دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

آداب و رسوم مردم تایباد در ماه مبارک رمضان


آداب و رسوم مردم تایباد در ماه مبارک رمضان

شهر رمضان انزله فیه القران ،ماه مبارک رمضان ماه میهمانی خدا ،ماه برکت و رحمت  الهی ،ماهی که دلهای عاشق خود را برای یک ماه روزه داری آماده می کنند و به دلجویی می پردازند.ماه رمضان ماه تزکیه نفس است که در آن مسلمانان با گرسنگی و تشنگی کشیدن پی به حال کسانی می برند که   گرسنه و تشنه اند،با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان و ایام روزه داری در جای جای کشورمان رمضان آداب و رسوم خاص خود را دارد.که ما در اینجا به بخش مهمی از این آداب و رسوم مردم تایباد در ماه مبارم رمضان به آن اشاره می کنیم.

شو خَنی- shoo khani (سحری خوانی)

سحری خوانی که در گویش محلی تایبادی به آن (شو خنی – shoo khani)می گویند در بین مردم تایباد و شهر های اطراف رواج داشته است.که فلسفه سحری خوانی در واقع آماده نمودن مردم برای سحری کردن و در تعبیر دیگر بیدار کردن مردم در  هنگام سحر است .

 اینکار معمولا در مساجد و از بلند گوی مساجد تقریبا نیم ساعت قبل از سحری کردن انجام میشود، و در گذشته های دور که بلند گو وجود نداشته است عده ای از اهالی شهر یا روستا  هنگام سحر در کوچه ها ی شهر براه می افتادند و با نواختن دهل سحری خوانی میکردند و نواختن دهل خود باعث می شد که عده ای که در سحری خواب می ماندند  بیدار شوند،سحری خوانی معمولا با دعا خوانی،مناجات خوانی  ، غزل خوانی و سرودن رباعی،دو بیتی و چهار بیتی همراه بوده است،که معمولا غزل خوانی درنعت رسول خدا و مناجات خوانی راز و نیاز به درگاه خداوندی است . معروف ترین غزل خوانی و یا مناجات خوانی در ماه مبارک رمضان در پی می آید:


غزل خوانی

یا رسول هاشمی شاه سوار مدنی

بلبل مکه و بتها سید یاسمنی

من بیدل به جمال تو عجب حیرانم

اله اله چه جمال است بدین بوالعجبی

خادم دربار تو گشته است جبریل امین

بهترین عاشق تو گشته است ،اویس قرنی

 نخل بوستان مدینه ز تو سر سبز است مدام

تا شده شهره آفاق ز شیرین رطبی

شب معراج عروج تو ز افلاک گذشت

به مکانی که تو رفتی ،نرفته هیچ نبی

مناجات خوانی

ای خدایا جرم ما را در گذر

ما گنه کاریم و تو آمرز گار

تو نکوکاری و ما بد کرده ایم

جرم بی اندازه ،بی حد کرده ایم

بی گنه نگذاشت بر ما ساعتی

با حضور دل نکردیم ،طاعتی

نفس شیطان زد خدا راه ما

رحمتت باشد شفاعت خواه ما

ما امید واریم ،خدا با لطف تو

چون که خود فرموده ای ، لاتقتنو

هم امید ما به تو زان آیت است

ما گنه کردیم ، از تو شفقت است

 اندر آن دم از بدن جانم بری

از جهان با نور و ایمانم بری

ما امیدواریم ،از گناه پاکم کنی

پیش از انکه درلهدخاکم کنی

پخت انواع غذاها در سفره ی افطار

یکی از بخش های مهم و جذاب ماه مبارک رمضان پخت انواع غذاهای محلی در سفره ی افطار ی است.از معروف ترین غذاهای محلی که هنگام افطار پخت می شود می توان به آش رشته،کشک بادمجان،پخت انواع کوکو بویژه کوکوی اسفناج ،اسفناج تفت داده با سیر و مصرف آن باماست ،حلوا،شعله زرد،شیر برنج و پخت انواع نان های محلی:نان تفتان،نان تازه،نان روغنی،کلوچه قندی و چِلپَک،مصرف خرما در کنار سفره ی افطار به عنوان یک سنت دیرینه همیشه وجود داشته است و هیچ موقع قابل تغییر ویا حذف نیست.

دعای موقع افطار

اللهم لک صمناو علی رزقک  افطرنا و علیک توکلنا.این دعا ی معروف  سفره افطار است که قبل از انکه روزه دار روزه روزه خود را باز کند زیر لب زمزمه میکند و از خدا طلب  رزق و روزی و برکت سفره ی افطار را می نماید.

