد.
2ـ زن باردار باشد (همانطور که گذشت زنان باردار گاهى عادت مى‌شوند).
3ـ زن غایب باشد و مرد نتواند، یا برایش مشکل باشد، پاک بودن زن را بفهمد.
مسأله ـ هر گاه زن را از خون حیض پاک مى‌دانسته و طلاقش بدهد، سپس معلوم شود که به هنگام طلاق در حال حیض بوده، طلاق او باطل است. و به عکس، اگر او را در حال حیض بداند و طلاق دهد، بعد معلوم شود پاک بوده، طلاق او صحیح است.
مسأله ـ هر گاه کسى مى‌داند که همسرش در حال حیض یا نفاس بوده، اگر غایب شود، مثلا مسافرت کند و بخواهد او را طلاق دهد و نتواند از حالش با خبر شود، باید تا مدّتى که معمولا از حیض یا نفاس پاک مى‌شود صبر کند.
سؤال ـ آیا ازدواج و مراسم عقد در حال عادت ماهیانه جایز است؟
جواب : مانعى ندارد.
سؤال ـ آیا بخشیدن باقیمانده عقد موقّت (که بمنزله طلاق است) در زمان عادت ماهیانه زوجه جایز است؟
جواب : مانعى ندارد.
مسأله ـ هنگامى که زن از خون حیض پاک شود طلاق او صحیح است، و همسرش نیز مى‌تواند با او نزدیکى کند، هر چند هنوز غسل نکرده باشد؛ ولى احتیاط مستحب آن است که پیش از غسل از نزدیکى خود دارى کند، ولى کارهاى دیگرى که در وقت حیض بر او حرام بوده، مانند توقّف در مسجد و مسّ خط قرآن، تا غسل نکند بر او حلال نمى‌شود، بنابر احتیاط واجب.
 


مشکلات طلاق برای کودک



طعم گس طلاق درکام فرزندانخانواده ، مقدس ترین و مهم ترین بخش از شبکه اجتماعی زندگی کودک است. خانواده حیاتی ترین واحد اجتماعی است که شخصیت کودک در آن پرورش می یابد. تعادل اعضای خانواده در همراه و همدل بودن اعضاست و نبود هر یک از اعضا باعث به وجود آمدن مشکلاتی برای سایر افراد خانواده می شود، در این میان، طلاق حادثه ای است که مسائل و مشکلات فراوانی رابرای افراد به وجود می آورد. طلاق برای مرد و زن تجربه ای تکان دهنده و برای کودکان خاطره ای تلخ و ماندگار است.

با توجه به تلخی ها و آشفتگی های یک جدایی ، خانواده باید روشی را در پیش گیرد تا حداقل آسیب را به اعضای خود وارد کند.
طلاق بر روی مرد و زن پیامدهای خاص خود را دارد. روند طلاق در کودکان تأثیرگذارتر است و متأسفانه به گفته برخی از کارشناسان مسائل خانواده، پدر ومادر در روند طلاق به طور کلی کودکان خود را نمی بینند . کودک در جریان طلاق والدین احساس امنیت، اعتماد به نفس و تداوم زندگی خانوادگی را از دست می دهد. تأثیر طلاق در کودکان زیر ۳ سال باعث از بین بردن اعتماد و دلبستگی کودک به محیط اطراف می شود. بهانه جویی، خشم، عصبانیت، اختلالات خواب، افسردگی و انزوا از دیگر پیامدهای طلاق بر روی این کودکان است.

اثر طلاق در کودکان ۳ تا ۶ سال به گونه دیگر خودنمایی می کند، کودکان در این سن به سمت استقلال و خودکفایی گام برمی دارند و این چالش بزرگ آن ها در این سن است. کودکان در این سن برای خود قدرت های خیالی قائلند و از طرفی به والدین هم اعتماد و یا بی اعتمادی پیدا کرده اند. وقتی طلاق برخلاف دعاها و آرزوهای آنان صورت گیرد نوعی احساس گناه و شکست خوردگی در ذهن آنها به وجود می آید. با این همه میزان و اکنش های هیجانی کودکان بستگی به سن، درک و آگاهی آنان از محیط اطراف دارد. بدیهی است یکی از عواملی که سبب بروز ترس و اضطراب در کودک می شود مشکلات زن و مرد در محیط زندگی است. اغلب کودکان خردسال به دلیل عدم درک صحیح از موضوع مورد بحث والدینشان با بروز رفتارهای پرخاشگرانه و خصمانه درصدد مقابله با شرایط موجود برمی آیند و از طرف دیگر ممکن است تصور کنند که عامل اصلی اختلاف، آن ها هستند و دچار احساس گناه شوند، آنان فکر می کنند اگر رفتار دیگری در ارتباط با پدر ومادر داشته باشند، می توانند درگیری های موجود پدرومادر را کاهش دهند.
کودکان دبستانی اغلب اضطراب ناشی از مشاجره های والدین شان را با نداشتن تمرکز در انجام تکالیف مدرسه و افت تحصیلی نشان می دهند. در سنین نوجوانی فرزندان به طور کامل متوجه طلاق شده و واکنش هایی از جمله خشم زیاد، نگرانی درمورد آینده و احساس مسئولیت نسبت به درست کردن شرایط موجود را دارد و سعی در واسطه قرارگرفتن میان پدر و مادر و ایجاد صلح و آشتی در میان آن را دارند و در شرایطی نیز با خونسردی نظاره گر موضوع طلاق والدین هستند.
دکتر فربد فدایی ـ روان شناس دراین باره می گوید: سن کودک در هنگام طلاق در واکنش های آنان تفاوت ایجاد می کند. اطفالی که در سن ۳ تا ۶ سالگی هستند واکنش شدیدتری نسبت به طلاق دارند. وی تأکید می کند: «اختلالات رفتاری به صورت از دست دادن مهارت هایی که تازه کسب کرد ه اند؛ ظهور می کند، برای نمونه حرف زدن آنها کودکانه تر می شود و یا شب ادراری پیدا می کنند، زیرا مسأله طلاق برای آنان غیرقابل درک است و کودک در هنگام طلاق دچار نگرانی می شود که شاید پدر و مادر نیز او را طلاق دهند.»
به گفته او بسیاری از کودکان طلاق، در یادگیری نیز دچار مشکل می شوند و افت تحصیلی پیدا می کنند.
وی معتقد است: نوجوانان در مرحله بلوغ راحت تر مسأله طلاق را درک می کنند ولی هنوز هم دل آزرده و یاخشمگین به جدایی پدر و مادر نگاه می کنند.
او تأکید می کند: نکته بسیار مهم آن است که کودک در هرسنی خود را مقصر در طلاق پدر ومادر می داند و این موضوع کودک را آزار می دهد. بنابراین نباید دوران نداشتن تفاهم و مشاجره زن و مرد در خانه را بر روی روحیه کودک فراموش کرد حتی اگر پدر ومادر تصور کنند که با بهترین شیوه ممکن و باآرامش و متانت کامل از هم جدا شده اند، بازهم تجسم این که والدین قصد جدایی دارند برای کودک دلهره آور و ترسناک است. برخی روان شناسان معتقدند که ریشه اضطراب های دوران کودکی و یا نوجوانی در احساس گناه، تنش و نگرانی نهفته است . دراین میان خانواده هایی هستند که محیطی متشنج برای کودکان خود فراهم می آورند و دنیای سراسر شادی و امنیت کودک خود را تبدیل به استرس و نگرانی می کنند. این موارد برای کودکان مشکلات بسیاری را به وجود می آورد.
به گفته دکتر فربد فدایی، پسری که مجبور می شود با مادر خود زندگی کند در همانندسازی مثبت مردانه دچار مشکل می شود و برعکس دختری که به ناچار مجبور است با پدر خود زندگی کند قادر به همانندسازی زنانه نخواهد بود، به طور کلی کودکان در پذیرش نقش مبتنی به خود دچار مشکل می شوند.
وی تأکید می کند: گاهی اوقات یکی از والدین چند فرزند را سرپرستی می کند، این موضوع فشار بسیاری رابه فرزند بزرگتر وارد می کند و او برحسب جنسیت خود مجبور است نقش پدر و یا مادری را که طلاق گرفته ایفا کند.
فدایی معتقد است که پدران و مادران تا آن جا که ممکن است از طلاق خودداری کنند و به دنبال راه حل های سازنده تری برای رفع مشکلات خود باشند، اگر مجبور به طلاق شدند، بهتر است این اقدام به آرامی و با توجه به منافع کودکان انجام بگیرد.
البته مسأله برخورد والدین با موضوع طلاق و نوع طرح آن با فرزندان در میزان واکنش های منفی فرزندان نسبت به این مسأله نقش مؤثری خواهد داشت. به طور کلی برخی والدین قبل از قطعی شدن طلاق، آن را با فرزندان مطرح نمی کنند. برخی دیگر بدون آمادگی فرزندان موضوع طلاق را مطرح کرده و برخی فرزندان نیز به دلیل وجود درگیری های لفظی و یا فیزیکی والدین خود نسبت به ایجاد جدایی و طلاق میان والدینشان آگاهی نسبی دارند، اما در همه این موارد روح و روان فرزندان آسیب جدی خواهد دید.
با این همه ، تحقیقات نشان می دهدکه به طور معمول بعد از طلاق شرایط سختی برای فرزندان خواهد بود و اگر فرزندان نتوانند به درستی با این مسأله کنار آیند، دچار مشکلات روحی روانی بسیار جدی خواهند شد، بنابراین، لازم است نقش والدین در زندگی فرزندان به درستی ایفا شود. فرزندان را وسیله و ابزاری برای ابراز خشم نسبت به طرف مقابل خود قرار ندهیم. با کودکان خود صحبت کنیم و به آنها بگوییم طلاق تقصیر آنها نیست و به دست آنها هم قابل پیشگیری نیست. به خاطر داشته باشید که کودک هیچ گاه نمی تواند پدر و مادر خود را طلاق دهد.

احکام طـلاق

احکام طـلاق

مسأله : مردى که زن خود را طلاق مى دهد، باید عاقل و بنابر احتیاط واجب بالغ باشد، و به اختیار خود طلاق دهد، و اگر او را مجبور کنند که زنش را طلاق دهد طلاق باطل است، و نیز باید قصد طلاق داشته باشد، پس اگر صیغه طلاق را به شوخى بگوید صحیح نیست.

مسأله : شرایط صحت طلاق عبارت است از: 1 ـ زن باید هنگام طلاق از خون حیض و نفاس پاک باشد. 2 ـ از هنگام حیض شدن قبل تا زمان طلاق گرفتن در حال پاکى با شوهر خود همبستر نشده باشد. 3 ـ طلاق در حضور دو مرد عادل جارى شود.

مسأله : اگر زن دروغ بگوید یا اشتباه کند و در حالى که حیض است طلاق بگیرد طلاق او باطل است حتى اگر بعداً متوجه شود که هنگام طلاق حائض بوده است طلاق مذکور باطل است. و اگر خیال کند که حائض است اما بگوید پاک هستم و طلاق بگیرد و بعد معلوم شود که حیض نبوده طلاقش صحیح است.

مسأله : طلاق دادن زن در حال حیض یا نفاس در سه صورت صحیح است:

اوّل: آن که شوهرش بعد از ازدواج با او نزدیکى نکرده باشد.

دوّم: آبستن باشد، و اگر معلوم نباشد که آبستن است و شوهر در حال حیض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، اشکال ندارد.

سوّم: مرد بواسطه غایب بودن و مانند آن نتواند پاک بودن زن را بفهمد.

مسأله : اگر زن را از خون حیض پاک بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود که موقع طلاق در حال حیض بوده، طلاق او باطل است و اگر او را در حیض بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود پاک بوده طلاق او صحیح است.

مسأله : کسى که مى داند زنش در حال حیض یا نفاس است، اگر غایب شود مثلا مسافرت کند و بخواهد او را طلاق دهد، و نتواند از حالش با خبر شود باید تا مدتى که معمولا زنها از حیض یا نفاس پاک مى شوند صبر کند.

مسأله : اگر مردى که غایب است بخواهد زن خود را طلاق دهد چنانچه بتواند اطلاع پیدا کند که زن او در حال حیض یا نفاس است یا نه، اگر چه اطلاع او از روى عادت حیض زن، یا نشانه هاى دیگرى باشد که در شرع معین شده باید حال او را استعلام کند و اگر نتواند، باید تا مدتى که معمولا زنها از حیض یا نفاس پاک مى شوند صبر کند و احتیاط مستحب آن است که تا یک ماه صبر کند.

مسأله : اگر با عیالش که از خون حیض و نفاس پاک است نزدیکى کند و بخواهد طلاقش دهد، باید صبر کند تا دوباره حیض ببیند و پاک شود و همچنین اگر در حال حیض یا نفاس با او نزدیکى کند نمى تواند در پاکى بعد از آن حیض یا نفاس او را طلاق دهد اگر چه در آن پاکى با او نزدیکى نکرده باشد، ولى زنى را که نه سالش تمام نشده، یا آبستن است، اگر بعد از نزدیکى طلاق دهند، اشکال ندارد، و همچنین است اگر یائسه باشد یعنى اگر سیّده است بیشتر از شصت سال قمرى و اگر سیّده نیست بیشتر از پنجاه سال قمرى داشته باشد.

مسأله : هر گاه با زنى که از خون حیض و نفاس پاک است نزدیکى کند و در همـان پاکى طلاقش دهد اگر بعد معلوم شود که موقع طلاق آبستن بوده اشکال ندارد.

مسأله : اگر با زنى که از خون حیض و نفاس پاک است نزدیکى کند و مسافرت نماید، چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد و نتواند حال او را در سفر استعلام کند، باید بقدرى که زن معمولا بعد از آن پاکى، خون مى بیند و دوباره پاک مى شود صبر کند. و احتیاط مستحب آن است که آن مدّت کمتر از یک ماه نباشد.

مسأله : اگر مرد بخواهد زن خود را که بواسطه اصل خلقتش یا مرض یا بواسطه خوردن قرص که زنان براى جلوگیرى از خون حیض مى خورند و حیض نمى بیند طلاق دهد. باید از وقتى که با او نزدیکى کرده تا سه ماه از جماع با او خود دارى نماید و بعد او را طلاق دهد.

مسأله : طلاق باید به صیغه عربى صحیح و به کلمه «طالق» خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: «زَوْجَتى فاطِمَة طالقٌ»; یعنى: زن من فاطمه رها است و اگر دیگرى را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: «زَوْجَةُ مُوکِّلِى فاطِمَةُ طالِقٌ».

مسأله : زنى که صیغه شده، مثلا یک ماهه یا یک ساله او را عقد کرده اند طلاق ندارد، و رها شدن او به این است که مدتش تمام شود، یا مرد مدت را به او ببخشد به این ترتیب که بگوید: مدت را به تو بخشیدم و شاهد گرفتن و پاک بودن زن از حیض در عقد موقت لازم نیست.

 

عِـدّه طـلاق

مسأله : زنى که نُه سالش تمام نشده و زن یائسه (9) عده ندارد، یعنى اگر چه شوهرش با او نزدیکى کرده باشد، بعد از طلاق مى تواند فوراً شوهر کند.

مسأله : زنى که نُه سالش تمام شده و یائسه نیست اگر شوهرش با او نزدیکى کند و طلاقش دهد، بعد از طلاق باید عدّه نگهدارد یعنى بعد از آن که در پاکى طلاقش داد و مقدارى (هر چند کم باشد) بعد از طلاق پاک بود، بقدرى صبر کند که دوبار حیض ببیند و پاک شود، و همین که حیض سوم را دید عدّه او تمام مى شود و مى تواند شوهر کند. ولى اگر پیش از نزدیکى کردن با او طلاقش بدهد عدّه ندارد، یعنى مى تواند بعد از طلاق فوراً شوهر کند.

مسأله : زنى که حیض نمى بیند اگر در سن زنهایى باشد که حیض مى بینند چنانچه شوهرش بعد از نزدیکى کردن او را طلاق دهد، باید بعد از طلاق تا سه ماه عدّه نگهدارد.

مسأله : زنى که عدّه او سه ماه است، اگر اول ماه طلاقش بدهند باید سه ماه هلالى یعنى از موقعى که ماه دیده مى شود تا سه ماه عدّه نگهدارد. و اگر در بین ماه طلاقش بدهند، باید باقى ماه را با دو ماه بعد از آن و نیز کسرى ماه اول را از ماه چهارم عدّه نگهدارد تا سه ماه تمام شود، مثلا اگر غروب روز بیستم ماه طلاقش بدهند و آن ماه بیست و نه روز باشد باید نه روز باقى ماه را با دو ماه بعد از آن و بیست روز از ماه چهارم عدّه نگهدارد، و احتیاط مستحب آن است که از ماه چهارم بیست و یک روز عدّه نگهدارد تا با مقدارى که از ماه اوّل عدّه نگهداشته سى روز شود.

مسأله : اگر زن آبستن را طلاق دهند، باید تا دنیا آمدن یا سقط شدن بچّه عده نگهدارد، بنابراین اگر مثلا یک ساعت بعد ازطلاق بچّه اوبه دنیا آید، عدّه اش تمام مى شود.

مسأله : زنى که نُه سالش تمام شده و یائسه نیست اگر صیغه شود مثلا یک ماهه، یا یک ساله چنانچه شوهرش با او نزدیکى نماید و مدت آن زن تمام شود یا شوهر مدت را به او ببخشد در صورتى که حیض مى بیند بنابر احتیاط واجب باید به مقدار دو حیض کامل عدّه نگهدارد و شوهر نکند و اگر حیض نمى بیند، چهل و پنج روز باید از شوهر کردن خوددارى نماید. و در صورتى که آبستن باشد با وضع حمل یا سقط جنین عده او تمام مى شود هر چند احتیاط مستحب آن است که به هر کدام از زائیدن یا چهل و پنج روز یا دو حیض کامل که بیشتر است عدّه نگهدارد.

مسأله : ابتداى عدّه طلاق از موقعى است که خواندن صیغه طلاق تمام مى شود، چه زن بداند طلاقش داده اند یا نداند، پس اگر بعد از تمام شدن عدّه بفهمد که او را طلاق داده اند، لازم نیست دوباره عدّه نگهدارد.

 

عدّه زنى که شوهرش مرده

مسأله : زنى که شوهرش مرده اگر آبستن نباشد، باید تا چهار ماه و ده روز عدّه نگهدارد یعنى از شوهر کردن خود دارى نماید اگر چه یائسه یا صغیره یا صیغه باشد، یا شوهرش با او نزدیکى نکرده باشد و اگر آبستن باشد، باید تا موقع زاییدن عدّه نگهدارد، ولى اگر پیش از گذشتن چهار ماه و ده روز، بچه اش به دنیا آید باید تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر کند و این عدّه را عدّه وفات مى گویند.

مسأله : زنى که در عدّه وفات مى باشد، حرام است لباس هاى زینتى بپوشد و سرمه بکشد و همچنین کارهاى دیگرى که زینت حساب شود بر او حرام مى باشد.

مسأله : ابتداى عده وفات در صورتیکه شوهر زن غائب یا در حکم غائب باشد از موقعى است که زن از مرگ شوهر مطلع شود.

مسأله : اگر زن بگوید عدّه ام تمام شده، با دو شرط از او قبول مى شود: اوّل: آن که بنابر احتیاط مورد تهمت نباشد. دوّم: از طلاق یا مردن شوهرش بقدرى گذشته باشد که در آن مدت تمام شدن عدّه ممکن باشد.

 

طلاق بائن و طلاق رِجْعِى

مسأله : طلاق از جهت این که زوج حق رجوع داشته باشد یا خیر به دو قسم تقسیم مى شود: 1 ـ طلاق رجعى: که در این نوع طلاق زوج قبل از پایان عده حق دارد رجوع کند و طلاق را به هم بزند و به زندگى با زن خود ادامه دهد. 2 ـ طلاق بائن: که در این نوع طلاق مرد حق رجوع ندارد. در شش مورد طلاق بائن مى باشد:

اول: طلاق زنى که نُه سالش تمام نشده باشد.

دوم: طلاق زنى که یائسه باشد یعنى اگر سیده است بیشتر از شصت سال و اگر سیده نیست بیشتر از پنجاه سال قمرى داشته باشد.

سوم: طلاق زنى که شوهرش بعد از عقد با او نزدیکى نکرده باشد.

که در این سه مورد زن اصلاً عده ندارد تا مرد بتواند در آن رجوع کند.

چهارم: طلاق سوم زنى که او را سه دفعه طلاق داده اند.

پنجم: طلاق خلع

ششم: طلاق مبارات

که در این سه مورد هر چند زن عده دارد اما مرد حق رجوع ندارد. و احکام اینها بعداً گفته خواهد شد.

مسأله : کسى که زنش را طلاق رجعى داده، حرام است او را از خانه اى که موقع طلاق در آن خانه بوده بیرون کند، ولى در بعضى از مواقع که در کتابهاى مفصل گفته شده و از جمله آنها فحاشى و رفت و آمد با اجانب است، بیرون کردن او اشکال ندارد، و نیز حرام است زن بدون اجازه شوهرش از آن خانه بیرون  رود.

 

احکام رجوع کردن

مسأله : در طلاق رجعى مرد به دو قِسم مى تواند به زن خود رجوع کند:

اول: حرفى بزند که معنایش این باشد که او را دو باره زن خود قرار داده است.

دوّم: کارى کند که از آن بفهمند رجوع کرده است. بنابر این با هر لفظ و عبارت یا عملى که بفهماند او را مجدداً زن خود قرار داده است رجوع محقّق مى شود و ظاهر این است که به نزدیکى کردن رجوع محقق خواهد شد اگر چه قصد رجوع نداشته باشد.

مسأله : براى رجوع کردن لازم نیست مرد شاهد بگیرد، یا به زن خبر دهد، بلکه اگر بدون این که کسى بفهمد، بگوید به زنم رجوع کردم صحیح است. ولى مستحب است براى رجوع کردن شاهد بگیرند امّا اگر بعد از تمام شدن عدّه مرد بگوید که در عدّه رجوع نموده ام لازم است اثبات کند.

مسأله : مردى که زن خود را طلاق رجعى داده، اگر بعد از طلاق زن با مرد مصالحه کند که حق رجوع نداشته باشد مصالحه باطل و مالى را که در مقابل آن گرفته مالک نمى شود. اما اگر مصالحه کند که رجوع نکند، صحیح و اشکالى ندارد.

مسأله : اگر زنى را دو بار طلاق دهد و به او رجوع کند. یا دوبار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق و گذشتن عدّه عقدش کند، یا بعد از یک طلاق رجوع و بعد از طلاق دیگر و گذشتن عدّه عقد کند. بعد از طلاق سوم آن زن بر او حرام است، ولى اگر بعد از طلاق سوم به دیگرى شوهر کند، با چهار شرط به شوهر اول حلال مى شود، یعنى مى تواند آن زن را دوباره عقد نماید:

اول: آن که عقد شوهر دوم دائم باشد، و اگر مثلا یک ماهه یا یک ساله او را صیغه کند، بعد از آن که از او جدا شد، شوهر اول نمى تواند او را عقد کند.

دوم: بنابر احتیاط شوهر دوم بالغ باشد و باید با او نزدیکى و دخول کند. و بنابر احتیاط واجب باید انزال شود و نزدیکى از جلوى زن باشد.

سوّم: شوهر دوم طلاقش دهد یا بمیرد.

چهارم: عده طلاق یا عده وفات شوهر دوم تمام شود.

 

طلاق خُلْع

مسأله : طلاق خلع آن است که زن به هر علتى نخواهد با شوهرش به زندگى ادامه دهد و شوهر هم مایل به طلاق دادن او نباشد ولى زن براى راضى کردن او به طلاق مقدارى مال به او بدهد تا راضى شود او را طلاق دهد. آنچه زن به شوهر مى دهد تا او را راضى به طلاق کند بذل مى گویند و بذل در این نوع طلاق مى تواند به مقدار مهریه زن یا کمتر یا بیشتر از آن باشد ولى باید با توافق دو طرف باشد.

مسأله : در طلاق خلع زن و مرد اگر بخواهند خودشان صیغه طلاق را بخوانند اول باید زن بگوید: «بذلت لک کذا على أن تطلقنى» یعنى این مقدار را به تو مى دهم تا مرا طلاق دهى. و بعد مرد بگوید: «أنت مختلعة على کذا فأنت طالق» یعنى تو را در مقابل چیزى که داده اى طلاق دادم. در این طلاق تمام شرایطى که در طلاق رجعى گفته شده لازم است رعایت شود.

مسأله : اگر زن کسى را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلا اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل صیغه طلاق را اینطور مى خواند: عَنْ مُوکِّلَتى فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِى مُحَمَّد لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ پس از آن بدون فاصله مى گوید: زَوْجَةُ مُوَکِّلى خالَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ هِىَ طالِقٌ و اگر زن کسى را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگرى را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکیل باید به جاى کلمه (مهرها) آن چیز را بگوید، مثلا اگر صد تومان داده باید بگوید: بَذَلْتُ مَأَةَ تُومانْ.

 

طلاق مبارات

مسأله : اگر زن و شوهر یکدیگر را نخواهند و زن مهر خود یا مال دیگرى را به مرد ببخشد که او را طلاق دهد آن طلاق را مبارات گویند.

مسأله : در صیغه طلاق مبارات نیز مثل خلع باید اول زن مهریه خودش را به شوهر ببخشد تا شوهر او را طلاق دهد و حتى مى تواند به فارسى بگوید: «مهریه خودم را به تو بخشیدم تا مرا طلاق دهى». اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:

بارَأْتُ زَوْجَتِى فاطِمَةَ عَلى مَهْرِها فَهِىَ طالِق

یعنى مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رها است و اگر دیگرى را وکیل کند، وکیل باید بگوید:

بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلى فاطِمَةَ عَلى مَهْرِها فَهِىَ طالِقٌ

و در هر دو صورت اگر به جاى کلمه (عَلى مَهْرِها) (بِمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.

مسأله : صیغه طلاق خلع و مبارات باید به عربى صحیح خوانده شود، ولى اگر زن براى آن که مال خود را به شوهر ببخشد مثلا به فارسى بگوید براى طلاق فلان مال را به تو بخشیدم اشکال ندارد.

