دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

کتاب الکترونیک مجموعه سوالات


آمارهای منتشره از سوی مسئولان دولتی و نهادهای جامعه مدنی از افزایش میزان طلاق و جدایی در جوامع عربی در سال های اخیر حکایت دارد.

آمارهای منتشره از سوی مسئولان دولتی و نهادهای جامعه مدنی از افزایش میزان طلاق و جدایی در جوامع عربی در سال های اخیر حکایت دارد.
بر اساس آمارهای وزارت دادگستری عربستان درسال 2015، در هر ساعت ، 8 مورد طلاق دراین کشور ثبت می شود که حدود 188 مورد در روز است.
بر اساس این گزارش، این آمارها تفاوت زیادی با آمارهای سال 2014 ندارد، چرا که در سال 2014 نیز، میزان طلاق در هر نیم ساعت، 4 مورد بوده است.
طبق آمارهای وزارت دادگستری عربستان، میزان ازدواج های ثبت شده در سال 2014 به میزان 30 درصد در مقایسه با سال 2013 افزایش یافته و همچنین میزان طلاق های ثبت شده در دادگاه های این کشور نیز در همان مدت زمانی به میزان 22 درصد افزایش داشته است.
کارشناسان علوم اجتماعی معتقدند که شاید یکی از علل طلاق ، سهولت ازدواج دوم برای مرد باشد و یکی دیگر از دلایل طلاق درجوامع عربی، کتک زدن زن توسط مرد و اهانت به او و تعصب های بی جا اعلام شده است.
اما در مصر نیز وضعیت بهتر از این نیست و بنا به اعلام رئیس مرکز کل آمار این کشور در سال 2014 ، حدود 950 هزار مورد ازدواج ثبت شده است، درحالیکه میزان موارد طلاق به 160 هزار مورد رسیده که 35 درصد آن ها در 5 سال اول زندگی روی داده است.
همچنین آمارهای رسمی از افزایش قابل ملاحظه طلاق در میان جوانان در فاصله سنی 25 تا 35 سال حکایت دارد.
بر اساس گزارش جدیدی که مرکز اطلاعات هیات وزیران مصر ارائه کرده است، سالانه حدود یک میلیون مورد طلاق در دادگاه های خانواده در این کشور ثبت می شود.
بر اساس گزارش یاد شده، روزانه 240 مورد طلاق در مصر اتفاق می افتد که به ازای هر ساعت، 10 مورد است. 
همچنین مجموع موارد جدایی و طلاق در سال 2015 به 250 هزار مورد می رسد که در مقایسه با سال 2014 ، 89 هزار مورد افزایش داشته است.
به موجب این گزارش ، مصر که میزان طلاق درآن طی 50 سال اخیر از 7 درصد به 40 درصد افزایش یافته است، درمیان کشورهای جهان رتبه اول طلاق را دارد و تعداد مطلقه ها دراین کشور به سه میلیون نفر رسیده است.
دراین گزارش، یکی از مهم ترین علل جدایی و طلاق طبق گزارش های دادگاه های خانواده و به نقل از مردان و زنان مطلقه، اختلافات دینی و سیاسی میان زوجین، نازایی، ناتوانی مرد در تامین معاش خانواده و نیز توافق نداشتن در روابط جنسی، درگیری های فیزیکی، خیانت به همسر، پایین بودن سن زوجین، دخالت های خانواده ها و کم بودن میزان آگاهی طرفین،  اعتیاد به مواد مخدر و افزایش تعداد سایت های مبتذل در اینترنت بوده است.

طلاق در مسیحیت

طلاق در مسیحیت

در مطالعه ای که داشتم دیدم که مثل اینکه مسیحیها بعد از ازدواج حتی اگر از هم متنفر هم باشند باید حتما همدیگر را تا آخر عمر تحمل کنند این درست است ؟

بر خلاف تورات و عهد قدیم، در انجیل و عهد جدید محدودیت شدید در انجام طلاق مطرح شده و انجیل تنها دلیل طلاق را زنا معرفی کرده است:
"وگفته شده است هر که از زن خود مفارقت جوید ، طلاق نامه ای بدو بدهد. لیکن من به شما می گویم ، هر کس به غیر علت زنا ، زن خود را از خود جدا کند ،باعث زناکردن او می باشد و هر که زن مطلقه را نکاح کند ، زنا کرده باشد. 1"
مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می‌شوند که یکی شدن مرد و زن را نشانهٔ آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می‌شمارند و با طلاق و ازدواج مجدد در زمان حیات همسر مخالفند.2
طلاق، در اِنجیل، حرام شمرده شده است، 3 مگر در وقتی که زنی به مردش خیانت کرده باشد. 4 بیوه زنان نیز مجاز به ازدواج دوباره نیستند. 5 در شریعت مسیح علیه السلام ازدواج به عنوان عقد غیر قابل انحلال شناخته شده و طلاق امکان پذیر نیست. از این رو در کشورهای اروپایی که عموما مسیحی هستند تا دو قرن پیش طلاق وجود نداشت و چون از طرفی دوام بعضی زناشویی ها غیر قابل تحمل بود، از طریق «تفریق جسمانی» اقدام می کردند. یعنی زن و شوهری که به هیج وجه نمی توانستند با هم بسازند در خانه های جداگانه ای زندگی می کردند ولی تمام وظایف و تکالیف زناشویی از قبیل وفاداری به همسر پابرجا می ماند و تنها مرد وظیفه انفاق و زن وظیفه تمکین را نداشت. نه مرد می توانست زن بگیرد و نه زن می توانست شوهر اختیار کند و روابط نامشروع هر یک نیز قابل تعقیب بود. مدت این جدایی سه سال پیش بینی شده بود که پس از آن ناچار به زندگی مشترک بودند.6

لذا ، طلاق با وجود دلایلی نظیر عدم تفاهم فکری و عاطفی زن وشوهر و یا هر دلیل عاقلانه دیگری نظیر عدم توانایی زوج در قیام به تکالیف شرعی خود ، جایز نبوده ، بلکه گناهی بزرگ به حساب می آید. و نه تنها وقوع طلاق حرام و گناه است بلکه ازدواج مجدد زن مطلقه به منزله زنا و گناهی نابخشودنی تلقی شده است.
طبیعتا و خواه ناخواه ، در شرایطی که زن و شوهر تفاهم عاطفی نداشته و یا به دلایل موجه ومنطقی ، قادر به ادامه زندگی مشترک خود نیستند و انجیل نیز به ان ها اجازه طلاق را نداده است ، راه های دیگری به منظور خلاصی از زندگی مشترک انتخاب خواهد شد. از آن جا که تنها مجوز طلاق زناست ، اولین راهی نیز که به ذهن زن و شوهر خواهان طلاق می رسد همین است و حداقلش این است که یکدیگر را به زنا متهم سازند.
فرار و ترک خانه ،اقدام به قتل یا خودکشی نیز از دیگر راه هایی است که در میان زنان و شوهران خواستار جدایی مشاهده می شود.
این هاراه حل هایی است که زن و مرد خواهان طلاق و ممنوع از طلاق در جوامع مسیحی برگزیده اند که بر خلاف تشریع کتاب اسمانی آن هاست . آشکار است که بر این اساس ، راه خروجی از ازدواج ناموفق وجود ندارد مگر با ارتکاب جرائم بزرگ وکوچکی نظیر قتل یا فرار.
بر اساس تعالیم انجیل که می گوید :
امامنکوحان را حکم می کنم و نه من بلکه خداوند که زن از شوهر خود جدا نشود . واگر جدا شود ، مجرد بماند یا با شوهر خود صلح کند و مرد نیز زن خود را جدانسازد.
حتی درصورت جدایی و طلاق نیز زن مطلقه حق ازدواج مجدد را نداشته و دو راه در پیش دارد یا رجوع به شوهر و یا سپری کردن زندگی بدون همدم و همسر.
بحث جواز طلاق فرد بی ایمان در مسیحیت که بعضا مطرح می شود مربوط به ازدواج بین الادیانی است و شامل ازدواج دو مسیحی بایکدیگر نمی شود.

لینک بحث اصلی :
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=24558

1- متی 5 : 31 و 32
2- میشل، توماس، «کلام مسیحی»، حسین توفیقی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۷۷ ص۹۵
3- عهد جدید رساله اوّل به قرنتیان، باب 7، ایات 1011 و اِنجیل مَرقُس، باب 10، ایه 11؛ اِنجیل لوقا، باب 16، ایه 18
4- اِنجیل متّا، باب 19، ایه 9
5- دائرة المعارف کتاب مقدّس، ص 675
6- ر. ک : مجله حدیث زندگی، فروردین و اردیبهشت 1386، شماره 34


قبل از طلاق به این توصیه ها توجه کنید

دید کلی

روز به روز ازدواجهای ناشاد بیشتری به طلاق ختم می‌شوند. حدس و گمانهایی راجع به خاستگاه افزایش نرخ طلاق وجود دارند که عبارتند از: افت اخلاقی ، خودخواهی فزاینده نسل من ، جستجو برای تجارب جدید و ناتوانی آدمیان در ایجاد روابط عمیق. امروزه تحریم‌های اجتماعی در برابر طلاق از بین رفته است. شاید شگفتی واقعی در آن نباشد که نرخ طلاق این چنین افزایش یافته است. شگفتی حقیقی آن است که در دوره‌ای که هزینه‌های متارکه که تا چنین حد کافی کاهش یافته ، تا بدین‌اندازه دیرپا و مقاوم است.

جنبه‌های مختلف طلاق

محققی به نام بوآن اظهار می‌دارد که وقتی ازدواج از هم می‌پاشد، در اثر آن چندین نوع طلاق ایجاد می‌شود:
  • طلاق عاطفی زمانی رخ می‌دهد که ازدواج دستخوشی تباهی می‌شود (اما ممکن است تا بعد از حکم طلاق ادامه یابد.)
  • طلاق قانونی
  • طلاق اقتصادی ، که در رابطه با پول و توافقهای مالی (مانند مهریه) است.
  • طلاق هم والدی ، که در ارتباط با نگهداری و سرپرستی از فرزند ، خانواده‌های تک والدی ، یا حق ملاقات یا فرزندان است.
  • طلاق اجتماعی ، که در زمینه تغییر روابط با جمع دوستان همسر رخ می‌دهد.
  • طلاق روانی ، که در حضور مسائل مربوط به بازیابی خود پیروی فردی و مشکلات مربوط به فکر کردن براساس ضمیر «من» و نه «ما» است.

اثرات طلاق

پس از طلاق ، به دلایل مختلف ممکن است عزت نفس دچار آسیب شود. بسیاری از افرادی که متارکه کرده‌اند خود را شخصی ناپسنده و فاقد توان کافی برای ازدواج مجدد می‌دانند. مردان و زنان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان می‌دهند، با یکدیگر فرق دارند. مردان گرایش به آن دارند که طلاق را به عنوان چیزی به ناگهان رخ کرده است، ادراک کنند. زنان بیشتر احتمال می‌رود که آن را به عنوان نقطه پایانی بر یک فرآیند طولانی قلمداد کنند. به همین خاطر است که زنها کمتر احساسهای منفی را درباره طلاقشان گزارش می‌کنند. طلاق برای زنان تنش‌زاتر و گسلنده‌تر است تا مردان. ممکن است این زنی باشد که تردید کمتری درباره نفس طلاق داشته باشد. اما هم اوست که در برقراری زندگی جدید مشکلات بیشتری خواهد داشت.

آدمیان از لحاظ واکنشی که در برابر طلاق از خود نشان می‌دهند، بسیار متفاوت‌اند، بسیاری از هم می‌پاشند، اما برخی دیگر ، نوعی تعالی عاطفی را تجربه می‌کنند. اگر طلاق را نقطه مقابل ازدواج موفق و خوب تلقی کنیم، در این صورت ، پدیده‌ای غمبار قلمداد خواهند شد. اما برای بسیاری از کسانی که طلاق گرفته‌اند، انتخاب‌هایی که در اختیار واداشته‌اند یا طلاق بوده است و یا یک
ازدواج ناموفق و بد. با در دست داشتن این انتخابها برخی شواهد حاکی از آن است که طلاق می‌تواند شخصا مفید و سودمند باشد. محققین به این نتیجه رسیده‌اند که ممکن است بار آمدن در خانه از هم نپاشیده‌ای که ویژگی آن نزاع و جنجال است، آسیب رسانتر و مضرتر از بزرگ شدن در خانه‌ای باشد که در اثر طلاق فروپاشیده است.

کنار آمدن با طلاق

سازگاری با طلاق به عوامل بسیاری وابسته است: نگرش در مورد ازدواج ناموفق ، شخصیت فرد و محیط اجتماعی. برای کنار آمدن با طلاق ، کمکهای بیرونی از سوی متخصصان بهداشت روانی و گروههای خود یاری متشکل از افراد مطلقه (مانند والدین بی همسر) در دسترس هستند. همچنین حتی هنگامی که طرفین عزم خود را برای طلاق جزم کرده‌اند مشاوره با زوجها می‌تواند مفید واقع شود. برخی از فنون مسئله گشایی و مهارتهای حل تعرضی هم که برای بهبود ازدواجها بکار میروند می‌تواند برای کمک به حل آسیبهای ناشی از جدایی موثر باشد.   

 

طلاق علل و راهکارها  

درسالهای اخیرطلاق به یک روندومعضل مهم اجتماعی تبدیل شده  
  
است ومتاسفانه روزبه روز افزایش می یابدامروزه شاهدازهم گسیختن بسیاری ازپیوندها ی زناشوئی هستیم که دراثراین روندفرزندیافرزندان آنهادراثرعــدم توجــــــه والدین صدمه های روحی وروانی می بیند ساختارعاطفی کودک ازسنین 5-4 ماهگی شکل می گیردواگراین کودک دریک خانواده ای بزرگ شودکه هیچ محبتی نبیندبی شک دررفتارکودک تاثیرمی گذاردکارشناسان براین باورندکه درگیریهاوجنگ وجدالهائی که بین والدین صورت می گیردهیچ وقت ازذهن بچه هابیرون نمی رودویادآوری آن خاطرات تلخ دربزرگسالی ، افسردگـــــی برای اوپدیـــدمی آوردواگرنگاهی به راهروهای دادگاه بیندازیم ویاگذرمان به آنجابیفتدچه بسیارزنان ومردانی می بینیم که بابچه های قدونیم قدومعصوم درراهروهانشسته اند.‏
روانشناسان براین باورهستندکه خانواده هایی که فرزندان آنهادائم درنگرانـــی واضطراب بسرمی برندازسلامت روحی وروانی برخوردارنیستند.اینگونه والدین بایدزیرنظرروانپزشک باشندولی متاسفانه درجامعه مابسلامت روانی کمتراهمیت می دهند.تایک خالی درکنارچشمشان یادستشان ظاهرشودفوری به یک پزشک مراجعه می کنندولی ازسلامت روانی خودوفرزندشان غافل هستند.طلاق به هیچ وجه تنهاراه حل نیست ولی اکثراین زن وشوهرهایی که ازهم جدامی شوندفکر می کنندآخرین راه حل ویاتنهاراه حل است اگرهم روزی زن وشوهری نتواندباهم زندگی کندمنطقی وعاقلانه عمل کنندوبه فرزندانشان توضیح دهندکه ماهردوشمارادوست داریم وبعدازجدائی نیزشمارادوست خواهیم داشت آنهم اگرزمانی که مشکلاتشان به هیچ وجه حل شدنی نباشدوالدین نبایدپیش فرزندانشان ازیکدیگربدگوئی کنندچراکه بااین کارزمینه کینه رادرفرزندبه وجودخواهندآوردمتخصصان معتقدندچنانچه پدرومادرپس ازجدائی هرکدام روابطی صمیمانه وعاطفی بافرزندخودبرقرارسازندبه نیازهاوحوائج وی توجه کرده ودرصددبرطرف کردن آن باشندآسیب جدی متوجه فرزندان نخواهدشد.‏
ازدواجهای خیابانی ودیدن دختروپسردرخیابان وازروی هوس ازدواج کردن بایک کلمه عاشقانه گفتن که دوستت دارم نبایدفریب همدیگررابخورندزندگی که فقط 1روز و2روزنیست زندگی پستی وبلندی زیادداردوبایک کلمه عاشقانه گفتن نمی شودبایکدیگرازدواج کنندگروهی ازاین دخترهاوپسرهابایکباردیدن بادیدن مدولباس همدیگروظاهریکدیگـــرفکرمی کنندکه آنهازندگی خوبی خواهندداشت ازدواج بایدازروی علاقه باشدنه ازروی هوسهای زودگذر چراکه دراین ازدواج هاشعله های هوس بزودی خاموش میشودآنگاه عیب های رفتاری وشخصیتی هم متوجه می شوند( تازه به فکرجنجال ودعواوجدائی می افتنددراین میان فرزندان راقربانی هوسهای زودگذرخودمی کنندفرزندان چنین والدینی اظهارمی کنندکه اگرشمامی خواستیدازهم جداشویدواگرازروزاول بگومگوداشتیدچرابچه دارشدیدچرایک موجودبی گناه رافدامی کنید.
جوانی اظهارمی کندکه من اززمانی که یادم می آیددرخانه مان جنگ وکتک کاری بوده ولی بااین حال ما6خواهروبرادربودیم پدرومادرعزیزاگرشماباهمدیگربه اصطلاح خودتان تفاهم نداشتیدچرابچه دارشدیدآنهم 6تا.‏
پدرم کارگربودومادرم خانه داروزندگی بسیارساده ای داشتیم همه ماکارمی کردیم ازشیشه پاک کنی تاآدامس فروشی تازه شب که بخانه می آمدیم آن نان خالی راهم بایدبادعواوشاجره میخوردیم.
مادری می گویدماازروی تفاهم یااینکه ازهمدیگرخوشمان بیایدباهم ازدواج نکردیم بلکه به اصرارپدرومادرمان باهم ازدواج کردیم هرچقدربه پدرومادرخودگفتیم که ماهمدیگررادوست نداریم آنهاگفتندمگرباشماست مامی گوییم که بایدباهم ازدواج کنیدشمادیگرکارتان نباشدتاموقعی که نامزدبودیم آنهابه اجبارمارابیرون می فرستادندمادرم می گفت اگریکبار، دوبارباهم بیرون بروی مهرش به دلت می نشیندغافل ازاینکه شوهرم بعدهامی گفت که مادرم نیزهمین حرفهارابرای من می گفت مابیرون هم رفتیم رفت وآمدهم می کردیم اماهیچ علاقه ای به همدیگرنداشتیم تااینکه به زورواجبارخانواده هاباهم ازدواج کردیم اماچه ازدواجی یکروزخوش نداشتیم دائم درخانه درگیری ومشاجره است شوهرم خانه نمی آیدمرادرخانه استیجاری ول کرده ورفته بعضی وقتهاهم که خانه می آیدفقط برای این است که مقداری خوردوخوراک می آوردوالدین من بازهم دست ازحرفهایشان برنمی دارندومی گوینداگربچه دارشویدرابطه تان خوب می شودولی مادیگرقصدجدائی داریم ومن دیگرنمی توانم این زندگی راتحمل کنم ویک موجودمظلوم رابدبخت کنم هم اینکه خودم بدبخت شده ام کافی است .‏
پژوهشها نشان می دهدکه افراط وتفریط درروابط دختروپسرقبل ازازدواج هردومشکلاتی رادرآینده فراهم می آورد.چنانچه دختروپسرفقط درمراسم خواستگاری یکدیگرراببیندوبطورظاهری همدیگررابپسندندوجنبه های شخصیتی ، رفتاری ، فکری رادرنظرنگیرند پس ازمدتی مشکلاتی رادرزندگی تجربه خواهندکردواگرهم روابط بی بندوبارداشته وبی توجه به مسائل اخلاقی وفرهنگی طرف مقابل باشندبازهم درآینده مشکلات متعددی خواهندداشت .‏
والدین بابدگوئی ازهم نزدفرزندانشان موجب می شوندتابچه ازدیداریکی ازپایه های اصلی شخصیت رفتاری اش محروم شودودرآینده نیزنسبت به افرادبی اعتمادشودیکی ازعوامل طلاق به تغییرات اجتماعی گسترده تری که درجامعه شکل می گیردمربوط است این واقعیت که امروزه دربعضی ازخانواده ها بطورعام داغ بدنامی به طلاق زده نمی شودباعث افزایش روزافزون طلاق می شودتا اندازه ای نتیجه تغییروتحولات اجتماعی است که بارشدشهرنشینی وصنعتی شدن وبه تبع آن گذرجامعه ازمرحله سنتی به مدرن پدیدمی آیدیکی ازمسائلی که باعث می شودزنان طلاق بگیرندمسئله استقلال اقتصادی زنان است که بتدریج که زنان ازنظراقتصادی مستقل می شوند ایشان به گرفتن طلاق یک نوع منزلت اجتماعی برای آنان تلقی می شودبیشترمیگرددواین امردرپاره ای مواردباعث تشویق زنان به گرفتن طلاق شده است عواملی که درطلاق مؤثرندعامل اقتصاد، فقر، بیکاری شوهر، اعتیاد، داشتن زنان متعدد، ندادن نفقه ، فساداخلاقی ، زندانی بودن شوهر
والـــــدین هرچه سعــــی کنندکه بعدازجدائـــــی کمبودهمــــدیگررابرای فرزندان پرکنندنمی توانندچراچونکه درخانه هرکس جای خوددارددرخانواده هائی که والدین ازهم جدامی شونددربسیاری ازمواردبچه هادچارکمبودعاطفی می شوندوبه احتمال زیاددختران فراری ، کودکان خیابانی وافرادبزهکارومعتادمحصول چنین خانواده هائی است . ‏
درخصوص راههای جلوگیری ازطلاق بررسی هانشان می دهدعدم شناخت صحیح زوجین پیش ازازدواج یکی ازدلائل اصلی وقوع طلاق است برای جلوگیری ازاین امرمشاهده قبل ازازدواج ضروری است اگرجوانان آشنائی کامل ازهمدیگرداشته باشندودراین صورت باهم ازدواج کنندزندگی مشترک پایدارتری خواهندداشت پدیده طلاق ازلحاظ جامعه شناسی پدیده تاثیرگذاربرآسیب های اجتماعی بوده وگسیختگی خانواده رادرپی داردوهمواره درجامعه ای که درحال گذاراست بصورت ناهنجاری اجتماعی درکنارپدیده هایی چون اعتیاد،بیکاری دختران فراری ،بزهکاری ، جرم، وجنایت وفقرفریادمی کشدوهمواره قربانیانی بنام فرزند، زن مرد، حتی جامعه رابه همرا داردزن ومردبایددرکنارهم باشند.درجبهه مقابل هم مردبایدتکیه گاه مطمئنی برای زن باشدبنابه گفته ائمه وقتی زن ومردی ازطلاق صحبت م کنندطلاق آنقدرعمل زشت وناپسنداست که عرش به لرزه می افتدباکوچکترین دعوایاکدورتی فورا" کلمه طلاق رابرزبان جاری نکنیم پیامبراکرم‌‌‌ (ص ) فرمودند.ان الله تعالی یبغض الطلاق (خداوندمتعال ازطلاق بخشم می آید)بلکه به آینده فرزندانمان بیندیشم این فرزندتنهامتعلق بمانمی باشدبلکه متعلق به جامعه است اوفردابایددرجامعه باشداگردعواومشاجره هم داریم پیش فرزندانمان ازاین کاراجتناب کنیم چون این بگومگوهادرنهایت به زیان کودکانمان خواهدبودواودرآینده فردی خشن وعصبانی بارخواهدآمدوالدین بایداین نکته رابدانندکه پرورش دادن فرزندی سالم ، قوی ، اعتمادبه نفس بالاوموفق درگرومحیطی امن ، آرام ، صمیمی درخانواده است پس آموزشهای لازم دراین زمینه ضروری بنظرمیرسدوتوجه به بهداشت روح وروان ضروری است.‏

 

 

 

قبل از طلاق به این توصیه ها توجه کنید

اگر برای جدایی از همسرتان، تشکیل پرونده داده اید، باید مواظب باشید که طوری برخورد کنید که وضعیت آشفته خود را از آنچه که هست بدتر نکنید. شاید فرصتی پیش بیاید که خود شما بتوانید از تقاضای طلاق  صرف نظر کنید. در این میان، چیزهایی که ممکن است در نظر شما بی اهمیت جلوه کند، ارزش زیادی پیدا می کند و حتی ممکن است در زندگی مشترک شما سرنوشت ساز واقع شود.به عنوان مثال:

- ممکن است شما که قصد جدایی از همسرتان را دارید ، برای این که همسر خود را مقصر نشان دهید و دلسوزی و حمایت دوستان و فامیل را به خود جلب کنید، در مورد همسر خود نزد آنان بدگویی کنید. ممکن است در این میان عده ای فرصت طلب و دشمنِ دوست نما بخواهند از این فرصت استفاده کنند و بدی های همسر شما را از آنچه که هست بزرگتر جلوه دهند که این باعث می شود شما بیشتراز همسر خود بیزار شوید و فرار کنید.

اگر احساس کردید که همسرتان پشیمان شده او را مجبور نکنید که در مقابل آشنایان و دوستان اعتراف کند که اشتباه کرده چون ممکن است از فکر زندگی مجدد با شما منصرف شود و از روی لجبازی برای طلاق پافشاری کند.

- ممکن است شما به خاطر وضعیت ناراحت کننده ای که به خاطر درخواست طلاق برای تان ایجاد شده ، خیلی پریشان و ناراحت شوید. این وضعیت ممکن است شما را نسبت به کارهای ضروری و شخصی روزمره بی تفاوت و بی علاقه کند. مثلاً ممکن است میل به غذا خوردن را از دست بدهید و آنقدر گرسنگی را تحمل کنید که دچار ضعف شوید و چون عقل سالم در بدن سالم است وقتی ضعف و گرسنگی غلبه کرد، دیگر فکرتان درست کار نمی کند و در نتیجه نمی توانید برای جدایی خود از همسرتان ، تصمیم درست و خردمندانه ای بگیرند.

- بعضی از زوجین – شاید شما هم جزو این دسته باشید - برای رهایی از  استرس  و ناراحتی به خاطر طلاق ، بدون تجویز پزشک از داروهای خواب آور و مسکن استفاده می کنند که این داروها مسلماً اثر سوء ، بر جسم و اعصاب آنها خواهند داشت.

- حتی ممکن است برخی از شما به جای صحبت با افراد متخصص و آگاه و دلسوز در مورد جدایی از همسر ، ارتباط خود را با دوستان و آشنایان کاهش دهید یا حتی قطع کنید. این انزوا و گوشه گیری به جای این که به شما احساس آرامش بدهد، بیشتر شما را آشفته و مضطرب خواهد کرد. چون وقتی انسان در شرایط دشوار و استرس زا  قرار می گیرد ، رفت و آمد با کسانی که دوستشان دارد و یا قابل اعتماد هستند ، می تواند باعث احساس امنیت و آرامش شما شود.

- معمولاً زن و شوهری که قصد جدایی از یکدیگر را دارند بارها و به طور مکرر با یکدیگر جر و بحث کرده اند و یا بارها دعوا کرده و با یکدیگر قهر کرده اند و چون بعد از هر دعوا یا قهر و آشتی نتوانسته اند یک راه حل مناسب برای مشکل خودشان پیدا کنند، فکر می کنند که زندگی مشترک غیرممکن و بی فایده است. در صورتی که چنین افرادی باید همیشه به یاد داشته باشند که همه دعواها و قهرها لزوماً منجر به طلاق نمی شود. چه بسا ممکن است که اگر با یک فرد با تجربه و متخصص در این مورد صحبت کنید، مشکلات شما رفع شود و از درخواست طلاق پشیمان شوید.

- پای فرزندان بیگناه خود را به معرکه نکشید و آنها را مجبور نکنید که از شما دفاع کنند و به اصطلاح ، گروه بندی نکنید.

- اگر احساس کردید که همسرتان پشیمان شده او را مجبور نکنید که در مقابل آشنایان و دوستان اعتراف کند که اشتباه کرده چون ممکن است از فکر زندگی مجدد با شما منصرف شود و از روی لجبازی برای طلاق پافشاری کند. 

 

اکنون در سطح استان تهران بیشترین نرخ طلاق به ترتیب مربوط به شهرستان های رباط کریم، شهریار و شمیرانات بوده و کمترین نرخ طلاق نیز مربوط به شهرستان های فیروزکوه و دماوند است. معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی استان تهران گفت: عدم دست یابی به بلوغ کامل،‌شایع ترین علت طلاق در میان جوانان است...

اکنون در سطح استان تهران بیشترین نرخ طلاق به ترتیب مربوط به شهرستان های رباط کریم، شهریار و شمیرانات بوده و کمترین نرخ طلاق نیز مربوط به شهرستان های فیروزکوه و دماوند است.

معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی استان تهران گفت: عدم دست یابی به بلوغ کامل،‌شایع ترین علت طلاق در میان جوانان است.

"اسماعیل داغستانی" در گفت و گوی با خبرنگار ایرنا اظهار داشت:در شرایط کنونی، جوانان فاقد بلوغ لازم برای تشکیل یک زندگی مشترک و رفتن به زیر یک سقف، هستند.

وی گفت:‌این مساله باعث می شود تا جوانان نتوانند در مواجه با مشکلاتی مانند بیکاری، مسایل و بحران های اقتصادی، عکس العمل های منطقی و قابل قبولی را از خود نشان دهند.

داغستانی افزود:جوانان در برخورد های ناگهانی با این مسایل، قادر به درک یکدیگر نیستند و نمی توانند صحبت های طرف مقابل را به خوبی دریابند.
بسیاری از آسیب های اجتماعی در جامعه،‌ارمغان پدیده طلاق است.

وی با بیان این مطلب که بسیاری از آسیب های اجتماعی در جامعه،‌ارمغان پدیده طلاق است،اظهارکرد: اکنون در سطح استان تهران بیشترین نرخ طلاق به ترتیب مربوط به شهرستان های رباط کریم، شهریار و شمیرانات بوده و کمترین نرخ طلاق نیز مربوط به شهرستان های فیروزکوه و دماوند است.

وی با اشاره به اینکه عامل مهاجرت در استان تهران برافزایش آمار طلاق بسیار تاثیر گذار بوده است، گفت: خانواده های فقیر بیش از بقیه اقدام به مهاجرت می کنند و این مساله در سطح شهرستان های استان تهران،‌به وضوح مشاهده می شود.

وی گفت:مهاجرت افراد شهرستانی به پایتخت،باعث از هم گسسته شده پیوندهای قمی خانواده ها می شود و فرد بدور از کانون خانواده قرار گرفته و از حمایت لازم برخوردار نیست.

به گفته ی وی موثرترین راه کار پیشگیری از بروز و افزایش طلاق،ارائه آموزش های کاربردی به زوجین قبل از ازدواج است. 

 

 

آیا زمان ظلاق فرا رسیده است ؟

آیا زمان طلاق فرا رسیده است؟زمانهایی در زندگی زناشویی اتفاق می افتد که آنقدر غصه دارتان می کند که به طلاق فکر می کنید. اگر طلاق بگیرید زندگیتان بهتر می شود یا بدتر؟ بچه ها چطور با این موضوع برخورد می کنند؟ بهترین زمان برای اینکه به همسرتان بگویید که طلاق می خواهید چه موقع است؟

وقتی مشکلی در زندگی زناشوییتان پیش می آید این افکار و سوال ها به ذهنتان هجوم می آورند. گاهی اوقات وقتی آن مشکل حل می شود، فکر طلاق ناخودآگاه از بین می رود. اما اگر این افکار ناپدید نشدند و مداوم فکرتان را مشغول کردند چه ؟

وقتی مداوم به طلاق و نتایج آن فکر میکنید، باید زندگی و رابطه تان با همسرتان را به خوبی ارزیابی کنید. یک قدم عقب بروید و ببینید چرا چنین احساسی پیدا کرده اید و چه مدت است که این افکار و احساسات شما را مشغول کرده است؟ آیا چیز خاصی در زندگیتان باعث شده فکر کنید که طلاق تنها راه نجات و تنها تصمیم درست برای شماست؟

طلاق مسئله ای ناگوار است و تصمیم گرفتن برای طلاق را نباید آسان گرفت. اگر هنوز همسرتان را دوست دارید و می خواهید که زندگیتان درست شود، شاید بد نباشد که با مشاور خانواده در این مورد صحبت کنید و ببینید چرا چنین افکاری پیدا کرده اید و راهی برای رضایت بخش تر کردن زندگیتان پیدا کنید.

خیلی وقت ها پیش می آید که فکر می کنید طلاق چاره کار شماست و بعد روز بعدی که از خواب بیدار می شوید همه چیز به نظرتان خوب می آید. پستی بلندی هایی مثل این باید شما را به این فکر بیندازد که چه چیز برایتان اهمیت دارد و زندگیتان چطور می تواند بهتر یا بدتر شود. اگر فکر نمی کنید که همسرتان با شما نزد مشاور خانواده نمی آید، خودتان به تنهایی بروید و از آنها بخواهید که در تصمیم گیریتان کمکتان کنند.

این روزها آمار طلاق به شدت بالا رفته است اما باید فکر کنید که بعد از طلاق چه احساسی خواهید داشت. به این فکر کنید که چه بلایی سر بچه هایتان، خانه تان، و وضعیت مالیتان خواهد آمد.

همه چیز در زندگی شما در زندگی بعد از طلاقتان نقشی خواهد داشت.

اگر تصمیم به ادامه زندگی می گیرید، باید به زندگی که دارید فکر کنید و اینکه جقدر از این زندگی رضایت دارید و احساس خوشبختی می کنید. خیلی از زوج ها به نظر خوشبخت می آیند و وقتی تقاضای طلاق می کنند همه را از تصمیمشان متعجب می کنند. این افراد ظاهر خوبی به زندگی خود می دهند اما پشت درهای بسته همیشه در حال جنگ و جدال با هم هستند.

متاهل بودن می تواند بسیار لذت بخش و در عین حال غیر قابل تحمل باشد.

علائمی که نشان می دهد برای طلاق آمادگی دارید این است که همیشه عصبانی باشید، همیشه با همسرتان جنگ و دعوا داشته باشید، همدیگر را مقصر بدانید، دیگر خانواده خوشبختی نباشید، سر مسائل کوچک و پیش پا افتاده هم بحث و جدل کنید و از این قبیل. راه های زیادی برای تشخیص وخامت زندگیتان هست اما احتیاطات زیادی را هم باید طی این مدت در زندگیتان در نظر داشته باشید.

طلاق فقط به دو طرف ازدواج یعنی مرد و زن تاثیر نمی گذارد. اگر بچه داشته باشید، زندگی برای آنها هم خیلی سخت خواهد شد، البته ممکن است در ابتدا زیاد به ظاهر نیاورند. بعضی از بچه ها ممکن است خودشان را برای آن جدایی مقصر بدانند. اما با این حال باز هم درست نیست که دو نفر فقط به خاطر بچه هایشان با هم بمانند و به زندگی خود ادامه دهند. این همه چیز را بدتر هم خواهد کرد. بچه ها هم درست مثل خودتان یاد می گیرند که با طلاق شما کنار بیایند.

تصمیم نهایی برای طلاق فقط توسط خودتان گرفته می شود و این شما هستید که باید ببینید میلتان به کدام طرف است.