مراسمات مذهبی و دینی

یکی از مهمترین بحث های موجود در ماه مبارک رمضان برنامه های مذهبی و دینی است که این مسائل بخصوص در ماه رمضان پررنگ تر و جلوه خاصی به خود می گیرد.برگزاری مرتب جلسات قرآن به مدت 30 شب که معمولا در مساجد انجام می شود، برگزاری جلسات دعاخوانی و مناجات خوانی ، برپایی نماز تراویح در بین اهل سنت و برگزاری مراسم ختم قرآن ، به اعتکاف نشستن جمعی از روزه داران شیعه وسنی در 10 شب آخر ماه مبارک رمضان وهم زمان با ایام لیالی قدرکه از شب 19 ماه رمضان شروع و تا پایان آن به اعتکاف می نشینند و در گویش محلی به آن می گویند (شبهای قدر را دریابید) و در آن شب زنده داری می کنند و به رازو نیاز به درگاه خداوندی مشغول می شوند . موضوع بعدی این است که در ایام شبهای قدر مردم با پختن حلیم ، شعله و قلور آنرا بین مردم نیازمند و فقیر تقسیم می کنند و از ثواب دنیوی و اخروی آن بهره مند می شوند و این کار از قدیم الایام بین مردم شیعه و سنی مرسوم بوده است. 

مراسم شب عید فطر

مراسم شب عید فطر معمولا به دو صورت انجام می شود یکی شام شب عید است که در شب عید خانواده ها برنج و خورشت درست می کنند و چون شام شب عید برنج می باشد از اهمیت خاصی بر خوردار است البته ناگفته نماند این موضوع مر بوط می شو دبه سالهای گذشته چون درآمد مردم کم بوده است و مردم کمتر برنج مصرف می کردند برای همین منظور است که چون شام شب عید برنج است خیلی مهم و با ارزش بوده است از اینرو چشم انتظار شب عید را می کشیدند تا برنج و خورشت مصرف کنند. از نگاه امروزی مصرف برنج در بین خانوادها یک امر عادی شده است و خیلی مثل گذشته مهم نیست.

موضوع بعدی خرید لباس نو در شب عید است که است که مردم در روز عید فطر وجهت شرکت در نماز عید فطر حتما باید با لباس نو به عید گاه (محل بر گزاری نماز عید)بروند و خرید لباس نو برای خانواده ها از درجه اهمیت بالایی بر خوردار است.

نماز عید فطر

نماز عید فطر قبل از نماز ظهر در محل مخصوص خود که به آن (عید گاه)می گوینداقامه می شود و پس از اتمام نماز در محل (عیدگاه)نماز گزاران با هم بغل کشی می کنند ، صورت همدیگر را می بوسندو عید به یکدیگر تبریک می گویند.این جمله معروف همیشه تکرار می شود(عید مبارک نماز و روزه ها قبول)در ادامه مراسم نماز عید هم بر سر مزار مردگان خود می روند و با خواندن فاتحه روح عزیزان از دست رفته را شاد می کنندو.......

عید اول

در طول سال ممکن است برای عده ای بر اساس تقدیر و سرنوشت الهی یکی از اعضاء خانواده فوت نماید این موضوع ادامه دارد تا روز عید فطر یا عید قربان ، بعد از اینکه نماز عید به پایان می رسد جمعی از اقوام وخویشان ودوستان به دیدن صاحب عزا می روند که عزیز خود را از دست دادند و به دلجویی او می پردازند که در اصطلاح محلی به آن (عید اول) یعنی اولین عید از درگذشت شخص متوفی می گذرد را عید اول می گویند و هدف از این کار این است که درهای غم صاحب عزا بسته شود و درهای شادی را باز کنند.

برگرفته از وبلاگ محسن چهاریاری

آشنایی با شهر مرزی تایباد


آشنایی با شهر مرزی تایباد








معرفی شهرستان تایباد:

تایباد مرکز شهرستان تایباد ادر استان خراسان رضوی است.

جمعیت این شهردر سال ۱۳۸۵، برابر با ۴۷٫۵۳۵ نفر بوده است

این شهر در ۶۰ کیلومتری جنوب تربت جام و ۲۲۵ کیلومتری جنوب شرقی مشهد واقع شده

است. ارتفاع این شهر از سطح آب‌های آزاد ۸۰۶ متر گزارش شده است.

شهر تایباد با سابقه و قدمت طولانی خود و دارا بودن آثار و بناهای تاریخی از جمله

شهرهای کهن این مرز و بوم به حساب می‌آید. این شهر در مسیر ارتباطی تربت جام،

فریمان، سنگان، خواف، باخرز به مشهد متصل می‌شود.

تاریخچه و علل پیدایش شهر تایباد

در کتب تاریخی ( حبیب السیر و نفحات جامی ) تایباد از جمله مراکز قدیمی ایران زمین

می‌باشد و در حدود ۷۰۰ سال پیش جمعی از اقوام مغول در این آبادی که به نام مغول آباد

بوده زندگی می کردند. این قوم به علت بروز بیماری طاعون در افغانستان محل سکونت خود

را ترک و به جنوب ایران رفتند و روستای آنان مدتی ویران بوده تا این که شخصی به نام تائب

به فکر تجدید بنا و عمران تایباد کنونی و سهل آباد آن عصر می افتد. لیکن این بار هم به علت

ناامنی‌های مرزی دیر یا زود به ویرانی کشیده شده و مردم ساکن آن به اطراف متفرق

می‌شوند تا این که هنگام حمله حسام السلطنه به هرات و کوچاندن ایرانیان مقیم هرات به

تایباد باز این ده ویرانه اعتباری پیدا می‌کند و چون مرکز حکام محلی قرار میی گیرد از

مناطق دیگر علما و دانشمندان به آن جا می‌آیند.