مسأله : اگر زن در بین عدّه طلاق خلع، یا مبارات از بخشش خود برگردد، شوهر مى تواند رجوع کند و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد.

مسأله : مالى را که شوهر براى طلاق مبارات مى گیرد، باید بیشتر از مهر نباشد بلکه احتیاط واجب آنستکه کمتر باشد ولى در طلاق خلع اگر بیشتر باشد اشکال ندارد.

 

احکام متفرقه طلاق

مسأله : اگر با زن نامحرمى به گمان این که عیال خود اوست نزدیکى کند، چه زن بداند که او شوهرش نیست، یا گمان کند شوهرش مى باشد، باید عده نگهدارد.

مسأله : اگر با زنى که مى داند عیالش نیست زنا کند، چنانچه زن نداند که آن مرد شوهر او نیست، بنابر احتیاط واجب باید عده نگهدارد.

مسأله : اگر مرد، زنى را گول بزند که از شوهرش طلاق بگیرد و زن او شود طلاق و عقد آن زن صحیح است، ولى هر دو معصیت بزرگى کرده اند.

مسأله : هر گاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط کند که اگر شوهر مسافرت نماید، یا مثلا شش ماه به او خرجى ندهد اختیار طلاق با او باشد، این شرط باطل است، ولى چنانچه شرط کند که اگر مرد مسافرت کند، یا مثلا تا شش ماه خرجى ندهد، از طرف او براى طلاق خود وکیل باشد، چنانچه پس از مسافرت مرد یا خرجى ندادن شش ماه، خود را طلاق دهد صحیح است.

مسأله : پدر و جد پدرى دیوانه اى که دیوانگى او متصل بزمان صغیر بودنش باشد، اگر مصلحت باشد مى توانند زن او را طلاق بدهند. و اگر متّصل نباشد با مجتهد جامع الشرائط است و احتیاط آنستکه مجتهد جامع الشرائط هم از آنان اذن بگیرد.

مسأله : اگر پدر یا جد پدرى براى طفل خود زنى را صیغه کند، اگر چه مقدارى از زمان تکلیف بچه جزء مدت صیغه باشد مثلا براى پسر چهارده ساله خودش زنى را دو ساله صیغه کند، چنانچه صلاح بچه باشد، مى تواند مدت آن را ببخشد ولى زن دائمى او را نمى تواند طلاق دهد.

مسأله : اگر از روى علاماتى که در شرع معین شده، مرد دو نفر را عادل بداند و زن خود را پیش آنان طلاق دهد، دیگرى که آنان را عادل نمى داند بنابر احتیاط واجب نباید آن زن را براى خود یا براى کس دیگر عقد کند. ولى اگر شک در عدالت آنان داشته باشد مى تواند آن زن را بعد از تمام شدن عدّه اش براى خود یا براى کس دیگر عقد کند.

احکام غصب

غصب آن است که انسان از روى ظلم، بر مال یا حق کسى مسلط شود و این یکى از گناهان بزرگ است، که اگر کسى انجام دهد، در قیامت به عذاب سخت گرفتار مى شود. از حضرت پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که هر کس یک وجب زمین از دیگرى غصب کند در قیامت آن زمین را از هفت طبقه آن مثل طوق به گردن او مى اندازند.

مسأله : اگر انسان نگذارد مردم از مسجد و مدرسه و پل و جاهاى دیگرى که براى عموم ساخته شده استفاده کنند، حق آنان را غصب نموده، و همچنین است اگر جایى را در مسجد که قبلا دیگرى به آن پیشى گرفته است تصرف کند.

مسأله : چیزى را که انسان پیش طلبکار «رهن» یا «وثیقه» مى گذارد، باید پیش او بماند که اگر طلب او را ندهد طلب خود را از آن به دست آورد، پس اگر پیش از آن که طلب او را بدهد آن چیز را بدون رضایت از او بگیرد، حق او را غصب کرده است.

مسأله : مالى را که نزد کسى «رهن» یا «وثیقه» گذاشته اند، اگر دیگرى غصب کند صاحب مال و طلبکار مى توانند چیزى را که غصب کرده از او مطالبه نمایند و چنانچه آن چیز را از او بگیرند، باز هم رهن است، و اگر آن چیز از بین برود و عوض آن را بگیرند، آن عوض هم مثل خود آن چیز رهن مى باشد.

مسأله : اگر انسان چیزى را غصب کند، باید به صاحبش برگرداند، و اگر آن چیز از بین برود باید عوض آن را به او بدهد.

مسأله : اگر از چیزى که غصب کرده منفعتى به دست آید مثلا از گوسفندى که غصب کرده، بره اى پیدا شود، مال صاحب مال است و نیز کسى که مثلا خانه اى را غصب کرده، اگر چه در آن ننشیند باید اجاره آن را بدهد.

مسأله : اگر از دست بچه یا دیوانه چیزى را که مال آنها است غصب کند، باید آن را به ولىّ او بدهد و اگر از بین رفته، باید عوض آن را بدهد. و اگر بدست آن بچّه یا دیوانه بدهد و از بین برود ضامن است.

مسأله : هر گاه دو نفر با هم چیزى را غصب کنند، اگر چه هر یک بتنهایى مى توانسته اند آن را غصب نمایند، هر کدام آنان به نسبت استیلایى که پیدا کرده ضامن آن است. ولى چنانچه هر کدام از آنان استیلاى کامل بر آن چیز داشته باشد بطوریکه هر گونه تصرّفى بتواند در آن انجام دهد در اینصورت بعید نیست هر کدام ضامن همه آن چیز باشند.

مسأله : اگر چیزى را که غصب کرده با چیز دیگرى مخلوط کند مثلا گندمى را که غصب کرده با جو مخلوط نماید، چنانچه جدا کردن آنها ممکن است اگر چه زحمت داشته باشد، باید جدا کند و به صاحبش برگرداند.

مسأله : اگر گوشواره یا چیز دیگرى را غصب کند و خراب نماید باید تفاوت قیمت ساخته و نساخته را بدهد، و چنانچه براى این که تفاوت قیمت را ندهد، بگوید: آن را مثل اولش مى سازم مالک مجبور نیست قبول نماید، و نیز مالک نمى تواند او را مجبور کند که آن را مثل اوّلش بسازد.

مسأله : اگر چیزى را که غصب کرده بطورى تغییر دهد که از اولش بهتر شود مثلا طلایى را که غصب کرده گوشواره بسازد، چنانچه صاحب مال بگوید مال را به همین صورت بده، باید به او بدهد و نمى تواند براى زحمتى که کشیده مزد بگیرد بلکه بدون اجازه مالک حق ندارد آن را به صورت اولش درآورد. و اگر بدون اجازه او آن چیز را مثل اولش کند، تفاوت قیمت بین ساخته و نساخته را هم باید بدهد.

مسأله : اگر در زمینى که غصب کرده با بذر و نهال خود زراعت کند، یا درخت بنشاند زراعت و درخت و میوه آن مال خود او است و چنانچه صاحب زمین راضى نباشد که زراعت و درخت در زمین بماند، کسى که غصب کرده باید فوراً زراعت یا درخت خود را اگر چه ضرر نماید از زمین بکند، و نیز باید اجاره زمین را در مدّتى که زراعت و درخت در آن بوده به صاحب زمین بدهد و خرابیهایى را که در زمین پیدا شده، درست کند مثلا جاى درختها را پُر نماید. و اگر بواسطه اینها قیمت زمین از اولش کمتر شود، باید تفاوت آن را هم بدهد و نمى تواند صاحب زمین را مجبور کند که زمین را به او بفروشد، یا اجاره دهد. و نیز صاحب زمین نمى تواند او را مجبور کند که درخت یا زراعت را به او بفروشد.

مسأله : اگر صاحب زمین راضى شود که زراعت و درخت در زمین او بماند، کسى که آن را غصب کرده، لازم نیست درخت و زراعت را بکند ولى باید اجاره آن زمین را از وقتى که غصب کرده تا وقتى که صاحب زمین راضى شده بدهد.

مسأله : اگر چیزى را که غصب کرده از بین برود، در صورتى که مثل گاو و گوسفند باشد که افراد آن یکنواخت و مثل هم نیستند بلکه به واسطه خصوصیات مختلف معمولا قیمت آنها تفاوت دارد باید قیمت آن را بدهد و چنانچه قیمت بازار آن فرق کرده باشد، باید قیمت روزى را که مى خواهد بپردازد بدهد و احتیاط مستحب آن است که بالاترین قیمت از روز غصب تا روز پرداخت را بدهد.

مسأله : اگر چیزى را که غصب کرده و از بین رفته مانند فرش هاى ماشینى، ظروف و کتاب و مانند اینها که معمولا مثل آن فراوان است باشد باید مثل همان چیزى را که غصب کرده بدهد، ولى چیزى را که مى دهد باید خصوصیاتش مثل چیزى باشد که آن را غصب کرده و از بین رفته است.

مسأله : اگر چیزى را که مثل گوسفند قیمت افراد آن با هم فرق دارد غصب نماید و از بین برود، چنانچه قیمت بازار آن فرق نکرده باشد ولى در مدتى که پیش او بوده مثلا چاق شده باشد، باید قیمت زمانى که چاق بوده بدهد.

مسأله : اگر شخص دیگرى چیزى را که او غصب کرده از او غصب نماید و از بین برود، صاحب مال مى تواند عوض آن را از هر کدام از آنان بگیرد یا از هر کدام آنان مقدارى از عوض آنرا مطالبه نماید و اگر از اوّلى بگیرد، مى تواند اوّلى از دوّمى مطالبه کند ولى اگر از دوّمى بگیرد او نمى تواند آنچه را که داده از اوّلى مطالبه کند.

مسأله : اگر چیزى را که مى فروشند یکى از شرطهاى معامله در آن نباشد مثلا چیزى را که باید با وزن خرید و فروش کنند، بدون وزن معامله نمایند، معامله باطل است، و چنانچه فروشنده و خریدار با قطع نظر از معامله، راضى باشند که در مال یکدیگر تصرف کنند اشکال ندارد و گر نه چیزى را که از یکدیگر گرفته اند مثل مال غصبى است و باید آن را به هم برگردانند. و در صورتى که مال هر یک در دست دیگرى تلف شود، چه بداند معامله باطل است چه نداند، باید عوض آن را بدهد.

مسأله : هر گاه مالى را از فروشنده بگیرد که آن را ببیند یا مدتى نزد خود نگهدارد تا اگر پسندید بخرد، در صورتى که آن مال تلف شود، باید عوض آن را به صاحبش بدهد.

احکام مالى که انسان آن را پیدا مى کند

مسأله : مال گمشده که از قسم حیوان نیست چنانچه انسان پیدا کند اگر نشانه اى نداشته باشد که بواسطه آن، صاحبش معلوم شود، و قیمت آن کمتر از یک درهم «6/12 نخود نقره سکه دار» نباشد احتیاط واجب آن است که از طرف صاحبش صدقه بدهد.

مسأله : اگر مالى پیدا کند که نشانه دارد و قیمت آن از 6 / 12 نخود نقره سکه دار کمتر است، چنانچه صاحب آن معلوم باشد و انسان نداند راضى است یا نه، نمى تواند بدون اجازه او آن را بردارد، و اگر صاحب آن معلوم نباشد، مى تواند به قصد این که ملک خودش شود بردارد و احتیاط واجب آنستکه هر وقت صاحبش پیدا شد اگر تلف نشده خود مال را و در صورتیکه تلف شده عوض آنرا به او بدهد و احتیاط واجب آنستکه لقطه منطقه حرم مکّه معظّمه را برندارد.

مسأله : هر گاه چیزى که پیدا کرده نشانه اى دارد که بواسطه آن مى تواند صاحبش را پیدا کند، اگر چه صاحب آن کافرى باشد که در امان مسلمانان است، در صورتى که قیمت آن چیز به 6/12 نخود نقره سکه دار برسد باید تا یک سال در محلّ اجتماعات مردم و جائى که احتمال مى دهد صاحب آن آنجا باشد اعلان کند به نحوى که عرف مردم بگویند در مدّت یک سال مرتباً اعلان کرده است، و چنانچه از روزى که آن را پیدا کرده تا یک هفته هر روز و بعد تا یک سال هفته اى یک مرتبه در محل اجتماع مردم اعلان کند کافى است.

مسأله : اگر انسان خودش نخواهد اعلان کند مى تواند به کسى که اطمینان دارد بگوید از طرف او اعلان نماید.

مسأله : اگر تا یک سال اعلان کند و صاحب مال پیدا نشود مى تواند آن را براى خود بردارد به قصد این که هر وقت صاحبش پیدا شد عوض آن را به او بدهد، یا براى او نگهدارى کند که هر وقت پیدا شد به او بدهد، یا از طرف صاحبش صدقه بدهد. ولى احتیاط مستحب آنستکه از طرف صاحبش صدقه بدهد.

مسأله : اگر بعد از آن که یک سال اعلان کرد و صاحب مال پیدا نشد مال را براى صاحبش نگهدارى کند و از بین برود، چنانچه در نگهدارى آن کوتاهى نکرده و تعدى یعنى زیاده روى هم ننموده ضامن نیست ولى اگر از طرف صاحبش صدقه داده باشد، یا براى خود برداشته باشد، در هر صورت ضامن است. امّا اگر صاحب مال بصدقه دادن راضى شود ضامن نیست.

مسأله : کسى که مالى را پیدا کرده، اگر عمداً به دستورى که گفته شد اعلان نکند، گذشته از این که معصیت کرده، اگر براى خودش بردارد ضامن است و هر وقت صاحب آن پیدا شد باید به او بدهد و اگر به نیت صاحب آن صدقه بدهد چنانچه بعداً صاحب آن پیدا شد و صدقه را قبول کرد وظیفه اى ندارد اما اگر صاحب آن به صدقه دادن راضى نشد باید مثل یا قیمت آن را به او بدهد و صدقه اى که پرداخته است براى خودش محسوب مى شود.

مسأله : اگر دیوانه یا بچه نابالغ چیزى پیدا کند، ولىّ او باید اعلان نماید. و پس از آن براى او تملّک و یا از طرف صاحبش صدقه بدهد امّا اگر براى صغیر مصلحت دارد بهتر است تملّک نماید.

مسأله : اگر انسان در بین سالى که اعلان مى کند از پیدا شدن صاحب مال نا امید شود به نحوى که اعلان کردن لغو شمرده شود، احتیاط واجب آن است که آن را صدقه بدهد.

مسأله : اگر در بین سالى که اعلان مى کند مال از بین برود، چنانچه در نگهدارى آن کوتاهى کرده، یا تعدى یعنى زیاده روى کرده باشد باید عوض آن را به صاحبش بدهد، و اگر کوتاهى نکرده و زیاده روى هم ننموده چیزى بر او واجب نیست.

مسأله : اگر مالى را که نشانه دارد و قیمت آن به 6 / 12 نخود نقره سکه دار مى رسد در جایى پیدا کند که معلوم است بواسطه اعلان صاحب آن پیدا نمى شود مى تواند در روز اول آن را از طرف صاحبش صدقه بدهد و لازم نیست صبر کند تا سال تمام شود و چنانچه صاحبش پیدا شود و به صدقه دادن راضى نشود باید عوض آن را به او بدهد و ثواب صدقه اى که داده مالِ خود او است.

مسأله : اگر چیزى را پیدا کند و به خیال این که مالِ خود او است بر دارد بعد بفهمد مال خودش نبوده، باید تا یک سال اعلان نماید. و همچنین است بنابر احتیاط واجب اگر آنرا با پاى خود حرکت داده و جا بجا کند.

مسأله : باید موقع اعلان جنس چیزى را که پیدا کرده معین نماید به طورى که عرفا بگویند آن را تعریف کرده، مثل این که بگوید: «کتاب یا لباسى را پیدا کرده ام» و اگر بگوید: «چیزى پیدا کرده ام» کافى نیست.

مسأله : اگر چیزى را پیدا کند و دیگرى بگوید مالِ من است، در صورتى باید به او بدهد که نشانه هاى آن را بگوید و یقین یا اطمینان پیدا کند که مال او است.

مسأله : اگر قیمت چیزى که پیدا کرده به 6 / 12 نخود نقره سکه دار برسد چنانچه اعلان نکند و در مسجد، یا جاى دیگرى که محل اجتماع مردم است بگذارد و آن چیز از بین برود، یا دیگرى آن را بردارد کسى که آن را پیدا کرده ضامن است.

مسأله : اگر مالى را که کمتر از 6 / 12 نخود نقره سکه دار ارزش دارد پیدا کند و از آن صرف نظر نماید و در مسجد یا جاى دیگر بگذارد چنانچه کسى آن را بردارد، براى او حلال است.

مسأله : هر گاه چیزى پیدا کند که اگر بماند فاسد مى شود باید تا مقدارى که ممکن است آن را نگهدارد بعد با اجازه مجتهد جامع الشرائط یا وکیل او قیمت آنرا معیّن کند و بفروشد و پولش را نگهدارد و تا یک سال تعریف و اعلان کند چنانچه صاحب آن پیدا نشد از طرف او صدقه بدهد.

مسأله : اگر چیزى را که پیدا کرده موقع وضو گرفتن و نماز خواندن همراه او باشد، در صورتى که قصدش این باشد که صاحب آن را پیدا کند اشکال ندارد. و الاّ حکم مغصوب را دارد.

مسأله : اگر کفش او را ببرند و کفش دیگرى به جاى آن بگذارند چنانچه بداند کفشى که مانده مالِ کسى است که کفش او را برده و راضى است که کفشش را عوض کفشى که برده است بردارد، بلکه اگر بداند عمداً آن را برداشته در صورتى که از پیدا شدن صاحبش مأیوس و یا برایش مشقت داشته باشد مى تواند به جاى کفش خودش بردارد، ولى اگر قیمت آن از کفش خودش بیشتر باشد باید هر وقت صاحب آن پیدا شد زیادى قیمت را به او بدهد، و چنانچه از پیدا شدن او نا امید شود باید زیادى قیمت را از طرف صاحبش صدقه بدهد. و اگر احتمال دهد کفشى که مانده مالِ کسى نیست که کفش او را برده چنانچه از پیدا کردن صاحبش مأیوس باشد از طرف او آن را صدقه بدهد، و احتیاط واجب آن است که به اذن حاکم شرع باشد.

مسأله : لباسهائى را که براى دوختن نزد خیّاط مى آورند، طلائى را که نزد زرگر براى تعمیر مى گذارند، کتابهائى که براى صحافى یا فروش به صحّاف و کتابفروش مى سپارند و وسایلى که براى تعمیر و اصلاح نزد تعمیر کار مى برند چنانچه صاحب آنها مجهول باشد و بسراغ آنها نیاید پس از جستجو و تحقیق اگر از آمدن صاحب آنها مأیوس شوند بنابر احتیاط واجب باید از طرف صاحبانش آنها را صدقه بدهند.

احکام سر بریدن و شکار کردن حیوانات

مسأله : اگر حیوان حلال گوشت را به دستورى که بعداً گفته مى شود سر ببرند: چه وحشى باشد و چه اهلى، بعد از جان دادن، گوشت آن حلال و بدن آن پاک است، ولى حیوانى که نجاستخوار شده، اگر به دستورى که در شرع معین نموده اند آن را استبراء نکرده باشند، بعد از سر بریدن گوشت آن حلال نیست. و همینطور بهیمه اى را که انسان با آن وطى و نزدیکى کرده گوشت آن و گوشت بچه آن حرام است.

مسأله : حیوان حلال گوشت وحشى مانند آهو و کبک و بُزِ کوهى و حیوان حلال گوشتى که اهلى بوده و بعداً وحشى شده مثل گاو و شتر اهلى که فرار کرده و وحشى شده است، و بسهولت ذبحش میسّر نیست اگر به دستورى که بعداً گفته مى شود آنها را شکار کنند پاک و حلال است، ولى حیوان حلال گوشت اهلى مانند گوسفند و مرغ خانگى و حیوان حلال گوشت وحشى که بواسطه تربیت کردن اهلى شده است و ذبحش بسهولت ممکن است با شکار کردن پاک و حلال نمى شود.

مسأله : حیوان حلال گوشت وحشى در صورتى با شکار کردن پاک و حلال مى شود که بتواند فرار کند یا پرواز نماید بنابر این بچه آهو که نمى تواند فرار کند و بچه کبک که نمى تواند پرواز نماید، با شکار کردن پاک و حلال نمى شود و اگر آهو و بچه اش را که نمى تواند فرار کند، با یک تیر شکار نمایند آهو حلال و بچه اش حرام است.

مسأله : حیوان حلال گوشتى که مانند ماهى خون جهنده ندارد، اگر به خودى خود در آب بمیرد یا بغیر دستور شرعى که در صید ماهى گفته مى شود آنرا بکشند پاک است، ولى گوشت آن را نمى شود خورد.

مسأله : حیوان حرام گوشتى که خون جهنده ندارد، مانند مار، با سر بریدن حلال نمى شود، ولى مرده آن پاک است. چه خودش بمیرد یا سرش را ببرند.

مسأله : سگ و خوک بواسطه سر بریدن و شکار کردن پاک نمى شوند و خوردن گوشت آنها هم حرام است. و حیوان حرام گوشتى را که درنده و گوشتخوار است مانند گرگ و پلنگ اگر به دستورى که گفته مى شود سر ببرند، یا با تیر و مانند آن شکار کنند پاک است، ولى گوشت آن حلال نمى شود، و اگر با سگ شکارى آن را شکار کنند، پاک شدن بدنش هم اشکال دارد، و ظاهر این است که سایر حیوانات به جز سگ و خوک قابل تذکیه هستند مگر حشرات که در قابلیت آنها براى تذکیه اشکال است.

مسأله : اگر از شکم حیوان زنده بچه مرده اى بیرون آید یا آن را بیرون آورند، خوردن گوشت آن حرام است.

 

دستور سر بریدن حیوانات

مسأله : دستور سر بریدن حیوان آن است که حلقوم «مجراى نفس» و مرى «مجراى غذا» و دو شاه رگ را که در دو طرف حلقوم است که به آنها اوداج اربعه «چهار رگ» گفته مى شود از پایین برآمدگى زیر گلو به طور کامل ببرند، و اگر آنها را بشکافند کافى نیست.

مسأله : اگر بعضى از چهار رگ را ببرند و صبر کنند تا حیوان بمیرد بعد بقیه را ببرند فایده ندارد، بلکه اگر به این مقدار هم صبر نکنند ولى به طور معمول چهار رگ را پشت سر هم نبرند، بطوریکه عمل واحد حساب شود اگر چه پیش از جان دادن حیوان بقیه رگها را ببرند اشکال دارد.

مسأله : اگر گرگ گلوى گوسفند را بطورى بکند که از چهار رگى که در گردن است و باید بریده شود، چیزى نماند، آن حیوان حرام مى شود، و همین طور بنابر احتیاط واجب اگر آن رگ ها را از بالا یا پایین خورده باشد و مقدارى از آن رگ ها یا متصل به سر یا به جسد حیوان باقى مانده باشد، و یا این که بعضى رگ ها را کلا خورده باشد، ولى اگر مقدارى از گردن را بکند و چهار رگ باقى باشد، یا جاى دیگر بدن را بکند، در صورتى که گوسفند زنده باشد و به دستورى که گفته مى شود سر آن را ببرند حلال و پاک مى باشد.

 

شرایط سر بریدن حیوان

مسأله : سر بریدن حیوان شش شرط دارد:

اول: کسى که سر حیوان را مى برد چه مرد باشد، چه زن باید مسلمان باشد و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنى خوب و بد را بفهمد مى تواند سر حیوان را ببرد. و اگر کسى که از کفّار یا از فرقه هائى است که در حکم کفّارند مانند غلات و خوارج و نواصب سر حیوان را ببرند، حلال نمى شود.

دوّم: سر حیوان را با آهن ببرند ولى چنانچه آهن پیدا نشود و طورى باشد که اگر سر حیوان را نبرند مى میرد، با چیز تیزى که چهار رگ آن را جدا کند مانند شیشه و سنگ تیز، مى شود سر آن را برید.

سوّم: در موقع سر بریدن، جلو بدن حیوان رو به قبله باشد و کسى که مى داند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند حیوان حرام مى شود ولى اگر فراموش کند، یا مسأله را نداند، یا قبله را اشتباه کند، یا نداند قبله کدام طرف است و نتواند بپرسد و ناچار به ذبح باشد یا نتواند حیوان را رو به قبله کند اشکال ندارد.

چهارم: وقتى مى خواهد سر حیوان را ببرد یا کارد به گلویش بگذارد به نیت سر بریدن، نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید «بسم الله» کافى است و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمى شود و گوشت آن هم حرام است، و همچنین است اگر از روى جهل به مسئله نام خدا را نبرد ولى اگر از روى فراموشى نام خدا را نبرد اشکال ندارد.

پنجم: حیوان زنده باشد و با بریدن رگ ها جان بدهد. لذا اگر معلوم باشد که حیوان زنده بوده و بعد از ذبح جان داده اشکال ندارد و اگر شک در زنده بودن آن قبل از ذبح داشته باشد در صورتى محکوم به طهارت است که بعد از ذبح حرکتى بکند که علامت زنده بودن آن باشد مثلاً دم خود را حرکت دهد یا پا به زمین بزند یا به مقدار متعارف خون از بدن حیوان خارج شود.

ششم: آنکه کشتن از مذبح باشد و بنابر احتیاط وجوبى جائز نیست کارد را پشت گردن فرو نموده و به طرف جلو بیاورد که گردن از پشت بریده شود.

مسأله : استیل نوعى آهن مرغوب است بنابر این ذبح با آن در حال اختیار مانعى ندارد.

 

دستور کشتن شتر

مسأله : اگر بخواهند شتر را بکشند که بعد از جان دادن پاک و حلال باشد، باید با شش شرطى که براى سر بریدن حیوانات گفته شد، کارد یا چیز دیگرى را که از آهن و برنده باشد، در گودى بین گردن و سینه اش فرو کنند.

