دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

حرکت های مدعی مهدویت؛ از "ابومسلم" و "باب" تا "ابوبکر بغدادی" و "داعش"

حرکت های مدعی مهدویت؛ از "ابومسلم" و "باب" تا "ابوبکر بغدادی" و "داعش"

ظهور منجی موعود یک اعتقاد عمومی در تمامی ادیان است. کتاب های مقدس آسمانی، چه آنها که بخشی یا تمام آنها وجود دارد و چه آنها که منقولاتی از آنان در کتاب های دیگر آمده است، بشارت داده اند که جهان در سیطره ظلم و فساد نمی ماند؛ بلکه جماعت صالحان به امامت "رهبر موعود" عدل و داد را در گیتی حاکم خواهند کرد.

ریشه دار بودن اعتقاد به مهدی و منجی، موجب آماده بودن مردم اعصار گوناگون برای پذیرش و تبعیت وی شده و می شود. از همین رو، این مفهوم موجب سوءاستفاده فریبکاران و شیادانی شده است که در طول تاریخ با ادعاهای دروغین، خود را مهدی یا از یاران او معرفی کردند تا از رهگذر عقیده پاک مردم به نیات آلوده خویش دست یابند. اتفاقاً بسیاری از این مدعیان، در نقشه خود موفق شده و به مقصود خود رسیده اند؛ چه مدعیان کوچکی که اهداف مالی و رمالی داشته اند، و چه مدعیان بزرگی که توانستند با این ادعا حکومت های عریض و طویل یا مذاهب منحرف دیرپا و گسترده ای برای خویش دست و پا کنند.

وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی، در یادداشت زیر به بررسی کوتاهی درباره این ادعاها در طول تاریخ اسلام پرداخته است:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قلم: احمد مسجدجامعی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یکی از مبلغان بزرگ داعش در رساله ای در اثبات حقانیت خلافت ابوبکر بغدادی، به احادیث ماثور از پیامبر و برخی از اصحاب، اشاره و استناد کرده است تا به تصور خود، نخست حقانیت این خلافت را اثبا ت کند و سپس آن را زمینه ساز ظهور مهدی بداند. این موضوع بار دیگر اثبات می کند عقیده به ظهور مهدی به تشیع اختصاص ندارد و حتی تندروترین گروه ها نیز از این عقیده بهره برداری می کنند. شاید نخستین تشکیلاتی که به شکلی از مجموعه این باورها برای اهداف سیاسی بهره برد، داعیان بنی عباس بودند.

در واقع، مبارزه علیه بنی امیه از سال ها قبل از سقوط آنها آغاز شده بود و بسیاری از مبارزان با بنی امیه که بعدها به هواداران بنی عباس پیوستند، از این عقیده با جعل روایاتی در باب علائم ظهور و تطبیق آن بر شخصی که خود را مهدی می خواند، استفاده بردند.

یکی از مستندترین روایت ها در باب علائم، ظهور پیدا شدن پرچم های سیاه از شرق و به ویژه خراسان است که در دوره بنی عباس حرکت سیاه جامگان با همین روایت آغاز شد.

جالب است که چند روز پیش یکی از مقام های ارشد امنیتی تاجیکستان (گل مراد حلیم اف) که در آمریکا دوره مبارزه با تروریسم را گذرانده بود، به داعش پیوست و پس از آن معلوم شد از نظر داعشی ها منطقه وسیعی مانند پاکستان، افغانستان و آسیای مرکزی همگی جزء ولایت خراسان هستند و قرار است پرچم های سیاه دوستداران داعش، از همین نقطه خروج کنند.

این یکی از جدیدترین نمونه های انحراف در عقیده به مهدی موعود است. سوءاستفاده از این عقیده، خواسته و ناخواسته، وجوه گوناگون دیگری نیز در جامعه ما دارد که چندان امکان پرداختن به آن نیست. به عنوان نمونه ای گذرا، کسانی در دوره ما هستند که به قول خودشان، حضرت به دیدن آن بزرگواران می رود یا آنکه ادعا می کنند در عصر ظهورند و حتی می دانند چه کسی همراه حضرت هنگام ظهور خواهد آمد و ملاک همراهی را حتی توحید و ایمان نمی دانند.

یکی از جنبه های مهم، در کارنامه درخشان میرزاتقی خان امیرکبیر، که کمتر دیده شده است، مبارزه و برخورد با جریان های تاریک اندیشی مانند «باب» و «سید عالم گیر» و... است؛ پیروان باب نیز به دنبال ٣١٣ نفر بودند و از خراسان راه افتادند تا جهان را مسخر کنند و اگر دلیری و روشن بینی امیرکبیر نبود چه بسا ایران در ورطه خطرناک جنگ های خونین فرقه ای و بی حاصل می افتاد.

همه این جریان ها، در یک نکته اشتراک دارند و آن ضدیت با خردورزی و بروز آن در عرصه های اخلاقی و اجتماعی است، در حالی که بنا بر احادیث مسلم، مهدی(عج) برای گسترش علم، عدالت و کرامت انسانی ظهور می کند و زمینه ساز آن شکوفایی عقلانی است و راه او دنباله حرکت انبیاست...

آنچه از روایات پیامبر و معصومان دریافته می شود، نه تنها اصل ظهور بلکه دوران پس از آن است که اهمیتی خاص دارد. درحالی که جریانات انحرافی علائم ظهور را از خود ظهور مهم تر می شمارند و معلوم نیست پس از ظهور قرار است چه اتفاقی بیفتد و چه ارزش هایی حاکم شود.

این معیاری برای شناسایی تفاوت حرکت های مدعی مهدویت با جریان های پیرو مهدویت است...


معنای انتظار فرج چیست؟ / شیعیان چگونه مانع تعجیل ظهور می شوند؟


به مناسبت نیمه شعبان سالروز ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خبرنگار ابنا با «حجت الاسلام والمسلمین دکتر جعفر فکری فلاح» کارشناس اداره پاسخ به شبهات مجمع جهانی اهل بیت(ع) درباره موضوع "انتظار فرج" گفتگو کرده است. وی معتقد است: انتظارِ سازنده انتظاری مسئولیت آفرین است و انتظار آثار فردی و اجتماعی بر شخص منتظِر دارد. حجت الاسلام فکری در تبیین سخنان خود به آیات و روایات استناد کرده است.

متن گفتگو با استاد فکری به شرح ذیل است:
 
ابنا: انتظار فرج در لغت و اصطلاح به چه معناست؟

ـ مسئله انتظار از نظر معنای لغوی یعنی چشم داشت نسبت به حقیقت؛ به عبارت دیگر مسئله و مطلبی داشته باشیم و تغییری در وضعیت موجود را مورد نظر قرار دهیم.

در شرع مقدس مسئله انتظار به معنای منتظر شدن برای وضعیت بهتر، خیلی مورد تأکید قرار گرفته است. انتظار فرج به معنای کلی آن یعنی هر انسان مؤمن و مسلمانی اگر در وضعیت سخت قرار گرفت آن را پایان راه تلقی نکند و با امید و توکل به حق و اقدامات مناسبی که خودش می تواند انجام دهد، وضعیت بهتری پیش رویش ساخته و به آن برسد. در فرهنگ قرآن این مسئله در یکجا به این صورت بیان شده که «إِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرًا» هیچ وقت با دیدن سختی خود را نبازید؛ با سختی، آسانی است. یعنی فاصله بین این دو زیاد نیست و اگر بتوانید دشواری‏ها را درست مدیریت کنید، از درون همان سختی، آسانی نیز به وجود خواهد آمد. این مسئله به معنای فرج کلی است که حتی در این راستا برخی از بزرگان تحقیقات میدانی انجام داده اند و کتابی گسترده به نام "الفرج بعد الشدة" نگاشته اند.

مسئله مهم تر در باب انتظار فرج، فرج انتظار امام عصر (عج) است و در قرآن مجید این مسئله تشریح شده است. خداوند در آیه 55 سور نور می فرماید: « وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِکُونَ بی‏ شَیْئا» خداوند وعده داده به کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام داده اند، حاکمیت زمین را به آنها دهد. به این وعده الهی در ذیل این آیه و آیات دیگر قرآن اشاره شده است که تحقق کامل آن در عصر ظهور آخرین امام معصوم و منجی بشریت است. این نویدی برای اهل ایمان و تقواست که با دیدن ظلم و فشارها روحیه و امید خود را از دست ندهند و امید به ظهور امام عصر (عج) و برپایی عدالت واقعی در گسترده زمین را داشته باشند، ریشه ظلم را از زمین بکنند و همه مردم در سایه عدل و عدالت این حکومت به آرامی زندگی نمایند.


ابنا: معنی و مفهوم انتظار فرج را در روایات بیان کنید.

ـ در روایات به طور کلی به این مسئله تصریح شده و حتی برای منتظران واقعی فرج ارزش های زیادی قائل شده اند که اینجا بعضی از این نمونه ها را ذکر می کنیم.

منتظران واقعی برترین مردم همه اعصار و دوران ها هستند همانطور که امام زین العابدین (ع) در کتاب کمال الدین شیخ صدوق می فرمایند: « إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَیْبَتِهِ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ کُلِّ زَمَان‏» کسانی که در زمان غیبت امام عصر (عج) قائل به امامت حضرت و منتظر ظهور ایشان هستند، با فضلیت و برتر از مردم هر زمانی هستند.

امام صادق (ع) مسئله انتظار را با صراحت در سخنانش بیان می کند: « مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَى أَمْرِنَا هَذَا فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ ضَرَبَ فُسْطَاطَهُ إِلَى رِوَاقِ الْقَائِم‏» هر یک از شما بر این امر (امامت معصوم) از دنیا رود در حالی که در حال انتظار باشد، مانند کسی است که در خیمه فرماندهی امام عصر (عج) حضور داشته است. آن شخصی که در عصر غیبت واقعاً منتظر ظهور حضرت است این ویژگی را دارد که همان مقام،  اجر و پاداش حضور در خیمه فرماندهی امام زمان (عج) را به او می دهند.

امام زین العابدین (ع) می فرماید: « مَنْ ثَبَتَ عَلَى مُوَالاتِنَا فِی غَیْبَةِ قَائِمِنَا أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِیدٍ مِثْلَ شُهَدَاءِ بَدْر» کسی که ثابت قدم باشد بر دوستی ما در عصر غیبت امام زمان (عج) خداوند ثواب هزار شهید از شهدای بدر را به او می دهد.

روایات در بحث انتظار زیاد است به گونه ای که در کتاب های مربوط به مهدویت فصلی با عنوان انتظار و فضیلت انتظار وجود دارد و روایات مربوطه را در آن جمع آوری کرده اند.

ابنا: حدیث «انْتِظَارُ الْفَرَجِ عِبَادَة» به چه معناست؟

ـ این حدیث به معنای انتظار فرج واقعی است یعنی اگر کسی حقیقتاً امام را بشناسد، معنای امامت را درست درک کند و خودش صالح شود، این انسانِ منتظر با این ویژگی که خودش را اصلاح و در فکر اصلاح جامعه باشد، انتظارش عبادت است یعنی هر حرکتی می کند، کار خیری انجام دهد و امر به معروف و نهی از منکر کند، همه افعال وی نه تنها عبادت است بلکه افضل از عبادت است زیرا به امید تحقق دولت اسلامی به دست امام زمان (عج) اعمال خود را انجام می دهد.

ابنا:  ملاک تشخیص انتظار سازنده و انتظار مخرب چیست؟

ـ یک ملاک کلی که بتوانیم آن را در نظر بگیریم این است که آن انتظاری که مسئولیت آور باشد، انتظار سازنده است یعنی من بدانم منتظر واقعی امام عصر (عج) چه کسی است، چه ویژگی ها و چه وظایفی دارد. اما انتظار مخرب برداشت نادرستی از انتظار است که در ذهن برخی جای گرفته و می گویند ما منتظر هستیم به گونه ای که «دستی از غیب برون آید و کاری بکند».

برخی از گروه دوم می گویند ما کاری به جامعه نداریم که در آن چه می گذرد، صبر می کنیم که تا وقت ظهور برسد و تحول ایجاد شود. یک عده گام پیشتر می گذارند و می گویند چون در برخی روایات داریم: « به یملا اللّه الأرض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا» پس از اینکه زمین پر از ظلم و جور شد، خداوند حجتش را می فرستد تا زمین را پر از عدل و داد کند، پس می گویند بکوشیم که در زمین ظلم و جور انجام دهیم تا امام عصر (عج) زودتر ظهور کند، غافل از اینکه همانطور که در آیه شریفه ذکر شد، یاران حضرت کسانی هستند که ایمان کامل دارند و افراد صالح همراه با عمل صالح هستند، پس منتظر واقعی بداند که باید خودش مؤمن باشد و عمل صالح نظیر امر به معروف و نهی منکر، جهاد، عدالت گستری و هرچیزی که خداوند در قرآن دستور داده است، انجام دهد. هر منتظر واقعی باید در حد توان خود برای اصلاح خود و جامعه تلاش کند، اما چون تحقق عدالت کلی از دست تک تک ما بر نمی آید، ما باید تا ظهور حضرت حجت صبر نماییم تا ایشان و یارانش این وعده الهی را تحقق ببخشند و ریشه ظلم و ظالم را بخشکانند.

ابنا: بیاناتی که در مورد معنای انتظار فرمودید آیا علمای گذشته شیعه هم اینچنین می گفتند یا گفتمانی است که بعد از انقلاب اسلامی حادث شده است؟

ـ قرائت انتظار صحیح نه تنها از علمای گذشته بلکه از لسان ائمه(ع) و روایات است. در روایتی که ابی بصیر از امام صادق (ع) نقل می کند: «أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِمَا لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِهِ فَقُلْتُ بَلَى فَقَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ وَ الْوَلَایَةُ لَنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِنَا یَعْنِی الْأَئِمَّةَ خَاصَّةً وَ التَّسْلِیمَ لَهُمْ وَ الْوَرَعُ وَ الِاجْتِهَادُ وَ الطُّمَأْنِینَةُ وَ الِانْتِظَارُ لِلْقَائِم‏» امام صادق(ع) به اصحاب خویش فرمود: آن چیزی را که خداوند بدون آن هیچ عملی را از بنده ای قبول نمی کند، نمی خواهید؟ آنها گفتند: به، بفرمایید، فرمود: «اقرار به شهادتین و اقرار به آنچه که خداوند امر کرده است و آنها را بپذیرد، ولایت ما خاندان عصمت و طهارت را داشته باشد و از دشمنان برائت بجوید؛ و چیزی که موجب قبولی اعمال می شود، انتظار برای امام زمان (عج) است. همچنین امام در ادامه فرمودند: ما دولت و حکومتی داریم که خداوند هر وقت بخواهد آن را محقق می کند.

در ادامه حدیث امام وظیفه منتظران واقعی را بیان می کند. کسی که می خواهد از یاران امام زمان (عج) باشد باید منتظر باشد. حال چگونه منتظر باشیم؟ امام بیان می کند: باید اهل تقوا و ورع باشد. ورع یک درجه از تقوا بالاتر است، تقوا آنجاست که در برخورد با گناه خویشتن دار باشیم و گناه نکنیم اما ورع آنجایی است که در امر شبهه ناک نیز متوقف شویم. بنابراین شخص منتظر باید خیلی اهل احتیاط باشد، یعنی آنجا که یقین به گناه ندارد نیز خویشتن دار باشد. حسن خلق داشته باشد و اخلاقش، اخلاق اسلامی باشد؛ بنابراین اگر کسی از انتظار غیر از این برداشت را داشته باشد انتظار مخرب و ویرانگر می شود. کسی که شرایط انتظار را مطابق روایتی که عرض شد رعایت کند اگر مُرد و امام بعد از مرگ او ظهور کرد، مانند کسی که ظهور را درک کرده به او پاداش می دهند. یعنی اهل کوشش، تلاش و دین داری باشد.

بنابراین معنای دقیق انتظار یعنی احساس مسئولیت داشته باشیم، اول در پی تهذیب نفس خود بوده و سپس دیگران و اجتماع. یعنی اگر بخواهیم فرهنگ انتظار را نشر دهیم باید فرهنگ قرآن و اسلام را نشر داده، اول خود عامل آن باشیم و دیگران را نیز عامل به آن کنیم.



ابنا: انتظار چه آثاری در بُعد فردی و اجتماعی فرد منتظِر دارد؟

ـ در بُعد فردی باید به گونه ای باشیم که امام عصر ما را بپذیرد و لایق باشیم که در رکاب امام عصر (عج) قرار بگیریم بنابراین تمام تکالیف منتظر واقعی که در حدیث فوق توضیح داده شد را انجام دهیم. اما در بُعد اجتماعی وقتی کسی خودش را بر اساس آموزه های اسلامی ساخت، مطمئناً به فکر اصلاح جامعه نیز می باشد زیرا برتری جامعه اسلام به این است: « کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّه»

یا در سوره مبارکه عصر، خداوند قسم یاد می کند و می فرماید: «وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» قسم به عصر، که انسان هم در خسارت و زیان است، مگر آنان که ایمان آورده و نیکوکار شدند و به درستی و راستی و پایداری (در دین) یکدیگر را سفارش کردند. یعنی یک منتظر واقعی باید به برنامه های قرآنی عمل نماید. خودش ایمان آورد، عمل شایسته انجام دهد و در فکر ساختن جامعه باشد. عمل صالح نسبت به جامعه معنی گسترده ای پیدا می کند یعنی تعاون به دیگران، دستگیری از ضعفا، انفاق، از نعمت های خدا که به او بخشیده است به دیگران از لحاظ مادی و معنوی و علمی ببخشد و یک منتظر واقعی برای امام زمان (عج) یارگیری می نماید و آنها را آموزش و تربیت می کند تا بتوانند لیاقت سربازی امام زمان (عج) را داشته باشند؛ به صورت خلاصه وظایف منتظر را می توان تعلیم و تربیت اجتماع و گسترش فرهنگ اسلام نظیر دعوت به صبر و استقامت، امید بخشی و سایر ارزش‏های اسلامی در بین اقشار مختلف به خصوص جوانان دانست.

منتظر واقعی غیر از اینکه گلیم خود را از آب بیرون می کشد و به فکر تأمین نیازهای مادی و معنوی خود است، باید در فکر تأمین نیازهای اجتماع نیز باشد.

ابنا: چه تفاوت های بین شخص منتظر و غیر منتظر وجود دارد؟

ـ شخصی که منتظر نیست یعنی نسبت به آینده هیچ امیدی ندارد و خوش بین نیست. بنابراین وضعیت موجود را به هر نحوی قبول و به همان موازات حرکت خواهد کرد. دیگر آینده نگری نخواهد داشت. افراد توان بالفعل خود را نگاه می کنند و اگر در برابر کمبودها و نابسامانی ها نتوانستند واکنشی نشان دهند، مأیوس، دلسرد و بی تفاوت می شوند؛ اما شخص منتظِر به آینده امیدوار است و اگر در مقابل تحولی که باید بوجود بیاورد توان کافی را در خود نمی بیند چون می داند که نیروی قویتر در انتظار است که عدالت گستر جهانی است، دیگر مأیوس، دلسرد و بی تفاوت نمی شود. مثالی عرض می کنم: در جبهه جنگ به یک نیرو می گویند که از همه طرف محاصره شده اید، اگر نیروها انتظار رسیدن نیروی کمکی را نداشته باشد، نهایت کوششی که بکند این است که تمام استعدادهای خود را در مقابل دشمن به کار می گیرد. چون نیرو اندک است، به محض اینکه متوجه شوند محاصره شده و نیروی کمکی در کار نیست روحیه خود را باخته و استعدادهای بالفعل خود را نیز از دست می دهند. حال اگر به آنها گفته شود اگر مقداری مقاومت کنید نیروی کمکی زیادی می آید، با این حرف و روحیه قوی ای که بدست می آورند از استعداد خود چند برابر استفاده می کنند. خدا در قرآن به مؤمنان می فرماید: بیست نفر شما به اندازه دویست نفر دشمن توان پیدا کردید؛ زیرا امید به نصرت الهی داشتید؛ بنابراین شخصی که منتظر امام زمان (عج) است و می داند این وعده، وعده الهی است و محقق خواهد شد با تمام توان خود تلاش و کوشش می کند تا به اهداف خود برسد. امید و انتظار به آینده مایه قوت روحی شخص منتظِر می شود و این، نیروی مضاف بر استعداد بالفعل است.