موقعیت جغرافیایی و ویژگیهای طبیعی

شهرستان تایباد بر پنه جغرافیایی شمال شرق استان خراسان رضوی واقع شده است . این

ناحیه یا ارتفاع 600 تا 1000 متری اسطح دریاها ی آزاد و مساحت تقریبی 4756 کیلومتر

مربع از شمال به شهرستان تربت جام ، از شرق به مرزهای سیاسی کشور افغانستان ، از

جنوب به شهرستان خواف و از مغرب و جنوب غربی به باخرز محدود می گردد.مرکز

این شهر ستان ، شهر تایباد و بر اساس آخرین تقسمات کشوری دارای دو بخش مرکزی ،

و میان ولایت و 3 شهر تایباد ، مشهد ریزه و کاریز و 6 دهستان می‌باشد . جمعیت

شهرستان تایباد در سال 1385 شمسی حدود 145910 نفر بر آورد گردیده است . از نظر

چهره طبیعی بخش شمالی و جنوبی ان کوهستانی بوده و شامل ارتفاعاتی از جمله باخرز

و ارزنه است. در جنوب و غرب آن نیز دشتهای فرزنه، محمد آباد، سرداب،کاریزچه ، پلبند ،

دشت بی حاصل دو غارون و ... قرار دارد. تایباد اقلیمی معتدل مایل به گرم دارد و از نظر

بارندگی در زمره مناطق خشک به شمار می آید و بادهای مهروف یکصد و بیست روزه

سیستان نقش مهمی در خشکی هوا دارد. از مهمترین رودهای فصلی این شهرستان

میتوان به"ربس"درشمال و رود مرزی "هریر رود "در شمال شرقی آن اشاره نمود.

پیشینه تاریخی

یافته‌های باستان‌شناسی موید سکونت و فعالیت‌های انسانی در این ناحیه از هزاره سوم

پیش از میلاد است. گونتر کوریل نخستین پژوهشگری بود که در سال 1974 مسیر تربت جام

، تایباد را مورد بررسی قرار داد . این ناحیه دوران تاریخی به عنوان فپقلمرو آباد جمعیت

بسیاری را به خود جلب کرده است .به گونه ای که در دوران پارت‌ها یکی از ولایات آن

سلسله بوده است.منطقه کنونی تایباد در متون کهن به "باخرز"شهرت داشته و گاه از آن با

عناوین "گواخرز"و "بادهرزه" نام برده شده و در منطقه تلاقی راههای تجاری قدیم که

نیشابور را به هرات و قهستان و سرخس متصل می کرد قرار داشته است. باخرز در سال

29ه.ق توسط سپاهیان اسلام فتح گردید و مالین بعنوان مرکز باخرز از نظر رونق و اعتبار به

مرتبه ای رسید که در سده چهارم هجری شهری آباد به شمار می آمد.این منطقه در سال

644ه.ق در شمار مضافات هرات به ملوک کرت اهدا گردید. در اوایل سده هشتم هجری

شخصیتی بزرگ و عرفانی به نام مولانل شیخ زین الدین ابوبکر تایبادی در باخرز ظهور کرد و

منطقه را از افکار خویش متاثر ساخت. توجه به این ناححیه در دوره تیموری نیز ادامه یافت

به طوری که بنای با عظمتی برای تجلیل از مقام عرفانی "زین الدین ابوبکر " ساخته شد.

باخرز در قرون بعدی بویژه در سال 998و1025 ه.ق توسط عبدالمومن خخان ازبک و در سال

1128بوسیله افاغنه ابدالی تصرف گردید.به هر حال تیره‌های مختلف و متعددی که در

سراسر تایباد پراکنده اند گواه محکمی بر رویدادها و حوادث این ناحیه و تاثیرات آن بر منطقه

می باشد.

مسجد و مزار شیخ عبدالله

این بنا منصوب به مدفن (شهاب الدیت عبدالله )از عرفای باخرز است که در سال 827ه.ق

دارفانی را وداع گفت و در قبرستان شهر مالین روی در نقاب خاک کشید. فضای داخلی

مسجد آرامگاه وی در عین سادگی به دلیل دارا بودن محرابی با تزیینات گچبری از صلابت

خاصی برخوردار است . وجود چله خانه در بنای مزبور مومید استفاده آ ن به عنوان خانقاه

نیز می باشد.ساختار معماری مسجد شیخ عبدالله بیشتر به اسلوب ابنیه اواخر دوره صفویه

نزدیک است

.