مسأله : وقتى مى خواهند کارد را به گردن شتر فرو ببرند، بهتر است که شتر ایستاده باشد ولى اگر در حالى که زانوها را به زمین زده، یا به پهلو خوابیده و جلو بدنش رو به قبله است، کارد را در گودى گردنش فرو کنند اشکال ندارد.

مسأله : اگر به جاى این که کارد را در گودى گردن شتر فرو کنند سر آن را ببرند، یا گوسفند و گاو و مانند اینها را مثل شتر، کارد در گودى گردنشان فرو کنند، گوشت آنها حرام و بدن آنها نجس است. ولى اگر چهار رگ شتر را ببرند و تا زنده است به دستورى که گفته شد کارد در گودى گردنش فرو کنند گوشت آن حلال و بدن آن پاک است، و نیز اگر کارد در گودى گردن گاو یا گوسفند یا مانند اینها فرو کنند و تا زنده است سر آن را به دستورى که گفته شد ببرند حلال و پاک مى باشد.

مسأله : اگر حیوانى سرکش شود و نتوانند آن را به دستورى که در شرع معین شده بکشند، یا مثلا در چاه بیفتد و احتمال بدهند که در آن جا بمیرد و کشتن آن به دستور شرع ممکن نباشد، چنانچه با چیزى مثل شمشیر که بواسطه تیزى آن بدن زخم مى شود به بدن حیوان زخم بزنند و در اثر زخم جان بدهد حلال مى شود و رو به قبله بودن آن لازم نیست، ولى باید شرطهاى دیگرى را که براى سر بریدن حیوانات گفته شد رعایت شود.

 

چیزهایى که موقع سر بریدن حیوانات مستحب است

مسأله : چند چیز در سر بریدن حیوانات مستحب است:

اوّل: «بنابر مشهور موقع سر بریدن گوسفند دو دست و یک پاى آن را ببندند و پاى دیگرش را باز بگذارند» و موقع سر بریدن گاو چهار دست و پایش را ببندند و دم آن را باز بگذارند و موقع کشتن شتر دو دست آن را از پائین تا زانو، یا تا زیر بغل به یکدیگر ببندند وپاهایش راباز بگذارند و مستحب است مرغ را بعد از سر بریدن رها کنند تا پر و بال بزند.

دوّم: کسى که حیوان را مى کشد رو به قبله باشد.

سوّم: پیش از کشتن حیوان آب جلوى آن بگذارند.

چهارم: کارى کنند که حیوان کمتر اذیت شود، مثلا کارد را خوب تیز کنند و با عجله سر حیوان را ببرند.

 

چیزهایى که در کشتن حیوانات مکروه است

مسأله : چند چیز در کشتن حیوانات مکروه است:

اوّل: در جایى حیوان را بکشند که حیوان دیگر آن را ببیند.

دوّم: در شب یا پیش از ظهر روز جمعه سر حیوان را ببرند، ولى در صورت احتیاج عیبى ندارد.

سوّم: خود انسان چهار پایى را که پرورش داده است بکشد. و احتیاط واجب آن است که پیش از بیرون آمدن روح، پوست حیوان را نکنند و مغز حرام را که در تیره پشت است نبرند اگر چه گوشت ذبیحه بواسطه آن حرام نمى شود و بنابر احتیاط نباید پیش از بیرون آمدن روح، سر حیوان را از بدنش جدا کنند بلکه حرمت آن خالى از قوت نیست ولى با این عمل حیوان حرام نمى شود. و اگر از روى غفلت یا بواسطه تیز بودن کارد بى اختیار سر حیوان جدا شود مکروه نیست.

 

احکام شکار کردن با اسلحه

مسأله : اگر حیوان حلال گوشت وحشى را با اسلحه شکار کنند و بمیرد با پنج شرط حلال و بدنش پاک است:

اوّل: آن که اسلحه شکار مثل کارد و شمشیر برنده باشد، یا مثل نیزه و تیر، تیز باشد که بواسطه تیز بودن، بدن حیوان را پاره کند و حیوان بر اثر خون ریزى بمیرد و اگر به وسیله دام یا چوب و سنگ و مانند اینها حیوانى را شکار کنند پاک نمى شود و خوردن آن هم حرام است مگر اینکه آن را زنده پیدا کنند و ذبح کنند و اگر حیوانى را با تفنگ شکار کنند چنانچه گلوله آن انفجارى باشد و به دلیل انفجار بدن حیوان را متلاشى کند یا بواسطه حرارتش بدن حیوان را بسوزاند و در اثر سوزاندن، حیوان بمیرد حلال نمى شود.

دوّم: کسى که شکار مى کند باید مسلمان باشد یا بچه مسلمان باشد که خوب و بد را بفهمد، و اگر کافر یا کسى که در حکم کافر است مانند غلات و خوارج و نواصب حیوانى راشکار نماید، آن شکار حلال نیست.

سوّم: اسلحه را براى شکار کردن حیوان به کار برد و اگر مثلا جایى را نشان کند و اتفاقاً حیوانى را بکشد، آن حیوان پاک نیست و خوردن آن هم حرام است.

چهارم: در وقت به کار بردن اسلحه نام خدا را ببرد و چنانچه عمداً نام خدا را نبرد شکار حلال نمى شود، ولى اگر فراموش کند اشکال ندارد.

پنجم: وقتى به حیوان برسد که مرده باشد، یا اگر زنده است به اندازه سر بریدن آن وقت نباشد وچنانچه به اندازه سربریدن وقت باشد وسر حیوان را نبرد تا بمیرد حرام است.

مسأله : اگر دو نفر حیوانى را شکار کنند، و یکى از آنان مسلمان و دیگرى کافر باشد آن حیوان حلال نیست، و اگر هر دو مسلمان باشند و یکى از آن دو نام خدا را ببرد و دیگرى عمداً نام خدا را نبرد آن حیوان حلال نیست.

مسأله : اگر بعد از آن که حیوانى را تیر زدند مثلا در آب بیفتد، و انسان بداند که حیوان بواسطه تیر و افتادن در آب جان داده، حلال نیست. بلکه اگر شک کند که فقط براى تیر بوده یا نه، حلال نمى باشد. و اگر حیوانى را شکار کنند و از نظر ناپدید شود و بعد از آن مرده آن حیوان پیدا شود اگر بدانند که موت آن فقط مستند به سلاح شکار بوده حلال است ولى اگر احتمال دهند که سلاح شکار به ضمیمه چیز دیگر سبب مرگ حیوان شده محکوم به نجاست و حرمت است.

مسأله : اگر با سگ غصبى یا اسلحه غصبى حیوانى را شکار کند، شکار حلال است و مال خود او مى شود ولى گذشته از این که گناه کرده باید اجرت اسلحه یا سگ را به صاحبش بدهد.

مسأله : اگر با شمشیر یا چیز دیگرى که شکار کردن با آن صحیح است با شرطهایى که در مسأله 2724 گفته شد، حیوانى را دو قسمت کنند، و سر و گردن در یک قسمت بماند و انسان وقتى برسد که حیوان جان داده باشد، هر دو قسمت حلال است اگر به همین قطع کردن جان داده باشد و اگر حیوان زنده باشد و وقت تنگ باشد براى سر بریدن به آداب شرع، قسمتى که سر و گردن ندارد حرام، و قسمتى که سر و گردن دارد حلال است و اگر وقت باشد براى سر بریدن، آن قسمت که در آن سر نیست حرام است و آن قسمت دیگر اگر سر آن را به دستورى که در شرع معین شده ببرند حلال است به شرط آن که در زمان بریدن سرش زنده باشد اگر چه ممکن نباشد زنده بماند و در حال جان دادن باشد.

مسأله : اگر با چوب یا سنگ یا چیز دیگرى که شکار کردن با آن صحیح نیست حیوانى را دو قسمت کنند، قسمتى که سر و گردن ندارد حرام است و قسمتى که سر و گردن دارد، اگر زنده باشد، و سر آن را به دستورى که در شرع معین شده ببرند حلال است به شرط آن که در زمان بریدن سرش، زنده باشد اگر چه ممکن نباشد زنده بماند و در حال جان دادن باشد.

مسأله : اگر حیوانى را شکار کنند، یا سر ببرند و بچه زنده اى از آن بیرون آید چنانچه آن بچه را به دستورى که در شرع معین شده سر ببرند حلال و گر نه حرام مى باشد.

مسأله : اگر بچه اى در شکم حیوان شکار شده یا ذبح شده باشد اگر خلقت آن کامل نشده باشد و مو یا پشم بر بدن او روییده نباشد حرام است و اگر خلقت آن کامل شده باشد و زنده از بدن مادر خارج شده باشد در صورتى حلال مى شود که آن را به دستور شرع ذبح کنند و اگر خودش بمیرد حرام مى شود و اگر مرده از بدن مادر خارج شود چنانچه قبل از کشتن مادر مرده باشد نجس و حرام است و اگر با کشتن مادرش مرده باشد پاک و حلال است.

 

شکار کردن با سگ شکارى

مسأله : اگر سگ شکارى حیوان وحشى و یا اهلى وحشى شده حلال گوشتى را شکار کند، با هفت شرط زیر پاک و حلال مى شود:

اوّل: سگ بطورى تربیت شده باشد که هر وقت آن را براى گرفتن شکار بفرستند برود و هر وقت از رفتن جلوگیرى کنند بایستد ولى اگر در وقت نزدیک شدن به شکار با جلوگیرى نایستد مانع ندارد و احتیاط واجب آن است که اگر عادت دارد که پیش از رسیدن صاحبش شکار را بخورد از شکار او اجتناب کنند، ولى اگر عادت به خوردن خون شکار داشته باشد یا اتفاقاً شکار را بخورد اشکال ندارد.

دوّم: صاحبش آن را بفرستد و اگر از پیش خود دنبال شکار رود و حیوانى را شکار کند خوردن آن حیوان حرام است. بلکه اگر از پیش خود دنبال شکار رود و بعداً صاحبش بانگ بزند که زودتر آن را به شکار برساند اگر چه بواسطه صداى صاحبش شتاب کند، بنابر احتیاط واجب باید از خوردن آن شکار خود دارى نمایند.

سوّم: کسى که سگ را مى فرستد باید مسلمان باشد یا بچه مسلمان باشد که خوب و بد را بفهمد و اگر کافر یا کسى که در حکم کافر است «مانند غلات و خوارج و نواصب» که اظهار دشمنى با اهل بیت پیغمبر (صلى الله علیه وآله) مى کند سگ را بفرستد، شکار آن سگ حرام است.

چهارم: وقت فرستادن سگ نام خدا را ببرد و اگر عمداً نام خدا را نبرد، آن شکار حرام است، ولى اگر از روى فراموشى باشد اشکال ندارد. و اگر وقت فرستادن سگ نام خدا را عمداً نبرد و پیش از آن که سگ به شکار برسد نام خدا را ببرد بنابر احتیاط واجب باید از آن شکار اجتناب نماید.

پنجم: شکار بواسطه زخمى که از دندان سگ پیدا کرده بمیرد پس اگر سگ، شکار را خفه کند، یا شکار از دویدن یا ترس بمیرد حلال نیست.

ششم: کسى که سگ را فرستاده، وقتى برسد که حیوان مرده باشد، یا اگر زنده است به اندازه سر بریدن آن وقت نباشد و چنانچه وقتى برسد که به اندازه سر بریدن وقت باشد و سر حیوان را نبرد تا بمیرد حلال نیست.

هفتم: صیّاد و شکارچى با سرعت یا به نحو متعارف به طرف صید حرکت کند.

مسأله : کسى که سگ را فرستاده اگر وقتى برسد که بتواند سر حیوان را ببرد، چنانچه به طور معمول و با شتاب مثلا کارد را بیرون آورد و وقت سر بریدن بگذرد و آن حیوان بمیرد حلال است، ولى اگر مثلا بواسطه زیاد تنگ بودن غلاف یا چسبندگى آن بیرون آوردن کارد طول بکشد و وقت بگذرد بنابر احتیاط واجب حلال نمى شود و اگر چیزى همراه او نباشد که با آن سر حیوان را ببرد و حیوان بمیرد، بنابر احتیاط از خوردن آن خود دارى کند.

مسأله : اگر چند سگ را بفرستد و با هم حیوانى را شکار کنند، چنانچه همه آنها داراى شرطهایى که در مسأله 2732 گفته شده بوده اند، شکار حلال است و اگر یکى از آنها داراى آن شرطها نبوده، ولى مؤثر در شکار باشد آن شکار حرام است.

مسأله : اگر سگ را براى شکار حیوانى بفرستد و آن سگ حیوان دیگرى را شکار کند، آن شکار حلال و پاک است و نیز اگر آن حیوان را با حیوان دیگرى شکار کند، هر دوى آنها حلال و پاک مى باشند.

مسأله : اگر چند نفر با هم سگ را بفرستند و یکى از آنها کافر باشد آن شکار حرام است، و نیز اگر همه مسلمان باشند و یکى از آنان عمداً نام خدا را نبرد، آن شکار حرام است. و نیز اگر یکى از سگهایى را که فرستاده اند بطورى که در مسأله 2732 گفته شد تربیت شده نباشد، آن شکار حرام مى باشد.

مسأله : اگر باز یا حیوان دیگرى غیر سگ شکارى حیوانى را شکار کند، آن شکار حلال نیست ولى اگر وقتى برسند که حیوان زنده باشد و به دستورى که در شرع معین شده سر آن را ببرند حلال است.

 

صید مـاهـى

مسأله : اگر ماهى فلس دار را زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد، پاک و خوردن آن حلال است، و چنانچه در آب بمیرد پاک است ولى خوردن آن حرام مى باشد مگر اینکه در تور ماهیگیر در آب بمیرد که در اینصورت خوردنش حلال است و ماهى بى فلس را اگر چه زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد حرام است.

مسأله : اگر ماهى از آب بیرون بیفتد، یا موج آن را بیرون بیندازد، یا آب فرو رود و ماهى در خشکى بماند، چنانچه پیش از آن که بمیرد، با دست یا بوسیله دیگر کسى آن را بگیرد، بعد از جان دادن حلال است.

مسأله : کسى که ماهى را صید مى کند، لازم نیست مسلمان باشد و در موقع گرفتن، نام خدا را ببرد ولى مسلمان باید بداند که آن را زنده گرفته و در خارج آب مرده.

مسأله : در صید ماهى لازم نیست صیاد مسلمان باشد و اگر ماهى در تور یا وسیله دیگر صیادى در داخل آب هم بمیرد حلال است، با توجه به نحوه صیادى فعلى که اطمینان حاصل مى شود که ماهى در تور و وسایل صیادى مرده است ماهى فلس دار موجود در بازارهاى مسلمانان و حتى کشورهاى غیر مسلمان حلال است.

مسأله : خوردن ماهى زنده اشکال ندارد.

مسأله : اگر ماهى زنده را بریان کنند، یا در بیرون آب پیش از جان دادن بکشند، خوردن آن اشکال ندارد.

مسأله : اگر ماهى را بیرون آب دو قسمت کنند و یک قسمت آن در حالى که زنده است در آب بیفتد، خوردن قسمتى را که بیرون آب مانده اشکال ندارد.

 

صید ملخ

مسأله : اگر ملخ را با دست یا بوسیله دیگرى زنده بگیرند، بعد از جان دادن خوردن آن حلال است. و لازم نیست کسى که آن را مى گیرد مسلمان باشد و در موقع گرفتن، نام خدا را ببرد ولى اگر ملخ مرده اى در دست کافر باشد و معلوم نباشد که آن را زنده گرفته یا نه، اگر چه بگوید زنده گرفته ام حلال نیست مگر آنکه یقین یا اطمینان حاصل شود یا دو شاهد عادل شهادت دهند که راست مى گوید.

مسأله : خوردن ملخى که بال در نیاورده و نمى تواند پرواز کند حرام است.

احکام خوردنیها وآشامیدنیها

مسأله : گوشت پرندگانى که داراى چنگال هستند و درنده مى باشند حرام است مانند باز و عقاب و کرکس و شاهین و امثال اینها و همچنین است بنابر احتیاط واجب انواع کلاغ و شب پره و طاووس. ولى گوشت پرندگانى مانند انواع کبوتر و کبک و تیهو و قطا و مرغ خانگى و انواع گنجک و امثال اینها حلال مى باشد (بلبل و سار و چکاوک از اقسام گنجشک است)، امّا بنابر احتیاط واجب باید از خوردن گوشت پرستو و هدهد اجتناب کرد.

مسأله : معمولا پرندگان حلال گوشت از حرام گوشت به دو راه شناخته مى شوند:

اوّل: اینکه هنگام پرواز، بال زدن آنها بیشتر باشد تا نگهداشتن بال، یعنى پرنده اى که بال زدنش بیشتر باشد حلال است و پرنده اى که بیشتر بال ها را در حال پرواز نگه مى دارد حرام است.

دوّم: پرندگانى که سنگدان یا چینه دان یا انگشت جدائى مانند شست انسان دارند حلال و پرندگانى که اینها را ندارند حرام است.

مسأله : تخم پرندگان حلال، حلال و تخم پرندگان حرام، حرام است. و اگر مشتبه باشد تخمهائى که دو طرف آن مساوى است حرام است و تخمهائى که یک طرف آن باریک تر است حلال است.

مسأله : از حیوانات دریایى، فقط ماهى فلس دار حلال است حتى اگر بعضى از قسمت هاى بدن آن فلس داشته باشد و ماهى بى فلس حرام است، چنانچه سایر حیوانات آبى از قبیل نهنگ و خرچنگ و قورباغه و امثال اینها نیز حرام مى باشند.

مسأله : تخم حیوانات دریایى حلال، حلال و تخم حیوانات دریایى حرام، حرام است.

مسأله : اگر چیزى را که روح دارد از حیوان زنده جدا نمایند، مثلا دنبه یا مقدارى گوشت از گوسفند زنده ببرند، نجس و حرام مى باشد.

مسأله : بعضى از اجزاء حیوانات حلال گوشت حرام و بعضى بنابر احتیاط لازم حرام است و مجموع آنها پانزده چیز است:

1) خون، 2) فضله، 3) نرى، 4) فرج، 5) بچه دان، 6) غدد که آن را دشول مى گویند، 7) تخم که آن را دنبلان مى گویند، 8) چیزى که در مغز کله است و داراى شکل است و باندازه نصف نخود مى باشد، 9) مغز حرام که در میان تیره پشت است، 10) پى که در دو طرف تیره پشت است، 11) زهره دان، 12) سپرز (طحال)، 13) بول دان (مثانه)، 14) عدسى و سیاهى چشم (مردمک) بنابر احتیاط لازم، 15) چیزى که در میان سُم است و به آن ذات الاشاجع مى گویند، بنابر احتیاط لازم حرمت این چیزها در حیوانات بزرگ است امّا در حیوانات کوچکى مانند گنجشک چنانچه بعضى از این امور قابل تشخیص یا جدا کردن نباشد خوردن آن اشکال ندارد.

مسأله : خوردن سرگین و آب دماغ حرام است و احتیاط واجب آن است که از خوردن چیزهاى خبیث دیگر که طبیعت انسان از آن متنفر است اجتناب کنند، ولى اگر پاک باشد و مقدارى از آن بطورى با چیز حلال مخلوط شود که در نظر مردم مستهلک حساب شود، خوردن آن اشکال ندارد.

مسأله : خوردن خاک حرام است ولى خوردن کمى از تربت حضرت سید الشهداء (علیه السلام) براى شفا جایز است و بهتر است که تربت را در مقدارى آب حل نمایند تا مستهلک شود و بعد آن آب را بیاشامند و خوردن گلِ داغستان و گل ارمنى براى معالجه اگر علاج منحصر به خوردن اینها باشد اشکال ندارد.

مسأله : فرو بردن آب بینى و خلط سینه که در فضاى دهن نیامده باشد حرام نیست ولى اخلاط بینى و سینه که در فضاى دهن وارد شده احتیاط واجب ترک فرو بردن آنست و فرو بردن غذایى که موقع خلال کردن، از لاى دندان بیرون مى آید اگر طبیعت انسان از آن متنفر نباشد اشکال ندارد.

مسأله : خوردن چیزى که موجب مرگ مى شود یا براى انسان ضرر کلّى دارد حرام است.

مسأله : از چهار پایان اهلى، گوشت شتر و گاو و گوسفند حلال و گوشت اسب و قاطر و الاغ کراهت دارد. و از حیوانات بیابانى و وحشى، گوشت آهو و گوزن و گاو وحشى و قوچ و بز کوهى و گوره خر حلال است.

مسأله : حیوان اهلى حلال گوشت، از سه راه حرام گوشت مى شود:

اوّل: اینکه جلاّل باشد، یعنى خوراک آن بر حسب عادت منحصر به مدفوع انسان باشد که در اینصورت گوشت و شیر آن حرام و بنابر احتیاط واجب بول و مدفوع آن نجس مى شود.

دوّم: اینکه انسان با حیوان چهار پا نزدیکى کند و عمل زشت انجام دهد.

در اینصورت گوشت و شیر آن بلکه بنابر احتیاط واجب نسل آن هم حرام مى شود و نیز بول و مدفوع آن بنابر احتیاط نجس است.

سوّم: برّه و بزغاله و گوساله اى که از شیر خوک بخورد تا نمو کند و استخوانش محکم شود گوشت و شیر و نسلش حرام مى شود و بنابر احتیاط واجب بول و مدفوع آن نجس است ولى اگر از شیر انسان بخورند تا بزرگ شوند گوشت و شیرشان حرام نمى شود بلکه کراهت دارد.

مسأله : حیوان جلاّل را اگر بخواهند حلال شود باید استبراء کنند، یعنى تا مدّتى آن را از خوردن نجاست باز دارند و به آن غذاى پاک بدهند به نحوى که دیگر نگویند جلاّل است. و بنابر احتیاط واجب شتر را چهل روز و گاو را سى روز و بهتر است چهل روز، و گوسفند را ده روز و بهتر است چهارده روز و مرغابى را پنج روز و بهتر است هفت روز، و مرغ خانگى را سه روز و ماهى را یک شبانه روز استبراء کنند.

مسأله : حیوان چهارپائى را که انسان با آن نزدیکى کرده اگر معمولا از گوشت و شیر آن استفاده مى شود، مانند شتر و گاو و گوسفند باید آنرا بدون تأخیر بهر نحو که امکان دارد بکشند و گوشت آنرا بسوزانند، و کسیکه این عمل زشت «وطى» را انجام داده باید پول آنرا به صاحبش بدهد.

و اگر معمولا از آن استفاده سوارى مى شود و از گوشت آن استفاده نمى شود مانند اسب و قاطر و الاغ باید آن را به شهر دیگر ببرند و در آنجا بفروش برسانند و کسى که عمل «وطى» را انجام داده خسارت و قیمت آن را بپردازد، و اگر این حیوان بین حیوانات دیگر مخلوط و مشتبه شده باید بوسیله قرعه آن را معیّن کنند و حکم شرعى را روى آن انجام دهند.

مسأله : گوشت و شیر حیوان نجس، مانند سگ و خوک، حرام است، و همچنین گوشت و شیر حیوانات درنده که معمولا نیش و چنگال دارند مانند شیر و پلنگ و یوزپلنگ و گرگ و کفتار و شغال و روباه و گربه و همینطور حیواناتى که مسخ شده اند مانند فیل و خرس و بوزینه و خرگوش حرام مى باشند و خوردن حیوانات ریز و حشرات مانند موش و سوسمار و مار و مارمولک و عقرب و سوسک و زنبور و مور و مگس و پشه و انواع کرمها نیز حرام است.

مسأله : آشامیدن شراب، حرام و در بعضى از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسى آن را حلال بداند در صورتى که ملتفت باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیغمبر مى باشد کافر است. از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)روایت شده است که فرمودند: شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسى که شراب مى خورد، عقل خود را از دست مى دهد و در آن موقع خدا را نمى شناسد و از هیچ گناهى باک ندارد و احترام هیچ کس را نگه نمى دارد و حق خویشان نزدیک را رعایت نمى کند و از زشتیهاى آشکار رو نمى گرداند و روح ایمان و خدا شناسى از بدن او بیرون مى رود و روح ناقص خبیثى که از رحمت خدا دور است در او مى ماند و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین، او را لعنت مى کنند و تا چهل روز نماز او قبول نمى شود و روز قیامت روى او سیاه است و زبان از دهانش بیرون مى آید و آب دهان او به سینه اش مى ریزد و فریاد تشنگى او بلند است.

مسأله : نباید سر سفره اى که در آن شراب مى خورند (اگر انسان یکى از آنان حساب شود) نشست و چیز خوردن از آن سفره حرام است.

مسأله : بر هر مسلمان واجب است مسلمان دیگرى را که نزدیک است از گرسنگى یا تشنگى بمیرد، نان و آب داده و او را از مرگ نجات دهد.

 

چیزهایى که موقع غذا خوردن مستحب است

مسأله : چند چیز در غذا خوردن مستحب است:

اوّل: هر دو دست را پیش از غذا بشوید.

دوّم: بعد از غذا دست خود را بشوید و با دستمال خشک کند.

سوّم: میزبان پیش از همه شروع به غذا خوردن و بعد از همه دست بکشد.

چهارم: در اول غذا بسم الله بگوید ولى اگر سر یک سفره چند جور غذا باشد، در وقت خوردن هر کدام آنها گفتن بسم الله مستحب است.

پنجم: با دست راست غذا بخورد.

ششم: اگر چند نفر سر یک سفره نشسته اند هر کسى از غذاى جلوى خودش بخورد.

هفتم: لقمه را کوچک بردارد.

هشتم: با عجله غذا نخورد و غذا خوردن را طول بدهد.

نهم: غذا را خوب بجود.

دهم: بعد از غذا خداوند عالم را حمد کند.

یازدهم: بعد از غذا خلال نماید و باقیمانده غذا را از لاى دندانها بیرون آورده و دهان را بشوید و مسواک کند.

دوازدهم: از دور ریختن مواد غذائى خود دارى کند ولى اگر در بیابان غذا بخورد، مستحب است آنچه مى ریزد براى پرندگان و حیوانات بگذارد.

سیزدهم: در اول روز و اول شب غذا بخورد و در بین روز و در بین شب غذا نخورد.

چهاردهم: بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد و پاى راست را روى پاى چپ بیندازد.

