دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

جنگ نرم چیست؟

جنگ نرم  چیست؟

جنگ نرم
جنگ نرم

جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسیاری در علوم سیاسی و نظامی است. در علوم نظامی از واژه هایی مانند جنگ روانی یا عملیات روانی و در علوم سیاسی از واژه هایی چون براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین و اخیرا به واژه انقلاب رنگین برای تبیین این اصطلاح  استفاده می‌شود.

گاهی به جای جنگ از واژه های تهدید یا قدرت نیز استفاده می شود، ولی در نهایت هر دوبه یک مفهوم ختم می شوند. نظریه جنگ نرم طی دهه های اخیر وارد ادبیات سیاسی شده است و "ژوزف نای" از اندیشمندان معاصر معتقد است، مبنای قدرت سخت یا جنگ سخت بر "اجبار" و مبنای قدرت نرم بر "اقناع" است، او برخلاف بعضی از صاحب نظران، اقتصاد و دیپلماسی را در زیرمجموعه قدرت سخت قرار داده و تنها از رسانه بعنوان قدرت نرم نام می‌ برد.

در تمامی اصطلاحات بالا هدف مشترک تحمیل اراده گروهی بر گروه دیگر بدون استفاده از راه های نظامی است. اما از آنجا که در مورد گستردگی و حوزه فعالیت هر کدام اتفاق نظر وجود ندارد؛ اشاره کوتاهی به هر کدام از واژه های مذکور و سابقه تاریخی آنها خواهیم داشت.

مبنای قدرت سخت یا جنگ سخت بر "اجبار" و مبنای قدرت نرم بر "اقناع" است

جنگ روانی، جنگ نرم

جنگ روانی پیشینه ای بسیار طولانی دارد؛ چرا که انسان‌ها برای تحت تأثیر قرار دادن طرف مقابل به شیوه‌ها و ترفندهایی متوسل می‌شدند، اما اصطلاح جنگ روانی در جنگ جهانی دوم در آمریکا و اروپا رواج یافت.

 فولر، مورخ و تحلیلگر نظامی بریتانیایی اولین کسی بود که اصطلاح جنگ روانی را در سال 1920 به کار برد. در آن زمان استفاده  فولر از واژه جنگ روانی در محافل نظامی و علمی بریتانیا و آمریکا توجه چندانی را به خود جلب نکرد. در ژانویه 1940 با انتشار مقاله ای با عنوان "جنگ روانی و چگونگی به راه اندازی آن" این اصطلاح برای اولین بار وارد ادبیات آمریکا شد. بر این اساس "جنگ روانی را باید استفاده از هر نوع وسیله ای به منظور تاثیر گذاری بر روحیه و رفتار یک گروه با هدف نظامی مشخص معنا کرد". در پایان جنگ جهانی دوم این اصطلاح به "فرهنگ لغت وبستر" وارد شد و بخشی از عبارت پردازی‌های سیاسی و نظامی آن زمان را تشکیل داد.

 در سال 1950 یعنی تنها یک‌سال پس از پایان جنگ جهانی دوم "ترومن"، رئیس جمهور وقت آمریکا  به منظور کسب آمادگی برای اجرای جنگ‌روانی در کره پروژه‌ای با عنوان "نبرد حقیقت" را با بودجه‌ای معادل 121میلیون دلار تصویب کرد. ارتش آمریکا اداره و ریاست جنگ‌ روانی را به عنوان بخش ستادی ویژه ایجاد کرد و در کنار واحدهای رزمی، واحدهای جنگ‌روانی گسترده‌ای را با استفاده از تجربیات جنگ‌جهانی دوم تشکیل داد. از آن‌زمان تاکنون، سازمان‌ها و واحدهای روانی ـ تبلیغاتی آمریکا با توسعه‌ای روزافزون همواره به عنوان یکی از بازوهای اصلی آن کشور در جنگ و صلح عمل کرده‌اند.

براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین، انقلاب رنگین

در سال های پایانی جنگ سرد، اولین پروژه براندازی نرم در لهستان و با رهبری "لخ والسا" در جنبش کارگری این کشور در سال 1984 تحقق یافت و با فروپاشی شوروی و یوگسلاوی و چند کشور دیگر اروپای شرقی براندازی نرم به مسئله جدیدی در حوزه قدرت و امنیت تبدیل شد.

نرم افزار خواندن و شمردن

 استعمارگران از براندازی حکومت ها در یوگسلاوی، گرجستان، اوکراین، قرقیزستان و امثال آن با عنوان انقلاب های رنگی، به جای واژه خشن جنگ نرم یاد می نمایند.

 انقلاب های مخملی یا "انقلاب های رنگی" و "گلی" از شیوه های براندازی نرم است که نوعی دگرگونی و جابجایی قدرت به همراه مبارزه منفی و نافرمانی مدنی را شامل می‌شود. انقلاب های رنگی و مخملی در جوامع پسا کمونیستی در اروپای مرکزی، شرقی و آسیای مرکزی اتفاق افتاد. این واژه برای نخستین بار از سوی "والسلاوهادل" رئیس جمهور پیشین چک که در آن زمان رهبر مخالفان چکسلواکی سابق بود، وارد ادبیات سیاسی شد. مخالفان حکومت در چکسلواکی با انجام سلسله اقدامات مرتبط و زنجیره‌ای در طی یک دوره شش هفته‌ای از 17 نوامبر تا 29 دسامبر 1989 در این کشور موفق به نوعی دگرگونی و جابجایی قدرت شدند. این پدیده سپس به شکل زنجیره‌ای در صربستان طی دو مرحله 1997 - 2000 ، گرجستان 2003 ، اوکراین 2004 و قرقیزستان 2005 ادامه یافت.

به طور کلی اهداف آمریکا از سازماندهی انقلاب های رنگین در کشور‌های هدف را در چارچوب حوزه‌های زیر می‌توان بررسی کرد:

- تسلط بر مناطق ژئوپلتیکی و ژئواستراستژیکی

- کنترل شریان انتقال انرژی و جلوگیری از تسلیحاتی شدن آن

- حذف و یا مهار نظام های مخالف در برابر نظام آمریکا

 - ممانعت از ایجاد اتحادیه های نظامی و امنیتی در آسیا، خاورمیانه و آسیای مرکزی

 - همسو کردن کشورهای هدف با سیاست های آمریکا

 - فرصت سازی اقتصادی برای آمریکا

 - مهار بیداری اسلامی

جورج سوروس ، رئیس بنیاد سوروس سرمایه دار بزرگ آمریکایی یا به عبارتی میلیاردر یهودی آمریکایی یکی از معماران اصلی انقلاب مخملین گرجستان در گفتگویی با روزنامه لس آنجلس تایمز اظهار داشت که : تمایل دارد سناریوی گرجستان در کشورهای آسیای مرکزی یعنی تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان و ترکمنستان تکرار شود.

شرکت‌کنندگان انقلاب‌های رنگین اغلب از مقاومت مسالمت‌آمیز با هدف اعتراض‌ علیه دولت‌های غیرهمسو با آمریکا و حمایت از دمکراسی، لیبرالیسم و استقلال ملی استفاده کرده‌اند و معمولاً یک رنگ یا گل خاصی را به عنوان سمبل و نشانه خود برگزیده‌اند. اعتراض‌های صورت گرفته و نقش مهمی که سازمان‌های غیردولتی به ویژه سازمان‌های فعال دانشجویی در سازماندهی مقاومت مسالمت‌آمیز ایفا می‌کنند، این رویدادها را برجسته‌تر نشان می‌دهد.

جنگ روانی پیشینه ای بسیار طولانی دارد؛ چرا که انسان‌ها برای تحت تأثیر قرار دادن طرف مقابل به شیوه‌ها و ترفندهایی متوسل می‌شدند، اما اصطلاح جنگ روانی در جنگ جهانی دوم در آمریکا و اروپا رواج یافت

اهداف اجرایی از جنگ نرم

همان طور که اشاره شد، جنگ روانى جدید عملى سازمان یافته و برنامه ریزى شده پدیده اى همیشگى و پیوسته است که اختصاص به مقطع زمانى خاصى ندارد. با توجه به این مسأله مى توان اهداف جنگ روانى را در یک تقسیم بندى به اهداف سیاسى و اهداف نظامى و در تقسیم بندى دیگر، آن را به اهداف و مقاصد استراتژیکى و مقاصد تاکتیکى تقسیم نمود

با توجه به این که ماهیت اصلى عملیات روانى به اعتراف خود آمریکایى ها عبارت است از تلاش براى تأثیرگذارى بر افکار، احساسات و تمایلات گروه هاى دوست، دشمن یا بى طرف مى توان تا حدودى به برخى از مهمترین اهداف جنگ روانى پى برد:

- تأثیرگذارى شدید بر افکار عمومى جامعه مورد هدف از راه طرح جنگ نرم و با ابزار خبر و اطلاع رسانى هدفمند و کنترل شده که نظام سلطه همواره از این روش براى پیشبرد اهداف خود سود جسته است و البته موفقیت هایى هم در این زمینه داشته است.

- ترساندن از مرگ یا فقر یا قدرت خارجى سرکوبگر و پس از آن دعوت به تسلیم از راه پخش شایعات و دامن زدن به آن براى ایجاد جو بى اعتمادى و ناامنى روانى.

جنگ نرم

- اختلاف افکنى در صفوف مردم و برانگیختن اختلاف میان مقام هاى نظامى و سیاسى کشور مورد نظر در راستاى تجزیه سیاسى کشور.

- اشاعه بذر یأس و نومیدى درمیان مردم و بویژه نسل جوان به منظور بى تفاوت کردن آنها نسبت به کشور خود و تحولات احتمالى آتى.

- کاهش روحیه و کارآیى رزمى ( در زمان جنگ نظامى).

- ایجاد اختلال در سامانه هاى کنترلى و ارتباطى کشور هدف.

- تبلیغات سیاه (با هدف براندازى و آشوب) به وسیله شایعه پراکنى، پخش تصاویر مستهجن ، جوسازى از راه پخش شب نامه ها و ...

- تقویت نارضایتى هاى ملت به دلیل مسائل مذهبى، قومى، سیاسى و اجتماعى نسبت به دولت خود به طورى که در مواقع حساس این نارضایتى ها زمینه تجزیه کشور را فراهم کند.

- تلاش براى بحرانى و حاد نشان دادن اوضاع کشور از راه ارائه اخبار نادرست و نیز تحلیل هاى نادرست و اغراق آمیز که مقام معظم رهبرى نیز در دیدار اخیر اعضاى مجلس خبرگان با ایشان به آن اشاره داشته و آن را در راستاى خط تهاجمى دشمن توصیف کردند.

با توجه به تمام مطالبى که گفته شد، ضرورت مقابله جدى با جنگ روانى دشمن به شیوه هاى سخت افزارى و نرم افزارى بر کسى پوشیده نمى ماند. اما در این میان وحدت استراتژیک تمام نهادهاى کشور براى پاسداشت تمامیت ارضى نیز مقدمه اى لازم براى خنثى کردن جنگ روانى دشمنان است.