چطور بفهمیم که وقت طلاق رسیده است

همه ما انسانیم، رشد می کنیم، نیازهایمان تغییر می کنند و گاهی اوقات روزگار زوج هایی که زمانی عاشق و معشوق بودند را از هم جدا می کند. فهمیدن اینکه کی وقت طلاق رسیده است کار سختی است. راه های زیر به شما برای گرفتن این تصمیم بزرگ کمک می کند.

دستورالعمل ها

قدم 1: بدانید که وقت رفتن رسیده است و اگر احساس می کنید که در زندگی زناشویی به شما ظلم می شود—چه فیزیکی و چه فکری—یا سلامت عمومی شما به خاطر رفتار همسرتان به خطر افتاده است از دیگران کمک بگیرید. اعتیاد به موادمخدر و الکل، کتک زدن، فحاشی، اعتیاد به قمار و مشکلات زیاد بخش دیگر با گذشت زمان روز به روز بدتر می شوند. اگر احساس می کنید که همسرتان می تواند روزی بهبود پیدا کرده و به وضعیت عادی برسد، با همه وجود از او حمایت کنید اما نه با جنگ و دعوا. درغیر اینصورت باید به این نتیجه برسید که طلاق سالمترین راه ممکن برای شماست.

قدم 2: اگر دلیل شما برای جدایی هیچگونه از موارد سوءاستفاده که در بالا عنوان شد نیست، نزد مشاور خانواده بروید. بسیاری از متخصصین می گویند اگر یک زوج با صداقت سعی کنند با مشاوره خانواده زندگیشان را حفظ کنند اما هنوز هم بعد از یک سال برای جدایی شک و شبهه در ذهنشان باشد، ممکن است در آن زمان به این نتیجه برسند که طلاق بهترین راه برای هر دو آنهاست.

قدم 3: از خودتان بپرسید که آیا به خاطر فرزندانتان به زندگی زناشوییتان ادامه می دهید یا خیر. بااینکه بسیاری از زوج های مشکل دار به خاطر فرزندانشان به زندگی با هم ادامه می دهند اما انرژی منفی، جنگ و دعواهای پدر و مادر و ناخوشنودی کلی والدین به بچه ها هم سرایت خواهد کرد. بااینکه خیلی ها با این نظر موافق نیستند اما اگر بچه هایتان تنها دلیل با هم بودن شما هستند بهتر است بدانید که پدر و مادر خوشبخت اما جدا از هم بسیار سالمتر از پدر و مادر ناخوشنود زیر یک سقف است.

قدم 4: نگاهی دقیق به خودتان بیندازید و رفتارهای خودتان را در مشکل بسنجید. از همسرتان هم بخواهید که همین کار را بکند و فکر کنید که چه چیزهایی باید تغییر کند و صادقانه بپذیرید که آن تغییر ممکن است یا نه. اگرهر دو شما بتوانید اشتباهات خودتان را تشخیص داده اید اما برای التیام بخشیدن به رابطه تان میلی به قدم برداشتن ندارید، بهترین راه برایتان جدایی است.

قدم 5: زخم هایی را پیدا کنید که قابل التیام نیستند. ببینید چطور این آسیب ها پدید آمده اند و چرا قابل درمان نیستند. گاهی اوقات خیانت، دروغگویی، بی اعتنایی، سوءاستفاده، اعتیاد و از این قبیل را می تواند کلامی بخشید اما قلبتان برای همیشه شکسته می ماند و دیگر نمی تواند اعتماد کند. احساس گناه، عصبانیت، خشم و بی اعتمادی هیچوقت از بین نمی روند و سرپوش گذاشتن بر آنها برای حفظ زندگی فقط هر دو شما را بیچاره تر خواهد کرد.

قدم 6: اجازه بدهید که آسیب ببینید، بترسید، احساس افسردگی کنید و حتی تنها شوید. اما اجازه ندهید ترس از این احساسات تنها دلیل شما برای ادامه زندگی با همسرتان باشد. گاهی ماندن در رابطه های ناسالم فقط به این دلیل که به آن عادت کرده اید راحت به نظر می رسد اما هرچه مدت بیشتری در یک زندگی ناکام بمانید خودتان را عمیق تر در آن چال می کنید. خودتان را رها کنید و بدانید که بعد از فرونشستن طوفان هم شما و هم همسرتان خواهید توانست دوباره از زندگی لذت ببرید، حتی اگر اینبار جدا از هم باشد.



پرسش :    حق مسکن از سوی همسرم به من واگذار شده و در دفتر اسناد رسمی نیز ثبت شده است ولی در سند ذکر شده این اقرار نامه است و فقط در نفس اقرار می‌باشد. سوالم این است آیا این اقرار نامه سند محکمی برای من محسوب می‌شود یا خیر ؟ آیا طبق این سند هرجا من تعین کنم همسرم همانجا باید زندگی کند ؟
پاسخ:   اقرار نامه اخذ شده از همسرتان دارای اعتبار و قانونی می‌باشد و مشکلی ندارد. بله، طبق این اقرارنامه محل اسکان را به عهده شما گذاشته و شما تصمیم گیرنده هستید که در کجا زندگی کنید. در صورتی که همسرتان به تعهد خود عمل نکند شما می‌توانید طبق همان اقرارنامه، اعمال حق نمایید.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    آیا زنی که نفقه و مهریه‌اش را بگیرد همسرش می‌تواند ازدواج مجدد کند؟
پاسخ:   مرد باید ابتدا عدم تمکین همسرش را به دادگاه اثبات کند و بعد از آن دادخواست اذن ازدواج مجدد بدهد تا بررسی شود، لیکن بر اساس بند 12 عقدنامه که توسط مرد در قباله ازدواج به امضاء رسیده است در صورت ازدواج مجدد، همسرش طبق این وکالت اعطایی حق طلاق را خواهد داشت.
--------------------------------------------------------------

پرسش:    اگر مهریه خانمی مشخص نشود نمی‌توانند طلاقش بدهند؟
پاسخ:   در رای صادر شده در مورد طلاق، در خصوص تمام حقوق مالی زوجه اعم از نفقه معوقه، زمان عده، مهریه به صورت پرداخت یکجای نقدی یا به طور اقساط، اجره‌المثل و یا نحله تصمیم لازم گرفته می‌شود.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    آیا با پرداخت قسمتی از مهریه و یا اولین قسط مهریه، حق حبس از بین می‌رود؟
پاسخ:   در این مورد نظرات مختلفی وجود دارد و لیکن روال حاکم، دختر تا اتمام و دریافت کلیه مهریه‌اش حق حبس را دارد.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    آیا در ازدواج دائمی که مهریه تعیین نشده باشد، می‌توان مهریه تعیین کرد؟ نحوه تعیین آن به چه صورت است؟
پاسخ:   بله، در ازدواج دائم به هر دلیلی مهر تعیین نشده باشد بعد از عقد، طرفین می‌توانند مهریه را به تراضی معین کنند و اگر قبل از تراضی بر مهر معین بین آنها نزدیکی واقع شود زوجه مستحق مهرالمثل خواهد بود که برای تعیین آن باید حال زن از حیث
پرسش :    آیا در طلاق شیربها نیز پس داده می‌شود؟
پاسخ:   در صورتیکه شیربها به عنوان مهریه حاضر باشد و یا شرط ضمن عقد آمده باشد نمی‌توان شیربها را پس گرفت و لیکن اگر با پول شیربها برای خانم جهیزیه تهیه شده باشد، جهیزیه جزء اموال مرد محسوب می‌شود و باید آن را پس داد.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    آیا به نرخ روز بودن مهریه زن باید حتماً در عقدنامه ذکر شود؟
پاسخ:   خیر، در صورت درخواست خانم، به نرخ روز محاسبه می‌شود.
--------------------------------------------------------------
پرسش:    اگر زن درخواست مهریه کند و مرد عمداً ‌پرداخت نکند، زن می‌تواند تمکین نکند؟
پاسخ:   خیر، اگر زن از همسرش تمکین خاص (زناشویی) داشته‌ دیگر نمی‌تواند تمکین را منوط به پرداخت مهریه نماید. در خصوص مهریه هم پس از مطالبه مهریه توسط زن، دادگاه بررسی‌های لازم را انجام می‌دهد و حکم به پرداخت نقدی و یا قسطی مهریه می‌کند و مرد در صورت توانایی مالی نمی‌تواند عمداً از پرداخت مهریه شانه خالی کند.
--------------------------------------------------------------
پرسش:    مدت 4 ماه است که زندگی مشترک را شروع کرده‌ایم. در دوران عقد نفقه خود را مطالبه و حکم قطعی هم صادر شد ولی آن زمان به اجرا نگذاشتم آیا الان با توجه به گذشت زمان می‌توان آن را به اجرا بگذارم؟ غیر از نفقه معوقه و مهریه چه چیز دیگری را می‌توانم از همسرم مطالبه کنم؟ آیا نصف دارایی همسرم نیز به من تعلق می‌گیرد؟ آیا اجرت المثل را هم می‌توانم بگیرم؟
پاسخ:   بله، شما می‌توانید به شعبه مربوطه مراجعه کنید و حکم خود را به اجرا بگذارید. در خصوص نصف دارایی همسرتان، زمانی که همسرتان بخواهد شما را طلاق دهد با رعایت شرائط مندرج در عقدنامه به شما تعلق می‌گیرد. اجرت المثل خانه‌داری هم دارای قاعده‌ای خاص است زمانی که شما به دستور همسرتان به کارهای خانه‌داری بپردازید و قصد تبرع (رایگان) نداشته باشید که البته این موضوع با نظر قاضی مربوطه به اثبات می‌رسد. اگر چنین شرایطی را نداشته باشد یا اثبات نشود قابل وصول نیست.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    دختر باکره‌ای که مهریه‌اش عندالاستطاعه می‌باشد می‌تواند از حق حبس استفاده کند؟
پاسخ:   در مهریه عندالاستطاعه مرد باید توانایی مالی پرداخت مهریه را داشته باشد، لذا در این نوع مهریه اگر زوج توانایی پرداخت نداشته باشد حق حبس برای خانم وجود ندارد.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    برای اینکه جهیزیه‌ام را برگردانم چه کار باید بکنم؟
پاسخ:   شما باید با در دست داشتن مدارک شناسنامه، کارت ملی، عقدنامه و لیست لوازم جهیزیه که همسرتان و شهود امضاء‌کرده‌اند به دادگاه خانواده مراجعه و دادخواست استرداد جهیزیه را بدهید چنانچه ممکن است شوهرتان اقدام به تخریب یا فروش جهیزیه شما نماید می‌توانید تقاضای صدور قرار تامین خواسته را هم از دادگاه بخواهید.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    آیا زن می‌تواند مهریه خود را از پول دیه تقاضا کند؟
پاسخ:   بله می‌تواند، قبل از تقسیم دیه بین وراث دیون متوفی که از جمله آن مهریه می‌باشد از دیه کسر می‌شود و بعد تقسیم می‌گردد.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    آیا دادگاه این اجازه را دارد که بر اثر دادخواست مرد مهریه زن را قسط بندی کند بدون امضاء زن و بدون حضور زن حکم طلاق غیابی بدهد؟
پاسخ:   بله، با توجه به اینکه طبق قانون و شرع، طلاق به دست مرد است و چنانچه زن علیرغم اخطاریه‌های دادگاه در جلسه دادگاه حاضر نشود، قاضی طبق قانون به پرونده رسیدگی می‌کند و در پرونده طلاق کلیه حقوق مادی زن از جمله مهریه تعیین تکلیف می‌شود و در صورت عدم توانایی مالی مرد جهت پرداخت مهریه و محرز شدن آن برای دادگاه قاضی مهریه را قسط‌بندی می‌کند.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    شرایط تعیین داور در دادگاه خانواده چیست؟
پاسخ:   طبق قانون داور باید مسلمان، متاهل، معتمد، عدم شهرت به فسق و فساد وآشنایی نسبی به مسائل شرعی،خانوادگی و اجتماعی داشته باشد و حداق سنش 40 سال تعیین شده است.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    آیا می‌توان وکالت بلاعزلی که برای طلاق داده‌ایم را باطل کنیم؟
پاسخ:   خیر، باتوجه به اینکه وکالت، بلاعزل است، دیگر نمی‌توان آن را باطل کرد مگر با توافق مجدد موکل و وکیل
پرسش :    برای من نامه دادخواست اعسار آمده، حالا می‌خواهم اثبات کنم که همسرم دارایی دارد، چطور می‌توانم این کار را انجام دهم؟
پاسخ:   ابتدا باید ذکر کرد که داشتن یک خانه و یک ماشین در حد متعارف و شئون مرد، جزء مستثنیات است و لیکن جهت اثبات دارایی همسرتان اگر غیر از موارد بالا اموال دیگری داشته باشد به دادگاه معرفی کنید.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    سوء رفتار شوهر نسبت به زن چگونه ثابت می‌شود و چه چیزهایی جزء سوء رفتار حساب می‌شود؟
پاسخ:   سوء رفتار در مقابل حسن معاشرت است که مورد تاکید قانونگذار در ماده 1103 قانون مدنی است. آزارهای جسمی و روحی به نحوی که عرفاً‌ غیرقابل تحمل باشد از مصادیق سوءرفتار است و تشخیص آن به نظر دادگاه است و هر یک از آنها باید با دلائل شرعی و قانونی به دادگاه ارائه شود و صرف ادعا پذیرفته نیست.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    اگر خانمی زندگی‌اش را ترک کند و برای ایشان اظهارنامه هم فرستاده شده باشد ولی برنگردد، آیا مرد می‌تواند ازدواج مجدد داشته باشد یا اینکه باید اجازه دادگاه را داشته باشد؟
پاسخ:   باید از دادگاه اجازه بگیرد در غیر اینصورت همسر اول می‌تواند با توجه به شرط ضمن عقد مندرج در سند ازدواج، طلاق بگیرد.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    در ازدواج موقت اگر مدت قید نشود، در عقد نکاح چه تاثیری دارد؟ آیا آن را باطل می‌کند یا اینکه عقد موقت را به دائم تبدیل می‌کند؟
پاسخ:   طبق مواد 1075 و 1076 قانون مدنی عقد موقت بدون ذکر مدت باطل است.
پرسش :    در صورتیکه زن برای طلاق اقدام کند آیا مهریه به او تعلق می‌گیرد یا خیر؟
پاسخ:   اگر دلیل شما برای طلاق مربوط به شروط 12 گانه عقدنامه باشد در صورت توانایی در اثبات آنها می‌توانید مهریه خود را درخواست کنید، مگر در صورتی که دلیل محکمه پسندی برای طلاق نداشته باشید که در اینجا باید با همسرتان به توافق برسید و ممکن است همسرتان در صورت بخشیدن مهریه حاضر به طلاق دادن شما شود.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    می‌خواستم بپرسم آیا دادگاه می‌تواند طلا و جواهرات و خریدهایی که داماد برای عروس کرده را به داماد برگرداند، چطور باید از قاضی این را بخواهیم؟
پاسخ:   اگر شما دادخواست طلاق داده باشید از قاضی پرونده درخواست نمایید به این موضوع رسیدگی نماید، در غیر این صورت دادخواست جداگانه تنظیم نمایید. لازم به ذکر است در صورتیکه عین هدایا موجود باشد می‌توانید آنها را پس بگیرید.
--------------------------------------------------------------
پرسش:    با توجه به تامین خواسته در خصوص مهریه از طرف همسرم، مبلغ واریزی اینجانب به حساب مسکن مهر توقیف شده است. با توجه به نامه اجرای احکام به تعاونی مسکن هرگونه واریز پولی مسدود می‌گردد، در ضمن مهریه همسرم قسطی شده بود و بنده الزام به تمکین ایشان را گرفته‌ام ولی ایشان مراجعت ننموده است.
پاسخ:   با توجه به اینکه مبالغ واریزی شما به صندوق مسکن مهر هنوز در مرحله وجه نقد است و به مسکن تبدیل نشده است، لذا همسرتان می‌تواند طبق قانون آن را توقیف نماید. دیگر اینکه هر چند مهریه همسرتان قسطی شده است و لیکن هر زمان همسرتان مالی را از شما به دادگاه معرفی نماید که جزء مستثنیات نباشد می‌تواند آن را نیز توقیف نماید. در خصوص رای الزام به تمکین نیز از زمان ترک زندگی دیگر به ایشان نفقه‌ای تعلق نمی‌گیرد.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    همسرم زنی را صیغه کرده، آیا برای گرفتن زن صیغه ای اجازه زن اول لازم است یا خیر؟
پاسخ:   اگر همسر شما ازدواج مجدد کرده و آن را ثبت نکرده باشد جرم است، و در صورتیکه شما و همسرتان شرائط عقدنامه را امضاء کرده باشید ازدواج مجدد ایشان بدون اجازه شما باعث حق اعمال وکالت در طلاق برای شما خواهد شد و می‌توانید حق و حقوق خود را نیز مطالبه کنید.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    کسی که حکم عدم تمکین برایش صادر شده و تجدیدنظر هم رفته و محکوم شده باشد، باز هم اگر اجرا بگذارد به او نفقه تعلق می‌گیرد یا خیر؟
پاسخ:   هر زمانی که زن اعلام آمادگی تمکین نمود از آن زمان به ایشان نفقه تعلق می‌گیرد.
--------------------------------------------------------------
پرسش:    چه موقع زن می‌تواند جهزیه‌اش را از خانه مرد خارج کند؟ قبل از اینکه شکایتی در دادگاه کرده باشد می‌تواند جهیزه‌اش را ببرد و بگوید از قاضی حکم داشته است؟
پاسخ:   زن مالک جهیزیه خود می‌باشد و لیکن اگر با مقاومت مرد روبرو شود می‌تواند به دادگاه دادخواست استرداد جهیزیه ارائه نماید و اگر احتمال فروش یا جابجایی آنها را بدهد می‌تواند ابتدا درخواست قرار تامین نماید.
پرسش :    چه موقع زن می‌تواند جهزیه‌اش را از خانه مرد خارج کند؟ قبل از اینکه شکایتی در دادگاه کرده باشد می‌تواند جهیزه‌اش را ببرد و بگوید از قاضی حکم داشته است؟
پاسخ:   زن مالک جهیزیه خود می‌باشد و لیکن اگر با مقاومت مرد روبرو شود می‌تواند به دادگاه دادخواست استرداد جهیزیه ارائه نماید و اگر احتمال فروش یا جابجایی آنها را بدهد می‌تواند ابتدا درخواست قرار تامین نماید.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    از لحاظ قانونی مردی که می‌خواهد زنش را طلاق دهد چه حقوقی را باید به زنش پرداخت کند؟
پاسخ:   باید کلیه حقوق مالی و غیرمالی همسرش از طریق دادگاه مشخص ‌شود، از جمله مهریه، نفقه، نفقه زمان عده، جهیزیه، اجرت‌المثل خانه‌داری، وضعیت حضانت فرزندان مشترک، نفقه فرزندان، زمان ملاقات با فرزندان و...
--------------------------------------------------------------
پرسش :    محل ازدواج ما تهران بوده است و محل زندگیمان قم می‌باشد، همسرم در تهران شکایت کرده و از آنجا دادخواست مهریه داده است، آیا این کار ایشان صحیح است یا اینکه ایشان باید در قم شکایت می‌کردند و از اینجا اقدام می‌کردند؟
پاسخ:   مهریه ناشی از عقد نکاح است، و می‌تواند هم در محل اقامت خوانده اقامه شود و هم در محل وقوع عقد، به استناد ماده 13 قانون آیین دادرسی مدنی، بنابراین دادخواستی که همسرتان داده است بلامانع می‌باشد.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    آیا برای گرفتن طلاق رضایت پدر و مادر هم شرط است یا خیر؟
پاسخ:   خیر، لکن بهتر است در این مورد از پدر و مادر و یا مرکز مشاوره راهنمایی بگیرند.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    بنده به علت اختلاف با همسرم تقاضای طلاق داده‌ و منزل را ترک کرده‌ام ، با توجه به اینکه هنوز از همسرم جدا نشده‌ام می‌توانم منزل جدا اجاره کنم و سر کار بروم ؟ آیا نیازی به حکم دادگاه هست یا خیر؟
پاسخ:   تا زمانیکه شما قانوناً و شرعاً از همسرتان طلاق نگرفته‌اید نسبت به اشتغال و ... باید از ایشان اجازه بگیرید، مگر اینکه کارفرمای مورد نظر شما این اجازه نامه را از شما نخواهد.
پرسش :    اگر جد پدری نفقه نوه‌اش را ندهد می‌توان برای دریافت نفقه زمان گذشته اقدام کرد؟
پاسخ:   اگر از دادگاه رأی اذن استقراض نفقه فرزند داشته باشید می‌توانید هزینه‌هایی که برای فرزندتان کرده‌اید از پدربزرگش دریافت کنید. نفقه فرزندی که پدرش فوت کرده است در صورت داشتن جد پدری و بر فرض توانایی مالی او بر وی واجب است.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    فرمول محاسبه مهریه خانم‌ها در رابطه با گذشت زمان به نرخ روز به چه صورت است؟
پاسخ:   بر اساس فرمی که از طرف بانک مرکزی اعلام می‌گردد، شاخص سالیانه بهای کالا و خدمات را تقسیم بر شاخص سال وقوع عقد کرده و جواب آن را در مهریه ضرب می‌کنیم.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    آیا مرد می‌تواند مانع از رفتن زن به خانه پدر و مادرش شود؟
پاسخ:   طبق قانون و شرع، زن جهت خروج از منزل مگر در مواقع خاص، باید از همسرش اجازه بگیرد. ولیکن مسئله مورد پرسش بین فقهای عظام اختلافی است، بعضی از فقهای عظام تفصیل قائل شده‌اند به اینکه فرد تنها در مواردی که منافی حق شوهر است می‌تواند اجازه خروج ندهد لکن اگر زن زمانی بیرون رود که منافی حقوق شرعی مرد نباشد اشکال ندارد از جمله اینکه او خانه نباشد و نیازی به وی نداشته باشد و بعضی از فقها به طور کلی هر خروجی را مستلزم اجازه می‌دانند. و برخی به طور خاص خروج زن را برای دیدار اقوام نزدیک از جمله پدر و مادر از موارد جواز می‌شمارند.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    اگر زن نداند که مرد چه اموالی دارد (غیر از منزلی که در آن زندگی می‌کند و ماشینی که دارد) و نتواند به دادگاه معرفی کند مهریه او به چه صورت پرداخت می‌شود؟
پاسخ:   در صورتیکه مرد اعسارش به دادگاه ثابت شود، مهریه زن قسط‌بندی می‌شود ولیکن زن هر وقت از ایشان اموالی پیدا نماید می‌تواند به اجرای احکام معرفی کند تا نسبت به دریافت نقدی مهریه اقدام شود.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    آیا در طلاق شیربها نیز پس داده می‌شود؟
پاسخ:   در صورتیکه شیربها به عنوان مهریه حاضر باشد و یا شرط ضمن عقد آمده باشد نمی‌توان شیربها را پس گرفت و لیکن اگر با پول شیربها برای خانم جهیزیه تهیه شده باشد، جهیزیه جزء اموال مرد محسوب می‌شود و باید آن را پس داد.
پرسش:    آیا شیربها و طلاهایی که در دوران عقد برای زوجه خریداری شده است قابل استرداد به زوج است؟ در صورت قابل استرداد بودن چنانچه زوج بابت مهریه و نفقه به زوجه بدهکار باشد می‌توان شیربها و طلاها را بابت این بدهی برداشت؟
پاسخ:   بستگی به شرایط و نحوه بخشش آن‌ها دارد، برای مطابقت شرائط آن با مساله خودتان به ماده 1037 و مواد 795 به بعد قانون مدنی مراجعه فرمایید. در صورتیکه شیربها و طلاها قابل استرداد از طرف زوج باشند زوجه می‌تواند با درخواست قرار تامین نسبت به مهریه و یا نفقه گذشته از طریق دادگاه آنها را توقیف کند و پس از قطعی شدن حکم بابت طلب زوجه حساب می‌شود.
--------------------------------------------------------------
پرسش:    اگر زنی که خود درآمد دارد و با شوهرش زندگی می‌کند و درآمدش را در زندگی خرج کند، اگر بخواهد عدم پرداخت نفقه توسط شوهرش را در دادگاه ثابت کند چه کار باید انجام دهد؟
پاسخ:   باید پس از طرح دادخواست مطالبه نفقه با ارائه شاهد در دادگاه ثابت کند خرج زندگی را از درآمد خودش تامین می‌کند.
--------------------------------------------------------------
پرسش:    خواهر بنده ازدواجش، ازدواج دائم بوده ولی ثبت نشده، الان می‌خواهد از همسرش جدا شود، چه کار باید بکند؟ آیا توافقی می‌توانند از هم جدا شوند یا اینکه باید به مراجع قانونی مراجعه نمایند؟
پاسخ:   اگر قصد دارند مطابق قانون این ازدواج ثبت و رسمی شود باید دادخواست به دادگاه تقدیم نمایند و پس از صدور رای دادخواست طلاق توافقی ارائه نموده و از هم جدا شوند. چنانچه در مورد زوجیت، مدت و نوع آن اختلافی ندارند می‌توانند دادخواست طلاق توافقی به دادگاه خانواده ارائه نمایند و با توافق طلاق بگیرند.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    آیا خانمی که ازدواج کند حضانت فرزند از او سلب می‌شود؟
پاسخ:   به استناد ماده 1170 قانون مدنی در صورتی‌که مادر ازدواج کند، حضانت با پدر طفل است؛ مگر اینکه مطابق یکی از بندهای ماده 1173 قانون مدنی پدر صلاحیت برای حضانت طفل نداشته باشد.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    همسرم بدون اطلاع منزل را ترک کرده و مقداری وسایل هم با خودش برده، الان تکلیف من چیست و چه کار باید بکنم؟ (سوال کننده مرد)
پاسخ:   می‌توانید دادخواست الزام به تمکین به دادگاه ارائه نمایید.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    بنده از همسرم جدا شده‌ام، چون پول شیربها را پدر همسرم پرداخت کرده بود حالا از پدر من جهت دریافت شیربها شکایت کرده است. با پول شیربها بنده جهیزیه تهیه کرده‌ام و همچنین خرج همسرم کرده بودم، آیا می‌توانم جهیزیه را بابت شیربها به آنها برگردانم و یا اینکه بابت نفقه گذشته که همسرم به من بدهکار است بردارم و یا اینکه بگویم آن را خرج همسرم کرده‌ام؟
پاسخ:   اگر بخواهید جهیزیه را به جای آن بدهید باید طرف مقابل قبول کند و برای ادعاهای دیگر هم باید بتوانید آنها را در دادگاه اثبات کنید.
--------------------------------------------------------------
پرسش:    سند ازدواجمان دست همسرم می‌باشد. الان می‌خواهم مهریه‌ام را به اجرا بگذارم و از او جدا شوم، چه کار باید انجام دهم؟
پاسخ:   با در دست داشتن شناسنامه و مدارک به دفترخانه‌ای که ازدواجتان در آن ثبت شده مراجعه و درخواست رونوشت از سند ازدواج کنید.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    شخصی بابت مهریه هر سه ماه یک بار یک عدد سکه پرداخت می‌کند. الان ایشان وضع مالی خوبی ندارد و می‌خواهد مدت پرداخت آن را بیشتر کند آیا امکان آن وجود دارد یا خیر؟ به کجا باید مراجعه کند؟
پاسخ:   بله، باید دادخواست تقلیل اقساط به دادگاه تقدیم نماید.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    سه سال قبل زن و شوهری با ماهی 100 هزار تومان بابت مهریه توافق کردند ولی حالا زوجه مطالبه کل مهریه را کرده، تکلیف مهریه‌ای که این سه سال پرداخت شده و دفاع موثر در دادگاه چیست؟
پاسخ:   باید روشن کنید توافق اولیه به چه صورت و طی چه قراردادی بوده است، در هر حال هر میزان از مهریه که تاکنون پرداخت گردیده از کل آن کسر می‌شود.
--------------------------------------------------------------





پرسش :    آیا بیماری صرع جزء بیماری‌های صعب‌العلاج محسوب می‌شود؟ اگر محسوب می‌شود آیا حق طلاق به زن داده می‌شود و مهریه به او تعلق می‌گیرد یا خیر؟
پاسخ:   تشخیص اینکه صرع جزء بیماریهای صعب‌العلاج هست یا خیر با پزشکی قانونی است. در خصوص مطالبه مهریه ارتباطی به بیماری همسرتان ندارد و هر زمان که بخواهید می‌توانید مطالبه کنید.
--------------------------------------------------------------
پرسش 2:    مدت 6 ماه است که عقد کرده‌ام و الان در حال طلاق هستیم. مهریه من 6 دانگ منزل است به صورت عندالاستطاعه ولی همسرم الان استطاعت پرداخت ندارد. ایشان در حدود 800 هزار تومان طلا برای من خریده است، آیا می‌توانم این طلاها را جای بخشی از مهریه خود بردارم؟
پاسخ:   تا همسرتان طلاها را مطالبه نکرده است می‌توانید نزد خود نگاه دارید، هرگاه مطالبه کرد در دعوای متقابل مطالبه مهریه شما می‌توانید این میزان طلا را در قبال بخشی از مهریه خودتان توقیف کنید.
--------------------------------------------------------------
پرسش:    در طلاق توافقی تعهد دو طرف جنبه اجرائی دارد یا خیر؟
پاسخ:   بستگی دارد به نحوه توافقات و درج آن در متن رای صادره اگر به صورت ابتدایی باشد الزام‌آور نیست ولی اگر در قالب گزارش اصلاحی و یا انجام تعهد در ضمن عقد خارج لازم باشد الزام آور است. عقد خارج لازم یعنی اینکه یکی از عقود الزام آور مثل بیع و باء بین دو طرف منعقد شود و ضمن آن طرفی به طرف دیگر تعهد کند و یا شرطی به نفع دیگری قرار دهد در آن صورت انجام آن تعهد و یا شرط الزام آور است.

--------------------------------------------------------------
پرسش :    برای من نامه دادخواست اعسار آمده، حالا می‌خواهم اثبات کنم که همسرم دارایی دارد، چطور می‌توانم این کار را انجام دهم؟
پاسخ:   ابتدا باید ذکر کرد که داشتن یک خانه و یک ماشین در حد متعارف و شئون مرد، جزء مستثنیات است و لیکن جهت اثبات دارایی همسرتان اگر غیر از موارد بالا اموال دیگری داشته باشد به دادگاه معرفی کنید.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    سوء رفتار شوهر نسبت به زن چگونه ثابت می‌شود و چه چیزهایی جزء سوء رفتار حساب می‌شود؟
پاسخ:   سوء رفتار در مقابل حسن معاشرت است که مورد تاکید قانونگذار در ماده 1103 قانون مدنی است. آزارهای جسمی و روحی به نحوی که عرفاً‌ غیرقابل تحمل باشد از مصادیق سوءرفتار است و تشخیص آن به نظر دادگاه است و هر یک از آنها باید با دلائل شرعی و قانونی به دادگاه ارائه شود و صرف ادعا پذیرفته نیست.
پرسش     هرگاه زوج درخواست طلاق زوجه خود را به دادگاه ارائه کند و زوجه از آمدن به دادگاه امتناع کند. با توجه به اینکه زوجه تمام حق و حقوق خود را دریافت نموده آیا بدون حضور زوجه دادگاه حکم طلاق را صادر می‌کند؟
پاسخ:   با توجه به اینکه حق طلاق با مرد است و زوجه هم کلیه حقوق خود را دریافت کرده است، لذا در صورت عدم حضور در دادگاه، رای طلاق غیابی صادر می‌شود.
--------------------------------------------------------------
پرسش:    مدت زمان ملاقات فرزند چه مقدار است؟ جهت افزایش مدت زمان ملاقات از چه طریق باید اقدام کرد؟
پاسخ:   مدت ملاقات فرزند با توجه به سن و سال، وضعیت و مصلحت تعیین می‌شود. جهت افزایش زمان ملاقات فرزند دادخواست افزایش زمان ملاقات فرزند را به دادگاه ارائه نمایید تا قاضی مربوطه بررسی و رسیدگی نماید.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    نفقه خانم خانه‌دار به چه صورت محاسبه می‌شود؟
پاسخ:   نفقه زن بستگی به شئوونات خانوادگی و عرف وعادت دارد و قاضی پس از بررسی‌های لازم نفقه را تعیین می‌کند. البته ذکر این نکته مهم است که نفقه زمانی به زن تعلق می‌گیرد که زن در تمکین شوهرش باشد.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    آیا می‌توان مهریه و نفقه‌ای که بخشیده شده است را مجدداً مطالبه کرد؟
پاسخ:   خیر، در صورتی که مهریه و نففه بخشیده شد دیگر نمی‌توانید آنها را مطالبه کنید. مگر اینکه به صورت مشروط ببخشید. برای مثال در مقابل انجام کاری از سوی همسرتان، مهریه خود را ببخشید، در این صورت اگر ایشان به شروط شما عمل نکند شما می‌توانید مهریه خود را مطالبه کنید. توصیه می‌شود جهت هرگونه توافق بهتر است شهودی حضور داشته باشند و در رابطه با متن توافقنامه با یک نفر حقوقدان و یا مشاور حقوقی مشورت کنید.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    اگر زن و مردی از هم جدا شوند آیا مرد می‌تواند درخواست استرداد طلاهایی که به همسرش داده است را نماید؟
پاسخ:   در صورتی که قاضی دادگاه در مورد طلاها تصمیمی در حکم طلاق نگرفته باشد اگر طلاها را مرد به همسرش تملیک کرده باشد نمی‌تواند آنها را پس بگیرد، ولی اگر آنها را هدیه داده باشد تا زمانیکه عین آن طلاها موجود باشد یعنی زن آنها را نفروخته ، تعویض نکرده ، به فرد دیگری نبخشیده و گم نکرده باشد مرد می‌تواند آنها را مطالبه کند.
پرسش   آیا زن می‌تواند به جای مهریه فرزندش را قبول کند و مهریه‌اش را ببخشد؟
پاسخ:   حضانت فرزند دختر یا پسر تا اتمام 7 سالگی بر عهده مادر می‌باشد و بعد از این مدت دختر تا 9 سالگی و پسر تا 15 سالگی حضانتشان بر عهده پدر می‌باشد، پس از اتمام این سنین اختیار با فرزندان است که با کدام یک از والدین خود می‌خواهند زندگی کنند، لذا جهت بخشش مهریه در مقابل حضانت فرزندان شما باید با همسرتان در این خصوص توافق نمایید. ضمناً در تمام سنین ذکر شده نفقه فرزندان بر عهده پدر می‌باشد.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    سوالی داشتم در رابطه با سند ازدواج، معنی آن چیست؟
پاسخ:   جهت حفظ نهاد خانواده و برخورداری از برخی حق و حقوق ناشی از ازدواج مانند مهریه، نفقه، حضانت ،... و حتی گنجاندن برخی شروط طرفین، لازم است ازدواج ثبت شود و به صورت سند در اختیار زوجین قرار گیرد.
--------------------------------------------------------------
پرسش :    زمانیکه فرزندم را زایمان کردم او را به پدرش دادم و در بیمارستان امضاء دادم که فرزندم را صحیح و سالم تحویل دادم. الان سه سال از این ماجرا می‌گذرد، با توجه به موارد ذکر شده می‌توانم حضانت فرزندم را بگیرم؟
پاسخ:   شما می‌توانید دادخواست حضانت فرزند مشترک را تقدیم دادگاه نمایید. قاضی با در نظر گرفتن مصلحت فرزندتان رای خود را صادر خواهد کرد.