ابنا: چه دعاهایی توصیه شده که شیعیان برای تعجیل فرج امام زمان (عج) در عصر غیبت بخوانند؟

ـ در این مورد در کتابی به نام "صحیفة المهدی" دعاهای زیادی نقل شده است؛ از دعاهایی که خیلی بر آن تاکید شده است، دعای ندبه است که در آن منشوری از وظایف منتظران واقعی تبیین شده است. اگر کسی با توجه به معانی، این دعا را بخواند و سعی در پیاده کردن آن در زندگی خود کند، می تواند به منتظر واقعی تبدیل شود. دعای بعدی دعای غریق است که سفارش شده در عصر غیبت خوانده شود. در بخشی از این دعا آمده است: «یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ». باز می بینیم که مفهوم مهم که مورد توجه قرار گرفته است ثبات قدم معنوی و حفظ دین است که در توضیح این مطلب به روایتی اشاره می کنم:

محمد بن خلاد می گوید نزد امام رضا (ع) رفتم، ایشان آیه دوم سوره عنکبوت را تلاوت فرمود: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ» آیا مردم گمان می کنند که آنان رها می شوند تا بگویند ایمان آوردیم و آنها (به وسیله عمل) آزمایش نخواهند شد؟ امام از من پرسید فتنه در نظر شما چیست؟ من اندیشیدم و گفتم: به نظر من فتنه در دین است، شبهاتی در دین می گسترانند و مردم را از دین خارج می کنند. امام دو جمله بعد از شنیدن پاسخ محمد بن خلاد فرمود: «یُفْتَنُونَ کَمَا یُفْتَنُ الذَّهَبُ» در فتنه و آزمون سخت قرار می گیرند، همانطور که طلا را در آتش قرار می دهند؛ این روایت نشان می دهد در آخر الزمان دینداری سخت می شود. «یُخْلَصُونَ کَمَا یُخْلَصُ الذَّهَبُ» طلا را در آتش قرار دهند باکی ندارد و طلا هرچه در آتش قرار بگیرد خالص تر می شود. در این آزمون ها و فتنه ها، ایمان ناب شیعیان و منتظران واقعی تحقق پیدا می کند لذا در دعاها به این مسئله اشاره شده است. از جمله ««اَلّلهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبیَّکَ اَلّلهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَلّلهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی» دعای بعدی، دعای «الهی عظم البلاء» است که به دعای فرج مشهور است. توصیه به این دعاها هم به خاطر توجه به مضامین مسئولیت آور آنهاست؛ مثل اینکه بدانیم در چه موقعیت خاص زمانی هستیم و چه شرایط سختی حاکم است و برای حفظ دین خود و جامعه همراه با توسل به امام عصر و توکل به خدا چگونه تلاش بکنیم، مورد توجه قرار گرفته اند.

البته باید این نکته را اشاره کنم که دعای «اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ ...» دعای سلامتی امام زمان (عج) است که اشتباهاً به دعای فرج مشهور شده است و دعای فرج، دعای «اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآ ...» است.

اشاره ای به روایتی می کنم که شرایط در آخر الزمان را توضیح می دهد. امام به یکی از اصحاب خود می فرمایند شرایط در آخر الزمان به گونه ای سخت می شود که دو سوم مردم کره زمین کشته می شوند و می پرسند: آیا شما دوست نداری جزء آن یک، سوم باقی مانده باشی؟ وقتی این اتفاق بیفتد همه مردم، انتظار دارند منجی الهی بیاید. وقتی منجی موعود از کنار خانه کعبه نداد داد «الا یا اَهْلَ العالَم قَدْ ظَهَرَ مَهْدِیُّ آلِ مُحَمَّدٍ (ص) فَاتَّبِعُوه، تهتدوا» ای مردم! آن یادگار خاندان پیغمبر، ظاهر شده است؛ از او پیروی کنید و هدایت بشوید. همه بی مهابا، طوعاً و رغبةً به استقبال حضرت می آیند و همه اهل نجات دعوتش را می پذیرند و بر این اساس، در این دعا هم از خدا درخواست می کنیم که خدایا این شرایط را برای ایشان فراهم بفرما و تمام زمین در اختیار حضرت قرار بگیرد. «وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا» مدت حکومت ایشان را هم طولانی بفرما؛ زیرا زمان دقیق آن برای ما مشخص نیست.


ابنا: آیا دعا کردن های ما تاثیری در فرج امام زمان(عج) دارد یا در زمان مقرری که خداوند در قضای خویش قرار داده است، امام زمان ظهور خواهند کرد؟

ـ دعا قطعاً تاثیر دارد زیرا قضا و قدر به آن معنا نیست که خداوند زمان خاص را در نظر گرفته باشد و قابل تغییر نباشد. حتی در لسان روایات از معصومین آمده است که گاهی بعضی از شیعیان اشتباهی کردند و اسرار اهل بیت(ع) را فاش کردند، دشمن به آنها ضربه زد و بداء حاصل شد. این روایت نشان از آن دارد که اگر شرایط همانطور که برنامه ریزی شده بود، پیش می رفت، تعجیل در فرج حاصل می شد. اکنون نیز اینگونه است. صرف دعا خواندن کافی نیست، ما باید به مضامین دعا توجه کنیم و از آن نیرو و استعدادی که خدا به ما داده استفاده کرده و کاستی نکنیم، «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم» اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری می‌کند. بنابراین هرچه ما زودتر شرایط را در خودمان فراهم کنیم و یاران حضرت آماده شوند، خداوند فرج را خواهد رساند و در فرج حضرت تعجیل خواهد شد.

ابنا: با توجه به روایت «أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم‏» برخی می گویند، خداوند در آن تاریخی که مقدر کرده امام زمان(عج) ظهور خواهد کرد و این دعاهای ما فقط برای فرج خودمان است نه برای تعجیل در ظهور امام زمان(عج)، نظر شما در این مورد چیست؟

ـ این حرف با مفهوم قرآنی «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم» مغایر است. خداوند این دنیا را دنیای علت و معلول قرار داده است، اعمال و رفتار ما در سرنوشت ما تأثیرگذار است. اگر ما انسان صالح و خواهان امام معصوم باشیم، خداوند امام را می فرستد، اگر جامعه خواهان نباشد فرج امام زمان(عج) به تعویق خواهد افتاد تا شرایط فراهم شود. بنابراین اگر کسی چنین برداشتی و نظری داشت حداقل اینست که ما با حفظ احترام می گوییم که نظر شما اشتباه است زیرا خداوند دستور داده است که شما چنین باشید، من برای شما چنان می کنم. مثلاً اگر اهل تقوا باشید، نعمات و برکات الهی برای شما نازل خواهد شد. خواجه نصیرالدین طوسی می گوید: «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و غیبته منا» وجود امام زمان (عج) برای ما لطف الهی است، فایده لطف اقتضا می کند حجت الهی باشد. تصرف امام در عالم تکوین و حکومت یک لطف دیگر است. مردم زمانی به دنبال امام علی (ع) می روند و بیعت می کنند، امام حاکمیت را می پذیرد و  یک زمان از یاری امام خودداری می کنند. شما نهج البلاغه را نگاه کنید که چقدر امام از مردم گلایه می کند، اگر بنا به مقدّر قطعی باشد دیگر گلایه معنی ندارد. امام می فرماید: اگر شما از یاری امام معصوم کوتاهی کردید کار به جایی می رسد که معاویه بر جامعه مسلط می شود.

امیرالمؤمنین در یکی از خطبه های خود می فرماید: « وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَیُدَالُونَ مِنْکُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ وَ بِمَعْصِیَتِکُمْ إِمَامَکُمْ فِی الْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِی الْبَاطِلِ وَ بِأَدَائِهِمُ الْأَمَانَةَ إِلَى صَاحِبِهِمْ وَ خِیَانَتِکُمْ ‏» به خدا سوگند من می بینم که دشمن بر شما مسلط می شود. چرا؟ آیا به دلیل تقدیرات الهی است؟ امام علت اجتماعی را ذکر می کند. می فرمایند: آنها با اینکه مسیرشان باطل است با هم متحد هستند اما شما پیرو امام حق هستید اما با هم اختلاف دارید. آنها پیشوایشان امام باطل است اما هرچه دستور داد، اطاعت می کنند، شما امامتان معصوم است اما هرچه دستور می دهد تخلف می کنید. آنها در مملکت خودشان امانت دار هستند و حقوق یکدیگر را رعایت می کنند اما شما در مملکت خود خیانت می کنید. این سه عامل شکست ما و پیروزی آنهاست. پس تقدیر الهی این است، هر کس درست عمل کرد یعنی به شرایط پیروزی پایبند بود، پیروزی نصیبش می شود و اگر به شرایط شکست پایبند بود اگرچه ایمان داشته باشد و انسان خوبی نیز باشد، شکست نصیبش می شود.

ابنا: تشکر می کنم از اینکه وقت ارزشمند خود را در اختیار ما گذاشتید.

ـ از خبرگزاری ابنا و فعالیت های گسترده این خبرگزاری در اطلاع رسانی اقدامات و فعالیت های شیعیان جهان تشکر و قدردانی می کنم.

آسیب های ملاقات گرایی/ راههای نجات از "دام مدعیان دروغین ملاقات با امام زمان(عج)" چیست؟


ظهور منجی موعود یک اعتقاد عمومی در تمامی ادیان است. کتاب های مقدس آسمانی، چه آنها که بخشی یا تمام آنها وجود دارد و چه آنها که منقولاتی از آنان در کتاب های دیگر آمده است، بشارت داده اند که جهان در سیطره ظلم و فساد نمی ماند؛ بلکه جماعت صالحان به امامت "رهبر موعود" عدل و داد را در گیتی حاکم خواهند کرد.

ریشه دار بودن اعتقاد به مهدی و منجی، موجب آماده بودن مردم اعصار گوناگون برای پذیرش و تبعیت وی شده و می شود. از همین رو، این مفهوم موجب سوءاستفاده فریبکاران و شیادانی شده است که در طول تاریخ با ادعاهای دروغین، خود را مهدی یا از یاران او معرفی کردند تا از رهگذر عقیده پاک مردم به نیات آلوده خویش دست یابند. اتفاقاً بسیاری از این مدعیان، در نقشه خود موفق شده و به مقصود خود رسیده اند؛ چه مدعیان کوچکی که اهداف مالی و رمالی داشته اند، و چه مدعیان بزرگی که توانستند با این ادعا حکومت های عریض و طویل یا مذاهب منحرف دیرپا و گسترده ای برای خویش دست و پا کنند.

همچنین دشمنان اسلام و انسانیت که همواره در ترس از حاکمیت عدل و انسان کامل به سر می برند، از یک سو با ساخته و پرداخته کردن سؤالات و شبهات، تلاش دارند که یا اعتقاد به ظهور منجی را در دل آدمیان سست کنند؛ و از سوی دیگر با تحمیق رسانه ای و ساختن فیلم های سینمایی، چهره ای هولناک از آن مرد الهی بیافرینند!

در واکنش به اینگونه اقدامات، خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ در پایان هر هفته سلسله مطالبی متقن و مستدل در باب مهدویت ــ با عنوان "در انتظار منجی" ــ تولید و منتشر خواهد کرد؛ تا هم عرض ارادتی باشد به محضر امام زمان حضرت حجة بن الحسن المهدی(عج) و هم گامی باشد برای روشنگری درباره مسأله مهدویت در عصر هجوم غبارها و فتنه ها.



بحث این هفته، سخنرانی «حجت الاسلام و المسلمین حسن قائمی» کارشناس مباحث مهدویت در مورد آسیب شناسی مباحث مهدویت با موضوع «ملاقات گرایی» است. این سخنرانی در هفته جاری در مسجد امام حسن عسکری(ع) پردیسان قم ایراد شد.

متن سخنرانی استاد قائمی به شرح ذیل است:



بسم الله الرحمن الرحیم

از آرزوها و علایق همه ما شیعیان دیدن جمال دلربای مهدی فاطمه(س) در بیداری و یا عالم خواب است. در این موضوع که مشتاق دیدن آن حضرت هستیم بحثی نیست و طبیعی است. بحث بر سر این است که آیا ما به دنبال ملاقات بریم یا نه؟ برخی با ادله ای قائلند که در عصر غیبت امکان ملاقات وجود ندارد این دیدگاه صحیح نیست و این ادله جواب داده شده است.

ویژگی های کسانی که امام زمان(عج) را ملاقات کرده اند

امکان ملاقات در عصر غیبت وجود دارد؛ اما با چند ویژگی:

اول: در اکثر ملاقات های انجام شده افراد با امام زمان (عج) ایشان را نشناخته اند؛ جز در برخی موارد خیلی خاص.

دوم: کسانی که آقا را دیده و به محضر ایشان تشرف داشته اند، لطف الهی بوده و هیچ ادعایی نداشته اند.
به قول شاعر:
هر که را اسرار حق آموختند  /  مهر کردند و دهانش دوختند

در دوران غیبت صغری و غیبت کبری نیز اشخاصی ادعای ملاقات با امام، و بالاتر از آن ادعای امام زمان بودن داشته اند. برخی دیگر ادعای نیابت و حتی مدعی همسری امام بودند. این ادعاها در طول تاریخ بوده و تکرار شده است. ریشه پذیرش این افراد از طرف مردم در جهل و بی اطلاعی آنها از نشانه ها و علائم ظهور است.

خاستگاه ادعای ارتباط با امام زمان(ع)

جهل و کم اطلاعی، شهرت طلبی، اختلالات روانی، کمبودها و کم توجهی های روحی و روانی در دوران کودکی و مرید بازی از علل ادعای ملاقات با امام زمان(عج) است و بهترین روش جهت ارضا و پاسخگویی و جبران این کمبودها، ادعای ارتباط با حضرت مهدی(عج) است.

راههای نجات از دام مدعیان دروغین ملاقات با حضرت مهدی(عج)

1. قرآن و سنت؛ معیار تشخیص حق و باطل بودنِ سخنان و ارزیابی شخصیت یک  شخص است.

این مدعیان از برخی آیات قرآن استفاده می کنند و می گویند فلان کار را انجام دهید، فلان دعا را بخوانید و غیره. بیشتر به دنبال جذب مشتری و سوء استفاده از افکار مردم ساده لوح هستند.

2. در دوران غیبت کبرا، امام زمان(عج) به هیچ عنوان نماینده و نائب خاص ندارند.

3. آنچه که از طریق خواب رحمانی و کشف و شهود عرفانیِ صحیح به دست می آید گرچه در جای خود ارزش والایی دارد ولی برای دیگران حجت نیست. یعنی امکان اینکه شخص، امام زمان(عج) را در خواب ببیند، وجود دارد؛ اما اولا: کسی که ایشان را در خواب دیده به کسی اطلاع نمی دهد و ثانیا فقط برای خود آن شخص حجت است.

4. مدرک خواستن از کسانی که توصیه های اخلاقی و نسخه های دینی ارائه می دهند. مدعیان ملاقات نسخه های خاص پیچیده و اذکار خاصی می گویند، که معمولا سند و مدرکی ندارد و باصطلاح "من در آوردی" است.

5. مدعیان، سخنان باطل را در لابلای سخنان خوب و حق پنهان می کنند فریب ظاهر آنان را نخوریم. یعنی همه صحبت های این مدعیان، اشتباه و غلط نیست؛ زیرا اگر چنین بود مردم سریع متوجه می شوند و معمولا چند مطلب صحیح و خوب و روایت و آیه معتبر را بیان کرده و در لابلای آن حرف های کذب و دروغ خود را بیان می کنند و به خورد مردم می دهند.

6. خبر دادن از امور غیبیِ مربوط به زندگی یا برآورده شدن حاجت با  توصیه و نسخه ای که او ارائه داده، دلیل بر حق بودن او نیست. مدعیان ملاقات، معمولاً از عالم غیب خبر داده، از گروهی برای عوام فریبی استفاده کرده و یا حتی شیاطین را به تسخیر خود در می آورند و برای رسیدن به اهداف خود از آنها استفاده می کنند.
باید توجه داشت که هیچوقت خداوند از اسرار گذشته مردم پیش کسی خبر نمی دهد؛ زیرا خدا "ستار العیوب" است و اسرار افراد را برای احد الناسی فاش نمی کند. کسی که مدعی اطلاع از اسرار و گناهان دوران زندگی افراد است قطعا از شیاطین در این مسیر کمک گرفته است و موارد متعددی از این مباحث دیده شده است. هر کس که از علوم غریبه و غیب خبر داد دلیل بر حقانیت وی نیست، اتفاقاً فردی که از سرّ زندگی افراد خبر می دهد در حال انجام فعل حرامی است و نشان از غلط بودن راه آن است.

7. لزوم تقلید از مرجع تقلیدِ جامع الشرائطِ زنده و پیروی از ولیّ فقیه. همیشه ارتباط داشتن با یک مرجع تقلید زنده و پیروی از راه ولایت فقیه کلید رهایی از این مشکلات و گرفتاری هاست. معمولاً مدعیان ملاقات می گویند که به سراغ مراجع و علما نروید زیرا علما دست این مدعیان را برملا می کنند. این افراد معمولا از افرادی با ظاهر موجه برای موجه جلوه دادن اعمالشان استفاده می کنند و از کانال آنها مردم را به سمت خود می کشند و فریب می دهند.

8. کسانی که صرفاً از طریق دعا، اذکار، اوراد و أمثال آن به درمان دردها و گرفتاریها می پردازند کارشان بر خلاف سنّت إلهی یعنی نظام أسباب و مسببّات است.
در مورد اذکار نیز که برخی افراد مدعی می گویند فقط شفای شما با این ذکر و به دست من است از یک اصل الهی فاصله می گیرند که خدا در نظام اسباب و مسببات، فقط از راهش وارد می شود و دعا، کمک کننده این اسباب است، دعا موثر است به شرطی که شخص حرکت داشته باشد.

چند نکته در مورد ملاقات :   

الف : در دوران غیبت کبرا اصل بر عدم ملاقات است چرا که اقتضای غیبت همین است.

ب : قطعاً تا به حال افرادی به خاطر قرار گرفتن در شرائط اضطراری و توسّل به حضرت یا به خاطر طهارت نفس محضر ایشان مشرّف شده اند ولی: اوّلاً : این تشرّفات به إذن و اختیار خود حضرت بوده نه آنان؛ ثانیاً : در اغلب این موارد، موقع تشرّف حضرت را نشناخته اند؛ ثالثاً : از این قضیه برای مطرح نمودن خودشان هر گز استفاده نمی کردند.

در عصر غیبت کبری اصل بر ملاقات نکردن است. برخی جریان ها با سوءاستفاده از جریان ملاقات با امام زمان(عج) دنبال پایین آوردن شأن ایشان هستند. در عصر غیبت جز در موارد خاص و اضطراری امام زمان(عج) قرار نیست دیده شوند. آثار تخریبی افرادی که به دنبال ملاقات با امام زمان(عج) هستند و موفق نمی شوند معمولا به دو شکل است: یا کلاً منکر وجود امام زمان(عج) می شوند و می گویند اساساً امام زمانی وجود ندارد و وجود ایشان دروغ است. یا می گویند ما خیلی ناخالص و ناپاک و بی لیاقت بودیم که نتوانستیم ایشان را ببینیم! و در نتیجه دچار افسردگی و مرض و دارو و درمان می شوند.