پانزدهم: در اول غذا و آخر آن نمک بخورد.

شانزدهم: میوه ها و سبزیجات را پیش از خوردن با آب بشوید.

هفدهم: تا بتواند بر سر سفره میهمان داشته باشد.

هیجدهم: هنگام غذا خوردن بنشیند و غذا بخورد.

 

چیزهایى که در غذا خوردن مکروه است

مسأله : چند چیز در غذا خوردن مکروه است:

اوّل: در حال سیرى غذا خوردن.

دوّم: پر خوردن و در خبر است که خداوند عالم بیشتر از هر چیز از شکم پر بدش مى آید.

سوّم: نگاه کردن به صورت دیگران در موقع غذا خوردن.

چهارم: خوردن غذاى داغ.

پنجم: فوت کردن چیزى که مى خورد یا مى آشامد.

ششم: بعد از گذاشتن نان در سفره، منتظر چیز دیگر شدن.

هفتم: پاره کردن نان با کارد.

هشتم: گذاشتن نان زیر ظرف غذا و هرگونه بى احترامى به آن.

نهم: پاک کردن گوشتى که به استخوان چسبیده بطورى که چیزى در آن نماند.

دهم: دور انداختن میوه پیش از آن که کاملا آن را بخورد.

 

مستحبات آب آشامیدن

مسأله : در آشامیدن آب چند چیز مستحب است:

اوّل: آب را به طور مکیدن بیاشامد

دوّم: در روز ایستاده آب بخورد.

سوّم: پیش از آشامیدن آب بسم الله و بعد از آن الحمد لله بگوید.

چهارم: به سه نفس آب بیاشامد.

پنجم: از روى میل آب بیاشامد.

ششم: بعد از آشامیدن آب حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) و اهل بیت ایشان را یاد کند و قاتلان آن حضرت را لعنت نماید.

 

مکروهات آب آشامیدن

مسأله : زیاد آشامیدن آب و آشامیدن آن بعد از غذاى چرب و در شب به حال ایستاده مکروه است و نیز آشامیدن آب با دست چپ و همچنین از جاى شکسته ظرف و جایى که دسته آن است مکروه مى باشد.



سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور گفت: در سال 94 نسبت به سال 93، 5.4 درصد کاهش ازدواج داشته‌ایم و 2.3 درصد آمار ولادت افزایش یافت.
ناطقان: محمدابراهیم طریقت در نشست خبری که امروز یکشنبه در سازمان ثبت احوال برگزار شد، با اعلام این خبر اظهار کرد: در سال گذشته 685 هزار و 352 ازدواج ثبت شد که نرخ خام آن 8.7 در هزار بود. بیشترین میزان ازدواج در بین زنان و مردان بین 20 تا 29 سال رخ داده است که این آمار بیشتر در زنان بین 20 تا 24 سال و مردان 25 تا 29 سال است.

او گفت: در سال 94، 12.1 درصد از زوجین هم‌سن بوده‌اند و در ازدواج‌های ثبت شده 77.5 درصد مردان و 10.4 درصد زنان بزرگتر بودند. 54.6 درصد از ازدواج‌ها در مردان و 95.9 درصد ازدواج‌ها در زنان برای بار اول رخ داده بود. آمار ازدواج دو بار و بیشتر در مردان 5.4 درصد و در زنان 4.1 درصد بوده است.

سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور با بیان اینکه به صورت میانگین اختلاف سن مردان 5.35 بیشتر از زنان بوده‌ است، اظهارکرد: 24.7 درصد مزدوجین دارای مدرک دیپلم یا پیش‌دانشگاهی و 13 درصد دارای تحصیلات عالیه بوده‌اند. در 23.2 درصد تحصیلات مردان و 19.7 درصد تحصیلات زنان بیشتر بوده است.

نرخ طلاق در سال 94 تغییری نکرده است

طریقت با بیان اینکه خوشبختانه میزان طلاق در سال 94 نسبت به سال 93 تغییر چندانی نکرده است، اظهارکرد: در سال گذشته 163 هزار و 765 طلاق رخ داد که 2.1 در هزار است و بیشترین فراوانی طلاق در بین زنان و مردان 25 تا 29 سال ثبت شده است.

وی درباره طول مدت پایداری ازدواج‌های منجر به طلاق گفت: 13 درصد از این طلاق‌ها به کمتر از یک سال از آغاز زندگی مشترک و 47.3 درصد ازدواج‌ها در 5 سال اول زندگی مشترک رخ داده است. طول مدت ازدواج‌های منجر به طلاق 8.3 سال بوده است. 3.4 از طلاق‌ها نیز در بالای 30 سال زندگی مشترک رخ داده است.

سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور با بیان اینکه میانگین سن طلاق مردان 35 سال و زنان 30 سال بود، بیشترین درصد طلاق ثبت شده را در استان‌های البرز، تهران و گیلان و کمترین درصد را در استان‌های سیستان و بلوچستان، ایلام و چهارمحال و بختیاری عنوان کرد.

طریقت گفت: 24.5 درصد از زنان طلاق گرفته دارای مدرک دیپلم و پیش‌دانشگاهی و 27.4 درصد مردان نیز دارای همین مدرک بوده‌اند. 13 درصد مردان و 14.6 درصد زنان طلاق گرفته نیز دارای مدرک لیسانس بوده‌اند.

او با اشاره به آمار صدور شناسنامه اظهارکرد: 2 میلیون و 568 هزار شناسنامه در سال گذشته تقدیم مردم کردیم که افراد به دلایل مختلفی مانند مفقود شدن شناسنامه، تغییر اقلام اطلاعاتی و عکس دار کردن آن مراجعه کرده بودند. از این آمار یک میلیون و 570 هزار و 219 شناسنامه مربوط به تازه متولد شدگان، 31 هزار مربوط به تغییر نام، 79 هزار مربوط به تغییر نام خانوادگی و8569 مورد مربوط به تعویض شناسنامه بوده است. شناسنامه برای 12 هزار و 156 ایرانی متولد شده در خارج از کشور نیز صادر شد. 17 هزار و 144 مورد انواع گواهی‌ها برای ایرانیان خارج از کشور نیز صادر شد.

سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور با اشاره به نام‌ها اظهار کرد: ما 974 واژه جدید را به 420 هزارعنوان نام معرفی اضافه کرده‌ایم که از این میان 220 هزار عنوان مربوط به دختران و 200 هزار نام مربوط به پسران است.

طریقت گفت: در سال 94 بیشترین فراوانی نام پسران مربوط به نام‌های امیرعلی، علی، محمد، ابوالفضل و محمدطاها و بیشترین فراوانی نام دختران مربوط به نام‌های فاطمه، زهرا، نازنین زهرا، یسنا، زینب، ریحانه، فاطمه‌زهرا و باران بوده است.

وی با اشاره به ارائه خدمات ثبت احوال به صورت آنلاین گفت: 132 دستگاه با بیش از 200 هزار ایستگاه کاری به صورت آنلاین به پایگاه ثبت‌احوال متصل هستند که از جمله آنها می‌توان به بانک‌ها، دفاتر اسناد رسمی و حوزه‌های مالیاتی اشاره کرد. علاوه بر آن هنگام انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان توانستیم سامانه استعلام شماره ملی را در تمام شعبات اخذ رأی مستقر کنیم.

سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور اظهار کرد: 1094 واحد اجرایی، 774 دفتر پیشخوان و 929 دفترپستی، خدمات را ارائه می‌دهند. در سال گذشته به بیش از 12 میلیون ایرانی در 32 میلیون نوبت خدمت ارائه دادیم البته مشکلاتی بود که امیدواریم رفع شود. مردم می‌توانند از طریق تلفن گویای 1510 اطلاعات لازم را کسب کنند، در تهران نیز شماره تلفن 60902633 آماده دریافت شکایات است.

طریقت با تاکید بر اهمیت «نشانی» گفت: مردم می‌توانند با مراجعه به پورتال سازمان ثبت احوال نشانی خود را به روز کنند. تدابیری نیز اندیشیده شده که نشانی به اسناد منتقل و اظهاری نباشد.

او گفت: برای دارندگان کارت هوشمند ملی آدرس ایمیلی پیش‌بینی شده که افراد پس از دریافت کارت هوشمند، می‌توانند رمز عبور آن را تغییر دهند. این ایمیل ظرفیتی به منظور تسهیل اطلاع رسانی به مردم است.

سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور با اشاره به جمعیت کشور در سال 94 گفت: 23.4 درصد (17.5 میلیون نفر) زیر 15 سال، 31.5 درصد (بین 15 تا 29 سال)، 39.3 درصد (بین 30 تا 64 سال) و 5.7 درصد از 65 سال به بالا هستند.

کارت شناسایی ملی تا پایان سال 96 اعتبار دارد

طریقت در بخش دیگری از صحبت‌های خود اظهار کرد: امیدواریم بتوانیم تا پیش از سه ماهه اول سال جاری نخستین گروه‌های سنی که باید برای دریافت کارت هوشمند ملی مراجعه کنند را اعلام کنیم، چراکه کارت شناسایی ملی تا پایان سال 96 اعتبار دارد.

اوبا اشاره به وضعیت بودجه سازمان ثبت احوال گفت: هنوز اعتبارات سال جاری ابلاغ نشده است و امیدواریم هرچه زودتر تکلیف بودجه سال 95 اعلام شود تا بهتر بتوانیم به مردم خدمات ارائه کنیم.

سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور با ابراز امیدواری نسبت به صدور کارت هوشمند ملی در کمتر از 40 روز گفت: در حال حاضر رقمی که ما بابت صدور کارت هوشمند ملی دریافت می‌کنیم نیمی از هزینه‌های بدنه کارت است. در سال 94 طبق قانون این مبلغ 17 هزار و 200 تومان بود که با ابلاغ بودجه سال 95 به 20 هزار تومان می‌رسد. دفاتر پست و پیشخوان دولت نیز بابت انجام مراحل مربوط به کارت هوشمند، تنها باید 9000 تومان از مراجعه‌کنندگان دریافت کنند. البته به استان‌ها این اختیار داده شده است که در برخی نقاط مختلف هزینه کمتری را از مردم دریافت کنند، اما دریافت مبلغ بیشتر خلاف قانون است.

طریقتگفت: افرادی که به هیچ عنوان کارت هویتی دریافت نکرده بودند، پیش از این 2.5 میلیون نفر بودند که با اطلاع‌رسانی‌های انجام شده یک میلیون نفر از آنها کارت دریافت کردند.

او در پاسخ به پرسش ایسنا درباره علت نپذیرفتن کارت شناسایی ملی از سوی برخی از سفارتخانه‌ها برای انجام امور مهاجرت افراد اظهار کرد: براساس مصوبه هیات وزیران کارت شناسایی ملی تا سال 96 اعتبار دارد، وزارت خارجه نیز از این موضوع مطلع است و افراد در صورت مواجهه با مشکلی در این زمینه می‌توانند به وزارت خارجه مراجعه کنند.

سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور درباره ممانعت از صدور شناسنامه برای برخی افراد گفت: برای صدور شناسنامه اولویتی را اعلام نکرده‌ایم و افراد به دلایلی مانند مفقودی و تغییر اقلام هویتی برای تعویض مراجعه می‌کنند.

طریقت در زمینه امکان صدور یک کارت هویتی به جای شناسنامه و کارت ملی برای افراد گفت: در برنامه ششم توسعه تلاش می‌کنیم در این جهت عمل کنیم. البته برخی اقلام مانند نام همسر و فرزندان در شناسنامه ثبت می‌شود که قابل انتقال به کارت هوشمند ملی نیست. علاوه بر آن در برخی از قوانین به برخورداری از شناسنامه تاکید می‌شود، مانند قانون انتخابات.

وی با اشاره به 30 اردیبهشت به عنوان روز ملی جمعیت اظهار کرد: این روز مصادف با ابلاغ سیاست‌های کلی جمعیت از سوی مقام معظم رهبری است و در این زمینه برنامه‌هایی داریم و قرار است همایش‌هایی برگزار شود. در استان‌ها نیز به منظور رصد موضوعات جمعیتی و شاخص‌ها، شورای راهبردی تشکیل می‌شود.

سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور با اشاره به نامگذاری روزهای هفته جمعیت گفت: 25 اردیبهشت‌ماه به نام جمعیت، خانواده سالم، آرامش و نشاط، 26 اردیبهشت به نام جمعیت، باروری و حمایت از زوجین نابارور، 27 اردیبهشت به نام جمعیت، حفظ و کرامت سالمندان، 28 اردیبهشت‌ماه به نام جمعیت، باروری، 29 به نام جمعیت، سلامت باروری، 30 اردیبهشت به نام جمعیت و نسل پویا و 31 اردیبهشت‌ماه به نام جمعیت، فرزندپروری و خانواده نامگذاری شده است.

طریقت در پایان درباره صدور کارت هوشمند ملی اظهار کرد: تاکنون 7.5 میلیون کارت هوشمند ملی تقدیم کرده‌ایم. در سال جاری قصد داریم این آمار به بیش از 20 میلیون کارت هوشمند ملی برسد و مهم‌ترین مأموریت این کار احراز و تصدیق هویت در فضای مجازی است.

چرا خانومها باید بعد از طلاق عده نگهدارن?

چرا خانومها باید بعد از طلاق عده نگهدارن? حتی زنی که یک سال قبل از طلاق هم با همسرش رابطه نداشته.پس میشه نتیجه گرفت که بخاطر مسائل بهداشتی و... نیست چون رابطه مدتها قطع بوده. چراباید خانوما سه ماه از رابطه حلال محروم باشند? در صورتی که همه چیز برا آقایون فراهم شده که یک ساعت هم بهشون سخت نگذره(70نفرصیغه و ۴تاهمسر)? وچرا در زمان عده کسی حتی حق خواستگاری هم نداره باوجود اینکه طلاق یه شکست عاطفیه وانسان(چه زن چه مرد) بعد از شکست عاطفی بافکر کردن به یه شخص دیگه میتونه راحت تر این شکست رو فراموش کنه?
ازتون خواهش میکنم جواب قانع کننده وکامل به سوال بدید یه دنیا ممنون

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در اسلام به طور کلی دو نوع عده وجود دارد: یکی عده طلاق که بعد از جدایی میان زن و مرد، زن باید به اندازه سه حیض عده نگه دارد:« وَالمُطَلَّقَاتُ یَتَربَّصنَ بِأنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُروُءٍ؛ و زنان مطلقه باید (بعد از طلاق) به مدت سه بار پاکی ازعادت ماهانه انتظار بکشند.» (1) و دیگری عده وفات که زن بعد از مرگ همسرش باید چهار ماه و ده روز عده نگه دارد:« وَالَّذِینَ یُتَوَفَّونَ مِنکُم وَ یَذَرُون أزوَاجاً یَتَرَبَّصنِ بِأنفُسِهِنَّ أربَعَةَ أشهُرٍ وَ عَشراً؛ و کسانی که از شما (مردان) می‌میرند و همسرانی از پس خود به جای می‌گذراند همسرانشان باید چهار ماه و ده روز انتظار بکشند.»(2)
این دو مساله به عنوان دو دستور دینی برای هر فرد مسلمان لازم و ضروری هستند، هرچند ما نتوانیم علت حقیقی این دستور و سایر دستورات دینی را به درستی دریابیم؛ اما از آنجا که معتقدیم خداوند حکیم است و همه دستورات وی برخوردار از مصالح حقیقی در زندگی دنیا و آخرت ماست می توان با اندیشه و تامل به پاره ای از این حکمت ها دست یافت هرچند نباید از یاد برد که همه این حکمت ها، علت اصلی تشریع یک دستور دینی محسوب نمی شوند و نمی توان از فقدان یک یا چند حکمت، عدم موضوعیت انجام اصل تکلیف را نتیجه گرفت.
در هر حال دستور عده نگه داشتن دارای حکمتهایی است که سعی می کنیم به چند نمونه از حکمت های عده طلاق اشاره کنیم:
یکى از فلسفه‏هاى عدّه نگه داشتن زن حفظ حریم خانواده و باقی نگه داشتن فرصت جبران اشتباهات قبلی است ؛ اصولا از آن جا که فروپاشی خانواده، ضربه جبران ناپذیرى بر پیکر اجتماع وارد مى‏کند، اسلام مقرراتى وضع کرده که تا آخرین مرحله امکان، از گسستن خانواده جلوگیرى به عمل آید یا به نوعی زمینه بازگشت و ترمیم مجدد خانواده در آن وجود داشته باشد.
از یک طرف، در روایات، طلاق را «منفورترین حلال‏ها» شمرده (3) و از طرف دیگر، با ارجاع اختلافات زناشویى به دادگاهى که به وسیله بستگان تشکیل مى‏شود، و فراهم آوردن وسایل آشتى به وسیله نزدیکان طرفین، جلوى این کار گرفته شود:
«فَابْعَثوا حَکَماً مِّنْ أهْلِهِ و حَکَماً مِنْ أهْلِها؛(4) یک داور از خانواده شوهر، و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید. (تا به کار آنان رسیدگى کنند) ».
در این میان یکى از این مقررات که خود عامل برگشت افراد از تصمیم طلاق مى‏گردد، نگاه داشتن عدّه است که مدت آن سه قرء تعیین شده؛ یعنى سه مرتبه پاک شدن زن از حیض گاهى در اثر عوامل مختلف، وضعى پیش مى‏آید که پدید آمدن یک اختلاف جزئى و نزاع کوچک، حس انتقام را چنان شعله ور مى‏سازد که مجال رجوع به عقل و وجدان را از انسان می گیرد و غالباً تفرقه‏هاى خانوادگى در همین حالات رخ مى‏دهد.
اما مدتى اندک بعد از این کشمکش ها، زن و مرد به خود آمده، پشیمان مى‏گردند. این جاست که آیه مورد بحث مى‏گوید: زن ها باید مدّتى عده نگه دارند و صبر کنند تا این امواج زود گذر بگذرد و ابرهاى تیره نزاع و دشمنى از آسمان زندگى آنان پراکنده شود؛ اتفاقا در مواردی دیده می شود که زوجین بخصوص زن برای نشان دادن جدیت خود در امر طلاق و یا سرکوب کردن بیشتر همسر قبلی بسیار انگیزه دارند که به سرعت با فرد دیگری ازدواج نمایند ، این مساله در مورد مردان به دلیل هزینه های مالی و فرایند طبیعی انتخاب همسر و خواستگاری و ... به اسانی و به سرعت انجام نمی شود و اگر هم انجام بپذیرد قابل جبران و بازگشت است، در حالی که در مورد زن مطلقه ممکن است به آسانی و بدون هیچ مقدمه ای انجام شود و بعد از فروکش کردن این احساس تنفر و انگیزه بی مورد ازدواج مجدد، دیگر زمینه و امکان بازگشت به راحتی وجود نخواهد داشت.
در نتیجه مجال عده، خود فرصت بسیار مناسبی برای ترمیم مجدد زندگی از هم گسیخته و برطرف شدن سوء تفاهم ها و نزاع هاست که نمی توان اهمیت و تاثیر مثبت آن را نادیده گرفت.
از نظر دیگر می توان احتمال داد که در عده نگاه داشتن نوعی حفظ احترام زندگی قبلی و اعضاء آن خانواده مانند فرزندان و ایجاد زمینه شکل گیری آمادگی روحی فرد برای بازگشت به شرایط ایده آل و گسستن تعلقات قبلی و رسیدن به شرایط مطلوب روحی و جسمی برای ورود به زندگی جدید هم مطرح است. در نتیجه در ازدواج هایی که رابطه جنسی در آن اتفاق نیفتاده و این تعلق خاطر چندان ایجاد نشده و ساختار خانواده در آن ها مستحکم نشده، این امور چندان لازم نیست و شارع مقدس دستور به نگه داشتن عده نداده است.
البته می توان احتمال داد که یکى دیگر از فلسفه‏هاى «عدّه»، روشن شدن وضع زن از نظر باردارى است، زیرا در بسیاری از طلاق ها رابطه جنسی در مدتی قبل وجود داشته و یک بار دیدن عادت ماهیانه، هم دلیل بر عدم باردارى زن نیست و دیده شده که زن در عین باردارى، عادت ماهیانه را در آغاز حاملگی مى‏بیند. از این رو، براى رعایت کامل این موضوع و همچنین جلوگیری از تهمت های بعدی و سوء استفاده های گوناگون در مساله ارث و نسب و ... که ممکن است در این باره ایجاد شود، اسلام دستور داده شده که زن سه بار، عادت ماهیانه ببیند و پاک شود تا به طور قطع، عدم باردارى از شوهر سابق روشن گردد و بتواند مجدداً ازدواج کند.
در واقع نباید از یاد برد که هرچند ممکن است زن و شوهر به یقین یک سال قبل از طلاق هم با هم رابطه ای نداشته باشند، اما احتمال وجود رابطه نامشروع زن دراین مدت عقلا محال نیست و حتی بدون این احتمال بر فرض ازدواج زن با مردی دیگر بدون حفظ عده، ممکن است وی به سرعت از شوهر دوم حامله گردد. اما در آینده به دلایل گوناگون فرزند جدید را به شوهر قبلی خود منسوب بداند؛ این ها همه احتمالات گوناگونی است که با فرض حفظ عده کاملا برطرف می گردد.
در هر حال به یقین نکته اخیر تنها علت لزوم عده نیست، زیرا در مورد زنی که شوهرش سال هاست غایب شده و مواردی از این قبیل که طلاق به طور غیابی و از طرف حاکم شرع جاری می شود، باز زن موظف به نگه داشتن عده است که در این خصوص روایات بسیار متعددی نقل شده است. (5)
با تامل دقیق در این نکات روشن می شود که مقایسه زن و مرد در این موضوع خاص چندان منطقی نیست و این ادعا که شوهر نیز بایستی بعد از طلاق عده نگه دارد بر اساس حکمت های گوناگون ذکر شده پذیرفتنی نیست، بخصوص که ازدواج مجدد به دلایل مختلفی که در جای خود اثبات شده قبل از طلاق یا وفات همسر نیز حق مرد بوده و مرد مانعی از انجام آن ندارد.
به علاوه در بسیاری موارد، به لحاظ وظایف مختلف از جمله حضانت و نگهداری فرزندان و وظایف اجتماعی و همچنین آسیب پذیری ویژه مرد در مورد سرکشی های غریزه جنسی، نیاز به ازدواج در مرد شدید تر از زن است.
هرچند نمی توان وجود نیاز جنسی در زمان عده را در همه زنان مطلقا انکار کرد. اما حقیقت آن است که ماهیت نیارهای زنان به همسر بیش از آنکه جنسی باشد عاطفی و احساسی است و در فرض بروز طلاق صدمه روحی زن و شکستی که در این زمینه متحمل می شود به مراتب بیشتر و شدیدتر از هر ضربه دیگری است و معمولا بسیاری از زنان تا مدت ها به دلایل خاص روحی زمینه ورود به پاسخ گویی به نیازهایی همچون نیاز جنسی را ندارند.
در واقع به طور طبیعی زنان تا مدت ها بهعد ارز طلاق نیز متاثر از خاطرات و تعلقات قبلی هستند و در این زمینه وضعیت متفاوتی از مردان دارند؛ جالب اینجاست که طبق گزارش خبرگزاری ها به تازگی یکی از دانشمندان یهودی ، به خاطر خواندن حکم زمان عده زن در قرآن مسلمان شد. این شخص رابرت گیلهم، یکی از بزرگترین دانشمندان علم ژنتیک است که تحقیقاتی در زمینه رابطه زوجیت و تأثیرات آن بر زوجین داشته است.
وی در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده است در زندگی مشترک، زوجیت آثاری ایجاد می کند که پس از گذشت سه ماه از جدایی زوجین، آثار زوجیت از بین می‌رود و در آیات قرآن کریم نیز آمده است که زن مطلقه باید ۳ ماه عده نگه دارد. لذا رابرت گیلهم با مقایسه ادله علمی با آیات قرآن به این باور رسیده است که دین اسلام تنها دینی است که پاکی زن را تضمین کرده است؛ بر این اساس زن مسلمان نیز پاک ترین زنان روی زمین خواهد بود. (6)
در نهایت باید تاکید کنیم که هرچند ممکن است زن با فکر کردن به مردی دیگر و درگیر نمودن خود یا رابطه ای جدید زمینه فراموش کردن زندگی قبلی و شوهر قبلی را بهتر در خود ایجاد نماید، اما حقیقت آن است که در این زمان یقینا زن فضای ذهنی مناسبی برای انتخاب درست و صحیح همسر جدید و تشکیل زندگی مناسب آینده خود را ندارد و تصمیم او بیش از هر زمان دیگر سطحی و متزلزل و دارای ریسک بسیار محسوب می گردد.
در این خصوص می توانید به مقاله ذیل هم مراجعه نمایید. (7)
پی نوشت‏ها:
1. بقره(2) آیه228.
2. بقره آیه 234.
3. ابو القاسم پاینده‏، نهج الفصاحة -مجموعه کلمات قصار حضرت رسول، نشر دنیاى دانش‏، تهران، 1382ش‏، ص 158.
4. نساء (4) آیه 35.
5. ثقة الاسلام کلینى، الکافی، دارالکتب الإسلامیة تهران، 1365 ه ش، ج 6، ص 112.
5. رک : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910603000575
6. پورزکی، مریم، مقاله آسیب شناسی طلاق بانوان، منبع سایت بانوان http://banovan.mihanblog.com.

موفق و موید باشید


نگاهی به وضعیت طلاق در کشور

نگاهی به وضعیت طلاق در کشور

افزایش طلاق در کشور به معضلی بزرگ تبدیل شده است. این مساله در حدی است که مقام معظم رهبری در 20 سوال خود از سبک زندگی سوال در باره افزایش طلاق را نیز بیان فرمودند. متن و اینفوگرافی زیر به بررسی آرام و روند افزایش طلاق در کشور می پردازد.

دیدبان: مساله طلاق و افزایش روند آن نگرانی های زیادی را از آینده فرهنگی و نسلی کشور به وجود آورده است. اعتیاد؛ افزایش اشتغال زنان؛ رواج سبک زندگی غربی؛ کاهش سطح دینداری و ایمان فردی و... از آثاری است که مساله طلاق به همراه خواهد داشت. از همین رو بررسی مساله طلاق ضروری و مهم به نظر می رسد. خصوصا آنکه مقام معظم رهبری افزایش طلاق را به عنوان یک معضل برای سبک زندگی امروز ما بیان نمودند.