مجموعه تاریخی مزار مولانا زین الدین ابوبکر تایبادی

مهمترین شاخص تاریخی شهر تایباد ایوانی است رفیع مزین به کاشیکاری و کتیبه‌های زیبا

که امروزه در کنار گورستان قدیمی شهر در خیابان مولانای غربی واقع است و موید ارادت و

توجه به شخصیت عرفانی مولانا زین الدین ابوبکر تایبادی است . وی از مشایخ صوفیه

وازجمله عرفای سده هشتم هجری است. مدفن مولانا زین الدین الولکر در میان محوطه

این مجموعه تاریخی قرار داردکه درخت پسته کهنسالی سایه‌های خودرا بر روی آن افکنده

است . در مجاورت آن نیز مسجد و ایوانی زیبا با نضمام دو حجره دو طرفه د ر طرفین و با

فضای داخلی به صورت شاه نشین صلابت خاصی را به این مجموعه بخشیده است.از

ویژگیهای مهم این بنا کتیبهٔ آجری بر زمینه کاشی فیروزه ای ایوان به خط ثلث به قلم (جلال

الدین محمدبن جعفر ) است. معماری بنا در سال 848ه.ق به پایان رسیده و بانی آن "پیر

احمد خوافی" وزیر با درایت شاهرخ تیموری بوده است . در ابتدای ورود به مجموعه آب

انباری وجود دارد که ساختار معماری آن بدون پاشیر است و با رشته پلکان مستقیما به

داخل مخزن منتتهی می گردد.بنای واقع در میانه گورستان مجاور این مکان نیز منسوب به

آرامگاه شیخ علی پدر زین الدین ابوبکر است.


میل کرات

در قرون و سده‌های پیشین ،میل آجری کرات راهنمای کاروانیان و مسافرانی بود که راه

خواف به باخرز را طی می نمودند. امروزه این اثر تاریخی در 25 کیلومتری تایباد در کنار

روستایی به همین نام واقع شده است. بنای مزبور با بلندی 25 متر دارای ساختار دو

قسمتی است به طوری که بخش تحتانی هشت ضلعی و بخش فوقانی آن استوانه ای

است. از جمله تزیینات معماری این میل می توان به وجود (شرفه) گره چینی‌های آجری و

بقایایی از یک کتیبه معقلی اشاره نمود. ویژگی‌های این بنای تاریخی اسلوب معماری دوره

سلجوقی را به همراه دارد.

شهر تاریخی مالین

تپه‌های مشرف بر شهر باخخرز واقع در 50 کیلومتری شمال غربی تایباد حکایتگر وجود

شهری بزرگ، آبادو پر رونق در صدر اسلام است . این مکان که روزگاری به شهر (مالین)

مشهور بود ، در داخل حصاری دایره شکل قرار داشته و محل کهندژ آن امروزه به صورت تپه

ای مرتفع دیده می شود. بنا بر منابع و متون کهن ، مالین روزگاری کرسی باخرز قدیم و در

سده چهارم هجری شهری آباد بود و غله و پارچه فراوان از آن ناحیه صادر می شد. از

طرفی این شهر در اوایل سده هفتم هجری یکصدو شصت آبادی داشته است.

تنگل و بند استای

از جاذبه‌ها و چشم اندازها ی طبیعی بخش میان ولایت شهرستان تایباد تنگل استای از

اهمیت ویژه ای به لحاظ گردشگری برخوردار است. دره استای (تنگل خور) که شامل

درختان میوه و درختان جنگلی است به طور کلی منطقه ای کوهستانی را به دوستداران

طبیعت عرضه می نماید. بند استای نیز آبگیری است که در 53 کیلومتری غرب شهر تایباد

واقع است و به سبب آن ، محوطه پیرامون این گردشگاه آبی دارای آب و هوای مطبوعی

برای استفاده گردشگران است . همچنین از جاذبه‌های تاریخی روستای استای به بقایای

قلعه ای سنگی ، مسجد جامع، آب انبار ، تپه استای و زیارتگاه استای اشاره نمود.

بنای مزار شاهزاده قاسم (مشهد ریزه)

مشهد ریزه در فاصله 29 کیلومتری غرب تایباد واقع شده است. در ضلع جنوبی این مکان در

میان قبرستان قدیمی بنایی قرار دارد که به مزار شاهزاده قاسم معروف است. اهالی بر

این باورند مقبره مزبور متعلق به ( قاسم بن محمد ابی بکر قحافه) و پد ر(ام فروه) از

شخصیتهای تاریخ اسلام است . بنای مزبور مشتمل بر اتاقهایی پیرامون یک فضای مرکزی

است که در آن هشت محل چله خانه تعبیه شده است. بنای مزار متعلق به دوره صفوی

است.

رباط عباس آباد

 

این رباط تاریخی در فاسله 28 کیلومتری شمال غربی شهر تایباد و بر کناره راه قدیمی این

شهر به تربت جام قرار دارد. بنای مزبور مشتمل بر دو حیاط،به انضمام ایوان، ایوانچه،

اتاقکهاو آب انبار می‌باشد و بقایای معماری آن حکایت از گذشته ای با عظمت در سایه امنیت

دارد. فضای داخلی اتاق‌ها در عین سادگی مکان مناسبی برای اقامت کاروانیان و مسافران

خسته از راه بوده است. از دیگر ویژگی‌های این رباط وجود عنصر تدافعی (سنگ انداز) در

بخش فوقانی ورودی آن است و در مجموع بنای آن از یادگارهای معماری دوره صفوی است.