ج : تشرّف محضر امام زمان(عج) نعمت بزرگ إلهی است و آرزوی هر شیعه ای است؛ اما ما مأمور به تلاش برای دیدن حضرت نیستیم بلکه مأمور به تقرّب به او هستیم با انجام واجبات، ترک محرّمات و رعایت آداب و اخلاق إسلامی.

ما در هیچ روایتی موظف به دیدن امام زمان(عج) نشده ایم. حتی در ادعیه ای مثل «دعای عهد» که آرزوی ملاقات می کنیم باید فرازهای قبل و بعد آن را دقت کنیم، ما دنبال ملاقات آن حضرت در حکومت ایشان هستیم و آرزوی حضور در حکومت حضرت و دیدن ایشان در عصر ظهور را داریم. ما باید دنبال انجام وظیفه خود در عصر غیبت باشیم و از کجا معلوم که دیدار با حضرت به سود ما و یا به صلاح ما باشد؟ صرف دیدار حضرت که مشکلی را حل نمی نماید. مگر مردم مدینه 23 سال با پیامبر(ص) نبودند؟ پس چرا به جز عده ای از آنها ولایت حضرت علی(ع) را قبول نکردند؟

چه بگویند امام زمان(عج) امروز می آید، یا فردا و چه در آینده نزدیک یا دور، وظیفه من به عنوان یک منتظر واقعی هیچ فرقی نمی کند. هرکس باید وظیفه خودش را به نحو احسن انجام دهد. آن وقت خود حضرت مهدی (عج) به ما سر می زنند؛ و نمونه هایی از این سر زدن ها، مقدس اردبیلی و علامه بحرالعلوم می باشند.

نکته بعد اینکه کسانی که توفیق تشرف پیدا کردند یا به خاطر اضطرار بوده و با تمام وجود امام زمان(عج) را خواسته اند و یا به خاطر پاکی نفس و طهارت باطنی بوده است. اما همه این تشرفات به اذن خدا و اذن امام زمان(عج) بوده و هیچ کدام به اختیار افراد نبوده است و در اکثر تشرفات آقا را نشاخته اند و کسانی که به این تشرفات نائل شدند، دنبال سوء استفاده از آن نبودند.

آسیب های ملاقات گرائی

1 ـ به وجود آمدن تزلزل اعتقادی به خاطر عدم موفقیّت؛
2ـ گرفتار توهّمات و خیالات شدن؛
3 ـ فراهم شدن زمینه برای شیّادان و فرصت طلبان؛
4 ـ باز ماندن از رسالت و وظیفه اصلی یعنی زمینه سازی ظهور.

وظایف اصلی منتظر امام زمان(عج)

وقتی وظایفمان را درست انجام دهیم، گرفتار آسیب های ملاقات گرایی نمی شویم. وقتی کسی دچار این آسیب شود در اعتقاداتش متزلزل می شود؛ زیرا به ملاقات آقا نمی رسد و فراموش کرده که اصلا قرار نیست هرکسی آقا را ببیند. همچنین از وظایف اصلی منتظر که اولین و مهمترین آن معرفت امام، دوم محبت امام و سوم اطاعت امام است، بازمی ماند.

نمونه ای از مدعی دروغین ملاقات با امام زمان(عج)

به طور مثال یکی از مدعیان ملاقات با امام زمان(عج)، شش سال بیشتر درس حوزه نخوانده بود و با پیش نمازی، استخاره، اذکار و تعبیر خواب مردم را به خود جلب می کرد. یکی از ویژگی های این شخص این بود که در مراسم ها اذکار خاصی می گفت، که دیگران آن را نمی گفتند مثلا در سینه زنی در شور می گفت: «انا سائل سائل جعفر» یا «انا عطشان عطشان جعفر». و منظور وی از جعفر، امام جعفر صادق(ع) بود. ویژگی بعدی این فرد صدای خوب او بود و در نتیجه طرفدارانی برای خود جذب کرده بود.

این مدعی دروغین در سخنرانی خود می گفت که اولین شرط برای رسیدن به امام زمان(عج) باورِ من است؛ زیرا من نائب و مأمور مستقیم آقا هستم.

نکته جالب این است که پس از دستگیری، این مدعی دروغی به جرم های خود اعتراف کرد و نحوه مجذوب کردن مردم به خود را توضیح داد. وی در اعترافات خود گفت: "ما از طرف کشورهای غربی و آقای نوری زاد ـ ضد انقلاب معروف ـ حمایت می شدیم". جرج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا نیز پس از دستگیری این فرد رسماً اطلاعیه داد و از او حمایت کرد.

وجه مشترک مدعیان ملاقات

وجه مشترک بیشتر مدعیان دروغین ادعاهایی نظیر: «نزدیک بودن ظهور»، «من تنها نائب امام هستم»، «زمان و فرصت دیگری برای ظهور باقی نیست»، «علامت های ظهور را من مشاهده می کنم»، «من از زمان ظهور خبر دارم» می باشد و علت استفاده از این ادعاها این است که مشتاقان امام زمان (عج) جذب این حرف ها و افراد شوند و اینان به اهدافشان که فریب مردم و غفلت از امام زمان (عج) است، برسند.

ویژگی های یاران امام زمان(عج) چیست؟ / همه یاران حضرت همان 313 نفر نیستند


ظهور منجی موعود یک اعتقاد عمومی در تمامی ادیان است. کتاب های مقدس آسمانی، چه آنها که بخشی یا تمام آنها وجود دارد و چه آنها که منقولاتی از آنان در کتاب های دیگر آمده است، بشارت داده اند که جهان در سیطره ظلم و فساد نمی ماند؛ بلکه جماعت صالحان به امامت "رهبر موعود" عدل و داد را در گیتی حاکم خواهند کرد.

ریشه دار بودن اعتقاد به مهدی و منجی، موجب آماده بودن مردم اعصار گوناگون برای پذیرش و تبعیت وی شده و می شود. از همین رو، این مفهوم موجب سوءاستفاده فریبکاران و شیادانی شده است که در طول تاریخ با ادعاهای دروغین، خود را مهدی یا از یاران او معرفی کردند تا از رهگذر عقیده پاک مردم به نیات آلوده خویش دست یابند. اتفاقاً بسیاری از این مدعیان، در نقشه خود موفق شده و به مقصود خود رسیده اند؛ چه مدعیان کوچکی که اهداف مالی و رمالی داشته اند، و چه مدعیان بزرگی که توانستند با این ادعا حکومت های عریض و طویل یا مذاهب منحرف دیرپا و گسترده ای برای خویش دست و پا کنند.

همچنین دشمنان اسلام و انسانیت که همواره در ترس از حاکمیت عدل و انسان کامل به سر می برند، از یک سو با ساخته و پرداخته کردن سؤالات و شبهات، تلاش دارند که یا اعتقاد به ظهور منجی را در دل آدمیان سست کنند؛ و از سوی دیگر با تحمیق رسانه ای و ساختن فیلم های سینمایی، چهره ای هولناک از آن مرد الهی بیافرینند!

در واکنش به اینگونه اقدامات، خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ در پایان هر هفته سلسله مطالبی متقن و مستدل در باب مهدویت ــ با عنوان "در انتظار منجی" ــ تولید و منتشر خواهد کرد؛ تا هم عرض ارادتی باشد به محضر امام زمان حضرت حجة بن الحسن المهدی(عج) و هم گامی باشد برای روشنگری درباره مسأله مهدویت در عصر هجوم غبارها و فتنه ها.



میهمان این هفته خوانندگان ابنا «حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد صابر جعفری» کارشناس مباحث مهدوی است که بحث "یاران امام زمان(عج)" را با او مطرح نمودیم.



متن کامل مصاحبه با استاد جعفری را در زیر بخوانید:

ابنا: تعداد یاران حضرت مهدی(ع) در عصر ظهور چند نفرند؟

ـ حجت الاسلام محمد صابر جعفری: یاران حضرت مهدی(عج) چند دسته هستند بعضی از آنها یاران خاص و ویژه‏ اند که 313 نفر هستند. آنها ارکان اصلی سپاه حضرت را تشکیل می دهند و در روایت آمده است که اگر این تعداد کامل شدند زمان ظهور فرا رسیده است. اما همه یاران حضرت فقط همین 313 نفر نیستند بلکه 313 نفر فرماندهان و کادر اصلی هستند و برخی از اینها را خانم ها تشکیل می دهند و یاران دیگری هم در ادامه اضافه خواهند شد و ظهور فقط با 313 نفر نخواهد بود.

این 313 نفر که در روایات آمده است معمولا حاکمان، وزرا و فرماندهان هستند و حضرت قیام نمی کند مگر اینکه این 313 نفر بیایند. در روایت دیگری آمده است که 313 نفر که آمدند باز حضرت صبر می کند و یک لشکر ده هزار نفری به آنها ملحق می شود.

ابنا: ویژگی ها و امتیازات یاران امام زمان(ع) چیست؟

ـ حجت الاسلام محمد صابر جعفری: در مورد ویژگی ها و خصوصیات یاران امام زمان(ع) مطالب مختلفی گفته شده و نوشته شده است. «حجت الاسلام نصرت الله آیتی» در فصلنامه انتظار موعود شماره دو، در بحثی با عنوان ویژگی یاران حضرت، مقاله ای نگاشته است. آقای پورامینی کتابی به نام «جوانان، یاوران حضرت مهدی» که بنیاد مهدی موعود این کتاب را چاپ کرده است، در مورد ویژگی یاران امام زمان(عج) بحث کرده است. کتاب دیگر «امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) موجود موعود» از آیت الله جوادی آملی است. ایشان در این کتاب به ویژگی و وظایف اجتماعی منتظران پرداخته، دعای امام عصر (اللهم ارزقنا توفیق الطاعة و بعد المعصیة و...) را شرح داده و وظیفه اصناف مختلف را نسبت به امام زمان(عج) مشخص کرده است که مثلا وظایف دانشجویان چیست؟ وظیفه زنان چیست؟ و...

آیت الله جوادی در این کتاب، نمایی از ویژگی یاران را آورده است و کتاب های مختلفی که درباره مهدویت نوشته شده بخشی به یاران ایشان می پردازد.

در مورد ویژگی های یاران امام زمان(عج) از چند زاویه می توان سخن گفت، اول اینکه یاران امام زمان(ع) با توجه به کار و رسالتی که می خواهند انجام دهند؛ یعنی اینها یار چه کسی هستند؟ اگر اینها یاران حضرت مهدی(عج) هستند باید نوع نگاه و زاویه دید آنها از نظر سنخیت و از نظر رفتار با امام زمان(عج) سازگار باشد.



اگر بخواهیم ویژگی های یاران حضرت مهدی(عج) را بررسی کنیم یک راه این است که ما با توجه به اهداف حضرت مهدی(ع) ویژگی یاران ایشان را بیان کنیم. یعنی اگر حضرت مهدی(عج) آمده است که ستم و ظلم را از بین ببرد روحیه یاران ایشان هم باید ستم ستیزی باشد. اگر حضرت دغدغه جهانی دارد و می خواهد برای جهانیان عدالت را بگستراند پس یاران حضرت هم باید نگاه جهانی داشته باشند. گرچه هیچ کس به اهل بیت(ع) و امام زمان(عج) نمی رسد ولی اگر عبادت، معنویت و ارتباط با خدای حضرت مهدی(عج) ویژه و زبانزد است کسی که می خواهد از یاران او باشد او هم باید چنین باشد. در روایتی آمده است که حضرت در مقابل خدا مثل عقابی که بال های خود را در هم پیچیده، متواضع است. یا چهره او در عبادت به زردی گراییده است. خب؛ یاران حضرت هم در این سنخیت ها باید باشند. اگر حضرت مهدی(عج) در اوج قاطعیت، مهربان است یاران حضرت هم باید به این سمت حرکت کنند. آنها در مقامات به حضرت نمی رسند اما چون یار ایشان هستند آن رنگ و ملاک در اینها هم باید پیدا شود. لذا نمی شود کسی با بدی ها و با زشتی ها همسو و همراه باشد بعد بگوییم این شخص یار حضرت است. البته این سخن به این معنا نیست که فقط پاکان و مخلصان می توانند امام زمان(عج) را دوست داشته باشند یا عاشق امام زمان(عج) هستند، نه آنها نیز می توانند امام زمان(عج) را دوست داشته باشند؛ امام زمان(عج) برای همه مهربانی، خوبی و عدالت را حاکم خواهد کرد و اینها هم از این سفره یقیناً فیضی خواهند برد؛ اما طبیعی است کسی که یار حضرت باشد باید سنخیتی با ایشان داشته باشد.

پس اولین راه در بررسی یاران حضرت توجه به خصلت ها و خصوصیات خود حضرت مهدی(عج) است که چه کسانی یار این آفتات عالم تاب هستند کسانی که از این نور بهره ای جسته اند و بخشی از این نورانیت ها را دارند. راه دوم راهکار تحلیل عقلی است. در این راهکار ما توجه می کنیم به اینکه اهداف قیام امام زمان(عج) چیست؟ ببینیم حضرت قرار است چه کار انجام دهد؟ اگر قرار است عالم پر از عدل و داد شود و مهدویت به معنای امنیت جهانی است، طبیعی است که نگاه یار امام زمان(عج) نگاه جهانی خواهد بود؛ نگاه حدأقلی نیست و شخص تنها به فکر شهر و خانواده خود نیست؛ توجه اش به تمام عالم است؛ درد این آدم این است که «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْر». نگاه و توجه، جهانی است چون گستره، گستره جهانی است اگر قرار است این فرد در مهدویت نقشی داشته باشد باید خودش را برای آن فضای جهانی آماده کرده باشد. 

ابنا: از دیدگاه قرآن و روایات یاران امام زمان(عج) چه خصوصیاتی دارند؟

ـحجت الاسلام و المسلمین محمد صابر جعفری:  در قرآن آیات متعددی وجود دارد که بحث مهدویت را مطرح می کند. آیات متعددی اصل مهدویت و وعده الهی که جهان پر از عدالت خواهد شد و بدی ها از بین خواهد رفت، را بیان کرده است: « وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون» این وعده الهی و قانون است، آیه «کَتَبْنا» دارد، به عنوان قاعده ای است که به هیچ عنوان تغییر نمی کند و آن این است که: زمین را صالحان وارث خواهند شد. آیه دیگر: « وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِم». تهدید را می شود خُلف کرد، یعنی اگر کسی تهدید کرده که عذاب می کند، می تواند با لطف و کرم ببخشد اما وعده، تخلف پذیر نیست. در روایات آمده که اگر شما به حیوانی وعده دادید، علفی را نشان دادید که او حس کرد علف است باید به او علف را بدهی. لذا خداوند که جامع همه صفات کمالیه است خُلف وعده نمی کند. خدا وعده داده که صالحان، زمین را وارث خواهند شد. آیات متعددی دیگری وجود دارد که فضای عصر ظهور را مشخص کرده است؛ در این آیات «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّه» اصل مهدویت را مطرح می کند، یا آیاتی که غلبه مؤمنان را بیان کرده است. در این آیات ما به یک نکته می رسیم که وعده و غلبه تحقق خواهد یافت. اما در مورد ویژگی های یاران حضرت، مطالبی در این آیات وجود دارد که به ما کمک می کند. در آیه «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون» خداوند وعده داده که «عِبادِیَ الصَّالِحُون»  وارثان زمین‏اند؛ پس یاران حضرت «عِبادِیَ الصَّالِحُون» هستند. اولین ویژگی عبودیت آنهاست و دومین ویژگی این است که آنها این شایستگی و صلاحیت را دارند که از بندگان صالح خداوند باشند. همان طور که خدا در آیه « وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِم» به اهل ایمان وعمل صالح وعده داده است. یعنی روشن است که چه کسانی وارثان زمین و یاران حضرت خواهند بود و باید اهل ایمان و عمل صالح باشند.  

در آیه «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین» خداوند به مستضفان وعده داده که  آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار خواهد داد. این بحث وجود دارد که مستضعفان چه کسانی هستند؟ خدا به پیامبر(ص) می فرماید: کسانی که به رزم و جنگ دعوت می کنی اینها که نمی توانند به میدان بروند اشکشان جاری می شود که تو آنها را نمی توانی به یاری بگیری اما آنها با چه ویژگی در این آیه گفته شده اند؟ به اینکه مستضعفان هستند: «لَیْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى‏ وَ لا عَلَى الَّذینَ لا یَجِدُونَ ما یُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنینَ مِنْ سَبیلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیم‏ وَ لا عَلَى الَّذینَ إِذا ما أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ یَجِدُوا ما یُنْفِقُونَ» کسانی که تلاش می کنند اما قدرت آن را ندارند، نه کسانی که دنبال عافیت طلبی هستند؛ اینها معیار نیستند. مستضفان کسانی هستند که اینها را به استضعاف کشیده اند، نه این که خود را به خواری داده باشند.

راهکار بعد در بررسی ویژگی های امام زمان(عج) روایات است. از روایات استفاده می شود که بیشتر یاران امام زمان(عج) جوانان هستند. البته اینکه جوانان از یاران ایشان باشند، مطلب عجیبی نیست؛ چون پیامبر(ص) فرمود:«وقتی من به رسالت مبعوث شدم جوانان به من ایمان آوردند و پیران با من مخالفت کردند.»  البته تمام پیران اینگونه نبودند که با حضرت مخالف باشند. بی آلایشی و بی تعلقی جوان باعث می شود که حق پذیرتر باشد. در زمان جنگ تحمیلی هم این گونه بود الان هم همین طور است. جوانان برای حق، پذیراترند و گاهی سن که بالا می رود تعلقات دنیا، خانواده و زندگی، انسان را زمین گیر می کند. البته این به این معنا نیست که پیران از یاران حضرت نیستند در یاری امام زمان(عج) راه برای پیر و جوان باز است در روایتی از حضرت علی(ع) در مورد یاران حضرت آمده است که «اسماءهم فی الارض مجهوله» اینها در زمین شناخته شده نیستند.

یاران امام زمان(عج) با ستم مبارزه می کنند و به دنبال احیای قرآن و سنت هستند، متعبدند و با قرآن مأنوس هستند؛ در روایت آمده است که اینها جانشان و دیدگانشان با قرآن نورانی می شود و تفسیر قرآن در جانشان جای می گیرد. اینها با بدی ها مبارزه می کنند در روایت آمده حضرت وقتی قیام می کند اول با یاران خود بیعت می کنند و با اینها تعهد و عهدی می بندند که «الا یسرقوا و لایزنوا ...» سرقت نکنند و به سمت ناپاکی ها نروند.

در روایات دیگر آمده است که یاران حضرت انسان های عزت مدار هستند یعنی کسانی که سستی در مقابل دشمن به خرج نمی دهند. در عین اینکه با محبت و مهربان‏اند «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّار» هستند. اهل بردباری، صبر و حوصله اند. اینها «قلوبهم مجتمعة» انسان هایی هستند که یک دل‏اند. زمان دفاع مقدس هم رزمندگان اسلام خیر همدیگر را می خواستند و همدل بودند. یاران امام زمان(عج) در مسیرشان استوارند، کسانی هستند که «لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم». در ذیل این آیه روایتی وجود دارد که اینها اصحاب امام زمان(عج) هستند.
شجاعت ویژگی دیگر یاران حضرت است؛ روایتی وجود دارد: «قلوبهم کزبر الحدید» اینها مانند پاره های آهن هستند یا شیرانی هستند که هیچ چیزی آنها را از میدان به در نمی کند.
ایثار دیگر ویژگی خوب یاران امام زمان(عج) است؛ خوبی ها و خوشی ها را به هم هدیه می کنند.

نگاه و مبارزه یاران حضرت جهانی است کسانی هستند که در امتحان های مختلف محکم ایستاده اند چون قرار است حاکمیت جهانی باشد و امامی بیاید که همه عالم را رهبری کند لذا امتحان هم سخت تر است. یار امام زمان(عج) باید از امتحان های مختلف، پیروز بیرون بیایند، امتحان هایی که شاید دهها برابر سخت تر از امتحان طلحه و زبیر باشد. یعنی کار، کار سختی است.



