دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

دین و زندگی تایباد

اللهم صل علی محمدوآل محمد

نرم افزار نماز

نرم افزار آموزشی دو فرشته آسمانی > نرم افزار دانلود نرم افزار قرآنی سروش ایمان (آموزش هوشمند قرائت قرآن) > نرم افزار نرم افزار نماز شب > نرم افزار نرم افزار پرسمان بدون مرز نگارش دو > نرم افزار معرفی چند نرم افزار


بررسی آیات و روایات نماز [1]

 مقدمه: اهمیت بحث نماز
نماز مطلبی است که اگرمحور قرار گیرد می‌تواند تمام مطالب را پوشش دهد و قرآن و روایات اکثرمطالب را به نماز گره زده‌اند. مثلاً خداوند می فرماید: «شراب وخمار بازی نباشد، زیرا این کار جلوی نماز شما را می‌گیرد و آیا    نمی‌خواهید دست بردارید از کارهای زشت شما را.»و یا می فرماید: «با کفار رفت وآمد نکنید چرا که کفار نماز شما را مسخره می‌کنند.» «واذا نادیتم الی الصلاۃ اتخدوها هزوا ولعبا» یعنی حتی در ارتباطات سیاسی مراقب باشید.

و یا می فرماید: «نماز غیبت کننده را قبول ندارد.»و یا در روایات می‌فرمایند: «که زنان و شواهران مراقب باشند که اگر همدیگر را اذیت کنند، نمازشان مقبول نیست»یا نماز مانع زکات قبول نیست .پس نماز محور است برای تمام کارها. حضرت علی(علیه السلام) در نامه‌ای به یکی از کارگزاران خود می‌فرماید: «کل شی  من عملک فانه تبع لصلاتک» همه کارهای تو تابع نماز است.

مثلاً فرض کنید دو نفر را برای ارزیابی کارخانه‌ای می‌فرستند که یک نفر می‌رود و زود برمی‌گردد و نفردوم چند روز طول می‌کشد، به خاطر این است که نفراول سراغ پارچه تولید شده می‌رود ولی نفر دوم از اول خط تولید می‌رود و نماز هم محصول تولید تمام عبادات ما است و اگر نماز قبول شد خط تولیدهای زندگی اعم از شخصی و عمومی و سیاسی و... در روز قیامت مقبول است.

سؤال:چرا کسی نماز می خواند ولی ربا هم می دهد؟ بایک قضیه منطقی جواب داده می شود.
قضیه صادقانه: «ان الصلاۀ تنهی عن الفحشا و منکر» این جمله صادق است چون قول الله است.   عکس نقیض: «مالا تنهی عن الفحشا والمنکر فلیس بصلاۀ».در منطق عکس نقیض یقیناً صادق است. پس نماز به مقداری که یاد خدا درآن است قبول و بازدارنده می‌باشد و اگر کسی صلاۀ را محقق کند به مرز عصمت می‌رسد، زیرا قرآن «ان الصلاۀ» را مطلق آورده است و می‌فرماید:«از هرگناهی انسان را دور می کند، چه از لحاظ عقلی وچه شرعی.»  «من قبل الله من صلاۀ واحدۀ» اوراعذاب نمی کند. ویا اگر نمازش کامل شدخداوند تمام نمازهایش را قبو ل می کنند.

 مثلاً در مسابقه ای که 10 تیر به او می‌دهند، اگر یکی را به هدف زد تمام تیرهای او را به هدف زده حساب می‌کنند و او را قبول می‌کنند، پس هر نمازی برای انسان یک فرصت است که کیفیت نمازش را بالا ببرد.  و یا در روایت می‌فرمایند: «این نافله را برای کسی قرار داده‌اند که نماز فریضه اش قبول شود.»  یعنی تلاش کند که کیفیت نماز بالا باشد و جبران کیفیت را با نافله انجام می دهد. مؤمن دعایش این است که خداوندا: «اللهم لا تجعلنی من المعارین ولاتخرجنی من التقصیر» «خدایا مرا از کسانی که ایمان به آنها عاریه داده‌اند و ثابت نیست قرار نده و مرا از تقصیر خارج نکن» یعنی هرعبادتی که انجام دادم و همیشه احساس بدهکاری  به خدا داشته باشیم، و«ما عبدناک حتی معرفتک.»

بالاترین درجه‌ای که قرآن برای مؤمن قرارداده است فلاح و رستگاری است. «کتب علیکم الصلاۀ ... لعلکم تتقون وتقوی» و تقوی مقدمه فلاح است و خداوند فرموده: « قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (1)الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ (2)وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ (3)» « وآنها کسانی هستند که نماز می‌خوانند ولی نمازی که شرایطی داشته باشد که خشوع و ذکر و ... داشته    باشد، پس مؤمنان به عالی‌ترین مقام رسیدند.»

 ما دو دسته مخاطب داریم:
1. نماز نمی‌خوانند.
2. نماز می‌خوانند ولی:
الف) کیفیت ندارد.
 ب)  فکر کامل کردنش نیستند و ناقص است و نماز برآنها مهم نیست.

مانند کسی که امتحان می‌دهد و مردود می‌شود ناراحت می‌شود ولی چون به نماز اهمیت نمی‌دهد و اگر در فضای معنوی نخواند اصلاً غصه نمی‌خورد.پس محور نماز پرورش است و باید این جنبه رعایت شود. اگر در جامعه رتبه اول‌ها نمره 15 بگیرند متوسط‌ها به راحتی 9 می‌گیرد و می‌گوید رتبه اول‌ها نمره گرفتند، پس من مشکلی ندارم. بنابراین جامعه روحانیت در ابتدا باید مراعات این مسأله را بکنند و یا کاسب ها و دیگر مشاغل هم همین‌طور است که اگر عالی‌ترین آنها مراعات کنند، حتماً مشتریان هم بالتبع مراعات می‌کنند. ولی اگر کاسب مراعات نکرد و در اول وقت نماز مغازه را تعطیل نکرد بالطبع مشتری غیر متدین هم در وقت نماز خواهد آمد.

امام باقر(علیه السلام) فرمود:«الصلاۀ وجه دینکم»، «یعنی نماز آبروی دین انسان است.» پس باید نماز انسان، انسان را متحول کند، مانند نماز آیه الله بهجت (رحمه الله علیه) که بعضی وقت‌ها که نماز از ایشان دیدن انسان را متحول می کند. و نماز که یاد خداست از هرچیزی بالاتر است و «لذکرالله اکبر». قطعاً یاد کردن خداوند مطلب بسیار بزرگی است و خدا هم او را یاد می‌کند چنانچه فرموده: «فاذکرونی اذکرکم.» آیه الله بهجت فرمودند: «اگر بدانید اصلاح همه امور به اصلاح عبادت و در رأس آن نماز است که آن هم با خشوع حاصل می شود و خشوع با اعراض از لغو کارتمامی شود و فلاح حاصل می‌شود.»

· لغوچیست؟
 هر چیز بیهوده و بی‌هدف و یا به بیان روایی، تا زمانی که کشاورز کار می‌کند تا به هدف اصلی که گندم است برسد، این کار است ومابقی لغو است ومثلاً خواب این کشاورز برای بهتر کارکردن هم جز کارهایی است که با هدف است و لذا مباحات صفحات سفیدی است که انسان از آن‌ها می‌تواند استفاد کند و درجاتش را بالا ببرد.

آیت‌الله حسن‌زاده فرمودند: «این اعضا و جوارح جاسوس‌های دل است، یعنی گوش جاسوس دل است و... پس گفته‌ها و شنیده‌ها که در دل جمع  شده است، نمی‌گذارد تا «الله اکبر» انسان با خضوع و خشوع باشد و باید مراقب لغویات زندگی باشیم و اجازه ندهیم لغویات وارد زندگی شود تا نتوانند وارد نمازمان بشود و لذا خیلی از افراد از «الله اکبر تا السلام علیکم» غیر از عادتی که دارند هیچ معرفتی کسب نکرده اند.

نماز در قرآن (آیات نماز)
حدود 98 باردرقرآن است که ماده «صلاۀ» درقرآن است اعم از «صَلو» یا «صَلی». واژه «صلاۀ» در قرآن با «واو» نوشته می‌شود یعنی «صلوۀ»، ولی در روایات رسم الخط آن «صلاۀ» است.
ماده «صلاۀ»  از نظرصرفی و لغوی: اسم مصدر، وزن آن فعله است و ریشه آن اختلاف است و بعضی آن را «ناقص واوی» و بعضی «ناقص یائی» می‌دانند و معمولاً آن را «ناقص واوی» نامیده‌اند، ولی برخی از لغویون هم آن را «ناقص یائی» به حساب آورده‌اند، مثلاً در«مفردات راغب» آن را در ماده «صلی» مطرح کرده است و همچنین «ابن فارس» در «مقائیس اللغه». ولی درکتاب «التحقیق» علامه مصطفوی آن را «ناقص واوی» حساب کرده است. کتاب «التحقیق» 14جلد است که در مورد قرآن و لغات آن است و یا درکتاب «الغین» نوشته الخلیل آن را «ناقص واوی» فرض نموده است.

در کتاب مقائیس«صلی» دو اصل دارد:
   1. سوختن با آتش: یصلون سعیرا، تصلیه جحیم وملازم باآتش وسوختن بودن
   2. عبادات مخصوص ونمازخواندن
و اصل معنای صلاۀ، ثناء و دعای خاص است که بعداً در عبادتی خاص مطرح شده است . از 98 بار ذکر ماده «صلو» یا «صلی» که در قرآن آمده حدود 88 بار آن در مورد عبادت مخصوصه آمده است.

ــ بررسی آیات مربوط به نماز در قرآن کریم:
چند واژه را باید در ابتدا بررسی کنیم:
1.     صلاۀ
2.     اقامه ( قَوَمَ – قیام)
3.     تهجد (مثل و من اللیل فتهجد به نافلۀ لک)
4.     رکوع ( و راکعوا مع الراکعین)
5.     سجود
6.     عبادت (از این جهت مصداق روشن عبادت فردی نماز است.)

مقام معظم رهبری فرمودند: «نماز کامل‌ترین پاسخ به عالی‌ترین نیاز است و شامل ذکر و قرائت قرآن و واژه‌هایی از این قبیل مانند«أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ» (سوره مبارکه زمر، آیه 9) واژه‌ایکه  باید دقیق بررسی شود واژه صلاۀ است که در رسم الخط قرآن «صلوۀ» و در فارسی «صلات» نوشته می شود. صلاۀ اگر از ریشه «صلو» باشد همین بحث ما است که ثناء جمیل است و مورد بحث ما همین نماز است.

آیات مربوط به نماز را دسته بندی می کنیم: (یعنی آیاتی که در آن ماده صلاۀ آمده است.)
 حدود 98 آیه داریم که در آن ماده صلاۀ آمده است و حدود 10 آیه که در آن کلمه صلاۀ ذکر شده است ولی مربوط به نماز نیست. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» (سوره مبارکه احزاب، آیه 56) که به معنای دعا و انزال رحمت و ثناء جمیل است.  به عبارت دیگر ماده (ص ل و) در قرآن کریم حدود 98 بار تکرار شده است که حدود 88 مورد به معنای مورد نظر یعنی نماز گزاردن به معنای عام یعنی عبادت رسمی روزانه است.

اینکه نماز را به نماز خواندن تعبیر می کنند اشتباه است، زیرا نماز گزاردن صحیح است و چون از پنج رکن، چهار رکن آن عملی و فعلی است و فقط تکبیرالاحرام آن خواندنی است و در مفردات آمده است که مصلین در قرآن به صورت مذمت آمده است و مقیمین الصلاۀ مورد تأیید واقع شده است.    استاد: حرف مفردات کلیت ندارد زیرا در قرآن آمده است: «خلق هلوعا.......» و در آن جا مصلین مورد تأیید واقع شده اند، پس در ترجمه فارسی واژه نماز گزاردن دقیق‌تر است، اما باید توجه داشت که لسان عربی تمام زبان ها را ترجمه می کند ولی بقیه زبان ها، عربی را نمی تواند ترجمه کند.

یعنی عبادت است نه خصوص آن چه با تکبیر شروع شود و با سلام خاتمه یابد و لذا نمی‌دانیم که در ادیان گذشته کیفت نماز به چه صورت بوده است به این دلیل که حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و اله وسلم) فرمودند:«سوره حمد مخصوص من رسول الله است و به پیامبران قبل داده نشده است.»   و در هشت مورد به معنای دعا کردن یا رحمت نمودن و پاک کردن است و در دو مورد معنای نماز خواندن و دعا کردن محتمل است.

اما مواردی که«صلاۀ» به معنای دعا یا رحمت است:
1 و 2. «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ» (سوره مبارکه توبه آیه 103) ترجمه:از اموال آنان صدقه ای بگیر تا به وسیله آن پاک و پاکیزه شان گردانی و برایشان دعا کن زیرا دعای تو برای آنان آرامشی است و خدا شنوای داناست.
3 و 4. سوره احزاب: ان الله وملائکته «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً» (سوره مبارکه احزاب، آیه 56)
5. «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فی‏ رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» (سوره توبه آیه99)
6. «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیم» (سوره مبارکه احزاب آیه 43) ترجمه: اوست کسی که با فرشتگان خود بر شما درود می فرستد تا شما را از تاریکیها به سوی روشنایی برآورد و به مومنان همواره مهربان است.

مواردی که هر دو معنا (نماز و دعا) متحمل است.
1. «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُو» (سوره مبارکه نور آیه 41)
2. «وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِیَةً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ» (سوره مبارکه انفال آیه 35)

آیاتی که در آن‌ها «صلاۀ» به معنای عبادت رسمی مستمر به کار رفته است، یعنی همین نماز ولی نمازی که صلحا و الهیون می‌خواندند که در آینده به این بحث می پردازیم.
یکی از وجوه بی رغبتی نمازگزاران، نماز خواندن بعضی از نماز خوان‌ها می‌باشد. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: « نماز وجه دین است و اگر زیبا نباشد نمی‌شود به واسطه آن جلب دین کرد، پس باید جهره مطلوب داشته باشد.»

ــ بررسی مشکلات مربوط به نماز و توجه به راه حل آن‌ها
نمازگزاران ما دو مشکل اساسی نسبت به نماز دارند:
 1. نمازهای ما ناقص است، زیرا جوهر اصلی نماز یاد خداست« اقم الصلاۀ الذکری». و نمازهای ما پر از یاد خدا نیست و لذا گاهی یک قسمت از ده قسمت آن پذیرفته می شود. یکی از خاصیت های نماز بازدارنده از زشتی است و اگر نماز کامل شود انسان به مرز عصمت می رسد. به عبارت دیگر اثر اساسی نماز جلوگیری از زشتی هاست« ان الصلاۀ تنهی عن الفحشاء و المنکر». لذا اگر نماز کامل باشد باید مانع از همه‌ی فحشاء و منکرات شود، پس همین نماز به اندازه ای که ارزش داشته است، مانع ا منکرات شده و این نماز باطل نیست ولی نقصان دارد.

2. نماز برای ما به عنوان کار مهمی مطرح نیست.

ـــ آیات ناظر به نماز(به معنای عبادت رسمی در اسلام که از الله اکبر شروع و با سلام ختم شود) چند دسته هستند:
«کان یامر اهله بالصلاۀ» یعنی مضارع استمراری
آیاتی که در آنها به نماز امرشده است:
     1. سوره بقره آیه40 «یا بَنی‏ إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی‏ أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیَّایَ فَارْهَبُون» ای فرزندان اسرائیل نعمتهایم را بر شما ارزانی داشتم به یاد آرید و به پیمانم وفا کنید تا به پیمانتان وفا کنم و تنها از من بترسید.
     2. سوره بقره آیه83 « وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی‏ إِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ»
     3. سوره بقره آیه110«وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِماتعْمَلُونَ بَصیر» «آنچه از خیر برای خودتان نزد خدا بفرستید آن را یافت خواهید کرد.»
     4. سوره انعام آیه72 « وَ أَنْ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ اتَّقُوهُ وَ هُوَ الَّذی إِلَیْهِ تُحْشَرُون»
     5. سوره بینه آیه 5 «وماامرواالالیعبدوالله»  « واین‌ها به هیچ چیز مامور نشده‌اند مگر به عبادت خدا واقامه نماز.»

آیاتی که نماز را شیوه انبیاء«علیهم السلام» ومورد توصیه و سفارش ایشان و مربوط به ادیان دانسته است:
1. سوره یونس آیه 87 «وَ أَوْحَیْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخیهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیُوتاً وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنین‏»«وحی کردیم...حال که چنین وحی کرده یعنی حضرت موسی و برادرشان موظف به نماز خواندن هستند پس جزء شیوه انبیاء هم می شود.»

ترجمه آقای فولادوند و بهرام‌پور از بهترین ترجمه‌هاست، که می‌توان با مراجعه به آن کار را پیش برد و در ترجمه آقای الهی قمشه‌ای از جانب ناشران کم و زیاد شده است و لذا توصیه نمی‌شود با این وضع که از آن استفاده شود و ترجمه خوبی است، ولی چاپ آن خوب نیست و در سه جلد است و در دسترس  نیست، ولی ترجمه آقای مکارم و مشکینی خوب است و ترجمه قابل توجهی است و بعضی‌ها معتقدند که قرآن درست ترجمه نشده است و باید تفسیر درست شود نه ترجمه، و لذا تفسیر آقای جوادی آملی به این مطلب اشاره دارد و می‌توان آن را خلاصه تفسیر معرفی کرد نه ترجمه.

2. سوره ابراهیم آیه31« قُلْ لِعِبادِیَ الَّذینَ آمَنُوا یُقیمُوا الصَّلاةَ وَ یُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خِلال‏» به آن بندگانم که ایمان آورده اند بگو نماز را برپا دارند و از آنچه به ایشان روزی داده ایم پنهان و آشکارا انفاق کنند پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن نه داد و ستدی باشد و نه دوستی ای.   

ــ دومشکل اساسی در رابطه نماز:
     الف) نماز‌های ما ناقص است (جوهر ندارد) و (آثار ناقص دارد)
      ب) نماز برای ما به عنوان کار مهمی مطرح نیست.

        زیرا هیچ‌گاه با نماز ترقی نکرده‌ایم، چون به نماز اهمیت  نداده‌ایم، پس عدم ترقی نشانه این است که نماز برای ما مهم نبوده است و همچنین کتاب خاصی برای نماز نخوانده‌ایم و باید توجه داشت که  کنکوری‌هایی که قبول شده‌اند، معمولاً روزانه حدود 6 الی 10 ساعت وقت گذاشته‌اند و تازه این برای ورود است و اگر ما روزانه برای هر نماز 5 دقیقه اضافه وقت بگذاریم و روی آثار نماز، کیفیت نماز تأمل کنیم، یقیناً پیشرفت کار و نماز را بهتر می‌بینیم و متأسفانه پای عمل می لنگد و برای اینکه مشکل اول حل شود، ابتدا باید مشکل دوم را حل کنیم، یعنی چه کنیم که نماز به عنوان کار مهمی برای ما مطرح شود.

باید به آثار و ثواب نماز توجه داشت؛ مثلاً می‌فرماید: « نماز کفاره گناهان است» و فرموده‌اند: «کسی که نماز می‌خواند مانند برگ هائی که از درخت می ریزد، گناهانش ریخته شود.» حضرت علی (علیه السلام) در خطبه 198 نهج البلاغه می‌فرمایند: «مثل نماز مثل نهری است که در کنار خانه‌ای باشد و با شستن در آن هیچ چرکی در آن نمی‌ماند.»باید ثواب عظیم نماز را بیان کند. در «عروۀ الوثقی» آمده است که: «صلاه فریضه عندالله تعدیل الف حجه والف عمره مبرورات متقبلات»

یک نماز واجب برابر با هزار حج وعمره ای است که به نیکی انجام گردد وپذیرفته شود، یعنی خدا نمازی خواسته که این قدر ارزش داشته باشدبیرزد که در مقابل چنین ثوابی می دهد ولذا باید توجه داشت که هزار حج،هزینه میلیاردی دارد،پس باید نمازی بخواند که میلیاردی ارزش داشته باشد. امام معصوم (علیه السلام) فرموده‌اند: «بعضی از نمازها طوری است که اگر برای همدیگر می‌خواندید، طرف   مقابل قبول نمی‌کرد، پس چگونه انتظار دارید خداوند از شما قبول کند. «ما اقبح بالرجل ان یاتی ستون او سبعون سنه ....» چقدر زشت است که پیرمردی 60 یا 70 سال از عمرش بگذرد و حال آنکه نماز او درست نبوده باشد... .


    بحث نماز را در دو قسمت موردبررسی قرار می‌دهیم:
     1.  آیات نماز
     2. مشکلاتی که در راه پیگیری نماز وجود دارد

ــ آیا ت مربوط به نماز
آیاتی که نماز را شیوه انبیاء مورد توصیه سفارش ایشان می‌دانند و مربوط به همه ادیان می‌دانند.
1.     سوره لقما ن آیه 17: « یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ »  صلاۀ قبل از فرهنگ اسلام هم به عنوان عبادت رسمی وجود داشته و آیات هم براین مطلب گواه است.    
2.     سوره انبیاء آیه 73: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدینَ »
3.     سوره ابراهیم آیه40: «رَبِّ اجْعَلْنی‏ مُقیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ »
4.     سوره مریم آیه 31: «وَ جَعَلَنی‏ مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی‏ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا»
5.     سوره مریم آیه 55: « وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا»
6.     سوره طه آیه 123: « قالَ اهْبِطا مِنْها جَمیعاً بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقى»

آیاتی که نماز را شیوه‌ی پارسیان و شایستگان دانسته است.
1.     سوره بقره آیه 3: « الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»
2.     سوره بقره آیه 177:آیه معروفی که عقائد و اخلاق و سیمای مسلمان را ترسیم کرده است «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمالَ عَلى‏ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُون‏» اگر جایی آن با لفعل ناقصه آمده اسمی را که کنا ر «لَیْسَ» آمده خبر حسا ب می کنند.

ـــ باید توجه داشت که ادبیا ت باید خودش را با قرآن تطبیق دهد، نه اینکه قرآن با ادبیات همسنگ باشد.
ـــ نکته تفسیر: قرآن مفاهیم را بررسی نمی‌کند بلکه مفاهیم را با الگوها معرفی می‌کند و لذا می‌فرماید: «نیکی کسی است که ایما ن به خدا آورده با شد.»

3.  سوره نمل آیه 3: « الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُون‏»
4.  سوره شوری آیه 38: در بیان ویژگیهای افراد شایسته «وَ الَّذینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَیْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون‏»
5.  سوره حج آیه 35: «الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّابِرینَ عَلى‏ ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقیمِی الصَّلاةِ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون‏»
6.  سوره نورآیه 37: «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصار»

آیاتی که از آثار متفرع بر نماز سخن می‌گوید:
1.     سوره بقره آیه 277: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»
2.     سوره نساءآیه 162: «لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ الْمُقیمینَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أُولئِکَ سَنُؤْتیهِمْ أَجْراً عَظیماً»« خدا که همه چیز را کم می بیند حال که نسبت به نماز بفرماید اجرعظیم، معلوم می‌شود که بسیار ثواب دارد.» در این آیه «الراسخون ،المومنون،الموتون» مرفوع است، ولی چرا «المتقین» منصوب است؟ منصوب است بنابر اختصا ص مانند «وامراًته حماله الحطب» یعنی در مقام مذمت و یا مدح قطع از تابیعت می‌کنند و تغییر اعراب برای جلب توجه است و این تغییر اعراب نظر «آیت الله جوادی آملی» است.

3.  سوره ما ئده آیه12: «وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ بَنی‏ إِسْرائیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقیباً وَ قالَ اللَّهُ إِنِّی مَعَکُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَیْتُمُ الزَّکاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلی‏ وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ فَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیل»‏
4.  سوره اعراب آیه 70 : «وَ الَّذینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحین‏»
5.  سوره ما ئده آیه 55: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُوا»
6.  سوره انفا ل آیه 3 : «الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون»‏
7.  سوره توبه آیه 18و71 : «إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ وَ لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسى‏ أُولئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدین»18«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیم‏»71.
8.  سوره طه آیه 14: «إِنَّنی‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنی‏ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْر»
9.  سوره نورآیه 56 : «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»
10 . سوره فاطر آیه 18،29:« وً لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى‏ حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ وَلًوْ کانَ ذا قُرْبى‏ إِنَّما تُنْذِرُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَکَّى فَإِنَّما یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصیرُ»18 «إِنَّ الَّذینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ»29
11. سوره انعام آیه 92: «وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ یُحافِظُوا».

ـــ چه کنیم که نماز به عنوان کار مهمی برای ما مطرح شود؟
1) توجه به آثار و ثواب نماز
2) توجه به جایگاه نماز در دین:
الف. نماز رأس اسلام است؛ انسان بدون دست و پا می‌شود، ولی بدون سر نمی‌شود.
ب. نماز وجه دین است، زیرا زییایی انسان با صورت او مقایسه می‌شود.
ج. نماز احب الاعمال الی الله است .
د. نماز نور چشم پیا مبر( صل الله علیه وآله وسلم )است .
ه. نماز عامل نزدیکی به خداست.«قربان کلً تقی»
و. نماز بهترین موضوع است.«الصلاۀ خیرُ موضوٍع»
ی. نماز عمود دین است.
ر. نماز بهترین اعمال بعد از معرفت خداوند است وحضرت عیسی(علیه السلام) اولین تکلم او سفارش به    نماز بوده است. «و اوصانی بالصلاۀ»  
ز. نماز اولین چیزی است که مورد سوال واقع می شود.
چ. نهی از اموری چون شرب خمر به دلیل اینکه انسا ن را از نماز باز می‌دارد، علاوه بر ایجاد عداوت وبغضاء.«فعل انتم منتهون»
ح. نهی از ارتباط دوستانه با اهل کتاب و کفا ر به دلیل اینکه نماز را کم توجهی به آن می‌کنند. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ» 57 وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ» 58 «وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ» وآن را مسخره می کنند.

3) توجه و اهتمام ویژه شارع مقدس نسبت به نماز
    ما در عبادات فردی، بهترین‌ها را که بررسی می کنیم، قرآن، ذکر، دعا و در حا لت‌های انسان بهترین حالت قیا م، تعظیم و سجود است. خداوند روی نماز سرمایه گذاری ویژه‌ای کرده است و در قرآن بهترین سوره را حمد قرار داده است و این حمد شرط نماز است و سوره توحید هم یکی از بهترین سوره‌هاست. در بین اذکار، بهترین ذکر تسبیحا ت اربعه است و همه این‌ها در نماز جمع شده است و دقت باید داشت که چرا کعبه چهار گوش است؟
چون «بیت المعمور» هم چهار گوشه است و چون عرش چهار گوش است وچون عرش الهی براساس«سبحان الله والحمد الله ولا اله الا الله والله اکبر» بنا شده است و حال معلوم می‌شود چرا در وقت خواب تسبیحات اربعه را ثواب حج می دهند.

آیات دیگری که حدود 80 آیه است را می‌شود به ترتیب ذیل دسته‌بندی کرد.
ــ آیات که  واژه «صلوة» در آن ها بکار رفته است شامل موارد زیر می باشد:
1.     ناظر به اصل نماز گذاردن و خواندن است.
2.     آیاتی که نماز را شیوه انبیاء و مورد سفارش ایشان و مربوط به ادیان مختلف بیان کرده‌اند.
3.     نماز را شیوه پارسایان بیان کرده است.
4.     آیاتی که ازآثار متفرع بر نماز صحبت کرده است.
5.     آیاتی که رسیدن به عالی‌ترین درجات و نجات از بدترین تباهی‌ها را در درجه نخست وابسته به نماز، خشوع در آن و استمرار برآن دانسته است :
الف. آیات معروف سوره اعلی:« قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» 14«وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى»15 پاک کردنی که زمینه رشد را فراهم کند .
ب. سوره مومنون آیات 1الی 11 : « قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»1، «الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»2 و بعد صفات متعدد دیگری را بیان می کند که: « وَ الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُون......»«وَ الَّذینَ هُمْ عَلى‏ صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ»9: یعنی اول و آخر آن نماز است و بعد خداوند می‌فرماید:« أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ»10، « الَّذینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فیها خالِدُونَ»11 «آنان که وارث فردوس می شوند کسانی هستند که با نماز زندگی می کنند.»

ــ هر عملی که نگاه آخرتی به آن نباشد لغو است. عالی‌ترین درجه در قرآن فلاح است (مانند آیه روزه که غایت آن را تقوی معرفی کرده و تقوی غایت آن فلاح و رستگاری است) عالی‌ترین قله ای که قرآن ترسیم کرده است فلاح است.

 ج. سوره معارج آیه 19تا35: « إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً (19)إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً (20)وَ إِذامَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً (21)إِلاَّ الْمُصَلِّینَ (22)الَّذینَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ (23)وَ الَّذینَ فی‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ (24)ِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (25)وَ الَّذینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ (26)وَ الَّذینَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (27)إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ (28)وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ (29)إِلاَّ عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومینَ (30)فَمَنِ ابْتَغى‏ وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ (31)وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (32)وَ الَّذینَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ (33)وَ الَّذینَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ (34)أُولئِکَ فی‏ جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ(35)» انسان «هلوع» است؛ یعنی وقتی شر به او می‌رسد داد و فریاد می‌زند و وقتی مالی به او می‌رسد به دیگران چیزی نمی‌دهد و عطا نمی ‌کند و باید توجه داشت که این کم‌ظرفیتی است، ولی نمازگزاران این گونه نیستند و نماز به میزانی که یاد خدا در آن باشد، انتساب به خدا می‌آورد .

6. آیاتی که برپایی نماز را اولین ویژگی صالحان می‌داند.
« کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدیهِ إِلى‏ عَذابِ السَّعیرِ» (سوره حج آیه4)
7. آیاتی که از آثار سوء ترک نماز و بی اعتنائی به آن پرده برمی‌دارد :
الف. سوره توبه آیه 54 : « وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَ هُمْ کُسالى‏ وَ لا یُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ کارِهُو»«آن که از آن‌ها قبول نمی‌شود اثر کسل نماز خواندنشان است»
 ب. سوره مریم آیه 59 : « فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّ»«بعد از آن گروه جایگزینانی آمدند که دو ویژه گی داشتند نماز را ضایع کردند و آنچه را که خواستند انجام دادند ، اینها به زودی ملاقات می کنند هلاکت را.» مقام معظم رهبری(مدظله العالی) وقتی عبرت‌های عاشورا را بیان می‌کردند به این آیه استناد کردند که یاد خدا از بین رفت و هر کس تابع شهوات خودش شد و لذا محبت خدا را به شهادت رساندند.

ج. سوره مبارکه مدثر آیه 38-44: « کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ (38)إِلاَّ أَصْحابَ الْیَمینِ (39)فی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ (40)عَنِ الْمُجْرِمینَ (41)ما سَلَکَکُمْ فی‏ سَقَرَ (42)قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ (43)وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ (44)» امیرالمومنین علی (علیه السلام) در خطبه 199نهج البلاغه که در بخش اول آن راجع به نماز و اهمیت آن صحبت می‌کنند و به این آیات استناد می‌کنند.

د. سوره مبارکه قیامت آیات 26تا35 : « کَلاَّ إِذا بَلَغَتِ التَّراقِیَ (26)وَ قیلَ مَنْ راقٍ (27)وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِراقُ(28)وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ (29)إِلى‏ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَساقُ (30)فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى (31)وَ لکِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّى (32)ثُمَّ ذَهَبَ إِلى‏ أَهْلِهِ یَتَمَطَّى (33)أَوْلى‏ لَکَ فَأَوْلى‏ (34)ثُمَّ أَوْلى‏ لَکَ فَأَوْلى‏ (35)» «چه کسی است که بتواند مداوا کند و باور می‌کند که جدائی حاصل می‌شود و پاها به پاها کشیده می‌شود و سوق افراد در این روز به سوی خداست ولی این شخص نه در صدقه داده و نه نماز خوانده و با حالت ناز به سوی اهلش رفته، پس مرگ بر تو باد و آنچه که خوش نداری بر تو باد.»
ــ پس بعد از تصدیق خدا نماز اولین چیزی است که مطرح می شود .

ه. علق آیه 9تا14 : « أَ رَأَیْتَ الَّذی یَنْهى‏ (9)عَبْداً إِذا صَلَّى (10)أَ رَأَیْتَ إِنْ کانَ عَلَى الْهُدى‏ (11)أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوى‏ (12)أَ رَأَیْتَ إِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلَّى (13) لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى‏ (14)» «أَ رَأَیْتَ» در اینجا به معنای «اَخیرنی» است که بگو آن که نهی می‌کند، نهی می‌کند بنده‌ای را که نماز    می‌خواند، اگر این شخص بر هدایت باشد و امر به  تقوی کند ، آن شخص نهی کننده این را نمی‌داند که خدا او را می‌بیند و این توجه به علم خدا تهدید است؛ یعنی کسی که نسبت به نماز، نمازگزاران صحبت ناروا و نهی می‌کند از جانب خدا مورد تهدید است.

و. سوره ماعون 3-7 : « وَ لا یَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکینِ (3) فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ (4) الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ (5) الَّذینَ هُمْ یُراؤُنَ (6) وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ (7) »

8.  آیاتی که از نمازهای خاص سخن می گوید( با واژه صلوة ):
الف. نماز خوف ( سوره نساء آیه 102 ):« وَ إِذا کُنْتَ فیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا فَلْیَکُونُوا مِنْ وَرائِکُمْ وَ لْتَأْتِ طائِفَةٌ أُخْرى‏ لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ فَیَمیلُونَ عَلَیْکُمْ مَیْلَةً واحِدَةً وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ کانَ بِکُمْ أَذىً مِنْ مَطَرٍ أَوْ کُنْتُمْ مَرْضى‏ أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَکُمْ وَ خُذُوا حِذْرَکُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْکافِرینَ عَذاباً مُهیناً »

ب. سوره نساء آیه 103: « فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِکُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقیمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنینَ کِتاباً مَوْقُ »
ج. نماز وسطی (سوره بقره آیه 238): « حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتی »که شیعه مراد از «وسطی» را نماز ظهر می‌داند و آیت الله تبریزی می‌فرمودند: «که اگر نماز وسطی را عصر بیان شده در روایات از باب تقیه بوده است.»و پیامبر به نماز زوال سفارش نموده است و نسبت به نافله های آن و نماز عصر را در فارسی نماز پسین می گویند .

د. نماز مسافر (سوره  نساء آیه 101) :« وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذینَ کَفَرُوا إِنَّ الْکافِرینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبیناً»یعنی مسافرت داشتن، پس گناه ندارد که نماز را قصد کنید، اگر می‌ترسید که کافران شما را مورد فتنه قرار دهند؛ یعنی نماز مسافر در صورت خوف از کفار شکسته است، یعنی این حکم ترخیص را نشان می‌دهد نه حکم عزیمت، ولی با توجه به روایات معتبر « فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ » برای رفع شبهه ذهنیت است؛ یعنی حتماً باید این کار را بکنید. پس این  گونه می شود آیا گناه ندارد که نماز شکسته بخوانیم؟ خیر حتماً باید شکسته بخوانید.

و. نماز جمعه (سوره جمعه آیات 9-10) :« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‏ ذِکْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَیْعَ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (9) فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (10)»که از نماز جمعه با یاد خدا صحبت شده است و علامه مجلسی فرموده‌اند: «که کل سوره جمعه در رابطه با نماز جمعه است.»

ه. نماز شب(سوره مزمل آیه 20): « إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنى‏ مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذینَ مَعَکَ وَ اللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتابَ عَلَیْکُمْ فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضى‏ وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ»که پیامبریک سوم از شب را عبادت می کردند ودر آخر آیه می فرماید:« أَقیمُوا الصَّلاةَ ...» که اینجا بحث نماز شب را بیان کرده است . آیات دیگری هم از نماز شب بیان شده و ناظر به آن است ولی از لفظ «صلاۀ» نیست.

 ی. نماز طواف( آیه 125سوره بقره):« وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ».


9. آیاتی که به بیان برخی از احکام نماز پرداخته است:

الف. اشاره به اوقات نماز :
سوره مبارکه هود آیه 114 :« وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْرى‏ لِلذَّاکِرینَ» نماز در دو طرف روز (صبح و مغرب) و عشاء اشاره دارد و عبارت «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ »اشاره به این است که نماز اثر کارهای زشت را از بین می‌برد و نظیر تفهمی«عن‌ الفحشا والمنکر» است. عنددلوک الشمس.  سوره اسراء آیه 78 : « أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُودا» نماز ظهر (دلوک شمس)، فاصله زوال خورشید (عصرو مغرب و عشا) و « قُرْآنَ الْفَجْرِ » عطف است بر الصلاة که نماز صبح است .در روایت حضرت مزمت کرده‌اند کسانی را که نماز صبح را وقتی می‌خوانند که ستاره در آسمان نیست.

از آیات قرآن چند دسته فرشته به دست می آید:
ــ      «اله معقبات» (سوره رعد آیه11 ): « لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وال‏ »
ــ     هرکس تعقیب کننده ای است که «یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ».
ــ      «رقیب عتید» ( مراقب آماده است ).
ــ      «بایدی سَفره» که حاملان وحی هستند.
و در روایات نیز گاهی 10 فرشته برای انسان ترسیم شده است. کتاب‌های آقای رجالی تهرانی درباره این موضوع نوشته‌های خوبی دارند.

سوره نور آیه 58 : « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ وَ الَّذینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاۀ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلى‏ بَعْضٍ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیم‏»«عبدها و کنیزهای شما و فرزندان که به بلوغ نرسیده‌اند نبایند « مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ » و آن موقعی که لباسهایتان را در می آورید و من بعد « صَلاۀ الْعِشاءِ.»

ب. کیفیت وضو و غسل و تیمم و برخی از احکام آنها:
آیه 43سور نساء: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکارى‏ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلاَّ عابِری سَبیلٍ حَتَّى‏ تَغْتَسِلُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضى‏ أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدیکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُور » یعنی تا زما نی که جنب هستید نزدیک نماز نشوید.

سوره مائده آیه 6 :« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضى‏ أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدیکُمْ مِنْهُ ما یُریدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُریدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون‏»بحث وضو و غسل و تیمم و کیفیت آن و بعضی از موارد تیمم بیان شده است .

ج.اشاره به قبله و مسجد.  
سوره بقره آیه144:« قَدْ نَرى‏ تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُون‏ » از 142 تا150سوره بقره آیات قبله بیان شده است.          
در سوره توبه108واژه صلاۀ وجود ندارد، ولی در رابطه با نماز« لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ » است و اشاره به مسجد دارد: « لا تَقُمْ فیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى‏ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فیهِ فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرین‏»

10. آیاتی که می‌فرماید برداشته شدن توبیخ از مشرکان و پذیرفتن ایشان به جمع مومنان را پس از توبه، به نماز گزاردن آن‌ها منوط می‌کند.
الف. سوره توبه 5آیه :« فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبیلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیم‏»« بکشید هر جا دست به آنها پیدا کردید و در هر کمین گاه به کمین آنها بنشیند اما اگر توبه کردند و نماز خواندند و زکات پرداختند آنها را رها کنید.»
ب. آیه 11سوره توبه :« فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ وَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ  یَعْلَمُون‏»

11.آیاتی که به استعانت نماز فرمان می دهند:
الف.سوره بقره آیه 153: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرین» بالای صد مورد بحث صبر و جایگاه آن در قرآن آمده است.
ب.سوره بقره 45آیه: « وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعین‏ّّّ»

12.آیاتی که با توجه دادن به اهمیت نماز ، سایرامور را تنظیم می کند:
الف. سوره مائده آیات 57و58:« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ (57)وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ (58)» «کسانی که دین شما را مسخره می گیرند از کفار ، آنها را دوست خود قرار ندهید زیرا وقتی بحث نماز را مطرح می کنید نماز را مسخره می کنند.»وخدا می‌فرمایند کفار را اولیاء و دوست خود قرار ندهید، زیرا نماز را مسخره می کنند؛ یعنی با کسی که نماز را مسخره می کند رابطه صمیمی نداشته باشید و این معیار است و فرقی بین کافر و غیر کافر نیست .

ب. آیات 90و91 سوره مائده :« وَ قالَ الْمَلَأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْباً إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ (90)فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فی‏ دارِهِمْ جاثِمینَ (91)»نهی از خمر و میسر مطرح است، زیرا خوردن شراب غیر از اینکه کینه توزی بر شما می‌آورد، شما را از یاد خدا و از نماز باز می دارد، آیا دست بر می‌دارید.
ج. سوره نساء  آیه142 درتوصیف منافقین می فرماید : « إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى‏ یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلا»«خدا دارد آنها را فریب می دهد وحال آنکه فکر می کنند خدا را دارند فریب می دهند.»چه بسا خدا به شخصی که گناه می کند نعمت می دهد و این مکر خداست .منافقین وقتی نماز می خوانند کسل هستند و به مردم عمل خود را نشان می دهند و یاد خدا برای دنیاست.

د. سوره مائده آیه 106 : :« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصیبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَری بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى‏ وَ لا نَکْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمینَ»شهادت شما موقع  مرگ در وصیت نامه 2نفر است ، ( اگر در مسافرت قرار گرفتند و در حین سفر دچار مرگ شدید 2 نفر را شاهد بگیرید برای وصیت نامه ، اما موقعیتی بگیرید که شاهدان به عدالت سخن بگویند و اینها را نگه دارید ، بعد از نماز و اینها به خدا قسم بخورند : به عبارت دیگر شهادت آنها که وصیت نامه را دیده اند و شنیده اند بعد از  نماز از آنها بخواهید که حرف خود را بزنند یعنی زمینه دروغ را ازبین می برد.

مرکز تخصصی نماز
استاد کفیل



بررسی آیات و روایات نماز [2]

13. آیاتی که منافقین را کسل نماز معرفی می‌کند و این‌ها هم در مورد خدا و هم در مواجهه با مردم کم کاری می‌کنند.
الف. سوره نساء آیه 142:« إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى‏ یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلا»«اینها با خدا خدعه می‌کنند و کسی خدا را نمی‌تواند فریب دهد و خدا این‌ها را فریب می‌دهد و منافقین وقتی نماز می‌خوانند چون ایمان کامل ندارند به صورت کسل نماز می‌خوانند.»
ب.سوره توبه آیه 54 : « وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَ هُمْ کُسالى‏ وَ لا یُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ کارِهُون‏»اگر انفاق هم می کنندباکراهت است.

14. آیاتی که برای انجام برخی از امور حساس، زمان بعد از نماز را معرفی می‌کنند:
سوره مائده آیه106:« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصیبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَری بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى‏ وَ لا نَکْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمینَ»«شهادت بین شما وقتی در آستانه مرگ رسید 2نفر است که عادل باشند و مسلمان و یا دو نفر باشند از غیر خودتان، اگر مسافرت کردید و در مسافرت در آستانه مرگ قرار گرفتید، و اگر شک کردید نسبت به شهادت آنها ، بعد از نماز اینها را حبس می کنید و بعد از نماز احضار کنید و قسم به خدا بخورند که ما در مقابل این قسم پولی و بهره دنیوی نمی‌خواهیم ولو اینکه برای آن کسی که الان داریم براو قسم می‌خوریم از خاندان ما باشد.»