قبس زعفرانی

گروه جامعه و ارتباطات

تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور

جنگ نرم در اندیشه امام خمینی

جنگ نرم در اندیشه امام خمینی

سبک‌شناسی تحلیلی «نفوذ»

سبک‌شناسی تحلیلی «نفوذ»

رهبر انقلاب اسلامی در دو موضع از بیانات خود در دیدار فرماندهان گردان‌های بسیج، چنین فرمودند: نفوذ خیلی مساله مهمّی است. نفوذ که ما می‌گوییم، حالا بعضی‌ها واکنش نشان می‌دهند؛ آقا! مساله نفوذ جناحی شد، استفاده‌ جناحی کردند؛ من به این حرف‌ها کاری ندارم. خب، استفاده جناحی نکنند، بحث بیهوده درباره نفوذ نکنند، اسم نفوذ را بدون محتوای لازم مطرح نکنند." و "از [نفوذ موردی] خطرناک‌تر، نفوذ جریانی است. (4/9/1394).

آن‌چه ایشان در بیانات خود در جلسه مذکور و همچنین گفتارهای دیگر در ارتباط با نفوذ مطرح کرده‌اند، برجسته‌سازی و اعلان اهمیت نفوذ و همچنین اشاره‌هایی پراکنده به چیستی نفوذ و مصداق‌یابی برخی موارد آن است. از سوی دیگر، مخاطبان را به تحلیل دقیق معنای نفوذ و همچنین مؤلفه‌های مرتبط با آن دعوت می‌کنند. در این جستار، تنها به یک مؤلفۀ فرعی در تحلیل نفوذ که دو مصداق از آن(نفوذ موردی، نفوذ جریانی) نیز در بیانات مذکور، مورد اشاره رهبری قرار گرفته است، پرداخته می‌شود: «سبک‌شناسی نفوذ».

مقصود از سبک‌شناسی نفوذ، برشماری گونه‌های مختلف نفوذ بر اساس چگونگی تاثیر عامل نفوذی بر فرد یا افراد پذیرای نفوذ است. از این رو، بایستی «سبک‌شناسی» نفوذ را از دو حیطۀ «روش‌شناسی» و «شناخت نفوذ از حیث ابعاد مختلف» تفکیک کرد. «روش‌شناسی» نفوذ، ناظر به شناخت شیوه‌ها و چگونگی پیشبرد نفوذ در اعماق هدف است؛ مانند تطمیع (پول، قدرت، جاذبه‌های جنسی)، تخویف، رسانه‌های جمعی، جاسوسی و ... . «شناخت ابعاد مختلف نفوذ» نیز، به حیطه‌شناسی نفوذ (شناخت نفوذ از حیث حیطه‌های اجرای نفوذ) مانند نفوذ سیاسی، نفوذ فرهنگی، نفوذ اجتماعی و ... می‌پردازد. در بحث مورد نظر این نوشتار، تنها به سبک‌شناسی نفوذ پرداخته شده، در دو حیطۀ روش‌شناسی و شناخت ابعاد مختلف نفوذ، وارد نخواهیم شد.

بررسی دقیق سبک‌‌(گونه)های نفوذ، خود نیازمند تفکیک بین پذیرای مختار و غیرمختار است. مقصود از پذیرای مختار، فرد یا افراد پذیرای نفوذ است که دارای توانایی گزینش و انتخاب پویا هستند، به گونه‌ای که در شرایط مختلف، گزینش‌های مختلف داشته باشد. مقصود از پذیرای غیرمختار، سازمان یا سیستمی است که دارای توانایی گزینش و انتخابگری فعال نیست. سبک‌های نفوذ در دو حیطۀ متفاوت مذکور، دارای مؤلفه‌های بسیار متفاوتی است. در این جستار، تنها گونه‌های مختلفی که در حیطه پذیرای مختار قابل تصویر است، مورد بررسی و تحلیل قرار می‌گیرد. (در ادامه نوشتار، به جای عبارت فرد یا افراد پذیرای نفوذ، از واژۀ پذیرا استفاده می‌شود).

سبک‌های مختلف نفوذ را می‌توان چنین برشمرد:

1. نفوذ فردی/ شبکه ای/ جریانی

2. نفوذ ایجابی/ سلبی

3. نفوذ پویا و خود‌ترمیم‌گر/ نفوذ ایستا

4. نفوذ سطحی و مقطعی/ نفوذ عمیق و پایدار

5. نفوذ بومی/  نفوذ بیرونی

6. نفوذ چندلایه‌ای و پیچیده / نفوذ تک‌لایه‌ای و بسیط

گونه‌های مذکور از سبک‌های نفوذ، می‌توانند متداخل بوده و در هم تنیده شوند. از این رو، نفوذ به سبکی خاص، به معنای امکان‌نداشتن تطبیق آن بر دیگر سبک‌های نفوذی نیست. در ادامه به تحلیل اولین نوع از سبک‌های نفوذ، یعنی نفوذ فردی/شبکه‌ای/ جریانی، پرداخته می‌شود.

1. نفوذ فردی(موردی)

در نفوذ فردی، پذیرا یک فرد انسانی است. مقصود از یک فرد انسانی، انحصار گونه «نفوذ فردی» در نفوذ به "یک" شخص نیست؛ زیرا ممکن است در گونۀ نفوذ فردی، تعداد بسیاری از افراد آن مجموعه، مورد هجوم خاموش قرار گیرند. از این رو، مقصود از یک فرد انسانی، آن است که هدف اصلی در طرح‌ریزی برای نفوذ، فرد واحد یا تک‌تک افراد باشد، به‌گونه‌ای که ارتباط آن‌ها با یکدیگر یا با یک شبکه یا جریان خاصّ، لحاظ نگردد. مانند نفوذ بر اندیشه‌های یک فرد، یا افراد یک جامعه، به وسیلۀ القای شبهات دینی یا ... .

نفوذ فردی، خود دارای دو گونه است:

1-1-) نفوذ در فرد، از آن‌جهت که فردی منحصر به‌فرد بوده و قصد دشمن، شخص وی است. مانند نفوذ بر افکار یک مدیر، یا یک متفکّر و رهبر بزرگ و یا تک‌تک افراد یک جامعه.

1-2-) نفوذ در فرد، از آن‌جهت که وی عضوی از یک سازمان یا مجموعه است. در این حالت، نفوذ به فرد و تسلّط بر وی، به خودی خود، موضوع نفوذ نیست؛ بلکه موضوع اصلی نفوذ، سازمان یا مجموعه است. اما از آن‌جهت که سازمان یا مجموعۀ فرضی، متقوّم به افراد است، ممکن است نفوذ به گونۀ «نفوذ فردی» طراحی شود؛ مانند نفوذ در مجلس یک کشور یا گروهی خاص، به وسیلۀ نفوذ بر اعضای مجلس آن کشور یا اعضای گروه مفروض.

نفوذ فردی در دو گونۀ خود، دارای ویژگی‌های خاصّی است:

نفوذ فردی نسبت به نفوذ شبکه‌ای و جریانی، نیازمند طراحی و برنامه‌نویسی ساده‌تری است.

نفوذ فردی، (در اغلب موارد) برای اجرا و رسیدن به مقصود، نیازمند مدت‌زمان کوتاه‌تری است.

نفوذ فردی، قابلیت رصد و کشف بالاتری نسبت به نفوذ شبکه‌ای و جریانی دارد.

در نفوذ فردی، طراحی نفوذ و کیفیّت آن برای هر شخص، متفاوت از طراحی نفوذ برای شخص دیگر است؛ زیرا تفکّر، امیال و ویژگی‌های هر شخص با دیگری تفاوت دارد و از این رو، نیازمند شیوه‌ها و طراحی‌های متفاوتی برای نفوذ بر هر فرد است. بنابر این، شیوۀ نفوذ فردی بر یک فرد باتجربه و خردمند(برای مثال)، متفاوت از نفوذ بر یک فرد جوان و دارای امیال فراوان جنسی و ... است؛ چنان‌که نفوذ بر یک فرد متدیّن و فرد بی‌دین، و همچنین نفوذ بر افراد جامعۀ ایرانی با جامعۀ غربی، نیازمند اتخاذ دو روش بسیار متفاوت است.

2. نفوذ شبکه‌ای

نفوذی که در آن، فعلیّت و اثربخشی نفوذ، معلول پیوستگی و هماهنگی مجموعه‌ای از «افراد» یا «ساختارها و عوامل» نفوذی است. از این رو، نفوذ شبکه‌ای دارای دو گونه است:

1-1. شبکه تیمی [شبکۀ افرادی]:

نفوذی را که در آن، مجموعه‌ای از افراد حقیقی به طور هماهنگ و پیوسته درصدد اجرای طرح نفوذی باشند، «نفوذ شبکه‌ای تیمی» می‌نامیم. مانند شبکۀ اعضای تولید و پخش محصولات رسانه‌ای ضد ارزشی.

آگاهی افراد از نفوذی‌بودن اعضای دیگر، شرط الزامی در نفوذهای شبکه‌ای نیست. در برخی موارد، هر فرد با رئیس شبکه در ارتباط بوده و از نفوذی‌بودن اعضا و افراد هم‌عرض خود بی‌خبر است. اما در مواردی نیز، افراد شبکه، دارای آگاهی نسبت به نفوذی‌بودن یاران دیگر خود در شبکه هستند. تحلیل و خاستگاه هر یک از دو گونۀ مذکور، خارج از حیطۀ این جستار است.

تفاوت نفوذ شبکۀ تیمی (افرادی) با موادی که در افراد "متعدّد" یک جامعه هجوم نفوذِ فردی (موردی) قرار می‌گیرند را می‌توان در موارد ذیل مشاهده کرد:

1-1-1. در نفوذ شبکه‌ای تیمی، نفوذ بر پذیرا، محصول هماهنگی افراد و ارتباط منسجم آن‌ها با یکدیگر است؛ در حالی که در نفوذ موردی بر افراد متعدد، هر فرد به تنهایی هدف نفوذ بوده و اثربخش‌نبودن نفوذ بر یک فرد، بر افراد دیگر تاثیری ندارد. (به دیگر بیان، شمول در نفوذ شبکه‌ای به صورت عامّ مجموعی و در نفوذ افرادی به صورت عام استغراقی است).

1-1-2. بر خلاف نفوذ موردی، در شبکۀ نفوذ افرادی[تیمی] با حذف یا انحلال یکی از اجزای شبکه، نتیجۀ مطلوب نفوذ شبکه‌ای نیز منتفی شده یا با اثربخشی کم‌تری روبه‌رو می‌شود. برای نمونه، در نفوذ به عقاید دینی یک جامعه، هم می‌‌توان به صورت شبکۀ تیمی عمل کرد و هم با روش نفوذ فردی بر افراد. برای نفوذ به صورت شبکۀ تیمی، می‌توان مجموعه‌ای از اساتید دانشگاه، همراه با عده‌ای روزنامه‌نگار و ناشران کتاب را در نظر گرفت که در شبکه‌ای به هم پیوسته و با تولید فکر و نشر آن، اقدام به نفوذ در عقاید دینی مردم می‌کنند. در این شبکه، با اختلال در کار ناشران خاص(به عنوان مثال)، طرح نفوذی اساتید دانشگاه، با کندی یا توقف روبه‌رو خواهد شد؛ درصورتی‌که در روش نفوذ فردی و موردی، یک استاد دانشگاه یا مبلّغ دینیِ نفوذی، می‌تواند در کلاس‌های درسی خود، به عقاید و اندیشه‌های دینی تک‌تک شاگردان و مستمعان خویش نفوذ کند. در این روش، توقّف اساتید نفوذی دیگر یا ...، خللی در نفوذ به افراد پدید نمی‌آورد.