ویژگی دیگر اینکه، دنیا برای اینها بی ارزش است. دنیا را در اختیار دین قرار داده اند؛ یعنی روحیه شهادت طلبی دارند و نسبت به دنیا بی تعلق اند؛ نه اینکه تن به مرگ دهند چون خیلی از اینها می خواهند حکومت حضرت را ببینند. اما دنیا در نزد اینها بی قدر و منزلت است.

در مباحث توحیدی «رجال عرف الله حق معرفته» هستند، در نگاهشان به حضرت عشق می ورزند در روایت آمده است که اینها عاشق حضرت هستند و حتی به زین مرکب حضرت تبرک می جویند. روایت دیگری می گوید: حضرت وقتی به کوفه می آید آنها از شوق آن قدر گریه می کنند که متوجه نمی شوند حضرت چه گفت. خدا امام را رحمت کند در جماران مردم که به دیدارشان می رفتند گریه می کردند. یا امروزه گاهی ورود رهبر معظم انقلاب در دلهای حاضرین فضای خاصی را ایجاد می کند. این فضا درباره امام زمان(عج) قابل قیاس با کسی نیست.

سایر ویژگی های یاران امام زمان(عج) زهد، علم، بصیرت، تقوا، عدالت خواهی، بردباری و نظم است.

ابنا: زنان چند نفر از یاران حضرت مهدی(عج) را تشکیل می دهند؟ و وظیفه آنان چیست؟

ـ حجت الاسلام محمد صابر جعفری: در روایات آمده است که 50 نفر از 313  نفر، زنان هستند و در روایت دیگر آنها 13 نفر یاد شده است. برخی گفته اند که اینها جزء 313 نفر، و برخی هم گفته اند که علاوه بر 313 نفرند که به نظر می رسد زنان جزء 313 نفر باشند.

از امام صادق(ع) روایتی وجود دارد که همراه حضرت مهدی(عج) 13 نفر زن هستند؛ راوی ـ مفضل بن عمرـ می پرسد وظیفه زنان چیست؟ حضرت می فرماید: « یداوین الجرحی» اینها بیماران را مداوا می کنند، کما اینکه در عصر پیامبر(ص) هم زنانی بودند که این کار را می کردند. ایشان در این روایت، ام ایمن، سمیه مادر عمار یاسر و بعضی از زنان را نام می برد. در این روایت بخشی از فعالیت این زنان مشخص شده است. در بعضی از روایت ها به صورت عام آمده است که زنان در عصر ظهور در خانه ها تفسیر می گویند. این روایت نشانگر جایگاه علمی زنان است.



ابنا: در روایاتی از برخی شهرها نام برده شده که یاران امام زمان(عج) از این شهرها هستند و حتی تعداد دقیق یاران با اسم یاد شده است. آیا این روایات صحت دارد؟

ـ حجت الاسلام محمد صابر جعفری: اینکه نام یا شهر یاران حضرت در بعضی روایت ها آمده، معتبر و قابل اعتماد نیست. متأسفانه با توجه به اینکه شهر یا نام افرادی در روایات آمده است این بهانه ای برای برخی شیادها فراهم شده و با دستکاری در روایت ادعا می کنند که منظور روایت من هستم و می بینیم که در اصل سند، این نام نیست، چند نام بوده  و شخص نامی را بالا پایین کرده و گفته منظور از این روایت من هستم. از این دروغ ها وجود دارد و این روایات قابل اعتنا نیست. راه برای کسی بسته نیست همانطور که پیشتر گفتم در روایت آمده است  «اسماءهم فی الارض مجهوله» اینها در زمین شناخته شده نیستند و ناشناس اند.

ابنا: آیا همه یاران حضرت، شیعه اثنی عشری اند یا از سایر شیعیان و مذاهب هم افرادی جزء یاران امام زمان(عج) خواهند شد؟

ـ حجت الاسلام محمد صابر جعفری: آنچه که وجود دارد این است که در یاری حضرت افراد از نظر ویژگی ها و رفتارها هر چه به ایشان نزدیک تر باشند، مسئولیت و جایگاهشان مهم تر است. اما اینکه بگوییم یاران ایشان را فقط شیعیان مخلِص و مخلَص تشکیل می دهند، این نیست. البته ممکن است 313 نفر در اوج و بالاترین ها باشند اما اینکه بگوییم که یاران حضرت فقط شیعیان هستند چنین چیزی نداریم. بله؛ زمان جنگ تحمیلی افرادی به جبهه ها می آمدند که گاهی اصلاً نماز نخوانده بودند ولی درفضای جبهه و جنگ، از بهترین ها می شدند. یعنی ممکن است افرادی از غیر مسلمانان، به حضرت کمک کنند، به مقامات بالا برسند، راه دین و عبادت را پیدا کنند و در مسیر قرار بگیرند. چون حضرت سخن از جان و دل و فطرت بشریت می گویند.

ابنا: افرادی که رجعت می کنند جزء این 313 نفرند یا نه؟

ـ حجت الاسلام محمد صابر جعفری: افرادی که رجعت می کنند به 313 نفر اضافه خواهند شد و 313 نفر یاران حضرت، افراد زنده هستند.

ابنا: فعالیت های فرهنگی یاران امام زمان(عج) در جهت برقراری قسط و عدل در جهان چیست؟

ـ حجت الاسلام محمد صابر جعفری:  اولین حرکت فرهنگی رفتار عملی یاران است. همانطور که در آغاز قیام امام با آنان عهد می بندد و از آنان پیمان می گیرد بر برخی امور نظیر عدم سرقت، عدم تن به بدی دادن، عدم تجمل گرایی و سایر تعهدات.  اینان نیز در عمل خود الگویی برای این امر می شوند چون امام خود ساده می پوشد و دل به دنیا نداده و اسیر رانت ها و افراد نمی شود. این خود مهمترین کار فرهنگی در جهت بسط عدالت است که افرادی روی کار می آیند که ویژگی شان تقوی و شایستگی هاست. از سکوی پرش ناعادلانه زر و زور و تزویر بهره نجسته اند و این در منظر مرآی مردم یعنی عدالت.

ابنا: سلاح یاران امام زمان(عج) چه خواهد بود آیا آنها با سلاح های متعارف فعلی مبارزه خواهند کرد؟
 
ـ حجت الاسلام محمد صابر جعفری: برخی اصرار دارند که حضرت از شمشیر استفاده می کند چون ظاهر برخی روایات شمشیر است. اینها استدلال هایی می آورند که اسلحه های دیگر کشتار جمعی هستند و با این سلاح ها، با گناه و بی گناه کشته می شوند ولی جنگ با شمشیر جنگ تک به تک است. اما در مقابل جوابی که برخی می دهند این است که اصل اینکه حضرت سلاح دارد و جنگ هم دارد، را نمی شود انکار کرد؛ بالاخره حضرت می خواهد عدالت برقرار کند و دشمنان زیادی با او روبرو خواهند شد همانگونه که با پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) روبرو شدند؛ اصلاً آنها جنگ را شروع می کنند. حال اینکه سلاح حضرت چیست اصراری وجود ندارد که حضرت از شمشیر استفاده کند. قرائن و استدلال هایی وجود دارد از جمله اینکه ما در روایات آمده است که «الجنة تحت ظلال السیوف» بهشت زیر سایه شمشیرهاست. آیا معنی این جمله این است: کسانی که فقط از شمشیر اسفتاده کرده و کشته شده اند به بهشت می روند؟ یا  بهشت زیر سایه مجاهدت و مجاهدان است؟ بهشت متعلق به کسانی است که جهاد می کند و می جنگد؛ با نیزه باشد یا دست خالی و یا هر چیز دیگر. لذا سیف، نماد مبارزه خواهد شد. یعنی حضرت مبارزه هم دارد. پس بحث سیف صرفا نمی تواند دلیل باشد که بر ظاهر آن بمانیم .

جواب کشتار های دسته جمعی و کشته شدن بی گناه و با گناه این است که ممکن است که با رشد اسلحه های مختلف و پیشرفت تکنولوژی نظامی، اسلحه ها به سمتی بروند که بی گناه و با گناه از بین نروند؛ مثلا ممکن است با پیشرفت علم از لیزر استفاده شود که فرد خاصی را هدف قرار دهند. البته اصرار نداریم بگوییم از لیزر حتماً استفاده می شود. بنابراین تاکید به اینکه شمشیر تک به تک بوده و بی گناه و با گناه کشته نمی شوند و با اسلحه های کنونی کشتار جمعی می شود، بی معناست. غیر از اینکه برگشت به دوره شمشیر یعنی عقب گرد از تمام پیشرفت ها، و این خیلی هزینه دارد و اتفاقات زیادی باید بیفتد تا این مسئله رخ دهد.


"جهاد نکاح مردان" در مساجد لیبی! + تصاویر مرتکبان

"جهاد نکاح مردان" در مساجد لیبی! + تصاویر مرتکبان

برخی عناصر بازداشت شده داعش در لیبی، اعتراف کرده اند که داعش «جهاد نکاح مردان» را مباح می شمارد.


به گزارش خبرگزاری اهل بیت (ع) - ابنا - تکفیری ها از هر حربه ای برای جذب نیرو استفاده می کنند. یکی از این حربه ها «جهاد نکاح» است.

جهاد نکاح اصطلاحی است که حدودا از سال 2013 رایج شد. این اصطلاح اولین بار توسط یک مفتی وهابی از کشور تونس مورد استفاده قرار گرفت. بر اساس این فتوا، آن مفتی سلفی از دختران و زنان عرب برای تأمین نیازهای جنسی جنگجویان مسلح که علیه حکومت سوریه می جنگند،‌ به خاک سوریه بروند.

بسیاری از مفتی های وهابی دیگر کشورهای عربی به وی‍ژه عربستان سعودی نیز بعد از آن در اظهار نظرهای مختلفی از چنین فتوایی حمایت کرده و خواستار افزایش «جهاد نکاح» زنان شدند.

«محمد العریفی» از مفتی های سرشناس وهابیت عربستان نیز با صدور فتوایی، اعلام کرد که حتی زنان شوهردار هم می توانند تن به «جهاد نکاح» بدهند.

چندی پیش نیز شیخ «ناصر العمر»‌ از شیوخ سلفی سعودی با صدور فتوایی جدید، «جهاد نکاح با محارم» را نیز حلال اعلام کرد. بر اساس فتوای او، اگر جنگجویان دختر یا زنی برای نزدیکی با وی پیدا نکردند،‌ می توانند با محارم خود این کار را انجام دهند.

 با ظهور تکفیری‌ها در سوریه و استفاده از حربه «جهاد نکاح» برای جذب نیرو، این بار اخباری از مجاز شمرده شدن عمل شنیع دیگری از تروریست‌های متحد با داعش در لیبی به نام «جهاد نکاح ذکور» به گوش می‌رسد.

روزنامه الجزائری «الشروق» در دو شماره دوشنبه (ص 1 و 17) و سه‌شنبه (ص 9)، روزهای 12 و 13 خرداد به این موضوع پرداخت و «ناهد زرواطی» خبرنگار آن گفت‌وگوهایی با برخی از اعضای «انصار الشریعه» که توسط نیروهای مبارزه با تروریسم لیبی بازداشت شده‌ و اکنون در زندان هستند، انجام داد.

داعش لیبی یا «انصار الشریعه» اگر چه شاید اختلافاتی با هم داشته باشند اما در چندماه اخیر هماهنگی محکمی با یکدیگر داشته‌اند. سرکردگان بازداشت شده هر دو گروهک ، بیعت خود را (با داعش) در منطقه «سرت» که زادگاه «معمر قذافی» دیکتاتور معدوم لیبی است، اعلام کرده‌اند؛ شهری که سنگر اصلی آنها به شمار می‌رود. داعش روز به روز در حال جذب نیروی بیشتری است و این افراد فقط تابعیت لیبیایی ندارند بلکه از تابعیت‌های الجزائری، تونسی، سوریه، مصری و سودانی نیز هستند.

بیشتر سرکردگان داعش در لیبی دارای تابعیت الجزائری هستند و این سرکردگان در سوریه و عراق آموزش دیده‌اند و روابط محکمی با شاخه داعش در عراق دارند.

اعترافات فرد اول

الشروق نوشت: مسعود عبدالعظیم الشافعی جوانی 19 ساله است. اتهام او جعل گذرنامه و شرکت در 90 عملیات تروریستی است. الشروق به نقل از او نوشت که سران داعش نوجوانان را مجبور به انجام لواط و همجنسگرایی کرده‌اند.

این جوان در اظهارات خود ضمن شرح یک عملیات بمب‌گذاری در مسجد منطقه «السلام» برای کشتن شیخ سلفی «عبد السلام ضیف الله الحاسی» در خصوص طریقه جذب به گروهک انصار لیبی وابسته به داعش از امر عجیبی پرده برداشت.

مسعود عبدالعظیم گفت، به من و بسیاری از نوجوانان هم سن من گفته شد که برای خواندن قرآن به یکی از مساجد برویم اما هنگامی که داخل مسجد شدم دیدم که امام جماعت مسجد و تعداد زیادی دیگر سرکردگان داعش در یک خلوت اقدام به انجام عمل زشت جنسی یک نوجوان کم سن و سال می‌کنند.

مسعود گفت: «آنها به این کار عقیده دارند. این اقدام شنیع را با ما انجام می‌دهند و آن را مباح می‌دانند. در خصوص خودم، من یک روز عصر از طریق رفتن به یکی از مساجد "منطقه شرقیه" به این ورطه کشیده شدم. از من خواستند که به یک مسجد بروم. همراه من چند نفر از جوانان هم‌قطار خودم برای قرائت قرآن به مسجد رفتیم. غافلگیر شدیم وقتی وارد شدیم، دیدیم که امام جماعت خلوتی کرده و به همراه چند تن از "امیران" خودش با نوجوانی عمل خلاف عفت را می‌کنند. امام مسجد در همان جلسه به من تجاوز کرد و تنها من نبودم. برخی افراد نیز از ما تصویر می‌گرفتند و بعد از اتمام جلسه به ما گفتند که ما الان در جهاد نکاح تابع آنها شده‌ایم».

این جوان لیبیایی گفت: «به ما گفتند که هر چه دستور داده شد باید انجام دهیم و در غیر این صورت آنچه از ما ضبط کرده‌اند، در اینترنت منتشر می‌کنند. طبیعی بود که ما از ترس چنین چیزی با آنان ماندیم و من عملیات حذف فیزیکی را از طریق بمب‌های چسبنده یا تیراندازی و گلوله انجام می‌دادم تا اینکه بازداشت شدم».

اعترافات فرد دوم

الشروق نوشت: «عبدالرحمان عبدالجلیل الفرجانی، متولد سال 1997، 18 ساله، اتهامش 17 پرونده قتل است. عبدالرحمان به ما گفت که 17 نفر از جمله "عمر العریفی"، "علی الادریسی"، "ونیس البرعصی"، "وعبد السلام الکرامی"، "علی الزایدی" و "احمد المسماری" را کشته و چندین فقره انفجار انجام داده است».

«او از پیوستنش به داعش گفت و گفت که از طریق برادرش و همسایه‌اش به این راه آمده است که آن را «راه حق» برایش معرفی کرده‌اند و اینکه بقیه همه "طاغوت" هستند اما سرانجام برادرش از طریق شهر مصراته به ترکیه فرار کرده و احمد الخشمی همسایه‌شان هنوز در صفوف داعش در حال فعالیت است».

ناهد زرواطی خبرنگار الشروق نوشت: هنگام گفت‌وگو با عبدالرحمان احساس کردم شوکه شده اما آنگاه ندانستم که به دلیل عملیات قتل در آن سن و سال است یا از آنچه در مساجد دیده. او در ادامه روایتش از خودش گفت: والله اینها اتفاقاتی است که ترسناک است. امام جماعتی بود به نام "مروان البریکی" که طلبه‌های زیادی داشت. از جمله محمد ناصر المیوم و حسین و جبریل و عماد العوامی. اینها برادر بودند و کسانی دیگر که سازمان آنان را ابتدا برای حفظ قرآن جذب می‌کرد اما شوکه شدیم وقتی دیدیم جوانان را وارد خلوت‌هایشان می‌کنند و با آنان لواط می‌کنند اسمش را می‌گذارند "جهاد نکاح مردان"».

عبدالرحمان افزود: چند بار تلاش کردم فرار کنم زیرا تعجب می‌کردم که چه می‌گذرد در این مساجد و خلوت‌ها. همه کارها جلو چشم ما انجام می‌شد و ضبط می‌شد. کسی که مراقب من بود همسایه‌مان بود که باعث ورود من به این ورطه شد».

این لیبیایی افزود: مروان البریکی دستورآتش را از افراد دیگری می‌گرفت. اما گروه ما که هشت نفره بود دائم به ما گفته می‌شد که ما بر حق هستیم و تنها کسانی که کتاب خدا و شریعتش را روی زمین اجرا می‌کنیم و بقیه طاغوت هستند.

 مُهرهای ترکیه پای گذرنامه‌های داعشی‌ها

از سوی دیگر الشروق اعلام کرد ما غافلگیر شدیم زمانیکه از او سوال کردیم که چگونه از شما حمایت می‌شود. الشروق توضیح داد که اعضای وابسته به داعش که متهم به قتل و ذبح هستند از یک پوشش هوشمندانه برای دور شدن از اتهامات، بهره می‌برند و این پوشش آن است که بعد از هر عملیات، گذرنامه‌های خود را به داعش تحویل می‌دهند تا ممهور به مُهر خروج به سمت ترکیه شوند.

یکی از این اعضا گفت گذرنامه‌های ما را می‌گیرند و آن را مُهر می‌کنند و دوباره به ما برمی‌گردانند تا نترسیم. گذرنامه خودم شخصا بر اساس مهری که شده، 20 روز در ترکیه اقامت داشته‌ام اما در واقع در آن زمان در عملیات بوده‌ام.

الشروق گذرنامه این جوان را که ممهور به مُهر فرودگاه ترکیه بوده در زمانیکه خودش برای انجام عملیات در لیبی حضور داشته، به عنوان یک نمونه عینی ارائه داده است.


ریشه یهودی - انگلیسی خاندان آل سعود

ریشه یهودی - انگلیسی خاندان آل سعود

مشاور ملک عبدالعزیز در کتاب خود اذعان کرد که خاندان سعودی حاکمیت قدیم و جدید خود در سرزمین عربستان را بر مبانی خارجی به ویژه یهودی و عثمانی و انگلیسی و آمریکایی بنا نهاد.

به گزارش تسنیم، پایگاه خبری المنار در مجموعه مقالاتی به انتشار خلاصه‌ ای از کتاب تاریخ آل سعود نوشته ناصر سعید پرداخته است:

وقتی آتش زیر خاکستر وهابیت شعله ور شد

با سقوط درعیه شجره خبیثه آل سعود از ریشه برکنده نشد و برخی از ریشه‌ های آن باقی ماند که بعد از بازگشت ارتش مصر به کشور خود شروع به رشد و نمو کردند. مشاری بن سعود در جمادی‌الاول سال ۱۲۳۵ به درعیه بازگشت و حاکمیت را به دست گرفت، اما طولی نکشید که به قتل رسید. یک ماه بعد از مرگ وی ترکی بن عبدالله بن محمد بن سعود در سال ۱۲۳۵ خروج کرد و تعدادی از اهالی نجد را کشته و دولت دوم خاندان آل سعود را پایه گذاری کرد. اهالی نجد او را محاصره کردند، اما وی به ریاض فرار کرد و در آنجا سعی کرد با عثمانی ‌ها ائتلاف کند تا او را برای تأسیس حاکمیت جدید سعودی یاری کنند و وی خادم مطیع آنها باشد.