15. آیاتی که نماز گزاردن را پس از عنایت خداوند توصیه کرده است. (به عبارت دیگر بعد از اینکه نعمتی به شما رسید نماز بخوانید ):
سوره کوثرآیات 1و 2 :« إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ (1)فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ (2)» و پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) به امیرالمومنین علی (علیه السلام) حالت دست بلند کردن و «الله اکبر» گفتن را سفارش فرموده‌اند و بعضی هم مراد از «انحر» را می‌فرمایند:«شتر قربانی کن و انفاق کن.» (حدیث 29 ازکتاب چهل حدیث امام خمینی (ره))
16.  آیاتی که از عنایات خاص خداوند به برخی از بندگان درحال نماز خبر می‌دهد :
سوره آل عمران آیه 39: در داستان حضرت زکریا « فَنادَتْهُ الْمَلائِکَةُ وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى‏ مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحی»«ملائکه او را ندا دادند در حالی که نمازمی خواند که خداوند بشارت دادند که فرزند یحیی به تو عنایت می‌شود.»عنایت ویژه به این پیامبر که این‌قدر بچه دوست داشته است، درحال نماز بوده است .
ــــ  نمازها قیام داشته است و این در جمع بندی ها به دست می آید که در سایر امتهای قبلی ، قیام در نماز مساله مهم است.  

17 . آیاتی که از لزوم اخلاص در همه شئون و از جمله درحال نماز خبر داده‌اند:
سوره انعام آیه 162:«قُلْ إِنَّ صَلاتی‏ وَ نُسُکی‏ وَ مَحْیایَ وَ مَماتی‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین‏» « بگوکه نماز و قربانی کردنم و زندگیم و مرگم برایم خداست ، یعنی همیشه برای خدا باش تا زمانی  که مردی.» در کنار واژه صلاة، قنوت، قیام، قعودو..... وجود دارد و لذا سعی می‌کنیم که تک تک واژه‌ها به طور کلی بررسی شود .

·  آیاتی که مشتمل بر واژه قیام است :
آیاتی که «قیام» همراه با «صلاة» بود بسیار زیاد است و لذا در این بخش قیام‌هائی که از آنها صلاة را می خواهیم استفاده کنیم، بیان می‌شود؛ به عبارت دیگر قیام منهای صلاة ولی افاده نماز را دارند.(تنها مواردی را ذکر می کنیم که واژه قیام در مورد نماز به کار رفته نه همراه با واژه صلاة)
1. آیاتی که مکلفین به نماز گزاردن در هر مسجدی توصیه می کند:
سوره اعراف آیه 29 :« قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَ أَقیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُون‏»

2. آیاتی که ناظر به نماز شب و اهمیت آن است:
الف. سوره طورآیه48:« وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حینَ تَقُومُ»(البته «حینَ تَقُومُ» ناظر به نماز است ولیکن آیا ناظر به خصوص نماز شب است یا نماز ظهر یا مطلق نمازها اختلاف است.)
ب. سوره مزمل آیات 1تا4:« یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ (1)قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً (2)نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً (3)أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً (4)»«ای در جامه پیچیده، بایست و قیام کن در شب به جز اندکی را که می‌خوابی و یا کم کن از نصف اندکی را یعنی یک سوم از شب را شب زنده‌داری کن.»و در آیاتی دیگر خداوند می‌فرمایند: که بعضی از مومنین هم این کار را می‌کنند .
ج. سوره زمرآیه 9: « أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب‏» آیا کسی که او در حال قنوت و تسلیم است در لحظه‌های شب، در حالی که سجده می‌کند و قیام    می‌کند ( یعنی نماز می‌خواند ) از آخرت حذر دارد و به امید پروردگارش امیدوار است ، مانند کسی است که اینگونه کارها را نمی کند؟ و خداوند می‌فرمایند: آیا مساوی است کسانی که این را می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند و این را اولوالالباب می‌دانند . (حذف مفعول از باب عمومیت است.)

3. آیاتی که از مأموریت پیامبر بزرگ خدا حضرت ابراهیم(علیه السلام) برای آماده سازی مکان نماز خبر می‌دهد.
سوره حج 26آیه: « وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بی‏ شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْقائِمینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ»

· بخش سوم : آیات مشتمل بر رکوع وسجود
امام حسین (علیه السلام) برای نماز، قرائت قرآن و دعا در شب  عاشورا مهلت گرفتند.
1. توصیه به نماز گذاردن در مکان ویژه و با عظمت(مقام ابراهیم):
سوره‌ی بقره، آیه125: ... وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُود.
شبیه این آیه را در بحث قیام هم داشتیم، در: سوره‌ی حج، آیه26: وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بی‏ شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْقائِمینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُود.

2. توصیه به نماز گذاردن پس از عنایت خاص خداوند:
سوره‌ی آل‌عمران، آیات 42 و 43:نسبت به حضرت مریم(سلام‌الله‌علیها) داریم که فرموده است و حضرت مریم را به زنان عصر خود برگزیده و فرمود: وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمینَ(42) یا مَرْیَمُ اقْنُتی‏ لِرَبِّکِ وَ اسْجُدی وَ ارْکَعی‏ مَعَ الرَّاکِعین(43)‏.

3. ذکر نماز به عنوان یکی از اوصاف بهشتیان(مدح با عنوان رکوع و سجده):
سوره‌ی توبه، آیات111و112: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ (111). مؤمنین که جانشان را می‌خرد، ویژگیهای آن‌ها عبارت است از: التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ[1] الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ (112).

4. توصیه به نماز و عبادت و انجام خیر برای رسیدن به فلاح:
سوره‌ی حج، آیه‌ی77: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (77).

5. بیان جایگاه ویژه نماز در جامعه نبوی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)
(نشان دادن عصر پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)):
سوره‌ی فتح، آیه‌ی29:مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سیماهُمْ فی‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً. در این آیه چهره‌ی جامعه‌ی نبوی و همچنین عبادت و عظمت مؤمنین نیز بیان شده است؛

پیامبر رسول خداست و کسانی که با ایشان هستند، نسبت به کفار سخت هستند و نسبت به کفار سخت‌گیر هستند و این‌ها را راکع و ساجد می‌بینی و دنبال فضل و خشنودی خداوند هستند و علامت این‌ها در چهره‌هایشان است که آن اثر سجده است و حال اینها است که در کتاب تورات آمده است و مَثَلِ این مؤمنین در انجیل آمده که اینها جوانه زده‌اند و محکم شده‌اند و بعد قوی شده و بر ساقه‌های خودش راست ایستاده است به گونه‌ای که کشاورزان را شگفت‌زده کرده تا کفار را ناراحت کند و لَجِ آن‌ها را در بیاورد. پس خداوند در مجموع عبادات جامعه‌ی نبوی، دست روی نماز گذاشته است و این آیه در خور توجّه است.

6. مذمّت تارکین نماز:
اهل کتاب که به دین گرایش پیدا نکردند و اهل نماز نشدند، خداوند آن‌ها را مذمت کرده است.
سوره‌ی مرسلات، آیه‌ی48: وَ إِذا قیلَ لَهُمُ ارْکَعُوا لا یَرْکَعُون «وقتی گفته می‌شود که رکوع کنید، رکوع نمی‌کنند».

7. توصیه به نمازبا تعبیر رکوع:
سوره‌ی بقره، آیه‌ی43: وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ که خطاب «أَقیمُوا» به اهل کتاب است؛ و همچنین «ارْکَعُوا مَعَ» یعنی هم نماز بخوانید و هم اینکه آن را با جماعت بخوانید.واژه‌های ذکر، قنوت، تهجد در مورد نماز است که در قرآن به صورت مستقل آمده است.

ــ بخش چهارم
· آیه‌ای که در آن لفظ تهجد آمده است.
سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء، آیه‌ی79: وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً. و همچنین آیه‌ی قبل از آن: أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً. که «نافِلَةً لَکَ»، صفت است برای موصوف محذوف؛ و این آیه نماز شب را بر پیامبر واجب نموده است.

اهتمام به نماز
بحث نماز را در دهه‌ی محرم، اینگونه می‌توان بیان کرد:
1. وقتی که امام‌حسین(علیه‌السّلام)، در شب عاشورا برای زنده ماندن فرصت کردند، تعلیل آن بزرگوار این بود که، خدا می‌داند انّی احبّ‌ الصلاة له و قراءة القرآن و الدعاءَ و الاستغفار؛ و این چهار امر ، امری است که مربوط به روستا و شهر و دیروز و امروز ندارد[2] .
2. زیارت عاشورا.

از پیام‌های اصلی زیارت عاشورا :
·  تولی؛ سلام‌های زیارت
· تبری؛ لعن‌های زیارت و گروه‌های مختلف(مُمَهِّدین، اَسَّسَت اَساسَ الظُّلم)
· انتظار؛ در دو قسمت از زیارت عاشورا می‌گوییم و از خدا درخواست می‌کنیم که همراه امام هُدی باشیم و دیگری هم مَع امام منصور من اهل بیت محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم).

دو ویژگی حزب‌الله در قرآن، تولی و تبری آن است.به ویژگی تولی، در سوره‌ی مبارکه‌ی مائده، آیه‌ی 56 اشاره شده است: وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون. آیه‌ی آخرِ(آیه‌ی22) سوره‌ی مجادله نیز به تبری، یعنی عدم تولی دشمنان خدا اشاره می‌کند:لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فی‏ قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُون. روز قیامت خدا از کسی سؤال می‌کند که کار تو چه بوده است؟ می‌گوید: من زاهد بودم. خطاب می‌رسد که کار تو راحت بوده است؛ و لذا می‌گوید: خدایا من به تو توجه داشتم. خطاب می‌رسد آیا شده بود که کسی را در دنیا به خاطر من دوست داشته باشی، که این دلیل بر تولی است.اما زُهدُک فی الدنیا فتعجلک الراحله[3] و باز در روایت است که کسی که نمی‌تواند به زیارت ما بیاید، پس دوستداران ما را زیارت کند که ثواب زیارت ما را بر او می‌نویسند و کسی که قدرت بر صله و کمک به ما را ندارد، شیعیان ما را صله کند.[4] ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المومنین لا تبرد ابدا.

مقایسه‌ای بین جامعه‌ی مهدوی(عج) و حکومت دینی در عصر غیبت
جامعه مهدوی شش ویژگی دارد که حاصل آن این است که این جامعه خواستنی است و سطح توقع در عصر غیبت خیلی متفاوت با زمان حضور است و لذا توقع در عصر مهدوی همانند خورشید ، ولی در عصر غیبت مثل لامپ صَد وات است؛ و لذا نباید توقعات دوران مهدوی را در جامعه‌ی الان داشته باشیم، و نباید جامعه فعلی را کم ارزش بدانیم.

ویژگی‌های جامعه مهدوی
1. رهبری امام معصوم
2. قوانین برآمده از دین
3. کارگزاران صد در صد شایسته
4. علم پیشرفته
5. جهانی بودن (تبأ الله به قسطاً و عدلاً)
6. عقل کامل (السلام علی العلم المصبوب)

شیخ بهایی که قطره‌ای از علوم را داشت، حمامی را در اصفهان ساخت که با یک شمع گرم می‌شود؛ پس ایشان با علم ناچیزش این کار را کرد، حال تصور کنید که امام با آن علم گسترده چه می‌کنند. وقتی امام حرف می‌زنند دیگر شورای امنیت در کار نیست. اما در عصر غیبت رهبر غیرمعصوم است ولی عادل است و اگر علم گسترده‌ی امام را ندارد، لااقل فقیه است. قوانینِ در زمان غیبت برآمده، می‌گوید، مخالف با دین نباشد، ولی نمی‌گوید موافق دین باشد. در عصر غیبت کارگزاران گزینش شده از جامعه هستند و ممکن است که صد در صد شایسته نباشند.


ــ بخش پنجم:
بررسی آیات مشتمل بر واژه‌ی ذِکر که یا ناظر بر نماز است و یا نماز یکی از مصادیق بارز آن است.
1. آیه‌ی152 سوره‌ی بقره: فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لی‏ وَ لا تَکْفُرُون‏.
·  نمازگذار مورد توجه خاص حق است.
درمقابل، در سوره توبه، آیه‌ی67 به اینکه شخص بی‌نماز مورد نسیان حق است، اشاره شده است. الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَ.

2. سوره اعراف، آیه‌ی205: وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی‏ نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلینَ.«پروردگارت را یاد کن در نزد خودت با حالت تضرع و ترس و نه با صدای بلند، بامدادان و شامگاهان، و از غافلان نباش»
·  نماز در همه‌ی حالات و اوقات مطلوب است، خصوصاً در بامدادان و شامگاهان، زیرا که در بامداد و شامگاه خیلی‌ها از خداوند غافلند.

3. سوره انفال، آیه‌ی2: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُون‏. مؤمنان کسانی هستند که زمانی که خداوند یاد شود، دلهایشان هراسان می‌شود؛ البته خداوند محبوبِ محتشم است یعنی خداوند جمال و جلال دارد؛ یعنی هم به واسطه جمال او رئوف است و هم به واسطه جلال صاحب شوکت و قدرت است. یعنی در عین حال که تکیه‌گاه است، در عین حال باید ترسید به خاطر شوکت و جلالت او.

·  یاد خداوند و نماز موجب می‌شود که مؤمنان دلهایشان هراسان باشد.

4. سوره انفال، آیه‌ی45: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون. وقتی با لشکری برخورد کردید، پایداری داشته باشید و بسیار خدا را یاد کنید تا به فلاح و رستگاری برسید.
·  در درگیری با دشمن یاد خدا و نماز کارساز است و یاد خدا و نماز موجب فلاح است.
·  در برخورد با دشمن علاوه بر پایداری، یاد خداوند و نماز لازم است.
·  در برخورد با دشمن و یا در سختی‌ها و مشکلات، پایداری و یاد فراوان خداوند لازم است.
·  پایداری و یاد فراوان خداوند موجب و زمینه‌ی رستگاری را فراهم می‌کند.
·  لزوم یاد خداوند در برخورد با دشمن.

5. سوره رعد، آیه‌ی28: الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.البته باید سوره‌ی رعد،آیه‌ی27 را هم به آن توجه داشت: وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ.
·  نماز موجب آرامش است.

6. سوره کهف، آیه‌ی28: وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطا. خودت را با این‌ها صبر بده و ملازم و همنشین این افراد باش و این سختی را به خود بخر، با کسانی که پروردگارشان را می‌خوانند و برای خدا کاری می‌کنند و انگیزه‌ی الهی دارند و چشمت را از این‌ها تجاوز نده و نظر از این‌ها بر مدار و تو جهت را این‌ها نگیر که اراده کنی زینَةَ الْحَیاة دنیا را، و مبادا اطاعت کنی کسی را که هوای نفس او را احاطه کرده و مبادا اطاعت کنی کسانی را که دلشان را از یاد خود غافل کرده‌ایم و این‌ها از مدار حق خارج شده‌اند.البته این را خداوند به پیامبر فرموده که شما ای مؤمنین بشنوید؛ یعنی به قول معروف و بلا‌تشبیه انسان به در می‌گوید تا دیوار بشنود.

·  لزوم قطع ارتباط با بی‌نمازان و لزوم همراهی با صاحبانِ انگیزه‌ی الهی و از جمله نمازگزاران؛ و حرف بی‌نماز را محور قرار ندهیم و مورد تبعیت قرار نگیرد.
امام‌ سجاد(علیه‌السّلام): اللهم صل علی محمد و آل محمد و اجعلنی ممّن:
.    یُدیمُ ذِکرَک: دائم‌الذِکرند که ذکر اعم است و اخص آن نماز است.
.    و لا ینقض عهدَک: عهد‌شکن نیستند و مصداق به جای آوری عهد نماز است.
.    و لا یَغفُلُ عن شکرک: از شکر کردن غافل نیستند و نماز سپاسگذاری از خداست.
.    و لا یَستَخِفُّ بِامرک: امر خدا را سبک نمی‌شمارند و مهم‌ترین امر خدا در مورد نماز است.

7. سوره‌ی طه، آیات33و34: حضرت موسی(علیه‌السّلام) درخواست می‌کنند که هارون را با ایشان همراه کند؛ در ادامه می‌فرماید: اشْدُدْ بِهِ أَزْری(31)  وَ أَشْرِکْهُ فی‏ أَمْری(32)  کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثیراً(33)  وَ نَذْکُرَکَ کَثیراً(34). درخواست همراهی که می‌کنند می‌گوید تا یاد و تسبیح تو فراوان شود. هدف حضرت موسی(علیه‌السّلام) و منظور از همراهی این است که که خدا را از هر عیبی منزّه بداند و یادخدا  فراوان گردد.
·  افزایش یاد خداوند و نماز از اهداف اساسی رسالت است.
·  تحقق فراوان یاد و بسیار به یاد خدا بودن و از جمله نماز از اهداف بعثت است.
·  اهمیت یاد خدا آنقدر زیاد است که برای این کار درخواست معین می‌کنند.
·  مطلوبیت درخواست معین برای تحقق افزایش یاد خداوند.

8. سوره‌ی طه، آیه‌ی42: اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ بِآیاتی‏ وَ لا تَنِیا فی‏ ذِکْری. خداوند یادآوری می‌فرماید که «تو با برادرت بروی برای رسالت و حالت سستی در ذکر من نداشته باشید.»
·  لزوم پرهیز از سستی در یاد خداوندِ متعال و نماز.
·  تبلیغ دین خدا با سستی در یاد او ممکن نیست.
·  لزوم اعراض مُبَلَّغ در سستی از یاد خدا.

 9. سوره‌ی طه، آیه‌ی124: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى.
·  تأثیر یاد خدا و نماز در سعادت دنیا و آخرت و تأثیر بی‌توجهی به نماز در دنیا و آخرت؛ و لذا ممکن نیست کسی با خدا باشد و زندگی تنگی داشته باشد.
·  کسی که از نماز دور است ممکن است است آسایش داشته باشد، ولی آرامش ندارد.
·  اعراض از یاد خدا و نماز خسارت دنیا و آخرت را به همراه دارد که زندگی دنیوی را تنگ می‌کند و بینایی اُخروی را می‌گیرد. شخص بی‌نماز در روز قیامت قطعاً کور است.

شبهه: مگر مهم این نیست که ما به خدا حس داشته باشیم و لذا موسیقی آرام به من بیشتر یاد خدا می‌دهد و نماز تأثیری در حال من ندارد.
جواب: امام کاظم(علیه‌السّلام) فرمودند:« مَن عَمِل فی بِدعَةٍ خَلَّاهُ الشیطانُ و العِبادةَ و القی علیه الخشوع و البُکاء»« اگر کسی افتاد در عملی که خدا نفرموده باشد، حتی مانند نماز تراویح، شیطان او را با عبادت تنها می‌گذارد و مانع عبادت او نمی‌شود و شیطان القاء می‌کند بر او حالت خشوع و گریه را.»[5]و لذا چون خداوند موسیقی را بد می‌داند شیطان با افراد موسیقی‌دان کاری ندارد،چرا که کارش اشتباه است و نیازی به زحمت شیطان نیست. خداوند فرموده است:«انی اُحِبُّ اَن اُطاع مِن حیثُ اُرید»[6]؛ یعنی من دوست دارم اطاعت شوم از راهی که دوست دارم، نه هر راهی که شما دوست داشته باشید

اساس اعمال:
· معرفت
· عشق
· اخلاص
· دوام
و باید توجه داشت که بعضی از سُفره‌هایی که برای امام‌حسین(علیه‌السّلام) توسط افرادِ بی‌ایمانی پهن می‌شود، روپوشانی برای گناهان و کَرده‌های یکسال گذشته است و شاید امام‌حسین(علیه‌السّلام) این را قبول نداشته باشد، چرا که شرط عبادت، چهار نکته‌ی بالاست و اگر کسی شیعه بمیرد یقیناً اهل بهشت است؛ ولی باید توجه داشت که نماز مسئله‌ای است که انسان را عاقبت به خیر می‌کند و باید متوجه بود که اگر کسی گناهکار باشد، معلوم نیست با ولایت امیر‌المؤمنین بمیرد. امام‌صادق(علیه‌السّلام) به ابوبصیر فرمودند:«هَل سَرَرتُکَ...»[7]

· روایات دو گونه است:
1. روایات اهل‌بیت در مقابل دشمنان؛ که به شدت از شیعیان خود حمایت فرموده‌اند.
2. روایات اهل‌بیت در مقابل دوستان؛ که به شدت می‌فرمایند از شیعیان ما نیست کسی که در شهری زندگی کند که صد‌هزار نفر زندگی می‌کنند و کسی از لحاظ تقوی بهتر از او وجود داشته باشد.

·  شخصی خدمت حضرت‌امام‌سجاد(علیه‌السّلام) رسید و گفت، شما را خیلی دوست دارم. «قال رَجلٌ لِعَلی‌بن‌الحسین: انّی احِبُّکَ فی الله حُبَّاً شدیداً. فقال علیه‌السّلام: اللهم انّی اعوذُ بک اَن اُحَبَّ فیک و انتَ لی مُبغِض.» خدایا به تو پناه می‌برم از اینکه به خاطر تو مورد محبت واقع شوم و حال آنکه تو نسنت به من بنده، مبغض باشی.»[8]

10. سوره‌ی طه، آیه‌ی124: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى «و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور مى‏کنیم‏.»

11. سوره‌ی جن، آیه‌ی17: لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذاباً صَعَداً «هر کس از یاد خدا و نماز اعراض کند خداوند او را در عذاب رو به افزایش قرار می‌دهد.»

عقوبت‌های اعراض از یاد خدا و نماز (برای آیات فوق):
1. معیشت تنگ.
2. ابتلای به عذاب سخت و شدید.

12. سوره‌ی زخرف، آیات36 و37: وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ(36)  وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ(37) «کسی که نسبت به ذکر خدا حالت کوری پیدا کند و بی توجه شد، فراهم می‌کنیم برای او شیطانی که همنشین او خواهد بود(36) و این شیاطین، انسان را از راه باز می‌دارند، در حالی که فکر می‌کنند هدایت شده‌اند(37)»

3. اعراض از یاد خدا انسان را همنشین شیطان و بالعکس می‌کند.
    کار خود کن کار بیگانه مکن                      در زمین دیگران خانه مکن
    کیست بیگـانه؟ تن خاکیِ ‌تو                     کز برای توست غـمناکی تو

· اعراض از یاد خدا و نماز باعث همنشینی شیطان می‌شود و انسان را دچار توهم می‌کند. خداوند اضلال ابتدایی ندارد ولی اضلال کیفری دارد، یعنی به خاطر معصیت زیاد او را گمراه‌تر می‌کند. خداوند هدایت ابتدایی دارد که شامل تکوینی[9]، فطری[10]، تشریعی می‌شود؛ و هم هدایت پاداشی دارد؛ وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُم[‏[11]«کسانی که هدایت را یافتند به پاداش این است که هدایت را قبول کردند، ما به آن‌ها تقوا را هدیه می‌دهیم.»

13. سوره‌ی نجم، آیات29 و30: فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاةَ الدُّنْیا(29) ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى‏(30) «حال که چنین است از کسى که از یاد ما روى مى‏گرداند و جز زندگى مادى دنیا را نمى‏طلبد، اعراض کن(29)این آخرین حدّ آگاهى آنهاست؛ پروردگار تو کسانى را که از راه او گمراه شده‏اند بهتر مى‏شناسد، و (همچنین) هدایت‏یافتگان را از همه بهتر مى‏شناسد(30)»
· تولی از ذکر ما مثل اعراض از یاد ماست.
· اعراض از یاد خدا باعث می‌شود که خدا به ولیِّ خودش مثل پیامبر می‌فرماید از این شخص اعراض و دوری کن.

4. اعراض از یاد خدا و نماز موجب اعراض ولیّ خدا از انسان می‌شود. ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ« بگذار آنها بخورند، و بهره گیرند، و آرزوها آنان را غافل سازد؛ ولى بزودى خواهند فهمید»[12]مدیر عالَم (خدا) به معلِّم (پیامبر) می‌فرماید او را رها کن.

14. سوره‌ی منافقون، آیه9: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون‏ «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانى که چنین کنند، زیانکارانند.»

5. کسانی که اعراض از یا خدا می‌کنند، انسان را خسارت زده می‌کند.
عنوان: اعراض از یاد خدا انسان را خسارت زده می کند.

15. سوره‌ی زمر، آیه22: أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فی‏ ضَلالٍ مُبین.(مبتدا که خبرش به قرینه حذف شده است.)(کَمَن قَسَت قلوبهم مِن ذکر الله)«آیا کسی که خداوند دل او را برای پذیرش اسلام گشود و برخوردار از نور الهی است، مثل کسی است در ضلالٍ‌مبین است، وای بر کسانی که دلهایشان سخت شده از ذکر خدا به خاطر اعراض از یاد خدا»

· در این آیه مِن به معنای عَن است بنا بر قول بعضی و البته بعضی هم گفته‌اند مِن به معنای خودش است و معنایش این است که اینها آنقدر دور از خدا می‌شوند که حتی هنگام شنیدن یاد خدا، احساس اشمئزار از یاد خدا می‌کنند.
· کسی از یاد خدا و نماز اعراض کند، سینه‌اش برای دریافت معارف حَقّه تنگ می‌شود.
. کسی که از یاد خدا غافل می‌شود، سینه‌اش تنگ می‌شود.
· غافلان از یاد خدا مبتلا به ویل و ضلال هستند.

عوامل و زمینه‌های بی‌توجهی به یاد خدا و نماز.
· سوره‌ی مبارکه‌ی مجادله، آیه19: اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُون.

1. یکی از عوامل شیطان است که انسان را از یاد خدا دور می‌کند.
· سوره‌ی حدید، آیه16: أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون‏.

2. دوری از حجت خدا می‌تواند زمینه‌ سازی برای قساوت قلب باشد و همچنین بهره‌مندی طولانی از امکانات مادی(ثروت، قدرت، سلامتی)، یعنی وقتی این موارد را داشته باشد کمتر سراغ خدا می‌رود؛ به عبارت دیگر قساوت قلبی که ناشی از بهره‌مندی طولانی از امکانات و یا فاصله بین دو حجت الهی، می‌تواند باعث شود که روحیه‌ی بی‌توجهی پیدا کند.
· سوره‌ی فرقان، آیه18: قالُوا سُبْحانَکَ ما کانَ یَنْبَغی‏ لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِکَ مِنْ أَوْلِیاءَ وَ لکِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّکْرَ وَ کانُوا قَوْماً بُورا. « (در پاسخ) مى‏گویند: «منزّهى تو! براى ما شایسته نبود که غیر از تو اولیایى برگزینیم، ولى آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودى تا اینکه (به جاى شکر نعمت) یاد تو را فراموش کردند و تباه و هلاک شدند.»

· سوره‌ی مبارکه‌ی فرقان، آیات 27تا29: وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً (27) یا وَیْلَتى‏ لَیْتَنی‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً (28) لَقَدْ أَضَلَّنی‏ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی‏ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً (29).«روزی که ظالم دو دستش را گاز می‌گیرد و می‌گوید ای کاش همراه پیامبر راهی را برگزیده بودم(27) ای کاش  فلانی را دوست خود نگرفته بودم(28) به تحقیق او مرا از یاد خدا باز داشت بعد از آنکه حق به سراغ من آمده  بود و شیطان همیشه خوار کننده‌ی انسان بوده است(29)»مصداق روشن «ذِّکْر»، امیرالمؤمنین است و مصداق بارز فلان، خلیفه‌ دوم که عمر(لعنت‌الله‌علیه) است.

3. رفیق و دوست ناباب.
· سوره‌ی مبارکه‌ی نور، آیه‌ی 36و37: فی‏ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ(36) رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (37) در این آیه دو آیه ولایت و نماز با هم گره خورده، شده است؛ چرا که آدرس «فی‏ بُیُوتٍ»، اهل‌بیت(علیهم‌السّلام) هستند.

4. تجارت و بیع: یعنی تجارت و بیع این قابلیت را دارد که انسان را از یاد خدا و نماز غافل نماید.
· سوره‌ی منافقون، آیه‌ی9: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون.

5. مال و فرزندان.

ــ خداوند دفاع را، برای حفظ نماز قرار داده است.

ــ حفظ مراکز مذهب و نماز، از فلسفه‌های نماز است.
·     سوره‌ی مبارکه‌ی‌ حج، آیه‌ی40: الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیز. اگر خداوند مردم را با همدیگر دفع نمی‌کرد، قطعاً صومعه‌ها و کنیسه‌ها و نمازها و مساجد ویران می‌شد.( و لذا اگر خداوند دفاع را قرار نمی‌داد، مراکز عبادت و مذهبی از بین می‌رفت.)؛ یعنی افراد بعضی مواقع از بین بروند تا پایگاه دین باقی بماند.

ــ مسخره کردن مؤمن، زمینه‌ی فراموشی یاد خداست.
·     سوره‌ی مبارکه‌ی‌ مؤمنون، آیات 109و110: إِنَّهُ کانَ فَریقٌ مِنْ عِبادی یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمینَ (109)فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِیًّا حَتَّى أَنْسَوْکُمْ ذِکْری وَ کُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ (110) شما بندگان شایسته مرا مسخره کردید و لذا شما به جای اینکه به یاد من باشید در صدد مسخره کردن بندگان مؤمن من برآمدید.

6. مسخره کردن مؤمنان می‌تواند عاملی باشد تا لذت یاد خدا و نماز از او گرفته شود.

ـــ محورهای اساسی مطرح شده در آیات نماز را می توان در امور مذکور خلاصه نمود:
1. بیان اهمیت نماز و جایگاه آن با:
الف) توصیه به اصل نماز و برگزار نمودن آن
ب) ذکر نماز به عنوان ویژگی برگزیدگان و شایستگان و مورد توصیه آنان
ج) اشاره به وجود نماز در ادیان های مختلف الهی
· نماز عبادتی مستمر، مشتمل بر قیام و رکوع و سجده و برخوردار از ذکر است و این در کل ادیان جریان دارد.ماهیت نماز در دین اسلام سوره مبارکه حمد و بخشی دیگر از قرآن و تسبیحات اربعه میباشد.
· سوره حمد به عنوان سرود بندگی است و لذا بایدهمه سوره ها تفاوت دارد ولذا در سوره حمد اززبان بندگان «ایاک نعبد» و امثالهم آمده و در ضمن کلمه «قُل» هم ندارد، برخلاف سوره های ناس و فلق.
· خداوند سوره حمد را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) عطا فرمود، که به پیامبران قبلی عطا نفرموده است.   

د) ذکر نماز به عنوان اولین ویژگی حکومت صالحان
و) بیان آثار و برکات نماز
ه) بیان عواقب و پیامدهای سوء بی‌توجهی به نماز و سستی در آن و اعراض از آن
ح) تنظیم امور به واسطه نماز
ر) توصیه به نماز بعد از عنایت خاص

2. بیان عوامل بازدارنده از نماز و یاد خدا
3. اشاره به نمازهای خاص (یعنی یومیه، خوف، مسافر)
4. بیان برخی از احکام و مسائل مربوط به نماز (وقت نماز، مکان نماز، جهت نماز، شرایط نماز مثل«وضو،  غسل، تیمم»)
در قرآن بیشترین تأکید در مورد نماز نسبت به مواردی بود که ذکر شد. در امور مجبوریم تفکیک قائل شویم تا هر قسمتی به حساب آن به صورت دقیق رسیدگی شود، ولی برای بیان باید آن ها در کنار همدیگر قرار دهیم  و لذا امور نماز به صورت مستقل در قرآن نیست و همچنین بقیه احکام همه به صورت زیبا و با بیان روانشناسی مطرح شده است.

ـــ شیوه بیان احکام نماز
رساله های علمیه فاقد برخورداری از ادبیات تبلیغ می باشند، زیرا که دغدغه مراجع استنباط احکام بوده و در این بین از الفاظ زیبا استفاده نشده است. بنابراین رساله ها برای بیان مردم باید بازنویسی شود به گونه‌ای که فضای آن‌ها به فضای حاکم بر آیات و روایات نزدیک شود.
مثال:
بیان اول: در روایات آمده است که امام صادق(علیه السلام) از قول پدرشان فرمودند: که حضرت علی(علیه السلام)  مکرر می فرمودند: برای همسایه مسجد نمازی نیست، اگر برای نماز در مسجد حاضر نشود اگر سالم است وگرفتاری ندارد.
بیان دوم: که در توضیح المسائل (صفحه 150) در بخش مکان هایی که نماز خواندن در آن مستحب است، آمده است: «نماز در مسجد از نماز در غیر مسجد افضل است.»

 حال چه اندازه این دو بیان باهم سخت و در تضاد است و لذا امام صادق(علیه السلام)  بیان هدایتی دارند نه تکلیفی و در عین حال با شیوه‌ای خاص بیان شده است که دارای زیبای می باشد.

ـــ در بیان احکام می توان شیوه‌های ذیل را دنبال کرد:
1.     قبل از بیان مسئله به ذکر مطلبی درباره بیان اهمیت یادگیری احکام و به کار بستن آن‌ها بپردازیم(ذکر آیات و روایات در الویت قرار دارد.).مانند:«اگر کسی بپیماید راهی را که در آن راه علم را می‌آموزد، خدا راهی به سوی بهشت برای او باز می کند.»
2.     اگر تحلیل یا فلسفه در قرآن کریم و یا فرمایشات معصومین(علیهم السلام) در تبیین آن مسئله ذکر شده است، آن را همراه مسئله ذکر کنیم .

مانند: در بیان رجحان یا لزوم پرهیز از ارتباط با نامحرم، باید توجه مخاطب را به تحلیلی که در (آیه53 سوره مبارکه احزاب) « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلى‏ طَعامٍ غَیْرَ ناظِرینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی‏ مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیی‏ مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیماً » مربوط به چگونگی برخورد اصحاب پیامبر با همسرانشان وارد شده جلب نموده تا معلوم شود سخت گیری دین به واسطه جامع نگری است نه ننگ نظری.

3. ذکر مسئله را بیان ثواب و عقاب متفرع بر آن همراه سازیم.

***
پی نوشت ها
[1] . کسانی که در دنیا می‌گردند و عبرت می‌گیرند و بعضی هم فرموده‌اند که مراد از سائح، روزه‌داران است.
[2] . به کتاب «عُدَّة‌الداعیِ» ابن‌فهد‌ حلّی مراجعه شود و کل کتاب سیصد صفحه راجع به قرآن، دعا و استغفار است.
[3]. تحف‌العقول، در کلمات قصار امام‌محمدباقر(علیه‌السّلام)، صفحه455  و همچنین‌در   بحارالانوار، جلد75، صفحه358، باب27
[4]. مَن‌لا‌یحضر‌الفَقیه، جلد2، صفحه173.
[5]. بحارالانوار، جلد69، صفحه216
[6]. بحارالانوار، جلد2، صفحه262
[7] . بحارالانوار، جلد27، صفحه123
[8] . حضال صدوق، باب‌العشرین فما‌ فوقه، حدیث3 ؛ که در آن بیست‌و‌سه ویژگی حضرت‌امام‌سجاد(علیه‌السّلام) از زبان حضرت‌امام‌محمدباقر(علیه‌السّلام) نقل شده است. (برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید.)
[9] . هر چیزی را در جای خود قرار داده است.
[10] . فطر الله فطر الناس علیها.
[11] . سوره‌ی مبارکه محمد، آیه‌ی17.
[12] . سوره‌ی مبارکه‌ حجر ، آیه‌ی3.