--------------------------------------------------------------
پرسش :    کارهایی مثل ظرف شستن ، لباس شستن و .... جزء وظایف زن است؟
پاسخ:   خیر ، از لحاظ شرعی و قانونی این امور بر عهده زنان نیست و لیکن جهت تداوم و حفظ کانون خانواده زنان امور خانه‌داری را انجام می‌دهند. همانگونه که مردان نیز بعضی از کارهایی را که در زندگی مشترک انجام می‌دهند جزء وظایف شرعی و قانونی‌شان نیست ولی برای ایجاد محبت و تداوم بهتر زندگی انجام می‌دهند.

مبغوضیت طلاق در اسلام

مبغوضیت طلاق در اسلام

مریم رضایى


چکیده:
پدیده طلاق، پدیده چند عاملى است و هرگز یک عامل به تنهایى نمى‏تواند موجبات پیدایش آن را فراهم کند. اکثر اوقات بزرگترین مشکلات، از جزئى‏ترین مسائل ایجاد مى‏شود. همین جزئیات و جرقه‏هاى کوچک آتشهاى بزرگى را ایجاد مى‏کند که باعث ویران شدن خانواده مى‏شود. آمار رو به افزایش طلاق در هیچ عصرى، چنین نگران‏کننده نبوده است. با این که مى‏دانیم مسأله طلاق یک امر ضرورى است، ولى باید به حداقل ممکن تقلیل یابد؛ چرا که در روایات اسلامى طلاق، شدیدا مذمت شده و به عنوان مبغوضترین حلالها از آن یاد شده است.

با توجه به اهمیت موضوع سعى داریم با استناد به آیات و روایات، مبغوضیت طلاق و موارد کاهش و افزایش آن را طرح کنیم. در همین راستا به علل و عوامل مهم طلاق از قبیل؛ ضعف ایمان، ناراحتى‏هاى روحى و روانى، فساد اخلاقى، ناتوانى جنسى، بى‏کارى، دوستان ناباب، دخالتهاى بى مورد دیگران، ازدواجهاى اجبارى و... اشاره شده است.

در پایان نیز مطالبى درباره پیامدهاى مختلف طلاق و راهکارهاى مقابله با شیوع طلاق، همانند جلوگیرى از ازدواج در سنین کم، مدت زمان مناسب براى شناخت یکدیگر و... آورده شده است.

مقدمه
امروزه شاهدیم که خانواده‏ها دچار نابسامانیها و درگیریها بوده و در رابطه با خود و فرزندانشان مسائل و دشواریهایى دارند. از قبیل این که:

روابطشان سست و متزلزل است؛ از صفا و صمیمیت و در نتیجه از آرامش و سکون خبرى نیست؛ زن و شوهر ظاهرا در کنار یکدیگرند، ولى وضعیت زندگى، آنان را چون دو بیگانه، در کنار هم قرار داده است. آمار طلاق سرسام آور شده است و زن و مرد با اندک بهانه‏اى رشته حیات خانوادگى را از هم مى‏گسلند. فرزندان مهر و عطوفت لازم را از خانواده‏ها به دست نیاورده و در نتیجه اکثرشان زود رنج و زودشکن و بى‏عاطفه‏اند. به علت عدم تربیت صحیح، بزهکارى کودکان رو به افزایش است.

اینها از جمله نابسامانیهایى است که دامنگیر نهاد مقدس خانواده گردیده است. از این رو انسانهاى آگاه و دلسوز به جامعه انسانى، هر کدام به نوبه خود و به اندازه توان خویش اقدام به رفع این نابسامانیها و خطراتى که باعث اضمحلال خانواده است، نموده‏اند و با نوشتن کتابها و مقاله‏ها در صدد اصلاح این نهاد مقدس برآمده‏اند.

این نوشتار ناچیز اقدامى است در همین راستا تا شاید قدمى در این زمینه برداشته شود و اصلاحى هر چند ناچیز انجام گیرد.

گفتار اول: کلیات

مفهوم طلاق
طلاق در لغت: واژه طلاق در لغت به معنى بیزارى و جدایى کامل است.(1) و در لغت عرب، واژه تطلیق بیشتر براى گسست پیوند زناشویى به کار مى‏رود.(2)

طلاق در اصطلاح این چنین تعریف شده است که:

«و شرعا ازالة قید النکاح بصیغة طالق و شبهها.»(3)

طلاق عبارت از زایل کردن قید ازدواج با لفظ مخصوص «انت طالق» و شبیه آن، مى‏باشد.

در اصطلاح حقوقى طلاق عبارت است از: جدا شدن زن از مرد، به سبب انحلال نکاح دائم، با شرایط و تشریفاتى خاص از جانب مرد یا نماینده قانونى او، که با حکم دادگاه انجام مى‏شود.

در اصطلاح حقوقى، طلاق این گونه تفسیر شده است:

«طلاق ایقاعى است که به موجب آن، مرد به اذن یا حکم دادگاه زنى را که به طور دائم در قید زناشویى اوست، رها مى‏سازد.»(4)

در شریعت نیز، گسست پیوند زناشویى به فسخ یا طلاق صورت مى‏گیرد.(5)

انواع طلاق
در یک نگاه طلاق را به چهار نوع مى‏توان تقسیم نمود:

1ـ طلاق رجعى، که طى آن، مرد بعد از طلاق و قبل از سرآمدن مدت «عده»، مى‏تواند بدون عقد، به زن خود رجوع کند.

2ـ طلاق بائن، که طى آن، مرد بعد از جدایى، حق رجوع به زن خود را بدون عقد مجدد ندارد.

3ـ طلاق خلع، که در آن زن نسبت به شوهرش کراهت دارد و با بخشیدن داراییهایش از شوهر مى‏خواهد تا او را طلاق دهد.

4ـ طلاق مبارات، نیز هنگامى صورت مى‏گیرد که زن و شوهر متقابلاً از یکدیگر بیزار شده‏اند و بر خلاف طلاق خلع که در آن زن براى تحقق طلاق مى‏تواند همه دارایى‏اش را ببخشد، فقط مى‏تواند از مهریه خود و یا به مقدار آن صرف‏نظر کند. به عبارت دیگر، در این نوع طلاق، بر مرد، دریافت بیش از مقدار مهر جایز نیست.(6)

مبغوضیت طلاق در اسلام
در اسلام، پیوند زناشویى پیوند مقدسى است که براى آرامش روح و جسم بشر، لازم و ضرورى است. قرآن کریم در آیات بسیارى به ازدواج فرمان داده و پیامبر اسلام نیز بسیار بر آن تأکید کرده و مسلمانان را از این که به خاطر ترس از فقر و ندارى، تن به ازدواج ندهند، بر حذر مى‏دارند.(7)

همانگونه که در اسلام، ازدواج امرى مقدس و پسندیده مى‏باشد و براى ثبات آن تأکید فراوان شده است، طلاق امرى ناپسند و نامقدس است که براى جلوگیرى از آن از هر وسیله ممکن استفاده شده و از آن در کلمات شارع مقدس، به عنوان مبغوضترین حلالها و امرى که خشم خدا را به دنبال دارد، تعبیر شده است.

امام صادق علیه‏السلام فرمودند:

«ما من شى‏ء مما احلّه الله عزّوجل ابغض الیه من الطلاق...»(8)

هیچ چیز از آنچه خداوند متعال آن را حلال قرار داده‏است، نزد او منفورتر و ناپسندتر از طلاق نیست.

در سخنى دیگر فرموده است:

در اسلام، هیچ چیز نزد خداوند، مبغوضتر و نکوهیده‏تر از خانه‏اى نیست که با جدایى و طلاق خراب شود. خداوند از کسانى که به طلاق روى مى‏آورند، بى‏زار است و هنگامى که طلاق رخ مى‏دهد، عرش خداوند به لرزه در مى‏آید.(9)

اسلام به عنوان یک دین همه بعدى و مترقى، طلاق را جایز شمرده است؛ اما آن را مبغوضترین حلال مى‏شمرد. در اینجا یک سؤال مهم پیش مى‏آید و آن این که اگر طلاق تا این اندازه مبغوض است، که خداوند مرد طلاق‏دهنده را دوست ندارد، پس چرا اسلام آن را تحریم نکرده است. به عبارت دیگر، آیا بهتر نبود که اسلام براى طلاق شرایطى قرار مى‏داد و تنها در صورت وجود آن شرایط، به مرد اجازه طلاق مى‏داد؟ و چون طلاق مشروط بود، قهرا جنبه قضایى پیدا مى‏کرد.

اساسا معنى این جمله که: «مبغوضترین حلالها نزد خدا طلاق است.» چیست؟

اگر طلاق حلال است، نباید مبغوض باشد، و اگر مبغوض است، نباید حلال باشد. مبغوض بودن با حلال بودن ناسازگار است! اسلام از طرفى مرد طلاق دهنده را زیر نگاههاى خشم آلود قرار مى‏دهد و از او بیزارى دارد، از طرف دیگر وقتى که مرد مى‏خواهد زن را طلاق دهد، هیچ مانع قانونى در برابر او قرار نمى‏دهد، چرا؟

این پرسش بسیار بجاست و همه رازها در همین نکته نهفته است. راز اصلى مطلب این است که زوجیت و زندگى زناشویى، یک علقه طبیعى است نه قراردادى، و قوانین خاصى در طبیعت براى او وضع شده است. پیمان ازدواج، بر خلاف دیگر عقدهاى اجتماعى، بر اساس یک خواهش طبیعى از طرفین باید تنظیم شود.(10)

پیمانى که اساسش بر محبت و یگانگى است نه بر همکارى و رفاقت، قابل اجبار و الزام نیست. با زور و اجبار قانونى، مى‏توان دو نفر را ملزم ساخت که با یک‏دیگر همکارى کنند و پیمان همکارى خود را بر اساس عدالت محترم شمرده، سالیان دراز به همکارى خود ادامه دهند؛ اما ممکن نیست، با زور و اجبار قانونى، دو نفر را وادار کرد که یک‏دیگر را دوست داشته باشند.

مکانیزم طبیعى ازدواج، که اسلام قوانین خود را بر اساس آن وضع کرده است، این است که زن در منظومه خانوادگى محبوب و محترم باشد. بنابراین اگر به عللى زن از این مقام خود سقوط کرد و شعله محبت مرد، نسبت به او خاموش و مرد نسبت به او بى‏علاقه شد، پایه و رکن اساسى خانوادگى خراب شده است؛ یعنى، یک اجتماع طبیعى، به حکم طبیعت از هم پاشیده است. اسلام به چنین وضعى با نظر تأسف مى‏نگرد؛ ولى پس از آن که مى‏بیند اساس طبیعى این ازدواج متلاشى شده است، نمى‏تواند از لحاظ قانونى، آن را یک امر باقى و زنده فرض کند.

با این حال، اسلام کوششها و تدابیر خاصى به کار مى‏برد که زندگى خانوادگى از لحاظ طبیعى باقى بماند؛ یعنى، زن در مقام محبوبیت و مرد در مقام طلب و علاقه باقى بماند. توصیه‏هاى اسلام مبنى بر این که زن حتما باید خود را براى شوهر بیاراید و رغبتهاى او را اشباع کند و از آن طرف مرد به زن خود محبت و مهربانى کند، به او اظهار عشق و علاقه نماید، همه و همه براى این است که اجتماعات خانوادگى از خطرات از هم پاشیدگى مصون و محفوظ بماند.(11)

با این حال، گروهى از جامعه شناسان و حقوقدانان مى‏گویند: درست است که طلاق آثار نامطلوبى بر فرزندان و زن و شوهر دارد، اما خانواده‏اى که صحنه زد و خورد و اختلاف دائمى بین زن و شوهر است، براى آن خانواده جهنمى بیش نیست و براى کودکان ایشان هم، محیط نامناسبى است. بنابراین اگر زن و مرد به این نتیجه رسیدند که نمى‏توانند با هم زندگى کنند و زندگى زناشویى آرامى را ادامه دهند، باید از هم جدا شوند. این طرز فکر امروزه در بیشتر کشورهاى جهان پذیرفته شده است.(12)

مواردى که مبغوضیت طلاق را افزایش مى‏دهد
طلاق امرى منفور و مبغوض در نزد خداست؛ ولى مواردى وجود دارد که اگر در آن، طلاق صورت گیرد، مواجه با مبغوضیت و نفرت بیشتر خواهد شد. در ذیل نمونه‏هایى را بیان مى‏کنیم:

الف) طلاق زنى که گناهى را مرتکب نشده است.

ب) طلاق به خاطر این که همسر دیگرى انتخاب کند و هوس خود را اقناع نماید؛ به عبارت دیگر به خاطر تنوع‏طلبى و هوس‏بازى از همسرش جدا شود.

ج) طلاق همسر به خاطر ازدواج با فردى زیباتر.

د) طلاق زنى که در همه حال با شوهرش سازش داشته و با فقر و بدبختى او ساخته و شکوه‏اى نکرده است.

ه) طلاق زنى که از شوهر خود فرزندى دارد و پس از طلاق، فرزند بى‏سرپرست مى‏شود.

و) طلاق زنى که در حال بیمارى است و ممکن است بر اثر آن حالش وخیمتر شود.

مواردى که مبغوضیت طلاق را کاهش مى‏دهد

شکى نیست که در مواردى امر طلاق را مى‏توان آسانتر پذیرفت. مانند: طلاقى که به خاطر بیماریهاى جسمى سرایت کننده، بیمارى روانى، کمبود جنسى، بد اخلاقى، بد دهنى، بى توجهى به جنبه‏هاى عفت و پاکدامنى، معاشرتهاى ناروا، عقیم بودن، شرارتها، اعتیادها، بى‏توجهى به زمینه‏هاى مذهبى و عقیدتى و... صورت مى‏گیرد.

بى‏تردید چنین مراقبتهایى باید قبل از ازدواج مورد نظر باشد تا زمینه براى ناسازگاریهاى بعدى فراهم نگردد.

طلاق در ایران
زندگى اجتماعى امروزى بیش از پیش موجبات جدایى و تفرقه و از هم گسستن پیوندهاى خانوادگى را فراهم آورده است. شهرنشینى و مهمتر از آن پدیده پایتخت نشینى، خود مشکلات خاص جوامع پیشرفته را در پى دارد. هر چه مشکلات خانوادگى، اجتماعى، فرهنگى در شهرها افزایش یابد، خواه ناخواه مسائل زنان هم دچار اوج و فرودهایى خواهد شد. افزایش طلاق در جوامع شهرى معمولاً با تحصیلات بیشتر زنان و آشنایى آنان با مراکز قانونى همراه است. حتى گاه این آشنایى به شکایت از مرد و دستگیرى آنان با مراکز قانونى منجر مى‏شود. اما زنان کم سواد و یا بى‏سواد در شهرهاى کوچک و روستاها معمولاً به دلیل ترس از شوهر و یا واکنش اطرافیان، نداشتن استقلال مالى و پشتوانه اقتصادى و عاطفى پس از طلاق، گاه با وجود داشتن مشکلات خانوادگى غیر قابل حل، به ساختن و سوختن تن مى‏دهند و اصلاً نمى‏دانند چگونه باید اقدام به طلاق کنند. این در حالى است که امکان دارد برخى زنان در شهرهاى بزرگ به کوچکترین بهانه‏اى به سبب آشنایى با قانون بتوانند خود را مطلقه کنند. ولى بروز این مسأله در روستاها از شدت کمترى برخوردار است.

طبق آخرین آمار ازدواج و طلاق و بر اساس گزارش مرکز آمار ایران در سایت شوراى فرهنگى ـ اجتماعى زنان در سال 1380، 640170 مورد ازدواج و 60559 مورد طلاق در کل کشور ثبت شده است؛ که 495629 مورد ازدواج و 54603 مورد طلاق مختص نقاط شهرى مى‏باشد و باقى ارقام مربوط به نقاط روستایى کشور است.

این آمار نشان مى‏دهد که با رشد طلاق در شهرها، روستاها نیز به دلایلى چون: مهاجرت، مشکلات اقتصادى، فرهنگى و حتى گاه بحران هویت از این معضل بى‏بهره نمانده‏اند. حتى روستاهایى که آمار طلاق قبلاً در آنها صفر بوده است، اسم طلاق را بارها و بارها شنیده‏اند.

آمار طلاق در سال 81 نسبت به سال 80 با 73/13 درصد رشد روبه‏رو بوده است. بر اساس آخرین آمارهاى جهانى، ایران با 10 طلاق در 100 ازدواج، مرتبه چهل و چهارم جهان را در طلاق داراست. کشور اکراین با 60 طلاق از 100 ازدواج، مرتبه اول جهان را دارد و در آمریکا از هر 100 ازدواج، 40 مورد به طلاق منجر مى‏شود.

رئیس سازمان ملى جوانان هم اعلام کرد: در سال 81 آمار طلاق در کشور بى سابقه بوده و به 13/4 درصد رسیده است. به گفته وى: 5/1 درصد جوانان کشور مطلقه هستند.

در سال گذشته آمار طلاق، 3/11 درصد و ازدواج 4/1 درصد افزایش داشته است. در شش ماه اول سال 82 در کل کشور، 34431 فقره طلاق ثبت شده است. در این مدت استان تهران با 19941 طلاق و استان خراسان با 3816 طلاق، بیشترین طلاقهاى کشور و استانهاى ایلام و کهکیلویه به ترتیب با 90 و 163 طلاق، کمترین میزان را در آمار طلاق کشور داشته‏اند.

بر اساس این آمار، در شش ماهه نخست سال 82 از هر 9 ازدواج، یکى به طلاق منجر شده است ؛ در حالى که آمار غیر رسمى حکایت از یک طلاق در شش ازدواج در سال گذشته خبر مى‏دهد و در سال 80 از هر 5/10 ازدواج یکى به طلاق منجر شده است. تنها در شهر تهران در نیمه نخست سال 1382 از هر 5/5 ازدواج، یکى به طلاق منتهى شده است.

در استان مرکزى، طلاق در سال 81 نسبت به سال ماقبل آن، بیش از 27% رشد داشته و میزان ازدواج نیز نسبت به سال 80، 45/6 درصد کاهش داشته است. در استان لرستان نیز آمار ازدواج 9/1 درصد نسبت به سال قبل افزایش داشته است. اداره کل ثبت احوال استان اصفهان نیز از افزایش 50 درصدى طلاق نسبت به ده سال قبل خبر داد و اعلام کرد: در حال حاضر در این استان در برابر 10 ازدواج یک فقره طلاق رخ مى‏دهد؛ ولى در گذشته این میزان یک به 20 بوده است. در استان ایلام به ازاى هر 30 ازدواج، یکى به طلاق منجر مى‏شود. در استان سیستان و بلوچستان نیز از هر 26 ازدواج، پایان یکى با طلاق همراه است.

اداره ثبت احوال استان بوشهر نیز از رشد 5/10 درصدى طلاق نسبت به سال قبل خبر داد. طلاق در شهر قم در سال 81 نسبت به سال 80، 30 درصد افزایش و در همین سال در شهر گیلان، 7/15 درصد و در آبادان 20 درصد افزایش داشته است.

به گفته مدیر کل ثبت اسناد و املاک شهر یزد، در سه ماهه اول سال 1382، میزان ازدواج در این شهر نسبت به سال گذشته 5/11 درصد افزایش و طلاق 5/21 درصد کاهش یافته است.(13)

براى حل این مشکل چه مى‏توان کرد؟
نخست باید دید، درد چیست؟ تا بتوان در مورد درمان آن چاره‏اى اندیشید. آیا با شناسایى درد، بدون توجه به علل و اسباب آن مى‏توان درد را درمان کرد؟ براى این که دچار اشتباه نشویم باید بفهمیم، این بیمارى از کجا پیدا شده و چه عواملى باعث بروز و تشدید آن گردیده است. نتیجه این که مسأله طلاق پدیده‏اى مجزى از سایر مشکلات اجتماعى نیست. پس باید با دقت فراوان مورد بررسى قرار گیرد و به جاى مبارزه با معلول، علت را پیدا کرد و در صدد رفع آن برآمد.

گفتار دوم: علل و عوامل طلاق

ـ علل و عوامل فردى طلاق

1ـ ضعف ایمان
دین و مذهب، مهمترین عاملى است که مانع گسست زندگى زناشویى مى‏شود. رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، اولین معیارهاى انتخاب همسر را تدیّن، اخلاق نیک و شرافت خانوادگى‏مى‏داندومى‏فرماید:

کسى که با زنى براى ثروتش ازدواج کند، خداوند او را به حال خودش وا مى‏گذارد و کسى که فقط به خاطر زیبایى‏اش با او ازدواج کند، در وى امور ناخوشایند خواهد دید و کسى که براى دین و ایمانش با او ازدواج کند، خداوند همه آن امتیازات را برایش فراهم خواهد کرد.(14)

همچنین در حدیث گوهربارى از نبى مکرم اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏خوانیم که فرمود:

«اذا جائکم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه و ان لاتفعلوه تکن فتنة فى الارض و فساد کبیر.»(15)

آن کسى که اخلاق و دینش مورد رضایت و پسند شما بود، به او دختر بدهید و چنانچه از تحقق این ازدواج جلوگیرى کنید، موجب فتنه و فساد بزرگ در زمین شده‏اید.

2ـ ناراحتى‏هاى روحى و روانى
روایات بسیار مهمى از مصادر وحى و در معتبرترین کتابها در مورد رذایل اخلاقى که ریشه در مشکلات روحى و روانى دارد، نقل شده است؛ رذایلى چون: کبر، حماقت، بخل، غضب، تنبلى و... که هر کدام به تنهایى مى‏تواند عرصه را بر زن و شوهر تنگ گرداند و زمینه تزلزل و عدم پایدارى را در خانواده به وجود آورد. در اینجا به ذکر حدیثى اکتفا مى‏شود. رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:

«ایاکم و تزوّج الحمقاء فانّ صحبتها ضیاع و ولدها صباغ.»(16)

از ازدواج با زن کودن و احمق بپرهیزید که همنشینى با آن تباهى عمر و فرزندش متجاوز و ستمکار است.

آنچه مسلم است پیشگیرى بهتر از درمان است و توصیه‏هاى اسلام در انتخاب همسر همه در جهت پیشگیرى از تزلزل نظام مقدس خانواده مى‏باشد. بنابراین قرار دادن ملاکها و معیارهایى تا این اندازه ظریف و عمیق، نه از جهت سختگیرى در امر ازدواج است، بلکه بیانگر اهمیت کانون مقدس خانواده است.

3ـ فساد اخلاقى
فساد اخلاقى از عوامل عمده افزایش طلاق است که مهمترین آنها عبارت است از:

ـ شکستن حریم خانواده؛ زن و مردى که حریم خانواده را مى‏شکنند و عفت و ناموس خود را در اختیار دیگران قرار مى‏دهند، تا غرایز نامحدود جنسى خود را ارضا کنند، خیلى زود تن به انحلال نکاح داده و کانون گرم خانوادگى را رها مى‏کنند تا به دور از این حصار بتوانند به امیال غیر انسانى و بى حد و مرز خود جامه عمل بپوشانند؛ در حالى که بى‏اطلاع از عواقب وخیم آن ـ که خود عامل انواع بیماریهاى جسمى و روحى است ـ مى‏باشند. متأسفانه عده زیادى از مردان و زنان به علت اغفال عده‏اى هوس‏ران و شهوت‏پرست از آغوش گرم خانواده جدا شده، بى‏بند و بارى را بر زندگى شرافتمندانه ترجیح مى‏دهند و براى این که آسانتر و راحت‏تر، از هر گونه قید و بند اخلاق آزاد شوند، تن به طلاق داده، پیوند زن و شوهرى را پاره مى‏کنند.

ـ اعتیاد؛ اعتیاد عبارت است از وابستگى به عوامل یا موادى که تکرار مصرف آنها در زمان معینى از سوى معتاد، ضرورى مى‏باشد. مواد مخدر و عادتزا، دگرگونیهاى روانى در فرد به وجود مى‏آورد؛ همانند تغییر در برداشت از انگیزه‏ها و کنشهاى درون و برون مبتنى بر خیالبافى همراه با خوش‏بینیهاى اغراق‏آمیز، غوطه‏ور شدن در مظاهر هوسناک محسوسات و...

اعتیاد یکى از عوامل مؤثر در زوال و نابودى خانواده است. پدرى که جانش را براى همسر و فرزندانش فدا مى‏کرد، اکنون آنها را نمى‏شناسد و حاضر است براى به دست آوردن ذره‏اى از آن مواد نابود کننده، جان آنها را ببخشد و نسبت به مرگ زن و فرزند خود بى‏اعتنا باشد. او با دست خویش مرگ خود و خانواده‏اش را امضا مى‏کند.

امید است با استفاده از راهکارهاى مفید و درمان به موقع اعتیاد، درصد قابل توجهى از آمار طلاق به علت اعتیاد کاهش یابد.

4ـ ناتوانى جنسى
ضعف قدرت جنسى در مرد یا زن، خصوصا سرد مزاجى زن ـ که این حالت غالبا معلول‏نارسایى در آموزش زندگى زناشویى است ـ از دیگر عوامل طلاق به شمار مى‏آید.

5ـ بى‏کارى
یکى دیگر از علل و عوامل عمده طلاق، فقدان شغل مناسب و بى‏کارى است. ممکن است بى‏کارى ناشى از علل و عوامل مختلفى از جمله: نداشتن تحصیلات و تخصص کافى، عدم وجود امکانات شغلى، تنبلى و راحت‏طلبى و نداشتن سرمایه و... باشد. در حالى که لازمه یک زندگى شرافتمندانه، تعهد و احساس مسؤولیت است. کسى که مى‏خواهد با عزت و آبرو زندگى کند باید عضو مفیدى براى جامعه باشد و در حدود لیاقت و شایستگى خویش کارى را بر عهده گیرد.

کسانى که از قبول مسؤولیت و انجام کار شانه خالى کرده و همانند انگلها از زحمات دیگران استفاده مى‏کنند، مورد بدبینى اسلام و منفورترین اشخاص هستند و مطمئنا بى‏کارى و تن پرورى، آنها را به راه فساد سوق مى‏دهد. حضرت على علیه‏السلام در این باره مى‏فرماید:

«ان یکن الشغل مجهدة فاتصال الفراغ مفسدة»(17) اگر تن دادن به شغل مایه زحمت است، بى‏کارى دائم، باعث فساد است.

بنابراین بى‏کارى یکى از عواملى است که باعث درگیرى و بر هم زدن آرامش و سکون زوجین مى‏شود. توقعات بى‏جا، ولخرجیها، سختگیریها، تجمل پرستیها از سوى زن باعث فروپاشى بنیان خانواده مى‏شود.

6ـ دوستان ناباب
نیروى تقلید در آدمى بسیار قوى است و اگر او فاقد این قدرت بود، سطح فرهنگ او هرگز بدین جایگاه نمى‏رسید و زندگى او همپایه زندگى آدمیان نخستین باقى مى‏ماند؛ اگر الگوهاى مورد تقلید، ممتاز، عالى و محتواى آن قدسى و ملکوتى باشد، وسیله‏اى براى بهتر شدن و در نتیجه در راه رشد، تکامل و سعادت گام نهادن است. این کار، مستلزم حسن انتخاب و پرورش اراده و دقت اوست. تقلیدپذیرى از خصوصیاتى است، که کم و بیش نسبت به قدرت اراده، جنبه معکوس دارد؛ به طورى که اشخاص ضعیف بى‏اراده تحت تأثیر تلقین دیگران قرار مى‏گیرند. دوستى زمینه تلقین‏پذیرى این گونه افراد را مساعدتر مى‏سازد؛ زیرا دوستان بیش از بیگانگان در زندگى ما نقش دارند و اخلاقیات و رفتارشان در زندگى ما مؤثر است. بنابراین انتخاب دوست و ایجاد ارتباط با افراد، از مسائل حساس زندگى انسانهاست. از این رو مسامحه و مساهله در آن جایز نیست. اگر دوستان، بد خلق، کج رفتار و از الگوهاى ناباب و بدآموز باشند، کناره‏گیرى و قطع رابطه با آنها بهتر است و باید دانست که اگر به آتش آنان نسوزیم و آشیانه ما بر باد نرود، حتما دود آنان چشمان ما را متأثر و اشک آلود و نفس را در سینه تنگ خواهد ساخت. چه بسا افرادى که با دورى نکردن از آنان زندگى خانوادگى خود را متلاشى ساخته و رو به طلاق آورده‏اند.

علل و عوامل خانوادگى طلاق

1ـ دخالتهاى بى‏مورد دیگران
دخالتهاى بى‏جاى اطرافیان و آشنایان در زندگى خصوصى دو همسر و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم دیگرى است که پیوندها را مى‏گسلد. تجربه نشان داده است، که اگر هنگام بروز اختلافات در میان همسران، آنها را به حال خود رها کنند و با جانبدارى از این یا آن، به آتش این اختلاف دامن نزنند، چیزى نمى‏گذرد که این آتش خاموش مى‏شود. ولى دخالت نزدیکان دو طرف، که غالبا با تعصب و محبتهاى ناروا همراه است، کار را مشکلتر مى‏کند.

2ـ ازدواجهاى اجبارى
عامل دیگرى که مى‏تواند در افزایش طلاق نقش داشته باشد، تحمیل اراده پدر و مادر در انتخاب همسر براى فرزندان است. این اقدام مستبدانه و نابجا، معلول خودخواهى پدر و مادر است. در بعضى موارد ممکن است نیازهاى مادى یا معاملات سیاسى، پدرى را بر آن دارد که فرزند خود را همچون کالا مورد معامله قرار دهد. پیامدهاى چنین ازدواجهایى طلاق، خودکشى، خیانت و... خواهد بود. امروزه در اثر رشد فرهنگى و اجتماعى، این‏گونه ازدواجها رو به تقلیل نهاده است.(18)

3ـ عدم تربیت صحیح خانوادگى
پیامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:

«ایاکم و خضراء الدّمن قیل یا رسول‏الله و ما خضراء الدَّمن قال: المرأة الحسناء فى منبت السُّوء.»(19)

از سبزه مزبله پرهیز کنید. پرسیدند مزبله کدام است؟ فرمود: زن زیبارویى که در خانواده‏اى پست و بد و فرومایه بار آمده است.

همچنین پیامبر گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در معرفى بدترین زنان مى‏فرماید:

زن کثیف، لجباز و نافرمان کسى است که، در دید فامیل پست و بى مقدار، نسبت به شوهرش فخرفروش و در نظر خود عزیز، نسبت به شوهرش سرکش، و با دیگران رام و تسلیم، زنى که در غیاب شوهر خود را زینت دهد و در خصوص وى بى پیرایه باشد، از شوهر اطاعت نکند، فرمانش را نپذیرد، در خلوت نسبت به خواسته شوهر تمکین نکند، عذر شوهر را نپذیرد و از خطایش در نگذرد.(20)

علل و عوامل اجتماعى طلاق

1ـ پذیرش اجتماعى
شاید مهمترین عاملى که باعث افزایش میزان طلاق در قرن بیستم شده است، پذیرش اجتماعى روز افزون وقوع طلاق باشد. این پذیرش، در نتیجه کاهش نگرشهاى منفى نسبت به طلاق در کشورها مختلف بوده است. اگر چه طلاق همچنان به صورت یک امر نامطلوب و غیر خوشایند به نظر مى‏رسد، اما در بین بیشتر مردم جامعه، دیگر گناهى غیرقابل بخشش جلوه داده نمى‏شود.

زندگى اجتماعى امروزى طورى شکل گرفته که بیش از پیش موجبات جدایى، تفرقه و از هم گسستن پیوندهاى خانوادگى را فراهم آورده است. مجله نیوزویک مى‏نویسد:

«طلاق گرفتن در آمریکا به آسانى گرفتن یک تاکسى است.»(21)

همچنین در فصلنامه شوراى فرهنگى ـ اجتماعى آمده است:

«در غرب سهولت امر طلاق به قدرى است که اخیرا در خیابانهاى آمریکا ماشینهایى است که روى آن نوشته شده «ماشین طلاق»؛ یعنى، اگر زن و شوهر در خیابان در رفت و آمد هستند و مشکل خانوادگى دارند یا در پارک دعوایشان شد به آن ماشین مراجعه مى‏کنند و در همان جا از یک‏دیگر جدا مى‏شوند.»(22)

2ـ ناهماهنگى طبقاتى
اختلاف طبقاتى بین زن و مرد را مى‏توان یکى از عوامل اجتماعى طلاق دانست. معمولاً اختلاف طبقاتى متضمن اختلاف شدید تربیتى است و هر یک از دختر و پسر با خواسته‏ها و طرز اندیشه‏هاى مختلفى رشد پیدا کرده‏اند و انتظارات مختلفى از یک‏دیگر دارند و توافق و سازگارى در بین آنها کمتر مشاهده مى‏شود.

3ـ فقر اقتصادى
مشکلات مالى به تدریج در زندگى زوجین ظاهر مى‏شود و ممکن است قسمتى از آنها مربوط به هزینه جشن ازدواج باشد. گاهى اوقات چشم هم‏چشمیها باعث بالا رفتن هزینه‏ها مى‏شود.

قسمت دیگر مشکلات مربوط به نداشتن مسکن و پرداخت اجاره بهاى سنگین مى‏باشد که این هزینه‏ها با تولد فرزند چندین برابر مى‏شود.

گفتار سوم: پیامدهاى طلاق

ـ پیامدهاى فردى

1ـ سرخوردگى از زندگى
طلاق یک حالت سرخوردگى و یأس از زندگى و لذتها را براى طرفین به وجود مى‏آورد. ممکن است هر کدام از این دو، بار دیگر ازدواج کنند؛ ولى زندگیشان آن خلوص و صفاى بى غل و غش و مهر و صمیمیت اولیه را ندارد. محبتها نسبت به هم اغلب تصنعى و برخوردهاى جدید ـ به سبب تجارب قبلى که زمینه جدایى را فراهم آورده است ـ اغلب توأم با بى‏صفایى است.

2ـ حس بدبینى و تردید در ازدواج
بسیارى از زنان بعد از طلاق، شانس زیادى براى ازدواج مجدد، آن هم به طور شایسته و دلخواه ندارند، و از این نظر گرفتار خسران شدیدى مى‏شوند. حتى مردان نیز، بعد از طلاق دادن همسر خود، شانس ازدواج مطلوبشان به مراتب کمتر خواهد بود. مخصوصا اگر پاى فرزندانى در میان باشد، غالبا ناچار مى‏شوند، تن به ازدواجى دهند که تا پایان عمر رنج ببرند.

همچنین اگر در جامعه‏اى طلاق رو به فزونى گذارد، اعتماد جوانان نسبت به همسر آینده کم خواهد شد و تا حدودى در ذهنشان چنین القا خواهد شد که زندگى متعادل و سازگارى با همسر، کارى دشوار و حتى غیر ممکن است.

3ـ مشکلات مالى زوجه
زنان مطلقه، بعد از طلاق به سبب نداشتن شغل مناسب، از نظر اقتصادى دچار مشکل مى‏شوند.