عثمانی ‌ها او را روی کار آوردند و تا سال ۱۲۴۹ حاکم ریاض بود، اما در نهایت اهالی نجد او را کشتند. بعد از وی مشاری بن عبدالرحمن بن سعود به حکومت ریاض رسید و سعی کرد افراد ساده ‌لوح را فریب ‌دهد. وی خود را حاکمی مومن خواند. فیصل بن ترکی بن عبدالله که در هنگام مرگ پدرش در شهر قطیف بود، سعی کرد حاکمیت ریاض را از آن خود کند، اما وی نیز شکست خورد چرا که هواداری برای خود پیدا نکرد.

آغاز جنگ داخلی در خاندان آل سعود

در سال ۱۲۵۰ فیصل بن ترکی (پدر بزرگ عبدالعزیز موسس خاندان جدید آل سعود) به عبدالله بن الرشید متوسل شد تا او را در کشتن مشاری بن عبدالرحمان پسرعمویش و تسلط بر ریاض یاری دهد، عبدالله وعده داد که کمکش خواهد کرد، اما شرط‌هایی برای او تعیین کرد و گفت: من پسر عموی تو را می‌کشم به شرط اینکه تو ریاض را به خاستگاهی برای رها شدن حائل از دست آل علی تبدیل کنی. فیصل با این شرط موافقت کرد و عبدالله الرشید نیز موفق به قتل مشاری شد. به این ترتیب فیصل بن ترکی آل سعود حاکم جدید ریاض شد و ابن الرشید نیز با نیروهای آل سعود به حائل رفته و ابن علی را کشت و خود را حاکم جدید این منطقه اعلام کرد. فیصل به این ترتیب حمایت حائل و قبایل شمر را به دست آورد و نیروهای خود را تقویت کرد.

فیصل بن ترکی خود را حاکم نجد نیز معرفی می کرد. وی از سال ۱۲۵۰ تا سال ۱۲۵۴ حکومت کرد، اما اهالی نجد طاقت حاکمیت وی را نداشتند و بار دیگر از مصری‌ ها خاستند تا برای ریشه‌ کن کردن حاکمیت آل سعود به آن ها کمک کنند. ارتش مصر دوباره به عربستان سعودی حمله کرد تا تومار خاندان آل سعود را در هم بپیچد. در این حمله فیصل بن ترکی و شرکای وی در خاندان آل الشیخ بازداشت شد. آن ها وی و فرزندانش عبدالله و محمد و برادرش به نام جلوی را به مصر بردند و از سال ۱۲۵۴ قمری تا ۱۲۵۹ در این کشور نگه داشتند. در این سال وی با کمک عباس پاشا موفق به فرار از مصر شد. عامل شرارت عربستان سعودی بار دیگر به حاکمیت نجد بازگشت، البته وی این بار خود تسلطی بر منطقه حائل و فرماندهی ابن الرشید و حجاز که شریف ها در آن حاکم بودند، نداشت. دو موضوع اساسی در تقویت حاکمیت وی مؤثر بود. اول عقب ‌نشینی ارتش مصر از شبه جزیره عربستان در نتیجه معاهده لندن در سال ۱۸۴۰ میلادی که باعث شده ارتش مصر به کشور خود بازگردد. دوم تعهد فیصل بن ترکی برای باقی ماندن تحت حاکمیت آل عثمان و به رسمیت شناختن حاکمیت آنها در کشور.

تلاش آل سعود برای جلب قیمومیت عثمانی ها و انگلیس

به این ترتیب حاکمیت سعودی بار دیگر به نجد بازگشت و همراه با آن خاندان وهابی نیز به سرکردگی شیخ عبداللطیف اول نوه شیخ محمد بن عبدالوهاب روی کارآمد. با روی کار آمدن این دو خانواده و تعمیق وابستگی آنها به مقامات ترکیه هرج ‌ و مرج و جرم و جنایت بار دیگر به عربستان بازگشت. فیصل بن ترکی قیمومت امپراتوری عثمانی را برای خود کافی نمی ‌دانست، بلکه می ‌خواست در دو عرصه بازی کند، به همین علت در سال ۱۸۶۲ میلادی به مذاکره با مستر بیلی مقام سیاسی دولت بریتانیا در بوشهر پرداخت تا معاهده حمایت از نجد و حمایت از نفوذ انگلیس و توسعه آن در بخش‌ های مختلف شبه ‌جزیره عربستان را جلب کند، به این ترتیب دولت انگلیس نیز می‌ توانست نفوذ خود در این کشور را افزایش دهد. مستر بیلی با این پیشنهاد عربستان موافقت کرد و در پی این معاهده انگلیس از خاندان آل سعود حمایت نمود. به این ترتیب حمایت انگلیس از آل سعود و جنایات آنها در بخش‌ های مختلف عربستان رو به ‌افزایش گذاشت.

مرگ فیصل بن ترکی در سال ۱۲۸۲ هجری قمری (۱۸۶۶ م) موجی از شادی و خوشحالی را در نجد ایجاد کرد. بعد از مرگ وی فرزندانش عبدالله و سعود بن فیصل به قدرت رسیدند، فرزندان آل سعود در مورد کسب قدرت دچار اختلاف شدند. هر کدام از آنها سعی کردند هوادارانی را برای خود جمع کنند. قبیله عجمان به سرکردگی راکان بن حثلین با همکاری قبایل آل مره به سمت منطقه الهفوف پایتخت الاحساء پیشروی کردند. حاکم این منطقه احمد السدیری بود که از سوی عبدالله بن فیصل در این منطقه حکومت می‌ کرد. آنها وی را محاصره کرده و بر این منطقه مسلط شدند. عبدالله برای انتقام جویی کسی را فرستاد که مزارع الاحساء و خانه های کشاورزان که بسیاری از آنها به عراق فرار کرده بودند را به آتش بکشد. این اقدام خشم مردم از خاندان آل سعود را افزایش داد. عبدالله به همین مقدار بسنده نکرد و سعی کرد افرادی از قبیله عجمان را غافلگیر کرده و آنها را بکشند، اما عجمان از این توطئه مطلع و مانع از انجام آن شدند.

سعود برادر عبدالله از فرصت شکست ارتش برادرش استفاده کرده و ریاض را اشغال کرد و عبدالله را از آنجا اخراج کرد. این اتفاق در سال ۱۲۸۷ قمری (۱۸۷۰ م) رخ داد و سعود دوم خود را امام منطقه نجد خواند. عبدالله البته تسلیم اوضاع نشد و سعی کرد برادرش را ترور کنند اما موفق به این کار نشد. وی وقتی که از شکست خود اطمینان پیدا کرد آذوقة مردم شامل طلا و نقره و اجناس گران بها را بر صد شتر سوار کرد و از جایی به جای دیگر می ‌رفت تا یاوری برای خود پیدا کند. عبدالله نزد زامل السلیم حاکم منطقه عنیزه در القصیم رفت، وی کمک به او را رد کرد و از او خواست فوراً این شهر را ترک کند. عبدالله پس از آن به حایل رفته و با محمد العبدالله الرشید تماس گرفت، اما وی نیز از عبدالله استقبال نکرد. عبدالله به قبیله مطیر رفت و با سلطان الدویش رئیس قبیله تماس گرفت، بعد هم از عساف ابو اثنین رئیس قبیله سبیع کمک خواست، اما آن ها نیز به وی کمک نکردند. به این ترتیب با طلاهای سرقتی خود نتوانست کسی را فریب دهد.

وی در نهایت عبدالعزیز بن بطبین دوست خود را برای کمک گرفتن به نزد مدحت پاشا نماینده مقامات ترکیه در بغداد فرستاد تا بتواند برادرش سعود را به قتل برساند. مدحت پاشا این موضوع را فرصتی برای تسلط بر احساء و سایر مناطق عربستان می دانست که پیش از این تحت سلطه ترکیه نبود، به این ترتیب ترک ها به همراه ناصر پاشا السعدون رئیس قبیله المنتفق و عبدالله بن صباح حاکم کویت و ارتش آن ها به احساء حمله کرده و بعد از اشغال آن، نام آن را ایالت نجد گذاشتند.

مبنای حاکمیت خاندان آل سعود یهودی بود

حافظ وهبه (مشاور ملک عبدالعزیز ) این وقایع را در صفحه ۲۲۹ کتاب خود (جزیرة العرب در قرن بیستم ) نقل کرده و و در آنجا توضیح داده که خاندان سعودی حاکمیت خود در سرزمین عربستان را بر مبانی خارجی به ویژه یهودی و عثمانی و انگلیسی و آمریکایی بنا نهاده است. وی همچنین توضیح می ‌دهد که وی در مسیر لذت و شهوت قدرت برادرش را کشت و برای حفظ این شهوت سرزمین عربستان را به شیاطین فروخت. حتی در دوره حاکمیت معاصر نیز امرای خاندان سعودی سعی کردند تاریخ قدیم خود را با کشتار هزاران نفر از مردم و حتی برخی افراد خانواده خود تکرار کنند، مانند اتفاقی که امیر خالد بن مساعد بن عبدالعزیز آل سعود در سال ۱۹۶۴ رقم زد.

حاکمیت سعود دوم خیلی طولانی نبود، چرا که مردم ریاض در تاریخ ۱۷ رجب ۱۲۸۸ بر برکناری و اخراج وی اجماع کردند. عبدالله که در منطقه الاحساء به عنوان عروسک دست عثمانی‌ها حضور داشت فرصت را برای خود مناسب دید و با حمایت ارتش عثمانی به ریاض رفت. سعود شصت شتر از اموال مردم را به غارت برد و خواستار کمک گرفتن از مردم برای قتل برادرش عبدالله شد. وی توانست برخی افراد قبایلی نظیر الدواسر و عتیبه را با خود همراه کند. وی به دروغ به آن ها گفت که تنها می ‌خواهد برادرش عبدالله که مزدور ترک‌ ها است بکشد و ترک ‌ها را از کشور بیرون براند. وی گفت که انتخاب حاکم را با مشورت انجام خواهد داد و این موضوع را به مردم واگذار خواهد کرد تا خود آنها حاکم خود را با رضایت انتخاب کنند. وی با این وعده ‌ها برخی از عناصر این قبایل را فریب ‌داد و آن‌ها با او همراه شده و عبدالله را در منطقه الجزعه در نزدیکی ریاض محاصره کردند. عبدالله فراری شد و سعود بار دیگر ریاض را تحت کنترل گرفت و برخلاف وعده‌اش خود را "امام" خواند.

علمای وهابی "حزب باد" هستند

قبیله عتیبه نیز به فرماندهی مسلط بن ربیعان از سمت غرب به ریاض حمله کرد. سعود برای مبارزه با آنها وارد عمل شدند. اما اهالی قبیله عتیبه وی را محاصره کردند و بیشتر هواداران آن را کشتند. سعود نیز در این درگیری‌ ها به شدت زخمی شد تا این که در نتیجه همین زخم‌ ها در تابستان سال ۱۲۹۱ از دنیا رفت. با مرگ سعود برادرش عبدالرحمن با حمایت ترک‌ ها جانشین وی شد. عبدالرحمن حاکمیت در ریاض را یک سال در دست داشت تا این که برادر بزرگ ‌ترش عبدالله‌ بن فیصل بار دیگر روی کار آمد. وی خود را شایسته ‌تر از عبدالرحمن می ‌دانست و به همین علت خود را امام خواند. شیوخ وهابیت نیز او را تأیید کردند. اما باز هم حاکمیت عبد الله طولانی نشد و این بار پسران برادرش سعود او را بازداشت کردند. شیوخ دین وهابی این بار به شایسته تر بودن اولاد سعود برای حاکمیت رأی دادند! به این ترتیب نوعی از تجارت با دین از سوی وهابیت پدید آمده بوده که مبنای آن این بود که ما با طرف پیروز هستیم. به این ترتیب فساد گسترده ای در کشور به راه افتاد.

مردم عربستان از ظالم آل سعود به تنگ آمده بودند، کم کم شورش‌ ها در منطقه نجد آغاز شد، علمای دینی غیر وهابی و رؤسای قبایل نجد با محمد العبدالله حاکم وقت حائل تماس گرفتند تا آنها را یاری کرده و از شر این خاندان درگیر با هم نجات دهد. ابن رشید با لشکری به ریاض رفت و فرزندان سعود را شکست داد و عبدالله بن فیصل را به اسارت به حائل برد و حاکمی از جانب خود در ریاض قرار داد. عبدالرحمن گرچه در ابتدا به عبدالله کمک می‌ کرد اما بار دیگر سعی کرد فتنه جدیدی را آغاز کند و از ریاض جدا شد تا یک بار دیگر خود را امام بنامد. وقتی که ابن رشید از این موضوع مطلع شد وی را به همراه تعدادی از علمای وهابی به منطقه ای که عبدالله در آن در اسارت بود، فرستاد. به این ترتیب دوران فتواهای باطل برای مدتی کوتاه به پایان رسید و حاکمیت نجد به صورت کامل در اختیار ابن رشید قرار گرفت.

این موضوع زیاد طول نکشید و عبدالرحمن برادرش عبدالله بن فیصل را مسموم کرد، وقتی که حال وی بد شد از ابن رشید خواست تا او را به ریاض بفرستد. ابن رشید در سال ۱۸۹۰ م با این موضوع موافقت کرد و اجازه داد که عبدالرحمان نیز در کنار وی‌ باشد و در ریاض ساکن شود. عبدالله یک روز بعد از رسیدن به ریاض از دنیا رفت،‌ اما عبدالرحمن تلاش کرد فتنه ‌ای جدید در این شهر با حمایت تاجران دینی یعنی مشایخ وهابیت ایجاد کند. آنها عامل ابن رشید در این شهر را دستگیر کردند، البته این اوضاع تنها ۲۰ روز طول کشید و ارتش ابن رشید ریاض را به محاصره خود در آورد. عبدالرحمن خود را تسلیم کرد و تنها کاری که کرده بود طلب مغفرت بود. محمد بن رشید از او گذشت ، اما شیوخ وهابیت تسلیم نشدند و به القصیم رفتند.

آنها با فریب برخی شخصیت‌ها و تاجران برای عبدالرحمن بیعت گرفتند. آنها هم‌ زبان شدند به صورت غافلگیرانه به ابن رشید حمله کرده و ضربه سختی به او وارد کنند. در این توافق قرار بود تا عبد الرحمن به جای آل یحیی حاکم عنیزه شود. اما ابن رشید از این موضوع اطلاع پیدا کرد و به آنها حمله کرد. در درگیری ایجاد شده زامل آل سلیم و ابن مهنا کشته شدند، اما خود عبدالرحمن و علمای وهابی فرار کرده و به أحساء رفتند. عبدالرحمن هفت ماه در این شهر باقی ماند تا بار دیگر به ریاض حمله کرد و بخش ‌هایی از حومه آن را به تصرف گرفت. لشکر ابن رشید بار دیگر با حمله ای وی را شکست داد، اما عبدالرحمن باز هم موفق به فرار شد و به احساء و قطیف و سپس کویت گریخت.

عوامل ظهور حضرت مهدی (عج)

علایم و نشانه‏هاى ظهور


عوامل ظهور حضرت مهدی (عج)


عوامل ظهور به چیزهایی گفته می شود که زمینۀ ظهور امام زمان (عج) را فراهم می کند و از علل ظهور آن حضرت محسوب می گردند. در بارۀ آن باید گفت: هر چند عامل اصلی ظهور امام زمان (عج) "ارادۀ الاهی" است، ولی