مرکز تخصصی نماز
استاد کفیل



داستانهاى شگفت انگیز از زیارت عاشورا و تربت سید الشهدا علیه السلام

داستانهاى شگفت انگیز از زیارت عاشورا و تربت سید الشهدا علیه السلام



مقدمه
سند و فضیلت زیارت عاشورا
زیارت عاشورا اگرچه به حسب ظاهر از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل شده ؛ زیرا صفوان که از یاران امام باقر و امام صادق علیهماالسلام است مى گوید: ((من در روز عاشورا در خدمت امام باقر علیه السلام بودم که این زیارت را قرائت فرمودند)).
همچنین مى گوید: ((امام صادق علیه السلام پس از زیارت امیرالمؤ منین علیه السلام به طرف کربلا اشاره کردند و این زیارت را قرائت کردند)).
اما در واقع این زیارت از ناحیه خود خداوند متعال نازل شده و از احادیث قدسى است ؛ چون شیخ عباس قمى در مفاتیح الجنان از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که : ((آن حضرت از پدر بزرگوارش و ایشان از اجداد طاهرینش و آنان از پیامبر اکرم و آن حضرت از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال نقل مى کنند که حضرت احدیّت به ذات مقدس خود قسم خورده که هر کس امام حسین علیه السلام را با این زیارت ، از دور یا نزدیک زیارت کند، زیارت او را مى پذیرم و خواهش و حاجت او را برآورده مى کنم و فوز به بهشت و آزادى از جهنم را به او عطا مى کنم و شفاعت او را در حق هر کس که بخواهد قبول مى نمایم )).
سپس امام صادق علیه السلام به صفوان مى گوید: ((هر گاه حاجتى پیدا کردى این زیارت را بخوان که بر آورده خواهد شد)).
همچنین در بحارالانوار از علقمة بن محمد حضرمى از امام باقر علیه السلام حدیثى را نقل کرده که مضمونش چنین است که حضرت فرمود: ((هر کس امام حسین علیه السلام را با این زیارت (زیارت عاشورا) زیارت کند خداوند متعال صد هزار هزار درجه به او بدهد و مثل کسى باشد که با امام حسین علیه السلام شهید شده باشد و از آن روزى که امام حسین علیه السلام شهید شده و هر پیغمبر و رسولى و هر کس که آن حضرت را زیارت کرده خداوند ثواب همه آنها را در نامه اعمال او بنویسد)).(1)
همانگونه که در بحث خداشناسى ، اول باید انسان ظرف وجودى اش را از همه آلودگى ها پاک کند و با گفتن ((لا اله )) نفى الوهیت از همه خدایان دروغین و طواقیت بنماید آنگاه با گفتن ((الا اللّه )) تسلیم در مقابل حضرت احدیت شود.
در زیارت عاشورا نیز همین مسأ له حاکم است و به قول عرفا و حکما، اول باید تخلیه صورت گیرد سپس تحلیه انجام شود؛ یعنى براى اینکه انسان ملبّس به لباس مقدس تولاّ و تبرّا شود و شیعه و پیرو بودن خود را به اثبات برساند اول باید از دشمنان حضرات معصومین تبرّى بجوید و ظرف وجودى اش را پاک سازد تا خودش را آماده کند براى تقدیم سلام به حضور مقدس امام حسین و اولاد و اصحاب آن حضرت .
روى این حساب است که در زیارت عاشورا دستور داده شده که اول باید دشمنان و ظالمان و ستمگران به خاندان عصمت و طهارت را لعن و نفرین کرد بعد خدمت امام حسین علیه السلام سلام داد. اما براى اینکه انسان کاملاً دشمنى خود را نسبت به دشمنان اهل بیت و امام حسین علیه السلام و دوستى خود را نسبت به خاندان پیامبر اکرم مخصوصاً حضرت اباعبداللّه الحسین برساند باید اول صد مرتبه لعن و نفرین کند بعد صد مرتبه سلام و درود و تحیت . که منقول است خیلى از بزرگان و مراجع و عرفا، زیارت عاشورا را با صد بار لعن و سلام مى خواندند از جمله نقل شده که امام خمینى رحمه الله علیه چنین زیارت مى کردند.
همچنین حضرت آیة اللّه العظمى بهجت مى گوید: ((شیخ انصارى زیارت عاشورا با صد لعن و سلام مى خواندند)).
بنابراین ، زیارت عاشورا محکى است که شیعیان و دوستان اهل بیت را به منصّه ظهور و بروز مى رساند و به همین جهت است که دشمنان خاندان نبوت و رسالت ، مخصوصاً وهّابیها، در کربلا و نجف و عتبات عالیات و مکه و مدینه از به همراه بردن و خواندن مفاتیح مخالفت مى کنند که عمده مخالفتشان به خاطر زیارت عاشورا است .
چند تذکر در مورد زیارت عاشورا
1 اگر قرائت صد بار لعن و سلام در هنگام زیارت عاشورا باعث عسر و حرج و یا سبب نخواندن زیارت عاشورا شود اگر چنانچه بعد از هر بخش از لعن ها و سلام ها بگوید: ((تسعاً و تسعین مرّه )) ان شاء اللّه ثواب زیارت کامل را خواهد داشت .
2 در مفاتیح الجنان چند جمله در حاشیه زیارت عاشورا آمده یعنى : ((و بالبرائة ممّن قاتلک و نصب لک الحرب و بالبرائة ممن اسّس اساس الظلم و الجور علیکم و ابرء الى اللّه و الى رسوله )) .
چون در خیلى از کتب ادعیه معتبره این جملات جزء زیارت عاشورا آمده لذا خواندن این جملات الزامى است .
3 یکى از ویژگى هاى زیارت عاشورا علاوه بر ثواب عظیم اخروى که ذکر گردید باعث بر آورده شدن حاجتهاى لاعلاج است ، شاهدش هم داستانهایى است که در کتاب آمده ؛ بدین سبب سفارش ‍ مى شود هر کس براى هر حاجتى که متوسل به این زیارت شریف مى شود 40 روز مرتب آن را قرائت نماید و افضل اوقات آن نیز بعد از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب است .
4 بعد از خواندن زیارت عاشورا حتماً دو رکعت نماز زیارت امام حسین علیه السلام را بخواند که همانند نماز صبح مى باشد.
5 بعد از زیارت عاشورا و دو رکعت نماز، دعاى علقمه حضرمى را نیز بخواند که در مفاتیح الجنان با نام ((دعاى بعد از زیارت عاشورا)) آمده است .
6 اگر کسى بتواند زیارت عاشورا را روزى دو بار بخواند خیلى خوب است ؛ یعنى یکبار اول شب و یا آخر روز و یک بار هم اول صبح و قبل از طلوع آفتاب ؛ زیرا از عارف بزرگ و جمال العارفین حضرت آیة اللّه سید على آقا قاضى تبریزى منقول است که بعد از ارتحالشان کسى ایشان را در عالم رؤ یا دید و سؤ ال کرد: چه عملى در آنجا از همه مهمتر است ؟ مى فرماید: ((زیارت عاشورا. بعد مى گوید: من پشیمانم که چرا روزى یکبار زیارت عاشورا را قرائت کردم و دوبار نخواندم )).
و امّا فضیلت تربت سیّدالشّهداء علیه السلام
در فضیلت تربت سیدالشهداء همین بس که در روایت آمده که : ((خاک کربلا از چهار فرسخ تا چهار فرسخ از خاک بهشت است و در روز قیامت ضمیمه بهشت خواهد شد)).
شاهد این روایت هم قضیه اى است که بین یکى از منجمین غربى و یک عالم شیعى اتفاق افتاده که منجم مزبور ادعا مى کرده که هر کس هر چه سؤ ال کند او جواب مى دهد؛ عالم شیعى ، قطعه اى از تربت سیدالشهدا را در داخل دست خود مى گیرد و مى گوید: این چیست ؟ منجم مزبور پس از لحظاتى تأ مل رنگ چهره اش متغیر مى شود و مى گوید: من مى دانم داخل دستت چیست آن قسمتى از خاک بهشت است اما متحیّرم از اینکه چگونه در دست تو قرار گرفته ! و بعد از اینکه مى فهمد تربت فرزند پیامبر اسلام است مسلمان مى شود.
قضیه دیگرى که من خود از نزدیک شاهد آن بودم این است که : حدود 20 سال پیش در روستاى ما به نام ((روستاى دستجرد قاقزان )) از توابع استان قزوین که رودخانه نسبتاً بزرگى از دروازه روستا مى گذرد و در ایام بارندگى از آنجا سیل جارى مى شود، روزى سیل مهیب و زیادى آمد، جورى که مردم همه به وحشت افتادند و هر لحظه هم مقدار و شدّت سیل بیشتر و وحتشتناک تر کى شد و عنقریب بود که سیل وارد کوچه ها و خانه ها گردد و تلفات و خسارات سنگینى را به بار آورد. در این هنگام به ذهن فرد یا افرادى خطور کرد که اگر مقدارى تربت سیدالشهدا بریزند سیل فروکش مى کند، همین کار را کردند به فاصله خیلى کم سیل مقدارى فروکش کرد و هر لحظه کمتر و کمتر شد تا جایى که دیگر خطر رفع شد و مردم از اضطراب و وحشت و نگرانى بیرون آمدند.
از این قبیل قضایا در عظمت تربت سیدالشهدا الى ماشاءاللّه است که ما بخشى از این داستانها را در کتاب حاضر آورده ایم .
بنابراین ، کسانى که تربت به همراه دارند حالا چه براى تبرّک و چه براى نماز - باید احترام آن را نگه دارند. حتى کسانى که به زیارت کربلا و عتبات عالیات مشرّف مى شوند (ان شاء اللّه خداوند به همه آرزومندان قسمت کند) باید احترام آنجا را نگه دارند و بدانند که در زمین بهشت دارند قدم بر مى دارند.
از مقدس اردبیلى نقل شده که وقتى به کربلا مشرّف مى شد به دستشوییهاى آنجا نمى رفت بلکه به نوعى از انواع در بیرون چهارفرسخى تخلّى مى کرد.
با اینکه خوردن خاک حرام است اما خوردن مقدار کمى از تربت امام حسین علیه السلام نه تنها حرام نیست بلکه سفارش به خوردنش شده و دواى هر دردى است ، چنانچه امام صادق علیه السلام فرموده :
((ما مریضهایمان را با تربت شفا مى دهیم )).
البته اگر ما از تربت استفاده کردیم و دردمان دوا نشد به تربت بى اعتقاد نشویم ؛ چون امام صادق علیه السلام فرموده :
((وقتى تربت را از کربلا مى برند جن خودشان را به تربت مى مالند و اثر آن را مى برند لذا فرموده وقتى تربت را مى برید زیاد نام خدا را بر آن بخوانید تا سالم بماند)) و تربت سالم محال است اثر نکند.
سؤ ال :
در اینجا سؤ ال مشترکى مطرح مى شود و آن اینکه : چرا خداوند در زیارت و تربت امام حسین علیه السلام این همه ثواب و فضیلت قرار داده که در دنیا این همه فواید دارند و دواى هر دردى هستند و در آخرت هم داراى آن همه ثواب مى باشند که زیارت عاشورا از همه زیارتها بالاتر است و تربت امام حسین هم از همه تربت ها حتى خاک کعبه و حرم پیغمبر بالاتر است ؟!
جواب :
در اینجا یک جواب نقضى مى دهیم و یک جواب حلّى :
اما جواب نقضى : همانطور که خداوند در بعضى از گیاهان ، اثر شفا بخشى قرار داده و در بعضى قرار نداده چه اشکال دارد که در زیارت و خاک و تربت هم همین کار را کرده باشد، یعنى در تربت و زیارت سیدالشهدا این اثر را قرار داده باشد اما در غیر آنها نه حتى در خاک خانه خودش .
اما جواب حلى : و علت اینکه چرا فقط در زیارت و تربت سیّدالشّهدا چنین اثرى را قرار داده و لا غیر بخاطر این است که مصیبت امام حسین از همه مصیبتها اعظم بوده حتى على علیه السلام که اول مظلوم عالم است و حضرت صدیقه طاهره که اول مظلومه عالم است مصیبتشان در مقابل مصیبت امام حسین کوچک است ؛ زیرا وقتى حضرت امام حسن مجتبى مسموم گردیده بود و امام حسین علیه السلام بالاى سر آن حضرت گریان بود امام حسن خطاب به امام حسین علیه السلام فرمود: ((حسین جان ! چرا گریان هستى هیچ مصیبتى به مصیبت تو نمى رسد)) و جمله معروف ((لا یوم کیومک یا اباعبداللّه )) را امام حسن علیه السلام در همین جریان فرمودند.
عظمت حادثه کربلا
و در تاریخ است که : ((وقتى حضرت آدم علیه السلام بخاطر ترک اولى از بهشت رانده شد و در زمین قرار گرفت بعد از حدود 200 سال گریه و ناله و اشک و آه ، خداوند متعال خواست به آدم ترحّم کند، تابلویى را در جلو چشمش قرار داد و فرمود: خداوند را با این اسامى مقدس بخوان . و آن ، اسامى پنج تن آل عبا بود حضرت آدم خداوند را که به آن اسامى مقدس مى خواند به اسم امام حسین علیه السلام که رسید حالش منقلب شد و اشک از دیدگانش جارى شد، به خداوند عرض کرد: خدایا! چه سرّى است اسم پنجمى را که بر زبان راندم اشکم جارى شد؟
خداوند فرمود: اى آدم ! به آسمان نگاه کن . نگاه کرد دید آسمان همه اش دود و بخار است . عرضه داشت : پروردگارا! این چیست من مى بینم ؟
خداوند فرمود: این عطش و تشنگى حسین است و مصیبت تشنگى از همه مصیبتها بالاتر است . او فرزند آخرین پیامبر یعنى محمّد مصطفى است که امت جدّش آب را به روى او و اطفالش مى بندند و او را تشنه شهید مى کنند.
و در تاریخ کربلا هست که در روز عاشورا زبان مبارک امام حسین علیه السلام مانند چوب خشک شده بود و به لبهاى مبارکش که مى خورد زخم مى کرد. آرى دشمنان امام حسین حتى به طفل شیرخواره هم رحم نکردند، على اصغر مانند ماهى از آب بیرون افتاده لبان کوچکش را از تشنگى باز و بسته مى کرد اما دشمن قسىّ القلب به جاى آب ، تیر سه شعبه داد. و پیکر پاک اباعبداللّه الحسین علیه السلام را پس از شهادت در زیر پاى سمّ اسبان لگدکوب کردند و خیمه ها را آتش زدند و سرهاى مطهر شهدا را روى نیزه ها زدند و با اسرا آنگونه رفتار کردند.
لعنة اللّه على القوم الظالمین .
بنابراین ، هیچ استبعادى ندارد که خداوند بخاطر این مصیبت عظمى که امام حسین و اهلبیت و فرزندان و یاران و اصحاب آن حضرت دیدند چنین اثرى را در زیارت عاشورا و تربت سیّدالشهدا قرار دهد که حتى از مرگ قطعى هم شفا دهند و چیزهاى محیّرالعقول را به وجود بیاورند.
اللهم ارزقنا زیارة الحسین علیه السلام و اولاده و اصحابه فى الدنیا و شفاعتهم فى الا خرة و اجعلنا من شیعتهم .
اللهم ارنى الطلعة الرشیدة و العزّة الحمیدة و اکحل ناظرى بنظرة منى الیه و عجل فرجه و سهل مخرجه .
اللهمّ اجعلنا من اعوانه و انصاره و شیعته و محبیه و الذابین عنه والمسارعین الیه فى قضاء حواجه و الممتثلین لاوامره و المستشهدین بین یدیه .
تقدیم به ساحت مقدس قطب عالم امکان ، عصاره خلقت ، سلاله احمد، کهف الحصین و غیاث المضطر المستکین ، ولى اللّه الاعظم ، خاتم الاولیا، بقیة اللّه فى الارضین حضرت حجة بن الحسن العسکرى روحى و ارواح المشفقین لتراب مقدمه الفداء.
در پایان از برادر عزیز و ارجمندم جناب حجة الاسلام و المسلمین آقاى ((سیّد عبداللّه حسینى )) مدیر محترم انتشارات مهدى یار که قبول زحمت کردند و نشر و پخش این کتاب را به عهده گرفتند صمیمانه تقدیر و تشّکر مى کنم .
همچنین از همسرم خانم ملاّیى که از سالیان گذشته در ثبت و ضبط و کارهاى مقدماتى این کتاب و بقیه آثارى که امید است ان شاء اللّه به زیور طبع آراسته گردند مرا یارى کردند تشکّر مى کنم .
والسّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
حیدر قنبرى
2/10/1379
مطابق با 25 ماه مبارک رمضان
بخش اوّل : داستانهایى از زیارت عاشورا
سفارش مؤ کّد امام زمان (عج ) به خواندن زیارت عاشورا
سیّد احمد رشتى مى گوید:
تاریخ 1280 هجرى قمرى به عزم زیارت بیت اللّه از رشت به تبریز رفتم و از آنجا مرکبى کرایه کرده و روانه شدم ، در منزل اوّل سه نفر دیگر با من رفیق شدند.
در یکى از منازل بین راه خبر دادند که قدرى زودتر روانه شویم که منزل آینده خطرناک و مخوف است کوشش کنید که از کاروان عقب نمانید.
از این جهت دو سه ساعت به صبح مانده راه افتادیم هنوز یک فرسخ نرفته بودیم که هوا منقلب شد و برف باریدن گرفت به طورى که رفقا هر کدام سرهاى خود را به پارچه پیچیدند و تند رفتند من هم هر چه کردم که بتوانم با آنها بروم ممکن نبود سرانجام از آنها عقب ماندم و ناچار از اسب پیاده شده و در کنار راه نشسته و متحیر بودم مخصوصاً به خاطر ششصد تومان پولى که براى هزینه سفر همراه داشتم نگرانى بیشترى داشتم .
با خود گفتم : همین جا تا صبح مى مانم و به منزل قبلى بر مى گردم و از آنجا چند نفر مستحفظ به همراه داشته خود را به قافله مى رسانم .
در این اندیشه بودم که در برابر خود باغى دیدم که باغبانى با بیلش برف درختان را مى ریخت تا مرا دید جلو آمد و گفت : کیستى ؟
گفتم : رفقایم رفتند و من مانده ام و راه را نمى دانم .
به زبان فارسى فرمود: نافله (2) بخوان تا راه را پیدا کنى . من مشغول نافله شدم نماز شب تمام شد باز آمد و فرمود: نرفتى ؟
گفتم : واللّه راه را نمى دانم .
فرمود: جامعه بخوان .(3)
من زیارت جامعه را از حفظ نداشتم و اکنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و زیارت جامعه را تماماً از حفظ خواندم .
باز آمد و فرمود: نرفتى و هنوز اینجایى ؟
بى اختیار گریه ام گرفت ، گفتم : آرى راه را نمى دانم .
فرمود: عاشورا(4) بخوان .
زیارت عاشورا را نیز از حفظ نداشتم و اکنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و مشغول زیارت عاشورا شدم و همه اش را حتى لعن و سلام و دعاى علقمه را از حفظ خواندم .
بار سوم آمد و فرمود: نرفتى و هستى ؟
گفتم : آرى نرفتم هستم تا صبح .
فرمود: من هم اکنون تو را به قافله مى رسانم . سپس رفت و بر الاغى سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و آمد.
فرمود: ردیف من بر الاغ سوار شو. من هم پشت سر او سوار شدم و افسار اسبم را کشیدم ، اسب اطاعت نکرد.
فرمود: جلو اسب را به من بده . عنان اسب را به دست راست گرفت و راه افتاد. اسب در نهایت تمکین پیروى کرد.
سپس دست مبارکش را بر زانوى من گذاشت و فرمود: شما چرا نافله نمى خوانید؟
نافله ، نافله ، نافله ، سه بار تکرار کرد.
آنگاه فرمود: شما چرا عاشورا نمى خوانید؟
عاشورا، عاشورا، عاشورا.
سپس فرمود: شما چرا جامعه نمى خوانید؟
جامعه ، جامعه ، جامعه .
دقت کردم دیدم در وقت پیمودن راه به نحو دایره راه طى مى کرد یک مرتبه برگشت و فرمود: اینها رفقاى شمایند که کنار نهر آبى فرود آمده و براى نماز صبح وضو مى گیرند.
پس من از الاغ پیاده شدم و خواستم سوار اسبم شوم نتوانستم آن آقا پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و به من کمک کرد تا سوار شدم و سر اسب را به طرف رفقایم بر گردانید من در این هنگام با خود گفتم این شخص کى بود که به زبان فارسى حرف مى زد و حال آنکه زبانى جز ترکى و مذهبى جز عیسوى در آن نواحى نبود و چگونه با این سرعت مرا به قافله رساند؟
برگشتم پشت سر خود را نگاه کردم دیدم کسى نیست .(5)
تأ ثّر از اینکه هر روز زیارت عاشورا را نخواندم
عالم جلیل آقاى شیخ عبدالهادى حائرى مازندرانى از والد خود مرحوم حاجى ملاّ ابوالحسن نقل کرده که من حاجى میرزا على نقى طباطبایى را بعد از رحلتش به خواب دیدم و به او گفتم : آرزویى دارى ؟ گفت : یکى و آن این است که چرا در دنیا هر روز زیارت عاشورا نخواندم . و رسم سید این بود که در دهه محرم زیارت عاشورا مى خواند نه در تمام سال و لذا افسوس مى خورد که چرا تمام سال نمى خواندم .(6)
مزد دادن امام زمان علیه السلام براى خواندن زیارت عاشورا
حاج سید احمد (رحمة اللّه علیه ) براى من نوشت که روز جمعه در مسجد سهله در حجره نشسته بودم . ناگاه سید موقّر معمّمى بر من داخل شد که قباى فاخرى و عباى قرمزى پوشیده بود، نظرى کرد به آنچه در زاویه حجره بود کمى از کتب و ظروف و فرشى بود فرمود:
براى حاجت دنیا کفایت مى کند تو را و تو هر روز صبح به نیابت صاحب الزمان علیه السلام زیارت عاشورا مى خوانى و خرجى هر ماهت را از من بگیر که محتاج احدى نباشى و قدرى پول به من داد و گفت :
این کفایت یک ماه تو را مى نماید.
و رفت رو به در مسجد و من به زمین چسبیده بودم و زبان من بند آمده بود و هر چه خواستم تکلّم بنمایم نتوانستم و حتى نتوانستم برخیزم تا سید خارج شد و همین که بیرون رفت گویا قیودى از آن بر من بود و باز شد و شرح صدرى پیدا کردم پس برخاستم و از مسجد خارج شدم آنچه تفحص کردم اثرى از آن آقا ندیدم .(7)
توسعه رزق و روزى با زیارت عاشورا
چون اول باب سه حدیث درباره زیاد شدن رزق و روزى با زیارت امام حسین علیه السلام است لذا این حکایت را هم مى نویسم و دلیل دیگرش روضه خوانى تاجر نصرانى : عالم جلیل و زاهد مسلم آقاى شیخ عبدالجواد حائرى مازندرانى فرمود که : روزى کسى آمد خدمت خلد مکان شیخ زین العابدین مازندرانى (قدس اللّه سرّه العالى ) و از تنگى معاش خود شکایت کرد؛ شیخ به او فرمود: برو حرم حضرت اباعبداللّه علیه السلام زیارت عاشورا بخوان رزق و روزى به تو خواهد رسید اگر نرسید بیا نزد من ، من خواهم داد رفت . بعد از زمانى ملاقات شد گفت : در حرم مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم که کسى آمد وجهى به من داد و در توسعه قرار گرفتم .(8)
برآورده شدن حاجتهاى آیت اللّه سیّد نجفى قوچانى توسط زیارت عاشورا
آیت اللّه سیّد نجفى قوچانى رحمه الله فرمود:
بعد از آنکه دوبار زیارت عاشورا را در اصفهان و هر بار به مدت چهل روز براى بر آورده شدن حاجتها و مطالب شرعى خود خواندم ، بحمداللّه به مراد خویش دست یافتم ، و به این زیارت اعتقاد پیدا نمودم ، براى همین پس از رسیدن به شهر نجف اشرف در اولین روز جمعه شروع به خواندن زیارت عاشورا نمودم و این بار غرضم ظهور حکومت امام زمان (عج ) بود البته اگر خداوند آن را از من بپذیرد تا به شهادت و یا سرورى نایل شوم و همه آنها نور على نور است . من از کسانى نیستم که شیفته سرگرمیهاى دنیا و کثافات آن باشم ، من شیفته مولاى خویش صاحب الامر (عجل ) هستم و از قید و بندهاى جهان آزادم .
این زیارت را هر جمعه در نجف اشرف و یا در کربلا، حتى در مسیر راه مى خواندم ، و در یک سال آن را چهل جمعه مى خواندم .
خداوند را بر سرّ درونم گواه مى گیرم من امام عصر را بسیار دوست مى دارم و از خداوند خواهان توفیق خدمتگزارى ایشان و حصول سرفرازى هستم .(9)
زیارت عاشورا و برطرف شدن دشواریها
یکى از علماى معروف شهر اصفهان در یادداشتهاى خود مى گوید: یکى از شبها در خواب به من الهام شد تا به فرد محترمى از اهالى شهر اصفهان که نام او را نیاورده مبلغ 45000 تومان بدهم ، و در صبح روز دوم در انجام آنچه در خواب به من دستور داده شده بود متحیر شدم که آیا آنچه را که در خواب درک نموده بودم صحیح بوده یا خیر، از مقدار اندوخته خود نیز بى خبر بودم . وقتى آنها را شمردم 45000 تومان بود به دکان آن مرد محترم رفتم (من او را مى شناختم وى صاحب دکان کوچکى بود) آنجا دو نفر را در مقابل دکانش دیدم در اولین فرصتى که یافتم به صاحب دکان گفتم : با تو کارى دارم ، تقاضا دارم با من به مکانى بیایى و سریع باز گردیم ، او را به مسجد النبى واقع در خیابان ((جى )) بردم . کارگران و بنایان در مسجد مشغول تعمیر بودند، در یکى از گوشه هاى مسجد رو به قبله نشستیم ، به او گفتم : به من امر شده غم و غصه و مشکلى را که هم اکنون در آن به سر مى برى از تو برطرف کنم ، از تو مى خواهم مشکلت را برایم بازگو کنى ، به او بسیار اصرار کردم ، لیکن از گفتن سرباز زد، سرانجام مبلغ را به وى دادم ، ولى مقدار آن را به او نگفتم ، مرد گریان شد و گفت : من مبلغ 45000 تومان مقروضم ، نذر کردم هر روز صبح به مدت چهل روز بعد از نماز صبح زیارت عاشورا بخوانم ، و امروز آخرین آن را خواندم .(10)
توصیه شیخ کبیر به خواندن زیارت عاشورا
شیخ محمد حسن انصارى اخوى زاده و داماد سرآمد فقها، شیخ مرتضى انصارى داراى چند فرزند بود، سومین فرزند ایشان ((شیخ مرتضى )) معروف به شیخ کبیر از اهل علم و فضل بود و در نجف به سر مى برد، وى در سال 1289 ه‍ به دنیا آمد، و در سال 1322 ه‍ در دزفول در سن 33 سالگى فوت نمود، این شیخ جلیل القدر حرص و ولع ویژه اى نسبت به خواندن زیارت عاشورا در صبح و شب داشت ، پس از مرگش بعضى از یارانش او را در عالم خواب دیدند، از او پرسیدند: بهترین و نافع ترین اعمال آنجا کدام است ؟ در پاسخ سه بار فرمود: زیارت عاشورا.(11)
حل مشکلات به واسطه زیارت عاشورا
عالم جلیل القدر و متقى مرحوم آیت اللّه نجفى قوچانى رحمه الله از طلاب برجسته خراسانى بود و در ضمن یاد داشتهاى خاطراتش در اصفهان که به مدت چهار سال از سال 1314 ه‍ ق الى 1318 تداوم داشت مى نویسد:
وقتى به شهر اصفهان آمدم ، شبى در خواب چهره مرگ را به صورت یک حیوان در ابعاد یک ((گوسفند)) دیدم عمرش بالغ بر یک سال بوده و به دنبال او سه و یا چهار عدد از بچه هاى کوچکش در هوا در حال سیر و حرکت بودند، در اثناى حرکتشان از روى منزل ما در قوچان گذشتند و یکى از گوسفندان بر روى منزل ما از حرکت باز ایستاد.
براى پدرم نوشتم : نامه اى برایم ارسال کند و احوال خود را در آن شرح دهد؛ زیرا نگران او بودم پس از ارسال نامه ، از پدر نامه اى دریافتم در آن گفته بود همسرش فوت نموده .
و نیز مى نویسد: قبل از ده سال مبلغ دوازده تومان براى اداى مخارج زیارت به عتبات مقدس قرض کرده بود(12) ولى به دلیل ((ربا)) بدهى او به هشتاد تومان رسیده بود، و همه دارایى پدرم به این مقدار نمى رسید، من تصمیم گرفتم زیارت عاشورا را به مدت چهل روز بر بام مسجد سلطان صفوى بخوانم و سه حاجت را طلب کردم :
اول : اداى بدهى پدرم
دوم : طلب آمرزش
سوم : افزون شدن علم و اجتهاد
قبل از ظهر شروع به خواندن مى نمودم و قبل از زوال ظهر آن را تمام مى نمودم ، خواندن آن دو ساعت به طول مى انجامید پس از اتمام چهل روز و تقریباً بعد از یک ماه پدرم به من نوشت : امام موسى بن جعفر علیه السلام قرض مرا ادا کرد، به او نوشتم : خیر، امام حسین علیه السلام آن را ادا کرد، و همگى آنها یک نور واحدند.
وقتى سرعت تأ ثیر زیارت را در بر آورده شدن حاجتها در مسایل دشوار دیدم و قلباً از تأ ثیر گذارى آن در برآورده شدن حاجتها اطمینان یافتم ، عزم خود را جزم کردم تا آن را در روزهاى ماه محرم الحرام و ماه صفر براى حاجت مهمترى به مدت چهل روز بخوانم ، لذا با تلاش و کوشش بسیار و با احتیاط کامل بر بام مسجد سلطان مى رفتم ؛ و رو به قبله و زیر آسمان بودن را مراعات مى کردم ، بعد از سپرى شدن روزها، و ختم چهل روز، در خواب بشارت دهنده اى را دیدم که مى گفت : به مراد خود رسیدى . و در صبحگاه در قلبم شور خاصى پدیدار گشت ، و این چند بیت را سرودم :(13)

زمان قبض گذشت ، انبساط جلوه گر آمد
درخت صبر قوى گشت ، باز بر ثمر آمد
چو کوه شو، سر تسلیم بیش و راضى شو
به لطمه شب و روز فلک که ماه بر آمد
حل مشکلات دشوار با خواندن زیارت عاشورا
آقاى ... مى نویسد دوبار با مشکلات دشوارى مواجه شدم که با خواندن زیارت عاشورا همه مشکلاتم حل شد.
اولین توسل :
با سه مشکل مهم رو به رو شدم ، و به شدت از آنها متأ ثر شدم .
1 براى خرید منزل دویست هزار تومان مقروض بودم و در طى نه سال قادر به اداى قرض نبودم .
2 با مشکل سخت دیگرى مواجه شدم که قادر به گفتن آن نیستم .
3 از لحاظ رزق و روزى در مضیقه بودم .
این مشکلات به من بسیار فشار مى آوردند و براى حل آنها از همه چیز نا امید شدم ، به حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام متوسّل شدن و به ذهنم خطور کرد که زیارت عاشورا به مدت چهل روز بخوانم ، و ثوابش را به حضرت نرجس خاتون اهدا کنم ، و با شفاعت این خاتون نزد فرزندش امام زمان همه این مشکلات حل شود.
توسل را به این ترتیب آغاز کردم :
هر روز بعد از نماز صبح زیارت امین اللّه را به قصد زیارت حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام مى خواندم و سپس زیارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام مى خواندم و سجده زیارت را به جاى مى آوردم ، و دو رکعت نماز زیارت را مى خواندم پس از آن دعاى معروف به دعاى علقمه را مى خواندم ، در روز بیست و هشتم و به طریقه اى شگفت مشکل دوم من حل شد.
در روز سى و هشتم یکى از دوستانم که به قرض منزلم آگاه بود آمد و حالم را پرسید، سپس مبلغ دویست هزار تومان به من داد و گفت : این مبلغ براى قرض منزل توست .
بعد از چهل روز وضع اقتصادى من نیز بهتر شد، و پس از آن با مشکل اقتصادى مواجه نشدم .
دومین توسّل :
پس از گذشت یک سال از اولین توسّل ، با مشکل دیگرى مواجه شدم : یکى از تجار تهران نزد من آمد و گفت : ما کالاهاى بسیارى براى شما مى فرستیم تا بفروشى و مبالغ آن را ارسال کنى . با بعضى از دوستان و تجار در این باره مشورت کردم گفتند: مبلغ هفتصد هزار تومان به عنوان پیش پرداخت براى او بفرست تا رضایت او را جلب کنى ، من نیز مبلغ یکصد هزار تومان از قرض الحسنه تهیه کردم و یکى از دوستان پانصد هزار تومان به من داد، به هر حال براى او مبالغ را جور کردم و فرستادم و به مدت سه روز منتظر ماندم تا اجناس برسد، اما متأ سفانه برایمان آشکار شد که تاجر از حقه بازان بوده ، و پس از گرفتن پولها از بانک متوارى شده و بدهى بسیارى دارد که بالغ بر هفتاد میلیون تومان مى شود... مدّت سه ماه دنبال او جستجو کردیم ولى اثرى از او نیافتیم تا ما را به او برساند.
با استفاده از اولین تجربه ام که آن را از خواندن زیارت عاشورا به دست آورده بودم ، این بار نیز با همان نیّت و با همان سبک متوسل شدم ، پس از بیست روز این تاجر با من تلفنى تماس گرفت و مبلغ را پس داد، بعد از چند روز او را بازداشت کردند و به تهمت حقه بازى و مال مردم خورى به زندان انداختند، و هیچ طلبى به دیگران مسترد نشد.
مایلم متذکر شوم که در هر دو بار با قلبى اندوهگین و با قطع امید از همه به وسیله این زیارت به سرور شهیدان متوسل شدم .(14)
توسل به زیارت عاشورا و تأ ثیر آن در استرداد سهم هاى به سرقت رفته
آقاى حاج سیّد حسن فرزند مرحوم سیّد رضا غرضى ساکن در شهر اصفهان ، و یکى از تجار آنجا مى گوید: از پدر مرحوم من مقدارى از سهم هاى شرکت هاى تولیدى را در سال 1325 به سرقت بردند و بعد از مدتى قادر به شناسایى سارق شدند و او را به پلیس تحویل دادند و پس از مدتى به دادگاه بردند و به شش ماه حبس محکوم کردند، ولى سارق به سهم هاى به سرقت رفته اعتراف نکرد.
پدرم به زیارت عاشورا متوسل شد و هر روز پس از نماز صبح زیارت را با صد بار لعن و صد بار سلام و بعد از آن دعاى علقمه را مى خواند. او به مدت چهل روز پى در پى این کار را کرد ولى هیچ خبرى از سهم ها به ما ندادند، پدرم نیز خواندن زیارت را قطع ننمود، تقریباً روز پنجشنبه خواهرم که بالغ بر یازده سال بود در خواب دید: چهار مرد و یک زن علویّه که در میان آنها بود از مقابل یک دکان نانوایى گذشتند، و به خواهرم سلام کردند و گفتند: به پدرت بگو سهم ها به او مسترد مى شوند اما باید به عهدش وفا کند.
از این خواب مدتى گذشت ، سارق خواسته بود مقدارى از سهم ها را در بازار بفروشد و همانطور که مى دانید هر سهمى شماره اى دارد و چون روزنامه ها از قبل شماره هاى به سرقت رفته سهم ها را منتشر کرده بودند مشترى سهم ها به وسیله این شماره ها فهمیده بود که مالک اصلى این سهم ها سیّد رضا غرضى است و فروشنده همان شخصى است که به مدت شش ماه محکوم به حبس شده ، بعد از آن او را مجبور کردند تا بقیه سهم ها را نیز تحویل دهد.(15)
توسّل به زیارت عاشورا و آسان شدن مسأ له ازدواج
یکى از خطبا و وعّاظ مى نویسد:
قبل از چند سال یک دوست جوان و مؤ من نزد من آمد و حاجت حل نشده اى را مطرح کرد، او گفت : چندى قبل قصد ازدواج کردم ، لیکن هر بار با مشکلات و سختیهایى مواجه شدم . به او گفتم : چون شما نزد کسانى رفته اى که در شأ ن و مقامت نیستند.
گفت : چنین نیست ، و اگر باور نمى کنید شما برایم پا پیش گذار و از یک خانواده در شأ ن و مقام من برایم خواستگارى کن .
نزد دوستم رفتم که مطمئن بودم به من پاسخ مثبت مى دهد، از او دخترش را براى این جوان مؤ من خواستم ، در ابتدا موافقت کرد، و بعد از مدتى گفت : مى خواهم استخاره کنم ، و متأ سفانه پاسخ منفى داد.
این ماجرا مرا بسیار اندوهگین کرد، و دوستم به من گفت : دیدى حق با من بود؟ به او گفتم : خودت را ناراحت نکن ، براى برطرف شدن مشکلات بعد از اداى نماز صبح و تعقیبات آن زیارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام بخوان .
شروع به خواندن زیارت کرد، در روز بیست و هفتم خوشحال نزد من آمد و گفت : نزد یکى از خانواده ها رفتم ، و موافقت کردند. آنها و من در نهایت رضایت به سر مى بریم و امروز عصر مراسم خواستگارى برگزار مى شود، مى خواهم شما یکى از شاهدان آن باشید. به او گفتم : پس سیزده روز باقى مانده را فراموش نکن ، شما زندگى مشترک خود را به برکت زیارت عاشورا آغاز کردى ، و در هر زمانى که با مشکلى در زندگى مواجه شدى براى برطرف شدن آن به زیارت عاشورا متوسل شو، انشاءاللّه حاجت تو بر آورده شود.(16)
خبر غیبى از ترک زیارت عاشورا
در ماه صفر سال 1409 ه‍ به شهر شیراز رفتم و در خانه حاج مسیح ... اقامت گزیدم ، او مرا مطلع کرد که : در طى سى سال من همیشه زیارت عاشورا را مى خوانم و دخترى متأ هل در شهر دزفول دارم برایم نوشته که منزلى در شیراز براى او بخرم ، ولى موفق به این کار نشدم ، بسیار متأ ثر و غمگین شدم ؛ زیرا نتوانستم خواسته اش را بر آورده کنم .
در روز تولد امام على بن موسى الرضا علیه السلام در یکى از منازلى که درآن مراسم دعا و توسل بر پا بود بسیار گریستم و حاجت خود را عرضه داشتم .
پس از چند روز، خواهرم نزد ما آمد و به من گفت : مردى را دیدم زمین هایى را تقسیم مى کند، و به قیمت مناسب مى فروشد، من نیز براى شما قطعه زمینى را خریدم .
مشغول ساختن آن شدم ، و خواندن زیارت عاشورا را فراموش نمودم .
در یکى از روزها، صبح زود، دخترم تلفنى با من تماس گرفت و گفت : خواندن زیارت عاشورا را ترک کردى ؟ گفتم : چطور؟
گفت : در عالم خواب امام و سرور آزادگان علیه السلام را در صحن و یا در حرم دیدم ، در شکوه و عظمتى وصف ناشدنى داشت و اطرافش اشخاص بسیارى با جاه و جلال بودند، پرسیدم : اینان کیستند؟
گفتند: اینان دوستدار پیشواى سرور آزادگان علیه السلام هستند، به دنبال شما در میان آنها جستجو کردم ولى شما را نیافتم گفتم : پدرم علاقه شدیدى به امام حسین علیه السلام دارد و دایم زیارت عاشورا را مى خواند چرا او را در بین شماها نمى بینم ؟ گفتند: از چند روز قبل ارتباطش با ما قطع شده ، ولى دوباره ارتباطش با ما برقرار مى شود.(17)
شرکت حضرت زهرا علیها السلام در مجالس زیارت عاشورا
خانم علویّه اى مى گوید: براى زیارت به آرامگاه حضرت زینب ، و حضرت رقیه علیهماالسلام مشرف شدم ، شیفته زیارت سرور شهیدان شدم ، مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم و با حالت روحى خاصى مى گریستم ، یک بار وقتى مشغول خواندن و گریستن بودم ، دیدم گویى دریچه اى برایم گشوده شد و به عالم آخرت پا گذاشتم ، در آن حالت بیدار بودم ، ولى شاهد آن واقعه بودم ، مانند آن که آن را در عالم خواب دیده باشم :
عده اى از زنان را به همراه مادرم دیدم ، و در این اثنا بانویى بلند قامت با ظاهرى محترم آمد؛ زنان گرد او را فرا گرفتند، هر یک از آنها حاجت و مشکلش را به وى عرضه مى داشت ، من نیز حاجتم را به او عرضه داشتم ، سپس به او گفتم : چرا به مجلس عزادارى ما که در آن زیارت عاشورا را مى خوانیم نمى آیى ؟
ایشان فرمود: من در مجلس شما شرکت مى کنم ، نشانه و دلیل را به من داد. ایشان فرمود: پسر خاله تو و همسرش در مجلس شما حاضر شدند، و براى برطرف شدن حاجتشان نذر کردند که در حضور یافتن در مجلس زیارت عاشورا و خواندن آن نزد شما تدام داشته باشند. به وسیله خواندن زیارت عاشورا حاجتشان بر آورده شد و منزل جدیدى ساختند، بعد از آن در جلسه هاى خواندن زیارت عاشورا حاضر نشدند و آن را نمى خوانند.
و من مؤ لف صاحب نذر را مى شناسم ، داستان را با همه تفاصیل آن براى او بازگو کردم ، رنگش تغییر نمود و گریست ، به همسرش گفت : گوش کن چه مى گوید و از کجا خبر مى دهد؟! مرد بسیار متأ سف و اندوهگین شد، گفت : اینها که گفتى درست است ، ما را مشکلات دنیا فرصتى نمى دهد تا نذرمان را ادا کنیم .
بچه دار شدن زن عقیم با زیارت عاشورا
در سفر به شهر یزد براى به دست آوردن نسخه اى شرح دار براى زیارت عاشورا در کتابخانه مرحوم وزیرى با جناب شیخ على اکبر سعیدى پیشنماز مسجد طهماسب که شیخى است صالح ، باقار، و از همنشینان شیخ غلامرضا یزدى ، کسى که براى امرار معاش از دسترنج خویش کسب روزى مى نمایدملاقات کردم .
به من گفت : مرحوم حاج ابوالقاسم با دخترى زرتشتى پس از مسلمان شدن ازدواج کرد ولى فرزندى به دنیا نمى آورد، بعد از بیست سال به او خواندن زیارت عاشورا را آموختند. آن را چهل روز همراه با صد بار لعن و صد بار سلام و دعاى علقمه خواند. پس از آن خداوند بر او منت نهاد و او را فرزندى ((پسر)) عنایت فرمود.(18)
فرمایش عارف سالک و مرجع تقلید بزرگ آیت اللّه العظمى بهجت درباره زیارت عاشورا
در روز جمعه مصادف با 26 ذى قعده سال 1412 نزد آیت اللّه بهجت رفتم و از ایشان خواستم براى من از زیارت عاشورا بگوید البته قبلاً مى دانستم او همیشه زیارت عاشورا را مى خواند براى ایشان توضیح دادم که من مى خواهم مجموعه اى از داستهانهاى کسانى که زیارت عاشورا را خواندند و به صورتى شگفت به حاجت خود دست یافتند را جمع آورى کرده و چاپ نمایم .
ایشان فرمود: مضمون زیارت عاشورا گواه و روشن کننده عظمت آن است ، مخصوصاً وقتى آنچه در سند زیارت از صفوان از امام صادق علیه السلام روایت شده را ملاحظه مى کنیم که گفته شده : زیارت عاشورا را بخوان و در خواندن آن استمرار داشته باش ، من به خواننده آن چند چیز را تضمین مى کنم :
1 زیارت وى پذیرفته مى شود.
2 تلاش ایشان مورد سپاس قرار مى گیرد.
3 سلام او بدون مانعى به امام علیه السلام مى رسد، و حاجت وى از جانب خداوند متعال بر آورده مى شود و با دست خالى باز نخواهد گشت . اى صفوان ! این را با ضمانتى از پدرم ، و پدرم از امیرالمؤ منین علیه السلام و امیرالمؤ منین از حضرت رسول صلى الله علیه و آله و رسول خدا از جبرئیل و جبرئیل از خداوند عز و جل دریافت نموده ، هر یک از آنها این زیارت را با این ضمانت تضمین نمودند، و به قداست خداوند سوگند، هر کس امام حسین علیه السلام را با این زیارت از نزدیک و یا از دور زیارت کند، حاجتش هر چه باشد بر آورده مى شود.
در سندها آمده زیارت عاشورا از حدیث هاى قدسى است ، براى همین با وجود فراوانى کارهاى علمى موجود نزد علما و اساتیدمان آنها همیشه مراقب خواندن زیارت عاشورا بودند، از جمله آنها:
1 آیت اللّه العظمى شیخ محمد حسین اصفهانى صاحب تأ لیفات متعدد از خداوند متعال مى خواست کلمات پایانى عمرش خواندن زیارت عاشورا باشد، و پس از آن به سوى بارى تعالى بشتابد. و خداوند دعاى وى را اجابت نمود، و پس از اتمام خواندن زیارت عاشورا روحش به ملکوت اعلى شتافت و روحش قرین رحمت و محشور با اولیاى خدا شد.
2 آیت اللّه شیخ صدراى بادکوبه اى با دانش فراوانى که داشت مقید به خواندن زیارت عاشورا بود.
3 یکى از بزرگان گوید: ... یکى از روزها به وادى السلام و به مقام امام مهدى علیه السلام رفتم ، آنجا مرد پیرى را با چهره اى نورانى دیدم ، مشغول خواندن زیارت عاشورا بود و چنین به نظر مى رسید که زائر است ، وقتى نزدیک او رفتم ، تصویرى در برابرم نمایان شد گویى پرده حجاب را براى من کنار زدند حرم امام حسین علیه السلام را دیدم که زائرین مشغول به عبادت و زیارت بودند. از آنچه دیدم تعجب کردم ، اندکى به عقب رفتم ، و به حالت طبیعى باز گشتم ، بار دیگر نزدیک او شدم ، همان حالت اول براى من نمایان شد. این حالت چندین بار برایم تکرار شد.
صبح روز بعد، به مکانى که زائران براى زیارت در آن سکنى مى کنند رفتم تا از محضرش استفاده کنم و از حال و محل او سؤ ال کردم گفتند: آن شخص براى زیارت آمده بود و امروز اثاثیه و وسایلش را جمع کرد و از اینجا رفت .
از زیارت او ناامید نشدم ، به وادى السلام رفتم تا شاید او را بیابم ، آنجا با شخصى ملاقات کردم که امور غیبى عجیبى را برایم متذکر مى شد و بعضى از مسایل را روشن مى نمود بدون آنکه سؤ ال کنم ؛ به من گفت : زائرى را که در پى او هستى رفته است .
4 بزرگ فقها و مجتهدین آیت اللّه شیخ مرتضى انصارى همیشه زیارت عاشورا و صد بار لعن و صد بار سلام آن را حرم مولى الموحدین امیرالمؤ منین علیه السلام مى خواند و با تداوم در خواندن آن زبانش در خواندن بسیار سریع بود زیارت را همراه با لعن و سلام تقریباً نیم ساعت و یا چند دقیقه بیشتر به پایان مى رسانید، و اگر کسى تداوم او را در خواندن زیارت عاشورا مى دید مى گفت : او مشغول مسایل اصولى و فقهى نمى باشد، و با ملاحظه تحقیقاتش در مسایل علمى و نظریات ظریفش در فقه و اصول مى گفت : او اهل خواندن زیارت عاشورا و... نیست .(19)
برطرف شدن اندوه و شیرین شدن دوباره زندگى توسط زیارت عاشورا
یکى از بانوان محترم از رانده شدگان عراقى مى نویسد: من با مشکل بزرگى مواجه شدم که زندگى مرا تهدید مى کردو براى آن مشکل راه حلى نیافتم و حقیقتاً امیدم از هر چیزى قطع شده بود و به همه دعاهایى که در کتابهاى ((مفاتیح الجنان )) و ((التحفة الرضویة )) و ((المخازن )) و... یافت مى شد متوسل شدم . این دعاها را در نیمه شب و زیر آسمان مى خواندم و بالا خره به کمک زیارت عاشورا و به شکل شگفت انگیزى به حاجت خود رسیدم ، مشروح این داستان بدین قرار است :
من همسر محترمى داشتم ، او داراى شخصیت متمایز، منحصر به فرد و داراى کمالات معنوى ، خلق و خویى بلند مرتبه بود. وى در احترام به زن و فرزندان و نزدیکانش مرد نمونه اى بود، روزى با برادران و نزدیکانم مشاجره کرد به طورى که به من گفت : حتماً باید روابط خود را با نزدیکانت قطع کنى ، همسر من در گفتارش جدى و مصمم بود به طورى که امکان مخالفت با گفته هایش نبود.
من متحیر و سرگردان ماندم ، چگونه رابطه ام را با نزدیکان و خویشاوندانم قطع کنم ؟! در حالى که همسرم مى گفت : تا انتقامم را از آنها نگیرم ساکت نمى مانم .
مرا به قم منتقل نمود، و از قم به ... و همیشه مى گفت : انتقام مى گیرم ، من نمى دانستم هدفش چیست ، و چه مى خواهد بکند، بعد از آن بدون آنکه به کسى خبر دهد ما را ترک کرد و به خارج مسافرت کرد، بعداً مطلع شدیم مى خواهد درخواست پناهندگى از آلمان و یا فرانسه کند، سپس پیغام داد که دیگر باز نخواهد گشت و سوگند یاد کرد زندگى مشترک ما منتفى شده ، هر کس از دوستان و نزدیکانش آنجا درباره بازگشتش با او سخن گفت پاسخش منفى بود. مى گفت : همسرم هر کارى مى خواهد بکند!!
اما من همه دعاها و توسلهایى که دوستان و نزدیکانم به من مى گفتند مى خواندم ، مانده بودم با فرزندانم چه کنم ؟
وقتى خبر فوت آیت اللّه حاج سیّد مرتضى موحد ابطحى پدر مؤ لف در تاریخ جمعه هشتم جمادى آخر سال 1413 منتشر شد در مراسم تشییع او شرکت کردم و در نزدیکى قبر آن مرحوم (20) آیت اللّه سیّد محمد باقر موحد ابطحى فرزند ارشد ایشان گفت : در دهان متوفى قدرى خاص از تربت امام حسین علیه السلام را که از فاصله یک مترى آرامگاه شریف سرور آزادگان حسین بن على علیه السلام در سال ... برداشته شده قرار دادیم ، و در روز دهم محرم الحرام این تربت چون خون سرخ رنگ به نظر مى رسد.(21) بنا بر این هر کس حاجتى مهم دارد نذر کند زیارت عاشورا را ختم کند، انشااللّه حاجتش بر آورده مى شود.
بدون آنکه بدانم اشکهایم جارى بود، و در طى این مدت همیشه در خواب مى دیدم مشغول خواندن زیارت عاشورا هستم ، و هنگام سجده از خواب بر مى خواستم .
از شدت ناراحتى و تأ ثر بعضى از روزها زیارت عاشورا را دوبار مى خواندم ، در یکى از شبها در عالم خواب دیدم گویى مجلس عزاى امام حسین علیه السلام بر پا شده و من در آن شرکت جسته ام ، از میهمانان با حلوا پذیرایى مى کردند، یکى از آنها را برداشتم و آن را گشودم ، نامه اى یافتم که در آن شعرى بود و اکنون آن را به خاطر نمى آوردم دستمالى سرخ رنگ و قدحى به شکل تقویم در آن بود که بر آن نوشته شده بود: جمادى اوّل ، جمادى دوّم .
از خواب برخاستم و خوابم را تلفنى براى یکى از مفسران خواب گفتم ، خواب را چنین برایم تفسیر کرد: شما براى حاجت مهمى مشغول به توسل شده اید، و آنچه را که مى خواهید در ماه جمادى اول یا جمادى دوم به دست مى آید.
سپس خواندن زیارت عاشورا را ادامه دادم در یکى از شبها در عالم خواب دیدم گویى از حمام خارج شده ام لیکن قسمتى کوچک از کمرم تمیز نشده مانده بود، من مجدداً به حمّام بازگشتم و آن را خوب شستم تا تمیز شد.
خوابم را براى مفسر خواب گفتم . او گفت : همه اعمال تو پذیرفته شد، و معنى غسل دوم که آن را ذکر کردى این است : از مشکلى که گرفتار شده اى خلاصى مى یابى ، دعاها وتوسّلهاى انجام شده توسط شما به صورت آشکارى اثر نموده .
با خود گفتم : توسل خود را با زیارت عاشورا به پایان رساندم ، و به حاجتم مى رسم ، در روز بیستم ، بعد از خواندن دوباره زیارت عاشورا و دعاى علقمه ، نماز خواندم و آرامگاه مرحوم آیت اللّه سیّد مرتضى موحد ابطحى را زیارت کردم مبلغى نیز به خادم او دادم و از او خواستم روضه اى بخواند و ثواب آن را نثار روح مرحوم کند، پس از آن به منزل بازگشتم ، در آن شب در خواب دیدم گویى در خیابان اسیر گشته ام ، و من به شکل زیبا و به شخصیتى عجیب بودم و حجابى کامل داشتم و به دستم تسبیحى بلند و سبزرنگ بود، در برابرم سیّد محترمى بود، رو به من کرد و با لبخندى به من فرمود: خداوند تو را به آنچه مى خواهى مى رساند.
سپس همراه او سوار ماشین شدم .
این خواب را براى کسى تعریف نکردم در روز جمعه شب ساعت هشت و نیم زنگ تلفن به صدا در آمد، وقتى گوشى را برداشتم صدایى را شنیدم که آشنا بود، ولى نمى توانستم آن را تشخیص دهم . او گفت : من فلانم (شوهرت هستم ) من گفتم : چه مى گویى ؟!! تو کجایى ؟ گفت : من اکنون در شهر اصفهان هستم . گفتم : چرا به خانه نمى آیى ؟ گفت : مى آیم اما ابتدا خواستم خبر دهم تا غافلگیر نشوید. گفتم : خوش آمدى در این لحظه که این سطرها را مى نویسم به یاد لحظه اى مى افتم که زنگ تلفن به صدا در آمد و بدنم را لرزش فرا گرفت و حالتى غیر طبیعى به من دست داد، آن شدت خوشحالى را قادر به توصیف نیستم .
وقتى همسرم به منزل آمد، ابتدا به منزل فرزندان آن مرحوم که در نزدیکى منزل ماست رفتم و داستان را براى وى بازگو کردم سپس خواستم به زیارت قبر سیّد بروم از او تشکر کنم لیکن تا کنون موفق نشده ام ، و خدا را شکر که با یکدیگر زندگى مى کنیم و چیزى صفا و صمیمیت زندگى ما را تیره و تار ننموده .
شایان ذکر است ، من به همسرم گفتم : آنچه از تو مى دانم این است که مردى قاطع و در حرف و عمل جدى مى باشى بارها گفتى به اصفهان باز نمى گردم چه چیز تو را واداشت نظرت را تغییر دهى و نزد ما باز گردى ؟
او گفت : در ابتدا بسیار تحت تأ ثیر قرار گرفته بودم به طورى که یک بار هم فکر بازگشت به اصفهان به ذهنم خطور نکرد، ولى از تاریخ ... (نزدیک همان روزهایى که شروع به خواندن زیارت عاشورا کردم ) تحت فشار قرار گرفتم و اعصابم به هم ریخته شده بود، هر چه براى خروج از این بن بستى که در آن به سر مى بردم فکر مى کردم به راه حلى نمى رسیدم ، به نظرم رسید به فرانسه مسافرت کنم ولى بیشتر احساس ناراحتى مى کردم ، سپس به فکر مسافرت به ترکیه افتادم ولى از این فکر نیز احساس راحتى به من دست نمى داد، لیکن وقتى فکر بازگشت به اصفهان را مى کردم احساس راحتى و آسودگى خیال به من دست مى داد، براى همین بازگشتم .
و نکته بسیار مهم : بازگشت همسرم مصادف با روزهاى جمادى اول و جمادى دوم بود، همان روزهایى که در عالم خواب ذکر شده بودند، به همین دلیل به طور مستمر زیارت عاشورا را مى خوانم .
من همه مردان و زنان مؤ من را سفارش مى کنم که اگر در زندگى با مشکلى رو به رو شدند از رحمت خداوند و عنایت اهل بیت نا امید نشوند و با دعا و توسل به این گوهر نایاب و گرانمایه و این اکسیر بسیار بزرگ قادر خواهند بود لطف و عنایت بارى تعالى را کسب کنند.(22)