همچنین خانواده برخى از این زنان آنها را مورد حمایت مادى خود قرار نمى‏دهند. برخى از زنان هم به حق و حقوق دسترسى ندارند و همین مشکل، گاه موجب فساد و فحشا مى‏شود. این زنان اغلب دچار مشکلات روانى مى‏شوند که حداقل آن افسردگى است. در صورتى که میزان افسردگى بیشتر شود، فرد دچار یأس و نا امیدى شده، دست به جنایت و یا خودکشى مى‏زند. حتى برخى زنها فرزندان خود را مى‏کشند. برخى نیز به اعتیاد روى مى‏آورند تا خودشان و مشکلاتشان را فراموش کنند.

پیامدهاى خانوادگى

1ـ پیدایش عقده‏هاى روانى در کودکان
اعضاى خانواده هر کدام بخشى از یک زنجیر هستند که پس از پاره شدن، فرزندان بى‏پناه و سرگردان مى‏شوند؛ حتى اگر زیر حمایت یکى از این دو زنجیر قرار گیرند، باز هم حلقه‏اى گسسته به شمار مى‏آیند و اغلب دچار کمبود عاطفى مى‏گردند. از این رو موجبات خسران اجتماعى را فراهم مى‏سازند.

«آنتونى گیدنز» در این باره چنین مى‏گوید:

«میزان ستیز میان پدر و مادر قبل از جدایى، سن کودکان در آن زمان، این که آنها برادر یا خواهر دارند یا خیر، وجود پدر بزرگ و مادر بزرگ و سایر خویشاوندان، روابط آنها با هر یک از والدین و این که اغلب تا چه حد پدر و مادر را مى‏بینند، همه این عوامل و عوامل دیگر مى‏توانند بر فرایند سازگارى تأثیر داشته باشند. تحقیقات نشان مى‏دهد که کودکان پس از جدایى پدر و مادرشان، در واقع اغلب از اضطراب عاطفى آشکارى رنج مى‏برند.»

وى در ادامه در مورد کودکانى که اضطراب عاطفى شدیدى را در زمان‏طلاق‏تجربه‏کرده‏اند،مى‏گوید:

«کودکانى که در سن قبل از مدرسه بودند، دچار سردرگمى و وحشت بودند، و معمولاً خود را به خاطر این جدایى مقصر مى‏دانستند. کودکانِ بزرگتر بهتر مى‏توانستند انگیزه‏هاى پدر و مادرشان را براى طلاق درک کنند؛ اما اغلب نگران اثرات آن بر آینده خود بودند و غالبا احساس خشم شدیدى را نشان مى‏دادند.»(23)

روان‏شناسان با مطالعه همه جانبه و بررسى‏هایى که به عمل آورده‏اند، دریافته‏اند کودکانى که پدر و مادرشان از یک‏دیگر جدا شده‏اند و یا والدین خویش را از دست داده‏اند، معمولاً به عوارض زیر دچار مى‏شوند:

1ـ ترس بدون دلیل 2ـ بى‏خوابى 3ـ بى‏اشتهایى و اختلال در تغذیه 4ـ لکنت زبان 5ـپرخاشگرى و تجاوز به دیگران.(24)

اهمیت تربیت کودکان به اندازه‏اى مهم است که روان‏شناسان براى جلوگیرى از آثار مخرب ناشى از جدایى و طلاق بر روى کودکان، توصیه مى‏کنند والدین حتى بعد از طلاق سعى کنند رابطه خود را با فرزندان مثل سابق حفظ کنند؛ چون بسیارى از کودکان، پس از طلاق، پدر خود را از دست مى‏دهند و حتى هفته‏اى یک‏بار هم پدرهاى خود را نمى‏بینند.

اغلب والدین از اهمیت این مسأله که وجود پدر تا چه حد در پیشرفت فرزند مؤثر است، غافلند و این عدم توجه در روابط خانوادگى پس از طلاق تأثیر مى‏گذارد. دکتر ادوار تایبر معتقد است:

«حتى بعد از طلاق پدر را باید در زندگى کودک فعال نگه داشت. همچنین فشارهاى زندگى پس از طلاق، و فعالیتهایى که مادر ناگزیر است به عنوان پدر و مادر داشته باشد، سبب مى‏گردد اوقات زیادى از روز را از فرزند خود جدا بماند که این حالت اثرات ناگوارى بر روى تربیت فرزندان مى‏گذارد.»(25)

2ـ گرایش به خلافکارى در فرزندان
آسیب‏شناسان اجتماعى، یکى از عمده‏ترین علل بزهکارى کودکان را ستیز در خانواده مى‏دانند و معتقدند جدایى والدین نقش بسیار منفى و ویران‏گرى در شخصیت کودکان دارد و زمینه را براى ارتکاب بزهکارى در آنان فراهم مى‏آورد. بیشتر بزهکاران آغاز سرکشى خود را جدایى پدر و مادر، اختلافات خانوادگى و متشنج بودن فضاى خانواده ذکر کرده‏اند. جاى تردید نیست که خانواده نقش مهمى در پایه‏ریزى شخصیت کودک بر عهده دارد. کودک امنیت عاطفى خود را در آغوش خانواده به دست مى‏آورد. بنابراین هر نوع خدشه‏اى که به این امنیت عاطفى وارد شود، در روند طبیعى شکل‏گیرى شخصیت، ممکن است.

3ـ ناسازگارى فرزندان با نامادرى یا ناپدرى
کمتر دیده شده که نامادریها همچون مادر، دلسوز و مهربان باشند و بتوانند خلأ عاطفى فرزندانى را که از آغوش پر مهر مادر بریده شده‏اند، پر کنند. در مورد ناپدرى نیز همین امر صادق است. البته هستند زنان و مردانى که نسبت به غیر فرزندان خود، پر محبت و وفا دارند؛ ولى مسلما تعداد آنها کم است. به همین دلیل فرزندان طلاق، گرفتار بزرگترین زیان و خسران مى‏شوند و شاید اغلب آنها، سلامت روانى خود را تا آخر عمر از دست بدهند.

پیامدهاى اجتماعى

1ـ انحرافات جنسى
از هم گسیختگى خانواده، کمبود محبت، طرد خانوادگى، تحقیر و بالأخره بیماریهاى روانى و شخصیت تلقین‏پذیر، جوانان را به سوى فحشا سوق مى‏دهد.

یکى از انحرافات جنسى، «همجنس‏گرایى» است. تحقیقات در این زمینه بیانگر این مطلب است که، یکى از عوامل گرایش به همجنس گرایى «همانند سازى» است. در آسیب‏شناسى اجتماعى همانندسازى چنین تعریف شده است:

«همانندسازى به فرایند عادى یادگیرى نقشهاى اجتماعى مناسب در دوره کودکى گفته مى‏شود که کودک به طور ناهشیار از رفتار بزرگسالانى که براى او مهم هستند، یاد مى‏گیرد.»(26)

خانواده‏هاى تک والدى که بر اثر گسست خانواده، به ناچار چنین شرایطى را براى خود پذیرفته‏اند در ایجاد همجنس‏گرایى مؤثر هستند. روان‏شناسان بر این باورند که محرومیت و دورى از پدر بویژه در زمانى که کودک در مرحله رشد جنسى است، با وجود مادرى سختگیر یا مادرى که دائم به تنهایى در کار پرورش فرزند پسر دخالت مى‏کند، سبب مى‏شود که پسر به چنین انحرافى دچار گردد. بنابراین اگر پسر در خانواده‏اى رشد کند که به شیوه مادرسالارى اداره مى‏شود و مادرش فردى سلطه‏گر و محدود کننده و نقش پدر ضعیف باشد، چون مادر را مظهر و منبع قدرت مى‏داند، خود را با او همانندسازى کرده، و نقش زنانه را مى‏پذیرد و به همین دلیل، ممکن است از نظر برقرارى رابطه جنسى به مردها متمایل گردد.

2ـ افزایش بزهکارى
تحقیقات زیادى گویاى این واقعیت است که رابطه نزدیکى، بین بى‏ثباتى در زندگى و بزهکارى جوانان و نوجوان وجود دارد. شکى نیست که خانواده اولین پایه‏گذار شخصیت هر فردى است که نقش مهمى در تعیین سرنوشت و زندگى آینده او دارد و اخلاق و سلامت روانى فرد تا حدود بسیار زیادى در گرو آن است؛ چرا که فرد پس از متولد شدن تحت تأثیر افکار، عقاید و رفتار اعضاى خانواده خود قرار مى‏گیرد. از این رو خانواده اولین عاملى است که در رفتار تأثیر مى‏گذارد. به طور کلى، طرز تفکر والدین یا سایر اعضاى خانواده ـ به هر شکلى که باشد ـ کم و بیش در فرزندان آنان تأثیر مى‏گذارد و آنچه در اینجا بیشتر مورد توجه است، آثار بد نواقص و کمبودهاى خانوادگى است که متوجه سایر اعضاى خانواده نیز مى‏شود. در اثر همین نواقص است که فرزندان تحت شرایط خاص در معرض فساد و تباهى قرار مى‏گیرند و به تدریج به سوى بزهکارى سوق داده مى‏شوند. در درون خانواده نیز، در مقایسه با سایر اعضا، مادران بیشترین و مؤثرترین نقش را در صلاح و فساد فرزندان دارند؛ چرا که در این رابطه از پیغمبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده است که فرمود:

«السعید من سعد فى بطن امه و الشقى من شقى فى بطن امه.»(27)

سعادت و شقاوت هر کس از زمانى شروع مى‏شود که در رحم مادر زندگى مى‏کند.

گفتار چهارم: راهکارهاى مقابله با شیوع طلاق

الف) راهکارهاى فردى

1ـ کفو و همسان بودن
از شرایط مهم ازدواج، همسان بودن است. زن و مردى مى‏توانند در کنار همدیگر زندگى سعادتمندى را آغاز کنند که از نظر ظاهر و باطن به هم شباهت داشته باشند. قرآن در این زمینه مى‏فرماید: «و الطیبات للطّیبین و الطیّبون للطیّبات»(28) زنان پاک، از آنِ مردان پاکند و مردان پاک از آن زنان پاک.

رسول گرامى اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در این زمینه مى‏فرماید:

«انکحوا الاکفاء و انکحوا منهم و اختاروا لنُطِقکُم.»(29)

زمینه ازدواج هم‏کفوها را فراهم کنید و با همسان خود ازدواج کنید. و آنان را براى به وجود آمدن فرزندان شایسته به عقد خود در آورید.

اولین مسأله در همسان بودن، ایمان و دیانت است. چه بسا زن و مردى که هر دو مسلمانند، ولى یکى مؤمن و دیگرى بى‏ایمان است.

دومین مسأله، داشتن تقوا است که در جنبه‏هاى رفتارى، رعایت حقوق متقابل، در برخورد با همسر و سایر افراد خانواده و نحوه اداره و تدبیر زندگى نمود مى‏یابد.

سومین مسأله، داشتن عقل و هوش است. در اسلام در مورد سطح هوشى توصیه شده است که همسرى انتخاب کنید که توان عقلانى و شناخت زیادى داشته باشد.

در روایات است که براى پسرانتان از احمقها که بهره هوشى کمى دارند، انتخاب نکنید. البته احمقها چند گونه‏اند: اول کسانى که بهره هوشى کمى دارند. گاه ممکن است کسى هوش معمولى داشته باشد، ولى قدرت تجزیه و تحلیل و قدرت حل مشکل و تفکر نداشته باشد؛ دوم کسانى که قدرت بحران‏شکنى ندارند و بعد عاطفى آنان معمولاً به توانهاى شناختى آنها غلبه دارد و تصمیمات شتابزده و اضطراب‏انگیز مى‏گیرند. بنابراین شایسته انتخاب نیستند.

2ـ جلوگیرى از ازدواج در سنین پایین
درباره ازدواج در سالهاى پایین، دشواریها و گرفتاریهایى چند مطرح گردیده که به طرح و بررسى آن مى‏پردازیم.

ـ پیامد جسمانى؛ آمیزش در سنین پایین، به سبب آن که هنوز اندامهاى جنسى دختر نوجوان کاملاً رشد نیافته به وى آسیب وارد مى‏کند.

ـ پیامد روانى؛ برخى مى‏گویند با توجه به دگرگونیهاى روانى در سن نوجوانى، ازدواج در سن پایین، سبب ضرر بر عروس نوجوان مى‏شود. اما مخالفان افزایش سن ازدواج بیان مى‏دارند: به نظر مى‏رسد که با توجه به دگرگونیهاى خاص دوران نوجوانى، این ایراد چندان منطقى نباشد. از نظر روانى، نوجوان در این دوران داراى احساسات جنسى و میل جنسى شدید است و از طرفى گروه همسالان براى او نقش مهمى دارند. او مى‏کوشد تا هویت مستقل براى خویش کسب کند و نیز داراى آشفتگى و هیجانهاى روحى است. ازدواج براى چنین فردى مى‏تواند مفید باشد. نیاز جنسى او را تأمین مى‏کند، هویت مستقلى به عنوان بانوى خانه براى او فراهم مى‏سازد و آشفتگى روحى او را تسکین مى‏دهد.

در گذشته دختران را از سنین پایین آموزش مى‏دادند که چگونه از کودک نگهدارى کنند و خانه‏دارى نمایند. به همین جهت دخترانى که در سنین پایین ازدواج مى‏کردند، بسیارى از اوقات ازدواج موفقى داشتند؛ ولى اکنون برخى دختران که در سن بالا نیز ازدواج مى‏کنند ـ به سبب آن که هیچ‏گونه آموزشى براى ورود به کانون خانواده نمى‏بینند ـ مشکلات زیادى دارند. بى‏گمان، آموزش دختران حتى در اوان نوجوانى، مى‏تواند توانایى همسردارى مناسب و نگهدارى و تربیت کودک را در او پدید آورد.(30) بنابراین، جوانان علاوه بر بلوغ جنسى باید به بلوغ فکرى نیز رسیده باشند و آمادگى لازم را از هر جهت براى ازدواج داشته باشند.

ـ راهکارهاى مناسب براى شناخت متقابل
وقتى قرار است دو نفر یک عمر با یک‏دیگر زندگى مشترک داشته باشند، باید دیدگاههاى مشترک، سلیقه‏هاى متناسب با هم و افکار و اخلاق و روحیاتى که به یک‏دیگر نزدیک بوده، داشته باشند و حساسیتهاى خانوادگى از دو سوى مورد توجه باشد. مگر نه این که ناسازگاریهاى اخلاقى، اغلب پس از ازدواج و برآورده نشدن برخى توقعات متقابل یا ناهنجاریهاى رفتارى زوجین یا فامیلهاى آنان بروز مى‏کند! شناخت قبلى و پرس و جوهاى پیش از عقد و کسب آگاهى از ویژگیها و مشاوره با دیگران، راهى براى پیشگیرى از بروز اختلافات است.

ب) راهکارهاى خانوادگى

1ـ رفع اختلافات از طریق بزرگان فامیل
یکى دیگر از فرامین اسلام در جهت محدود کردن طلاق و جلوگیرى از وقوع آن، که متأسفانه در جوامع اسلامى فراموش شده است، لزوم رجوع اختلافات زناشویى به حکمیت است. این حَکَم‏ها باید از بین خویشاوندان طرفین و نزدیکان آنها باشند، تا دامنه اختلافات به خارج از محیط خانواده کشانده نشود؛ زیرا اختلافات خانوادگى، همین که از حدود خانواده تجاوز کرد، باعث مى‏شود، زن و مرد اعتماد قبلى را از دست داده و محبت و دوستى که لازمه زندگى زناشویى است، از بین برود. به همین جهت، خداوند در قرآن کریم مى‏فرماید:

«وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُما»(31)

آیه مذکور، اهمیت اصلاح و جلوگیرى از جدایى و اختلاف را با نکته‏اى بس لطیف یادآور شده است و مى‏فرماید: خداوند توفیق خود را شامل حال داورانى خواهد کرد که قصد اصلاح داشته باشند.

2ـ نداشتن توقع بى‏جاى اطرافیان
اطرافیان باید بدانند که نباید بدون اجازه زن و مرد جوان، وارد حریم زندگى آنها شوند. اگر یک مادر، پسرش را براى مرد بودن و شوهر بودن، درست تربیت کرده باشد، دیگر نباید بعد از ازدواج در زندگى او دخالت کند. پدر و مادر باید فکر کند که پسرش بعد از ازدواج وظایف دیگرى هم دارد. همچنین زن باید فکر کند که پدر و مادر شوهرش نهالى را بزرگ کرده و آن را به میوه‏دهى رسانده است و باید از او تقدیر کند.

دخالتهاى بى جا در زندگى زوجین از سوى فامیل هر دو طرف (مرد یا زن) ناپسند و غلط است؛ ولى دلسوزیهاى صادقانه و اظهار نظرهاى دلسوزانه و از سر صدق و خیرخواهى ـ نه دو به همزنى و انتقام‏گیرى و تلافى کردن و... ـ لازم و کارساز است و خلأ کمبود تجربه را در زندگیهاى مشترکى که تازه پاگرفته‏اند، پر مى‏کند.

ج) راهکارهاى اجتماعى

1ـ برگزارى دوره‏هاى مناسب آموزش قبل از ازدواج
ایجاد واحدى آموزشى در دبیرستان که موضوعاتى چون آیین زندگى و سازگارى و تکامل را آموزش دهد، بسیار کارساز است. باید انگیزه‏هاى ازدواج، انتخاب و گزینه‏هاى مورد نظر را به جوانان آموزش داد.

2ـ آموزش حقوق زوجین
تدوین و ارائه آموزشهاى عمومى و رسمى حقوق زوجین به نسل جوان، براى آشنایى و آمادگى قبول مسؤولیت وظایف خود در خانواده مى‏تواند در استحکام و دوام آن مؤثر باشد.

3ـ مشاوره رایگان
ایجاد و توسعه مراکز مشاوره و راهنمایى مخصوص خانواده، متشکل از کارشناسان علوم دینى، روان‏پزشکان و مددکاران اجتماعى، راهگشا خواهد بود.

تلویزیون و تأثیر آن بر انحلال خانواده
در جامعه‏شناسى معمولاً چهار عامل اصلى براى جامعه پذیرى در نظر گرفته مى‏شود. خانواده، مدرسه، گروه همسالان و وسائل ارتباط جمعى. وسائل ارتباط جمعى مثل روزنامه، مجله، کتاب، تلویزیون، رادیو، سینما، ویدئو و... ابزار مهمى هستند که در جامعه‏پذیرى افراد نقش مؤثرى ایفا مى‏کنند.

رسانه‏هاى جمعى معرفى کننده الگوها، نقشها، دیدگاه‏ها و چگونگى روى آوردن به سبکهاى مختلف زندگى مى‏باشند، که ممکن است افراد جامعه به طریق دیگر هرگز به آنها دسترسى پیدا نکنند. تغییرات هنجارى و ارزشهاى اجتماعى به سرعت در رسانه‏هاى گروهى منعکس مى‏شوند و ممکن است به آسانى توسط مردمى که به نحو دیگر ممکن نبود به آنها دسترسى پیدا نمایند، پذیرفته شوند.

تأثیر این رسانه‏ها به قدرى زیاد است که برخى از جامعه‏شناسان از امپریالیسم رسانه‏اى سخن به میان آوردند و به ایجاد یک امپراتورى فرهنگى اشاره مى‏کنند، که کشورهاى جهان سوم بویژه، در برابر آن آسیب‏پذیرند؛ زیرا منابع لازم را براى حفظ استقلال فرهنگى خود در اختیار ندارند.

بنابراین امپریالیسم رسانه‏اى با هدف یکسان‏سازى فرهنگى در کشورهاى مختلف، در جهت تحقق اهداف خود تلاش مى‏نماید تا آنچه را در کشور خود مرسوم است به سایر کشورها سرایت دهد.

از بین رسانه‏هاى گروهى، رادیو و تلویزیون نقش مهمى در ترویج فرهنگهاى مختلف، بویژه غربگرایى دارند. البته باید توجه داشت که تأثیر تلویزیون بیشتر از رادیو است.

آمار رو به ازدیاد طلاق و فروپاشى خانواده در غرب و گرایش به خانواده‏هاى تک والدى و یا همجنس‏گرایى، گویاترین کارنامه براى تزلزل ارکان خانواده در فروپاشى بناى رأفت، عطوفت و مودت در زندگى غربیهاست.

متأسفانه هر چه فرهنگ کشورهاى دیگر در جامعه ما گسترش یابد، آمار فروپاشى و انحلال خانواده هم افزایش مى‏یابد. ازدیاد روز افزون پخش فیلمهاى آمریکایى از شبکه‏هاى مختلف سیما با گرایشهاى فمنیستى که در آن زنان و دختران با ظاهرى فریبنده و دور از حیطه خانواده و آزاد از هر قید و بند به فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى و حتى به نقشهاى غیر متعارف مشغولند، همچنین پخش برخى فیلمهاى داخلى که ندانسته به جنگ با خانواده سنتى برخاسته‏اند، تأثیر بسزایى در پذیرش فرهنگ آنان و بالطبع ازدیاد طلاق را به دنبال دارد. بنابراین با توجه به تأثیرات تعلیمى و تبلیغى رادیو و تلویزیون، این دستگاه‏ها مى‏توانند وسیله‏اى براى ستیز با فرهنگ بیگانه یا ترویج آن باشند.

رسانه‏ها مى‏توانند با استفاده از حوزه‏هاى فکرى و کانونهاى اندیشه در ارتقاى سطح فرهنگى، دانش اجتماعى و زدودن فقر اطلاعات حقوقى و غیرحقوقى خانواده‏ها، نقش مهم داشته باشند.

باید مسؤولین امر (صدا و سیما) در مرحله اول با سیاستگذارى صحیح در جهت کنترل فیلمهایى که نه تنها در قالب پیامهاى ارزشى در جهت آموزش براى داشتن یک خانواده متعادل، گام بر نمى‏دارد، بلکه به اختلافات خانوادگى نیز دامن مى‏زند و در یک کلمه مروج فرهنگ غرب هستند چاره‏اى اساسى بیندیشند و با ارائه الگوهاى موفق فرهنگى و اجتماعى از زنان در عرصه‏هاى مختلف زندگى در گسترش فرهنگ پاسدارى از حفظ کیان خانواده بکوشند.


پى‏نوشت‏ها: ‏
1ـ على‏اکبر دهخدا، لغت‏نامه، واژه طلاق.
2ـ ابن منظور، لسان العرب، ماده طلاق.
3ـ محمدحسن نجفى، جواهر الکلام، کتاب طلاق، ص 274.

5ـ سید مصطفى محقق داماد، بررسى فقهى ـ حقوق خانواده، ص 379.
6ـ شیخ مفید، المقنعه، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1410 ق.، ص 530.
7ـ محمد محمدى رى‏شهرى، میزان الحکمه، ج 5، ص 547.
8ـ همان.
9ـ محمدبن حسن حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 7، ص 267.
10ـ شهید مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، صص 312ـ311.
11ـ همان، ص 315.
12ـ عزت‏الله عراقى، حقوق زناشویى در اسلام، ص 20.
13ـ مجله پیام زن، بهمن 82، صص 50 و 143.
14ـ محمدبن حسن حر عاملى، پیشین، ج 14، ص 31.
15ـ علامه محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 100، ص 373.
16ـ همان، ج 103، ص 232.
17ـ محمد بن محمد بن نعمان مفید (شیخ مفید)، ارشاد مفید، ترجمه سید هاشم رسولى محلاتى، ص 141.
18ـ مهدى کى‏نیا، عوامل اجتماعى طلاق، صص 26ـ25.
19ـ علامه محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 103، ص 232.
20ـ على مشکینى، ازدواج در اسلام، ترجمه احمد جنتى، صص 77ـ74.
21ـ هدایت‏الله ستوده، آسیب‏شناسى اجتماعى، ص 209.
22ـ سید محمدتقى مدرسى، تصویرى نو از روابط خانواده در قرآن، فصلنامه شوراى فرهنگى ـ اجتماعى، 1379، شماره9، ص 55.
23ـ آنتونى گیدنز، جامعه‏شناسى، صص 432ـ431.
24ـ اکرم حیدرى، بلوغ ـ مشکلات روانى جوانان و نوجوانان، افت تحصیلى، صص 70ـ69.
25ـ ادوار تایبر، بچه‏هاى طلاق، مترجم توراندخت تمدن، ص 93.
26ـ حسن نیک چهره محسنى، روان‏شناسى رشد، ص 182.
27ـ محمدرضا قره‏بگلو، روانشناسى و مسائل نوجوانان و جوانان.
28ـ نور / 26.
29ـ علامه محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 103، ص 232.
30ـ مجله پیام زن، سال هشتم، شماره 2.
31ـ نساء / 35.


منبع: رواق اندیشه، شماره 30

طلاق 

طلاق با شکایت مشترک ، طلاق بنا به درخواست یک جانبه، توافقنامه کامل، توافقنامه بخشی: در همه این موارد با خدمات تخصصی مشاوره کنید.

طلاق با شکایت مشترک 

همسران ممکن است به طور مشترک درخواست طلاق کنند(طلاق با شکایت مشترک) و به دادگاه توافقنامه کامل که تمام توافقات پس از طلاق را شرح میدهد ارسال کنند.

توافقنامه کامل

در این توافقنامه، تمام موارد مربوط به فرزندان، از قبیل حق حضانت، حق ملاقات، حق خرجی و غذای کودکان تشریح میگردد. همچنین توضیح در مورد ارث، تقسیم اموال و دارایی ها، بهرمندی از صندوق بازنشستگی و تقسیم AVS.
حق خورد و خوراک(نفقه) بین زوجین مشخص میشود.
توجه 
اینکه زن و شوهر خارجی یا دو ملیتی طلاق گرفته محل اقامت خود را در کجا انتخاب میکنند تاثیر مستقیم بر مقررات مربوط به کودکان مشترک دارد. بنابراین ، حضانت مشترک برای فاصله های طولانی عملی نیست. ملاقات پدر یا مادری که حق نگهداری ندارد همچنین وابسته به شرایط  مکانی است. اگر مقرر گردیده که حق نفقه کودکان مشترک پرداخت گردد و یکی از والدین در خارج از کشور زندگی میکند، میتوان به شرط اینکه کشور مورد نظر با سوییس توافقنامه در اینمورد امضاء کرده باشد، درخواست پرداخت این حقوق از طریق بین المللی کرد. برای اطلاعات بیشتر به خدمات اجتماعی بین المللی Service Social International (ssi) مراجعه کنید.
دادگاه به حرفهای زن و شوهر با هم و به طور جداگانه گوش میدهد . اگر به این نتیجه رسید که تقاضای طلاق و توافقنامه ارائه شده آزادانه و پس از تفکر دقیق تصمیم گرفته شده است، توافق طلاق به احتمال زیاد تصویب خواهد شد.
اگر زن و شوهر تمایل خود را به طلاق پس از  2 ماه جلسه دادگاه اعلام داشتند، طلاق برقرار و توافقنامه به اجرا گذاشته میشود.
توصیه 
هنگامی که توسط دادگاه ، موافقتنامه طلاق به اجرا گذاشته میشود درخواست تغییر دشوار است. از این رو بهتر است قبلا با یک وکیل مورد توافق طرفین مشورت شود.

توافقنامه بخشی

اگر زن و شوهر برای طلاق موافقت کرده ، اما نمی تواند بر تمام عواقب ناشی از طلاق  توافق  کنند، آنها می توانند از دادگاه بخواهند تا در موارد اختلاف تصمیم گیری کند.
دادگاه با زن و شوهر مانند مورد توافقنامه کامل برخورد میکند و  هر یک از زوجین باید تقاضای خود را در خصوص مورد اختلاف در توافقنامهِ پس از طلاق اعلام کند. دادگاه سپس در حکم طلاق تصمیم می گیرید.
توجه
اگر دادگاه تشخیص دهد که شرایط برای طلاق با شکایت مشترک برقرار نیست ، به هر یک از دو همسر مهلتی برای جایگزین کردن تقاضای قبلی با تقاضای یک جانبه طلاق میدهد.

درخواست طلاق یک جانبه

همسر می تواند یک جانبه درخواست طلاق کند در صورتی که زن و شوهر به مدت حداقل 2 سال به طور جداگانه زندگی می کردند. 
همسر می تواند قبل از انقضاء دو سال  تقاضای طلاق کند، در مواردی جدی که تداوم ازدواج غیر قابل تحمل است.
 
در مواردی مقررات مربوط به طلاق با تقاضای مشترک قابل اعمال است وقتی که یکی از زوجین تقاضای طلاق بعد از ترک زندگی مشترک یا قطع رابطه زناشویی کند و طرف دیگر به طلاق به صراحت اعلام رضایت کند و یا تقاضای طلاق جداگانه ارائه کند.

علت نیاز به محلل پس از 3 طلاق

چرا مرد، پس از ٣طلاقه کردن همسرش، برای ازدواج مجدد با او، باید اول با کسی دیگر ازدواج کند؟

قانون محلل در اسلام از توابع قانون طلاق است . نوعی مجازات عاطفی است . تدبیری است از مجرای احساسات برای جلوگیری از تکرار طلاق ، آمارها و تجربه ها نشان می دهد که این قانون اثر فوق العاده در جلوگیری از طلاق داشته است . طلاق از نظر اسلام حلال مبغوض است پیغمبر اسلام در روایتی که شیعه و سنی بالاتفاق روایت کرده اند فرمود : مبغوضترین حلالها در نزد خداوند طلاق است و هم آن حضرت فرمود : ازدواج کنید و طلاق ندهید که عرش الهی از طلاق می لرزد . طلاق ، حلال مبغوض است یعنی چه ؟ یعنی در عین اینکه در حد یک حرام منفور و مبغوض است اسلام مانع اجباری در جلو آن قرار نمی دهد و این خود از یک فلسفه کلی در نظام خانوادگی ریشه می گیرد که مورد توجه اسلام است . از نظر اسلام علقه زوجیت یک علقه طبیعی است و مکانیسم خاص دارد . علاقه زوجین به یکدیگر با اینکه طرفینی است باین شکل است که از جانب مرد آغاز می شود و علاقه زن بمرد از نوع پاسخگوئی است . به همین جهت مقام زن در محیط خانوادگی مقام یک محبوب و مراد است . اسلام تدابیری از مجرای عواطف بکار می برد که نظام خانوادگی بر همین پایه محفوظ بماند یعنی شعله عشق و علاقه مرد همیشه روشن بوده و زن نیز پاسخ گوی آن باشد .
آنچه از نظر اسلام مبغوض و منفور است این است که این شعله خاموش گردد و کانون خانوادگی بسردی گراید ، اما اگر احیانا باین صورت در آمد و زن در قلب مرد سقوط کرد دیگر نباید زن را بزور بمرد چسبانید . زنی که بزور قانون بمرد تحمیل شده باشد حالت امام جماعتی را دارد که اهل محل باو ارادتی نمی ورزند و او بازور پاسبان می خواهد خود را مقتدای مردم کند . اسلام هر کوشش اجباری را برای بقاء زن در چنان محیطی لغو و بیهوده و بر خلاف اساس روابط خانوادگی میداند ، اساس روابط خانوادگی بر حاکمیت متقابل زن و مرد است ، یعنی حاکمیت زن بر مرد از لحاظ عاطفی و احساسی ، و حاکمیت مرد بر زن از لحاظ فکری و رهبری و مدیریت در محیط خانواده . اینست که طلاق از نظر اسلام در عین این که سخت مبغوض و منفور است حلال است ، یعنی آنجا که تدابیر مختلف برای ابقاء علقه زوجین مفید نیفتاده چاره ای نیست جز طلاق .

یکی از تدابیر اسلام برای جلوگیری از طلاق که از طریق عاطفه بکار برده و در حقیقت نوعی مجازات است قانون محلل است . اگر مردی زن خود را طلاق داده و بعد در عده رجوع کرد و یا بعد از انقضاء عده با او ازدواج کرد آنگاه بار دیگر او را طلاق داد و باز در عده رجوع کرد و یا بعد از انقضاء عده با او ازدواج کرد سپس برای نوبت سوم طلاق را تکرار کرد دیگر حق ندارد برای بار چهارم با آن زن ازدواج کند مگر آنکه آن زن با مرد دیگری ازدواج کرده باشد و آن ازدواج بطور طبیعی منجر بطلاق و یا فوت زوج شده باشد . آن ازدواج دیگر قطعا باید دائم باشد نه موقت ، و هم باید عادی و طبیعی باشد یعنی نمی توانند از اول بشرط طلاق ازدواج کنند ، و هم باید زن با شوهر جدید عملا هم بستر شده باشد . در سوره مبارکه بقره آیه 229 میفرماید : طلاق فقط دو بار است ، سپس یا به شایستگی نگهداشتن و یا به نیکی رها کردن .
قرآن بعد توضیحی در باره مهر می دهد که مرد حق ندارد از مهر چیزی پس بگیرد . مگر بعنوان خلع ، آنگاه می گوید اگر نوبت سوم آن زن را طلاق داد دیگر آن زن بر آن مرد حلال نمی شود تا آن زن با مرد دیگری ازدواج کند ، اگر آن مرد دیگر آن زن را طلاق داد مانعی نیست که زن و مرد اول بار دیگر ازدواج کنند بشرط آنکه گمان ببرند حدود خدا را بپا می دارند و به شرایط عمل می کنند اینها است مقررات و حدود الهی برای مردمی که میدانند . پس معلوم شد با گفتن مرد به شخصی که برو زن مرا سه طلاقه کن امکان اینکه زن سه طلاقه شود نیست ، باید جریان به نحوی که گفته شد طی شود و الا نه زن سه طلاقه می شود و نه نیازی به محلل پیدا می شود نیاز به محلل آنگاه پیدا می شود که طلاق سه بار تکرار شود و در فاصله طلاقها رجوع یا ازدواج مجدد صورت گیرد . پس از طلاق سوم این مجازات برقرار می شود . از امام هشتم در باره فلسفه این حکم پرسش شد که به چه علت اگر مردی سه بار زن خویش را طلاق داد دیگر آن زن بر او حرام است مگر آنکه مرد دیگری با آن زن ازدواج کند و طلاق دهد یا بمیرد ، امام فرمود برای اینکه آن مرد سه بار در کاری وارد شد که مورد کراهت خداوندی است ، خداوند به این سبب این مجازات را مقرر کرد که مردم طلاق را سبک نشمارند و زنان را آزار نرسانند .
یعنی بدانند مانند جامه ای نیست که مرد هر ساعتی خواست آن را بپوشد و هر ساعتی خواست آن را بکند. همه تدابیر را چه به صورت تشویق و چه به صورت مجازات از طریق همان عواطف باید به کار برد . قانون محلل چنین تدبیری است . قانون محلل در جلوگیری از طلاق تأثیر بسزائی داشته و همواره به شکل یک تهدید دردناک جلو چشم مردان بوده است . مردانی که یک در صد احتمال می داده اند که به سراغ زن اول خود خواهند رفت از مبادرت به طلاق سوم خودداری کرده اند و به همین دلیل است که بسیار کم اتفاق افتاده است که چنین نیازی پیدا شود و کار به محلل بکشد . هر کدام از ما ، در طول عمر خود یا اصلا طلاقی را که نیاز به محلل پیدا کرده باشد سراغ ندارد و یا اگر سراغ داشته باشد حتما از یک واقعه و دو واقعه تجاوز نمی کند . کدام مجازات است که اینقدر قدرت جلوگیری داشته باشد . در اسلام مطلاقیت و ذواقیت یعنی اینکه کسی مکرر زن بگیرد و طلاق دهد و باز زنان دیگر و بخواهد زنان متعدد را بچشد و تجربه کند سخت نهی شده است و عملی مبغوض خداوند معرفی شده است و همچنین محلل واقع شدن پیغمبر اکرم در روایتی که شیعه و سنی نقل کرده اند هر مردی را که کار طلاق را به آنجا می رساند که نیاز به محلل پیدا شود لعنت فرمود هم خود محلل را و البته مورد لعن موردی نیست که ازدواج و طلاق محلل به صورت طبیعی و عادی صورت گرفته باشد مقصود جائی است که شخص به منظور یک لذت موقت ازدواج کند .