آنچه که انسان ها به عنوان زمینه سازی ظهور، می توانند انجام دهند، ازبین بردن زمینه هایی است که موجب غیبت آن حضرت شده و ایجاد آمادگی در خود است. این آمادگی نیز با انجام وظایف و تکالیفی که بر عهدۀ آنهاست به ویژه تکالیف زمان غیبت مثل: انتظار فرج، دعا، صبر، خودسازی، رشد فکری، اجتماعی به دست می آید. البته این آمادگی باید متناسب با پذیرش حکومت جهانی باشد؛ یعنی عمومیت داشته و گسترده باشد و افکار عمومی برای تأیید و پشتیبانی ایشان مهیا باشند.
هر چیزی که در ظهور امام زمان (عج) نقش دارد و از علل ظهور آن حضرت محسوب می گردند عوامل ظهور محسوب می شوند. در بارۀ آن باید گفت: هر چند عامل اصلی ظهور امام زمان (عج) "ارادۀ الاهی" است، ولی آنچه که انسان ها به عنوان زمینه سازی ظهور می توانند انجام دهند، ایجاد آمادگی در خودشان است؛ چون هر انقلاب و نهضتی که برای هدف معینی به وجود می آید، در صورتی پبروز است که زمینه های آن از هر جهت فراهم باشد، در غیر این صورت انقلاب با شکست روبرو خواهد شد.
قیام امام زمان (عج) از این قاعده مستثنی نیست و در صورتی می تواند پیروز شود که شرایط آن فراهم گردد.[1]
پس آمادگی مردم از علل و عوامل مهم ظهور است؛ یعنی عموم مردم خواستار آن حضرت باشند و افکار عمومی برای تأیید و پشتیبانی ایشان مهیا باشد. به عبارت دیگر باید عوامل اختیاری و قابل تغییر غیبت آن حضرت را بر طرف نمود.
توضیح این که بر اساس آنچه در روایات، در بارۀ عوامل غیبت آمده، برخی از آنها در اختیار ما نیست و قابل تغییر نمی باشد مانند:
1. بیعت کسی بر عهدۀ آن حضرت نباشد.[2]
2. محافظت ایشان از خطر کشته شدن.[3]
3. آزمایش الاهی.[4]
4. علل ناشناخته؛ چنان که بعضی از روایات‏ بیانگر این نکته‏اند که امامان معصوم از علت اصلی غیبت آگاه اند، اما مأمور به بیان آن نیستند. لذا سر بسته و به طور اجمال حکمت‏هایی از آن را بیان کرده‏اند. دلیل این ادّعا روایت عبداللّه بن فضل هاشمی از امام صادق (ع) است که امام به وی فرمود: برای صاحب امر غیبتی است که چاره‏ای از آن نیست. هر مبطلی در آن شک می‏کند. به او گفتم: فدایتان شوم، (غیبت) برای چیست؟ فرمود: برای امری که اجازۀ کشف آن را برای شما نداریم. گفتم: حکمت غیبت او چیست؟ فرمود: حکمت غیبت او همان حکمت غیبت حجت‏های خداوند قبل از اوست. حکمت آن کشف نمی‏شود، مگر بعد از ظهور او. همان طور که حکمت سوراخ کردن کشتی و کشتن پسر و برپایی دیوار توسط حضرت خضر برای حضرت موسی (ع) کشف نشد مگر هنگام جدایی آنها.[5]
روشن است که این عوامل در اختیار انسان ها نیست تا بتوانند تغییر دهند.
اما برخی دیگر از عوامل غیبت قابل تغییر است. چنان که در برخی از توقیعات شریفه به این مسئله اشاره شده است که بی‏وفایی مردم و گناهان آنان زمینه ‏ساز غیبت حضرت حجت شده است.
"اگر خداوند به شیعیان ما توفیق همدلی در وفای به عهدی که بر ایشان است عنایت می‏فرمود مبارکی دیدار ما برای ایشان به تأخیر نمی‏افتاد و در سعادت مشاهده ما با معرفتی شایسته و درست شتاب می‏شد. چیزی ما را از ایشان محبوس نکرده است، مگر اعمال ناخوشایند و ناپسندی است که از آنها به ما می‏رسد".[6]
مضمون این توقیع آن است که بی‏وفایی شیعیان نسبت به عهد و پیمان با آن حضرت موجب طولانی‏تر شدن غیبت و حرمان از وصال شده است. پس همدلی شیعیان در وفای به عهد [آن حضرت] می‏تواند عاملی برای تعجیل در ظهور باشد.[7]
علاوه بر این مطالب باید توجه داشت که مردم در عصر غیبت، افزون بر تکالیف عمومی، در خصوص مسئلۀ غیبت وظایفی بر دوش دارند که با انجام آنها ضمن وصول به اجر و ثواب، گام‏هایی نیز در زمینۀ ظهور برخواهند داشت که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
الف- صبر:
در روایتی امام رضا (ع) می‏فرماید: چه قدر نیکو است صبر و انتظار فرج. آیا نشنیدی این سخن خداوند را که: "فارتقبوا اِنّی معکم رقیب". و این سخن او که: فانتظروا اِنّی معکم من المنتظرین. منتظر باشید من هم با شما در انتظارم. همانا فرج پس از ناامیدی می‏آید و کسانی که قبل از شما بودند صبورتر از شما بودند. [8]
تعبیر "علیکم بالصبر" صراحت دارد، در این که وظیفۀ شیعیان در عصر غیبت، صبر بر فراق است. البته روشن که صبر به معنای استقامت داشتن در اعتقاد و عمل و طی نمودن خط و مکتب آن حضرت است.
ب- انتظار:
هر چند از روایت بالا وظیفه انتظار نیز به خوبی معلوم می‏شود، ولی دربارۀ انتظار باید گفت: پیامبر و ائمۀ اطهار با تأکید بسیار بر این امر پای فشرده‏اند. در روایتی از پیامبر (ص) می‏خوانیم که فرمود: برترین اعمال امت من انتظار فرج است.[9]
علی) ع) در پاسخ کسی که از وی پرسید: کدام عمل نزد خداوند محبوب‏تر است؟ فرمود: انتظار فرج.[10]
امام صادق (ع) می‏فرماید: نزدیک‏ترین حالت بنده به خداوند و راضی‏ترین چیز نزد او این است که هرگاه حجت خدا از آنها پنهان شود و برایشان ظاهر نشود و از آنها پوشیده شود و مکانش را ندانند در این هنگام صبح و شام منتظر فرج او باشند[11].
روشن و بدیهی است که انتظار بر دو قسم است: انتظار تکوینی و انتظار تشریعی.
در انتظار تکوینی، منتظر بودن بیش‏تر به شکل منفی و همراه با سستی صورت می‏گیرد، اما انتظار تشریعی، پویا و همراه با علم و عمل است. مؤید این سخن، کلام امام سجّاد) ع) است که می‏فرماید: منتظران ظهور او برترین اهل هر زمانند؛ زیرا خداوند متعال به آنها عقل و فهم و شناختی عطا فرموده است که غیبت در نزد آنان به منزلۀ مشاهده گردیده است. آنان را در آن زمان به منزلۀ مجاهدان با شمشیر در کنار رسول خدا (ص) قرار داده است. آنان حقیقتا خالصند و شیعیان راستین و دعوت کنندگان به دین خدا در پنهان و آشکارند.[12]
منتظر واقعی در بعد علمی، آن چنان معرفتی دارد که غیبت برای او همانند مشاهده است؛ یعنی در شناخت امام زمان خود، شک و تردید ندارد و در بعد عملی آشکارا و نهان به دعوت و تبلیغ مشغول است.
اگر منتظر منفی دست بر دست می‏گذارد و به بهانه این که کاری از ما ساخته نیست و کاری برای زمینه سازی ظهور نمی‏کند، منتظر مثبت شب و روز بر علم و معرفت و عمل خود می‏افزاید، خود را آمادۀ ظهور می‏نماید، و تلاش دارد تا خود را از سنخ منتظر کند.
چکیدۀ سخن آن که در انتظار مثبت ایمان به غیب، گرایش به عدالت، تنفر از ظلم، اعتراف به حق و دعوت به خیر و صلاح نهفته است.
ج- دعا:
در برخی روایات عمده‏ترین وظیفۀ عصر غیبت را دعا دانسته‏اند. از جمله در توقیع اسحاق بن یعقوب که به وسیلۀ محمد بن عثمان دریافت شده است، فرمود: برای تعجیل در فرج زیاد دعا کنید... .[13]
د- انقطاع:
در روایتی از امام صادق (ع) می‏خوانیم که فرمود: "همانا این امر (ظهور مهدی) نمی‏آید شما را مگر پس از ناامیدی".[14]
در روایت دیگری امام رضا (ع) می‏فرماید: "همانا فرج پس از ناامیدی می‏آید و کسانی که پیش از شما بودند صابرتر از شما بودند"[15].
این بدان معناست که تا انسان چشم امید به قدرت‏های غیرالاهی داشته باشد، عطش عدالت مهدوی در او وجود ندارد و آن گونه که بایسته و شایسته است، مهدی‏جو و مهدی‏خواه نخواهد بود.
شاید به همین جهت یکی از نشانه های آغاز انقلاب امام زمان، فراگیری ظلم و جور در جهان بیان شده است. این مطلب را از دو راه می توان ثابت کرد:
1. پبامبر گرامی فراگیری ظلم و جور را، نشانۀ آغاز انقلاب دانسته و در حدیثی که محدثان اسلامی نقل کرده اند، فرموده است: زمین را پر از قسط و عدل می کند، چنان که از ظلم و جور پرگردد.[16]
2. فشار و اختناق هرگاه از حدّ بگذرد، مایۀ انفجار می گردد. انفجارهای اجتماعی، مانند انفجار های مکانیکی است که در درجۀ معینی از فشار، انفجار رخ می دهد. در حقیقت گسترش فساد به وسیلۀ ضحاکان زمان، انقلاب را نزدیک تر می کند، در نتیجه بذر های انقلاب را آبیاری می نماید، تا لحظه ای که بحران به اوج خود برسد و انقلاب صورت پذیرد. البته ، باید توجه داشت که صرف گسترش فساد کافی نیست، بلکه رشد آگاهی هم در این زمینه لازم است.
مقصود از بالا رفتن سطح آگاهی، این است که انسان ها، به موقعیت و ارج وجود خود پی ببرند و تحمل ظلم و فساد را زندگی ننگین و مرگباری تلقی کنند که شایستۀ مقام انسان نیست. آن گاه با ارزیابی شرایط و امکانات خود و ستم قدرت های طاغوتی، بذر انقلاب را در سرزمین مستعد و آماده بپاشند و از راه های گوناگون، در آبیاری آن بکوشند. ناگفته پیداست، تا زمانی که در توده ها چنین آگاهی پدید نیاید و انسان ها بر ارزش خود واقف نگردند و امکانات خود و طرف را درست نسنجند، انقلاب کوری رخ می دهد که نمی تواند، مصالح مردم را تضمین کند.
به عبارت روشن تر، برای تحقق یک انقلاب، تنها گسترش فساد و یا وجود یک رهبر لایق کافی نیست، بلکه علاوه بر این، آمادگی روحی و فکری لازم است که مردم در موقع مناسب بهای انقلاب را که همان ایثارگری و شهادت در راه هدف است، بپردازند. در غیر این صورت، سستی، تنبلی و اکتفا به وضع موجود، در روح جامعه لانه می گزیند، و اندیشۀ انقلاب به ذهن آنان راه پیدا نمی کند و با تمسک به منطق "موسی به دین خود، عیسی به دین خود"، و یا "هر کس باید گلیم خود را از آب بیرون ببرد"، "من چه کار به کار دیگران دارم" و امثال این جملات، وضع موجود را که توأم با یک نوع راحت طلبی است، بر قیام و انقلاب و تحمّل زندان و شکنجه و قتل و اعدام ترجیح می دهد.[17]
علاوه این که برای تحقق قیام حضرت مهدی (عج)، یک ارتش مهیّا و نیروی ضربتی کارآمد لازم است که پشت سر امام (عج) ایستاده و گوش به فرمان وی باشد. از این جهت باید در جهنم سوزان ظلم و جور و فساد و تبعیض، افراد فداکاری پرورش یابند، تا پیام آور بهار عدالت باشند. این گروه باید به نیروی ایمان و تقوا مجهز گردند، و جانباز و فداکار باشند.
به طور خلاصه، گسترش فساد و ظلم، اگر منجر به "انظلام"؛ -یعنی پذیرش ظلم و ستم- بشود، هیچ گاه زمینۀ قیام علیه آن نخواهد شد. بلکه تنها در صورتی مفید است که مقدمه مبارزه در جهت تحقق عدالت و نیکی باشد. بدیهی است که این مقدمه نیز هیچ گاه عملی نخواهد شد، مگر زمانی که مردم، بدی ظلم را بدانند و در برابر آن، مظاهر صلاح و تقوای فردی و اجتماعی را نیز بشناسند و تنها راه این شناخت، دعوت مردم به سمت صلاح و تقواست.
احادیث فراوانی داریم که گروهی در زمان های مختلف با حرکت های اصلاح گرانه در جوامع بشری، زمینه ساز ظهور حجت خواهند بود. این احادیث در برخی از کتاب ها گرد آمده است.[18]
در این جا به یکی از این احادیث اشاره می کنیم: صاحب کشف الغمة از پیامبر (ص) نقل می کنند که فرمود: "مردمی از مشرق خروج می کنند و برای حضرت مهدی زمینه سازی می کنند".[19]
ه- تقوا و دوری از گناه:
در احادیثی که پیامبر (ص) و ائمۀ اطهار (ع)، وظایف منتظران را معین کرده اند، همه جا سخن از تقوا، ورع، عفاف، صلاح، سداد، دوری از گناه و قرب به خداست. به عنوان نمونه، امام صادق (ع) فرمود: "هر کس خوشنود می شود که از اصحاب قائم (ع) باشد، پس باید منتظر باشد و به ورع و اخلاق نیکو عمل کند، در حالی که منتظر است. اگر چنین شخصی، پیش از ظهور حضرتش بمیرد، اجر او مانند کسی است که زمان ظهور آن حضرت را درک کرده است. پس (در جهت نیکی ها) بکوشید و منتظر باشید. (این انتظار) گوارا باد بر شما ای گروه رحمت شده".[20]
علمای گذشتۀ ما، دربارۀ وظایف و تکالیف منتظران در زمان غیبت، کتاب هایی مستقل نوشته یا فصولی از کتاب های خود را اختصاص داده اند، مانند کتاب "نجم الثاقب" تالیف مرحوم حاج میرزاحسین نوری (متوفی 1327)، دو کتاب "مکیال المکارم" و "وظیفه مردم در زمان غیبت امام زمان (ع)" تالیف مرحوم میرزا محمد تقی موسوی اصفهانی (متوفی 1348). در این کتاب ها و مشابه آنها تنها بر اساس روایات ائمه (ع) به عوامل ظهور و وظایف منتظران اشاره شده است، البته از نظر عقلایی نیز می‏توان گفت: تشکیل حکومت جهانی با آن عظمت و شکوه، به صورت دفعی هر چند محال نیست، اما دلیل عقلی یا نقلی معتبر بر چنین وقوعی نداریم. هر چند ممکن است خود ظهور به دلیل عدم توقیت (بیان نشدن وقت)، به طور "دفعی" و ناگهانی صورت گیرد، اما قطعا نمی‏توان گفت بدون هیچ زمینه‏ای انجام می‏شود.
شهید مطهری می‏نویسد: بعضی از علمای شیعه که به برخی از دولت‏های شیعی معاصر خود حسن ظن داشته‏اند، احتمال داده‏اند که دولت حقّی که تا قیام مهدی موعود ادامه خواهد یافت، همان سلسله مورد نظر باشد.[21]
این سخن بیانگر آن است که علمای شیعه به حکومت زمینه‏ساز عقیده داشته‏اند و این یک امر طبیعی است؛ چرا که وقتی انسان منتظر مهمان عزیزی باشد، سعی می‏کند فضا و مکان و استقبال کنندگان را در حد امکان، با مقام فرد منتظر کاملاً همانند کند. چگونه ممکن است فرد منتظر، در انتظار کسی باشد که به دلیل اجرای عدالت، پیاده کردن احکام الاهی و جلوگیری از فحشا، محکوم دادگاه او و طعمۀ شمشیر وی باشد؟
آیت اللّه مکارم شیرازی، دربارۀ آمادگی‏های لازم برای حکومت جهانی می‏نویسد: برای این که دنیا چنان حکومتی را پذیرا باشد، چند نوع آمادگی لازم است:
1. آمادگی فکری و فرهنگی؛ یعنی سطح افکار مردم جهان آن چنان بالا رود که بدانند مثلاً مسئلۀ "نژاد" یا "مناطق مختلف جغرافیایی" مسئلۀ قابل توجهی در زندگی بشر نیست و تفاوت رنگ‏ها و زبان‏ها و سرزمین‏ها نمی‏تواند بشر را از هم جدا سازد.
2. آمادگی اجتماعی؛ مردم جهان باید از ظلم و ستم و حکومت های موجود خسته شوند، تلخی این زندگی مادی و یک بعدی را احساس کنند و حتی از این که ادامۀ این راه یک بعدی ممکن است در آینده مشکلات کنونی را حل کند، مأیوس گردند.
3. آمادگی‏های تکنولوژی و ارتباطی؛ بر خلاف آنچه بعضی می‏پندارند که رسیدن به مرحلۀ تکامل اجتماعی و رسیدن به جهانی آکنده از صلح و عدالت، تنها با نابودی تکنولوژی جدید امکان‏پذیر است، وجود این صنایع پیشرفته نه تنها مزاحم یک حکومت عادلانه جهانی نخواهد بود، بلکه شاید بدون آن وصول به چنین هدفی محال باشد. سپس می‏افزاید معجزه، استثنایی است منطقی در نظام جاری طبیعت، برای اثبات حقانیت یک آیین آسمانی، نه برای ادارۀ همیشگی نظام جامعه.[22]
4. آمادگی‏های فردی؛ حکومت جهانی قبل از هر چیز نیازمند عناصر آماده و با ارزش انسانی است تا بتواند بار سنگین چنان اصلاحات وسیعی را به دوش بکشد.
این در درجۀ اوّل نیاز به بالا بردن سطح اندیشه، آگاهی، آمادگی روحی و فکری برای پیاده کردن آن برنامۀ عظیم را دارد. منتظر واقعی برای چنان برنامه مهمی نمی‏تواند نقش تماشاچی داشته باشد.[23]

.....................................................
پی نوشت:

[1] ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 294، زمینه‏سازی ظهور حضرت ولی عصر علیه‏السلام، محمد فاکر میبدی.
[2] رک: صافی گلپایگانی، لطف اللّه، منتخب الاثر، ص 334.
[3] رک: بحارالانوار، ج 52، ص 97.
[4] همان، ص 98.
[5] «ان لصاحب الامر غیبة لا بد منها، یرتاب فیها کل مبطل، فقلت له: و لم جعلت فداک؟ قال لامر لم یؤذن لنا فی کشفه لکم، قلت: فما وجه الحکمة فی غیبة؟ فقال: وجه الحکمة فی غیبة وجه الحکمة غیبات من تقدمه من حجج اللّه تعالی ذکره، ان وجه الحکمة فی ذلک لا ینکشف الا بعد ظهوره، کما لا ینکشف وجه الحکمة لمّا أتاه الخضر( علیه‏السلام ) من خرق السفینة، و قتل الغلام و اقامة الجدار، لموسی (علیه‏السلام) الا وقت افتراقها». رک: همان، ص 91، و 113.
[6]«و لو ان اشیاعنا وفقهم اللّه علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا، علی حق المعرفة و صدقها منهم بنا فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نکرهه و لا نؤثره منهم». رک: همان، ج 53، ص 177، و الزام الناصب، ج 2، ص 467
[7] « لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا». در سعادت دیدار ما شتاب می‏شد
[8] «ما احسن الصبر و انتظار الفرج، اما سمعت قول الله تعالی «فارتقبوا انی معکم رقیب» و قوله عزوجل: «فانتظروا انی معکم من المنتظرین، فعلیکم بالصبر، فانه انما یجیی‏ء الفرج علی الیأس و قد کان الذین من قبلکم اصبر منکم».
همان، ج 52، ص 129
[9] «افضل اعمال امتی انتظار الفرج». همان ، ص 122
[10] «ای الاعمال احب الی اللّه عزوجل؟» فقال: «انتظار الفرج». همان
[11] «اقرب ما یکون العبد الی اللّه عزوجل و ارضی ما یکون عنه اذا افتقدوا حجة اللّه فلم یظهر لهم و حجب عنهم فلم یعلموا بمکانه... فعندها فلیتوقعوا الفرج صباحا و مساءً». همان،ص95
[12] «المنتظرون لظهوره افضل اهل کل زمان، لان اللّه تعالی ذکره، اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغیبة عند هم بمنزلة المشاهدة، و جعلهم فی ذلک الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بالسیف، اولئک المخصلون حقا، و شیعتنا صدقا، و الدعاة الی دین اللّه سرا و جهرا » همان،ص 122
[13] «و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم».الاحتجاج ج‏2 ص 471 .
[14] «ان هذا الامر لایأتیکم الا بعد ایاس...، رک: بحارالانوار، ج 52، ص 111.
[15] «فانه انما یجیی‏ء الفرج علی الیأس و قد کان الذین من قبلکم اصبر منکم». رک: بحارالانوار، ج 52، ص 129 و 110.
[16] «یملا الارض قسطاً و عدلا کما مُلئت ظُلما وجورا». الاحتجاج، ج‏1، ص 69.
[17] باید توجه نمود که مدت هاست که فساد، جهان را فرا گرفته است. فساد ابر قدرت ها در بسیاری از مناطق جهان –بویژه آفریقا و آسیا- به شدیدترین وضع رسیده است. از روزی که غرب، اندیشه تسلط بر شرق را در سر پرورانده، هر روز در نقاط مختلف جهان، بر مظالم خود افزوده و میلیون ها نفر را در بند کشیده است. تنها بررسی وضع کشورهای استعمارزدة افریقا و جنوب آسیا سند روشن و گویایی بر این مطلب است.
[18]برای اطلاعات بیشتر ر.ک: کامل سلیمان، روزگار رهای. ؛ ترجمه علی اکبر مهدی پور، ج 2، ص 1034 الی 1062.
[19]کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج 3، ص 267 معجم احادیث الامام المهدی، مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1411 ق، ج 1، ص 387ی،
[20]«من سره ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر. فان مات وقام القائم بعده، کان له من الأجر مثل أجر من أدرکه. فجدوا وانتظروا هنیئاً لکم ایتها العصابة المرحومة». بحارالانوار، 52/140، به نقل از غیبت نعمانی.
[21] ر.ک: مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی، ص 68.
[22] مکارم شیرازی، ناصر، حکومت جهانی مهدی علیه‏السلام ص 80 تا 83.
[23] همان،ص 100

 

علائم ظهور جیست ؟

علامت در لغت عرب به معنای نشانه است. بنابراین منظور از علائم ظهور، نشانه‌هایی است که نزدیک شدن ظهور را نشان می‌دهند. با تحلیل ماهیت علائم ظهور، در می‌یابیم که علائم ظهور، نسبت به ظهور رابطه سببی ندارند یعنی این گونه نیست که به محض تحقق نشانه‌ها و علائم ظهور بگوییم پس ظهور هم حتماً تحقق خواهد یافت، بلکه تنها جنبه اعلام و کاشفیت دارند یعنی تحقق آنها کاشف از این واقعیت است که ظهور نزدیک شده است.
علائم را از جهات مختلفی می‌توان تقسیم بندی نمود.
از جمله می‌توان آنها را به:
1. علائم عادی و علائم غیر عادی و معجزه آسا تقسیم کرد.
2. با توجه به روایات رسیده می‌توان به علائم حتمی و علائم غیر حتمی تقسیم نمود.
3. بالاخره می‌توان به لحاظ فاصله زمانی بین وقوع علامت و تحقق روز موعود به علائم قریب و علائم بعید تقسیم کرد.
آنچه بیشتر از ظاهر روایات به دست می‌آید تقسیم علائم به غیر حتمی یا موقوف و علائم حتمی است. علائم غیر حتمی یا موقوف نشانه‌هایی است که رخ دادن آنها قطعی نیست و ممکن است به دلیل عدم تحقق شرایط و یا ایجاد مانع به وقوع نپیوندند.
و اما علائم حتمی آنهاست که رخ دادن آنها حتمی و قطعی است.
در منابع روایی، بسیاری از رخداد‌های طبیعی و غیر طبیعی و دگر‌گونی‌های سیاسی و اجتماعی به عنوان علائم ظهور، ذکر شده است. بدیهی است که روایات مربوط به این مسئله، مانند سایر مسائل دیگر، از جهت درستی و اعتبار، یکسان نیستند. در میان این روایات، برخی از جهت سند غیر قابل اعتمادند و برخی هم از جهت مضمون و مطالبی که در آن مطرح شده، جای بحث و تامل دارند. بنابراین، نمی‌توان به صرف دیدن یک روایت و بدون بررسی کارشناسانه از جهت سند و دلالت، به آن اعتماد کرد. در میان نشانه‌ها، برخی به عنوان «علایم حتمی ظهور» ذکر شده است.
علائم معروف حتمی، پنج مورد است:
1. خروج سفیانی؛ پیش از قیام حضرت مهدی(ع) مردی از نسل ابوسفیان، در منطقه شام، خروج می‌کند و با تصرف بخش‌هایی از سرزمین اسلام، برای یافتن و کشتن شیعیان جایزه تعیین می‌کند. (بحار الانوار، ج52، ص182).
2. خسف در بیداء؛ خسف، یعنی فرورفتن، و بیداء نام سرزمینی بین مدینه و مکه است. سفیانی که در آستانه ظهور حضرت مهدی(ع) خروج می‌کند، هنگامی که از ظهور ایشان با خبر می‌گردد سپاهی عظیم به مدینه و مکه می‌فرستد و چون به سرزمین بیداء می‌رسند، خداوند آنان را در کام زمین فرو می‌برد و هلاک می‌شوند.
3. خروج یمانی؛ سرداری از یمن قیام می‌کند و مردم را به حق و عدل دعوت می‌کند. خروج یمانی، اجمالاٌ از نشانه‌های ظهور است، هر چند جزئیات و چگونگی قیام وی، روشن نیست.
4. قتل نفس زکیه؛ نفس زکیه، یعنی انسان پاک و بی گناه. در آستانه ظهور حضرت مهدی، جوانی بی گناه، مظلومانه در مسجد الحرام به قتل می‌رسد.
5. صیحه آسمانی؛ منظور از آن، صدایی است که در آستانه ظهور حضرت مهدی، از آسمان به گوش می‌رسد و همه مردم آن را می‌شنوند. محتوای این پیام آسمانی، دعوت به حق و حضرت مهدی است. امام باقر(ع) می‌فرماید:«ندا کننده‌‌ای از آسمان، نام قائم ما را ندا می‌کند. پس هر که در شرق و غرب است، آن را می‌شنود.(الغیبة، نعمانی، ص252).
البته در برخی از روایات، به علائم دیگری نیز اشاره شده است، مانند خورشید گرفتگی در نیمه ماه رمضان و ماه گرفتگی در آخر آن. (الغیبة، طوسی، ص444) و یا طلوع خورشید از مغرب(الغیبة، طوسی، ص435).