برای مشاهده اینفوگرافی در سایز اصلی بر روی عکس کلیک کنید.

 

 

 

1390

1389

1388

1387

1386

تعداد

142841

137200

125747

110510

99852

رشد نسبت به سال قبل

4%

9%

13%

11%

16%

 

* طلاق در طول این 5 سال 37 %رشد داشته است.

 

 

نسبت ازدواج به طلاق در کل کشور

1390

1389

1388

1387

1386

1385

1384

1383

6.1

6.5

7.1

8

8.4

8.3

9.4

9.8

 

* نسبت ازدواج به طلاق بیانگر تعداد ازدواج ثبت شده در برابر هر یک طلاق ثبت شده است

* این شاخص در مدت 7 سال 38% کاهش داشته است. این نشان می دهد که رشد طلاق بسیار بیشتر از رشد ازدواج بوده است.

* در مقابل تقریبا هر شش ازدواج ثبت شده در سال 90 یک طلاق هم به ثبت رسیده است.

 

طول مدت زندگی قبل از طلاق(آمار سال 90)

 

0 تا 4 سال

4 تا 8 سال

8 تا 12 سال

12 تا 16 سال

16 تا 20 سال

20 تا 24 سال

25 تا 29 سال

بیش از 29

تعداد

62345

30839

18766

11333

7182

6094

3967

3589

درصد

44%

21%

13%

8%

5%

4%

3%

2%

 

* حدود 65 درصد افراد طلاق گرفته زوج‌های جوانی هستند که کمتر از 8 سال از زندگی مشترک آنها می‌گذرد

* حدود 14 درصد از طلاق های ثبت شده مربوط به زوجینی است که طول مدت ازدواج آنها کمتر از یکسال می باشد.[1]

 

 

اختلاف سنی

بیشتر طلاقها مربوط به زوجهایی است که با یکدیگر اختلاف سنی نیستند(زوجهای هم سن) مثلا در سال 90 حدود 11% طلاق ها مربوط به این زوج ها می باشد

 

 

 

 

سن طلاق

بیشتر طلاق‌ها در 5 سال اخیر مربوط به زوجهای با سن زیر 30 سال است (مردان با سن 25 تا 29 و زنان با سن 20 تا 24 سال) [2]

 

 

 

 

استان های اول در طلاق(بیشترین طلاق)

1. تهران

2. البرز

3. خراسان رضوی

* در این ۲ استان(تهران و البرز) به ازای هر 2/3 ازدواج یک طلاق به ثبت رسیده است

 

 

 

استان های آخر در طلاق(کمترین طلاق)

1) سیستان و بلوچستان(20.3 ازدواج به ازای 1 طلاق)

2) ایلام(13.9 ازدواج به ازای 1 طلاق)

3) چهار‌محال ‌بختیاری(12.5 ازدواج به ازای 1 طلاق)

 

 

وضعیت فعلی طلاق در استان تهران

* افزایش 6 درصدی طلاق‌های ثبت شده در 8 ماه اول سال جاری

* کاهش 1.7 درصدی ازدواج‌های ثبت شده در 8 ماه اول سال جاری

* از هر 3 ازدواج 1 ازدواج منجر به طلاق می شود[3]

 

 

 

ریشه ها و عوامل بروز طلاق

1) معضلات اقتصادی از قبیل بیکاری، سطح پایین درآمد، مشکل مسکن

2) اعتیاد

3) عدم توافق و نارضایتی جنسی

4) رواج سبک زندگی غربی

5) عدم تناسب زن و شوهر در زمینه های اخلاقی، فرهنگی، اقتصادی، تحصیلی، خانوادگی و ... .

6) اختلاف سن نامناسب

7) ازدواج های اجباری

8) دخالت های بی مورد خانواده ها

9) عدم آموزش کافی در مسائل زناشویی

10) عدم تربیت صحیح خانوادگی

11) کاهش سطح دینداری و ایمان فردی

12) کم شدن روحیه ایثار و از خودگذشتگی

13) از بین رفتن قبح(مذموم بودن) طلاق

14) افزایش اشتغال زنان

15) از بی رفتن روحیه ساده زیستی و رواج تجمل

 

 

 

 

راهکارهای کاهش طلاق

1) بهبود شرایط اقتصادی کشور(افزایش اشتغال، کاهش قیمت مسکن و..)

2) تحقق عدالت اجتماعی

3) آموزش مهارت های زندگی به جوانان قبل از ازدواج

4) آموزش مسائل زناشویی قبل از ازدواج

5) افزایش مراکز مشاوره برای خانواده ها

6) کاهش انتظارات و توقعات نابجای زوجین

 

 

آثار و نتایج طلاق

1) کاهش رشد جمعیت

2) افزایش فساد اخلاقی در جامعه

3) افزایش جرم و بزهکاری

4) مشکلات معیشتی زنان مطلقه

5) افزایش مشکلات روحی روانی در جامعه

6) انحراف اخلاقی افراد مطلقه

7) افزایش فرزندان تک سرپرست

8) نگاه منفی جامعه به فرد مطلقه



[1] سایت سازمان ثبت احوال کشور

[2] سایت سازمان ثبت احوال کشور

[3] مدیر کل ثبت احوال استان تهران



علیرضا جعفرزاده کوچکی

مبنای قرآنی الزام زوج به طلاق

این مقاله، ضمن تحلیل ابعاد مختلف الزام زوج به طلاق، درصدد پاسخ به این پرسش اساسی است که در شرایط دشوار و غیرقابل تحمل زندگى خانوادگى براى زن، چه راهى در رهایى او وجود دارد و راه مزبور بر چه اصل قرآنی استوار است؟

پای طلاق توافقی از کی به ایران باز شد؟

طلاق توافقی که این روزها درباره آن زیاد می‌شنویم از چه زمانی در ایران به صورت رسمی و قانونی شکل گرفت؟ ظهور طلاق توافقی با تصویب قانون حمایت خانواده همراه بود.

ایجاد «خانه‌های امن» برای زنان خیابانی

مدیر کل دفتر امور آسیب دیدگان بهزیستی کشور از احداث خانه های امن در ۱۸استان کشور خبر داد.

آمار های متناقض از آسیب های اجتماعی

در حالی وزیر کشور در صحن علنی مجلس آمار هایی از طلاق، اعتیاد، بیکاری و حاشیه نشینی در کشور داده که این آمار با آنچه که در گذشته عنوان می شده است، تفاوت آشکار دارد.

عامل نیمی از طلاق‌ های ایران مشخص شد

وزیر کشور با اشاره به برگزاری ۳ جلسه مفصل در شش ماه گذشته با مقام معظم رهبری در خصوص آسیب های اجتماعی، توضیح داد: اعتیاد، عامل ۵۰درصد طلاق‌ها و ۶۰درصد تعداد زندانی‌های موجود در کشور است.

50 درصد طلاق‌ ها دوران عقد اتفاق می‌افتد

یک مدرس دانشگاه گفت: به دلیل مشکل در ایجاد ارتباط بین همسران، حدود 50 درصد طلاق‌ها دوران عقد اتفاق می‌افتد که هرکدام، طرف دیگر را متهم می‌کند.

ایراد بزرگ کلینیک‌های تخصصی ازدواج + توصیه‌ها

یک روانشناس، با تشریح ایراد عمده کلینیک‌های تخصصی ازدواج گفت: امروز فرآیند طلاق به مرحله ای رسیده است که از هر چهار ازدواج یکی به جدایی می‌انجامد.

ازدواج و طلاق به سبک دهه هفتاد

خوب یا بد، جوانانی که این روزها با تئوری سوختن و ساختن برای حفظ زندگی مشترک موافق هستند، بسیار کمیابند، ضمن اینکه آستانه تحمل جوانان دهه هفتادی هم به دلایل متنوعی پایین است.

هر سه دقیقه یک طلاق!

به طور میانگین درهرساعت، ۸۲.۶مورد ازدواج و۱۸.۶مورد طلاق درکشور ثبت می‌شود. یعنی در هر سه دقیقه یک خانواده ایرانی از هم فرومی‌پاشد. این آمار درکنار آمار پنهان اختلافات زوجین زنگ خطری جدی است.

افزایش شش درصدی طلاق در تهران

مدیرکل ثبت احوال استان تهران، از افزایش ۶ درصدی طلاق طی ۷ ماهه امسال خبر داد.

برگزاری جشن طلاق در کشور

معاون اطلاع‌رسانی و خدمات علمی کرسی حقوق بشر با اشاره به شکستن قبح طلاق در کشور، گفت: در حالی این اتفاق افتاده است که شاهد برگزاری جشن طلاق در شهرها هستیم.

نسخه چاپیارسال به دوستان مجید ابهری مطرح کرد

طلاق، روابط غیرمنطقی و فرازناشویی؛ ماحصل شبکه‌های اجتماعی!

کارشناس مسائل اجتماعی اظهارداشت: قبل از ورود هر فناوری ابتدا باید بستر فکری و فرهنگی برای آن فراهم شود، در غیر اینصورت عوارض و ناهنجاری‌های کاربرد غیرمنطقی دامن‌گیر جامعه و بخش قابل توجهی از افراد خواهد شد.

برگزاری‌ جشن طلاق؛ این‌بار در‌ آنتالیا!

اخیرا خبرهایی مبنی بر مفصل‌تر شدن مراسم جشن طلاق و حتی برگزاری آن در آنتالیا به گوش می‌رسد!؛ فاجعه‌ای که مجید ابهری، آسیب شناس و متخصص علوم رفتاری، ضمن تایید وقوع آن نسبت به عوارضش هشدار می‌دهد.

شبکه‌های اجتماعی آتش بیار اختلافات خانوادگی

هر چقدر تب حضور کاربران در دنیای مجازی داغ تر شد، تعداد بیشتری از خانواده ها هم به نحوی درگیر استفاده از یک یا چند شبکه اجتماعی و نرم افزارهای ارتباطی شدند.

حکم طلاق توافقی بدون مشاوره ممنوع شد

رئیس اداره مددکاری و خدمات مشاوره ای معاونت فرهنگی قوه قضائیه با اشاره به اینکه طلاق توافقی بدون مراجعه به مشاوره دیگر امکان ثبتش وجود ندارد، گفت: در سال ۹۵ مشاوران واقعی بعد از برگزاری آزمون در دادگاه‌های خانواده مستقر می‌شوند.

افزایش آمار طلاق و اعتیاد در کشور

رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران ضمن اشاره به اینکه وضعیت اجتماعی در کشور، گفت: آمار اعتیاد،طلاق،زنان سرپرست خانوار و افراد مبتلا به اچ.آی.وی و ایدز به شدت افزایش یافته است.

رقابت تجمل بین خانواده‌ های ایرانی

افزایش رویکرد تجمل در زندگی عامه مردم

استفاده از خانه‌های مستقل و خودروهای لوکس وارداتی گران قیمت برای افراد یک خانواده، آنقدر خطرناک است که روی آوردن به مواد مخدر صنعتی و غیر صنعتی خطرناک است. همانطور که مواد مخدر باعث فروپاشی پایه‌های یک زندگی شیرین و نهاد مقدسی به نام خانواده را سهل می‌کند، روی آوردن به استفاده از وسائل و موارد تزئینی و تجملاتی لوکس و رقابت بر سر این موارد نیز زیان بار است.

نشر شایعه دروغ طلاق طلاب در سایت جماران و العربیه

مدیر سابق موسسه فرق و مذاهب ایران، شایعه طلاق 100 طلبه به خاطر حرام دانستن تماشای تلویزیون را تکذیب کرد.

ثبت احوال: در هر ساعت 19 طلاق ثبت می شود

مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال کشور با بیان اینکه آمار طلاق در کشور همچنان رو به افزایش است، گفت: در سال گذشته(1393) هر ساعت 19 طلاق به ثبت رسیده است.

اعلام آخرین آمار ازدواج و طلاق

مرکز آمار ایران آخرین آمار ازدواج و طلاق را اعلام کرد که بر اساس آن، در سال ۱۳۹۰، ۳۷.۸ درصد از مردان مناطق شهری و ۳۸.۶ درصد از مردان نقاط روستایی کل کشور هرگز ازدواج نکرده بوده‌اند. این نسبت در مورد زنان مناطق شهری و روستایی به ترتیب ۳۰ و ۳۰.۵ درصد بوده است.
1 2 3

فرهنگی که ازدواج رابه حاشیه برده است

ترویج ازدواج در برنامه‌ریزی‌های مسئولان استان همدان جایگاه قابل اعتنایی ندارد و فرهنگهای بیگانه نیز به این موضوع دامن زده بطوریکه هم اکنون ۴۵۰۰ کارمند مجرد در استان همدان شناسایی شده است.

سونامی طلاق در مناطق کردنشین ایران

روزی که پای سفره عقد می‌نشستند و زیر لب ترانه پیمان پیوند زندگی را زمزمه و مزمزه می‌کردند، هرگز به دالان‌های باریک، تنگ با بو و طعم جدایی «دادگاه خانواده» و کوفتن صدای چکش قضاوت برای کات‌کردن سکانس زندگی نمی‌اندیشیدند.

کاهش ۵۰ درصدی آمار طلاق با انجام مشاوره

رئیس مرکز توسعه پیشگیری سازمان بهزیستی با اشاره به اینکه مشاوره های قبل از طلاق باعث کاهش ۵۰ درصدی آمار طلاق در برخی از استانها شده است، گفت: بزودی در تمامی استانهای کشور مراکز مشاوره قبل از طلاق راه اندازی می شود.

کدام پایه زندگی لرزید؛ قبح طلاق ریخت؟

این روزها آمار مذموم‌ترین حلال خدا در جامعه هر روز بیشتر می‌شود و طلاق به آفتی تبدیل شده است که بی‌صدا پایه‌های آرامش خانواده‌ها را می‌خورد و آنها را در مسیر سقوط قرار می‌دهد، اما چرا قبح طلاق در جامعه از بین رفته است؟

گره طلاق با دندان باز نمی‌شود

معضل پیری جمعیت و کمبود نیروی جوان از مهم‌ترین آسیب‌هایی است که جوامع امروزی به آن دچار شده‌اند، ولی با توجه به منویات مقام معظم رهبری مبنی بر ازدیاد جمعیت کشور و سیاست‌های ترغیبی نظام در امر ازدواج و تشکیل خانواده، توجه به معیارها و پایه‌های استحکام نهاد خانواده و تقویت عوامل مربوط به آن امری ضروری به شمار می‌رود.

چرا طلاق خانواده های نوپا را تهدید می کند؟

برای زن محبت بر همه‌چیز مقدم است و مرد نقطه اتکای اوست. درعین‌حال عاطفه و احساس زن او را متمایز از مرد ساخته است، زن لطیف و رقیق‌القلب است.

آمار ازدواج و طلاق در کشور

رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور با تشریح آخرین وضعیت آمار ازدواج و طلاق در کشور گفت: استانهای تهران و البرز رکورددار بیشترین طلاق و کمترین ازدواج در کشور هستند.

دستور عجیب ملکه انگلستان به ولیعهد انگلیس

گفته می‌شود که ولیعهد انگلیس و همسرش کامیلا پارکر بولز که اخیرا نهمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته‌اند، به دستور ملکه الیزابت دوم طلاق خواهند گرفت.

کاریکاتور/جشن طلاق

مراسمی که متاسفانه مدتی است بین برخی از خانواده ها رواج پیدا کرده. این مراسم مانند خیلی چیزهایی که مد می شود و هیچ ریشه ای ندارد، دارد مثل یک بختک رشد می کند و زیاد و زیادتر می شود .این روزها برخی از زوج ها برای جدایی از هم جشنی برپا می کنند و دوستان و اقوامشان را دعوت می کنند تا جدایی شان را به دیگران اعلام کنند .

تشکیل کارگروه‌های آسیب‌شناسی طلاق در سقز

فرماندار سقز با اشاره به برنامه‌ریزی‌ها و کارهای انجام شده برای کاهش آمار طلاق در شهرستان سقز گفت: تشکیل کارگروه‌های آسیب شناسی طلاق در سقز از جمله این اقدامات است.

در سال 92 صورت گرفت

کاهش ۴.۴ درصدی ثبت ازدواج/ افزایش ۴.۶ درصدی طلاق‌

رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور از کاهش ۴.۴ درصدی ازدواج در سال ۹۲ و افزایش ۴.۶ درصدی طلاق در این سال نسبت به سال ۹۱ خبر داد.

طلاق «میشل» از «باراک اوباما»؛ شایعه یا واقعیت؟

یک منبع نزدیک به خانواده رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد که «باراک اوباما» و «میشل» در حال آماده شدن برای طلاق از یکدیگرند.

کاهش 5 درصدی ازدواج در کشور/ اعلام دلایل 90 هزار طلاق در سال جاری

معاون قوه قضائیه از کاهش 5 درصدی ازدواج و افزایش 6 درصدی طلاق در کشور خبرداد.

این ازدواج ها بیشتر منجر به طلاق می شوند

یک آسیب‌شناس گفت: از دیدگاه رفتارشناسی، 90 درصد از ازدواج‌هایی که دختر بیش از 4 سال از پسر بزرگتر است، در پنج سال اول زندگی مشترک منجر به اختلافات و تنش‌های رفتاری می‌شود و همسران از هم جدا می‌شوند.

هشداری اجتماعی فراروی مسئولین فرهنگی

فیسبوک، WeChat و... مهمترین دلایل طلاق های اخیر

آمارها نشان می دهد استفاده از تکنولوژی های جدید باعث تغییر فرهنگ و تعارض در زندگی و سردی روابط همسران و طلاق های بیشماری شده است.

نگاهی تحلیلی به پیشی گرفتن تعداد پسران مجرد از دختران

از سال ۹۳به بعد تعداد پسران مجرد بیشتر از دختران خواهد بود، به این معنا که پسرانی که در سن ازدواج قرار دارند تعدادشان بیش از دخترانی خواهد بود که در این سن قرار خواهند گرفت.

انتقاد آیت الله مکارم از افزایش طلاق/

علت آمار بالای طلاق در ازدواج های دانشجویی بررسی شود

یکی از مراجع تقلید شیعیان، با بیان اینکه بر اساس آمار ها بیشترین طلاق ها در میان ازدواج های دانشجویی است، گفت: جامعه شناسان باید در این مسئله کالبد شکافی و بررسی کنند.

ملکه ای که از دربار پهلوی فرار کرد/عکس

مرگ فوزیه، اولین همسر محمدرضا پهلوی، ماجرای طلاق خبرساز او از همسرش را دوباره داغ کرده است.

نگاهی به وضعیت طلاق در کشور

افزایش طلاق در کشور به معضلی بزرگ تبدیل شده است. این مساله در حدی است که مقام معظم رهبری در 20 سوال خود از سبک زندگی سوال در باره افزایش طلاق را نیز بیان فرمودند. متن و اینفوگرافی زیر به بررسی آرام و روند افزایش طلاق در کشور می پردازد.

افزایش 7 درصدی طلاق در کشور/ هر 5 ازدواج یک طلاق

رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور با اعلام اینکه در سال گذشته 151 هزار و 763 مورد واقعه طلاق در کشور ثبت شد، گفت: متاسفانه از هر 5 ازدواج یک مورد به طلاق منتهی می شود. این در حالی است که براساس آمار سال گذشته حدود 7 درصد افزایش طلاق داشته ایم.

افزایش چندبرابری قیمت ها در سال 91؛ طلاق در دوران عقد را افزایش داده

از هر سه طلاق تهرانی ها، یکی در دوران عقد است!

تحقیقات انجام شده نشان می دهد که 27 درصد از طلاقهای تهرانیها در دوران عقد زوجها رخ می دهد.

جنبه‌های مختلف طلاق

طلاق


 
دانشنامه
(

دید کلی

روز به روز ازدواجهای ناشاد بیشتری به طلاق ختم می‌شوند. حدس و گمانهایی راجع به خاستگاه افزایش نرخ طلاق وجود دارند که عبارتند از: افت اخلاقی ، خودخواهی فزاینده نسل من ، جستجو برای تجارب جدید و ناتوانی آدمیان در ایجاد روابط عمیق. امروزه تحریم‌های اجتماعی در برابر طلاق از بین رفته است. شاید شگفتی واقعی در آن نباشد که نرخ طلاق این چنین افزایش یافته است. شگفتی حقیقی آن است که در دوره‌ای که هزینه‌های متارکه که تا چنین حد کافی کاهش یافته ، تا بدین‌اندازه دیرپا و مقاوم است.

جنبه‌های مختلف طلاق

محققی به نام بوآن اظهار می‌دارد که وقتی ازدواج از هم می‌پاشد، در اثر آن چندین نوع طلاق ایجاد می‌شود:

  • طلاق عاطفی زمانی رخ می‌دهد که ازدواج دستخوشی تباهی می‌شود (اما ممکن است تا بعد از حکم طلاق ادامه یابد.)
  • طلاق قانونی
  • طلاق اقتصادی ، که در رابطه با پول و توافقهای مالی (مانند مهریه) است.
  • طلاق هم والدی ، که در ارتباط با نگهداری و سرپرستی از فرزند ، خانواده‌های تک والدی ، یا حق ملاقات یا فرزندان است.
  • طلاق اجتماعی ، که در زمینه تغییر روابط با جمع دوستان همسر رخ می‌دهد.
  • طلاق روانی ، که در حضور مسائل مربوط به بازیابی خود پیروی فردی و مشکلات مربوط به فکر کردن براساس ضمیر «من» و نه «ما» است.

اثرات طلاق

پس از طلاق ، به دلایل مختلف ممکن است عزت نفس دچار آسیب شود. بسیاری از افرادی که متارکه کرده‌اند خود را شخصی ناپسنده و فاقد توان کافی برای ازدواج مجدد می‌دانند. مردان و زنان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان می‌دهند، با یکدیگر فرق دارند. مردان گرایش به آن دارند که طلاق را به عنوان چیزی به ناگهان رخ کرده است، ادراک کنند. زنان بیشتر احتمال می‌رود که آن را به عنوان نقطه پایانی بر یک فرآیند طولانی قلمداد کنند. به همین خاطر است که زنها کمتر احساسهای منفی را درباره طلاقشان گزارش می‌کنند. طلاق برای زنان تنش‌زاتر و گسلنده‌تر است تا مردان. ممکن است این زنی باشد که تردید کمتری درباره نفس طلاق داشته باشد. اما هم اوست که در برقراری زندگی جدید مشکلات بیشتری خواهد داشت.

آدمیان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان می‌دهند، بسیار متفاوت‌اند، بسیاری از هم می‌پاشند، اما برخی دیگر ، نوعی تعالی عاطفی را تجربه می‌کنند. اگر طلاق را نقطه مقابل ازدواج موفق و خوب تلقی کنیم، در این صورت ، پدیده‌ای غمبار قلمداد خواهند شد. اما برای بسیاری از کسانی که طلاق گرفته‌اند، انتخاب‌هایی که در اختیار واداشته‌اند یا طلاق بوده است و یا یک ازدواج ناموفق و بد. با در دست داشتن این انتخابها برخی شواهد حاکی از آن است که طلاق می‌تواند شخصا مفید و سودمند باشد. محققین به این نتیجه رسیده‌اند که ممکن است بار آمدن در خانه از هم نپاشیده‌ای که ویژگی آن نزاع و جنجال است، آسیب رسانتر و مضرتر از بزرگ شدن در خانه‌ای باشد که در اثر طلاق فروپاشیده است.

کنار آمدن با طلاق

سازگاری با طلاق به عوامل بسیاری وابسته است: نگرش در مورد ازدواج ناموفق ، شخصیت فرد و محیط اجتماعی. برای کنار آمدن با طلاق ، کمکهای بیرونی از سوی متخصصان بهداشت روانی و گروههای خود یاری متشکل از افراد مطلقه (مانند والدین بی همسر) در دسترس هستند. همچنین حتی هنگامی که طرفین عزم خود را برای طلاق جزم کرده‌اند مشاوره با زوجها می‌تواند مفید واقع شود. برخی از فنون مسئله گشایی و مهارتهای حل تعرضی هم که برای بهبود ازدواجها بکار میروند می‌تواند برای کمک به حل آسیبهای ناشی از جدایی موثر باشد.

مباحث مرتبط با عنوان

متأسفانه با بالا رفتن آمار طلاق یکی از مسائل مهمی که بسیاری از زن و شوهر ها پس از طلاق با آن روبرو می شوند، مسأله حضانت کودک است.
امتیاز خبر: 96 از 100 تعداد رای دهندگان 1954
وب سایت وکالت: متأسفانه با بالا رفتن آمار طلاق یکی از مسائل مهمی که بسیاری از زن و شوهر ها پس از طلاق با آن روبرو می شوند ، مسأله حضانت کودک است . هر یک از طرفین می خواهند این یادگار مشترک زندگی شکست خورده را پیش خود نگه دارند تا شاید با مهر و علاقه این کودک بتوانند دردها و رنجهای جدایی را زودتر فراموش کنند.

حضانت کودک، بعد از طلاق با چه کسی است؟

 برای آنها جدایی همزمان از همسر و فرزند دردناک ترین خاطره زندگی است که هرگز نمی توانند با آن کنار بیایند و برای همین تلاش می کنند پس از جدایی از جدایی از فرزند جلوگیری کنند و حضانت را به عهده گیرند . با توجه به اهمیت موضوع ، در مقاله زیر به بررسی این موضوع می پردازیم. 

حضانت یعنی نگاهداری و مراقبت جسمی ، روحی ، مادی و معنوی اطفال و تعلیم و تربیت آنها که به موجب ماده 1168 قانون مدنی ایران هم حق و هم تکلیف والدین است . یعنی این که والدین حق دارند حضانت و سرپرستی کودک خود را به عهده گیرند و قانون جز در موارد استثنایی نمی تواند آنها را از این حق محروم کند و از سوی دیگر آنها مکلف هستند تا زمانی که زنده هستند و توانایی دارند ، نگهداری و تربیت فرزند خویش را به عهده گیرند.