سوغات و ره آورد سفر

سوغات و ره آورد سفر تایباد بافته هایی از پارچه‌های نخی است که به شکل انواع حوله در

بازار شهر به همراه لباس هی محلی به فروش می رسد . تایباد به سبب داشتن سفرهٔ

گستردهٔ آب‌های زیز زمینی از کشاورزی قابل توجهی برخوردار است. اما مهمترین محصول

این شهرستان خربزهی تایباد است که شیرینی آن زبانزد خاص و عام است.

موسیقی مقامی شهرستان تایباد


شهرستان تایباد در کنار خواف و تربت جام قطب موسیقی جنوب خراسان را تشکیل می

دهد موسیقی این منطقه با بیش از پنجاه مقام زنده یکی از انواع حائز اهمیت موسیقی

مقامی در کشور را ساخته است. تا کنون استادان تایبادی در بسیاری از جشنواره‌های

موسیقی به اجرای برنامه پرداخته اند. سازهای مهم این منطقه را دف و دو تار تشکیل می

دهند.تفاوت موسیقی مقامی در میان سه شهرستان تربت جام، تایباد و خواف منحصر به

نحوهٔ اجرای مقام‌ها است . مرحوم استاد نظر محمد سلیمانی ، استاد برات ابراهیمی

،استاد غلامحسین سمندری ،استاد شریف زاده و..از پیشکسوتان و بزرگان موسیقی

شهرستان تایباد محسوب می شوند.

رباط سنگی

بقایای این رباط سنگی که به فاصله کمی از میل تاریخی کرات و آن سوی جاده تایباد به

خواف قرار دارد ،در گذشته توقفگاه کاروانیان و مسافران این ناحیه بوده است. قرائن

معماری و آوارهای باقی مانده از رباط نشان می دهد ورودی بنا دارای طاقی سرپوشیده

است که به حیاط مرکزی آن منتهی می گردد و آبگیری سنگی نیز برای تامین آب مصرفی

کاروانیان و احشام در آن تعبیه شده بود . سفالهای پراکنده پیرامون این رباط سنگی موید

بنیان اثر در دوره سلجوقی و استفاده از آن تا دوران تیموری است.

سنگ مزارا ت باخرز(شهرستان تایباد)

الواح قبور به عنوا ن انعکاسی از هنرایرانی در دوره اسلامی و شاهدی بر بازشناسی و

بازنگری در فرهنگ گذشتگان از جمله اعتقادات، آیین ها، افکار و آراء و هنرهای تزیینی به

شمار می آید. منطقه باخرز با پیشینه ای کهن جایگاه تعدادی از این نوع سنگ مزارات است

که گویای یکجا نشینی اقوام با بینش‌های خاص در روستاهای شیزن، سوران، جوزقان و

مشهد ریزه می باشد. این سنگ‌ها به چهار نوع ستونی، سنگ لوح عمودی و افقی و الواح

بی نام و نشان تقسیم شده و با مضامین و نگاشته‌های مختلف دارای تزئیناتی از جمله

اسلیمی، ترنج و نقوش محرابی است. این آثار فاصله زمانی سده هشتم هجری تا اواخر

دوره صفویه را دربر می گیرد.

قلعه اسکندرآباد

بنای این قلعه در 5 کیلومتری سمت غربی شهر باخرز واقع است. پیرامون دیواره بیرونی به

استثناء ضلع شمالی آن دارای سه برج نگهبانی و تدافعی بوده اما فضای داخلی آن در حال

حاضر بدلیل تخریب‌های بسیار فاقد هرگونه اجزا و عناصر معماری است. ساختار معماری

قلعه مشتمل بر سه بخش مسکونی در ضلع‌های غربی و میانی است. سفال‌های پراکنده

متعلق به دورهٔ تاریخی و وجود قطعه سفال‌های دوره هشتم و نهم هجری موید اهمیت این

مکان در قرون و سده‌های گذشته است.

مشاغل و هنرهای سنتی

مشاغل سنتی در بسیاری از بازارهای سنتی شهر تایباد رواج دارند و استادکاران به تولیدات

دستی و سنتی سرگرم اند. اگرچه از این مشاغل درآمد هنگفتی نصیب سازندگان نمی

شود اما هنوز می توان در این شهر از مراکزی که در آنها هنر قالیبافی، آهنگری، تون بافی،

خراطی و نجاری و مهمتر از همه ساخت سازه‌های سنتی رواج دارد، دیدن نمود.

محوطه تاریخی جوزقان

در فاصله 34 کیلومتری غرب تایباد و نزدیک به روستای جوزقان، محوطه ای کهن به همین

نام قرار دارد. سفال‌های پراکنده موید سکونت در این منطقه از صدر اسلام تا دوران صفویه

است. ضلع جنوب غربی این محوطه به قلعه کهنه مشهور بوده و در مرکز آن تپه (سنگ

کن) به چشم می خورد. همچنین قبرستان قدیمی آن نیز مدفن عرفایی به نام‌های شاه

مضراب، پیر بزه و پیر سفیدپوش است.