سفیانی کیست؟

سفیانی کیست؟
ظهور «سفیانی» همانند ظهور «دجّال» نیز در بسیاری از منابع حدیث شیعه و اهل تسنّن به عنوان یکی از نشانه های ظهور مصلح بزرگ جهانی، و یا به عنوان یکی از حوادث آخر زمان، آمده است. [1]

گرچه از بعضی روایات بر می آید که «سفیانی» شخص معیّنی از آل ابوسفیان و فرزندان او است; ولی از پاره ای دیگر استفاده می شود که سفیانی منحصر به یک فرد نبوده بلکه اشاره به صفات و برنامه های مشخصی است که در طول تاریخ افراد زیادی مظهر آن بوده اند.

از جمله در روایتی از امام علی بن الحسین(علیه السلام) نقل شده:

«امر السّفیانی حتم من اللّه ولایکون قائم الاّ بسفیانی» [2]؛ ظهور سفیانی از مسائل حتمی و مسلّم است: و در برابر هر قیام کننده ای یک سفیانی وجود دارد!»

از این حدیث بخوبی روشن می شود که سفیانی جنبه «توصیفی» دارد نه «شخصی» و اوصاف او همان برنامه ها و ویژگیهای او است و نیز استفاده می شود که در برابر هر مرد انقلابی و مصلح راستین یک (یا چند) سفیانی قد علم خواهد کرد.

در حدیث دیگری از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم:

«انا و آل ابی سفیان اهل بیتین تعادینا فی الله: قلنا صدق الله و قالوا کذب الله: قاتل ابوسفیان رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و قاتل معاویة علی بن ابی طالب(علیه السلام) و قاتل یزید بن معاویة الحسین بن علی(علیه السلام) و السّفیانی یقاتل القائم[3]؛ ما و خاندان ابوسفیان دو خاندانیم که در مورد برنامه های الهی با هم مخالفت داریم: ما گفته های پروردگار را تصدیق کرده ایم و آنها تکذیب کردند. ابوسفیان با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مبارزه کرد; و معاویه با علی بن ابیطالب(علیه السلام); و یزید با حسین بن علی(علیه السلام); و سفیانی با امام قائم مبارزه خواهد کرد.» .

مخالفت سرسختانه سفیانی با اسلام ـ چنان که گفتیم ـ به همین دلیل بود که اسلام تمام پایه هایی را که شخصیّت جهنمی او بر آن قرار داشت ویران می کرد; لذا از هیچگونه تلاش و کوشش برای خفه کردن انقلاب اسلام فرو گذار نکرد. امّا سرانجام در جریان فتح مکّه آخرین سنگر قدرتش فرو ریخت و برای همیشه به کنار رفت و گوشه نشین شد; هر چند دست از تحریکات پنهانی برنداشت

ابوسفیان که سر سلسله سفیانی ها بود مشخّصات زیر را داشت:

1ـ سرمایه داری بود که از طریق غارتگری و غصب حقوق دیگران و ربا خواری و مانند آن به نوایی رسیده بود.

2ـ قدرتمندی بود که از طرق شیطانی کسب نفوذ و قدرت نموده، نقش رهبری احزاب جاهلی را در مکّه و اطراف آن برعهده داشت; و همه شخصیّتش در این دو خلاصه می شد.

پیش از ظهور اسلام برای خود ریاست و حکومتی قابل ملاحظه داشت، امّا پس از ظهور اسلام همه ارکان قدرتش متزلزل گردید، چرا که اسلام دشمن سرسخت همانها بود که قدرت شیطانی ابوسفیانها بر آن قرار داشت; و جای تعجّب نیست که او دشمن شماره یک اسلام شد.

3ـ او مظهر نظام ظالمانه جامعه طبقاتی مکه به شمار می رفت و حمایت بی دریغش از بت و بت پرستی نیز به همین خاطر بود; زیرا بتها بهترین وسیله برای «نفاق افکندن و حکومت کردن» و «تحمیق و تخدیر توده های به زنجیر کشده» و در نتیجه تحکیم پایه های قدرت ابوسفیانها بودند.

مخالفت سرسختانه سفیانی با اسلام ـ چنان که گفتیم ـ به همین دلیل بود که اسلام تمام پایه هایی را که شخصیّت جهنمی او بر آن قرار داشت ویران می کرد; لذا از هیچگونه تلاش و کوشش برای خفه کردن انقلاب اسلام فرو گذار نکرد. امّا سرانجام در جریان فتح مکّه آخرین سنگر قدرتش فرو ریخت و برای همیشه به کنار رفت و گوشه نشین شد; هر چند دست از تحریکات پنهانی برنداشت.

او تمام این صفات را ـ از طریق تربیت و توارث ـ به فرزندش معاویه و از او به نوه اش یزید منتقل ساخت، و آن دو نیز برنامه های پدر را ـ منتها در شکل دیگر ـ تعقیب کردند هر چند سرانجام با ناکامی مواجه گشتند.

ابوسفیان یک مرد به تمام معنی ارتجاعی بود که از جنبش انقلابی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)سخت بیمناک بود; چرا که اسلام طرحی همه جانبه برای دگرگون ساختن آن جامعه عقب افتاده، و به تمام معنی فاسد داشت; طرحی که با اجرای آن محلّی برای زالوهایی همچون ابوسفیان و دار و دسته اش باقی نمی ماند.

و از این جا می توانیم درک کنیم چرا فرزندان و اعقاب او کوشش داشتند رشته های اسلام را پاره کنند و مردم را به آئینهای جاهلی باز گردانند، هر چند در زیر چرخهای آن سرانجام خرد شدند; ولی به هر حال، ضربه های سنگینی بر پیشرفت اسلام و مسلمین وارد ساختند.

در برابر قیام مصلح بزرگ جهانی «مهدی» نیز «سفیانی» یا سفیانیها قرار خواهند داشت که با قدرت جهنّمی شان سعی دارند در مسیر انقلاب راستین مهدی وقفه ایجاد کنند; زمان را به عقب برگردانند یا لااقل متوقّف سازند; از بیداری و برچیده شدن نظامهای ظالمانه طبقاتی به نفع استثمار کنندگان جلوگیری کنند.

تفاوتی که «سفیانی» با «دجّال» دارد شاید بیشتر در این است که دجّال از طریق حیله و تزویر و فریب، برنامه های شیطانی خود را پیاده می کند، امّا سفیانی از طریق استفاده از قدرت تخریبی وسیع خود این کار را انجام می دهد; همانگونه که در اخبار آمده است که او نقاط آبادی از روی زمین را زیر پرچم خود قرار خواهد داد. [4] که نظیر آن را در حکومت ابوسفیان و معاویه و یزید در تاریخ خوانده ایم.

هیچ مانعی ندارد که سفیانی آخر الزمان که در برابر مصلح بزرگ جهانی «مهدی» قیام می کند از نواده های ابوسفیان باشد و شجره نامه و نسبش به او منتهی گردد، همانطور که در اخبار آمده است; ولی مهمتر از مسأله نسب این است که برنامه های او و صفات و مشخّصات و تلاشها و کوششهایش همه مانند ابوسفیان است و روشی همسان او دارد.

این «سفیانی» مانند همه ابوسفیانها و همه سفیانی های دیگر، سرانجام در برابر جنبش انقلاب جهانی مهدی (علیه السلام) به زانو در خواهد آمد و تلاشها و کوششها و نقشه هایش نقش بر آب خواهد شد.

از همه مهمتر آن است که باید مردم «دجّالها» و «سفیانی ها» را بشناسانند. این سفیانی ها گذشته از نشانه هایی که قبلا گفتیم نشانه دیگری نیز دارند که نمونه اش در تاریخ اسلام به روشنی دیده می شود، و آن این که:

صلحا و شایستگان را از صحنه اجتماع کنار می زنند و افراد ناصالح و مطرود را به جای آنها قرار می دهند.

تفاوتی که «سفیانی» با «دجّال» دارد شاید بیشتر در این است که دجّال از طریق حیله و تزویر و فریب، برنامه های شیطانی خود را پیاده می کند، امّا سفیانی از طریق استفاده از قدرت تخریبی وسیع خود این کار را انجام می دهد; همانگونه که در اخبار آمده است که او نقاط آبادی از روی زمین را زیر پرچم خود قرار خواهد داد

«بیت المال» را ـ چنانکه در حکومت دودمان ابوسفیان آمده ـ میان حواشی و طرفداران خود تقسیم می کنند; طرفدار انواع تبعیضها، تحمیق ها و پراکندگیها هستند و با این مشخّصات می توان آنها را شناخت و شناساند.

«دجّالها» صفوف ضدّ انقلابی مرموز را تشکیل می دهند، و «سفیانی ها» صفوف ضدّ انقلابی آشکارا، و هر دو، در واقع یک موضع دارند در دو چهره مختلف، و تا صفوف آنها در هم شکسته نشود تضمینی برای «پیشرفت» و «بقای» انقلاب نیست.

میان شیعه معروف است که او از اولاد عنبسه پسر ابوسفیان است و شاید از این رو آن را عیینه دانسته اند که کلمه عیینه در روایت با عنبسه اشتباه شده است. و در روایتی دیگر که شیخ طوسی آن را روایت کرده است وی را از فرزندان عتبه پسر ابوسفیان یاد می کند.

فرزندان ابوسفیان پنج نفرند: عتبه، معاویه، یزید، عنبسه و حنظله. [5]

«دجّالها» صفوف ضدّ انقلابی مرموز را تشکیل می دهند، و «سفیانی ها» صفوف ضدّ انقلابی آشکارا، و هر دو، در واقع یک موضع دارند در دو چهره مختلف، و تا صفوف آنها در هم شکسته نشود تضمینی برای «پیشرفت» و «بقای» انقلاب نیست
ولی در یکی از نامه های امیرمؤ منان(علیه السلام) به معاویه، بطور صریح آمده است که سفیانی از فرزندان معاویه است.

«ای معاویه، مردی از فرزندان تو، بدخوی و ملعون و سبک مغز و ستمکار و واژگون دل و سختگیر و عصبانی است. خداوند رحمت و مهر را از قلب او برده است دائی های او همچون سگ خون آشام اند. گوئیا من، هم اینک او را می بینم اگر می خواستم او را نام می بردم و توصیف می کردم که او پسری چند ساله است، لشکری به سوی مدینه گسیل می دارد. آنها وارد مدینه می شوند و بیش از اندازه دست به کشتار و فحشاء می زنند در این حال مردی پاک و پرهیزکار از آنها فرار می کند، کسی که زمین را از عدل و داد سرشار خواهد ساخت همانگونه که از ظلم و ستم لبریز شده است و من نام او را می دانم و می دانم که در آن روز چند سال دارد و نشانه اش چیست.»

از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «او از فرزندان خالد پسر یزید پسر ابوسفیان است». [6] و ممکن است جدش عنبسه یا عتبه یا عیینه یا یزید از نسل معاویه پسر ابوسفیان باشد که در این صورت اشتباه، برطرف می شود.

از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است که فرمود:

«اگر سفیانی را مشاهده کنی، در واقع پلیدترین مردم را دیده ای. وی دارای رنگی بور و سرخ و کبود است، هرگز سر به بندگی خدا فرو نیاورده مکه و مدینه را ندیده است می گوید: پروردگارا انتقام من با آتش ‍ است.» [7]

موارد فوق نشانه هایی از سفیانی بود.

پی نوشت ها:

(1) بحارالانوار/ ج 53/ص 182، 190، 192، 206، 208، 209

(2) بحارالانوار/ ج 52/ص182

(3) بحارالانوار/ ج 52/ص 190

(4) بحارالانوار/ ج 52/ ص26

(5) بحارالانوار/ ج 52/ص212

(6) نسخه خطی ابن حماد/ ص75

(7) بحارالانوار/ج52/ص 354


یمانی کیست ؟

پرسش : یمانی کیست و چه نقشی در زمینه ظهور ایفا می کند ؟

او شخصی است که در آخرالزمان خروج می کند. در اخبار آخرالزمان و علائم ظهور حضرت مهدی (ع) مکرر از آن نام برده شده است و در روایت منقول از امام باقر (ع) خطاب به شیعه چنین آمده که: سفیانی و خراسانی و یمانی همزمان خروج می کنند و پرچم او در میان پرچم هایی باشد که در آن زمان برافراشته می گردد. وی بیش از همه به راه حق هدایت می کند، زیرا وی به یار شما (بقیه الله) دعوت می نماید و چون خروج کند، بر هر مسلمانی است که به وی بپیوندد و برکسی جائز نباشد، از فرمان او سر بتابد و هر کس از اطاعت وی سرپیچی کند، اهل دوزخ است؛ چه او مردم را به راه حق و صراط مستقیم می خواند. [1]
در بخش نشانه های ظهور، خروج یمانی از روشن ترین علائم است که بیش از چهارده ماه فاصله با ظهور آن حضرت نخواهد داشت. [2] و در حدیثی آمده است: یمانی از شیعیان امیرالمؤمنین (ع) است. [3]

وی فرماندهی نظامی است که با سپاهی از طرف «یمن» قیام می کند و به سوی عراق می آید؛ چنانکه سفیانی نیز همزمان خراسانی، چنین می کند. خراسانی نیز فرماندهی نظامی است که از ایران به عراق حمله خواهد کرد و با سفیانی شورشگر به نبرد خواهد پرداخت.
امام صادق (ع) فرمودند:
«خروج سه تن: خراسانی و سفیانی و یمانی در یک سال، در یک ماه و در یک روز واقع خواهد شد. [4] در این سه، هدایتگرتر از یمانی نیست که او به حق فرا می خواند.» [5]

--------------------------------------------------------------------------------

[1] سفینه البحار (به نقل از معارف و معاریف، ج 10، ص 617)
[2] روزگار رهایی، ج 2، ص 1023
[3] غیبه نعمانی، ص 163؛ بحارالانوار، ج 52، ص 75

[4] مراد حرکت آن ها به سوی عراق است
[5] بحارالانوار 52: 210، به نقل از کتاب الغیبه، طوسی ره


یزید آخرالزمان(کاوشی در شباهت‌های یزید و سفیانی)

یزید آخرالزمان(کاوشی در شباهت‌های یزید و سفیانی)

در این عالم به جهت نظمی که خداوند متعال در آن قرار داده است بین همه اجزاء و افراد، ارتباط و پیوند تنگاتنگی وجود دارد که اساسی‌ترین پیوند میان ذوات مقدس معصومین ع با تمام هستی از ابتدای خلقت تا پایان تاریخ است و در این میان،

ارتباط ناگسستنی امام حسین ع و حضرت مهدی عج ارتباطی پرمعناست میان این دو امام راز و رمزی است که یاد و نام آنان را همیشه در کنار هم نگه داشته است.[1]

 