در حضانت آنچه از همه مهمتر است مصلحت کودک است و به این ترتیب قانون ابتدا مصالح او را در نظر می گیرد و سپس حق پدر و مادر برای نگهداری کودکشان را. در این صورت حتی اگر مصلحت طفل ایجاب کند که پیش هیچکدام از پدر و مادرش نباشد ، دادگاه رأی می دهد که کودک به شخص ثالثی سپرده شود. 


حضانت با کسی ؟ 

اگر چه قانون مدنی مصوب 1314 ماده 1169 بیان می کرد حضانت فرزند پسر تا 2 سالگی و دختر تا 7 سالگی به مادر سپرده شده و پس از انقضای این مدت حضانت با پدر است ؛ اما با اصلاحیه مصوب سال 82 که به تصویب مجمع تشخیص مصلحت رسید ، برای حضانت و نگهداری طفل که پدر و مادر او از یکدیگر جدا شده اند ، مادر تا 7 سالگی ( پسر یا دختر فرقی ندارد ) اولویت دارد و پس از آن با پدر است البته این تبصره هم به اصلاحیه افزوده شده است که پس از 7 سالگی هم در صورتی که میان پدر و مادر درباره حضانت اختلاف باشد ، حضانت طفل با رعایت مصلحت کودک و به تشخیص دادگاه است. 


مسافرت تا اطلاع ثانوی با اطلاع پدر است 

طلاق ، تنها رابطه زن و شوهری را از میان می برد ؛ اما رابطه پدر و فرزندی یا مادر و فرزندی را از بین نمی برد . این ارتباطی دایمی و ابدی است و بنابراین هیچ کس نمی تواند پدر یا مادر را از ملاقات با فرزندش منع کند . به این جهت است که طبق قانون نمی توان بدون اجازه طرف مقابل ، فرزند را از کشور خارج کرد و حتی از شهری به شهر دیگر برد ، مگر این که مصلحت طفل ایجاب کند و دادگاه اجازه بدهد . البته برای سفرهای زیارتی ، هرچند پدر ناراضی باشد ، دادگاه اجازه خواهد داد . طبق قانون ، محل نگهداری طفل آخرین محل اقامت پیش از طلاق است. 

طبق تبصره 1 ماده 14 قانون حمایت خانواده 1353 ، « پدر یا مادر یا کسانی که حضانت طفل به آنها واگذار شده ، نمی توانند طفل را به شهرستانی غیر از محل اقامت مقرر بین طرفین یا غیر از محل اقامت قبل از وقوع طلاق یا به خارج از کشور بدون رضایت والدین بفرستند ؛ مگر در صورت ضرورت با کسب اجازه از دادگاه ». 


تکلیفی برای پدر و مادر 

به موجب ماده 1172 قانون مدنی ، پدر و مادر مجبورند در مدتی که حضانت طفل به عهده آنهاست ، حق ندارند از نگاهداری او امتناع کنند اما در صورت امتناع ، قاضی دادگاه به تقاضای قیم یا آشنایان طفل و حتی اشخاص دیگر با تقاضای دادستان والدین طفل را مجبور به نگاهداری او می کند ؛ اما در صورتی که اجبار آنها به این کار ممکن یا مؤثر نباشد ، حضانت را به خرج پدر و هرگاه پدر فوت شده باشد ، به خرج مادر تأمین کند. 


زمان ملاقات 

طبق ماده 1174 قانون مدنی ، « هر یک از ابوین که طفل تحت حضانت او نیست ، حق ملاقات طفل خود را دارد . تعیین زمان و مکان ملاقات و سیر جزئیات مربوط به آن در صورت اختلاف بین ابوین با محکمه است » . 

بنا به این ماده ، هرکدام از والدین این حق را دارند که در فواصل معین با کودک خود ملاقات کنند و حتی فاسد بودن مادر یا پدر هم باعث نمی شود از ملاقات وی با فرزندش جلوگیری شود . در صورتی که میان پدر و مادر درباره مدت ملاقات و نحوه آن توافق شده باشد ، طبق همان توافق عمل می شود . اما در هر صورت توافق نشدن ، دادگاه در حکم خود مدت ملاقات و نحوه آن را برای کسی که حق حضانت ندارد ، معین می کند . معمولاً دادگاه ها یک روز یا دو روز از آخر هفته را به این امر اختصاص می دهند و گفته می شود ملاقات بیش از این با شخصی که حضانت را به عهده ندارد ، موجب اختلال در حضانت و دوگانگی در تربیت کودک می شود.

اما سلب کلی حق ملاقات از پدر یا مادری که حضانت به عهده او نیست برخلاف صراحت ماده قانون مدنی است و دادگاه نمی تواند حکم به آن بدهد. با این حال اگر ملاقات با پدر یا مادری که حضانت به عهده او نیست واقعاً برای مصالح کودک مضر باشد ، دادگاه می تواند مواعد ملاقات را طولانی تر کند و مثلاً به جای هفته ای یک بار ، ماهی یک بار یا هر شش ماه یک بار تعیین کند یا ملاقات با حضور اشخاص ثالث باشد. 

البته زمانی که ملاقات خوف جانی برای فرزند داشته باشد و پدر یا مادر حالت خطرناک روانی داشته باشند ، برای جلوگیری از صدمه به فرزند ، می توان با حکم دادگاه مانع از دیدار یکی از والدین که دچار چنین مشکلی هستند، شد.


اگر برای ملاقات مخالفت شد 

در صورتی که پدر یا مادری که دارای حق حضانت است ، از ملاقات طرف دیگر (که طبق دستور دادگاه دارای حق ملاقات است ) ممانعت کرد ، برای اجرای دستور دادگاه به نیروی انتظامی سپرده می شود و عنداللزوم می توان از ضمانت اجرایی ماده 632 قانون مجازات اسلامی اسلامی استفاده کرد که به موجب آن ، « اگر کسی از دادن طفلی که به او سپرده شده است ، در موقع مطالبه اشخاصی که قانوناً حق مطالبه دارند ، امتناع کند ، به مجازات از 3 تا 6 ماه حبس یا به جزای نقدی از یک میلیون ریال و 500 هزار تا 3 میلیون ریال محکوم خواهد شد ». 


حضانت تا کی ؟ 

از نظر قانون مدنی ایران زمان بلوغ برای دختر 9 سال و برای پسر 15 سال تمام قمری است . با رسیدن طفل به سن بلوغ ، او از حضانت خارج می شود و خودشان می توانند انتخاب کنند به این ترتیب ، دختران پس از 9 سالگی و پسران پس از 15 سالگی می توانند خودشان زندگی با هر کدام از والدین را انتخاب کنند. اما پس از رسیدن به سن بلوغ ، حتی اگر فرزندان نزد مادرشان باشند و نتوانند استقلال مالی داشته باشند ، پدر موظف به پرداخت نفقه آنها است. 


نفقه کودک به عهده چه کسی است ؟ 

طبق ماده 1190 قانون مدنی ، نفقه اولاد به عهده پدر است و چه این پدر حضانت را به عهده داشته باشد یا این که حضانت بر عهده مادر یا شخص دیگری باشد ، پرداخت نفقه فرزند که به طور عمده شامل مسکن ، لباس ، خوراک و نیازهای درمانی است به عهده پدر است که در صورت خودداری از پرداخت ( با وجود داشتن استطاعت مالی ) طبق ماده 642 قانون مجازات اسلامی جرم بوده و در صورت شکایت ذی نفع دادگاه او را به حبس از 3 ماه و یک روز تا 5 ماه محکوم می کند.

طبق همین ماده ( 1199 ) در صورت فوت پدر یا عدم توانایی او در پرداخت مخارج زندگی فرزندش ، این تکلیف به عهده پدر بزرگ و جد یا دیگر اجداد پدری است . در صورت نبودن پدر و اجداد پدری و یا عدم توانایی آنها به پرداخت مخارج زندگی فرزند ، تکلیف پرداخت نفقه به عهده مادر قرار می گیرد . هرگاه مادر هم فوت یا قادر به پرداخت مخارج مذکور برای فرزندش نباشد . این تکلیف به عهده اجداد و جدات مادری و جدات پدری فرزند قرار می گیرد. 

پرداخت نفقه فرزند فقط تا رسیدن به سن رشد نیست ، بلکه پس از آن هم طبق ماده 1197 قانون مدنی ، اگر فرزند منبع مالی نداشت و نتوانست معیشت خود را فراهم کند ، پدر و نیز دیگر اشخاص یاد شده ( در صورت داشتن توانایی مالی ) ملزم به تأمین مخارج فرزند کبیر هستند.

چنانچه پدر و مادر در مورد حضانت طفل توافق داشته باشند، قانون دخالتی در تصمیم آنان ندارد و آن ها می توانند به ترتیب اطمینان بخشی از طفل نگهداری کنند.
امتیاز خبر: 96 از 100 تعداد رای دهندگان 2327
چندی پیش خانمی به من مراجعه کرد که پزشک متخصص بیماری های زنان و زایمان بود. او پس از بیان اختلافات و مشکلات زندگی زناشویی خود سؤالاتی مطرح کرد که من آن ها را به این صورت خلاصه کرده ام.

آیا برای تعیین تکلیف حضانت یگانه فرزندم، باید تا زمان صدور حکم طلاق صبر کنم؟
آیا شوهرم می تواند فرزند چهار ساله ام را از من جدا کند؟
حضانت فرزند با کدام یک از پدر و مادر است؟
ملاقات با طفل چگونه خواهد بود؟

در مطلب پیش درباره حضانت و نحوه ملاقات طفل صحبت شد،  در ادامه توضیحاتی دیگر آمده است:

همه چیز درباره حق حضانت فرزند(2)
حضانت طفل با کدام یک از پدر و مادر است؟
قانونگذار برای نگاهداری طفل، در مواردی که والدین با حکم دادگاه متارکه کرده اند و یا زمانی که پدر و مادر به هر علتی جدا از یکدیگر زندگی می کنند تعیین تکلیف کرده است. این علت ممکن است اختلافات شدید زن و شوهر باشد به حدی که ادامه زندگی مشترک را برای آنان غیر ممکن کند. مواردی در قانون پیش بینی شده که زن می تواند زندگی خانوادگی را ترک  و مسکن جداگانه اختیار کند؛(2) برای مثال سوء رفتار مرد به حدی باشد که منجر به درگیری فیزیکی شده و زن مورد ضرب و شتم قرار گیرد؛ یا این که شرافت و حیثیت زن در این زندگی مشترک در مخاطره باشد.

البته اثبات این امر شرایط و مراحلی دارد که خارج از بحث فعلی است. یا این که خارج از این موارد دادخواست طلاق از جانب زن یا مرد به دادگاه تقدیم شده باشد و تا زمان صدور حکم که ممکن است مدتی به طول انجامد زوجین جدا از یکدیگر به سر برند. در این موارد اگر پدر و مادر در نگهداری طفل توافق داشته باشند، قانون دخالتی در اراده و اختیار آنان ندارد و آن ها می توانند به نحوی که صلاح طفل باشد از وی نگهداری کنند؛ مانند این که توافق کنند نگهداری طفل به عهده مادر باشد و هزینه توسط پدر پرداخت شود.

اما زمانی که والدین برای نگاهداری طفل موافق نبوده و قادر به حل مسالمت آمیز موضوع نباشند و به دادگاه مراجعه کنند در این صورت قاعده کلی و اصل بر این است که مادر اولویت دارد فرزند پسر را تا دو سال نگهداری کند و این مدت برای فرزند دختر تا هفت سال افزایش می یابد. در این مدت تأمین هزینه به عهده پدر است. مگر این که طرفین به طریق دیگری توافق داشته باشند؛ مانند این که مقرر شود نگهداری و هزینه به عهده مادر باشد. در هر حال به موجب قانون، پس از رسیدن طفل پسر به دو سال تمام و دختر به هفت سال تمام حضانت با پدر است. در این جا نکاتی به طور خلاصه و به زبان ساده یادآوری می شود:

همان طور که اشاره شد چنانچه پدر و مادر در مورد حضانت طفل توافق داشته باشند، قانون دخالتی در تصمیم آنان ندارد و آن ها می توانند به ترتیب اطمینان بخشی از طفل نگهداری کنند. بنابراین اگر پس از رسیدن طفل به سن مقرر قانونی که برای حضانت مادر پیش بینی شده، والدین ادامه حضانت را به مصلحت بدانند می توانند مطابق میل و خواسته خود عمل کنند. به این ترتیب اگر پدر و مادر پس از رسیدن دختر به سن هفت سالگی مصلحت بدانند که وی همچنان در حضانت مادر باقی باشد، قانون نیز به توافق ایشان احترام می گذارد و آن را معتبر می شناسد.

در مواردی که دادگاه با رعایت مصلحت طفل، حضانت را به پدر یا مادر محول می کند پس از قطعی شدن آن طرفین باید حکم دادگاه را محترم شمارند و مفاد آن را به موقع اجرا کنند؛ کسی که فرزند را در اختیار دارد باید مطابق دستور دادگاه رفتار کند و طفل را در اختیار فردی قرار دهد که دادگاه تعیین کرده است.

ماده 632 قانون مجازات اسلامی مقرر کرده است: اگر کسی از دادن طفلی که به او سپرده شده در موقع مطالبه اشخاصی که قانوناً حق مطالبه دارند، امتناع کند به مجازات از سه تا شش ماه حبس یا به جزای نقدی از یک میلیون و پانصد هزار تا سه میلیون ریال محکوم خواهد شد.

هیچ یک از پدر و مادر نمی توانند از حضانت و نگاهداری طفل خودداری کنند؛ زیرا حضانت حق و تکلیف آنان است و اگر هر یک از ابوین که نگاهداری به عهده اوست از انجام این تکلیف امتناع کند و طرف مقابل یا هر یک از خویشان به مقام قضایی اطلاع دهد دادگاه پدر و مادری که را عهده دار حضانت است ملزم می کند تا در این مورد اقدام کند؛ و اگر الزام ممکن نباشد به خرج پدر و اگر پدر فوت شده باشد به خرج مادر حضانت طفل را تأمین می کند.

هیچ طفلی را نمی توان از پدر و مادر جدا کرد مگر به حکم قانون؛ همان طور که والدین نمی توانند فرزند خود را رها نموده و از نگهداری او خودداری کنند. هرگز نمی توان فرزندی را از والدین جدا کرد؛ مگر این که درقانون پیش بینی شده و دادگاه در این باره رأی صادر کند؛ برای مثال پس از طلاق، حضانت فرزندی به مادرش سپرده شده است ، با توجه به این که به موجب قانون اگر مادر در مدتی که حضانت با اوست، مبتلا به جنون شود، یا به دیگری شوهر کند، حق حضانت با پدر است.

چنانچه پدر مراتب فوق را به دادگاه اطلاع داده و خواستار حضانت شود، پس از این که صحت موضوع برای دادگاه احراز شد و پدر نیز صلاحیت نگاهداری فرزند را داشت، حضانت از مادر سلب، و به پدر واگذار می شود. مثال دیگر این که پدر و مادر هر دو دارای انحرافات اخلاقی (برای مثال معتاد به مواد مخدر) باشند که در این صورت نیز دادگاه به حکم قانون و رعایت مصلحت می تواند طفل را از والدین جدا کند و به فرد صالحی بسپارد.

نکته دیگری که بیانش ضروری به نظر می رسد این است که، طرحی به منظور ارتقای سن حضانت پسر از دو سال به هفت سال از طرف نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مطرح گردید که پس از تصویب به علت مخالفت شورای نگهبان، در مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح شده و در دست بررسی است.

نی‌نی‌بان جدیدترین و بهترین مطالب خود را در تلگرام و از طریق سه کانال «راهنمای بارداری»، «کودک‌یاری» و «سلامت جنسی» در اختیار شما قرار می‌دهد.
منبع:سروش بانوان

ممکن است در یک زمان حضانت کودک بر عهده مادر و قیمومت او بر عهده شخص دیگری باشد. حضانت با ولایت بر فرزند هم متفاوت است.
امتیاز خبر: 96 از 100 تعداد رای دهندگان 1207
تبیان: پرسش: با اینکه طبق قانون حضانت بچه تا 7 سالگی با مادر است، اما اگر خانمی بدون دلیل منطقی خانه را ترک کرده باشد و شوهر هم حاضر به طلاق نباشد، در این صورت حضانت بچه با چه کسی است؟
 
پاسخ: قانونگذار برای نگاهداری طفل، در مواردی که والدین با حکم دادگاه متارکه کرده اند و یا زمانی که پدر و مادر به هر علتی جدا از یکدیگر زندگی می کنند تعیین تکلیف کرده است. این علت ممکن است اختلافات شدید زن و شوهر باشد به حضانت پدر حدی که ادامه زندگی مشترک را برای آنان غیر ممکن کند.

مواردی در قانون پیش بینی شده که زن می تواند زندگی خانوادگی را ترک و مسکن جداگانه اختیار کند؛ برای مثال سوء رفتار مرد به حدی باشد که منجر به درگیری فیزیکی شده و زن مورد ضرب و شتم قرار گیرد؛ یا این که شرافت و حیثیت زن در این زندگی مشترک در مخاطره باشد.

البته اثبات این امر شرایط و مراحلی دارد که خارج از بحث فعلی است. یا این که خارج از این موارد دادخواست طلاق از جانب زن یا مرد به دادگاه تقدیم شده باشد و تا زمان صدور حکم که ممکن است مدتی به طول انجامد زوجین جدا از یکدیگر به سر برند.

در این موارد اگر پدر و مادر در نگهداری طفل توافق داشته باشند، قانون دخالتی در اراده و اختیار آنان ندارد و آن ها می توانند به نحوی که صلاح طفل باشد از وی نگهداری کنند؛ مانند این که توافق کنند نگهداری طفل به عهده مادر باشد و هزینه توسط پدر پرداخت شود.

اما زمانی که والدین برای نگاهداری طفل موافق نبوده و قادر به حل مسالمت آمیز موضوع نباشند در این صورت قاعده کلی و اصل بر این است که مادر تا 7 سال تمام طفل اولویت دارد و پس از آن حضانت با پدر است.

معمولا بحث حضانت کودکان، در زمان طلاق از حساسیت خاصی برخوردار است.
 

حق ملاقات

در فرضی که پدر و مادر طفل جدا از یکدیگر زندگی می کنند، هر یک از والدین که طفل تحت حضانت او نیست حق ملاقات با فرزند مشترک را دارد. تعیین زمان و مکان ملاقات و سایر مسائل مربوط به آن بر مبنای توافق پدر و مادر است اما در صورت اختلاف دادگاه تعیین تکلیف خواهد کرد.

 اگر کسی از دادن طفلی که به او سپرده شده است، در موقع مطالبه اشخاصی که قانوناً حق مطالبه دارند خودداری کرد، به مجازات از سه ماه تا 6 ماه حبس یا به جزای نقدی از یک میلیون و پانصد هزار ریال تا سه میلیون ریال محکوم خواهد شد.
 

خودداری از نگهداری

والدین یا هر یک از آن دو که حضانت بر عهده او قرار می گیرد نمی تواند از این وظیفه خود شانه خالی کند. در غیر این صورت، دادگاه به تقاضای دیگری یا هر ذینفع، کسی را که حضانت برعهده اوست، اجبار به انجام وظیفه خود می کند. در صورتی که اجبار او به انجام وظیفه قانونی خود ممکن نباشد، حضانت را به خرج پدر و هر گاه پدر فوت شده باشد، به خرج مادر تأمین می کند.
 

حضانت و اصطلاحات مشابه

حضانت به معنی نگهداری و تربیت است و با تکلیف پرداخت نفقه ارتباطی ندارد؛ حضانت قیمومت هم متفاوت است. ممکن است در یک زمان حضانت کودک بر عهده مادر و قیمومت او بر عهده شخص دیگری باشد. حضانت با ولایت بر فرزند هم متفاوت است.
 

استثناهای حضانت

طلاق

حق حضانت با والدین است و در فرضی که آن ها جدا از یکدیگر زندگی کنند، حق حضانت با یکی از آن ها خواهد بود اما در مواردی استثنایی، حضانت از کسی که مطابق قانون این حق را در اختیار دارد گرفته می شود:

- اگر مادری که حضانت فرزند خود را بر عهده دارد، دیوانه شود، حضانت با پدر خواهد بود.

- اگر مادری که حضانت فرزند خود را بر عهده دارد، ازدواج کند، حضانت با پدر خواهد بود. البته اگر حضانت فرزند، با توافق زوجین به زن سپرده شده باشد، با ازدواج مجدد او، حضانت از او گرفته نمی شود.

- هر یک از پدر و مادر که حضانت طفل بر عهده اوست، اگر فوت کند، حضانت طفل بر عهده دیگری خواهد بود. مگر اینکه دادگاه به عدم صلاحیت آن ها در نگهداری از کودک رای دهد.

- اگر انحطاط اخلاقی یا کوتاهی در مواظبت پدر و مادر به گونه ای باشد که سلامت روانی و جسمی طفل به خطر بیفتد، در این صورت دادگاه تکلیف حضانت و نگهداری طفل را مشخص خواهد کرد. بیماری روانی، فساد اخلاقی، ضرب و جرح کودک به گونه ای که خارج از عرف باشد و ... می تواند مصادیق انحطاط اخلاقی باشد.

- اگر پدر و مادری که حضانت طفل بر عهده او قرار گرفته، به یک بیماری لاعلاج و واگیردار مانند سل، حصبه و... دچار شود که بیم سرایت آن به طفل وجود داشته باشد، حق حضانت او از بین می رود. مگر اینکه شخص بتواند به وسیله پرستار تکالیف حضانت را انجام دهد.
 
هزینه های حضانت

نگهداری و حضانت از کودکان هم حق و هم تکلیف والدین است بنابراین هیچ کدام از آن ها نمی تواند برای حضانت از آن ها مطالبه اجرت کند.
 
دعاوی راجع به حضانت

دادگاه هر گاه که اقدام به صدور گواهی عدم امکان سازش کند، باید ترتیب اطمینان بخشی را در خصوص نگهداری و میزان نفقه اطفال با توجه به وضعیت مالی و اخلاقی زوجین و با در نظر گرفتن مصلحت کودکان در نظر گیرد. در صورتی که اختلافی در خصوص حضانت و ملاقات اطفال به وجود آید، دادگاه خانواده مسئول رسیدگی خواهد بود.

بسیاری از الگوهای شناختی در مورد خواستگاری و تحقیقات، سنتی می‌باشند و امروز دیگر، تاریخ‌مصرف آن‌ها گذشته است و از سوی دیگر مدل‌های شناختی نوین نیز، دچار عیوبی هستند که خروجی آن‌ها لزوماً مطلوب نیست و حتی از مطلوبیت بسیار کمی برخوردار است.
گروه اجتماعی مشرق - در سال‌های اخیر روند رو به افزایش پدیده ناخوشایند طلاق، صاحب‌نظران عرصه فرهنگ را به کنکاش جهت علل این معضل واداشته است و آن‌ها را بر آن داشته که نسخه مناسبی جهت پیشگیری از این معضل پیدا کنند. ناگفته هویداست که پدیده طلاق، چه آثار نامطلوبی برای زوجین، فرزندان، اطرافیان و حتی جامعه ایجاد می‌کند و ازاین‌رو لزوم پیشگیری از طلاق به مطالعات و پژوهش‌های همه‌جانبه نیازمند است.

در راستای بررسی علل و عوامل طلاق در جامعه امروزی ایران، یکی از مسائلی که به نظر می‌رسد نقش مهمی در تولید ناسازگاری بین زوجین داشته باشد، عدم لحاظ کردن مسئله کفویت در امر ازدواج است. کفویت زوجین در ازدواج بدین معناست که زوجین در شاخص‌های مختلف همچون عقاید، اخلاق، مسائل اقتصادی و مالی، امور جسمی و ظاهری، تیپ شخصیتی و ... با هم تناسب کافی داشته باشند که این امر در کنار سازگاری ورزیدن طرفین، تضمین کننده یک زندگی آرام و موفق هست چراکه شباهت‌های متعدد طرفین، از جهت روان‌شناسی احساس محبت طرفین به همدیگر را در پی دارد و همچنین شباهت‌های متعدد از میزان اختلاف‌نظرها و اختلاف رفتارها می‌کاهد.

در مورد چرایی عدم لحاظ کفویت در ازدواج‌های کنونی باید گفت که دخترها و پسرها نسبت به‌ضرورت کفویت در ازدواج درک کافی ندارند و نیز الگوهای شناختی در مقوله ازدواج، تأمین‌کننده یک شناخت مناسب نمی‌باشند. چراکه بسیاری از الگوهای شناختی در مورد خواستگاری و تحقیقات، سنتی می‌باشند و امروز دیگر، تاریخ‌مصرف آن‌ها گذشته است و از سوی دیگر مدل‌های شناختی نوین نیز، دچار عیوبی هستند که خروجی آن‌ها لزوماً مطلوب نیست و حتی از مطلوبیت بسیار کمی برخوردار است.

در توضیح بیشتر این مطلب باید گفت که فرهنگ جامعه امروز ایرانی نسبت به جامعه سی - چهل سال پیش دستخوش تغییرات بسیاری شده است که درنتیجه نسخه‌های مربوط به ازدواج در آن زمان، برای امروز کارایی مناسب ندارد.

در سال‌های گذشته طلاق یک امر به‌شدت مذموم برای جامعه محسوب می‌شد و به‌ندرت طرفین حاضر می‌شدند که سرنوشت زندگی مشترک خود را با طلاق خاتمه دهند و ازاین‌رو سازگاری شاخصه اصلی ازدواج طرفین به حساب می‌آمد اما کم‌کم سبک زندگی در ایران تحت تأثیر عوامل متعددی چون افزایش رفاه، رشد تحصیلات عالی، برنامه‌های رسانه‌های داخلی، رسانه‌های خارجی و ... دگرگون شد که در راستای آن تغییرات، شاهد آن هستیم که سازگاری در ازدواج نیز همچون گذشته پررنگ نیست و لذا لازم می‌نماید همراه با مانور دادن بر روی مسئله سازگاری برای کاهش اختلافات زندگی زناشویی، الگوهای شناختی ازدواج نیز متناسب با امروز دگرگون‌شده و بر اهمیت کفویت تأکید شود.