آب انبار قلعه کهنه ریزه

آنچه امروزه در میان بقایای قلعه ریزه خودنمایی می‌کند تنها بنای آب انباری آجری است که

در زمره قدیمی‌ترین نمونه‌های برجای مانده در منطقه باخرز دارای اهمیت بسیاری است.

این بنا که در میان روستای ریزه واقع شده دارای سردر، پلکان و پاشیر می باشد. مخزن این

آب انبار در گذشته بوسیله آب قنات پر می شد. کیفیت معماری انتساب این اثر را به پیش از

دوره صفویه نشان می دهد.

طبیعت ارزنه


این منطقه بسیار زیبا با چشم اندازهای متنوع طبیعی در فاصله 62 کیلومتری غرب شهر

تایباد واقع شده و ویژگی بارز آن علاوه بر وجود درختان چنار کهنسال، رودخانه ای است که

از انتهای این دره و از میان کوه‌ها جریان یافته و به پایین سرازیر می گردد. همچنین پستی و

بلندی‌های این مکان آبشاری بسیار زیبا را ایجاد نموده است. سرتاسر دره ارزنه توسط

درختان غیر مثمر کهنسال با سایه ای دلپذیر پوشیده شده و همه روزه پذیرای گردشگران و

دوستداران طبیعت است.

روند توسعه فیزیکی و مراحل توسعه شهر

محدوده شهرستان تایباد در سالیان گذشته شاهد پیش آمدها و حوادث تاریخی فراوان بوده

است. از جمله حوادث مهم گذشته حمله قوم مغول، اسکندر، عرب ها، تاتارها، ترکمن‌ها به

این منطقه بوده است. در گوشه و کنار این شهر و روستاهای اطراف این شهرستان ترکیبی

از تیره‌های تیموری، جلالی، یوسفی، یعقوبی، یحیایی و رسولی وجود دارد.

وجود قبرستان‌های طایفه‌ای وسیع در گوشه و کنار شهر و اطراف، نشان از وجود

جمعیت‌های گوناگون در گذشته دور دارد. قبرستان هااز این جهت طایفه‌ای خوانده اند که هر

تیره و هر خانواده بزرگ و گسترده برای خود گورستانی دارد.

نژاد مردم شهر تایباد ایرانی است و به علت نزدیکی به شمال شرق ایران تحت تأثیر این دو

منطقه قرار گرفته است. زبان مردم شهر تایباد فارسی است و به گویش بیرجندی صحبت

می نمایند.

مردم شهر تایباد مسلمان و تقریبا 65درصئ اهل سنت حنفی مذهب و45 درصد شیعه اثنی عشری  می باشند. از جمله

خصوصیات اعتقادی آن ها، پایبندی به اعتقادات مذهبی و فرامین دینی می‌باشد.

تقادات دینی و اسلامی مؤثر می‌باشد. از مساجد قدیمی شهر

که قدمت تاریخی دارند در ایام و مناسبت‌های مذهبی جهت اجرای مراسم مذهبی استفاده

می‌شود

دوبیتی های محلی تایباد


دوبیتی های محلی تایباد

دوبیتی های محلی تایباد

دوبیتی که در این بخش از سرزمین امان (جام و تایباد و باخرز) به آن چهاربیتی می گویند را می توان نمودی از احساسات و عواطف درونی افراد در مواجهه با برخی از دشواریها و ناملایمات زندگی دانست که در آن گاهی سراینده  و بسیاری از مواقع خواننده و زمزمه کننده آن سعی بر آن دارد تا بدین طریق تسکینی بر آلام خود هر چند آنی و موقت بخشد. حیطه زندگی ما جام و تایباد و باخرز نیز از این موهبت الهی بی بهره نبوده است که شاید مناسب باشد نمونه هایی از آن در حدبضاعت تدوینگر در اینجا ذکر کنیم امید است مقبول نظر عزیزان واقع شود.

 

 به کــــوهها حضـرت بابا غــــریبه                              به مشـــهد گنبذ آقا غــــــریبه

به تربت زنجفیـــل شیخ احمــد جام                               به طیــــباد پیر مــــولانا غریبه

****************************

سر کــــــوه بلند عبـــــدل آباد                                  چــراغا پنــجره هی میــزنه باد

قسم خــوردم به مـــولانای طیباد                                  به غیــر از تو نگیرم آدمیــــزاد

***************************



 به کــــوهها حضـرت بابا غــــریبه                              به مشـــهد گنبذ آقا غــــــریبه

به تربت زنجفیـــل شیخ احمــد جام                               به طیــــباد پیر مــــولانا غریبه

****************************

سر کــــــوه بلند عبـــــدل آباد                                  چــراغا پنــجره هی میــزنه باد

قسم خــوردم به مـــولانای طیباد                                  به غیــر از تو نگیرم آدمیــــزاد

***************************

دلم مــــــایه که در پلبنــــد باشم                    چو چایی در میان قنــــــتتد باشم

چو چایی در میان قنــــــــد شیرین                   میـــــــان استکان خوشرنگ باشم

***************************

کلوت و اولیــــــــــا و مردان آباد                    به تو عـــــــاشق شدم سبزه پریزاد