1-2. شبکۀ ساختاری: نفوذی را که در آن، مجموعه‌ای قوانین یا مجموعه‌ای از ساختارهای جزئی و متعدد، به صورت هماهنگ و پیوسته درصدد اجرای طرح نفوذی باشند، «شبکۀ نفوذی ساختاری» می‌نامیم. نفوذ شبکه‌ای ساختاری، متقوّم به افراد نیست بلکه دارای طرّاحی و قالبی منسجم است که هر فرد با ورود به داخل آن، ناخودآگاه، فعالیت‌های خواسته‌شدۀ دشمن در قالب شبکه نفوذ را اجرا می‌کند. از این رو می‌توان به موارد ذیل به عنوان تفاوت شبکه افرادی(تیمی) با شبکه ساختاری اشاره ‌کرد:

1-2-1. نفوذ در قالب شبکۀ تیمی، متقوّم به افراد شبکه است؛ به‌گونه‌ای که با تغییر در آن‌ها و یا توقّفشان، فعالیت شبکه مختل یا کند می‌شود؛ در حالی‌که نفوذ به صورت شبکه‌ای ساختاری، متقوّم به مسؤولیت‌ها، قوانین و طرح‌های پیشین است. از این رو افراد، مهره‌های این شبکه بوده و با تغییر یکی از آن‌ها یا کنارکشیدن او، جایگاه وی در شبکه به وسیلۀ فرد دیگری پرمی‌شود.

 برای نمونه، مقابله با شرکت‌های تجاری هرمی به وسیلۀ انهدام افراد و عوامل فیزیکی آن‌ها، مرهمی کوتاه‌مدت است که با یارگیری و جایگزینی مهره‌های جدید، دوباره جوانه خواهد زد؛ در حالی‌که شرکت‌های تجاری هرمی که به عنوان یک عامل نفوذی اقتصادی به شمار می‌آید، دارای دو بعد شبکۀ ساختاری و شبکۀ افرادی است. مقصود از شبکۀ ساختاری در این‌جا، مجموعه ساختار و قوانینی است که به سبب رخنه‌های موجود در نظام اقتصادی ایران و همچنین ضعف در نظارت، امکان تشکیل و پیشبرد اهداف این شرکت‌ها را تامین می‌کند. در چنین حالتی، اساس مقابله با نفوذ اقتصادی این شرکت‌ها، مقابله با زمینه‌هایی است که سبب‌ساز تولد شبکه ساختاری شرکت‌های هرمی شده و انهدام شبکه افرادی این شرکت‌ها، تاثیر کامل را ندارد.

1-2-2. برای مقابله با شبکۀ نفوذ تیمی، می‌توان با آگاه‌سازی افراد شبکه و یا حذف آن‌ها، شبکه نفوذ را منحلّ کرد؛ در حالی که شبکۀ نفوذ ساختاری، جز با اصلاح ساختار ها یا قوانینی که تسهیل‌گر نفوذ هستند، بهبود نمی‌یابد. برای مثال، بروکراسی پیچیده و سرعت‌گیر، یک شبکه نفوذی ساختاری است که می‌توان با اجرای آن در بسیاری از سازمان‌ها، از مدیریت‌های جهادی و سرعت در نیل به اهداف انقلاب جلوگیری کرد. در این روش نفوذی، حتی اگر افراد متعهد و متخصص نیز در سازمان قرار گیرند، به سبب وجود قوانین نامناسب، قدرت مقابله با عوامل کندکنندۀ سرعت پیشرفت را نخواهند داشت.

1-2-3. «فاعلان اصلی» در نفوذهایی با قالب نفوذ شبکه‌ای ساختاری را بایستی در زمان‌های گذشته دنبال و شناسایی کرد؛ افرادی که ساختارها را ایجاد و زمینه را برای نفوذ فراهم کرده‌‌اند؛ در حالی که فاعلان یا عاملان نفوذ در شبکۀ تیمی، افرادی هستند که در زمان حاضر در حال فعالیت هستند. برای نمونه، نفوذ احتمالی فرهنگی در دانشگاه‌ها به صورت شبکه ساختاری را باید، نه در زمان مسؤولیت مسؤولان حاضر، بلکه در زمان حکومت پهلوی و همچنین نهادهای مرتبط با این امر، پس از انقلاب اسلامی تا زمان حاضر بجوییم.

1-2-4. شناسایی و انهدام شبکه نفوذ ساختاری، دشوارتر از شناسایی افراد شبکه افرادی(تیمی) و انهدام آن‌هاست؛ زیرا شناسایی عوامل ساختاری، زبان گویا نداشته و خود را نمایان نمی‌سازند و از این رو، نیازمند زمان زیادتری در مقایسه با شناسایی افراد انسانی است که در شبکه تیمی با یکدیگر همکاری و ارتباط دارند.

1-2-5. انهدام شبکه نفوذ ساختاری، نیازمند بهره‌گیری از روش‌های «میان‌رشته‌ای» همراه با «آینده‌پژوهی» است؛ زیرا وضع قانون و ساختار در زمان حال، بدون بررسی تاثیر آن بر ساختارهای موازی یا غیرموازی و همچنین آسیب‌شناسی ناظر به آیندۀ قانون، احتمال بسترسازی نفوذهای شبکه‌ای ساختاری را فراهم می‌سازد. بنابراین در وضع ساختارها و قوانین، باید علاوه بر متخصصان مربوطه، با 1) متخصصان رشته‌های مرتبط 2) آینده‌پژوهان و 3) مشاوران اخلاق حرفه‌ای مشورت شود.

3. نفوذ جریانی

مقصود از نفوذ جریانی، "نفوذ سیّال و مستمرّی است که با تسلّط بر اندیشۀ افراد پذیرای نفوذ، خط سیر فکری مشخصی را در مجموعه افراد پذیرا، تعریف و مستقرّ می‌کند". واژۀ «جریان نفوذ» با «نفوذ جریانی» تنها در لفظ مشترک بوده، قابل تاویل به یکدیگر نیستند. «جریان نفوذ» به معنای به‌کارگرفته‌شدن نفوذ در حیطه‌ای خاص بوده، با «نفوذ جریانی» که سبکی خاص از نفوذ است، تفاوت دارد.

نفوذ جریانی در بسترها و ابعاد مختلف قابل رصد و شناسایی است، مانند جریان‌های: سکولاریزم در حوزه، تقابل‌انگاری هویت ایرانی و اسلامی، براندازی نظام سیاسی ایران اسلامی و... . نفوذ جریانی دارای ویژگی‌های خاصی است که سبب تفکیک بین آن با «نفوذ شبکه‌ای» و «نفوذ فردی» می‌شود:

3-1. اگر چه مطلق نفوذ، امری تدریجی است، اما نفوذ جریانی نیازمند زمان بییش‌تری برای اجرا و پیاده‌سازی در پذیرا است.

3-2. نفوذ جریانی، نفوذی پویا، خودارتقاء‌ده و ترمیم‌گر است، در حالی‌که نفوذ فردی و شبکه‌ای، دارای نظامی ایستار و ثابت است. پویایی نفوذ جریانی، مسبب از دو علت است:

3-2-1. نفوذ جریانی، منحصر در فرد یا ساختاری خاص نیست بلکه با القای خط فکری خاصی در جامعۀ پذیرای نفوذ، قابلیّت عضو پذیری افراد زیادی را فراهم می‌کند.

3-2-2. ورود و خروج افراد مختلف به جریان نفوذی، زمینه‌ساز پویایی و تطوّر جریان نفوذی است؛ زیرا با ورود هر عضو تازه به جرگۀ خط فکری نفوذ، خط فکری مفروض با چالش‌ها و فرصت‌های جدیدی روبرو می‌شود که بر اساس آن و با مدیریت صحیح، می‌تواند اسباب پویایی جریان و خودترمیم‌گری آن را فراهم آورد.

3-3. طراحی و ایجاد نفوذهای جریانی، از یک‌سو نیازمند متخصّصان اندیشه‌ساز و از سوی دیگر، نیازمند مبلّغان موجّه آن‌ها در سطح جامعۀ هدف است که دارای مقبولیّت و مرجعیّت علمی کافی باشند.

3-4. سیال بودن نفوذ جریانی، مزیّت انطباق‌پذیری آن را در شرایط مختلف فراهم می‌سازد. جریان نفوذیِ "تعامل با ظالم و استکبار"، می‌تواند خود را با جریان‌های مختلف دینی یا غیردینی منطبق سازد و در هر حیطه، به شکلی خاصّ اهداف خود را دنبال کند. دنبال‌سازی جریان نفوذی در حیطه‌های مختلف، به وسیلۀ اعضای متفاوتی که در حیطه‌های گوناگون مشغول به فعالیت هستند، پیگیری می‌شود.

3-5. نفوذ جریانی، به سبب کثرت اعضا و استقرار در مبانی فکری جامعه پذیرای نفوذ، دارای قدرت تاثیر بالایی است، به‌گونه‌ای که می‌تواند خود، حلقۀ واسطی در ساخت و ترویج سبک‌های دیگری از نفوذ در حیطه‌های مختلف باشد. سکولاریزم در حوزه، اگر از سطح یک نظریه به جریان سیال تبدیل شود، می‌توانند سبب‌ساز نفوذ‌های گستردۀ دیگری(مانند ترویج اخباری‌گری افراطی، ترویج انجمن حجتیه و ...) در حوزه‌های علمیه، و با واسطۀ آن‌ها سبب‌ساز نفوذهای دیگر در جامعه همچون سکولاریزم در جامعه شود.

3-6. مقابله با نفوذ جریانی به سبب حیطه شمول بالا و استقرار مبانی، نیازمند هزینه فکری و عملیاتی بیش‌تری است.

3-7. در مقابله با نفوذهای جریانی، باید از هر دو شیوۀ مبارزۀ ایجابی و سلبی در «سطح جریانی» بهره جست. مقصود ازمبارزه سلبی، تبیین نقاظ ضعف و فساد نفوذ جریانی و مقصود از مبارزه ایجابی، ایجاد و تقویت جریانی خاصّ در مقابل نفوذ جریانی است؛ زیرا مقابلۀ فردی و موردی با افرادی که تحت تاثیر نفوذ جریانی قرار گرفته‌اند، مقابله‌ای بی‌ثمر یا کم‌ثمر خواهد بود.

در این‌جا سه سبک نفوذ فردی(موردی)، شبکه‌ای و جریانی در حدّ موجز ترسیم شد، اما باید بدانیم که نفوذ در حیطه‌های متفاوت(فرهنگی، سیاسی، امنیتی و ..) و با هر روشی که انجام پذیرد(تطمیع، تخویف، تبلیغ و ...)، قابلیت طرح‌ریزی هم‌زمان در سه سبک مذکور را دارد و می‌تواند هم‌زمان پیش رود. برای نمونه، نفوذ جریانی در رسانه‌ها(به عنوان مثال: سینما)، می‌تواند در سه سبک طراحی شود:

1. نفوذ در بازیگران یا کارگردانان یا نویسندگانی خاص، برای تولید اثر مطلوب دشمن، به وسیلۀ برخی اساتید، رسانه‌های جمعی و ... : نفوذ موردی (فردی)

2. ایجاد شبکه‌ای خاص از نویسندگان با کارگردانان که هر یک، دیگری را در اتمام اثر یاری رساند. در این شبکه، می توان توزیع‌کنندگان فیلم‌ها و برخی سینماهای خصوصی را نیز افزود: نفوذ شبکه‌ای افرادی

3. ایجاد قوانینی در ساختارهای مرتبط با رسانه در کشور، که یا دارای خلل‌های اجرایی یا ارزیابی بوده و یا تولید فیلم‌های فاخر و اسلامی را با کندی روبرو کرده و از سوی دیگر، تسهیل‌گر تولید فیلم‌های ضدارزشی باشد: نفوذ شبکه‌ای ساختاری

4. طراحی و ایجاد جریانی خاص در سینما که ضدّ ارزشی بوده و تفکّرات ناسیونالیسم یا سکولاریسم یا ... را در میان اصحاب رسانه ترویج و مستقر سازد: نفوذ جریانی

 

محمدحسین  وفائیان

فصلنامه فرهنگ پویا شماره 31.