خواب دیدن درباره توسل به زیارت عاشورا براىحل مشکلات
یکى از علما مى نویسد با مشکل دشوارى مواجه شدم که راه حلى نداشت ، این باعث آزردگى و ناراحتى روحى من شد تا اینکه به کتاب ((زیارت عاشورا)) دست یافتم وقتى کتاب را خواندم و از محتوى آن آگاه شدم تصمیم گرفتم از اول ماه صفر سال 1412 به مدت چهل روز زیارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام با سایر آداب آن و دعاى علقمه براى حل مشکلاتم بخوانم ضمناً مشکل ازدواج برادرم نیز بود، مشغول به خواندن شدم تا روز سى و چهارم رسید و مصادف با روزهاى عید زهرا علیهاالسلام شد، مشغول به تهیه وسایل و لوازم لازم براى عید شدم ، و خواندن زیارت را فراموش کردم ، بعد از چند روز در خواب دیدم در منزل پدرم مجلسى براى ختم سوره انعام برگزار شده ، همگى جمع شده بودند و منتظر آمدن قارى بودند، ولى او تأ خیر کرد، و از من خواستند دعا و ختم سوره انعام را بخوانم .
موضوع خوابم را به صورت تلفنى به یکى از مفسران خواب در اصفهان بازگو کردم ، به من گفت :
در کار شما سه مطلب وجود دارد... و سومین آن : شما زیارت عاشورا را مى خواندى و آن را ترک کردى ، مى توانى این عمل را با تداوم در خواندن زیارت اصلاح کنى . خواندن زیارت را مجدداً ادامه دادم ، و در عصر روز چهلم همه مشکلات حل شدند، و موقعیت مناسب براى گرفتن یک منزل مهیا شد.
اما پس از لحاظ خرید منزل با مشکلى رو به رو شدم ، نذر کردم به مدت چهل روز دیگر زیارت عاشورا را بخوانم و الحمدللّه قادر شدم منزلى خریدارى کنم و بعد از آن مشکل ازدواج برادرم نیز حل شد.(23)
نجات یافتن از مرگ به واسطه توسل به زیارت عاشورا
یکى از علما گوید: زنم بیمار بود و دچار غده هاى کیسه اى شده بود، ولى ما از بیمارى او آگاهى نداشتیم ، در یکى از شبها در عالم خواب دیدم گویى در یک سالنى هستم که راهى به بیرون ندارد، و سقف سالن سه دریچه جهت تنفس داشت ، پس از مدتى شترى آمد و بر روى این دریچه ها نشست و راه تنفس را بست ، من براى رهایى از این مهلکه مشغول به دعا شدم ، در این حالت از خواب بیدار شدم .
پس از چند روز، بیمارى همسرم شدت یافت ، نزد پزشک رفتیم او بیمارى همسرم را غده هاى کیسه اى تشخیص داد و به دلیل وخامت تأ کید کرد که باید در انجام عمل جراحى شتاب کرد و گر نه ...
با جمعى از پزشکان مشورت کردم ، گفتند: پزشکان ایرانى قادر به انجام این عمل نیستند، سرانجام دکترى را دیدیم ، او گفت : من این عمل را انجام مى دهم ولى اجرت آن سیصد هزار تومان مى شود.
مضطرب و حیران شدم ، براى رهایى از این مشکل نذر کردم و شروع به خواندن زیارت عاشورا کردم پس از چند روز عمل انجام شد و براى تسویه حساب رفتم ، دکتر گفت : مبلغى دریافت نمى کنم ؛ زیرا تعداد غده ها سه عدد بود و عمل نیز دشوار بود. من امیدى به موفقیت عمل نداشتم ، براى همین نذر کردم عمل را رایگان انجام دهم ، و عمل به موفقیت پایان یافت و بیمار از مرگ رهایى یافت .
پروردگار را سپاس مى گویم که موفقیت را نصیب ما فرمود. سپس به دکتر گفتم : وقتى همه راهها به روى من بسته شد نذر کردم زیارت عاشورا را بخوانم ، و خداوند ما را یارى نمود، و با مشکلى رو به رو نشدیم .(24)
قضاوت اشتباه و عجولانه در ثمر ندادن زیارت عاشورا
یکى از علما مى نویسد: در سال 1370 دولت کسانى را که قبلاً اجازه سفر نداشتند از مسافرت به خانه خدا منع کرده بود. من شوق بسیارى براى سفر داشتم ولى اجازه سفر نداشتم نذر کردم زیارت عاشورا را بخوانم ، نذرم را ادا کردم و توسل زیادى نمودم ، اما نتیجه اى نگرفتم .
در آن شب برادرم به من گفت : آیا براى این موضوع تلاش بسیار نموده اى ؟ بار دیگر نزد مسؤ ول مربوطه برو و با او تماس بگیر ممکن است نتیجه اى حاصل شود.
روز بعد به تهران سفر کردم ، و از صبح تا ساعت یک بعد از ظهر هر چه در توانم بود تلاش کردم لیکن نتیجه اى نگرفتم ، تصمیم به بازگشت به قم گرفتم .
پس از آن برادرم با حالتى ناامیدانه و شکوه آمیز گفت : یک بار دیگر با مسؤ ول مربوطه تماس بگیر، و ما در دفترش ، منتظر او شدیم ولى نتیجه اى حاصل نشد، پس از آن به برادرم گفتم : چیزى به دست نیاوردیم و اگر موفق شویم توفیقمان به لطف و عنایت و به برکت زیارت عاشورا خواهد بود، در این لحظه به ما گفتند: براى ملاقات بروید به داخل . ما نیز داخل اتاق او شدیم و درباره این موضوع با او گفتگو کردیم ، گفت : راهى براى این کار نیست ، در این اثنا تلفن زنگ زد، و از او خواستند پانزده عدد جواز خروج به نامهاى ... صادر کند ما نیز گفتیم :
به این اسامى نام دو نفر دیگر را اضافه کن ، در این اثنا تلفن بار دیگر زنگ زد و او گوشى را برداشت به او گفتند فوراً در بیمارستان حاضر شود؛ زیرا مادر شما در لحظه هاى آخر زندگى است ، و سرانجام او با دادن اجازه سفر موافقت کرد.
در روز اول ماه ذى الحجه براى اتمام مراحل قانونى اقدام کردم ، و در روز دوم اجازه سفر صادر شد، و در روز سوم با آخرین هواپیما به جده سفر کردم و در آن سال به حج خانه خدا مشرف شدم .
شایان ذکر است که کسانى از مسؤ ولین توسلات عجیبى براى دادن حج داشتند و بعضى از آنها اجازه سفر را اخذ کردند اما موفق به حج خانه خدا نشدند، از یکى از آنها که دوست من بود پرسیدم : آیا زیارت عاشورا را همراه با سایر دعاهایى که به آنها متوسل شدى خواندى گفت : خیر، همه دعاها را خواندم فقط زیارت عاشورا را نخواندم .
سرانجام دانستم انجام کارم و مشرف شدنم به زیارت خانه خدا به برکت زیارت عاشورا بوده و اول بار که گفتم زیارت عاشورا نمى تواند مثمر ثمر باشد شتاب کردم و این خطا بود.(25)
عظمت زیارت عاشورا از نظر آیت اللّه شیخ عبدالنبى اراکى
مرحوم آیت اللّه شیخ عبدالنبى اراکى مى گوید: یکى از جنبه هاى حدیث شریف ((ما أ وذى نبى مثل ما أ و ذیت هیچ پیامبرى آنچنان که من اذیت شدم اذیت نشده )) آزار رسول اکرم صلى الله علیه و آله به وسیله حوادثى بعد از اوست یعنى آزار اهل بیت و شیعان آنان است . پیامبر از حوادث بعد از خود آگاه بود. پیامبر بسیار اندوهگین و غمگین بود براى همین خداوند متعال زیارت عاشورا را قرار داد، و فواید آن را در دنیا و آخرت شناساند. سپس خواندن آن را تضمین نمود و بعد جبرئیل را فرستاد تا آن را براى سعادت رسول خدا و اهل بیتش و سعادت شیعیانش به آنها برساند:
اول : از فواید اخروى بهره گیرند.
دوم : براى فواید دنیوى به آن متوسل شوند.
براى همین امام جعفر بن محمد، به واسطه محمد بن على ، به واسطه على بن الحسین ، به واسطه حسین بن على ، به واسطه حسن بن على ، به واسطه على بن ابى طالب علیه السلام ، به واسطه پیامبر صلى الله علیه و آله ، به واسطه جبرئیل ، به واسطه قلم ، به واسطه لوح ، بواسطه خداوند متعال تضمین نموده که هر کس نزد پروردگار حاجتى داشته باشد و این زیارت را بخواند، خداوند متعال با قدرت مطلق و به فضل خویش بر محمد و خاندان محمد صلى الله علیه و آله و شیعیانش و دوستدارانش حاجتهاى آنها را بر آورده مى کند.
این بنده ضعیف براى بر آورده شدن حاجت مشکلم شروع به خواندن زیارت عاشورا کردم ، و خداوند متعال به حُرمت آن بزرگان دعاى مرا پذیرفت ، و من تا کنون نمى دانم حاجتم چگونه بر آورده شد، لذا تصمیم گرفتم به طور خلاصه و فهرست وار نحوه توسل را بنویسم تا اینکه هر کس حاجتى داشت به وسیله آن و به طور حتمى و بدون تردید حاجتش بر آورده شود انشاء اللّه .(26)
مداومت بر قرائت زیارت عاشورا
بکوش تا خیر دنیا و آخرت را در خواندن مستمر زیارت عاشورا به دست آورى که اول صبح هر روز فضیلت خواندن آن مى باشد. در حالات شهید محراب آیت اللّه اشرفى اصفهانى نقل شده است که 60 سال مستمر هر صبح پس از نماز به قرائت آن مى پرداخته است . اگر هر روز نمى توانى برنامه اى تنظیم کن که هفته اى سه بار آن را بخوانى . و بعد که بدان عادت کردى کم کم آن را در روزهاى دیگر هم بخوان باشد تا ان شا اللّه با امام حسین علیه السلام محشور گردى .
در فضیلت زیارت عاشورا همین بس که از سنخ سایر زیارات نیست که به ظاهر از انشاء و املاى معصومى باشد (هر چند که از قلوب مطهر ایشان چیزى جز آنچه از عالم بالا به آنجا برسد بیرون نیاید) بلکه از سنخ احادیث قدسیه است که به همین ترتیب از زیارت و لعن و سلام و دعا از حضرت احدیت به جبرئیل امین و از او به خاتم النبیین رسیده و به حسب تجربه ، مداومت آن در چهل روز یا کمتر، در بر آورده شدن حاجات و نیل به مقاصد و دفع دشمنان بى نظیر است .(27)
صفوان مى گوید امام صادق علیه السلام به من فرمود: مواظب باش بر این زیارت (عاشورا) پس به درستى که من ضامن قبولى زیارت کسى هستم که از دور و نزدیک این زیارت را بخواند و سعى او مشکور باشد و سلام او به آن حضرت برسد و محجوب نماند و حاجت او از طرف خدا بر آورده و به هر چه که خواهد برسد و خدا او را نومید بر نگرداند.
اى صفوان ! این زیارت را به این ضمان یافتم از پدرم و او از پدرش ... و او از امیرالمؤ منین و او از رسول خدا و او از جبرئیل و او از خداى تعالى نقل نمودند که خداوند عزوجل به ذات مقدس خود قسم فرموده که هر کس حسین علیه السلام را به این زیارت از دور و نزدیک زیارت کند، زیارت او را قبول مى کنم و خواهش او را مى پذیرم ، به هر قدر که باشد و خواسته او را بر مى آورم پس ، از حضور من نومید بر نمى گردد و او را با چشم روشن و حاجت بر آورده شده و فوز جنت و آزادى از دوزخ بر مى گردانم و شفاعت او را در حق هر کس که شفاعت کند مى پذیرم . (جز در مورد دشمن ما اهل بیت ).(28)
(در کتاب شریف مفاتیح الجنان در این رابطه داستان هاى آموزنده و جالبى ذکر شده است که طالبین مى توانند بدان رجوع نمایند).
ترک نشدن زیارت عاشورا از امام خمینى
حجة الاسلام والمسلمین غیورى نقل مى کند که :
زیارت عاشوراى امام خمینى ترک نمى شد. اخیراً هم یک صحبتى که خود من با ایشان داشتم که من و ایشان بودیم . البته ایشان تصریح نفرمودند ولى من متوجه شدم زیارت عاشوراى ایشان ترک نمى شود. زیارت عاشورا با آن صد لعن و صد سلامش را ترک نمى کنند.(29)
O روز اول محرم در نوفل لوشاتو مصادف بود با اولین شبى که مردم ایران در پشت بامها تکبیر مى گفتند. همان شب شخصى از تهران تلفن زد و گفت گوشى را مى گذارم کنار پنجره تا صداى تکبیر مردم را که با گلوله مخلوط شده بود ضبط کرده به خدمت امام بردم . امام در داخل اتاق ، تسبیح به دست در حال ایستاده مشغول ذکر بودند و زیارت عاشورا مى خواندند. در حالى که ما متوجه مسائل ماه محرم نبودیم ایشان در سرزمینى زیارت عاشورا را مى خواندند که شاید براى اولین بار در آنجا خوانده مى شد.(30)
اهمیّت زیارت عاشورا
فقیه زاهد عادل مرحوم شیخ جواد بن شیخ مشکور عرب که از اجله علما و فقهاى نجف اشرف و مرجع تقلید جمعى از شیعیان عراق بوده و نیز از ائمه جماعت صحن مطهر بوده است در سال 1337 در حدود نود سالگى وفات نموده و در جوار پدرش و در یکى از حجره هاى صحن مطهر مدفون گردید.
آن مرحوم در شب 26 ماه صفر 1336 در نجف اشرف در خواب حضرت عزرائیل ملک الموت را مى بیند، پس از سلام از او مى پرسد از کجا مى آیى ؟ مى فرماید از شیراز و روح میرزا ابراهیم محلاتى را قبض کردم .
شیخ مى پرسد:
روح او در برزخ در چه حالى است ؟
مى فرماید:
در بهترین حالات و در بهترین باغهاى عالم برزخ و خداوند هزار ملک موکل او کرده است که فرمان او را مى برند. گفتم براى چه عملى از اعمال به چنین مقامى رسیده است ؟ آیا براى مقام علمى و تدریس و تربیت شاگرد؟
فرمود: نه .
گفتم : براى نماز جماعت و رساندن احکام به مردم ؟
فرمود: نه .
گفتم : پس براى چه ؟
فرمود: براى خواندن زیارت عاشورا (مرحوم میرزاى محلاتى سى سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیمارى یا امر دیگر نمى توانست بخواند نایب مى گرفته است ).
و چون شیخ مرحوم از خواب بیدار مى شود فردا به منزل آیت اللّه میرزا محمد تقى شیرازى مى رود و خواب خود را براى ایشان نقل مى کند.
مرحوم میرزا محمد تقى گریه مى کند، از ایشان سبب گریه را مى پرسند مى فرماید:
میرزاى محلاتى از دنیا رفت و استوانه فقه بود. به ایشان گفتند: شیخ خوابى دیده و واقعیت آن معلوم نیست . میرزا مى فرماید: بلى خواب است اما خواب شیخ مشکور است نه افراد عادى . فرداى آن روز تلگراف فوت میرزاى محلاتى از شیراز به نجف اشرف مى رسد و صدق رؤ یاى شیخ مشکور آشکار مى گردد.
این داستان را جمعى از فضلاى نجف اشرف که از مرحوم آیت اللّه سید عبدالهادى شیرازى شنیده بودند که ایشان در منزل مرحوم میرزا محمد تقى هنگام ورود شیخ مرحوم و نقل رؤ یاى خود حاضر بودند نقل کردند و نیز دانشمند گرامى جناب حاج صدر الدین محلاتى فرزند زاده آن مرحوم از شیخ مرحوم ، این داستان را شنیده اند.(31)
چاره بلا با زیارت عاشورا
علاّمه بزرگوار حضرت آقاى شیخ حسن فرید گلپایگانى که از علماى طراز اول تهران هستند از استاد خود مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم یزدى حائرى اعلى اللّه مقامه نقل نمود که فرمود: اوقاتى که در سامرا مشغول تحصیل علوم دینى بودم ، وقتى اهالى سامرا به بیمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روز عده اى مى مردند.
روزى در منزل استادم مرحوم سید محمد فشارکى اعلى اللّه مقامه جمعى از اهل علم بودند ناگاه مرحوم آقاى میرزاى محمد تقى شیرازى رحمة اللّه علیه - که در مقام علمى مانند مرحوم فشارکى بود تشریف آوردند و صحبت از بیمارى وبا شد که همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمى بکنم آیا لازم است انجام شود یا نه ؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند که بلى ...
سپس فرمود: من حکم مى کنم که شیعیان ساکن سامرا از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را هدیه روح شریف نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجة بن الحسن علیه السلام نمایند تا این بلا از آنان دور شود. اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشورا شدند.
از فردا تلف شدن شیعه موقوف شد ولى همه روزه عده اى از سنى ها مى مردند به طورى که بر همه آشکار گردید.
برخى از سنى ها از آشنایانشان از شیعه پرسیدند سبب اینکه دیگر از شما کسى تلف نمى شود چیست ؟ به آنها گفته بودند زیارت عاشورا. آنها هم مشغول شدند و بلا از آنها هم برطرف گردید.
جناب آقاى فرید سلمه اللّه تعالى فرمودند: وقتى گرفتارى سختى برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم به یادم آمد از روز اول محرم سرگرم زیارت عاشورا شدم روز هشتم به طور خارق العاده برایم فرج شد.
شکى نیست که مقام میرزاى شیرازى از این بالاتر است که پیش خود چیزى بگوید و چون این توسل یعنى خواندن زیارت عاشورا تا ده روز در روایتى از معصوم نرسیده است شاید آن بزرگوار به وسیله رؤ یاى صادقه یا مکاشفه یا مشاهده امام علیه السلام چنین دستورى داده بود و مؤ ثر هم واقع شده است .
مرحوم حاج شیخ محمد باقر شیخ الاسلام نقل نمود که : در کربلا ایام عاشورا در خانه مرحوم میرزاى شیرازى روضه خوانى بود و روز عاشورا به اتفاق طلاب و علما به حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت ابالفضل العباس علیه السلام مى رفتند و عزادارى مى نمودند و عادت میرزا این بود که هر روز در غرفه خود زیارت عاشورا مى خواند، سپس پایین مى آمد و در مجلس عزا شرکت مى نمود؛ روزى خودم حاضر بودم که پیش از موسم آمدن میرزا ناگاه با حالت غیر عادى پریشان و نالان از پله هاى غرفه به زیر آمد و داخل مسجد شد و مى فرمود: امروز باید از مصیبت عطش حضرت سیدالشهدا علیه السلام بگویید و عزادارى کنید. تمام اهل مجلس منقلب شدند و بعضى حالت بى خودى عارضشان شد، سپس با همان حالت به اتفاق میرزا به صحن شریف و حرم مقدس مشرف شدیم گویا میرزا مأ مور به تذکر شده بود. بالجمله هر کس زیارت عاشورا را یک روز یا ده روز یا چهل روز به قصد توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام (نه به قصد ورود از معصوم ) بخواند البته صحیح و مؤ ثر خواهد بود و اشخاص بى شمارى بدین وسیله به مقاصد مهم خود رسیده اند.
مرحوم میرزا محمد تقى شیرازى در سنه 1338 در کربلا وفات و در جنوب شرقى صحن شریف مدفون گردید.(32)
زیارت عاشوراى بانویى ، عذاب را از اهل قبرستان دور کرد
علامه نورى نوشته : حاج ملا حسن مجاور نجف که حق مجاورت را ادا کرد و عمرش را در عبادت سپرى کرد، از قول حاج محمد على یزدى به من گفت :
مردى فاضل و صالح به خود پرداخته بود و همیشه در اندیشه آخرت شبها در مقبره بیرون شهر معروف به ((مزار)) که جمعى از صلحا در آن دفن شده بودند، به سر مى برد.
همسایه اى داشت که دوران خردسالى را نزد معلم و... با هم گذرانده بودند و در بزرگى گمرکچى شده بود، پس از مرگ ، او را در آن گورستان که نزدیک منزل آن مرد صالح بود به خاک سپردند.
بیش از یک ماه از مرگ گمرکچى نگذشته بود که مرد صالح او را در خواب مى بیند که او حال خوشى دارد و از نعمتهاى الهى بر خوردار است !
نزد او مى رود و مى گوید: من از آغاز و انجام و درون و بیرون تو باخبرم ، تو کسى نبودى که درونت خوب باشد و کار زشتت حمل بر صحت شود، نه تقیه و نه ضرورتى ایجاب مى کرد که بدان شغل اشتغال ورزى و نه ستمدیده اى را یارى رساندى ، کارت عذاب آور بود و بس ، پس از کجا به این مقام رسیدى ؟
گفت : آرى ! چنان است که گفتى ، من از لحظه مرگ تا دیروز در سخت ترین عذاب بودم ، اما روز قبل همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفته و در اینجا به خاکش سپردند، اشاره به جایى کرده که پنجاه قدم از گورش دورتر بوده ، دیشب سه مرتبه امام حسین به دیدنش آمدند.
بار سوم فرمودند: عذاب را از این گورستان بر دارند، لذا من در نعمت و آسایش قرار گرفتم .
مرد صالح از خواب بیدار شده و در بازار آهنگران به جستجوى استاد اشرف مى رود، او را یافته و از حال همسرش مى پرسد، استاد اشرف مى گوید: دیروز از دنیا رفته و در فلان مکان یعنى ((مزار)) به خاکش سپردیم .
مرد صالح مى پرسد: به زیارت امام حسین رفته بود؟ مى گوید: نه . مى پرسد: ذکر مصیبت او مى کرد؟ جواب مى دهد: نه . سؤ ال مى کند روضه خوانى داشت ؟ مى گوید: نه .
مى گوید: از این سؤ الات چه مقصودى دارى ؟ مرد صالح خوابش را نقل مى کند و مى گوید: مى خواهم بدانم میان او و امام حسین چه رابطه اى بوده ؟ استاد اشرف پاسخ مى دهد: زیارت عاشورا مى خواند.(33)
دیدار امام حسین علیه السلام از قبرستان و عنایت آن حضرت به اهل قبرستان به خاطر زیارت عاشورا
حجة الاسلام والمسلمین آقاى حاج نظام الدینى اصفهانى رحمه الله علیه نوشته اند: روزى منزل حاج عبدالغفور (یکى از حاجى هاى موجه و ملازم آیة اللّه حاج سید محمد تقى فقیه احمد آبادى صاحب کتاب شریف ((مکیال المکارم فى فوائد الدعاء للقائم علیه السلام )) بودم ، یکى از رفقاى ایشان به نام حاج سیّد یحیى مشهور به پنبه کار گفت : برادرم را که مدتى بود فوت نموده در خواب دیدم با وضع و لباس خوبى که موجب شگفتى بود.
گفتم : داداش دیگر آن دنیا کلاه چه کسى را برداشتى ؟
گفت : من کلاه کسى را بر نداشتم .
گفتم : من تو را مى شناستم این لباس و این موقعیت از آن تو نیست .
گفت : آرى دیشب شب اول قبر مادر قبر کن بود آقا سیدالشهدا به دیدن آن زن تشریف آوردند و فرمودند: به کسانى که اطراف آن قبر بودند خلعت ببخشند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیده ام .
از خواب بیدار شدم نزدیک اذان صبح بود، کارهاى خود را انجام داده و حرکت کردم براى تخت فولاد (قبرستان تاریخى و با عظمت اصفهان ) براى تحقیقات سر قبر برادرم رفتم ، بعضى قرآن خوانها کنار قبرها قرآن مى خواندند، از قبرهاى تازه پرسش کردم ، قبر مادر قبرکن را معرفى کردند، گفتم : کى دفن شده ؟ گفتند: دیشب شب اول قبر او بوده . متوجه شدم تاریخ با گفته برادرم در خواب مطابق است .
رفتم نزد آقاى قبر کن در تکیه مرحوم آیة اللّه آقا میرزا ابوالمعالى (استاد مرحوم آیة اللّه العظمى بروجردى و صاحب کرامات عجیبه ) که محاذى قبر آن زن بود، احوالپرسى نمودم و از فوت مادرش سؤ ال کردم ، گفت : دیشب اول قبر او بود.
گفتم : روضه خوانى مى کرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا مشرف شده بود؟ گفت : خیر، سؤ ال کرد: این پرسشها براى چى است ؟ خواب خود را گفتم ، گفت : هر روز زیارت عاشورا مى خواند.(34)
عنایات غیبى و فراهم شدن وسیله براى خواندن زیارت عاشورا
آقاى حاج ... مردى صالح که من او را در نائین ملاقات کردم و اهل توسل بود و حالت خوبى داشت و هر وقت با او برخورد کردیم جلسه ما یکپارچه توسل و گریه مى شد و مى گفت : چرا شما آقایان اهل علم کمتر به زیارت عاشورا توجه مى کنید؟! مى گفت : من هر روز صبح مقیّدم زیارت عاشورا را بخوانم . سالى در سفر مشهد از راه کناره مى رفتم ماشین براى نماز نگه داشت من مفاتیح همراه نداشتم ناراحت شدم که امروز زیارت عاشورا از من ترک مى شود یک وقت نگاه کردم جلوى من پرده اى نمایان شد روى آن زیارت عاشورا نوشته شده بود خیلى خوشحال شدم و زیارت عاشورا را خواندم . موقع نقل این واقعه گریه مى کرد و مى گفت چه بگویم .(35)
سفارش علامه امینى به زیارت عاشورا
فرزند آیت اللّه علامه امینى آقاى دکتر محمد هادى امینى مى نویسد: پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم آیت اللّه العظمى علامه امینى نجفى پدر بزرگوارم مؤ لف کتاب الغدیر یعنى سال 1394 هجرى قمرى شب جمعه اى
قبل از اذان فجر وى را در خواب دیدم او را شاد و خرسند یافتم جلو رفته و پس از سلام و دست بوسى عرض کردم : پدر جان ! در آنجا چه عملى باعث سعادت و نجات شما گردید؟ گفتند: چه مى گویى ؟ مجدّداً عرض کردم : آقا جان ! در آنجا که اقامت دارید کدام عمل موجب نجات شما شد کتاب الغدیر یا سایر تأ لیفات یا تأ سیس و بنیاد کتابخانه امیرالمؤ منین علیه السلام ؟
پاسخ دادند: نمى دانم چه مى گویى قدرى واضح تر و روشن تر بگو. گفتم : آقا جان ! شما اکنون از میان ما رخت بر بسته اید و به جهان دیگر منتقل شده اید در آنجا که هستید کدامین عمل باعث نجات شما گردید از میان صدها خدمات و کارهاى بزرگ علمى و دینى و مذهبى ؟
مرحوم علامه امینى درنگ و تأ ملى نمودند سپس فرمودند: فقط زیارت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام .
عرض کردم شما مى دانید اکنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار است و راه کربلا بسته ، چه کنم ؟
فرمود: در مجالس و محافلى که جهت عزادارى امام حسین علیه السلام بر پا مى شود شرکت کن ثواب زیارت امام حسین علیه السلام را به تو مى دهند.
سپس فرمودند: پسر جان ! در گذشته بارها تو را یاد آور ساختم و اکنون به تو توصیه مى کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش مکن مرتباً زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان ؛ این زیارت داراى آثار و برکات و فواید بسیارى است که موجب نجات و سعادت در دنیا و آخرت تو مى باشد و امید دعا دارم فرزندم .
فرزند مرحوم آیت اللّه امینى مى نویسد: علامه امینى با کثرت مشاغل و تأ لیف و مطالعه و تنظیم و رسیدگى به ساختمان کتابخانه امیرالمؤ منین علیه السلام در نجف اشرف مواظبت کامل به خواندن زیارات عاشورا داشته و سفارش به زیارت عاشورا مى نمودند و بدین جهت من خودم نیز حدود 30 سال است مداوم به زیارت عاشورا مى باشم .(36)
بخش دوّم : داستانهایى از تربت سیّدالشهدا علیه السلام
آداب همراه داشتن تربت سیدالشهدا علیه السلام
تا مى توانى تربت مبارک حضرت سیدالشهدا را با خود همراه داشته باشد و با آن نماز بخوان که هم ثواب زیادى دارد و هم تو را از خطرات و بلاها محافظت مى کند. مقدار بسیار اندکى از آن را در اول هر ماه در آب حل کن و بخور تا عشق حسین علیه السلام با خونت عجین شود. البته باید حرمت آن را نگه دارى و در جاى مناسب با خود حمل کنى و حتماً آن را در چیزى قرار بده که با فرش و قالى و لباس ، تماس مستقیم نداشته باشد.
1 در روایت است که حوریان بهشت چون یکى از ملائکه را مى بینند که از براى انجام کارى به زمین مى آید به او التماس مى کنند که براى ما تسبیح و تربت قبر امام حسین علیه السلام را هدیه بیاور.(37)
2 نقل شده است که شخصى گفت : حضرت امام رضا علیه السلام براى من از خراسان بسته متاعى فرستاد، چون گشودم در میان آن خاکى بود. از آورنده آن پرسیدم که این خاک چیست ؟ گفت : خاک قبر امام حسین است و هرگز آن حضرت از جامه و غیر جامه چیزى به جایى نمى فرستد مگر آنکه این خاک را در میان آن مى گذارد و مى فرماید: این امان است از بلاها به اذن و مشیّت خدا.(38)
3 امام صادق علیه السلام به ابوحمزه ثمالى فرمود: از تربت قبر امام حسین علیه السلام مى توان شفا کرد (از خاکى بردارند که از میان قبر تا چهار فرسخ فاصله باشد) پس بگیر از آن خاک که شفاى هر درد است و سپرى است براى دفع هر چه از آن مى ترسى و هیچ چیز با آن برابرى نمى کند از چیزهایى که از آن طلب شفا مى کنند به غیر از دعا. چیزى که آن را فاسد مى کند آن است که در ظرفها و جاهاى بد مى گذارند و نیز کم بودن یقین کسانى که بدان معالجه مى کنند. هر کس یقین داشته باشد که این خاک از براى او شفاست هر گاه معالجه به آن کند او را کافى خواهد بود و محتاج به داروى دیگرى نخواهد شد.
آن تربت را شیاطین و کافران جن فاسد مى کنند؛ چون حسد مى برند فرزندان آدم را بر آن و خود را به آن مى مالند. به طورى که بیشتر نیکى و بوى خوش آن بر طرف مى شود و هیچ تربت از حایر قبر امام حسین علیه السلام بیرون نمى آید مگر مهیا مى شوند از براى آن تربت ، آنقدر که ایشان را به غیر از خدا نمى تواند بشمرد و آن تربت در دست صاحبش است و ایشان خود را بر آن مى مالند و ملائکه نمى گذارند ایشان را که داخل حایر شوند. اگر تربت از شرّ اینها سالم بماند هر بیمار را که به آن معالجه نمایند در آن ساعت شفا مى یابد. پس چون تربت را بردارى پنهان کن و نام خدا را بر آن بسیار بخوان و شنیده ام که بعضى از آنها که تربت را بر مى دارند آن را سبک مى شمارند.(39)
4 در روایت است که سجده به تربت امام حسین علیه السلام هفت حجاب را پاره مى کند؛ یعنى باعث قبولى نماز مى شود و مشهور میان علما آن است که خوردن خاک ، مطلقاً جایز نیست مگر تربت مقدّس امام حسین علیه السلام به قصد شفا. که اندازه آن به قدر درشتى عدسى باشد که در دهان بگذارد و پس از آن آب بخورد.(40)
امام خمینى تربت امام حسین علیه السلام را به عنوان شفا مى خورد.(41)
به خون مبدل شدن تربت امام حسین علیه السلام
اینجانب عبدالحمید حسانى فرزند عبدالشهید حسانى ، ساکن فراشبند فارس نسبت به تربت خونین امام حسین علیه السلام قبلاً در داستانهاى شگفت تأ لیف حضرت آیت اللّه العظمى آقاى حاج سید عبدالحسین دستغیب شیرازى خوانده بودم ، خودم و اهل خانه که سواد فارسى داشته اند خواندند و در ضمن در سال اخیر قبل از محرم ، پدرم عازم کربلا شد و مقدارى تربت خرید کرده و آورد. خواهرى دارم به نام ((ساره خاتون حسانى )) متوسل شدند به ائمه ، تربتى که پدرم آورده بود مقدار کمى از آن را با پارچه اى از حرم ابوالفضل علیه السلام مى پیچد و شب را احیا مى دارد (یعنى شب عاشورا) و از ائمه و فاطمه زهرا صلى الله علیه و آله مى خواهد که اگر ما یک ذرّه نزد شما قابلیم این تربت همان حالتى که آقا در کتاب نوشته اند براى ما بشود، اتفاقاً روز عاشوراى گذشته بعد از نماز ظهر ساعت یک و ده دقیقه بعد از ظهر به آن نگاه مى کنند. دو خواهرم و زن برادرم آن را مى بینند و یک مرتبه مى افتند به گریه و زارى ، مى بینند همان حالتى که آقا! در کتاب نوشتند اتفاق افتاده و تربت مزبور حالت خون پیدا کرده بود و حقیر که بعد از مسجد آمدم خودم هم دیدم و مقدارى از آن را آوردم به خدمت حضرت آیت اللّه العظمى آقاى دستغیب و تربت مزبور هم هنوز موجود است و رنگ تربت به طور کلى جگرى شده رطوبت کمى برداشته بود، بعد به تدریج حالت خشکى پیدا کرده و هنوز هم باقى است با همان رنگ جگرى .
و نظیر همین قضیه فوق که ذکر شد مقدارى تربت در سال 98 قمرى باز در فراشبند فارس ، کوى مسجد الزهرا، منزل مشهدى عبدالرضا نوشادى بوده و در جلسه نشان دادند که به خون مبدل شده و همه آن را مشاهده کردند.
تربت خونین
مرحوم حاجى مؤ من فرمود: وقتى مخدره محترمه اى که نماز جمعه را با مرحوم آقا سید هاشم در مسجد سردزک ترک نمى کرد به من خبر داد که مقدار نخودى تربت اصل حسینى علیه السلام به من رسیده و آن را جوف کفن خود گذارده ام و هر ساله روز عاشورا خونین مى شود به طورى که رطوبت خونین به کفن سرایت مى کند و بعد متدرجاً خشک مى شود.
مرحوم حاج مؤ من فرمود: از آن مخدره خواهش کردم که در روز عاشورا منزلش بروم و آن را ببینم قبول کرد، پس روز عاشورا رفتم بقچه کفنش را آورد و باز کرد، عقد خون در کفن مشاهده کردم و تربت مبارک را دیدم همانطورى که آن مخدره گفته بودتر و خونین و علاوه لرزان بود.
از دیدن آن منظره و تصور بزرگى مصیبت آن حضرت سخت گریان و نالان و از خود بى خود شدم .
نظیر این داستان در دارالسلام عراقى از ثقه عادل ملا عبدالحسین خوانسارى نیز نقل شده که گفت : مرحوم آقا سید مهدى پسر آقا سید على صاحب شرح کبیر در آن زمانى که مریض شده بود و براى استشفاى شیخ محمد حسین صاحب فصول و حاج ملا جعفر استرابادى را که هر دو از فحول علماى عدول بودند فرستاد که غسل کنند و با لباس احرام داخل سرداب قبر مطهر حسین علیه السلام شوند و از تربت قبر مطهر به آداب وارده بردارند و براى مرحوم سید بیاورند و هر دو شهادت دهند که آن تربت قبر مطهر است و جناب سید مقدار یک نخود از آن را تناول نماید.
آن دو بزرگوار حسب الامر رفتند و از خاک قبر مطهر برداشتند و بالا آمدند و از آن خاک قدرى به بعضى حضار اخیار عطا کردند که از جمله ایشان شخصى بود از معتبرین و عطار و آن شخص را در مرض موت عیادت کردم و باقیمانده آن خاک را از ترس اینکه بعد از او به دست نا اهل افتد به من عطا کرد و من بسته آن را آورده و در میان کفن والده گذاشتم . اتفاقاً روز عاشورا نظرم به ساروق آن کفن افتاد رطوبتى در آن احساس کردم چون آن را برداشته گشودم دیدم کیسه تربت که در جوف کفن بود مانند شکرى که رطوبت ببیند حالت رطوبتى در آن عارض شده و رنگ آن مانند خون تیره گردیده و خونابه مانند اثر آن از باطن کیسه به ظاهر و از آن به کفن و ساروق رسیده با آنکه رطوبت و آبى آنجا نبود.
پس آن را در محل خود گذارده در روز یازدهم ساروق را آورده گشودم آن تربت را به حالت اول خشک و سفید دیدم اگر چه آن رنگ زردى در کفن و ساروق کماکان باقیمانده بود و همچنان بعد از آن در سایر ایام عاشورا که آن تربت را مشاهده کردم همینطور آن را متغیر دیده ام و دانسته ام که خاک قبر مطهر در هر جا باشد در روز عاشورا شبیه به خون مى شود.(42)
سجده امام صادق علیه السلام بر تربت امام حسین علیه السلام
امام صادق علیه السلام همراه خود پارچه سبزى داشت که در آن مقدارى تربت (خاک قبر) امام حسین علیه السلام گذاشته بود، و هنگامى که وقت نماز مى رسید آن تربت را بر سجّاده اش مى ریخت و بر آن سجده مى کرد.
آرى نمازى که با یاد ایثارگرى امام حسین علیه السلام باشد، موجب کمال نماز است ، و به نماز روح تازه اى مى بخشد.
بى احترامى به تربت
شیخ عباس قمى رحمه الله علیه نقل مى کند که استاد ما محدّث متبحّر ثقه الاسلام نورى رحمه الله علیه در دارالسّلام نقل فرموده که روزى یکى از برادران من به خدمت مرحومه والده ام رسید، مادرم دید که تربت امام حسین علیه السلام را در جیب پایین قباى خود گذاشته ، مادرم او را زجر کرد که این بى ادبى به تربت مقدّسه است زیرا که در زیر ران واقع شود و شکسته گردد.
برادرم گفت : چنین است که فرمودى و تا به حال دو مُهر شکسته ام و لیکن عهد کرد که بعد از آن در جیب پایین نگذارد.
پس چند روزى از این قضیه گذشت ، پدرم بدون آنکه از این مطلب اطلاع داشته باشد در خواب دید که مولاى ما حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام به زیارت او تشریف آورد و در اطاق کتابخانه نشست و ملاطفت و مهربانى بسیار کرد و فرمود: بخوان پسران خود را بیایند تا آنها را اکرام کنم ، پس پدرم پسرها را طلبید و با من پنج نفر بودند، پس ایستادند در مقابل آن حضرت و در نزد آن حضرت از جامه و چیزهاى دیگر بود، پس یک یک را مى خواند و چیزى از آنها به او مى داد، پس نوبت به برادر مزبور که به تربت بى احترامى کرده بود رسید حضرت نظرى به او افکند مانند کسى که در غضب باشد و التفات فرمود به سوى پدرم و فرمود: این پسر تو دو تربت از تربت هاى قبر من را در زیر ران خود شکسته است ، پس مثل برادران دیگر او را نخواند، بلکه به سوى او چیزى افکند و الا ن در ذهنم است که گویا قاب شانه ترمه به او داد.
پس علاّمه والد بیدار شد و خواب خود را براى مادر نقل کرد و والده حکایت را براى ایشان بیان کرد. پدرم از صدق این خواب تعجّب کرد.(43)
تربت شفابخش
در فضیلت و آداب تربت مقدّسه امام حسین علیه السلام روایات بسیار وارد شده که تربت آن حضرت شفاى هر درد و مرض است مگر مرگ ؛ و امان است از بلاها و باعث ایمنى از هر خوف و بیم است .
در کتاب فوائد الرضویه در احوال سید نعمت اللّه جزایرى رحمه الله علیه آمده است که آن سیّد جلیل در تحصیل علم زحمت بسیارى کشیده و سختى و رنج بسیار برده و در اوایل تحصیل چون قادر بر تهیّه چراغ نبوده در روشنى ماه مطالعه مى نموده تا اینکه از کثرت مطالعه در ماهتاب و بسیار نوشتن و مطالعه کردن ، چشمانش ضعف پیدا کرده بود.
پس به جهت روشنى چشم خود تربت مقدّسه حضرت سیدالشهدا و تراب مراقد شریفه ائمه عراق علیهم السلام را بر چشم مى کشید که به برکت آن تربت ها چشمش نورانى مى گردید.
مبادا اهالى عصر ما به واسطه معاشرت با کفار و افراد بى ایمان این مطلب را استعجاب نمایند همانا کمال الدین دمیرى در حیوة الحیوان نقل کرده که افعى هرگاه هزار سال عمر کرد چشمانش کور مى شود، حق تعالى او را ملهم فرموده که براى رفع کورى ، چشم خود را به رازیانج تر بمالد، به ناچار با چشم کور از بیابان عبور مى کند تا برسد به بساتین و جاهایى که رازیانج در آن جا باشد اگر چه مسافتى طولانى در بین باشد، پس خود را به آن گیاه مى رساند و چشم خود را بر آن مى مالد تا روشنى چشم او برگردد.
و این مطلب را زمخشرى و دیگران نقل کرده اند، پس هر گاه حق تعالى در یک گیاه ترى این خاصیّت را قرار داده باشد که مارِ کور پى آن برود و بهره خود را از آن بگیرد چه عجب و استبعادى دارد که در تربت پسر پیغمبر صلى الله علیه و آله که در راه او، خودش و عترتش کشته شده اند شفا از جمیع امراض و فواید و برکاتى قرار داده باشد تا شیعیان و محبّان از آن بهره ها ببرند.
جالب آن که حوریان بهشتى یکى از ملائکه را مى بینند که براى کارى بر زمین مى آید به او التماس مى کنند که براى ما تسبیح و تربت قبر امام حسین علیه السلام به هدیّه بیاور.(44)
مناظره اى درباره سجده بر مهر و تربت امام حسین علیه السلام
یکى از علماى اهل تسنّن که از فارغ التحصیلان دانشگاه ((الازهر)) مصر است به نام ((شیخ محمد مرعى انطاکى )) از اهالى سوریه ، بر اثر تحقیقات دامنه دار به مذهب تشیّع گرایید، و در کتابى به نام ((لماذا اخترت مذهب الشّیعه )) علل گرایش خود را با ذکر مدارک متقن ذکر نموده است ، در اینجا به یکى از مناظرات او با دانشمندان اهل تسنّن پیرامون سجده بر مهرى که از تربت حسینى است . توجّه کنید:
محمد مرعى در خانه اش بود، چند نفر از دانشمندان اهل تسنّن که بعضى از آنها از دوستان سابق او در دانشگاه الازهر بودند، به دیدار او آمدند و در آن دیدار، بحث و گفتگوى زیر رخ داد:
دانشمندان : شیعیان بر تربت حسینى سجده مى کنند، آنها به همین علّت که بر مهر تربت حسینى سجده مى کنند، مشرک هستند.
محمد مرعى : سجده بر تربت ، شرک نیست ؛ زیرا شیعیان بر تربت براى خدا، سجده مى کنند، نه اینکه براى تربت سجده کنند، اگر به پندار شما به فرض محال ، در درون تربت چیزى وجود دارد، و شیعیان به خاطر آن چیز، آن را سجده کنند، نه اینکه بر آن سجده نمایند، البته چنین فرضى ، شرک است ، ولى شیعیان براى معبود خود که خدا باشد سجده مى کنند، نهایت اینکه هنگام سجده براى خدا، پیشانى را بر تربت مى گذارند.
به عبارت روشنتر: حقیقت سجده ، نهایت خضوع در برابر خدا است ، نه در برابر مهر تربت .
یکى از حاضران (به نام حمید): احسن بر تو که تجزیه و تحلیل زیبایى نمودى ، ولى این سؤ ال براى ما باقى مى ماند که چرا شما شیعیان ، اصرار دارید که بر تربت حسینى سجده نمایید؟ چرا بر سایر چیزها سجده نمى کنید؟ همان گونه که بر تربت سجده مى کنید؟
محمّد مرعى : اینکه ما بر خاک سجده مى کنیم ، بر اساس حدیثى است که مورد اتفاق همه فرقه هاى اسلامى است که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: ((جُعِلَتْ لِىَ الاَرضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً)) : ((زمین براى من سجده گاه و پاکیزه قرار داده شده است )).
بنا بر این به اتّفاق همه مسلمین ، سجده بر خاک خالص ، جایز است ، از این رو ما بر خاک سجده مى کنیم .
حمید: چگونه مسلمانان بر این امر اتّفاق نظر دارند؟
محمد مرعى : هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله از مکّه به مدینه هجرت کرد، در همان آغاز، به ساختن مسجد دستور داد، آیا این مسجد فرش داشت ؟
حمید: نه ، فرش نداشت .
محمّد مرعى : پس پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان بر چه چیزى سجده مى کردند؟
حمید: بر زمینى که از خاک ، فرش شده بود، سجده مى کردند؟
محمّد مرعى : بعد از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله ، مسلمانان در عصر خلافت ابوبکر و عمر و عثمان بر چه سجده مى کردند؟ آیا مسجد فرش داشت ؟
حمید: نه ، فرش نداشت ، آنها نیز بر خاک زمین مسجد سجده مى نمودند.
محمّد مرعى : بنابراین به اعتراف شما، پیامبر صلى الله علیه و آله در همه نمازهاى خود بر زمین سجده کرده است ، همچنین مسلمانان در عصر او و در عصر بعد از او، روى این اساس ، قطعاً سجده بر خاک ، صحیح است .
حمید: اشکال من این است که شیعیان ، تنها بر خاک ، سجده مى کنند، آن هم خاکى که از زمینى گرفته و به صورت مهر در آورده ، آن را در جیب خود مى نهند و بر آن سجده مى نمایند.
محمد مرعى : اوّلاً؛ به عقیده شیعه ، سجده بر هر گونه زمین ، خواه سنگ فرش باشد و خواه زمین خاکى باشد، جایز است .
ثانیا؛ نظر به اینکه شرط است محل سجده پاک باشد، پس سجده بر زمین نجس یا خاک آلود جایز نیست ، از این رو قطعه اى از گِل خشکیده (به نام مهر) را که از خاک پاک تهیّه شده ، با خود حمل مى کنند، تا در نماز بر خاکى که مطمئناً پاک و تمیز است سجده کنند، با علم به اینکه آنها سجده بر خاک زمین را که نجس بودن آن را نمى دانند، جایز مى دانند.
حمید: اگر منظور شیعه ، سجده بر خاک پاک خالص است چرا مقدارى از خاک را حمل نمى کنند، بلکه ((مُهر)) حمل مى کنند؟
محمد مرعى : نظر به اینکه حمل خاک موجب خاک آلودگى لباس مى شود، از این رو خاک را در هر جا بگذارند طبعاً دست و لباس ، خاک آلود مى شود، شیعیان همان خاک را با آب مى آمیزند و گل مى کنند و سپس همان گل در قالب زیبا، خشک مى شود و به صورت مهر در مى آید، که دیگر حمل آن ، زحمت نیست و موجب خاک آلودگى لباس و دست نخواهد شد.
حمید: چرا شما بر غیر خاک ، مانند حصیر و قالى و زیلو و... سجده نمى کنید؟
محمد مرعى : گفتیم غرض از سجده ، نهایت خضوع در برابر خدا است ، اینک مى گوییم ، سجده بر خاک ، خواه خشکیده (مهر) و خواه نرم ، دلالت بیشترى بر خضوع در برابر خدا دارد؛ زیرا خاک ، ناچیزترین اشیا است ، و ما بالاترین عضو بدن خود (یعنى پیشانى ) را بر پایین ترین چیز (خاک ) در حال سجده مى نهیم ، تا با خضوع بیشتر، خدا را عبادت کنیم ، از این رو، مستحب است که جاى سجده پایینتر از جاى دستها و پاها باشد، تا بیانگر خضوع بیشتر گردد، و همچنین مستحب است در سجده ، سر بینى خاک آلود شود، تا دلالت بیشتر براى خضوع داشته باشد، بنابراین ، سجده بر قطعه اى از خاک خشکیده (مهر)، بهتر از سجده بر سایر اشیایى است که سجده بر آن روا است ، چرا که اگر انسان در سجده ، پیشانى خود را بر روى سجّاده گرانقیمت یا بر قطعه طلا و نقره و امثال آنها و یا بر قالى و لباس ‍ گرانبها بگذارد، از تواضع و خضوعش ، کاسته مى شود، و چه بسا هیچ گونه دلالتى بر کوچکى بنده در برابر خدا نداشته باشد.
با این توضیح : آیا کسى که سجده بر خاک خشکیده (مهر) مى کند تا تواضع و خضوعش در پیشگاه خدا، رساتر باشد، مشرک و کافر خواهد بود؟ ولى سجده بر چیزى (مانند قالى و سنگ مرمر و...) که مخالف تواضع است ، تقرّب به خدا است ؟!، هر کس چنین تصوّر کند، تصوّر باطل و بى اساسى نموده است .
حمید: پس این کلمات چیست که بر روى مهرهایى که شیعه بر آنها سجده مى کنند، نوشته شده است ؟
محمد مرعى : اوّلاً؛ همه تربتها داراى نوشته نیست ، بلکه بسیارى از آنها بدون نوشته است .
ثانیاً؛ در بعضى از آنها نوشته شده که : ((سُبْحانَ رَبِىَّ الاَعْلى وَ بِحَمْدِهِ)) که اشاره اى به ذکر سجده است ، و در بعضى نوشته شده که این تربت از زمین کربلا گرفته شده ، تو را به خدا سوگند آیا این نوشته ها، موجب شرک است ؟ و آیا این نوشته ها، تربت را از خاکى که سجده بر آن صحیح مى باشد، خارج مى کند؟
حمید: نه ، هرگز موجب شرک و عدم جواز سجده بر آن نیست ، ولى یک سؤ ال دیگر دارم و آن اینکه در تربت زمین کربلا، چه خصوصیّتى وجود دارد، که بسیارى از شیعیان مقیّد هستند تا بر تربت حسینى ، سجده کنند؟
محمد مرعى : رازش این است که در روایات ما از امامان اهلبیت علیهم السلام نقل شده که : ارزش سجده بر تربت امام حسین علیه السلام بر تربتهاى دیگر بیشتر است .
امام صادق علیه السلام فرمود: ((اَلسُّجُودُ عَلى تُرْبَةِ الْحُسَیْنِ یَخْرِقُ الْحُجُبَ السَّبْعِ)) : ((سجده بر تربت حسین علیه السلام حجابهاى هفتگانه را مى شکافد))(45) یعنى موجب قبولى نماز، و صعود آن به سوى آسمان مى گردد.
نیز روایت شده که : ((آن حضرت فقط بر تربت حسین علیه السلام سجده مى کرد، به خاطر تذلّل و کوچکى در براى خداى بزرگ )).(46)
بنابراین ، تربت حسین علیه السلام داراى یک نوع برترى است که در تربتهاى دیگر، آن برترى نیست .
حمید: آیا نماز بر تربت حسین علیه السلام موجب قبول شدن نماز در پیشگاه خدا مى شود، هر چند باطل باشد؟
محمد مرعى : مذهب شیعه مى گوید: نمازى که فاقد یکى از شرایط صحّت نماز باشد، باطل است و قبول نخواهد شد، ولى نمازى که داراى همه شرائط صحّت است ، اگر در سجده اش بر تربت امام حسین علیه السلام سجده گردد، قبول مى شود و موجب ارزش و ثواب بیشتر خواهد شد.
حمید: آیا زمین کربلا از همه زمینها، حتى از زمین مکّه و مدینه برتر است ، تا گفته شود که نماز بر تربت حسین علیه السلام بر نماز بر همه تربت ها برتر مى باشد؟
محمّد مرعى : چه مانعى دارد که چنین خصوصیّتى را خداوند در تربت زمین کربلا قرار داده باشد.
حمید: زمین مکّه که همواره از زمان آدم علیه السلام تا کنون ، جایگاه کعبه است ، و زمین مدینه که جسد مطهّر پیامبر صلى الله علیه و آله را در بر گرفته است ، آیا مقامى کمتر از مقام زمین کربلا دارند؟ این عجیب است ، آیا حسین علیه السلام بهتر از جدّش پیامبر صلى الله علیه و آله است ؟
محمد مرعى : نه ، هرگز؛ بلکه عظمت و شرافت حسین علیه السلام به خاطر عظمت مقام و شرافت رسول خدا صلى الله علیه و آله است ، ولى راز این که خاک کربلا برترى یافته این است که امام حسین علیه السلام در آن سرزمین در راه دین جدّش به شهادت رسیده است ، مقام حسین علیه السلام جزئى از مقام رسالت است ، ولى نظر به اینکه آن حضرت و بستگان و یارانش ، در راه خدا و برپا دارى اسلام ، و استوارى ارکان دین ، و حفظ آن از بازیچه هوسبازان ، جانبازى کرده و به شهادت رسیده اند، خداوند متعال به خاطر آن ، سه ویژگى به امام حسین علیه السلام داده است :
1 دعا در زیر قبّه مرقد شریفش به استجابت مى رسد.
2 امامان ، از نسل او هستند.
3 و در تربت او، شفا هست .
آیا اعطاى چنین خصوصیتى به تربت حسین علیه السلام اشکالى دارد؟ و آیا معنى اینکه بگوییم زمین کربلا از زمین مدینه برترى دارد، این است که بگوییم امام حسین علیه السلام بر پیامبر صلى الله علیه و آله برترى دارد، تا شما به ما اشکال کنید؟!
بلکه مطلب به عکس است ، بنابراین ، احترام به تربت امام حسین علیه السلام احترام به حسین علیه السلام است و احترام به او، احترام به خدا، و جدّ امام حسین علیه السلام یعنى رسول خدا صلى الله علیه و آله است .
وقتى که سخن به اینجا رسید، یکى از حاضران که قانع شده بود، در حالى که شادمان بود برخاست و بسیار سخن مرا ستود و از من تمجید کرد و کتابهاى شیعه را از من درخواست نمود و به من گفت : گفتار تو بسیار بجا و شایسته است ، من خیال مى کردم که شیعیان ، حسین علیه السلام را برتر از رسول خدا صلى الله علیه و آله مى دانند، اکنون حقیقت را دریافتم ، و از بیانات زیبا و گویاى شما سپاسگزارم ، از این پس خودم مهرى از تربت کربلا را همراه خود بر مى دارم و بر آن نماز مى خوانم .(47)