به تو عاشق شــــدم خیری ندیدم                      بگیرم دختری از یـــــــــــوسف آباد

***************************

اگر یارم به سردو بــــــاشه میرم                       به لک لک و به دو دو بـــــاشه میرم

اگر گله ببـــــــــــاره مثل بارون                     و دنیــــــا با سرم شو بـــاشه میرم

****************************

هـــــــوا گرمه نمـــایم جو درو را                     به زیــــــــر زین کشم اسب بدو را

اگر چــــــــرخ فلک بر من بگرده                     بگیرم دخــــــــــترای شهرنــو را

***************************

محمد مصطفـــــــــای من تو هستی                کلیمـــــــــه صبحگاه من تو هستی

به فــــــــــردای قیامت روز محشر                  به محشر عـــــذر خواه من تو هستی

***************************

محمـــــــــــد می روه زینه به زینه                 محمد می روه رو با مـــــــــــــــدینه

محمد می روه قــــــــــــرآن بخوانه                ملایکها همـــــــــــــه دست به سینه

***************************

رخ ماه محمـــــــــــد را بگــــردم                 قبـــــــــــــای سبز احمد را بگردم

به فـــــــــــردای قیامت روز محشر                 که سردار قیـــــــــــــامت را بگردم

***************************

رســـــــــول الله منم از امت تــــو                  گنهـــــــکارم نکردم خــــــــذمت تو

به فردای قیــــــــــامت روز محشر                  الهی کــــــم نگرده شفقت تـــــــــو

****************************

سر پــــل و سر پل و ســــرپل                                    قـــدمهای علی با سم دلـــــــدل

عــــــرقهای بر روی محمـــــد                      چکیـــــــده بر زمین و سر زده گل

******************************

علی دیـــــدم علی در خــواب دیدم                   علی در مسجــد و محراب دیـــــدم

عـــــلی دیدم که با دلدل ســـــواره                  چـــو قنبر در رکــــابش می دویدم

*****************************

عجب رسم بــــدی داره هــــزاره                     جــــگر خون می کنه دل پاره پــاره

زنـای خوب به مردای گــنده می دن                   جونـای خوب یکی طالـــــــع نداره

*****************************

نمــــــاز شـــدم شدم مهمان خاله                    دلم از گـــــوشنگی آمـــــد به ناله

چــــــرا غم می خوری ای جان خاله                  که نون در سفره و ماس در پیـــاله

*****************************

نماز شـــــام غریبی رو به من کرد                     دلم جولــــــون زد و یـــــــاد وطن کرد

نفهمیـــــــــدم پدر بود یا برادر                       سلامت باشه هـــــــر کس یاد مــن کرد

*****************************

الا دختر که مــــــوهای تو بــــوره                  به حمــــــــام می روی راه تو دوره

به حمــــام می روی زودتر بیــــایی                  که آتش بـــــا دلم مثل تنــــــوره

******************************

الا دختـــــــــر که رنگ لاله داری                   طنو بم گردن گوســــــــــاله داری

طنــــــــــو از گردن گوساله ور دار                   چی منت با من بیچــــــــــاره داری

******************************

به پشت بام بدیــــدم من پری را                       کمر باریک و بازوبنــــــــــــد زری را

اگر بار دگر بینم پــــــــــری را                       زیارت می کنم شـــــــــــــاه سخی را

******************************

به پشت بـــام بدیدم من نسا را                         کمر باریک و بــــــــــازوبند طلا را

اگر بار دگـــــــــر بینم نسا را                         زیارت می کنم امــــــــــــام رضا را

******************************

به پشت بــــام بدیدم من شرف را                      کمـــــــر باریک و بازوبند صدف را

اگر بار دگــــــــــر بینم شرف را                      زیـــــــــارت می کنم شاه نجف را

******************************

سیـــــاهه اطلس و ماهـــوت سیاهه                  سیاهـــه گله و بــــاروت سیاهه

سیاهی بر جـــــــوان عیبی نباشه                     میان میـــــوه ها شاتوت سیاهه

******************************

سیاهی از کــــــــلاغه جان دلبر                      تروشی از سمـــــــــاقه جان دلبر

به م میگن چــــرا رنگ تــو زرده                      که زردی از فراقه جـــــان دلــــبر

******************************

نمک شــــــــوره و زخمم تازه بنداز                   مــــــرا کشتی به شهر آوازه بنداز

مــــــــرا کشتی و خونم کردی پامال                 لشم را با دم دروازه بنـــــــــــداز

*******************************

سرت گــــردم که سرسر می کنی گل                  مثال بــــــره بربر می کنی گل

مثــــــــــــال بره های نو شکاری                  دمـــــــــم یاد مادر می کنی گل

*******************************

ســــــرم درد و سرم درد و سرم درد                   به رویم وا کنن بــــــــــاغ گل زرد

به رویم وا کنن چیـــــــزی نگوین                    غریبی گشته یم رنگم شــــــده زرد

*******************************

سرم درد می کنه از خانــــــــه داری                 دلم شــــــــــور می خوره از بچه داری