و آنچه باعث پیوند و ارتباط بیشتر این دو امام بزرگوار می‌گردد، شباهت عجیب بین دشمنان این دو امام همام است تشابه میان یزید به عنوان چهره شاخص دشمنان امام حسین ع و سفیانی یکی از دشمنان سرسخت امام زمان ع
به همین جهت این مقاله سعی شده است به شباهت‌های میان یزید و سفیانی پرداخته شود و شباهت‌های شخصی و رفتاری این دو در حد امکان بیان گردد.
1. نسب
همانطورکه جد یزید ابوسفیان و جده‌اش هند جگر خوار محسوب می‌شد سفیانی نیز بر طبق روایات از نسل ابوسفیان و همسرش هند جگر خوار می‌باشد
امام صادق ع فرمودند
ما و اولاد ابوسفیانی افراد دو خانواه هستیم دشمنی ما به هم در راه خدا است ما می‌گوئیم خدا راست گفته و آنها می‌گویندخدا دروغ گفته است ابوسفیان با پیامبر9 جنگید و معاویه با علی بن ابی‌طالب ع پیکار نمود و یزید با حسین علی ع جنگید و او را به شهادت رسانید و سفیانی هم با قائم آل محمد ع خواهد جنگید[2]
2. ناپاکی ولادت (زنازاده بودن)
امام حسین ع در سخنانی که در برابر سپاه عمر سعد ایراد کردند در این رابطه فرمودند: هان بهوش باشید که این (یزید) ناپاک‌زاده فرزند ناپاک‌زاده مرا در میان دو انتخاب قرار داده است کشته شدن یا قبول ذلت و چقدر دور است که ما تن به ذلت دهیم[3]
در ارتباط با سفیانی نیز عمر بن ابان کلبی از حضرت صادق ع روایت کرده که فرمود گویا سفیانی (راوی می‌گوید یا رفیق سفیانی) در کوفه شهر شما فرود آمده از جانب او صدا می‌زند هرکس یک نفر از شیعیان علی را بیاورد هزار درهم به او خواهیم داد... آگاه باشید آنروز فقط زنازادگان بر شما حکومت می‌کنند.
3. دین
یزید اگرچه در ظاهر مسلمان بود اما براساس تعلیمات مسیحیت پرورش یافته و به مسیحیت تمایل داشت
یزید از طرف مادر از قبیله بنی کلب بود که پیش از اسلام مسیحی بودند و حال و هوای دوران مسیحیت در سر آنان بود و یزید تا زمان جوانی در این قبیله نزد دایی‌های خود در بادیه پرورش یافت از این‌رو بیش از آن‌که تربیت او اسلامی باشد تربیت مسیحی داشت
درباره دین سفیانی روایات مختلفی وارد شده که دسته‌ای از آنها به مسیحی بودن سفیانی تصریح دارند.
امام علی ع در این‌باره فرموده‌اند:... و خروج سفیانی با پرچمی سبز و صلیبی از طلاست
دستة‌ دیگر از روایات سفیانی را در ابتدا مسلمان می‌دانند که به نصرانیت می‌گرود.
و دسته سوم روایات، دین سفیانی را اسلام معرفی کرده‌اند
در جمع‌بندی میان این روایات و آشتی میان روایات شاید بتوان گفت که سفیانی در ابتدا به ظاهر مسلمان است و در نهایت به آیین مسیحیت می‌گرود انگیزه این گرایش می‌تواند بهره‌گیری از امکانات غرب در رویارویی با حرکت امام مهدی ع باشد[4]
4. مرکز خلافت
همان‌گونه که شام مرکز خلافت یزید بوده است روایات مکان قیام سفیانی را نیز از سرزمین شام می‌داند
امام علی ع فرموده‌اند: سفیانی از شام خروج می‌کند پس اهل شام از او اطاعت می‌کنند[5]
5. دشمنی و کینه‌ نسبت به اولاد پیامبر (ص) و شیعیان
در این رابطه نقل شده وقتی که سرهای مقدس شهیدان کربلا را وارد مجلس یزید ساختند یزید در حالی که با چوب دستی خود بر لب و دندان امام حسین ع می‌زد این اشعار را می‌خواند
.....کاش بزرگان من که در جنگ بدر کشته شده بودند امروز می‌دیدند که قبیلة خزرج چگونه از ضربات نیزه به زاری آمده است[6]
.......من از فرزندان  خندف نیستم[7] اگر از فرزندان احمد (رسول اکرم) انتقام نگیریم[8]
درباره سفیانی نیز در این رابطه جابر جعفی روایت می‌کند که امام باقر ع فرمودند... سفیانی و پیروانش خروج می‌کنند و قصدی جز کشتن و آزار اولاد پیغمبر (ص) و شیعیان آنها را ندارد.[9] کینه و دشمنی سفیانی نسبت به شیعیان به حدی است که عمر بن ابان کعبی از حضرت صادق ع روایت کرده که فرمود گویا سفیانی (راوی می‌گوید یا فرمود رفیق سفیانی) در کوفه شهر شما فرود آمده و از جانب او صدا می‌زند هرکس یک نفر از شیعیان علی را بیاورد هزار درهم به او خواهیم داد کار به آنجا می‌رسد که همسایه همسایه را می‌گیرد و می‌گوید این از شیعیان علی است. سپس گردن او را می‌زند و هزار در هم می‌گیرد[10]
6. اباحه‌گری و تکلیف گریزی
قاضی نعمان مصری می‌نویسد: روزی رسول خدا (ص) به معاویه نظر افکند و فرمود:
امت من چه روز (سختی) از تو خواهد داشت؟و خاندان من از فرزندی که از صلب تو خارج می‌شود روز بدی را در پیش دارد! همان فرزندی که آیات خدا را به استهزا می‌گیرد و آنچه را خداوند از حریم من حرام کرده، وی حلال می‌شمارد[11]
و در ارتباط با سفیانی نیز امیرالمؤمنین ع می‌فرمایند: به خدا سپاه سفیانی به جنایات خود ادامه می‌دهد تا هیچ حرامی نماند جز اینکه حلالش بشمارند، هیچ پیمانی نماند جز اینکه نقض کنند. هیچ خانه‌ای از خشت رخام تا سنگ خام باقی نباشد جز اینکه دامنه ظلم و ستمشان در آن وارد شود[12]
7. حمله به مدینه
پس از حادثه خونین کربلا و آگاهیِ مردم از ماهیت یزید و پلیدی و خباثت وی، قیام و جهاد در مدینه آغاز شد مردم والی مدینه را بیرون کردند و یزید را از خلافت خلع کرده.[13]
و گفتند کسی که قاتل اولاد رسول خدا (ص) و ناکح محارم و تارک صلوة و شارب خمر است لیاقت خلافت ندارد.[14]
یزید که از ماجرا مطلع شد لشکر عظیمی فراهم ساخت و فرماندهی آن را به عهده مردی خونریز به نام «مسلم بن عقبه» گذاشت.
وی حرمت قبر مطهر رسول خدا (ص) را نگه‌ نداشتند و با اسبان خود داخل روضه منوره شدند و مردمی که به قبر مطهر رسول خدا (ص) پناه آورده بودند کشتند تا روضه مسجد پر از خون شد و تا قبر رسول خدا (ص) رسید در این فاجعه از بزرگان مهاجر و انصار هزار و هفتصد تن و از سایر مسلمین ده هزار تن به قتل رسیدند
نظیر آنچه لشکر یزید در حمله به مدینه در فاجعه حرّه انجام دادند برای سپاه سفیانی نیز در روایات نقل شده است
سفیانی پس از حمله به کوفه و تصرف آن از حضور امام مهدی (عج) در مدینه مطلع می‌شود از این‌رو برای دستگیری آن حضرت سپاهی را به سمت مدینه گسیل می‌دارد
سپاه سفیانی برای دستگیری و کشتن حضرت عده زیادی را دستگیر می‌کند و به قتل می‌رساند امام علی ع در این باره می‌فرماید:... سفیانی سپاهی را به مدینه گسیل می‌دارد و آن‌ها کسانی از خاندان پیامبر (ص) بتوانند دستگیر می‌کنند و از بنی هاشم مردان و زنان فراوانی را می‌کشند در این  هنگام مهدی و مبیض به سمت مکه می‌روند[15]
8. امام ستیزی (قصد کشتن امام ع در حرم امن الهی)
سید الشهداء ع روز هشتم ذی الحجه از مکه بیرون آمد زیرا عمرو بن سعید بن العاص با لشکر سنگینی به فرمان یزید وارد مکه شد تا با حسین بن علی ع بجنگد و اگر دست یافت آن حضرت را شهید نماید[16]
امام به برادر خود محمد حنفیه  فرمود برادر من بیم از آن دارم که یزید خونم را در حرم (امن خدا) بریزد و بدین سبب حرمت این خانه شکسته شود[17]
سفیانی نیز بعد از آنکه مطلع می‌شود که حضرت مهدی ع به مکه رفته است سپاهی را برای دستگیری ایشان می‌فرستد اما سپاه سفیانی هرگز موفق نمی‌شوند داخل مکه شوند و در سرزمین بیدا به زمین فرو می‌روند
9. جنایات بزرگ در مدت کم
یزید در مدت کوتاه خلافت خونین که سه سال و چند ماه بیشتر طول نکشید جنایات بزرگی مرتکب شد از میان آنها سه جنایت مهم او فاجعه خونین کربلا، کشتار وسیع مردم مدینه، و آتش زدن کعبه بود. ذهبی در معرفی یزید می‌نویسد یزید ناصبی، خشن، تندخو و بی‌ادب بود مسکرات می‌نوشید و مرتکب منکرات می‌شود دولت وی با شهادت امام حسین ع آغاز و با واقعه حره در مدینه پایان یافت[18]
سفیانی هم بمثابه یزید با وجود آنکه از آغاز قیام او تا کشته شدن بیشتر از 15 ماه طول نمی‌کشد اما جنایات زیادی در این مدت کم انجام می‌دهد
امیرالمومنین ع در این باره فرمودند به خدا سپاه سفیانی به جنایات خود ادامه می‌دهد تا هیچ حرامی نماند جز اینکه حلالش بشمارند هیچ پیمانی نماند جز اینکه نقض کنند، هیچ خانه‌ای از خشت خام تا سنگ رخام باقی نباشد جز اینکه دامنه ظلم و ستمشان در آن وارد شود و مردم در اثر سوء تدبیر و کشورداری آنان دستخوش اضطراب و ناامنی شوند همه مردم اشک حسرت بریزند یک دسته برای تباه شدن دینشان و دسته‌ای دیگر برای تباه شدن دنیایشان[19]


--------------------------------------------------------------------------------
[1] . محمدرضا فوادیان فرات تا فرات، دفتر اول، ص83.
[2] . عبدالعلی محمدی شاهرودی، ترجمه معانی الاخبار، ج2، ص310، باب 392.
[3] . سعید داودی و مهدی رستم نژاد، عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها رویدادها، پیامدها، ص423.
[4] . نصرت الله آیتی، تأملی در نشانه‌های ظهور، ص140‌ـ 138.
[5] . الغیبة نعمانی، باب8، ح14، ص316.
[6] .این بیت از ابیات عبدالله بن زبْغری از دشمنان رسول خدا (ص) است وی اشعاری را پس از جنگ احد و کشته شدن یاران رسول خدا (ص) سرود و در آن آروزکرد که کاش کشتگان ما در جنگ بدر امروز بودند و می‌دیدند که قبیله خزرج چگونه زاری می‌کنند یزید از بیت استفاده کرد و بقیه را خود سرود
[7] . خِنْدِف لقب همسر الیاس بن مضرار بن نزار است که نامش دیلابنت حلدان است فرزند الیاس را به نام همسرش فرزندان خِندِف نامیدند بنابراین خندف از جدّه‌های اعلای قریش و از جمله یزید محسوب می‌شود
[8] . عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها رویدادها، پیامدها، ص112‌ـ 111.
[9] . مهدی موعود، ص1001 ـ‌1000
[10] .همان، ص989.
[11] . عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها رویدادها، پیامدها، ص213.
[12] . کامل سلیمان، روزگارهائی ، ترجمه علی اکبر مهدی‌پور، ص1091.
[13] . عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها رویدادها، پیامدها، ص219.
[14] . تتمة المنتهی، ص38.
[15] . تاملی در نشانه‌های حتمی ظهور، ص169‌ـ 168.
[16] . دکتر محمد آیتی، بررسی تاریخی مدینه تا کربلا، ص238.
[17] . عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، ص350.
[18] . عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، ص223.
[19] . روزگار رهایی، ص1091.

پدیدآونده:محمّد مهدی صمصامی


دجّال


براساس روایات یکی از نشانه‌های ظهور خروج دجال است. که در باره آن آراء و احتمالات مختلفی بیان شده است در ذیل به بررسی این عنوان می‌پردازیم.


«دجّال» در زبان عربی به معنای «آب طلا» و طلا اندود کردن است و به همین علت، افراد بسیار دروغگو که باطل را حق جلوه می‌دهند «دجّال» نامیده می‌شوند.[1]
از روایات استفاده می‌شود، دجّال ستمکاری است که در آخر الزمان، مردم را گمراه خواهد کرد. البته در آموزه‌های هر سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام از آن سخن به میان آمده است. افرادی در هر سه جامعه دینی می‌گویند: دجّال تولد یافته و زنده است.[2]
در برخی روایات از خروج «دجّال» به عنوان نشانة ظهور و در برخی دیگر، از آن، به عنوان یکی از «اَشْراطُ السَّاعَة» (نشانه‌های برپایی قیامت) یاد شده است. این نشانه، در کتاب‌های اهل سنّت بیشتر یکی از نشانه‌های برپایی قیامت دانسته شده است؛[3] ولی در منابع روایی شیعه، بیشتر از آن، به عنوان حادثه‌ای مهّم که مقارن ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف  رخ خواهد داد، یاد شده است.[4]
دجال کیست؟

دربارة دجّال، چند احتمال وجود دارد:
احتمال اول: دجّال نام شخص معیّنی نیست و هر کس که با ادعاهای پوچ و بی‌‌‌اساس و با توسل به حیله‌گری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجّال است. اینکه در روایات، از «دجّال»‌ها‌ی فراوان سخن به میان آمده است، این احتمال را تقویت می‌کند. پیامبر اکرم- فرموده است: قیامت، برپا نمی‌شود، تا وقتی که مهدی از فرزندانم قیام کند. مهدی قیام نمی‌کند، تا وقتی که شصت دروغگو خروج کنند و هر کدام بگویند: من پیامبرم.[5] در روایات، از این «دجّال‌»‌‌ها و دروغ‌گویان فراوان نام برده شده است؛ در بعضی دوازده، در برخی سی ‌و در برخی شصت و یا هفتاد دجال آمده است.[6] از میان ‌این دجال‌ها ‌فردی که در دروغگویی، حیله‌گری و مردم فریبی سرآمد همة دجالان و فتنه‌اش از همه بزرگ‌تر است، نشانة ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف  و یا برپایی قیامت است. بر این اساس، دو نوع دجّال هست: یکی همان دجّال حقیقی و واقعی است که پس از همة «دجّال»‌ها می‌‌آید و دیگر گروهی شیّاد و دروغگو که دست به فریب کاری و گمراهی مردم می‌زنند. پیامبر اکرم- می‌فرماید: «پیش از خروج دجّال، بیش از هفتاد دجّال خروج خواهد کرد.»[7] حقیقت داستان دجّال، بیانگر این واقعیت است که در آستانة هر انقلابی، افراد فریبکار و منافق که معتقد به نظام‌های پوشالی گذشته و حافظ ضد ارزش‌هایند، برای نگه‌داشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همة تلاش خود را به کار می‌‌گیرند و با سوء استفاده از زمینه‌های فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیله‌گری می‌زنند.
در انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف  چنین خطری پیش‌‌بینی شده است. از آنجا که این انقلاب از همة انقلاب‌های تاریخ بزرگ‌تر و گسترده‌تر است، خطر فریبکاران دجّال صفت نیز به مراتب بیشتر و گسترده‌تر است. در آستانة ظهور، آنان همة تلاش خویش را به کار خواهند گرفت که مردم را فریب دهند و آنها را از نتیجة قیام حضرت، دلسرد و ناامید سازند و سرانجام از پیروزی حتمی آن جلوگیری کنند. البته در این احتمال می‌توان گفت: ممکن است یکی از آن دجّال‌ها که صفات زشت در او بیشتر از همه وجود دارد، نشانه‌ ظهور باشد.
احتمال دوم: فردی معیّن و مشخص به نام «دجّال» در دورة غیبت ـ با همان ویژگی‌هایی که برای وی بیان شده است ـ خروج می‌کند و مردم را به انحراف می‌کشاند.
برخی با استناد به بعضی از روایات، او را زنده می‌دانند؛ برای مثال گفته می‌شود که او در زمان حضرت رسول اکرم-زنده بوده و تا هنگام خروج، زنده خواهد ماند.[8] برخی از کتاب‌ها و فیلم‌ها نام «دجّال» برخود دارند. «دجّال» لقب دغل‌بازی است که نزد یهودیان «آرمیلوس» و نزد مسلمانان «صائد‌‌بن‌صید» نامیده می‌شود.[9]
اصل داستان «دجّال» در کتاب‌های مقدس مسیحیان نیز آمده است. در انجیل، واژة «دجّال» بارها به کار رفته و به کسانی که منکر حضرت مسیح علیهم السلام  باشند یا «پدر و پسر» را انکار کنند، «دجّال» گفته شده است: «دروغ‌گو کیست، جز آن که مسیح بودن عیسی را انکار کند؟ آن، دجّال است که پسر و پدر را انکار کند.»[10]
طرفداران احتمال دوم به روایتی استناد کرده‌اند که اصبغ بن نباته از حضرت علی علیهم السلام  پرسید: ای امیر مؤمنان! دجّال کیست؟ آن حضرت فرمود: «دجّال، صائد بن صائد (صید) است. بدبخت کسی است که او را تصدیق کند و خوشبخت آن است که او را تکذیب کند... چشم راستش ممسوح [به هم چسبیده و حدقه ندارد] و چشم دیگرش بر پیشانی است و مانند ستاره صبح می‌درخشد. در آن، نقطه عَلَقه‌ای [خون‌ بسته شده] است که با خون در آمیخته است و میان دو چشمش نوشته است: «کافر‌» و هر خواننده و بی‌سواد آن را می‌خواند. در دریاها فرو می‌رود و آفتاب با او می‌گردد. مقابل او کوهی از دود و عقبش کوهی سپید است که مردم تصور می‌کنند طعام است. در زمان قحطی سختی خروج می‌کند؛ در حالی که بر الاغ سپیدی سوار است. هر گام الاغش، یک میل [حدده 185 متر] است و زمین، منزل به منزل زیر پایش در نوردیده شود. بر آبی نگذرد؛ جز آنکه فرو رود. تا روز قیامت. به آوازی که همة جن و انس و شیاطین ـ در شرق و غرب ـ عالم آن را می‌شنوند، فریاد کند: ای دوستان من! نزد من آیید. منم آن که آفرید و تسویه کرد و تقدیر کرد و رهبری نمود. منم پروردگار شما. دشمن خدا دروغ می‌گوید. او یک چشمی است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود. به راستی که پروردگار شما، نه یک چشم است و نه غذا می‌خورد، نه راه می‌رود و نه زوال دارد و خدا از این اوصاف برتر است. آگاه باشید! بیشتر پیروانش در آن روزگار، ناپاک زاد‌گان‌اند و صاحب پوستین‌های سبز. خداوند تعالی او را در شام بر سر گردنه‌ای که آن را افیق نامند به دست کسی که عیسی علیهم السلام  پشت سرش نماز می‌خواند، هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته باشد، خواهد کشت. آگاه باشید پس از آن، حادثه بزرگ و قیامت کبرا باشد.»[11]
احتمال سوم: مراد از «دجّال» همان سفیانی است که در کتاب‌های اهل سنّت بیشتر با عنوان «دجّال» و در کتاب‌های شیعی با عنوان سفیانی آمده است. البته این احتمال مردود است.[12]
احتمال چهارم: دجّال، کنایه از کفر جهانی و سیطرة فرهنگ مادی بر جهان است. برخی از اهل نظر، این احتمال را تقویت کرده و همة ویژگی‌هایی را که برای دجّال بیان شده، با ویژگی‌های استکبار جهانی برابر دانسته‌اند. «استکبار» به معنای واقعی، دجّال است که خود را قیّم[سرپرست] ملت‌ها می‌داند و با تکیه به ثروت انبوه و قدرت عظیم، در همه جای زمین دخالت می‌کند و همه را به زیر سلطه خویش می‌آورد.[13]
از نکات شگف‌آور و تأمل برانگیز در انبوه روایات شیعه و سنّی، ارتباط تنگاتنگ بین دجّال و یهودیان است. در روایات، بیشتر پیروان دجال یهودی معرفی شده‌اند.[14] در منابع اهل سنّت به صورت عمده، سخن از کشته شدن دجّال به دست حضرت عیسی علیهم السلام  است.[15]و[16]


--------------------------------------------------------------------------------
[1]. ر.ک: لسان العرب، ج4، ص294.
[2]. ر.ک: کنزالعمال، ج12، ص323.
[3]. صحیح، مسلم، باب فی الآیات التی تکون قبل الساعة؛ سنن، ترمذی، ج4، ص507.
[4]. کمال‌الدین و تمام النعمة، ج1، ص 250.
[5]. لاتقوم الساعة حتی یخرج المهدی من ولدی و لایخرج المهدی حتی یخرج ستون کذابا کلهم یقول انا نبی؛ الارشاد، ج2، ص371.
[6]. کنز العمال، ج14، ص200 -198.
[7]. همان، ج14، ص200.
[8]. الغیبة الطوسی، ص 113، ح 86.
[9]. هزاره‌گرایی‌در فلسفه تاریخ مسیحیت، ص26.
[10]. رساله یوحنا، باب2: 18 و 22.
[11]. همان، ص527.
[12].الغیبة الطوسی، ص463.
[13]. تاریخ غیبت کبری، ص536ـ 532.
[14]. کمال‌الدین و تمام النعمة، ج2، ص528.
[15]. تفسیر طبری، ج3، ص 290.
[16]. فرهنگ نامه مهدویت، ص 205 -201.


پدیدآونده:حجت‌الاسلام و المسلین خدا مراد سلیمیان