 

فرقه نیوز

جنگ نرم

جنگ نرم


از تا جستجو
گروه
مرتب شود با به صورت
تعداد موارد یافت شده : ۱۱
بررسی ترفند های رسانه ای وعملیات روانی در جنگ نرم ۱۳۹۲/۰۶/۳۰
بررسی ترفند های رسانه ای وعملیات روانی در جنگ نرم /تاکتیک های عملیات روانی/قطره چکانی /حذف (سانسور) /استفاده از نمادهای اروتیکال /ماساژ پیام /ایجاد تفرقه و تضاد /ترور شخصیت /تکرار /توسل به ترس و ایجاد رعب /مبالغه /مغالطه /برچسب زدن /تلطیف و تنویر /انتقال /تصدیق

تاثیر شبکه‌های اجتماعی بر زندگی فردی و اجتماعی ۱۳۹۲/۰۳/۲۶
نقطه اشتراک میان تمامی تهدیداتی که در شبکه‌های اجتماعی وجود دارد؛ اعتماد زیادی است که کاربران به برنامه‌های شبکه‌های اجتماعی، لینک‌ها، تصاویر، فیلم‌ها و فایل‌های اجرایی که از طرف دوستان آن‌ها ارسال شده است، دارند.

«گرمی» چه چیز را ترویج می کند؟ ۱۳۹۲/۰۳/۲۶
رهبر انقلاب قریب ۱۷سال پیش ابعاد مختلف جنگ نرم را پیش بینی نمودند و در مرداد سال۱۳۷۵ در بازدیدی که از صدا و سیما داشتند به تبین مرز بندی‌های موسیقی ارزشی و موسیقی ضد ارزشی پرداختند. ایشان در این بازدید طی سخنانی هنر موسیقی را تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خدادادی دانستند و در حقیقت با این تعریف شان به تبیین موسیقی ارزشی پرداختند.

تکنیک های شستشوی مغزی و راه های مقابله با آن ۱۳۹۲/۰۳/۲۲
شما هر روز بدون آنکه خبر داشته باشید، هدف شستشوی مغزی در موضوعات مختلف قرار می گیرید. در مقاله حاضر قصد داریم، این تکنیک غیر اخلاقی که گاهی آن را جزو اصطلاح معروف «تهاجم فرهنگی» نیز می آورند، را بررسی و راه های مقابله با آن را بیاموزیم. برای شروع بهتر است، ببینیم شستشوی مغزی (brainwashing) چیست؟ ویکی پدیا آن را اینگونه تعریف می کند: «کنترل ذهن که به شستشوی مغزی، تحریک اجباری، سواستفاده ذهنی، کنترل فکر یا اصلاح ذهن نیز معروف است، شامل یک فرایند است که در آن گروه یا شخصی «به طور سیستمیک و با استفاده از روش های غیر اخلاقی، دیگران را به پیروی از خواسته های خود وادار می کند. این فرایند اغلب به ضرر شستشو شوندگان است.» حالا که تعریف کلی را دانستید ادامه مطلب را از دست ندهید.

دیگر خانه ها امن نیستند! ۱۳۹۲/۰۲/۳۰
والدین خیال می‌کنند فرزندان در خانه ایمن هستند امّا با این کنسول‌ها و بازی‌هایشان؛ دیگر این خانه امن نیست. سرمایه‌ اجتماعی (social capital) به عنوان یکی از اصلی‌ترین و مهمترین منابع قدرت ملّی ایران اسلامی محسوب می‌شود.

معرفی استراتژی ۵ حلقه واردن ۱۳۹۲/۰۲/۲۵
جنگ های امروزی برخلاف جنگ های گذشته یک باره و استراتژی های نوین اجرا می شوند. از مهمترین این استراتژی ها ( استراتژی حلقه واردن ) است که لازم است در خصوص شناخت و راه حل آن آموزش لازم به افراد اعمال گردد. زیر ساخت های کلیدی کشور و مجموعه مراکز حیاتی ، حساس و مهم در یک کشور ، در نسل نوین جنگ ها ، به مصابه خط مقدم و هدف اولیه در جنگ های کلاسیک می مانند. از این رو معرفی و آشنایی با یکی از رایج ترین استراتژی های نظامی موجود موسوم به استراتژی ۵ حلقه واردن مهم و قابل توجه می باشد.

عملیات روانی و تغییر نگرش ۱۳۹۲/۰۲/۲۳
عملیات روانی در پی تغییر در فکر و نگرش مخاطب خود است که از این طریق موفق به تغیر در روش و رفتار وی نیز خواهد شد.

عملیات روانی از نظریه تا عمل ۱۳۹۲/۰۲/۲۳
در این مقاله؛ عوامل شناخت از بعد مخاطب؛ زمان و ویژگی‌های آن و گفتمان درگیری و جنگ با محوریت بحث عملیات روانی در بخش نظری مورد بررسی قرار خواهد گرفت و سپس در بخش عملی؛ به دو مورد از تلاش¬های مرتبط با عملیات روانی؛ شامل یک عمل مربوط به ساختار عملیات روانی در امریکا پس از ۱۱ سپتامبر و یک مورد روایی مربوط به جنگ سلطه اشاره خواهد شد و در پایان؛ نقش سه عامل شناخت؛ زمان و گفتمان طرح‌ریزی و اجرای عملیات روانی مورد تأیید قرار خواهد گرفت. حقیقت نخستین قربانی جنگ است. (رادیاردکیپلینگ)

شبکه کلمه، پیوند وهابیت و اسلام صهیونیستی! ۱۳۹۲/۰۲/۲۳
حوزه عملیات روانی و آنچه که براندازی نرم و هوشمندانه در کشورهای هدف خوانده می شود چنان از ابعاد در هم تنیده ای برخوردار است که نگاهی گذرا و سطحی به آن قادر به شکافتن تمامی ابعاد پنهان آن نیست. در این عرصه علی رغم پیچیدگی های موجود، وجود مرکزیتی واحد به عنوان اتاق فکر و هماهنگ کننده جزء جدایی ناپذیر آن تلقی می گردد. در قرن ۲۱، انجام هر گونه اقدام براندازانه در کشورهای مدنظر بدون پشتیبانی رسانه هایی چون روزنامه ها، فضای مجازی و از همه مهم تر رسانه های دیداری و شنیداری امکان پذیر نیست.

رابرت مرداک چگونه سلطان رسانه ای غرب شد ۱۳۹۲/۰۲/۲۳
رابرت مرداک یکی از بزرگترین امپراتوری های رسانه ­ای دنیا یعنی نیوزکورپوریشن را ریاست می­کند که در سال ۲۰۰۸ بالغ بر ۳۳ میلیارد دلار از محصولات متنوع رسان ه­ای درآمد کسب کرده بود. این محصولات شامل فاکس نیوز، فاکس قرن بیستم، داو جونز (ناشر نشریه وال استریت ژورنال)، هارپر کالینز،مای اسپیس نیویورک پست و صدها روزنامه و ایستگاه تلویزیونی دیگر می­شود.

۱ ۲

تعریف جنگ نرم و راه‏های مقابله با آن

جنگ نرم، امروزه مؤثرترین، کارآمدترین و کم هزینه ترین و درعین حال خطرناک ترین و پیچیده ترین نوع جنگ علیه امنیت ملی یک کشور است، چون می توان با کمترین هزینه با حذف تهاجم خود قرار می دهد.
به گزارش سرویس وبلاگ صراط، نویسنده وبلاگ کربلایی110 در وبلاگ خود نوشته است:

تا سال 1945 میلادی غالب جنگ‏ها "جنگ سخت" بود. پس از آن با توجه به دو قطبی شدن جهان به بلوک شرق و بلوک غرب، دور جدیدی از رقابت ها میان آمریکا و شوروی سابق آغاز شد که به "جنگ سرد" مشهور شد.
جنگ سرد ترکیبی از جنگ سخت و جنگ نرم بود که طی آن دو ابر قدرت در عین تهدیدهای سخت از رویارویی مستقیم با یکدیگر پرهیز می‏کردند.

با فروپاشی شوروی در سال 1991 میلادی و پایان جنگ سرد کارشناسان بخش جنگ در ایالات متحده با استفاده از تجارب دو جنگ جهانی و دوران جنگ سرد دریافتند که می شود با هزینه کمتر و بدون دخالت مستقیم در سایر کشورها به اهداف سیاسی، اقتصادی و... دست یافت که در ادبیات سیاسی جهان به جنگ نرم شهرت یافت.

جنگ نرم

این نوع جنگ از فروپاشی شوروی شروع و تاکنون ادامه داشته و متکی بر تهدیدات نرم و قدرت نرم فرهنگی و اجتماعی است.
آمریکایی ها با استفده از این نوع جنگ تاکنون موفق به تغییر چندین رژیم سیاسی در کشورهای مورد نظر شدند.
انقلاب های رنگی که در چندین کشور بلوک شرق و شوروی سابق رخ داد،در واقع نمونه ای از جنگ نرم است.
آمریکایی ها با استفاده از قدرت نرم موفق به تغییر رژیم های سیاسی در کشورهایی چون لهستان،گرجستان، چک اسلواکی، قرقیزستان، اکراین و تاجیکستان گردید.
در تمامی این دگرگونی های سیاسی بدون استفاده از ابزار خشونت و صرفا با تکیه بر قدرت نرم و ابزار رسانه، با تغییر در ارزش ها و الگوهای رفتاری از رژیم های سیاسی حاکم مشروعیت‏زدایی گردید و از طریق جنبش‏های مردمی و ایجاد بی ثباتی سیاسی، قدرت سیاسی جابه جا شد.

جنگ نرم در قالب‏های مختلف مثل : انقلاب مخملی ، انقلاب های رنگی (انقلاب نارنجی و...)، عملیات روانی ، جنگ رسانه‏ای، با استفاده از ابزار رسانه‏ای ( رادیو ، تلویزیون، روزنامه و امثال آن) و ... توانست نظام سیاسی بعضی از کشورها ـ مانند اوکراین و گرجستان ـ را تغییر دهد.

تعریف جنگ نرم

مفهوم جنگ نرم (Soft Warfare) در مقابل جنگ سخت (Warfare Hard) است و تعریف واحدی که مورد پذیرش همگان باشد ندارد.

«جان کالینز» تئوریسین دانشگاه ملی جنگ آمریکا، جنگ نرم را عبارت از "استفاده طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن، برای نفوذ در مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری می شود”، می داند.