۶ کار ممنوعه پس از طلاق

خبرگزاری فارس: ۶ کار ممنوعه پس از طلاق

دور ریختن عکس‌های یادگاری یکی از اولین کارهایی است که برخی افراد بعد از طلاق انجام می‌دهند؛ درست است که کنار گذاشتن نشانه‌های زندگی تاریک گذشته می‌تواند به ما در کنار آمدن با شرایط جدید کمک کند، اما مواظب باشید از آن طرف بام نیفتید.

به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس، روزنامه خراسان امروز چهارشنبه 25/02/92 نوشت: پیامدهای حاصل از پدیده تلخ طلاق در زمینه های متعددی خود را نشان می دهد. این پیامدها بسته به شرایط فکری، فرهنگی، خانوادگی و اقتصادی فرد، تاثیرات متفاوتی بر زندگی او خواهد گذاشت.

کارشناسان تلاش می کنند با مطالعه و بررسی این مسائل، میزان تبعات حاصل از طلاق را کاهش دهند. بر این اساس به افرادی که طلاق گرفته اند توصیه های مختلفی می کنند. سپیده دانایی در پایگاه اطلاع رسانی خود به کارهایی اشاره کرده است که افراد پس از طلاق نباید آن ها را انجام دهند. بخشی از این مطلب را در ادامه می خوانیم.

زود ازدواج نکنید

نتایج بررسی ها نشان می دهد، احتمال شکست در ازدواج هایی که به سرعت پس از طلاق انجام می شود، زیاد است. زیرا در این فرصت کم امکان شناخت درست و واقعی مسائلی که باعث شکست ازدواج قبلی شما شده است، وجود ندارد. پس بهتر است بین طلاق و ازدواج دوم حداقل چند ماهی فاصله بیندازید و اگر این روزها احساس تنهایی و بی پناهی شما را آزار می دهد، به فکر راه های بهتری برای کنار آمدن با آن باشید، راه هایی مثل ورزش کردن، صرف وقت با دوستان و اقوام و یادگیری هنر و مهارت های جدید.

سر خودتان را زیادی شلوغ نکنید

برخی افراد برای فراموش کردن ناراحتی ها و از همه مهم تر، پر کردن تنهایی خود، بعد از طلاق آن قدر کار برای خود می تراشند که دیگر وقتی برای تفریح ندارند. اضافه کاری زیاد، شغل دوم یا شرکت در کلاس های آموزشی از جمله اقداماتی است که برخی افراد انجام می دهند. البته بعد از مدتی بیشتر این افراد متوجه می شوند که بیش از قبل مریض می شوند، سرما می خورند یا احساس ضعف به سراغ آن ها می آید. باید توجه کرد که بدن در زمان استرس و تنش دچار تغییراتی می شود و یکی از اولین تغییرات کاهش قدرت ایمنی بدن است.

افرادی که بعد از طلاق به صورتی افراطی سر خود را گرم می کنند، ممکن است دیگر استرس و تنش را در سطح بالا احساس نکنند ولی این امر باعث می شود بدنی که از قبل دچار تغییراتی شده است فرصت بهبود را از دست بدهد. بعد از طلاق، افراد حتما باید زمان مناسبی را به استراحت و خواب کافی اختصاص دهند. از طرفی، رسیدگی به تغذیه و ظاهر اهمیت دارد زیرا از این طریق می توانید بخشی از اعتماد به نفسی را که طی طلاق از دست داده اید، بازیابید.

سراغ هر تفریحی نروید

تنهایی بعد از طلاق یکی از آن مشکلاتی است که تا تجربه نشود، بیشتر افراد متوجه سختی آن نمی شوند. افراد تا پیش از طلاق چندان به این موضوع فکر نمی کنند. حتی ممکن است به دلیل کشمکش های شدید آرزو کنند که کاش تنها زندگی کنند! اما بعد از طلاق این تنهایی تازه ابعاد گسترده خود را آشکار می کند به ویژه زمانی که بچه ای نیز در میان نباشد. برخی افراد بعد از طلاق زمان زیادی را صرف گشت زدن در اینترنت یا دیدن برنامه های تلویزیون می کنند. برنامه ریزی مناسب برای پر کردن اوقات تنهایی یکی از نکاتی است که به هیچ عنوان نباید از نظر دور داشت و اهمیت آن را دست کم گرفت.

خانه تکانی نکنید

دور ریختن عکس های یادگاری یکی از اولین کارهایی است که برخی افراد بعد از طلاق انجام می دهند. درست است که کنار گذاشتن نشانه های زندگی تاریک گذشته می تواند به ما در کنار آمدن با شرایط جدید کمک کند، اما مواظب باشید از آن طرف بام نیفتید. این که تمام لباس هایی را که در طول سال های زندگی مشترک خریده اید کنار بگذارید یا این که بسیاری از وسایل زندگی تان را به این دلیل که شما را یاد خاطراتتان می اندازد به دیگران ببخشید، می تواند بعد از مدتی باعث پشیمانی تان شود. بعد از طلاق اغلب پیش بینی های مالی اشتباه از آب در می آید و خرج ها بیشتر از آن چیزی است که افراد تصور می کردند.

در این شرایط خرج تراشی برای خود اشتباه است. سعی کنید تا حد امکان از همان وسایل قدیمی خود استفاده کنید. در نهایت، اگر احساس کردید در زمان استفاده از آن وسیله یا لباس آن قدر حال بدی به شما دست می دهد که احساس خفگی می کنید، می توانید برای مدتی بخشی از آن ها را کنار بگذارید و بعد از التیام زخم ها دوباره سراغ آن  ها بروید.

دور همه خط نکشید

بعد از طلاق، رابطه خویشاوندی هر یک از همسران با عده ای قطع می شود و در نتیجه اسامی افرادی که تا چندی پیش با آن ها رفت و آمد داشتند در فهرست سیاه قرار می گیرد، اما برخی افراد در زمینه روابط اجتماعی بعد از طلاق خود به صورت افراطی تصمیم می گیرند و ناگهان ارتباط خود را با دوستان سابق، همسایه ها یا حتی همکاران خود قطع می کنند. البته برای این کار خود دلایلی نیز می آورند.

آن ها می گویند نمی خواهند درباره وضعیت زندگی خانوادگی خود مجبور به توضیح باشند، البته یکی دیگر از دلایل نیز دور شدن از افرادی است که آن ها را یاد زندگی گذشته می اندازند. از دست دادن دوستان و افرادی که تا مدتی پیش با آن ها رابطه عاطفی داشتید احساس تنهایی بعد از طلاق را به نحو قابل توجهی تشدید می کند.

در عین حال، برخی افراد امکان درد دل با خانواده و خویشاوندان نزدیک خود را نیز ندارند و احساس می کنند اگر درباره مشکلات خود با آن ها صحبت کنند، آن ها بیشتر غصه می خورند.

در این شرایط شاید روش بهتر، انتخاب برخی دوستان برای ادامه و البته تقویت رابطه است. بد نیست به این نکته توجه کنید که در بسیاری از موارد این تصور ماست که دوست ما می خواهد دائم درباره همسر سابق یا زندگی گذشته ما سوال کند. به جای این پیش داوری ها، سعی کنید حتما دوستانی را برای خود نگه دارید و با ادامه دادن رابطه با آن ها از منزوی شدن خودداری کنید.

به شهر دیگری نروید

یکی از انتخاب هایی که می تواند بعد از طلاق برای برخی وسوسه کننده باشد، دور شدن از محل زندگی است. برخی افراد ترجیح می دهند محل زندگی خود را به کلی تغییر دهند. رفتن به شهری دیگر یا حتی کشوری دیگر می تواند رویای برخی ها باشد، اما تغییر دادن محل زندگی در برخی موارد گزینه خوبی نیست.

اگر افراد بعد از طلاق ترجیح دهند نزدیک پدر و مادر، خویشاوندان یا دوستان زندگی کنند، نه تنها بد نیست، که به دلیل برخورداری از حمایت های جدید مفید هم هست، اما زمانی که افراد به نوعی می خواهند از تمام گذشته خود فرار کنند و به مکانی بروند که هیچ آشنایی با آن ندارند، ممکن است یکی از بدترین انتخاب های خود را انجام داده باشند.

از دست دادن حلقه حمایت ها می تواند وضعیت را بدتر کند و باعث شود افرادی که به تازگی طلاق گرفته اند تنهایی بیشتری را احساس کنند و در صورت مواجهه با مشکلات نتوانند از دیگران کمک بگیرند.

بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی


چرا طلاق در اختیار مرد است؟!

طلاق

قدس آنلاین: گفته شد که قوانین حاکم بر ازدواج، ناشی از طبیعت ازدواج است. از آنجا که ازدواج، وحدت و یکی شدن و طلاق انفصال و جدایی است و طبیعت زن و مرد اینگونه است که مرد طالب است و زن مطلوب،

به گزارش قدس آنلاین، در این مقاله که بخش نخست آن منتشر می شود ضمن بیان منفور و مبغوض بودن طلاق در اسلام، ثابت شده است که به دلیل طبیعت زن و مرد راه طلاق نباید به طور مطلق بسته باشد، بلکه در جایی که امکان ادامه زندگی نیست نباید به زور قانون زن و مرد را در کنار هم نگه داشت و نیز ثابت شده است که طبیعت و روانشناسی زن و مرد اقتضا می‌کند که حق طلاق به طور عادی و طبیعی در اختیار مرد باشد هر چند در مواردی نیز زن می‌تواند از دادگاه تقاضای طلاق نماید یعنی راه طلاق از ناحیه زن نیز بسته نیست هر چند محدود است.

سئوالات اصلی که این مقاله در پی پاسخگویی به آنهاست عبارتند از:

* چرا با آنکه طلاق، در اسلام بسیار مبغوض است، اما در عین حال حلال است؟ چرا طلاق تحریم نشده است؟

* چرا حق طلاق در اسلام عمدتاً در اختیار مرد است؟ ظلم آشکار به زنان و نشانه سلطه مردان به زنان است، چرا اسلام چنین حکمی را تشریع کرده است؟

دنیای مدرن و طلاق:

با آنکه در گذشته زندگی بشر، تلاش‌های فکری و قانونی برای جلوگیری از طلاق، هرگز به اندازه امروز نبود و مانند امروز درباره علل پیدایش و افزایش و راه‌های جلوگیری از طلاق به فکر نبودند، اما طلاق در گذشته بسیار کمتر از امروز بود. طبیعی است علت افزایش طلاق در دنیای امروز وضعیت زندگی اجتماعی و روابط و اخلاق انسان مدرن است که علل طلاق و گسست خانواده را فزونی بخشیده است.

*علل افزایش طلاق در عصر حاضر

دنیای مدرن، انسانی را پرورانده است که اصل در زندگی او لذت و بهره‌مندی فرد و ارضاء خواسته‌های شخصی اوست. مجله نیوزویک می‌نویسد: «علت طلاق در ازدواج‌های ده یا بیست ساله ناسازگاری نیست، بلکه بی میلی به تحمل ناسازگاری‌های دیرین و هوس برای درک لذت بیشتر و کامجویی‌های دیگر است. در عصر قرص‌های ضد حاملگی و دوران انقلاب جنسی و اعتلای مقام زن، این عقیده در میان بسیاری از زنان قوت گرفته که خوشی و لذت، مقدم بر استواری و نگهداری کانون خانوادگی است. زن آمریکایی امروز، کامجوتر از زن دیروزی بوده و در برابر نارسایی آن کم تحمل‌تر از مادر بزرگ خویش است»[1]

نکته نگران‌کننده­ای که باید به آن توجه داشت این است که اکثر طلاق‌ها ناشی از درگیری و عدم همفکری زوجین نیست. مطالعات نشان می‌دهد که تنها حدود یک سوم زوج‌های طلاق گرفته، گفته‌اند که آزار، بحث‌های مکرر و دعواهای جدی، علت طلاق آنان بوده است. این روزها آستانه تحمل افراد، برای مواجهه با ناراحتی‌ها بسیار پایین‌تر از گذشته شده و به همین دلیل ازدواج‌ها به طلاق منجر می‌گردد.

اگر اعتقاد داشته باشیم که طلاق کاری دشوار و نادرست است، زندگی مشترک را به خاطر فرزندان تحمل می‌کنیم، اما اگر باور کنیم که طلاق آسان و قابل قبول است، رابطه زناشویی را به خاطر خودخواهی خودمان قطع می‌کنیم.

متأسفانه این معضل در کشورهای اسلامی و در ایران نیز به تدریج گسترش یافته و گروهی از زنان و مردان مسلمان امروزی نیز متأثر از دنیای مدرن با ترجیح لذات فردی خویش و کاهش آستانه سازگاری، به آسانی تن به طلاق می‌دهند. طلاق در شهرهایی که تأثیرپذیری بیشتری از فرهنگ جدید غرب داشته‌اند، آمار بالاتری دارد.

عامل دیگر مهم افزایش طلاق در غرب، بی بند و باری جنسی و فراهم بودن کامجویی‌های جنسی برای مردان و زنان در سطح وسیع و دامن زدن به بی بند و باری است و این کامجویی‌های خارج از خانواده، میل به خانواده را کاهش داده و خانواده را در معرض سقوط و فروپاشی قرار داده است.

به گفته شهید مطهری پیشقراولان قرن ‌ما، روز به روز عوامل اجتماعی طلاق و انحلال کانون خانوادگی را افزایش می‌دهند و با یکدیگر در این راه مسابقه می‌دهند و آنگاه فریاد می‌کشند که چرا طلاق اینقدر زیاد است؟ این‌ها از طرفی عوامل طلاق را افزایش می‌دهند و از طرف دیگر می خواهند با قید و بند کانون جلو آن را بگیرند.[2]

واژه طلاق:

طلاق[3] در لغت به معنای آزاد ساختن از قید و بند است و آنگاه به صورت استعاره در رها کردن زن از قید و بند ازدواج استعمال شده است.[4]

طلاق مبغوض الهی

در روایات، کلمات و سیره عملی پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) مشاهده می‌شود، که آنان طلاق را بسیار مذموم و منفور معرفی کرده‌اند. برخی از روایات بدین قرارند:

امام باقر (ع) از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل فرمودند:

«جبرئیل آن‌قدر بر من درباره زن سفارش و توصیه کرد که گمان کردم طلاق زن، جز در وقتی که مرتکب فحشاء قطعی شده باشد سزاوار نیست.»[5]

امام صادق (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل فرمودند:

«چیزی در نزد خدا محبوب‌تر از خانه­ای که در آن پیوند ازدواجی صورت می‌گیرد وجود ندارد و چیزی در نزد خداوند مبغوض‌تر از خانه‌ای که در آن خانه پیوندی با طلاق بگسلد وجود ندارد. آنگاه امام صادق (ع) فرمود: اینکه در قرآن نام طلاق مکرر آمده و جزئیات کار طلاق مورد عنایت و توجه قرآن واقع شده، از آن است که خداوند جدایی را دشمن می‌دارد.»[6]

همچنین در روایات اهل سنت، روایاتی فراوان است. در سنن ابن ماجه از پیامبر (ص) نقل کرده است که:

«مبغوض‌ترین حلال در نزد خداوند طلاق است»[7]؛ یعنی در میان حلال‌ها هیچ چیز به اندازه طلاق، مبغوض نیست.

علت مجاز بودن طلاق در اسلام

چرا اسلام با آنکه طلاق را بسیار مبغوض می‌داند­، آن را تحریم نکرد؟ اگر طلاق حلال است، مبغوض بودن یعنی چه؟ و اگر مبغوض است، حلال بودن یعنی چه؟

مگر غیر از این است که اسلام هر عملی را که منفور و مبغوض می‌داند - همچون شراب‌خواری و قمار و ظلم و قتل نفس - تحریم کرده است؟ پس چرا طلاق را تحریم نکرده است؟ اسلام از یک سو طلاق را منفور می‌داند، از سوی دیگر موانعی در مقابل مرد قرار نمی‌دهد و او را در طلاق زن آزاد می‌گذارد، چرا چنین است؟

در پاسخ باید گفت که ازدواج و زندگی زناشویی یک پیوند طبیعی است نه پیوندی قراردادی همچون خرید و فروش، اجاره، وکالت و مانند آنها. این امور صرفاً یک سلسله قراردادهای اجتماعی‌اند که طبیعت و غریزه در آنها نقشی ندارد و قانونی هم از ناحیه طبیعت برای آنها جعل نشده است. بر خلاف ازدواج که بر اساس یک خواهش طبیعی از سوی طرفین شکل گرفته و از این‌رو قوانین آن باید با قوانین فطری و طبیعی ازدواج سازگار باشد.

پیمانی که اساس آن بر محبت و یگانگی است، قابل اجبار و الزام نیست. با زور و الزام قانونی می‌توان دو همکار و شریک را ملتزم به همکاری ساخت که بر اساس رعایت عدالت با یکدیگر همکاری نمایند، اما نمی‌توان با زور و اجبار قانون دو نفر را وادار نمود که یکدیگر را دوست داشته باشند و به هم محبت بورزند، برای یکدیگر فداکاری کنند و سعادت دیگری را سعادت خود بدانند. اگر زن و شوهر در پیمان عاطفی ازدواج، به بن بست رسیدند و شعله محبت میان آنها خاموش شد، راهی جز طلاق و جدایی نیست، چون زن و شوهر به هیچ وجه تعلق و وابستگی روحی نداشته و نمی‌توانند با یکدیگر زندگی کنند. اسلام کوشش‌های فراوانی به کار برده است تا زندگی خانوادگی از لحاظ طبیعی باقی بماند؛ یعنی زن در مقام محبوبیت و مرد در مقام طلب و علاقه و حضور به خدمت باقی بماند، اما پس از آنکه می‌بیند اساس طبیعی این عُلقه و محبت خاموش شده و هیچ تعلق و دلبستگی وجود ندارد، نمی‌تواند خانواده را یک امرِ باقی و زنده فرض کند. لذا طلاق را به عنوان آخرین راه حل می‌پذیرد.

چرا طلاق در اختیار مرد است؟

گفته شد که قوانین حاکم بر ازدواج، ناشی از طبیعت ازدواج است. از آنجا که ازدواج، وحدت و یکی شدن و طلاق انفصال و جدایی است و طبیعت زن و مرد اینگونه است که مرد طالب است و زن مطلوب، از سوی مرد اقدام برای تصاحب است و از سوی زن عقب نشینی برای دلبری و فریبندگی. طبیعت، احساسات مرد را بر اساس در اختیار گرفتن شخص زن و احساسات زن را بر اساس در اختیار گرفتن قلب مرد قرار داده است.

در چنین شرایطی، اگر شعله محبت مرد نسبت به زن خاموش شود، بزرگترین اهانت برای زن آن است که مرد بگوید تو را دوست ندارم اما قانون بخواهد زن را به اجبار در کنار مرد به عنوان همسر نگه دارد. قانون می‌تواند زن را به اجبار در کنار مرد و در خانه او نگه دارد، اما نمی‌تواند زن را در مقام طبیعی خود در محیط زناشویی یعنی مقام محبوبیت و مرکزیت نگهداری کند. قانون قادر است مرد را مجبور به نگهداری از زن و پرداخت نفقه و غیره نماید، اما قادر نیست مرد را در مقام و مرتبه یک فداکار و به صورت یک پروانه در گرد شمع حفظ نماید. از این‌رو خاموش شدن شعله محبت مرد یعنی مرگ ازدواج.

اما حیات خانوادگی با از بین رفتن علاقه زن به مرد از بین نمی‌رود. هر چند حیات خانوادگی وابسته به علاقه طرفین است، اما روانشناسی زن و مرد به گونه‌ای است که علاقه زوجین نسبت به یکدیگر متفاوت است. طبیعت زن و مرد بدین‌گونه است که زن را پاسخ دهندة مرد قرار داده است. علاقه و محبت اصیل و پایدار زن، همان است که به صورت عکس­العمل به علاقه و اقدام یک مرد نسبت به او، پدید می‌آید. از این‌رو علاقه زن به مرد، معلول علاقه مرد به زن و وابسته به اوست. اگر مردی از زن خود شکایت دارد، باید بداند (به طور غالب) در اظهار دوستی و نیاز به او کوتاهی کرده است، و هر زنی که از شوهر خود شکایت دارد، باید بداند (به طور غالب) در تزیّن برای او و در تسلیم و اطاعت نسبت به او کوتاهی کرده است. طبیعت و خلقت حکیمانه خداوند، کلید محبت طرفین را در اختیار مرد قرار داده است. مرد است که اگر زن را دوست بدارد و نسبت به او وفادار بماند، زن نیز او را دوست می‌دارد و وفادار می‌ماند. طبیعت کلید فسخ طبیعی ازدواج را به دست مرد داده است؛ یعنی مرد با بی‌علاقگی و بی‌وفایی خود نسبت به زن، او را سرد و بی‌علاقه می‌کند. برای مرد اینکه محبوب زن نباشد، لطمه به شخصیت زن تلقی نمی‌شود، اما برای زن، محبوب نبودن در نزد مرد، بزرگترین لطمه به شخصیت زن است. سردی و خاموشی علاقه مرد به زن، مرگ ازدواج و پایان حیات خانواده است، اما سردی و خاموشی علاقه زن، خانواده را به صورت مریضی در می‌آورد که امید بهبودی دارد و این بهبودی در دست مرد است. این کار برای مرد اهانت نیست که محبوب رمیده خود را به اجبار قانون نگه دارد تا به تدریج او را آرام کرده و به زندگی علاقه‌مند سازد و اتفاقا زن، این حالت مرد را دوست دارد؛ اما برای زن، اهانتی غیر قابل تحمل است که برای حفظ حامی و دلباخته خود به زور و اجبار قانون متوسل شود. این کار بزرگترین شکست و ضربه روحی برای زن است.[8]

البته اسلام با طلاق‌های ناجوانمردانه؛ یعنی با اینکه مردی پس از امضای پیمان زناشویی و احیانا مدتی زندگی مشترک، به خاطر هوسرانی، همسرش را از خود براند، سخت مخالف است. اما راه چاره این نیست که ناجوانمرد را مجبور به نگهداری زن کند. این نگهداری با قانون طبیعی زندگی خانوادگی مغایر است. زن می‌تواند با زور قانون، خانه را اشغال نظامی کند، اما نمی‌تواند بانوی آن خانواده و رابط جذب احساسات از شوهر و دفع احساسات به فرزندان باشد و هم نمی‌تواند وجدان نیازمند به مهر خود را اشباع کند.

اسلام کوشش‌ها کرده که ناجوانمردی و طلاق‌های ناجوانمردانه از میان برود و مردان جوانمردانه از زنان نگهداری و نگاهبانی کنند. اما اجازه نمی‌دهند که زن به زور و اجبار، نزد مرد زندگی کند.

آنچه اسلام کرده است، درست نقطه مقابل کاری است که غربی‌ها کرده‌اند. اسلام با عوامل ناجوانمردی و بی‌وفایی و هوس بازی به سختی نبرد می‌کند، اما حاضر نیست زن را به زور به ناجوانمرد و بی وفا بچسباند. اما غربی‌ها روز به روز بر عوامل ناجوانمردی و بی‌وفایی و هوس بازی مرد می‌افزایند، آنگاه می‌خواهند زن را به زور به مرد هوسباز و بی‌وفا و ناجوانمرد بچسبانند.

منابع :

[1] آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ص 231 - 232

[2] مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 233.

[3] طلاق به معنای تطلیق است مثل سلام به معنای تسلیم و کلام به معنای تکلیم. ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج1، ص 125.

[4] ر.ک به: المیزان ج 2 ص 230 و قاموس قرآن و مفردات راغب ماده طلاق.

[5] بهاءالدین خرمشاهی، پیام پیامبر، ص430.

[6] وسائل الشیعه، ج 22، ص 7.

[7] ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 650.

[8] البته این مسأله در صورتی است که علت بی‌علاقگی زن، فساد اخلاق و ستمگری مرد نباشد که در این صورت اسلام اجازه نمی‌دهد که مرد سوء استفاده کرده و همسرش را برای اضرار و ستمگری نگه دارد و طلاق ندهد. در این موارد زن می‌تواند از قاضی درخواست طلاق قضایی کند

حوزه

مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق

مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق


   
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
اولین  ۱ ۲  بعدی آخرین

چه زمانی برای طلاق مناسب است؟

  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
  • مجموعه ای از احادیث ائمه معصومین(ع) در مورد مضرات طلاق
به گزارش «شیعه نیوز»، لابد با این تیتر غافلگیر شده‌اید! در نکوهش طلاق بسیار شنیده‌اید اما این تیتر چه‌بسا پیشگیرانه باشد. راهی برای گریز از چاره‌ای ناگریز! مثلا زمان‌هایی در زندگی زناشویی اتفاق می‌افتد که آن‌قدر غصه‌دارتان می‌کند که به طلاق فکر می‌کنید. اگر طلاق بگیرید زندگی‌تان بهتر می‌شود یا بدتر؟ بچه‌ها چطور با این موضوع برخورد می‌کنند؟ بهترین زمان برای این‌که به همسرتان بگویید طلاق می‌خواهید چه موقع است؟

روزنامه شهروند نوشت: وقتی مشکلی در زندگی زناشویی‌تان پیش می‌آید، این افکار و سوال‌ها به ذهنتان هجوم می‌آورند. گاهی‌اوقات وقتی آن مشکل حل می‌شود، فکر طلاق ناخودآگاه از بین می‌رود.

اما اگر این افکار ناپدید نشدند و به‌طور مداوم فکرتان را مشغول کردند چه؟

وقتی به‌طور مداوم به طلاق و نتایج آن فکر می‌کنید، باید زندگی و رابطه‌تان با همسرتان را به خوبی ارزیابی کنید. یک قدم به عقب بروید و ببینید چرا چنین احساسی پیدا کرده‌اید و چه مدت است که این افکار و احساسات شما را مشغول کرده است؟ آیا چیز خاصی در زندگی‌تان باعث شده فکر کنید که طلاق تنها راه نجات و تنها تصمیم درست برای شماست؟

خیلی‌وقت‌ها پیش می‌آید که فکر می‌کنید طلاق چاره‌کار شماست و روز بعدی که از خواب بیدار می‌شوید همه‌چیز به نظرتان خوب می‌آید. پستی‌و‌بلندی‌هایی مثل این باید شما را به این فکر بیندازد که چه‌چیز برایتان اهمیت دارد و زندگی‌تان چطور می‌تواند بهتر یا بدتر شود.

طلاق مساله‌ای ناگوار است و تصمیم گرفتن برای طلاق را نباید آسان گرفت. فهمیدن این‌که کی وقت طلاق رسیده، کار سختی است.

تصمیم نهایی برای طلاق فقط توسط خودتان گرفته می‌شود و این شما هستید که باید ببینید میل‌تان به کدام طرف است. اگر هنوز همسرتان را دوست دارید و می‌خواهید که زندگی‌تان درست شود، دست نگهدارید.

ممکن است برای جدایی از همسرتان دلایل قابل‌توجیهی داشته باشید اما پرسش‌نامه زیر به شما کمک می‌کند تا بدانید این تصمیم درست است یا نه؟

به هریک از سوالات زیر با «درست» و «نادرست» جواب بدهید و در انتها جواب درستی که کارشناسان به این سوالات داده‌اند را با پاسخ خودتان مطابقت دهید.

۱- درگیری و مشاجره همیشگی بین شما و همسرتان نشانه این است که از یکدیگر جدا شوید.
۲- شما و همسرتان دیگر هیچ وجه‌مشترکی در سلایق و عقایدتان با هم ندارید و این موضوع دلیل خوبی برای جدایی است.
۳- در یک ارتباط خوب، بیشتر اختلاف‌نظرها و مشکلات زناشویی به مرور زمان برطرف و حل می‌شود.
۴- یک ازدواج خوب به این معناست که زن و شوهر تعریف یکسان و مشترکی از عشق داشته باشند.
۵- زن و شوهر از هم جدا می‌شوند چون دیگر عاشق هم نیستند.
۶- خیانت باعث از بین رفتن رابطه زناشویی نمی‌شود.
۷- بیشتر افراد در ازدواج دوم موفق‌تر هستند چون در ازدواج اول تجربه‌های خوبی به دست آورده‌اند.

نظر مشاور درباره مشاجره
به‌گزارش تبیان، این خیلی عجیب است که بیشتر همسران تصور می‌کنند اختلاف سلیقه و گاه مشاجره نشانه ناموفق‌بودن یک زندگی زناشویی است اما به عقیده روانشناسان، ارتباطی که در آن هیچ اختلاف‌نظری وجود نداشته باشد، بیشتر از یک رابطه پرجدال در خطر طلاق قرار دارد زیرا شما انسان هستید و به دلیل تفاوت زندگی خانوادگی و فرهنگی‌تان خصوصیاتی متفاوت از یکدیگر دارید و جروبحث و اختلاف، یک موضوع بسیار طبیعی در رابطه شماست.

شما و همسرتان دیگر هیچ وجه‌مشترکی در سلایق و عقایدتان با هم ندارید و این موضوع دلیل خوبی برای جدایی است!

گفتن این حقیقت شما را غافلگیر می‌کند اما بد نیست بدانید تحقیقات کارشناسان نشان داده، زوج‌هایی که زندگی زناشویی موفقی دارند به هیچ‌وجه خصوصیات و وجه‌مشترک زیادی با یکدیگر ندارند و حتی سلایق و عقایشان در تناقض با یکدیگر است اما آن چیزی که ارتباط‌های موفق را از ناموفق جدا می‌کند، نحوه برخورد همسران با اختلاف‌ها و ویژگی‌های متفاوت همسران‌شان است. همسران موفق به خوبی می‌دانند که شریک آنها نمونه کپی‌برداری شده آنها نیست و نباید مثل آینه برای آنها باشند بلکه لازمه یک ازدواج با دوام، احترام گذاشتن به تفاوت‌های طرفین و رشد کردن در میان این ۲ دنیای متفاوت است.

در یک ارتباط خوب بیشتر اختلاف‌نظرها و مشکلات زناشویی به‌مرور زمان برطرف و حل می‌شود
شاید تابه‌حال این خبر به گوش‌تان نخورده باشد اما کارشناسان در تحقیقات‌شان به نتیجه‌ای جالب رسیده‌اند که شما را شگفت‌زده خواهد کرد، هیچ می‌دانستید که ۶۰‌درصد اختلاف‌نظرهایی که همسران در طول زندگی مشترک با یکدیگر دارند، غیرقابل حل است؟

اگر قبول ندارید، یک ورق کاغذ بردارید و تمامی بحث‌هایی که در طول زندگی مشترک با همسرتان داشته‌اید را بنویسید، درنهایت شگفتی متوجه می‌شوید که بیشتر آنها تکراری است و با وجود گذشتن سالیان‌سال از ارتباط‌تان هنوز بر سر موضوعی تکراری با همسرتان بحث می‌کنید اما چیزی که در این بین تغییر می‌کند، نحوه واکنش ۲ طرف نسبت به آن موضوعات است.

پس اگر فکر می‌کنید مشکل شما و همسرتان با گذشت زمان حل خواهد شد، مرتکب اشتباه رایج دیگر زوج‌ها شده‌اید.

به جای انتظار برای گذشت زمان و برطرف‌شدن مشکل، نوع واکنش و سازگاری‌تان را نسبت به اختلاف‌نظر بین خود و همسرتان تغییر دهید.

یک ازدواج خوب به این معناست که زن و شوهر تعریف یکسان و مشترکی از عشق داشته باشند
این نکته را به‌خاطر بسپارید که شما و شریک زندگی‌تان در ۲محیط متفاوت بزرگ شده‌اید و به همین خاطر تعریفی که از عشق و محبت دارید با یکدیگر کاملا متفاوت است. ممکن است همسر شما از روی عشق، کاری برایتان انجام دهد و از این طریق علاقه‌اش را به شما ابراز کند اما شما به‌دنبال راهی هستید که همسرتان به روش دلخواه شما عشقش را ابراز کند. فراموش نکنید که نحوه ابراز علاقه و عشق هر انسانی با دیگران متفاوت است و هرگز از همسرتان نخواهید که دیدگاهی مانند شما درمورد عشق و طریقه محبت‌کردن داشته باشد.

زن و شوهر از هم جدا می‌شوند چون دیگر عاشق هم نیستند
متاسفانه عده‌ای تصور می‌کنند که عشق تنها دلیل ازدواج و ماندن در یک ارتباط است. این عده از افراد ازدواج می‌کنند چون عاشق شده‌اند و بعد به‌راحتی از شریک‌شان جدا می‌شوند، چون دیگر عاشقش نیستند اما این تصور، یک اشتباه محض است چون عشق یک حس است و زمانی هست و زمانی دیگر نیست. این‌که دیگر مثل روزهای اول آشنایی عاشق همسرتان نیستید و به همین دلیل می‌خواهید از او جدا شوید، احمقانه‌ترین فرضیه‌ای است که آن را انتخاب کردید. صبر کنید چون عشق دوباره به وجود خواهد آمد و باردیگر غافلگیرتان خواهد کرد.

خیانت باعث از بین رفتن رابطه زناشویی نمی‌شود
بله، این جمله درست است و اگر یک زن هستید و تنها به‌خاطر خیانت همسرتان می‌خواهید ترکش کنید، لطفا کمی بیشتر فکر کنید. هرچند رویارویی با خیانت و اصلاح ارتباط بعد از آن، کار خیلی ساده‌ای نیست اما اگر واقعا به ارتباط‌تان علاقه‌مند هستید ارزش این مبارزه را خواهد داشت و خبر خوب این‌که بیشتر ارتباط‌هایی که بعد از خیانت دوباره شکل گرفته، موفق‌تر بوده و همسرانی که بعد از خیانت روابط خود را اصلاح کردند و اعتماد را از نو بین خودشان به‌وجود آوردند، ارتباط زناشویی بادوام‌تری داشته‌اند.

بیشتر افراد در ازدواج‌دوم موفق‌تر هستند چون در ازدواج اول تجربه‌های خوبی به دست آورده‌اند
برای این موضوع نمی‌توان قانونی را درنظر گرفت اما این درست است که بسیاری از افراد در ازدواج دوم‌شان موفق‌تر هستند چون اشتباهاتی که در ازدواج اول مرتکب شده‌اند را در ازدواج‌دوم‌شان انجام نمی‌دهند اما باید به خاطر داشته باشید که عشق تنها خامه روی کیک است نه خود کیک و تا زمانی که یاد نگیرید شادی و خوشبختی‌تان را وابسته به فرد دیگری ندانید، امید موفقیت در ازدواج برای‌تان وجود ندارد این‌که خودخواهانه به دنبال افرادی باشید که شما را خوشبخت کنند و درصورت برآورده‌نشدن این موضوع آنها را ترک کنید، اصلا راه درستی نیست. خوشبختی و آرامش را در خودتان به وجود بیاورید و خودخواهانه دیگران را نخواهید.