تـــــــــو که کیسه ی پر پوله نداری                 چرا دختـــــــــر مـــــــردم را میاری

*******************************

سرم درد می کنه کو مــــــــــادر م                  دو دستا را گـــــــــــــذاره با سر م

دو دستا را گذاره ور نــــــــــــداره                   که شاید خب شـــــــــــوه درد سر م

*******************************

بیـــــــــا که مجلس از نو بگیرم                     بـــــــــــــرادروار به دور هم نشینم

همی چـــــــــــار روز عمر آدمیزاد                   مبادا هر کـــــــــــــدوم جایی بمیرم

*******************************

سفیــــــــدی مس ر می مانه یارم                    طلای بی غش ر می مانه یــــــارم

همو گــــــــردن بلور بم جگـــر م                   که تخم بای غس ر می مــــانه یارم

********************************

به کاشمر می روم که جــــــو بیارم                   خبر از خوهر خســــــــــــرو بیارم

خبــــــــر از خوهر خسرو چی باشه                   که فاطمه ی بهلولی ر از نــــــو بیارم

*******************************

لبت بوسم زبــــــانت را بچوشم                        خودت گفتی که م بـــوس می فروشم

به هر بوسی دو صد کالــــدار دادم                      هنــــــوز گفتی که م ارزون فروشم

*********************************

بی بی گــــوهر به عو رفت و پناه شد                  به دل گفتم بی بی گــــــوهر کجا شد

مخواستم از لباش چند بـــوس بگیرم                   آقای صـــــــــولت به جان ما بلا شد

*********************************

چراغ تـــــوری که بم سقف سرایه                     به دست مــــــــــریم دندون طلایه

برم بم مادر مریم بگـــــــــویم                       که آخر مریـــــــــــــم تو مال مایه

*********************************

خــــــــــــــداوندا خداوند جهانی                   نگهدار زمین و آسمــــــــــــــــانی

خداوندا تو پیران را بیـــــــــــامرز                    جـــــــــــــوانان را به کام دل رسانی


اجل آمـد و وقت مردن من                          دستا را گـــذار بم گردن من

دو دستا را گذارن ور ندارن                         خدا آسون کنه جون کندن من

 

دل  م  داغ  داره     داغ  داره                      هـــوای دختر ایمــاق داره

همیشه می خوره قیماق بسیار                     دو سینه ی نو انـار چاق داره

 

دلی دارم که از غم بیقــراره                       چو سائلی که دم پای مـزاره 

چرا غم میخوری بابای سائــل                    که خــالق همه پــروردگاره

 

انارای میمنه و سبای سمرقند                      سفید مخملی جون مرا کند

از موهای سیاه تاری به من ده                     ببندم یادگــاری بم کمربند

 

دل م ر دختـــر زرگر ببرده                        کمــــــر باریک غمزه گر ببرده

شمـا مردم نمی دانن بدانن                       که عقل و هوش م ر از سر ببرده

 

مسلمانــــا به کوه چهل درختم                  بسوزه طالــــع و در گیره بختم

هزار و هفتصد و شصت بیت گفتم                نفس بیرون نشد از جون سختم

 

دختــــردارا مــرا آزار میدن                      مرا کنـــد و کشال بسیار میدن

به خوبــا زن نمیدن که گداین                    به کج لنگـــای دولت دار میدن

 

سر و گردن قی غن تو ر بگردم                     قلمفــــورهای گردن تو ر بگردم

دو پنج بوسه طلب کـردم ندادی                  انــــارای زیر پیرهن تو ر بگردم

 

مسلمــــانا دلم از شار مونده                                 کلید دل به دست یار مونده

کلید دل به دست یـار شیرین                                 خلوجه بم دلم بسیار مونده

 

دلم مایه بگیرم یـــار دلخواه                     وفــــــاداری به مانند زلیخا

وفــاداری کنه تا روز آخـــر                       مثال لیلی مجنـون، ورقه گلشا

 

دم رفتن که محشرگاه بـــــــاشه                         غمای گل جو به م همراه باشه

همو خلاق که مهر تــو ر به من داد                         که از درد دلم آگـــــاه باشه

 

که چـــــاربیتی به نام چار یاره                 ابـــــوبکر و عمـــر درنه داره

سر و جانم فدای حضرت عثمــان                 علی شیر خدا دلدل سواره

 

فلک از من چه می خواهی جوانم                 زدی زنجیـــــــر بر پای روانم

         زدی زنجیر و رحم تو نیــــــــامد                         به ایام جــــوانی سوختی جانم

 

جــوانی ر از غمت در باد دادم                     بدین پیری که می بینی فتادم

به زنجیر ســــر زلفت اسیرم                    بکش جانا که با چــاهی فتادم

 

که دختر با مزاره من چه سازم                    مزار پشت حصاره من چه سازم

کلید باغ شفتــــــالوی عودار                    به دست پیرزاله من چه ســازم

با تشکر فراوان ا ز آقای حاج شیرالله امراللهی ، از درگاه خداوند برای ایشان عمر با برکت همراه با سلامتی را خواستارم.

 


********************************

http://doostan-e-taybadi.loxblog.ir