ارتش ایالات متحده آمریکا در آیین رزمی خود آن را بدین صورت تعریف نموده است: "جنگ نرم، استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و دیگر اعمالی است که منظور اصلی آن تاثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بی طرف و یا گروههای دوست است به نحوی که برای برآوردن مقاصد و اهداف ملی پشتیبان باشد”.با عنایت به تعاریف فوق، معروفترین تعریف را به جوزف نای، پژوهشگر برجسته آمریکایی در حوزه "قدرت نرم” نسبت می دهند.
وی در سال1990 میلادی در مجله "سیاست خارجی” شماره 80 ، قدرت نرم را "توانایی شکل دهی ترجیحات دیگران” تعریف کرد. تعریفی که قبل از وی «پروفسور حمید مولانا» در سال1986 در کتاب "اطلاعات و ارتباطات جهانی؛ مرزهای نو در روابط بین الملل” به آن اشاره کرده بود.
با این وجود مهمترین کتاب در حوزه جنگ نرم را جوزف نای در سال2004 ، تحت عنوان "قدرت نرم؛ ابزاری برای موفقیت در سیاست جهانی” منتشر نمود.

بنابراین جنگ نرم را می توان هرگونه اقدام نرم، روانی و تبلیغات رسانه ای که جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگیری و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شکست وا می دارد.
جنگ روانی، جنگ سفید، جنگ رسانه ای، عملیات روانی، براندازی نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملی، انقلاب رنگی و... از اشکال جنگ نرم است .

به عبارت دیگر جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسیاری در علوم سیاسی و نظامی می باشد.
در علوم نظامی از واژه هایی مانند جنگ روانی یا عملیات روانی استفاده می شود و در علوم سیاسی می توان به واژه هایی چون براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین و اخیراً به واژه انقلاب رنگین اشاره کرد.
در تمامی اصطلاحات بالا هدف مشترک تحمیل اراده گروهی بر گروه دیگر بدون استفاده از راه های نظامی است.

در یک تعریف کامل تر می توان گفت، جنگ نرم یک اقدام پیچیده و پنهان متشکل از عملیات های سیاسی، فرهنگی و اطلاعاتی توسط قدرت های بزرگ جهان برای ایجاد تغییرات دلخواه و مطلوب در کشورهای هدف است

دلایل استفاده از جنگ نرم

انتشار مقاله مشهور «جوزف نای» نظریه‏پرداز آمریکایی تحت عنوان «قدرت نرم» power Soft در فصلنامه آمریکایی foreign policy در سال ۱۹۹۰ دیدگاه جدیدی را به مخاطبان ارائه کرد که براساس آن ایالات متحده به جای آن که از طریق بکارگیری آنچه که قدرت سخت می نامند به انجام کودتای نظامی در کشورهای رقیب اقدام کند؛ تلاش خود را بر ایجاد تغییرات در کشورهای هدف از طریق تأثیرگذاری بر نخبگان جامعه متمرکز می کند.

براین اساس آمریکا می توانست بجای سرمایه گذاری میلیارد دلاری بر تئوری جنگ ستارگان به منظور مقابله با آنچه تهدید شوروی خوانده می شد، به سرمایه گذاری بر نخبگان جامعه شوروی از طرق مختلف اقدام کند.
پس از فروپاشی شوروی جوزف نای مقاله دیگری تحت عنوان «کاربرد قدرت نرم» در فصلنامه فارن پالسی در سال ۲۰۰۴ منتشر ساخت که تکمیل کننده نظرات قبلی او متناسب با تغییرات جهان در سال های پس از فروپاشی شوروی و بویژه تحولات ناشی از واقعه یازده سپتامبر در روابط بین الملل بود.

در مقاله مذکور جوزف نای دیدگاه خود را درباره ایجاد تغییرات از طریق به کارگیری دیپلماسی عمومی در کنار بکارگیری قدرت نرم در میان نخبگان جامعه هدف مطرح کرد.
بعدها نظرات او تکمیل تر شد و به عنوان دستورالعمل سیاست خارجی آمریکا تحت عنوان بکارگیری «قدرت هوشمند» Smart power به مورد اجرا گذارده شد.
براساس این نظریه آمریکا با استفاده از دیپلماسی عمومی و قدرت هوشمند به برقراری نفوذ در بدنه جامعه هدف کمک می کند.
این دیدگاه با دستورالعمل های اجرایی که توسط کارشناسان اطلاعاتی آمریکا نظیر دکتر «جین شارپ» تهیه شد، در سطح رسانه های گروهی به مفهوم «انقلاب نرم» معروف شد.

بنابراین جنگ نرم، امروزه مؤثرترین، کارآمدترین و کم هزینه ترین و درعین حال خطرناک ترین و پیچیده ترین نوع جنگ علیه امنیت ملی یک کشور است، چون می توان با کمترین هزینه با حذف تهاجم خود قرار می دهد.

جنگ نرم به روحیه، به عنوان یکی از عوامل قدرت ملی خدشه وارد می کند، عزم و اراده ملت را از بین می برد، مقاومت و دفاع از آرمان و سیاست های نظام را تضعیف می کند، فروپاشی روانی یک ملت می تواند مقدمه ای برای فروپاشی سیاسی- امنیتی و ساختارهای آن باشد.
جوزف نای قدرت نرم را شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب بدون تهدید یا پاداش ملموس می داند. این شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب قدرت است.
بر این پایه یک کشور می تواند به مقاصد موردنظر خود در سیاست جهانی نایل آید، چون کشورهای دیگر، ارزش های آن را می پذیرند، از آن تبعیت می کنند، تحت تأثیر پیشرفت و آزاداندیشی آن قرار می گیرند و در نتیجه خواهان پیروی از آن می شوند.
در این مفهوم آنچه مهم تلقی می شود، تنظیم دستورالعملی است که دیگران را جذب کند. بنابراین جنگ نرم از یکسو توانایی کسب آنچه که می خواهید از طریق جذب کردن نه از طریق اجبار و یا پاداش می باشد ( و از سوی دیگر نشان دهنده ، تفاوت های عمده آن با جنگ سخت می باشد.

تفاوت‏های جنگ نرم و جنگ سخت

1- حوزه تهدید نرم اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است، در حالی که حوزه‌ تهدید سخت امنیتی و نظامی می‌باشد؛

2- تهدیدهای نرم پیچده و محصول پردازش ذهنی نخبگان و بنابراین اندازه‌گیری آن مشکل است، در حالی که تهدیدهای سخت؛ عینی، واقعی و محسوس است و می‌توان آن را با ارائه برخی از معیارها اندازه‌گیری کرد؛

3- روش اعمال تهدیدهای سخت، استفاده از زور و اجبار است، در حالی که در نرم ، از روش القاء و اقناع بهره‌گیری می‌شود.
و تصرف و اشغال سرزمین است در حالی که در تهدید نرم ، هدف تاثیر‌گذاری بر انتخاب‌ها، فرآیند تصمیم‌گیری و الگوهای رفتاری حریف و در نهایت سلب هویت‌های فرهنگی است؛

4- مفهوم امنیت در رویکردهای نرم شامل امنیت ارزش‌ها و هویت‌های اجتماعی می‌شود، در حالی که این مفهوم در رویکردهای سخت به معنای نبود تهدید خارجی تلقی می‌گردد.

5- تهدیدهای سخت، محسوس و همراه با واکنش برانگیختن است، در حالی که تهدیدهای نرم به دلیل ماهیت غیر عینی و محسوس آن، اغلب فاقد عکس‌العمل است.

6-مرجع امنیت در حوزه تهدیدهای سخت، به طور عمده دولت‌ها هستند، در حالی که مرجع امنیت در تهدیدهای نرم محیط فروملی و فراملی (هویت‌های فروملی و جهانی) است؛

7- کاربرد تهدید سخت در رویکرد امنیتی جدید عمدتاً مترادف با فروپاشی نظام‌های سیاسی- امنیتی مخالف یا معارض است، در حالی که کاربرد تهدید نرم در رویکردهای امنیتی جدید علیه نظام‌های سیاسی مخالف یا معارض، مترادف با فرهنگ‌سازی و نهادسازی در چارچوب اندیشه و الگوهای رفتاری نظام‌های لیبرال و دموکراسی تلقی می‌شود.

جنگ نرم نیز همانند جنگ سخت اهداف مختلفی دارد و قاعدتا هدف غایی هر دو آنها تغییر کامل نظام سیاسی یک کشور است که البته با اهداف محدودتر هم انجام می گیرد.
در حقیقت جنگ نرم و جنگ سخت یک هدف را دنبال می کنند و این وجه مشترک آنهاست، در هر صورت هدف اصلی این جنگ، اعمال فشار برای ایجاد تغییر در اصول و رفتار یک نظام و یا به طور خاص تغییر خود نظام است.

اهداف جنگ نرم

1- استحاله فرهنگی در جهت تأثیرگذاری شدید بر افکار عمومی جامعه مورد هدف با ابزار خبر و اطلاع رسانی هدفمند و کنترل شده که نظام سلطه همواره از این روش برای پیشبرد اهداف خود سود جسته است.

2- استحاله سیاسی به منظور ناکارآمد جلوه دادن نظام مورد هدف و تخریب و سیاه نمایی ارکان آن نظام.

3- ایجاد رعب و وحشت از مسائلی همچون فقر، جنگ یا قدرت خارجی سرکوبگر و پس از آن دعوت به تسلیم از راه پخش شایعات و دامن زدن به آن برای ایجاد جو بی اعتمادی و ناامنی روانی.

4- اختلاف افکنی در صفوف مردم و برانگیختن اختلاف میان مقام های نظامی و سیاسی کشور مورد نظر در راستای تجزیه سیاسی کشور.

5- ترویج روحیه یاس و ناامیدی به جای نشاط اجتماعی و احساس بالندگی از پیشرفت های کشور.

6- بی تفاوت کردن نسل جوان به مسائل مهم کشور.

7- کاهش روحیه و کارآیی در میان نظامیان و ایجاد اختلاف میان شاخه های مختلف نظامی و امنیتی.

8- ایجاد اختلاف در سامانه های کنترلی و ارتباطی کشور هدف.

9- تبلیغات سیاه (با هدف براندازی و آشوب) به وسیله شایعه پراکنی، پخش تصاویر مستهجن، جوسازی از راه پخش شب نامه ها و...

10- تقویت نارضایتی های ملت به دلیل مسائل مذهبی، قومی، سیاسی و اجتماعی نسبت به دولت خود به طوری که در مواقع حساس این نارضایتی ها زمینه تجزیه کشور را فراهم کند.

11- تلاش برای بحرانی و حاد نشان دادن اوضاع کشور از راه ارائه اخبار نادرست و نیز تحلیل های نادرست و اغراق آمیز.

جنگ نرم به ابزارها و امکاناتی نیازدارد تا بتواند به اهداف خود جامه عمل بپوشاند.

ابزارهای جنگ نرم

جنگ نرم با پشتوانه قدرت نرم انجام می گیرد.
بنابراین تمامی ابزارهای حامل قدرت نرم را باید به عنوان ابزارهای جنگ نرم مورد توجه و شناسایی قرار داد. این ابزارها انتقال دهنده پیام ها با اهداف خاص هستند.
در عصر ارتباطات با تنوع ابزاری برای انتقال پیام از یک نقطه به نقطه دیگر هستیم.
رسانه ها شامل رادیو، تلویزیون و مطبوعات، عرصه های هنر شامل سینما، تئاتر، نقاشی، گرافیک و موسیقی، انواع سازمان های مردم نهاد و شبکه های انسانی در زمره ابزار جنگ نرم به شمار می‏آیند.

با توجه به اینکه در جنگ نرم از ابزار مختلفی استفاده می شود می توان گفت که به همان نسبت نیز گروه های مختلفی را مورد هدف و مبارزه قرار می دهد.