درگذشته حتی در موارد متعددی بدون رضایت دختر و پسر و توسط بزرگ‌ترها عقد ازدواج منعقد می‌شد و این پیوند نهایتاً با مرگ طرفین پایان می‌یافت و همچنین در بهترین حالت بعد از دو سه جلسه خواستگاری اصطلاحاً دختر به پسر جواب بله یا نه می‌داد اما امروز شایسته می‌نماید جلسات خواستگاری به‌صورت پرتعداد و در یک دوره زمانی معقول برگزار شود تا در لابه‌لای این جلسات و تحقیقات، طرفین و نیز خانواده‌ها شناخت مناسبی نسبت به هم پیدا کنند و امکان مخفی ماندن موضوعات مضر به ازدواج کم بشود. در همین رابطه و برای کارآمد بودن این الگو شایسته است طرفین نکاتی را رعایت بکنند؛ که در ادامه بعضی نکات ذکرشده است.

شناخت دیگران و لحاظ تناسب شخصیتی آن‌ها با خویشتن، موقوف به شناخت خویش هست. سعی کنید ابعاد مختلف وجودی خود را مورد شناسایی قرار دهید و در این راه از خانواده و دوستان خود کمک بجویید؛ و حتی‌المقدور نتایج کار خود را مکتوب نمایید که در زمان خواستگاری در کمترین زمان بتوانید آن را ازنظر بگذرانید.

بر اساس خودشناسی‌ای که از خود حاصل نموده‌اید برای ملاک‌های خود ضریب در نظر بگیرید این نکته در تصمیم‌گیری بسیار حائز اهمیت هست

قبل از اقدام به خواستگاری بامطالعه کتاب‌های معتبر درزمینه ازدواج، آگاهی‌های لازم را کسب کنید.

آقایان با یک شناخت مناسب از خانم‌ها به خواستگاری بروند و نسبت به عقاید، اخلاق، مسائل اقتصادی، امور ظاهری، تیپ شخصیتی و ... گزینه مورد نظر خود یک تناسب کلی را مدنظر قرار دهند و لذا شناخت پیش از خواستگاری باید یک تصویر کلی و درعین‌حال مطلوب برای پسر ایجاد کند.

تمام مراحل آشنایی با اطلاع و همراهی خانواده‌ها باشد. بی‌شک شناختی که با حضور خانواده‌ها به دست می‌آید با شناختی که یک دختر و پسر جوان نسبت به هم‌کسب می‌کنند قابل‌مقایسه نیست و همچنین حضور خانواده‌ها، امور مربوطه را در یک چارچوب موجه و مقبول پیش می‌برد و نیز از حرف‌وحدیث‌های احتمالی جلوگیری می‌کند.

پروژه آشنایی بالخصوص زمانی که این پروژه بخواهد زمان‌بر نیز بشود احساسی و عاطفی شدن روابط طرفین را در پی دارد که در این حالت حصول یک تصمیم منطقی دشوار می‌گردد لذا در جلسات آشنایی شایسته است طرفین با رفتار رسمی به گفتگو بپردازند.

اشکال مهمی که در آشنایی‌های دوطرفه که معمولاً در فضای دانشگاه‌ها پیش می‌آید این است که طرفین قبل از یک شناخت منطقی، معمولاً یک رفتار عاطفی و احساسی را نسبت به هم ابراز می‌دارند و نوعی وابستگی شدید بین آن‌ها به وجود می‌آید که درنتیجه پس‌ازاین نوع تعامل، در صورت کشف هرگونه نکته ناخوشایند در مورد طرف مقابل آن را نادیده می‌گیرند. حالت خطرناک‌تر این مسئله زمانی است که تماس‌های فیزیکی از قبیل دست دادن، روبوسی و ... نیز جزو تعاملات دو طرف شود.

کتمان حقایقی که احتمال داده می‌شود که در تصمیم‌گیری طرف مقابل مؤثر باشد به‌هیچ‌وجه منطقی و معقول نیست. بی‌شک صداقت تضمین کننده انتخاب طرفین هست

نکات جزئی دیگری نیز در مراحل مختلف آشنایی باید لحاظ شود که مطالعه و تحقیق در منابع معتبر مربوط به ازدواج برای تأمین این مقصود بسیار راهگشا به نظر می‌رسد.


نحوه گرفتن طلاق توافقی،مراحل و شرایط + مدارک لازم در طلاق توافقی و ثبت آن توسط وکیل

طلاق توافقی یا درخواست گواهی عدم امکان سازش است که در آن زوجین بر روی اصل طلاق ، مهریه و در صورت داشتن فرزند بر روی حضانت فرزند توافق کرده و درخواست گواهی عدم سازش را می دهند . مدارک لازم جهت گواهی عدم امکان سازش(طلاق توافقی) فقط و فقط امضای وکالت نامه از طرف زوجین و کپی شناسنامه و سند ازدواج است و هم چنین برای خانم برگه تست عدم بارداری


نحوه گرفتن طلاق توافق زن از مرد و شرایط ان:

 برای گرفتن طلاق توافقی زن و شوهر باید به همراه شناسنامه و عقد‌نامه به دادگاه بروند و فرم درخواست را پر و همه موارد و مسائل مانند  حضانت فرزند، ملاقات او و امورمالی مانند مهریه، جهیزیه، نفقه و غیره را مشخص کنند و پس از تقدیم دادخواست طبق روال معمول، دادگاه به آنها تکلیف می‌کند هریک از زوجین داوری از میان بستگانشان معرفی کنند که باید با زوجین مذاکره و سعی در مصالحه کنند. اگر داوران به نتیجه نرسیدند گزارش خود را به دادگاه می‌دهند و دادگاه نیز براساس توافق زوجین گواهی عدم امکان سازش صادر می‌کند و آنها می‌توانند با ارائه گواهی به دفترخانه طلاق، صیغه طلاق را جاری و ثبت کنند.
گواهی عدم امکان سازش به مدت ۳ ماه اعتبار دارد، یعنی اگر زوجین ظرف ۳ ماه آن را اجرا نکردند دیگر اعتباری ندارد. گفتنی است شوراهای حل اختلاف درخصوص اختلافات خانوادگی با توجه به تقاضای طرفین می‌توانند برای اصلاح ذات‌البین دخالت کنند، در حالی‌که در  طلاق توافقی افراد معمولا پیش از درخواست طلاق صحبت کرده و به توافق رسیده‌اند و اگر باز هم علاقه داشته باشند که جلساتی برای سازش و مذاکره بگذارند بالطبع به شورای حل اختلاف که فرصت دوباره‌ای برای سازش فراهم می‌کنند ارجاع می‌شوند. و باید اشاره نمود که برای گرفتن طلاق توافقی زوجین از هم نیاز به شرایط و دلایل محکمه پسندی نیاز نمیباشد.

در طلاق توافقی زن و شوهر باتوجه به شرایط و وضعیت خانوادگی خود به این نتیجه می‌رسند که دیگر نمی‌توانند با هم زندگی کنند و در مورد جدایی به توافق می‌رسند. بنابراین به طور مشترک در دادگاه خانواده حاضر می‌شوند و درخواست صدور گواهی عدم امکان سازش برای اجرای صیغه‌ی طلاق توافقی را می‌نمایند. تمام شرایط مالی و غیرمالی مربوط به عقد نیز با توجه به توافق زوجین منظور می‌گردد که حدود 30 درصد از کل پرونده‌های طلاق در محاکم را شامل می‌شود.

زمانی که حکم طلاق با درخواست توافقی زوجین صادر می‌شود اشکال مختلفی دارد که در ادامه می‌آید:

اگر زوجین هنگام صدور حکم طلاق توافقی، حق تجدیدنظر را از خود سلب کرده باشند، با توجه به لزوم اجرای احکام قانونی به درخواست محکوم‌له، در نتیجه اجرای حکم مانند احکام درخواست یک‌طرفه زوجین قابل اجرا است. اما اگر در رأی صادره طلاق توافقی این حق پابرجا باشد، هر یک از طرفین می‌تواند به آن اعتراض نموده و از ادامه‌ی کار انصراف دهد. با این کار پرونده مختومه و غیرقابل اجرا می‌شود. زیرا اثر توافق تا زمانی است که تواق زوجین مطرح باشد.

اما بعضی افراد به این نظریه معتقدند که اگر فرض خود را بر قطعی بودن رأی بگذاریم، چنانچه زوجه از اجرا منصرف شود، با توجه به این امر که اجرای طلاق حق شرعی و قانونی مرد است، این حکم به صورت یک طرفه نیز قابل اجرا است. بنابراین با انصراف زن، زوج می‌تواند صیغه‌ی طلاق را اجرا کند. حتی اگر زن در دفتر ثبت طلاق حضور نیابد، دادگاه به جای او در محضر حاضر و دفتر را امضا می‌کند.

باید این نکته را مدنظر داشته باشیم که اگر زن به هنگام توافق در زمان طلاق و تنظیم صورتجلسه، مالی را به مرد بخشیده باشد و طلاق نیز از نوع خلع همراه با بخشش باشد، در ایام عده می‌تواند به مال بخشیده شده رجوع و تمام حقوق مالی خود را بخواهد. اما اگر طلاق او عده نداشته باشد، با همان شرایطی که توافق کرده است، حکم اجرا می‌شود. چنانچه مرد از اجرای حکم قطعی توافقی انصراف دهد، به دلیل این‌که حق طلاق با مرد و به صورت یک‌طرف است، در نتیجه زوجه بدون اثبات دلایل موجه که شامل عسر و حرج، تحقق شروط ضمن عقد می‌شود، نمی‌تواند طلاق بگیرد.

 مشکلات طلاق توافقی: 

معمولا پس از صدور حکم طلاق توافقی، شوهر هیچ اجباری برای آمدن به محضر ندارد و چون این طلاق با توافق طرفین صورت می‌گیرد به لحاظ قانونی رفتن به محضر هم باید با توافق طرفین باشد و نمی‌شود توافق طرفین را با الزام همراه کرد، بنابراین برای حل این مشکل شاید بهترین راهکار این باشد که طرفین الزام رفتن به محضر را هم جزیی از تعهدات خود در دادخواست ذکرکنند تا در نهایت در حکم دادگاه منعکس شود. در این صورت می‌شود الزام شوهر را به آنچه خود تعهد داده است از دادگاه درخواست کرد.

 مزایای طلاق توافقی :

ــ عدم تشکیل پرونده‌های متعدد در دادگستری

 ـ جلوگیری از رجوع مکرر زوجین به محل دادگستری

ــ دخالت طرفین در طلاق و صدور گواهی‌ عدم سازش

ــ کوتاه بودن زمان صدور گواهی مربوط برای جواز اجرای طلاق

ــ مدت‌دار بودن این گواهی در عرض 3 ماه که سبب حفظ دوام عقد نکاح است در حالی‌که در حکم طلاق، که بدون مدت اجرایی است هر لحظه دوام زندگی تهدید می‌شود.

ــ درگیری کمتر و کاهش تنش بینابین خانواده‌های زوجین

ــ احتمال رجوع بیشتر زوجین در آینده به یکدیگر و تشکیل مجدد زندگی مشترک به دلیل مورد ششم

ــ کاهش استرس فرزندان

 رویه دادگاه خانواده در مورد طلاق توافقی

در طلاق توافقی زوجین هر دو متقاضی طلاق بوده و در کلیه امور با یکدیگر توافق نموده اند که باید با مراجعه شخصی به دادگاه خانواده یا توسط وکیل خانواده خود، اعلام توافق خود را در اموری همچون وصول یا بذل مهریه، نفقه ایام عده، حضانت فرزند بعد از طلاق، ملاقات فرزند، شیوه استرداد جهیزیه و سایر حقوق دوران زوجیت را کتبا نوشته و به دادگاه جهت ضبط در پرونده تقدیم دارند. برای اجرا شدن طلاق، اخذ گواهی عدم امکان سازش الزامی است، ضمن اینکه

دادگاه پس از بررسی موضوع، مساله را به داوری ارجاع می دهد و پس از کسب نظر داوران مبادرت به صدور حکم می‌کند.

دادگاه به زوجین اعلام می دارد که داورانی از بین بستگان یا آشنایان مورد اعتماد خویش تعیین و به دادگاه معرفی نمایند. چنانچه زوجین نخواهند یا نتوانند داوری معرفی کنند،دادگاه راسا مبادرت به انتخاب داور می کند. داوران منتخب یا منصوب از ناحیه دادگاه باید مسلمان، متاهل، معتمد، دارای حسن شهرت و حداقل دارای 40 سال تمام بوده و تا حدودی به وضعیت روحی زوجین آشنا باشند ( یا بعد از نصب در جریان زندگی و اختلاف آنان قرار گیرند .(داوران سعی در ایجاد سازش میان زوجین می نمایند و چنانچه موفق به این کار نشوند با اعلام مراتب به دادگاه خانواده، دادگاه مذکور درخواست گواهی عدم امکان سازش صادر می کند تا با مراجعه به یکی از دفاتر ثبت طلاق، حکم صادره اجرا و صیغه طلاق جاری شود و وارد شناسنامه زوجین شود.

دادگاه هنگام صدور گواهی عدم امکان سازش باید اطمینان حاصل کند که زوجه باردار نیست و رویه قضایی در این مورد آن است که زوجه برای معاینه و صدور گواهی به پزشک مورد اعتماد ( معمولا پزشکی قانونی) معرفی می شود و یا آن که دادگاه بر مبنای اقرار زوجه به باردار نبودن مراتب را گواهی می کند. مدت اعتبار گواهی عدم امکان سازش سه ماه از تاریخ صدور است، و اگر تا پایان آن مدت، طرفین یا یکی از آن ها جهت ثبت به دفترخانه مراجعه نکند، گواهی مذکور از درجه اعتبار ساقط است.

ماده 1129 قانون مدنی : در صورت استنکاف شوهر از پرداخت نفقه و عدم امکان اجرای حکم محکمه و الزام او به دادن نفقه، زن می تواند برای طلاق به حاکم رجوع کند و حاکم شوهر را اجبار به طلاق می نماید. همچنین است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه

منظور قانونگذار از اجبار طرفین به مراجعه دادگاه، تعیین داور و سرانجام تعیین مدت معین برای حل و فصل اختلافات، به ظاهر آن بوده که شاید طی این دوران زن و شوهر پشیمان شده و به سر خانه و زندگی مشترک خود بازگردند. از سوی دیگر، گفته می شود که به این ترتیب از اختیارات مرد برای استفاده از حق یک طرفه طلاق کاسته می شود.

حال اگر مردی با وجود صدور حکم عدم امکان سازش به دفترخانه مراجعه نکند، زن حق دارد به دفترخانه برود و دفترخانه موظف است احضاریه ای برای شوهر بفرستند و اگر شوهر حضور پیدا نکرد، زن باید برای گرفتن وکالت در توکیل (وکالت در توکیل در این جا بدین معناست که قاضی با انتقال این وکالت به زن به او حق می دهد که به جای شوهر نسبت به طلاق خود اقدام کند. چون در قانون طلاق دهنده مرد است، زن بدین ترتیب می تواند به وکالت از شوهر این کار را انجام بدهد) به دادگاه مراجعه کند. با درخواست زن دادگاه می تواند همان موقع حکم عدم امکان سازش را صادر کند و به او وکالت در توکیل بدهد تا با مراجعه به دفترخانه و ارائه حکم عدم امکان سازش و وکالت نامه فوق الذکر خود را طلاق دهد. حال اگر زن از رفتن به دفترخانه خودداری کند، مرد شخصا با مراجعه به آنجا و ارائه گواهی عدم امکان سازش می تواند صیغه طلاق را جاری کند و دفترخانه به زن موضوع را ابلاغ خواهد کرد.

 مدارک لازم برای طلاق توافقی:

مدارک لازم برای طلاق توافقی– برای انجام و ثبت هر گونه طلاق در دفاتر رسمی طلاق باید از طریق دادگاه نسبت به دریافت گواهی عدم امکان سازش اقدام کرد و سپس گواهی را به دفاتر طلاق برای ثبت رسمی و صدور طلاقنامه ارائه نمود.

مدارک ذیل به پیوست دادخواست طلاق توافقی توسط خود فرد یا وکیل وی تقدیم میشود:

1. سند ازدواج

2.شناسنامه یا کارت ملی زوج

3. شناسنامه یا کارت ملی زوجه

4. وکالت نامه محضری طلاق( الزامی نیست، فقط در صورت اعطای وکالت در طلاق)

5. توافق مبنی بر نحوه پرداخت یا بذل مهریه، نفقه، تعیین تکلیف حضانت فرزند مشترک.

6. نظر واحد مشاوره خانواده در دادگاه

7. گواهی عدم بارداری زوجه.

 

 نکات مهم در طلاق توافقی:

در صورت مراجعه به وکیل باید این نکته را مد نظر داشت که یک وکیل نمی تواند از طرف زوج و زوجه هردو وکالت در طلاق را داشته باشد. اگر زوجه از زوج وکالت در طلاق را داشته باشد وکیل دادگستری، در واقع وکیل با واسطه ی زوج خواهد بود. بنابراین حضور زوجه در دادگاه و امضای دادخواست و سایر مدارک از سوی او الزامی است. مگر اینکه زوج و زوجه هر کدام به دو نفر وکیل دادگستری برای انجام امور وکالت بدهند که در این صورت نیاز به حضور هیچ یک از زوجین در دادگاه نمی باشد و کلیه اقدامات حتی ثبت و انجام تشریفات طلاق بدون حضور آنها انجام می شود.

در طلاق توافقی نیازی به مراجعه به دادگاه هست؟
بله نیاز است. بر اساس قانون حضار جهت طلاق توافقی باید اقدام به اخذ حکم گواهی عدم امکان سازش از دادگاه نمود وسپس بر اساس این حکم نسبت به اجرای صیغه ی طلاق در دفترخانه اقدام نمود.

در طلاق توافقی باید نسبت به چه چیزهایی توافق کرد؟
در طلاق توافقی باید نسبت به مسائل مالی زوجه ( مهریه , نفقه , اجرت المثل , نحله و حق تصنیف دارایی) توافق نمود. همچنین نسبت به جهزیه ,  حضانت فرزندان , نفقه فرزندان , نحوه ملاقات فرزندان و وضعیت بارداری و باکره بودن زوجه توافق نمود.

حکم طلاق توافقی ( گواهی عدم امکان سازش ) چه مدت زمانی اعتبار دارد؟
سه ماه

اگر شوهرم برای جاری شدن حکم طلاق در مهلت سه ماه  به دفترخانه نیاید چه اتفاقی میفتد؟
مدت اعتبار حکم عدم سازش سه ماه هست و بعد از گذشت سه ماه حکم صادر شده معتبر نیست و در صورت تمایل مجدد به طلاق توافقی باید کلیه مراحل برای صدور حکم عدم امکان سازش دوباره انجام شود.

فرق طلاق توافقی با طلاق خلع و مبارات چیست؟
چنانچه زوجین هر دو در مورد طلاق توافق داشته و در مورد نحوه جدایی و پرداخت حقوق زن و فرزندان به تفاهم برسند طلاق توافقی می باشد. این طلاق برای سرعت بخشیدن به کار کسانی است که با توافق مصّر به طلاق هستند. طلاق خلع و مبارات نیز دو صورت طلاق توافقی است البته اجرای این طلاق نیز چون دیگر طلاق هایی که به درخواست زن و مرد است منوط به انجام تشریفات در مراجع قضایی و صدور گواهی عدم امکان سازش است. طلاق خلع و مبارات از نوع طلاق بائن است که امکان رجوع در آن نیست.
براساس ماده 1146 قانون مدنی طلاق خلع آن است که زن به واسطه کراهتی که از شوهر دارد در مقابل مالی که به او می دهد طلاق می گیرد اعم از اینکه مال مزبور عین مهر، معادل آن، یا بیشتر یا کمتر از مهریه باشد.
براساس ماده 1147 قانون مدنی طلاق مبارات آن است که کراهت از طرفین باشد ولی در این صورت عوض باید زاید بر میزان مهر نباشد. در واقع در این طلاق هر دو طرف از هم کراهت و تمایل به طلاق دارند اما میزان بخششی که زن به مرد می دهد بیش از مهریه نیست.
از لحاظ ماهیت در طلاق خلع و مبارات مادام که زن رجوع به عرض نکرده باشد بائن است یعنی اگر زن پس از طلاق خواهان مبلغی نباشد که برای گرفتن اجازه طلاق به مرد داده است طلاق بائن و رجوع ممکن نیست. زن در این نوع طلاق حق گرفتن نفقه ندارد و از شوهرش ارث نمی برد. اما اگر زن خواهان مهریه اش باشد و بخواهد مالش را پس بگیرد ماهیت طلاق تغییر و تبدیل به طلاق رجعی می گردد لذا امکان رجوع مرد ایجاد شده و زن حق ارث و نفقه را دارد.

اگر مردی وکالت بلا عذل طلاق به زنش بدهد و ان زن وکیل اختیار کند واز وکالت بلا عذل طلاق.طلاق توافقی ازقاضی بخواهد ایا قاضی میتواند بدون شاهد و داور و موکل طلاق یک طرفه صادرکند وحکم قطعی بدهد وحق تجدید نظرخواهی را ازموکل بگیرد؟
بدون تعیین داور و اعلام نظر وی صدور رای طلاق غیر قانونی است اما حضور موکل و شاهد ضرورتی نداشته و بقیه موارد مورد سوال با توجه به وکالت اعطائی کاملا قانونی است.

با سلام بنده به همراه خانمم دادخواست طلاق توافقی کردیم و پس از دو جلسه در شورای حل اختلاف پرونده به دادگاه ارجاع شد وحالا از طلاق توافقی پشیمان شدم و از مراجعه به دادگاه خوداری میکنم ایا زوجه میتواند بدون زوج به دادگاه مراجعه وبه استناد همان دادخواست طلاق توافقی حکم طلاق را گرفته وسپس به دفتر طلاق مراجعه و خود را مطعلقه نماید؟
خیر

در طلاق توافقی در دوران عقد وضعیت مهریه چگونه است ؟
آیا دختر میتواند طلب مهریه کند اگر متقاضی طلاق باشد ( چه توافقی چه یک طرفه به درخواست دختر )؟
در طلاق توافقی وضعیت مهر بستگی به توافق طرفین دارد هر توافقی کنند دادگاه محترم می شمارد چنانچه دلیل موجهی برای طلاق داشته باشد منعی برای مطالبه مهریه ندارد

هر یک از زوجین پس از درخواست طلاق توافقی می توانند از درخواست خود عدول کنند؟ـ پاسخ این است که بله. زوج یا زوجه یا هر دو می توانند تا قبل از آخرین جلسه دادگاه که منجر به صدور حکم می گردد از نظر خود عدول نمایند؛ یعنی پشیمان شده و دادخواست خود را پس بگیرند و در واقع از دادگاه بخواهند که آن را نادیده تلقی نماید.

10آیا زوج می تواند پس ازانجام طلاق توافقی خلع رجوع کند؟- با توجه به مواد 1143 الی 1149 قانون مدنی در طلاق خلع تا زمانی که زن به مال البذل (مالی را که زن بذل کرده) رجوع نکرده، شوهر نیز نمی تواند به طلاق رجوع کند. توضیح اینکه: زن بعد از اجرای صیغه طلاق تا عدّه طلاق باقی است می تواند از آنچه که بذل کرده پشیمان شود و آن را از شوهر مطالبه نماید و شوهر در مقابل، این حق را پیدا می کند که به

طلاق رجوع کند. و برای اینکه این رجوع صورت گیرد شوهر با قصد و اراده باید لفظی بگوید یا عملی انجام دهد که دلالت بر رجوع داشته باشد مثلاً بگوید از طلاق رجوع کردم و یا … در این صورت بدون اینکه به عقد نکاح مجدد نیاز باشد، طلاقی که انجام گرفته نادیده تلقی می شود و تمام اوضاع و احوال به حال قبل از طلاق برمی گردد.

11-ـ آیا زن تا چه مدتیمی تواند به بذل رجوع کند و همچنین مرد در مقابل تا چه مدتی می تواند به طلاق رجوع کند؟

ـ مدتی که زن در طلاق خلع می تواند به بذل رجوع کند در زمان عده است و همچنین در مقابل، مرد نیز می تواند فقط در مدت عده رجوع کند. یعنی هر دوی زوجین فقط تا پایان عده چنین فرصتی دارند و پس از آن، دیگر برای هیچ یک از آنها چنین حقی نیست. البته همان طور که گفته شد در این طلاق، ایجاد حق رجوع برای مرد منوط به رجوع زن به مال البذل است.

12ـ آیا چنانچه رجوع فوق صورت گیرد و در نتیجه آثار طلاقی که واقع شده از بین برود، مجددا زن می تواند به استناد همان حکم دادگاه مجددا به محضر مراجعه و صیغه طلاق جاری گردد؟

ـ خیر. زیرا همان طور که گفته شد پس از رجوع زن به مال البذل و سپس در صورت رجوع مرد به طلاق، همه چیز به اوضاع و احوال سابق برگشته و دیگر حکم صادره برای اجرای صیغه طلاق اعتباری ندارد.

13ـ آیا اگر هر یک از زوجین در طلاق توافقی حق حضانت فرزندان را به دیگری واگذار کند، بعدها می تواند از این امر عدول نماید و مجددا تقاضای حضانت آنها را بنماید؟

ـ بله. چون حضانت، هم حق و هم تکلیف والدین است. چنانچه ماده 1168 قانون مدنی صراحت دارد: «نگاهداری اطفال، هم حق و هم تکلیف ابوین است.» پس همان طور که پدر یا مادر حق حضانت یعنی نگاهداری اطفال را در سنینی از زندگی آنها دارند، نسبت به آنها تکلیف هم دارند و تکلیف را نمی توان از خود ساقط کرد. به عبارت دیگر پدر یا مادر نمی تواند حق فرزند را ساقط کند. مثلاً می دانیم که حضانت دختر تا 7 سالگی با مادر است. حال اگر در طلاق توافقی زوجه دختر 5 ساله را به پدر بدهد و حضانت را از خود سلب کند، چنین سلب اختیاری، اعتبار ندارد. و در صورت پشیمانی در چنین حالتی می تواند حتی بعد از طلاق مجددا به دادگاه مراجعه نموده و طی دادخواستی حضانت فرزندان را درخواست نماید.