پرسش پیش از جدایی
تصمیم به‌جدایی گرفته‌اید؟ قبل از این‌که تصمیم نهایی را بگیرید به این ۶ پرسش جواب بدهید.
١- آیا هنوز هم احساس مثبتی به همسرتان دارید؟ اگر رابطه‌تان خشونت‌آمیز نبوده و هنوز هم محبتی نسبت به هم احساس می‌کنید، خوب است که به‌جای جدایی به بهبود رابطه فکر کنید.
٢- آیا همیشه راهتان از هم جدا بوده؟ اگر همیشه هرکدام از شما به‌شیوه خودش زندگی کرده، بعید نیست‌ بودن و نبودن همسرتان فرقی به حالتان نداشته باشد و این رابطه فقط یک نام را یدک بکشد.
٣- آیا طلاق یک تهدید است یا یک تمایل واقعی؟ آیا واقعا می‌خواهید طلاق بگیرید یا این یک تهدید ناشی از افسردگی، خشم، ناامیدی و احساس شکست است؟
۴- آیا این یک تصمیم احساسی است؟ رفتار و تصمیم‌های ما ممکن است کاملا احساسی باشند بدون درنظرگرفتن جنبه‌های عقلانی. تصمیم شما برای جدایی چگونه است؟
۵- انگیزه شما برای جدایی چیست؟ آیا زندگی با این فرد هویت، شخصیت، اعتبار، آبرو، عزت‌نفس، آرامش یا سلامت جسمی و روانی‌تان را تهدید می‌کند و تلاش شما برای بهبود زندگی خودتان است؟
۶- آیا به اثرات منفی جدایی فکر کرده‌اید؟ گاهی طلاق فرصتی برای تمام‌کردن رابطه‌ای اشتباه است اما بعد از جدایی ممکن است شرایطی پیش بیاید که بیشتر احساس خلأ، ناامیدی، افسردگی و شکست کنید. آیا می‌توانید با شرایط تازه به‌خوبی کنار بیایید؟
منبع: شفقنا

مسأله ـ طلاق دادن زن در حالت حیض باطل و بى اثر است.
مسأله ـ طلاق دادن زن در حال حیض یا نفاس در سه صورت صحیح است :
1ـ شوهر بعد از ازدواج مطلقآ با او نزدیکى نکرده باشد.
2ـ زن باردار باشد (همانطور که گذشت زنان باردار گاهى عادت مى‌شوند).
3ـ زن غایب باشد و مرد نتواند، یا برایش مشکل باشد، پاک بودن زن را بفهمد.
مسأله ـ هر گاه زن را از خون حیض پاک مى‌دانسته و طلاقش بدهد، سپس معلوم شود که به هنگام طلاق در حال حیض بوده، طلاق او باطل است. و به عکس، اگر او را در حال حیض بداند و طلاق دهد، بعد معلوم شود پاک بوده، طلاق او صحیح است.
مسأله ـ هر گاه کسى مى‌داند که همسرش در حال حیض یا نفاس بوده، اگر غایب شود، مثلا مسافرت کند و بخواهد او را طلاق دهد و نتواند از حالش با خبر شود، باید تا مدّتى که معمولا از حیض یا نفاس پاک مى‌شود صبر کند.
سؤال ـ آیا ازدواج و مراسم عقد در حال عادت ماهیانه جایز است؟
جواب : مانعى ندارد.
سؤال ـ آیا بخشیدن باقیمانده عقد موقّت (که بمنزله طلاق است) در زمان عادت ماهیانه زوجه جایز است؟
جواب : مانعى ندارد.
مسأله ـ هنگامى که زن از خون حیض پاک شود طلاق او صحیح است، و همسرش نیز مى‌تواند با او نزدیکى کند، هر چند هنوز غسل نکرده باشد؛ ولى احتیاط مستحب آن است که پیش از غسل از نزدیکى خود دارى کند، ولى کارهاى دیگرى که در وقت حیض بر او حرام بوده، مانند توقّف در مسجد و مسّ خط قرآن، تا غسل نکند بر او حلال نمى‌شود، بنابر احتیاط واجب.
 


مشکلات طلاق برای کودک



طعم گس طلاق درکام فرزندانخانواده ، مقدس ترین و مهم ترین بخش از شبکه اجتماعی زندگی کودک است. خانواده حیاتی ترین واحد اجتماعی است که شخصیت کودک در آن پرورش می یابد. تعادل اعضای خانواده در همراه و همدل بودن اعضاست و نبود هر یک از اعضا باعث به وجود آمدن مشکلاتی برای سایر افراد خانواده می شود، در این میان، طلاق حادثه ای است که مسائل و مشکلات فراوانی رابرای افراد به وجود می آورد. طلاق برای مرد و زن تجربه ای تکان دهنده و برای کودکان خاطره ای تلخ و ماندگار است.

با توجه به تلخی ها و آشفتگی های یک جدایی ، خانواده باید روشی را در پیش گیرد تا حداقل آسیب را به اعضای خود وارد کند.
طلاق بر روی مرد و زن پیامدهای خاص خود را دارد. روند طلاق در کودکان تأثیرگذارتر است و متأسفانه به گفته برخی از کارشناسان مسائل خانواده، پدر ومادر در روند طلاق به طور کلی کودکان خود را نمی بینند . کودک در جریان طلاق والدین احساس امنیت، اعتماد به نفس و تداوم زندگی خانوادگی را از دست می دهد. تأثیر طلاق در کودکان زیر ۳ سال باعث از بین بردن اعتماد و دلبستگی کودک به محیط اطراف می شود. بهانه جویی، خشم، عصبانیت، اختلالات خواب، افسردگی و انزوا از دیگر پیامدهای طلاق بر روی این کودکان است.

اثر طلاق در کودکان ۳ تا ۶ سال به گونه دیگر خودنمایی می کند، کودکان در این سن به سمت استقلال و خودکفایی گام برمی دارند و این چالش بزرگ آن ها در این سن است. کودکان در این سن برای خود قدرت های خیالی قائلند و از طرفی به والدین هم اعتماد و یا بی اعتمادی پیدا کرده اند. وقتی طلاق برخلاف دعاها و آرزوهای آنان صورت گیرد نوعی احساس گناه و شکست خوردگی در ذهن آنها به وجود می آید. با این همه میزان و اکنش های هیجانی کودکان بستگی به سن، درک و آگاهی آنان از محیط اطراف دارد. بدیهی است یکی از عواملی که سبب بروز ترس و اضطراب در کودک می شود مشکلات زن و مرد در محیط زندگی است. اغلب کودکان خردسال به دلیل عدم درک صحیح از موضوع مورد بحث والدینشان با بروز رفتارهای پرخاشگرانه و خصمانه درصدد مقابله با شرایط موجود برمی آیند و از طرف دیگر ممکن است تصور کنند که عامل اصلی اختلاف، آن ها هستند و دچار احساس گناه شوند، آنان فکر می کنند اگر رفتار دیگری در ارتباط با پدر ومادر داشته باشند، می توانند درگیری های موجود پدرومادر را کاهش دهند.
کودکان دبستانی اغلب اضطراب ناشی از مشاجره های والدین شان را با نداشتن تمرکز در انجام تکالیف مدرسه و افت تحصیلی نشان می دهند. در سنین نوجوانی فرزندان به طور کامل متوجه طلاق شده و واکنش هایی از جمله خشم زیاد، نگرانی درمورد آینده و احساس مسئولیت نسبت به درست کردن شرایط موجود را دارد و سعی در واسطه قرارگرفتن میان پدر و مادر و ایجاد صلح و آشتی در میان آن را دارند و در شرایطی نیز با خونسردی نظاره گر موضوع طلاق والدین هستند.
دکتر فربد فدایی ـ روان شناس دراین باره می گوید: سن کودک در هنگام طلاق در واکنش های آنان تفاوت ایجاد می کند. اطفالی که در سن ۳ تا ۶ سالگی هستند واکنش شدیدتری نسبت به طلاق دارند. وی تأکید می کند: «اختلالات رفتاری به صورت از دست دادن مهارت هایی که تازه کسب کرد ه اند؛ ظهور می کند، برای نمونه حرف زدن آنها کودکانه تر می شود و یا شب ادراری پیدا می کنند، زیرا مسأله طلاق برای آنان غیرقابل درک است و کودک در هنگام طلاق دچار نگرانی می شود که شاید پدر و مادر نیز او را طلاق دهند.»
به گفته او بسیاری از کودکان طلاق، در یادگیری نیز دچار مشکل می شوند و افت تحصیلی پیدا می کنند.
وی معتقد است: نوجوانان در مرحله بلوغ راحت تر مسأله طلاق را درک می کنند ولی هنوز هم دل آزرده و یاخشمگین به جدایی پدر و مادر نگاه می کنند.
او تأکید می کند: نکته بسیار مهم آن است که کودک در هرسنی خود را مقصر در طلاق پدر ومادر می داند و این موضوع کودک را آزار می دهد. بنابراین نباید دوران نداشتن تفاهم و مشاجره زن و مرد در خانه را بر روی روحیه کودک فراموش کرد حتی اگر پدر ومادر تصور کنند که با بهترین شیوه ممکن و باآرامش و متانت کامل از هم جدا شده اند، بازهم تجسم این که والدین قصد جدایی دارند برای کودک دلهره آور و ترسناک است. برخی روان شناسان معتقدند که ریشه اضطراب های دوران کودکی و یا نوجوانی در احساس گناه، تنش و نگرانی نهفته است . دراین میان خانواده هایی هستند که محیطی متشنج برای کودکان خود فراهم می آورند و دنیای سراسر شادی و امنیت کودک خود را تبدیل به استرس و نگرانی می کنند. این موارد برای کودکان مشکلات بسیاری را به وجود می آورد.
به گفته دکتر فربد فدایی، پسری که مجبور می شود با مادر خود زندگی کند در همانندسازی مثبت مردانه دچار مشکل می شود و برعکس دختری که به ناچار مجبور است با پدر خود زندگی کند قادر به همانندسازی زنانه نخواهد بود، به طور کلی کودکان در پذیرش نقش مبتنی به خود دچار مشکل می شوند.
وی تأکید می کند: گاهی اوقات یکی از والدین چند فرزند را سرپرستی می کند، این موضوع فشار بسیاری رابه فرزند بزرگتر وارد می کند و او برحسب جنسیت خود مجبور است نقش پدر و یا مادری را که طلاق گرفته ایفا کند.
فدایی معتقد است که پدران و مادران تا آن جا که ممکن است از طلاق خودداری کنند و به دنبال راه حل های سازنده تری برای رفع مشکلات خود باشند، اگر مجبور به طلاق شدند، بهتر است این اقدام به آرامی و با توجه به منافع کودکان انجام بگیرد.
البته مسأله برخورد والدین با موضوع طلاق و نوع طرح آن با فرزندان در میزان واکنش های منفی فرزندان نسبت به این مسأله نقش مؤثری خواهد داشت. به طور کلی برخی والدین قبل از قطعی شدن طلاق، آن را با فرزندان مطرح نمی کنند. برخی دیگر بدون آمادگی فرزندان موضوع طلاق را مطرح کرده و برخی فرزندان نیز به دلیل وجود درگیری های لفظی و یا فیزیکی والدین خود نسبت به ایجاد جدایی و طلاق میان والدینشان آگاهی نسبی دارند، اما در همه این موارد روح و روان فرزندان آسیب جدی خواهد دید.
با این همه ، تحقیقات نشان می دهدکه به طور معمول بعد از طلاق شرایط سختی برای فرزندان خواهد بود و اگر فرزندان نتوانند به درستی با این مسأله کنار آیند، دچار مشکلات روحی روانی بسیار جدی خواهند شد، بنابراین، لازم است نقش والدین در زندگی فرزندان به درستی ایفا شود. فرزندان را وسیله و ابزاری برای ابراز خشم نسبت به طرف مقابل خود قرار ندهیم. با کودکان خود صحبت کنیم و به آنها بگوییم طلاق تقصیر آنها نیست و به دست آنها هم قابل پیشگیری نیست. به خاطر داشته باشید که کودک هیچ گاه نمی تواند پدر و مادر خود را طلاق دهد.

احکام طـلاق

احکام طـلاق

مسأله : مردى که زن خود را طلاق مى دهد، باید عاقل و بنابر احتیاط واجب بالغ باشد، و به اختیار خود طلاق دهد، و اگر او را مجبور کنند که زنش را طلاق دهد طلاق باطل است، و نیز باید قصد طلاق داشته باشد، پس اگر صیغه طلاق را به شوخى بگوید صحیح نیست.

مسأله : شرایط صحت طلاق عبارت است از: 1 ـ زن باید هنگام طلاق از خون حیض و نفاس پاک باشد. 2 ـ از هنگام حیض شدن قبل تا زمان طلاق گرفتن در حال پاکى با شوهر خود همبستر نشده باشد. 3 ـ طلاق در حضور دو مرد عادل جارى شود.

مسأله : اگر زن دروغ بگوید یا اشتباه کند و در حالى که حیض است طلاق بگیرد طلاق او باطل است حتى اگر بعداً متوجه شود که هنگام طلاق حائض بوده است طلاق مذکور باطل است. و اگر خیال کند که حائض است اما بگوید پاک هستم و طلاق بگیرد و بعد معلوم شود که حیض نبوده طلاقش صحیح است.

مسأله : طلاق دادن زن در حال حیض یا نفاس در سه صورت صحیح است:

اوّل: آن که شوهرش بعد از ازدواج با او نزدیکى نکرده باشد.

دوّم: آبستن باشد، و اگر معلوم نباشد که آبستن است و شوهر در حال حیض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، اشکال ندارد.

سوّم: مرد بواسطه غایب بودن و مانند آن نتواند پاک بودن زن را بفهمد.

مسأله : اگر زن را از خون حیض پاک بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود که موقع طلاق در حال حیض بوده، طلاق او باطل است و اگر او را در حیض بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود پاک بوده طلاق او صحیح است.

مسأله : کسى که مى داند زنش در حال حیض یا نفاس است، اگر غایب شود مثلا مسافرت کند و بخواهد او را طلاق دهد، و نتواند از حالش با خبر شود باید تا مدتى که معمولا زنها از حیض یا نفاس پاک مى شوند صبر کند.

مسأله : اگر مردى که غایب است بخواهد زن خود را طلاق دهد چنانچه بتواند اطلاع پیدا کند که زن او در حال حیض یا نفاس است یا نه، اگر چه اطلاع او از روى عادت حیض زن، یا نشانه هاى دیگرى باشد که در شرع معین شده باید حال او را استعلام کند و اگر نتواند، باید تا مدتى که معمولا زنها از حیض یا نفاس پاک مى شوند صبر کند و احتیاط مستحب آن است که تا یک ماه صبر کند.

مسأله : اگر با عیالش که از خون حیض و نفاس پاک است نزدیکى کند و بخواهد طلاقش دهد، باید صبر کند تا دوباره حیض ببیند و پاک شود و همچنین اگر در حال حیض یا نفاس با او نزدیکى کند نمى تواند در پاکى بعد از آن حیض یا نفاس او را طلاق دهد اگر چه در آن پاکى با او نزدیکى نکرده باشد، ولى زنى را که نه سالش تمام نشده، یا آبستن است، اگر بعد از نزدیکى طلاق دهند، اشکال ندارد، و همچنین است اگر یائسه باشد یعنى اگر سیّده است بیشتر از شصت سال قمرى و اگر سیّده نیست بیشتر از پنجاه سال قمرى داشته باشد.

مسأله : هر گاه با زنى که از خون حیض و نفاس پاک است نزدیکى کند و در همـان پاکى طلاقش دهد اگر بعد معلوم شود که موقع طلاق آبستن بوده اشکال ندارد.

مسأله : اگر با زنى که از خون حیض و نفاس پاک است نزدیکى کند و مسافرت نماید، چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد و نتواند حال او را در سفر استعلام کند، باید بقدرى که زن معمولا بعد از آن پاکى، خون مى بیند و دوباره پاک مى شود صبر کند. و احتیاط مستحب آن است که آن مدّت کمتر از یک ماه نباشد.

مسأله : اگر مرد بخواهد زن خود را که بواسطه اصل خلقتش یا مرض یا بواسطه خوردن قرص که زنان براى جلوگیرى از خون حیض مى خورند و حیض نمى بیند طلاق دهد. باید از وقتى که با او نزدیکى کرده تا سه ماه از جماع با او خود دارى نماید و بعد او را طلاق دهد.

مسأله : طلاق باید به صیغه عربى صحیح و به کلمه «طالق» خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: «زَوْجَتى فاطِمَة طالقٌ»; یعنى: زن من فاطمه رها است و اگر دیگرى را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: «زَوْجَةُ مُوکِّلِى فاطِمَةُ طالِقٌ».

مسأله : زنى که صیغه شده، مثلا یک ماهه یا یک ساله او را عقد کرده اند طلاق ندارد، و رها شدن او به این است که مدتش تمام شود، یا مرد مدت را به او ببخشد به این ترتیب که بگوید: مدت را به تو بخشیدم و شاهد گرفتن و پاک بودن زن از حیض در عقد موقت لازم نیست.

 

عِـدّه طـلاق

مسأله : زنى که نُه سالش تمام نشده و زن یائسه (9) عده ندارد، یعنى اگر چه شوهرش با او نزدیکى کرده باشد، بعد از طلاق مى تواند فوراً شوهر کند.

مسأله : زنى که نُه سالش تمام شده و یائسه نیست اگر شوهرش با او نزدیکى کند و طلاقش دهد، بعد از طلاق باید عدّه نگهدارد یعنى بعد از آن که در پاکى طلاقش داد و مقدارى (هر چند کم باشد) بعد از طلاق پاک بود، بقدرى صبر کند که دوبار حیض ببیند و پاک شود، و همین که حیض سوم را دید عدّه او تمام مى شود و مى تواند شوهر کند. ولى اگر پیش از نزدیکى کردن با او طلاقش بدهد عدّه ندارد، یعنى مى تواند بعد از طلاق فوراً شوهر کند.

مسأله : زنى که حیض نمى بیند اگر در سن زنهایى باشد که حیض مى بینند چنانچه شوهرش بعد از نزدیکى کردن او را طلاق دهد، باید بعد از طلاق تا سه ماه عدّه نگهدارد.

مسأله : زنى که عدّه او سه ماه است، اگر اول ماه طلاقش بدهند باید سه ماه هلالى یعنى از موقعى که ماه دیده مى شود تا سه ماه عدّه نگهدارد. و اگر در بین ماه طلاقش بدهند، باید باقى ماه را با دو ماه بعد از آن و نیز کسرى ماه اول را از ماه چهارم عدّه نگهدارد تا سه ماه تمام شود، مثلا اگر غروب روز بیستم ماه طلاقش بدهند و آن ماه بیست و نه روز باشد باید نه روز باقى ماه را با دو ماه بعد از آن و بیست روز از ماه چهارم عدّه نگهدارد، و احتیاط مستحب آن است که از ماه چهارم بیست و یک روز عدّه نگهدارد تا با مقدارى که از ماه اوّل عدّه نگهداشته سى روز شود.

مسأله : اگر زن آبستن را طلاق دهند، باید تا دنیا آمدن یا سقط شدن بچّه عده نگهدارد، بنابراین اگر مثلا یک ساعت بعد ازطلاق بچّه اوبه دنیا آید، عدّه اش تمام مى شود.

مسأله : زنى که نُه سالش تمام شده و یائسه نیست اگر صیغه شود مثلا یک ماهه، یا یک ساله چنانچه شوهرش با او نزدیکى نماید و مدت آن زن تمام شود یا شوهر مدت را به او ببخشد در صورتى که حیض مى بیند بنابر احتیاط واجب باید به مقدار دو حیض کامل عدّه نگهدارد و شوهر نکند و اگر حیض نمى بیند، چهل و پنج روز باید از شوهر کردن خوددارى نماید. و در صورتى که آبستن باشد با وضع حمل یا سقط جنین عده او تمام مى شود هر چند احتیاط مستحب آن است که به هر کدام از زائیدن یا چهل و پنج روز یا دو حیض کامل که بیشتر است عدّه نگهدارد.

مسأله : ابتداى عدّه طلاق از موقعى است که خواندن صیغه طلاق تمام مى شود، چه زن بداند طلاقش داده اند یا نداند، پس اگر بعد از تمام شدن عدّه بفهمد که او را طلاق داده اند، لازم نیست دوباره عدّه نگهدارد.

 

عدّه زنى که شوهرش مرده

مسأله : زنى که شوهرش مرده اگر آبستن نباشد، باید تا چهار ماه و ده روز عدّه نگهدارد یعنى از شوهر کردن خود دارى نماید اگر چه یائسه یا صغیره یا صیغه باشد، یا شوهرش با او نزدیکى نکرده باشد و اگر آبستن باشد، باید تا موقع زاییدن عدّه نگهدارد، ولى اگر پیش از گذشتن چهار ماه و ده روز، بچه اش به دنیا آید باید تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر کند و این عدّه را عدّه وفات مى گویند.

مسأله : زنى که در عدّه وفات مى باشد، حرام است لباس هاى زینتى بپوشد و سرمه بکشد و همچنین کارهاى دیگرى که زینت حساب شود بر او حرام مى باشد.

مسأله : ابتداى عده وفات در صورتیکه شوهر زن غائب یا در حکم غائب باشد از موقعى است که زن از مرگ شوهر مطلع شود.

مسأله : اگر زن بگوید عدّه ام تمام شده، با دو شرط از او قبول مى شود: اوّل: آن که بنابر احتیاط مورد تهمت نباشد. دوّم: از طلاق یا مردن شوهرش بقدرى گذشته باشد که در آن مدت تمام شدن عدّه ممکن باشد.

 

طلاق بائن و طلاق رِجْعِى

مسأله : طلاق از جهت این که زوج حق رجوع داشته باشد یا خیر به دو قسم تقسیم مى شود: 1 ـ طلاق رجعى: که در این نوع طلاق زوج قبل از پایان عده حق دارد رجوع کند و طلاق را به هم بزند و به زندگى با زن خود ادامه دهد. 2 ـ طلاق بائن: که در این نوع طلاق مرد حق رجوع ندارد. در شش مورد طلاق بائن مى باشد:

اول: طلاق زنى که نُه سالش تمام نشده باشد.

دوم: طلاق زنى که یائسه باشد یعنى اگر سیده است بیشتر از شصت سال و اگر سیده نیست بیشتر از پنجاه سال قمرى داشته باشد.

سوم: طلاق زنى که شوهرش بعد از عقد با او نزدیکى نکرده باشد.

که در این سه مورد زن اصلاً عده ندارد تا مرد بتواند در آن رجوع کند.

چهارم: طلاق سوم زنى که او را سه دفعه طلاق داده اند.

پنجم: طلاق خلع

ششم: طلاق مبارات

که در این سه مورد هر چند زن عده دارد اما مرد حق رجوع ندارد. و احکام اینها بعداً گفته خواهد شد.

مسأله : کسى که زنش را طلاق رجعى داده، حرام است او را از خانه اى که موقع طلاق در آن خانه بوده بیرون کند، ولى در بعضى از مواقع که در کتابهاى مفصل گفته شده و از جمله آنها فحاشى و رفت و آمد با اجانب است، بیرون کردن او اشکال ندارد، و نیز حرام است زن بدون اجازه شوهرش از آن خانه بیرون  رود.

 

احکام رجوع کردن

مسأله : در طلاق رجعى مرد به دو قِسم مى تواند به زن خود رجوع کند:

اول: حرفى بزند که معنایش این باشد که او را دو باره زن خود قرار داده است.

دوّم: کارى کند که از آن بفهمند رجوع کرده است. بنابر این با هر لفظ و عبارت یا عملى که بفهماند او را مجدداً زن خود قرار داده است رجوع محقّق مى شود و ظاهر این است که به نزدیکى کردن رجوع محقق خواهد شد اگر چه قصد رجوع نداشته باشد.

مسأله : براى رجوع کردن لازم نیست مرد شاهد بگیرد، یا به زن خبر دهد، بلکه اگر بدون این که کسى بفهمد، بگوید به زنم رجوع کردم صحیح است. ولى مستحب است براى رجوع کردن شاهد بگیرند امّا اگر بعد از تمام شدن عدّه مرد بگوید که در عدّه رجوع نموده ام لازم است اثبات کند.

مسأله : مردى که زن خود را طلاق رجعى داده، اگر بعد از طلاق زن با مرد مصالحه کند که حق رجوع نداشته باشد مصالحه باطل و مالى را که در مقابل آن گرفته مالک نمى شود. اما اگر مصالحه کند که رجوع نکند، صحیح و اشکالى ندارد.

مسأله : اگر زنى را دو بار طلاق دهد و به او رجوع کند. یا دوبار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق و گذشتن عدّه عقدش کند، یا بعد از یک طلاق رجوع و بعد از طلاق دیگر و گذشتن عدّه عقد کند. بعد از طلاق سوم آن زن بر او حرام است، ولى اگر بعد از طلاق سوم به دیگرى شوهر کند، با چهار شرط به شوهر اول حلال مى شود، یعنى مى تواند آن زن را دوباره عقد نماید:

اول: آن که عقد شوهر دوم دائم باشد، و اگر مثلا یک ماهه یا یک ساله او را صیغه کند، بعد از آن که از او جدا شد، شوهر اول نمى تواند او را عقد کند.

دوم: بنابر احتیاط شوهر دوم بالغ باشد و باید با او نزدیکى و دخول کند. و بنابر احتیاط واجب باید انزال شود و نزدیکى از جلوى زن باشد.

سوّم: شوهر دوم طلاقش دهد یا بمیرد.

چهارم: عده طلاق یا عده وفات شوهر دوم تمام شود.

 

طلاق خُلْع

مسأله : طلاق خلع آن است که زن به هر علتى نخواهد با شوهرش به زندگى ادامه دهد و شوهر هم مایل به طلاق دادن او نباشد ولى زن براى راضى کردن او به طلاق مقدارى مال به او بدهد تا راضى شود او را طلاق دهد. آنچه زن به شوهر مى دهد تا او را راضى به طلاق کند بذل مى گویند و بذل در این نوع طلاق مى تواند به مقدار مهریه زن یا کمتر یا بیشتر از آن باشد ولى باید با توافق دو طرف باشد.

مسأله : در طلاق خلع زن و مرد اگر بخواهند خودشان صیغه طلاق را بخوانند اول باید زن بگوید: «بذلت لک کذا على أن تطلقنى» یعنى این مقدار را به تو مى دهم تا مرا طلاق دهى. و بعد مرد بگوید: «أنت مختلعة على کذا فأنت طالق» یعنى تو را در مقابل چیزى که داده اى طلاق دادم. در این طلاق تمام شرایطى که در طلاق رجعى گفته شده لازم است رعایت شود.

مسأله : اگر زن کسى را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلا اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل صیغه طلاق را اینطور مى خواند: عَنْ مُوکِّلَتى فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِى مُحَمَّد لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ پس از آن بدون فاصله مى گوید: زَوْجَةُ مُوَکِّلى خالَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ هِىَ طالِقٌ و اگر زن کسى را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگرى را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکیل باید به جاى کلمه (مهرها) آن چیز را بگوید، مثلا اگر صد تومان داده باید بگوید: بَذَلْتُ مَأَةَ تُومانْ.

 

طلاق مبارات

مسأله : اگر زن و شوهر یکدیگر را نخواهند و زن مهر خود یا مال دیگرى را به مرد ببخشد که او را طلاق دهد آن طلاق را مبارات گویند.

مسأله : در صیغه طلاق مبارات نیز مثل خلع باید اول زن مهریه خودش را به شوهر ببخشد تا شوهر او را طلاق دهد و حتى مى تواند به فارسى بگوید: «مهریه خودم را به تو بخشیدم تا مرا طلاق دهى». اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:

بارَأْتُ زَوْجَتِى فاطِمَةَ عَلى مَهْرِها فَهِىَ طالِق

یعنى مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رها است و اگر دیگرى را وکیل کند، وکیل باید بگوید:

بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلى فاطِمَةَ عَلى مَهْرِها فَهِىَ طالِقٌ

و در هر دو صورت اگر به جاى کلمه (عَلى مَهْرِها) (بِمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.

مسأله : صیغه طلاق خلع و مبارات باید به عربى صحیح خوانده شود، ولى اگر زن براى آن که مال خود را به شوهر ببخشد مثلا به فارسى بگوید براى طلاق فلان مال را به تو بخشیدم اشکال ندارد.

مسأله : اگر زن در بین عدّه طلاق خلع، یا مبارات از بخشش خود برگردد، شوهر مى تواند رجوع کند و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد.

مسأله : مالى را که شوهر براى طلاق مبارات مى گیرد، باید بیشتر از مهر نباشد بلکه احتیاط واجب آنستکه کمتر باشد ولى در طلاق خلع اگر بیشتر باشد اشکال ندارد.

 

احکام متفرقه طلاق

مسأله : اگر با زن نامحرمى به گمان این که عیال خود اوست نزدیکى کند، چه زن بداند که او شوهرش نیست، یا گمان کند شوهرش مى باشد، باید عده نگهدارد.

مسأله : اگر با زنى که مى داند عیالش نیست زنا کند، چنانچه زن نداند که آن مرد شوهر او نیست، بنابر احتیاط واجب باید عده نگهدارد.

مسأله : اگر مرد، زنى را گول بزند که از شوهرش طلاق بگیرد و زن او شود طلاق و عقد آن زن صحیح است، ولى هر دو معصیت بزرگى کرده اند.

مسأله : هر گاه زن در ضمن عقد با شوهر شرط کند که اگر شوهر مسافرت نماید، یا مثلا شش ماه به او خرجى ندهد اختیار طلاق با او باشد، این شرط باطل است، ولى چنانچه شرط کند که اگر مرد مسافرت کند، یا مثلا تا شش ماه خرجى ندهد، از طرف او براى طلاق خود وکیل باشد، چنانچه پس از مسافرت مرد یا خرجى ندادن شش ماه، خود را طلاق دهد صحیح است.

مسأله : پدر و جد پدرى دیوانه اى که دیوانگى او متصل بزمان صغیر بودنش باشد، اگر مصلحت باشد مى توانند زن او را طلاق بدهند. و اگر متّصل نباشد با مجتهد جامع الشرائط است و احتیاط آنستکه مجتهد جامع الشرائط هم از آنان اذن بگیرد.

مسأله : اگر پدر یا جد پدرى براى طفل خود زنى را صیغه کند، اگر چه مقدارى از زمان تکلیف بچه جزء مدت صیغه باشد مثلا براى پسر چهارده ساله خودش زنى را دو ساله صیغه کند، چنانچه صلاح بچه باشد، مى تواند مدت آن را ببخشد ولى زن دائمى او را نمى تواند طلاق دهد.

مسأله : اگر از روى علاماتى که در شرع معین شده، مرد دو نفر را عادل بداند و زن خود را پیش آنان طلاق دهد، دیگرى که آنان را عادل نمى داند بنابر احتیاط واجب نباید آن زن را براى خود یا براى کس دیگر عقد کند. ولى اگر شک در عدالت آنان داشته باشد مى تواند آن زن را بعد از تمام شدن عدّه اش براى خود یا براى کس دیگر عقد کند.

احکام غصب

غصب آن است که انسان از روى ظلم، بر مال یا حق کسى مسلط شود و این یکى از گناهان بزرگ است، که اگر کسى انجام دهد، در قیامت به عذاب سخت گرفتار مى شود. از حضرت پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که هر کس یک وجب زمین از دیگرى غصب کند در قیامت آن زمین را از هفت طبقه آن مثل طوق به گردن او مى اندازند.

مسأله : اگر انسان نگذارد مردم از مسجد و مدرسه و پل و جاهاى دیگرى که براى عموم ساخته شده استفاده کنند، حق آنان را غصب نموده، و همچنین است اگر جایى را در مسجد که قبلا دیگرى به آن پیشى گرفته است تصرف کند.

مسأله : چیزى را که انسان پیش طلبکار «رهن» یا «وثیقه» مى گذارد، باید پیش او بماند که اگر طلب او را ندهد طلب خود را از آن به دست آورد، پس اگر پیش از آن که طلب او را بدهد آن چیز را بدون رضایت از او بگیرد، حق او را غصب کرده است.

مسأله : مالى را که نزد کسى «رهن» یا «وثیقه» گذاشته اند، اگر دیگرى غصب کند صاحب مال و طلبکار مى توانند چیزى را که غصب کرده از او مطالبه نمایند و چنانچه آن چیز را از او بگیرند، باز هم رهن است، و اگر آن چیز از بین برود و عوض آن را بگیرند، آن عوض هم مثل خود آن چیز رهن مى باشد.

مسأله : اگر انسان چیزى را غصب کند، باید به صاحبش برگرداند، و اگر آن چیز از بین برود باید عوض آن را به او بدهد.

مسأله : اگر از چیزى که غصب کرده منفعتى به دست آید مثلا از گوسفندى که غصب کرده، بره اى پیدا شود، مال صاحب مال است و نیز کسى که مثلا خانه اى را غصب کرده، اگر چه در آن ننشیند باید اجاره آن را بدهد.

مسأله : اگر از دست بچه یا دیوانه چیزى را که مال آنها است غصب کند، باید آن را به ولىّ او بدهد و اگر از بین رفته، باید عوض آن را بدهد. و اگر بدست آن بچّه یا دیوانه بدهد و از بین برود ضامن است.

مسأله : هر گاه دو نفر با هم چیزى را غصب کنند، اگر چه هر یک بتنهایى مى توانسته اند آن را غصب نمایند، هر کدام آنان به نسبت استیلایى که پیدا کرده ضامن آن است. ولى چنانچه هر کدام از آنان استیلاى کامل بر آن چیز داشته باشد بطوریکه هر گونه تصرّفى بتواند در آن انجام دهد در اینصورت بعید نیست هر کدام ضامن همه آن چیز باشند.

مسأله : اگر چیزى را که غصب کرده با چیز دیگرى مخلوط کند مثلا گندمى را که غصب کرده با جو مخلوط نماید، چنانچه جدا کردن آنها ممکن است اگر چه زحمت داشته باشد، باید جدا کند و به صاحبش برگرداند.

مسأله : اگر گوشواره یا چیز دیگرى را غصب کند و خراب نماید باید تفاوت قیمت ساخته و نساخته را بدهد، و چنانچه براى این که تفاوت قیمت را ندهد، بگوید: آن را مثل اولش مى سازم مالک مجبور نیست قبول نماید، و نیز مالک نمى تواند او را مجبور کند که آن را مثل اوّلش بسازد.

مسأله : اگر چیزى را که غصب کرده بطورى تغییر دهد که از اولش بهتر شود مثلا طلایى را که غصب کرده گوشواره بسازد، چنانچه صاحب مال بگوید مال را به همین صورت بده، باید به او بدهد و نمى تواند براى زحمتى که کشیده مزد بگیرد بلکه بدون اجازه مالک حق ندارد آن را به صورت اولش درآورد. و اگر بدون اجازه او آن چیز را مثل اولش کند، تفاوت قیمت بین ساخته و نساخته را هم باید بدهد.