چه افراد و تشکل‏هایی هدف جنگ نرم هستند؟

همه افراد جامعه می‏توانند بخش های مشخصی باشند که مورد نظر راه اندازان جنگ نرم قرار گرفته اند و البته این موضوع وابسته به هدفی است که بانی جنگ نرم آن را دنبال می کند.
اقشار مورد نظر بانیان جنگ نرم بستگی به هدف آنها دارد که میان مدت است یا عمومی و با توجه به هدف اقشار را تحت نظر می گیرند اما در حالت کلی می توان گفت که گروه های هدف در جنگ نرم، رهبران، نخبگان و توده های مردم هستند.
نخبگان نیروهای میانی را تشکیل می دهند و می توانند به عنوان تصمیم گیران و تصمیم سازان یک حکومت مطرح باشند.
نخبگان جامعه مدنی مانند رهبران احزاب و... هم با آشفتگی ذهنی خود، می توانند ترس را به ذهن مردم انتقال دهند، وحشت ایجاد کنند و روحیه ملت را درهم بشکنند.

در بعضی موارد برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود گروه ها و اشخاص خاص و تأثیرگذار را مورد هدف قرار می دهند و از آن گروه یا فرد برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کنند.
مانند استفاده از قومیت های مختلف یا خواص و نخبگان فرهنگی وعلمی.

با توجه به اینکه در جنگ نرم از ابزارهای رسانه ای، فرهنگی و علمی استفاده می شود پوشش آن برای طبقات مختلف بیشتر و متفاوت تر است. جنگ رسانه ای می تواند توده های مردم را تحت تأثیر قرار بدهد و به همین شکل در جنگ علمی نخبگان را مورد هدف قرار دهد.
افراد مورد نظر جنگ های نرم وابسته به هدف جنگ های نرم نیستند بلکه به دلیل اینکه در جنگ نرم ابزارهای مختلفی مورد استفاده قرار می گیرد در نتیجه افراد بیشتری درگیر می شوند اما در جنگ سخت که تنها ابزار مورد استفاده ابزار نظامی است تنها گروه های نظامی (و در موارد معدودی غیر نظامیان) در طرف مقابله قرارمی گیرند.

در جنگ نرم علاوه بر استفاده از ابزارهای رسانه های، فرهنگی و علمی برای نفوذ در طبقات و اقشار مختلف از تاکتیک های متنوعی مختلفی استفاده می شود.

تاکتیک‏های جنگ نرم

1- برچسب زدن: بر اساس این تاکتیک، رسانه ها، واژه های مختلف را به صفات مثبت و منفی تبدیل کرده و آنها را به آحاد یا نهادهای مختلف نسبت می دهند

2- تلطیف و تنویر: از تلطیف و تنویر (مرتبط ساختن چیزی با کلمه ای پر فضیلت) استفاده می شود تا چیزی را بدون بررسی شواهد بپذیریم و تصدیق کنیم.

3- انتقال: انتقال یعنی اینکه اقتدار، حرمت و منزلت امری مورد احترام به چیزی دیگر برای قابل قبول تر کردن آن منتقل شود.

4. تصدیق: تصدیق یعنی اینکه شخصی که مورد احترام یا منفور است بگوید فکر، برنامه یا محصول یا شخص معینی خوب یا بد است.
تصدیق فنی رایج در تبلیغ، مبارزات سیاسی و انتخاباتی است.

5- شایعه: شایعه در فضایی تولید می شود که امکان دسترسی به اخبار و اطلاعات موثق امکان پذیر نباشد.

6- کلی‏گویی: محتوای واقعی بسیاری از مفاهیمی که از سوی رسانه های غربی مصادره و در جامعه منتشر می شود، مورد کنکاش قرار نمی گیرد. تولیدات رسانه های غربی در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی، مملو از مفاهیمی مانند جهانی شدن، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و... است.
اینها مفاهیمی هستند که بدون تعریف و توجیه مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمینه ای مشخص بکار گرفته می‏شوند.

7- دروغ بزرگ: این تاکتیک قدیمی که هنوز هم مورد استفاده فراوان است، عمدتاً برای مرعوب کردن و فریب ذهن حریف مورد استفاده قرار می‏گیرد.

8- پاره حقیقت‏گویی: گاهی خبر یا سخنی مطرح می شود که از نظر منبع، محتوای پیام، مجموعه ای به هم پیوسته و مرتب است که اگر بخشی از آن نقل و بخشی نقل نشود، جهت و نتیجه پیام منحرف خواهد شد.

9- انسانیت‏زدایی و اهریمن‏سازی: یکی از موثرترین شیوه های توجیه حمله به دشمن به هنگام جنگ (نرم و یا سخت)، «انسانیت‏زدایی» است.
چه اینکه وقتی حریف از مرتبه انسانی خویش تنزیل یافت و در قامت اهریمنی در ذهن مخاطب ظاهر شد، می توان اقدامات خشونت آمیز علیه این دیو و اهریمن را توجیه کرد.

10- ارائه پیشگویی‏های فاجعه‏آمیز: در این تاکتیک با استفاده از آمارهای ساختگی و سایر شیوه های جنگ روانی (از جمله کلی‏گویی، پاره حقیقت‏گویی، اهریمن‏سازی و ...) به ارائه پیشگویی‏های مصیبت‏بار می‏پردازند که بتوانند حساسیت مخاطب را نسبت به آن افزایش داده و بر اساس میل و هدف خویش افکار وی را هدایت نمایند.

11- قطره‏چکانی: در تاکتیک قطره‏چکانی، اطلاعات و اخبار در زمان های گوناگون و به تعداد بسیار کم و به صورتی سریالی ولی نا منظم در اختیار مخاطب قرار می گیرد تا مخاطب نسبت به پیام مربوطه حساس شده و در طول یک بازه زمانی آن را پذیرا باشد.

12- حذف و سانسور: در این تاکتیک سعی می شود فضایی مناسب برای سایر تاکتیک های جنگ نرم به ویژه شایعه خلق شود تا زمینه نفوذ آن افزایش یابد.
در این تاکتیک با حذف بخشی از خبر و نشر بخشی دیگر به ایجاد سوال و مهمتر از آن ابهام می پردازند و بدین ترتیب زمینه تولید شایعات گوناگون خلق می شود.

13- جاذبه های جنسی: استفاده از غریزه‏ی جنسی و نمادهای اروتیکال از تاکتیک‏های مهم مورد استفاده رسانه های غربی است به طوری که می توان گفت اکثر قریب به اتفاق برنامه های رسانه های غربی از این جاذبه در جهت جذب مخاطبان خویش به ویژه جوانان که فعالترین بخش جامعه هستند، بهره می‏گیرند.

14- ماساژ پیام: در ماساژ پیام، از انواع تاکتیک های گوناگون (حذف، کلی گویی، پاره حقیقت گویی، زمان بندی، قطره چکانی و...) جنگ نرم استفاده می شود تا پیام بر اساس اهداف تعیین شده شکل گرفته و بتواند تصویر مورد انتظار را در ذهن مخاطب ایجاد کند.
در واقع در این متد ، پیام با انواع تاکتیک ها ماساژ داده می شود که از آن مفهوم و مقصودی خاص برآید.

15- ایجاد تفرقه و تضاد: ازجمله اموری که در فرآیند جنگ نرم مورد توجه واقع می شود، تضعیف از طریق تزریق تفرقه در جامعه هواداران و حامیان حریف است.
ایجاد و القاء وجود تضاد و تفرقه در جبهه رقیب باعث عدم انسجام و یکپارچگی شده و رقیب را مشغول مشکلات درونی جامعه حامیان خود می کند و از این طریق از اقتدار و انرژی آن کاسته و قدرتش فرسوده شود.

16- ترور شخصیت: در جنگ نرم بر خلاف جنگ سخت ، ترور فیزیکی جای خود را به ترور شخصیت داده است.
در زمانی که نمی‏توان و یا نباید فردی مورد ترور فیزیکی قرار گیرد با استفاده از نظام رسانه ای و انواع تاکتیک ها از جمله بزرگ نمایی، انسانیت‏زدایی و اهریمن سازی، پاره حقیقت گویی و... وی را ترور شخصیت می کنند و از این طریق باعث افزایش نفرت عمومی و کاهش محبوبیت وی می شوند. دشمنان انقلاب و نظام اسلامی نیز با استفاده از این تاکتیک و بهره گیری از ابزار طنز، کاریکاتور، شعر، کلیپ های کوتاه و... که عموماً از طریق اینترنت و تلفن همراه ، پخش می شود به ترور شخصیت برخی افراد سیاسی و فرهنگی موجه و معتبر در نزد مردم می پردازند.

17- تکرار: برای زنده نگه داشتن اثر یک پیام با تکرار زمان بندی شده، سعی می کنند این موضوع تا زمانی که مورد نیاز هست زنده بماند.
در این روش با تکرار پیام، سعی در القای مقصودی معین و جا انداختن پیامی در ذهن مخاطب دارند

18- توسل به ترس و ایجاد رعب: در این تاکتیک از حربه تهدید و ایجاد رعب و وحشت میان نیروهای دشمن، به منظور تضعیف روحیه و سست کردن اراده آنها استفاده می شود.
متخصصان جنگ نرم، ضمن تهدید و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف به آنان چنین القاء می کنند که خطرات و صدمه های احتمالی و حتی فراوانی بر سر راه آنان ممکن کرده است و از این طریق، آینده ای مبهم و توام با مشکلات و مصائب برای افراد ترسیم می کنند.

19- مبالغه: مبالغه یکی از روشهایی است که با اغراق کردن و بزرگ نمایی یک موضوع، سعی در اثبات یک واقعیت دارد. کارشناسان جنگ روانی، از این فن در مواقع و وقایع خاص استفاده می کنند.
غربی ها همواره با انعکاس مبالغه آمیز دستاوردهای تکنولوژیک خود و اغراق در ناکامی های کشورهای جهان اسلام سعی در تضعیف روحیه مسلمانان در تقابل با تمدن غربی دارند.

20- مغالطه: مغالطه شامل گزینش و استفاده از اظهارات درست یا نادرست، مشروح یا مغشوش و منطقی یا غیرمنطقی است، به این منظور که بهترین یا بدترین مورد ممکن را برای یک فکر، برنامه ، شخص یا محصول ارائه داد.
متخصصین جنگ نرم، مغالطه را با «تحریف» یکسان می دانند.
این روش ، انتخاب استدلال ها یا شواهدی است که یک نظر را تایید می کند و چشم پوشی از استدلال ها یا شواهدی که آن نظر را تائید نمی کند

اصول و روش‏های مقابله با جنگ نرم

اما چه کار کنیم تا بتوانیم با بهره‏گیری از ساز و کارهای مختلف از اعمال تهدیدات نرم پیشگیری کنیم و یا از دامنه اثرات اجتماعی فرهنگی و سیاسی آن ها را کاست و یا از میان برد.

برای مقابله با جنگ نرم، نخست باید ویژگی‌های این نوع جنگ را آنالیز کرده و خوب بشناسیم و بدانیم که جنگ نرم با جنگ سخت، چه تفاوت‌هایی دارد. آنچه در جنگ سخت مورد هدف قرار می‌گیرد، جان انسان‌ها، تجهیزات، امکانات و بناهاست که معمولا در این مواقع با استفاده از همین مسائلی که مورد هدف قرار گرفته است، افکار عمومی علیه دشمن فعال می‌شود، در حالی که در جنگ نرم آن چه هدف قرار می‌گیرد، افکار عمومی است.