14ـ آیا چنانچه در طلاق توافقی هر یک از زوجین حق ملاقات فرزندان را از خود سلب نماید، مجددا می تواند تقاضای ملاقات فرزندان را بنماید؟

ـ حق ملاقات هم بمانند حق حضانت قابل اسقاط (از بین رفتنی) نیست و چنانچه زوج یا زوجه این حق را از خود سلب نماید به همان دلیلی که در مورد حضانت ذکر شد چنین سلب اختیاری فاقد اعتبار است و کسی که این حق را از خود سلب کرده می تواند حتی بعد از طلاق با مراجعه به دادگاه و تسلیم دادخواستی تقاضای ملاقات فرزندان را بنماید.

15ـ آیا اگر زن در طلاق توافقی، قبول نماید که نفقه طفل را به عهده بگیرد، بعدا می تواند از دادگاه تقاضا نماید که مرد یعنی پدر طفل نفقه را بدهد؟

ـ بله. زیرا طبق ماده 1199 قانون مدنی که می گوید: «نفقه اولاد بر عهده پدر است …»، در صورتی که پدر طفل در حیات باشد، مادر مکلف به پرداخت نفقه نمی باشد. لذا چنانچه در طلاق توافقی، مادر تقبل نفقه فرزندان تحت حضانت خود را نموده باشد، بعدها می تواند به دادگاه مراجعه و درخواست نفقه آنها را بنماید.

16ـ آیا پس از صدور گواهی عدم امکان سازش (که با توجه به درخواست طلاق توافقی زوجین صورت گرفته و مجوز طلاق خلع همراه با وکالت بلاعزل از سوی زوج به زوجه داده شده است)، اگر شوهر حق و حقوق مندرج در حکم را به زن ندهد؛ در صورتی که زن با مراجعه به دفتر طلاق و اجرای صیغه طلاق، خود را مطلقه نماید، آیا بعدا می تواند حق و حقوق مربوطه را درخواست نماید؟

ـ بله. زیرا وقتی اصل حکم که اجرای صیغه طلاق است، اجرا می گردد، متفرعات و جزئیات مندرج در آن نیز لازم الاجرا می شود.


طلاق سوم
(و آنچه عمر بعد از آن پدید آورد)

طلاق سومى که زن مطلقه براى طلاق دهنده جز با محلل شرعى، حلال نمى‌شود، سومین طلاقى است که قبل از آن مرد دو بار به زن طلاق دادۀ خود رجوع کرده باشد.

به این معنا که یک بار طلاق داده و رجوع نموده بار دوم طلاق داده و رجوع کرده است، سپس براى سومین بار که طلاق دهد، دیگر براى او حلال نخواهد شد مگر اینکه شخصى به عنوان «محلّل» با زن مطلقه هم‌بستر شود. این همان « سه‌طلاقۀ» معروف است که زن براى شوهر حلال نمى‌شود مگر اینکه شوهر دیگرى با وى تماس بگیرد. چنانکه در قرآن مجید آمده است:

«اَلطَّلاٰقُ مَرَّتٰانِ فَإِمْسٰاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسٰانٍ» 1 .


1) 1-سورۀ بقره، آیۀ 229.

318یعنى: «طلاقى که شوهر مى‌تواند رجوع کند، دو مرتبه است پس آنگاه که طلاق داد یا رجوع و نگهدارى زن نماید به خوشى و سازگارى، یا رها کند و خیراندیشى کند» .

تا آنجا که مى‌فرماید: «فَإِنْ طَلَّقَهٰا فَلاٰ تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتّٰى تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ» 1.

یعنى: «اگر زن خود را طلاق سوم داد دیگر براى او حلال نیست تا شویى دیگر او را بگیرد» .

اینک ببینیم پیشوایان ادبیات عرب دربارۀ الفاظ این آیات شریفه چه گفته‌اند: زمخشرى در تفسیر کشاف، مى‌گوید: «طلاق» به معناى «رها کردن» است، مانند «سلام» که به معناى «تسلیم» است.

«مرتان» یعنى این طلاق باید دو بار و با فاصله باشد، نه بدون فاصله از اینکه فرمود: طلاق باید دو بار باشد، منظور آوردن تثنیه نبوده است بلکه مى‌خواسته تکرار آن را بازگو کند؛ مانند «ثُمَّ اِرْجِعِ اَلْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ ؛ یعنى: دو بار نگاه کرد، یکى بعد از دیگرى» .

«فَإِمْسٰاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسٰانٍ ؛ یعنى: به شایستگى زنها را نگاه دارید یا به نیکى رها کنید» یعنى: مردان مخیر هستند اگر مى‌خواهند با زنان خود زندگى کنند، پس به خوبى آنها را نگاه دارند وگرنه به نحو شایسته‌اى ایشان را رها کنند تا سرنوشت خود را از سر گیرند.

برخى از فقهاء گفته‌اند: منظور از «مرّتان» این است که طلاق رجعى دو بار است؛ یکى بعد از دیگرى؛ زیرا بعد از طلاق سوم دیگر رجوعى نیست، ولى «فَإِنْ طَلَّقَهٰا» ؛ یعنى: اگر براى بار سوم بعد از دو بار طلاق رجعى، زن را طلاق داد، دیگر بدون محلّل و شوى دیگر، بر وى حلال نخواهد شد. . .


1) 1-سورۀ بقرۀ، آیۀ 230.

319مؤلّف: معناى آیه شریفه که به اذهان مى‌رسد همین است که زمخشرى دانشمند و مفسر بزرگ سنّى تشریح کرده است و تمام مفسران شیعه و سنّى نیز گفته‌اند. ممکن نیست گفتار خداوند که مى‌فرماید: «فَإِنْ طَلَّقَهٰا فَلاٰ تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ» شامل گفتۀ کسى شود که به همسرش مى‌گوید: «انت طالق ثلاثا» . مگر اینکه پیش از آن، دو بار با فاصله زنش را طلاق داده و بعد از هر کدام هم رجوع کرده باشد.

چنانکه پوشیده نیست.

ولى عمر بن خطاب در ایام خلافتش دید که مردان پى‌درپى زنان خود را به لفظ واحد طلاق مى‌گویند، او هم خواست آنها را به عملشان مجازات کند تا مبتلا شوند به آنچه خود کرده‌اند. و از این راه تنبیه و ادب شوند! روایات اهل تسنن در نسبت دادن این بدعت به عمر صریح هستند.

از جمله طاووس یمانى مى‌گوید: ابو الصهباء به ابن عباس گفت: مگر طلاق سوم در عصر پیغمبر-صلّى اللّه علیه و آله-و ابو بکر یکسان نبود؟

ابن عباس گفت: آرى، چنین بود، ولى در زمان عمر، مردان همسرانشان را پى‌درپى (بدون فاصله) طلاق مى‌دادند. عمر نیز اجازه داد که آنها بدین گونه طلاق دهند 1!

و نیز از ابن عباس به طرق متعدد-که همگى صحیح است-روایت شده


1) 1-صحیح مسلم، ج 1، کتاب الطلاق، باب: الطلاق الثالث، ص 575. سنن بیهقى، ج 7، ص 336. سنن ابو داوود، کتاب الطلاق. این حدیث اخیرى را در آن مأخذ از باب نسخ مراجعه نمودن به زن سه‌طلاقه، ملاحظه کنید. شاید این حدیث دلالت داشته باشد که سه طلاق، اصلا باطل است؛ چون کار لغوى است. به همین جهت است که سعید بن مسیّب و جماعتى از تابعین، چنین عقیده داشته‌اند. ولى راه صواب آن است که کار لغو و بازى در گفتن «ثلاثا» است که در این صورت ملغى مى‌شود. ولى جمله «انت طالق» اثر خود را مى‌بخشد؛ زیرا جدى است و بازى در آن راه ندارد.

320که گفت: طلاق سوم در عصر پیغمبر-صلّى اللّه علیه و آله-و ابو بکر و دو سال اول زمان خلافت عمر، یکسان بود، ولى عمر گفت: مردم دربارۀ امرى که شوق زیادى به آن دارند، عجله مى‌کنند، خوب است ما هم آن را امضا کنیم و براى ایشان جایز بدانیم! و بدین گونه (سه) طلاق با یک لفظ (و بدون فاصله) را براى آنها تجویز کرد 1!

حاکم نیشابورى این حدیث را در مستدرک نقل کرده و گفته: به شرط شیخین صحیح است.

ذهبى نیز در تلخیص مستدرک، با اعتراف به صحت آن، با شرط شیخین آورده است 2.

احمد حنبل نیز در مسند خود آن را آورده است 3. سایرین هم در منابع معتبر خود نقل کرده‌اند 4.

سید رشید رضا نیز در صفحۀ 210، جلد چهارم مجلۀ «المنار» آن را از ابو داوود، نسائى، حاکم و بیهقى نقل کرده. و سپس مى‌گوید: پیغمبر اکرم-صلّى اللّه علیه و آله-بر خلاف آن قضاوت کرد؛ زیرا ابن عباس «رکانه» همسر خود را در یک مجلس سه‌طلاقه کرد و بعد سخت غمگین شد. سپس موضوع را از پیغمبر اکرم-صلّى اللّه علیه و آله-پرسید. حضرت فرمود: چگونه او را طلاق دادى؟ گفت: سه‌طلاقه کردم، فرمود: در یک مجلس؟ گفت: آرى. فرمود: «این یک طلاق است، اگر مى‌خواهى رجوع کن» 5.


1) 1-صحیح مسلم، ج 1، کتاب الطلاق، باب الطلاق الثالث، ص 575.
2) 2-مستدرک و تلخیص آن، ج 2، ص 196.
3) 3-تلخیص مستدرک، ج 1، ص 314.
4) 4-سنن بیهقى، ج 7، ص 336. تفسیر قرطبى، ج 3، ص 130 و. . .
5) 5-سیرۀ محمد بن اسحاق، ج 2، ص 191.

321نسائى از مخرمة بن بکیر از پدرش از محمود لبید روایت کرده است که به پیغمبر-صلّى اللّه علیه و آله-خبر دادند مردى زنش را یکجا سه‌طلاقه کرده است، حضرت برخاست و در حالى که غضبناک بود فرمود: با بودن من با کتاب خدا بازى مى‌شود؟ در این وقت مردى برخاست و گفت: یا رسول اللّه! او را به قتل نرسانیم. . . ؟ 1.

و سایر روایات معتبر و صریحى که در این خصوص رسیده است. به همین جهت مى‌بینید علماى اسلام آن را به طور ارسال مسلم نقل مى‌کنند. از جمله استاد بزرگ «خالد محمد خالد مصرى» معاصر، در کتاب: «الدیمقراطیه» (یعنى دمکراسى) مى‌نویسد: عمر خطاب هر جا مصلحت مى‌دید، نصوص مقدس دینى قرآن و سنت نبوى را ترک مى‌گفت!

مثلا با اینکه قرآن سهمى از زکات را براى تألیف دلهاى افراد ضعیف الایمان (المؤلفة قلوبهم) قرار داده است و پیغمبر-صلّى اللّه علیه و آله-و ابو بکر آن را مى‌پرداختند، ولى عمر گفت: ما از طرف اسلام چیزى به کسى نمى‌دهیم! !

و با اینکه پیغمبر-صلّى اللّه علیه و آله-و ابو بکر، فروختن کنیزان صاحب فرزند را مجاز مى‌دانند، ولى عمر آن را حرام مى‌کند! و با اینکه سه طلاق در یک مجلس-به حکم سنّت پیغمبر (صلّى اللّه علیه و آله) -یک طلاق به حساب مى‌آید، عمر سنت را ترک مى‌گوید و اجماع را از میان مى‌برد 2.


1) 1-قاسم بک امین مصرى، در کتاب: تحریر المرأة، ص 172 از نسائى، قرطبى و زیلعى نقل کرده، ولى استناد به ابن عباس است. چه بسا که این حدیث به علت اینکه لعب و بیهوده است، به طور کلى دلالت کند بر فساد طلاق سوم. سعید بن مسیّب و جماعتى از تابعین هم این نظر را دارند، ولى قول درست این است که: «لعب» در قول سوم است که ملغى مى‌شود، اما هرگاه گفت «انت طالق» ؛ اثر خود را مى‌بخشد، زیرا جدى است و لعبى در آن نیست.
2) 2-الدیمقراطیة، ص 150.

322استاد «دکتر معروف دوالیبى» در کتاب «اصول الفقه» 1آنجا که از سه طلاق عمر با یک لفظ سخن مى‌گوید مى‌نویسد: از جمله چیزهایى که عمر -رضى اللّه عنه! -به عنوان تغییرپذیر بودن احکام به واسطه تغییر زمان، پدید آورد! جارى ساختن طلاق با لفظ واحد است. با اینکه در زمان پیغمبر-صلّى اللّه علیه و آله-و ابو بکر و مدتى از زمان خود عمر، اگر زنى را به یک لفظ سه‌طلاقه مى‌کردند، یک طلاق حساب مى‌شد-چنانکه در خبر صحیح از ابن عباس رسیده است-عمر نیز گفت: مردم دربارۀ چیزى که سخت دوست مى‌دارند، شتاب مى‌کنند، من هم آن را براى آنان امضا مى‌کنم، سپس آن را تثبیت کرد! !

سپس مى‌گوید: ابن قیم گفته است: ولى امیر المؤمنین عمر (رض) دید که مردم امر طلاق را کوچک مى‌شمارند و زیاد اتفاق مى‌افتاد که با لفظ واحد، زنان خود را سه‌طلاقه مى‌کردند، عمر هم دید باید آنها را به آنچه خود کرده‌اند، کیفر دهد، لذا آن را تثبیت نمود، تا وقتى آن را ملاحظه کردند، از طلاق دادن خوددارى کنند. عمر دید این کار در آن عصر به صلاح آنهاست. ولى آنچه در زمان پیغمبر-صلّى اللّه علیه و آله-و ابو بکر و اوایل خلافت خودش بود، براى آن ایام مناسب‌تر بود؛ چون در آن اوقات، آن قدر طلاق نمى‌دادند! ! و مردم از خداوند خوف داشتند.

تا آنجا که مى‌گوید: این از آن مواردى است که با تغییر زمان، فتوا نیز عوض مى‌شود 2. صحابه نیز که متوجه حسن سیاست عمر و تأدیب رعیت


1) 1-ص 246 و بعد از آن.
2) 2-سبحان اللّه! وقتى جایز باشد که مجتهدین در آن مدت کم به واسطۀ تغییر زمان میان دو خلیفه، فتوا را تغییر بدهند. پس باید فاتحۀ نصوص احکام کتاب و سنت را خواند! ! واى، واى! اگر مجتهدین بخواهند از این راه-که متکى به هیچ دلیلى نیست-وارد شوند و با تغییر زمان، فتوا بدهند! .

323توسط وى شدند، آن را پذیرفتند 1و به رأى کسانى که از آنها استفتا مى‌کردند، تصریح نمودند 2.

سپس دوالیبى مى‌گوید: ابن قیم ملاحظۀ زمان خود را نموده و بازگشت به همان حکمى نموده که در عصر پیغمبر-صلّى اللّه علیه و آله-بوده است؛ زیرا زمان او تغییر کرده بود! و سه‌طلاقه کردن با لفظ واحد، فتح بابى گردید براى حلال شمردن چیزى که در عهد صحابه ممنوع و مسدود بود. و گفته است: اگر عقوبت، بیش از عملى باشد که شخص معاقب مرتکب شده است، ترک آن، نزد خدا و پیغمبر، بهتر است 3.

و مى‌گوید: ابن تیمیه گفته است: اگر عمر (رض) مى‌دید که مسلمانان متوجه شده‌اند طلاقهایى که مى‌دهند کار بیهوده‌اى است، نظرش به همان وضع سه‌طلاقۀ زمان پیغمبر-صلّى اللّه علیه و آله-بر مى‌گشت و مى‌افزاید: آنچه ابن قیم و ابن تیمیه به نظرشان رسیده است، همان است که امروز محاکم شرعى مصر انجام مى‌دهند. و بازگشت به همان وضعى نموده‌اند که در عصر پیغمبر-صلّى اللّه علیه و آله-بوده است، تا بر وفق: «قاعدۀ تغییر احکام به تغییر زمان» عمل شده باشد 4! !


1) 1-این هم از آن حرفهاست که دلیلى بر آن نیست بلکه ادله بر خلاف آن قائم است.
2) 2-به چه دلیل؟ ! .
3) 3-در زمان ابن قیم، تغییرى حاصل نشده بود که موجب شود حکم شرعى که در قرآن و سنت منصوص بود، تغییر کند. ابن قیم، فقط به عنوان اینکه آنچه در زمان پیغمبر و صحابه بوده است، حکم خداست به آن عمل کرده است.
4) 4-بلکه براى اینکه به نص کتاب (قرآن) و صریح سنت پیغمبر خاتم-صلّى اللّه علیه و آله-عمل کرده باشند. (مؤلّف) ولى به نظر ما محاکم مصر متوجه شده‌اند که تاکنون به اشتباه رفته‌اند، نتیجه فقه مقارن و آشنایى به فقه شیعه این حسن را داشته است که اهل تسنن، کم کم متوجه شده‌اند که «شیعه» در پیروى و اطاعت از پیغمبر اکرم-صلّى اللّه علیه و آله-بهتر رفتار- -نموده است. و از جمله همین قانون سه طلاق است که به همان وضع، مطابق کتاب و سنت، میان شیعه معمول است (مترجم) .



دیگر امکان ماندن نیست، زن و مرد به این نتیجه رسیده اند که باید از هم جدا شوند. تکلیف مهریه، نفقه و حضانت فرزندان هم حدودا معلوم شده است.

به گزارش افکارنیوز، روزگار عوض شده است. انگار نه انگار این زوجی که کنار یکدیگر روی صندلی‌های دادگاه خانواده نشسته‌اند، چند سالی از عمرشان را زیر یک سقف با یکدیگر هدر داده‌اند. آن‌ها می‌گویند: "هم اون خوب بود و هم من ولی با هم تفاهم نداشتیم."

 

طلاق یکی از چالش های جدی اجتماعی کشور محسوب می شود که با عنوان "طلاق با کلاس ها" در سال های اخیر با نرخی تامل برانگیز در جامعه جولان می دهد.

 

آنچنان که رئیس کل دادگاه های انقلاب تهران عنوان کرده،در سال 1394 دادخواست قریب به 29 هزار طلاق توافقی مطرح شده که از این میزان تنها 10 درصد آن به سازش و صلح ختم شده است.

 

بر اساس آمار منتشر شده در رسانه ها ازهر 4/4 ازدواج در کشور،یک مورد به طلاق منتهی می شود و این آمار در کلانشهری همچون تهران از 8/2 ازدواج به یک طلاق منجر می شود.

 

نسترن امیدی روانشناس و کارشناس مسائل خانوادگی با اشاره به افزایش طلاق های توافقی اظهار داشت: تغییر شیوه‌های همسریابی در سال‌های اخیر، توقعات و خواسته‌های زوجین وتفاوت دیدگاه‌های آنها، شناخت کافی و مناسب نداشتن از اوضاع و احوال فرهنگی و شخصیتی یکدیگر از مهم‌ترین عوامل درخواست طلاق از سوی زوجین است.

 

ریخته شدن قبح طلاق!
 امیدی بیان کرد: امروزه زندگی اجتماعی همه اتفاقاتش نسبت به گذشته متفاوت و گاه عجیب و غریب است؛ تولد، بزرگ شدن، تحصیل، ازدواج و طلاق به کلی با قدیم فرق دارد. تا چند سال پیش طلاق پدیده ای ناپسند به شمار می رفت و افراد در شرایط بسیار سخت به آن فکر می کردند یا گاه آنقدر در پیچ و خم مراحل قانونی دادگاه ها سردرگم می شدند که از طلاق گرفتن منصرف می شدند اما این روزها عده ای جدایی و طلاق توافقی را نوعی به روز بودن و با کلاسی قلمداد می کنند.

 

 این روان شناس درخصوص افزایش طلاق های توافقی گفت:  طلاق توافقی یکی از بحران های تازه خانواده های ایرانی و از آسیب های اجتماعی رو به گسترش است. در حالی که در گذشته حساسیت های زیادی نسبت به طلاق وجود داشت و باعث می شد حکم طلاق صادر نشود اما امروز به راحتی حکم طلاق توافقی صادر می شود.

 

امیدی ادامه داد: با نگاهی گذرا به ارقام موجود درباره طلاق توافقی می توان دریافت نهاد خانواده به ویژه در میان جوانان از قداست پیشین برخوردار نیست. بر خلاف معیارهای گذشته در فرهنگ ایرانی که زندگی زیر یک سقف تحت هر شرایطی را تجویز می کرد، بسیاری از کسانی که در گیرودار مسائل و اختلافات زندگی مشترک قادر به ادامه زندگی نیستند با استفاده از شیوه طلاق توافقی به فسخ این قرارداد اقدام می کنند.

 

وی ابراز داشت: بسیاری از طلاق ها ریشه در اختلالات شخصیتی دارد که می توان با درمان این مشکل را حل کرداما متاسفانه  دیگر زوجین مثل گذشته صبر ندارند و حاضر به توافق نیستند لذا فکر می کنند با طلاق توافقی از خیلی از مشکلات رها شده غافل از اینکه این تازه آغاز بسیاری از مشکلات جدید در زندگی است.

 

چرا طلاق توافقی؟
امیدی تاکید کرد: طلاق توافقی نوعی از طلاق است که در آن زن و مرد درباره تمام مسایل زندگی مشترک مانند نفقه، حضانت فرزندان، مهریه و نحوه تقسیم اموال به توافق می‌رسند و با مراجعه به دادگاه و انجام امور مربوطه پس از مدتی از یکدیگر طلاق می‌گیرند.

 

وی افزود: متأسفانه در این نوع طلاق، روند انجام کارها سریع است به طوری طی مدت یک یا دو هفته طلاق صورت می‌گیرد و به دلیل تمایل هر دو طرف برای پایان دادن به  زندگی مشترک بر اساس تصمیم‌گیری قبلی بدون تنش صورت می گیرد.

 

امیدی در خصوص نبود چنین طلاقی در زمان قدیم ، تصریح کرد: در گذشته زنان با توجه به شرایط، وابستگی بیشتری به همسر خود نسبت به امروزه داشتند‌ چون اکثراً خانه‌دار بودند و ترجیح می‌دادند مشکلات را تحمل کنند و طلاق نگیرند و از پیامد‌های طلاق مانند وضعیت اقتصادی نابسامان‌، عدم وجود جایگاه در جامعه و فشارهای اجتماعی و ... دور بمانند.

 

زندگی تان را دوباره مرور کنید
طلاق توافقی علل مختلفی می‌تواند داشته باشد از جمله می‌توان به کم شدن آستانه تحمل زن و مرد نسبت به یکدیگر، وجود طلاق عاطفی بین مرد و زن، عدم مراجعه به مشاور قبل و بعد از ازدواج، تغییر شرایط اجتماعی زنان جامعه، شکسته شدن قبح طلاق در جامعه، تغییر نیازهای افراد از اقتصادی، مادی و سلامت به نیاز به توجه، علاقه، محبت اشاره کرد.

 

این روان شناس درادامه اظهار کرد: دین اسلام، طلاق را یک حلال مکروه می‌داند و توصیه می‌شود معمولاً این امر زود اجرایی نشود و زوجین به یکدیگر فرصت دهند تا یک‌ بار دیگر به مشکلات به وجود آمده توجه بیشتری کرده و راه‌های حل مشکل را بررسی و انتخاب کنند.

 

فقط صورت مسئله را پاک می کنید!
وی ادامه داد: مسئله شناخت واقعی نسبت به انتخاب همسر در جوانان با توجه به آزادی‌های امروزی وجود ندارد و آنها به تمام زوایای پیچیده یکدیگر به صورت سطحی پی می برند و عمق و ژرفای مسئله نهفته باقی می‌ماند.

 

این روان شناس ذکر کرد: شناخت نادرست زوجین به هنگام ازدواج سطحی و پرابهام  است و به همین دلیل آستانه تحمل جوانان در هنگام بروز مشکل و به خاطر حاکمیت فرزندسالاری در زندگی‌های امروزی سریعا به جای حل مسئله به سراغ پاک کردن ‌آن یعنی طلاق می‌روند.

 

پای تجمل گرایی به طلاق توافقی هم باز شد!
حجت الاسلام تقوایی کارشناس مذهبی و خانواده گفت: به دلیل دور شدن از روایات قرآنی متاسفانه مسائل تجمل گرایی و چشم و هم چشمی در بین افراد زیاد می شود و این مسئله سبب کم شدن طاقت و حوصله همسران می شود.

 

وی بیان کرد : متاسفانه زمانی که فرزندان و جوانان از حیطه والدین جداشده و دست به انتخاب همسر برای خود می کنند به دلیل غلبه احساس و عشق کاذب برعقل در اکثر موارد گزینش آنها با مشکل رو به رو شده و با کوچکترین اختلافی به دلیل عدم تناسب زن و شوهر سریعا به جای حل مسئله صورت مسئله را پاک می کنند.

 

معجزه "دین" شما را نجات می دهد!
این کارشناس مذهبی ادامه داد: به خاطر تمسک نجستن به فرمایشات معصومین ع با کوچکترین مشکلی زوجین برای شانه خالی کردن از بار مسوئلیت ازدواج و حتی بچه داری به گزینه طلاق توافقی روی می آورند.

 

وی در پایان خاطر نشان کرد: باید فرزندان را از همان کودکی طوری تربیت کرد تا با کوچکترین مشکلی تسلیم نشوند و با استعانت از پروردگار متعال اختلاف نظر ها را با مشورت با والدین  برطرف و همیشه سراغ آخرین گزینه نروند.

 

طلاق فقط و فقط یک راه حل است برای زندگی ها و رابطه هایی که به کلی به بن بست رسیده است. شاید اگر به مفهوم طلاق و مزمت آن در نزد خداوند بیشتر پرداخته می شد این روز ها شاید افزایش آمار طلاق های غیر ضروری نبودیم.