مسأله : اگر در زمینى که غصب کرده با بذر و نهال خود زراعت کند، یا درخت بنشاند زراعت و درخت و میوه آن مال خود او است و چنانچه صاحب زمین راضى نباشد که زراعت و درخت در زمین بماند، کسى که غصب کرده باید فوراً زراعت یا درخت خود را اگر چه ضرر نماید از زمین بکند، و نیز باید اجاره زمین را در مدّتى که زراعت و درخت در آن بوده به صاحب زمین بدهد و خرابیهایى را که در زمین پیدا شده، درست کند مثلا جاى درختها را پُر نماید. و اگر بواسطه اینها قیمت زمین از اولش کمتر شود، باید تفاوت آن را هم بدهد و نمى تواند صاحب زمین را مجبور کند که زمین را به او بفروشد، یا اجاره دهد. و نیز صاحب زمین نمى تواند او را مجبور کند که درخت یا زراعت را به او بفروشد.

مسأله : اگر صاحب زمین راضى شود که زراعت و درخت در زمین او بماند، کسى که آن را غصب کرده، لازم نیست درخت و زراعت را بکند ولى باید اجاره آن زمین را از وقتى که غصب کرده تا وقتى که صاحب زمین راضى شده بدهد.

مسأله : اگر چیزى را که غصب کرده از بین برود، در صورتى که مثل گاو و گوسفند باشد که افراد آن یکنواخت و مثل هم نیستند بلکه به واسطه خصوصیات مختلف معمولا قیمت آنها تفاوت دارد باید قیمت آن را بدهد و چنانچه قیمت بازار آن فرق کرده باشد، باید قیمت روزى را که مى خواهد بپردازد بدهد و احتیاط مستحب آن است که بالاترین قیمت از روز غصب تا روز پرداخت را بدهد.

مسأله : اگر چیزى را که غصب کرده و از بین رفته مانند فرش هاى ماشینى، ظروف و کتاب و مانند اینها که معمولا مثل آن فراوان است باشد باید مثل همان چیزى را که غصب کرده بدهد، ولى چیزى را که مى دهد باید خصوصیاتش مثل چیزى باشد که آن را غصب کرده و از بین رفته است.

مسأله : اگر چیزى را که مثل گوسفند قیمت افراد آن با هم فرق دارد غصب نماید و از بین برود، چنانچه قیمت بازار آن فرق نکرده باشد ولى در مدتى که پیش او بوده مثلا چاق شده باشد، باید قیمت زمانى که چاق بوده بدهد.

مسأله : اگر شخص دیگرى چیزى را که او غصب کرده از او غصب نماید و از بین برود، صاحب مال مى تواند عوض آن را از هر کدام از آنان بگیرد یا از هر کدام آنان مقدارى از عوض آنرا مطالبه نماید و اگر از اوّلى بگیرد، مى تواند اوّلى از دوّمى مطالبه کند ولى اگر از دوّمى بگیرد او نمى تواند آنچه را که داده از اوّلى مطالبه کند.

مسأله : اگر چیزى را که مى فروشند یکى از شرطهاى معامله در آن نباشد مثلا چیزى را که باید با وزن خرید و فروش کنند، بدون وزن معامله نمایند، معامله باطل است، و چنانچه فروشنده و خریدار با قطع نظر از معامله، راضى باشند که در مال یکدیگر تصرف کنند اشکال ندارد و گر نه چیزى را که از یکدیگر گرفته اند مثل مال غصبى است و باید آن را به هم برگردانند. و در صورتى که مال هر یک در دست دیگرى تلف شود، چه بداند معامله باطل است چه نداند، باید عوض آن را بدهد.

مسأله : هر گاه مالى را از فروشنده بگیرد که آن را ببیند یا مدتى نزد خود نگهدارد تا اگر پسندید بخرد، در صورتى که آن مال تلف شود، باید عوض آن را به صاحبش بدهد.

احکام مالى که انسان آن را پیدا مى کند

مسأله : مال گمشده که از قسم حیوان نیست چنانچه انسان پیدا کند اگر نشانه اى نداشته باشد که بواسطه آن، صاحبش معلوم شود، و قیمت آن کمتر از یک درهم «6/12 نخود نقره سکه دار» نباشد احتیاط واجب آن است که از طرف صاحبش صدقه بدهد.

مسأله : اگر مالى پیدا کند که نشانه دارد و قیمت آن از 6 / 12 نخود نقره سکه دار کمتر است، چنانچه صاحب آن معلوم باشد و انسان نداند راضى است یا نه، نمى تواند بدون اجازه او آن را بردارد، و اگر صاحب آن معلوم نباشد، مى تواند به قصد این که ملک خودش شود بردارد و احتیاط واجب آنستکه هر وقت صاحبش پیدا شد اگر تلف نشده خود مال را و در صورتیکه تلف شده عوض آنرا به او بدهد و احتیاط واجب آنستکه لقطه منطقه حرم مکّه معظّمه را برندارد.

مسأله : هر گاه چیزى که پیدا کرده نشانه اى دارد که بواسطه آن مى تواند صاحبش را پیدا کند، اگر چه صاحب آن کافرى باشد که در امان مسلمانان است، در صورتى که قیمت آن چیز به 6/12 نخود نقره سکه دار برسد باید تا یک سال در محلّ اجتماعات مردم و جائى که احتمال مى دهد صاحب آن آنجا باشد اعلان کند به نحوى که عرف مردم بگویند در مدّت یک سال مرتباً اعلان کرده است، و چنانچه از روزى که آن را پیدا کرده تا یک هفته هر روز و بعد تا یک سال هفته اى یک مرتبه در محل اجتماع مردم اعلان کند کافى است.

مسأله : اگر انسان خودش نخواهد اعلان کند مى تواند به کسى که اطمینان دارد بگوید از طرف او اعلان نماید.

مسأله : اگر تا یک سال اعلان کند و صاحب مال پیدا نشود مى تواند آن را براى خود بردارد به قصد این که هر وقت صاحبش پیدا شد عوض آن را به او بدهد، یا براى او نگهدارى کند که هر وقت پیدا شد به او بدهد، یا از طرف صاحبش صدقه بدهد. ولى احتیاط مستحب آنستکه از طرف صاحبش صدقه بدهد.

مسأله : اگر بعد از آن که یک سال اعلان کرد و صاحب مال پیدا نشد مال را براى صاحبش نگهدارى کند و از بین برود، چنانچه در نگهدارى آن کوتاهى نکرده و تعدى یعنى زیاده روى هم ننموده ضامن نیست ولى اگر از طرف صاحبش صدقه داده باشد، یا براى خود برداشته باشد، در هر صورت ضامن است. امّا اگر صاحب مال بصدقه دادن راضى شود ضامن نیست.

مسأله : کسى که مالى را پیدا کرده، اگر عمداً به دستورى که گفته شد اعلان نکند، گذشته از این که معصیت کرده، اگر براى خودش بردارد ضامن است و هر وقت صاحب آن پیدا شد باید به او بدهد و اگر به نیت صاحب آن صدقه بدهد چنانچه بعداً صاحب آن پیدا شد و صدقه را قبول کرد وظیفه اى ندارد اما اگر صاحب آن به صدقه دادن راضى نشد باید مثل یا قیمت آن را به او بدهد و صدقه اى که پرداخته است براى خودش محسوب مى شود.

مسأله : اگر دیوانه یا بچه نابالغ چیزى پیدا کند، ولىّ او باید اعلان نماید. و پس از آن براى او تملّک و یا از طرف صاحبش صدقه بدهد امّا اگر براى صغیر مصلحت دارد بهتر است تملّک نماید.

مسأله : اگر انسان در بین سالى که اعلان مى کند از پیدا شدن صاحب مال نا امید شود به نحوى که اعلان کردن لغو شمرده شود، احتیاط واجب آن است که آن را صدقه بدهد.

مسأله : اگر در بین سالى که اعلان مى کند مال از بین برود، چنانچه در نگهدارى آن کوتاهى کرده، یا تعدى یعنى زیاده روى کرده باشد باید عوض آن را به صاحبش بدهد، و اگر کوتاهى نکرده و زیاده روى هم ننموده چیزى بر او واجب نیست.

مسأله : اگر مالى را که نشانه دارد و قیمت آن به 6 / 12 نخود نقره سکه دار مى رسد در جایى پیدا کند که معلوم است بواسطه اعلان صاحب آن پیدا نمى شود مى تواند در روز اول آن را از طرف صاحبش صدقه بدهد و لازم نیست صبر کند تا سال تمام شود و چنانچه صاحبش پیدا شود و به صدقه دادن راضى نشود باید عوض آن را به او بدهد و ثواب صدقه اى که داده مالِ خود او است.

مسأله : اگر چیزى را پیدا کند و به خیال این که مالِ خود او است بر دارد بعد بفهمد مال خودش نبوده، باید تا یک سال اعلان نماید. و همچنین است بنابر احتیاط واجب اگر آنرا با پاى خود حرکت داده و جا بجا کند.

مسأله : باید موقع اعلان جنس چیزى را که پیدا کرده معین نماید به طورى که عرفا بگویند آن را تعریف کرده، مثل این که بگوید: «کتاب یا لباسى را پیدا کرده ام» و اگر بگوید: «چیزى پیدا کرده ام» کافى نیست.

مسأله : اگر چیزى را پیدا کند و دیگرى بگوید مالِ من است، در صورتى باید به او بدهد که نشانه هاى آن را بگوید و یقین یا اطمینان پیدا کند که مال او است.

مسأله : اگر قیمت چیزى که پیدا کرده به 6 / 12 نخود نقره سکه دار برسد چنانچه اعلان نکند و در مسجد، یا جاى دیگرى که محل اجتماع مردم است بگذارد و آن چیز از بین برود، یا دیگرى آن را بردارد کسى که آن را پیدا کرده ضامن است.

مسأله : اگر مالى را که کمتر از 6 / 12 نخود نقره سکه دار ارزش دارد پیدا کند و از آن صرف نظر نماید و در مسجد یا جاى دیگر بگذارد چنانچه کسى آن را بردارد، براى او حلال است.

مسأله : هر گاه چیزى پیدا کند که اگر بماند فاسد مى شود باید تا مقدارى که ممکن است آن را نگهدارد بعد با اجازه مجتهد جامع الشرائط یا وکیل او قیمت آنرا معیّن کند و بفروشد و پولش را نگهدارد و تا یک سال تعریف و اعلان کند چنانچه صاحب آن پیدا نشد از طرف او صدقه بدهد.

مسأله : اگر چیزى را که پیدا کرده موقع وضو گرفتن و نماز خواندن همراه او باشد، در صورتى که قصدش این باشد که صاحب آن را پیدا کند اشکال ندارد. و الاّ حکم مغصوب را دارد.

مسأله : اگر کفش او را ببرند و کفش دیگرى به جاى آن بگذارند چنانچه بداند کفشى که مانده مالِ کسى است که کفش او را برده و راضى است که کفشش را عوض کفشى که برده است بردارد، بلکه اگر بداند عمداً آن را برداشته در صورتى که از پیدا شدن صاحبش مأیوس و یا برایش مشقت داشته باشد مى تواند به جاى کفش خودش بردارد، ولى اگر قیمت آن از کفش خودش بیشتر باشد باید هر وقت صاحب آن پیدا شد زیادى قیمت را به او بدهد، و چنانچه از پیدا شدن او نا امید شود باید زیادى قیمت را از طرف صاحبش صدقه بدهد. و اگر احتمال دهد کفشى که مانده مالِ کسى نیست که کفش او را برده چنانچه از پیدا کردن صاحبش مأیوس باشد از طرف او آن را صدقه بدهد، و احتیاط واجب آن است که به اذن حاکم شرع باشد.

مسأله : لباسهائى را که براى دوختن نزد خیّاط مى آورند، طلائى را که نزد زرگر براى تعمیر مى گذارند، کتابهائى که براى صحافى یا فروش به صحّاف و کتابفروش مى سپارند و وسایلى که براى تعمیر و اصلاح نزد تعمیر کار مى برند چنانچه صاحب آنها مجهول باشد و بسراغ آنها نیاید پس از جستجو و تحقیق اگر از آمدن صاحب آنها مأیوس شوند بنابر احتیاط واجب باید از طرف صاحبانش آنها را صدقه بدهند.

احکام سر بریدن و شکار کردن حیوانات

مسأله : اگر حیوان حلال گوشت را به دستورى که بعداً گفته مى شود سر ببرند: چه وحشى باشد و چه اهلى، بعد از جان دادن، گوشت آن حلال و بدن آن پاک است، ولى حیوانى که نجاستخوار شده، اگر به دستورى که در شرع معین نموده اند آن را استبراء نکرده باشند، بعد از سر بریدن گوشت آن حلال نیست. و همینطور بهیمه اى را که انسان با آن وطى و نزدیکى کرده گوشت آن و گوشت بچه آن حرام است.

مسأله : حیوان حلال گوشت وحشى مانند آهو و کبک و بُزِ کوهى و حیوان حلال گوشتى که اهلى بوده و بعداً وحشى شده مثل گاو و شتر اهلى که فرار کرده و وحشى شده است، و بسهولت ذبحش میسّر نیست اگر به دستورى که بعداً گفته مى شود آنها را شکار کنند پاک و حلال است، ولى حیوان حلال گوشت اهلى مانند گوسفند و مرغ خانگى و حیوان حلال گوشت وحشى که بواسطه تربیت کردن اهلى شده است و ذبحش بسهولت ممکن است با شکار کردن پاک و حلال نمى شود.

مسأله : حیوان حلال گوشت وحشى در صورتى با شکار کردن پاک و حلال مى شود که بتواند فرار کند یا پرواز نماید بنابر این بچه آهو که نمى تواند فرار کند و بچه کبک که نمى تواند پرواز نماید، با شکار کردن پاک و حلال نمى شود و اگر آهو و بچه اش را که نمى تواند فرار کند، با یک تیر شکار نمایند آهو حلال و بچه اش حرام است.

مسأله : حیوان حلال گوشتى که مانند ماهى خون جهنده ندارد، اگر به خودى خود در آب بمیرد یا بغیر دستور شرعى که در صید ماهى گفته مى شود آنرا بکشند پاک است، ولى گوشت آن را نمى شود خورد.

مسأله : حیوان حرام گوشتى که خون جهنده ندارد، مانند مار، با سر بریدن حلال نمى شود، ولى مرده آن پاک است. چه خودش بمیرد یا سرش را ببرند.

مسأله : سگ و خوک بواسطه سر بریدن و شکار کردن پاک نمى شوند و خوردن گوشت آنها هم حرام است. و حیوان حرام گوشتى را که درنده و گوشتخوار است مانند گرگ و پلنگ اگر به دستورى که گفته مى شود سر ببرند، یا با تیر و مانند آن شکار کنند پاک است، ولى گوشت آن حلال نمى شود، و اگر با سگ شکارى آن را شکار کنند، پاک شدن بدنش هم اشکال دارد، و ظاهر این است که سایر حیوانات به جز سگ و خوک قابل تذکیه هستند مگر حشرات که در قابلیت آنها براى تذکیه اشکال است.

مسأله : اگر از شکم حیوان زنده بچه مرده اى بیرون آید یا آن را بیرون آورند، خوردن گوشت آن حرام است.

 

دستور سر بریدن حیوانات

مسأله : دستور سر بریدن حیوان آن است که حلقوم «مجراى نفس» و مرى «مجراى غذا» و دو شاه رگ را که در دو طرف حلقوم است که به آنها اوداج اربعه «چهار رگ» گفته مى شود از پایین برآمدگى زیر گلو به طور کامل ببرند، و اگر آنها را بشکافند کافى نیست.

مسأله : اگر بعضى از چهار رگ را ببرند و صبر کنند تا حیوان بمیرد بعد بقیه را ببرند فایده ندارد، بلکه اگر به این مقدار هم صبر نکنند ولى به طور معمول چهار رگ را پشت سر هم نبرند، بطوریکه عمل واحد حساب شود اگر چه پیش از جان دادن حیوان بقیه رگها را ببرند اشکال دارد.

مسأله : اگر گرگ گلوى گوسفند را بطورى بکند که از چهار رگى که در گردن است و باید بریده شود، چیزى نماند، آن حیوان حرام مى شود، و همین طور بنابر احتیاط واجب اگر آن رگ ها را از بالا یا پایین خورده باشد و مقدارى از آن رگ ها یا متصل به سر یا به جسد حیوان باقى مانده باشد، و یا این که بعضى رگ ها را کلا خورده باشد، ولى اگر مقدارى از گردن را بکند و چهار رگ باقى باشد، یا جاى دیگر بدن را بکند، در صورتى که گوسفند زنده باشد و به دستورى که گفته مى شود سر آن را ببرند حلال و پاک مى باشد.

 

شرایط سر بریدن حیوان

مسأله : سر بریدن حیوان شش شرط دارد:

اول: کسى که سر حیوان را مى برد چه مرد باشد، چه زن باید مسلمان باشد و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنى خوب و بد را بفهمد مى تواند سر حیوان را ببرد. و اگر کسى که از کفّار یا از فرقه هائى است که در حکم کفّارند مانند غلات و خوارج و نواصب سر حیوان را ببرند، حلال نمى شود.

دوّم: سر حیوان را با آهن ببرند ولى چنانچه آهن پیدا نشود و طورى باشد که اگر سر حیوان را نبرند مى میرد، با چیز تیزى که چهار رگ آن را جدا کند مانند شیشه و سنگ تیز، مى شود سر آن را برید.

سوّم: در موقع سر بریدن، جلو بدن حیوان رو به قبله باشد و کسى که مى داند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند حیوان حرام مى شود ولى اگر فراموش کند، یا مسأله را نداند، یا قبله را اشتباه کند، یا نداند قبله کدام طرف است و نتواند بپرسد و ناچار به ذبح باشد یا نتواند حیوان را رو به قبله کند اشکال ندارد.

چهارم: وقتى مى خواهد سر حیوان را ببرد یا کارد به گلویش بگذارد به نیت سر بریدن، نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید «بسم الله» کافى است و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمى شود و گوشت آن هم حرام است، و همچنین است اگر از روى جهل به مسئله نام خدا را نبرد ولى اگر از روى فراموشى نام خدا را نبرد اشکال ندارد.

پنجم: حیوان زنده باشد و با بریدن رگ ها جان بدهد. لذا اگر معلوم باشد که حیوان زنده بوده و بعد از ذبح جان داده اشکال ندارد و اگر شک در زنده بودن آن قبل از ذبح داشته باشد در صورتى محکوم به طهارت است که بعد از ذبح حرکتى بکند که علامت زنده بودن آن باشد مثلاً دم خود را حرکت دهد یا پا به زمین بزند یا به مقدار متعارف خون از بدن حیوان خارج شود.

ششم: آنکه کشتن از مذبح باشد و بنابر احتیاط وجوبى جائز نیست کارد را پشت گردن فرو نموده و به طرف جلو بیاورد که گردن از پشت بریده شود.

مسأله : استیل نوعى آهن مرغوب است بنابر این ذبح با آن در حال اختیار مانعى ندارد.

 

دستور کشتن شتر

مسأله : اگر بخواهند شتر را بکشند که بعد از جان دادن پاک و حلال باشد، باید با شش شرطى که براى سر بریدن حیوانات گفته شد، کارد یا چیز دیگرى را که از آهن و برنده باشد، در گودى بین گردن و سینه اش فرو کنند.

مسأله : وقتى مى خواهند کارد را به گردن شتر فرو ببرند، بهتر است که شتر ایستاده باشد ولى اگر در حالى که زانوها را به زمین زده، یا به پهلو خوابیده و جلو بدنش رو به قبله است، کارد را در گودى گردنش فرو کنند اشکال ندارد.

مسأله : اگر به جاى این که کارد را در گودى گردن شتر فرو کنند سر آن را ببرند، یا گوسفند و گاو و مانند اینها را مثل شتر، کارد در گودى گردنشان فرو کنند، گوشت آنها حرام و بدن آنها نجس است. ولى اگر چهار رگ شتر را ببرند و تا زنده است به دستورى که گفته شد کارد در گودى گردنش فرو کنند گوشت آن حلال و بدن آن پاک است، و نیز اگر کارد در گودى گردن گاو یا گوسفند یا مانند اینها فرو کنند و تا زنده است سر آن را به دستورى که گفته شد ببرند حلال و پاک مى باشد.

مسأله : اگر حیوانى سرکش شود و نتوانند آن را به دستورى که در شرع معین شده بکشند، یا مثلا در چاه بیفتد و احتمال بدهند که در آن جا بمیرد و کشتن آن به دستور شرع ممکن نباشد، چنانچه با چیزى مثل شمشیر که بواسطه تیزى آن بدن زخم مى شود به بدن حیوان زخم بزنند و در اثر زخم جان بدهد حلال مى شود و رو به قبله بودن آن لازم نیست، ولى باید شرطهاى دیگرى را که براى سر بریدن حیوانات گفته شد رعایت شود.

 

چیزهایى که موقع سر بریدن حیوانات مستحب است

مسأله : چند چیز در سر بریدن حیوانات مستحب است:

اوّل: «بنابر مشهور موقع سر بریدن گوسفند دو دست و یک پاى آن را ببندند و پاى دیگرش را باز بگذارند» و موقع سر بریدن گاو چهار دست و پایش را ببندند و دم آن را باز بگذارند و موقع کشتن شتر دو دست آن را از پائین تا زانو، یا تا زیر بغل به یکدیگر ببندند وپاهایش راباز بگذارند و مستحب است مرغ را بعد از سر بریدن رها کنند تا پر و بال بزند.

دوّم: کسى که حیوان را مى کشد رو به قبله باشد.

سوّم: پیش از کشتن حیوان آب جلوى آن بگذارند.

چهارم: کارى کنند که حیوان کمتر اذیت شود، مثلا کارد را خوب تیز کنند و با عجله سر حیوان را ببرند.

 

چیزهایى که در کشتن حیوانات مکروه است

مسأله : چند چیز در کشتن حیوانات مکروه است:

اوّل: در جایى حیوان را بکشند که حیوان دیگر آن را ببیند.

دوّم: در شب یا پیش از ظهر روز جمعه سر حیوان را ببرند، ولى در صورت احتیاج عیبى ندارد.

سوّم: خود انسان چهار پایى را که پرورش داده است بکشد. و احتیاط واجب آن است که پیش از بیرون آمدن روح، پوست حیوان را نکنند و مغز حرام را که در تیره پشت است نبرند اگر چه گوشت ذبیحه بواسطه آن حرام نمى شود و بنابر احتیاط نباید پیش از بیرون آمدن روح، سر حیوان را از بدنش جدا کنند بلکه حرمت آن خالى از قوت نیست ولى با این عمل حیوان حرام نمى شود. و اگر از روى غفلت یا بواسطه تیز بودن کارد بى اختیار سر حیوان جدا شود مکروه نیست.

 

احکام شکار کردن با اسلحه

مسأله : اگر حیوان حلال گوشت وحشى را با اسلحه شکار کنند و بمیرد با پنج شرط حلال و بدنش پاک است:

اوّل: آن که اسلحه شکار مثل کارد و شمشیر برنده باشد، یا مثل نیزه و تیر، تیز باشد که بواسطه تیز بودن، بدن حیوان را پاره کند و حیوان بر اثر خون ریزى بمیرد و اگر به وسیله دام یا چوب و سنگ و مانند اینها حیوانى را شکار کنند پاک نمى شود و خوردن آن هم حرام است مگر اینکه آن را زنده پیدا کنند و ذبح کنند و اگر حیوانى را با تفنگ شکار کنند چنانچه گلوله آن انفجارى باشد و به دلیل انفجار بدن حیوان را متلاشى کند یا بواسطه حرارتش بدن حیوان را بسوزاند و در اثر سوزاندن، حیوان بمیرد حلال نمى شود.

دوّم: کسى که شکار مى کند باید مسلمان باشد یا بچه مسلمان باشد که خوب و بد را بفهمد، و اگر کافر یا کسى که در حکم کافر است مانند غلات و خوارج و نواصب حیوانى راشکار نماید، آن شکار حلال نیست.

سوّم: اسلحه را براى شکار کردن حیوان به کار برد و اگر مثلا جایى را نشان کند و اتفاقاً حیوانى را بکشد، آن حیوان پاک نیست و خوردن آن هم حرام است.

چهارم: در وقت به کار بردن اسلحه نام خدا را ببرد و چنانچه عمداً نام خدا را نبرد شکار حلال نمى شود، ولى اگر فراموش کند اشکال ندارد.

پنجم: وقتى به حیوان برسد که مرده باشد، یا اگر زنده است به اندازه سر بریدن آن وقت نباشد وچنانچه به اندازه سربریدن وقت باشد وسر حیوان را نبرد تا بمیرد حرام است.

مسأله : اگر دو نفر حیوانى را شکار کنند، و یکى از آنان مسلمان و دیگرى کافر باشد آن حیوان حلال نیست، و اگر هر دو مسلمان باشند و یکى از آن دو نام خدا را ببرد و دیگرى عمداً نام خدا را نبرد آن حیوان حلال نیست.

مسأله : اگر بعد از آن که حیوانى را تیر زدند مثلا در آب بیفتد، و انسان بداند که حیوان بواسطه تیر و افتادن در آب جان داده، حلال نیست. بلکه اگر شک کند که فقط براى تیر بوده یا نه، حلال نمى باشد. و اگر حیوانى را شکار کنند و از نظر ناپدید شود و بعد از آن مرده آن حیوان پیدا شود اگر بدانند که موت آن فقط مستند به سلاح شکار بوده حلال است ولى اگر احتمال دهند که سلاح شکار به ضمیمه چیز دیگر سبب مرگ حیوان شده محکوم به نجاست و حرمت است.

مسأله : اگر با سگ غصبى یا اسلحه غصبى حیوانى را شکار کند، شکار حلال است و مال خود او مى شود ولى گذشته از این که گناه کرده باید اجرت اسلحه یا سگ را به صاحبش بدهد.

مسأله : اگر با شمشیر یا چیز دیگرى که شکار کردن با آن صحیح است با شرطهایى که در مسأله 2724 گفته شد، حیوانى را دو قسمت کنند، و سر و گردن در یک قسمت بماند و انسان وقتى برسد که حیوان جان داده باشد، هر دو قسمت حلال است اگر به همین قطع کردن جان داده باشد و اگر حیوان زنده باشد و وقت تنگ باشد براى سر بریدن به آداب شرع، قسمتى که سر و گردن ندارد حرام، و قسمتى که سر و گردن دارد حلال است و اگر وقت باشد براى سر بریدن، آن قسمت که در آن سر نیست حرام است و آن قسمت دیگر اگر سر آن را به دستورى که در شرع معین شده ببرند حلال است به شرط آن که در زمان بریدن سرش زنده باشد اگر چه ممکن نباشد زنده بماند و در حال جان دادن باشد.

مسأله : اگر با چوب یا سنگ یا چیز دیگرى که شکار کردن با آن صحیح نیست حیوانى را دو قسمت کنند، قسمتى که سر و گردن ندارد حرام است و قسمتى که سر و گردن دارد، اگر زنده باشد، و سر آن را به دستورى که در شرع معین شده ببرند حلال است به شرط آن که در زمان بریدن سرش، زنده باشد اگر چه ممکن نباشد زنده بماند و در حال جان دادن باشد.

مسأله : اگر حیوانى را شکار کنند، یا سر ببرند و بچه زنده اى از آن بیرون آید چنانچه آن بچه را به دستورى که در شرع معین شده سر ببرند حلال و گر نه حرام مى باشد.

مسأله : اگر بچه اى در شکم حیوان شکار شده یا ذبح شده باشد اگر خلقت آن کامل نشده باشد و مو یا پشم بر بدن او روییده نباشد حرام است و اگر خلقت آن کامل شده باشد و زنده از بدن مادر خارج شده باشد در صورتى حلال مى شود که آن را به دستور شرع ذبح کنند و اگر خودش بمیرد حرام مى شود و اگر مرده از بدن مادر خارج شود چنانچه قبل از کشتن مادر مرده باشد نجس و حرام است و اگر با کشتن مادرش مرده باشد پاک و حلال است.

 

شکار کردن با سگ شکارى

مسأله : اگر سگ شکارى حیوان وحشى و یا اهلى وحشى شده حلال گوشتى را شکار کند، با هفت شرط زیر پاک و حلال مى شود:

اوّل: سگ بطورى تربیت شده باشد که هر وقت آن را براى گرفتن شکار بفرستند برود و هر وقت از رفتن جلوگیرى کنند بایستد ولى اگر در وقت نزدیک شدن به شکار با جلوگیرى نایستد مانع ندارد و احتیاط واجب آن است که اگر عادت دارد که پیش از رسیدن صاحبش شکار را بخورد از شکار او اجتناب کنند، ولى اگر عادت به خوردن خون شکار داشته باشد یا اتفاقاً شکار را بخورد اشکال ندارد.

دوّم: صاحبش آن را بفرستد و اگر از پیش خود دنبال شکار رود و حیوانى را شکار کند خوردن آن حیوان حرام است. بلکه اگر از پیش خود دنبال شکار رود و بعداً صاحبش بانگ بزند که زودتر آن را به شکار برساند اگر چه بواسطه صداى صاحبش شتاب کند، بنابر احتیاط واجب باید از خوردن آن شکار خود دارى نمایند.

سوّم: کسى که سگ را مى فرستد باید مسلمان باشد یا بچه مسلمان باشد که خوب و بد را بفهمد و اگر کافر یا کسى که در حکم کافر است «مانند غلات و خوارج و نواصب» که اظهار دشمنى با اهل بیت پیغمبر (صلى الله علیه وآله) مى کند سگ را بفرستد، شکار آن سگ حرام است.

چهارم: وقت فرستادن سگ نام خدا را ببرد و اگر عمداً نام خدا را نبرد، آن شکار حرام است، ولى اگر از روى فراموشى باشد اشکال ندارد. و اگر وقت فرستادن سگ نام خدا را عمداً نبرد و پیش از آن که سگ به شکار برسد نام خدا را ببرد بنابر احتیاط واجب باید از آن شکار اجتناب نماید.

پنجم: شکار بواسطه زخمى که از دندان سگ پیدا کرده بمیرد پس اگر سگ، شکار را خفه کند، یا شکار از دویدن یا ترس بمیرد حلال نیست.

ششم: کسى که سگ را فرستاده، وقتى برسد که حیوان مرده باشد، یا اگر زنده است به اندازه سر بریدن آن وقت نباشد و چنانچه وقتى برسد که به اندازه سر بریدن وقت باشد و سر حیوان را نبرد تا بمیرد حلال نیست.

هفتم: صیّاد و شکارچى با سرعت یا به نحو متعارف به طرف صید حرکت کند.

مسأله : کسى که سگ را فرستاده اگر وقتى برسد که بتواند سر حیوان را ببرد، چنانچه به طور معمول و با شتاب مثلا کارد را بیرون آورد و وقت سر بریدن بگذرد و آن حیوان بمیرد حلال است، ولى اگر مثلا بواسطه زیاد تنگ بودن غلاف یا چسبندگى آن بیرون آوردن کارد طول بکشد و وقت بگذرد بنابر احتیاط واجب حلال نمى شود و اگر چیزى همراه او نباشد که با آن سر حیوان را ببرد و حیوان بمیرد، بنابر احتیاط از خوردن آن خود دارى کند.

مسأله : اگر چند سگ را بفرستد و با هم حیوانى را شکار کنند، چنانچه همه آنها داراى شرطهایى که در مسأله 2732 گفته شده بوده اند، شکار حلال است و اگر یکى از آنها داراى آن شرطها نبوده، ولى مؤثر در شکار باشد آن شکار حرام است.

مسأله : اگر سگ را براى شکار حیوانى بفرستد و آن سگ حیوان دیگرى را شکار کند، آن شکار حلال و پاک است و نیز اگر آن حیوان را با حیوان دیگرى شکار کند، هر دوى آنها حلال و پاک مى باشند.

مسأله : اگر چند نفر با هم سگ را بفرستند و یکى از آنها کافر باشد آن شکار حرام است، و نیز اگر همه مسلمان باشند و یکى از آنان عمداً نام خدا را نبرد، آن شکار حرام است. و نیز اگر یکى از سگهایى را که فرستاده اند بطورى که در مسأله 2732 گفته شد تربیت شده نباشد، آن شکار حرام مى باشد.

مسأله : اگر باز یا حیوان دیگرى غیر سگ شکارى حیوانى را شکار کند، آن شکار حلال نیست ولى اگر وقتى برسند که حیوان زنده باشد و به دستورى که در شرع معین شده سر آن را ببرند حلال است.

 

صید مـاهـى

مسأله : اگر ماهى فلس دار را زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد، پاک و خوردن آن حلال است، و چنانچه در آب بمیرد پاک است ولى خوردن آن حرام مى باشد مگر اینکه در تور ماهیگیر در آب بمیرد که در اینصورت خوردنش حلال است و ماهى بى فلس را اگر چه زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد حرام است.

مسأله : اگر ماهى از آب بیرون بیفتد، یا موج آن را بیرون بیندازد، یا آب فرو رود و ماهى در خشکى بماند، چنانچه پیش از آن که بمیرد، با دست یا بوسیله دیگر کسى آن را بگیرد، بعد از جان دادن حلال است.

مسأله : کسى که ماهى را صید مى کند، لازم نیست مسلمان باشد و در موقع گرفتن، نام خدا را ببرد ولى مسلمان باید بداند که آن را زنده گرفته و در خارج آب مرده.

مسأله : در صید ماهى لازم نیست صیاد مسلمان باشد و اگر ماهى در تور یا وسیله دیگر صیادى در داخل آب هم بمیرد حلال است، با توجه به نحوه صیادى فعلى که اطمینان حاصل مى شود که ماهى در تور و وسایل صیادى مرده است ماهى فلس دار موجود در بازارهاى مسلمانان و حتى کشورهاى غیر مسلمان حلال است.

مسأله : خوردن ماهى زنده اشکال ندارد.

مسأله : اگر ماهى زنده را بریان کنند، یا در بیرون آب پیش از جان دادن بکشند، خوردن آن اشکال ندارد.

مسأله : اگر ماهى را بیرون آب دو قسمت کنند و یک قسمت آن در حالى که زنده است در آب بیفتد، خوردن قسمتى را که بیرون آب مانده اشکال ندارد.

 

صید ملخ

مسأله : اگر ملخ را با دست یا بوسیله دیگرى زنده بگیرند، بعد از جان دادن خوردن آن حلال است. و لازم نیست کسى که آن را مى گیرد مسلمان باشد و در موقع گرفتن، نام خدا را ببرد ولى اگر ملخ مرده اى در دست کافر باشد و معلوم نباشد که آن را زنده گرفته یا نه، اگر چه بگوید زنده گرفته ام حلال نیست مگر آنکه یقین یا اطمینان حاصل شود یا دو شاهد عادل شهادت دهند که راست مى گوید.

مسأله : خوردن ملخى که بال در نیاورده و نمى تواند پرواز کند حرام است.

احکام خوردنیها وآشامیدنیها

مسأله : گوشت پرندگانى که داراى چنگال هستند و درنده مى باشند حرام است مانند باز و عقاب و کرکس و شاهین و امثال اینها و همچنین است بنابر احتیاط واجب انواع کلاغ و شب پره و طاووس. ولى گوشت پرندگانى مانند انواع کبوتر و کبک و تیهو و قطا و مرغ خانگى و انواع گنجک و امثال اینها حلال مى باشد (بلبل و سار و چکاوک از اقسام گنجشک است)، امّا بنابر احتیاط واجب باید از خوردن گوشت پرستو و هدهد اجتناب کرد.