برای دستیابی به این هدف، باید بیش از گذشته رسانه‌ها را مورد توجه قرار دهیم و افکار عمومی داخلی و جهانی را نسبت به دروغ‌پردازی رسانه‌های خارجی، آگاه کنیم.

این دو مهم فقط با تقویت رسانه‌های خودی و تلاش برای بین‌المللی کردن این رسانه‌ها، میسر است. دیپلماسی رسانه‌ای در سیاست خارجی هر کشور به دو صورت تحقق می‌یابد؛ یکی مدیریت رسانه‌ها توسط سازمان‌های دیپلماتیک رسمی کشور و دیگری به صورت خودجوش و در راستای سیاست‌های کلان کشورها.

هر ملتی و کشوری دارای منابع قدرت نرم است که شناسایی و تقویت و سازماندهی آن ها می تواند براساس یک طرح جامع تبدیل به یک فرصت و هجوم به دشمنان طراح جنگ نرم شود.
به عنوان مثال، منابع قدرت نرم در ایران را می توانیم «ایدئولوژی اسلامی»، «قدرت نفوذ رهبری»، «حماسه‏آفرینی‏ها» و «درجه بالای وفاداری ملت به حکومت» برشمریم.

برخی راه‏های مقابله با جنگ نرم

1. گسترش دامنه و شمول فعالیت‏های فرهنگی.

2. افزایش محصولات فرهنگی تأثیرگذار بر جامعه و جوانان.

3. ایجاد راه‏های مشروع برای ارضاء نیازهای مردم.

4. استفاده از دیپلماسی عمومی.

5. استفاده از راهبردهای ویژه در مورد اقوام و اقلیت‏ها: اقلیت‏های جامعه اغلب به سبب داشتن احساس نابرابری، مستعد مخالفت‏ورزی علیه نظام حاکم هستند و دشمنان فرامنطقه ای یکی از میدان های فعالیت خود را در کشورهایی که دارای تنوع قومیت هاست، قرار می دهند.
اما زمانی که نظام مستقر با انجام راهبردهای مناسب در مناطق محروم و دور از مرکز و اختصاص بودجه های لازم در قالب طرح های توسعه همه جانبه خصوصا طرح های اشتغال زا و به کارگیری مدیریت های توانمند در این مناطق و با روحیه جهادی و بسیجی مشغول خدمت به مردم شدند، می توانند آن احساس را کم کنند یا از میان بردارند.

6. عملیات روانی متقابل: در مقابله با جنگ نرم نبایستی منفعلانه عمل کرد.
عاملان تهدید نرم از انواع تبلیغات، فنون مجاب سازی روش های نفوذ اجتماعی و عملیات روانی به منزله روش های تغییر نگرش ها، باورها و ارزش های جامعه هدف استفاده می کنند.
انجام تبلیغات هوشمندانه، سریع با قدرت منطق و اندیشه و احاطه ذهنی بر مخاطبان جنگ نرم می تواند یکی از روش‏های مقابله باشد.

جنگ نرم و اهداف آن چیست؟

جنگ نرم و اهداف آن چیست؟

مفهوم «جنگ نرم» که در برابر «جنگ سخت» {قدرت سخت چهره عریان و خشن قدرت است که تا دیگران را وادار نماید موضع خود را تغییر دهند و بیشتر در جنگ نظامی، کودتا، شورش و جنگ داخلی نمود می‌یابد.} به کار می‌رود، دارای تعریف واحدی نیست که مورد پذیرش همگان باشد، و تلقی و برداشت افراد، جریان‌ها و دولت‌های گوناگون از جنگ نرم تا حدی متفاوت است. همچنین در برخی تعاریف مرز بین جنگ نرم، عملیات روانی، قدرت نرم و تهدید نرم مشخص نیست.


سرویس سیاسی فردا-محمد عبداللهی:

۱-۱)     ماهیت و چیستی جنگ نرم 

مفهوم «جنگ نرم» که در برابر «جنگ سخت» {قدرت سخت چهره عریان و خشن قدرت است که تا دیگران را وادار نماید موضع خود را تغییر دهند و بیشتر در جنگ نظامی، کودتا، شورش و جنگ داخلی نمود می‌یابد.} به کار می‌رود، دارای تعریف واحدی نیست که مورد پذیرش همگان باشد، و تلقی و برداشت افراد، جریان‌ها و دولت‌های گوناگون از جنگ نرم تا حدی متفاوت است. همچنین در برخی تعاریف مرز بین جنگ نرم، عملیات روانی، قدرت نرم و تهدید نرم مشخص نیست. (نائینی ۱۳۸۹: ۵۹) 

معروف‌ترین تعریف را به ژوزف نای، پژوهشگر برجستة امریکایی در حوزة قدرت نرم نسبت می‌دهند وی در سال۱۹۹۰ میلادی در مجلة «سیاست خارجی» شمارة ۸۰ قدرت نرم را توانایی شکل‌دهی ترجیحات دیگران تعریف کرد. گروهی جنگ نرم را عبارت از استفادهٔ طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن برای نفوذ در مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه‌هایی می‌دانند که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری می‌شود. (کالینز ۱۳۷۰: ۴۸۷) برخی تلاش برنامه ریزی شده برای استفاده از ابزار‌ها و روش‌های تبلیغی، رسانه‌ای، سیاسی و روان‌شناختی، برای تاثیر نهادن بر حکومت‌ها، گروه‌ها و مردم کشورهای خارجی به منظور تغییر نگرش‌ها، ارزش‌ها و رفتارهای آنان را جنگ نرم می‌دانند. (fazio ۲۰۰۷: ۱۹) استفادهٔ یک کشور از قدرت نرم برای دستکاری افکار عمومی کشور آماج و تغییر ترجیحات، نگرش‌ها و رفتارهای سیاسی آنان را نیز جنگ نرم می‌دانند. (Nye ۲۰۰۴: ۳) با توجه به تعاریف دیگری که ساندرس (۱۳۸۲)، کرمی (۱۳۸۷)، الیاسی (۱۳۸۸) و خانم ماه پیشانیان (۱۳۸۷) ارائه کرده‌اند می‌توان جنگ نرم را مانند هر پدیدهٔ دیگری در سه بعد شناخت: اول، ماهیت و منطق درونی قدرت نرم که عبارت از تلاش برای تاثیرگذاری بر «باور‌ها و ارزش‌های بنیادین» مورد قبول کشور هدف است. دوم، منظور و کاربرد این تاثیرگذاری، «دگرگونی هویت فرهنگی» و «تخریب الگوی سیاسی» است. سوم، ابزار اعمال اراده و پیشبرد هدف در این جنگ، «قدرت نرم» کشور حریف و متخاصم است. (نائینی ۱۳۸۹: ۷)  

براین اساس، جنگ نرم را می‌توان تغییر در ادراک گروه‌های اجتماعی در راستای درونی‌های سیاسی و ساختاری دانست. جبهه استکبار با مطلوب پنداشتن ارزش‌ها و فرهنگ غرب در پی تجویز نظام ارزشی و حکومتی خود به عنوان نسخه توسعه کشورهای توسعه‌نیافته برآمده و در این راه چون فرهنگ کشورهای مزبور را مانع توسعه می‌پندارد، به تزریق فرهنگ غرب و ایجاد لایه-های اجتماعی حامی آن مبادرت ورزیده است. بدین ترتیب هدف نهایی جنگ نرم، تغییر ساختارهای حکومتی و سیاسی کشورهای هدف است. نظریه پردازان و محققان این فرایند را با عنوان‌های گوناگون «جنگ نرم»، «جهانی سازی فرهنگ»، «استعمار فرانو»، «استحاله و فروپاشی از درون» و... معرفی کرده‌اند. امروزه، جنگ نرم، موثر‌ترین، کارآمد‌ترین، کم هزینه‌ترین، خطرناک‌ترین و پیچیده‌ترین نوع تهدید علیه ارزش‌ها و امنیت ملی یک کشور است. موثر‌تر است؛ چون می‌توان با کمترین هزینه، با حذف لشکرکشی و از بین بردن مقاومت‌های فیزیکی به هدف‌ها رسید؛ و خطرناک‌تر است؛ زیرا با باور‌ها، ارزش‌ها، عواطف و احساسات یک ملت، ارتباط دارد. کاربرد قدرت نرم توسط کشور‌ها موجب می‌گردد تا نیاز کمتری به کاربرد چهره عریان و خشن قدرت باشد و دیگر سیاست چماق و هویج به تنهایی به کار نرود بلکه ملت‌های مقابل به عنوان سربازان جنگی دولت‌های مزبور عمل نمایند و از طریق جذب ملت‌ها به ارزش‌ها و فرهنگ خود، اهداف سیاسی کشور مهاجم تأمین شود. این امر باعث می‌شود تا تهدید نرم علیه کشورهای هدف شکل بگیرد. در این‌صورت فرآیند ایجاد این تهدید، «جنگ نرم» نام می‌گیرد. با تشدید روند جهانی‏شدن و رواج ارزش‌های غربی، این امر سرعت بیشتری به خود گرفته است.  


بنابراین، با دانستن این نکته که ایجاد دگرگونی در جوامع با تکیه بر تغییر دیدگاه‌ها و نگرش‌های حاکمان و مردم بحث اصلی جنگ نرم است؛ جنگ نرم، جنگ برای سلطه است و مدلی نوین از فعل و انفعال‌های دولت‌های سلطه گر برای سلطه، بر کشورهای مختلف را نمایش می‌دهد. با این تعاریف از قدرت است که قدرت نرم جایگاه ویژه‌ای در تئوری‌های سلطه می‌یابد. قدرتی که تمام توان و ظرفیت خود را متمرکز بر قانع کردن دیگران می‌سازد تا رفتار آن‌ها را به گونه مطلوب خود، تنظیم و هدایت نماید. 
 
۲-۱) غایات و اهداف جنگ نرم

جنگ نرم نیز همانند جنگ سخت اهداف مختلفی دارد و قاعدتاً هدف نهایی هر دو تغییر کامل نظام سیاسی یک کشور است که البته با اهدافی محدود‌تر هم اجرا می‌شود. در حقیقت جنگ نرم و جنگ سخت یک هدف را دنبال می‌کنند و این وجه مشترک آن‌ها است. بنابراین، هدف نهایی در جنگ نرم‌‌ همان هدف جنگ سخت، یعنی مهار و فروپاشی یک نظام سیاسی است؛ با این تفاوت که ابزار و روش‌های این براندازی متمایز است. 