على علیه السلام و تربت کربلا
عصر خلافت امام على علیه السلام بود، یکى از مسلمین به نام هرثمه بن سلیم شخص بى سعادت و بى تفاوتى بود و چندان اعتقاد به عظمت مقام على علیه السلام نداشت ، ولى همسر او بانویى پاک و بامعرفت و از ارادتمندان امام على علیه السلام بود.
هرثمه مى گوید: ((همراه امام على علیه السلام براى جنگ صفین از کوفه به جبهه صفین حرکت مى کردیم ؛ وقتى به سرزمین کربلا رسیدیم ، وقت نماز شد، نماز را به جماعت با امام على علیه السلام خواندیم آن حضرت بعد از نماز مقدارى از خاک کربلا را برداشت و بویید و فرمود: ((واهاً لک یا تربة لیحشرنَّ منْک قومٌ یدخُلون الجنّة بغیر حسابٍ))
: ((عجب از تو اى تربت ، قطعاً از میان تو جماعتى بر مى خیزند و بدون حساب وارد بهشت مى شوند)).
به جبهه صفین رفتیم و سپس به خانه ام بازگشتم و به همسرم گفتم : ((از مولایت ابوالحسن على علیه السلام براى تو مطلبى نقل کنم )). آنگاه مطلب فوق را به او گفتم . پس گفتم : ((على علیه السلام ادعاى علم غیب مى کند)).
همسرم گفت : ((اى مرد! دست از این ایرادها بردار، امیرمؤ منان على آنچه بگوید سخن حقّ است )).
من همچنان در مورد این سخن على علیه السلام در تردید بودم تا آن هنگام که جریان کربلا به پیش آمد. من جزء لشکر عمر سعد به کربلا رفتم ؛ در آنجا به یاد سخن امام على علیه السلام افتادم که به راستى حق بود، از این رو از کمک به سپاه عمر سعد ناراحت بودم . در یک فرصت مناسب در حالى که سوار بر اسب بودم به سوى حسین علیه السلام رفتم و حدیث پدرش را به یاد آن حضرت انداختم حضرت به من فرمود: ((اکنون آیا از موافقین ما هستى یا از مخالفین ما؟)).
گفتم : ((از هیچ کدام ، فعلاً در فکر اهل و عیال خود هستم ...))
فرمود: ((بنابراین به سرعت از این سرزمین بیرون برو؛ زیرا کسى که در اینجا باشد و صداى ما را بشنود ولى ما را یارى نکند، داخل در آتش دوزخ خواهد شد)).(48)
چگونگى استشفا از تربت کربلا
شیخ اجل ، ابن قولویه ، استاد شیخ مفید رحمه الله علیه در کتاب کامل الزیارة به اسناد خود از محمد بن مسلم روایت کرده که گفت : به مدینه رفتم و بیمار شدم . حضرت امام محمد باقر علیه السلام مقدارى آشامیدنى در ظرفى که دستمال بالاى آن بود، به وسیله غلام خود برایم فرستاد و گفت : ((این را بخور که امام على علیه السلام به من امر فرموده است که بر نگردم تا این دارو را بیاشامى )).
چون گرفتم و خوردم شربت سردى بود در نهایت خوش طعمى و بوى مشک از آن بلند بود.
پس غلام گفت : ((حضرت فرمود چون بیاشامى به خدمتش بروى )).
من تعجب کردم که گویا از بندى رها شدم . برخاستم به در خانه آن حضرت رفته ، رخصت طلبیدم . حضرت فرمود: ((صحّ الجسم فادخل : بدنت سالم شده داخل شو)). گریه کنان داخل شدم و سلام کردم . دست و سرش را بوسیدم . فرمود: ((اى محمد! چرا گریه مى کنى ؟))
عرض کردم : ((قربانت گردم مى گویم بر غربت و دورى راه از خدمت شما، و کمى توانایى در ماندن در ملازمت شما که پیوسته به شما بنگرم )).
فرمود: ((اما کمى قدرت ، خداوند تمام شیعیان و دوستان ما را چنین ساخته و بلا به سوى ایشان گردانید؛ امّا غربت تو، پس مؤ من در این دنیا در میان این خلق منکوس غریب است ، تا از این دار فنا به رحمت خداوند برود و در بعد مکان به حضرت ابى عبداللّه الحسین علیه السلام تأ سّى کن که در زمینى دور از ما در کنار فرات است و اما آنچه از محبت قرب و شوق دیدار ما گفتى و بر این آرزو و توانایى ندارى ، پس خداوند بر دلت آگاه است و تو را بر این نیت پاداش خواهد داد)).
بعد فرمود: ((آیا به زیارت قبر حسین علیه السلام مى روى ؟))
گفتم : ((بلى با بیم و ترس بسیار.))
فرمود: ((هر قدر ترس بیشتر است ثوابش بزرگتر است و هر کس در این سفر خوف بیند از ترس روز قیامت ایمن باشد و با آمرزش از زیارت بر گردد)).
بعد فرمود: آن شربت را چگونه یافتى ؟))
گفتم : ((گواهى مى دهم که شما اهل بیت رحمتید و تو وصى اوصیایى . هنگامى که غلام شربت را آورد، توانایى نداشتم که بر پا بایستم و از خودم ناامید بودم و چون آن شربت را نوشیدم چیزى از آن خوش ‍ بوتر و خوش مزه تر و خنک تر نیافتم . غلام گفت : مولایم فرمود بیا؛ گفتم : با این حال مى روم هر چند جانم برود و چون روانه شدم گویا از بندى رها شدم . پس سپاس خداى را که شما را براى شیعیان رحمت گردانیده است )).
فرمود: ((اى محمد! آن شربت را که خوردى از خاک قبر حسین علیه السلام بود و بهترین چیزى است که من به آن استشفا مى نمایم و هیچ چیزى را با آن برابر مکن که ما به اطفال و زنان خود مى خورانیم و از آن خیر بسیار مى بینیم )).
فرمود: ((شخصى آن را بر مى دارد و از حائر بیرون مى رود. آن را در چیزى نمى پیچد، پس هیچ جن و جانورى و چیزى که درد و بلایى که داشته باشد نیست ، مگر آنکه آن را استشمام مى کند و برکتش ‍ برطرف مى شود و برکتش را دیگران مى برند و آن تربت که به آن معالجه مى کنند نباید چنین باشد و اگر این علت که گفتم نباشد، هر که آن را به خود بمالد یا از آن بخورد البته در همان ساعت شفا مى یابد و نیست آن مگر مانند حجرالاسود که نخست مانند یاقوتى در نهایت سفیدى بود و هر بیمارى و دردناکى خود را بر آن مى مالید در همان ساعت شفا مى یافت و چون صاحب آن دردها و اهل کفر و جاهلیت خود را بر آن مالیدند سیاه شد و اثرش کم گردید)).
عرض کردم : ((فدایت شوم آن تربت مبارک را من چگونه بردارم ؟))
فرمود: ((تو هم مانند دیگران آن تربت را بر مى دارى ، ظاهر و گشوده و در میان خرجین در جاهاى چرکین مى افکنى پس برکتش مى رود)).
گفتم : ((راست فرمودى .))
فرمود: ((قدرى از آن به تو مى دهم ، چطور مى برى ؟))
عرض کردم : ((در میان لباس خود مى گذارم )).
فرمود: ((به همان قرارى که مى کردى برگشتى . نزد ما از آن هر قدر که مى خواهى بیاشام و همراه مبرکه براى تو سالم نمى ماند)).
آن حضرت دو مرتبه از آن به من نوشانید و دیگر آن درد به من عارض نشد.(49)
آخرین توشه مرجع عارف آیت اللّه العظمى حجت رحمه الله علیه
مرحوم آیة العظمى سید محمد کوهکمرى ، معروف به آیة اللّه حجّت از مراجع تقلید بود که در سوم جمادى الاول سال 1372 قمرى در قم از دنیا رفت و قبرش در حجره اى واقع در غرب مسجد مدرسه حجتیه است و این مدرسه عظیم از آثار اوست .
آیة اللّه حجّت در اخلاص و تواضع و ساده زیستى ، کم نظیر بود.
روزى که در آستانه احتضار قرار گرفت ، به حاضران گفت : ((براى من مقدارى تربت سیدالشهدا بیاورید)).
مقدارى تربت حاضر کردند و با آب قاطى نمودند و لیوان را به ایشان دادند.
آیة اللّه حجّت آن لیوان را به دست گرفت و نزدیک لب آورد و گفت :
((آخرُ زادى من الدنیا تربة الحسین علیه السلام :
آخرین توشه من از دنیا تربت حسین علیه السلام است )).
آنگاه آب را نوشید و سپس شهادتین را بر زبان جارى کرد و در حالى که رو به قبله بود، در همان حال به جوار رحمت حق پیوست .(50)
على علیه السلام و زائر حسینى
نقل شده است که : در بغداد مردى فاسق و فاجر و خمار بود که عمر خود را در اعمال نامشروع صرف کرده بود و مال بسیار داشت . چون اجلش در رسید وصیت کرد که : ((چون مرگ را دریابد، بعد از تجهیز و تکفین ، در نجف اشرف دفنم کنید، شاید از برکت حضرت على علیه السلام خداوند عالم گناهان گذشته را، بدان حضرت ببخشد)). این را گفت و جان به حق تسلیم کرد. خویشان و اقوام او به وصیت او عمل نموده ، بعد از تجهیز نعش ، او را برداشته متوجّه نجف اشرف شدند.
خدام روضه شاه ولایت در آن شب حضرت على علیه السلام را در خواب دیدند که آن حضرت بر سر صندوق حاضر شد و جمیع خادمان آستان ملائک پاسبان را طلبیده و فرمود: ((فردا صبح مردى فاسق را به اینجا خواهند آورد. مانع شوید و نگذارید که او را در نجف دفن کنند که گناهان او از عدد ریگ صحراها و برگ درختان و قطرات باران بیشتر است )). این بفرمود و غائب شد.
چون صبح شد جمیع ملازمان آستان بر سر قبر امیرالمؤ منین علیه السلام حاضر شدند و خواب خود را به یکدیگر بیان کردند. همه این خواب را دیده بودند. پس برخاستند و چوبها و سنگها به دست گرفته ، بیرون دروازه جمع شده ، همگى تا دیر وقت به انتظار نشستند، ولى کسى پیدا نشد. از این جهت برگشتند و متفکر بودند که چرا این واقعه به عمل نیامد.
از قضا آن جماعتى که تابوت همراهشان بود، در آن شب راه را گم کرده به بیابان کربلاى معلى افتادند. چون روز شد از آنجا راه نجف اشرف را پیش گرفته ، روانه شدند. چون شب دیگر شد، باز حضرت شاه ولایت را در خواب دیدند که خدام را طلبیده ، فرمودند ((چون صبح شود همه بیرون روید و آن تابوتى که شب پیش شما را به ممانعت او امر کرده بودم ، با اعزاز و اکرام هر چه تمامتر بیاورید و ساعتى در روضه من بگذرانید. بعد از آن او را در بهترین جا دفن کنید.))
خدام از شنیدن این دو سخن منافى بسیار متعجب بودند. از این جهت به شاه ولایت عرض کردند: ((اى پادشاه دین و دنیا! دیشب ما را منع فرمودى و امشب به خلاف آن در کمال شفقت و مهربانى امر فرمودید، در این چه سرّى است ؟))
حضرت فرمود: ((شب گذشته آن جماعت راه را گم کرده ، به دشت کربلا افتادند؛ باد، خاک کربلا را در تابوت آن مرد افشاند؛ از برکت خاک کربلا و از براى خاطر فرزندم حسین علیه السلام خداوند از جمیع تقصیرات او درگذشت و بر او رحمت کرد)).
پس خادمان همگى بیدار شدند و از شهر بیرون رفتند. بعد از ساعتى تابوت آن مرد را آوردند و پس از تعظیم تمام ، آن را به روضه مقدس امیرالمؤ منین علیه السلام حاضر کردند و صورت واقعه را آن طور که اتفاق افتاده بود بر آن جماعت نقل نمودند.(51)
پیغمبر و خاک خون آلود
از امّسلمه مروى است که : رسول خدا شبى از ما غائب شد در مدّت طویلى و سپس به نزد ما آمد و دیدیم آن حضرت گرد آلود و با موهاى ژولیده مراجعت کرده و در یک دست خود چیزى دارد که انگشت ها را بسته است . عرض کردم : یا رسول اللّه چرا شما را بدین وضع پریشان و غبارآلود و ژولیده مى بینم ؟
حضرت فرمود: در این وقت مرا سِیر دادند به محلّى در عراق که نامش کربلا است ، و مصرع حسین فرزند من و جماعتى از فرزندان اهل بیت مرا به من نشان دادند، و من شروع کردم که خون هاى آنان را جمع کنم ، و اینک آن خون ها در دست من است ؛ و دست خود را به سوى من باز کرد و فرمود: بگیر اینها را و محفوظ نگاهدار! من خون ها را گرفتم و توجّه کردم دیدم شبیه خاک قرمز رنگ است ؛ در شیشه اى نهادم و سر آن را بستم و محفوظ داشتم . چون حسین از مکّه به طرف عراق حرکت کرد هر صبح و شب من شیشه را مى گرفتم و مى بوییدم و براى مصیبت آن حضرت مى گریستم . چون روز عاشوراى از محرّم یعنى همان روزى که حسین در آن روز شهید شد من در آن شیشه نگاه کردم دیدم تبدیل به خون تازه شده است .(52)
سفیر فرنگ و ملامحسن فیض کاشانى
در قصص العلما مرقوم شده که در زمان سلاطین صفویه شخصى از فرنگیان به اصفهان آمده و غیر از تواتر دلیل بر نبوت ختمیه محمدیه مى خواست و آن شخص در علم حساب و هیئت و نجوم بسیار ماهر بود حتى آنچه براى هر کس روى داده بود از بلایا و حوادث خبر مى داد.
روزى سلطان امر به احضار علماء اصفهان نمود که با آن شخص مباحثه نمایند و اثبات نبوت خاصه محمدیه کنند و قضا را در آن وقت مرحوم ملامحسن فیض هم در مجلس حاضر بوده پس آن جناب روى به آن شخص نموده و گفت که : پادشاه شما چه قدر بى ادراک است که از براى چنین امر مهمى مثل تو آدمى را فرستاده . آن شخص همین که این سخن را شنید مضطرب شده و از روى غیظ و غضب گفت : اى عالم مسلمانان ! جاى خود را بشناس و از قدر و اندازه خویش تعدى و تجاوز مکن به عیسى و مادرش قسم که هر گاه تو مى دانستى آنچه را که من مى دانم و احاطه دارم از علوم و کمالات مى دانستى که زنهاى دنیا مثل من فرزندى نزاییده اند؛ زیرا که در مقام امتحان قدر مرد معلوم مى شود که ((عندالامتحان یکرم الرجل اویهان )) . پس محقق کاشانى دست به جیب بغلى خود برده و چیزى را بیرون آورده و گفت : این چیست که من در دست دارم ؟ آن شخص مدتى در فکر فرو رفت پس از آن رنگ صورتش متغیر شده و به زردى میل کرد و آثار جهل از وجناتش ظاهر شد. محقق کاشانى فرمودند: چه زود ظاهر شد جهل و نادانى تو و باطل شد دعاوى تو. آن شخص گفت : به حق مسیح و مادرش مریم که مى دانم آنچه را که در دست تو است و لیکن فکر و سکوت من از جهت امر دیگرى است .
محقق مزبور فرمودند سکوتت از براى چیست ؟
گفت : مى دانم که آن چیزى که در دست تو است قدرى از خاک بهشت است و لیکن تأ مل و فکر من از این راه است که این خاک از کجا به دست شما رسیده است ؟!
محقق مزبور فرمود: شاید در حساب اشتباهى کرده باشى ؟ آن شخص گفت : نه به حق عیسى و مادرش . پس محقق مزبور فرمودند: بلى آنچه در دست من است از خاک کربلا و تربت حضرت سیدالشهدا حسین بن على است و پیغمبر ما فرموده است که : ((کربلا قطعة من الجنة )) پس تو در این صورت مى توانى که ایمان نیاورى و بدین اسلام داخل نشوى ، زیرا که به گفته خودت قاطع هستى که قاعده و حسابت تخلف از واقع نمى نماید.
پس آن شخص نصرانى عیسوى از روى انصاف تصدیق فرموده محقق مزبور را نموده و به برکت تربت پسر دختر سید انام ، مشرّف به دین اسلام گردید.
شفاى چشم با تربت حسینى
سید جلیل جزائرى در کتاب زهرالربیع گوید: بدانکه مشایخ صوفیه تسبیح چوب استعمال مى کنند و به اسلاف خود اقتدا نمى کنند از یکى از ایشان از سبب استعمال تسبیح چوب پرسیدم ، گفت : تسبیح چوب سبک تر و از تربت حسینیه پاکتر است و تربت دست را سنگین و چرکین مى نماید.
چشم ایشان کور است از آنکه ببینند چرک تربت حسینى پاکتر است از تمام اشیا، و عنبر الهى است که از خاک قبر حسینى بیرون آمده است . و اما من پس اکثر آن است که تسبیح غیر مطبوخ از خاک حسین علیه السلام استعمال مى کنم ؛ زیرا که به تربت نزدیک تر است و اما مطبوخه بعضى بر آنند که به طبخ مستحیل مى شود و از تربت بیرون مى رود و شکى نیست که غیر مطبوخ افضل است از مطبوخ هر چند که هر دو خوبند و مدتى قبل از این ضعفى در باصره ما به هم رسیده بود و اتفاقاً براى زیارت عرفه تحت قبه حضرت سیدالشهدا بودم چون زوار بیرون رفتند و خدمه در روز دوم و سیم روضه مطهره را جاروب مى کردند و غبار از زمین بلند شده بود که مردم در میان روضه همدیگر را نمى دیدند پس من و جمعى در آنجا بودیم ما چشمهاى خود را گشودیم که غبار به آنها داخل شد پس من از روضه بیرون نرفتم مگر اینکه هر دو چشمم مثل چراغ روشن مشتعل و پرنور بود و از آن وقت تا به حال هرگز چشمهاى خود را معالجه نکرده ام مگر به سرمه کشیدن از آن خام مبارک .(53)
شفاى فرزند عارف سالک شیخ حسنعلى اصفهانى با تربت
فرزند ایشان مى گوید:
حدود دو سال قبل از وفات پدرم ، کسالت شدیدى مرا عارض شد و پزشکان از مداواى بیمارى من عاجز آمدند و از حیاتم قطع امید شد.
پدرم که عجز طبیبان را دید، اندکى از تربت طاهر حضرت سیدالشهدا ارواح العالمین له الفدا به کامم ریخت و خود از کنار بسترم دور شد.
در آن حالت بیخودى و بیهوشى دیدم که به سوى آسمانها مى روم و کسى که نورى سپید از او مى تافت ، بدرقه ام مى کرد. چون مسافتى اوج گرفتیم ، ناگهان ، دیگرى از سوى بالا فرود آمد و به آن نورانى سپید که همراه من مى آمد، گفت :
((دستور است که روح این شخص را به کالبدش بازگردانى ؛ زیرا که به تربت حضرت سیدالشهداء علیه السلام استشفا کرده اند)).
در آن هنگان دریافتم که مرده ام و این ، روح من است که به جانب آسمان در حرکت است ؛ و به هر حال ، همراه آن دو شخص نورانى به زمین بازگشتم و از بى خودى ، به خود آمدم و با شگفتى دیدم که در من ، اثرى از بیمارى نیست ، لیکن همه اطرافیانم به شدت منقلب و پریشانند.(54)
دزدى با نام امام حسین علیه السلام
از مرحوم سید احمد بهبهانى نقل شده : در ایام توقفم در کربلا حاج حسن نامى در بازار زینبیه ، دکانى داشت که مهر و تسبیح مى ساخت و مى فروخت . معروف بود که حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى یک اشرفى مى فروشد.
روزى در حرم امام حسین علیه السلام حبیب زائرى را دزدى زد و پولهایش را برد. زائر خود را به ضریح مطهر چسبانید و گریه کنان مى گفت : یا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزینه زندگیم را بردند. به کجا شکایت ببرم ؟
حاج حسن مزبور حاضر متأ ثر شد و با همین حال تأ ثر به خانه رفت و در دل به امام حسین علیه السلام گریه مى کرد.
شب در خواب دید که در حضور سالار شهیدان به سر مى برد به آقا گفت : از حال زائرت که خبر دارى ؟ دزد او را رسوا کن تا پول را برگرداند.
امام حسین فرمود: مگر من دزد گیرم ؟
اگر بنا باشد که دزدها را نشان دهم باید اول تو را معرفى کنم .
حاجى گفت : مگر من چه دزدى کردم ؟
حضرت فرمود: دزدى تو این است که خاک مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گیرى . اگر مال من است چرا در برابرش پول مى گیرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟
عرض کرد: آقا جان ! از این کار توبه کردم و به جبران مى پردازم .
امام حسین علیه السلام فرمود:
پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم . دزد پول زائر، گدایى است که برهنه مى شود و نزدیک سقاخانه مى نشیند و با این وضعیت گدایى مى کند، پول را دزدید و زیر پایش دفن کرد و هنوز هم به مصرف نرسانده .
حاجى از خواب بیدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسین علیه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى که آقا آدرس داده بود شناخت که نشسته بود.
حاجى فریاد زد: مردم بیایید تا دزد پول را به شما نشان دهم . گداى دزد هر چه فریاد مى زد مرا رها کنید، این مرد دروغ مى گوید، کسى حرفش را گوش نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعریف کرد و زیر پاى گدا را حفر کرد و کیسه پول را بیرون آورد.
بعد به مردم گفت : بیایید دزد دیگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دکان خویش را بالا زد و گفت : این مالها از من نیست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترک کرد و با دست فروشى امرار معاش مى کرد.(55)
تربت امام حسین از هر عطرى خوشبوتر است
یکى از راویان گفته : پس از آنکه متوکل عباسى به قبر مطهر حضرت سیدالشهدا آب بست من با عطر فروشى مخفیانه به زیارت آن حضرت رفته و خود را روى مرقد مطهر آن حضرت انداختم ، بوى بسیار خوشى استشمام کردم از آن مرد عطار که همراه من بود پرسیدم این چه بویى است ؟
گفت : به خدا قسم من هرگز چنین بویى از هیچ عطرى استشمام نکرده ام .(56)
شناختن قبر مطهر امام حسین (ع ) از بوى تربتش
نقل شده زمانى که متوکل عباسى قبر مطهر امام حسین علیه السلام را تخریب کرد، عربى از طائفه بنى اسد آمد به کربلا هنگامى که دید اثرى از قبر شریف باقى نمانده ، مشت مشت خاکها را بر مى داشت و مى بویید و مى ریخت تا اینکه به قبر شریف آن حضرت رسید، مشتى خاک برداشت و بویید گفت : خواستند قبر امام حسین علیه السلام را از بین ببرند ولیکن بوى خوش خاک قبر، بر مرقد مطهر آن حضرت دلالت مى کند.(57)
احترام امام زمان به تربت سیّدالشهدا (ع )
یکى از بانوان مؤ منه پرهیزگار به نام خدیجه ظهوریان فرزند عباسعلى که هم اکنون قریب نود سال از عمر با برکت خود را پشت سر گذاشته و با آنکه نزدیک ده سال است بر اثر سکته از پا در آمده و با کمک عصا خود را به این سو و آن سو مى کشاند نماز جماعتش ترک نمى شود، نقل مى کند: حدود سى سال قبل مهر تربتى را که خود از کربلا آورده بودم کثیف شده بود، آن را بردم در آب روان (آب خیابان وسط شهر مشهد مقدس ) شستشو دادم و در میان سطل گذاشته برگشتم ، روبروى مسجد دوازده امامى ها که رسیدم با خودم گفتم خوب است مهر را بر گردانم ، تا وقتى که به منزل مى رسم طرف دیگرش نیز خشک شود، مهر را که برگردانیدم بر اثر خیس بودن طرف زیرین مهر، قدرى تربت به انگشت بزرگم چسبیده انگشتم را به دیوار روبروى مسجد مالیده و رفتم .
شب در خواب دیدم آقاى بزرگوارى که به ذهنم رسید حضرت حجة بن الحسن امام زمان ارواحنا فداه هستند، سرشان را به همان جاى دیوار که ذکر شده گذاشته و به من مى فرمایند: ((اینجا تربت جدّم حسین علیه السلام را مالیده اى !))
به برکت تربت سیدالشهدا، خاک ، جسد زن گنهکار راقبول کرد
در زمان امام صادق علیه السلام زن بدکارى بود که هر گاه بچه دار مى شد، بچه خود را مى سوزانید. هنگامى که از دنیا رفت چند مرتبه او را به خاک سپردند ولیکن زمین او را قبول نکرد و او را از قبر بیرون افکند!
جریان را به عرض امام صادق علیه السلام رسانیدند، فرمودند: ((اجعلوا معها شیئاً من تربة الحسین )): ((قدرى از تربت جدم حسین علیه السلام را با او دفن کنید)). به دستور امام علیه السلام عمل کردند، خاک او را قبول کرد و دیگر او را بیرون نینداخت .(58)
این هم نتیجه بى احترامى به تربت سیدالشهدا علیه السلام
موسى بن عبدالعزیز مى گوید: یوحنّا (طبیب نصرانى ) به من گفت : تو را به حق پیغمبر و دینت سوگند مى دهم که بگویى این کیست که مردم به زیارت قبر او مى روند؟
آیا او از اصحاب پیغمبر شما است ؟ گفتم : نه ، بلکه او امام حسین علیه السلام پسر دختر پیغمبر ما است .
منظورت از این سؤ ال چیست ؟
گفت : خبر شگفتى دارم و ادامه داد که :
یک شب شاپور، خادم رشید مرا احضار کرد، نزد او رفتم ، او مرا به خانه موسى بن عیسى که از خویشان خلیفه بود برد، دیدم موسى بى هوش در رختخواب خود افتاده و طشتى پیش روى او گذاشته اند که تمام امعاء و احشاى او در آن ریخته بود.
شاپور از خادم موسى پرسید: این چه حال است که براى موسى رخ داده ؟
خادم گفت :
یک ساعت قبل حالش خوب بود و با خوشحالى نشسته بود و با ندیمان خود صحبت مى کرد!
شخصى از بنى هاشم اینجا بود، گفت : من بیمارى سختى داشتم و با هر چه معالجه کردم مفید واقع نشد تا اینکه کاتب من گفت از تربت امام حسین علیه السلام استفاده کنم ، این کار را کردم و شفا یافتم موسى گفت :
از آن تربت را که باقى مانده بود آورد:
موسى آن تربت را گرفت و از روى بى احترامى در نشیمنگاه خود داخل کرد! در همان ساعت فریاد او بلند شد که : ((النّار، النّار)) آتش ، آتش ، طشتى بیاورید، این طشت را آوردند و اینها امعا و احشاى اوست که از او خارج شده است !
ندیمانش متفرق شدند و مجلس سرور موسى به ماتم مبدل شد. شاپور به من گفت : بیا نگاه کن ، آیا مى توانى او را معالجه کنى ؟ من چراغ طلبیدم و آنچه در طشت بود به دقت نگاه کردم دیدم جگر، سپرز و شش و دلش همه از او خارج شده است ! تعجب کردم و گفتم :
((ما لا حد فى هذا صنع الا ان یکون لعیسى الذى کان یحیى الموتى )) : ((هیچ کس نمى تواند درباره این شخص کارى بکند مگر حضرت عیسى که مرده را زنده مى کرد)).
شاپور خادم گفت : راست گفتى ، ولیکن اینجا باش تا معلوم شود که حال موسى به کجا ختم مى گردد.
یوحنّا گفت : من آن شب نزد ایشان ماندم و موسى سحرگاه به جهنم واصل گردید. پسر عبدالعزیز مى گوید: یوحنّا با وجودى که نصرانى بود مدتى به زیارت امام حسین علیه السلام مى آمد، تا اینکه به دین اسلام گروید و اسلامش نیکو گردید.(59)
کسى که در کربلا دفن شود از هول قیامت در امان خواهد ماند
امام سجّاد علیه السلام مى فرماید: ((زلزله قیامت که رخ مى دهد خداوند زمین کربلا را بلند کرده و در برترین جاى باغهاى بهشت قرار مى دهد، بنابراین هر کس از پیروان اهل بیت عصمت و طهارت که در کربلا دفن شده باشد بدون حساب وارد بهشت خواهد شد)).
علامه نورى در دارالسلام آورده که : سید على صاحب ریاض گفته :
من در دوران تحصیل ، هر هفته عصر پنجشنبه به زیارت گورستان بیرون کربلا که کنار خیمه گاه است مى رفتم ، شبى خواب دیدم که بدان گورستان رفته ام و شهر از عمارت و خانه تهى است ... در فکر و هراس بودم که هاتفى به زبان فارسى گفت : خوشا به حال کسى که در این زمین مقدس دفن شود. اگر چه با هزاران گناه باشد از هول قیامت سالم خواهد ماند و هیهات ، هیهات که کسى در این زمین مقدس دفن شود و از هول قیامت سالم بیرون نرود.(60)
مولا محمد هزار جریبى در کتاب تحفة المجاور آورده است که از استاد اکبر وحید بهبهانى شنیدم که مى گفت : حضرت سیّدالشهدا را در خواب دیدم و به ایشان عرض کردم : للّه للّه ((یا سیّدى هل سئل عمن یدفن فى جوارکم ؟))
: ((اى آقاى من ! آیا از کسى که در جوار شما دفن شود روز قیامت سؤ ال مى شود))؟ فرمودند: ((کدام فرشته جرأ ت دارد از او سؤ ال کند؟!)).(61)
زیارت عاشورا
عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْن اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاثارَ اللّهِ وَابْنَ ثارِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکُمْ مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ یااَباعَبْدِاللّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِکَ عَلَیْنا وَ عَلى جَمیعِِْ سْلامِ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى السَّمواتِ عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِعَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ وَلَعَنَ اللّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ وَاَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللّهُ فى ها وَلَعَنَ اللّهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ وَلَعَنَ اللّهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ بَرِئْتُ للّه
سلام بر تو اى ابا عبداللّه سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى فرزند امیرالمؤ منین و فرزند سرور اوصیاء سلام بر تو اى فرزند فاطمه سرور زنان جهانیان سلام بر تو اى کسى که خدا از خون پاک تو و پدر بزرگوارت انتقام مى گیرد و از ستم رسیده به تو دادخواهى مى کند سلام بر تو و بر ارواحى که در آستانت مدفون شدند بر همه شما از جانب من درود خدا همیشه تا هستم و باقیست شب و روز اى ابا عبداللّه هر آینه بزرگ است سوگ تو بزرگ است مصیبت تو بر ما و بر تمام مسلمانان و ناگوار و بزرگ است مصیبت تو در آسمانها بر تمام اهل آسمان پس خدا لعنت کند امّتى را که پایه گذارى کرد اساسِ ظلم و بیداد را بر شما اهل البیت و خدا لعنت کند امّتى را که شما را راندند از مقام شما و شما را راندند از مقامهایى که خدا آن مقامها را براى شما ترتیب داده بود و خدا لعنت کند امّتى را که شما را کشت و خدا لعنت کند کسانى را که زمینه سازى کردند براى جنگ با شما را، من بیزارى مى جویم
ْوَمِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ وَاَوْلِیائِهِمْ یااَباعَبْدِاللّهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ وَلَعَنَ اللّهُ الَ زِیادٍ وَالَ مَرْوانَ وَلَعَنَ اللّهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً وَلَعَنَ اللّهُ ابْنَْنَ سَعْدٍ وَلَعَنَ اللّهُ شِمْراً وَلَعَنَ اللّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِکَ فَاَسْئَلُ اللّهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ وَاَکْرَمَنى بِکَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ دٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَالِهِ اَللّهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَالاْ خِرَةِ یا اَبا عَبْدِاللّهِ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَى اللّهِ وَاِلى رَسُولِهِ وَاِلى اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَاِلى فاطِمَةَ وَاِلَى الْحَسَنِِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ ذلِکَ وَبَنى عَلَیْهِ بُنْیانَهُ وَجَرى فى ظُلْمِهِ وَجَوْرِهِ عَلَیْکُمْ وَعَلى اَشْیاعِکُمْ بَرِئْتُ اِلَى اللّهِ وَاِلَیْکُمْمِنْهُمْ وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللّهِ ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَمُوالاةِ وَلِیِّکُمْ وَبِالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِکُمْ
بسوى خدا و بسوى شما از آنها و از پیروان آنها و دنباله روهاى آنها و یاوران آنها اى ابا عبداللّه ! من صلح هستم با هر کس که با شما صلح است و دشمن هستم با هر کس که با شما دشمن است تا روز قیامت و خدا لعنت کند آل زیاد و آل مروان و خدا لعنت کند بنى امیّه همگیشان را و خدا لعنت کند پسر مرجانه را و خدا لعنت کند عمر بن سعد را و خدا لعنت کند شمر را و خدا لعنت کند مردمى را که زین کردند و لگام کردند و نقاب بستند براى جنگ با تو!پدر و مادرم به فداى تو! مصیبت من بخاطر تو بزرگ است پس درخواست مى کنم از خدایى که مقامت را گرامى داشت و گرامى داشت مرا به تو که روزیم کند خونخواهى تو را به همراه امام پیروزمند از خاندان محمّد که درود خدا بر او و آل او باد. بارالها! قرار بده مرا نزد خودت آبرومند بوسیله حسین (که بر او باد سلام )، در دنیا و آخرت اى اباعبداللّه ! من نزدیک مى شوم به سوى خدا و به سوى رسول او و به سوى امیرالمؤ منین و به فاطمه و به حسن و به تو بوسیله دوستى تو و بوسیله دورى جُستن (از کسانى که با تو جنگ کردند و با تو دشمنى کردند و با بیزارى جستن از کسى که پایه گذارى کرد اساس ظلم و ستم را بر شما و بیزارى مى جویم به سوى خدا و به سوى رسول او) از کسى که آن را پایه گذارى کرد و ساختمانش را بر آن بنا کرد و جارى کرد ظلم و ستمش را بر شما و بر پیروان آنها، بیزارى جستم به سوى خدا و به سوى شما از آنها و نزدیک مى شوم به خدا سپس به شما بوسیله دوستىِ شما و دوستى با دوستان شما و با بیزارى جُستن از دشمنان شما
بینَ لَکُمُ الْحَرْبَ وَبِالْبَرائَةِ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْحارَبَکُمْ وَ وَلِىُّ لِمَنْ والاکُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداکُمْ فَاَسْئَلُ اللّهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیائِکُمْ اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکُمْ فِى الدُّنْیا وَالاْ خِرَةِ وَاَنْ یُثَبِّتَلى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِى الدُّنْیا وَالاْ خِرَةِ وَاَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللّهِ وَاَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکُمْ مَعَ اِمامٍ هُدىً ظاهِرٍْحَقِّ مِنْکُمْ وَاَسْئَلُ اللّهَ بِحَقِّکُمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَکُمْ عِنْدَهُ اَنْ یُعْطِیَنى بِمُصابى بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباً بِمُصیبَتِهِ مُصیبَةً ما اَعْظَمَها وَاَعْظَمَ رَزِیَّتَهافِى الاِْسْلامِ وَفى جَمیعِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ اَللّهُمَّ هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ وَمَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ اَللّهُمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُواُمَیَّةَ وَابْنُ اکِلَةِ الاَْکْبادِ اللَّعینُابْنُ اللَّعینِ عَلى لِسانِکَ وَلِسانِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَالِهِ فى کُلِّ
و بر پا کنندگان جنگ با شما و با بیزارى جستن از پیروان و همراهان آنها، همانا من صلح هستم با کسى که با شما در صلح است و در جنگ هستم با کسى که با شما در جنگ است و دوستم با کسى که با شما دوست است و دشمن هستم با کسى که با شما دشمنى دارد پس درخواست مى کنم از خدایى که گرامى داشت مرا به معرفت شما و معرفت دوستان شما و به من روزى کرد بیزارى از دشمنانشان را که مرا در دنیا و آخرت با شما قرار دهد و اینکه پابرجا بدارد نزد شما قدم راستىِ مرا در دنیا و آخرت و از او مى خواهم که برساند مرا به مقامِ محمود شما در نزد خدا و روزیم کند خونخواهى شما را با امام مهدى رهبر و راهنماى آشکار و گویاى به حقّ از خودِ شما است و از خدا درخواست مى کنم به حقّ شما و به آن مقامى که نزد او دارید که بدهد به من بخاطر سوگوارى براى شما بهترین عطاى سوگوارى در مصیبتى را، چه مصیبتى ! که بسیار بزرگ است و داغش در اسلام عظیم است و در تمام آسمانها و زمین این چنین است . خدایا! قرار بده مرا در این جایگاهم از کسانى که از جانب تو صلوات و رحمت و آمرزش به آنها مى رسد خدایا قرار بده زندگیم را زندگى محمّد و خاندان محمّد و مرگم را مرگ محمّد و خاندان محمّد خدایا این روز روزى است که مبارک دانست آن را بنى امیّه و پسر آن زن جگرخوار، آن ملعون پسر ملعون بر زبانت و زبان پیامبرت (که درود خدا بر او و خاندانش باد) در هر
قَفَ فیهِ نَبِیُّکَ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَالِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْ اَباسُفْیانَ وَمُعاوِیَةَ وَیَزیدَبْنَ مُعاوِیَةَ عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَةُ اَبَدَالاْ بِدینَ وَهذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِالُ زِیادٍ وَالُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللّهِ فَضاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ مِنْکَوَالْعَذابَ الاَْلیمَ اَللّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ فى هذَا الْیَوْمِ وَفى مَوْقِفى هذا وَاَیّامِ حَیاتى بِالْبَرائَةِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ وَبِالْمُوالاتِ لِنَبِیِّکَ وَالِ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ السَّلامُ
آنگاه صدمرتبه مى گویى :
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَالِ مُحَمَّدٍ وَاخِرَ تابِعٍ لَهُعَلى ذلِکَ اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَشایَعَتْ وَبایَعَتْ وَتابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً


آنگاه صدمرتبه بگو:
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِالَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً مابَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ جا و هر مکانى که توقّف کرد در آن پیامبرت که درود خدا بر او و خاندانش باد. خدایا! لعنت کن اباسفیان و معاویه و یزد بن معاویه را بر آنها لعنتى از جانب تو باد براى همیشه ، و این روز روزى است که شاد شد به آن دودمان زیاد و دودمان مروان بواسطه کشتن حسین که درود خدا بر او باد. خدایا! مضاعف کن بر آنان لعن از جانب خود و عذاب دردناک را، بارالها من تقرّب مى جویم به سویت در این روز و در این جایى که هستم و در روزهاى زندگانیم با بیزارى جستن از آنها ولعنت بر آنها و با دوستى با پیامبرت و خاندان پیامبرت که درود بر او و بر آنها باد
خدایا لعنت کن اوّلین ظالمى که ظلم کرد در حقّ محمّد و خاندان محمّد و آخرین کسى که پیروى کرداو را در این ظلم . خدایا لعنت کن گروهى را که پیکار کردند با حسین و همراهى نمودند و پیمان بستند و از هم پیروى کردندبراى کشتن او. خدایا! لعنت کن همه آنها را.
سلام بر تو اى ابا عبداللّه و بر ارواحى که بر آستانت فرود آمدند بر تو باد از جانب من سلام خدا تا ابد تا من باقى هستم و باقیست شب
وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّه ُاخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِىِّبْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
سپس مى گویى :
َظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَابْدَاءْبِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الْعَنِ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَالرّابِعَ اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَخامِساً وَالْعَنْ عُبَیْدَاللّهِ بْنَ زِیادٍ وَابْنَ مَرْجانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَالَ اَبى سُفْیانَ وَ الَ زِیادٍ وَالَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ
به سجده مى روى و مى گویى :
اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ
و روز و خدا قرار ندهد آن را آخرین عهدِمن براى زیارت شما. سلام بر حسین و بر على فرزند حسین و بر فرزندان حسین و بر یاران حسین
خدایا! مخصوص گردان اوّلین ستمگر را به لعنت من و آغاز کن بدان لعن اوّلى (ابابکر) سپس دوّمى (عمر) و سوّمى (عثمان ) و چهارمى (معاویه ) راخدایا لعنت کن یزید را در مرتبه پنجم و لعنت کن عبید اللّه فرزندزیاد و پسر مرجانه را و عمر فرزند سعد و شمرو دودمان ابوسفیان و دودمان زیاد و دودمان مروان تا روز قیامت
خدایا! حمد براى توست حمد و ستایش سپاسگزاران تو برمصیبت زدگى آنها. ستایش خداى را بر بزرگى مصیبتم خدایا روزیم کن شفاعت حسین را در روز ورود (به قیامت )و ثابت بدار گام راستیم را نزد خودت با حسین و یاران حسین آنانکه جان بخشیدند در برابر حسین که درود بر او باد.


1- بحارالانوار: ج 98، ص 290.
2- به نمازهاى مستحبى نافله مى گویند و در اینجا شاید مقصود نماز شب بوده است .
3- مقصود زیارت جامعه کبیره است که در مفاتیح الجنان است .
4- مقصود زیارت عاشورا است .
5- یکصد داستان درباره نماز اول وقت ، رجائى خراسانى . داستانهاى مفاتیح الجنان ، اسماعیل محمدى : ص 78.
6- زبدة الحکایات ، عبدالمحمد لواسانى : ص 235.
7- عبقرى الحسان مرحوم شیخ على اکبر نهاوندى : ج 1، ص 113.
8- زیارت عاشورا و آثار شگفت آن ، ص 18.
9- زیارت عاشورا و داستانهاى شگفت آن ، ص 23.
10- همان : ص 30 .
11- حیاة و شخیصة الشیخ الانصارى چاپ قدیم : ص 330 و چاپ جدید: ص 327.
12- این جریان در زمان قدیم اتّفاق افتاده است .
13- زیارت عاشورا و داستانهاى شگفت آن : ص 21 .
14- همان : ص 46 .
15- همان : ص 48 .
16- همان : ص 43 .
17- همان : ص 36 .
18- همان : ص 52 .
19- همان : ص 56 .
20- آرامگاه مطهر حاج سیّد مرتضى موحد ابطحى در قبرستان حضرت سید جعفر از فرزندان امام موسى بن جعفر علیه السلام در جوار آرامگاه سیّد مرتضى از فرزندان زین العابدین در نزدیکى حضرت اسماعیل بن زید بن حسن المثنى فرزند امام حسن مجتبى علیه السلام واقع در خیابان هاتف در شهر اصفهان است .
21- مرحوم حاج سیّد مرتضى موحد ابطحى در سخنانش در مجله ((حوزه )) در شهر قم شماره 58 صفحه 242 بیان نموده .
22- همان : ص 61 .
23- همان : ص 41 .
24- همان : ص 50 .
25- همان : 51 .
26- همان : ص 53 .
27- مفاتیح الجنان : ص 923 به بعد.
28- مأ خذ پیشین و خلوتى با خویش ، ص 83.
29- سرگذشتهاى ویژه از زندگى حضرت امام خمینى : ج 6، ص 101.
30- خلوتى با خویش ، غلامعلى رجایى ، ص 82.
31- داستانهاى شگف شهید محراب دستغیب شیرازى : ص 196. زبدة الحکایات عبدالمحمد لواسانى : ص 225. کرامات امام حسین ، مصطفى محمدى اهوازى : ص 99. حکایاتى از عنایات حسینى ، منصور حسین زاده کرمانى : ص 63.
32- داستانهاى شگفت ، شهید محراب دستغیب شیرازى : ص 271. شیفتگان حضرت مهدى ، رجائى خراسانى : ص 152. کرامات امام حسین ، مصطفى محمدى اهوازى : ص 23. زبدة الحکایات ، عبدالمحمد لواسانى : ص 224. الکلام یحر الکلام ، سید احمد زنجانى : ص 55.
33- هفتاد و دو داستان از شفاعت امام حسین علیه السلام ، میررضا حسینى : ص 112. داستانهاى مفاتیح الجنان ، اسماعیل محمدى ، ص 40. کرامات امام حسین ، مصطفى اهوازى : ص ‍ 71.
34- زبدة الحکایات ، عبدالمحمد لواسانى : ص 237. حکایاتى از عنایات حسینى ، منصور حسین زاده کرمانى ، ص 111.
35- زبدة الحکایات ، عبدالمحمد لواسانى : ص 227.،
36- حکایاتى از عنایات حسینى ، منصور حسین زاده کرمانى : ص 52. زبدة الحکایات ، عبدالمحمد لواسانى : 227.
37- مفاتیح الجنان : ص 947 به بعد.
38- مأ خذ پیشین ، همانجا.
39- همان مأ خذ، همانجا.
40- مأ خذ سابق ، ص 947 به بعد.
41- پیام انقلاب : ش 60، به نقل از حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینى .
42- داستانهاى شگفت ، شهید دستغیب ، ص 280.
43- داستانهاى مفاتیح الجنان ، اسماعیل محمّدى : ص 38. کرامات الحسینیه ، على میرخلف زاده : ص 116. حکایاتى از عنایات حسینى ، حسین زاده کرمانى : ص 37.
44- داستانهاى مفاتیح الجنان ، اسماعیل محمدى : ص 36. داستانهائى از زندگانى علماء، سید مهدى شمس الدین : ص 29. کرامات الحسینیه ، على میرخلف زاده : ص 116 (چاپ قدیم )
45- بحار الانوار: ج 85، ص 153.
46- همان : ص 158 ارشاد القلوب : ص 141.
47- مناظراتى از شخصیتهاى بزرگ اسلام ، محمد محمدى اشتهاردى : ص 211.
48- کرامات امام حسین ، مصطفى محمدى : ص 60. داستانهاى عبرت انگیز، سید مهدى شمس الدین : ص 115.
49- کرامات امام حسین ، مصطفى اهوازى : ص 52. گناهان کبیره ، ج 2، ص 346. داستانهاى حسین ، میررضا حسینى : ص 69.
50- داستان دوستان ، ج 3، ص 40. کرامات امام حسین ، مصطفى اهوازى : ص 72.
51- کرامات امام حسین ، مصطفى محمدى : ص 19.
52- داستانهاى عبرت انگیز، سید مهدى شمس الدین : ص 108.
53- خزینة الجواهر، شیخ على اکبر نهاوندى : ص 592. دارالسلام عراقى : ص 518. حکایاتى از عنایات حسینى ، منصور حسین زاده کرمانى : ص 31.
54- نشان از بى نشانها، على مقدادى : ص 27. تربت امام حسین ، محمدى اهوازى : ص 96.
55- الوقایع و الحوادث : ج 3، ص 334 و حکایاتى از عنایات حسینى : ص 34 .
56- خلاصه اى است از آنچه مرحوم قمى در نفثة الصدور (ترجمه کمره اى )، ص 347 که همراه با نفس المهموم چاپ شده است .
57- آدرس پیشین : ص 346 و آخر کتاب کبریت احمر.
58- وسائل الشیعه : ج 3، ص 29 .
59- وقایع الایام : ج 2، ص 182.
60- ترجمه دارالسلام : ج 2، ص 162.
61- هفتاد و دو داستان از شفاعت امام حسین علیه السلام ، میررضا حسینى : ص 72.

دفترچه سوالات آزمون‌ ورودی دکتری (نیمه متمرکز) داخل، رشته تاریخ

سال

1393

 

دانلود از لینک 1 (سازمان سنجش آموزش کشور)

دانلود 2107 - تاریخ اسلام /1
دانلود 2108 - تاریخ ایران اسلامی /2
دانلود 2109 - تاریخ ایران پیش از اسلام /3

* دریافت کلید سوالات (پاسخنامه)

* دریافت دفترچه استعداد تحصیلی و زبان

عمومی(دفترچه شماره2)

 

  دانلود از سرور پیکوفایل:

دانلود 2107 - تاریخ اسلام/1
دانلود 2108 - تاریخ ایران اسلامی/2
دانلود 2109 - تاریخ ایران پیش از اسلام /3

 

     دریافت دفترچه شماره 2

 

سال

1392

 

 

دانلود 2107 - تاریخ اسلام
دانلود 2108 - تاریخ ایران اسلامی
دانلود 2109 - تاریخ ایران پیش از اسلام

 

                                                        

        

 

سال

1391

       

 

دانلود 2107 - تاریخ اسلام
دانلود 2108 - تاریخ ایران اسلامی
دانلود 2109 - تاریخ ایران پیش از اسلام

 

  

                                                        

 

 پاورپوینت زیبا درباره جنگ جهانی دوم و روند آن

                              

 

 

                                      

جزوه آموزشی تاریخ ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو در ایران

http://s5.picofile.com/file/8165812542/tormamanane_agh_va_ghara_ghoyonlou.jpg

خلاصه و نکات کلیدی کتاب حکومت ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو در ایران نوشته اسماعیل حسن زاده

http://s4.picofile.com/file/8165813418/torkamanane_ghara_va_agh_ghoyonlou1.jpg

 قراقویونلوها

دوره فترت و ستیزه های جانشینی

اعتلای قراقویونلوها در دوران فرمانروایی جهانشاه

آق قویونلوها

قدرت گیری آق قویونلوها در دوران فرمانروایی اوزون حسن

آق قویونلوها از ستیزه های جانشینی تا زوال

روابط خارجی آق قویونلوها

تشکیلات قدرت و تشکیلات حکومتهای ترکمان

 

برای تهیه جزوه آموزشی تاریخ تیموریان و ترکمانان کلیک کنید.

 


جزوه آموزشی تاریخ تیموریان و ترکمانان

http://s4.picofile.com/file/8164940218/tarikh_teymorian_va_torkamanan.jpg

خلاصه و نکات کلیدی کتاب تاریخ تیموریان و ترکمانان نوشته دکتر حسین میر جعفری

http://s5.picofile.com/file/8164944076/timurid.jpg

موقعیت سیاسی ماوراءالنهر و چگونگی به قدرت رسیدن تیمور

حوادث سیاسی و نظامی دوره حکومت تیمور

جانشینان تیمور و فروپاشی سلسله تیموریان

فرهنگ و مشاهیر علم و ادب در عصر تیموریان

دین و مذهب و تصوف در عصر تیموریان

روابط خارجی تیموریان

ساختار اجتماعی، اداری و اقتصادی دولت تیموریان

ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو

تاریخ سیاسی قراقویونلوها

فرهنگ و تمدن ایران در عصر قراقویونلوها

چگونگی به قدرت رسیدن آق قویونلوها

آق قویونلوها در اوج قدرت

حکومت آق قویونلوها در سراشیبی سقوط

 

برای تهیه جزوه کلیک کنید.




جزوات آموزشی کنکور کارشناسی ارشد و دکتری تاریخ

http://s5.picofile.com/file/8161096842/tarikh_iran_kambig.jpg

قابل توجه داوطلبان کنکور سراسری کارشناسی ارشد و دکتری رشته تاریخ!

برای تهیه جزوه فوق که خلاصه و نکات کلیدی کتاب تاریخ ایران کمبریج جلد چهار است، کلیک کنید.

 


منابع پیشنهادی آزمون دکتری تاریخ ایران باستان/ قبل از اسلام

دوره تاریخی

عنوان کتاب

مؤلف

مترجم

ناشر

 

 

 

 

 

از

آغاز

تا

هخامنشی

 

 

 

 

 

راهنمای زبان های باستانی ایران(جلداول: متن)

محسن ابوالقاسمی

 

سمت

ایران در زمان هخامنشیان

مرتضی احتشام

 

شرکت سهامی کتاب‌های جیبی

تاریخ اقتصاد دولت ساسانی

فرانتس آلتهایم؛ روت استیل

 هوشنگ صادقی

علمی و فرهنگی

تاریخ اساطیری ایران

ژاله آموزگار

 

سمت

تاریخ شاهنشاهی هخامنشی

ا.ت اومستد

محمد مقدم

امیرکبیر

تاریخ امپراطوری هخامنشی (از کوروش تا اسکندر)

پی‌یر بریان

مهدی سمسار

کارنگ

یونانیان و پارسیان

هرمان بنگستون

تیمور قادری

فکر روز

از اسطوره تا تاریخ

مهرداد بهار

 

چشمه

تاریخ کیش زرتشت

مری بویس

 همایون صنعتی‌زاده

توس

 

برای دیدن متن کامل و یا دانلود پی دی اف این پست بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.



ادامه مطلب

     منابع پیشنهادی کنکور دکتری گرایش تاریخ اسلام

دوره تاریخی

عنوان کتاب

مؤلف

مترجم

ناشر

 

 

 

تاریخ جهان

 اسلام از

آغاز تا

پایان عصر

عثمانی

 

 

 

تاریخ سیاسی اسلام

حسن ابراهیم حسن

ابوالقاسم پاینده

سازمان انتشارات جاویدان

تاریخ اندیشه سیاسی اسلام از عصر پیامبر تا امروز

آنتونی بلک

محمد حسین وقار

اطلاعات

تاریخ ملل ودول اسلامی

کارل بروکلمان

هادی جزایری

علمی و فرهنگی

تاریخ تحول دولت و خلافت

رسول جعفریان

 

قم: بوستان کتاب

تاریخ خلافت عباسی

احمد رضا خضری

 

سمت

تاریخ عرب

فیلیپ خوری حتّی

ابوالقاسم پاینده

آگه

تاریخ صدر اسلام

غلامحسین زرگری نژاد

 

سمت

تاریخ عرب قبل از اسلام

عبدالعزیز سالم

باقر صدری نیا

علمی و فرهنگی

دولت عباسیان

محمد سهیل طقوش

حجت الله جودکی

پژوهشگاه حوزه و دانشگاه

 

برای دیدن متن کامل و یا دانلود پی دی اف این پست بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.


     منابع پیشنهادی آزمون دکتری تاریخ ایران بعد از اسلام، تاریخ انقلاب اسلامی، تاریخ محلی، تاریخ علم دوره اسلام

دوره تاریخی

عنوان کتاب

مؤلف

مترجم

ناشر

 

 

از آغاز

ورود

اسلام تا

پایان

صفویه

 

 

 

تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام

امیر اکبری

 

سمت

تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفاریان و علویان

پروین ترکمنی آذر، صالح پرگاری

 

سمت

تاریخ مردم ایران جلد دوم ( از پایان ساسانیان تا پایان آل بویه)

عبدالحسین زرین کوب

 

امیرکبیر

تاریخ آل بویه

علی اصغر فقیهی

 

سمت

حیات علمی در عهد آل بویه

غلامرضا فدایی عراقی

 

دانشگاه تهران

دیلمیان در گستره تاریخ ایران (حکومت‌های محلی، آل زیار، آل بویه

پروین ترکمنی آذر

 

سمت

تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان

ابوالقاسم فروزانی

 

سمت

تاریخ سامانیان (عصر طلایی ایران بعد از اسلام)

جواد هروی

 

امیرکبیر

عصر زرین فرهنگ ایران

ریچارد فرای

مسعود رجب نیا

سروش

 

برای دیدن متن کامل و یا دانلود پی دی اف این پست بر روی ادامه مطلب کلیک کنید.


سال

1393

 

دانلود از لینک 1 (سازمان سنجش آموزش کشور)

دانلود 2107 - تاریخ اسلام /1
دانلود 2108 - تاریخ ایران اسلامی /2
دانلود 2109 - تاریخ ایران پیش از اسلام /3

* دریافت کلید سوالات (پاسخنامه)

* دریافت دفترچه استعداد تحصیلی و زبان

عمومی(دفترچه شماره2)

 

  دانلود از سرور پیکوفایل:

دانلود 2107 - تاریخ اسلام/1
دانلود 2108 - تاریخ ایران اسلامی/2
دانلود 2109 - تاریخ ایران پیش از اسلام /3

 

     دریافت دفترچه شماره 2

 

سال

1392

 

 

دانلود 2107 - تاریخ اسلام
دانلود 2108 - تاریخ ایران اسلامی
دانلود 2109 - تاریخ ایران پیش از اسلام

 

                                                        

        

 

سال

1391

       

 

دانلود 2107 - تاریخ اسلام
دانلود 2108 - تاریخ ایران اسلامی
دانلود 2109 - تاریخ ایران پیش از اسلام

 

  

                                                        

 

 

 
                    سال تحصیلی: 94-93
                   دوره تحصیلی:  دوره اول متوسطه جدیدسال دوم
 
 


 


                    سال تحصیلی: 94-93
                   دوره تحصیلی:   دوره اول متوسطه جدیدسال اول
 


برای دریافت فایل بخشی از کتاب، روی موضوع مورد نظر کلیک کنید: 

 




  

    

 
                    سال تحصیلی: 94-93
 


برای دریافت فایل بخشی از کتاب، روی
موضوع مورد نظر کلیک کنید: 

نکات کلیدی از خلاصه کتاب خاستگاه تشیع علی آقانوری

- کتاب الزینة از ابوحاتم رازی- البحر الزخار از ابن مرتضی- الطرائف از ابن طاووس.

- حلیسیه: کسانی که از سختی ها و صحنه های جنگ در زمان امام علی(ع) خود را کنار کشیدند.

- نسبیّه: می گفتند علی(ع) بر ابوبکر فضیلت داشت چون از بستگان نسبی رسول خدا بود.

- لاعنیه: آنهایی که عایشه، طلحه و زبیر را لعن می کردند.

- سحابیه: آنهایی که معتقد بودند علی(ع) در سحاب و در رعد و برق است.

- واقفه (ممطوره، موسائیه، مفضلیه)، افطحیه (عماریه)، زراریه (تیمیه).

- صادقین: امام صادق و باقر(ع) بودند.

- مسعودی می گوید: منصور گفت به خدا برای بنی مروان هیچ مردی را از حجاج خیرخواه تر ندیدم.

- منصور عباسی در نامه خود به نفس زکیه در زمان امام صادق نوشت در میان خاندان شما بعد از وفات رسول خدا برتر از امام سجاد متولد نشد.

- هارون الرشید، امام موسی کاظم را هذا من رهبان بنی هاشم خواند.

- منصور یاران نزدیک امام صادق (ع) مثل سدیر، عبدالسلام بن عبدالرحمن را زندانی و معلی بن خنیس را شهید کرد.

- یوسف بحرانی در حدائق الناظره تقیه در زمان امام موسی کاظم را بیش از دوره های قبل می داند.

- با نفس زکیه با عنوان قائم آل محمد بیعت شد.

- اباجعفر احول: مومن الطاق.

- سمیطیه(شمطیه): دسته ای از اسماعیلیه که به امامت محمد دیباج (فرزند امام صادق) روی آوردند و به نام پیشوای خودشان یحیی بن ابی سمیط به سمیطیه نامگذار شدند.

- بشیریه: مدعی بودند که موسی بن جعفر (امام کاظم) قبل از غیبت خود محمد بن بشیر را وصی خود کرد.

- بعد از امام رضا از گروهی مجهول به نام مولفه که بعد از امام رضا به واقفه پیوستند یاد شد.

- واقفه: کسانی که رحلت امام عسکری را باور نداشته و او را مهدی آل محمد لقب دادند و او را زنده می دانستند.

- واقفه به معنای لغوی: می گفتند بعد از حضرت محمد پیامبری نیست و بعد از رحلت امام عسکری امامی نیست.

- فرقه جعفریه یا باطنیه (طرفداران برادر امام عسکری) سرسخترین مخالفان امامیه بودند.

- غیبت امام زمان در زمینه امامت مسئله ای به نام حیرت را پدید آورد که شیخ صدوق در قرن چهارم کتاب اکمال الدین و تمام النعمه را در پاسخ به این حیرتها نوشت.

- کیسانیه مختاریه: به غیبت و مهدویت این حنفیه معتقد بودند.

- کیسانیه خالص:‌معتقد بودند که بعد از مرگ ابوهاشم امامت به علی بن محمد حنفیه و بعد به نسل فرزندش رسید.

- کیسانیه عباسیه: طرفداران امامت عبدالله بن معاویه.

- کیسانیه حارثیه: معتقد بودند که ابوهاشم به محمدبن علی بن عبدالله بن عباس مستقر شد.

خاصریه: معقتد به زنده بودن امام باقر بوده و پسرش زکریا را جانشین او دانستند.

- ناووسیه (صارمیه): پیروان عبدالله بن ناووس که به مهدویت امام صادق قائل شدند.

- فطحیه (عماریه): کسانی که امامت عبدالله افطح، بزرگترین فرزند بازمانده امام صادق را مطرح کردند.

- اسماعیلیه خالص: به امامت اسماعیل و نیز زنده بودن و مهدویت وی معتقد بودند.

- مبارکیه (خطابیه): کسانی که مرگ اسماعیل را باور کرده و بعد از درگذشت امام صادق به امامت محمد بن حنفیه معتقد شدند.

- احمدیه: معتقد به امامت احمد بن موسی.

- واقفیه (موسویه، ممطوره، مفضلیه): کسانی که با تردید در مرگ امام موسی کاظم و یا اعتقاد به غیبت و ظهور او در امامت آن حضرت متوقف شدند.

- محمدیه: کسانی که امامت فرزند اول امام هادی را پذیرفته و امامت امام عسکری را منکر شدند.

- مبرقع: بعد از وفات امام رضا بود که مدعیان امامت موسی بن محمد بودند.

- نصیریه: بعد از وفات امام هادی طرفداران محمد بن نصیر نمیری بودند.

- دوستداران جعفربن علی (برادر امام عسکری) را جعفر زکّی گویند.

- به طرفداران جعفربن علی(برادر امام عسکری) طاحنیه هم گفته می شود.

- ناووسیه، سمطیه، فطحیه، اسماعیلیه خالص و مبارکیه بعد از وفات امام صادق بوجود آمدند.

- احمدیه و واقفیه بعد از وفات امام موسی کاظم بوجود آمدند.

- عموماً از کیسانیه بعنوان اولین فرقه شیعی بعد از شهادت امام حسین یاد شد.

- اسماعیل بن جعفر از بزرگان بنی هاشم و عامل منصور در فارس بود.

- هارون عباسی یحیی بن عبدالله را از دیلم به عراق آورد و مسموم کرد.

- عامل برجسته جهش تفکر تشیع از حادثه کربلا شروع شد.

- امام سجاد فرمودند: روزگار را همچون بنی اسرائیل در میان آل فرعون می گذرانیم.

- کتاب تبصرة العوام از سید مرتضی حسنی رازی که بعد از کتاب بیان الادیان ابوالمعالی کهنترین متون اصلی فارسی درباره فرق اسلامی است.

- ملطی از فرقه ای از امامیه به نام اهل قم که اهل تشبیه و جبر هستند یاد کرد.

- اصحاب نسق: امامت پی در پی.

- کتاب مسائل الامامة از ناشی اکبر- الحور العین از نشوان حمیری- العثمانیه از جاحظ- شرح الاخبار از قاضی نعمان- الفصول المختاریه از شیخ مفید.

- نوبختی اصل و اساس شیعه را از زمان رسول اکرم می داند.

- الفرق المفترقه از ابو محمد عثمان بن عبدالله العراقی حنفی که از جمله آثار گزارشی- انتقادی در دانش ملل و نحل است.

نکات کلیدی از خلاصه کتاب تشیع خواجویان

- ابوطالب عموی رسول خدا ابولهب را ننگ فامیل می خواند.

- خبر سقیفه را براءبن عازب به بنی هاشم رساند.

- فضل بن عباس (زبان قریش) در مورد سزاواری علی (ع) سخن گفت.

- کتاب الرسول و الشیعه از سعید حسن.

- نویسندگان غربی اطلاعات اسلامی خود را از طریق عثمانی و شمال آفریقا بدست آوردند.

- یاران علی(ع) اعراب جنوبی (انصار ) و یمانی بودند.

- تشیع را مخالفان، پدید آمده افکار عبدالله بن وهب معروف به ابن سباء می دانند.

- تفسیر المنار از رشید رضا.

- عمار و حذیفه بن یمان منافق شناس بودند که با هم عقد اخوت خواندند.

- رسول خدا غنائم غزوه بنی نضیر را به مهاجران و دو نفر از انصار به نامهای سهل بن حنیف و ابودجانه داد.

- سیف بن عمر نویسنده سیر عایشه، جمل ... از اعراب شمالی بود و فقط وی اسم عبدالله بن سباء را بیان کرد.

- دشمنی میان شیعه و سنی بعد از خلافت بنی عباس صورتهای مختلف به خود گرفت.

- ابوسعید خدری صحابی قرن اول از یاران  امام علی بود.

- مروج الذهب: در حمایت از بنی هاشم در سال 332 هجری تالیف شد.

- سلمان در جنگ قادسیه بود.

- مقداد از اعراب جنوبی بود که به فرمان رسول خدا به حبشه هجرت کرد.

- عمار در مکه وابسته ابی حذیفه بن مغیره مخزومی گردید وی در جنگ نهاوند حضور اشت.

- ابن ابی کعب (سید المسلمین) از خزرج که سواد نوشتن داشته و نامه های رسول خدا را می نوشت.

- حذیفه بن ثابت (ذوالشهادتین) در فتح مکه پرچمدار قبیله بنی خطبه بود. (شهید صفین)

- براءبن عازب فاتح قزوین در دوره عمر بود.

- ابوالهیثم بن تیهان: در عقبه اول و دوم بود و رسول او همچون حواریون می دانست  و جزء اولین کسانی بود که به عنوان نماینده انصار با علی (ع) بیعت کرد.

- خالد بن سعید: نخستین فرد مسلمان از قریش و نماینده رسول خدا در دریافت صدقات یمن بود.

- سهل بن حنیف با رسول خدا پیمان مرگ بست.

- رایت امام علی را در نبرد و تخریب بت فلس (قبیله طی) در دست سهل بن حنیف بود.

- سهل بن حنیف از طرف حضرت علی والی فارس بود.

- رسول خدا در مورد عمار فرمود: تقتلک فئه باغیه.

- بریدة بن خصیب اسلمی در دوران عثمان در فتح خراسان بود.

- شعر اعشی زبان حال و گویای وضع دوگانه امام علی در زمان رسول و پس از او است.

- مالک اشتر در دوره عمر در جنگ رب رومیان را شکست داد.

- هاشم بن عقبه بن ابی وقاص (هاشم مرقال) در قادسیه و در حمله به آذربایجان هم فرمانده اعراب بود.

- عثمان خلیفه سوم ولید بن عقبه بن ابی معیط را والی کوفه کرد؛ وی شراب خورد و بعد سعید بن عاص جانشین وی در حکومت کوفه شد.

- ابوایوب انصاری در دوره معاویه هنگام فتح قسطنطنیه وفات کرد و در همانجا دفن شد.

- نخستین معترض به صلح امام حسن(ع) با معاویه حجربن عدی بود.

- ابن اعثم کوفی، طبری و ابوالفرج اصفهانی عدم پایبندی معاویه به صلح را گوشزد کردند.

- مردم حرّان می گفتند نمازی که در آن لعن به علی(ع) نباشد نماز نیست.

- معاویه در دوران حکومت خود مغیرة بن شعبه را والی کوفه کرد و بعد از مرگ او زیاد بن ابیه والی شد.

- کوفیان در دوره امام حسن(ع) به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی نزد امام رفته و او را تحریک به قیام کردند.

- بعد از شهادت امام حسن اولین کسی که نزد امام حسین رفته و خواستار قیام شد، حجربن عدی بود.

- حجربن عدی: اولین مسلمان بود که به جرم دوستی با امام علی در مرج عذرا به همراه 12 نفر توسط معاویه شهید شد.

- زیادبن ابیه: همسر عمروبن حمق خزاعی را زندانی کرد و این اولین باری بود که زنی به سبب اتهام همسرش زندانی می شود.

- عامل یزید در مدینه که دستور گرفتن بیعت از امام حسین را داشت: ولید بن عتبه بود.

- عبدالله بن مطیع (بعدها والی کوفه از طرف آل زبیر شد) امام حسین را از رفتن به کوفه بر حذر داشت.

- ابن ابی طاهر در کتاب بلاغات النساء خطبه ای از ام کلثوم آورد وی کوفیان را هم چون گیاه سبز و مانند گچی که گور را به آن اندود می کنند تشبیه کرد.

- معاویه قصد از میان برداشتن ایرانیان و موالی را داشت که اخنف بن قیس مانع شد.

- قبایل همْدان و ربیعه مهمترین قبایلی بودند که مختار را یاری کردند.

- اعشی از شاعران نیمه دوم قرن اول که مخالف مختار بود  که به هماهنگی همدان با مختار اشاره دارد.

- شعبی ندیم عبدالملک مروان در انصراف عبدالعزیز برادر عبدالملک از ولایتعهدی دست داشت.

- مسعودی: حمایت عُمره همسر مختار را از وی در کتابش آورد ولی یعقوبی نام همسر مختار را اسماء آورد.

- اولین دوگانگی در از بین بردن طرفداران خاندان رسول خدا بعد از مرگ مختار ایجاد شد.

- سید الحمیری: از شاعرانی که ابتدا درباره کیسانیه شعر گفت و بعد آن را رد کرده و درباره اولاد حضرت فاطمه شعر گفت.

- حجاج بن یوسف: قنبر غلام حضرت علی را شهید کرد؛ کمیل بن زیاد را تعقیب کرد و چون پیدایش نکرد حقوق طایفه اش را قطع کرد؛ وی سعید بن جبیر از مفسران قرآن را شهید کرد که بعد از شهادت وی حجاج هذیان می گفت.