مسأله : معمولا پرندگان حلال گوشت از حرام گوشت به دو راه شناخته مى شوند:

اوّل: اینکه هنگام پرواز، بال زدن آنها بیشتر باشد تا نگهداشتن بال، یعنى پرنده اى که بال زدنش بیشتر باشد حلال است و پرنده اى که بیشتر بال ها را در حال پرواز نگه مى دارد حرام است.

دوّم: پرندگانى که سنگدان یا چینه دان یا انگشت جدائى مانند شست انسان دارند حلال و پرندگانى که اینها را ندارند حرام است.

مسأله : تخم پرندگان حلال، حلال و تخم پرندگان حرام، حرام است. و اگر مشتبه باشد تخمهائى که دو طرف آن مساوى است حرام است و تخمهائى که یک طرف آن باریک تر است حلال است.

مسأله : از حیوانات دریایى، فقط ماهى فلس دار حلال است حتى اگر بعضى از قسمت هاى بدن آن فلس داشته باشد و ماهى بى فلس حرام است، چنانچه سایر حیوانات آبى از قبیل نهنگ و خرچنگ و قورباغه و امثال اینها نیز حرام مى باشند.

مسأله : تخم حیوانات دریایى حلال، حلال و تخم حیوانات دریایى حرام، حرام است.

مسأله : اگر چیزى را که روح دارد از حیوان زنده جدا نمایند، مثلا دنبه یا مقدارى گوشت از گوسفند زنده ببرند، نجس و حرام مى باشد.

مسأله : بعضى از اجزاء حیوانات حلال گوشت حرام و بعضى بنابر احتیاط لازم حرام است و مجموع آنها پانزده چیز است:

1) خون، 2) فضله، 3) نرى، 4) فرج، 5) بچه دان، 6) غدد که آن را دشول مى گویند، 7) تخم که آن را دنبلان مى گویند، 8) چیزى که در مغز کله است و داراى شکل است و باندازه نصف نخود مى باشد، 9) مغز حرام که در میان تیره پشت است، 10) پى که در دو طرف تیره پشت است، 11) زهره دان، 12) سپرز (طحال)، 13) بول دان (مثانه)، 14) عدسى و سیاهى چشم (مردمک) بنابر احتیاط لازم، 15) چیزى که در میان سُم است و به آن ذات الاشاجع مى گویند، بنابر احتیاط لازم حرمت این چیزها در حیوانات بزرگ است امّا در حیوانات کوچکى مانند گنجشک چنانچه بعضى از این امور قابل تشخیص یا جدا کردن نباشد خوردن آن اشکال ندارد.

مسأله : خوردن سرگین و آب دماغ حرام است و احتیاط واجب آن است که از خوردن چیزهاى خبیث دیگر که طبیعت انسان از آن متنفر است اجتناب کنند، ولى اگر پاک باشد و مقدارى از آن بطورى با چیز حلال مخلوط شود که در نظر مردم مستهلک حساب شود، خوردن آن اشکال ندارد.

مسأله : خوردن خاک حرام است ولى خوردن کمى از تربت حضرت سید الشهداء (علیه السلام) براى شفا جایز است و بهتر است که تربت را در مقدارى آب حل نمایند تا مستهلک شود و بعد آن آب را بیاشامند و خوردن گلِ داغستان و گل ارمنى براى معالجه اگر علاج منحصر به خوردن اینها باشد اشکال ندارد.

مسأله : فرو بردن آب بینى و خلط سینه که در فضاى دهن نیامده باشد حرام نیست ولى اخلاط بینى و سینه که در فضاى دهن وارد شده احتیاط واجب ترک فرو بردن آنست و فرو بردن غذایى که موقع خلال کردن، از لاى دندان بیرون مى آید اگر طبیعت انسان از آن متنفر نباشد اشکال ندارد.

مسأله : خوردن چیزى که موجب مرگ مى شود یا براى انسان ضرر کلّى دارد حرام است.

مسأله : از چهار پایان اهلى، گوشت شتر و گاو و گوسفند حلال و گوشت اسب و قاطر و الاغ کراهت دارد. و از حیوانات بیابانى و وحشى، گوشت آهو و گوزن و گاو وحشى و قوچ و بز کوهى و گوره خر حلال است.

مسأله : حیوان اهلى حلال گوشت، از سه راه حرام گوشت مى شود:

اوّل: اینکه جلاّل باشد، یعنى خوراک آن بر حسب عادت منحصر به مدفوع انسان باشد که در اینصورت گوشت و شیر آن حرام و بنابر احتیاط واجب بول و مدفوع آن نجس مى شود.

دوّم: اینکه انسان با حیوان چهار پا نزدیکى کند و عمل زشت انجام دهد.

در اینصورت گوشت و شیر آن بلکه بنابر احتیاط واجب نسل آن هم حرام مى شود و نیز بول و مدفوع آن بنابر احتیاط نجس است.

سوّم: برّه و بزغاله و گوساله اى که از شیر خوک بخورد تا نمو کند و استخوانش محکم شود گوشت و شیر و نسلش حرام مى شود و بنابر احتیاط واجب بول و مدفوع آن نجس است ولى اگر از شیر انسان بخورند تا بزرگ شوند گوشت و شیرشان حرام نمى شود بلکه کراهت دارد.

مسأله : حیوان جلاّل را اگر بخواهند حلال شود باید استبراء کنند، یعنى تا مدّتى آن را از خوردن نجاست باز دارند و به آن غذاى پاک بدهند به نحوى که دیگر نگویند جلاّل است. و بنابر احتیاط واجب شتر را چهل روز و گاو را سى روز و بهتر است چهل روز، و گوسفند را ده روز و بهتر است چهارده روز و مرغابى را پنج روز و بهتر است هفت روز، و مرغ خانگى را سه روز و ماهى را یک شبانه روز استبراء کنند.

مسأله : حیوان چهارپائى را که انسان با آن نزدیکى کرده اگر معمولا از گوشت و شیر آن استفاده مى شود، مانند شتر و گاو و گوسفند باید آنرا بدون تأخیر بهر نحو که امکان دارد بکشند و گوشت آنرا بسوزانند، و کسیکه این عمل زشت «وطى» را انجام داده باید پول آنرا به صاحبش بدهد.

و اگر معمولا از آن استفاده سوارى مى شود و از گوشت آن استفاده نمى شود مانند اسب و قاطر و الاغ باید آن را به شهر دیگر ببرند و در آنجا بفروش برسانند و کسى که عمل «وطى» را انجام داده خسارت و قیمت آن را بپردازد، و اگر این حیوان بین حیوانات دیگر مخلوط و مشتبه شده باید بوسیله قرعه آن را معیّن کنند و حکم شرعى را روى آن انجام دهند.

مسأله : گوشت و شیر حیوان نجس، مانند سگ و خوک، حرام است، و همچنین گوشت و شیر حیوانات درنده که معمولا نیش و چنگال دارند مانند شیر و پلنگ و یوزپلنگ و گرگ و کفتار و شغال و روباه و گربه و همینطور حیواناتى که مسخ شده اند مانند فیل و خرس و بوزینه و خرگوش حرام مى باشند و خوردن حیوانات ریز و حشرات مانند موش و سوسمار و مار و مارمولک و عقرب و سوسک و زنبور و مور و مگس و پشه و انواع کرمها نیز حرام است.

مسأله : آشامیدن شراب، حرام و در بعضى از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسى آن را حلال بداند در صورتى که ملتفت باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیغمبر مى باشد کافر است. از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)روایت شده است که فرمودند: شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسى که شراب مى خورد، عقل خود را از دست مى دهد و در آن موقع خدا را نمى شناسد و از هیچ گناهى باک ندارد و احترام هیچ کس را نگه نمى دارد و حق خویشان نزدیک را رعایت نمى کند و از زشتیهاى آشکار رو نمى گرداند و روح ایمان و خدا شناسى از بدن او بیرون مى رود و روح ناقص خبیثى که از رحمت خدا دور است در او مى ماند و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین، او را لعنت مى کنند و تا چهل روز نماز او قبول نمى شود و روز قیامت روى او سیاه است و زبان از دهانش بیرون مى آید و آب دهان او به سینه اش مى ریزد و فریاد تشنگى او بلند است.

مسأله : نباید سر سفره اى که در آن شراب مى خورند (اگر انسان یکى از آنان حساب شود) نشست و چیز خوردن از آن سفره حرام است.

مسأله : بر هر مسلمان واجب است مسلمان دیگرى را که نزدیک است از گرسنگى یا تشنگى بمیرد، نان و آب داده و او را از مرگ نجات دهد.

 

چیزهایى که موقع غذا خوردن مستحب است

مسأله : چند چیز در غذا خوردن مستحب است:

اوّل: هر دو دست را پیش از غذا بشوید.

دوّم: بعد از غذا دست خود را بشوید و با دستمال خشک کند.

سوّم: میزبان پیش از همه شروع به غذا خوردن و بعد از همه دست بکشد.

چهارم: در اول غذا بسم الله بگوید ولى اگر سر یک سفره چند جور غذا باشد، در وقت خوردن هر کدام آنها گفتن بسم الله مستحب است.

پنجم: با دست راست غذا بخورد.

ششم: اگر چند نفر سر یک سفره نشسته اند هر کسى از غذاى جلوى خودش بخورد.

هفتم: لقمه را کوچک بردارد.

هشتم: با عجله غذا نخورد و غذا خوردن را طول بدهد.

نهم: غذا را خوب بجود.

دهم: بعد از غذا خداوند عالم را حمد کند.

یازدهم: بعد از غذا خلال نماید و باقیمانده غذا را از لاى دندانها بیرون آورده و دهان را بشوید و مسواک کند.

دوازدهم: از دور ریختن مواد غذائى خود دارى کند ولى اگر در بیابان غذا بخورد، مستحب است آنچه مى ریزد براى پرندگان و حیوانات بگذارد.

سیزدهم: در اول روز و اول شب غذا بخورد و در بین روز و در بین شب غذا نخورد.

چهاردهم: بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد و پاى راست را روى پاى چپ بیندازد.

پانزدهم: در اول غذا و آخر آن نمک بخورد.

شانزدهم: میوه ها و سبزیجات را پیش از خوردن با آب بشوید.

هفدهم: تا بتواند بر سر سفره میهمان داشته باشد.

هیجدهم: هنگام غذا خوردن بنشیند و غذا بخورد.

 

چیزهایى که در غذا خوردن مکروه است

مسأله : چند چیز در غذا خوردن مکروه است:

اوّل: در حال سیرى غذا خوردن.

دوّم: پر خوردن و در خبر است که خداوند عالم بیشتر از هر چیز از شکم پر بدش مى آید.

سوّم: نگاه کردن به صورت دیگران در موقع غذا خوردن.

چهارم: خوردن غذاى داغ.

پنجم: فوت کردن چیزى که مى خورد یا مى آشامد.

ششم: بعد از گذاشتن نان در سفره، منتظر چیز دیگر شدن.

هفتم: پاره کردن نان با کارد.

هشتم: گذاشتن نان زیر ظرف غذا و هرگونه بى احترامى به آن.

نهم: پاک کردن گوشتى که به استخوان چسبیده بطورى که چیزى در آن نماند.

دهم: دور انداختن میوه پیش از آن که کاملا آن را بخورد.

 

مستحبات آب آشامیدن

مسأله : در آشامیدن آب چند چیز مستحب است:

اوّل: آب را به طور مکیدن بیاشامد

دوّم: در روز ایستاده آب بخورد.

سوّم: پیش از آشامیدن آب بسم الله و بعد از آن الحمد لله بگوید.

چهارم: به سه نفس آب بیاشامد.

پنجم: از روى میل آب بیاشامد.

ششم: بعد از آشامیدن آب حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) و اهل بیت ایشان را یاد کند و قاتلان آن حضرت را لعنت نماید.

 

مکروهات آب آشامیدن

مسأله : زیاد آشامیدن آب و آشامیدن آن بعد از غذاى چرب و در شب به حال ایستاده مکروه است و نیز آشامیدن آب با دست چپ و همچنین از جاى شکسته ظرف و جایى که دسته آن است مکروه مى باشد.



سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور گفت: در سال 94 نسبت به سال 93، 5.4 درصد کاهش ازدواج داشته‌ایم و 2.3 درصد آمار ولادت افزایش یافت.
ناطقان: محمدابراهیم طریقت در نشست خبری که امروز یکشنبه در سازمان ثبت احوال برگزار شد، با اعلام این خبر اظهار کرد: در سال گذشته 685 هزار و 352 ازدواج ثبت شد که نرخ خام آن 8.7 در هزار بود. بیشترین میزان ازدواج در بین زنان و مردان بین 20 تا 29 سال رخ داده است که این آمار بیشتر در زنان بین 20 تا 24 سال و مردان 25 تا 29 سال است.

او گفت: در سال 94، 12.1 درصد از زوجین هم‌سن بوده‌اند و در ازدواج‌های ثبت شده 77.5 درصد مردان و 10.4 درصد زنان بزرگتر بودند. 54.6 درصد از ازدواج‌ها در مردان و 95.9 درصد ازدواج‌ها در زنان برای بار اول رخ داده بود. آمار ازدواج دو بار و بیشتر در مردان 5.4 درصد و در زنان 4.1 درصد بوده است.

سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور با بیان اینکه به صورت میانگین اختلاف سن مردان 5.35 بیشتر از زنان بوده‌ است، اظهارکرد: 24.7 درصد مزدوجین دارای مدرک دیپلم یا پیش‌دانشگاهی و 13 درصد دارای تحصیلات عالیه بوده‌اند. در 23.2 درصد تحصیلات مردان و 19.7 درصد تحصیلات زنان بیشتر بوده است.

نرخ طلاق در سال 94 تغییری نکرده است

طریقت با بیان اینکه خوشبختانه میزان طلاق در سال 94 نسبت به سال 93 تغییر چندانی نکرده است، اظهارکرد: در سال گذشته 163 هزار و 765 طلاق رخ داد که 2.1 در هزار است و بیشترین فراوانی طلاق در بین زنان و مردان 25 تا 29 سال ثبت شده است.

وی درباره طول مدت پایداری ازدواج‌های منجر به طلاق گفت: 13 درصد از این طلاق‌ها به کمتر از یک سال از آغاز زندگی مشترک و 47.3 درصد ازدواج‌ها در 5 سال اول زندگی مشترک رخ داده است. طول مدت ازدواج‌های منجر به طلاق 8.3 سال بوده است. 3.4 از طلاق‌ها نیز در بالای 30 سال زندگی مشترک رخ داده است.

سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور با بیان اینکه میانگین سن طلاق مردان 35 سال و زنان 30 سال بود، بیشترین درصد طلاق ثبت شده را در استان‌های البرز، تهران و گیلان و کمترین درصد را در استان‌های سیستان و بلوچستان، ایلام و چهارمحال و بختیاری عنوان کرد.

طریقت گفت: 24.5 درصد از زنان طلاق گرفته دارای مدرک دیپلم و پیش‌دانشگاهی و 27.4 درصد مردان نیز دارای همین مدرک بوده‌اند. 13 درصد مردان و 14.6 درصد زنان طلاق گرفته نیز دارای مدرک لیسانس بوده‌اند.

او با اشاره به آمار صدور شناسنامه اظهارکرد: 2 میلیون و 568 هزار شناسنامه در سال گذشته تقدیم مردم کردیم که افراد به دلایل مختلفی مانند مفقود شدن شناسنامه، تغییر اقلام اطلاعاتی و عکس دار کردن آن مراجعه کرده بودند. از این آمار یک میلیون و 570 هزار و 219 شناسنامه مربوط به تازه متولد شدگان، 31 هزار مربوط به تغییر نام، 79 هزار مربوط به تغییر نام خانوادگی و8569 مورد مربوط به تعویض شناسنامه بوده است. شناسنامه برای 12 هزار و 156 ایرانی متولد شده در خارج از کشور نیز صادر شد. 17 هزار و 144 مورد انواع گواهی‌ها برای ایرانیان خارج از کشور نیز صادر شد.

سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور با اشاره به نام‌ها اظهار کرد: ما 974 واژه جدید را به 420 هزارعنوان نام معرفی اضافه کرده‌ایم که از این میان 220 هزار عنوان مربوط به دختران و 200 هزار نام مربوط به پسران است.

طریقت گفت: در سال 94 بیشترین فراوانی نام پسران مربوط به نام‌های امیرعلی، علی، محمد، ابوالفضل و محمدطاها و بیشترین فراوانی نام دختران مربوط به نام‌های فاطمه، زهرا، نازنین زهرا، یسنا، زینب، ریحانه، فاطمه‌زهرا و باران بوده است.

وی با اشاره به ارائه خدمات ثبت احوال به صورت آنلاین گفت: 132 دستگاه با بیش از 200 هزار ایستگاه کاری به صورت آنلاین به پایگاه ثبت‌احوال متصل هستند که از جمله آنها می‌توان به بانک‌ها، دفاتر اسناد رسمی و حوزه‌های مالیاتی اشاره کرد. علاوه بر آن هنگام انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان توانستیم سامانه استعلام شماره ملی را در تمام شعبات اخذ رأی مستقر کنیم.

سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور اظهار کرد: 1094 واحد اجرایی، 774 دفتر پیشخوان و 929 دفترپستی، خدمات را ارائه می‌دهند. در سال گذشته به بیش از 12 میلیون ایرانی در 32 میلیون نوبت خدمت ارائه دادیم البته مشکلاتی بود که امیدواریم رفع شود. مردم می‌توانند از طریق تلفن گویای 1510 اطلاعات لازم را کسب کنند، در تهران نیز شماره تلفن 60902633 آماده دریافت شکایات است.

طریقت با تاکید بر اهمیت «نشانی» گفت: مردم می‌توانند با مراجعه به پورتال سازمان ثبت احوال نشانی خود را به روز کنند. تدابیری نیز اندیشیده شده که نشانی به اسناد منتقل و اظهاری نباشد.

او گفت: برای دارندگان کارت هوشمند ملی آدرس ایمیلی پیش‌بینی شده که افراد پس از دریافت کارت هوشمند، می‌توانند رمز عبور آن را تغییر دهند. این ایمیل ظرفیتی به منظور تسهیل اطلاع رسانی به مردم است.

سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور با اشاره به جمعیت کشور در سال 94 گفت: 23.4 درصد (17.5 میلیون نفر) زیر 15 سال، 31.5 درصد (بین 15 تا 29 سال)، 39.3 درصد (بین 30 تا 64 سال) و 5.7 درصد از 65 سال به بالا هستند.

کارت شناسایی ملی تا پایان سال 96 اعتبار دارد

طریقت در بخش دیگری از صحبت‌های خود اظهار کرد: امیدواریم بتوانیم تا پیش از سه ماهه اول سال جاری نخستین گروه‌های سنی که باید برای دریافت کارت هوشمند ملی مراجعه کنند را اعلام کنیم، چراکه کارت شناسایی ملی تا پایان سال 96 اعتبار دارد.

اوبا اشاره به وضعیت بودجه سازمان ثبت احوال گفت: هنوز اعتبارات سال جاری ابلاغ نشده است و امیدواریم هرچه زودتر تکلیف بودجه سال 95 اعلام شود تا بهتر بتوانیم به مردم خدمات ارائه کنیم.

سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور با ابراز امیدواری نسبت به صدور کارت هوشمند ملی در کمتر از 40 روز گفت: در حال حاضر رقمی که ما بابت صدور کارت هوشمند ملی دریافت می‌کنیم نیمی از هزینه‌های بدنه کارت است. در سال 94 طبق قانون این مبلغ 17 هزار و 200 تومان بود که با ابلاغ بودجه سال 95 به 20 هزار تومان می‌رسد. دفاتر پست و پیشخوان دولت نیز بابت انجام مراحل مربوط به کارت هوشمند، تنها باید 9000 تومان از مراجعه‌کنندگان دریافت کنند. البته به استان‌ها این اختیار داده شده است که در برخی نقاط مختلف هزینه کمتری را از مردم دریافت کنند، اما دریافت مبلغ بیشتر خلاف قانون است.

طریقتگفت: افرادی که به هیچ عنوان کارت هویتی دریافت نکرده بودند، پیش از این 2.5 میلیون نفر بودند که با اطلاع‌رسانی‌های انجام شده یک میلیون نفر از آنها کارت دریافت کردند.

او در پاسخ به پرسش ایسنا درباره علت نپذیرفتن کارت شناسایی ملی از سوی برخی از سفارتخانه‌ها برای انجام امور مهاجرت افراد اظهار کرد: براساس مصوبه هیات وزیران کارت شناسایی ملی تا سال 96 اعتبار دارد، وزارت خارجه نیز از این موضوع مطلع است و افراد در صورت مواجهه با مشکلی در این زمینه می‌توانند به وزارت خارجه مراجعه کنند.

سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور درباره ممانعت از صدور شناسنامه برای برخی افراد گفت: برای صدور شناسنامه اولویتی را اعلام نکرده‌ایم و افراد به دلایلی مانند مفقودی و تغییر اقلام هویتی برای تعویض مراجعه می‌کنند.

طریقت در زمینه امکان صدور یک کارت هویتی به جای شناسنامه و کارت ملی برای افراد گفت: در برنامه ششم توسعه تلاش می‌کنیم در این جهت عمل کنیم. البته برخی اقلام مانند نام همسر و فرزندان در شناسنامه ثبت می‌شود که قابل انتقال به کارت هوشمند ملی نیست. علاوه بر آن در برخی از قوانین به برخورداری از شناسنامه تاکید می‌شود، مانند قانون انتخابات.

وی با اشاره به 30 اردیبهشت به عنوان روز ملی جمعیت اظهار کرد: این روز مصادف با ابلاغ سیاست‌های کلی جمعیت از سوی مقام معظم رهبری است و در این زمینه برنامه‌هایی داریم و قرار است همایش‌هایی برگزار شود. در استان‌ها نیز به منظور رصد موضوعات جمعیتی و شاخص‌ها، شورای راهبردی تشکیل می‌شود.

سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور با اشاره به نامگذاری روزهای هفته جمعیت گفت: 25 اردیبهشت‌ماه به نام جمعیت، خانواده سالم، آرامش و نشاط، 26 اردیبهشت به نام جمعیت، باروری و حمایت از زوجین نابارور، 27 اردیبهشت به نام جمعیت، حفظ و کرامت سالمندان، 28 اردیبهشت‌ماه به نام جمعیت، باروری، 29 به نام جمعیت، سلامت باروری، 30 اردیبهشت به نام جمعیت و نسل پویا و 31 اردیبهشت‌ماه به نام جمعیت، فرزندپروری و خانواده نامگذاری شده است.

طریقت در پایان درباره صدور کارت هوشمند ملی اظهار کرد: تاکنون 7.5 میلیون کارت هوشمند ملی تقدیم کرده‌ایم. در سال جاری قصد داریم این آمار به بیش از 20 میلیون کارت هوشمند ملی برسد و مهم‌ترین مأموریت این کار احراز و تصدیق هویت در فضای مجازی است.

چرا خانومها باید بعد از طلاق عده نگهدارن?

چرا خانومها باید بعد از طلاق عده نگهدارن? حتی زنی که یک سال قبل از طلاق هم با همسرش رابطه نداشته.پس میشه نتیجه گرفت که بخاطر مسائل بهداشتی و... نیست چون رابطه مدتها قطع بوده. چراباید خانوما سه ماه از رابطه حلال محروم باشند? در صورتی که همه چیز برا آقایون فراهم شده که یک ساعت هم بهشون سخت نگذره(70نفرصیغه و ۴تاهمسر)? وچرا در زمان عده کسی حتی حق خواستگاری هم نداره باوجود اینکه طلاق یه شکست عاطفیه وانسان(چه زن چه مرد) بعد از شکست عاطفی بافکر کردن به یه شخص دیگه میتونه راحت تر این شکست رو فراموش کنه?
ازتون خواهش میکنم جواب قانع کننده وکامل به سوال بدید یه دنیا ممنون

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در اسلام به طور کلی دو نوع عده وجود دارد: یکی عده طلاق که بعد از جدایی میان زن و مرد، زن باید به اندازه سه حیض عده نگه دارد:« وَالمُطَلَّقَاتُ یَتَربَّصنَ بِأنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُروُءٍ؛ و زنان مطلقه باید (بعد از طلاق) به مدت سه بار پاکی ازعادت ماهانه انتظار بکشند.» (1) و دیگری عده وفات که زن بعد از مرگ همسرش باید چهار ماه و ده روز عده نگه دارد:« وَالَّذِینَ یُتَوَفَّونَ مِنکُم وَ یَذَرُون أزوَاجاً یَتَرَبَّصنِ بِأنفُسِهِنَّ أربَعَةَ أشهُرٍ وَ عَشراً؛ و کسانی که از شما (مردان) می‌میرند و همسرانی از پس خود به جای می‌گذراند همسرانشان باید چهار ماه و ده روز انتظار بکشند.»(2)
این دو مساله به عنوان دو دستور دینی برای هر فرد مسلمان لازم و ضروری هستند، هرچند ما نتوانیم علت حقیقی این دستور و سایر دستورات دینی را به درستی دریابیم؛ اما از آنجا که معتقدیم خداوند حکیم است و همه دستورات وی برخوردار از مصالح حقیقی در زندگی دنیا و آخرت ماست می توان با اندیشه و تامل به پاره ای از این حکمت ها دست یافت هرچند نباید از یاد برد که همه این حکمت ها، علت اصلی تشریع یک دستور دینی محسوب نمی شوند و نمی توان از فقدان یک یا چند حکمت، عدم موضوعیت انجام اصل تکلیف را نتیجه گرفت.
در هر حال دستور عده نگه داشتن دارای حکمتهایی است که سعی می کنیم به چند نمونه از حکمت های عده طلاق اشاره کنیم:
یکى از فلسفه‏هاى عدّه نگه داشتن زن حفظ حریم خانواده و باقی نگه داشتن فرصت جبران اشتباهات قبلی است ؛ اصولا از آن جا که فروپاشی خانواده، ضربه جبران ناپذیرى بر پیکر اجتماع وارد مى‏کند، اسلام مقرراتى وضع کرده که تا آخرین مرحله امکان، از گسستن خانواده جلوگیرى به عمل آید یا به نوعی زمینه بازگشت و ترمیم مجدد خانواده در آن وجود داشته باشد.
از یک طرف، در روایات، طلاق را «منفورترین حلال‏ها» شمرده (3) و از طرف دیگر، با ارجاع اختلافات زناشویى به دادگاهى که به وسیله بستگان تشکیل مى‏شود، و فراهم آوردن وسایل آشتى به وسیله نزدیکان طرفین، جلوى این کار گرفته شود:
«فَابْعَثوا حَکَماً مِّنْ أهْلِهِ و حَکَماً مِنْ أهْلِها؛(4) یک داور از خانواده شوهر، و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید. (تا به کار آنان رسیدگى کنند) ».
در این میان یکى از این مقررات که خود عامل برگشت افراد از تصمیم طلاق مى‏گردد، نگاه داشتن عدّه است که مدت آن سه قرء تعیین شده؛ یعنى سه مرتبه پاک شدن زن از حیض گاهى در اثر عوامل مختلف، وضعى پیش مى‏آید که پدید آمدن یک اختلاف جزئى و نزاع کوچک، حس انتقام را چنان شعله ور مى‏سازد که مجال رجوع به عقل و وجدان را از انسان می گیرد و غالباً تفرقه‏هاى خانوادگى در همین حالات رخ مى‏دهد.
اما مدتى اندک بعد از این کشمکش ها، زن و مرد به خود آمده، پشیمان مى‏گردند. این جاست که آیه مورد بحث مى‏گوید: زن ها باید مدّتى عده نگه دارند و صبر کنند تا این امواج زود گذر بگذرد و ابرهاى تیره نزاع و دشمنى از آسمان زندگى آنان پراکنده شود؛ اتفاقا در مواردی دیده می شود که زوجین بخصوص زن برای نشان دادن جدیت خود در امر طلاق و یا سرکوب کردن بیشتر همسر قبلی بسیار انگیزه دارند که به سرعت با فرد دیگری ازدواج نمایند ، این مساله در مورد مردان به دلیل هزینه های مالی و فرایند طبیعی انتخاب همسر و خواستگاری و ... به اسانی و به سرعت انجام نمی شود و اگر هم انجام بپذیرد قابل جبران و بازگشت است، در حالی که در مورد زن مطلقه ممکن است به آسانی و بدون هیچ مقدمه ای انجام شود و بعد از فروکش کردن این احساس تنفر و انگیزه بی مورد ازدواج مجدد، دیگر زمینه و امکان بازگشت به راحتی وجود نخواهد داشت.
در نتیجه مجال عده، خود فرصت بسیار مناسبی برای ترمیم مجدد زندگی از هم گسیخته و برطرف شدن سوء تفاهم ها و نزاع هاست که نمی توان اهمیت و تاثیر مثبت آن را نادیده گرفت.
از نظر دیگر می توان احتمال داد که در عده نگاه داشتن نوعی حفظ احترام زندگی قبلی و اعضاء آن خانواده مانند فرزندان و ایجاد زمینه شکل گیری آمادگی روحی فرد برای بازگشت به شرایط ایده آل و گسستن تعلقات قبلی و رسیدن به شرایط مطلوب روحی و جسمی برای ورود به زندگی جدید هم مطرح است. در نتیجه در ازدواج هایی که رابطه جنسی در آن اتفاق نیفتاده و این تعلق خاطر چندان ایجاد نشده و ساختار خانواده در آن ها مستحکم نشده، این امور چندان لازم نیست و شارع مقدس دستور به نگه داشتن عده نداده است.
البته می توان احتمال داد که یکى دیگر از فلسفه‏هاى «عدّه»، روشن شدن وضع زن از نظر باردارى است، زیرا در بسیاری از طلاق ها رابطه جنسی در مدتی قبل وجود داشته و یک بار دیدن عادت ماهیانه، هم دلیل بر عدم باردارى زن نیست و دیده شده که زن در عین باردارى، عادت ماهیانه را در آغاز حاملگی مى‏بیند. از این رو، براى رعایت کامل این موضوع و همچنین جلوگیری از تهمت های بعدی و سوء استفاده های گوناگون در مساله ارث و نسب و ... که ممکن است در این باره ایجاد شود، اسلام دستور داده شده که زن سه بار، عادت ماهیانه ببیند و پاک شود تا به طور قطع، عدم باردارى از شوهر سابق روشن گردد و بتواند مجدداً ازدواج کند.
در واقع نباید از یاد برد که هرچند ممکن است زن و شوهر به یقین یک سال قبل از طلاق هم با هم رابطه ای نداشته باشند، اما احتمال وجود رابطه نامشروع زن دراین مدت عقلا محال نیست و حتی بدون این احتمال بر فرض ازدواج زن با مردی دیگر بدون حفظ عده، ممکن است وی به سرعت از شوهر دوم حامله گردد. اما در آینده به دلایل گوناگون فرزند جدید را به شوهر قبلی خود منسوب بداند؛ این ها همه احتمالات گوناگونی است که با فرض حفظ عده کاملا برطرف می گردد.
در هر حال به یقین نکته اخیر تنها علت لزوم عده نیست، زیرا در مورد زنی که شوهرش سال هاست غایب شده و مواردی از این قبیل که طلاق به طور غیابی و از طرف حاکم شرع جاری می شود، باز زن موظف به نگه داشتن عده است که در این خصوص روایات بسیار متعددی نقل شده است. (5)
با تامل دقیق در این نکات روشن می شود که مقایسه زن و مرد در این موضوع خاص چندان منطقی نیست و این ادعا که شوهر نیز بایستی بعد از طلاق عده نگه دارد بر اساس حکمت های گوناگون ذکر شده پذیرفتنی نیست، بخصوص که ازدواج مجدد به دلایل مختلفی که در جای خود اثبات شده قبل از طلاق یا وفات همسر نیز حق مرد بوده و مرد مانعی از انجام آن ندارد.
به علاوه در بسیاری موارد، به لحاظ وظایف مختلف از جمله حضانت و نگهداری فرزندان و وظایف اجتماعی و همچنین آسیب پذیری ویژه مرد در مورد سرکشی های غریزه جنسی، نیاز به ازدواج در مرد شدید تر از زن است.
هرچند نمی توان وجود نیاز جنسی در زمان عده را در همه زنان مطلقا انکار کرد. اما حقیقت آن است که ماهیت نیارهای زنان به همسر بیش از آنکه جنسی باشد عاطفی و احساسی است و در فرض بروز طلاق صدمه روحی زن و شکستی که در این زمینه متحمل می شود به مراتب بیشتر و شدیدتر از هر ضربه دیگری است و معمولا بسیاری از زنان تا مدت ها به دلایل خاص روحی زمینه ورود به پاسخ گویی به نیازهایی همچون نیاز جنسی را ندارند.
در واقع به طور طبیعی زنان تا مدت ها بهعد ارز طلاق نیز متاثر از خاطرات و تعلقات قبلی هستند و در این زمینه وضعیت متفاوتی از مردان دارند؛ جالب اینجاست که طبق گزارش خبرگزاری ها به تازگی یکی از دانشمندان یهودی ، به خاطر خواندن حکم زمان عده زن در قرآن مسلمان شد. این شخص رابرت گیلهم، یکی از بزرگترین دانشمندان علم ژنتیک است که تحقیقاتی در زمینه رابطه زوجیت و تأثیرات آن بر زوجین داشته است.
وی در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده است در زندگی مشترک، زوجیت آثاری ایجاد می کند که پس از گذشت سه ماه از جدایی زوجین، آثار زوجیت از بین می‌رود و در آیات قرآن کریم نیز آمده است که زن مطلقه باید ۳ ماه عده نگه دارد. لذا رابرت گیلهم با مقایسه ادله علمی با آیات قرآن به این باور رسیده است که دین اسلام تنها دینی است که پاکی زن را تضمین کرده است؛ بر این اساس زن مسلمان نیز پاک ترین زنان روی زمین خواهد بود. (6)
در نهایت باید تاکید کنیم که هرچند ممکن است زن با فکر کردن به مردی دیگر و درگیر نمودن خود یا رابطه ای جدید زمینه فراموش کردن زندگی قبلی و شوهر قبلی را بهتر در خود ایجاد نماید، اما حقیقت آن است که در این زمان یقینا زن فضای ذهنی مناسبی برای انتخاب درست و صحیح همسر جدید و تشکیل زندگی مناسب آینده خود را ندارد و تصمیم او بیش از هر زمان دیگر سطحی و متزلزل و دارای ریسک بسیار محسوب می گردد.
در این خصوص می توانید به مقاله ذیل هم مراجعه نمایید. (7)
پی نوشت‏ها:
1. بقره(2) آیه228.
2. بقره آیه 234.
3. ابو القاسم پاینده‏، نهج الفصاحة -مجموعه کلمات قصار حضرت رسول، نشر دنیاى دانش‏، تهران، 1382ش‏، ص 158.
4. نساء (4) آیه 35.
5. ثقة الاسلام کلینى، الکافی، دارالکتب الإسلامیة تهران، 1365 ه ش، ج 6، ص 112.
5. رک : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910603000575
6. پورزکی، مریم، مقاله آسیب شناسی طلاق بانوان، منبع سایت بانوان http://banovan.mihanblog.com.

موفق و موید باشید