جنگ نرم، روشی برای تحمیل اراده و تامین منافع است که با غلبه بر طرف مقابل، بدون استفاده از قدرت نظامی و روش‌های خشونت آمیز اعمال می‌شود. ابزار اصلی این جنگ، قدرت نرم به ویژه، قدرت اقناع‌گری و همراه سازی است که اغلب با استفاده از ابزارهای ارتباطی و رسانه‌ها، و دانش روان‌شناختی تلاش می‌شود، در هویت‌های فکری و فرهنگی تردید ایجاد شود. حوزه عمل این جنگ، افکار، اعتقاد‌ها، باور‌ها، ارزش‌ها، علائق و گرایش‌های جامعه هدف است که مهاجم برای اشغال آن برنامه ریزی می‌کند. در ‌‌نهایت با تصرف ذهن و قلوب مردمان کشورهدف، تغییر در ساختار‌ها محقق می‌شود. به عبارتی جنگ نرم، جنگ تخریب الگو است. مهاجم در این جنگ با ایجاد تردید در مبانی و ارزش‌های اساسی نظام سیاسی، الگوی آن نظام را در عرصه‌های گوناگون اجتماعی ناکارآمد می‌سازد. (نائینی، ۱۳۸۹: ۲۴-۲۵) 

الیاسی (۱۳۸۸) با استفاده از بررسی نظرهای کرمی (۱۳۸۷)، ساندرس (۱۳۸۲) و می‌چل (۲۰۰۸) مهم‌ترین هدف‌های جنگ نرم آمریکا و دنیای غرب، در سایر کشور‌ها را تغییر ایدئولوژی حاکم، کاهش مشارکت سیاسی مردم، القای ناکارامدی حکومت، تغییر هویت دینی و ملی شهروندان با تخریب پیشینه تاریخی آنان، دستکاری افکار عمومی در جهت خواسته‌های خود و علیه نظام حاکم، کاهش انسجام اجتماعی، کاهش انسجام در حاکمیت، تغییر ارزش‌های جامعه، ایجاد استحاله فرهنگی، تغییر الگوی سیاسی حاکم و تشدید و تقویت واگرایی قومی برشمرده است. (نائینی، ۱۳۸۹: ۲۵) 
شناسایی هدف‌های مرجع در بحث امنیت نرم دارای اهمیت است. ایدئولوژی دولت، مشارکت سیاسی، کارآمدی حکومت، هویت، انسجام اجتماعی و افکار عمومی برخی از مهم‌ترین هدف‌های مرجع در چارچوب امنیت نرم به شمار می‌آید. هشت هدف و محور اصلی به عنوان مهم‌ترین هدف‌ها و خطوط اصلی جنگ نرم، در نقشه و نمودار راهبردی جنگ نرم، از منظر مقام معظم رهبری مطرح شده است. این موارد عبارت از ایجاد تردید در دل‌ها و ذهن‌های مردم، انهدام سنگرهای معنوی، تبدیل نقاط قوت ما به نقاط ضعف، تبدیل فرصت‌های ما به تهدید، تخریب پایه‌های نظام، بدبین کردن مردم به هم و ایجاد اختلاف در جامعه، خدشه در نشانه‌های امید، القای یاس به جامعه و انحراف ذهن مردم از دشمنی دشمن، می‌باشد. (دفتر نشر مقام معظم رهبری، ۱۳۸۹) 
سیاست‌گذاران جنگ نرم، با استفاده از ساز وکارهای گوناگون اهدافی متشابه را دنبال می‌نمایند که برخی از مهم‌ترین آن‌ها به این شرح است: 

-    تغییر ایدئولوژی حاکم. 
-    کاهش مشارکت سیاسی مردم با القای ناکارآمدی حکومت. 
-    تغییر هویت دینی و ملی شهروندان با تخریب پیشینه تاریخی آنان. 
-    دستکاری افکارعمومی در جهت خواسته‌های خود و علیه نظام حاکم. 
-    کاهش انسجام اجتماعی. 
-    تغییر انسجام سیاسی حاکم. 
-    تغییر ارزش‌های جامعه و ایجاد استحاله فرهنگی. 
-    ایجاد فرهنگ جدید. 
-    تغییر الگوی سیاسی حاکم. 

-    تشدید و تقویت واگرایی قومی.

ابعاد و شاخص های جنگ نرم چیست؟

برای جنگ نرم، ابعاد گوناگونی برشمرده شده است، ولی جنگ نرم سه بعد اساسی (بعد فرهنگی، بعد سیاسی و بعد اجتماعی) را در برمی گیرد:


سرویس سیاسی فردا- محمد عبداللهی: برای جنگ نرم، ابعاد گوناگونی برشمرده شده است، ولی جنگ نرم سه بعد اساسی (بعد فرهنگی، بعد سیاسی و بعد اجتماعی) را در برمی گیرد: 

1. بعد فرهنگی مهم ترین بعد جنگ نرم است. تهاجم فرهنگی، مقدمه جنگ نرم به شمار می آید؛ زیرا عاملان جنگ نرم در پی آن هستند تا با استفاده از سازوکارها و روش های فرهنگی، بر ارزش های بنیادی جامعه (ارزش هایی مانند خدامحوری، ولایت مداری، دشمن ستیزی، عدالت خواهی، خودباوری و...) نگرش های پایه (مانند نگرش به بیگانگان، نگرش به نوع حکومت، نگرش به نوع روابط اجتماعی و...)، ترجیحات اساسی (مانند ترجیحات اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و...) آداب و رسوم، منش و رفتار اجتماعی تاثیر بگذارند و آن را دستخوش تغییر قرار دهند. نتیجه جنگ نرم فرهنگی، استحاله فرهنگی و تغییر هویت است. 

2. بعد اجتماعی دومین بعد جنگ نرم است. از جمله مولفه های بعد اجتماعی جنگ نرم، کنش های اجتماعی، روابط و تعاملات، آداب و رسوم و رفتارهای جمعی است. عاملان جنگ نرم در پی آن هستند تا بر هویت مردم جامعه، انسجام اجتماعی، روحیه ی ملی، سرمایه ی اجتماعی، الگوهای رفتاری، دلبستگی ملی و... تاثیر بگذارند. (الیاسی و دیگران 1388) روانشناسان اجتماعی از منظر دیگری به ابعاد و مولفه های تهدید نرم نگریسته اند. آنان بر این باورند که تهدیدهای غیرفیزیکی کشورها یا گروه های مختلف علیه یکدیگر، معطوف به ابعاد زیر است: (الیاسی و همکاران، 1388)

1-2: بعد شناختی یا ذهنی. عاملان جنگ نرم با بهره گیری از روش های مجاب سازی، تغییر نگرش ها و شست و شوی مغزی در پی آن هستند تا نظام شناختی مخاطبان را تحت تاثیر قرار دهند و افکار، اندیشه ها و شیوه تحلیل اطلاعات آنان را دستخوش تغییر کنند. 

2-2: بعد عاطفی و هیجانی. عاملان جنگ نرم می کوشند تا نظام عاطفی مخاطبان را تحت تاثیر قرار دهد و اطلاعات ویژه ای را به آنان القا کنند. برای مثال آنان می کوشند تا نفرت مخاطبان را نسبت به حکومت خویش برانگیزند و از این راه اعتماد و مشروعیت را از بین ببرند. 

3-2: بعد منش شناختی. در این بعد تلاش عاملان جنگ نرم بر آن است تا بر اندیشه و رفتار اخلاقی مخاطبان تاثیر بگذارند و نگرش آنان به شاخص های اخلاقی جامعه را دستخوش تغییر کنند.  
4-2: بعد اجتماعی. کنش های اجتماعی، روابط و تعامل میان فردی، آداب و رسوم و رفتارهای جمعی از جمله مولفه های بعد اجتماعی جنگ نرم هستند که آماج تغییر قرار می گیرند. 

5-2: بعد معنوی و اعتقادی. عاملان جنگ نرم می کوشند تا بر باورهای دینی، ارزش ها و رفتارهای اخلاقی برگرفته از دین تاثیر بگذارند. آنان می کوشند تا اعتقادات را متزلزل نمایند. از این روست که ترویج گروه های مذهبی نوآئین (خرافی)، از جمله روش های جنگ نرم تلقی می شود. 

3. در بعد سیاسی، عاملان جنگ نرم درصددند تا نوع نگرش، موضع گیری و کنش شهروندان یک جامعه را در برابر حکومت و نهادهای سیاسی آن، دستکاری نمایند و آنان را برای دست یازیدن به کنش های اعتراض آمیز، مانند راهپیمایی، تظاهرات، اعتصاب و جز آن ترغیب کنند. به تعبیر روشن تر، عاملان جنگ نرم در پی آن هستند که شهروندان جامعه را وادار به نافرمانی مدنی نمایند تا بر اثر آن، رفتار حکومت یا حتی نوع حکومت را به تدریج دستخوش تغییر کنند (ساندرس 1382) و مشروعیت، مقبولیت و کارآمدی الگوی سیاسی موجود را مورد تردید قرار دهند. شاید از این روست که برخی محققان، «انقلاب های رنگی» را در زمره جنگ نرم سیاسی جای می دهند؛ زیرا در این فرایند، الگوی سیاسی کشور هدف به چالش کشیده می شود. 

بنابراین با بهره گیری از یافته های محققان می توان مهم ترین شاخص های جنگ نرم را به شرح مندرج در جدول زیر خلاصه کرد: (نائینی 1389: 21-24) (محمدعلی نائینی، درآمدی بر ماهیت شناسی جنگ نرم، فصلنامه راهبرد دفاعی، سال 8، شماره 28، بهار 1389)

ردیف

شاخص های فرهنگی

شاخص های اجتماعی

شاخص های سیاسی

1

تغییر ارزشها و نگرش های پایه

از خودبیگانگی و بحران هویت

تغییر ترجیحات سیاسی

2

تغییر الگوهای شناختی

کاهش انسجام اجتماعی

رواج بی تفاوتی سیاسی

3

گرایش به الگوهای غربی

کاهش روحیه ملی

افزایش مطالبات سیاسی

4

گرایش به رسانه های غربی

افزایش گسست ملی

افزایش احتمال وقوع انقلاب رنگی

5

رواج گرایش های خرافی

القای احساس ناامنی اجتماعی

افزایش واگرایی ملی

6

ترویج نسبی گرایی

تشدید اسیب های اجتماعی

آمادگی برای نافرمانی مدنی

7

القای ناکارآمدی دین در اداره جامعه

تغییر آداب و رسوم

بحران مدیریت و کارآمدی نظام

8

کاهش خودباوری ملی

رواج فمنیسم

بحران مشروعیت سیاسی

9

افزایش سلفی گری

افزایش بی اعتمادی عمومی

رواج لیبرالیسم

10

رواج واژگان مبتذل در جامعه

کاهش رضایت از زندگی

ایجاد گسست بین مردم و حاکمیت

11

از میان رفتن قبح روابط با نامحرم

تغییر در سبک زندگی

رواج سازمانهای مردم نهاد مخالف

12

ترجیح محصولات فرهنگی غربی

رواج احساس تبعیض و بیعدالتی

شکل گیری و انسجام احزاب مخالف

13

ترجیح سبک زندگی غربی

ترویج واگرایی قومی

کاهش اعتماد به رسانه ملی

14

کاهش رفتارهای مذهبی

کاهش سرمایه اجتماعی

افزایش تنش های سیاسی

15

تغییر نگرش به پوشش

کاهش دلبستگی ملی

رواج و نشر شایعه و شبهات سیاسی

16

رواج تصاویر غیراخلاقی

کاهش آستانه تحمل جامعه

آمادگی برای کنش اعتراض آمیز




جنگ نرم غرب علیه جمهوری اسلامی ایران در حوزه زنان هر سه بعد جنگ نرم فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را تاکنون تجربه کرده است که در مباحث آینده به صورت مبسوط بدان پرداخته خواهد شد.

 منابع

الیاسی و همکاران؛ پروژه ی تحقیقاتی بررسی تهدیدات نرم آمریکا علیه جمهوری اسلامی، تهران، معاونت فرهنگی اجتماعی بسیج، 1388 

 ساندرس، فرانسیس؛ جنگ سرد فرهنگی، ترجمه بنیاد فرهنگی پژوهشی غرب شناسی، تهران، انتشارات غرب شناسی، 1382

 نائینی، محمدعلی؛ درآمدی بر ماهیت شناسی جنگ نرم، فصلنامه راهبرد دفاعی، سال 8، شماره 28، بهار 1389 : 21-24