- هسته اصلی طرفداران امام سجاد: ابوحمزه ثابت بن دینار و فرات بن اخنف بودند.

- کشی معروفترین اصحاب امام سجاد را ابوخالد کابلی، جبیر بن مطعم، یحیی بن ام الطوال دانست.

- زهری امام سجاد را زین العابدین خطاب کرد.

- امام سجاد در دوره ولایتعهدی هشام بن عبدالملک شهید شد.(دوران حکومت یزید بن عبدالملک)

- حاکم مدینه از طرف ولید بن عبدالملک که امام سجاد را تایید کرد، هشام بن اسماعیل مخزومی بود.

- کثیر العزه شاعر شیعی در شان عمربن عبدالعزیز شعر سرود. (مثل شریف رضی)

- شاگردان امام محمد باقر(ع): زرارة بن اعین، حمران بن اعین، حمزة بن محمد بن عبدالله الطیار معروف به ابن خربوز، ابوهبیره اسدی، بریدة بن معاویه، ابوحمزه ثمالی، فضل بن یسار، محمد بن مسلمه، مروان بن محمد بصری، مالک بن اعین.

- شاعر عصر امام باقر: کمیت بن زیاد اسدی، بود که شعر هاشمیات را در دفاع از اهل بیت سرود. وی همچنین در شعر میمیه به جنایتهای امویان و واقعه کربلا اشاره دارد؛ وی سرانجام توسط عبدالملک مروان زندانی شد.

- زید بن علی ملقب به حلیف قرآن و استوانه مسجد بود.

- شعار زید بن علی در قیام: یا منصور امت بود.

- بعد از قیام یحیی بن زید در خراسان (سال 125) ولید بن یزید بن عبدالملک دستور آتش ردن بدن زید را داد.

- زیدیه بعد از شهادت یحیی بن زید شخصی به نام محمدبن عبدالله (نفس زکیه) و بعد از او نیز قتیل باخمری را امام خود انتخاب کردند.

- نوبختی مولف فرق الشیعه جارودیه را ریشه اصلی زیدیه می داند.

- راوندیه: شیعیان اصلی آل عباس

- تبرّیه: از شاخه های زیدیه و یاران کثیر النواء که بیش از دیگر زیدیان به اهل سنت نزدیکترند.

- تشابه اعتقادی زیدیه با معتزله در امامت مفضول بر فاضل است.

- غلام سفاح، سدیف بود.

- عبیدالله بن عباس والی امام علی در یمن که با حمله بسر بن ارطاة به کوفه فرار کرد.

- قثم بن عباس والی امام علی که در برابر حمله سردار معاویه به مکه فرار کرد.

- عبدالله بن عباس والی امام علی در بصره که با حمله سردار معاویه بیت المال بصره را جمع کرد و به مکه فرار کرد.

- سفاح با گفتن آه از خون حسین خود را انتقام گیرنده خون فرزندان رسول خدا معرفی کرد.

- نویسندگان شیعه آل عباس را ادامه دهنده نهضت کیسانیه می دانند.

- دینوری مولف اخبار الطوال محل قیام راوندیان علیه منصور عباسی را بصره می داند که توسط خازم بن خزیمه سرکوب شدند.

- ابن خلدون می گوید: راوندیان  طرفداران ابومسلم خراسانی که به تناسخ اعتقاد داشتند و می گفتند که روح آدم در عثمان بن نهیک(حاجب منصور)، خدا در منصور و جبرئیل در هیثم بن معاویه حاکم منصور در مکه حلول کرد.

- دوران امامت 34 ساله امام صادق از سال 114 (با هشام، ابراهیم بن ولید، مروان، سفاح و منصور) بود.

- رهبری اعراب شمالی خراسان در اواخر امویان نصربن سیار و رهبری اعراب جنوب با جدیع بن علی بود.

- شاگردان امام صادق(ع):‌هشام بن حکم، هشام بن سالم، مومن الطاق، محمدبن مسلم، زرارة بن اعین.

- نخستین مورخی که قیام شریک بن شیخ مهری(نخستین قیام شیعی عصر عباسی در دوره سفاح رخ داد) را مفصل آورد، طبری بود.

- قیام  شریک بن شیخ مهری در بخارا بود که در آن زمان حاکم بخارا قتیبة بن طغشاده بود که توسط زیاد بن صالح سرکوب شد.

- قیام ابراهیم برادر نفس زکیه در بصره در سال 146 توسط مسلم بن قتیبه سردار منصور عباسی سرکوب شد.

- سخنان امام رضا در اصول کافی کلینی و تحف العقول حرّانی آمد.(امام رضا در نامه خود به مامون قرآن را نگهبان همه کتابها خواند)

- جعفربن محمد بن اشعث شیعه امام موسی کاظم با معلمی ولیعهد هارون، یعنی مامون در دربار نفوذ کرد.

- هارون در قبال زندانی کردن امام موسی کاظم گفت: می ترسم فتنه ای برپا کند که خونها ریخته شود.

- ابوالفرج اصفهانی مولف مقاتل الطالبین و الاغانی از رابطه شهید فخ و یحیی بن عبدالله با امام موسی کاظم و تایید قیامشان خبر می دهد.

- مامون عباسی دایی خود رجاء بن ابی ضحاک را برای آوردن امام رضا به مدینه فرستاد.

- مهمترین مرکز تبلیغ اسماعیلیه ابتدا در سلمیه بود.

- در دوران واثق عباسی امام هادی و شیعیان راحت بودند.

- ابن سکیت شاعر شیعی دوران امام هادی و نویسنده اصلاح و المنطق معلم فرزندان متوکل شد؛ وی با تحریک فرزند متوکل یعنی منتصر او را (متوکل) را کشت.

- متوکل از ابن سکیت پرسید فرزندان مرا بیشتر یا فرزندان علی(ع) را؟ ابن سکیت پاسخ داد قنبر غلام حضرت را بیشتر دوست دارم.

- دوران معتز به علت نفوذ رهبران علوی در بغداد مثل کوفه باعث تغییر پایتخت به سامرا شد.

- حاکم مدینه از طرف هادی عباسی به هنگام قیام صاحب فخ عبدالعزیز بن عبدالله بود.

- رفتار هادی عباسی با اسرای قیام فخ با رفتار یزید با اسرای کربلا شباهت دارد.

- برای اولین بار مردم بغداد در قیام یحیی بن عمر در دوره مستعین به حمایت علویان قیام کردند ولی یحیی با خیانت یکی از سردارانش به نام هیثم بن عباد از محمد بن طاهر شکست خورد.

- اردم: شیعه ای به نام دهخدا یحیی را دبیر حکومت کرد که باعث شد آلب ارسلان سلجوقی نسبت به اردم خشونت کند.

- مورخان پیدایش اسماعیلیان را به محمدبن ابی زینب اسدی معروف به ابوالخطاب نسبت می دهند وی از شاگردان امام صادق(ع) بود که به الوهیت امام قائل بود.

- در ایران خلف نامی و بعد از او پسرش احمدبن خلف اسماعیلیه را تبلیغ کرد به همین خاطر اسماعیلیان خراسان را خلفّیه گویند.

نکات کلیدی از خلاصه کتاب زیدیه یمن

- محمد بن ابراهیم (ابن طباطبا) بعد از قیامش در کوفه (199 هجری) ابراهیم بن موسی را بعنوان داعی به یمن فرستاد و وی هم حمایت بنی فطیحه، بنو شهاب و انباء را در یمن بدست آورد. در این زمان والی یمن از طرف مامون عباسی شخصی به نام اسحاق بن عیسی بود.

- جنگ جدر در سال 201 هجری در یمن میان عیسی بن ماهان  (فرستاده مامون) و ابراهیم بن موسی بود.

- احمد بن محمد عُمبری در دوره مامون عباسی در یمن شورش کرد.

- مناخیان: پادشاهان حمیر که آخرین آن محمد ذوالمثله بود.

- دوران معتصم عباسی در یمن رشد استقلال طلبی رهبران محلی بود.

- منتصر عباسی شخصی به نام یعفر از آل یعفر را حاکم یمن کرد و حکومت یعفر تا زمان معتمد عباسی ادامه داشت.

- دولت بنی رسّی در صعده توسط الهادی (یحیی بن حسین بن قاسم) در یمن تاسیس شد.

- یحیی بن حسین بن قاسم‌ (الهادی) ابتدا در طبرستان قیام خود را آشکار کرد که وزیر محمدبن زید علوی در طبرستان (حسن بن هشام) او را از آنجا اخراج کرد.

- اولین کسی که یحیی بن حسین بن قاسم را از حجاز به یمن فراخواند، دعام بن ابراهیم بود.

- جفتم: والی عباسی در یمن در زمان یحیی بن حسین بود.

- هیات نمایندگی بنی فطیحه از یمن به حجاز رفته و یحیی بن حسین بن قاسم‌ را به آمدن به یمن دعوت کرد.

- یحیی بن حسین بن قاسم‌ قبل از ورود دومی خود به یمن سفیری به نام محمدبن سلیمان کوفی را به یمن فرستاد (284) وی یک بار در سال 280 وارد یمن شد که گروهی با او مخالفت کردند.

- یام: قبیله ای از همْدان که در جاهلیت قتلة جبانها و در اسلام ام القری نامیده شدند.

- وادعه: قبیله ای از همْدان که در جاهلیت عصارة المسک و مرهبة الدعام نامیده شدند.

- هادی (یحیی بن حسین بن قاسم‌) بعد از ورود به یمن و تصاحب آنجا عبدالله بن حسین را برای آوردن خانواده اش به حجاز فرستاد.

- هنگام ورود هادی (یحیی بن حسین بن قاسم‌) به یمن منطقه صنعا در دست اسعد بن ابی یعفر بود.

- جریان زیدی در یمن در دوره معتمد، معتضد و مکتفی بود.

- جیشان: استانی در یمن که از این شهر حرکت اسماعیلیان یمن به رهبری علی بن فضل آغاز شد.(دوره مکتفی)

- ورود هادی (یحیی بن حسین بن قاسم‌) به صنعا با کمک والی شهر ابوالتعاهیه انجام شد.

- آل طریف و آل یعفر دو دشمن هادی (یحیی بن حسین بن قاسم‌) در یمن بودند.

- هادی (یحیی بن حسین بن قاسم‌) در جنگ حدین با آل یعفر ابوالعتاهیه و علی بن سلیمان بن قاسم را از دست داد.

- یکی از علل جنگهای هادی (یحیی بن حسین بن قاسم‌) با اسعد بن ابی یعفر منازعه بر سر معادن نقره در رضراض بود.

- جنگ اِتوه در سال 290 هجری بین آل طریف و لشکر هادی (یحیی بن حسین بن قاسم‌) رخ داد.

نکات کلیدی از خلاصه های مختلف

- عام الرعاف: سالی که عثمان خون دماغ شد.(24 هجری).

- مرازبه: مهتران و مرزبان عجم.

- دُلیم: لقب عمار.

- جنگ دیرالجماجم: جنگ جمجمه ها.

- مجمع: اولین گردآوردنده قرآن.

- آل اَعین: پرکارترین خاندان شیعه در عرصه حدیث و فقه بود.

- نخستین کتاب در زمینه روایت و حدیث:‌صحیفه حضرت علی(ع) که خودشان نوشتند.

- صحیفه یا جامعه: املای حضرت رسول و خط علی(ع).

- مسعده: از یاران امام صادق بود.

- الریاض السکاکین: تالیف سید علیخان شیرازی از شروع صحیفه سجادیه است.

- جمع القرآن و التاویل: تالیف علی(ع).

- از صحیفه سجادیه به زبور آل محمد(ص) یاد شد.

- رساله الحقوق: تالیف امام سجاد.

- توحید مفضل: از امام صادق.

اهلیلجه: رساله ای از امام صادق در رد ملحدان که راوی آن مفضل بن عمر است.

- رساله عبدالله نجاشی، نامه ای است از امام صادق به حاکم عراق.

- الامامه، الفضائل و مصباح الشریعه از امام صادق.

- وصیت امام موسی کاظم به هشام بن حکم در حکم رساله ای است.

- طب الرضا (ع) یا الرساله المذهبیه.

- صحیفه الرضا(ع) یا السلسله الذهبیه.

- ابن شهرآشوب رساله ای در بیان مسائل حرام و حلال را منسوب به امام عسکری می داند.

- عثمان خلیفه سوم، عمروبن زراره نخعی را که در کوفه علیه وی شورش کرد را اعرابی جلف نامید.

- عثمان در نامه خود به عبدالله بن سعد، محمدبن ابی حذیفه را جوجه یا فرخ قریش خواند.

- حسن بن موسی نوبختی کتابهایی به نام ادیان العرب، الآراء و الدیانات درباره فرق دارد.

- المقالات فی اصول الدیانات و الابانه از مسعودی است.

- در عصر تابعان اولین کسی که در علم تفسیر کتابی دارد، سعید بن جبیر است.

- التبیان از شیخ طوسی.

- الروض الجنان از رازی.

- عدة الاصول از شیخ طوسی.

- اولین کسی که اهتمام به موضوعات فقهی کرد، علی بن رافع کاتب علی (ع) بود.

- المنقذ فی التقلید از سدید الدین حمصی در علم کلام است.

- میثم بن تمار، اولین مصنف علم کلام.

- اکثریت مذهبی در قرن چهارم هجری در نشابور، پیروان ابوحنیفه (حنفی) بودند.

- به دستور منتصر عباسی در بیهق برای حنفیان مسجدی ساختند.

- طولانی ترین شرح حال صحابه در کتاب طبقات ابن سعد مربوط به ابوبکر است.

- حدیث خاصعت النعل (پینه دوز کفش) در غزوه طائف روایت شد که عمر و ابوبکر از رسول خدا جانشین بعد از خود را خواستمد که رسول به پینه دوز کفش که علی (ع) در حال پینه زدن بود اشاره کرد.

- حدیث نجوی در غزوه طائف در مقام حضرت علی بیان شد.

- بعد از فداکاری حضرت علی (ع) در خندق آیه کفی الله المومنین للقتال ... نازل شد.

- مروان با راهنمایی اشدق با عبدالله بن زبیر بیعت نکرد.

- رسول خدا از مروان حکم به عنوان چلپاسه یاد کرد.

- طراح مسجد کوفه سلمان فارسی بود.

- آل زباره در نیشابور منسوب به امام سجاد بودند.

- مورخان عبدالملک مروان را حکیم و دانشمند می دانند.

- ساکنان بیهق به ذواللسانین معروف بودند.

- نجاشی، شیخ صدوق را وجه الطائفه یاد کرد.

- معاویه نماز جمعه را در روز صفین، چهارشنبه خواند.

- نرون مقدس: متوکل عباسی.

- شهید اول، اللمعة الدمشقیه را به درخواست خواجه علی موید سربداری نوشت.

- نخستین کسی از اشعریان که از یمن به مدینه آمد و مسلمان شد: مالک بن عامر بود.

- اشعریان دوره عمر به کوفه آمدند.

- موسی بن عبدالله نخستین کس از اشعریان که در قم آشکارا تشیع را اعلان کرد.

- شورش کوکبی در قزوین بود.

- قیام استاد سیس را لغئریان و سیسانیان هم گویند.

- حضرت علی در نهج البلاغه ظهور صاحب الزنج را پیش بینی کردند.

- شعار لا اکراه فی الدین بر تغلبیها اثر گذاشت.

- شاگردان امام سجاد(ع): 1- یحیی بن ام طویل که توسط حجاج شهید شد. 2- سعید بن جبیر که توسط حجاج شهید شد. 3- ابوحمزه ثمالی که رساله حقوق امام سجاد را او روایت کرد. 4- محمد بن مسلم 5- زرارة بن اعین 6- ابوبصیر لیثی 7- بریدة بن معاویه.

- ابان بن تغلب از شاگردان امام سجاد و امام باقر و امام صادق بود.

- معالم العلما از ابن شهر آشوب.

- کتب اربعه جانشین اصول چهارصدگانه شدند.

- از کتاب رجال الطوسی بعنوان الابواب یاد می شود.

- مناقب آل ابی طالب و معالم العلما (در زمینه رجال قرن 5 و 6 هجری) از ابن شهرآشوب می باشند.

- اولین تالیف شیعیان در زمینه سیره کتاب عبیدالله بن ابی رافع کاتب حضرت علی(ع) است.

- المحاسن از ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقی.

- عبدالله بن جبله کنانی از اصحاب امام موسی کاظم (ع) ؛ وی اولین کسی است که در زمینه رجال به تالیف پرداخت.

- این غضائری کتابی در رجال دارد.

- اختیار معرفة الرجال از عبدالعزیز کشّی که کتاب اصلی علم رجال امامیه است.

- کتابهای بوجود آمده از مرتب کردن آثار بر اساس محتوا و موضوع به کتابهایی با عنوان مبوّب یا جامع است.

- پیشگام در علم فرق: هشام بن محمد کلبی.

- ابن سکیت: معلم فرزندان متوکل بود که فرق هم داشت.

-  مسلمانان در جنگ عربه دوره ابوبکر رومیان را شکست دادند.

- اسید بن حضیر از خزرجیان ، خلافت را حق مهاجرین و ابوبکر می دانست.

- پیروزی خالد بن ولید در بصری زمینه جنگ اجنادین را فراهم کرد.

- فحل: شهر باستانی در شمال اردن: نخستین هدف مسلمانان (ابوعبیده جراح) در دوره عمر بود.

- در جنگ بویب (نخیله یا اعشار) ساسانیان به فرماندهی مهران از جریربن عبدالله بجلی شکست خورده که راه را برای قادسیه باز کرد.

- قس الناطف = جسر= پل.

- طلایه دار سپاه سعدبن ابی وقاص در قادسیه: زهرة بن جدیه که اولین سفیر نزد یزدگرد بود و دومین سفیر ربعی بن عامر بود و آخرین آن مغیرة بن شعبه بود.

- بزرگان سپاه سعدبن ابی وقاص در قادسیه کشته شدن را در این جنگ را احدی الحسنین می دانستند.

- به دستور عمر محمد بن مسلمه کاخ سعدبن ابی وقاص (این کاخ به پیشنهاد روزبه بنا شد) در کوفه را خراب کرد.

- زبیر در وادی السباع توسط عمربن جرموز کشته شد.

- مروان، پیراهن عثمان را به جمل آورد.

- وزیر مامون فضل بن سهل : ذوالریاستین.

- پرچمدار ندامت در جنگ نهران در دست ابوایوب انصاری بود.

- محمدبن حنفیه به امام حسین گفت که از مدینه به مکه نرود.

- به علت قیام های علویان از زمان هارون عباسیان نیروی نظامی در مرو مستقر کردند.

- در دوره حکومت مهدی عباسی بیماری وبا در شهر افتاد.

- در ایام حکومت هادی عباسی حاکم خراسان غطریف بن عطا طالبیان خراسان را رنج داد و آنان به شاه غیر مسلمان پناهنده شدند.

- معتصم عباسی امام جواد را شهید کرد.

- امام زمان با نوشتن نامه ای به علی بن محمد سمری (اینکه تو 6 روز دیگر خواهی مرد) عصر دوم غیبت را آغاز کرد.

- ملوک آل لخم (حیره) در سال 12 هجری به دست خالد بن ولید بر افتاد وی بندر ابلّه را گرفت.

- فرمانده ایرانی جنگ جسر: مردانشاه بود که یزدگرد وی را بهمن و عرب او را ذوالحاجب نامیدند.

- ارسلان بساسیری (شیعه اسماعیلی) القائم عباسی را اخراج و به نام خلیفه فاطمی مصر یعنی المستنصر بالله خطبه خواند.

- اولین واقعه تاریخی دوره خلافت عمر فتح یرموک بود.

- عثمان: ولید بن عقبه را جای مغیرة بن شعبه والی کوفه کرد.

- در عهد عثمان تونس(افریقیه)، فبرس، خراسان و طبرستان فتح شد.  


پاسخنامه سوالات دکتری 91 و 92 سراسری تاریخ اسلام

به نام خدا دکتری تاریخ اسلام (91) 1- گزینه 1) 2- گزینه1) 3- گزینه3) 4- گزینه 1) 5- گزینه 3) 6- گزینه 2) 7- گزینه3) 8- گزینه 2) 9- گزینه 4) 10- گزینه 1) 11- گزینه4) 12- گزینه 2) 13- گزینه 3) 14- گزینه4) 15- گزینه 1) 16- گزینه 3) 17- گزینه 2) 18- گزینه 4) 19- گزینه 2) 20- گزینه 4) 21- گزینه 1) 22- گزینه 1) 23- گزینه 4) 24- گزینه 1) 25- گزینه 4) 26- گزینه 4) 27- گزینه 3) 28- گزینه 4) 29- گزینه 3) 30- گزینه 4) 31- گزینه 2) 32- گزینه 3) 33- گزینه 2) 34- گزینه 2) 35- گزینه 1) 36- گزینه 3) 38- گزینه 1) 39- گزینه 3) 40- گزینه 1) 41- گزینه 1) 42- گزینه 1) 43- گزینه 2) 44- گزینه 3) 45- گزینه 4) 46- گزینه 1) 47- گزینه 2) 48- گزینه 1) 49- گزینه 2) 50- گزینه 3) 51- گزینه 2) 52- گزینه 2) 53- گزینه 4) 54- گزینه 4) 55- گزینه 1) 56- گزینه 4) 57- گزینه 3) 58- گزینه 1) 59- گزینه 2) 60- گزینه 1) دکتری تاریخ اسلام 92 1- گزینه 4) 2- گزینه 1) 3- گزینه 1) 4- گزینه 2) 5- گزینه 1) 6- گزینه 2) 7- گزینه 1) 8- گزینه 4) 9- گزینه 1) 10- گزینه 4) 11- گزینه 3) 12- گزینه 2) 13- گزینه 3) 14- گزینه 4 15- گزینه 3) 16- گزینه 3) 17- گزینه 2) 18- گزینه 1) 19- گزینه 3) 20- گزینه 1) 21- گزینه 3) 22- گزینه 3) 23- گزینه 3) 24- گزینه 1) 25- گزینه 2) 26- گزینه 3) 27- گزینه 3) 28- گزینه 4) 29- گزینه 4) 30- گزینه 4) 31- گزینه 3) 32- گزینه 2) 33- گزینه 3) 34- گزینه 1) 35- گزینه 1) 36- گزینه 4) 37- گزینه 3) 38- گزینه 3) 39- گزینه 1) 41- گزینه 4) 42- گزینه 1) 43- گزینه 4) 44- گزینه 1) 45- گزینه 3) 46- گزینه 2) 47- گزینه 3) 48- گزینه 4) 49- گزینه 1) 50- گزینه 4) 51- گزینه 1) 52- گزینه 3) 53- گزینه 4) 54- گزینه 1) 55- گزینه 4) 57- گزینه 4) 58- گزینه 2) 59- گزینه 4) 60- گزینه3) لازم به ذکر است که کلید آزمون دکتری 93 در سایت سازمان سنجش قابل دسترسی می باشد.

قسمتی از خلاصه کتاب تاریخ فرق اسلامی حسین صابری ج1(بدون ویرایش نهایی)

تاریخ فرق اسلامی حسین صابری:

عمده ترین آثار اشعری:

1ـ الابانه عن اصول الدیانه : گزارش نهایی از مذاهب و عقاید اشعری به دست می دهد. (دکتری ۹۱)

2ـ مقالات الاسلامیین: این کتاب یکی از منابع اهل شناخت عقاید فرقه ها و نحله ها و در عین حال منبعی برای شناخت عقاید و آموزه های اهل سنت است.

3ـ اللمع فی البرد علی اهل الزیغ و البدع: (The Theology of Al- Ashari)(اندیشه های کلامی اشعری): نخستین بار مک کارتی منتشر کرد .ـ اشعری بعد از اختلافش با جبائی بر سرمسأله صلاح و اصلح از او جدا شد. و دیگری مناظره ای بود که درباره اسماءالله و توفیقی بودن یا نبودن آن هاست. اشعری در کتاب کشف الاسرار و هتک الاستار به افشارگری بر ضد معتزله و عقاید آنان پرداخت. ـ اشعری در سال 300هجری به بالای منبر مسجد رفته و از معتزلی بودن توبه کرد. ـ همزمان با قدرت گرفتن متوکل عباسی عرصه بر معتزلیان تنگ شد. ـ در دوره اول عباسی(232ـ 132) اصطلاح اهل سنت در برابر معتزله برای نخستین بار کاربرد یافته بود و در بستر عمومی جامعه دو جریان معتزله و اهل سنت به موازات هم بودند. ـ اشعری اندیشه خود را استمرار اندیشه ابن حنبل می دانست. ـ بعد از شروع اندیشه های اشعری ابوالحسن باهلی که امامیه بود به اشعری گروید و در بصره اندیشه های وی را گسترش داد .ـ ابوعبدالله سیرافی که زمانی در جوار او بود به سیراف بازگشت ـ ابوعلی زاهدبن احمد سرخسی ، ابوزید مروزی و ابوسهل صعلوکی که از خراسانیان بود به اندیشه های اشعری گرویدند و ابونصر کوازی از شیراز آهنگ او کرد و کتاب هایی از وی را که در ردّ مبانی جبّائی بود استنساخ کرد. ـ پس از اشعری شاگردانی چون ابن مجاهد راه وی را ادامه داد قاضی ابوبکر باقلانی به تهذیب و پیراستن این طریقت و وضع مقدماتی عقلی که ادله بر آن ها توقف دارد پرداخت و در پی او امام الحرمین جوینی این مذهب را کمال بخشید. ـ ابواسحاق شیرازی در فتوایی اشعریه را یاوران اهل سنت و یاران شریعت خواند. ـ همزاد اشعریه: ماتریدیه هستند و  اینان از قرن چهارم رهبری جهان اسلام را از آن خود کردند.ـ مسلک اشعری در میان شافعیه و در سرزمین های خراسان، عراق و شام و مسلک ماتریدی در میان حنفیه و در سرزمین های فرارود بودند. (دکتری 91 و 92)ـ ارث بر مکتب اشعری: اهل حدیث و اشعری ارث اهل حدیث.ـ قوای دولتی از روزگار متوکل عباسی از یاری معتزله دست کشیدند. ـ در سال 408 ق. خلیفه القادر بالله نوشته ای بر ضد معتزله منتشر کرد و در آن به مردم فرمان داد که مضمون آن مخالفت و ضدیت با معتزله بود.(اعتقاد قادری که در سال 433 منتشر شد(دکتری ۹۱). این رویداد معاصر با دوره قاضی عبدالجبار معتزلی بود. همزمان با فروپاشی آل بویه معتزله نیز نابود شد ـ حکومت های موحدین، سلاجقه و غزنویان در رواج مکتب اشعری کوشیدند ولی مرابطین از جمله دولت های اسپانیایی ضد اشاعره بودند ـ سلطان محمود غزنوی در غزنه به سنت القادر عباسی اقتدا کرد و شیوه قتل و تبعید و زندانی مخالفان اشعری و طرفداران معتزلی را ادامه داد. ـ سلطان محمود غزنوی که بدست ابوبکر قفال شاشی فقیه بزرگ شافعی، به مسلک شافعی (هم پیمان مذهب کلامی اشعری) درآمده بود.ـ صلاح الدین ایوبی توانست فاطمیان را شکت داده و به گسترش مذهب شافعی و مالکی پرداخت. ـ در آغاز حکومت سلجوقیان دوره طغرل بیک سلجوقی، با تحریک وزیرش کندری اشاعره تحت فشار بودند اما در دوره آلب ارسلان و به مدد وزارت نظام الملک ( همزمان با ظهور غزالی) از اندیشه اشعری حمایت شد و دانشگاه نظامیه تأسیس شد.

ـ با قدرت یافتن ابن تومرت پایه گذار موحدون، غزالی و کتابهایش احترام خود را بازیافتند و مذهب اشعری گسترش یافت. (ابن تومرت در همه عقاید بر مسلک اشعری بود جز در مسئله امامت به سان شیعیان امام را معصوم می دانست. (ابن تومرت با غزالی در بغداد ملاقات کرد) -اما در دوره مرابطین کتاب های غزالی سوزانده شد ـ عقاید اشعری مرحله ای نخستین از شکل گیری عقاید اهل سنت در قالب سازمان فکری مشخصی است ... 
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و دوم تیر 1393ساعت 9:3  توسط علی غلامی فیروزجائی  |  یک نظر

خلاصه بخشی از کتاب تاریخ ملل اسلامی از بروکلمان(بدون ویرایش نهایی)

«تاریخ ملل و دول اسلامی ـ بروکلمان: «خلافت بنی امیه »: ـ عبدالله بن عباس فرمانده سپاه امام حسن(ع) با گرفتن بیت المال بصره با معاویه همدست شد. ـ معاویه بعد از رسیدن به قدرت حکومت کوفه را به مغیره بن شعبه داد (وی زبان فارسی می دانست و در فتوحات شرکت کرده ) ـ عمر در دوره خود به مغیره بن شعبه حکومت بحرین و بصره را داد و به علت زنا معزول کرد. ـ زیاد بن ابیه حاکم بصره دوره معاویه که کار خود را با منشیگری اردوی بصره شروع کرد (مثل مغیره اهل طایف بود) ـ معاویه بعد از مرگ مغیره بن شعبه حکومت کوفه را هم علاوه بر بصره به زیاد بن ابیه داد (زیاد در کوفه بر اثر سرطان مرد). ـ شامیان معاویه را وارث امرای غسانین می پنداشتند. ـ سرجون بن منصور مسیحی مستشار مالی معاویه بود. ـ معاویه با تدابیری وضع کشاورزی حجار را توسعه داد. ـ معاویه شهر ساحلی فنیقیه را در دوره عثمان فتح کرد. ـ در دوره معاویه یکی از ارامنه قسطنطنیه به نام سابوریوس شورش کرد و از اعراب کمک خواست که معاویه یزید را فرستاد .ـ پروپونیتس دریای مرمره است. ـ موسس حقیقی قدرت و فرمانروایی اسلام در آفریقای شمال عقبه بن نافع برادرزاده عمرو عاص بود وی در قیروان اردوگاهی ساخت و سرانجام در تهوذا توسط کسیله کشته شد. ـ قبرعقبه بن نافع در بسکره به مناسبت نام او به سیدی عقبه معروف شد و ساختمان آن توسط نخستین معماری اسلام در آفریقاست . ـ یزید برای آبیاری دشت غوطه یعنی صحرای دمشق طی کرد. ـ موآب ؛ بلقاء است. ـ بعد از مرگ یزید و بعد از آنکه عبدالله بن زبیر در عراق بر خلافت نشست قبیله قیس به ریاست زفربن حارث شورش کرد. ـ زفربن حارث رئیس قبیله قیس در فرات علیه عبدالملک مروان قیام کرد. ـ عبیدالله در جنگ خازر از سپاه مختار ( ابراهیم اشتر) کشته شد. ـ عبدالملک مروان، حجاج بن یوسف را مأمور سرکوبی عبدالله بن زبیر کرد. عبدالملک حجاج بزرگترین مقام حکومت را داد یعنی بر جای بشر برادرزاده خود حجاج را حاکم عراق کرد. ـ عبدالملک بن مروان الاخطل شاعری مسیحی دربار یزید اول را به دربار خود آورد. ـ طوانه (تیانه) در دوره ولید بن عبدالملک فتح شد. ـ عبدالملک به اصرار حجاج بن یوسف حکومت خراسان تا جیحون (آمودریا) که به هندوکش ختم می شد قتیبه بن مسلم را حاکم خراسان کرد. ـ ......... قاپقان خاقان که چینی ها او را مه چوئو می نامیدند. ـ قتیبه در فرغانه خبرمرگ حجاج را شنیده بود و به مرو مبداء پیشروی خود بازگشت. ـ بعد از مرگ ولید قتیبه که سابقاً با سلیمان بن عبدالملک مخالف بود شورش کرد و کشته شد که در این زمان محمدبن قاسم داماد حجاج که حکومت بصره را داشت از راه بلوچستان و جنوب ایران وارد دره سند شد. ـ در دوره ولید اعراب از تنگه جبل الطارق گذشتند (جنگ ...............) ـ در دوره ولید مسیحیان از کار برکنار شده بودند. ـ ولید مسجد دمشق یا جامع اموی را بنا کرد. ـ سعد بن ابی وقاص مسجد کوفه را با ستون هایی از کاخ شاهان ساسانی و کلیسای حیره غارت کرده بود تزیین نمود. ـ عثمان در مسجد مدینه برای خود بنایی ساخت که مقصوره می گفتند. ـ هنگامی که عبدالله بن زبیر مکه راتصرف کرد عبدالملک مروان در اورشلیم بنایی ساخت و می خواست آن را جانشین کعبه قرار دهد . ـ ولید کلیسای مسیحیان شام را گرفت و گنبدی از سنگ روی رواق آن نهاد. ـ حکومت عراق در دوره ولید و عبدالملک بن مروان با حجاج بود. ـ در دوره حجاج ازارقه بصره می گفتند که هرکس با ایشان هم عقیده نیست اگر فوراً توبه نکند خون خود و خانواده اش به هدر می رود . مهلب بن ابی صفره از طرف مصعب بن زبیر با خوارج ازارقه جنگ کرد و مهلب بعد از کشته شدن مصعب به عبدالملک پیوست در این هنگام ازرقی ها قطری بن الفجاءکه شاعر بود را به خلافت برگزیدند و حجاج قوای کافی در اختیار مهلب گذاشت و او توانست خارجی ها را تا حدود کرمان برگرداند و قطری به طبرستان فرار کرد. ـ حجاج لشگریان مجهز و آماده ای که سپاه طاوس ، جیش الطواویس لقب یافته بود به سرکردگی عبدالرحمن بن اشعث کندی برای تصرف سجستان فرستاد ولی وی طغیان کرد و در دیر الجماجم و مسکن از حجاج شکست خورد. ـ شورش اشعث آخرین شورش اعراب بود. ـ حجاج بین کوفه و بصره شهر واسط را بنا کرد و تا هنگامی که زنده بود ایرانیان و آرامی به آنجا نرفتند(دوره ولید). ـ حجاج بر آن بود که از قرآن تفسیر صحیحی منتشر کند. ـ از شعرای زمان حجاج تنها جریر مورد توجه بود این شاعر در عصر مصعب شهرت یافت و در بصره با فرزدق جهاد کرد و همان طور که عبدالملک بن مروان به وسیله الاخطل شاعر مسیحی مخالفین خود را در مدینه هجو می کرد. ـ سلیمان بن عبدالملک حکومت عراق را به یکی از بزرگترین دشمنان حجاج، یعنی یزید بن مهلب ابی صفره داد که سرداری خانه نشین بود وی از خلیفه خواست حکومت خراسان را هم به او بدهد. ـ سلیمان بن عبدالملک رمله راکه در فلسطین واقع بود و وی هنگام ولیعهدی در آنجا بود را مقر خلافت خود کرد. و در دابق اردوگاهی تأسیس کرد. ـ عمردوم عمربن عبدالعزیز بن مروان به سفارش رجاء بن حیوه جانشین سلیمان شد. ـ عمردوم از نسب مادر به عمر اول می رسید و ولید او را حاکم مدینه کرده بود. ـ عمربن عبدالعزیز چون هنگامی که حاکم مدینه بود این شهر را مأمنی برای فراریان عراق کرده بود حجاج موفق شد عزل وی را از ولید بگیرد. ـ عمردوم همین که زمامدار شد سپاهیان اسلام را در خاورمیانه متوقف کرد تا با خاطر آسوده به اصلاحات داخل بپردازد. ـ عمربن عبدالعزیز اصلاح مالیه را هدف و منظور اصلی خود قرار داد. ـ حجاج مهاجرت از ده به شهر را ممنوع کرد و املاک مسلمانان را مشمول مالیات قرار داد ولی عبدالعزیز آن ها را رد کرد. ـ بعد از عمر دوم یزید دوم (یزید بن عبدالملک) خلیفه شد و در آغاز حکومت خود مجبور شد شورشی را که در عراق رخ داده را مرتفع کند. در دوران عمردوم، یزیدبن مهلب حاکم خراسان متهم شد که خمس غنایم جنگ را نداده و این دشمنی در دوره یزید دوم هم ادامه داشت تا اینکه یزید دوم ، مسلم بن عبدالملک را بر سر وی فرستاد و در دهکده العقر او را کشت. وی برقراری مالیات ارضی که سلف وی لغو کرده بود و نیز رویه محبتی که عمر دوم نسبت به مسیحیان داشت را تغییر داد و کلیساهای آنان را منهدم کرد و تصاویر داخل آن را معدوم کرد.
+ نوشته شده در  چهارشنبه هجدهم تیر 1393ساعت 14:6  توسط علی غلامی فیروزجائی  |  یک نظر

سابقه تحصیلی و پژوهشی مولف کتاب:

بنده در سال 1388 از رشته تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) قزوین فارغ التحصل شدم و در سال 1390 نیز ارشد تاریخ اسلام را در این دانشگاه به پایان رساندم و هم اکنون نیز در حال تحصیل در رشته تاریخ اسلام دانشگاه مذاهب اسلامی تهران در مقطع دکتری می باشم. از فعالیت های علمی بنده عبارتند از تدوین تعدادی مقالات و همچنین تالیف آثاری به نام های تاریخ اسلام تا سال چهلم هجری، زندگانی امامزاده عباس بن موسی کاظم، تستهای تاریخ در مقطع ارشد جلد چهارم و همچنین در مقطع دکتری که از انتشارات پردازش منتشر شده است. و از سال ۱۳۸۸ تا کنون در حال تدریس در دانشگاه های غیاث الدین جمشید کاشانی و دانشگاه دارالفنون قزوین می باشم.
+ نوشته شده در  پنجشنبه پنجم تیر 1393ساعت 3:30  توسط علی غلامی فیروزجائی  |  نظر بدهید

معرفی برخی منابع مورد استفاده شده در تالیف خلاصه کتاب

در این قسمت به ذکر برخی از مهمترین منابع مورد استفاده در تالیف کتاب می پردازم: تاریخ فرق اسلامی حسین صابری 2 جلدی فرقه های اسلامی مادلونگ .دیانت و سیاست ولوی اسلام، بررسی تاریخی گیب فرهنگ فرق اسلامی مشکور آشنایی با فرق تسنن و تشیع نشر حوزه علمیه تاریخ اندیشه های سیاسی ... طباطبایی تشیع هاینس هالم تاریخ شیعه و فرقه های اسلامی مشکور تاریخ تشیع خضری 2 جلدی شیعه در تاریخ زین عاملی تشیع در مسیر تاریخ جعفری تاریخ تشیع خواجویان تاریخ تحلیلی اسلام شهیدی تاریخ تحلیلی اسلام زرگری نژاد تاریخ صدر اسلام زرگری نژاد تاریخ اسلام فیاض تاریخ سیاسی اسلام جعفریان 2 جلدی تاریخ تحول دولت و خلافت جعفریان جانشینی حضرت محمد مادلونگ دوات رسول خدا نشر حوزه و دانشگاه تاریخ امویان طقوش تاریخ عباسیان طقوش اسپانیای اسلامی وات مقدمه ای بر تاریخ مغرب اسلامی ناصری طاهری تاریخ اسلام منتظر القائم امامان شیعه جعفریان خاستگاه تشیع آقانوری تاریخ اسلام در آسیای مرکزی شیخ نوری تاریخ سیاسی خوارج ... رضا کردی دولت زیدیه یمن ترجمه دکتر بادکوبه فاطمیان در مصر ناصری طاهری زمینه های پیدایش فاطمیان چلونگر دولت ممالیک شبارو دولت عثمانی اوقلی میراث اسپانیای مسلمان جیوسی تاریخ اسلام کمبریج دولت عباسی خضری کارنامه اسلام زرین کوب بامداد اسلام زرین کوب تاریخنگاری در اسلام عالم زاده علم تاریخ در گستره ... دکتر آئینه وند نقد و بررسی منابع حسین عزیزی منابع تاریخ اسلام جعفریان و ...

منابع پیشنهادی دکتری تاریخ

. اشپولر، برتولد؛ تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی؛ ترجمه جواد فلاطوری؛ تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1377.

8. فرای، ر . ن؛ تاریخ ایران کمبریج ( از فروپاشی دولت ساسانیان تا آمدن سلجوقیان)؛ جلد چهارم؛ ترجمه حسن انوشه؛ تهران: انتشارات امیرکبیر، 1379.

9. ستارزاده، ملیحه؛ سلجوقیان؛ تهران: انتشارات سمت، 1384.

10. خلعتبری، اللهیار؛ محبوبه، شرفی؛ تاریخ خوارزمشاهیان؛ تهران: انتشارات سمت، 1381.

11. فروغی ابری، اصغر؛ تاریخ غوریان؛ تهران: انتشارات سمت، 1381.

12. بیانی، شیرین؛ دین و دولت در ایران عهد مغول؛ تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1371.

13. اشپولر، برتولد؛ تاریخ مغول در ایران؛ ترجمه محمود میر آفتاب؛ تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1380.

14. بویل، جی آ؛ تاریخ ایران کیمبریج ( از آمدن سلجوقیان تا فروپای دولت ایلخانان)؛ جلد پنجم؛ ترجمه حسن انوشه؛ تهران: انتشارات امیر کبیر، 1381.

15. تاریخ کمبریج (تاریخ ایران دوره تیموریان)؛ ترجمه یعقوب آژند؛ تهران: انتشارات جامی، 1387.

16. میر جعفری، حسین؛ تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان؛ تهران: انتشارات سمت، 1381.

17. حسن زاده، اسماعیل؛ حکومت ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو در ایران؛ تهران: انتشارات سمت، 1379.

18. تاریخ کمبریج (تاریخ ایران دوره صفویان)؛ ترجمه یعقوب آژند؛ تهران: انتشارات جامی،1380.

19. نوایی، عبدالحسین؛ روابط سیاسی و اقتصادی ایران در عهد صفویه؛ تهران: انتشارات سمت، 1377.

20. نوایی، عبدالحسین؛ غفاری فرد، عباسقلی؛ تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه؛ تهران: انتشارات سمت، 1381.

21. سیوری، راجر؛ ایران عصر صفوی؛ ترجمه کامبیر عزیزی؛ تهران: نشر مرکز، 1372.

22. شعبانی، رضا؛ تاریخ تحولات سیاسی – اجتماعی ایران در دورههای افشاریه و زندیه؛ تهران: انتشارات سمت، 1377.

23. آوری، پیتر؛ تاریخ ایران کمبریج (تاریخ ایران دوره افشاریه، زندیه و قاجار)؛ ترجمه مرتضی ثاقب فر؛ تهران: انتشارات جامی، 1383.

24. نفیسی، سعید؛ تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر؛ تهران: انتشارات بنیاد، 1376.

25. شمیم، علی اصغر؛ ایران دردوره سلطنت قاجار؛ تهران: انتشارات زریاب، 1383.

26. آبراهامیان، یرواند؛ ایران بین دو انقلاب؛ ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی؛ تهران: انتشارات نی، 1377.

27. فوران، جان؛ مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران)؛ ترجمه احمد تدین؛ تهران: انتشارات رسا، 1381.

28. هوشنگ مهدوی، عبدالرضا؛ (تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم)؛ تهران: انتشارات امیرکبیر، 1384.

29. بیات، عزیزالله؛ شناسایی منابع و مآخذ تاریخ ایران؛ تهران: انتشارات امیرکبیر، 1383.

30. نوذری، حسین علی؛ فلسفه تاریخ (روش شناسی و تاریخ نگری)؛ تهران: انتشارات طرح نو، 1379.

31. استنفورد؛ مایکل؛ درآمدی بر تاریخ پژوهی؛ ترجمه مسعود صادقی؛ تهران: انتشارات سمت، 1384.

 منابع پیشنهادی دکترای تاریخ باستان

1. ابوالقاسمی، محسن: راهنمای زبانهای باستانی ایران(جلداول: متن)، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت)،1375.

2. احتشام، مرتضی؛ ایران در زمان هخامنشیان، تهران، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، چاپ اول، 2535 (1355).

3. آلتهایم، فرانتس و استیل، روت: تاریخ اقتصاد دولت ساسانی، ترجمه هوشنگ صادقی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،1382.

4. آموزگار، ژاله؛ تاریخ اساطیری ایران؛ تهران: انتشارات سمت، 1380.

5. اومستد، ا.ت، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه محمد مقدم، تهران، انتشارات امیرکبیر،1380

6. بریان، پی‌یر، تاریخ امپراطوری هخامنشی (از کوروش تا اسکندر)، ترجمه مهدی سمسار، تهران، انتشارات کارنگ، 1382.

7. بنگستون، هرمان؛ یونانیان و پارسیان، ترجمه‌ی تیمور قادری، تهران، انتشارات فکر روز، چاپ اول، 1376.

8. بهار، مهرداد، از اسطوره تا تاریخ، تهران، نشر چشمه، 1377

9. بویس، مری: «تاریخ کیش زرتشت»، جلد دوم، ترجمهٔ همایون صنعتی‌زاده، انتشارات توس، ۱۳۷۵.

10. بویس، مری: زردشتیان؛ باورها و آداب دینی آنها، ترجمه عسکر بهرامی، تهران: ققنوس،1381.

11. بویس، مری؛ هخامنشیان، ترجمه‌ی همایون صنعتی‌زاده، تهران، انتشارات توس، چاپ اول، 1375..

12. بیات، عزیزالله؛ شناسایی منابع و مآخذ تاریخ ایران؛ تهران: انتشارات امیرکبیر، 1380.

13. بیانی، شیرین: شامگاه اشکانیان و بامداد ساسانیان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران،1383.

14. بیانی، شیرین؛ تاریخ ایران باستان از ورود آریایی‌ها به ایران تا پایان هخامنشیان، تهران، انتشارات سمت، چاپ اول، 1381.

15. پیرنیا، حسن؛ تاریخ ایران باستان، تهران، دنیای کتاب، چاپ دوم، 1362.

16. تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی(جلد سوم ـ قسمت اول)، پژوهش دانشگاه کیمبریج، گردآورنده احسان یارشاطر، ترجمه حسن انوشه، تهران: امیرکبیر،1373.

17. تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی(جلد سوم ـ قسمت دوم)، پژوهش دانشگاه کیمبریج، گردآورنده احسان یارشاطر، ترجمه حسن انوشه، تهران: امیرکبیر،1377.

18. تاریخ ایران از عهد باستان تا قرن ۱۸، پیگولووسکایا، ترجمه کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۳.

19. تاریخ ایران باستان. دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ. روحی ارباب. انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۸

21. تفضلی، احمد: تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران: سخن،1376.

22. خدادادیان، اردشیر؛ آریایی‌ها و مادها؛ مجموعه اول و دوم؛ تهران: انتشارات اصالت تنشیر، 1376.

23. خدادادیان، اردشیر؛ هخامنشی‌ها؛ تهران: انتشارات به دید، 1378.

24. داندامایف، آ. محمد ؛ تاریخ سیاسی هخامنشیان، ترجمه‌ی خشایار بهاری، تهران، کارنگ، چاپ اول، 1381.

25. داندامایف، آ. محمد؛ ایران در دوران نخستین شاهان هخامنشی، ترجمه‌ی روحی ارباب، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1373.

26. دریایی، تورج : تاریخ و فرهنگ ساسانی، ترجمه مهرداد قدرت دیزجی، تهران: ققنوس،1382، صص31-43.

27. دریایی، تورج : شاهنشاهی ساسانی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تهران: ققنوس،1383.

28. دریایی، تورج: سقوط ساسانیان: فاتحین خارجی، مقاومت داخلی و تصویر پایان جهان، ترجمه منصوره اتحادیه(نظام مافی) و فرحناز امیر خانی حسینک لو، تهران: نشر تاریخ ایران،1381.

29. دیاکونف، م.م، اشکانیان، ترجمه کریم کشاورز، تهران، انتشارات پیام، 1378

30. دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ؛ تاریخ ایران باستان، ترجمه‌ی روحی ارباب، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، 1382.

31. دیاکونوف، ا. م.: «تاریخ ماد»، ترجمهٔ کریم کشاورز، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰،

32. رجبی، پرویز؛ هزاره‌های گمشده؛ جلد چهارم؛ تهران: انتشارات توس، 1381.

33. زرین کوب، عبدالحسین: تاریخ مردم ایران، ج1؛ ایران قبل از اسلام، تهران: امیرکبیر،1373.

34. زرین‌کوب، عبدالحسین: «تاریخ مردم ایران»، (ایران قبل از اسلام)، انتشارات امیرکبیر، ۱۳81.

35. زنر، آر. سی: زروان یا مُعمای زردشتی گری، ترجمه تیمور قادری، تهران: فکر روز،1375.

36. سامی، علی، تمدن هخامنشی، شیراز، انتشارات دانشگاه شیراز، 1341

37. شارپ، رلف نارمن؛ فرمان‌های شاهنشاهان هخامنشی، تهران، انتشارات پازینه، چاپ اول، 1382.

38. شیپمان، کلاوس: تاریخ شاهنشاهی ساسانی، ترجمه فرامرز نجد سمیعی، تهران: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری،1383.

39. عریان، سعید: راهنمای کتیبه های ایرانی میانه(پهلوی- پارتی)، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور(پژوهشگاه)،1382.

40. فرای، ریچارد نلسون ؛ میراث باستانی ایران، ترجمه‌ی مسعود رجب‌نیا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، 1383.

41. فرای، ریچارد نلسون: تاریخ باستانی ایران، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،1383.

42. کورت، آملی؛ هخامنشیان، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، تهران، ققنوس، چاپ سوم، 1382.

43. کوک، جان مانوئل؛ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه‌ی مرتضی ثاقب‌فر، تهران، ققنوس، چاپ اول، 1384.

44. کخ، هاید ماری؛از زبان داریوش،ترجمه ی پرویز رجبی،تهران،کارنگ،چاپ اول،1376.

45. کریستن سن، آرتور امانوئل : سلطنت قباد و ظهور مزدک، ترجمه احمد بیرشک، تهران: کتابخانه طهوری،1374.

46. کریستن سن، آرتور؛ ایران در زمان ساسانیان؛ ترجمة رشید یاسمی؛ تهران: انتشارات ساحل، 1382.

47. کلیما، اوتاکر: تاریخ جنبش مزدکیان، ترجمه جهانگیر فکری ارشاد، تهران: توس، 1386.

48. کمرون، جورج گلن؛ ایران در سپیده دم تاریخ؛ ترجمة حسن انوشه؛ تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1381.

49. کولسنیکف، آ. ای: ایران در آستانه یورش تازیان، ترجمه محمد رفیق یحیایی، تهران: آگاه،2537[شاهنشاهی].

50. گریشویچ، ایلیا؛ تاریخ ایران دوره هخامنشیان، ترجمه‌ی مرتضی ثاقب‌فر، تهران، انتشارات جامی، چاپ نخست، 1385.

51. گوتشمید، آلفردفن، تاریخ ایران و ممالک همجوار آن (از زمان اسکندر تا انقراض اشکانیان) ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، انتشارات ققنوس، 1379

52. گیرشمن، رومن؛ ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه‌ی محمدمعین، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوازدهم، 1379.

53. لوکوک، پی‌یر، کتیبه‌های هخامنشی، ترجمه نازیلا خلخالی، تهران،‌انتشارات فرزان، 1382

54. لوکونین، ولادیمیر گریگورویچ: تمدن ایران ساسانی، ترجمه عنایت الله رضا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،1372.

55. محمدی[ملایری]، محمد: تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، جلد 1-5، تهران، توس،1379.

56. محمدی[ملایری]، محمد: فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، تهران: توس، 1374.

57. محمود آبادی، سید اصغر، پژوهش‌هایی در تاریخ فرهنگ و سیاست ایران باستان، اهواز، انتشارات مهزیار، 1383

58. مشکور، محمد جواد، ایران در عهد باستان در تاریخ اقوام و پادشاهان پیش از اسلام، تهران، انتشارات اشرفی، 1369

59. مشکور، محمدجواد ؛ تاریخ سیاسی و اجتماعی اشکانیان، تهران، دنیای کتاب، چاپ دوم، 1367.

60. مشکور، محمد جواد : تاریخ سیاسی ساسانیان، 2ج، تهران: دنیای کتاب،1367.

61. مشکور، محمد جواد؛ رجب نیا، مسعود؛ تاریخ سیاسی و اجتماعی اشکانیان؛ تهران: انتشارات دنیای کتاب، 1374.

62. مهرآبادی، میترا؛ خاندان‌های حکومتگر ایران باستان، تهران، انتشارات فتحی، چاپ اول، 1372.

63. میراحمدی، مریم؛ کتابشناسی تاریخ ایران در دوران باستان، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، 1369.

64. نفیسی، سعید: مسیحیت در ایران تا صدر اسلام، به اهتمام عبدالکریم جربزه دار، تهران: اساطیر،1383.

65. نفیسی، سعید، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1342

66. نولدکه، تئودور: تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،1378.

67. نیبرگ، هنریک ساموئل؛ دین‌های ایران باستان، ترجمه‌ی سیف‌الدین نجم‌آبادی، کرمان، انتشارات دانشگاه شهید باهنر کرمان، چاپ اول، 1383.

68. هرتسفلد، ارنست: ایران در شرق باستان، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛کرمان:دانشگاه شهید باهنر(کرمان)،1381..

69. هوار، کلمان، ایران و تمدن ایرانی، حسن انوشه، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1379

70. هینتس، والتر؛ دنیای گمشده عیلام؛ ترجمة فیروز فیروزنیا؛ تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1376.

71. هینس، والتر، داریوش و پارس‌ها، ترجمه عبدالرحمن صدریه، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1380

72. وثوقی، محمدباقر؛ بررسی منابع و مآخذ تاریخ ایران پیش از اسلام؛ تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور، 1385.

73. ویدن گرن، گئو: فئودالیسم در ایران باستان، ترجمه هوشنگ صادقی، تهران: نشر قطره،1378.

74. ویسهوفر، یوزف: ایران باستان(از 550 پیش از میلاد تا 650 پس از میلاد)، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تهران: ققنوس، 1382.

75. وینتر، انگلبرت و دیگناس، بئاته: روم و ایران دو قدرت جهانی در کشاکش و همزیستی، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز،1386.

.منابع پیشنهادی دکترای تاریخ اسلام

1. ابراهیم حسن ، حسن ، تاریخ سیاسی اسلام ، ترجمه ابوالقاسم پاینده –سازمان انتشارات جاویدان ، تهران ، 1376

2. بلک آنتونی ، تاریخ اندیشه سیاسی اسلام از عصر پیامبر تا امروز ، ترجمه محمد حسین وقار، انتشارات اطلاعات ، تهران ، 1386

3. بروکلمان ، کارل ، تاریخ ملل ودول اسلامی ، ترجمه هادی جزایری ، انتشارات علمی و فرهنگی ، تهران ، 1383

4. جعفریان ، رسول، تاریخ تحول دولت و خلافت ، بوستان کتاب ، قم، 1386

5. خضری ، احمد رضا ، تاریخ خلافت عباسی ، اتشارات سمت ، تهران ، 1378

6. خوری حتّی ، فیلیپ ، تاریخ عرب ، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، نشر اگه ، تهران ، 1366

7. زرگری نژاد ، غلامحسین ، تاریخ صدر اسلام ، انتشارات سمت ، تهران ، 1378

8. سالم ، عبدالعزیز ، تاریخ عرب قبل از اسلام ، ترجمه باقر صدری نیا ، انتشارات علمی و فرهنگی ، تهران، 1380

9. طقوش، محمد سهیل ، دولت عباسیان ، ترجمه حجت الله جودکی ، پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، قم ، 1378

10. طقوش ، محمد سهیل ، دولت امویان ، ترجمه حجت الله جودکی ، پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، قم، 1386

11. سامر، فیصل ، دولت حمدانیان ، ترجمه علی رضا ذکاوتی قراگزلو ، پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، قم ، 1388

12. شبارو، عصام محمد ، دولت ممالیک ، ترجمه شهلا بختیاری ، پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، قم ، 1386

13. طقوش ، محمد سهیل ، دولت ایوبیان ، ترجمه عبدالله ناصری طاهری ، پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، قم ، 1380

14. عودی ، ستاره، تاریخ دولت اغلبیان ، انتشارات امیر کبیر ، تهران ، 1385

15. ناصری طاهری ، عبدالله ، تاریخ مغرب اسلامی ، پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، قم، 1388

16. ناصری طاهری ، عبدالله ، فاطمیان در مصر ، پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، قم ، 1379

17. چلونگر ، محمد علی ، زمینه های پیدایش خلافت فاطمیان ، پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، قم ، 1386

18. عنان ، محمد عبدالله ، تاریخ دولت اسلامی در اندلس ، ترجمه رسول جعفریان ، پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، قم، 1386

19. احمد یاقی ، اسماعیل ، دولت عثمانی از اقتدار تا اخلال ، ترجمه رسول جعفریان ، پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، قم ، 1386

20. محمد جعفری ، سید حسین ، تشیع در مسیر تاریخ ، ترجمه سید محمد تقی آیت اللهی ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، تهران ، 1387

21. زین عاملی ، محمد حسین ، شیعه در تاریخ ، ترجمه محمدرضا عطایی ، موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی ، مشهد ، 1375

22. جعفریان، رسول ، منابع تاریخ اسلام ، انتشارات انصاریان ، قم ، 1376

23. سجادی ، صادق و عالم زاده، هادی ، تاریخ نگاری در اسلام ، انتشارات سمت ، تهران ، 1383

24. ممتحن ، حسین علی ، کلیات تاریخ عمومی ، جلد دوم ، بخش دوم ، اتشارات دانشگاه شهید بهشتی ، تهران ، 1370

25. آیتی ، محمد ابراهیم ، تاریخ سیاسی اسلام ، انتشارات نی، تهران، 1378

26. نعنعی ، عبدالمجید ، دولت امویان در اندلس ، ترجمه محمد سپهری ، پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، قم ، 1380

application/pdf iconبخش هشتم - 1.94 مگابایت

 

 

1حکام نموداری

1حکام نموداری


علامت بالغ شدن

-------------------------------------------------------------------------------
1-  هریک از این سه علامت؛ به تنهایی، علامت بالغ شدن و رسیدن به حد تکلیف شرعی است .
2-  یعنی حدود 8 سال و 8 ماه و 25 روز شمسی؛
    آیة الله وحید خراسانی: و خون حیض دیدن دختری که معلوم نیست 9سالش تمام شده یا نه
آیة الله امام خامنه ای: و دیدن خون به صفات حیض، علامت شرعی بلوغ نیست و حکم حیض را ندارد، هر چند صفات آن را داشته باشد .
آیة الله سیستانی :نشانه بلوغ دختر[فقط همین] تمام شدن 9 سال قمری است .
3- آیةالله سیستانی: بنا بر مشهور
4-  یعنی حدود 14سال و 6ماه و 20 روز شمسی.
5- هر رطوبتی که با شهوت «یعنی اوج لذت جنسی» از پسریا دختریا مرد یا زنی خارج شود؛ در خواب یا بیداری، یا هنگام ملاعبه و آمیزش مشروع؛ یا «نعوذبالله» نامشروع و استمناء! «منی» است .
6-  آیة الله مظاهری: روییدن موی درشت در بدن .
     آیة الله وحید خراسانی؛ این نشانه را [فقط] در بالغ بودن پسر شرط می داند.

منبع : پرتال انهار

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم
borkhar تشکرات از این پست

پاسخ به:احکام نموداری
پنج شنبه 5 دی 1392  11:17 ق.ظ

نکاتی در مورد بلوغ

_
_ _______________________________
1-  مگر انسان به واسطه اینها بالغ شدن یقین پیدا کند (آیة الله وحید: یا اطمینان نماید).
     آیة الله شبیری زنجانی: مگر انسان به واسطه اینها اطمینان کند که یکی ازسه چیزی که گفته شد، پدید آمده است
     آیة الله سیستانی: بعید نیست که روییدن موی درشت در صورت و پشت لب، علامت بلوغ باشد، ولی روییدن مو در سینه و زیر بغل و درشت شدن صدا و مانند اینها نشانه بالغ شدن نیست.

 


 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم

پاسخ به:احکام نموداری
پنج شنبه 5 دی 1392  11:21 ق.ظ

اقسام احکام دین
 
 
________________________
1-  مانند: نمازهای یومیه، امربه معروف، نهی از منکر، چشم ازنا محرم بازداشتن.
2-  مانند: ظلم، دروغ، غیبت، تصرف غیر مجاز در مال دیگران.
3-  مانند: نمازهای نافلنه (خصوصا نمازشب)، سلام کردن، غسل جمعه، پوشیدن لباس سفید و  تمیز خصوصا هنگام نماز، خواندن تسبیحات حضرت زهرا  بعد از نماز و موقع خوابیدن و صد مرتبه استغفار و گفتن لااله الا الله و ذکر صلوات موقع خوابیدن.
4-  مانند: پوشیدن لباس کثیف و آلوده خصوصا هنگام نماز و در حال سیری غذا خوردن و پرخوری.
5-  مانند: خواندن قرآن در حال جنابت و.حیض.
6- مانند: راه رفتن، نشستن.      

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم
ma5202720 تشکرات از این پست

پاسخ به:احکام نموداری
پنج شنبه 5 دی 1392  11:22 ق.ظ

اقسام نظر مجتهد
 
____________________________
1-  یعنی باید حکم شرعی؛ مثل این که مجتهدی بفرماید، انسان تا خمس در آمدش را ندهد نمی تواند در آن تصرف کند هر چند قصد
      دادن خمس را هم داشته باشد.
*  توجه: عبارات، زیر فتوا محسوب می شوند:
     باید، واجب است ،بنا برأقوی، بنا براظهر، بنا برأقرب بعید نیست، خالی از وجه نیست و...
2-  یعنی بیان مصداق حکم شرعی، مثل این که «روزه عید فطرکه حرام است»؛ «مجتهد حاکم شرع» بفرماید: فردا؛ روز اول ماه است
      برای اطلاع تفصیلی ازتفاوت «حکم» و «فتوا» و این که «حکم» غالبا  اختصاص به «حاکم شرع مجتهد» دارد، به کتب  تخصّصی  و تفصیلی در این زمینه مراجعه شود.
3-  یعنی احتیاطی که قبل یا بعدش ،فتوا نباشد؛ مثلا مجتهدی بفرماید: به احتیاط واجب، برای یاد دادن واجبات مزد گرفته نشود.
* توجه: این عبارات غالبا احتیاط واجب محسوب می شوند:
   احتیاط، احوط، احتیاط لازم ،اشکال دارد، خالی از اشکال نیست، محل اشکال است، محل تامل است.
آیة الله امام خامنه ای: عبارت های «فیه اشکال»، «مشکل»، «لا یخلومن اشکاال» دلالت بر احتیاط دارند، مگر عبارت«لا اشکال فیه» که  فتوی است . [50]
4-  یعنی احتیاطی که قبل یا بعدش فتوا باشد؛ مثل این که مجتهدی بفرماید:ظرف نجس را اگر در آب کر یا جاری یک مربته بشویند پاک  میشود، ولی احتیاط آن است که سه مرتبه بشویند.  

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم
ma5202720 تشکرات از این پست

پاسخ به:احکام نموداری
پنج شنبه 5 دی 1392  11:23 ق.ظ

تفاوت فتوا، احتیاط مستحب و احتیاط واجب برای مقلد
 
 
____________________________
 1- و نمیتواند به فتوای مرجع دیگری عمل کند.

2-  با رعایت الاعلم فالاعلم؛ یعنی مرجعی که پس از مرجع تقلید خودش، از سایر مراجع؛ اعلم باشد.

   آیة الله امام خامنه ای: در مسائلی که مجتهد اعلم فتوا ندارد، رجوع به مجتهد ی که در آن مسئله احتیاط نکرده است و فتوای صریح دارد، با رعایت ترتیب  الا علم فالاعلم، اشکال ندارد.                       [اجوبة الإستفتائات س 8]

   آیة الله شبیری زنجانی: هر جا قید «وجوبی» یا «واجب» همراه احتیاط باشد عمل به آن واجب است و نمی توان به فتوای مجتهد دیگر رجوع نمود؛ ولی در بقیه موارد می توان به فتوای مجتهد دیگررجوع نمود.

    آیة الله سبحانی: هر کجا حکم مسأله به لفظ «احتیاط واجب» یا «احتیاط» ذکرشده است عمل به آن احتیاط الزامی است.

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم

پاسخ به:احکام نموداری
پنج شنبه 5 دی 1392  11:25 ق.ظ

صفات مجتهد جامع الشرائط
 
____________________________
1-  آیة الله شبیری زنجانی: اگر انسان در زمانی که ممیز بوده ولی بالغ نبوده، مجتهدی راکه می توانسته از اوتقلید کند درک کند، اگر چه از او تقلید نکرده باشد، پس از مرگ آن  مجتهد می تواند از او تقلید کند.
2-  آیة الله وحید خراسانی: بنا بر احتیاط واجب.
3-  امام خمینی: عدالت به شهادت دو عادل و به معاشرتی که موجب علم یا اطمینان است و به شیوع علم آور ثابت می شود .بلکه به حسن ظاهر و مواظبت درامور شرعی و طاعات و حضور درجماعات (مسلمین) و مانند اینها ثابت میگردد.و ظاهر آن است که حسن ظاهر تعبدا کاشف از عدالت است اگر چه موجب گمان یا علم به عدالت نباشد.
عدالت صفت نفسانی ریشه داری است که همواره انسان را به ملازمت تقوا- ترک محرمات و فعل واجبات - وادار می کند.
عدالت با ارتکاب گناهان کبیره یا اصرار بر صغیره زائل می شود حتی بنا بر احتیاط مستحب با ارتکاب صغیره (بدون اصرار) نیز چنین است و اگر توبه کند عدالت باز می گردد به شرط آنکه ملکه عدالت باقی باشد.
آیات عظام: خوئی، سیستانی، وحید خراسانی ،تبریزی: (تبریزی: و نداشتن سابقه فسق معروف) و عادل کسی است که کارهایی که بر او واجب است به جا آوردم و کارهایی را که بر او حرام است ترک کند.و نشانه عدالت است که در ظاهر شخص خوبی باشد که اگر ازاهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند خوبی او را تصدیق نمایند.
آیات عظام: گلپایگانی، صافی: و عادل کسی است که با ملکه عدالت کارهایی را که بر او واجب است به جا آورد و کارهایی را که براوحرام است ترک کند و ملکه عدالت عبارت است از حالتی که وادرا کند انسان را به اطاعت [خدا] و ترک معصیت و نشانه آن این است که اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، خوبی او راتصدیق نمایند.
آیة الله فاضل لنکرانی: و مقصود از عدالت آن است که قدرت نفسانیه ای بر انجام واجبات و ترک گناهان کبیره داشته باشد
آیة الله امام خامنه ای: عادل کسی است که پرهیز گاری او به حدی رسیده باشد که از روی عمد مرتکب کناه نشود. [13]
آیة الله شبیری زنجانی: یعنی از گناهان کبیره، مانند، دروغ، غیبت، تهمت، آدم کشی، ترک نماز و ترک روزه، از روی ملکه اجتناب کند و مراد ازملکه؛ حالت نفسانی است که انسان را به ترک گناه وادار می کند ،گناه صغیره با اصرار برآن گناه کبیره محسوب می گردد . نشانه عدالت این است که در ظاهر شخص خوبی باشد یعنی اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانیکه با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، بگویند: ما خلاف شرعی از او سراغ نداریم .
آیة الله مکارم شیرازی: عادل کسی است که دارای حالت خدا ترسی باطنی است که او را از انجام گناهان کبیره و اصرار بر گناهان صغیره باز می دارد.
آیة الله سبحانی: عدالت یک حالت خداترسی باطنی در انسان است که او را از ارتکاب گناهان کبیره و اصرار بر صغیره باز می دارد و اگر هم گناهی از او سرزد فورا نادم شده و استغفار می کند [و] منظور ازاصرار بر گناهان صغیره این است که گناهی را که کرده دو یا سه مرتبه انجام دهد اما با یک مرتبه انجام دادن و یا قصد تکرار، اصرار صورت نمی گیرد.
آیة الله مظاهری: عادل کسی است که دارای ملکه عدالت و خدا ترسی باطنی باشد به صورتی که او را از گناهان باز دارد و نشانه آن این است که اگر از کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند تقوای او را تصدیق نمایند.
4-   امام خمینی: بنا بر احتیاط واجب   آیة الله بهجت: بنا بر اظهر.
      آیة الله اراکی: بنا بر احتیاط واجب در مسائلی که می داند فتوای أعلم با غیر اعلم اختلاف دارد و همچنین در مسائل محدودی که می داند در یکی یا بعضی ازآنها، اختلاف فتوا دارند.
آیات عظام: خوئی، تبریزی، سیستانی، وحید خراسانی: در صورتی که اختلاف فتوا بین مجتهدین در مسائل محل ابتلا - و لو اجمالا - معلوم باشد (وحید خراسانی: مگر اینکه قول غیر اعلم مطابق با احتیاط باشد ).
آیات عظام: گلپایگانی، صافی: در صورت علم به مخالف فتوا ی او با فتوای غیر، بنا براحتیاط واجب باید غیر، اعلم ازاو نباشد؛ مگر آن که فتوای غیراعلم موافق با احتیاط باشد (آیة الله صافی: یا فتوای أعلم، شاذونادر باشد که در این صورت باید به قولی که احوط است عمل نماید).
آیة الله امام خامنه ای: در صورت تعدد فقهای جامع الشرائط و اختلاف آنان درفتوا ،بنا براحتیاط واجب مکلف باید از اعلم تقلید نماید مگر آنکه احراز شود که فتوای وی مخالف احتیا ط است و فتوای غیراعلم موافق با احتیاط و دلیل وجوب تقلید از اعلم بنای عقلاء و حکم عقل است، زیرا که اعتبار فتوای اعلم برای مقلد یقینی و اعتبار قول غیراعلم احتمالی است. و ملاک اعلمیت این است که آن مرجع نسبت به سایر مراجع قدرت ببیشتری برشناخب حکم الهی داشته باشد و بهتر بتواند احکام شرعیه را از ادله استنباط کند و همچنین نسبت به اوضاع زمان خود به مقداری که در تشخیص موضوعات احکام و ابراز نظر فقهی مؤثر است، آگاه تر باشد .
آیة الله مکارم شیرازی: در مسائلی که مجتهدین اختلاف نظر دارند.
آیة الله شبیری زنجانی: در صورتی که احتمال اختلاف بین مجتهدین را در مسا ئل مورد ابتلا بدهد.
آیة الله نوری همدانی: بنا برأقوی در صورت علم به مخابفت فتوای او با غیر، در مسائل مورد احتیاج؛ مگر آن که فتوای غیراعلم موافق با احتیاط باشد .
5- آیات عظام» امام خمینی، امام خامنه ای، فاضل لنکرانی، نوری همدانی: بنا بر احتیاط واجب
آیة الله شبیری زنجانی: موثق بودن، یعنی اشتباهش از متعارف، بیشتر نباشد، و کسی که حریص به دنیا باشد، غالبا موثق نمی باشد، زیرا حب شدید به دنیا باعث اشتباه زیاد در تشخیص می گردد.
آیات عظام: خوئی، گلپایگانی، تبریز، بهجت، وحیدخراسانی، مکارم شیرازی، سیستانی، صافی گلپایگانی و سبحانی این مورد را در رساله خود نیاورده اند .

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم

پاسخ به:احکام نموداری
پنج شنبه 5 دی 1392  11:30 ق.ظ

راههای شناخت اعلم

____________________________
1-  آیات عظام: فاضل، زنجانی: یقین یا اطمینان
2- مانند افرادی که خودشان اهل علم هستند و می توانند مجتهد أعلم را بشناسند.
3-  آیة الله خوئی: و ظاهراً به گفته یک نفر مورد وثوق، نیز ثابت می شود.
      آیة الله وحید خراسانی: و أقوی ثبوت اجتهاد و أعلمیت به گفته ثقه خبیر است در صورتی که ظن بر خلاف گفته او نباشد.
      آیة الله سیستانی: بلکه به گفته یک نفر ازاهل خبره و اطلاع که مورد وثوق انسان باشد ،نیز ثابت می شود.
      آیة الله شبیری زنجانی: و بنا براحتیاط واجب اگر یک نفر عالم عادل گواهی دهد، باید احتیاط را رعایت کرد.
      آیة الله تبریزی: و در صورت اختلاف، خبره بودن هر کدام ببیشتر باشد، قول اومقدم است، بلکه به گفته یک نفر عالم خبره مورد وثوق نیز ثابت میشود.
      آیة الله سبحانی: تصدیق یک عالم عادل خبره به شرط آنکه یک عالم عادل دیگر با گفته او مخالفت ننماید؛ و نیز اجتهاد و أعلمیت به گفته یک نفرکه مورد وثوق باشد ثابت می شود.
      آیة الله مظاهری: تصدیق یک نفر عالم ثقه خبره.
4-  آیة الله بهجت: بلکه ازهر راهی که انسان اطمینا ن به أعلمیت کسی پیداکند، بنا براظهر می تواند به همان اکتفا نماید.
      آیة الله فاضل لنکرانی: شایع و مشهور بودن أعلمیت، به طوری که موجب علم یا اطمینان شود.
      آیة الله مکارم شیرازی: مشهور بودن در میان اهل علم و محافل علمی ،به طوری که موجب یقین شود.
      آیة الله سبحانی: معروف و مشهوربودن در محافل علمی به طوری که برای انسان اطمینان حاصل شود.
      آیة الله امام خامنه ای: راههای شناخت اجتهاد و اعلمیت مرجع تقلید:   
                1-امتحان؛
                2-یقین حاصل ولو از شهرت مفیدعلم یا اطمینان؛
               3-شهادت دونفرعادل از اهل خبره                                              [اجوبة الإسفتائات س 25]
                 شهادت دو فرد عادل و اهل خبره بر صلاحیت و جامع الشرائط بودن مجتهد برای جواز تقلید از او کافی است و تحقیق از افراد دیگرلازم نیست.          [اجوبة الإسفتائات س 24]

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم

پاسخ به:احکام نموداری
شنبه 7 دی 1392  10:23 ب.ظ

تقلید از مجتهد میّت
 
____________________________
1- هر چند اعلم باشد بنا بر احتیاط واجب.
آیة الله زنجانی: بنا بر احتیاط، ولی اگر انسان، مجتهدی را در زمانی که می توانسته از او تقلید کند؛ یعنی هنگامی که ممیز بوده (هر چند بالغ نبوده) درک کرده، می تواند پس از مرگش از او تقلید کند، هر چند که در زمان زنده بودنش از او تقلید نکرده باشد.
2-  آیات عظام: امام خمینی، نوری همدانی: به شرطی که در بعضی از مسائل به فتوای او عمل کرده باشد.( نوری: ولی اگر مجتهد زنده اعلم باشد، رجوع به او واجب است.
آیة الله اراکی: به شرطی که در مقدار قابل توجهی از مسائل به فتوای او عمل کرده و همانگونه که متعارف و معمول است بنا بر عمل در بقیه هم داشته باشد.
آیات عظام: خوئی، تبریزی: در صورتی که فتوای او در نظر مقلد بوده و فراموش نکرده باشد، حکم بعد از فوت اوحکم زنده بودنش است اگر فتوای او را یاد نگرفته (خوئی: یا فراموش کرده باشد) لازم است به مجتهد زنده رجوع کند (تبریزی: و بعید نیست در صورتی که فراموش کرده باشد باز بتواند به فتول اوعمل کند).
آیة الله گلپایگانی: به شرطی که به فتوای مجتهد عمل کرده، یا آن را یاد گرفته و ملتزم به عمل به آن شده باشد.
آیة الله امام خامنه ای: بقاء بر تقلید میت در هر صورت جایزاست ولی سزاوار است که احتیاط در بقاء بر تقلید برمیت اعلم ترک نشود [و] تقلید ابتدایی از مجتهد میت یا بقاء بر تقلید او باید به تقلید از مجتهد زنده و اعلم باشد.                                                      [23و35]
 آیة الله فاضل لنکرانی: اگر با مجتهد زنده در علم مساوی باشد ولی اگر یکی از آن دو اعلم باشد، تقلید ازاعلم لازم است.
آیة الله بهجت: بنا بر أقوی در صورت تساوی؛ و اگر اعلم باشد، واجب است؛ ولی اگر مجتهد زنده اعلم باشد، عدول به او واجب است.
آیة الله وحید خراسانی: اگر اعلم بودن مجتهد زنده برایش ثابت شود، در مسائل مورد ابتلا یی که علم - اگرچه اجمالا - به اختلاف بین میت و حی دارد واجب است به حی رجوع کند، و در صورتی که اعلمیت مجتهد میت برایش ثابت بوده، مادامی که أعلم بودن مجتهد زنده برایش ثابت نشود باید بفتوای مجتهد میت عمل کند، چه در زمان حیاتش التزام به عمل به فتوایش داشته یا نداشته باشد، و چه عمل به فتوایش کرده یا نکرده باشد،و چه فتوایش را یاد گرفته یا نگرفته باشد.
آیة الله مکارم شیرازی: بلکه اگر أعلم باشد واجب است، بشرطی که عمل بفتوای او کرده یا حداقل فتوای او را برای عمل گرفته باشد.
آیة الله صافی گلپایگانی: به شرطی که به فتوای مجتهد عمل کرده یا آن را یاد گرفته و ملتزم به عمل به آن شده باشد؛ ولی اگرأعلم ازمجتهد زنده باشد، بقا بر تقلید مجتهد میت بنا براحتیاط ،واجب است و اگر مجتهد زنده اعلم باشد، عدول به مجتهد زنده واجب است.

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم

پاسخ به:احکام نموداری
یک شنبه 8 دی 1392  10:50 ق.ظ

 
بقا بر تقلید از مجتهد میّت
 
____________________________
1-  آیة الله خوئی: در مسائلی که فتوای میت را یاد گرفته و فراموش نکرده.
      آیات عظام: گلپایگانی، صافی: در مسائلی که در زمان حیات مجتهد میت عمل کرده یا برای عمل یاد گرفته ؛اگر چه به آنها عمل نکرده باشد (صافی: بلکه در سایر مسائل نیز بعید نیست).
       آیات عظام: تبریزی، سبحانی: در مسائلی که فتوای میت را یاد گرفته.
       آیات عظام: بهجت، مکارم شیرازی: در مسائلی که در آنها تقلید و عمل کرده.
       آیة الله امام خامنه ای: بقاءبرتقلیدمیت درهمه مسائل حتی درمسائلی که تاکنون مکلف به آنهاعمل نکرده،جایزومجزی است.[41]
2-  آیات عظام: امام خمینی، اراکی، خوئی، تبریزی، فاضل لنکرانی، وحید خراسانی، سیستانی، بهجت، مکارم شیرازی، نوری همدانی: و اگر کسی بدون رجوع به مجتهد زنده باقی بماند، مانند کسی است که بدون تقلید عمل کرده است.
       آیات عظام: گلپایگانی، صافی: و اگر کسی بدون رجوع به مجتهد زنده باقی بماند، مانند کسی است که بدون تقلید، تقلید کرده باشد؛ بنا براین اگر طبق فتوای مجتهد زنده باقی مانده باشد، اعمالش صحیح است و گر نه مانند کسی است که بدون تقلید عمل کرده است.
3- فاضل لنکرانی، شبیری زنجانی، مکارم شیرازی و سیستانی این مورد را در رساله خود نیاورده اند.
4- فاضل لنکرانی، بهجت، شبیری زنجانی، مکارم شیرازی و سیستانی این مورد را در رساله خود نیاورده اند.

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم

پاسخ به:احکام نموداری
یک شنبه 8 دی 1392  10:53 ق.ظ

اعمال بدون تقلید

____________________________
1-  آیة الله فاضل: عبادات
2- گلپایگانی، صافی: و اگر عبادی بوده به قصد قربت بجا آورده باشد.
     آیة الله امام خامنه ای: عملش موافق احتیاط باشد.  آیة الله  نوری همدانی: عملش به احتیاط نزدیکتر باشد.
     آیة الله مظاهری: باید از یک مجتهد جامع الشرائط زنده تقید کند و اعمال گذشته را حمل بر صحت کند.
     آیات عظام:خوئی، فاضل لنکرانی، مکارم شیرازی، شبیری زنجانی، تبریزی، و سبحانی این مورد را در رساله خود نیاورده اند.
3-  آیة الله بهجت: و عباداتی را که قبلا انجام داده با قصد قربت انجام داده باشد.
      آیات عظام: خوئی، تبریزی: مجتهدی که فعلا از او تقلید می کند، به صحت اعمال گذشته حکم نماید و الا محکوم به بطلان است.
      آیة الله شبیری زنجانی: مجتهدی که فعلا از او تقلید می کند، اعمال گذشته را صحیح بداند و الا محکوم به بطلان است.
      آیة الله مکارم شیرازی: اعمال سابقش مطابق فتوای مجتهدی باشد که فعلا از او تقلید می کند و گر نه باید اعاده کند.
      آیة الله  فاضل لنکرانی: عباداتش با فتوای مجتهدی که باید از او تقیلید کند مطابق باشد و اگر مطاق نباشد و آن مجتهد قضا را واجب بداند، باید قضا نماید و اگر مقدار عبادات را هم نداند باید به مقداری که یقین به فوت آن دارد قضا نماید.
       آیة الله مظاهری این مورد را در رساله خود نیاورده اند.
4- آیات عظام: اراکی، گلپایگانی، سیستانی، وحید خراسانی، سبحانی، صافی گلپایگانی، مظاهری این مورد را در رساله خود نیاورده اند.

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم

پاسخ به:احکام نموداری
دوشنبه 9 دی 1392  08:02 ق.ظ

تغییر دادن مجتهد

____________________________
1-  یعنی عدول کردن از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر.
2- آیات عظام:  گلپایگانی، صافی گلپایگانی: بنا بر احتیاط؛ هر چند به مسائلی که از آن مجتهد یاد گرفته عمل نکرده باشد.
     آیة الله امام خامنه ای: بنا بر احتیاط واجب.   [31] [و رجوع کنید به سوال 45]
      آیة الله مکارم شیرازی: بنابراحتیاط                                                                                    
     آیات عظام: فاضل لنکرانی، بهجت: جایز است، (بهجت: ولی احوط ترک عدول است).
     آیة الله سیستانی: جایز است، در صورتی که اختلاف بین آن دو را نداند.
3آیة الله امام خمینی: بنا بر احتیاط واجب.
    آیة الله امام خامنه ای: بنا بر احتیاط واجب؛ در صورتی که فتوای أعلم در مساله، مخالف فتوای غیر اعلم باشد.

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

نکاتی در باب تقلید

____________________________
1-آیة الله امام خامنه ای: اگر نیاموختن احکام به ترک واجب یا ارتکاب حرام بیا نجامد، گناهکار است.
   آیة الله مکارم شیرازی: هر کس باید مسائلی را که معمولا مورد احتیاج او واقع می شود یاد گیرد یا طریقه احتیاط آن را بداند. [6]
   آیة الله شبیری زنجانی: مسائلی را که انسان احتمال عقلایی می دهد به آنها احتیاج پیدا کند و نتواند احتیاط کند، باید پیش از عمل آنها را یاد بگیرد تا در هنگام عمل بر خلاف وظیفه شرعی خود رفتار نکند.
    آیة الله سیستانی: بر مکلف لازم است مسائلی را که احتمال می دهد بواسطه یاد نگرفتن آنها در معصیت - یعنی ترک واجب یا فعل حرام - واقع می شود یاد بگیرد.

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

komail1012531

komail1012531
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2214
محل سکونت : قم

پاسخ به:احکام نموداری {ببین یادگیری احکام چقد آسون شده}
دوشنبه 9 دی 1392  03:15 ب.ظ

تغییر دادن مجتهد

____________________________
1-  یعنی عدول کردن از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر.
2- آیات عظام:  گلپایگانی، صافی گلپایگانی: بنا بر احتیاط؛ هر چند به مسائلی که از آن مجتهد یاد گرفته عمل نکرده باشد.
     آیة الله امام خامنه ای: بنا بر احتیاط واجب.   [31] [و رجوع کنید به سوال 45]
      آیة الله مکارم شیرازی: بنابراحتیاط                                                                                    
     آیات عظام: فاضل لنکرانی، بهجت: جایز است، (بهجت: ولی احوط ترک عدول است).
     آیة الله سیستانی: جایز است، در صورتی که اختلاف بین آن دو را نداند.
3- آیة الله امام خمینی: بنا بر احتیاط واجب.
    آیة الله امام خامنه ای: بنا بر احتیاط واجب؛ در صورتی که فتوای أعلم در مساله، مخالف فتوای غیر اعلم باشد.

 

» پیشنهــاد مــا:



582 18
چهارشنبه 21 اسفند 1392   08:28 ب.ظ
توسط:komail1012531

112 1
چهارشنبه 21 اسفند 1392   08:17 ب.ظ
توسط:komail1012531

288 10
چهارشنبه 21 اسفند 1392   08:16 ب.ظ
توسط:komail1012531

213 4
چهارشنبه 14 اسفند 1392   09:32 ب.ظ
توسط:komail1012531

323 20
چهارشنبه 14 اسفند 1392   08:16 ب.ظ
توسط:sayyed13737373

790 24
سه شنبه 29 بهمن 1392   03:31 ب.ظ
توسط:komail1012531

254 10
دوشنبه 21 بهمن 1392   05:46 ب.ظ
توسط:komail1012531

379 7
شنبه 14 دی 1392   10:09 ب.ظ
توسط:komail1012531

215 14
چهارشنبه 11 دی 1392   01:45 ب.ظ
توسط:komail1012531





یا صاحب الزمان علیه السلام


آثار استاد طاهرزاده

آثار استاد طاهرزاده


جزوه حضرت فاطمه سلام الله علیها مظهر عبودیت

یت

بیشتر بخوانید »


جزوه راهیان نور و جایگاه زیارت شهدا

imagesبی

بیشتر بخوانید »


کتاب عوامل ورود به عالم بقیة اللهی

avamele-vorod

بیشتر بخوانید »


کتاب کربلا مبارزه با پوچی ها

KarbalaGalingor

بیشتر بخوانید »

کتاب آشتی با خدا

Ashti2

بیشتر بخوانید »


کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود

poch

بیشتر بخوانید »


کتاب مبانی معرفتی مهدویت

Mahdaviat

بیشتر بخوانید »